سرنوشت امت اسلامی -
تعداد فیش :
57 ،
تعداد مقاله :
0
1401/07/22
1400/04/28
1400/04/28
1399/11/15
1398/04/12
1395/06/15
1394/04/27
1391/08/04
1391/03/03
1390/08/14
1389/07/29
1389/06/19
1389/02/15
1386/08/23
1386/08/09
1386/04/09
1385/05/31
1385/01/27
1385/01/27
1384/10/19
1384/02/06
1384/02/06
1383/09/30
1381/03/09
1380/12/27
1380/07/23
1379/09/25
1378/03/14
1376/09/25
1376/09/18
1375/03/20
1375/03/20
1375/02/04
1374/10/05
1374/09/13
1374/08/22
1373/01/31
1372/02/08
1372/01/04
1371/06/19
1371/03/13
1371/02/12
1370/11/15
1370/03/26
1370/03/26
1370/03/16
1370/02/21
1370/02/06
1369/08/13
1369/06/01
1369/04/20
1369/02/07
1368/09/01
1368/07/28
1368/07/11
1368/04/14
1368/04/14
امروز یک جریان تبلیغاتی گمراهکنندهای وجود دارد که میخواهد عکس این را تبلیغ بکند؛ همّت این جریان تبلیغاتی این است که وانمود کند جوان ایرانی از ارزشها گسسته است و به آینده ناامید است و احساس مسئولیّت نمیکند؛ این را یک جریان تبلیغاتی دارند بشدّت دنبال میکنند. این، عکس واقعیّت است؛ درست نقطهی مقابل واقعیّت موجود در کشور ما است. نسل جوان ما در همهی عرصهها و میدانها تا امروز دارای حرکت درخشنده بوده است، در آینده هم انشاءالله همین جور خواهد بود: چه در دفاع از میهن، چه در دفاع از امنیّت، چه در کمک به جبههی مقاومت در کلّ منطقه ــ در همین حرکت عظیم و مقدّس دفاع از حرم ــ چه در خدمات اجتماعی، چه در پیشرفتهای علمی ــ که شما که نگاه میکنید، پیشرفتهای علمی در هر نقطهای در واقع بر دوش جوانها است و آنها هستند که پیشران این حرکتند ــ چه در همهی آئینهای مذهبی، این راهپیمایی اربعین ــ چه میلیونها جوان ایرانی که رفتند و راه نجف تا کربلا را طی کردند و چه میلیونها جوانی که در خود کشور، در شهرها، به عنوان اربعین، به عنوان دورافتادگان از آن سرمنزلِ بشارت و معنویّت راهپیمایی کردند ــ چه در میدان تولید و ابتکار که خبرهای آن را در تلویزیون مشاهده میکنید که هر روزی در یک بخشی از بخشهای تولید کشور و صنعت کشور یک حرکت جدیدی را جوانهای ما دارند ارائه میدهند، چه در مقابلهی با بیماری همهگیر و چه در نهضت کمک مؤمنانه، چه در جهاد فرهنگی، چه در امداد به مناسبت حوادث طبیعی، سیل و زلزله و امثال اینها؛ در همه جا که شما نگاه میکنید، حضور جوانان را به صورت پُررنگ میبینید. این جوان نمیتواند ناامید باشد، این جوان نمیتواند گسستهی از ارزشها باشد، این جوان یک نیروی خستگیناپذیر در وسط جبهه است و البتّه جوانان انقلابی و باایمان در همهی این موارد پیشتاز بودند. این وضع جوانها است.
ما پیروان اسلام که امروز از جمعیّت عظیم، سرزمین گسترده، ثروتهای طبیعی بیشمار، و ملّتهای زنده و بیدار برخورداریم، باید با داشتهها و ممکنهای خود، آینده را رقم بزنیم. ملّتهای مسلمان در ۱۵۰ سال اخیر، نقشی در سرنوشت کشورها و دولتهای خود نداشته و به جز استثناهای معدود، یکسره با سیاست دولتهای متجاوز غربی مدیریّت شده و دستخوش طمعورزی و دخالت و شرارت آنها بودهاند. عقبماندگیِ علمی و وابستگی سیاسیِ امروزِ بسیاری از کشورها محصول آن انفعال و بیکفایتی است. ملّتهای ما، جوانان ما، دانشمندان ما، علمای دینی و روشنفکران مدنی ما، سیاستورزان و احزاب و جمعیّتهای ما، امروز باید آن گذشتهی بیافتخار و شرمآور را جبران کنند؛ باید بِایستند و در برابر زورگویی و دخالت و شرارت قدرتهای غربی «مقاومت» کنند.
همهی سخنِ جمهوری اسلامی ایران که دنیای استکبار را نگران و خشمگین کرده است، دعوت به این مقاومت است: مقاومت در برابر دخالت و شرارت آمریکا و دیگر قدرتهای متجاوز و به دست گرفتنِ سررشتهی آیندهی دنیای اسلام با تکیه بر معارف اسلامی. طبیعتاً آمریکا و همراهانش در برابر عنوان «مقاومت» دچار حسّاسیّتند و به انواع دشمنی با «جبههی مقاومت اسلامی» کمر بستهاند. همراهی برخی از دولتهای منطقه با آنان نیز واقعیّت تلخی در جهت تداوم آن شرارتها است. ما پیروان اسلام که امروز از جمعیّت عظیم، سرزمین گسترده، ثروتهای طبیعی بیشمار، و ملّتهای زنده و بیدار برخورداریم، باید با داشتهها و ممکنهای خود، آینده را رقم بزنیم. ملّتهای مسلمان در ۱۵۰ سال اخیر، نقشی در سرنوشت کشورها و دولتهای خود نداشته و به جز استثناهای معدود، یکسره با سیاست دولتهای متجاوز غربی مدیریّت شده و دستخوش طمعورزی و دخالت و شرارت آنها بودهاند. عقبماندگیِ علمی و وابستگی سیاسیِ امروزِ بسیاری از کشورها محصول آن انفعال و بیکفایتی است. ملّتهای ما، جوانان ما، دانشمندان ما، علمای دینی و روشنفکران مدنی ما، سیاستورزان و احزاب و جمعیّتهای ما، امروز باید آن گذشتهی بیافتخار و شرمآور را جبران کنند؛ باید بِایستند و در برابر زورگویی و دخالت و شرارت قدرتهای غربی «مقاومت» کنند.
همهی سخنِ جمهوری اسلامی ایران که دنیای استکبار را نگران و خشمگین کرده است، دعوت به این مقاومت است: مقاومت در برابر دخالت و شرارت آمریکا و دیگر قدرتهای متجاوز و به دست گرفتنِ سررشتهی آیندهی دنیای اسلام با تکیه بر معارف اسلامی. طبیعتاً آمریکا و همراهانش در برابر عنوان «مقاومت» دچار حسّاسیّتند و به انواع دشمنی با «جبههی مقاومت اسلامی» کمر بستهاند. همراهی برخی از دولتهای منطقه با آنان نیز واقعیّت تلخی در جهت تداوم آن شرارتها است. امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) میگوید شب جمعه تا صبح مادرم بیدار بود، عبادت میکرد، هر وقت صدای او را شنیدم، دیدم برای دیگران دارد دعا میکند؛ صبح گفتم مادر! برای دیگران دعا کردی، برای خودت دعا نکردی؛ فرمود پسرم! اَلجارَ ثُمَّ الدَّار؛(۲) این درس است. در قضیّهی [نزول سورهی] هلاَتیٰ [آمده است که] «اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله»؛(۳) من این را به عنوان یک درس برای امّت اسلامی، برای جامعهی اسلامی، برای جمهوری اسلامی تلّقی میکنم که کار با اخلاص انجام بگیرد. حسن بصری که از زهّاد ثمانیّهی(۴) معروف است و زاویه هم دارد با اهلبیت، میگوید که «ما کان فی هذه الامّة اعبد من فاطمة کانت تقوم حتّی تورّم قدماها».(۵) معنای این تعبیر «ما کان اعبد من فاطمة» این نیست که شبیه او و به اندازهی او تعدادی وجود داشتند؛ نه، در تعبیرات عربی معنایش این است که هیچ کس در امّت، مانند او نبود از لحاظ عبادت. این را حسن بصری میگوید؛ حسن بصری دوران فاطمهی زهرا را درک نکرده، امّا اینکه این طور قاطع این حرف را میزند نشان میدهد این جزو مسلّمات و متواتراتی بوده است که در آن زمان وجود داشته. اینکه وظیفهی عبادت، بعد وظیفهی امر به معروف و مجاهدت، یعنی حضور در آن میدان عجیبی که بنا بود سرنوشت امّت اسلام در آن میدان تعیین بشود و آن حضور طوفانی عجیب فاطمهی زهرا با آن خطبههای عجیب. نقشهی جامع هویّت زن در منطق اسلام این است؛ مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فیسبیلالله، در عین حال کدبانو، مدیر خانه، و در عین حال عابد و بندهی خدای متعال. و در نهایت، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نشان داد که زن میتواند به رتبهی عالی عصمت برسد که اینها خصوصیّات این بزرگوار است.
آنچه در جامعهی خود ما محسوس است، این است که ما هر چه و در هر جایی که پایبندی خودمان را به مبانی اسلامی و حدود اسلامی بیشتر نشان دادیم، خدای متعال کمکش را بیشتر شامل حال ما کرد و توانستیم بر مشکلات فائق بیاییم؛ آنجایی که غفلت کردیم، چوب غفلت خودمان را خوردیم. و من آنچه برای آیندهی این کشور و حتّی آیندهی امّت اسلامی احساس میکنم و مشاهده میکنم، این است که دشمنان وحشی و درندهخو و ظالمِ عالمِ اسلام و ملّت ایران و امّت اسلامی، بالاخره مجبور خواهند شد در مقابل اسلام زانو بزنند؛ و آنچه در آینده به توفیق الهی پیش خواهد آمد، عزّت اسلام و مسلمین و پیشرفت جوامع اسلامی است. این آیندهی حتمی است، منتها تلاش لازم دارد؛ هیچ مقصودی و هیچ محصولی بدون تلاش، بدون مجاهدت، بدون گذشت، بدون همکاری به دست نخواهد آمد.
جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بیایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید بهخاطر جنایاتی که در گسترهی جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید بهخاطر رفتار ظالمانهی آنان با ضیوف الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آیندهی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت.
در سوریه، سیاست استکبار این است که به هر قیمتی هست، دولتی را که شناختهشده است به مقاومت در مقابل صهیونیسم، سرنگون کنند؛ سیاست ما ضدّ این است. ما البتّه در مورد عراق، در مورد سوریه، در مورد یمن، در مورد بحرین، در مورد لبنان، در مورد همهی کشورها معتقدیم تصمیمگیر، خود ملّتهای آن کشورهایند؛ از بیرون، نه ما و نه غیر ما حق نداریم تصمیم بگیریم نسبت به سرنوشت ملّتها؛ خودشان باید تصمیم بگیرند. این اعتقاد ما است. سیاست استکبار در قبال سوریه این است که بنشینند، بیرون از ارادهی ملّت، این دولتی را و این ملتّی را که شناخته شده است که در مقابلهی با صهیونیستها قرص و محکم ایستاده -که هم رئیس جمهور فعلی،(۶) هم رئیس جمهور قبلی،(۷) صریحاً در مقابل رژیم جعلی صهیونیستی ایستاده بودند- بگویند این دولت نباشد. ما میگوییم نه، دولتی که شعارش، هدفش و نیّتش ایستادگی در مقابل صهیونیستها است، این دولت برای دنیای اسلام مغتنم است. ما هیچ نفع خاصّ شخصیای در سوریه یا در عراق نداریم؛ ما به فکر دنیای اسلامیم، ما به فکر امّت اسلامی هستیم؛ مواضع ما با استکبار اینجور در مقابل هم قرار دارد.
در این مقطع زمان، یکی از مهمترین مسائل جهان اسلام که به سرنوشت امت اسلامی پیوند خورده است، حوادث انقلابی در شمال آفریقا و در منطقه است، که تا کنون به اسقاط چند رژیم فاسد و مطیع آمریکا و همدست صهیونیسم انجامیده و رژیمهای دیگری از این قبیل را به لرزه درآورده است. اگر مسلمانان این فرصت عظیم را از دست بدهند و از آن در راه اصلاح امت اسلامی بهره نگیرند، خسران بزرگی کردهاند. اکنون همهی تلاش استکبار متجاوز و مداخلهگر، برای منحرف کردن این حرکتهای عظیم اسلامی به کار افتاده است.
در این قیامهای بزرگ، مرد و زن مسلمان، بر ضدّ استبداد حاکمان و سیطرهی آمریکا که به تحقیر و تذلیل ملتها و همپیمانی با رژیم جنایتمدار صهیونیستی انجامیده بود، بهپاخاستند؛ عامل نجاتبخش خود در این مبارزهی مرگ و زندگی را اسلام و تعالیم و شعارهای نجاتبخش آن دانستند و این را به صدای رسا اعلام کردند؛ دفاع از ملت مظلوم فلسطین و مبارزه با رژیم غاصب را سرلوحهی خواستههای خود قرار دادند؛ دستدوستی بهسوی ملتهای مسلمان گشوده و خواستار اتحاد امت اسلامی شدند. اینها پایههای اساسیِ قیامهای مردمی در کشورهائی است که در دو سال اخیر پرچم آزادی و اصلاح برافراشته و با جسم و جان خود در میدانهای انقلاب حضور یافتند؛ و همینها است که میتواند پایههای اساسی اصلاح امت بزرگ اسلامی را استوار سازد. ایستادگی بر سر این اصول اساسی، شرط لازم برای پیروزی نهائیِ قیامهای مردمی در این کشورها است. دشمن در پی آن است که همین پایههای اصلی را متزلزل کند. ایادی فاسد آمریکا و ناتو و صهیونیسم با استفاده از برخی غفلتها و سطحینگریها میکوشند حرکت سیلآسای جوانان مسلمان را منحرف ساخته و آنان را به نام اسلام به جان یکدیگر بیندازند و جهاد ضداستعماری و ضدصهیونیستی را به تروریسم کور در کوچه و خیابانهای جهان اسلام تبدیل کنند، تا خون مسلمانان به دست یکدیگر بر زمین بریزد و دشمنان اسلام از بنبست نجات یابند و اسلام و مجاهدانش بدنام و زشتچهره جلوه کنند. آنان پس از نومیدی از حذف اسلام و شعارهای اسلامی، اکنون به فتنهانگیزی میان فرقههای اسلامی روآورده و با توطئهی شیعههراسی و سنیهراسی، بر سر اتحاد امت اسلامی مانعتراشی میکنند. آنان با کمک عوامل خود در منطقه، در سوریه بحران میآفرینند تا ذهن ملتها را از مسائل مهم کشورهای خود و خطراتی که در کمین آنها است، منصرف ساخته و به ماجرای خونینی که خود تعمداً بهوجود آوردهاند، معطوف کنند. جنگ داخلی در سوریه و کشتار جوانان مسلمان به دست یکدیگر، جنایتی است که بهوسیلهی آمریکا و صهیونیسم و دولتهای مطیع آنان آغاز شده و در آتش آن دمیده میشود. چه کسی میتواند باور کند که دولتهای حامی دیکتاتوریهای سیاه در مصر و تونس و لیبی، اکنون حامی دموکراسیخواهی ملت سوریه شدهاند؟ ماجرای سوریه، ماجرای انتقامگیری از حکومتی است که سه دهه بهتنهائی در برابر صهیونیستهای غاصب ایستاده و از گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان دفاع کرده است. از خداوند متعال میخواهیم به شماها توفیق بدهد؛ به ما هم توفیق بدهد که قدر شما جوانان عزیزمان را بدانیم و انشاءاللَّه در چهرهی نورانی و پیشانی بلند شما، آیندهی پرافتخار ملت ایران و امت اسلامی را بخوانیم.
در این محضر عظیمِ امت اسلامی، شایسته است که حجگزاران به مهمترین مسائل جهان اسلام بپردازند. اکنون در رأس همهی این مسائل، قیام و انقلاب در برخی کشورهای مهم اسلامی است. در میانهی حجّ سال گذشته و حج امسال، حوادثی در دنیای اسلام پدید آمده است که میتواند سرنوشت امت اسلامی را دگرگون ساخته و آیندهای درخشان و سرشار از عزت و پیشرفت مادی و معنوی را نوید دهد. در مصر و تونس و لیبی طاغوتهای دیکتاتور و فاسد و وابسته، از سریر قدرت سرنگون شدهاند و در برخی کشورهای دیگر، امواج پرخروش قیام مردمی، کاخهای زر و زور را به ویرانی و نابودی تهدید میکند.
حقیقت این است که این دو جریان عظیم- یعنی جریان نظام اسلامی و در دل آن، جریان حوزههای علمیه- دو جریانی هستند که به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها یکی است؛ این را همه بدانند. امروز سرنوشت روحانیت و سرنوشت اسلام در این سرزمین، وابسته و گره خوردهی به سرنوشت نظام اسلامی است. نظام اسلامی اندک لطمهای ببیند، یقیناً خسارت آن برای روحانیت و اهل دین و علمای دین از همهی آحاد مردم بیشتر خواهد بود. البته نظام زنده است، نظام سرپاست، نظام قوی است و با اطمینان کامل عرض میکنم نظام بر همهی چالشهائی که در مقابلش قرار دارد، فائق و پیروز خواهد شد.
مظهر عید بودنِ این عید سعید، تعبد است، عبادت است، صفوف مستحکم نماز است. در همهی دنیای اسلام، امروز مردم در صفوف واحدِ نماز جماعت ایستادند و خشوع کردند در مقابل پروردگار. این یک پیوند معنوی و قلبی میان امت مسلمان است. همین صفِّ واحد باید بین امت اسلامی تشکیل بشود برای مواجههی با مسائل مهم جهان، که بسیاری از آنها مرتبطِ با امت اسلامی و با سرنوشت امت اسلامی است.
دنیای اسلام دنیای متشتت و متفرقی است. مسلمانها با داشتن قرآن، با داشتن محکمترین تعالیم، به خاطر عوامل گوناگون، دچار عقبماندگی هستند. این عوامل چیست؟ اینها را باید شناخت. همت ملت ایران باید این باشد که به نقطهای برسد که همهی رفتارهای او، حرکات او، محصولات فکری او، در دنیای اسلام به صورت یک مرجع مسلّم و متقن، مورد مراجعهی ملتها قرار بگیرد؛ متفکران ملتها، روشنفکران ملتها راه را پیدا کنند؛ این مسئولیت تاریخی ملت ایران است. و این راهی است که به طور طبیعی در مقابل ماست؛ باید این راه را بهدرستی طی کنیم؛ با اطمینان به نفس حرکت کنیم؛ همهی توان و ظرفیت انسانی و فکری و استعدادی را که خدای متعال در این ملت به ودیعه نهاده است، به میدان بیاوریم؛ آن وقت سرنوشت دنیای اسلام تغییر خواهد کرد و به تبع آن، سرنوشت دنیا تغییر خواهد کرد.
امروز دنیای اسلام احتیاج به وحدت دارد. باید یکصدا در دنیای اسلام بلند شود. این است که میتواند جلو این ستمِ بر مردم فلسطین را بگیرد؛ این است که میتواند جلو دخالتهای مستکبرانهی امریکا در خاورمیانه و در کشورهای اسلامی را بگیرد. آنها دارند از همین شکافها استفاده میکنند و میخواهند آن را توسعه بدهند؛ برای اینکه بر سرنوشت کشورهای اسلامی مسلط شوند. هرکس در این راه به آنها کمک کند، پیش خدای متعال محسوب با آنهاست. و این مؤاخذهی عجیبی دارد از سوی پروردگار عالم. خیلی باید مراقب بود.
کشورهای اسلامی در این دو قرن اخیر، این راه را انتخاب کردند؛ راه سوختن و ساختن را؛ راه دمبرنیاوردن را. در این شرایط کی مقصر است؟ روشنفکران مقصرند، علمای دین مقصرند، جوانان مورد نیاز و مورد امید آن جامعه مقصرند. سرنوشت این ملتها این میشود که شد. با آن میراث فرهنگی غنی، با آن سابقهی درخشان سیاسی، کارشان به آنجا برسد که تمام کشورهای اسلامی تقریباً زیر سلطهی استعمار بودند در این یکی دو قرن اخیر؛ یا استعمار صریح و علنی، مثل خیلی از کشورهای عربی و غیره، یا استعمار غیر مستقیم- به اصطلاح استعمار نوین- مثل کشور ما در دورهی نظام طاغوت. نتیجهی انتخاب راه اول همین است؛ از لحاظ علمی عقب میمانند، از لحاظ افتخارات بینالمللی عقب میمانند، از لحاظ وضع زندگی روز به روز رو به فقرِ بیشتر میروند، منابع انسانیشان معطل میماند، منابع طبیعیشان به غارت میرود؛ این میشود نتیجه؛ ویرانی کشورها. در مقابل، آن قدرتهای سلطهگر با تغذیهی از منابع اینها، خودشان را روز به روز قویتر میکنند و مسلطتر میشوند و زور بیشتری وارد میکنند.
یک فرصت ذیقیمتی در اختیار شما قرار گرفته است. به این فرصت برای تقرب به خدا، برای عبادت، برای تکامل نفس، برای انجام وظیفهای که ما را پیش خدای متعال روسفید خواهد کرد و ذخیرهای محسوب خواهد شد، نگاه کنید؛ برای آن روزی که انسان با حسرت به زندگی دنیائی خود نگاه میکند و دنبال ذخیرهای برای آن روز میگردد؛ روز قیامت.
از دو نظر باید این فرصت را حقیقتاً مغتنم بشمرید: یکی از این نظر که امکان خدمت به شما داده شد؛ همهی ما در این جهت شریکیم. ما میتوانستیم طلبهای باشیم در گوشهی یک حوزهی علمیهای و مشغول کار محدودی باشیم؛ میتوانستیم معلمی و آموزگاری باشیم؛ میتوانستیم شاغلی باشیم در یک بخش فرهنگی و غیره با یک ظرفیت و دائرهی محدود؛ اما حالا ما- یعنی من و شما- در یک مجموعهای که سرنوشت کشور در دست این مجموعه است، واقع شدهایم. این، خیلی فرق میکند بااینکه انسان یک کار مفیدی را در یک گوشهای برای خودش انجام بدهد. سرنوشت یک کشور، سرنوشت یک ملت، بلکه میشود گفت به جهت اهمیتی که این کشور و این ملت دارد، سرنوشت دنیای اسلام، امروز در دستان این مجموعهای است که اینجا نشستهاند؛ یا مجموعهی کارگزاران نظام اسلامی. این را همهمان هرجا هستیم، قدر بدانیم. این فرصت، همیشه در دست ما که نمیماند؛ امروز اینجا مشغولیم، فردا یا در این شغل نیستیم یا اصلًا در این دنیا نیستیم. این فرصت مغتنمی است؛ کار بزرگی دارد به وسیلهی یکایک اجزای اجرائی نظام جمهوری اسلامی انجام میگیرد. بنابراین، از این نظر این فرصت را مغتنم بشمرید. امت اسلامی از وقتی دین را از حکومت جدا کرد، اخلاق را از مدیریت جامعه جدا کرد، دچار اختلال شد. آن روزی که پادشاهانی به نام خلیفه- در بغداد و در شام و در این گوشه و آن گوشهی عالم- پرچم اسلام را بلند کردند، اما زیر پرچم اسلام هواهای نفسانی، شهوات، اغراض، تکبرها، غرورهای شاهانه، مالاندوزیها، ثروت جمعکردنها، به خزائن خود پرداختنها را وارد کردند و به این چیزها سرگرم شدند، زمینههای انحطاط دنیای اسلام فراهم شد. بااینکه حرکت نبی مکرم اسلام و اصحاب بزرگوار او و یاران مجاهد و مبارز او، اسلام را با سرعت و با شتاب به پیش میبرد- که همان ضرب دست پیغمبر بود که تا قرنهای چهارم و پنجم، حرکت سیاسی و علمی اسلام را رو به پیشرفت میبرد- در همان حال در دربارها، در خاندانهای حکومتکننده، بذرهای ضعف و انحطاط و فساد و نفاق پاشیده میشد. همان بذرها بود که رویید و امت اسلامی را زمینگیر کرد و ما نتایجش را بعد از چند قرن با پوست و گوشت و استخوان خودمان حس کردیم. ما ملتهای اسلامی که در قرن نوزدهم و در قرن بیستم میلادی دچار استعمار و دچار تسلط دشمنان شدیم، از قافلهی علم عقب ماندیم، دشمنان ما قوی شدند و روز به روز ما ضعیف شدیم- آنها خون ما را مکیدند و تقویت شدند، ما خونمان از دست رفت و ضعیف شدیم- و کار به جایی رسید که سرنوشت امت اسلامی، سرنوشت ملتهای مسلمان در منطقهی خاورمیانه بخصوص، افتاد به دست حکام ظالم و بیانصاف؛ انگلیس در یک دورهای، بعد هم او میراث خودش را تحویل داد به شیطان بزرگ معاصر؛ یعنی رژیم ایالات متحدهی امریکا. به هر حال، از ضعف دنیای اسلام استفاده کردند.
آنچه در رابطهی نبی مکرم و امت اسلامی مورد توجه قرار میگیرد، از جمله، مسألهی سرنوشت امت اسلامی و حوادث و جریاناتی است که بر این امت بزرگ میگذرد-» لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم «- در همهی ادوار تاریخ اینطور است. آنچه بر امت اسلامی میگذرد، برای روح مطهر نبی مکرم حایز اهمیت است؛ آن دو چشم بصیر و بینا، نگران حال امت اسلامی است.
ما باید بیدار شویم؛ ما باید امروز بفهمیم که تصمیم ما، سرنوشت تاریخی دنیای اسلام را تعیین میکند. البته این تصمیم، فقط مربوط به شخص خود ما و امروزِ خود ما نیست. امروز هیچ راهی در مقابل امت اسلامی وجود ندارد، مگر اینکه به قدرت خود ایمان بیاورد و از ادامهی انظلام پرهیز کند و تصمیم بگیرد زیر بار زورگویی نرود. ما ملتهای اسلامی را دعوت نمیکنیم به اینکه شمشیر به دست بگیرند و با کشورهای دنیا جنگ کنند؛ ما آنها را توصیه میکنیم به اینکه حق خود، قدر خود، عزت خود، عزت ملتهای خود، تاریخ و میراث ارزشمند خود را بشناسند، قدر آن را بدانند و به آن تکیه کنند؛ اجازه ندهند که دنیای کفر و استکبار- که امروز در مشت صهیونیستهاست- آنها را تحقیر کند؛ این حرف ماست.» عزیز علیه ما عنتم «؛ سختی شما و سختی دنیای اسلام و ملت اسلامی، بر پیغمبر سخت است.» حریص علیکم «؛ میخواهد شما هدایت شوید؛ میخواهد شما سعادتمند شوید و میخواهد شما از این صراط مستقیم الهی- که برای سعادت دنیا و آخرت، پیش پای شما گذاشته است- استفاده کنید و پیش بروید؛ پیغمبر این را از ما میخواهد.
تردید نباید کرد که دنیای استکبار، بیداری مسلمانان و اتّحاد اسلامی و پیشرفت ملتهای ما در میدانهای دانش و سیاست و نوآوری را، بزرگترین مانع سلطه و سیطرهی جهانی خود میشمارد و با همهی توان با آن میستیزد. تجربهی دوران استعمار و نواستعماری پیش روی ما ملتهای مسلمان است. امروز که دوران استعمار فرانوین است باید از آن تجربهها درس بیاموزیم و بار دیگر برای مدّتی طولانی، دشمن را بر سرنوشت خود مسلط نکنیم.
از وحدت، زیاد سخن گفتهایم. اگر به برخی از آنچه گفتهایم، عمل میکردیم، امروز سرنوشت مسلمانان از آنچه هست، بهتر بود. بهطور طبیعی برخی عوامل ضد وحدت وجود دارد- اختلافات قومی، اختلافات مذهبی و طایفهیی، اختلافات سیاسی- که باید با آنها مقابله کرد. با تکیه به نام مقدس پیغمبر و یاد آن بزرگوار- که محور وحدت امت اسلامی است- باید بر این اختلافات غلبه کرد؛ لیکن از این دشوارتر، موجبات تفرقهیی است که به امت اسلامی تزریق میشود. در بستر همین اختلافات قومی و طایفهیی و مذهبی، دشمنان اسلام طبق سیاست همیشگیِ خودشان، بین مسلمانان اختلاف ایجاد میکنند. دست دشمن، توطئهی دشمن و تدبیر دشمن را در ورای این اختلافات میشود بوضوح دید؛ این را باید علاج کرد. عقلای امت از همهی فرقهها باید نگذارند امواج فتنه در میان مسلمانها- که بهوسیلهی دشمنان اسلام تحریک میشود- بهطور روزافزون آرامش و الفت و محبت را به خطر بیندازد.
قیام دولت اسلامی در ایران و برافراشتن پرچم توحید در این کشور- این مرکز حساس و منطقهی مهم- امت اسلامی را به هیجان آورد و بیدار کرد؛ آنها را به سرنوشت و قدرت خودشان امیدوار کرد و به آنها اعتماد به نفس داد. این بیداری و اعتماد به نفس، دشمن را به توطئههای پیچیدهیی وادار کرده است؛ این توطئهها امروز پیش روی ماست. آنها با همهی دنیای اسلام مخالفند؛ با حضور اسلام مخالفند؛ با تعلیمات اسلامی مخالفند. رئیسجمهور امریکا صریحاً سخن از جنگ صلیبی به میان آورد. دستگاههای استکباری- امریکا و صهیونیسم- دائم با تبلیغاتِ خودشان فضا را زهرآگین میکنند، برای اینکه بین کشورهای اسلامی و دولتهای اسلامی اختلاف ایجاد کنند.
حوادث تلخی در کشور همسایهی ما- عراق- در حال حدوث و جریان است؛ قضایایی که دیروز در نجف و کربلا واقع شد- انفجار بمب و کشته شدن دهها نفر و زخمی شدن تعداد بیشتر- اینها باید انسان را به مشکلات و مسائل بزرگتری متوجه کند. پیداست که دست استکبار پیرامون دنیای اسلام دائم در حال کار است. از دو حال خارج نیست: یا امت اسلامی هشیارانه برخورد خواهد کرد؛ در این صورت اگر این دست، ده دست هم بشود، استکبار هیچ غلطی نخواهد توانست بکند. اگر غافلانه با این قضایا برخورد کنیم، آن وقت سرنوشت ما و آیندهی امت اسلامی بهشدت مورد تهدید قرار خواهد گرفت. این حوادث خونین که به نابودی جان انسانها منتهی میشود، اگر صرفاً یک حادثهی تروریستی هم بود، محکوم بود؛ اما بالاتر از اینهاست؛ اینها میخواهند مردم عراق را در آستانهی انتخابات، آنچنان مشغول کنند و آنچنان بازار تهمت و شایعه و اختلاف را داغ کنند که فرصت استثنایی انتخابات را از دست آنها بربایند. من اطمینان دارم که پشت سر این حوادث، دست دستگاههای جاسوسی اسرائیل و امریکا در کار است؛ یا خود آنها بالمباشره این کار را انجام دادند، یا گیرم چند نفر آدم متعصب و غافل را اغوا و آنها را به این کار وادار کردند؛ لیکن نقشه متعلق به آنهاست. مردم عراق بعد از سالهای متمادی و علیرغم میل استکباریِ مستکبران، میخواهند خودشان تشخیص دهند و انتخاب کنند؛ اما اشغالگران این را نمیخواهند؛ میخواهند صورتِ انتخابات باشد، اما باطنِ انتخابات نباشد؛ از مردم، برای مردم و به اعتماد مردم، کسی روی کار نیاید؛ افرادی را که مزدور و گوش به فرمانِ خودشان هستند، آنجا بگذارند. ظاهر قضیه این باشد که یک حکومت مردمی است، اما باطن قضیه عوامل امریکا و انگلیس باشند- که عراق دست آنهاست و آن را اداره میکنند- و منافع آنها را تأمین کنند. این باید ما را خیلی هشیار کند؛ ملت عراق و امت اسلامی را خیلی هشیار کند.
امروز مسألهی فلسطین، مسألهی دنیای اسلام است. چه ما مسلمانان کشورهای اسلامی بدانیم و چه ندانیم، چه بفهمیم و چه نفهمیم، سرنوشت فلسطین، سرنوشت همهی ماست. اگر فلسطین در این صحنهی رویاروییِ شجاعانهای که امروز برای خود به وجود آورده است، موفّق شود، موفّقیت همهی دنیای اسلام است؛ اما هرچه رنج آن ملت ادامه پیدا کند، مایهی ذلّت روزافزون دنیای اسلام است. دنیای اسلام باید به معنای واقعی کلمه، این مسئله را مسألهی خود بداند. درست است که همهی ما وظیفهی شرعی داریم و اسلام بر ما واجب کرده است به مردم فلسطین کمک کنیم؛ اما حرف من امروز فراتر از وظیفهی شرعی است. میگویم امروز هر حادثهای که در فلسطین رخ دهد و این قضیه به هرجا منتهی شود، به طور مستقیم به سرنوشت کشورهای اسلامی- چه آنهایی که نزدیکند و چه آنهایی که دورند- مربوط است و بر آنها هم اثر میگذارد. امروز ملتهای مسلمان برای فلسطین هر کار بکنند، برای خود و به نفع خود کردهاند. وقتی با نقشهی استعمار بریتانی و کمک دنیای استکبار، این قطعهی خونین از پیکرهی دنیای اسلام جدا شد، آن روز نظرشان فقط فتح همین قطعه نبود؛ آن روز هم نظر استعمارگران تسلّط بر کلّ منطقه- که قلب دنیای اسلام است- بود. بنابراین امروز همهی ما وظیفه داریم.
اینکه متظاهرانه بگویند ما اسلام را قبول داریم، بنیادگرایی را قبول نداریم، این ناشی از همان سطحینگری و تحلیلهای ناشیانهای است که اینها غالباً از دنیای اسلام داشتند و چوبش را هم خوردهاند. امروز موج بیداری اسلامی یک واقعیت جدّی و یک حقیقت غیر قابل انکار است. امروز مسلمانها احساس میکنند که میتوانند در دنیا، در وضعیت بشر، در سرنوشت خود، اثرگذار باشند. وقتی این احساس در ملتها به یک نقطهی معیّنی برسد، تبلور و تجسّم خواهد یافت و تبدیل به واقعیتها خواهد شد. این را میدانند و از این نگرانند. یک نمونهاش همین حادثهی بسیار بیسابقهی انتفاضهی فلسطین است. شوخی است؟! مردمی بدون سلاح، بدون امکانات، در مقابل یکی از مجهّزترین قدرتهای این منطقه، بدون هیچ قید و شرطی مورد کشتار و قتل عام و فشارهای گوناگون جسمی و روحی و اقتصادی قرار میگیرند؛ درعینحال ایستادهاند و هفده ماه است که این انتفاضه را ادامه میدهند. با کدام تحلیل عادی و معمولی و سیاسی میشود این را تحلیل کرد؟ چرا ایستادهاند؟ چرا تسلیم نمیشوند؟ چرا دشمن با همهی فشارش نمیتواند این ملتِ بهجانآمدهی فلسطین را به زانو درآورد؟ این ملت کوچک و محدود و محاصره شده را، که از هیچ جا به اینها کمکی نمیرسد. آن انگیزه و چشمهی جوشانی که در دلهای اینها وجود دارد که نمیگذارد اینها خسته شوند، کدام است؟ از کجا سرچشمه گرفته؟ آن عاملی که مادر فلسطینی را وادار میکند که فرزند خودش را ببوسد و برای کشته شدن بفرستد و بعد بگوید اگر صد تا بچه هم داشتم آنها را میفرستادم، این عامل چیست؟ این عامل، عامل بسیار مهمی است. این چه عاملی است که در محاسبات سیاسی، در گفتگوها، در مذاکرات دیپلماتیک و در معادلات کمپانیها نمیگنجد؟ اینها میبینند این را و از آن به شدّت واهمه دارند. دنبال خشک کردن آن سرچشمهاند؛ دنبال نابود کردن آن عامل برانگیزاننده و بوجودآورندهاند.
جامعهی اسلامی باید به فکر خود باشد. امروز دنیای اسلام باید به طور جدّی نسبت به سرنوشت خود فکر کند. اختلافات را کنار بگذارند؛ روی نقاط وحدت- که همان عظمت امّت اسلامی است و همه این را میخواهند- برنامهریزی و تفاهم و تلاشِ مشترک کنند. امروز تقریباً یک و نیم میلیارد نفر مسلمان در دنیا هست. این همه کشورهای اسلامی، این همه سرمایههای عظیم؛ اینها نباید در خدمت سرنوشت امّت اسلامی واقع شود؟ این نیازِ امروز است. تهدیدها و جفاها و ظلمهایی را که به هر بهانهای به گوشه و کنار دنیای اسلام میشود، میبینید. این، وظیفهی بزرگی را بر دوش همهی مسلمانان میگذارد. ما هیچکس را به آتشافروزی و جنگ دعوت نمیکنیم؛ ما همه را به صلح و آرامش و رفتارهای عاقلانه دعوت میکنیم. ما کمکِ به آتشافروزیای که امروز در افغانستان وجود دارد، کمکِ به بشریّت نمیدانیم؛ آتشافروزی علیه مصالح بشریت است. هرگونه کمکی به این آتشافروزی، برخلاف و ضدّ مصالح بشریّت و بخصوص امروز برخلاف مصالح امّت اسلامی است.
با این قیام، تمام محاسبات دولت غاصب صهیونیست به هم ریخته است؛ چون اساس محاسبات آنها بر این استوار بود که ملت فلسطین بعد از آن فشارهای اوّلِ کار و بعد از تبعید بیش از نیمی از مردم اصلی فلسطین به خارج از کشورشان و گذشتن سالهای متمادی، دیگر حال و حوصله و عزم و نشاط و جانِ مقابله را نخواهد داشت. در حال حاضر این محاسبات، غلط از آب درآمده و این پایه به هم ریخته است. وقتی هزاران هزار مردمی که در خودِ فلسطین هستند نه گروههای فلسطینیِ خارج از مرزهای اصلی فلسطین که در لبنان یا اردن یا جاهای دیگر هستند مصمّم باشند با آن نظام مبارزه کنند، دیگر آن فضای امنی که برای خودشان به عنوان بهشت موعود در نظر گرفته بودند و مهاجران غیر فلسطینی یعنی یهودیان سرتاسر دنیا را به آنجا کشانده بودند، وجود نخواهد داشت. امروز محاسبات به هم خورده است؛ لذا میبینید که دولتشان مجبور شد استعفا دهد. این، اجبار و ناگزیری است. البته کسانی که بیشترین فشار را برای این استعفا داشتند، ممکن است در محاسباتشان اینطور خیال کنند که بایستی شدت عمل بیشتری بهخرج داد و حکومت سنگدلتری را بر سر کار آورد؛ اما اشتباه و خطاست. مسئله، مسألهی کوچکی نیست؛ مسألهی عظیمی است؛ سرنوشت دنیای اسلام و سرنوشت همهی کشورهای اسلامی بخصوص کشورهایی که به این کانون خطر و به این غدّهی فساد نزدیکترند به سرنوشت آنها بستگی دارد.
محور دیگر، علاقه و حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم است. مسلمانان عالم، عقل استراتژیک نظام اسلامی به حساب میآیند. الآن ملتها در آسیا، در آفریقا و در همین منطقهی خود ما طرفدار نظام اسلامی هستند. این اظهار ارادتی که به امام و به انقلاب میکنند، سابقه ندارد؛ نه امروز نسبت به هیچ کشوری در دنیا وجود دارد و معمول است و نه در گذشته چنین چیزی بوده است. این بهخاطر اسلام است. امام روی سرنوشت برادران مسلمان، حساس بود. و بالاخره تعالی علمی و سازندگی کشور. اینها سرفصلهای عمدهی خطّ امام است؛ اسلام، مردم، پیشرفت کشور، دشمنی با دشمنان و حسّاسیت نسبت به امّت اسلامی در آن هست. اینها خطّ امام است؛ ما به اینها پایبند بودیم و هستیم و به فضل پروردگار خواهیم بود. در این سالهای بعد از رحلت امام، چه دولتهایی که سر کارِ بودند چه دولت قبلی، چه دولت امروز ما چه دستگاه قضائی، چه مجلس شورای اسلامی و دستگاه قانونگذاری، بحمد اللّه کارهای بزرگی کردند و خدمات بزرگی انجام دادند. جزئیّات کارهای اینها آنقدر زیاد و صفحهی عملیاتی که مسئولان این کشور در قوای مختلف بخصوص در قوّهی مجریّه که بارهای سنگین بر دوش آنهاست کردند بهقدری درخشان و زیاد است که هر منصفی اینها را نگاه کند، تحسین خواهد کرد. من اگر بخواهم الآن هم آنچه در ذهنم هست بگویم، یک صفحهی طولانی است. اینها را باید خود آقایان بیایند به مردم بگویند و توضیح دهند، تا ببینند که چه زحماتی کشیدهاند! این به برکت پیروی از همین راه امام است. خدای متعال هم به این کشور تفضّل کرده است. این بنایی که امام ساخت، بحمد اللّه مستحکم مانده است و پایههای محکم و ریشهی عمیقی دارد. آثاری را هم که خدای متعال و دست قدرت الهی برای این مردم آورد، خیلی عظیم است.
همهی عقاید سازنده، مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است. برادران و خواهران عزیز! این نکتهی بسیار مهمّی است. توجّه بفرمایید که ما امروز چقدر باید هوشیار باشیم! دشمنان سراغ مجموعهی احکام و مقرّرات اسلام رفتند هر عقیده، هر توصیهای از شرع مقدّس که در زندگی و سرنوشت آیندهی فرد و جماعت و امّت اسلامی تأثیر مثبتِ بارزی داشته است و به نحوی با آن کلنجار رفتند، تا اگر بتوانند، آن را از بین ببرند؛ اگر نتوانند، روی محتوایش کار کنند!
شما اینک در یکی از خانهها و پایگاههای اسلام گرد آمدهاید. میزبان شما اگرچه رسماً رئیسجمهور ماست، لیکن یکایک ایرانیان خود را میزبان شما میدانند و حضور شما را در این کشور ایمان گرامی میدارند. عزیزان! جمع ما دوستانی نیستیم که به موجب مصالحی به هم گره خورده باشیم تا مصالح دیگری هم روزی بتواند این گره را بگسلد. برادرانی هستیم که عقیده به قرآن، ما را با یکدیگر پیوند زده و با همهی تفاوتهای تاریخی و جغرافیایی و سیاسی، از ما پیکرهی واحدی که همان امّت اسلامی است، پدید آورده است. ما این پیوند را با قبول اسلام، پذیرفتهایم و از آن گزیری نداریم. نقارها، اختلافها و حتی کشمکشها، غبارهایی بر چهرهی این حقیقت است که همواره با زلال حکمت و خردمندی و بردباری قابل شستشوست. به این جلسهی عظیم و این دیدار تاریخی با این چشم بنگریم تا بتوانیم از آن برای سرنوشت ملتهای خود و امّت بزرگ اسلامی بهره بگیریم. برادران و عزیزان! من سخن خود را در گشایش این مجمع به بیان سه مطلب اختصاص میدهم و در پایان نتیجه میگیرم. آن سه مطلب: «اسلام»، «امّت اسلامی» و «کنفرانس اسلامی و آفاق آینده» است.
برحسب اتّفاق نمیشود جامعه، نظام و انقلاب را بیمه کرد. باید به مطالعه و دقّت و فکر پرداخت. اگر در جامعهای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ یعنی کسانی که میتوانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچوقت جامعهی اسلامی به سرنوشت جامعهی دوران امام حسین علیهالسّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق- دلسپردگان به متاع دنیا. آنان که حق شناسند، ولی درعینحال مقابل متاع دنیا، پایشان میلرزد- در اکثریت بودند، وامصیبتاست!
وقتی امام حسین علیهالسّلام قیام کرد- با آن عظمتی که در جامعهی اسلامی داشت- بسیاری از خواصْ به نزدش نیامدند و به او کمک نکردند. ببینید وضعیت در یک جامعه، تا چه اندازه به وسیلهی خواصی که حاضرند دنیای خودشان را- به راحتی- بر سرنوشت دنیای اسلام در قرنهای آینده ترجیح دهند، خراب میشود!
در بخش امکانات باید از جمعیت یک میلیارد و چند صد میلیونی مسلمین آغاز کرد که بیش از پنجاه دولت، و سرزمین گستردهیی در میانهی اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس را در اختیار دارند. در میان این جمعیت عظیم، ملتهایی که معروف به هوش سرشارند. و تمدنهایی که دارای سابقهی چند هزار سال است، و شخصیتهای بارز علمی و سیاسی وجود دارند. این مجموعه که نامش امت اسلامی است دارای فرهنگی غنی با میراثی زخار و همراه با شکوفایی و درخشندگی استثنایی است و در عین تنوع و گوناگونی گسترده، از وحدت و هم آهنگی شگفتآوری بهرهمند است که از احاطه و نفوذ اسلام و توحید خاص و خالص آن در همهی اجزاء و ارکان و زوایایش، پدید آمده است. این ملتهای برادر و همدل که از نژادهای سیاه و سفید و زرد تشکیل شده و به دهها زبان سخن میگویند، همه خود را اجزاء برابر امت بزرگ اسلامی میدانند و به آن افتخار میکنند و همه روزه به یک مرکز رو کرده با یک زبان خدا را نیایش کرده، از یک کتاب آسمانی درس و الهام میگیرند. و آن کتاب آسمانی متضمن تبیین همهی حقایق و مشتمل بر دستور همهی نیازها و تکالیف آنهاست: «و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین» منطقهی جغرافیایی این مجموعهی بشری، یکی از غنیترین- اگر نگوییم غنیترین- سرزمینهای جهان از لحاظ منابع طبیعی است، و بطور ویژه منابع نفت آن پشتیبان تمامی چرخ و پر تمدن ماشینی امروز جهان است، یعنی اگر این مجموعه برای چند ماه نفت خود را به روی مشتریان ببندد، بیشترین بخش جهان و از جمله کشورهایی که دولتهای آنان از قرنها و هماکنون، سرنوشت ملتهای مسلمان را بازیچهی آزمندی و زورگویی خود کردهاند، در تاریکی و سرما و واماندگی غرق خواهند شد.
ما روی مسألهی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه میکنیم، یک علّت عمدهاش این است که جامعه را تخدیر میکند. همان مدینهای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدّتی به مرکز بهترین موسیقیدانان و آوازخوانان و معروفترین رقّاصان تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام میخواستند بهترین مغنّیان را خبر کنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده میآوردند!
این جسارت، پس از صد یا دویست سال بعد انجام نگرفت؛ بلکه در همان حولوحوش شهادت جگر گوشهی فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها و نور چشم پیامبر و حتی قبل از آن، در زمان معاویه اتّفاق افتاد! بنابراین، مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقازادهها و بزرگزادهها و حتی بعضی از جوانان وابسته به بیت بنی هاشم نیز، دچار فساد و فحشا شدند! بزرگان حکومت فاسد هم میدانستند چه کار بکنند و انگشت روی چه چیزی بگذارند و چه چیزی را ترویج کنند. این بلیّه، مخصوص مدینه هم نبود؛ جاهای دیگر هم به اینگونه فسادها مبتلا شدند. تمسّک به دین و تقوا و معنویّت و اهمیت پرهیزکاری و پاکدامنی، اینجا معلوم میشود. اینکه ما مکرّر در مکرّر، به بهترین جوانان این روزگار که شما باشید، این همه سفارش و تأکید میکنیم که مواظب سیل گنداب فساد باشید، به همین خاطر است. امروز چه کسی مثل جوانان پاسدار است؟ همین پاسداران و بسیجیها، واقعاً بهترین جوانانند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند. در کجا چنین جوانانی را سراغ داریم؟ نظیر اینها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا تعدادشان به این کثرت نیست. بنابراین، باید مواظب موج فساد بود. امروز، بحمد اللّه خدای متعال، قداست و معنویّت این انقلاب را حفظ کرده است. جوانانْ پاک و طاهرند؛ اما بدانید زیور و عیش و شیرینی دنیا، چیز خطرناکی است و دلهای سخت و انسانهای قوی را میلرزاند. باید در مقابل این وسوسهها، ایستادگی کرد. جهاد اکبری که فرمودند، همین است. شما که جهاد اصغرتان را خوب انجام دادید و امروز به این مرحله رسیدهاید، باید بتوانید جهاد اکبر را نیز خوب انجام دهید. بحمد اللّه امروز عزیزان ما در سپاه و بسیج و همچنین مجموعهی جوانان مؤمن و حزباللّهی، بهترین هستند. باید این نعمت را پاس داشت. دشمن میخواهد این را از ملت ایران و مسلمین در هرجا که هستند، بگیرد. دشمنان ما میخواهند ملتهای مسلمان به یک عیشِ ذلّت بار و غفلتآمیز و غرق شدن در گنداب و قبول سلطهی بیگانگان، سرگرم شوند؛ کمااینکه قبل از انقلاب نیز اینگونه بود و امروز هم در بسیاری از کشورهای دنیا همینطور است. عامل دیگری که وضع را به آنجا رسانید و انسان در زندگی ائمه علیهمالسّلام این معنا را مشاهده میکند، این بود که پیروان حق که ستونهای آن اساس واقعیِ بنای ولایت و تشیّع محسوب میشدند، از سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن بیتوجّه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام، اهمیت نمیدادند. بعضی افراد یک مدّت مقداری تحمّس و شور نشان دادند که حکّامْ سختگیری کردند؛ مثل قضیهی هجوم به مدینه در زمان یزید که اینها علیه یزید سر و صدایی به راه انداختند، او هم آدم ظالمی را فرستاد و قتل عامشان کرد. این گروه هم، همه چیز را به کلّی بوسیدند و کنار گذاشتند و مسائل را فراموش کردند. البته، همهی اهل مدینه هم نبودند؛ بلکه عدّهای بودند که در بین خودشان، اختلاف داشتند. درست عکس تعالیم اسلامی عمل شد؛ یعنی نه وحدت و نه سازماندهی درست بود و نه نیروها با یکدیگر اتصال و ارتباط کاملی داشتند. بنابراین، نتیجه آن شد که دشمن، بیرحمانه تاخت و اینها هم در قدم اوّل، عقب نشستند. این نکته، نکتهی مهمی است. حوزهای که این، سابقه و ریشه و شجره و نسب علمی آن است، الآن در چه وضعی است؟ این، آن چیزی است که ما باید دائماً به آن بپردازیم. واقعاً اگر کسی به سرنوشت اسلام و مسلمین علاقهمند است، باید به این قضیه بپردازد. این، از آن قضایایی نیست که بشود آن را به دستِ اهمال سپرد و بگوییم حالا چه کار داریم. نه؛ این از آن مسائلی نیست که بشود گفت چه کار داریم! هم شما آقایانی که خودتان از بزرگان و اعاظم و فضلا و طلّاب اینجا هستید باید به این موضوع فکر کنید و هم هر طلبهای که در هر گوشهای از این دنیای بزرگ، خودش را وامدار اینجا میداند و دوش خود را زیر بار منّت این حوزهی بزرگ میبیند و هم هر مسلمانی که از برکات این حوزه استفاده کرده است یا میخواهد بکند؛ باید به این موضوع فکر کند.
اهتمام به حدیث، پس از تمسک به کتاب حکیم حمید، برترین وظیفهای است که عالم دین بدان مکلف است، این، استضائه از انوار علم و حکمتی است که از کلام و تعلیم و هدایت پیامبر مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و ائمهی معصومین از اهل بیت آن حضرت (علیهم الصّلاة و السّلام) ساطع میگردد و خرد و اندیشهی انسانی را دستگیری و راهنمایی، و زندگی بشر را برخوردار از سلوک حکیمانه و خردمندانه میکند. و چنین است که حضرت ابی جعفر (علیهالسّلام) به جابر میفرماید: «یا جابر! و اللّه لحدیث تصیبه من صادق فی حلال و حرام، خیر لک مما طلعت علیه الشمس حتی تغرب». در تاریخ علم دین، جمع حدیث و حمل و فهم و درک و شرح آن، یکی از بزرگترین و طولانیترین فصول است و با یک نظر، حدیث، مادر بسیاری از علوم اسلامی و یا همهی آنهاست، و از این رو است که عالم دینشناس بزرگ اقدم، شیخ کلینی (رحمة اللّه تعالی) در مقدمهی کتاب کافی شریف، حدیث را برابر با علم دین دانسته و آن را محور علم و ایمان به شمار آورده است. دقت و باریک بینی فقهاء و علمای برجستهی سلف در امر حدیث و چگونگی تحمل آن و شرائط وثوق به روایت و دیگر آنچه در این باب بر اهلش آشکار است، همه از همین اهمیت و عظمت شأنی که در بارهی حدیث و تأثیر آن در سرنوشت فرد و جامعهی اسلامی گفته شد، سرچشمه میگیرد.
خدای متعال، از همهی ملل مسلمان، جماعتی را دعوت میکند و به آنها میگوید: بیایید در این ایام معلوم، دور هم و باهم باشید. «ثم افیضوا من حیث افاض النّاس؛» همه باهم حرکت کنید. همه باهم افاضه کنید، و همه باهم به طواف بپردازید. این اجتماع همگانی برای چیست؟ مسلمان نقاط مختلف دنیا، در یک نقطه گرد هم بیایند که چه کنند؟ دور هم جمع شوند و در سکوت، به صورت همدیگر نگاه کنند و بعد از چند روز هم به اوطان خود برگردند؟! چرا دور هم جمع میشوند؟ جمع شوند تا اختلافات خود را باهم مطرح کنند؟ این جمع شدن به چه معنی است؟ جواب این است که جمع شدن افرادی از همهی ملتها در یک نقطه، آن هم یک نقطهی مقدّس، فقط میتواند یک فایده و یک معنا داشته باشد. آن فایده و معنا این است که دور هم جمع شوند تا در بارهی سرنوشت امّت اسلامی تصمیمگیری کنند و در این مجمع، به حیث امّت، یکقدم خوب برداشته شود و کاری سازنده و مثبت صورت گیرد. این کارِ سازنده و مثبت، به چه کیفیّتی میتواند باشد؟ به این کیفیّت که یکوقت است ملتهای اسلامی آن قدر پیشرفتهاند- امیدواریم آن روز برسد- که وقتی در حج جمع شدند، در خلال این کنگرهی عظیم مردمی، از برگزیدگان ملتها، مجلسِ مفصّلِ چندهزارنفرهای تشکیل گردد و این مجلس مصوّباتی داشته باشد و آن مصوّبات در همان کنگرهی عظیم به تصویب آحاد حجّاجِ آمده از کشورها برسد و بعد برای اجرا به دولتها و ملتها ابلاغ گردد. این، بهترین کار است؛ که، متأسفانه امروز عملی نیست. زیرا ملتها هنوز در این زمینه، آن قدر پیش نرفتهاند؛ بخصوص که دولتها هم به آنها کمکی نمیکنند. اما تا وقتیکه چنان تصمیمگیریِ عملی در موسم حج امکان ندارد، کارِ واجب در آنجا چیست؟ این است که ملتها به هر نحو که بتوانند نسبت به مصالح دنیای اسلام دلبستگی نشان دهند و ضمن تأکید بر وحدت بین خود، به اظهار برائت از دشمنانِ دنیایِ اسلام بپردازند. این کمترین کاری است که میشود در حجّی که اسلام معیّن کرده است، انجام داد و از آن متوقّع بود.
درگیری مردم مصر، به ما چه ارتباطی دارد؟ ما هرجا مسلمانان بیدار شوند، خوشحال میشویم. هرجا مسلمانان مشتشان را در برابر دشمنان دینشان گره کنند، خوشحال میشویم. هرجا مسلمانان کتک بخورند، ما غمگین میشویم و احساس مسئولیت میکنیم؛ ولی ما نیستیم که بخواهیم وارد شویم و ملتی مثل ملت مصر را متوجّه تکالیفشان کنیم. آنها خودشان تکلیفشان را میدانند؛ خودشان آگاهند که چه باید بکنند و درست هم فهمیدهاند. ملت مصر درست فهمیده است؛ جوانان مصر درست فهمیدهاند که در مقابل حکومتی که به آرمان اسلامی و به آرمان فلسطین و به سرنوشت کشورهای اسلامی خیانت میکند، ایستادهاند. این، به ما ارتباطی ندارد. اشتباه اینها در همین است، که قوّت و نیرو و تأثیر اسلام را نمیتوانند بفهمند.
بنده ساعتی قبل، مصائب دنیای اسلام را میشمردم: خونریزیها را، قضایای فلسطین را، قضایای بوسنی را، قضایای افغانستان را، قضایای کشمیر را، قضایای تاجیکستان را، قضایای هند را، قضایای بعضی کشورهای دیگر را. اینها همه، مصائب جهان اسلام است. اما بزرگترینِ این مصائب را که شاید بشود مادر این مصائب دانست، تشتّت و تفرّق مسلمین و غفلت و دوریشان از امّت بزرگ اسلامی است. این را باید اصلاح کرد. در این، باید تحوّلی ایجاد کرد. اگر مسلمانها متّحد شوند، اگر بیدار شوند، اگر متوجّهی قدرت خود شوند، اگر باور کنند که وضعیت فعلی قابل تغییر است و میشود بر سرنوشت خود مسلّط شد و اگر ببینند که چگونه بعضی از ملتها مثل ملت بزرگ ایران توانستند بر سرنوشت خودشان مسلّط شوند و تحت تأثیر قدرتها قرار نگیرند، مطمئنّاً مصائب دنیای اسلام هم تمام خواهد شد. امروز، اساس قضیه این است.
اکنون دیگر کسی نباید شک کند که انگیزههای صلیبی، در زیر ظواهر فریبگر دموکراسی و حقوق بشر، اغلب یا همهی قدرتهای غربی را در پنجه و زیر ارادهی خویش گرفته است. سادهلوحی است اگر گمان ببریم که این انگیزههای قساوتآمیز در بوسنی و هرجای دیگر، از ایمان عیسوی مایه میگیرد. آنان که امروز با هر نشانهای از اسلام و هر نبض متحرکی از مسلمانان، از بن دندان دشمنند، به مسیح علیهالسّلام و تعالیم مسیحیت واقعی نیز عقیدهای ندارند. آنان فقط به قدرت بیمهار و منافع و هوسها و خصومت بیپایان خود با هرچه قدرت ظالمانهی آنان را تهدید کند، ایمان دارند و نه به هیچچیز دیگر! اما دست خونآلود آنان، امروز صف مسیحیت در مقابل اسلام را آراسته و در برابر اسلام به عنوان یک دین و عقیده و ایمان، با همهی وجود، پرچم دشمنی برافراشته است.
مسلمانان در چنین شرایطی باید به فکر فروروند و حوادث را با تدبر بنگرند که «آیا اگر مسلمین جهان دست متحدی بودند و مشت مستحکمی داشتند، کسی جرأت میکرد یک ملت مظلوم را فقط به جرم مسلمانی، چنین بیرحمانه و قساوتآمیز بکوبد!؟» هرکس در تفرقهی مسلمین سعی میکند؛ هرکس برادران مسلمان را به یکدیگر بدبین میکند؛ هرکس تنگنظرانه و جاهلانه، یا خصمانه و مغرضانه، فرق اسلامی را محکوم به کفر میکند، بداند که در فاجعهی بوسنی و امثال آن شریک است؛ به همان اندازه که بیحیثیتها و وظیفهنشناسها یا دشمنپذیرها، در سرنوشت تلخ برادران مسلمان شریکند. به ملتهای اسلامی و آحاد مردم مسلمان نیز عرض میکنم که علاج همهی دردها و ناکامیهای ملل مسلمان، بازگشت به اسلام و زندگی در نظام اسلامی و زیر سایهی احکام اسلامی است. این، آن چیزی است که عزت و قدرت و برخورداری از نعم بزرگ امنیت و رفاه را به مسلمانان برمیگرداند و سرنوشت تلخ و ذلتآمیزی را که طراحان استکبار برای امت مسلمان تدارک دیدهاند، دگرگون میسازد.
ملت اسلام باید اینها را بداند. ملتها باید در این زمینه تصمیمگیری کنند. ملتها باید در مقابل این زورگوییها بایستند. دولتها ایستادگی نمیکنند. دولتها نمیتوانند ایستادگی کنند. متأسفانه بسیاری از دولتها در دنیا، به خاطر انقطاع از مردم، قدرت ایستادگی ندارند. آنکه باید بایستد؛ آنکه اگر ایستاد هیچ قدرتی نمیتواند با او پنجه در پنجه بیندازد، ملتها هستند. ملتها باید بایستند. ملتها این چیزها را در کجا باید بفهمند جز در حج!؟ پیام برائت، یعنی این. پیام برائت، یک حرکت بزرگ اسلامی است. شرکت در پیام برائت و در اعلام برائت، یک واجب قطعی و عینی است. هیچکس نباید از حضور در این حرکت عظیم انسانی، اسلامی، الهی و سیاسی، سربازبزند. این، روح و معنای حجّ است. آن جنبه جهانی حج؛ آن چیزی که مربوط به سرنوشت امّت اسلام است، این است. حج برای این است. اینکه گفتند «در یک روز معیّن و در روزهای معیّن فی أیام معلومات در ساعات معیّن و حتّی در جایی معیّن در یک نقطه محدود، از تمام اقصی نقاط عالم جمع شوند»، برای چنین چیزی است. و الّا میگفتند «در ایام حج، هرکس در خانه و شهر خود، اجتماعی برقرار کند: ایرانیها در ایران، عراقیها در عراق، حجازیها در حجاز، هندیها در هند، چینیها در چین، اروپاییها در اروپا.» چرا گفتند «همه راه بیفتند»؟ یأتوک رجالا و علی کلّ ضامر یأتین من کلّ فجّ عمیق. چرا؟ «لیشهدوا منافع لهم.» آن منفعت، این است. «منافع لهم» برای همهشان، برای مجموعشان و برای امّت اسلام. حج برای این است. آن وقت بعضی آدمهای سادهلوح، سؤال میکنند که «آقا! دلیل برائت چیست؟» توقّع دارند که در رساله عملیّه نوشته باشند «برائت»! همه حج، فریاد برائت است. همه احکام حج حاکی از وجود چنین جهتگیریای است. آنکس که نمیفهمد، باید ذهن و فهم خود را تصحیح کند. این است معنای برائت.
بحمد اللّه ملتها بیدار شده و در راه اسلام قدم گذاشتهاند؛ نمونهی زنده، ملتهای شمال آفریقا، مخصوصاً سودان و الجزایرند. مقاومت این ملتها و پذیرفتن ابتلائاتی که خداوند در قرآن فرموده است، سرنوشت قطعی آنان را پیروزی خواهد ساخت؛ «و لنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین».
خداوند حکیم عزیز را حمد و سپاس که بر بندگان منت نهاد و آنان را به گردآمدن در خانهی خود فراخواند و پیامبر بزرگ خود را به سردادن بانگ اذان حج بر گلدستهی تاریخ مأمور ساخت؛ ساحت خانه را امن و امان کرد و از بتهای جاهلیت پیراست و مطاف مؤمنان و میعاد دورافتادگان و مظهر جماعت و جلوهگاه شوکت و مجمع امت قرار داد؛ بیتاللّه را که سدنهی کعبه و خدمهی مطاف و مسعی در عهد جاهلیت اولی، بازار تجارت و دکان ریاست و سیادت خود کرده بودند، از آنِ مردم و منبع بهره و سود آنان دانست و به رغم انحصارطلبان، ازراهرسیدگان را با ساکنان دارای حقی برابر ساخت؛ حج را رمز وحدت و عظمت مسلمین و هماهنگی و پیوند میان آنان قرار داد و باطل السحر بسیاری از ابتلائاتی که افراد و جوامع مسلمین بر اثر جداماندگی از اصل و ریشهی خود به آن دچار میشوند؛ مانند: بیگانهگرایی و خودفراموشی و ترفندپذیری و غفلت از خدا و اسارت در دست اهل دنیا و بدبینی به برادران و شنودن سخن دشمن در بارهی آنان و عدم حساسیت به سرنوشت امت اسلامی، بلکه نشناختن کلیتی به نام امت اسلامی، و بیخبری از حوادث دیگر بلاد اسلامی و ناهشیاری در برابر نقشههای دشمنان دوبارهی اسلام و مسلمین، و بسی بیماریهای مهلک دیگر که در طول تاریخ اسلام بر اثر تسلط نااهلان و از خدا بیخبران بر زندگی سیاسی و سرنوشت مسلمین، همواره مسلمانان را تهدید کرده و در قرنهای اخیر، با حضور قدرتهای استعماری بیگانه در منطقه یا دستنشاندگان فاسد و دنیاپرستشان، شکلی بحرانی و ویرانگر به خود گرفته است.
دومین مسئلهیی که شایسته است بخصوص در این زمان و مکان به آن اندیشیده شود، مسألهی پیوند امت اسلامی است با تاریخ خود و نیز با سرنوشتی که باید برای خود رقم زند. گذشتهی امت اسلامی چیزی است که استعمار از هنگام ورود به آسیا و آفریقا، همت بر مخدوش ساختن و به فراموشی سپردن آن داشته است. تسلط بر ذخایر مادّی و انسانی در کشورهای اسلامی و به دست گرفتن سرنوشت ملتهای مسلمان که هدف استعمارگران، مستقیم و غیر مستقیم، از اواخر قرن هجدهم میلادی به این طرف بوده به طور طبیعی ایجاب میکرد که احساس غرور و شخصیت ملل مسلمان شکسته شود و آنها از گذشتهی پُرشکوه کاملًا منقطع شوند و بدینگونه فرهنگ و اخلاق خود را رها کرده، آمادهی پذیرش فرهنگ غرب و تعالیم استعماری شوند. و این حیله، در زمینهی کاملًا مساعدی که تسلط حکومتهای فاسد و مستبد در کشورهای اسلامی فراهم آورده بود، کارگر افتاد و سیل فرهنگ مهاجم غربی و همهی مفاهیمی که استعمار رواج آن را در میان ملل مسلمان برای تأمین سلطهی سیاسی و اقتصادی خود بر آن ملتها ضروری میشمرد، به راه افتاد و نتیجه آن شد که در طول دویست سال، کشورهای اسلامی یکسره به سفرهی گسترده و بیمانع و رادعی برای غارتگران غربی تبدیل شد و آنان از حاکمیت مستقیم گرفته، تا مالکیت ثروتهای زیرزمینی و تغییر خط یا زبان و حتّی تصرف کامل یک کشور اسلامی مانند فلسطین و تحقیر مقدسات اسلامی و غیره، در این کشورها پیش رفتند و مسلمین را از همهی برکات استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که از جملهی آن، رشد علمی و فرهنگی است بازداشتند.
نکتهیی که در تلاوت و تحفیظ قرآن خوب است شما به عنوان پیشکسوت به جوانان تذکر بدهید، این است که اگرچه همهی آیات کریمهی قرآن نور است، اما امروز جوانان به بخشی از آیات قرآن خیلی احتیاج دارند و آن، چیزهایی است که عزت اسلام و عزت جامعهی اسلامی و توحید عملی جوامع اسلامی در آنهاست. جوانان ما در همه جای دنیای اسلام بایستی اینگونه آیات را روان و حفظ باشند و از آنها درس بگیرند. حتّی من یکوقت به این ائمهی جماعتی که در بعضی از کشورهای عربی و اسلامی، آیاتی را در قرائت نماز انتخاب میکنند، گفتم آیاتی را انتخاب بکنید که میتواند در سرنوشت ملتهای اسلامی به طور ویژه اثر بگذارد.
انسان که به طور معمولی و طبیعی تبدیل به فرشته نمیشود. بالاخره شهوات و خواستهای انسان، بر انسان معمولی نه آن برگزیدگان والا اثر میگذارند؛ اما مهم این است که این شهوات و خواستها، در خطمشی زندگیش اثر نگذارند؛ بخصوص در آنجاهایی که با سرنوشت یک جمع، یا با سرنوشت جامعهی اسلامی سروکار دارند. در اینطور جاها باید تسلیم خدا باشد و ارادهی خدا را بر ارادهی خودش، خواست خدا را بر خواست خودش، و اهداف الهی را بر اغراض شخصی خویش غلبه بدهد. اگر اینطور شد، همین عزتی که خدای متعال به شماها، به مسلمین و به مردم ایران داد و این دوازده، سیزده سال حقیقتاً گل سرسبد ملتهای دنیا شدید، «کنتم خیر أمّة اخرجت للنّاس» شدید و دشمنان هم به این اعتراف کردند و پیشرفتهای زیادی نمودید، این ادامه پیدا خواهد کرد.
غفلت مسلمانان از این نیروی لا یزال، همواره موجب آن شده است که دشمنان اسلام و غارتگران ثروتهای مسلمین بتوانند حیلهگرانه بر سرنوشت ملتهای اسلامی تسلط یابند و در این مقطع زمان، دست پلید اردوگاه کفر و استکبار و در رأس آن رژیم جبار و عنود امریکا، در سرزمینهای اسلامی با همین وسیله به هر تصرف دلخواه خود دست زده، در جان و مال مسلمین دست تطاول گشوده است.
افسوس که غالب سیاستمداران کشورهای اسلامی، قدرناشناسی نسبت به نیروهای عظیم ملتهای خود را با خودباختگی در برابر قدرتهای بیگانه توأم ساخته و به جای بهرهگیری از فرصت بزرگی که پیروزی انقلاب اسلامی برای آنان فراهم ساخته بود و تجدید نظر در روابط ناسالم و حقارتآمیز با امریکا و اروپا، ناشیانه در برابر این انقلابِ نجاتبخش و پُربرکت که ملتهایشان شیفتهی آن بودند، موضع خصمانه گرفتند و در نتیجه، بیش از پیش در منجلاب ضدیت با ملتهای خود و اسارت در دام تحمیل و زورگویی قدرتهای شیطانی گرفتار شدند. آنان برخلاف گفتهی قرآن که میفرماید: «فإنّ العزّة للّه جمیعا»، عزت را نزد امریکا طلب کردند. سزای این کجفهمی و بدکرداری، جز این نیست که ذلیلانه نگران سرنوشت خود و حکومتهایشان که به هیچ نقطهی اطمینانبخشی متکی نیست بمانند و به تجربه و عیان حس کنند که در هنگام خطر، امریکا و دیگر سردمداران قدرت استکباری، قادر به نجات آنان نیستند و دروغ بودن این پندار را که امریکا بر هرچه اراده کند، قادر است، با همهی وجود دریابند.
ما نسبت به ملتهای مسلمان دیگر هم احساس مسئولیت میکنیم. هرجا که مسلمانی هست، ما در آنجا وظیفه داریم. ما نمیتوانیم نسبت به سرنوشت مسلمانان بیتفاوت باشیم. امروز در منطقهی خلیج فارس، آرزومندان و تشنگان قدرتِ روزافزون و پیشقراول همه امریکا راه افتادهاند و میخواهند در اینجا برای خودشان جای پا درست کنند. اینجا منطقهی اسلامی است و برای امریکا و اذناب امریکا جایی نیست. اینجا پایگاه اسلام است. این خلیج فارس، یک مرکز اسلامی است و ثروتهای آن متعلق به ملتهای اسلامی میباشد.
خدای متعال، این ولایت و حاکمیت را از مجاری خاصی اعمال میکند. یعنی آن وقتی هم که حاکم اسلامی و ولیّ امور مسلمین، چه بر اساس تعیین شخص آنچنانکه طبق عقیدهی ما، در مورد امیر المؤمنین و ائمه (علیهمالسّلام) تحقق پیدا کرد و چه بر اساس معیارها و ضوابط انتخاب شد، وقتی این اختیار به او داده میشود که امور مردم را اداره بکند، باز این ولایت، ولایت خداست؛ این حق، حق خداست و این قدرت و سلطان الهی است که بر مردم اعمال میشود. آن انسان هرکه و هرچه باشد منهای ولایت الهی و قدرت پروردگار، هیچگونه حقی نسبت به انسانها و مردمِ دیگر ندارد. خود این، یک نکتهی بسیار مهم و تعیینکننده در سرنوشت جامعهی اسلامی است.
و اما آن کسی که این ولایت را از طرف خداوند عهدهدار میشود، باید نمونهی ضعیف و پرتو و سایهیی از آن ولایت الهی را تحقق ببخشد و نشان بدهد، یا بگوییم در او باشد. خصوصیات ولایت الهی، قدرت و حکمت و عدالت و رحمت و امثال اینهاست. آن شخص یا آن دستگاهی که ادارهی امور مردم را به عهده میگیرد، باید مظهر قدرت و عدالت و رحمت و حکمت الهی باشد. این خصوصیت، فارق بین جامعهی اسلامی و همهی جوامع دیگری است که به شکلهای دیگر اداره میشوند. جهالتها، شهوات نفسانی، هوی و هوس و سلایق شخصیِ متکیِ به نفع و سود شخصی یا گروهی، این حق را ندارند که زندگی و مسیر امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند. لذا در جامعه و نظام اسلامی، عدالت و علم و دین و رحمت باید حاکم باشد؛ خودخواهی نباید حاکم بشود، هوی و هوس از هرکس و در رفتار و گفتار هر شخص و شخصیتی نباید حکومت کند. سرّ عصمت امام در شکل غایی و اصلی و مطلوب در اسلام هم همین است که هیچگونه امکان تخطی و تخلفی وجود نداشته باشد. آنجایی هم که عصمت وجود ندارد و میسر نیست، دین و تقوا و عدالت باید بر مردم حکومت کند که نمونهیی از ولایت الهی محسوب میشود. پس، روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیینکنندهای در سرنوشت جامعهی اسلامی است. در نظام اسلامی، محور حرکت و قدرت، یک امر الهی است. در نظام اسلامی، برخلاف نظامهای مادّی، آن کسانی مورد قبول مردم قرار میگیرند که از نظر آنها، با معیارهای الهی و خدایی منطبق باشند. در نظامهای مادّی، معیارهای دیگری، نوع گزینش دیگری و نوع حرکت دیگری وجود دارد. در نظام اسلامی، مردم به معنای حقیقی کلمه، دارای ارزش و قدرت انتخاب و تصمیمگیری هستند؛ نه به صورت ریاکارانه، نه به شکل دمکراسیهای غیر واقعی و اسمی و شعاری و صورتسازیها و تظاهراتی که حاکی از واقعیت نیست. در نظام اسلامی، ملت تصمیمگیرنده است. مردم، حقیقتاً مالک و مسلط بر سرنوشت و امور خودشان هستند. این، یک امر واقعی است.
یکی اسلام حقیقی و قرآنی و ناب محمّدی (ص) است؛ یعنی همان اسلامی که پیروان خود را به وضع جدیدی از زندگی دعوت میکند و در خدمت صاحبان قدرت و رؤسای شرق و غرب قرار نمیگیرد. دیگری هم همان اسلامی است که ظواهر و اسم اسلام را دارد؛ امّا به آسانی در خدمت امریکا و غرب و شرق قرار میگیرد- مثل اسلامِ همین قلدرهایی که بر بعضی از کشورهای اسلامی مسلطند. آنها هم از اسلام دم میزنند؛ اما اسلام برای آنها یک دکان و وسیلهی حیات و قدرت است؛ و الّا اسلام اگر همان اسلامِ قرآن باشد، تسلط امریکا بر مخازن نفتی و سرنوشت مسلمین را صریحاً رد میکند.
یکوقت، چند نفر خدمت رسول اکرم آمدند و از شخصی تعریف کردند و گفتند: یا رسول اللّه! ما با این مرد همسفر بودیم و او مرد بسیار خوب و پاک و با خدایی بود، دائماً عبادت میکرد، در هر منزلی که فرود میآمدیم، از لحظهی فرود تا وقتیکه مجدداً سوار میشدیم، او مشغول نماز و ذکر و قرآن و اینها میشد. وقتیکه این تعریفها را کردند، پیامبر (ص) با تعجب از آنها سؤال کردند: پس چه کسی کارهایش را میکرد؟ کسی که وقتی از مرکب پیاده میشود، دائم مشغول نماز و قرآن است، چه کسی غذای او را میپخت؟ چه کسی وسایل او را فرود میآورد و سوار میکرد؟ چه کسی کارهایش را انجام میداد؟ اینها در جواب گفتند: یا رسول اللّه! ما با کمال میل، همهی کارهای او را انجام میدادیم. پیامبر فرمود: «کلّکم خیر منه»: همهی شما از او بهترید. اینکه او کار خودش را انجام نمیداد و به دوش شما میانداخت و خود مشغول عبادت میشد، موجب نمیشود که او مرد خوبی باشد. مردِ خوب، شما هستید که کار و تلاش میکنید و حتّی کار دیگری را هم شما به عهده میگیرید.
با اینگونه روشها، فضای زندگی در جامعهی اسلامی، از علاقهی به کار و تلاش زندگی پُر میشود. همهی این مواردی که مطرح کردم، امروز مورد ابتلا و احتیاج ماست. همهی مردم مسلمان در ایران و جامعهی اسلامی، باید نسبت به سرنوشت کشور و بازسازی آن، احساس وظیفه کنند. هیچکس نباید در کاری که انجام میدهد، هدف سازندگی جامعهی اسلامی را فراموش کند؛ و لو کاری که شما میکنید، برای زندگی خودتان باشد. همهی مردم حق دارند برای اعاشه و زندگی و تأمین آتیهی شخصی و خانوادگی خود کار کنند؛ اما در این تلاش و کاری که انجام میدهید، مسألهی سازندگی کشور هم باید مورد نظر باشد. یعنی اگر کاری که شما انجام میدهید، برای خود شما خوب است، اما برای ایران مضر و برای سازندگی کشور بد و مزاحم است، این کارِ شما نامطلوب است و درست نمیباشد. امروز، اگرچه در محافل سیاسی و در گفتگوهای سیاسیون عالم، مسألهی افغانستان یک مسألهی صرفاً سیاسی و بین الدّولی است؛ اما از نظر ملتهای مسلمان، یک مسألهی اسلامی است که به سرنوشت دنیای اسلام و آیندهی بینالملل اسلامی ارتباط تام و تمامی دارد.
سیاست کلی در جمهوری اسلامی این است که روستاها تقویت و آباد شوند و کشاورزان کار تولید را که برای آیندهی این کشور و سرنوشت اسلام و مسلمین حایز اهمیت است، جدی بگیرند؛ مسئولان نیز باید بر همین اساس برنامهریزی کنند. امیدواریم إن شاء اللّه همهی این کارها به نحو شایسته و مناسبی انجام گیرد و در کنار کارهای صنعتی، استعداد عظیمی که در کشور ما برای فعالیتهای کشاورزی نهفته است، مورد توجه قرار گیرد. ما که میخواهیم با ابرقدرتها و زورگوها و چپاولگرهای دنیا سینهبهسینه شویم و با آنها مقابله کنیم، باید اساسیترین و اصلیترین نیاز مردم و کشور، یعنی امر تغذیه را به نقطهی اطمینانبخشی برسانیم، و این جز با توجه به روستاها امکانپذیر نیست.
اسلام امریکایی، چیزی به نام اسلام است که در خدمت منافع قدرتهای استکباری و توجیهکنندهی اعمال آنهاست؛ بهانهای برای انزوای اهل دین و نپرداختن آنان به امور مسلمین و سرنوشت ملتهای مسلمان است؛ وسیلهای برای جدا کردن بخش عظیمی از احکام اجتماعی و سیاسی اسلام از مجموعهی دین و منحصر کردن دین به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پایگاهی برای رتق و فتق امور مسلمین- چنانکه در صدر اسلام بوده است- بلکه به عنوان گوشهیی برای جدا شدن از زندگی و جدا کردن دنیا و آخرت).
نمودار
آخرین مقالات
|