آسیبشناسی انقلاب اسلامی -
تعداد فیش :
49 ،
تعداد مقاله :
3
1396/11/29
1389/03/14
1389/02/01
1388/06/04
1388/05/12
1388/04/07
1388/03/14
1387/09/24
1387/06/29
1384/02/11
1383/06/31
1383/04/15
1382/06/19
1382/06/19
1382/02/22
1381/08/26
1380/11/18
1380/10/19
1380/08/12
1380/06/19
1380/01/01
1379/04/19
1378/05/08
1377/12/15
1377/12/15
1377/12/15
1377/11/15
1377/07/26
1375/09/05
1375/02/26
1375/02/26
1374/11/20
1374/11/20
1374/09/29
1373/11/28
1373/11/14
1373/06/04
1372/08/12
1371/08/13
1371/05/07
1370/12/12
1369/09/05
1369/03/29
1368/05/15
1368/04/19
1368/04/14
1368/04/12
1368/03/26
راجع به آسیبشناسی انقلاب هم چون وقت دیگر کم است و به ظهر نزدیکیم، من یک جملهی کوتاه عرض میکنم. یکی از مهمترین آفتهای همهی انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت. همهی انقلابهای بزرگ تاریخ که ما آنها را میشناسیم -مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیّه دچار شدند؛ اینکه چهل سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، تکان نخورد، در هیچکدام از این انقلابها وجود ندارد؛ ما توانستیم این شعارها را حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقهی ضعیف، دلسپردهی طبقات مرفّه و زیادهخواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای تکیهی به مردم به خارجیها تکیه کردیم، امیدمان را به بیگانهها بستیم، این حرکت در سمت ارتجاع است؛ این نباید اتّفاق بیفتد. نخبگان جامعه باید حواسشان باشد، مدیران جامعه باید حواسشان باشد. مدیران کشور باید بشدّت مراقبت کنند، مردم هم نگاه کنند، با حسّاسیّت دنبال کنند رفتار ماها را، رفتار مدیران را؛ با حسّاسیّت. ارتجاع چیز خطرناکی است. ارتجاع وقتی اتّفاق میافتد، معنایش این است که همان آدمهای انقلابیِ سابق سرِ کارند امّا خط را عوض کردهاند، راه را عوض کردهاند؛ کأنّه انقلاب شده بود برای اینکه آنها بروند و ما بیاییم سرِ کار! برای این [کار] که انقلاب نشد؛ انقلاب یعنی دگرگونی، انقلاب یعنی تغییر مسیر، انقلاب یعنی یک هدفهای والائی را در نظر گرفتن و به سوی آنها حرکت کردن؛ اگر از این هدفها فراموش کردیم، دیگر انقلاب نیست.
شما دیدید فتنهای به وجود آمد، کارهائی شد، تلاشهائی شد، آمریکا از فتنهگران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی دفاع کردند، منافقین دفاع کردند، سلطنتطلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همهی این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دی، در روز بیست و دوی بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ایران امروز، جوان امروز، تحصیلکردهی امروز، ایرانیان امروز، آنچنان وضعیتی دارند که هر توطئهای را دشمن علیه نظام جمهوری اسلامی زمینهچینی کند، به توفیق الهی توطئه را خنثی میکنند. منتها توجه داشته باشید؛ باید تقوا پیشه کنیم. آنچه ما را قوی میکند، تقواست؛ آنچه ما را آسیبناپذیر میکند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامهی این راه تا رسیدن به اهداف عالیه امیدوار میکند، تقواست.
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبهی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعهی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چند ده نفرهی زنان و کودکان را اسیر کردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میکنند، بعضی هلهله میکنند، بعضی هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرائط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا: «یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعهگرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدهی مقابلهی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبهی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کردههای خودتان را، گذشتهی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیبشناسی است.
با این بیان قوی، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت میکرد. اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزهداران دشمن دور و برشان را گرفتهاند؛ یک عده هم مردم مختلفالحال حضور داشتند؛ همانهائی که مسلم را به دست ابنزیاد دادند، همانهائی که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همانهائی که آن روزی که باید با ابنزیاد در میافتادند، توی خانههایشان مخفی شدند - اینها بودند توی بازار کوفه - یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیرالمؤمنین را میبینند، گریه میکنند. حضرت زینب کبری با این عدهی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانهی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همهی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیبشناسی میکند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفهتان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشهی پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید. آنها برای حملهی به جمهوری اسلامی استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از دیدگاه آنها استدلال تامی است. در یک نقطهی بسیار حساس جهان از لحاظ جغرافیائی، یعنی این نقطهی خاورمیانه، خلیج فارس، دریای سرخ، شمال آفریقا، بخشی از مدیترانه - این حوزهی عظیمی است دیگر - مجموعهی امت اسلامی واقع شده. الان شما ببینید از این پنج تا، شش تا گذرگاه آبیِ حساسِ حیاتی که در دنیا وجود دارد، سه تایش توی این منطقه است: تنگهی هرمز است، کانال سوئز است، بابالمندب است. اینها گذرگاههای مهمی است که تجارت جهانی متوقف به اینهاست. شما نقشهی جهان را بردارید جلوی رویتان نگاه کنید، خواهید دید که این چند تا مرکز چقدر برای ارتباط تجاری و ارتباط اقتصادی دنیا مهم است. بنابراین، این منطقه، منطقهی حساسی است. حالا در این منطقهی بسیار حساس، یک قدرتی دارد قد میکشد و روزبهروز خودش را بیشتر نشان میدهد. این قدرت با همهی خواستههای استکباری و دستگاههای کمپانیها و شبکههای عظیم اقتصادیِ مفسد فیالارض مخالف است؛ با نظام سلطه مخالف است، با سلطهگری مخالف است، با ظلم مخالف است؛ خوب، این خیلی برای دستگاه استکبار مهم است. دستگاه استکبار فقط ایالات متحدهی آمریکا نیست، یا فلان رئیس جمهور و فلان دولت آمریکا یا فلان کشور اروپائی نیست؛ دستگاه استکبار یک شبکهی عظیمتری است که شامل اینهاست؛ شبکهی صهیونیستی هست، شبکهی تجار اساسیِ بینالمللی هست، مراکز پولیِ عظیم دنیا هست؛ اینها هستند که مسائل سیاسی دنیا را دارند طراحی میکنند؛ دولتها را اینها میآورند، اینها میبرند. این مجموعه که تویش دولت ایالات متحده هست، دولتهای اروپائی هستند، خیلی از این نفتخوارهای ثروتمند منطقهی خودمان هستند، با یک چنین قدرتِ رو به رشدِ رو به اعتلای در حال قدکشی بشدت مخالفند؛ بنابراین هرچه بتوانند، در مقابلهی او کار میکنند. توی این سی سال هم بیکار نماندند، هرچه بگذرد هم باز بیکار نمیمانند؛ مگر آن وقتی که شماها همت کنید؛ شما جوانها کشور را از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ امنیتی به نقطهای برسانید که امکان آسیب پذیریاش نزدیک به صفر باشد؛ آن وقت کنار میکشند و توطئهها تمام خواهد شد. اینی که من توی این چند سال به دانشگاهها مرتب راجع به مسائل علم و تحقیق و پژوهش و نوآوری و جنبش نرمافزاری و ارتباط صنعت و دانشگاه و اینها این همه تأکید کردم، برای خاطر این است که یک رکن امنیت بلندمدت کشور و ملتتان علم است.
سی سال از عمر انقلاب میگذرد. در این مدت، سی بار تقریباً انتخابات انجام گرفته است. از مدیریتهای اجرائی کشور تا مسئولان تقنینی کشور، تا مدیران شهری کشور، مشمول این انتخابات شدهاند. اصل نظام اسلامی با رأی مردم، قانون اساسی با رأی مردم، مدیریتهای اساسی کشور با رأی مردم تعیین شدهاند. ظرفیت این نظام، نظامی که برخاستهی از این حقیقت است، بسیار والا و فراتر از آن چیزی است که دیگران از بیرون صحنه نگاه میکنند و تحلیل میکنند و دربارهی این نظام سخن میگویند. با قطع نظر از حرفهای مغرضانه، حتّی آنچه که از روی غرض هم ادا نمیشود، غالباً ناشی از عدم فهم حقیقت جمهوری اسلامی است. این ظرفیت عظیم در نظام اسلامی وجود داشته است؛ در طول این سی سال که گرایشهای مختلف، سلائق گوناگون سیاسی در درون این ظرفیت عظیم جایگزین شدند، انتقال قدرت با آرامش، با مهربانی، با احترام انجام گرفته است و قدرت اجرائی در طول این سی سال دست به دست شده است. سلائق مختلفی آمدند؛ بعضی از مدیریتها در بخشی از برهههای این سی سال زاویههائی با مبانی انقلاب داشتند؛ اما ظرفیت انقلاب توانست اینها را در درون خود قرار بدهد؛ آنها را در کورهی خود ذوب کند؛ هضم کند و انقلاب بر ظرفیت خود، بر تجربهی خود بیفزاید و با قدرت بیشتر راه خود را ادامه بدهد. آن کسانی که میخواستند از درونِ این نظام، به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند، نتوانستند موفق بشوند. انقلاب راه خود را، مسیر مستقیم خود را با قدرت روزافزون تا امروز ادامه داده است و همهی کسانی که با انگیزههای مختلف در درون این نظام قرار گرفتهاند، خواسته یا ناخواسته، به توانائیهای این نظام کمک کردند. به این حقیقت بایستی با دقت نگاه کرد؛ این ظرفیت عظیم، ناشی از همین جمهوریت و اسلامیت است؛ از همین مردمسالاری دینی و اسلامی است؛ این است که این ظرفیت عظیم را به وجود آورده است. و راز ماندگاری و مصونیت و آسیبناپذیری جمهوری اسلامی هم این است و این را جمهوری اسلامی در ذات خود دارد و انشاءاللَّه آن را همواره حفظ خواهد کرد.
تجربههای سی سالهی ما، ملت را آگاه کرده است. اینها میدانند. اینها همان دولتها و حکومتهائی هستند که هشت سال در دوران دفاع مقدس که علیه این ملت جنایت شد، شهرها بمباران شد، خانهها ویران شد، بمبهای شیمیائی زدند، انسانهای بیگناه را کشتند، نه فقط دلشان برای ملت ایران نسوخت، بلکه به دشمن ملت ایران کمک هم کردند. مردم ما این را دیدهاند. اینها که فراموششدنی نیست. حالا شدهاند دلسوز! مردم رفتار اینها را با ملتهای مظلومی که پنجهی اینها در آنها جاگیر شده است، میبینند؛ مثل ملت افغانستان، مثل ملت عراق، مثل پاکستان، مثل ملت فلسطین. هر جا اینها پنجهشان جاگیر شد، ناخنشان بند شد، هرچه توانستند، ضربه زدند. اینها به مردم رحم نمیکنند؛ مردمدوستی، دور از جنابِ آنهاست. حالا نسبت به ملت ایران، نسبت به کسی یا کسانی در داخل کشور، طرفدار شدهاند! خب معلوم است که این غرض و مرض آنها از این کارها چیست. این را مردم میفهمند. شما اگر متحد باشید، شما اگر با هم باشید، شما اگر این روحیهی استحکامی را که انقلاب به ملت ما داد و در طول این سی سال ملت ما آن را حفظ کرده است، نگه دارید، «لایضرّکم کیدهم شیئا»؛ هرگز دشمنی آنها به شما اثری نخواهد کرد، و آنها نخواهند توانست به ملت ایران آسیبی وارد کنند.
راه این ملت بزرگ ما که پروردهی بیانات امام و هدایتهای امام است، برای رسیدن به اوج اعتلاء و پیشرفت عبارت است از اینکه این عزت ملی را در همهی عرصهها حفظ کند. این ملت میتواند به اوج اعتلاء برسد، که وقتی یک ملت قوی شد، اعتلاء مادی و معنوی پیدا کرد، امنیت او هم کامل خواهد شد. یعنی آسیبپذیری او از بین خواهد رفت؛ دشمنان دیگر طمع نمیکنند. اگر ملت ما میخواهد به امنیت کامل برسد، اگر میخواهد دشمنان دیگر جرأت تهدید او را پیدا نکنند، باید همین راه را برود. اگر پیشرفت و عدالت را میخواهد، همین راه را باید برود. خطر بزرگ برای کشور ما جدا شدن از مردم است؛ جدا شدن از ارزشهای اسلامی است؛ جدا شدن از خط مبارک امام است؛ اینها برای کشور ما خطر است. اگر این استخوانبندی محکم که انقلاب به وجود آورد حفظ بشود، خیلی از مشکلات را در گوشه و کنار در طول زمان میشود ترمیم کرد. نگذارید این استخوانبندی محکم شکسته بشود، که اگر شکسته شد، هیچ زخمی هم دیگر درمان پیدا نخواهد کرد، هیچ گوشهی خرابی هم دیگر ترمیم نخواهد شد. استخوانبندی مستحکم نظام اسلامیای را که امام آن را به ما یاد داده است، باید حفظ کنیم. من خدا را شکر میکنم که در طول این سی سال، ملت ایران و مسئولین کشور توانستند به قدر وسع خودشان این راه را دنبال کنند، تعقیب بکنند. البته کم و زیاد داشته است، افت و خیز بوده است؛ در یک دوره بهتر، در یک دوره کمتر، اما این حرکت به طور مستمر ادامه پیدا کرده است تا امروز، و به توفیق الهی به همت شما مردم، بخصوص به همت شما جوانها، این راه همچنان تا پیروزی نهائی ادامه پیدا خواهد کرد.
علیرغم همهی آنچه که انجام گرفته است در این سه دهه؛ توطئههای گوناگون، از موذیگریها و توطئههای براندازی و کودتا که در سالهای اول، دههی اول انقلاب بود، تا جنگ تحمیلی، تا توطئههای به اصطلاح نرم از بعد از دههی اول و بعد از پایان جنگ به این طرف تا امروز، ملت ایران و جمهوری اسلامی ثابت کرد که شایسته و لایق باقی ماندن است؛ با قدرت ایستاد. بعد از این هم حوادث گوناگون عالم نخواهد توانست این درخت تناور را تکان بدهد، که آن روزی که یک نهال بود، نتوانستند از جا درش بیاورند، امروز تبدیل شده به یک درخت تناور و ریشهدار. جمهوری اسلامی را نمیتوانند تکان بدهند. ما باید خودمان مراقب باشیم که از درون پوک نشویم؛ از درون پوسیده نشویم. از دشمن بیرونی، آن وقتی که ما سلامت معنوی خودمان را حفظ کردیم، راهی را که اسلام و جمهوری اسلامی به ما نشان داده، پیش رفتیم و از آن راه منحرف نشدیم، مطلقاً ترسی نداریم؛ به ما آسیبی نمیزند؛ نمیتواند آسیب بزند.
سیاستهای استکبار، سیاستهای آمریکا، سیاستهای شبکهی صهیونیستی عالم که آماج اولش برای دشمنی، به دلائل روشن، جمهوری اسلامی است، نمیتوانند جمهوری اسلامی را از پا در بیاورند. نه فقط نمیتوانند از پا در بیاورند، نمیتوانند کند کنند. ما میتوانیم با سرعت حرکت خودمان را پیش ببریم. البته منتظر توطئهی دشمن هستیم. این توطئهها ادامه پیدا خواهد کرد، تا یک مقطعی؛ آن مقطع عبارت است از اقتدار همهجانبهی کشور که این، کارِ شما دانشجوها، کارِ شما نسل جوان است. آن وقتی که توانستید کشور را به اقتدار علمی و به اقتدار اقتصادی برسانید و آن وقتی که توانستید عزت علمی را برای کشور فراهم کنید، آن روز البته توطئهها کم خواهد شد؛ مأیوس خواهند شد. تا وقتی به آن نقطه نرسیدهایم، منتظر توطئهها باید بود و آمادهی مقابلهی با این توطئهها باید بود. و انشاءاللَّه هر روزی که بگذرد، شما قویتر خواهید بود، دشمن شما ضعیفتر خواهد شد و آن روزی که پیروزی نهائی نصیب ملت بشود، انشاءاللَّه روز دوری نخواهد بود. اگر با چشمِ انصاف به آنچه که یک حرکت ملی میشود نام آن را گذاشت نگاه کنیم، که این مربوط به اکثریتِ مردم و قشرهای متحرک و فعال مردم است، خواهیم دید که از اول انقلاب و در این سی سال، این ملتِ زنده در هر زمانی بر طبق آنچه که نیاز کشور بوده است و آنها احساس کردهاند، دانستهاند که نیاز کشور است، با شوق و رغبت حرکت کردند. از حق و انصاف نباید گذشت که اینجور است و همیشه همینجور بوده است؛ امیدواریم در آینده هم همینجور باشد. و همین موجب شده است که دشمنان ما از فشار آوردن بر ملت ایران و بر مسئولین کشور نتوانند طرفی ببندند و سودی ببرند. تهدید میکنند، حرف میزنند، اما نتوانستند از این تهدیدها، از این تبلیغات علیه این ملت سودی ببرند. ملت بحمداللَّه راه خودش را ادامه داده است. این راه، راه تکامل و راه پیشرفت است. ما ادعا نمیکنیم که توانستهایم به هدفهای والای این انقلاب - که معارف حقیقی اسلام است - برسیم؛ نه، اما در این راه داریم حرکت میکنیم؛ داریم پیش میرویم. و همانطور که عرض کردیم، به توفیق الهی، بهاذناللَّه تعالی باید دههی چهارم این انقلاب - که در نزدیکی آن هستیم - دههی «عدالت و پیشرفتِ توأمان» باشد؛ یعنی پیشرفت چشمگیر و عدالت محسوس در سطح کشور. برنامهها را باید اینجور تنظیم کرد. و این، ملت و کشور ما را آسیبناپذیر میکند.
در دنیای مادی برای اینکه بتوانند دشمن را از تهاجم به خود منصرف کنند، نیروی نظامی را تقویت میکنند. آن روزی که ابرقدرتهای متعددی وجود داشت، آنها برای اینکه خود را از شر سلاح اتمیِ طرف مقابل حفظ کنند، سلاح اتمی تولید میکردند؛ در حالیکه میدانستند این سلاح هرگز مصرف نخواهد شد؛ اما برای اینکه خودشان را مصون نگه دارند، سلاح اتمی را به عنوان تهدید حفظ میکردند. اقتدار خود را در داخل تأمین میکردند، برای اینکه در مقابل دشمن از خودشان صیانت و حفاظت کنند. اقتداری که ما میتوانیم در داخل بهوجود بیاوریم، با بمب اتمی و سلاح هستهیی و تقویت نیروی نظامی نیست. البته تقویت نیروی نظامی در حد متعارف لازم است؛ اما آنچه میتواند ما را در مقابل تهاجم همهجانبهی دشمنان در سطوح مختلف حفظ کند، همین فهرستی است که عرض کردم: تقویت ایمان، تقویت علم، تقویت فناوری، تسلط بر فنون روز، پیشاهنگ شدن در تولید علم، شکوفایی استعدادهای آحاد ملت و جوانان در رشتههای مختلف - چه علوم انسانی، چه علوم طبیعی، چه انواع گوناگون علوم تجربی - همبستگی ملی و تقویت همدلی در میان مردم؛ اینهاست که میتواند یک ملت را تقویت کند؛ میتواند هم دنیای خودشان را آباد کند، هم آنها را از آسیب دشمنان محفوظ نگه دارد. اینها وسیلهیی است برای حفظ و صیانت؛ ما باید اینها را دنبال کنیم و خود را متعهد به انجام آن بدانیم.
ما در نظام جمهوری اسلامی اهداف و مبانی و ارزشهایمان الهی است، لیکن ابزارها و روشها و انسانهایمان، مادی و بشریاند و آن اهداف الهی را هم صدیقین، انبیاء، معصومین و ملائکه نمیخواهند در جامعهی ما عمل کنند، بلکه همین انسانها و آدمهای معمولی - که ملاحظه میکنید - میخواهند عمل کنند و آن اهداف والا و عالی را تحقق ببخشند. بنابراین، احتمال خطا و آسیبپذیری در همهجا وجود دارد. البته بهخاطر همین خطاها هم است که آسیبپذیریها بهوجود میآید؛ لذا یک وظیفهی عمدهی همهی مسؤولان در بخشهای مختلف، این است که دائماً خود را رصد کنند؛ خطاهای خودشان را شناسایی کنند و آن خطاها را اصلاح کنند و از خطاهای گذشتهی خودشان عبرت بگیرند؛ ما همه به این کار موظفیم و باید از اشتباهاتی که کردهایم، یا اشتباهاتی که دیگران کردهاند، عبرت بگیریم و با دقت و پیگیری، اشتباهات و خطاهای خودمان را پیدا کنیم و آنها را برطرف کنیم.
وقتی مناسبات غلط اقتصادی در جامعه حاکم باشد، وقتی رانتخواری رواج داشته باشد، وقتی سوءاستفادهی از قدرت برای به دست آوردن ثروتهای بادآورده رواج داشته باشد، کسی که تولید کننده و زحمتکش واقعی است، ناامید میشود. کشاورزی که زحمت میکشد، صنعتکاری که تولید میکند، سرمایهداری که سرمایهگذاری میکند، معدنکاری که عرق میریزد، معلمی که در مدرسه درس میگوید، استادی که در دانشگاه تدریس میکند، قاضییی که وقت و اعصاب خود را به کارِ صحیح صرف میکند، وقتی ببینند راه برای مناسبات غلط اقتصادی در جامعه باز است و با آن برخورد نمیشود، مأیوس میشوند. این که ما گفتیم و تأکید کردیم که باید با مفاسد اقتصادی و قاچاق مبارزه شود، بهخاطر این است که این پدیدهها اساس پیشرفت کشور را دچار آسیبهای جدی میکنند.
مجاهدت، در میدانهای گوناگونی است که اهمّ آنها یکی مجاهدت در راه حفظ استقلال کشور و عزّت ملی در برابر سیاست توسعهطلبی و انحصارطلبیای است که امریکا در نگاه چند سالهی اخیر خود به دنیا دارد. این انحصارطلبی و تجاوزگری، به کشورهای دنیای اسلام یا کشورهای شرق یا محیط خاورمیانه اختصاص پیدا نمیکند؛ ناظر به همهی دنیاست. امروز حتّی اروپاییها هم احساس میکنند که از سوی امریکا مورد تعرّض و تجاوز اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قرار گرفتهاند و این یک واقعیت است. بخشی از این سیاست توسعهطلبی و تجاوزطلبی متوجّه به منطقهی ما و کشور ماست. در این میدان باید هوشیارانه مجاهدت و مقاومت کرد و نگذاشت استقلال کشور آسیب ببیند و عزّت ملی پایمال شود. عزّتی را که امروز به برکت اسلام و با مجاهدت مردم برای کشور بهوجود آمده است، باید با همهی وجود حفظ کرد؛ این یکی از میدانهای مجاهدت است.
در ماههای آینده انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار میشود، که انشاءاللَّه صحنهای خواهد بود برای قدرتنمایی نظام اسلامی و بسیج تودههای مردم ما در صحنه، تا علیرغم تبلیغات دشمن، معلوم شود این نظام وابسته به یک فرد و دو فرد و زید و عمرو نیست؛ این نظام وابسته به آراء، احساسات، عواطف و اراده و عزم و حضور مردم مؤمن در صحنه است. مطمئناً با توجه به این جهتگیریها، دشمن نخواهد توانست هیچ آسیبی به این انقلاب و به این کشور برساند: «و لا یحیق المکر السیّئ الّا بأهله». ما باید میدان و جایگاه و مسؤولیت خود را بشناسیم و با دقّت به آن عمل کنیم. نه در رفتار خودمان و نه در رفتار دیگران، اغماضی در این زمینه از ما سر نزند. وظایفمان را بشناسیم و رعایت این وظایف و تکالیف سنگین را بکنیم. اگر اینطور عمل کردیم، موفّق خواهیم بود و به فضل الهی همینطور هم خواهد بود.
ما همهی مشکلات را به گردن امریکا نمیاندازیم - مشکلات ما از خودمان است - منتها دشمن میخواهد از این مشکلات حدّاکثر استفاده را بکند و پدر کشور و ملت را دربیاورد؛ این را هم نگوییم؟! ما نمیگوییم اگر تورّم هست، تقصیر امریکاست؛ نه، اگر تورّم و کاهش قدرت خرید و کمبود اشتغال هست، چه کسی گفته تقصیر امریکاست؟ این تقصیر خود ماست، تقصیر مسؤولان است؛ اما اگر اسم امریکا را میآوریم، میخواهیم بگوییم گرگی کمین گرفته و پشت خم کرده تا به شما حمله کند؛ از این غافل نباشید. به مسؤولان میگوییم ضعفها را برطرف کنید؛ به شما میگوییم متوجّه این دشمن باشید تا به شما حمله نکند. وقتی دزدی کمین کرده است، وقتی حیوان وحشیای در کمین انسان است، وقتی دشمن سلطهگری در کمین یک ملت است، یکی از وظایف اساسی و مهم مسؤولان و رهبری کشور این است که به مردم بگویند توجّه کنید؛ و نیز کارهایی که میدانند جلوِ آسیب دشمن را میگیرد، به مردم بگویند و از آنها بخواهند؛ والّا نخیر، ما مشکلات داخلی کشور را به گردن امریکا نمیاندازیم.
امروز ملاحظه میکنید منطقهی نفتخیز و ثروتمند خاورمیانه به جرم ثروتمند بودن، به جرم دارا بودن منابع نفتی - که قدرتهای صنعتی دنیا به آن نیاز دارند - مورد تعرّض، تجاوز و دخالت سیاستهای گوناگون قرار گرفته است و هر روز در یک بخش از آن، تهدیدی را بهوجود میآورند. از ضعف ملتها، از اختلاف میان دولتها و قدرتها در این منطقه - که منطقه اسلامی است و متعلّق به مسلمانان است - استفاده میکنند. قربانیِ این افزونطلبی و استکبار، ملتهای مظلومی هستند که نتوانند از هویّت و قدرت معنوی خودشان دفاع کنند. شما ببینید در این چند سال، در همسایگی ما با ملتهای عراق و افغانستان چگونه عمل شد! چهکسانی قربانی سیاستهای پیچیدهی بینالمللی شدند، جز آحاد مردم غیر مسلّح و بیپناه؟ البته ملتها با این فشارها نابود نمیشوند و اگر بتوانند هویّت ملی خودشان را حفظ کنند، این فشارها نمیتواند آنها را به زانو در آورد. هرچند در کوتاه مدّت صدماتی را تحمّل میکنند؛ اما در بلند مدّت با همّت بلند و با جمع کردن نیروهای خود خواهند توانست جبران کنند. اگر بخواهند و اراده کنند؛ دست خودِ ملتهاست.
در چنین شرایط بسیار حسّاسی، ملت ما بیش از همیشه احتیاج به این دارد که خود را از لحاظ معنوی و مادّی آسیبناپذیر و مقتدر کند. بخشی از این اقتدار به مسائل اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ارتباط پیدا میکند و بخش مهمّی از آن هم مرتبط با مجموعههای نظامی است که باید روزبهروز تواناییهای خود را در درون از همه جهت افزایش دهند؛ استحکام سازماندهی، ارتقاءِ قدرت رزمی، توانایی لازم برای تولید، تهیه، تکمیل و نگهداری تجهیزات، بالا نگهداشتن روحیهی مسؤولیت نظامی و همهی چیزهای دیگری که با ابتکار و مدیریّتِ مدیران خوب و مسؤول امکانپذیر است نفس آمادگی و هوشیاری و حسّاس بودن یک ملت در قبال شرایط، میتواند او را از بسیاری از آسیبها محفوظ نگهدارد. ملتها چوب غفلتهای خود را میخورند؛ همچنان که چوب اختلافهای خود را میخورند. امروز امّت اسلامی اگر در مقابل تهدید قرار میگیرد و اگر به جنگ صلیبی تهدید میشود، این ناشی از غفلتی است که متأسفانه در بسیاری از بخشهای این امّت بزرگ به چشم میخورد؛ همچنین ناشی از یکپارچه نبودن این حجم عظیم و این پیکرهی بزرگ است. ما به سهم خود به عنوان ملت ایران، به عنوان پرچمداران اسلام، به عنوان منادیان استقلال و عزّت و شرف یک ملت، باید این آسیبها را به درون خود راه ندهیم.
سه خصوصیت در مسؤولان کشور لازم است، که اگر این سه خصوصیت در آنها وجود داشت، آنگاه این نیروی عظیم ملی میتواند جلوِ هرگونه خباثت و دشمنی دشمنان را بگیرد. این سه خصوصیت، تقوا و شجاعت و خودآگاهی است. مسؤولان کشور - فرق نمیکند؛ در همهی قوا؛ چه یک مدیر دولتی، چه یک قاضی دادگستری، چه یک نمایندهی مجلس، چه عضو شورای نگهبان، چه عضو مجلس خبرگان، چه مسؤولان نیروهای مسلّح - باید این سه خصوصیت را داشته باشند تا کشور آسیبناپذیر باشد.
مهمترین نقاط ضعفی که در زمینه مسؤولان وجود دارد - که من آن روز هم در میدان امام اشاره مختصری به آن کردم و الان آن را برای شما جوانان بیشتر باز میکنم - چند مورد است:
یکی مسأله سستی بینش و ایمان انقلابی و اسلامی در بعضی از مسؤولان است. اینها مجذوب نسخههای سیاسی غربند؛ آن هم نسخههای غلط از آب درآمده. لیبرال دمکراسی غرب که یک روز گفته میشد اوج تکامل فکر و عمل انسان است و بالاتر از آن چیزی وجود ندارد - که به نظر من خود این حرف نشانه کوتهفکری است که آدم نقطهای را پیدا کند و بگوید از این بالاتر ممکن نیست انسان حرکت کند؛ نه. انسان در حرکت خود بینهایت است - امروز به دست خود، خودش را رسوا کرده است. این لیبرالیسم، همان چیزی است که امروز ماجرای افغانستان و سالهاست مسأله فلسطین را به وجود آورده است. این اومانیسمِ دروغینِ غرب، همان چیزی است که پنجاه سال ملت فلسطین را ندیده میگیرد و میخواهد آن را بهکلّی حذف کند. از خودشان سؤال نمیکنند که اصلاً ملت فلسطین در دنیا وجود داشته یا دروغ است. اگر قبول دارید سرزمینی به نام فلسطین وجود دارد، پس کو آن ملت؟ خواستند یک ملت و یک نام جغرافیایی را بهکلّی از روی کره زمین حذف کنند. امروز اومانیسم و لیبرالیسم و دمکراسیِ آنها به اختناق و خفقانی رسیده است که حتّی نمیخواهند به یک رسانه خارجی اجازه دهند که اخبار افغانستان را پخش کند! این، جریان آزاد خبر از نظر غرب است. این نسخه، رسواشده و غلط از آب درآمده است؛ درعینحال فلان مسؤول ما که به برکت انقلاب اسلامی عزّت و احترامی پیدا کرده و به خاطر اظهار طرفداری از اسلام و امام و انقلاب، ممکن است چهار نفر به او احترامی بگذارند، ناگهان طرفدار لیبرال دمکراسی غربی بشود که نقطه مقابل مردمسالاری اسلامی است! اصلاً مردمسالاری اسلامی و آزادی در اسلام، آن نیست؛ یک حقیقت دیگر است. گاهی چنین مواردی بهندرت پیدا میشود. البته من خدا را شکر میکنم که مسؤولان طراز اوّلِ کشور، عمیقاً معتقد به مبانی اسلامیاند. دشمن نتوانسته است نفوذ فکری و سیاسی خود را به جاهای حسّاس برساند. امروز رؤسای سه قوّه و مسؤولان طراز اوّل، عمیقاً به آرمان امام و انقلاب معتقدند؛ اما در بعضی از دستگاهها چنین مواردی پیدا میشود که من آن روز هم اشارهای کردم. در حوزه اندیشه، قانونشکنی میکنند. حوزه اندیشه و فکر هم قوانینی دارد و باید از آن قوانین پیروی کرد. اگر کسی درباره یک مبنای فکری شبههای دارد، قانونش این است که آن را در مراکز تخصّصی و محافل علمی مطرح کند. یا باید شبهه را برطرف کرد و از ذهن خود زدود، یا اگر شبهه اشکال واقعی است، آن را به یک نظریّه تبدیل کرد و ذهنهای اهل علم و اهل نظر را نسبت به آن منقاد نمود. این حضرات از این قانون پیروی نمیکنند. شبههای به ذهن آنها میآید، خودشان دچار بیاعتقادی میشوند و بر اثر هزار گونه ابتلاء و گرفتاری، پایههای ایمان عمیق قلبیشان را موریانه هوی و هوس و رفاهزدگی و دنیاطلبی میجود و میخورد و شبههدار میشوند؛ آنگاه میآیند شبهه را در افکار عمومی مطرح میکنند و اسمش را هم تجدیدنظر میگذارند! این خیانت به افکار عمومی است. تجدیدنظر یعنی چه؟ یک وقت معنای تجدیدنظر این است که انسان از خطایی، اندیشمندانه و منصفانه برمیگردد. این امر بسیار خوبی است؛ اما تجدیدنظرهای سیاسی، مصلحتی و ناشی از تغییر موقعیّتها و تطمیع دشمن، تجدیدنظر نیست؛ اینها هُرهُریمسلکی است. ما در اسلام اجتهادِ دائم داریم. اجتهاد دائم، یعنی انسانِ صاحبنظر همیشه در صدد تکمیل فکر خود است. در راه تکامل، گاهی انسان خطایی را تصحیح میکند؛ این درست و خوب است. در طریق فکر اسلامی، صاحبنظران، اندیشمندان و انسانهایی که قدرت اجتهاد و استنباط در مبانی فکری و نظری انقلاب را دارند - نه هر کسی که ادّعا دارد، نه کسی که صلاحیتهای علمی و فکری لازم را کسب نکرده است - دائم باید فکر کنند و اندیشه را تکمیل نمایند. این امر خوبی است. نباید تابع حزب باد باشیم و هر روز، باد به هر طرف که وزید، آنگونه تصمیم بگیریم؛ یا نگاه کنیم ببینیم دشمن چه ژستی میگیرد، ما هم ژست خود را با او تطبیق کنیم؛ اگر او اخم کرد، ما چهره ترسآلود بگیریم؛ اگر او حرف تندی زد، ما چهره معذرتطلبانه به خود بگیریم! اینکه نشد. انسان اگر زندگی سیاسی بعضی افراد را از اوّلِ انقلاب تا بهحال نگاه کند، میبیند ملغمه عجیبی از انواع و اقسام فکرهاست! یک روز بود که چنین آدمهایی به این اکتفا نمیکردند که در شعارها، مردم فقط «مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروی» بگویند. میگفتند باید بگوییم «مرگ بر شرق و غرب»! ما میگفتیم شوروی سمبل یک تفکّر و یک راه غلط است؛ امریکا سمبل جنایت و ستم است؛ چه دلیلی دارد شما بگویید «مرگ بر شرق و غرب»؟! میگفتند شما محافظهکار و سازشطلبید! از جمله همین حضرات، امروز کسانی هستند که حاضرند بروند رسماً در مقابل امریکا و انگلیس عذرخواهی کنند و بگویند ما غلط کردیم، اشتباه کردیم به شما بدگویی کردیم؛ ما را ببخشید! بعضی از همین افراد، آن روز در اوایل انقلاب، روی تندیهای بیرویّه، چنان نظرات عجیب و غریب اقتصادیای مطرح میکردند که انسان شاخ درمیآورد! میگفتیم اینها کجایش اسلامی است؟ میخواستند تفکّرات بسیار تندِ چپِ سوسیالیستی را به اسم اسلام تحمیل و پیاده کنند. بعضی از آنها که مسؤولیت داشتند، کارهای بدی هم در آن روز انجام دادند. من فراموش نمیکنم، ما در شورای انقلاب - سالهای 57 و 58 - قانونی داشتیم که سرمایهداران قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسیم کرده بود: بند (الف)، بند (ب)، بند (ج)، بند (د). بند (ب) کسانی بودند که سرمایههای آنها از طریق نامشروع و غیرقانونی به دست آمده بود؛ حکمش هم این بود که دولت باید آن سرمایهها را تصرّف کند. بند (ج) کسانی بودند که سرمایههای آنها از راه نامشروع به دست نیامده بود؛ لیکن وامهای کلانی از بانکها گرفته بودند، تقلّب کرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابراین آنها میبایست وامهای خود را ادا میکردند. اگر ادا میکردند، کارخانهها مال خودشان میشد؛ اما اگر پرداخت نمیکردند، کارخانههای آنها تصرّف میشد. اوایل ریاست جمهوریِ من گروهی مسؤول تشخیص بند (ب) و (ج) و اینطور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس جمهور نبود؛ دست نخستوزیر و دستگاه هیأت دولت بود. من اطّلاع پیدا کردم یک عدّه در این هیأت هستند و اصرار دارند که بند (ج) را به بند (ب) تبدیل کنند؛ یعنی کارخانهای که میشد صاحب آن بدهکاریاش را به بانک بدهد، بعد کارخانهاش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بیکار نباشند، میخواستند نگذارند این کار انجام گیرد. در آن موقع، چنین گرایش چپ ضدّ سرمایهداری افراطیِ نابحق وجود داشت. همان آدمها امروز کسانی هستند که حاضرند در مقابل کمپانیداران و سرمایهداران صهیونیستی فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایهگذاری کنند! انسان از چپترین ایده مارکسیستی، به افراطیترین ایده دست راستیِ اقتصادی متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُری مسلکی است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود این آدمهای تجدیدنظرطلب در برخی از دستگاههای گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر میرسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر میرسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر میرسانند؛ هرجا و در هر نقطهای باشند، ضرر میرسانند. یکی از آسیبهای ما این است. یک آسیب دیگر، دنیازدگی است. خیلی از ما - آنهایی که قدرت و پست را طعمه دانستند - متأسفانه دچار دنیازدگی شدهایم. پنج، شش سال پیش از این، در پیامی به انجمن اسلامی دانشجویان - چون آن روز چیزهایی را حس میکردم - به این نکته تصریح کردم و گفتم بعضی افراد باید مواظب باشند اسیر چرب و شیرین دنیا نشوند. کسی که برای خود مسؤولیتی قائل است، اگر دنیازده و رفاهزده شد، کارش زار خواهد شد و کار مردم را هم زار خواهد کرد. بعضی از مشکلات ما ناشی از ضعف بعضی از مدیریّتهاست که به کارهای جزئی و فعّالیتهای سیاسی و حزبی سرگرم و مشغول میشوند. اینقدر که من در این خصوص تأکید میکنم، بعضی کسان میگویند فلانی با حزب و تحزّب مخالف است؛ در صورتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اوّلین حزب را ما درست کردیم. اگر تحزّب به معنای واقعی کلمه وجود داشته باشد، من طرفدار آن هستم. منتها من تحزّب را این نمیدانم که عدّهای از داعیهداران سیاسی، به دنبال کسب قدرت، دور هم جمع شوند - ده نفر، پانزده نفر، بیست نفر - و با شعار و ایجاد هیجان و جذّابیتهای دروغین، مردم یا گروههایی از مردم را به این طرف و آن طرف بکشانند و مرتّب دعوا و اختلاف راه بیندازند و برای اینکه بیکار نمانند، یک مسأله کوچک را بزرگ کنند؛ یک چیز کماهمیت را پُراهمیت جلوه دهند و روزها و هفتهها دربارهاش بحث و تحلیل کنند؛ بر اساس آن، دوست و دشمن معیّن کنند؛ فلان کس، فلان طرفی است، پس دشمن است؛ فلان کس، فلان طرفی است، پس دوست است. بنده اینها را تحزّب نمیدانم. اینها روشهای غلط سیاسی است که در دنیا هم رایج است. دل ما خوش بوده است که در ایران این چیزها رایج نباشد؛ اما متأسفانه بعضی کسان به این چیزها دلبستگی دارند. بسیار خوب؛ اما اگر کسی مسؤولیتی را قبول کرد، چنانچه بنا شد چنین دلبستگیای پیدا کند، به آن مدیریّت ضربه خواهد زد. من یک وقت به بعضی از مسؤولان دولتی پیغام دادم و گفتم ساعاتی را که شما در جلسه حزبیِ خود صرف میکنید - البته نمیگویم پول و امکانات میگیرید - متعلّق به دولت و مردم است. شما حق ندارید آن را صرف مسائل حزبی و جناحی و گروهی و امثال اینها بکنید. یک مقدار ضعفهای ما ناشی از اینهاست؛ والّا ما مدیران خوبی داریم. بعضی افراد به مدیران دولتی ایراد میگیرند؛ نه. مدیران ما در بخشهای مختلف بر روی هم خوشبختانه مدیران خوبی هستند. بعضی از آنها حقیقتاً در جاهایی همّت میگمارند، که من نمیخواهم از آنها اسم بیاورم؛ والّا جا داشت این کار را بکنم. از همین مسؤولان دولتی افرادی هستند که میشود اسمشان را آورد و به عنوان آدمهای موفّق به مردم معرفی کرد. منتها اسم آوردن از بعضی، ممکن است نفی بعضی دیگر تلقّی شود؛ بنابراین اسم نمیآورم؛ اما خوشبختانه از اینگونه افراد داریم؛ به شرطی که آن کارهایی که گفتم، نباشد. یکی دیگر از عیوب و آفتها، عدم اتّحاد کلمه است. اتّحاد کلمه هم لازم است، که من چون آن روز در میدان امام، بیشتر روی این نکته تکیه کردم، دیگر نمیخواهم آن را در اینجا تکرار کنم. لازم است مسؤولان مواضع واحدی اتّخاذ کنند؛ بخصوص در مسائل جهانی و مسائل عمده کشور. وقتی اندک اختلافی در حرف مسؤولان پیدا میشود، شما میبینید رادیوهای بیگانه چگونه اینها را بزرگ و چند برابر میکنند. حتّی آنجایی که اختلافی نیست، اختلاف را جعل میکنند؛ برای اینکه نشان دهند بین مسؤولان اتّحاد کلمه نیست. آنها از جمع منسجمی که با هم کار کنند و همدل باشند، خیلی میترسند. خوشبختانه ترکیب قانون اساسی ما، راه حلّ مشکلات را معیّن کرده و رهبری را به عنوان محور، در نقطه مرکزی همه مسؤولان قرار داده است. این امکان و فرصتِ بسیار بزرگی است تا مسؤولان بتوانند با وحدت کلمه، با همدیگر کار کنند. پیکاری وسیع در زمینههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اندیشه از سوی مراکز استکباری در جریان است تا نظام اسلامی در افکار عمومی کشورهای مسلمان و نیز در نظر ملت ایران، به ناتوانی متهم شود و درخشش و جذابیت خود را از دست بدهد. اکنون از سوئی دولتمردان جمهوری اسلامی و از سوئی متفکران و اندیشهوران انقلاب خود را موظف دانستهاند تا در بخش مربوط به خود، با این هدف شیطانی مقابله کنند و به یاری خداوند، استحکام و آسیبناپذیری و جایگاه برتر فکری و عملی نظام اسلامی را بار دیگر به اثبات برسانند.
خود را هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ علمی و عملی آماده سازید تا در این جهاد بزرگ و آکنده از افتخار، به دیگر فرزانگان و نخبگان مؤمن و انقلابی بپیوندید. امیرالمؤمنین شاخص است. در درجهی اول، ما مسؤولان وظیفه و تکلیف داریم که خودمان را با رفتار امیرالمؤمنین تطبیق دهیم و جهت حرکتِ خودمان را با او بسنجیم. آحاد مردم نیز همین تکلیف را دارند. عرض کردیم، امیرالمؤمنین، هم یک سیاستمدار و یک مدبّر امور است، هم یک شهروند معمولی است. همهی ابعاد در زندگی امیرالمؤمنین وجود دارد. پیر و جوان، زن و مرد و قشرهای مختلف میتوانند از امیرالمؤمنین درس بگیرند؛ ولی وظیفهی مسؤولان سنگینتر است. من آن روز گفتم، امروز هم میگویم؛ وظیفهی مسؤولان سنگین است. باید رفتار علوی در میان ما مسؤولان نظام جمهوری اسلامی نهادینه شود. آن روز است که هیچگونه آسیب و خطری این نظام را تهدید نخواهد کرد.
بنده معتقدم که اصلاحات، یک حقیقت ضروری و لازم است و باید در کشور ما انجام گیرد. اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست که فلان حاکمی مجبور شود مورد مطالبات سخت قرار گیرد و گوشه و کناری را اصلاح کند؛ نخیر، اصلاحات جزو ذات هویّت انقلابی و دینی نظام ماست. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگیرد، نظام فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. اصلاحات یک فریضه است. میدانهای اصلاحات کجاست؟ آن بحث دیگری است. اصل اصلاحات یک کار لازم است و باید انجام گیرد. وقتی اصلاحات نشود، برخی از نتایجی که ما امروز با آنها دست به گریبانیم، پیش میآید: توزیع ثروت ناعادلانه میشود؛ نوکیسههایِ بیرحم بر گوشه و کنار نظام اقتصادی جامعه مسلّط میشوند؛ فقر گسترش پیدا میکند؛ زندگی سخت میشود؛ از منابع کشور بهدرستی استفاده نمیشود؛ مغزها فرار میکنند و از مغزهایی که میمانند، حداکثر استفاده نمیشود. وقتی که اصلاحات باشد، این آفتها و این آسیبها و دهها مورد از قبیل آنها پیش نمیآید.
ملت عزیز ما دشمنان را بشناسد - که میشناسد - بداند که سلاح اصلی و سلاح فائق و سلاح برتر ما عبارت از ایمان، وحدت و هوشیاری است. ایمانتان را حفظ کنید، وحدتتان را حفظ کنید، هوشیاریتان را حفظ کنید. اگر این باشد، هیچ دشمنی نمیتواند به شما آسیب بزند.
اولاً آسیبشناسی یک موجود - چه انقلاب، چه یک انسان - لزوماً به معنای آسیبهایی نیست که الان وجود دارد؛ نباید این طور تلقی کرد که آنچه بهعنوان آسیبشناسی انقلاب مطرح میشود، حتماً به آنچه که امروز تحقق و وقوع یافته است، نگاه میکند. نه، شما باید آسیبهای ممکن را بررسی بکنید؛ چه آنچه که الان هست، چه آنچه که ممکن است بعداً پیش بیاید. همچنان که وقتی ما با این دید به آسیبهای ممکنِ انقلاب نگاه میکنیم، نباید نتیجه بگیریم که آنچه ممکن است بهعنوان آسیب پیش بیاید، الان وجود دارد. نه، این قضاوت درستی نیست؛ البته ممکن است بعضی دوست بدارند که انقلاب را آسیب یافته، آسیب دیده، بیمار، ناتوان و از کار افتاده معرفی کنند!
امروز در تبلیغات محاسبه شده و دقیق و طراحی شدهی دستگاههای خبری، آنچه که بیشترین توجه به آن میشود، این است که انقلاب را از کار افتاده، پیر، ناتوان و در راه مانده معرفی کنیم! بنده در پیام 22 بهمن امسال گفتم که انقلاب در بیست سالگی، یعنی در عنفوان جوانی است؛ فوراً جواب دادند! حالا این حضراتی که - به قول خودشان - طراحان و ایدئولوگها و تئوریسینهای ضدانقلاب هستند، سعی میکنند در گفتههای خود، به «انقلاب پیر» تعبیر کنند! من این را بخصوص در خبرها توجه کردم - «انقلاب پیر اسلامی»، «بیست ساله»؛ بعد خواهم گفت که این حرف، چقدر ناشی از دستپاچگی و سراسیمگی است! به هر حال، توجه کنید که اگر ما دربارهی آسیبهای ممکنِ انقلاب بحث میکنیم، معنایش این نیست که انقلاب، حالا به این آسیبها دچار شده است و بیمار و ناتوان، در آنجا افتاده است! نخیر، این فرض کاملاً ممکن است که انقلاب، به هیچ وجه به بعضی از این آسیبها و بزرگتر از اینها دچار نشده است. نکتهی دوم این است که آسیبشناسی هر موجود، باید با توجه به بنیهی آن موجود انجام بگیرد. بنیهی بعضیها ضعیف است، کمترین ویروسی هم ممکن است آنها را از بین ببرد؛ بعضیها قدرت دفاع ندارند. آن کسانیکه دچار «ایدز» میشوند، یک ویروس کوچک سرماخوردگی، آنها را میکشد! چون قدرت دفاع بدن آنها از بین میرود؛ یعنی سلولهای مدافع بدن، گلبولهای سفید و سربازان بدن، در بدن آنها مرده، ناتوانند و نمیتوانند از خودشان دفاع کنند - بنابراین آسیب آدمی که مبتلا به «ایدز» است، یک سرماخوردگی است؛ در حالیکه آسیب یک آدم توانا، حتی سرطان هم نیست. ما دیدهایم آدمهای قوی بنیهیی را که سرطان داشتند، بعد با یک شیمی درمانی و مقابلهی قوی، حتی با سرطان مبارزه کردند، خوب شدند و الان دارند زندگی میکنند. باید ببینیم بنیهی این موجودی که داریم آسیبهایش را بررسی میکنیم، چقدر است. من میخواهم به شما بگویم که انقلاب ما بسیار عظیم و بسیار بالاتر و برتر از تقویمها و تقدیرهای ناظران بینالمللی است؛ از لحاظ بنیه، بسیار قوی است - من حالا مختصراً عرض خواهم کرد - به همین دلیل است که با وجود این که علیه این انقلاب، تهاجمها و ضربهها و محاصرهها، بیش از همهی انقلابهایی که من میشناسم بوده، آسیبپذیری این انقلاب، از همهی انقلابهای بزرگ دنیا بمراتب کمتر بوده است. یک نکتهی دیگر این است که در آسیبشناسی انقلاب، باید نقش عوامل درونی و بیرونی، هر دو ملاحظه بشود. البته این جا دو افراط وجود دارد که من مایلم ذهن خودم را همواره از هر دو افراط، رها کنم و ذهن مردم را هم برحذر بدارم که دچار این دو افراط نشوند. یکی این که ما عوامل برونی را عمده کنیم و از عوامل درونی غافل بمانیم؛ دیگری بهعکس، عوامل درونی را عمده کنیم و از عوامل بیرونی غافل بمانیم. الان کسانی هستند که به هر دو این افراطها هم مبتلا هستند؛ هر دو عامل، جداً وجود دارد. اگر انسان نگاه کند، میبیند که عوامل بیرونی، دشمنی دشمنان انقلاب از هر دو جهت است.
هر دستگاهی که عملکرد مؤثری دارد، اگر این عملکرد را اصلاح نکند، یا در آن اشکالی و آسیبی وجود داشته باشد، دارای سوء عملکرد است. معنای آسیبها هم که میگوییم، مطلقاً خیانت نیست؛ که بگوییم همه جا خیانت است. نه، منظورمان تنبلی، بیدقتی، بیاهتمامی، دلسوزی و تلاش لازم را نکردن، کار علمی انجام ندادن و متناسب با نیاز، پیش نرفتن است؛ همهی اینها سوء عملکرد است. البته من توقّع معصومیت ندارم - که بگوییم ما باید معصوم باشیم - نه، بالاخره گوشهی کار، یک جور خالی خواهد ماند؛ لیکن باید تلاش کنیم کار را درست کنیم.
یا هر دستگاهی که مردم را به دنیا طلبی سوق بدهد و آنها را تشویق به بهرهمندی شخصی و التذاذطلبانه از دنیا بکند، بهنظر من کمک به آسیبهای انقلاب و ضربه خوردن به انقلاب میکند. امروز انقلاب کبیر اسلامی و نظام والایی که بر بنیانهای مستحکم آن بنا شد، بیست ساله - یعنی در عنفوان جوانی و بالندگی - است.
دشمنان اسلام و ایران با همهی توطئهها و یورشهای نظامی و اقتصادی و فرهنگی نتوانستند این کلمهی طیبه را از رشد و تکامل باز دارند، و ملت ایران با پیشتازی شهیدان و ایثارگران و رزمندگان خود، با تمسک به اسلام و ایمان صادقانه و هوشمندانه توانست دستاورد گرانبهای خود را پاسداری کند و به نقطهی ثبات و استحکام برساند. هرگز نباید گمان کرد که جبههی کفر و ظلم و استکبار و مادیگری، از تلاش خصمانهی خود برای آسیب رساندن به انقلاب - که امروز در قالب نظام جمهوری اسلامی متبلور است - دست برداشته است؛ ولی شک نیز نباید کرد که امروز و همیشه، تلاش مخلصانهی حقطلبان، و همت بلند ملت ایران و در پیشاپیش همه، مجاهدت و ایثار مخلصان و از جان گذشتگان و جوانان مؤمن و پاکنهاد، بر هر دشمنی پیروز خواهد شد و هر توطئهیی را خنثی خواهد کرد و نیروی عظیم ایمان و ایثار در همهی میدانهای خطیر، سخن اول و آخر را خواهد گفت. منافق امروز، از دوران صدر اسلام، قابل شناسایی است، آن روز این خصوصیت نبود، یا بسیار دشوار بود. برای همین است که آن قضایای صدر اسلام با همهی شگفتآوریش پیش آمد؛ قضایایی که تا حادثهی کربلا استمرار داشت و بعد هرچه پیش آمد، در مقابل حادثهی کربلا کوچک بود - چون حادثهی کربلا اوج این قضایا بود.
بعدها ائمه (علیهمالسلام) خانهنشین شدند، خیلی از مسلمانها از در خانهی آنها کنار رفتند؛ اما اینها در مقابل حادثهی کربلا، در مقابل شهادت جگرگوشهی پیغمبر، در مقابل اسیر شدن دختران پیغمبر و در مقابل آن همه وحشیگریها با اولاد پیغمبر، کوچک بود، قضایای بعدی چیزی نبود، اهمیتی نداشت. پس پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر - شصت سال بعد از هجرت - این قضایا استمرار داشت و مسلمانها به خاطر همین - به خاطر عدم امکان معرفت و شناسایی - دچار آسیبهایی بودن. عامل چه بود؟ عامل، نفاق بود.بخشی از قبیل دستهی اولِ منافقین بودند؛ یعنی کسانی که ایمانی نداشتند، برای خرابکاری، برای دشمنی و از ترس جانشان تظاهر به ایمان کردند، اظهار بیایمانی نکردند. بعضی از این قبیل بودند که اینها معمولاً در اقلیت هستند، کمند. بعضی از نوع دستهی دوم منافقین بودند، یعنی کسانی که جزو خیل عظیم مؤمنین هستند، اما بهخاطر بیاحتیاطی، یا به خاطر عدم توجه، دچار آسیب میشوند. این آسیب، بالاخره آنها را به مشکل خواهد انداخت؛ دچار دردسرهای بزرگ خواهد کرد. مردم این زمان باید از این همراهی با دشمن که امکان شناسایی است، استفاده کنند، این معیار را بایستی به کار ببندند؛ معیار بسیار مهمی است. امام (رضواناللَّه علیه) بارها این مطلب را بیان میکردند که هر وقت دشمنان از ما بدگویی میکنند، ما خوشحال میشویم؛ میفهمیم که در رفتار خودمان - که رفتار دارای جهتگیری انقلاب و اسلام است - جوری حرکت کردهایم که آنها را عصبانی کرده است، پس درست حرکت کردهایم. البته بالاترین و واجبترین زهدها این است که انسان از حرام پرهیز کند؛ پارسایی کند؛ دامن را پاک نگه دارد و زهد بورزد. اما زهد از لذّات حلال هم، مرتبهی بالایی است. البته افراد کمتری ممکن است مخاطب این خطاب باشند. امروز هم همان روز است - با تفاوتهایی در وضعیت زمان و خصوصیات تاریخی هر دوره، که مخصوص خود آن است - کسانی که دستشان میرسد، کسانی که میتوانند از زیباییها، تجمّلات، لذّات، تنعّمات و از گسترش روزافزون زندگی بهرهمند شوند، باید آن خطابهای زهد امیرالمؤمنین را به یاد داشته باشند. البته این خطاب در مورد کسانی که مسؤولیتی دارند، شدیدتر و سنگینتر است. در مورد کسانی هم که مسؤولیتهای دولتی ندارند، همان خطاب هست، منتهی کمتر است؛ آنها بیشتر مخاطبند. اگر جامعهی اسلامی ما که با این همه خطرات و دشمنیها روبهروست، اینها را مدّنظر و مورد توجّه دقیق قرار دهد؛ این را به صورت فرهنگ درآورد؛ همه آن را بدانند، بگویند و همه آن را بخواهند، آن وقتِ اعمال این چنین عدل و زهدی، به هیچ وجه نظام اسلامی را به خطر نمیاندازد؛ بلکه قویتر میکند. نظام اسلامی را قوی و آسیبناپذیر میکند.
عوامل استکبار، امروز فیلم بد درست میکنند، نوار بد درست میکنند، حرفهای بد درست میکنند، شعر بد میگویند، داستان بد مینویسند و این همه را، در داخل کشور، بین نوجوانان، جوانان و مردم عادّی پخش و منتشر میکنند و یا از طریق ماهواره، رواج میدهند. این مورد اخیر - ماهواره - واقعاً گنداب فسادی است که تیرهای زهرآگین خود را به سمت ملتها و کشورها هدفگیری میکند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شورای اسلامی، با حسن فهم قضیه، ماهواره را ممنوع کرد. با این همه، اگر در جامعه، به دستور اسلام و فرمودهی قرآن عمل شود، هیچکدام از ابزار و عوامل فساد، نمیتواند کمترین اثری بکند. به معنای دقیقتر، توجّه از جوانب مختلف و امر به معروف و نهی از منکر، نمیگذارد دشمن پیروز شود. این است که جامعهی اسلامی، یک جامعهی ماندگار است. این است که «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذَّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.» این است که «وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ.» این است که «وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.» اینها تعارف نیست که خدا با ما کرده است. حال، قدرتمندان دنیا عربده بکشند و علیه نظام جمهوری اسلامی تهمت بزنند. بحمداللَّه اینجا بنای مستحکمی است. بنایی است که هر کس با آن زورآزمایی کند، دست و پنجهی خودش را زخمی و مجروح خواهد کرد. امروز همهی عوامل بقا و حیات، در نظام اسلامی هست. کسانی هم که گاهی اوقات نسبت به بعضی از کارهای دینی و شعارهای اسلامی، اعتراض دارند و نِق میزنند که «آقا؛ شما هم دیگر شورش را درآوردید! دائم راجع به ارزشهای اسلامی میگویید! فلان شعار دیگر چیست و فلان کار دیگر کدام است؟!» در واقع حرف دشمن را تکرار میکنند. دشمن مایل نیست که اسلام به طور کامل پیاده شود؛ چون اگر اسلام به طور کامل پیاده شد، آسیبناپذیر میگردد. حال، برای اینکه آسیبپذیر شود، باید چه کار کنند؟ باید ناقصش کنند.باید یک گوشهاش را نگذارند عمل شود. مثلاً نسبت به «لایحهی قصاص» و «قانون مجازات»، جنجال آفرینی کنند.
وظیفهی علما و مبلّغین و روحانیون و معمّمین، اینجا روشن میشود. البته روشن است و بحمداللَّه، آقایان وظایفشان را خیلی خوب میدانند. ما هم نمیخواهیم وظیفهی علما را به آنان یادآور شویم. چون اهل علمند، و خودشان میدانند. اینکه میگوییم، برای «تذکّر» است. برای دانستن جوانان و تازه رسیدگان به این راه است که بدانند این راه، راه مبارکی است. این راه، راه شکستناپذیری است. این راه، راهی است که در آن، همهی امکانات برای بقا، به وسیلهی حکمت پروردگار عالم، فراهم شده است. این راه، هم جهاد دارد، برای دفع دشمن؛ هم «رحماء بینهم» دارد، برای محیط قابل زیست در داخل کشور؛ هم «لایَنْهیکُمُاللَّهُ عَنِالَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ» تا «اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ» دارد، برای ارتباطات حسنه با کشورها و ملتهای دنیا و هم «اِنَّما یَنْهیکُمُاللَّهُ عَنِالَّذِینَ قاتِلُوکُمْ فِیالدِّینِ» دارد، برای مبارزه با اسرائیل و امریکا. یعنی همه چیز دارد. هم دنیا دارد، هم آخرت، هم حفظ ارزشها با دقّت و وسواس و هم رفتن به دنبال سازندگی و ایجاد دنیای خوب و استقرار و کشف بواطنِ طبیعت، به وسیلهی دستهای توانا. همه چیز هست. هم عواطف و احساسات مردم را دارد، هم کمک الهی را دارد، هم کار در آن هست و هم توکّل. لذاست که آن وقت این آیه معنا پیدا میکند: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. وَ یَرْزُقْهُ مَنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبْ.» اگر تقوا باشد - یعنی، این مجموعه با هم باشد - آن وقت دیگر هیچ کس نمیتواند آسیب برساند.
همه انضباط را رعایت کنند. همه دقت داشته باشند که درست حرکت کنند. کار غیرقانونی نکنند؛ کار غیراخلاقی نکنند؛ سوءاستفاده نشود؛ از بیتالمال صرف و خرج نشود؛ از یکدیگر بدگویی نکنند؛ به یکدیگر اهانت نکنند. این ملت هم ملت روشن و متدینی است؛ ملتی است که به آرمانهای انقلاب معتقد است و انقلاب را دوست دارد. انقلاب میتواند این کشور را نجات دهد. بدانید! اگر ارزشهای انقلابی فراموش شد، هیچ قدرتی نخواهد توانست مشکلات این کشور را برطرف کند و آن را بسازد. ارزشها و شعارهای انقلابی، ابزارهای حرکت و تضمین کنندهی حضور آحاد این ملتند. اینها میتوانند کشور را نجات دهند. این کشور، مدتها به این شعارهای انقلابی احتیاج دارد تا استخوانهایش محکم شود؛ تا آسیبناپذیر و ساخته شود و دشمن از او قطع طمع کند.
اگر این نظام اسلامی، مردم را از دست بدهد؛ مردم بیتوجّه و دلسرد شوند، ایمانشان سست شود، به فکر زندگی شخصی خودشان بیفتند؛ هر کسی بگوید ما چند سال در خدمت انقلاب بودیم، دیگر بس است، برویم سراغ کارمان؛ تاجر برای تجارت خود، کاسب برای کسب خود، زارع برای زراعت خود، دانشجو و طلبه برای درس خود و آن یکی برای تبلیغ خود، ارزش بیشتری قائل شوند، مسائل کشور و انقلاب، البته آسیبپذیر است. ما از آسمان که نیفتادهایم! ما ذاتاً که بر ملتهای دیگر؛ امّتهای تاریخ و گذشتگان خودمان، رجحانی نداریم. رجحان این ملت به دلیل انتخاب راه خدا و ایمان بود؛ به سبب حضورش بود که «من کان للَّه کان اللَّه له»؛ هر کس در خدمت اهداف الهی باشد، خدا کمکش میکند. «ولینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ هر کس خدا را نصرت کند، خدا هم نصرتش میکند. تا به حال اینطور بود. اگر خدا را نصرت نکنیم، قضیه بهعکس و طور دیگری میشود و دشمن، مسلّط خواهد شد.
نظامی که براساس بعثت بنا شده باشد، هدفش، سعادت و زندگی راحت برای بشر است و این، جز با آن دو هدف، تأمین نمیشود. اگر اینطور شد، دیگر دشمنیها هم اثر نمیکند. بسیاری متحیّرند که چه شد آن روزی که دو ابرقدرت بودند و هر دو ابرقدرت علیه ما اقدام میکردند، نتوانستند به جمهوری اسلامی آسیبی برسانند! امروز هم که یک ابرقدرت نابود شده و یکی مانده است، او و همدستانش - چه دولتهای پیشرفته و چه دولتهای ضعیفی که از روی حقارت و ذلّت، همدستی امریکا را پذیرفتهاند و با هم تلاش میکنند - نمیتوانند به جمهوری اسلامی، ضربهی کاری وارد کنند. سرّش، همین ایمان، توجّه و پایبندی مردم به دین، حضور معنویّت در زندگی مردم و این احساس است که نظام جامعه به سمت عدالت حرکت میکند. البته دشمن خیلی عربده میکشد و بسیار هم تهدید و اقدام میکند. منتها اقدام او، اقدام مؤثّری نیست. فرق است بین نظامی که از مردمِ خود بریده است و ملتی که متّکی به معنویّت نیست، با ملتی معنوی که با نظام و حکومت خود یکپارچه است و بین آنها ارتباطات مستحکمی وجود دارد. مردم، دولت و رئیس جمهور را از خود میدانند. گاهی آنها را از فرزندان خودشان هم بیشتر دوست میدارند. مردم به نمایندگان مجلس و رؤسای قوا، علاقهمندند. آنان را از خودشان میدانند و از ایمان و معنویّت هم برخوردارند. این ملت و دولت را نمیتوان با آن نظام بریدهی منقطعِ از مردم خود مقایسه کرد. لذا، آن تهدیدها اثر نمیکند.
امتیاز بزرگ انقلاب ما این است که تکیهاش به مردم بوده است. حلّ مشکلات هم - از هر نوعی باشد - فقط در سایهی ملت ممکن خواهد شد. علّت این هم که دشمن تاکنون نتوانسته به این کشور و این نهضت آسیبی وارد کند، همین است که مردم پشتوانهی واقعی انقلابند.
ما نباید دشمن را کم و کوچک به حساب آوریم. باید بیدار باشیم. من به ملت ایران عرض میکنم که انقلاب، باز هم به فضل پروردگار آسیبناپذیر خواهد ماند. ولی شما در این بین مسؤولیتهایی دارید: اولاًّ وحدت خودتان را حفظ کنید. ثانیاً به تقویت روح تقوا در خود بپردازید و اتّکای به خدا را در دلهایتان محکم سازید. سِرّ اینکه امام بزرگوار که یک روز تک و تنها بود، در مقابل عظمت ظاهری دشمن تسلیم نشد، این بود که متّکی و مرتبط با خدا بود و خود را به قدرت الهی وصل میدانست. مسلّماً وقتی انسان به قدرت لایزال الهی وصل شد، شکستناپذیر میشود. موضوع دیگر اینکه، باید این کشور و این نظام را به نقطهای کاملاً آسیبناپذیر برسانید. شما ملت و دولت و مسؤولین ایران - همه و همه - باید همدستی کنید و این نظام و این کشور را صددرصد آسیبناپذیر سازید.
باید قدرتتان را زیاد کنید. باید ثروتهای طبیعی را استخراج و در راه خودش مصرف کنید. باید تولید و سازندگی را در این کشور روزبهروز زیاد کنید. ملت و دولت باید رابطهشان را با هم روزبهروز بیشتر کنند؛ ملت نسبت به دولت و دولت نسبت به ملت. باید شعارهای انقلاب را زنده بدارید. باید روحیهی انقلابی را در همهی ارکان این نظام روزبهروز تقویت کنید. این کشور اگر به پا بایستد، اگر قیام کند، اگر متّکی به خدا شود و حرکت کند، به هیچ کس محتاج نیست. باید روحیهی اسرافی که در بعضی از مردم به صورت روز افزون پیدا میشود، مهار گردد. جمهوری اسلامی در زمان حیات مبارک امام رضواناللَّهعلیه، در طول ده سال بعد از انقلاب، بهطور دائم با تبلیغات خصمانهی دشمن درگیر بود. به یاد نمیآوریم زمانی را که چنین تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی، به بهانههای مختلف وجود نداشته باشد و همواره هم در نهایت کار، جمهوری اسلامی سربلند و غالب بیرون آمده است. این بار هم - در جنجالآفرینی بر سر قضیهی آرژانتین - همینطور شد. جمهوری اسلامی از اینگونه تبلیغات واهمهای ندارد. دولت و کشور ما با جنجال تبلیغاتی روزنامههای مزدور عالم و رادیوهای صهیونیستی و دولتمردان هرزهگوی امریکایی و امثال آنها، دچار آسیب و ضرر نمیشود. آنقدر علیه ما تبلیغات کردهاند که نسبت به تبلیغات آنها ضدّ ضربه شدهایم! مطلب از این ناحیه مهم نیست. مردم دنیا هم این تبلیغات را باور نمیکنند؛ مگر یک عدّه افراد سادهاندیش و ظاهربین. از این جهت هم، ما چندان ضرر نمیکنیم.
آحاد این ملت، باید دست به دست هم بدهند و کشور خودشان را با قدرت بسازند. ما احتیاجی به کسی نداریم. از کسی هم نمیترسیم. ما را نخواهند بیخود مجبور کنند و در رودربایستی و فشار و مانند اینها قرار دهند که «نمیشود! بالاخره امریکاست. چه کار میشود کرد؟» این حرفها یعنی چه؟! بگذار آنها با خودشان فکر کنند و بگویند: «این ایران است. کاریش نمیشود کرد. باید طوری، با او کنار آمد.» بحمداللَّه، همین هم شده است. به فضل الهی و تا وقتی که توجّهات ولیعصر ارواحنافداه به شما ملت هست که انشاءاللَّه این توجّهات همیشه باشد بدانید که هیچ آسیبی کسی به شما نمیتواند برساند.
همهی آن توطئهها و دشمنیها و خباثتها که ذکر شد، در مقابل اراده و عزم ملتها، پوچ و هیچ است. هیچ کار نمیتوانند بکنند. این، دولتها هستند که آسیبپذیرند؛ آن هم دولتهایی که به مردم متکی نباشند. دولتها هم، اگر به مردم متکی باشند، مثل دولتهای جمهوری اسلامی خواهند شد که مشاهده کردهاید، بحمداللَّه محکم و قوی بودند. دولتهایی که به مردم خوشان متکی نیستند، آسیبپذیرند و مجبورند با امثال امریکا بسازند، برای اینکه بمانند! اما ملتها و دولتهای متکی به ملتها، آسیبپذیر نیستند. این، برای ما و برای همهی ملتها یک درس است. ما میتوانیم بینی استکبار را به خاک بمالیم. ما میتوانیم مانع از نفوذ استبداد جهانی باشیم.
امروز علیه ما، تهاجم نظامی نیست. در هشت سال جنگ تحمیلی، دشمن علناً با ما صفآرایی داشت. ظاهر قضیه، عراق بود؛ اما پشتِ سرِ عراق، امریکا بود؛ پشت سرِ عراق، ناتو بود؛ پشت سرِ عراق، همه مرتجعین بودند. این را ما در تمام طول هشت سال جنگ، بارها و بارها گفتیم. خیلیها حاضر نبودند باور کنند؛ ولی همان کسانی که عراق را در این مدّت تجهیز کردند، امروز اعتراف میکنند. جنگ، جنگی نظامی بود. در حقیقت همه دنیای استکبار و کفر، با اسلام در جمهوری اسلامی مبارزه میکرد. امروز فقط جنگ نظامی نیست؛ اما همه تهاجمهای دیگر، باشدّت کم سابقهای وجود دارد. در مقابل این تهاجم، این جامعه اسلامی، باید زنده، هوشیار، آسیبناپذیر، پرامید، آماده مقاومت، آماده ضربهزدن و به صورتِ یک موجود زنده مقاوم بماند و مقاومت کند. این، چگونه ممکن است؟ این است که بنده موضوع امربهمعروف ونهیازمنکر را مطرح کردم. موضوع امر به معروف که موضوع جدیدی نیست. این، تکلیف همیشگی مسلمانان است. جامعه اسلامی، با انجام این تکلیف زنده میماند. قوام حکومت اسلامی، با امربهمعروف و نهیازمنکر است، که فرمود: اگر این کار نشود، آن وقت «لَیُسلِّطُنَّ اللَّه عَلَیْکم شِرارُکم فَیَدْعُوا خِیارُکُم فلا یُسْتَجابُ لَهُم». قوام حکومت اسلامی و بقای حاکمیت اخیار، به این است که در جامعه امربهمعروف ونهیازمنکر باشد. امربهمعروف فقط این نیست که ما، برای اسقاط تکلیف، دو کلمه بگوییم. آن هم در مقابل منکراتی که معلوم نیست از مهمترین منکرات باشند. وقتی یک جامعه را موظّف میکنند که آحادش باید دیگران را به معروف امر و از منکر نهی کنند، این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهی از منکر باشند؟ وقتی که همه، به معنای واقعی در متن مسائل کشور حضور داشته باشند؛ همه کار داشته باشند به کارهای جامعه؛ همه اهتمام داشته باشند؛ همه آگاه باشند؛ همه معروف شناس و منکر شناس باشند. این، به معنای یک نظارت عمومی است؛ یک حضور عمومی است؛ یک همکاری عمومی است؛ یک معرفت بالا در همه است.
اگر امروز بخواهیم برای علمای دین و کسانیکه در بین مردم نفوذ کلمه دارند، تکالیف عمدهی سیاسی را مشخص کنیم، بلاشک یکی از آن تکالیف این خواهد بود که به اعتماد و اطمینانی که مردم به حرکت اسلامی نظام دارند، روزبهروز افزوده بشود. در حقیقت اعتماد مردم است که پشتیبانی آنها را به وجود میآورد؛ و پشتیبانی و اتصال مردم به دستاندرکاران نظام است که توفیق این حرکت اسلامی را با اهداف اسلامی تضمین میکند؛ و اگر این باشد - که بحمداللَّه تا امروز بوده و انشاءاللَّه بعد از این هم همیشه خواهد بود - دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند. یقیناً پنجهی فولادین ابرقدرتها و صاحبان سلاح و دانش در جهت ضد مردم، نخواهند توانست با همهی قدرت و قوّتی که دارند، این ملت را از این راه منصرف کنند و ما را از پیگیری اهداف اسلامی باز بدارند؛ اما شرطش همین نکتهیی است که عرض کردم؛ باید وحدت کلمه بماند؛ باید اعتماد متقابل دستگاه و مردم بماند. مسؤولان باید به مردم اعتماد کنند؛ کمااینکه بحمداللَّه تاکنون این اعتماد بوده است. مردم هستند که پشتیبان واقعی نظامند؛ این پشتیبانی، متوقف به اعتماد است و این اعتماد هم باید باقی بماند. انشاءاللَّه بایستی وحدت کلمه از بین نرود. وحدت کلمهی ملت، رمز پیشرفت و آسیبناپذیری است.
اگر یک انقلاب از طرف مردم مؤمن حمایت شد، بیمه است. این مطلبی است که همه آن را میفهمند. اگر بخواهیم انقلاب و کشور بیمه باشد، جمهوری اسلامی آسیبناپذیر باشد، باید این شور و شوق، این حرکت عمومی مردم و این بسیج عظیم نیروهای ملت را روزبهروز تقویت کنیم.
دشمن، حادثهی هفتم تیر را انجام نداد تا مردم نسبت به حفظ انقلاب مصممتر و صفوفشان متحدتر بشود؛ این حادثه را انجام داد که منفذی در این حصن بهوجود آورد. نه فقط منفذی نشد، بلکه منافذ دیگر هم بسته شد. آسیبناپذیری انقلاب، واقعاً چه چیز عظیمی بود.
ما برای نتایج کار نمیکنیم؛ اگر چه به آن نتایج علاقه داریم و میخواهیم جمهوری اسلامی، قدرتمند و ثروتمند باشد و آسیب دشمنان جهانی به ما نرسد و از لحاظ مادّی و معنوی، ملت ما برجسته و برخوردار باشد. اما حقیقت این است که اینگونه نیست که اگر ما با تلاش خود و طبق وظیفه و حجت، به این مقاصد نرسیم، احساس شکست بکنیم. این نکته را امام(ره) در طول ده سال گذشته، قولاً و عملاً به همهی ما تفهیم کردند.
بحمداللَّه جمهوری اسلامی به پایههای راسخ مستحکم است، و مهمترین پایهی این جمهوری و راسخترین عمود این خیمه، شما مردم هستید. هر دولتی استحکام و اراده و آگاهی و آمادگی شما را داشته باشد، آسیبناپذیر است. البته این عامل هم آسان به دست نمیآید. تا نظام بر اساس عقیدهیی مستحکم و ایمانی صادقانه بنا نشده باشد، مردم اینگونه دلهاشان را به نظام نمیدهند. جلب دلهای شما مردم، از عهدهی انسان خارج است.
محبت شما به امام(ره) را که خودش به وجود نیاورده بود؛ بلکه آن را خدا ایجاد کرده بود. اتحاد و همبستگی و محبت و خلوص و ایستادگی و وحدت کلمهی شما و حضور قاطعی که نشان میدهید، کار کسی جز خداوند نیست. هیچکس نمیتواند بگوید من این کار را کردم. پیامبر خدا(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) هم نمیتوانست چنین کارهایی را بکند. خدای متعال به پیامبرش فرمود: «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الّفت بین قلوبهم»؛ تو اگر همهی دنیا را هم خرج میکردی، نمیتوانستی اینطور دلها را به هم کلاف و آنها را با هم متحد و متصل کنی؛ «ولکنّ اللَّه الّف بینهم»؛ این، کار خداست. باید وحدت کلمهیی را که به برکت ایمان به اسلام و اعتقاد به خدا در میان اقشار مختلف مردم به وجود آمده است، صنع الهی بدانیم و از آن قدرشناسی و پاسداری کنیم. امروز ابهت ملت ایران به برکت همین ایمان است. حتّی دشمنان ملت هم این حقیقت را قبول دارند و اعتراف میکنند که ملت ایران، شجاع و آزاده و نیرومند و تحمیلناپذیر است. سعی کنیم روزبهروز این ایمان را در دلهامان تقویت کنیم. علمای محترم و روحانیون و وعاظ و گویندگان و نویسندگان دینی که معلمان و مبشران بشارتهای الهی برای مردم هستند، بایستی در عمق بخشیدن به ایمان مردم تلاش کنند.
همانطور که خدای متعال در قرآن وعده فرموده، تا وقتی ایمان عمیق اسلامی با مردم همراه است، هیچ خطری ملت و انقلاب را تهدید نمیکند و هیچ قدرتی نمیتواند کمترین آسیبی به جمهوری اسلامی و انقلاب شکوهمند ایران وارد آورد. در آن لحظهیی که امام(ره) ناراحتی قلبی پیدا کرده بودند، ما بشدت نگران بودیم. وقتی که من رسیدم، ایشان انتظار و آمادگی برای بروز احتمالی حادثه را داشتند. بنابراین، مهمترین حرفی که در ذهن ایشان بود، قاعدتاً میباید در آن لحظهی حساس به ما میگفتند. ایشان گفتند: قوی باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکی باشید، «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» باشید، و اگر با هم بودید، هیچکس نمیتواند به شما آسیبی برساند. به نظر من، وصیت سیصفحهیی امام(ره) میتواند در همین چند جمله خلاصه شود.
امروز استکبار جهانی و قلدرهای سیاسی عالم و امپراتوریهای زر و زور در سرتاسر جهان که در فساد و انحطاط غرقند، با اسلام و نظام اسلامی دشمن هستند؛ زیرا افشاگر و تهدید کنندهی آنها، اسلام و بیداری مسلمین است. طبیعی است هر کاری که علیه اسلام و نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از عهدهی آنها برآید، میکنند. در یک صورت، نظام جمهوری اسلامی میتواند خود را بهطور کامل از خطر و آسیب دشمن مصون نگهدارد و آن، وقتی است که با اقتدار خویش آنها را مأیوس کند. روزی که جمهوری اسلامی، با اثبات اقتدار سیاسی و اقتصادی خود و با اثبات قدرت ادامهی زندگی، دشمن را مأیوس کرد، میتوان اطمینان داشت که دشمن از توطئه دست خواهد کشید؛ چون احساس میکند تلاش او بیفایده است.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|