1375/02/26
بیانات در دیدار روحانیون و مبلّغانبسماللَّه الرّحمن الرّحیم خدای متعال را سپاسگزاریم که توفیق داد تا یک بار دیگر در آستانه سرچشمه پر برکت محرّم و عاشورا قرار گیریم و خود را - هم جان و دل و هم تواناییهای فکری و روحی و جسمی خود را - در معرض نسیم مبارک عاشورا و سرچشمه فیوضات حضرت ابیعبداللَّه علیهالسّلام قرار دهیم. انشاءاللَّه همه ملت ما، مِن جمله علمای اَعلام و روحانیون محترم و مبلّغین، بخصوص جوانان پرشور و با ایمانی که آغاز این راه را تجربه میکنند، بتوانند از این فیوضات بهره ببرند و کسانی که مسؤولیت بیشتری دارند، خود را بیشتر به برکات این ماه نزدیک کنند. این فرصت، برای بنده حقیر هم فرصت مغتنمی است؛ زیرا جمعی از آقایان روحانیون محترم و علمای اَعلام و مبلّغین و اهل منبر و وعّاظ و جوانانی که وادی تبلیغ را در پیش روی خود دارند - و در آینده، انشاءاللَّه باید کارهای بزرگی انجام دهند - زیارت میکنم. جمع شما برای بنده، جمع بسیار عزیزی است؛ چون جمعی است که میتواند کلمه حسینی را اِعلا کند و این راه پربرکت را انشاءاللَّه بازسازی نماید. البته راه حسین علیهالسّلام، در کشور ما و میان ملت ما، در طول چند قرن، هرگز مسدود نشد، و اگر چه مخالفین و معاندین بودند، اما نتوانستند کاری انجام دهند. با این همه، برکات این راه، خیلی زیاد است. اگر حقیقتاً جمع روحانیون و مبلّغین و اصحاب بیان، آن گونه که شایسته ماه محرّم است، در این راه قدم بردارند و ابتکارها و نوآوریها و تلاش مخلصانه همراه با کارهای فکری و علمی ارزشمندی در این راه انجام دهند، برکات این راه، نسبت به آنچه که تاکنون بوده است، چندین برابر هم میتواند بشود. لذا وظیفه داریم در این زمینه، هر چه بشود، مشترکاً تلاش کنیم. من تذکّرات مختصری در این زمینه دارم که عرض میکنم: خصوصیت دین مقدّس اسلام، بخصوص مجموعه فکری و عقیدتی شیعه - که امتیازاتی دارد - این است که همه عوامل لازم برای رشد فردی و اجتماعىِ انسان را در خودش جمع دارد. این، نکته خیلی مهمّی است. ملاحظه کنید: یک وقت فرهنگی، تمدّنی، عقیدهای و یا مکتبی بر بشر عرضه میشود که ممکن است جهات خیلی خوبی هم در آن باشد. مثلاً - فرض بفرمایید - مجموعه تفکّرات مکتبِ عرضه شده، موجب گردد که نیروهای درونی افراد بشر به کار بیفتد؛ استعدادهایشان شکوفا شود؛ کار کنند، ابتکار کنند، سازندگی کنند، تولید ثروت کنند و دنیا را نوسازی کنند. این خصوصیات هم ممکن است در مکتب عرضه شده باشد. اما همین مکتب، عیبی هم در درون خود داشته باشد، که موجب شود همین مردمی که این بهرهها را از قِبَل این مکتب میبرند، زیانهای سختی تحمّل کنند که گاهی آن زیانها، از این منافع هم بیشتر میگردد. مثال واضحش، تفکّر غرب و فرهنگ سرمایهداری و آزادی فردی و لیبرالىِ رایج در غرب است. شما که مبلّغ دینی و روحانی هستید، لازم است در این نکات، خیلی مداقّه کنید. ما که میگوییم «فرهنگ غرب»، نمیخواهیم بگوییم که این فرهنگ، همهاش از بای بسماللَّه تا تای تَمَّت، بدی و زشتی و خرابی است. شما دیدهاید که بنده مکرّر راجع به غرب و تهاجم فرهنگ غربی حرف میزنم. معنای صحبتهای بنده، صرفاً این نیست که فرهنگ غرب از بای بسماللَّه تا تای تمّت، همهاش خراب و خرابی و بدی است. اگر این گونه بود، شهروندان ممالک غربی، از اوّل آن را نمیپذیرفتند و اصلاً تحمّل نمیکردند. بنابراین، فرهنگ مذکور، نقاط مثبتی دارد که آن نقاط مثبت، چشم مردم را گرفت و جوامع را به خود جذب کرد. فرض بفرمایید مظهر این جوامع مجذوب، جامعه امریکایی است. خوب؛ در آنجا، برای این فرهنگ، اسم داشتند. دیگر به طور کامل، این فرهنگ، مشهود است و خصوصیات خوبی هم دارد. یعنی این فرهنگ و تمدّن - به قول خودشان این ایدئولوژی - مردم را به کار و تلاش دعوت میکند و به وقتشناسی و رعایت دقایق و ذرّههای سرمایههای انسانی فرا میخواند. نتیجه این فرهنگ، با همه خصوصیاتی که دارد چیست؟ این است که جامعهای دارای ثروت و پیشرفت و علم و فنآوری به وجود میآید. همین جاذبهها، چشم آحاد مردم و متفکّرین غرب را در دو، سه قرن پیش، که این افکار در امریکا و اروپا مطرح بود، گرفت و همه از این روش زندگی و از این مکتب و فرهنگ و مجموعه خوششان آمد و آن را پذیرفتند. اما این فرهنگ، عوامل حفظ رشد حقیقی انسان را در خود نداشت. آنها غافل بودند و متوجّه این نکته نشدند. مثلاً - فرض بفرمایید - شما حوضچه یا منبع آبی برای شُرب مردم، در محلّی ایجاد کنید. در و دیوارش را محکم سازید، تمام منافذش را ببندید، دریچه ورود و خروج آب منبع را تعبیه کنید و دیگر هیچ نگرانیای از این بابت که آب وارد محفظه خواهد شد و در آنجا باقی خواهد ماند، نداشته باشید. اما در مجاورت قرار گرفتنِ منبع آب را، با فلان ماده مسموم کننده، پیش بینی نکنید. مسلماً این آب، زلال و خنک هم خواهد بود و انسان وقتی بنوشد، لذّت هم خواهد برد؛ اما در این آب، به سبب مجاورت با ماده مسموم کننده، میکرب و آلودگی وجود خواهد داشت. شما که منبع آب را تهیه کرده بودید، همه نکات سلامت آب را در نظر داشتید؛ اما اینجایش را دیگر نخوانده بودید. یک طرف را دیده بودید؛ اما طرف نامشهود قضیه را ندیده بودید. اغلب مکاتب بشری، از جمله مکتب سرمایهداری غرب هم، همین طور است. یک طرفش را دیدهاند. آن طرفی که انسانها را به کار و تلاش و پیشرفت و رشد مادّی و ثروت و علم میکشاند، دیدهاند و درست هم بوده است. اما طرف دیگرش را ندیدهاند، که در این جامعهای که آسمانخراشها وجود دارد و ثروتها و تجملاّت هست، فقر و بیچارگی افراد زیادی از انسانها هم هست. از گرسنگی مردن هم هست. ظلم هم هست. بدتر از همه، فساد همهگیری هست که به داخل خانه همه کسانی که ازاین وضع لذّت میبرند، نفوذ میکند و زندگی را بر آنها تلخ خواهد کرد. خوب؛ این معضل، گریبانگیر شد و کار را خراب کرد. هنرِ یک مجموعه و یک مکتب، این است که همه عوامل در آن جمع باشد. و الاّ اگر یک مکتب، فقط جهانگیریاش خوب باشد، میتواند فتوحات کند؛ اما نمیتواند نگهدارد. منابع طبیعی را خوب میتواند حفظ کند؛ ولی از حفظ منابع انسانی، ناتوان است. رشد مادّی میتواند بدهد؛ اما در دادنِ رشد معنوی میماند. بالاخره، مساوات را در بین آحاد مردم، میتواند برقرار کند؛ ولی نهایتاً المثنی مکتب کمونیسم میشود! کمونیستها همه چیز را دولتی کردند؛ همه چیز را کوپنی کردند و برای اینکه مردم، مساوی شوند، سرمایههای شخصی را به کلّی از آنها گرفتند. بسیار خوب! کسی که ثروتمند بود، ثروتش را از دست داد و همه مساوی - یعنی تقریباً فقیر - شدند! فرضاً یک جا اغنیا را هم به دم تیغ دادند تا فقرا سودی ببرند. ادّعایشان این بود که در طبقات پایین جامعه، به هر حال، مساواتی به وجود آورند. اما در طبقات بالا، تبعیض و اختلاف طبقاتیای که در کشورهای دیگر بود، اینجا چند برابر شد! ما کشورهای کمونیستی را دیده بودیم. بنده در زمان مسؤولیت دولتی خود، در مسافرتهایی که به کشورهای کمونیستی کردم، وضع فقیر و غنیشان را از نزدیک دیدم. در طبقات پایین جامعه، مردم نان برای خوردن نداشتند. اما در رأس حکومتهایشان، چنان جاه و جلال و فرعونیت و امپراتوریای به وجود آمده بود، که شانه به شانه سرمایهدارىِ بزرگِ جهانی میسایید! انگار نه انگار که به گفته خودشان «سوسیالیست» هستند! آری؛ وقتی یک مکتب ناقص باشد، وضعیت، بهتر از این نمیشود. یک طرف را درست میکند، طرف دیگر خراب میشود! اسلام خصوصیتش این است که همه عوامل رشد انسانی را در خود دارد. هم رشد مادی در آن هست و هم رشد معنوی. یعنی در اسلام «خلق لکم ما فیالارض جمیعا(1)» هست. «قل من حرّم زینةاللَّه الّتی أخرج لعباده(2)» هست. استفاده از منابع مادّی هست. کار و تلاش هست. بوسه زدن پیامبر بر دست کارگر هست. کار کردن امیرالمؤمنین هست. - اینها همهاش معنا دارد. - اینکه اگر کسی کار نکند، دعای او مستجاب نمیشود هم هست. در عهد رسولاللَّه، کسانی در خانه نشستند و گفتند: «خدای متعال وعده کرده است که «و من یتوکّل علی اللَّه فهو حسبه(3). خوب؛ ما توکّل میکنیم و در خانه مینشینیم.» وقتی پیغمبر خبردار شد، به آنها فرمود: «خدا یک دعای شما را هم مستجاب نخواهد کرد!» این برای چیست؟ برای این است که جامعه از لحاظ مادّی رشد کند، به سازندگی بپردازد و توسعه یابد. تفاوت محیط زندگی اوّل اسلام که مردم در «صُفّه» زندگی میکردند، با پنجاه سال بعدش، که در همان کشور اسلامی، انواع و اقسام نعمتهای مادّی همه جا را پرکرد، به خاطر این بُعد بود. البته اسلام در کنار رشد مادّی جامعه، رشد معنوی هم ایجاد میکند. میگوید که باید به درِ خانه خدا بروید: «قل ما یعبؤا بکم ربی لولا دعاؤُکم.(4)» باید دعا کنید. «و قال ربکم: ادعونی استجب لکم.(5)» باید دعا کنید تا از خدا جواب بشنوید. حیات انسان، جز در رابطه با خدا، معنا ندارد. حیات قلبی و روحی و معنوی انسان، جز در ارتباط با خدا، مفهوم پیدا نمیکند. به مجرّد اینکه کسی از خدا غفلت کند، قلب، زندگی خود را از دست میدهد و روح، میرا میشود. اگر دوباره ذکر و توجّه به سراغش بیاید، جان میگیرد، و الاّ خواهد مرد. اگر رویکرد مجددّش به خدا و معنویات، به طول انجامد، تبدیل به جماد خواهد شد. این را اسلام و آیات قرآن به ما میگوید: «ألم یان للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکراللَّه.(6)» و یا: «الابذکراللَّه تطمئنّ القلوب.(7)» اینها در اسلام است. یعنی همان اسلامی که میگوید «به سراغ کشف منابع طبیعی و ساختن این دنیا بروید؛ ابزار مادّی را به دست بگیرید؛ ذهن را مجهّز به علم کنید؛ دنیا را طبیعت را مادّه را و منابع را بشناسید و کشف کنید و پرورش دهید، چون از آنِ شماست»؛ یادآور میشود که «این همه را برای خدا بکنید؛ به یاد خدا باشید؛ ذکر خدا را از دل بیرون نکنید و همه این حرکات را به صورت عبادت انجام دهید.» جمعِ بین تلاش و سازندگی مادّی با تلاش و سازندگی معنوی، یعنی همین. لذا شما میبینید که آن کسی که در اسلام، اهل سازندگی مادّی است، اَزهد خلقاللَّه هم اوست. امیرالمؤمنین علیهالصّلاة و السّلام، با دست خود چاه و قنات حفر کرد و آن گاه که آب به ضخامت گردن شتر فوران نمود، از چاه بیرون آمد؛ با همان لباسِ کار گل آلود، کنار چاه نشست و بر کاغذ نوشت که «این آب را برای فقرا وقف کردم و صدقه قرار دادم.» یعنی چون به آبادانىِ جایی پرداخت، آناً در راه خدا انفاق میکند. منفقترین، سازندهترین، به ماده پردازندهترین؛ و از لحاظ معنا، برترین و بالاترین. این، نتیجه تربیت و نشانگر برنامه رفاه مادّی و معنوی اسلام است. عوامل بقا را در اسلام مشاهده کنید! یکی از عوامل بقا، همین عاشوراست. یکی از عوامل بقا، امر به معروف و نهی از منکر است. بدیهی است که در جامعه، فساد به وجود میآید. هیچ اجتماع بشری نیست که در آن، فساد به وجود نیاید. این فساد، چگونه باید برطرف شود؟ بعضی کسان تا چشمشان به مظاهر فساد میافتد، میگویند «پس مسؤولین کجایند که بیایند فساد را از بین ببرند؟!» غالباً فسادی را که به چشم میبینند فریاد بر میآورند و سراغ از مسؤولین میگیرند. اما آن فسادی که به چشم دیده میشود، خیلی کوچکتر از فسادهایی است که با چشم ظاهری در کوچه و بازار و خیابان نمیشود دید. کسانی که واردند، میدانند و میفهمند که فسادهای کلان، اغلب از دیدهها پنهان است. لذا محیط جامعه باید به گونهای باشد که اگر در آن فسادی پدیدار شد، فرصت رشد پیدا نکند و زود از بین برود. مثل جریانهای عظیم آب. رودخانههای عظیم دنیا را مشاهده میکنید؟ هر چه در این رودخانهها آلودگی و کثافت بریزند، کمی آن طرفتر، تلاطم آب، سر به سنگ کوبیدن آب و حرکت آب، مواد مضر را از بین میبرد و در عوض، مواد حیاتی تولید میکند. محیط جامعه، باید این گونه باشد. باید چنان زلال باشد که اگر کسی قطره فسادی هم در آن چکاند، خودِ جامعه، آن را هضم کند و از بین ببرد. چگونه امکانپذیر است؟ با امر به معروف، با نهی از منکر و با دعوت به خیر. قرآن میفرماید: «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة.(8)» حکمت، حکمت، حکمت. اندیشه مستحکم را تعبیر به حکمت میکنند. حکمت، که انبیا به آن ممتازند و از آنِ بندگان برگزیده و صالح است، همان فکر مستحکمی است که هیچ ابزار عقلانی نمیتواند آن را نفی کند و از بین ببرد. هیچ استدلال و تجربهای هم نمیتواند آن را خنثی کند. شما در قرآن به آیاتی که حکمت را معیّن میکند، بنگرید، و ببینید چه چیزهایی است: «ذلک ممّا اوحی الیک ربّک من الحکمة.(9)» چیزهایی است که اگر بشریت تا ابد هم تلاش کند، نمیتواند آنها را رد کند. هیچ منکری، هیچ مغرضی، هیچ معاندی نمیتواند در ردِّ آنها بکوشد. حکمت یعنی مستحکمترین افکار و اندیشهها. اینکه حکما، حکمت را «صیرورة الانسان عالما مضاهیا للعالم الحسّی(10)» میگویند، همان است. یعنی چنان افکار برجسته و مستحکم و غیر قابل خدشهای در روح او - بنده برگزیده و صالح - گسترش پیدا کرده است، که خود تبدیل به یک عالَم شده است و شما میتوانید کوْن را وجود را، و همه گیتی را در سخن او، در اشاره او و در اقدام او مشاهده کنید. این، حکمت است. آن وقت «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة.» این گونه مردم را به سوی خدا دعوت کنید. «والموعظة الحسنه.(11)» «و جادلهم بالتی هی احسن.(12)» این هم هست. یعنی اینها عوامل بقاست. اینها هست که تفکر اسلامی تا امروز توانست بماند. عزیزان من! روحانیت باید بداند که نظام و جامعه اسلامی، اگر خود را به گونهای که اسلام فرموده است شکل دهد، و عوامل بقا را در خود فراهم کند، هیچ نیرویی در دنیا قادر به مقابله با آن نخواهد بود؛ نه نیروی مادّی و نه نیروی نظامی، که پیوسته تهدید میکنند هواپیما میآید؛ موشک میآید، چه میآید، چه میآید. مگر میتوانند؟! ایادی استکبار به مدّت هشت سال کشور ما را تهدید کردند و به تهدیدهای خود، جامه عمل هم پوشاندند. در طی این مدّت چه غلطی کردند که بعد از این بتوانند بکنند؟! امروز استکبار جهانی، نیروی علمی و خیل رجل خود را بسیج کرده تا بلکه بتواند با تفکّر و فرهنگ و ابزار دانش، تفکّر اسلامی را متزلزل کند. اما با این ترفند هم، نخواهد توانست کاری از پیش ببرد. البته، شرط ناکامی و ناتوانی استکبار این است که در اینجا، همان گونه که اسلام فرموده است، عمل شود. یعنی: «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنه.» در این صورت، حتّی با ابزارهای فساد هم نخواهد توانست کاری کند. عوامل استکبار، امروز فیلم بد درست میکنند، نوار بد درست میکنند، حرفهای بد درست میکنند، شعر بد میگویند، داستان بد مینویسند و این همه را، در داخل کشور، بین نوجوانان، جوانان و مردم عادّی پخش و منتشر میکنند و یا از طریق ماهواره، رواج میدهند. این مورد اخیر - ماهواره - واقعاً گنداب فسادی است که تیرهای زهرآگین خود را به سمت ملتها و کشورها هدفگیری میکند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شورای اسلامی، با حسن فهم قضیه، ماهواره را ممنوع کرد. با این همه، اگر در جامعه، به دستور اسلام و فرموده قرآن عمل شود، هیچکدام از ابزار و عوامل فساد، نمیتواند کمترین اثری بکند. به معنای دقیقتر، توجّه از جوانب مختلف و امر به معروف و نهی از منکر، نمیگذارد دشمن پیروز شود. این است که جامعه اسلامی، یک جامعه ماندگار است. این است که «انا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون.(13)» این است که «ولینصرن اللَّه من ینصره.(14)» این است که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.(15)» اینها تعارف نیست که خدا با ما کرده است. حال، قدرتمندان دنیا عربده بکشند و علیه نظام جمهوری اسلامی تهمت بزنند. بحمداللَّه اینجا بنای مستحکمی است. بنایی است که هر کس با آن زورآزمایی کند، دست و پنجه خودش را زخمی و مجروح خواهد کرد. امروز همه عوامل بقا و حیات، در نظام اسلامی هست. کسانی هم که گاهی اوقات نسبت به بعضی از کارهای دینی و شعارهای اسلامی، اعتراض دارند و نِق میزنند که «آقا؛ شما هم دیگر شورش را درآوردید! دائم راجع به ارزشهای اسلامی میگویید! فلان شعار دیگر چیست و فلان کار دیگر کدام است؟!» در واقع حرف دشمن را تکرار میکنند. دشمن مایل نیست که اسلام به طور کامل پیاده شود؛ چون اگر اسلام به طور کامل پیاده شد، آسیبناپذیر میگردد. حال، برای اینکه آسیبپذیر شود، باید چه کار کنند؟ باید ناقصش کنند.باید یک گوشهاش را نگذارند عمل شود. مثلاً نسبت به «لایحه قصاص» و «قانون مجازات»، جنجال آفرینی کنند. وظیفه علما و مبلّغین و روحانیون و معمّمین، اینجا روشن میشود. البته روشن است و بحمداللَّه، آقایان وظایفشان را خیلی خوب میدانند. ما هم نمیخواهیم وظیفه علما را به آنان یادآور شویم. چون اهل علمند، و خودشان میدانند. اینکه میگوییم، برای «تذکّر» است. برای دانستن جوانان و تازه رسیدگان به این راه است که بدانند این راه، راه مبارکی است. این راه، راه شکستناپذیری است. این راه، راهی است که در آن، همه امکانات برای بقا، به وسیله حکمت پروردگار عالم، فراهم شده است. این راه، هم جهاد دارد، برای دفع دشمن؛ هم «رحماء بینهم» دارد، برای محیط قابل زیست در داخل کشور؛ هم «لاینهیکماللَّه عنالذین لم یقاتلوکم» تا «ان تبروهم و تقسطوا الیهم»(16) دارد، برای ارتباطات حسنه با کشورها و ملتهای دنیا و هم «انما ینهیکماللَّه عنالذین قاتلوکم فیالدین»(17) دارد، برای مبارزه با اسرائیل و امریکا. یعنی همه چیز دارد. هم دنیا دارد، هم آخرت، هم حفظ ارزشها با دقّت و وسواس و هم رفتن به دنبال سازندگی و ایجاد دنیای خوب و استقرار و کشف بواطنِ طبیعت، به وسیله دستهای توانا. همه چیز هست. هم عواطف و احساسات مردم را دارد، هم کمک الهی را دارد، هم کار در آن هست و هم توکّل. لذاست که آن وقت این آیه معنا پیدا میکند: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا. و یرزقه من حیث لا یحتسب.(18)» اگر تقوا باشد - یعنی، این مجموعه با هم باشد - آن وقت دیگر هیچ کس نمیتواند آسیب برساند. امروز هفده سال از پیروزی انقلاب میگذرد. کاری که دشمنان ما در طول این هفده سال، علیه انقلاب و نظام میتوانستند بکنند و نکردند، کدام است؟! دشمنان ما، هر کاری که ممکن بوده است کردهاند. اگر هم به بعضی از کارها دست نزدند، به دلیل فقدان تواناییشان در انجام آنها بود. یا ضرورتهای جهانی ایجاب نمیکرد و یا با مشکلات افکار عمومی و ترس مواجه بودند. با این حال، هر کاری میتوانستند با این ملت بکنند، کردند. امروز که نگاه کنید، میبینید بحمداللَّه ما در میدان سازندگی و در میدان سیاست بینالمللی جلو هستیم. در همین قضایای چند روز اخیر و افتتاح خط آهن مشهد - سرخس، دیدید که همه آمدند و تعریف کردند. کارهایی چنین را، چه کسی کرد و میکند؟ آیا عواملی جز دین و استقلال، قادر به انجام چنین کارهایی هست؟! ملت ایران، در وقتی این کارها را به سامان رسانده که امریکا و متّحدین امریکا با او دشمن بودهاند. بعضی، چنین وانمود میکنند که اگر کشوری با امریکا قهر باشد، دیگر نمیتواند در مسیر سازندگی گام بردارد و کاری صورت دهد. پس، کارهایی که ما کردیم چیست؟! ما در دوره قهر با امریکا، این کارها را کردیم. همه این پیشرفتها در زمانی حاصل شد که امریکا به خون ما تشنه بود. خیلی از این کارهای سازنده، زمانی انجام شد که متّحدین امریکا - بعضی در اروپا، بعضی در آسیا و بعضی در آفریقا - علیه ما خنجر کشیده بودند. آنها گاه از روبهرو و گاه از پشت، به ما خنجر هم زدند. در عین حال، این همه کار سازنده کردیم. پس، بدانند و عبرت بگیرند. خیال نکنند که ساختن این کشور و پیشرفت آن، متوقّف به این است که ما به درِ خانه دشمنان خدا - امریکا و غیر امریکا - برویم؛ نه. اگر به درِ خانه آنها رفته بودیم، این مقدار پیشرفت عاید نشده بود. کما اینکه در دوران رژیم شاه، دیدید که این کشور، آنی را هم که داشت از دست داد! کشاورزی داشت، از دست داد! صنعت نداشت، به دست هم نیاورد! یک مونتاژ دروغین غلطی را در این کشور به وجود آوردند و نامش را «صنعت» گذاشتند که در واقع صنعت نبود. در آن زمان، البته انواع و اقسام فساد و فحشا و منکر را وارد کردند. انواع و اقسام مشروبات الکلی و انواع و اقسام کابارهها و انواع و اقسام تفریحهای ناسالم را وارد کردند. ارتباط با دشمنان ملت و کشور، ارتباط و اتّصال با کسانی که میخواهند بر کشور ما حکومت کنند؛ قصد دوستی با ما ندارند و میخواهند ثروت این مملکت را به نفع خودشان مصادره کنند، جز ضرر و زیان حاصلی برای ملت ما ندارد. ما در سایه جدایی و دوری از امریکا و متّحدینش، بحمداللَّه در این هفده سال، این همه پیشرفت کردهایم که قابل مشاهده است. این سازندگیها و کارهایی که باعث ترقّی کشور است، در بخشهای مختلف و بیشتر به وسیله عناصر مؤمن انجام میشود. عناصر غیرمؤمن و نامعتقد - که حزباللّهی نیستند - گرچه حرف میزنند، اما کارِ چندانی برای مملکت انجام نمیدهند. بیشترِ کارهای سازنده و مؤثّر را همین عناصر مؤمن و حزباللّهی و مهندسین معتقد به انقلاب و فعّالان و مدیران دلسوز نسبت به مملکت و نظامْ انجام میدهند. عناصر فعّال، بچههاىِ خودِ انقلابند. دیگران هیچ کمک و خدمتی به ما نکردند. بچههای انقلابند که کارهای سازنده را انجام میدهند و زحمات طاقتفرسا را متحمّل میشوند. پیشرفت کشور، اینگونه حاصل میشود. روحانیت محترم و مبلّغین عزیز، در این ماه بزرگ باید ابعاد مختلف قضایا را برای مردم روشن کنند و به آنها تفهیم نمایند که دنیا و آخرت، در سایه دین به دست میآید. ارتباط با امام حسین علیهالصّلاة والسّلام و فهم معنا و مفهوم شهادت، هم به زندگی مادّی و هم به زندگی معنوی انسان کمک میکند. یک ملت، اگر معنای شهادت را فهمید و دانست که برای آرمانها چگونه میشود رفت و جان فدا کرد، آن وقت میتواند بیدغدغه و با استقلال زندگی کند؛ زیرا مرگ دیگر مانعی برایش نیست. اگر جز این باشد، دشمن او را از مرگ خواهد ترساند و مثل بعضی از کشورها، بعضی از دولتها و بعضی از ملتهایی خواهد شد که در مقابل دشمنان، ضعف نفس نشان میدهند. امیدواریم که خداوند کمک کند و تفضّل فرماید تا ابعاد اسلام عزیز و ابعاد و اعمال حادثه مهمّ عاشورا، برای همه روشن شود و واقعاً مثل سرچشمهای، از آن استفاده کنند. انشاءاللَّه شما آقایان محترم، برادران عزیز - مخصوصاً جوانان مؤمن و مخلص و پرشور - بتوانید وظیفه خودتان را به بهترین وجه انجام دهید؛ مردم را از سرچشمه مبارک عاشورا سیراب سازید و قلب مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه از همه شما راضی باشد. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.
1) بقره: 29 2) اعراف: 32 3) طلاق: 3 4) فرقان: 77 5) مؤمن: 60 6) حدید: 16 7) رعد: 28 8) نحل: 125 9) بنیاسرائیل: 39 10) . ؟ 11) نحل: 125 12) نحل: 125 13) حجر: 9 14) حجّ: 40 15) عنکبوت: 69 16) ممتحنه: 8 17) ممتحنه: 9 18) طلاق: 3-2
جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|