news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبر
نسخه قابل چاپ
1370/02/21

بیانات در دیدار فرمانده کل، نماینده‌‌ى ولىّ‌‌فقیه و مسئولان دفاتر نمایندگى این حوزه و فرماندهان نیروى زمینى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

دیدار فرمانده کل،(۱) نمایندهى ولىّفقیه(۲) و مسئولان دفاتر نمایندگى این حوزه و  فرماندهان نیروى زمینى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى(۳)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

خیلى خوش آمدید برادران عزیز؛ خیلى خوشحالیم از زیارت شماها. این را به طور قاطع بدانید و مطمئن باشید که دل بنده همیشه پیش شماها است و اگر میتوانستم بیش از این با شماها دیدار و ملاقات و گفتگو و تبادل نظر داشته باشم، یقین بدانید که میشد؛ منتها حالا گرفتارىها زیاد است، گاهى به همین شکل خدمت شماها باید برسیم.
 
این مطالبى که برادر عزیزمان آقاى ایزدى، فرمانده محترم نیروى زمینى سپاه فرمودند، مطالب بسیار خوب و بشارتدهندهاى بود؛ و خوشحالیم از اینکه بحمدالله یگانهاى نیروى زمینى سپاه، شکل لازم را گرفتهاند، استعداد خوبى را پیدا کردهاند، بخصوص کادرهاى اصلىشان و پرسنل سپاهىشان را توانستهاند جذب کنند. بد بود که ما یک لشکرى از سپاه داشته باشیم، مثلاً در آن فقط پنج نفر، گاهى ده نفر، حتّى گاهى کمتر ــ مواردى ما سراغ داشتیم ــ کادر سپاهى باشند. اینکه حالا حتّى بیش از پیشبینى آنها برادران سپاهى در لشکرها هستند، این همان طبع(۴) اوّلى قضیّه است؛ حقّ آن همین است و باید همین‌جور باشد؛ چون قوام نیرو به عناصر اصلى سپاه است؛ بقیّهاى را که در آنجا هستند ــ چه برادران بسیج، چه سربازان وظیفهاى که با شما کار میکنند ــ شما شکل میدهید، سازماندهى میکنید، از آنها کار میکشید؛ و بخصوص در یگانهاى رزمى ــ حالا یگانهاى پشتیبانى و بقیّهى یگانها هم همین‌جور است؛ منتها یگانهاى عملیّاتى، بخصوص این خصوصیّت را دارند ــ بایستى حضور برادران سپاه خیلى بارز باشد.

آنچه از حالا به بعد بایستى انجام بگیرد ــ من این را به طور خلاصه عرض بکنم، بعد یک مطلب کلّىتر را بیان کنم ــ یک قضیّه، قضیّهى آموزش است یعنى به آموزش در داخل سپاه بایستى یک شکل کاملاً دقیق و جدّى داد. این دورههاى آموزشى را ــ از دورههاى افسرى و درجهدارى تا دورههاى تخصّصى، تا دورهى فرماندهى و ستاد ــ بایستى بتدریج همهى کادرهاى سپاه ببینند؛ هر کسى آن چیزى را که در حدّش است و شایستهى او است. این دورهها محصول تجربیّات حرکت علمى نظامى است در طول تاریخ؛ چیزهایى است که وجودش لازم است، مثل بقیّهى موادّ علم. ما چطور فیزیک را، علوم انسانى را، شیمى را، مکانیک را، بقیّهى علومى را که دنیا در آنها پیشرفت کرده، تجربیّاتى دارد، با شوق و ولع و اقرار به فایده مىآموزیم؛ این هم همان‌جور است؛ باید اینها را آموخت. شما که یک نیروى مکتبى و انقلابى و خوشروحیه و داراى ویژگىهاى خاصّ خودتان هستید ــ که هیچ نیروى دیگرى تاکنون از آنها برخوردار نیست ــ این را هم باید اضافه کنید تا واقعاً گل سرسبد ارتشهاى جهان باشید. حالا کسانى که از حالا وارد میشوند که البتّه بایستى دورههاى مشخّصى را پیشبینى کنید تا [آموزش] ببینند ــ آنهایى که درجهدار خواهند بود، دورههاى درجهدارى؛ آنهایى که افسر خواهند بود، دورههاى افسرى ــ امّا آن کادرهایى هم که الان وجود دارند، یک ترتیبى باید داده بشود که اینها دورهها را، ولو به صورت فشرده‌شدهاش را ببینند. آموزش را در نیروى زمینى هر چه میتوانید مورد تأکید قرار بدهید.

مطلب دوّم این است که یگانها را باید دائماً عملیّاتى نگه دارید. همان‌طور که میدانید یگانهاى زمینى سپاه، حجمشان کم و قابل اتّساعند. قابل اتّساع بودن یعنى چه؟ یعنى قوّتشان زیاد است، کیفیّتشان بالا است. وَالّا اگر کیفیّت بالا نباشد، شما چطور فرمانده تیپتان، یک لشکر را در روز لازم اداره خواهد کرد؟ چطور کادر تیپ، یک روزى خواهند شد کادر لشکر و یک لشکر را اداره خواهند کرد؟ پس این معنایش آن است که یک گردانِ شما از لحاظ کادر ــ کادر اداره‌کننده ــ یک گردانِ صد درصد کارآمد و فعّال و با بینش و قابل اتّکاء است که در هنگام لازم، این یک گردان میتواند بلافاصله تبدیل بشود به یک تیپ؛ به سه گردان. پس معنای کیفیّت سازماندهى این لشکرها و تیپهاى مستقلّ شما، کیفیّت بالا و عملیّاتى بودن است. اگر بخواهید این حالت عملیّاتى و سبُک و کارآمد همیشه باقى بماند، بایستى از تمرین و مانورهاى لازمِ عملیّاتى هیچ لحظهاى فروگذار نکنید؛ نیروهاى سپاه دائم باید در حال مانور باشند؛ همین‌طور نوبت‌به‌نوبت، مانورهاى گردانى، مانورهاى تیپى، مانورهاى لشکرى؛ اینها را دائم عملیّاتى نگه دارید و این، حضور دائمى فرماندهان را میطلبد.

نکتهى سوّمى که میخواستم عرض بکنم، حضور فرماندهان بود؛ یعنى فرمانده باید به یگان خودش مثل فرزند خودش، مثل عائلهى زیرِ سرپرستى خودش نگاه کند. بهترین جاى شما و مطلوبترین نقطهاى که شما هستید، باید یگان زیر امر و زیر فرماندهىتان باشد. هر جا هستید، خودتان را باید بالای سر او برسانید. غیبت شما از یگان بایستى یک چیز استثنائى باشد. اگر ما کسانى را میفرستیم بازرسى کنند مثلاً خطوط را یا مراکز استقرار یگانهاى عملیّاتى را در منطقهى عملیّات، وقتى مىآیند باید گزارش بدهند که فرمانده لشکر بود، قائم‌مقامش بود، معاونینش بودند؛ یا در محلّ استقرار تیپ، فرمانده تیپ بود، قائم‌مقامش بود، معاونینش بودند؛ این‌جورى باید گزارش بشود. نباید این گزارش را این‌جورى بدهند که ما رفتیم فلان نقطه، از این پنج یا شش یا ده یگان که نگاه کردیم، مثلاً فرض کنید که در شصت درصد یا هفتاد درصدشان، فرماندهان نبودند یا قائم‌مقام نبود یا ــ بعضى موارد ــ هر دو نبودند! اصلاً چنین چیزى بایستى تحقّق پیدا نکند؛ حضور دائم [لازم است] تا این دائماً عملیّاتى بشود، دائماً حاضر [باشد].

البتّه یک نکته وجود دارد که آن نکته را بحمدالله سپاه از اوّل عمل میکرده و آن حضور فرمانده در همهى ردهها است؛ مواظب باشید این از شما گرفته نشود. یعنى این درجه ــ که بسیار چیز باارزشى است ــ شما را از کادرتان تا پایینترین ردهها جدا نکند؛ آن چیزى که ما در بعضى از نیروهاى دیگر همیشه میدیدیم و بحمدالله در سپاه هرگز نبود و امیدواریم هیچ وقت نباشد.

خب در سپاه همه با یک لباس، بدون نشانه و علامتى، با همدیگر و کنار هم راه مىرفتند؛ فرمانده یگان یک برادرى بود که از لحاظ شکل ظاهرى ــ و به اصطلاح مشخّصات ظاهرى ــ با آن برادرى که مثلاً در یک گردانى، در یک گروهانى، در یک دستهاى یک عضو معمولى بود، هیچ تفاوتى نداشت؛ اینها را نمیشد شناخت؛ و [خود] این، یک نوع صمیمیّت و یگانگى را به طور طبیعى به وجود مىآورد که حُسن بزرگى بود. البتّه حُسن درجه، حُسن بزرگ‌ترى است و این بههیچوجه این درجات را زیر سؤال نمیبرد امّا شما هر دو را با هم داشته باشید؛ یعنى این درجه هم باشد، آن برادرِ سطح پایین به شما احترام هم بکند، سلام هم بدهد؛ امّا برخورد شما همان برخورد برادرانهاى که همیشه داشتید باشد، و حضور پیدا کنید. و سِرّ پیشرفت سپاه این بوده که فرمانده کلّ سپاه در خطوط مقدّم گاهى پیدایش میشد. البتّه ما غالباً با این‌جور چیزى مخالف بودیم؛ لکن در موارد غیر خطر، در موارد ممکن، این حالت همیشه باید وجود داشته باشد، یعنى فرماندهان بروند در یگانها، در ردههاى مختلف؛ [و نیروها] حضور شما را باید احساس بکنند. این حضور، چیز فوقالعاده بااهمّیّتى است و تأثیرات بسیار مثبتى دارد. این هم این نکته.

و نکتهى آخر در این باب، مسئلهى اجراى کامل این آییننامهى انضباطى است. این آییننامه را موبهمو اجرا کنید و هیچ کم نگذارید. چون در سپاه مطلقاً عادت نبوده بر اجراى آییننامه و چنین عادتى وجود نداشته و مردم با همان تربیت انقلابى و دینى معمولى و بدوى با هم برخورد میکردند. خب براى یک یگان غیر نظامى، مجموعهى غیر نظامى اشکالى ندارد امّا براى مجموعهى نظامى آن‌جورى، امکان ندارد. این آیین‌نامه واجب و لازم است؛ این را موبهمو اجرا کنید. این راجع به مسائل یگانها و فرماندهى و تدبیر کارهاى حفظ یگانها و حفظ حالت یگانها.

آن نکتهى اصلى در باب سپاه این است که سپاه بلاشک در طول جنگ، عنصر مؤثّر و تعیینکنندهى جنگ بود و اکثر فتوحاتى که ما از اوّل تا آخر جنگ داشتیم، با نام سپاه همراه است؛ یا منحصراً مال سپاه بوده یا سپاه در آنها نقش اصلى را یا نقش مهم را ایفا کرده. خب، این براى چه بوده؟ واقعاً این یک سؤالى است که پاسخ به آن ــ که البتّه پاسخش هم براى همهى شما واضح است ــ ممکن است براى بسیارى از آیندگان ما واضح نباشد؛ لکن همین پاسخ، راز استمرار پیروزى در صحنهى مبارزهى بزرگى است که ما همچنان درگیر آن هستیم. علّت این پیروزىها، علّت این پیشرفتها چه بود؟ پاسخ در یک کلمه است: فداکارىِ ناشى از تدیّن انقلابى؛ یعنى تدیّن انقلابى؛ همین. تدیّن منهاى روحیهى انقلابى، با گوشهگیرى و انزوا و عدم تحرّک هم میسازد، امّا تدیّن با روحیهى انقلابى که همان دین خالص و ناب و صحیح و قرآنى است، یک روحیهاى و یک حالتى را با خودش همراه دارد که فداکارى در آن هست، ایثار در آن هست، ابتکار در آن هست، کوچک شمردن موانع در آن هست، اتّکاء به خود و اعتماد مطلق و توکّل به خداى متعال در آن هست؛ این روحیهها موجب شد که شماها به عنوان فئهى(۵) قلیلهاى در موارد متعدّدى بر فئات(۶) کثیره فائق بیایید؛(۷) این باید حفظ بشود. مواظب باشید این از ما گرفته نشود که اگر خداى نکرده گرفته بشود یا متزلزل بشود، دیگر موجودیّت نیروى مسلّح انقلابى معنى نخواهد داشت؛ اگر این از ما گرفته بشود، حرکت انقلابىِ سابقهدارى که دنیا را به خود متوجّه کرد، معنى نخواهد داشت و تحقّقى نخواهد داشت. این با تربیت دائمى دینى است که البتّه آقایان محترم علمائى که تشریف دارند و دفتر نمایندگى و گروههاى عقیدتى ـ سیاسى، زمینهساز و سررشته‌دار این قضیّهاند براى تعلیم و درس و آموزش و بعضى از مراقبتها، امّا حقیقت و قوام قضیّه به اراده و خواست تکتک افراد و فرماندهان است.

برادرها! ما باید با خدا باشیم تا خداى متعال به ما کمک کند: مَن کانَ للهِ کانَ اللهُ لَه.(۸) اگر براى خدا بودیم و نیّت کردیم و تصمیم گرفتیم و حرکت کردیم، خداى متعال ارادهاش را در جهت پیشرفت ما قرار خواهد داد، آن وقت همهى قوانین عالم با ما همراه خواهد شد. بدون این، ما مثل یک گروه دیگرى از مردم دنیا خواهیم بود. وقتى انسانى با خدا نیست، وقتى براى خدا کار نمیکند، حالا اسمش ایرانى باشد، چیز دیگرى باشد، اسمش مسلمان باشد، غیر مسلمان باشد، چه تفاوتى میکند؟ چه تضمینى هست که اگر کسى به فرض یک اعتقاد دینىاى هم به اسلام دارد، چهار تا عمل عبادى هم انجام میدهد، عزّت اسلامى هم با او باشد؟ کمااینکه دیدیم قرنها گذشت و عزّت اسلامى با ما نبود. همین الان مسلمینى [هستند] که اسمشان هم مسلمان است و در نهایتِ ذلّت دارند زندگى میکنند؛ کفّار بر اینها مسلّطند، آمریکا بر اینها مسلّط است، کارشناس‌هاى بىوفاى بىوجدانِ بىعلاقهى غربى بر اینها مسلّطند. اگر اسم اسلام کافى باشد، خب باید همهى مسلمینِ اسمى، عزیز باشند؛ [امّا] مىبینیم که نیستند. آن چیزى که یک انسان را، یک مجموعه را عزیز میکند، اسلام واقعى است؛ یعنى تسلیم لله؛ اَلاِسلامُ هُوَ التَّسلیم.(۹) و دین هم همین است؛ دین همان تسلیم است: اِنَّ الدّینَ عِن‌ـدَ اللهِ الاِسلام.(۱۰) تسلیم شدن در مقابل خدا؛ وَمَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلامِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنه؛(۱۱) دین شما باید تسلیم شدن در مقابل خدا باشد؛ اگر این[طور] شد، و بزرگ ما، کوچک ما، معمّم ما، نظامى ما، افراد عادّى جامعه‌ی ما، مسئولین ما ــ بخصوص مسئولین ــ واقعاً تسلیم خدا باشند و براى شهوات خودشان، براى خواستها و اغراض شخصى خودشان، بر تصمیمات خودشان شأنى نگذارند ــ البتّه انسان که به طور معمولى و طبیعى تبدیل به فرشته نمیشود؛ بالاخره شهوات و خواستهاى انسان بر انسانهاى معمولى، غیر از آن برگزیدگان بالا اثر میگذارند ــ این در خطّ‌مشى زندگى آنها اثر نگذارد و بخصوص در آنجاهایى که با سرنوشت یک جمعى یا با سرنوشت جامعهى اسلامى سروکار دارد، تسلیم خدا باشند و ارادهى خدا را بر ارادهى خود، خواست خدا را بر خواست خود، اهداف الهى را بر اغراض شخصى خود غلبه بدهند، این[جور] اگر شد، همین عزّتى که خداى متعال به شماها، به مسلمین، به مردم ایران داد و این دوازده سیزده سال حقیقتاً گل سرسبد ملّتهاى دنیا شُدید ــ «کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاس»(۱۲) شدید ــ و دشمنان هم به این اعتراف کردند و پیشرفتهاى زیادى کردید، ادامه پیدا خواهد کرد.

برادران! و من به شما عرض بکنم که ما واقعاً هنوز در اوایل راهیم؛ ما در آغاز راهیم. این دوازده سال مجاهدت و مبارزه و آنچه قبل از آن انجام گرفت، ما را در راه قرار داد؛ حالا این راه را باید بپیماییم. نبادا خیال کنیم که رسیدیم. کجا رسیدیم؟ کو آن جامعهى مطلوب اسلامى؛ و آنچه ما امروز داریم! کو آن رهبرىِ مطلوب اسلامى؛ و آنچه ما امروز داریم! کو آن انسانهاى تراشیدهى ساختهوپرداختهى مطلوب اسلام؛ با آنچه امروز در متن جامعهى ما هست! اگرچه انسانهاى والا و برگزیده هم ما زیاد داریم و واقعاً بعضى از انسانهاى ما که بخصوص در دوران جنگ امتحان دادند، از بسیارى از افراد سابقهدارِ صدر اسلام هم بزرگ‌تر و باارزشتر بودند امّا این باید بشود شکل عمومى جامعه؛ اسلام این را میخواهد. این جامعه باید بشود آن مرکزى که مثل یک دریاچهاى، یک آب بزرگ بىپایانى بتواند همهى دنیا را در رابطهى با خودش رو به اصلاح ببرد. اگر چنانچه آبِ کمعمقى باشد، تعدادى که در آن شست‌وشو کردند، کثیف خواهد شد. باید آنچنان این دریا عظیم و عمیق و پُر از آب زلال باشد که [اگر] کفرِ دنیا هم در آن ریخته بشود، دنیا پاک بشود و آن آلوده نشود؛ ما باید این‌جورى باشیم. «اُخرِجَت لِلنّ‌ـاس» یعنى چه که «کُنتُ‌م خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّ‌ـاس»؟ دنیا باید در رابطهى با این جامعهى ما، رو به صلاح و آبادى برود و این جامعه آلوده نشود؛ ما باید به آنجا برسیم. ما کجا، آن وضع مطلوب کجا! آیا نمیشود برسیم؟ چرا نشود برسیم؟ باید برسیم. آیا تا حالا قصورى شده؟ نه، تا حالا هم حرکت خوبى انجام شده؛ منتها راه طولانى است، راه دشوار است؛ همه باید خودمان را تربیت کنیم، همه باید خودمان را تهذیب و تزکیه کنیم، همه باید تلاش کنیم براى خدا و کار کنیم و نورانیّت در خودمان به وجود بیاوریم تا بتوانیم پیش برویم. و شما برادران سپاه باید با این دید به وظایف عمدهى خودتان نگاه کنید.

و دشمنىهاى دشمنها هم علیه ما تمام نشده. البتّه امروز تحلیل سیاسى که میکنند، میگویند خب احتمال جنگ در این مرزهاى غربى خیلى بالا نیست. خب تحلیل‌هاى سیاسى البتّه این را نشان میدهد، امّا کِى در دنیا تحلیل‌هاى سیاسى به طور صد درصد تحقّق پیدا کرده که ما حالا بگوییم تحقّق پیدا خواهد کرد؟ کِى تا حالا مطالبى که پیش آمده، منطبق با تحلیل‌هاى سیاسى بوده؟ مگر حوادث اخیر خلیج فارس(۱۳) بر طبق تحلیل‌هاى سیاسى به وجود آمد و پیش رفت؟ نه. هزاران عامل انسانى و غیر انسانى وجود دارد براى پدید آمدن یک حادثهى این‌جورى؛ [لذا] باید انسان آماده باشد. و من عرض بکنم آن چیزى که بنده شخصاً در آن هیچ شکّى ندارم، این است که ما اگر بخواهیم این انقلاب را، این بناى اسلامى را اسلامى نگه داریم، تا صد سال دیگر هم از دشمنىِ ابرقدرت‌ها و تصمیم آنها بر قلعوقمع این بنا، ذرّهاى کم نخواهد شد. البتّه ابرقدرت‌ها که میگوییم، امروز به شکل سابق موجود نیست، امّا گردنکلفتهاى دنیا ــ در رأسشان آمریکا، بعد هم بقیّهاى که هستند؛ خردهریزها ــ دنیاطلب‌هاى عالم، طاغوتهاى عالم، اینها یک ذرّه با جمهورى اسلامى آشتى نخواهند کرد. البتّه مبادلات سیاسى دارند، رفتوآمد دارند، دادوستد دارند ــ اینها نیازهاى دنیوىشان است، نیازهاى نقد فعلىشان است ــ امّا نیاز درازمدّت‌شان این است که این کانون معنویّت ــ که صلاى(۱۴) نفى همهى ظلمها و تعدّىها و بدىها را در دنیا زده ــ باید نباشد. حالا نبودنش هم دو جور است: یا بتوانند از لحاظ کیفیّت تغییرش بدهند ــ با تبلیغات، با انواع و اقسام تدابیرى که دارند ــ و یا اگر نمیتوانند، محو فیزیکى.

خب در یک چنین شرایطى وظیفهى ما چیست؟ وظیفهى ما این است که هم براى مقابلهى با آن استحالهى معنوى آماده باشیم که نگذاریم این استحاله انجام بگیرد؛ نگذاریم انقلاب را از درون، پوک و پوسیده و میانتهى کنند؛ یعنى انسانها را سالم و قوى و خوب نگه داریم از لحاظ بنیهى معنوى، و همچنین خودمان را آماده کنیم براى مقابلهى با تدبیر دوّم؛ یعنى نیروهاى نظامىمان را از لحاظ نظامى، کارآمد و فعّال نگه داریم. هر دوى اینها احتیاج دارد به اینکه سپاه در خودش به طور دائمى نظارت داشته باشد؛ بر خودش نظارت داشته باشد؛ تشکیلات خودش را مستحکم کند؛ انسانها را، کیفیّت‌ها را، روزبهروز بالا و بالاتر ببرد. لذاست که وظیفهى برادران به نظر من وظیفهى سنگینى است؛ هم نیروى زمینى در سطح فرماندهى و ستادهاى آن، هم در سطوح یگانها که شما آقایان هستید، تا آن پایینترین یگان و هم در سطوح بالاى سپاه، یعنى ستاد کلّ سپاه و بقیّهى تشکیلات سپاه. البتّه کمک اصلى براى این کار، برادران دفتر نمایندگى هستند و خواست و تصمیم و جدّیّت شماها هم بایستى کمک کند. به هر حال، هم از لحاظ آموزش و تمرین و تدریب(۱۵) و آمادگى ظاهرى و سازمانى و نظامى، و هم از لحاظ آمادگىهاى باطنى بایستى خودتان را همواره آماده نگه دارید. این تکلیف است به نظر ما؛ تکلیف امروزِ همهى ما است.

انشاءالله که خداوند به شما کمک کند و به شما توفیق بدهد و زحمات شما را مورد سپاس و تقدیر خودش قرار بدهد؛ که ماها قادر نیستیم براى اینکه پاسخ این‌همه مجاهدت و کوشش و تلاش برادران را بدهیم. و سعى کنید انشاءالله که در وظایف، همکارى انجام بگیرد ــ رفق،(۱۶) جزو وظایف است ــ همکارىهاى لازم را از همهى اطراف قضیّه در سطوح مختلف انجام بدهید. گاهى ممکن است سر بعضى از مسائل یک ناهماهنگىهایى باشد؛ طرفینِ ناهماهنگى کوشش کنند که انشاءالله ناهماهنگى را برطرف کنند که کارها هر چه بهتر و سریعتر پیش برود.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
سرلشکر محسن رضائى
 حجّت‌‌‌الاسلام والمسلمین محمود محمّدى‌عراقى
 در ابتدای این دیدار، سرتیپ مصطفیٰ ایزدى [فرمانده نیروى زمینى سپاه پاسداران انقلاب اسلامی] گزارشى ارائه کرد.
 طبیعت
 گروه
 گروه‌‌‌ها
بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار پیروز شدند. [برگرفته از قرآن کریم؛ سوره‌‌‌ى بقره، آیه‌‌‌ى ۲۴۹]
 بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱۹۷؛ «هر که برای خدا باشد، خدا نیز با او است.»
کافى، ج ۲، ص ۴۵
(۱۰ سوره‌‌‌ى آل‌عمران، بخشى از آیه‌‌‌ى ۱۹؛ «در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است. ...»
(۱۱ سوره‌‌‌ى آل‌عمران، بخشى از آیه‌‌‌ى ۸۵؛ «و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از او پذیرفته نشود. ...»
(۱۲ سوره‌‌‌ى آل‌عمران، بخشى از آیه‌‌‌ى ۱۱۰؛ «شما بهترین امّتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید. ...»
(۱۳ ر.ک: خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران [۱۳۷۰/۱/۱۶]، پى‌‌‌نوشت شماره‌ی ۱۷
(۱۴ ندا، صدا
(۱۵ بار آوردن
(۱۶ مدارا، سازگاری
 

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی