بیانات در خطبههای نمازجمعه
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوب الیه و نتوکّل علیه فی جمیع امورنا و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و صفیّه و خلیفته فی ارضه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فی الارضین. قالاللَّه الحکیم فی کتابه: و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضاتاللَّه واللَّه رئوف بالعباد(۱)
در این روز شریف و بزرگ، همهی برادران و خواهران نمازگزار را به تقوای الهی دعوت میکنم، که پیروی از امامالمتقین و اسوه قرار دادن امیرالمؤمنین در امر زندگی و دین و تقوا و پرهیز از موارد منع و غضب الهی است.
امروز به مناسبت روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، در خطبهی اول چند جملهیی دربارهی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) عرض خواهم کرد؛ لیکن قبلاً به مناسبت اینکه ماه رمضان در شرف دههی سوم و رو به اتمام است، در جهت قدردانی از روزها و شبهای ذیقیمت و بابرکت این ماه تذکراتی بدهم.
این ماه، ماه روزه است؛ ماه نزول قرآن و انس با قرآن است؛ ماه عبادت و دعا و مناجات است - که دعا مغز و روح عبادت است - ماه استغفار و توبه و بازگشت از راههای ناپسند نزد خدای متعال و رعایت تقوای الهی است؛ ماه جهاد است - که در این ماه مبارک، غزوهی بدر در سال دوم هجرت، و فتح مکه در سال هشتم هجرت، و شروع غزوهی حنین در همان سال اتفاق افتاده است - ماه جهاد با نفس و جهاد با شیطان و جهاد با دشمنان خداست؛ ماه آمادگی و ماه ذخیرهی تقواست؛ ماه صلهی رحم، صدق و برّ با برادران دینی، آشنایی با معارف، آشنایی و تدبر در قرآن، و خلاصه ذخیره کردن سرمایهی حرکت الهی در طول یک سال است. امید است که روزهای گذشته را با عمل بر وفق مقتضیات این ماه گذرانده باشیم و روزهای آینده را بیشتر قدر بدانیم و در کار نفس خود، در معاملهی با احکام الهی، در برخورد با مردم، در تدبر و ارتباط با قرآن، و در تصمیم و عزم بر مجاهدت با نفس، یک تصمیم جدی و یک اقدام قاطع انجام بدهیم.
من به عمل کردن به این توصیهها، از شما محتاجترم. این توصیهها، توصیههای بزرگان دین و امیرالمؤمنین - صاحب امروز - است. این روزها را مغتنم بشمارید و رابطهتان را با خدا مستحکم کنید. در سایهی این ارتباط قوی، به سمت حل مشکلات دینی و دنیوی حرکت خواهیم کرد و انشاءاللَّه به آن نایل خواهیم شد.
و اما در مورد شخصیت علی بن ابی طالب(علیهالصّلاةوالسّلام) هرچه گفته شود، کم گفته شده است؛ چون آن شخصیت، شخصیت قابل احاطهی ذهنی و بیانی نیست؛ یعنی نمیشود با بیان، ابعاد نامتناهی آن شخصیت الهی را توصیف کرد. امثال بنده، در بیان جزیی از اجزای آن عناصر شریف که در شخصیت اوست، عاجزیم؛ لیکن چون اسوه است، باید او را در حد توان بشری خودمان بشناسیم.
نمیشود به اوج شخصیت علی بن ابی طالب رسید. این را ائمهی بزرگوار معصوم ما که خود فرزندان و جانشینان او هستند، گفتهاند. در روایتی که از امام باقر (علیهالصّلاةوالسّلام) نقل شده است، آن حضرت پس از اشاره به زهد و عبادت و خصوصیات اخلاقی و روحی امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام)، میفرماید: «و ما اطاق عمله منّا احد»(۲)؛ از ما هم هیچ کس توان انجام دادن عمل او را ندارد. یعنی حتّی امام باقر و امام صادق و ائمهی هداة مهدیّین(علیهمالسّلام) هم نمیتوانند خودشان را به آن حدی برسانند که امیرالمؤمنین به آن رسیده بود. طبق این روایت، بعد فرمودند: «و ان کان علیبنالحسین(ع) لینظر فی کتاب من کتب علی(ع)»(۳). بنا بر این روایت، امام باقر فرمود که پدرش علیبنالحسین(علیهالسّلام) به یکی از کتابهای علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) نظر میکرد - لابد کتابی از دستورات امیرالمؤمنین بوده، که آن دستورات طبق عمل و زندگی عملی خود آن بزرگوار بوده است - «فیضرب به الارض»(۴)؛ کتاب را روی زمین گذاشت، «و یقول من یطیق هذا؟»(۵)؛ چنین عملی را چه کسی طاقت میآورد؟ یعنی امام سجاد که سیّدالعابدین و زینالعابدین است، در مقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمؤمنین احساس عجز میکند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمانبنحنیف فرمود: «الا و انّکم لاتقدرون علی ذلک»(۶)؛ شما نمیتوانید به این سبکی که من عمل میکنم، عمل کنید. واقعاً هم انسان وقتی نگاه میکند، آنچه از امیرالمؤمنین نقل شده، دهشتآور است.
پس، سخن در این نیست که کسی یا جامعهیی بتواند خود را همگون و همسان با علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) بکند؛ سخن در پیدا کردن جهت حرکت جامعه و اشخاص، مخصوصاً زمامداران و اولیای امور در نظام اسلامی است. جهت حرکت، باید این جهت باشد.
شخصیت امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) ترکیبی از عناصری است که هرکدام به تنهایی یک انسان عالیمقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو درمیآورد. زهد امیرالمؤمنین و بیاعتنایی و بیرغبتی او نسبت به شهوات زندگی و زخارف دنیایی، یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیاری از بزرگان مسلمین و همهی شیعه بر آن اتفاق دارند که بعد از نبىّاکرم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم)، کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین از آن علم برخوردار نبوده است، یکی از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدانهای مختلف - چه میدانهای نظامی، و چه میدانهای اخلاقی و سیاسی - یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار، یکی دیگر از این عناصر است. عدل و دادگری امیرالمؤمنین که پرچم برافراشتهی شاخصی برای عدل اسلامی است، یکی دیگر از این عناصر است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان - اعم از فقرا، کودکان، غلامان و کنیزان، زنان و ازکارافتادگان - یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین است. پیشقدمی آن بزرگوار در همهی کارهای خیر، که انسان در تاریخ زندگی آن حضرت برخورد میکند، یکی دیگر از این عناصر است. حکمت و فصاحت آن بزرگوار نیز بخشی از این عناصر است. شمارش رئوس این مطالب هم به آسانی ممکن نیست، و در همهی اینها در حد اعلاست.
قطب راوندی که از بزرگان علمای ما در قرن ششم است، دربارهی زهد امیرالمؤمنین میگوید: وقتی کسی سخن علی(علیهالسّلام) در باب زهد را نگاه بکند و نداند که این سخن از علی بن ابی طالب است - یعنی از کسی است که بر بخش عظیمی از دنیای آباد آن روز حکم میرانده و آن همه مسایل اجتماعی و سیاسی پیرامون او ریخته بوده است - «لا یشکّ انّه کلام من لاشغل له بغیر العبادة»(۷)؛ شک نمیکند که این سخن، سخن کسی است که در زندگی هیچ کاری جز عبادت نداشته، «و لاحظّ له فی غیر الزّهادة»(۸)؛ و هیچ کاری جز زهد انجام نمیداده است. این، زهد امیرالمؤمنین است. تمام ابعاد شخصیت او همینطور در اوج است. بعد میگوید: «و هذه من مناقبه العجیبة الّتی جمع بها بین الاضداد»(۹)؛ این منقبت شگفتآور و عجیبی است که جمع بین اضداد کرده است.
آن نکتهیی که من امروز میخواهم بر روی آن قدری تکیه بکنم، اخلاص امیرالمؤمنین است. ما باید این را جوهر و روح کارهای خودمان قرار بدهیم؛ کمااینکه شاید در زندگی علی بن ابی طالب هم اخلاص جوهر و روح کار آن حضرت بود؛ یعنی کار را فقط برای رضای خدا و برطبق تکلیف الهی و اسلامی و بدون هیچ انگیزهی شخصی و نفسانی و امثال اینها انجام میداد. به گمان اینجانب، در باب شخصیت امیرالمؤمنین، اصل قضیه این است.
امیرالمؤمنین این اخلاص را از دوران کودکی و نوجوانی که اسلام را از پیامبر قبول کرد و سختیهای آن را به جان خرید، نشان داد. او برای خدا از آسایش محترمانهی یک آقازادهی قریشی صرف نظر کرد و در طول سیزده سال، مبارزات خود را در کنار پیامبر ادامه داد، و بعد هم ماجرای خوابیدن آن بزرگوار در جای پیامبر در شبی که رسول اکرم از مکه به طرف مدینه هجرت کردند. این خوابیدن امیرالمؤمنین در جای پیامبر، از جملهی کارهایی است که اگر کسی تدبر بکند، درمییابد که بزرگترین فداکاری است که یک انسان میتواند از خود نشان بدهد؛ یعنی به طور قاطع تسلیم مرگ شدن. شب تاریک، دشمن مسلح و خشمگین و آمادهی در پشت دیوارها و عازم بر قتل پیامبر که در این بستر باید خوابیده باشد. امیرالمؤمنین آن شب به پیامبر عرض کرد که اگر من در جای تو بخوابم، تو بسلامت خواهی جست؟ فرمود: بله. عرض کرد: پس میخوابم.
کسانی مثل آن نویسندهی مسیحی که از دین ما خارج هستند و با رؤیت اسلامی و شیعی به امیرالمؤمنین نگاه نمیکنند، میگویند که این کار امیرالمؤمنین فقط قابل مقایسهی با کار سقراط است که برای مصلحت جامعه، به دست خود جام زهر را نوشید؛ یعنی یک فداکاری قطعی. اخلاص، تنها چیزی بود که در آن شب حاکم بود. کسانی که در چنین مواردی به فکر خودشان باشند، در فکر این هستند که از موقعیت استفاده کنند؛ اما او در همین لحظه به فکر نجات جان پیامبر است.
در جنگهای پیامبر، در اُحد آنوقتی که همه به جز اندکی رفتند و امیرالمؤمنین از پیامبر دفاع کرد، در خندق آنوقتی که همه از مبارزهی با عمروبنعبدود سرپیچیدند و آن حضرت مکرر داوطلب شد، در قضیهی خیبر، در قضیهی آیات برائت، بعد از رحلت پیامبر، در ماجرای انتخاب جانشین برای پیامبر در سقیفه، در شورای تشکیلشدهی بعد از درگذشت خلیفهی دوم، در همهی این موارد امیرالمؤمنین فقط و فقط رضای الهی را در نظر گرفت و خالصاً للَّه آن چیزی را که به نفع اسلام و مسلمین بود، انتخاب کرد و «خود» را دخالتی نداد. در وقتی که خلافت را قبول کرد، در بیستوپنج سالی که از خلافت دور ماند، در همکاریش با خلفا، در کارش برای اسلام، در حضورش در میدان جهاد و کار و مبارزه و خدمت به نظام اسلامی، در تعلیم مردم، در تربیت و تزکیهی انسانهای جامعه، و بعد در دوران خلافتش در برخورد با جناحهای مختلف، که هرکدام شعاری داشتند و دارای خصوصیتی بودند، و در همهی موارد دیگر، علی بن ابی طالب، همان علی بن ابی طالبی است که خدا میپسندد و رسول خدا انتخاب میکند و برمیگزیند؛ بندهی خالص خدا. این، آن چیزی است که من و شما باید رشحهیی از آن را در عمل و زندگی خود از علی بن ابی طالب بیاموزیم و عمل کنیم. در آن روز، این باعث پیشرفت اسلام شد، و همین است که اگر یک قطرهی از آن در وجود انسانی باشد، او را به موجودی مفید برای اسلام و مسلمین تبدیل میکند.
ما در دوران انقلاب بزرگ اسلامی، آن اخلاص را بالمعاینه در زندگی مردممان مشاهده کردیم، و شد آنچه شد. امام بزرگوار ما مظهر این اخلاص بود، و کرد آنچه کرد. او دنیا را در مقابل اسلام خاضع و خاشع کرد و دشمنان اسلام را به عقبنشینی وادار نمود. امروز هم آحاد ملت ایران، زن و مرد ملت، اقشار مختلف، مخصوصاً مسؤولان - خصوصاً هرچه مسؤولیتها بالاتر برود - محتاج همین اخلاص هستیم، تا این بار را به سرمنزل برسانیم.
طبق نقل در نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین فرمود: «و لقد کنّا مع رسولاللَّه(صلّیاللَّه علیهواله) نقتل ابائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا لایزیدنا ذلک الّا ایمانا و تسلیما و مضیّا علی اللّقم و صبرا علی مضض الألم»(۱۰)؛ خالصانه و مخلصانه با کسان و نزدیکان خود میایستادیم و برای خدا مبارزه میکردیم. «فلمّا رأی اللَّه صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النّصر»(۱۱)؛ وقتی در راه خدا با اخلاص و صادقانه عمل کردیم و خدای متعال این را از ما دید، دشمن ما را سرکوب کرد و ما را پیروز نمود. بعد میفرماید: اگر اینطور نبود، این کارها انجام نمیشد: «ما قام للدّین عمود و لا اخضرّ للایمان عود»(۱۲)؛ یک شاخهی ایمان سبز نمیشد و یک پایهی دین بر سر پا نمیماند. به برکت اخلاص و صدق آن مسلمین، این پیشرفتها انجام شد و جامعهی اسلامی پدید آمد. تمدن اسلامی و این حرکت عظیم تاریخی امروز هم همان است، و ملت ما و مسلمانان در همهی عالم و امروز ملت عراق و پیشروان آن ملت و نیز دیگر مردمی که در هر گوشهی دنیا به نام اسلام سخن میگویند، باید این درس را از علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) فرا بگیرند.
امروز، روز نوزدهم ماه مبارک رمضان است. این که با ضربت خوردن آن حضرت، چهحالتی بر مردم کوفه حاکم بوده است، خدا میداند. آن چهرهی محبوب، آن انسان بزرگ، آن عدل مجسم، آن نوای شورانگیز، آن فریاد رأفت و رحمت برای ضعفا و خشم الهی در مقابل اشقیا. مردم کوفه و مردم عراق و کسانی که از مدینه با آن حضرت آمده بودند، در این پنج سال، چه در کوفه و چه در میدانهای دیگر، علی بن ابی طالب را اینطور دیده بودند و با او انس گرفته بودند. حالت این مردم، آنوقتی که شنیدند امیرالمؤمنین در محراب عبادت ضربت خورده است، چه حالتی بوده است؟ من در ذهن خودم تا حدودی به آن ساعاتی تشبیه میکنم که شما مردم خبر بیماری امام بزرگوارمان را شنیدید. یادتان هست که چه ولولهیی، چه غوغایی، چه حزنی، چه قیامتی بین مردم به وجود آمد؛ همهی دستها به دعا بلند، همهی اشکها جاری، همه پرسان از یکدیگر. چیزی شبیه به همین حالت، قاعدتاً با وضع خاص آن زمان و با تغییراتی، در کوفه وجود داشته است.
امیرالمؤمنین مانند دیروز و دیشبی، نماز را با مردم خوانده است. شاید با آنها حرف زده است، آنها او را دیدهاند، باز هم تازیانهبردوش در میان بازارهای کوفه راه رفته و امر به معروف و نهی از منکر کرده است. بیمارییی در وجود او نبوده است. پیش از صبح، آن بزرگوار برای اقامهی نماز به مسجد رفته، مردم را از خواب بیدار کرده، صدای آن بزرگوار را باز هم شنیدند که مشغول خواندن نافله شده است. ضبط کردهاند که امیرالمؤمنین در آن نافلهیی که ضربت خورد، چه خواند. آیات شریفهی سورهی انبیا را تلاوت میکرد: «واقترب الوعد الحقّ فاذا هی شاخصة ابصار الّذین کفروا»(۱۳). در روایت هست که مردم شنیدند امیرالمؤمنین ده آیه از این آیات را خواند. در خلال این آیات، آیاتی است که منطبق با حال خود آن بزرگوار است: «انّ الذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عنها مبعدون. لایسمعون حسیسها و هم فی مااشتهت انفسهم خالدون»(۱۴). بعد هم وقتی که حضرت به رکوع یا به سجده رفته، تیغ آن اشقیالاشقیاء فرق مبارک علی بن ابی طالب را شکافته است. امیرالمؤمنین را به خانه آوردند و تمام شهر ناگهان اطلاع پیدا کردند. نقل شده است که صدای منادی شنیده شد: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدی»(۱۵)؛ به خدا قسم پایههای هدایت ویران شد. این، تعبیر درستی هم است و به حقیقت وجود امیرالمؤمنین میآید، و میزیبد که چنین تعبیری با ندا و فریاد آسمانی انجام گرفته باشد. مردم این یکی، دو روز را در حال انتظار و نگرانی و التهاب و ناراحتی گذرانیدند. بعضی به دیدن آن حضرت رفتند، بعضی هم اطراف خانهی آن حضرت جمع شدند. نقل است که یتیمان و کسانی که مورد عیادت و مراقبت آن بزرگوار بودند، درِ خانهی آن بزرگوار جمع شدند. ما جزییات و خصوصیات آن واقعه را نمیدانیم. آنچه که میدانیم، این است که شاید بیستوچهار ساعت، شاید چهلوهشت ساعت از آن ساعتهای هولناک و مخوف نگذشته بود که ناگهان خبر شهادت آن بزرگوار در کوفه پیچید و همه اطلاع پیدا کردند که علی از دستشان رفته است. لاحول و لاقوّة الّا باللَّه العلىّ العظیم.
چند جمله دعا میکنم: پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد و به روح مقدس علی بن ابی طالب، اخلاص را در میان ما افزایش ببخش؛ ما را در پیمودن راه علی بن ابی طالب ثابتقدم بدار و دلهای ما را به خودت نزدیک و آشنا کن. پروردگارا ! در این ماه رمضان، روح مقدس امام عزیزمان و ارواح طیبهی شهدای ما را از ما شاد بگردان و مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده؛ همهی اموات ما را بیامرز، ما را هم بیامرز. پروردگارا ! گرههای عالم اسلام و مسلمین را با سرانگشت قدرت و حکمت خود به بهترین وجه باز کن؛ مردم مظلوم عراق و مردم مظلوم فلسطین و مسلمانان سایر نقاط را نصرت ببخش. پروردگارا ! ملت عزیز و بزرگوار ایران را مشمول برکات خود قرار بده.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
قل هو اللَّه احد. اللَّه الصّمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفوا احد.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی علىّ امیرالمؤمنین و علی الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة الزّهراء و علی الحسن والحسین سیّدی شباب اهلالجنّة و علی علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علىّبنموسی و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد والحسنبنعلىّ والخلف الصّالح القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائکفی بلادک و صلّ علی ائمّةالمسلمین و حماةالمستضعفین و هداة المؤمنین. استغفروا اللَّه لی و لکم و اوصیکم بتقوی اللَّه
امروز در خطبهی دوم، دو مشکل عمده در جهان اسلام را که مربوط به ملتهای اسلامی است، مورد توجه قرار میدهیم. مسألهی اول، آن مشکل قدیمی و زخم کهنهی فلسطین است که به وسیلهی صهیونیستها و ایادی استکبار به وجود آمد، و این زخم همچنان به وسیلهی دستهای استکبار عالمی در پیکر نظام جامعهی اسلامی و جهان اسلام روزبهروز عمیقتر شده است.
حوادث اخیر خلیج فارس(۱۶) موجب شد که دنیای اسلام اندکی از حوادث فلسطین غفلت کند و این غفلت، صهیونیستها را تشویق کرد که از فرصت استفاده کنند و فشار را بر مردم فلسطین بیشتر نمایند. اولاً باعث شد که سیل مهاجرت غربا و بیگانگان - غریبههایی از فلسطین و از کشورهای مختلف - به سمت سرزمین مقدس و اسلامی فلسطین سرازیر بشود. دولتها و ملتهای اسلامی غافل شدند؛ اگرچه غافل هم نمیشدند، بسیاری از دولتها شاید هیچ احساس وظیفهیی نمیکردند. بلای بزرگ این است. ثانیاً این مبارزان مخلص و صادق، این مسلمانان مظلوم غریب در خانهشان، این کسانی که انتفاضهی فلسطینی را در این سه سال اخیر به وجود آوردند، زیر سختترین فشارها قرار گرفتند. شب و روزی نیست که از راه فشار بر این مسلمانان مظلوم، ضربتی به پیکر جامعهی اسلامی وارد نشود.
البته مبارزه ادامه دارد؛ اما آنچه مهم است، این است که دنیای اسلام باید از مسألهی فلسطین غفلت نکند و ملتها مسألهی فلسطین را از یاد نبرند و آن را فراموش نکنند. امریکا و استکبار و پشتیبانان همیشگی صهیونیستها خواستهاند این فراموشی را بر مسلمین تحمیل کنند؛ شما باید نگذارید، ملت اسلام باید نگذارد، ملت ایران باید نگذارد.
هفتهی آینده روز قدس است؛ روزی که یادآور یکی از ابتکارهای امام راحل عظیمالشأن ماست؛ این روز را گرامی بدارید، دنیای اسلام باید این روز را گرامی بدارد. تودههای مسلمان نگذارند که بعضی از دولتهای خودفروخته، در فضای آرام و سکوت مصنوعییی که به وجود آوردهاند، فلسطین را ذرهذره و لحظهبهلحظه ذوب کنند و قضیه را به دست فراموشی بسپارند. خیانت دولتهایی که با رژیم غاصب ساختند و فلسطینیها را قربانی کردند، نباید از یاد برود و فراموش بشود. این قضیه، یک قضیهی کوچک نیست.
بیش از چهل سال است که ملت اسلام نام فلسطین را میآورد. مسلمین، متفکران اسلامی، نویسندگان و سیاستمداران، هزاران و هزاران بار گفتهاند و هزاران نفر در این راه شهید شدهاند. مگر میشود پارهی تن جهان اسلام را همینطور در اختیار دشمنان گذاشت که آن را تصرف کنند و ملتی را از خانهی خودش بیرون نمایند. مگر چنین چیزی میشود؟ مگر اسلام اجازه میدهد؟ مگر ملتهای اسلامی اجازه میدهند؟
در فضای عالم، این جو آمادگی و حضور و انتظار و طلبگاری نسبت به فلسطین، باید روزبهروز بیشتر بشود. در داخل فلسطین هم باید این شعلهی مقدس روزبهروز برافروختهتر بشود. آن جوانان، آن زنان و مردان، آن نوجوانان، آن فداکارانی که در داخل فلسطین با رژیم غاصب مبارزه میکنند، باید بدانند نقطهی اصلی همان جایی است که آنها بر روی آن انگشت گذاشتهاند. این، آنجایی است که دشمن شکست خواهد خورد. این که سازمانها در خارج از مرزهای فلسطین پشت میزهای مذاکره بنشینند، یا در تریبونها به نام فلسطین خودنمایی کنند، مشکلی را حل نخواهد کرد. پشتیبانی عمومی دنیای اسلام از بیرون، و مبارزهی واقعی و محسوس ملت فلسطین در داخل، این دو با هم مشکل را حل خواهد کرد و سر دشمن فلسطین را به سنگ خواهد کوبید.
روز قدس را گرامی بدارید و آن را بزرگ بشمارید. البته تبلیغات جهانی منعکس نمیکنند؛ نکنند. آن کسانی که در زندانهای فلسطینی هستند، به ما گفتهاند که از شعار شما و حضور شما و مشت گرهکردهی شما - که حاکی از نیت و عزم صادقانهی شماست - احساس قوّت و قدرت میکنند و ایستادگی مینمایند. آن کسی که در پشت دیوارهای زندان فلسطینی است، باید احساس تنهایی نکند، تا بایستد. آن زن و مردی که در کوچهها و خیابانهای بیتالمقدس و نوار غزه و شهرهای دیگر فلسطین اشغالی مورد تهاجم اراذل و اوباش صهیونیست است، باید احساس کند که شما پشت سرش هستید، تا بتواند مقاومت کند. البته دولتها هم تکالیفی دارند. دولت جمهوری اسلامی هم وظایفی دارد و به این وظایف عمل میکند؛ باز هم خواهد کرد. مسألهی ملی و عمومی و مردمی نقش خاص خودش را دارد، که باید در جای خود انجام بدهد.
مسأله و مشکل دوم، مشکل عراق است. برادران و خواهران! وضع عراق، یک وضع استثنایی است. سردمداران رژیم عراق، آن روزی که با امریکا طرف بودند، هرچند که ما اصل انگیزهی آنها را تخطئه میکردیم و غلط شمردیم، ولی ما به آنها کمک کردیم و مرزهایی که با ما داشتند، آن مرزها را امن نگهداشتیم و تهدید از طرف ما بکلی منتفی شد. هواپیماهایشان را به اینجا فرستادند، از ما کمک غذایی و آذوقهیی خواستند، به میزان زیادی ملت ما به آنها کمک کرد و خود ملت برای آنها آذوقه فرستاد، که حالا نمکنشناسها - همانطور که از آنها انتظار میرود - حتّی با همان کمکها در مقام تبلیغات برخورد میکنند؛ اما حالا قضیه چیز دیگری است.
متأسفانه رژیم عراق ذلتی را که سابقه نداشت، بر ملت عراق تحمیل کرد و در مقابل دشمن به شکل بسیار وهنآور و خفتآمیزی که گمانم در تاریخ عراق بیسابقه باشد، تسلیم شد! امروز هم که میدانید نیروهای امریکایی و فرانسوی و انگلیسی و بیگانگان، در خاک عراق جا خوش کردهاند و این رژیم غلیظ خشن ضد مردمی بالطبع وابسته و ضعیف، به روی مبارک خودش هم نمیآورد که تا پشت دیوارهای بصره از یک طرف، و تا پشت دیوارهای ناصریه از طرف دیگر، نیروهای چندملیتی مستقرند؛ درعینحال به جان ملت خودش افتاده است!
مسأله، مسألهی جنگ یک رژیم با ملت خودش است. ما نظیرش را در دنیا زیاد دیدهایم. دیدید که در سال گذشته در اروپای شرقی چه اتفاقی افتاد. دیدید که رژیم منحوس پهلوی با شما مردم مدتی چگونه مبارزه کرد. اما آن چیزی که امروز در عراق اتفاق میافتد، برای من بیسابقه است و نظیر آن را در جایی سراغ ندارم. اگر هم وجود داشته است، من اطلاعی ندارم. این انقلابها، این مبارزههای مردمی، این چیزهایی که در تاریخ معاصر ما اتفاق افتاده و ما کموبیش از آنها مطلعیم، هیچکدام با وضع فعلی عراق قابل مقایسه نیست.
رژیمی به جان ملت خودش افتاده و بیدریغ میکشد! در خیابانها تانک وارد میشود - آنطوری که نقل کردند - مردم رهگذر را بیمحابا از دم تیر و تیربار و رگبار مسلسلها میگذراند؛ حالا چه کسی است، مرد است، زن است، چکاره است، مخالفتی کرده، نکرده، کاری ندارند! نقل کردند که با هلیکوپترهایی که در اختیار دارند، در شهرها بر روی سر مردمشان گازهای سمی و بمبهای شیمیایی میاندازند! ما قبلاً نظیرش را در حلبچه هم دیده بودیم، اما حالا دایرهاش وسیعتر است. از هر وسیلهیی هم استفاده میکنند. این، وضع فعلی عراق است، که وضع بسیار عجیبی است.
به مشاهد مشرفه اهانت میکنند. صحن امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام)، بقعهی مبارکهی امام حسین(علیهالصّلاةوالسّلام) و ابوالفضل(علیهالصّلاةوالسّلام) و شاید بقیهی بقاع متبرکه تهدید میگردد و مورد اهانت واقع میشود و - آنطور که نقل کردند - مورد ضربت قرار میگیرد. البته از جزییات داخل آن کشور اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما معلوم است که چهکار میکنند. وضع عراق، وضع عجیبی است.
من دو، سه جمله را مطرح میکنم: یک جمله خطاب به سران رژیم بعثی است. اینها یک نکته را بدانند که اینطور مبارزهیی، محال است که با پیروزی رژیم معارض با همهی ملتش تمام بشود. یعنی هر وقت رژیمی با ملت خود طرف شد، لامحاله آنکه پیروز خواهد شد - در کوتاهمدت یا میانمدت - مردم است، و آنکه مغلوب خواهد شد، رژیم ضد مردمی است؛ نباید در این شکی داشته باشید. هرچه فشار را بیشتر کنند و ادامه بدهند، جرم خودشان را بیشتر کردهاند و کفهی گناه خودشان را سنگینتر نمودهاند؛ لامحاله این است.
سران ارتش و مسؤولان ارتشی هم باید بدانند که هرچه امروز با مردم عراق روبهرو بشوند، آیندهی خودشان را تیره و تار کردهاند. آن ارتشی که به ملت میپیوندد، عزیز میشود. آن ارتشی که در مقابل ملت بایستد، منهدم و نابود خواهد شد. اگر سران ارتش بایستند، اما بدنهی ارتش به ملت بپیوندد، بدنهی ارتش باقی میماند و عزیز خواهد شد و سران آن ارتش در دست انتقام ملت مجازات خواهند گردید. نظایر این را همه تجربه کردهاند، ما هم تجربه کردیم؛ هم ارتشیهای عراق میدانند، هم ملت عراق میدانند. بنابراین، مبارزهی با مردم فایدهیی ندارد. باید در مقابل مردم عقبنشینی کنند و ببینند مردم چه میخواهند؛ همان عمل بشود. اگر مردم گفتند کنار بروید، کنار بروند. اگر مردم خواستند که نباشند، نباشند. رؤسای عراق، از شخص صدام حسین گرفته تا دوروبریهایش، چارهیی جز این ندارند. هرکدام هم که بیشتر مقاومت کنند، روسیاهتر خواهند بود و عذابشان در دنیا و آخرت هم شدیدتر خواهد شد. این، چیز ناگزیری است.
یک کلمه خطاب به ملت عراق عرض کنم. ملت عراق باید بدانند که این لحظه، لحظهی حساسی است. اگر بایستند، آقایی نصیب آنها خواهد شد و عزیز خواهند گردید. البته یک مقدار سخت است و فداکاری لازم دارد. بدون فداکاری، هیچ چیزی به نتیجه نخواهد رسید. اگر خیال میکنند که عزت و کرامت و آزادی و زندگی راحت را مثل یک لقمه میشود در دهان کسی گذاشت، این اشتباه است. باید سختی را تحمل کنند؛ منتها سختی، کوتاهمدت و موقتی است و از بین خواهد رفت. اما اگر ملت عراق در مقابل کوتاه بیایند، همین رژیم عراق آنچنان پدری از آنها درخواهد آورد و آنچنان قساوتی بخرج خواهد داد که قساوتهای گذشتهی او - که اینها هم به نوبهی خود بینظیر است - در مقابل آن کوچک باشد. اگر این رژیم بر مردمش مسلط بشود - العیاذ باللَّه - از مردمش انتقام سختی خواهد گرفت؛ ملت عراق باید این را بدانند. ملت عراق حالا که قدم در این راه گذاشتهاند و شروع کردهاند، بایستی کار را به پایان برسانند. باید به خدا تکیه کنند، از خدا کمک بخواهند، با خدا رابطه برقرار کنند و فداکاری هم در برنامهی کارشان قرار بگیرد؛ آنوقت خدای متعال نصرتش را نازل خواهد کرد.
یک جمله هم به شما مردم عزیز خودمان عرض کنم. ببینید دنیای استکبار، با اسلام و با ملت مسلمانِ بیدار شده و با نهضت اسلامی، چهقدر بغض و عناد دارد. این را در وضع عراق مشاهده میکنیم. این صدام حسینی که حالا با ملتش روبهروست، همان صدام حسینی است که دو ماه قبل از این، تمام مطبوعات غربی آنچنان علیه او تبلیغات میکردند و چهرهی خشنی از او ترسیم میکردند، که برای ملتشان سؤال ایجاد شده بود که اگر این آدم این گونه است، چهطور شما این چند سال با او همکاری کردید؟! حالا که این صدام حسین در مقابل آنها کوتاه آمد، ولی با ملت خودش طرف است، همهی آن حرفها تمام شد!
تبلیغات جهانی، این روزنامهها، این خبرگزاریها، همهاش در دست استکبار و امریکا و صهیونیستها و سرمایهداران بزرگ است؛ اینها که مستقل نیستند. خبری که روی آنتنها میرود و در خبرگزاریها تکرار میشود، این تصادفی نیست؛ با محاسبه است. نگاه میکنند ببینند کجا باید چیزی را پخش کنند، میکنند؛ هرجا که با منافعشان سازگار بود. حالا قضیهی ملت عراق، حرکت اسلامی مردم عراق، گروههای مسلمان عراقی، این کشتار عجیب مردم در شهرهای نجف و کربلا و بصره و بقیهی شهرها، این کشتار در شهرهای شمالی، همهی اینها در پوششی از غبارآلودگی و کتمان تبلیغاتی مخفی شده است! آن چهرهی خشن دیگر تمام شد! حالا که ما به تبلیغات جهانی نگاه میکنیم، میبینیم که باز لحن تبلیغات در مقایسهی بین وضع رژیم بعثی عراق، شبیه تبلیغات دوران جنگ است؛ یعنی میل عمومی تبلیغات استکباری باز به سمت عراق است!
الان بیش از یک میلیون آواره - آنطوری که نقل کردند - در بیابانهای عراق به سمت ایران و جاهای دیگر دارند حرکت میکنند. از دو روز قبل، دهها هزارشان وارد مرزهای ما شدهاند. دستگاههای ما به اینها کمک میکنند و غذا برایشان میبرند. هلال احمر یکطور، وزارت کشور یکطور، دستگاههای مختلف یکطور، سپاه یکطور، ارتش یکطور، هرکدام به نحوی به اینها کمک میکنند؛ اما همهی آنها در پوششی از کتمان قرار میگیرد و در تبلیغات نیست! یک مسؤول عراقی، کلمهی خلاف بیربطی را میگوید، که تعریضی به جمهوری اسلامی است؛ این را بزرگ و پخش میکنند. این، تبلیغات جهانی است.
دنیای استکبار را بشناسید؛ اگرچه شماها خوب شناختهاید. دل استکبار جهانی، با اسلام انقلابی و اسلام به پاخاسته و اسلام عزتطلب صاف نخواهد شد. مسلمان تا مسلمان است، در چشم آنها مبغوض و مورد کینه است؛ «و مانقموا منهم الّا ان یؤمنوا باللَّه العزیز الحمید»(۱۷)، «ما تنقم منّا الّا ان امنّا»(۱۸). آنها از ایمان شما ناراحتند؛ علتش هم واضح است: چون ایمان یک ملت به پاخاستهی اسلامی، منافع ظالمانهی استکبار را تهدید میکند. لیکن علیرغم همهی این بغض و عنادی که با اسلام دارند، بحمداللَّه پرچم اسلام در دوازده سال گذشته روزبهروز برافراشتهتر شده، ملت اسلامی روزبهروز قویتر و عزیزتر شده، باز هم در آینده همینطور خواهد بود و به کوری چشم دشمنان، ملتهای مسلمان در این منطقه و در همهی نقاط عالم، بر همهی توطئهها و دسیسهچینیهای دشمن پیروز خواهند شد.
السلام علی الاخوةالمؤمنین فی شتی أرجاءالعالم. و بعد، فإن شهر رمضان کما یفتح من افاق المعنویة الاسلامیة والدعاء والتوجه والتضرع یکشف أمامنا أیضا معانی الصبر والجهاد الاسلامی والصمود فی سوح الصراع مع النفس والکفاح ضدالاعداء و أننا لنرجوا أن یوفق المسلمون فی أنحاءالعالم للعمل بمقتضیات هذا الشهر و استخلاص العبر والدروس منه لتشملهم ألطاف اللَّه جلجلاله و یتغلبوا علی أعدائهم.
و هناک موضوعان مهمان یجب طرحهما هنا:
أولهما موضوع القدس الشریف و الشعب الفلسطینی المظلوم و الانتفاضة المبارکة لهذا الشعب فی الداخل ذلک أننا علی أعتاب یوم القدس فی اخر جمعة من شهر رمضان، و هذه المناسبة تدفعنا للتأکید علی ضرورة دعم الانتفاضة من قبل جمیع المسلمین و لزوم قیام المسؤولین و ذوی النفوذ فیالاقطار المختلفة لفسح المجال للشعوب لتقیم مراسم یومالقدس العالمی بملء حریتها.
إنما یرکز علیه الاستکبار العالمی یکمن فی إخراج القضیة الفلسطینیة من دائرة الاهتمام و توفیر أرضیة مناسبة لتقبل الوجود الصهیونی الغاصب و إبعاد کلمة الحق التی یعلنها الشعب الفلسطینی المظلوم والمغصوب حقه عن أفق حیاة المسلمین و تغطیتها بضوضاء المحادثات السیاسیة والمساومات الخیانیة. إلا أن هذا الهدف الاستکباری لن یتحقق مطلقا و إن عزیمة المجاهدین الفلسطینیین والمسلمین الغیاری و غیرتهم لن تسمح بمثل ذلک.
إننا نؤکد أنه إذا نجحت المؤامرة و تم نسیان قضیة تمتلک هذه العظمه و راح أصحاب الحق فیها محرومین مقهورین والعیاذ باللَّه فإن علی العالم الاسلامی أن یستعد لحیاةالذل و المسکنة والفناء التام و هو أمر یأباهاللَّه تعالی و اولیاؤه و عباده الصالحون. والمهم أن الفرصة الرئیسیة الوحیدة لتحقق الامل تکمن فی تصاعد الکفاح داخل الاراضی المغصوبة و دوام هذاالصراع و عمقه و اتساع نطاقه یوما بعد یوم و هذا یتطلب أن یقوم المسلمون بدعم الانتفاضة و إلا فان أی غفلة تعنی ترتب الخسائر العظیمة الجسیمة و التضحیة بالنفوس الفلسطینیة المسلمة الطیبة.
إننا نشهد الیوم جوا من الصمت و الغفلة أنتجته الحوادث الاخیرة فیالخلیج الفارسی و سیاسات النظام العراقی فیالمنطقة، الامر الذی فسح المجال لاستمرار سیل المهاجرین الغرباء نحو الارض الفلسطینیة و اتساع المذابح الفجیعة بحق الشعب الفلسطینی المسلم و لیس ذلک کما قلنا الا نتیجة للتغافل عن القضیة الفلسطینیة بعد تحرکات النظام العراقی فی الخلیج الفارسی فی فسح المجال لتلک الفجائع. إن صرخات المسلمین المدویة ضدالنظام الصهیونی والدعم الحقیقی المؤثر للمکافحین فی داخل فلسطین یجب أن تحطم جدران الغفلة و تقوی من سواعد هؤلاء المکافحین إنشاءاللَّه تعالی.
والموضوع الاخر و هو موضوع یعد مثیله فی المرارة و الالم والحزن، إنه قضیة الشعب العراقی المسلم. النظام البعثی الحاکم من خلال اعتدائه الجاهل و التوسعی علی الکویت و فسح المجال لامریکا المجرمة و حلفائها لدخول المنطقة قد عرض القطر و الشعب العراقی لاقصی الضربات و المآسی الموجعة و صبالدمار و الخراب علی المدن، و أودی بحیاة الکثیرین من أبناء هذا الشعب. کل ذلک فی سبیل تحقیق تحرک عقیم خاسر ثم استسلم فی نهایة المطاف و بکل ذلة و مهانة لکل شروط أمریکا و حلفائها تارکا أقدام الجنود الامریکان والانگلیز والفرانسیین یقطعون جزءا من الاراضی العراقیة المسلمة. إلا أن هذا النظام البعثی لم یکتف بذلک بل راح هو یسدد ضربة ثانیة لشعبه و قطره هی أقصی و أشد مرارة و إیلاما منالضربات السابقة.
إن الشعب العراقی فی الشمال و الجنوب و بمختلف قومیاته یواجه عملیات إبادة تقوم بها عناصر النظام فتهدم البیوت علی رؤوس أصحابها و تصب الاسلحة المدمرة و الغازات السامة بواسطة طائراتها العمودیة علی المدن و تخرق قدسیة أماکن لم یتجرأ حتی أعداء الاسلام علی انتها کهامن قبل. إن هذه الاماکن المقدسة، طبق الاخبار الموثقة، تواجه الاهانة والتخریب. کما یواجه الناس فی داخلها بالقتل الفجیع فی حین تصوب نیران المدافع و الدبابات نحو الساحات و العتب و القبب الطاهرة رغم کونها محل استجابة الدعاء و مناجاة المؤمنین و نزول الرحمة الالهیة. و قد قام الجنود البعثیون بتهجیر واسع لقطاع واسع من الشعب العراقی الی الصحاری و الجبال و راحت سیول المهجرین المطرودین تتجه نحو إیران و بعض الدول المجاورة. إننا قد لانجد لهذه الفجائع مثیلا إو یقل إن نجد لها نظیرا فی تاریخ قهر الشعوب من قبل الدول. و من العجیب حقا أن نجد أمریکا و حلفائها الاوروبیین الذین دخلوا حربا ضروسا ضد صدام للسیطرة علی مناطق النفط نجدهم یلتقون مع صدام علی مصالح مشترکة و یتم التعاون الخفی والعلنی بینهما و ذلک بعد أن شهدوا تصاعد الانتفاضة الاسلامیة الشعبیة.
نعم أننا نشاهد أولئک الذین قاموا فی العام الماضی بتقدیم کل الامکانیات الاعلامیة والسیاسیة بل و حتی المالیة أحیانا للشعوب الاوروبیة الرازحة تحت أنظمة حکم اشتراکیة لتقوم بالتخلص من أنظمتها نشاهدهم ینسون کل شعاراتهم البراقة أمام انتفاضة الشعب المسلم و یتغافلون فی أعلامهم و تحرکاتهم السیاسیة عن عملیة إفناء شعب بأکمله و سحق الکثیر من حقوقه الانسانیة.
أن هذا الموقف یشکل عبرة للمسلمین و یکشف لهم الکثیر من الحقائق و یقدم لهم درسا کبیرا یعرفون من خلاله أن الاستکبار لن یصالح الاسلام الحی الیقظ و إن کل تلک الشعارات الانسانیة التی تدعی الدفاع عن حقوق الشعوب لاتتعدی کونها خداعا و مکرا لاغیر وها قد حان الدور للشعب العراقی فیجرب هذه الحقائق علی الساحة العراقیة و تعرف الشعوب من خلال ذلک الدرب الحقیقی النضالی الذی یجب أن یسلکه و هو أمر عرفه شعبنا الایرانی المظلوم خلال الاعوام الاثنی عشر الماضیة. و من هنا فان لنا کلمتین إحداهما نوجهها للشعب العراقی والاخری لرؤوس النظام البعثی.
أما الشعب العراقی فنقول له أنه یجب أن یعلم أن الطریق الذی بدأه هو طریق مبارک تکمن فی مطاویة العزة الاسلامیة و أن علیه الاهتمام بنفسه لاحقاق حقوقه و انتزاعها من هذاالنظام الظالم و الا فان علیه أن یرزح تحت نیر الوضع المر السابق لسنین طویلة والاستسلام لدولة لایدفعها فی تحرکاتها الا المصالح الفردیة السلطویة و الاهداف والمقاصد الشخصیة والحزبیة.
أما رأی الشعب بل و حتی مصالحه فلا قیمة لذلک فی مجال صلح القرار و هکذا رأینا تلک المصالح التسلطیة تقود الشعب تارة الی الدخول فی حرب تدوم ثمانی سنوات ضد شعب شقیق کما تقوده تارة اخری لاحتلال الکویت و تعمل ثالثة علی تمریغ شرفه بوحل أقدام الغزاة الامریکیین والاوروبیین و القاء غرامة باهضة علی عاتقة، کل ذلک نتیجة تهور الانانی الارعن.
و علیه فان هذه الانتقاضة هی حرکة إنسانیة و إسلامیة مبارکة و لیس أمام الشعب إزاءها الا طریقان لاغیر. أولهما طریق العزة والکرامة أی طریق الاستمرار فیالجهاد حتی النصر، و اذا انتفض الشعب فان النصر لن یکون بعیدا أمامه و لن یستطیع أی نظام حتی ولو تمتع بنفس القسوة التی یتمتع بها النظام العراقی أن یقهر شعبه و یبیده من الوجود.
و ثانیهما التراجع والاستسلام و هذا یعنی دفع الثمن الباهض و یعنی القضاء علی أفضل أبناء الشعب غیرة و حمیة من الرجال و النساء و الشباب المجاهد والتعرض للغضب الالهی بعد ذلک.
إن النظام العراقی رغم ما یتظاهر به من قوة و قدرة إنما هو نظام خائن یفتقد الترابط الذاتی و لذا فان هممکم البطولیة سوف تکسر مقاومته امامکم بلاریب.
اما ما نقوله للنظام البعثی و هو إن رؤوس هذا النظام و بالخصوص القادة العسکریین یجب أن یعلموا جیدا أن سیل الدم الذی جری بینهم و بین شعبهم یجعل من غیر الممکن أن یبقوا فی الحکم فلا یمکن إطفاء ثورة شعب یقظ بالعدالت الرصاص و إمامکم حوادث الثورة الاسلامیة فی إیران وسائر الثورات فتأملوها لتقفوا علی هذه الحقیقة و تعتبروا بها.
إن السبیل الصحیح هو فتح المجال لارادة الشعب و تسلیم الامور و الاستسلام له. إن الاستسلام للشعب و خلافا للاستسلام لامریکا و حلیفاتها لن یشکل عارا علیکم. إن علی عناصر الجیش أن تلتحق بالقوی الشعبیة أو تعمل علی اعتزال الساحة علی الاقل و أن علی هؤلاء العسکریین الشباب سواء الضباط والمراتب و الجنود أن یغادروا ثکناتهم و ینضموا الی أحضان الشعب. إنه السبیل الوحید للتمتع برضااللَّه تعالی و إن هذا العمل سیترک آثاره الایجابیة بطبیعة الحال علی وضعیة الجیش العراقی علی المدی الطویل.
و ختاما أرفع ید الضراعة للباری جل و علا أن یوفقنا جمیعاً لمعرفة واجباتنا و القیام بأدائها. «و قل إعملوا فسیری اللَّه عملکم و رسوله و المؤمنون»(۱۹) و العاقبة للمتقین.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات
و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) بقره: ۲۰۷
۲) ۱ و ۲ و ۳ و ۴. بحارالانوار، ج ۴۰ ، ص ۳۴۰
۳)
۴)
۵)
۶) نهجالبلاغه، نامهی ۴۵
۷) ۱ و ۲ و ۳. بحارالانوار، ج ۴۰ ، ص ۳۱۸
۸)
۹)
۱۰) نهجالبلاغه، خطبهی ۵۶
۱۱) ۱ و ۲. نهجالبلاغه، خطبهی ۵۶
۱۲)
۱۳) انبیاء: ۹۷
۱۴) انبیاء: ۱۰۱ و ۱۰۲
۱۵) بحارالانوار، ج ۴۲ ، ص ۲۸۲
۱۶) ر.ک: جلد ششم، پاورقی صفحهی ۱۴
۱۷) بروج: ۸
۱۸) اعراف: ۱۲۶
۱۹) توبه: ۱۰۵