1384/02/11
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خدای متعال را بسیار سپاسگزارم از اینکه این توفیق دست داد تا بتوانم در جمع علمای محترم و طلاب و فضلای عزیز شهر و استان کرمان حضور پیدا کنم و سوابقی که من با حوزهی کرمان و دوستان روحانىِ کرمانی در طول سالیان متمادی - بیش از چهل سال - داشتهام، در این جمع تجدید خاطره شود.
جلسهی امروز ما هم صمیمی است. اگرچه جناب آقای جعفری با بیان فصیح و زبان طَلِقِ خودشان شکل جلسه را قدری رسمی کردند، لیکن جلسه، صمیمی و خودمانی و دوستانه است. جلسه، متنوع هم برگزار شده؛ هم تلاوت قرآن بود، هم سرود بود، هم سخنرانی جناب آقای جعفری بود، و هم اشعار خوبی خوانده شد؛ منتها تنها عیبش این بود که دربارهی این حقیر بود؛ که اگر این عیب را نمیداشت، حتماً جای تحسین داشت؛ بخصوص بعضی از ابیاتش.
قرآن هم خیلی خوب خوانده شد. در بین طلاب علوم دینی، خیلی کمیاب است که کسی با صدای خوش، قرآنِ صحیح بخواند. ایشان، هم صدایشان خوب بود و هم قرآنِ صحیح و تجویدی و با آداب تلاوت کردند. سرود هم خوب بود. البته در آن بند تکراری حتماً کلمهی «ناجی» را بردارید و به جایش «منجی» بگذارید؛ چون در اینجا «ناجی» غلط است.
به جوانهای عزیز توصیه میکنم که اگر سرود میخوانید - که خیلی هم خوب است بخوانید؛ چون سرود وسیلهی تبلیغىِ بسیار خوبی است و باب جوانان و نوجوانان است - سعی کنید مفاهیم سرود را غنی و برگرفتهی از آیات، روایات و مفاهیم عالییی که دربارهی حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) وجود دارد، قرار بدهید. البته بعضی از فقرات این سرود همینطور بود و مضامین خوبی هم داشت، لیکن حتماً سعی کنید فراتر از سرود معمولییی باشد که یک عده جوان آن را میخوانند. مضامین باید قوی و اسلامی باشد و به عدل آن حضرت اشاره کند؛ به نیاز عالم بشریت - بلکه عالم وجود - به وجود آن بزرگوار اشاره کند؛ به وضعیتی که امروز دنیا و بشر به آن گرفتار است، اشاره کند؛ که این امید و انتظار و آرزو وجود دارد که اوضاع به مسیر طبیعی زندگی بشر - که مسیر عدالت و حرکت به سمت توحید است - برگردد. به هرحال جلسهی بسیار خوبی است.
آشنایی بنده با حوزهی علمیهی کرمان خیلی قدیمی است. اول بار در سال 42 به مدرسهی معصومیه - که جناب آقای جعفری از آن اسم آوردند - آمدم و این مدرسه را زیارت کردم و سه روز میهمان جناب آقای حجتی شدم، که ایشان آن وقت در اینجا مستقر بودند. ماه رمضان برای منبر به زاهدان میرفتم، که بهخاطر آقای حجتی و مرحوم آقاسید کمال شیرازی سه روز در مدرسهی معصومیهی کرمان ماندم و اوضاع حوزهی علمیه و طلاب آن را از نزدیک دیدم و با چهرههایی آشنا شدم که بحمداللَّه بعضی از آنها هستند؛ همین آقای دعایىِ خودمان که تشریف دارند، و آقای فهیم که در قم هستند؛ آن وقت اینها طلابِ تازهواردِ آن حوزه بودند. حوزهی علمیه کانون اصلی مبارزه بود. بین حجرهی آقای حجتی در مدرسهی معصومیه و درِ مدرسه، جوانهایی تردد میکردند؛ اعلامیه میگرفتند، کاغذ میدادند، دستور میگرفتند، راه میرفتند. این رفت و آمدها قطع نمیشد؛ مرتب من میدیدم افراد در حال تحرک دائمی هستند. حوزه هم سر و سامانی داشت. مرحوم آیتاللَّه آشیخ علیاصغر صالحی (رضواناللَّهعلیه) رئیس حوزه و مورد احترام همه بودند. همین آقایانی که الان تشریف دارند و جزو پیرمردها هستند، آن روز جوانهای حوزه بودند. آقای نیشابوری مدیریت حوزه و فعالیت فراوان حوزه را بر عهده داشتند. در واقع ایشان و بعضی از دوستان دیگری که الان چهرههایشان را میبینیم، همه کارهی آقای صالحی بودند. حوزهی خوب و گرمی بود و صادرات خوبی هم داشت. این حوزه چهرههای باارزشی را اول به قم و بعد هم به کل کشور صادر کرد.
امروز وظایف حوزه بمراتب از وظایف حوزه در آن روز سنگینتر است. البته بعد از آن سالها من دیگر از حوزهی کرمان خبری نداشتم؛ اما با روحانیت کرمان آشنا بودهام؛ بارها به کرمان آمدم و در همین مسجد جامع منبر رفتم. کرمان علمای محترم و روحانیون و وعاظ خوبی داشت که مردم را هدایت میکردند؛ جوانها از اینها راضی بودند؛ در میدان مبارزه وارد بودند و شخصیتهای نظیف و نزیهی بهحساب میآمدند. البته از آن گذشتگان کمتر کسی باقی مانده. بعضی از دوستان را امروز زیارت کردم؛ بعضی هم شنیدم کسالت دارند و در منزل هستند؛ خداوند انشاءاللَّه به آنها هم شفای عاجل عنایت کند.
امروز وظایف حوزههای علمیه با گذشته تفاوتهای زیادی کرده است. حوزهی علمیه فقط برای اقامهی جماعت نیست. منبر رفتن به صورت سنتی هم اگر محتوای عالی و پُر مغزی نداشته باشد، کافی نیست. امروز شما ببینید وسایل تبلیغ در دنیا چقدر متنوع شده؛ این طرفِ دنیا یک نفر جوان پای یک دستگاه کوچک مینشیند و افکار، تصورات، تخیلات، پیشنهادهای فکری و پیشنهادهای عملی را از سوی هر کسی - بلکه هر ناکسی - از آن طرفِ دنیا دریافت میکند. امروز اینترنت و ماهواره و وسایل ارتباطىِ بسیار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جای دنیا میرسد. میدان افکار مردم و مؤمنین، عرصهی کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در یک میدان جنگ و کارزار حقیقىِ فکری قرار داریم. این کارزار فکری بههیچوجه به زیان ما نیست؛ به سود ماست. اگر وارد این میدان بشویم و آنچه را که نیاز ماست - از مهمات تفکر اسلامی و انبارهای معارف الهی و اسلامی - بیرون بکشیم و صرف کنیم، قطعاً بُرد با ماست؛ لیکن مسأله این است که ما باید این کار را بکنیم.
امروز حوزههای علمیه وظیفهی هدایت قشرهای گوناگون را در سطوح مختلف بر عهده دارند. البته من اعتقاد دارم که تبلیغ سنتی ما - که مسجد و منبر و سخنرانىِ روبهروست - بدیل ندارد؛ این را باید حفظ کنیم. اینکه شما بنشینید بایک نفر روبهرو صحبت کنید؛ نگاه شما به او بیفتد، نگاه او به شما بیفتد و نفس گرم شما به او برسد، این چیز خیلی خوبی است؛ این را باید حفظ کنیم؛ لیکن این کافی نیست. امروز وسایل تبلیغ نوشتاری و گفتاری بهقدری متنوع و زیاد است که اگر روحانیت دین از این قافله عقب بماند، قطعاً یک خسارت بزرگ تاریخی برای او پیش خواهد آمد.
جناب آقای جعفری فرمودند که مرحوم شهید مطهری (رضواناللَّهعلیه) در میدان مبارزهی با افکار التقاطی فعال بود؛ حقیقتاً هم پهلوانِ این میدان بود؛ اما شهید مطهری چرا موفق شد؟ چرا این اثر عمیق و گسترده را از جهت ایجابی و سلبی در جامعهی فکری ما گذاشت؟ چون برای آمادهسازی خود، تلاش فراوان علمی کرده بود؛ بعد هم برای خرج کردنِ این ذخیرهی علمی، به هیچوجه سستی و کوتاهی نکرده بود. مرحوم مطهری آرام نداشت؛ مرتب مشغول یادداشت کردن، تنظیم یادداشت، مرتب کردن سخنرانیهایی که خود او انجام داده بود، بهدست آوردن شوائب گوناگون و نوبهنو در زمینههای فکر و اندیشهی مذهبی و دینی، و پاسخگویی به انحرافات بود. در این مرد اصلاً تنبلی وجود نداشت؛ لذا با آن ذخیرهی علمی و کارآمدىِ عملی توانست اثر بگذارد. امروز ما حقیقتاً ریزهخوار سفرهی انعام فکر شهید مطهری هستیم - در این هیچ تردیدی نیست - و فضای فکری جامعه همچنان مرهون فکر او در زمینههای گوناگون، چه در زمینههای فلسفی، چه در زمینههای اجتماعىِ دینی، و چه در زمینههای سیاسىِ دینی است. ما امروز به ایشان احتیاج داریم؛ ولی آن هم باز کافی نیست. خیلی از حرفها جدیدتر و تازهتر است؛ خیلی از شائبهها و اشکالات و شبهات بعد از حرفهای شهید مطهری بهوجود آمده؛ باید برای اینها آمادهی پاسخ بود؛ لذا حوزههای علمیه وظیفهی سنگینی برعهده دارند.
پس اولین چیزی که در حوزههای علمیه لازم است، عمق بخشیدن به تحصیل دینی است؛ باید درس خواند، باید کار کرد. حوزههای علمیه باید صادرات فکری داشته باشند؛ باید روحانىِ عالم و فرزانه تربیت کنند؛ باید روحانىِ پاکیزه و پاکدامن پرورش دهند؛ باید روحانیونی پرورش دهند که با مسائل سیاسىِ عالم آشنا باشند و دنیا را بشناسند. یکی از اشکالات کار ما، نشناختن وضع زمانه است. بعضیها علم و تقوا هم دارند، اما در عین حال نمیتوانند جایگاه و سنگری را که باید در آن بایستند و کار کنند، بشناسند؛ مثل کسی که در بین جبههی خودی و دشمن، سنگر و جایگاه خودش را گم میکند و جهت دشمن را اشتباه میکند؛ آتش هم میگیرد، اما گاهی آتش را روی سر دوستان میریزد. نشناختن فضای جغرافیای سیاسی و فکری دنیا و همچنین نقطهی تمرکز و خط نگاه و امتداد تیر دشمن - که از کمان حقد و کینهی او پرتاب میشود - ما را خیلی دچار اشکال میکند. باید در زمینهی علمی کار کنیم؛ در زمینهی سیاسی هم برای خودمان آگاهی درست کنیم؛ خود را پاکیزه کنیم و از لحاظ شخصی هم اهل تزکیه باشیم. روحانی، مظهر پاکی و پاکیزگی است.
امروز یکی از آماجهای حملات دشمنان بلاشک روحانیت است. روحانیت را با کلّیتش میخواهند از بین ببرند؛ در این هیچ تردید نکنید. درست است که در بین روحانیون کسانی را برای آماج قرار دادن، هدف قرار میدهند و برایش اولویت قائل میشوند؛ اما در نهایت، از نظر دشمن، کلیّت روحانیت مخل و مضر و مزاحم است؛ چون روحانیت پایبند به معارف دینی است، مگر آن روحانییی که بهطور کامل در دام شیطان غلتیده باشد؛ که البته چنین چیزی هم خیلی کم اتفاق میافتد. امروز روشنگرىِ دینی مهمترین زرهی است که جامعهی اسلامی ما میتواند بر تن خودش بکند و در مقابل حملات دشمن بایستد؛ لذا با روحانیت و حضور فعال روحانی مخالفند. اگر روحانىِ مؤمن و فعال و کارآمد و هوشمند و هوشیاری باشد، با او بیشتر مخالفند و او را بیشتر آماج حملات خودشان قرار میدهند. لذا امروز حفظ حوزههای علمیه و تربیت طلاب فاضل و علمای بزرگ یک وظیفهی اساسی است؛ این وظیفه در کرمان هم وجود دارد، در شهرستانهای این استان هم وجود دارد، در همه جای کشور هم وجود دارد. باید فضلای آگاه، عالم، فقیه، فیلسوف، متکلم، مفسر و محدث که در عین حال با مسائل جهان و تاریخ و عملکردهای دشمن آشنا باشند، در حوزههای علمیه تربیت شوند. برای این هدف باید فکر کرد.
امروز خوشبختانه برخی از حوزههای بزرگ ما از این لحاظ پیشرفتهای زیادی داشتهاند. امروز حوزهی قم، حوزهی بسیار بابرکت و باعظمتی شده است. امروز حوزهی قم از جهت تنوع، نوآوری، آشنایی با مسائل روز و در برخی از موارد حتّی از جهت تعمق، از گذشتهی خود جلوتر است. حوزهی قم، حوزهی بسیار بابرکتی شده است؛ لیکن این کافی نیست. حوزهها در همهی نقاط کشور باید رونق پیدا کنند و علمای بزرگ در حوزهها مستقر شوند؛ همچنان که بودند. در همین استان کرمانِ شما من بعضی از علما و فقهای بزرگ را زیارت کرده بودم؛ در کرمان، مرحوم آقای صالحی؛ در رفسنجان، مرحوم آقای غروی و مرحوم آقای نجفی؛ اینها مجتهدان مسلّم بودند؛ تحصیلکرده و درسخوانده بودند. در شهرستانهای دیگر هم علمای بزرگ و محترمی بودند که بنده آنها را از نزدیک ندیده بودم و نمیشناختم. فضلای درسخوانده و برجستهی حوزهی قم بعد از پایان تحصیلاتشان و بعد از گرفتن توشهی لازم باید برگردند و در این حوزهها مستقر شوند و این حوزهها را بسازند.
شما ملاحظه کردید که آقای جعفری در گزارش خود گفتند از دو هزار و پانصد مسجد استان، پانصد مسجد چون امام جماعت دارد، پس فعال است؛ یعنی دو هزار مسجد امام جماعت ندارد. اگر این آمار را درست شنیده باشم، آمار خوبی نیست. بسیاری از جاها مسجد ندارد. یقیناً روستاها و نقاط دورافتادهیی وجود دارد که مردم مؤمن و جوانهای بااستعدادی در آنجا زندگی میکنند، اما مسجد و روحانی و ملجأ ندارند؛ باید برای آنها کار و تلاش کرد.
امروز روحانیون در بخشهای گوناگون حضور دارند، که در گذشته امکان حضور آنها نبود - مثل ادارهها، کارخانهها، پادگانها و دانشگاهها - بنابراین باید متاع قابل عرضهیی آماده کرد و به اینها داد. خوشبختانه در معارف اسلامىِ ما متاع قابل عرضهی ارزشمندِ دارای زایندگی از لحاظ معرفتی، فراوان است. اگر کتابهای آقای مطهری مورد مطالعه و مداقه قرار بگیرد، انبوهی از معارف را به ذهن و دل هر خواننده سرازیر میکند؛ اینها مهم و لازم است.
دربارهی مسائل عمومی کشور هم چند نکته عرض کنم. قانون اساسی ما بسیار خوب و پیشرفته است. قانون اساسی از جملهی همان چیزهایی است که دشمنان ما آن را آماج حملات خود قرار دادهاند؛ چون این قانون اساسی با این خصوصیات و با این تقسیم قدرت میتواند کشور را به سامان برساند و جامعه را پیش ببرد. این قانون اساسی میتواند ضامن حفظ نظام اسلامی باشد؛ نظامی که پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسانهاست. این قانون اساسی میتواند ذهنها را اشباع و اقناع کند و جسمها را به رفاه مادی برساند؛ میتواند دنیا و آخرت مردم را آباد کند. بر اساس این قانون اساسی، امروز کشور در حال حرکت و پیشرفت است. نه اینکه نقص و ضعف وجود ندارد - بلاشک ضعفها وجود دارد - منتها شما اگر وضعیت کشور و موقعیت استثنایىِ نظام جمهوری اسلامی را در نظر بگیرید، خواهید دید که از اول انقلاب پیشرفت ما در همهی زمینهها، پیشرفت خوب، در بعضی جاها عالی، و در برخی از بخشها قابل قبول بوده است.
موقعیت استثنایی جمهوری اسلامی به خاطر این است که در مقابل دنیایی که قدرت اساسىِ مادىِ او در دست گرایشمندانِ به مادیگری است - که به هیچ حقیقت اخلاقی و معنوی و دینی اعتقادی ندارند - سر بلند کرده است. این قدرتمندان نام مسیحیت را میآورند و بظاهر اعتقاد به مسیحیت در بین اینها ابراز میشود؛ اما از مفهوم مسیحیت به معنای یک دین الهی و اخلاق الهی در دستگاه سیاسىِ حاکم بر دنیای استکباری، دنیای ظلم - دنیای استکبارِ به معنای واقعی، دنیای تعدی و تجاوز و دنیایی که از علم برای اینهمه جرائم، حداکثر استفاده را میکند - هیچ خبری نیست. امروز علم دست کسانی است که از بشریت بویی نبردهاند. علم و فناوری در خدمت اهدافی است که صددرصد به زیان جامعهی بشری و به نفع سرمایهداران و ثروتاندوزان و قدرتمندان است.
اینها موفقیتهای بزرگی هم به دست آورده بودند. حتّی در دنیای دو قطبی با همهی اختلافاتی که بین آنها بود، چون مبنای کارِ هر دو مادیگری بود، در بسیاری از مسائل، جهتگیریشان در نهایت، یک جهتگیری بود. آنها هم در فکر استکبار بودند، منتها دنیا را تقسیم کرده بودند. اگر ملتی هم به فکر آزادیخواهی، استقلال و ایجاد یک نظام مستقل میافتاد، آنروز دنیای مارکسیستی - و به گمان خودشان سوسیالیستی - میرفتند روی آنها دست میگذاشتند و آنها را در پنجهی اقتدار آهنین خودشان میفشردند؛ که ما دیده بودیم برخی از کشورهایی را که ملتشان خون داده بودند، فداکاری کرده بودند، کار کرده بودند و انقلابی علیه یک طاغوت بهوجود آورده بودند؛ اما بعد در دام مارکسیستها افتاده بودند. فشاری که بر آنها وارد میآمد، از فشاری که قبلاً بر آنها وارد میآمد، اگر بیشتر نبود، کمتر نبود.
در مقابل یک چنین دنیای مادی، در مقابل یک چنین جبههی استکباری، در مقابل دستگاه عظیم سیاسی دنیا - که بویی از معنویت نبرده است - نظامی بر پایهی معنویت شکل گرفته؛ پرچم معنویت را بلند کرده؛ مردم را به خدا و معنویت دعوت میکند؛ وعدهی بهروزی دنیوی را از راه گرایش به دین و تمسک به احکام و معارف الهی به آنها میدهد و آزادی مردم و استقلال جامعه را با تمسک به دین تأمین و تضمین میکند. وجود این نظام برای آنها قابل تحمل نیست.
مسأله، تنها به یک کشور و یک ملت خاتمه پیدا نمیکند. امروز جمعیت دنیای اسلام یک پنجم جمعیت همهی دنیاست. مسلمانان در اکناف عالم تقریباً یک میلیارد و پانصد میلیون نفر جمعیت دارند. دهها کشورِ مسلماننشین [است] و میلیونها نفر [مسلمان] در کشورهای غیراسلامی زندگی میکنند؛ اینها احساس کردهاند که اسلام و دین و عقیده و گرایش و دلبستگی اعتقادیشان امروز میتواند به مهمترین سؤالهای مطرح در دنیا پاسخ دهد؛ اینها احساس هویت کردهاند. بدون اینکه ما در دنیا کاری کرده باشیم، نام انقلاب و نام امام، دنیای اسلام را فراگرفت. در هر نقطهیی از دنیای اسلام مسلمانی زندگی میکرد، اگر کسی میرفت، میدید نام امام، نام انقلاب، معارف انقلاب و شعارهای انقلاب در آنجا مطرح است؛ این، استکبار را ترساند. دشمنیها با ما بهخاطر این است.
عدهیی میگویند دشمنتراشی نکنید. اصل وجود و هویت جمهوری اسلامی دشمنتراشی میکند؛ اصلِ اینکه پرچمی به نام اسلام بلند شود و ملتی با شعار معنویت در دنیا اعلام موجودیت کند، جلب دشمنی میکند. ما بیش از این، دشمنتراشی نکردیم. مبارزه و کارشکنی و موذیگری علیه نظام اسلامی را همیشه آنها علیه ما شروع کردهاند؛ ما دفاع کردهایم؛ منتها دفاع جانانه. دفاعی کردهایم که طرف مقابل فهمیده است ما اقتدار دفاع از خود را داریم و بحمداللَّه موفق هم شدهایم. دنیای استکبار با وجود چنین نظامی مخالف است. این مخالفتها و موذیگریها ادامه هم خواهد داشت؛ ولی تنها راه علاج عبارت است از قوی شدنِ با ایمان، قوی شدنِ با علم، قوی شدنِ با فناوری، قوی شدنِ با ارتباطات اجتماعی، پیوندهای ملی و همبستگىِ حقیقىِ آحاد ملت با یکدیگر. وقتی در شما احساس قدرت کردند، حملات هم کاهش خواهد یافت؛ موذیگریها هم بهطور طبیعی کم خواهد شد؛ همچنانکه شد.
در دنیای مادی برای اینکه بتوانند دشمن را از تهاجم به خود منصرف کنند، نیروی نظامی را تقویت میکنند. آن روزی که ابرقدرتهای متعددی وجود داشت، آنها برای اینکه خود را از شر سلاح اتمىِ طرف مقابل حفظ کنند، سلاح اتمی تولید میکردند؛ در حالیکه میدانستند این سلاح هرگز مصرف نخواهد شد؛ اما برای اینکه خودشان را مصون نگه دارند، سلاح اتمی را به عنوان تهدید حفظ میکردند. اقتدار خود را در داخل تأمین میکردند، برای اینکه در مقابل دشمن از خودشان صیانت و حفاظت کنند. اقتداری که ما میتوانیم در داخل بهوجود بیاوریم، با بمب اتمی و سلاح هستهیی و تقویت نیروی نظامی نیست. البته تقویت نیروی نظامی در حد متعارف لازم است؛ اما آنچه میتواند ما را در مقابل تهاجم همهجانبهی دشمنان در سطوح مختلف حفظ کند، همین فهرستی است که عرض کردم: تقویت ایمان، تقویت علم، تقویت فناوری، تسلط بر فنون روز، پیشاهنگ شدن در تولید علم، شکوفایی استعدادهای آحاد ملت و جوانان در رشتههای مختلف - چه علوم انسانی، چه علوم طبیعی، چه انواع گوناگون علوم تجربی - همبستگی ملی و تقویت همدلی در میان مردم؛ اینهاست که میتواند یک ملت را تقویت کند؛ میتواند هم دنیای خودشان را آباد کند، هم آنها را از آسیب دشمنان محفوظ نگه دارد. اینها وسیلهیی است برای حفظ و صیانت؛ ما باید اینها را دنبال کنیم و خود را متعهد به انجام آن بدانیم.
روحانیت میتواند نقش ایفا کند؛ هم خودسازىِ درونی، خودسازىِ علمی و عملی، هم تشویق جوانان و آحاد مردم به حضور در همین میدانها، و هم بالاتر از همه تقویت ایمان مردم؛ که این مهمترین کاری است که ما معممین و روحانیون میتوانیم انجام دهیم. تقویت ایمان هم بیش از زبان، عمل لازم دارد؛ البته زبان و شیوههای تبلیغ و روشهای نو و محتوای عالی هم لازم دارد.
امیدواریم خداوند متعال همهی ما را به وظیفهی خود در این زمینه موفق و مؤید بدارد. انشاءاللَّه خداوند حوزهی علمیهی کرمان و علمای کرمان و مبلّغان کرمان و عناصر فعالِ روحانىِ کرمان را محفوظ بدارد و توفیق دهد و روزبهروز بر عمق و گسترهی این حوزه بیفزاید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته