حج، نشانه احاطه علمی پروردگار
خدای متعال در سورهی مائده بعد از آن که برخی از احکام حج را بیان میکند، بعد میفرماید: ذَلِکَ لِتَعلَموا اَنَّ اللَّهَ یَعلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الاَرضِ وَ اَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیم؛(1) این چیزهایی که بر شما واجب کردیم، این کعبه و این هَدْی و این قَلائِد و مانند اینها، برای این است که شما بفهمید، علم پیدا کنید به احاطهی علمی پروردگار؛ بدانید خدای متعال چگونه با اسرار و جزئیّات زندگی شما آشنا است، بر اساس آنها برای شما حکم میگذارد.1401/03/18
1 )
سوره مبارکه المائدة آیه 97
جَعَلَ اللَّهُ الكَعبَةَ البَيتَ الحَرامَ قِيامًا لِلنّاسِ وَالشَّهرَ الحَرامَ وَالهَديَ وَالقَلائِدَ ۚ ذٰلِكَ لِتَعلَموا أَنَّ اللَّهَ يَعلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ
ترجمه:
خداوند، کعبه -بیت الحرام- را وسیلهای برای استواری و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده؛ و همچنین ماه حرام، و قربانیهای بینشان، و قربانیهای نشاندار را؛ اینگونه احکام (حساب شده و دقیق،) بخاطر آن است که بدانید خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، میداند؛ و خدا به هر چیزی داناست.
لینک ثابت
استقلال مکتب اهل بیت در عقاید و تبعیت معتزله از آن
البته تعیین مرزهای عقیدتی میان شیعه و معتزله، به کتاب اوائل المقالات منحصر نمیگردد. و شیخ بزرگوار [مفید] در کتب دیگر نیز با بیانهای گوناگون - و گاه از لحاظ انتخاب قالب، بس شیوا و مؤثر - به این مهم پرداخته است. ولی در «اوایل...» این خصوصیت بس کامل و همه جانبه مشاهده میشود: در این کتاب به مواردی میرسیم که در آن میان شیعه و معتزله اشتراک در عقیده است. وی در این موارد بیان مطلب را جوری انتخاب میکند که استقلال مکتب اهل بیت در گرایش به آن عقیده آشکار میشود و گمان تبعیت از معتزله منتفی میگردد. مثلاً در باب نفی رویت حق تعالی چنین میگوید:«من گویم: همانا دیدن خدای سبحان به چشم، ممکن نمیگردد و بدین سخن، عقل گواهی میدهد و قرآن بدان گویا و روایات از ائمهی هدی در این باب، متواتر است. و جمهور اهل امامت و همهی متکلمان آنان بر این سخن متفق اند، مگر یکی از آنان که در این باب از راه راست کناره گرفته، زیرا که در تأویل روایات او را شبههیی عارض گشته است. و معتزله همگی در این باب با اهل امامت، موافق اند و نیز مرجئه و بسیاری از خوارج و زیدیه و گروههایی از اهل حدیث» (ص ۱۶۲ اوائل المقالات).
در این سخن، شیعه متکی به ادلهی معتبرهی خود یعنی کتاب و سنت متواتر است علاوه بر اینکه دلیل عقلی نیز بر آن دلالت میکند پس نیازی به این ندارد که این سخن را از معتزله یا دیگری اخذ کند، بلکه این معتزلهاند که با اهل امامت در این مسأله توافق کردهاند، و این بیان بر میتابد آن را که معتزله در این مسأله وام دار شیعه باشند.1372/01/28
1 )
التوحيد (للصدوق)، ص: 108؛
الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 278؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج4، ص: 26، باب نفي الرؤية و تأويل الآيات فيها
ٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: حَضَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ أَيَّ شَيْءٍ تَعْبُدُ قَالَ اللَّهَ قَالَ رَأَيْتَهُ قَالَ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ لَا يُعْرَفُ بِالْقِيَاسِ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ مَوْصُوفٌ بِالْآيَاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ لَا يَجُورُ فِي حُكْمِهِ ذَلِكَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ قَالَ فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
ترجمه:
عبد اللّٰه بن سنان از پدرش كه گفت در نزد حضرت باقر(عليه السّلام)حضور داشتم كه مردى از خوارج بر آن حضرت داخل شد و عرض كرد كه يا ابا جعفر چه چيز را مىپرستى فرمود كه خدا را مىپرستم عرض كرد كه او را ديدۀ فرمود كه چشمها او را نديده بوضعى كه ديدها او را مشاهده نمايد يا مشاهدۀ كه ديدن باشد و ليكن دلها او را بحقائق و اركان ايمان ديده و خدا بقياس شناخته نميشود و بحواس او را در نميتوان يافت و بمردم شباهت ندارد بلكه او را بآيات وصف ميكنند و بعلامات او را مىشناسند و در حكم خويش ستم نميكند اينست خدا كه خدائى نيست مگر او سنان گفت كه آن مرد خارجى بيرون رفت و ميگفت كه« اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ »يعنى خدا داناتر است بموضعى كه پيغام يا پيغامهاى خود را در آن قرار ميدهد يعنى آن جناب از همه كس داناتر است و بهتر ميداند كه كى قابليت و صلاحيت دارد كه محل رسالت و شاهد نبوت باشد پس او را برميگزيند و بآن مخصوص ميسازد
1 )
سوره مبارکه الأعراف آیه 143
وَلَمّا جاءَ موسىٰ لِميقاتِنا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنظُر إِلَيكَ ۚ قالَ لَن تَراني وَلٰكِنِ انظُر إِلَى الجَبَلِ فَإِنِ استَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوفَ تَراني ۚ فَلَمّا تَجَلّىٰ رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبحانَكَ تُبتُ إِلَيكَ وَأَنا أَوَّلُ المُؤمِنينَ
ترجمه:
و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!» اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهی تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!»
2 )
سوره مبارکه الأنعام آیه 103
لا تُدرِكُهُ الأَبصارُ وَهُوَ يُدرِكُ الأَبصارَ ۖ وَهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ
ترجمه:
چشمها او را نمیبینند؛ ولی او همه چشمها را میبیند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است.
لینک ثابت
انحصار ادا شدن حق توصیف الهی به بندگان مخلص
[امتیازات مخلصین که در رساله منسوب به مرحوم بحرالعلوم ذکر شده اند ]امتیاز سوم که از همهی اینها بالاتر است، این است که «سبحان اللَّه عما یصفون الا عباد اللَّه المخلصین.» (1) یعنی خدای متعال از آنچه که بندگان او توصیف کنند، منزه است؛ مگر از آنچه که بندگان مخلص توصیف کنند. یعنی آنها میتوانند حقِ توصیف الهی را ادا کنند. بندگان دیگر، کمتر و کوچکتر از این هستند؛ و هرچه در باب پروردگار عالم بگویند «ماعرفناک حق معرفتک»(2). اوصاف خدا از زبان انسانها، ناقص و نارساست؛ مگر از ناحیهی بندگان مخلص. آنها میتوانند خدای متعال را کماهوحقه توصیف کنند.1371/12/04
2 )
عوالی اللئالی،ابن ابی جمهور احسائی ج4ص132؛
بحار الانوار،علامه مجلسی، ج68ص23 ؛
سبحانك ما عرفناك حق معرفتك
ترجمه:
لینک ثابت