news/content
نسخه قابل چاپ
۱۳۷۰/۰۱/۱۶

بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران

خطبهی اوّل

بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)

الحمد لله ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوب الیه و نتوکّل علیه فى جمیع امورنا و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و صفیّه و خلیفته فى ارضه سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَاللهُ رَءوفٌ بِالعِباد.(۲)

همهى برادران نمازگزار و خواهران نمازگزار را در این روز شریف و بزرگ دعوت میکنم به تقواى الهى که پیروى از امامالمتّقین است و اسوه قرار دادن امیرالمؤمنین در امر زندگى و دین و تقواى الهى و پرهیز از موارد منع و غضب الهى.

امروز به مناسبت روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، در خطبهى اوّل چند جمله دربارهى امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب (علیه السّلام) عرایضى را عرض خواهم کرد؛ لکن قبلاً به مناسبت اینکه ماه رمضان در شُرف دههى سوّم و رو به اتمام است، تذکّرى بدهم در جهت قدردانى از روزها و شبهاى ذىقیمت و بابرکت این ماه؛ این ماهى که ماه روزه است؛ ماه نزول قرآن و اُنس با قرآن است؛ ماه عبادت و دعا و مناجات است ــ که دعا مغز عبادت و روح عبادت است ــ(۳)  ماه استغفار و توبه و  بازگشت از راههاى ناپسند نزد خداى متعال و رعایت تقواى الهى است؛ ماه جهاد است ــ که در این ماه مبارک، غزوهى بدر در سال دوّم هجرت، و فتح مکّه در سال هشتم هجرت، و شروع غزوهى حُنین در همان سال اتّفاق افتاده است ــ ماه جهاد با نفْس، جهاد با شیطان، و جهاد با دشمنان خدا است؛ ماه آمادگى است، ماه ذخیرهى تقوا است؛ ماه صلهى رحم، صدق و برّ با برادران دینى، آشنایى با معارف، آشنایى و تدبّر در قرآن و خلاصه، ذخیره کردن سرمایهى حرکت الهى در طول یک سال است. امید است که روزهاى گذشته را با عمل بر وفق مقتضیّات این ماه گذرانده باشید‌‌. امّا روزهاى آینده را بیشتر قدر بدانید؛ در امر خود، در کار نفْس خود، در معاملهى با احکام الهى، در برخورد با مردم، در تدبّر و ارتباط با قرآن، در تصمیم و عزم بر مجاهدت با نفْس، یک تصمیم جدّى [بگیریم]، یک اقدام قاطع انجام بدهیم. بنده محتاجترم از شما به عمل کردن به این توصیهها؛ و این توصیهها، توصیههاى بزرگان دین و امیرالمؤمنین، صاحب امروز است. این روزها را مغتنم بشمارید، رابطهتان را با خدا مستحکم کنید، که در سایهى این ارتباط قوى به سمت حلّ مشکلات دینى و دنیوى حرکت خواهیم کرد و به آن نائل خواهیم شد؛ انشاءالله.

و امّا در مورد شخصیّت علىّبنابىطالب (علیه الصّلاة و السّلام) هر چه گفته شود، کم گفته شده است؛ چون آن شخصیّت، شخصیّت قابل احاطهى ذهنى و بیانى نیست؛ یعنى نمیشود با بیان، ابعاد نامتناهى آن شخصیّت الهى را توصیف کرد. امثال بنده در بیان جزئى از اجزای آن عناصر شریف هم که در شخصیّت او است، عاجزیم؛ لکن چون اسوه است، باید او را در حدّ توان بشرى خودمان بشناسیم. درست است؛ به اوج شخصیّت علىّبنابىطالب نمیشود رسید؛ این را ائمّهى بزرگوار معصوم ما که خود فرزندان و جانشینان او هستند، گفتهاند. در یک روایتى از امام باقر (علیه الصّلاة والسّلام) نقل شده است که آن حضرت دربارهى زهد و عبادت و خصوصیّات اخلاقى و روحى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة والسّلام) بیاناتى فرمود، بعد فرمود: وَ ما اَطاقَ عَمَلَهُ مِنّا اَحَد؛ از ما هم هیچ کس توان انجام دادن عمل او را ندارد. یعنى حتّى امام باقر و امام صادق و ائمّهى هداة مهدیّین (علیهم السّلام) هم نمیتوانند خودشان را به آن حدّى برسانند که امیرالمؤمنین به آن رسیده بود. وَ اِن کانَ عَلىُّبنُالحُسَینِ عَلَیهِمَا السَّلامُ لَیَنظُرُ فى کتابٍ مِن کُتُبِ عَلِىٍّ عَلَیهِ السَّلام؛ بعد امام باقر ــ طبق این روایت ــ فرمود که پدرش علىّبنالحسین (علیه السّلام) به یکى از کتابهاى علىّبنابىطالب (علیهالسّلام) نظر میکرد ــ لابد کتابى از دستورات امیرالمؤمنین که آن دستورات طبق عمل و زندگى عملىِ خود آن بزرگوار بوده است ــ قدرى که زینالعابدین (علیه السّلام) در این کتاب نظر کرد، فَیَضرِبُ بِهِ الاَرض؛ کتاب را روى زمین گذاشت، وَ یَقولُ مَن یُطیقُ هٰذا؟(۴) [و فرمود:] چه کسى طاقت مىآورد چنین  عملى را؟ یعنى امام سجّاد که سیّدالعابدین و زینالعابدین است، در مقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمؤمنین احساس عجز میکند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمانبنحنیف فرمود: اَلا وَ اِنَّکم لا تَقدِرونَ عَلىٰ ذلِک؛(۵) شما نمیتوانید به این سبکى که من عمل میکنم، عمل کنید. واقعاً هم انسان وقتى نگاه میکند، دهشتآور است آنچه از امیرالمؤمنین نقل شده. پس سخن در این نیست که کسى بتواند یا جامعهاى بتواند خود را همگون و همسان با علىّبنابىطالب (علیه السّلام) بکند؛ سخن در پیدا کردن جهت حرکت جامعه و اشخاص، مخصوصاً زمامداران و اولیاى امور در نظام اسلامى است. باید جهت حرکت، این جهت باشد.

شخصیّت امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) ترکیبى است از عناصرى که هر کدام بهتنهایى یک انسان عالىمقام را به زانو درمىآورد، اگر بخواهد به اوج آن برسد. زهد امیرالمؤمنین و بىاعتنائى و بىرغبتى او نسبت به شهوات زندگى و زخارف(۶) دنیایى یکى از این عناصر است؛ علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیارى از بزرگان مسلمین و همهى شیعه بر این اتّفاق دارند که بعد از نبىّ اکرم (صلّىالله علیه و آله و سلّم) کس دیگرى غیر از امیرالمؤمنین از نظیر آن علم برخوردار نیست؛ فداکارى آن بزرگوار در میدانهاى مختلف ــ چه میدانهاى نظامى، و چه میدانهاى اخلاقى و سیاسى ــ یکى از این عناصر است؛ عبادت آن بزرگوار یکى دیگر از این عناصر است؛ عدل و دادگرى امیرالمؤمنین که پرچم برافراشتهى شاخصى براى عدل اسلامى است، یکى دیگر از این عناصر است؛ رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان، اعمّ از فقرا، کودکان، غلامان و کنیزان، زنان، ازکارافتادگان، یک وادى عظیم و یکى دیگر از ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین است؛ پیشقدمىِ آن بزرگوار در همهى کارهاى خیر که انسان در تاریخ زندگى آن حضرت برخورد میکند، یکى دیگر است؛ حکمت آن بزرگوار، فصاحت آن بزرگوار. شمارش رئوس این مطالب هم بهآسانى ممکن نیست و در همهى اینها در حدّ اعلىٰ است. قطب راوندى که از بزرگان علماى ما در قرن ششم است، دربارهى زهد امیرالمؤمنین میگوید: وقتى کسى سخن على (علیه السّلام) در باب زهد را نگاه بکند و نداند که این سخن از علىّبنابىطالب است ــ یعنى از کسى است که بر بخش عظیمى از دنیاى آبادِ آن روز حکم میرانده است و آن همه مسائل اجتماعى و سیاسى پیرامون او ریخته بوده ــ لایشکّ انّه کلام من لا شغل له بغیر العبادة؛ شک نمیکند که این سخن، سخن کسى است که در زندگى هیچ کارى جز عبادت نداشته، و لا حظّ له فى غیر الزّهادة؛ و هیچ کارى جز زهد انجام نمیداده. این، زهد امیرالمؤمنین است. تمام ابعاد شخصیّت او همینطور در اوج است. بعد میگوید: و هذه من مناقبه العجیبة الّتى جمع بها بین الاضداد؛(۷) این  منقبت شگفتآور و عجیبى است که جمع بین اضداد کرده.

لکن آن نکتهاى که بنده امروز بر روى آن قدرى میخواهم تکیه بکنم، اخلاص امیرالمؤمنین است. این را ما باید جوهر و روح کارهاى خودمان قرار بدهیم؛ کمااینکه شاید در زندگى علىّبنابىطالب هم اخلاص، جوهر و روح کار امیرالمؤمنین بود؛ یعنى کار را فقط براى رضاى خدا و برطبق تکلیف الهى و اسلامى و بدون هیچ انگیزهى شخصى و نفسانى و امثال اینها انجام دادن. این اصل قضیّه است در باب شخصیّت امیرالمؤمنین به گمان اینجانب. این اخلاص را امیرالمؤمنین از دوران کودکى و نوجوانى که اسلام را پذیرفت، نشان داد. [از وقتى] که اسلام را از پیغمبر قبول کرد، سختىهاى آن را به جان خرید، از آسایش محترمانهى یک آقازادهى قریشى صرفنظر کرد براى خدا، تا مبارزات آن بزرگوار در کنار پیغمبر در طول سیزده سال، و بعد [هم] خوابیدن آن بزرگوار در جاى پیغمبر در شبى که رسول اکرم از مکّه به طرف مدینه هجرت کردند؛ که این خوابیدن امیرالمؤمنین در جاى پیغمبر از جملهى کارهایى است که اگر کسى تدبّر بکند، بزرگترین فداکارىای است که یک انسان میتواند از خود نشان بدهد در مقام گذشتن از جان خود؛ یعنى به طور قاطع تسلیم مرگ شدن. امیرالمؤمنین آن شب به پیغمبر عرض کرد که اگر من در جاى تو بخوابم، تو به سلامت خواهى جَست؟ فرمود: بله. عرض کرد: پس میخوابم. شبِ تاریک، دشمنِ مسلّح و خشمگین و عازم بر قتل پیغمبر ــ که در این بستر باید خوابیده باشد ــ و آماده پشت دیوارها؛ بدون کمترین تأمّل و تردیدى آن بزرگوار باید به قتل میرسید. لذاست که آن کسى که از دین ما خارج است و با رؤیت اسلامى و شیعى به امیرالمؤمنین نگاه نمیکند ــ  آن نویسندهى مسیحى ــ(۸) میگوید این کار امیرالمؤمنین فقط قابل مقایسهى با کار سقراط  است که به دست خود جام زهر را نوشید براى مصلحت جامعه؛ یعنى یک فداکارى قطعى. اخلاص، تنها چیزى بود که در اینجا حاکم بود. کسانى که در یک چنین مواردى به فکر خودشان باشند، در فکر این هستند که از موقعیّت استفاده کنند؛ او در همین لحظه در فکر نجات جان پیغمبر است.

در جنگهاى پیغمبر؛ در اُحد آن وقتى که همه بجز اندکى رفتند و امیرالمؤمنین از پیغمبر دفاع کرد، در خندق آن وقتى که همه از مبارزهى با عمرو بن عبدود سرپیچیدند و آن حضرت مکرّر داوطلب شد، در قضیّهى خیبر، در قضیّهى آیات برائت،(۹)  بعد از رحلت پیغمبر در ماجراى انتخاب جانشین براى پیغمبر در سقیفه، در شوراى تشکیلشدهى بعد از درگذشت خلیفهى دوّم؛ در همهى این موارد امیرالمؤمنین فقط و فقط رضاى الهى را در نظر گرفت و خالصاً لِلّه آن چیزى را که به نفع اسلام و مسلمین بود، انتخاب کرد؛ خود را دخالتى نداد. در ۲۵ سالى که از خلافت دور ماند، در همکارىاش با خلفا، در کارش براى اسلام، در حضورش در میدان جهاد و کار و مبارزه و خدمت به نظام اسلامى، در تعلیم مردم، در تربیت و تزکیهى انسانهاى جامعه، و بعد در وقتی که خلافت را قبول کرد، در دوران خلافتش در برخورد با جناحهاى مختلف ــ هر کدام با شعارى، هر کدام داراى خصوصیّتى ــ و در همهى موارد، علىّبنابىطالب همان علىّبنابىطالبى است که خدا مىپسندد و رسول خدا انتخاب میکند و برمیگزیند؛ بندهى خالص خدا. این، آن چیزى است که من و شما باید رشحهاى(۱۰) از آن را در عمل خود، در زندگى خود، از  علىّبنابىطالب بیاموزیم و عمل کنیم. این باعث پیشرفت اسلام در آن روز شد و همین است که اگر یک قطرهى از این اخلاص در وجود انسانى باشد، او را به موجودى مفید براى اسلام و مسلمین تبدیل میکند.

ما ملّت ایران در دوران انقلاب بزرگ اسلامى، آن اخلاص را بالمعاینه(۱۱) در زندگى مردممان مشاهده کردیم و شد آنچه شد؛ و امام بزرگوار ما مظهر این اخلاص بود و کرد آنچه کرد: دنیا را در مقابل اسلام خاضع و خاشع کرد؛ دشمنان اسلام را به عقبنشینى وادار کرد. امروز هم آحاد ملّت ایران، زن و مرد ملّت، اقشار مختلف، مخصوصاً مسئولین، مخصوصاً هر چه مسئولیّتها بالاتر برود، محتاج همین اخلاص در وجود خودمان هستیم تا این بار را به سرمنزل برسانیم. امیرالمؤمنین طبق نقل در نهجالبلاغه فرمود: وَ لَقَد کنّا مَعَ رَسولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ نَقتُلُ آبائَنا وَ اَبنائَنا وَ اِخوانَنا وَ اَعمامَنا لا یَزیدُنا ذلِک اِلّا ایماناً وَ تَسلیماً وَ مُضیّاً عَلَى اللَقَمِ وَ صَبراً عَلىٰ مَضَضِ الاَلَم؛ مىایستادیم براى خدا، خالصانه و مخلصانه ایستادگى میکردیم و با کسان خود و نزدیکان خود مبارزه میکردیم. فَلَمّا رَأَى اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینَا النَّصر؛ وقتى صادقانه در راه خدا ــ یعنى با اخلاص ــ عمل کردیم و خداى متعال این را از ما دید، دشمن ما را سرکوب کرد و ما را پیروز کرد. بعد میفرماید: اگر اینجور نبود و این کارها انجام نمیشد، ما قامَ لِلدّینِ عَمودٌ وَ لا اَخضَرَّ لِلایمانِ عود؛(۱۲) یک شاخهى  ایمان سبز نمیشد، یک پایهى دین بر سر پا نمیماند. به برکت اخلاص و صدق آن مسلمین، این پیشرفتها [انجام] شد و جامعهى اسلامى و تمدّن اسلامى و این حرکت عظیم تاریخى پدید آمد. امروز هم همان است و ملّت ما و مسلمانان در همهى عالم و ملّت عراق و پیشروان ملّت عراق و دیگر مردمى که در هر گوشهى دنیا به نام اسلام سخن میگویند، باید امروز این درس را از علىّبنابىطالب (علیه السّلام) فرا بگیرند.

و امّا امروز روز مصیبت مسلمین به خاطر ضربت خوردن علىّبنابىالطالب (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ آن چهرهى محبوب، آن انسان بزرگ، آن عدل مجسّم، آن نواى شورانگیز، آن فریاد رأفت و رحمت براى ضعفا و خشم الهى در مقابل اشقیا. چه حالتى بر مردم کوفه حاکم بوده است، خدا میداند. مردم کوفه و مردم عراق و کسانى که از مدینه با آن حضرت آمده بودند، در این پنج سال ــ چه در کوفه، چه در میدانهاى دیگر ــ علىّبنابىطالب را اینجور دیده بودند و با او اُنس گرفته بودند. حالت این مردم را آن وقتى که شنیدند امیرالمؤمنین در محراب عبادت ضربت خورده است، من در ذهن خودم تا حدودى تشبیه میکنم به آن ساعاتى که شما مردم بیمارى امام بزرگوارمان را شنیدید. یادتان هست که چه ولولهاى، چه غوغایى، چه حزنى، چه قیامتى بین مردم به وجود آمد؟ همهی دستها به دعا بلند، همهى اشکها جارى، همه پرسان از یکدیگر. همین حالت یا چیزى شبیه آن، قاعدتاً ــ با وضع خاصّ آن زمان، با تغییراتى ــ عیناً در کوفه وجود داشته.

امیرالمؤمنین مانند دیروز و دیشبى نماز را با مردم خوانده است، شاید با آنها حرف زده است، آنها او را دیدهاند، باز هم تازیانهبردوش در میان بازارهاى کوفه راه رفته و امر به معروف و نهى از منکر کرده؛ بیمارىاى در وجود او نبوده. پیش از صبح، آن بزرگوار براى اقامهى نماز به مسجد رفته است، مردم را از خواب بیدار کرده، صداى آن بزرگوار را باز هم شنیدهاند، مشغول خواندن نافله شده؛ و ضبط کرده­اند که امیرالمؤمنین در آن نافلهاى که در آن ضربت خورد، چه خواند. این آیات شریفهى سورهى انبیاء را خوانده: وَاقتَرَبَ الوَعدُ الحَقُّ فَاِذا هِیَ شاخِصَةٌ اَبصارُ الَّذینَ کَفَروا.(۱۳) در روایت هست که شنیدند ده آیه از این  آیات را امیرالمؤمنین خواندند که در خلال این آیات، این آیات را که منطبق با حال خود آن بزرگوار است، در آن نافله خواندند: اِنَّ الَّذینَ سَبَقَت لَهم مِنَّا الحُسنیٰ اُولئکَ عَنها مُبعَدونَ * لایَسمَعونَ حَسیسَها وَ هُم فیمَ‌ا اشتَهَت اَنفُسُهُم خٰلِدون.(۱۴) بعد هم وقتى که حضرت به رکوع یا به سجده رفته، تیغ آن اشقىالاشقیاء، فرق مبارک علىّبنابىطالب را شکافته است. امیرالمؤمنین را به خانه آوردند؛ تمام شهر ناگهان اطّلاع پیدا کردند. نقل شده است که صداى منادى شنیده شد که تَهَدَّمَت وَاللهِ اَرکانُ الهُدى(۱۵) ــ پایههاى هدایت به خدا قسم ویران شد ــ که این تعبیر درستى هم هست، و مىآید به حقیقت وجود  امیرالمؤمنین، و میزیبد که چنین تعبیرى با نداى آسمانى و فریاد آسمانى انجام گرفته باشد. مردم در حال انتظار، در حال نگرانى و التهاب، در حال ناراحتى، این یکى دو روز را گذرانیدند؛ بعضى به دیدن آن حضرت رفتند، بعضى اطراف خانهى آن حضرت جمع شدند. نقل است که یتیمها و کسانى که مورد عیادت و مراقبت آن بزرگوار بودند، درِ خانهى آن بزرگوار جمع شدند. حالا حرفهایى هست، جزئیّات و خصوصیّات را ما نمیدانیم؛ آنچه میدانیم، این است که شاید ۴۸ ساعت از آن ساعتهاى هولناک و مخوف نگذشته بود که ناگهان خبر شهادت آن بزرگوار در کوفه پیچید و همه اطّلاع پیدا کردند که على از دستشان رفت. لاحول و لاقوّة الّا بالله العلىّ العظیم.

چند جمله دعا میکنم: پروردگارا! به محمّد و آل محمّد و به روح مقدّس علىّبنابىطالب، اخلاص را در میان ما افزایش ببخش؛ ما را در پیمودن راه علىّبنابىطالب ثابتقدم بدار؛ دلهاى ما را به خودت نزدیک و آشنا کن. پروردگارا! روح مقدّس امام عزیزمان و ارواح طیّبهى شهداى ما را در این ماه رمضان از ما شاد بگردان؛ مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده؛ همهى اموات ما را بیامرز؛ ما را بیامرز. پروردگارا! گرههاى عالم اسلام و مسلمین را به سرانگشت قدرت و حکمت خود به بهترین وجه باز کن؛ مردم مظلوم عراق و مردم مظلوم فلسطین و مسلمانان سایر نقاط را نصرت ببخش. پروردگارا! ملّت عزیز و بزرگوار ایران را مشمول برکات خود قرار بده.

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَّللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم  یَکُن  لَهُ کُفُوًا  اَحَد.(۱۶)


خطبهی دوّم

بسماللهالرّحمنالرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و على الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة الزّهراء و على الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و على علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف الصّالح القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. استغفر الله لى و لکم و اوصیکم بتقوى الله.

امروز در خطبهى دوّم دو مشکل عمده در جهان اسلام را که مربوط به ملّتهاى اسلامى است، مورد توجّه قرار میدهیم: مسئلهى اوّل، آن مشکل قدیمى و زخم کهنهى فلسطین است که به وسیلهى صهیونیستها و ایادى استکبار به وجود آمد و همچنان به وسیلهى دستهاى استکبار عالمى، این زخم در پیکر جامعهى اسلامى و جهان اسلام روزبهروز عمیقتر شده است. حوادث اخیر خلیج فارس(۱۷) موجب شد دنیاى اسلام اندکى از حوادث فلسطین غفلت کند و این غفلت  تشویق کرد صهیونیستها را که از فرصت استفاده کنند، فشار را بر مردم فلسطین بیشتر کنند. اوّلاً سیل مهاجرت غربا و بیگانگان ــ غریبههاى از فلسطین ــ از کشورهاى مختلف به سمت سرزمین مقدّس و اسلامى فلسطین سرازیر بشود. دولتها و ملّتهاى اسلامى غافل شدند؛ اگرچه اگر غافل هم نمیشدند، بسیارى از دولتها شاید هیچ احساس وظیفه نمیکردند؛ و بلاى بزرگ این است. ثانیاً این مبارزین مخلص و صادق، این مسلمانان مظلوم غریب در خانهشان، این کسانى که انتفاضهى فلسطینى را در این سه سال اخیر به وجود آوردند، زیر سختترین فشارها قرار گرفتند. شب و روزى نیست که ضربتى به پیکر جامعهى اسلامى از راه فشار بر این مسلمانان مظلوم وارد نشود. البتّه مبارزه ادامه دارد؛ و آنچه مهم است، این است که دنیاى اسلام از مسئلهى فلسطین باید غفلت نکند؛ ملّتها مسئلهى فلسطین را از یاد نبرند و فراموش نکنند. این فراموشى را آمریکا، استکبار ــ پشتیبانان همیشگى صهیونیستها ــ خواستهاند بر مسلمین تحمیل کنند؛ شما باید نگذارید، ملّت اسلام باید نگذارد، ملّت ایران باید نگذارد.

هفتهى آینده روز قدس است؛ روزى که یادآور یکى از ابتکارهاى امام راحل عظیمالشّأن ما است؛ این روز را گرامى بدارید؛ دنیاى اسلام باید این روز را گرامى بدارد. تودههاى مسلمان نگذارند که بعضى از دولتهاى خودفروخته در فضاى آرام و سکوت مصنوعىاى که به وجود آورده­اند، فلسطین را ذرّهذرّه و لحظهبهلحظه ذوب کنند و قضیّه را به دست فراموشى بسپرند. خیانت دولتهایى که با رژیم غاصب ساختند و فلسطینىها را قربانى کردند، نباید از یاد برود، نباید فراموش بشود؛ این قضیّه یک قضیّهى کوچکى نیست. بیش از چهل سال است که ملّت اسلام نام فلسطین را مىآورد. مسلمین، متفکّرین اسلامى، نویسندگان، سیاستمداران، هزاران و هزاران بار گفتهاند و هزارها نفر در این راه شهید شدهاند. مگر میشود پارهى تن جهان اسلام را همینطور گذاشت در اختیار دشمنان که آن را تصرّف کنند و ملّتى را از خانهى خودش بیرون کنند؟ مگر میشود چنین چیزى؟ مگر اسلام اجازه میدهد؟ مگر ملّتهاى اسلامى اجازه میدهند؟ در فضاى عالم، این جوّ آمادگى، حضور، انتظار، طلبکارى نسبت به فلسطین باید روزبهروز بیشتر بشود؛ در داخل فلسطین هم باید این شعلهى مقدّس روزبهروز برافروختهتر بشود. آن جوانها، آن زنها و مردها، آن نوجوانها، آن فداکارانى که در داخل فلسطین دارند با رژیم غاصب مبارزه میکنند، باید بدانند نقطهى اصلى همان جایى است که آنها بر روى آن انگشت گذاشته­اند؛ این آنجایى است که دشمن در آنجا شکست خواهد خورد. اینکه سازمانها به نام فلسطین، در خارج از مرزهاى فلسطین، پشت میزهاى مذاکره بنشینند یا در تریبونها خودنمایى کنند، مشکلى را حل نخواهد کرد. پشتیبانى عمومى دنیاى اسلام از بیرون، و مبارزهى واقعى و محسوس ملّت فلسطین در داخل ــ این دو با هم ــ مشکل را حل خواهد کرد و سر دشمن فلسطینى را به سنگ خواهد کوبید.

روز قدس را گرامى بدارید، آن را بزرگ بشمارید. البتّه تبلیغات جهانى منعکس نمیکنند؛ ]خب[ نکنند. آن کسانى که در زندانهاى فلسطینى هستند، به ما گفتهاند که از شعار شما و حضور شما و مشت گرهکردهى شما ــ که حاکى از نیّت و عزم صادقانهى شما است ــ احساس قوّت و قدرت میکنند و ایستادگى میکنند. آن که در پشت دیوارهاى زندان فلسطینى است، باید احساس تنهایى نکند تا بِایستد. آن زن و مردى که در کوچهها و خیابانهاى بیتالمقدّس و نوار غزّه و شهرهاى دیگر فلسطین اشغالى، مورد تهاجم اراذل و اوباش صهیونیست است، باید احساس کند شما پشت سرش هستید تا بتواند مقاومت کند. البتّه دولتها هم تکالیفى دارند؛ دولت جمهورى اسلامى هم وظایفى دارد؛ به این وظایف عمل میکند، باز هم خواهد کرد. مسئلهى ملّى و عمومى و مردمى، نقش خاصّ خودش را دارد که باید در جاى خود انجام بدهد. این مسئلهى اوّل.

مسئلهى دوّم و مشکل دوّم، مشکل عراق است. برادران و خواهران! وضع عراق یک وضع استثنائى است. سردمداران رژیم عراق آن روزى که با آمریکا طرف بودند، هر چند که ما اصل انگیزهى آنها را تخطئه میکردیم و غلط میشمردیم، به آنها کمک کردیم: مرزهایى را که با ما داشتند، امن نگه داشتیم؛ تهدید از طرف ما بکلّى منتفى شد؛ هواپیماهایشان را فرستادند اینجا، از ما کمک غذایى و آذوقهاى خواستند، به میزان زیادى ملّت ما  به آنها کمک کرد، و خود ملّت آذوقه فرستادند؛ حالا نمکنشناسها دارند همانجور که از آنها انتظار میرود، حتّى با همان کمکها در مقام تبلیغات برخورد میکنند؛ از آنها غیر از این واقعاً انتظارى هم نیست. حالا قضیّه چیز دیگرى است؛ آن قضیّه تمام شد. آنجا متأسّفانه رژیم عراق ذلّتى را که سابقه نداشت، بر ملّت عراق تحمیل کرد و در مقابل دشمن به شکل بسیار وهنآور و خفّتآمیزى تسلیم شد که گمانم در تاریخ عراق بىسابقه باشد؛ اینجور فکر میکنم. و میدانید که امروز هم نیروهاى آمریکایى و فرانسوى و انگلیسى و بیگانهها، در خاک عراق جا خوش کرده­اند و این رژیم غلیظِ خشنِ ضدّ مردمىِ بالطّبع وابسته و ضعیف، افتاده به جان ملّت خودش و به روى مبارک خودش هم نمىآورد که تا پشت دیوارهاى بصره از یک طرف، و تا پشت دیوارهاى ناصریّه از یک طرف، نیروهاى چندملّیّتى مستقرّند!

مسئله، مسئلهى جنگ یک رژیم با ملّت خودش است. خب، نظیر این را در دنیا زیاد دیدیم ــ دیدید سال گذشته در اروپاى شرقى چه اتّفاقى افتاد،(۱۸) یا رژیم منحوس پهلوى با ملّت خودش، با شما مردم مدّتى چه جور مبارزه کرد ــ امّا آن چیزى که امروز در عراق دارد اتّفاق مىافتد، براى من بىسابقه است؛ من نظیر آن را سراغ ندارم؛ اگر هم وجود داشته، بنده اطّلاعى ندارم. اینهایى که بنده مىشناسم ــ این انقلابها، این مبارزههاى مردمى، این چیزهایى که در تاریخ معاصر ما اتّفاق افتاده و ما کموبیش مطّلعیم ــ هیچ کدام با وضع فعلى عراق قابل مقایسه نیست: یک رژیمى افتاده به جان ملّت خودش، بىدریغ میکُشد. در خیابانها تانک وارد میشود ــ آنطور که نقل کردند ــ مردم رهگذر را بىمحابا از دم تیر و تیربار و رگبار مسلسلها میگذراند؛ حالا [اینکه] چه کسى است، مرد است، زن است، چهکاره است، مخالفتى کرده یا نکرده، کارى ندارند. نقل کردند که با هلىکوپتر که حالا در اختیار دارند، بر روى سر مردمشان در شهرها گازهاى سمّى و بمبهاى شیمیایى مىاندازند. خب، نظیرش را در حلبچه هم ما قبلاً دیده بودیم،(۱۹) امّا حالا دایرهاش وسیعتر است؛ از هر وسیلهاى هم استفاده میکند. این  وضع فعلى عراق است که وضع بسیار عجیبى است.

آنطور که نقل کردند، به مشاهد مشرّفه اهانت میکنند. صحن امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)، بقعهى مبارکهى امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) و اباالفضل (علیه الصّلاة و السّلام) و شاید بقیّهى بقاع متبرّکه تهدید میشود و مورد اهانت قرار گرفته و مورد ضربت قرار گرفته. البتّه از جزئیّات آن داخل، اطّلاع دقیقى در دست نیست؛ امّا معلوم است دارند چه‌‌کار میکنند. وضع عراق وضع عجیبى است.

بنده دو سه جمله عرض میکنم. یک جمله خطاب به سران رژیم بعثى [میگویم]؛ یک نکته را اینها بدانند که اینجور مبارزهاى محال است که با پیروزى رژیم معارضِ با همهى ملّتش تمام بشود. یعنى هر وقت یک رژیمى با ملّت خود طرف شد، لامحاله(۲۰)  آن که پیروز خواهد شد در کوتاهمدّت یا میانمدّت، مردم هستند؛ و آن که مغلوب خواهد شد، آن رژیمِ ضدّ مردمى است؛ در این نباید شکّی داشته باشند. هر چه فشار را بیشتر کنند و ادامه بدهند، جرم خودشان را بیشتر کردهاند، کفّهى گناه خودشان را سنگینتر کردهاند؛ لامحاله این است.

سران ارتش و مسئولین ارتشى هم باید بدانند که هر چه امروز با مردم عراق روبهرو بشوند، آیندهى خودشان را تیره و تارتر کردهاند. آن ارتشى که به ملّت میپیوندد، عزیز میشود؛ و آن ارتشى که در مقابل ملّت مىایستد، منهدم خواهد شد، نابود خواهد شد. اگر سران ارتش بِایستند و بدنهى ارتش به ملّت بپیوندد، بدنهى ارتش باقى میماند و عزیز خواهد شد و سران آن ارتش در دست انتقام ملّت مجازات خواهند شد. نظایر این را همه تجربه کردند، ما هم تجربه کردیم. هم ارتشىهاى عراق، هم ملّت عراق بدانند که مبارزهى با مردم فایدهاى ندارد؛ باید در مقابل مردم عقبنشینى کنند؛ ببینند مردم چه میخواهند، همان عمل بشود. اگر مردم گفتند بروید کنار، بروند کنار؛ اگر مردم خواستند که نباشند، نباشند؛ رؤساى عراق ــ از شخص صدّام حسین گرفته تا دوروبرىهایش ــ چارهاى جز این ندارند؛ هر کدام هم که بیشتر مقاومت کنند، روسیاهتر خواهند بود؛ عذابشان هم در دنیا و آخرت شدیدتر خواهد شد؛ این یک چیز ناگزیرى است.

یک کلمه خطاب به ملّت عراق عرض کنم؛ ملّت عراق باید بدانند که این لحظه، لحظهى حسّاسى است؛ اگر بِایستند، «آقایى» نصیب آنها خواهد شد، عزیز خواهند شد؛ البتّه یک مقدارى سخت است؛ فداکارى لازم دارد. بدون فداکارى، هیچ چیزى به نتیجه نخواهد رسید. اگر خیال میکنند عزّت و کرامت و آزادى و زندگى راحت را مثل یک لقمهاى میشود در دهان کسى گذاشت، اشتباه است. باید سختى را تحمّل کنند، منتها سختىِ کوتاهمدّت و موقّتى است، از بین خواهد رفت. امّا اگر کوتاه بیایند، همین رژیم عراق آن­چنان پدرى از آنها در خواهد آورد، آن­چنان قساوتى به خرج خواهد داد که قساوتهاى گذشتهى او ــ که آنها هم به نوبهى خود بىنظیر است ــ در مقابل آن کوچک باشد. اگر این رژیم بر مردمش مسلّط بشود ــ العیاذ بالله ــ از مردمش انتقام سختى خواهد گرفت؛ ملّت عراق باید این را بدانند. ملّت عراق بایستى این راهى را که در پیش گرفتهاند و حالا که قدم در این راه گذاشتهاند و شروع کردهاند، کار را به پایان برسانند؛ [اگر] به خدا تکیه کنند، از خدا کمک بخواهند، با خدا رابطه برقرار کنند، فداکارى هم در برنامهى کارشان قرار بگیرد، خداى متعال نصرتش را نازل خواهد کرد.

و یک جمله هم به شما مردم عزیز خودمان عرض کنم؛ ببینید دنیاى استکبار با اسلام، با ملّت مسلمانِ بیدارشده و با نهضت اسلامى چقدر بغض و عناد دارد، این را در وضع عراق مشاهده میکنید. این صدّام حسین که حالا با ملّتش روبهرو است، همان صدّامحسین است که دو ماه قبل از این، تمام مطبوعات غربى آن­چنان علیه او تبلیغات میکردند و چهرهى خشنى از او ترسیم میکردند که براى ملّتهایشان سؤال ایجاد شده بود که اگر این آدم این است، چطور شما این چند سال با او همکارى کردید؟ حالا که این صدّام حسین در مقابل آنها کوتاه آمد و با ملّت خودش طرف است، همهى آن حرفها تمام شد.

همهى تبلیغات جهانى ــ این روزنامهها، این خبرگزارىها ــ در دست استکبار است، در دست آمریکا و صهیونیستها و سرمایهدارهاى بزرگ است؛ اینها که مستقل نیستند. یک خبرى که روى آنتنها میرود و در خبرگزارىها تکرار میشود، تصادفى نیست، با محاسبه است؛ نگاه میکنند ببینند هر جا که با منافعشان سازگار بود که باید یک چیزى را پخش کنند، میکنند. حالا قضیّهى ملّت عراق، حرکت اسلامى مردم عراق، گروههاى مسلمان عراقى، این کشتار عجیب مردم در شهرهاى نجف و کربلا و بصره و بقیّهى شهرها، این کشتار در شهرهاى شمالى، همهى اینها در پوششى از غبارآلودگى تبلیغاتى و کتمان تبلیغاتى مخفى شده؛ آن چهرهى خشن دیگر تمام شد! حالا که ما به تبلیغات جهانى نگاه میکنیم، مىبینیم باز لحن تبلیغات ــ در مقایسهى بین وضع رژیم بعثى عراق ــ شبیه تبلیغات دوران جنگ است؛ یعنى میل عمومى تبلیغات استکبارى باز به سمت عراق است. الان هزاران آواره، و آن طورى که نقل کردند و گفتند، یکونیم میلیون آواره در بیابانهاى عراق به سمت ایران و جاهاى دیگر دارند حرکت میکنند؛ دهها هزارشان وارد مرزهاى ما شده­اند از دو روز قبل ــ از روز سهشنبه عصر ــ و دستگاههاى ما دارند به اینها کمک میکنند و غذا برایشان میبرند؛ هلال احمر یک جور، وزارت کشور یک جور، سپاه یک جور، ارتش یک جور، دستگاههاى مختلف یک جور؛ هر کدام به نحوى دارند به اینها کمک میکنند. همهى اینها در پوششى از کتمان [است و] در تبلیغات نیست؛ [امّا] یک جمله، یک کلمهى خلاف و بىربطى یک مسئول عراقى میگوید که یک تعریضى به جمهورى اسلامى است، این را بزرگ میکنند، پخش میکنند؛ این تبلیغات جهانى است.

دنیاى استکبار را بشناسید؛ اگرچه شماها خوب شناختید. دل استکبار جهانى با اسلام انقلابى، اسلام بهپاخاسته، اسلام عزّتطلب صاف نخواهد شد. مسلمان تا مسلمان است، در چشم آنها مبغوض و مورد کینه است: وَ ما نَقَموا مِن‌هُم اِلّا اَن یُؤمِنوا بِاللهِ العَزیزِ الحَمید؛(۲۱) هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلّا اَن ءامَنّا بِالله؛(۲۲) یا «وَ ما تَنقِمُ مِنّا اِلّا اَن ءامَنّا».(۲۳) آنها از ایمان شما ناراحتند؛ علّتش هم واضح است: چون ایمان یک ملّت بهپاخاستهى اسلامى، منافع ظالمانهى استکبار را تهدید میکند. لکن علىرغم همهى این بغض و عنادى که با اسلام دارند، بحمدالله پرچم اسلام در دوازده سال گذشته روزبهروز برافراشتهتر شده است؛ ملّت اسلامى روزبهروز قوىتر و عزیزتر شده، باز هم در آینده همینطور خواهد بود و به کورى چشم دشمنان، ملّتهاى مسلمان در این منطقه و در همهى نقاط عالم بر همهى توطئهها و دسیسهچینىهاى دشمن پیروز خواهند شد.

السّلام علی الاخوة المؤمنین فی شتّی أرجاء العالم.

وبعد، فإنّ شهر رمضان کما یفتح آفاق المعنویّة الاسلامیّة والدّعاء والتّوجّه والتّضرّع یکشف أمامنا أیضاً معانی الصّبر والجهاد الاسلامیّ والصّمود فی سوح الصّراع مع النّفس والکفاح ضدّ الاعداء. وإنّنا لنرجو أن یوفّق المسلمون فی أنحاء العالم للعمل بمقتضیات هذا الشّهر واستخلاص العبر والدّروس منه لتشملهم ألطاف اللَه جلّ جلاله ویتغلّبوا علی أعدائهم.

وهناک موضوعان مهمّان یجب طرحهما هنا:
أوّلهما موضوع القدس الشّریف والشّعب الفلسطینیّ المظلوم والإنتفاضة المبارکة لهذا الشّعب فی الدّاخل ذلک أنّنا علی أعتاب یوم القدس فی آخر جمعة من شهر رمضان، وهذه المناسبة تدفعنا للتّأکید علی ضرورة دعم الإنتفاضة من قبل جمیع المسلمین ولزوم قیام المسؤولین وذوی النّفوذ فی الاقطار المختلفة لفسح المجال للشّعوب لتقیم مراسم یوم القدس العالمی بملء حرّیّتها.

إنّما یرکّز علیه الاستکبار العالمی یکمن فی إخراج القضیّة الفلسطینیّة من دائرة الاهتمام وتوفیر أرضیّةٍ مناسبة لتقبّل الوجود الصّهیونیّ الغاصب وإبعاد کلمة الحقّ الّتی یعلنها الشّعب الفلسطینیّ المظلوم والمغصوب حقّه عن أفق حیاة المسلمین وتغطیتها بضوضاء المحادثات السّیاسیّة والمساومات الخیانیّة. إلّا أنّ هذا الهدف الاستکباری لن یتحقّق مطلقاً وإنّ عزیمة المجاهدین الفلسطینیّین والمسلمین الغیاری وغیرتهم لن تسمح بمثل ذلک.

إنّنا نؤکّد إنّه إذا نجحت المؤامرة وتمّ نسیان قضیّةٍ تمتلک هذه العظمة وراح أصحاب الحقّ فیها محرومین مقهورین والعیاذ باللَه فإنّ علی العالم الاسلامیّ أن یستعدّ لحیاة الذّل والمسکنة والفناء التّام وهو أمرٌ یأباه اللَه تعالی واولیاؤه وعباده الصّالحون. والمهمّ أنّ الفرصة الرّئیسیّة الوحیدة لتحقّق الأمل تکمن فی تصاعد الکفاح داخل الاراضی المغصوبة ودوام هذا الصّراع وعمقه واتّساع نطاقه یوماً بعد یوم وهذا یتطلّب أن یقوم المسلمون بدعم الإنتفاضة وإلّا فإنّ أیّ غفلةٍ تعنی ترتّب الخسائر العظیمة الجسیمة والتّضحیة بالنّفوس الفلسطینیّة المسلمة الطّیّبة.

إنّنا نشهد الیوم جوّاً من الصّمت والغفلة أنتجته الحوادث الاخیرة فی الخلیج الفارسی وسیاسات النّظام العراقی فی المنطقة، الأمر الّذی فسح المجال لاستمرار سیل المهاجرین الغرباء نحو الارض الفلسطینیّة واتّساع المذابح الفجیعة بحقّ الشّعب الفلسطینیّ المسلم ولیس ذلک کما قلنا إلّا نتیجةً للتّغافل عن القضیّة الفلسطینیّة بعد تحرّکات النّظام العراقی فی الخلیج الفارسی فی فسح المجال لتلک الفجائع. إنّ صرخات المسلمین المدویّة ضدّ النّظام الصّهیونی والدّعم الحقیقی المؤثّر للمکافحین فی داخل فلسطین یجب أن تحطّم جدران الغفلة وتقوّی من سواعد هؤلاء المکافحین إن شاء اللَه تعالی.

والموضوع الاخر وهو موضوعٌ یعزّ مثیله فی المرارة والالم والحزن، إنّه قضیّة الشّعب العراقیّ المسلم. النّظام البعثیّ الحاکم من خلال اعتدائه الجاهل والتّوسّعیّ علی الکویت وفسح المجال لامریکا المجرمة وحلفائها لدخول المنطقة قد عرّض القطر والشّعب العراقی لاقصی الضّربات والمآسی الموجعة وصبّ الدّمار والخراب علی المدن، وأودی بحیاة الکثیرین من أبناء هذا الشّعب. کلّ ذلک فی سبیل تحقیق تحرّکٍ عقیمٍ خاسر ثمّ استسلم فی نهایة المطاف وبکلّ ذلّةٍ ومهانةٍ لکلّ شروط أمریکا وحلفائها تارکاً أقدام الجنود الامریکان والانجلیز والفرنسیّین تطأ جزءاً من الاراضیّ العراقیّة المسلمة. إلّا أنّ هذا النّظام البعثیّ لم یکتف بذلک بل راح هو یسدّد ضربةً ثانیةً لشعبه وقطره هی أقصی وأشدّ مرارةً وإیلاماً من الضّربات السّابقة.

إنّ الشّعب العراقیّ فی الشّمال والجنوب وبمختلف قومیّاته یواجه عملیّات إبادة تقوم بها عناصر النّظام فتهدّم البیوت علی رؤوس أصحابها وتصبّ الاسلحة المدمّرة والغازات السّامة بواسطة طائراتها العمودیّة علی المدن وتخرق قدسیّة أماکن لم یتجرّأ حتّی أعداء الاسلام علی إنتهاکها من قبل. إنّ هذه الاماکن المقدّسة، طبق الاخبار الموثّقة، تواجه الاهانة والتّخریب. کما یواجه النّاس فی داخلها بالقتل الفجیع فی حین تصوّب نیران المدافع والدبّابات نحو الساحات و العتب و القبب الطّاهرة رغم کونها محلّ استجابة الدّعاء و مناجاة المؤمنین و نزول الرّحمة الالهیّة. وقد قام الجنود البعثیّون بتهجیرٍ واسع لقطاعٍ واسع من الشّعب العراقیّ الی الصّحاری والجبال وراحت سیول المهجّرین المطرودین تتّجه نحو إیران و بعض الدّول المجاورة. إنّنا قد لانجد لهذه الفجائع مثیلاً أو یقلّ أن نجد لها نظیراً فی تاریخ قهر الشّعوب من قبل الدّول. و من العجیب حقّاً أن نجد أمریکا و حلفائها الاوروبیّین الّذین دخلوا حرباً ضروساً ضدّ صدّام للسّیطرة علی مناطق النفط نجدهم یلتقون مع صدّام علی مصالح مشترکة ویتمّ التّعاون الخفیّ والعلنیّ بینهما وذلک بعد أن شهدوا تصاعد الانتفاضة الاسلامیّة الشّعبیّة.

نعم أنّنا نشاهد أولئک الّذین قاموا فی العام الماضی بتقدیم کلّ الامکانیّات الاعلامیّة والسّیاسیّة بل وحتّی المالیة أحیاناً للشّعوب الاوروبیّة الرّازحة تحت أنظمة حکمٍ اشتراکیّة لتقوم بالتّخلّص من أنظمتها نشاهدهم ینسون کلّ شعاراتهم البرّاقة أمام انتفاضة الشّعب المسلم ویتغافلون فی إعلامهم وتحرّکاتهم السّیاسیّة عن عملیّة إفناء شعبٍ بأکمله وسحق الکثیر من حقوقه الانسانیّة.

إنّ هذا الموقف یشکّل عبرة للمسلمین ویکشف لهم الکثیر من الحقائق ویقدّم لهم درساً کبیراً یعرفون من خلاله أنّ الاستکبار لن یصالح الاسلام الحیّ الیقظ وإنّ کلّ تلک الشّعارات الانسانیّة الّتی تدّعی الدّفاع عن حقوق الشّعوب لاتتعدّی کونها خداعاً ومکراً لاغیر. وها قد حان الدّور للشّعب العراقی کی یجرّب هذه الحقائق علی السّاحة العراقیّة وتعرف الشّعوب من خلال ذلک الدّرب الحقیقیّ النّضالی الّذی یجب أن یسلکه وهو أمرٌ عرفه شعبنا الایرانیّ المظلوم خلال الاعوام الاثنی عشر الماضیة. ومن هنا فانّ لنا کلمتین إحداهما نوجّهها للشّعب العراقیّ والاخری لرؤوس النّظام البعثیّ.

أمّا الشّعب العراقیّ فنقول له إنّه یجب أن یعلم أنّ الطّریق الّذی بدأه هو طریقٌ مبارک تکمن فی مطاویة العزّة الاسلامیّة وأنّ علیه الاهتمام بنفسه لاحقاق حقوقه وانتزاعها من هذا النّظام الظّالم وإلّا فانّ علیه أن یرزح تحت نیر الوضع المرّ السّابق لسنین طویلة والاستسلام لدولةٍ لایدفعها فی تحرّکاتها إلّا المصالح الفردیّة السّلطویّة والاهداف والمقاصد الشّخصیّة والحزبیّة.

أمّا رأی الشّعب بل وحتّی مصالحه فلا قیمة لذلک فی مجال صلح القرار وهکذا رأینا تلک المصالح التّسلّطیّة تقود الشّعب تارةً الی الدّخول فی حربٍ تدوم ثمانی سنوات ضدّ شعبٍ شقیق کما تقوده تارةً اخری لاحتلال الکویت وتعمل ثالثة علی تمریغ شرفه بوحل أقدام الغزاة الامریکیّین والاوروبیِّین وإلقاء غرامةٍ باهضةٍ علی عاتقة، کلّ ذلک نتیجة تّهور الانانیّ الارعن.

وعلیه فانّ هذه إلانتقاضة هی حرکةٌ إنسانیّةٌ وإسلامیّةٌ مبارکة ولیس أمام الشّعب إزاءها إلّا طریقان لاغیر: أّولهما طریق العزّة والکرامة أی طریق الاستمرار فی الجهاد حتّی النّصر، واذا انتفض الشّعب فانّ النّصر لن یکون بعیداً أمامه ولن یستطیع أیّ نظامٍ حتّی ولو تمتّع بنفس القسوة الّتی یتمتّع بها النّظام العراقیّ أن یقهر شعبه ویبیده من الوجود.

وثانیهما التّراجع والاستسلام وهذا یعنی دفع الثّمن الباهض ویعنی القضاء علی أفضل أبناء الشّعب غیرةً وحمیّةً من الرّجال والنّساء والشّباب المجاهد والتّعرّض للغضب الالهیّ بعد ذلک.

إنّ النّظام العراقی رغم ما یتظاهر به من قوّةٍ وقدرة إنّما هو نظامٌ خائن یفتقد التّرابط الذّاتی ولذا فانّ هممکم البطولیّة سوف تکسر مقاومته أمامکم بلاریب.

أمّا ما نقوله للنّظام البعثیّ فهو أنّ رؤوس هذا النّظام و بالخصوص القادة العسکریّین یجب أن یعلموا جیّداً أنّ سیل الدّم الّذی جری بینهم وبین شعبهم یجعل من غیر الممکن أن یبقوا فی الحکم فلا یمکن إطفاء ثورة شعبٍ یقظٍ بلعلعة الرّصاص وأمامکم حوادث الثّورة الاسلامیّة فی إیران وسائر الثّورات فتأمّلوها لتقفوا علی هذه الحقیقة وتعتبروا بها.

إنّ السّبیل الصّحیح هو فسح المجال لارادة الشّعب وتسلیم الامور والاستسلام له. إنّ الاستسلام للشّعب وخلافاً للاستسلام لامریکا وحلیفاتها لن یشکّل عاراً علیکم. إنّ علی عناصر الجیش أن تلتحق بالقوی الشّعبیة أو تعمل علی اعتزال السّاحة علی الاقلّ وإنّ علی هؤلاء العسکریّین الشّباب سواءٌ الضّبّاط والمراتب والجنود أن یغادروا ثکناتهم وینضمّوا إلی أحضان الشّعب. إنّه السّبیل الوحید للتّمتّع برضا اللَه تعالی وإنّ هذا العمل سیترک آثاره الایجابیّة بطبیعة الحال علی وضعیّة الجیش العراقیّ علی المدی الطّویل.

وختاماً أرفع ید الضّراعة للباری جلّ وعلا أن یوفّقنا جمیعاً لمعرفة واجباتنا والقیام بأدائها. «وَ قُلِ اعمَلوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُم وَ رَسولُهُ وَ المُؤمِنون»(۲۴) والعاقبة للمتّقین. (۲۵)

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ‌‌ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ  وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۲۶)

 
این نماز جمعه در دانشگاه تهران برگزار شد.
سورهى بقره، آیهى ۲۰۷؛ «و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.»
وسائلالشّیعه، ج ۷، ص ۲۷
بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۳۹
نهجالبلاغه، نامهى ۴۵
چیزهای آراسته و زیبا، و بهمجاز، مال دنیا و هر آنچه مربوط به زندگی این جهانی است.
الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۵۴۲
جرج جرداق
آیات ابتداى سورهى توبه
(۱۰ قطره
(۱۱ با چشم، به طور آشکار
(۱۲ نهجالبلاغه، خطبهى ۵۵
(۱۳ سورهى انبیاء، بخشى از آیهى ۹۷؛ «و وعدهى حق نزدیک گردد؛ ناگهان دیدگان کسانى که کفر ورزیدهاند، خیره میشود ...»
(۱۴ سورهى انبیاء، آیات ۱۰۱ و ۱۰۲؛ «بىگمان کسانى که قبلاً از جانب ما به آنان وعدهى نیکو داده شده است، از آن [آتش] دور داشته خواهند شد. صداى آن را نمیشنوند و آنان در میان آنچه دلهایشان بخواهد، جاودانند.»
(۱۵ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۰
(۱۶ سورهى اخلاص؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو: او خدایى است یکتا. خداى صمد. نه کس را زاده، نه زاییده از کس. و او را هیچ همتایى نباشد.»
(۱۷ با حملهى نظامى عراق به کویت در یازدهم مرداد ۱۳۶۹، کشور کویت به اشغال نیروهاى عراقى درآمد. با تصویب قطعنامهى ۶۶۰ شوراى امنیّت علیه تجاوز عراق، دولت آمریکا تلاشهاى سیاسى خود را براى حمله به کویت آغاز کرد. سرانجام، شوراى امنیّت سازمان ملل قطعنامهى ۶۷۸ را صادر کرد که بر اساس آن، تا ۲۵ دی ۱۳۶۹ به عراق مهلت داده شد تا کویت را تخلیه کند، وَالّا علیه عراق اقدام نظامی شود که با عدم قبول عراق، در تاریخ مورد اشاره، نیروهاى چندملّیّتى به سرکردگى آمریکا حملات هوایى خود به عراق را آغاز کردند و در پنجم اسفند نیز حملات زمینى علیه عراق آغاز شد. عراق، در روز نهم اسفند، شرایط نیروهاى چندملّیّتى را پذیرفت و آتشبس برقرار گردید. همزمان با اجراى آتشبس، انقلابیّون مسلمان عراق که از حکومت صدّام و نیروهای بعثی به تنگ آمده بودند، شهرهاى بصره، کربلا، نجف و چند شهر دیگر را در جنوب و شمال عراق تصرّف کردند که منجر به بالا گرفتن درگیریها و کشتار مردم و هتک حرمت نسبت به اماکن مقدّسه و عتبات عالیه گردید.
(۱۸ اشاره به اضمحلال ساختارهاى کهن بلوک شرق همچون پیمان ورشو، خروج ارتش سرخ از اروپاى شرقى، فروپاشى احزاب کمونیست در اروپاى شرقى و فراهم شدن مقدّمات تجزیهى برخى از کشورهاى اروپاى شرقى. سلسلهاعتراضات مردمی در کشورهای بلوک شرق در سال ۱۹۸۹ با اعتراضات مردم لهستان و فروپاشی نظام کمونیستی آن آغاز شد که بعد از لهستان، به فروپاشی نظامهای کمونیستی در مجارستان، چکسلواکی، بلغارستان، رومانی، آلبانی، فروپاشی دیوار برلین و اتّحاد دو آلمان شرقی و غربی در سال ۱۹۹۰ منجر گردید. از جملهی این برخوردها میتوان به استفاده از تانک برای سرکوب تظاهرات ضدّکمونیستی در بلغارستان توسّط رئیسجمهور این کشور، و نیز مجروح کردن تظاهراتکنندگان در آلبانی اشاره کرد.
(۱۹ بمباران شیمیایی شهر حلبچه در استان سلیمانیّهی عراق، با دستور مستقیم صدّام حسین از نیمروز ۲۵ اسفند  ۱۳۶۶ به منظور مقابله با کُردهای مخالف رژیم عراق و جلوگیری از نفوذ نیروهای ایرانی در جبههی غربی آغاز شد. در این حمله، بیش از پنج هزار غیر نظامی کُرد کشته شدند و حدود هفت هزار نفر مجروح شدند.
(۲۰ ناگزیر
(۲۱ سورهى بروج، آیهى ۸؛ «و بر آنان عیبى نگرفته بودند، جز اینکه به خداى ارجمند ستوده ایمان آورده بودند.»
(۲۲ سورهى مائده، بخشى از آیهى ۵۹؛ «... آیا جز این بر ما عیب میگیرید که ما به خدا ایمان آوردهایم ...»
(۲۳ سورهى اعراف، بخشى از آیهى ۱۲۶؛ «و تو جز برای این ما را به کیفر نمیرسانی که ما ایمان آوردیم ...»
(۲۴ سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۰۵
(۲۵ سلام بر برادران مؤمن در سراسر جهان.

ماه رمضان در کنار چشماندازهای روحانیِ اسلامی و دعا و توجّه و تضرّع، معانی صبر و جهاد اسلامی و پایداری در میدانهای مبارزه با نفْس و علیه دشمنان را نیز در مقابل ما میگشاید و ما امیدواریم مسلمانان همهی جهان بتوانند به اقتضائات این ماه عمل کنند و از آن عبرت و درس بگیرند تا الطاف خداوند (جلّ جلاله) شامل حالشان شود و بر دشمنانشان غلبه کنند.
دو موضوع مهم وجود دارد که باید اینجا مطرح شود:

اوّل: موضوع قدس شریف و ملّت مظلوم فلسطین و انتفاضهی پُربرکت این ملّت در داخل. چه، ما در آستانهی روز قدس در آخرین جمعهی ماه رمضان هستیم و این مناسبت ما را وامیدارد تا تأکید کنیم ضرورت دارد همهی مسلمانان از انتفاضه پشتیبانی کنند و مسئولان و افراد دارای نفوذ در کشورهای مختلف قیام کنند و فضا را برای ملّتها باز کنند تا آنها مراسم روز جهانی قدس را خود با آزادی کامل برگزار نمایند.

استکبار جهانی بر این موضوع تمرکز کرده تا موضوع فلسطین را از شمار دغدغهها خارج سازد و زمینهی مناسب را برای پذیرش وجود غاصب صهیونیستی و دور ساختن کلمهی حقّ ملّت مظلوم فلسطین که حقّشان غصب شده، از افق زندگی مسلمانان فراهم کند و آن را زیر جنجال گفتگوهای سیاسی و سازشهای خیانتبار پنهان سازد. امّا این هدف استکباری مطلقاً محقّق نخواهد شد و عزم و غیرت مجاهدان فلسطینی و مسلمانان غیور چنین اجازهای به آنان نمیدهد.

ما تأکید میکنیم اگر این دسیسه به پیروزی برسد و موضوعی با این حجم به فراموشی سپرده شود و صاحبان حق در این میان محروم و مقهور گردند، جهان اسلام باید خودش را برای ــ العیاذ بالله ــ زندگی پُر از خواری و فقر و فنای کامل آماده کند؛ و البتّه این موضوعی است که خداوند متعال و اولیا و بندگان شایستهاش از آن اباء دارند. مهم این است که تنها فرصت اصلی تحقّق این امید، شدّت بخشیدن به مبارزه در داخل سرزمینهای اشغالی و تداوم و تعمیق و گسترش روزافزون حوزههای این نبرد است؛ و این، حمایت از انتفاضه توسّط مسلمانان را میطلبد؛ اگر نه هر غفلتی، خسارتهایی عظیم و قربانی شدن جانهای فلسطینیِ مسلمان پاک را در پی خواهد داشت.

ما امروز شاهد فضائی از سکوت و غفلت هستیم که محصول حوادث اخیر خلیج فارس و سیاستهای نظام عراق در منطقه است؛ موضوعی که موجب شده سیل مهاجران بیگانه به سوی خاک فلسطین ادامه یابد و کشتارهای فجیع در حقّ ملّت مسلمان فلسطین گسترش پیدا کند. اینها ــ همان گونه که گفتیم ــ چیزی نیست جز محصول تغافل از موضوع فلسطین پس از تحرّکات نظام عراق در خلیج فارس برای باز کردن مسیر آن فجایع. فریادهای پُرطنین مسلمانان علیه نظام صهیونیستی و پشتیبانی واقعی و تأثیرگذار از مبارزان داخل فلسطین باید دیوار غفلت را بشکند و انشاءالله تعالی بازوان این مبارزان را قدرت ببخشد.

موضوع دیگری که در تلخی و درد و غم با مسئلهی اخیر برابری میکند، موضوع ملّت مسلمان عراق است. نظام بعث با تجاوزهای جاهلانه و توسعهطلبانهی خود به کویت و باز کردن مسیر آمریکای جنایتکار و همپیمانانش برای ورود به منطقه، کشور و ملّت عراق را در معرض بدترین ضربهها و مصیبتهای دردناک و ویرانی شهرها قرار داد و زندگی تعداد زیادی از فرزندان این ملّت را به باد داد. همهی اینها برای انجام یک حرکت عقیم و ازپیشباخته بود و [نظام بعث] در پایان با ذلّت و خواری، تسلیم همهی شرطهای آمریکا و همپیمانانش شد و موجب شد پای سربازان آمریکا و انگلیس و فرانسه به بخشی از سرزمین اسلامی عراق باز شود. امّا این نظام بعثی به همین مقدار نیز اکتفا نکرد و ضربهی دوّم و بسیار دردناکتر از ضربههای گذشته را به ملّت و کشور خود وارد آورد.

ملّت عراق در شمال و جنوب و از نژادهای مختلف با نسلکشی به دست عوامل نظام مواجهند. آنها خانهها را روی سر صاحبانشان خراب میکنند و با هلیکوپتر روی شهرها سلاحهای ویرانگر و گازهای سمّی میریزند و قداست اماکنی را هتک میکنند که پیش از این حتّی دشمنان اسلام نیز جرئت هتک حرمت آن را نداشتهاند. طبق اخبار موثّق، به این اماکن مقدّس اهانت شده و صدمه دیدهاند. همچنین مردمی که در این اماکن حضور داشتند، در اثر بمباران و شلّیک تانکها به این صحنها و مزارها و گنبدهای پاک به طرز فجیعی کشته شدهاند؛ در حالی که این اماکن محلّ استجابت دعا و مناجات مؤمنان و نزول رحمت الهی است.

سربازان بعثی همچنین اقشار گستردهای از ملّت عراق را به سوی بیابانها و کوهها کوچاندند و سیل مهاجران طردشده به سوی ایران و برخی کشورهای همسایه سرازیر شد. ما هیچ مشابهی برای این فجایع در تاریخچهی ستم به ملّتها از سوی حکومتها نمییابیم یا کمتر مشابهی مییابیم. همچنین واقعاً بسیار عجیب است که میبینیم آمریکا و همپیمانان اروپاییاش برای سلطه بر مناطق نفتی، وارد جنگی سخت علیه صدّام شدهاند، در حالی که بر سر منافع مشترک با صدّام به صورت پیدا و پنهان همکاری میکنند. این رخدادها همه پس از آن است که دیدند انتفاضهی اسلامیِ مردمی شدّت گرفته است.

بله، ما شاهدیم کسانی که سال گذشته همهی امکانات رسانهای و سیاسی و حتّی شاید مالیشان را در اختیار ملّتهای اروپاییِ زیر سلطهی نظامهای سوسیالیستی قرار دادند تا این ملّتها از دست نظامهایشان رها شوند، امروز در مقابل خیزش این ملّت مسلمان همهی شعارهای مشعشعشان را از یاد بردهاند و در رسانهها و حرکتهای سیاسیشان از عملیّات نابودسازی کامل یک ملّت و لگدمال کردن بسیاری از حقوق انسانی آن، چشمپوشی میکنند.

این موضعگیریها مایهی عبرت مسلمانان است و واقعیّتهای بسیاری را به ایشان نشان میدهد و به آنها درس بزرگی میدهد تا بدانند استکبار با اسلامِ زندهی بیدار آشتی نخواهد کرد و همهی این شعارهای بشردوستانه در دفاع از حقوق بشر چیزی جز حیله و فریب نیست. و امروز نوبت ملّت عراق است که این واقعیّتها را در عرصهی عراق به آزمون بگذارد و مسیر واقعی مبارزاتی را که باید بپیماید، از این طریق بشناسد؛ مسیری که ملّت مظلوم ایرانی ما دوازده سال است آن را شناختهاند.
اینجا دو صحبت داریم: یکی با ملّت عراق، و دیگری با سران نظام بعث.

خطاب به ملّت عراق میگوییم: باید بداند راهی که آغاز کرده، راه پُربرکتی است که عزّت اسلامی را به همراه دارد و خودش باید برای احقاق حقّ خودش و گرفتن حقّش از دست این نظام ظالم تلاش کند؛ و اگر نه باید سالهای سال با همان شرایط تلخ سابق بسازد و به حکومتی تسلیم شود که برای تحرّکاتش هیچ انگیزهای جز منافع فردیِ سلطهجویانه و هدفها و مقاصد شخصی و حزبی ندارد؛ امّا رأی و حتّی منافع ملّت در تصمیمگیریها و ... هیچ ارزشی برایش ندارند. پیش از این شاهد بودیم که این منافع سلطهجویانه گاهی ملّت را به جنگی هشتساله علیه یک ملّت برادر کشاند و بار دیگر آنان را به سوی اشغال کویت برد و بار سوّم شرافت آنان را پیش پای متجاوزان آمریکایی و اروپایی به زمین ریخت و هزینههای هنگفتی روی دستشان گذاشت. همهی اینها نتایج تهوّرهای خودمحورانهی کور بود. بدین ترتیب این انتفاضه یک حرکت پُربرکت انسانی و اسلامی است و این ملّت در این زمینه دو راه بیشتر ندارند: یکی مسیر عزّت و کرامت؛ یعنی مسیر تداوم جهاد تا دستیابی به پیروزی است. اگر این ملّت به پا خیزد، راه زیادی تا پیروزی ندارد و هیچ نظامی حتّی اگر به اندازهی نظام عراق سنگدل باشد، نمیتواند ملّتش را نابود و ریشهکن سازد. مسیر دوّم، عقبگرد و تسلیم است؛ و این یعنی پرداخت هزینهی سنگین و از دست دادن غیورترین فرزندان و مردان و زنان ملّت و جوانان مجاهد و سپس قرار گرفتن در معرض غضب الهی. نظام عراق با وجود قدرتی که به آن تظاهر میکند، نظامی خائن است که انسجام درونی ندارد و لذا همّت سلحشورانهی شما بیشک مقاومتش را در برابرتان خواهد شکست.

امّا سخنمان با نظام بعثی این است که سران این نظام، بویژه رهبران نظامیاش باید بخوبی بدانند حمّام خونی که میان آنها و ملّتشان به راه افتاده، باقی ماندنشان را در رأس کار غیر ممکن ساخته است و نمیتوان انقلاب یک ملّت بیدار را با غرّش گلوله خاموش کرد. حوادث انقلاب اسلامی ایران و سایر انقلابها پیش چشم شما است؛ دربارهی آنها تأمّل کنید تا به این واقعیّت پی ببرید و از آن عبرت بگیرید.

راه درست، باز کردن مسیر برای ارادهی مردم و سپردن کار به خود آنها و تسلیم شدن به ملّت است. تسلیم شدن به ملّت بر خلاف تسلیم شدن به آمریکا و همپیمانانش مایهی ننگ شما نخواهد بود. عوامل ارتش باید به نیروهای مردمی بپیوندند یا حدّاقل از صحنه کنارهگیری کنند؛ و این نظامیان جوان، چه افسران و درجهداران و چه سربازان باید پادگانهایشان را ترک کنند و به آغوش ملّت بپیوندند. این تنها راه برخورداری از رضایت خداوند متعال است، و این کار طبیعتاً در درازمدّت اثرات مثبت خود را بر وضعیّت ارتش عراق خواهد گذاشت.

در پایان دستان تضرّع خودم را به سوی خداوند متعال بلند میکنم و از او میخواهم همهی ما را به شناخت واجباتمان و اداء آنها موفّق بدارد. «و بگو: [هر کارى مىخواهید] بکنید، که بزودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست». «و فرجام [نیک] براى پرهیزکاران است».
(۲۶ سورهى عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبهى حق بر باطل]، که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
ایران همدل

شرکت در پویش ایران همدل

ورود به صفحه پرداخت