قانونگرایی -
تعداد فیش :
51 ،
تعداد مقاله :
0
1402/03/03
1401/02/21
1400/06/06
1397/11/29
1397/04/06
1396/06/26
1396/04/05
1396/02/27
1396/02/27
1396/02/20
1396/02/10
1396/01/01
1395/04/12
1394/12/20
1394/10/30
1394/02/06
1393/01/01
1392/06/06
1392/04/05
1392/03/22
1392/03/14
1392/03/14
1392/03/08
1392/03/08
1392/02/25
1392/02/16
1390/10/19
1390/07/20
1388/10/19
1388/06/16
1388/04/07
1388/04/03
1388/04/03
1386/11/19
1382/10/24
1382/10/22
1382/09/26
1382/04/07
1381/09/01
1380/05/11
1380/03/14
1380/01/01
1379/07/14
1379/03/29
1378/10/18
1378/07/17
1374/11/14
1370/12/02
1370/11/02
1369/07/11
1369/06/07
اصل مسئله برای مجلس، قانونگذاری است. فلسفهی قانون چیست؟ اصلاً چرا ما قانون لازم داریم؟ برای اینکه ثبات در زندگی ضرورت حیاتی است. اگر ثبات نباشد، جامعه غیر قابل پیشبینی باشد، برنامهریزی نمیشود کرد. برنامهریزی مبتنی است بر اینکه شما بتوانید به آینده خاطرجمع باشید تا بتوانید برنامهریزی میانمدّت یا بلندمدّت بکنید. چه جوری خاطرجمع میشوید؟ با قانون. قانون در همهی مسائل ــ مسائل اقتصادی، مسائل سیاسی، مسائل فرهنگی و غیره ــ قاعده وضع میکند؛ قانون این است. اگر قانون نباشد، اصلاً زندگی مختل خواهد شد. معروف است در دنیا که قانون بد، بهتر از بیقانونی است؛ در حالی که قانون بد یک آفت بزرگی است، امّا میگویند از بیقانونی بهتر است. پس مسئلهی قانونگذاری خیلی مهم است. قانونگذاری، هم به آحاد مردم امکان میدهد برای زندگی خودشان برنامهریزی کنند، هم به مجموعهها و بنگاههای گوناگون فرهنگی و اقتصادی و غیره این فرصت را میدهد، هم به مسئولان کشورها و دولتها این فرصت را میدهد؛ قانون [مهم است]. این اهمّیّت قانونگذاری است. خب، اگر قانون نباشد، طبعاً روزمرّگی است، هرجومرج است. معروف است که قانونگذاری ریلگذاری است؛ ما هم این را مکرّر گفتهایم؛ آقای قالیباف هم الان در بیانشان بود؛ حرف درستی هم هست؛ منتها ریلگذاری یعنی مسیر را برای نیروهای اجرائی کشور آماده کردن، که از این مسیر بروند. منتها در ریلگذاری خصوصیّتی وجود دارد و آن اینکه آن کسی که روی ریل حرکت میکند، دیگر قدرت چپ و راست رفتن ندارد ــ قطار از روی ریل حرکت میکند ــ در حالی که مسئولان اجرائیِ ما و دولتها در طول تاریخ، مواردی از قوانین تخطّی میکنند.
الان در دبیرستانهای ما و شاید در دبستانهای ما دانشهایی تدریس میشود که هیچ فایدهای به حال امروز و آیندهی این دانشآموز ندارد؛ یک چیزهایی است، [یک] ذهنیّاتی است که یادشان هم میرود و در هیچ مسئلهی زندگی به اینها کمک نمیکند، در پیشرفت علم به اینها کمک نمیکند؛ اینها را شناسایی کنید، حذف کنید. علم نافع، آن علمی است که بتواند استعداد جوان و نوجوان را شکوفا کند؛ استعداد او را شناسایی کند، آن را در جهت استعداد خودش رشد بدهد، آن استعداد را شکوفا کند؛ برای آیندهی او سرمایهی ذهنی و عملی فراهم بکند؛ این میشود علم نافع؛ بعد طبعاً در پیشرفت و تعالی کشور تأثیرگذار خواهد بود امّا اینکه حالا یک مشت محفوظات ناکارآمد را به ذهن دانشآموز سرازیر کنیم، نه این [فایده ندارد]. یک بخش از وقت به آموزش و مهارتها صرف بشود که در صحبت آقای وزیر هم بود و خوب است، دنبال کنید این قضیّه را. سبک زندگی اسلامی، تعاون، همکاری اجتماعی، اینها را بچّه باید در مدرسه یاد بگیرد. نظم و قانونگرایی؛ یکی از مشکلات ما مسئلهی بیانضباطیهایی است که در زندگی اجتماعی و زندگی خانوادگی و مانند اینها معمولاً وجود دارد؛ ما از نوجوانی و از جوانی باید نظم و انضباط و تبعیّت از قانون را یاد بگیریم. روح مطالعه، احساس تحقیق و مطالعه در جوان، در نوجوان میتواند نهادینه بشود؛ شما میتوانید این را به عنوان یک مهارت به او منتقل بکنید. فعّالیّتهای جهادی؛ مبارزه با آسیبهای اجتماعی؛ افراد همه میتوانند با آسیبهای اجتماعی مبارزه کنند وقتی که این انگیزه در آنها وجود داشته باشد.
یکی از کارهای لازمی که در برنامههای جناب آقای رئیسی و بعضی از آقایان بود، این است که تحوّل ایجاد بشود در قوّهی مجریّه. تحوّل در قوّهی مجریّه کار مهمّی است؛ این تحوّل یک نیاز همیشگی است، همیشه بایستی در نظر باشد که البتّه تحوّل به سمت پیشرفت، وابسته است به قانونگرایی، ارتقاء شفّافیّت، انضباط مالی، برطرف کردن زمینههای فساد، جلوگیری از تعارض منافع و جدّیّت در اِعمال تصمیمها و مصوبّهها.
هر جایی از کشور، [از جمله] همین آذربایجان شما و تبریز شما -که آقای امام جمعهی محترم الان گفتند و درست گفتند- دریایی از ظرفیّتهای گوناگون اقتصادی و علمی و اجتماعی و هنری و بقیّهی جنبههای زندگی است؛ دریایی است از ظرفیّت؛ این ظرفیّتها باید شناخته بشود و از آنها استفاده بشود؛ چه کسی باید بکند این کار را؟ ما مسئولین؛ به عهدهی ما مسئولین است. البتّه اینکه میگویم ما مسئولین، معنایش این نیست که تکلیف از گردن جوانها برداشته است. معنای آتش به اختیاری که ما گفتیم،(۴) این است: یعنی همهی جوانها، همهی گروههای مؤمن در زمینههای مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور [است]، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند.
وظیفهی دستگاه قضائی یک وظیفهی حاکمیّتی است؛ این دیگر محلّ تردید نیست؛ این کاری است که دستگاه حاکم بر کشور موظّف است این کار را انجام بدهد؛ در همه جای دنیا هم همین است؛ یک وظیفهی حاکمیّتی است که عبارت است از قضاوت و فصل خصومت و مجازات متخلّف از قانون؛ این کاری است که حکومت بایستی انجام بدهد. اگر چنانچه خوب انجام گرفت، نتیجهاش این است که مردم از دستگاه حاکم خرسند و خشنود میشوند؛ اگر چنانچه ناقص انجام گرفت، بد انجام گرفت، معیوب انجام گرفت، مردم از دستگاه حاکم ناراحت و نگران و ناخرسند میشوند؛ اینجور نیست که بگویند خیلی خب حالا دستگاه قضائی مثلاً یک مشکلی دارد؛ نه، این وظیفه، یک وظیفهی حاکمیّتی است و مجموعهی دستگاه حاکم بر کشور در این زمینه مسئول است. لذا این حسّاسیّت کار شما را بالا میبرد. اگر چنانچه این وظیفه انجام بگیرد، فقط هم این نیست که مردم راضی میشوند، [بلکه] واقعاً در واقعِ زندگی مردم هم آثار و برکاتی را بر جای میگذارد؛ یعنی اگر واقعاً با قانونشکنی برخورد جدّی و صحیح و منطقی و پیگیر و قاطع انجام بگیرد، خب ببینید این چقدر تأثیر میگذارد در کشور! رعایت قانون، اساس زندگی جمعی است که یکی از وظایف دستگاه قضائی مبارزهی با قانونشکنی و متوقّف کردن قانونشکنان است. یا فصل خصومت؛ اگر چنانچه فرض بفرمایید که دستگاه قضائی در فصل خصوماتی که وجود دارد موفّق بشود، ببینید چقدر این در متن زندگی مردم اثر میگذارد! دعواها و شکایتها و نگرانیها را به درون زندگی مردم نکشاندن و به متن زندگی مردم نکشاندن و متوقّف کردن، این برکات زیادی دارد.
آنچه مهم است استمداد از خداوند متعال و حفظ رابطهی با خدای متعال است. آنچه در درجهی بعد مهم است ارتباط صمیمانهی با مردم است؛ اقتدار را همراه کنید با محبّت و صمیمیّت نسبت به مردم. آنچه مهم است پایبندی به قانون است؛ هیچ کارِ بیقانون انجام نگیرد. و بالاخره آنچه مهم است جرئت و گستاخیِ لازم در اجرای قانون است؛ آنجایی که قانون هست، ملاحظهی هیچکس را نکنید؛ با جرئت وارد بشوید، با دلیری وارد بشوید، وظیفهای را که قانون بر عهدهی شما گذاشته است انجام بدهید. از قانون تخطّی نباید کرد، در اجرای قانون هم هرگز تأمّل و تردید نباید ورزید. آنجایی که قانون است باید اجرا کنید. مشکل عمدهی کشورها و ملّتها همین است که در اجرای وظیفهی دینی خود، وظیفهی وجدانی خود، وظیفهی عقلانی خود و وظیفهی انسانی خود دچار تردید و تأمّل میشوند.
از جملهی کارهای مهم، کارهای فرهنگی است؛ ما خُلل و فُرج فرهنگی زیاد داریم؛ جاهایی که نفوذگاه دشمن است ازلحاظ فرهنگی، بسیار است؛ این را، هم مجموعههای مسئول دولتی، هم مجموعههای گستردهی عظیم مردمی موظّفند که انجام بدهند. «آتشبهاختیار» به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است؛ آنچه ما گفتیم معنایش این است که در تمام کشور، جوانها و صاحبان اندیشه و فکر، صاحبان همّت، خودشان با ابتکار خودشان، کار را -کارهای فرهنگی را- پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند و در مقابل آنها، کار انجام بدهند؛ آتشبهاختیار، به معنای بیقانونی و فحّاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست. نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم کشور، مراقب آرامش کشور، مراقب عدم سوءاستفادهی دشمنان از وضعیّت کشور، و مراقب حفظ قوانین [باشند]؛ این مراقبتها در درجهی اوّل متوجّه به نیروهای انقلاب است که دلسوزند، علاقهمندند و مایلند که کشور به سمت هدفهای خود حرکت بکند.
این انضباط مردمی، خیلی بااهمّیّت است، خیلی باارزش است؛ هم قبل از انتخابات، هم در حین انتخابات و روز انتخابات، هم بعد از انتخابات. این انضباط مردمی و پایبندی به نظم و قانون خیلی مهم است. این همان چیزی است که بسیاری از کشورها آن را ندارند و ملّت ما بحمدالله دارد نشان میدهد که این را دارا است. و ما ملّت ایران این را از تجربههای گذشته یاد گرفتهایم؛ ما هم تجربه کردهایم؛ سالهای متمادی است که تجربه میکنیم. ملّت ایران تجربه کرده است که این انضباط چقدر به نفع او است و بیانضباطی و بیقانونی چقدر برایش مضر است؛ این را ملّت ایران تجربه کرده.
یک عرض هم بکنم به طرفدارهای نامزدهای انتخاباتی؛ خب هرکسی از این آقایان محترم نامزدهای انتخابات، یک عدّه طرفدار و علاقهمند و سینهچاک و دوستدار و مانند اینها دارد، اینها هم متانت خودشان را حفظ کنند؛ هم طرفدارها، هم ستادها، متانت خودشان را حفظ کنند، انضباط خودشان را حفظ کنند؛ مقصودشان انجام وظیفه باشد، آنچه برای ما مهم است این است. این چند صباحِ زندگی، این چند صباحِ کار و تلاش -زید یا عمرو یا بکر- اینها خواهد گذشت، آنچه میمانَد، عمل ما است که در محاسبهی الهی بهحساب میآید و باید جواب بدهیم. وَ استَعمِلنی بِما تَسأَلُنی غداً عَنه؛ خدای متعال فردا از ما، از چیزهایی سؤال خواهد کرد؛ به فکر آن باید بود، برای آن باید تلاش کرد. هم آحاد مردم، هم خود نامزدهایی که در عرصهی رقابتهای انتخاباتی وارد شدند، هم طرفدارانشان و دوستانشان، کاری کنند که هر حرکتشان حسنهای باشد در نزد کرامالکاتبین الهی؛ کاری کنند که اعمال آنها، رفتار آنها، گفتار آنها پیش خدای متعال حسنه محسوب بشود و خدای متعال ثواب برای آن معیّن بکند. این کِی خواهد شد؟ آنوقتی که ما کارهایمان را برای خدا انجام بدهیم. [همه] تلاش کنند، مبارزه کنند، کار کنند، خوب است، امّا نیّتها را نیّتهای خدایی بکنند؛ اگر این[طور] شد، آنوقت خدای متعال هم به کار برکت خواهد داد، به ملّت ایران برکت خواهد داد و آنچه به نفع ملّت ایران است، به توفیق الهی پیش خواهد آمد. بههرحال همه موظّفیم که به قانون و انضباط قانونی پایبند باشیم و آن را عمل بکنیم.
یک کلمه [هم] راجع به انتخابات عرض بکنم. انتخابات، یکی از آن زمینههایی است در کشور که [هم] میتواند مایهی اعتلاء و آبرو بشود، هم میتواند مایهی ضعف و سستی و ایجاد مشکلات بشود؛ انتخابات اینجوری است. اگر مردم شرکت کنند، با نظم شرکت کنند، با اخلاق حرکت بکنند، حدود اسلامی را رعایت بکنند، قانون را همه رعایت بکنند، این مایهی آبرو و عزّت نظام جمهوری اسلامی است؛ و اگر قانونشکنی کنند، اگر بداخلاقی کنند، اگر با حرفهای خود، دشمن را به خودشان امیدوار کنند، انتخابات به ضرر ما تمام خواهد شد. ما برای انتخابات تازهکار نیستیم. ما ۳۷ سال، ۳۸ سال است که با انتخابات سروکار داریم -قبلها، هر سالی تقریباً یک انتخابات بود؛ حالا هم چند سالی است که هر دو سال یک بار، یک انتخابات بزرگ در این کشور به راه میافتد- ما مجرّبیم در کار انتخابات، میدانیم انتخابات چیست، میدانیم آن کسانی که در انتخابات، طرف قضیّه هستند و دخالت دارند، در چه محیطهای فکری ممکن است قرار بگیرند، چه دشمنیهایی با اینها میشود، چه وسوسههایی به اینها رو میآورد؛ اینها چیزهایی است که برای ما تجربهشده است؛ اینها روشن است.
یک سفارش دیگر هم مربوط به مسئولان دولتی است که انتخابات را برعهده دارند؛ چه در وزارت کشور، چه در شورای نگهبان، چه در تبلیغات -که در صدا و سیما است و جاهای دیگر- چه در بخشهای مختلفی که حالا انشاءالله در روز رأیگیری رأی خواهند گرفت، امانت مردم را حفظ کنند؛ این آراء مردم، این حضور مردم، امانت مردم است. این امانت را در نهایتِ احتیاط حفظ کنند و نگه دارند؛ مبادا خداینکرده کسانی بتوانند به این امانت دستدرازی کنند. قانون را بهطور دقیق رعایت کنند؛ در قبال هیچکس نسبت به قانون رودربایستی و مانند این حرفها نداشته باشند. قانون، قانون است؛ برای همه است؛ هیچ استثنائی در مورد قانون وجود ندارد. قانون را رعایت کنند تا انشاءالله یک کار درست، صحیح و مطلوب و مرضیِّ حقِّ متعال انجام بگیرد. و مکرّر من عرض کردهام باز هم تکرار میکنم که رأی مردم حقّالنّاس است؛ اگر کسی [به آن] تعرّض کند، تعرّض به حقّالنّاس کرده است که از عهدهی حقّالنّاس برآمدن، کار بسیار مشکلی است.
امر انتخابات مُرّ قانون باید عمل بشود؛ مُرّ قانون باید عمل بشود. نتیجهی انتخابات ملّت هرچه شد، این معتبر است، این قانون است. بنده در انتخاباتها دخالت نمیکنم؛ هیچوقت به مردم نگفتهام و نمیگویم این کس را انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. فقط یک جا بنده دخالت میکنم و آن جایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بِایستند و با مزاحمت در مقابل رأی مردم، رأی مردم را بشکنند. هرکس بخواهد با نتیجهی آراء ملّت دربیفتد، بنده در مقابلش میایستم. در سالهای گذشته و انتخاباتهای گذشته هم همینجور بوده؛ در سال ۷۶ در سال ۸۴ در سال ۸۸ در سال ۹۲؛ بعضی مقابل چشم مردم بوده و مردم مطّلع شدهاند؛ بعضی را هم مردم مطّلع نشدهاند امّا این حقیر در جریان قرار گرفتهام. در همهی این سالهایی که شمردم، کسانی بودند که میخواستند در مقابل انتخابات بِایستند؛ که در سال ۸۸ آشکار شد و آمدند در میدان اردوکشی کردند، و در آن سالهای دیگر جور دیگری [بود]. در همهی این سالها بنده ایستادم و گفتم نتیجهی انتخابات مردم هرچه هست باید تحقّق پیدا کند؛ این آنجایی است که من در امر انتخابات دخالت میکنم و در مقابل مخالفین و معارضین انتخابات میایستم؛ امّا در بقیّهی امور دیگر نه، باید مُرّ قانون عمل بشود؛ مردم تشخیص بدهند و حرکت کنند.
حفظ نظام، یعنی حفظ همهی ارزشهایی که نظام اسلامی خودش را متعهّد به آنها میداند؛ مثل عدالت، مثل پیشرفت، مثل معنویّت، مثل علم، مثل اخلاق، مثل مردمسالاری، مثل قانونگرایی، مثل آرمانگرایی؛ آرمانگرایی جزو مؤلّفههای اصلی نظام اسلامی است و نظام اسلامی بدون آرمانگرایی یک چیز سطحی و صوری است.
مردم در این انتخابات، اعتماد خودشان به نظام اسلامی و تبعیّت از نظام اسلامی را اثبات کردند و نشان دادند که تابع جمهوری اسلامی هستند، قوانین جمهوری اسلامی را قبول دارند، بر طبق این قوانین رفتار میکنند و عمل میکنند؛ این خیلی با ارزش است؛ این درست نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمنان ما دارند دنبال میکنند؛ میخواهند یک دوقطبیای درست کنند بین حکومت و نظام از یک طرف و مردم از یک طرف؛ مردم به جای اینکه به زبان بیاورند و حرف بزنند، آمدند در میدان نشان دادند که نخیر، اینجوری نیست. البتّه قبلش هم آن راهپیمایی کذایی بیستودوّم بهمن بود با آن عظمت، با آن شور و شعور؛ مردم واقعاً اینجوری هستند. بنابراین خوشبختانه تلاش دشمن برای بیاعتبار کردن انتخابات به نتیجه نرسید و انتخابات با اعتبار تمام انجام گرفت.
همه به قانون تمکین کنند. من خیلی خوشم آمد که دیدم آقایان محترم، هم جناب آقای جنّتی (حفظهالله)، هم جناب آقای رحمانی فضلی، روی مسئلهی قانونگرایی تکیه کردند؛ این توصیهی همیشهی ما است. بنده همیشه به دستاندرکاران ذیربط در قضیّهی انتخابات تأکیدم این است که میگویم پا را جای قرصی بگذارید؛ جای قرص، نقطهی قانونی است؛ قانون. مرّ قانون را رعایت کنید.
به نهادهای قانونی اهانت نشود؛ این را توجّه کنید. یک نهاد قانونی را که یک وظایفی دارد، نباید مورد افترا قرار بدهیم یا مورد اهانت قرار بدهیم. نهاد قانونی، نهاد قانونی است؛ نهاینکه اشتباه نمیکند؛ هر نهاد قانونیای مثل همهی آدمها، مثل این حقیرِ پُر از تقصیر و اشتباه ممکن است اشتباه کنیم امّا این موجب نمیشود که ما یک نهاد قانونی را مورد اهانت قرار بدهیم، در انظار عمومی، در تبلیغاتمان، در حرفهای خودمان تخفیف کنیم؛ نه، این باب اگر باز شد، هرجومرج خواهد شد. خب، سلیقهی جنابعالی این است، به فلان نهاد قانونی بیاحترامی میکنی، یکی دیگر سلیقهی دیگری دارد، به آن نهاد قانونیای که تو به آن وابسته هستی بیاحترامی میکند؛ این خوب است؟ این باب را باز نکنند. مسئلهی دیگری هم که خیلی بهنظر من مهم است قانونگرایی است. این قانونگرایی دو عرصه دارد؛ یک عرصه در مواجههی با مردم؛ یعنی شما ببینید که کجا تخلّف از قانون میشود، آنجا در مقابلش بِایستید، یک عرصهی دیگر در درون سازمان؛ بهمعنای اینکه عضو نیروی انتظامی در داخل سازمانِ نیرو بهمعنای واقعی کلمه قانونگرا باشد و رعایت قوانین را بکند؛ آنجا قانونگرایی بایستی بیش از همهجا در جریان باشد؛ و طبعاً سلامت نیرو؛ سلامت. من به فرماندهان محترم قبلی هم در طول این چند سال همواره سفارش میکردم، حالا هم به فرماندهی محترم و مسئولان نیروی انتظامی تأکیداً سفارش میکنم که مسئلهی سلامت نیرو را دستِکم نگیرید؛ سلامت نیرو. شما با نیروهای نظامی دیگر فرق دارید؛ شما بین مردمید و مردم با شما مماسّند؛ خدای نکرده هرگونه تخلّفی، اشکالی، ایرادی، کجرفتاریای، بدعملیای فوراً بین مردم منعکس میشود؛ بیش از سایر دستگاهها. شاید کمتر دستگاهی در سطح کشور داریم که بهقدر شما با مردم مخلوط باشد و همراه باشد؛ لذا اگر خدای نکرده اشکالاتی وجود داشته باشد، خطایی باشد، خیانتی باشد، مشکلی باشد، بلافاصله در بین جامعه منعکس میشود؛ وقتی منعکس شد، آنوقت فقط آبروی نیروی انتظامی نیست که میرود - همانطور که عرض کردیم، نیروی انتظامی نمایندهی حاکمیّت اسلامی است، نمایندهی نظام جمهوری اسلامی است در مردم - آبروی همه خواهد رفت. این است که خیلی به مسئلهی سلامت نیرو اهمیت بدهید. داخل کلانتریها، در خیابان، در جادّه، در همهجای دیگر واقعاً توجّه بشود به این معنا که سلامت نیروی انتظامی و عناصر نیرو حفظ بشود. حقیقتاً نیروی انتظامی میتواند به جمهوری اسلامی آبرو بدهد. یعنی اگر فرض کنیم پنج یا ده دستگاه دیگر هم به وظایفشان عمل نکنند امّا نیروی انتظامی یک نیروی انتظامىِ صحیحالعمل، درستکار، قوی، قاطع و دارای شرایط لازم باشد، نظام جمهوری اسلامی را در چشم مردم آبرومند خواهد کرد؛ میتوانید مایهی آبرو باشید. نقطهی مقابلش هم خدای نکرده ممکن است اتّفاق بیفتد؛ لذا اینها را بایستی توجّه کرد که عمده، صیانت سازمانی است؛ در درون سازمان، این صیانتِ لازم انجام بگیرد که این طبعاً به بیرون منعکس خواهد شد.
فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. الان دربارهی تولید داخلی حرف میزدیم؛ اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، باید فرهنگ [مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ. فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزهی اجتماعی، قانونگرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهتگیری مردم جهتگیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدایناکرده جهتگیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدایناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا ــ به آن سرنوشت دچار شدند
شاخص بعدی [دولت اسلامی]، مسئلهی قانونگرایی است. خب قانونگرایی خیلی مهم است. قانون ریل است؛ از این ریل اگر چنانچه خارج شدیم، حتماً آسیب و صدمه است. گاهی قانون ناقص است، گاهی قانون معیوب است؛ امّا همان قانون معیوب هم اگر چنانچه عمل نشود - [ قانونی] كه منتهی به بلبشو و هر كه هر كه خواهد شد - ضرر آن عمل نشدن، بیشتر از ضرر عمل كردن به قانون [ است]. این را باید نهادینه كرد؛ در مجموعهی دستگاهها این باید نهادینه بشود. و جزو رعایت قانون، رعایت اسناد بالادستی است كه امروز خوشبختانه در كشور وجود دارد؛ مثل سیاستهای كلّی، سند چشمانداز، مصوّبات شوراهای عالی از قبیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، از قبیل شورای عالی مجازی؛ كه من دیروز پریروز بود با آقای دكتر روحانی راجع به آن مختصراً صحبت كردم، بیشتر از این هم صحبت خواهیم كرد، شورای عالی مجازی - كه ما در همین اتاق شاید چهار جلسهی سه چهار ساعته با حضور رؤسای سه قوّه، و مجموعهای از قوا نشستیم و این شورا تشكیل شده و بسیار مسئلهی مهمّی است - مصوّباتی دارد، این مصوّبات را بایستی معتبر بدانند و بر طبق این مصوّبات باید عمل بشود. این قانونگرایی و قانونمداری اگر چنانچه جا افتاد، مسلّماً خیلی از آسیبها از بین خواهد رفت.
یك نكتهی دیگری كه در این انتخابات به نظر بنده برجسته بود و جا دارد كه انسان خدا را شكر كند، این بود كه بعد از انتخابات، نامزدهای مختلف با نجابت و قانونپذیری در این قضیه عمل كردند و واكنش نشان دادند؛ این خیلی چیز مهمی است. رفتند با رئیس جمهور منتخب، برادرانه و دوستانه دیدار كردند و به او تبریك گفتند، اظهار خرسندی كردند. بنده لازم است از این حضرات تشكر كنم. این است كه كام مردم را شیرین میكند، این است كه موجب میشود مردم احساس كنند موفقیت به دست آوردهاند. حالا اگر بدقلقی نشان میدادند، در این قضایا رفتار نانجیبانه میكردند، یك چیزی را بهانه میكردند، دعوائی راه میانداختند - كه دعوا را به هر بهانهای میشود راه انداخت - كام مردم تلخ میشد. اینكه ما بارها و به تكرار از حوادث سال ۸۸ شكایت كردیم، گله كردیم، انتقاد كردیم، به خاطر این است. در یك انتخابات باعظمت و باشكوه، مردم احساس پیروزی میكنند؛ بعد یك نفر، دو نفر، چهار نفر آدم بیایند كام مردم را تلخ كنند؛ در حالی كه راه برای قانونگرائی وجود دارد. این، آن سال اتفاق افتاد؛ كام مردم تلخ شد، شیرینی انتخابات از مردم دریغ داشته شد؛ در انتخابات امسال نه، بحمدالله كام مردم شیرین شد، مردم شادی كردند. رفتار باید قانونمدارانه باشد. اینكه ما این همه تأكید كردیم بر این كه قانون را رعایت كنید، این نتیجهاش است. وقتی قانون رعایت شد، دهن مردم شیرین میشود، دل مردم شاد میشود. این باید برای همیشه برای ما درس باشد. مردم هم در اینجور قضایا تفرّس میكنند، نگاه میكنند، چهرههای سیاسی را شناسائی میكنند. آن چهرهی سیاسیای كه با نجابت، با قانونمداری در قضایا برخورد میكند، مردم از او خوششان میآید. آن كسانی كه به قانون بیاعتنائی میكنند، واگرائی از قانون میكنند - به هر بهانهای - آنها را هم مردم شناسائی میكنند؛ از آنها بدشان میآید. این هم یك نكتهی اساسی است.
بحمدالله روال انتخابات تا امروز روال خوبی بوده است. یكی از نكات برجسته و مثبتی كه انسان مشاهده میكند - با خبرهایی كه داریم، با اطّلاعات آشكاری كه وجود دارد - این است كه گفتمان مردم در این انتخابات، گفتمان قانونگرایی است؛ با هر كسی صحبت میكنند، مصاحبه میكنند، مردم از تبعیّت از قانون میگویند؛ این خیلی حادثهی باارزش و برجستهای است؛ قانونگرایی. از بیقانونی مردم لطمه دیدند؛ در سال ۸۸ عدم تبعیّت از قانون، لگد زدن به قانون، به كشور لگد زد؛ این را مردم دیدند. یكی از پدیدههای برجستهی امروز این است كه مردم نگاهشان، گرایششان قانونگرایی است. خوشبختانه تا امروز، هم مسئولین، هم نامزدهای مختلف و محترم رعایت كردند جهات قانونی را، مراعات كردند؛ انشاءالله بعد از این هم همین خواهد بود. یك نكتهی مهم این است.
برای وارد شدن در عرصهی انتخابات، تنها چیزی كه حاكم است، قانون است؛ بر طبق قانون یك عدهای میتوانند بیایند، یك عدهای نمیتوانند بیایند؛ قانون معین كرده شرائط چیست، صلاحیتها چیست؛ كسانی كه تشخیص صلاحیت میدهند، چه كسانیاند؛ اینها همهاش بر طبق قانون دارد انجام میگیرد. آن دشمن بیرونی مینشیند، بر همهی این واقعیتها چشم میبندد، حرفی میزند، و - همان طور كه بار دیگری هم گفتم - متأسفانه حنجرههای بیتقوا و زبانهای بیتقوا هم همانها را تكرار میكنند.
رئیس جمهور در كشور ما و طبق قانون اساسی ما، امكانات فوقالعاده زیادی در اختیار دارد. رئیس جمهور امكاناتش در قانون اساسی، امكانات وسیعی است؛ رئیس جمهور بودجهی كشور را در اختیار دارد، همهی اركان اجرائی كشور را در اختیار دارد، ترتیب اجرای قوانین را در اختیار دارد، توانائی استفاده از همهی افراد صاحبنظر را در سراسر كشور در اختیار دارد؛ رئیس جمهور در همهی مسائل گوناگون دستش باز است. تنها محدودیتی كه برای رئیس جمهور در كشور ما وجود دارد، محدودیت قانون است؛ قانون فقط به او محدودیت میدهد، كه این هم محدودیت نیست؛ قانون، هدایتكننده است؛ محدودكننده نیست. قانون، راه را نشان میدهد كه چگونه حركت كنیم.
قوهی مجریه وسط میدان ایستاده است - چه این دولت، چه هر دولت دیگری - و كارها به عهدهی اوست، بارها بر دوش اوست، ملامتها به طرف او سرازیر میشود، سؤالها و مؤاخذهها از او میشود؛ لذا باید ملاحظهی او را كرد. به قوهی مجریه هم ما همیشه سفارش میكنیم؛ این حق عظیمی كه در قانون برای مجلس قانونگذاری و برای كل قانون ملاحظه شده، باید از طرف مجریان رعایت شود. قانون اساس كار است، قانون ریل حركت این قطار است؛ شما باید زحمت بكشید این ریلگذاری را بكنید، آنها هم باید بر روی این ریل حركت كنند. شما كمك كنید كه این ریل جوری باشد كه این قطار سر پیچ بتواند بپیچد. قطار شمال را آقایان دیدهاند؛ یك جاهائی پیچهای سختی دارد، اما بالاخره جوری است كه قطار میتواند حركت كند. از این پائین تا آن بالای كوه قطار حركت میكند، میرود بالا و میآید پائین، مشكلی هم برایش پیش نمیآید؛ چون ریلها درست چیده شده است. اگر چنانچه این انحناهائی كه لازم بود به وجود بیاید، به این شكل به وجود نیامده بود، اگر مثلاً جوری تنظیم شده بود كه قطار نمیتوانست حركت كند، مكرر شما شاهد سقوط قطار از آن بالا میبودید. این را باید در ریلگذاری ملاحظه كرد. شما ریلگذارید، او روی این ریل حركت میكند و باید قدر شما را بداند؛ اما شما هم بدانید كه بالاخره بنا است روی این ریل حركت شود. بنابراین دو طرفِ قضیه مهم است.
خوشبختانه قوانینی هم كه وجود دارد، قوانین خوبی است؛ قوانین معقولی است. همین طور كه مكرر عرض كردیم، بنبستی وجود ندارد. لذا مشاهده میكنید كه در همین انتخابات، تا این مرحلهای كه تا الان پیش آمدیم، روال قانونی جریان پیدا كرده. وقتی كه از نامزدهای محترم سؤال كردند كه اگر چنانچه شورای نگهبان نظری بدهد، شما تمكین میكنید، همهی آنها گفتند: بله، ما تمكین میكنیم. تمكین هم كردند. ما باید واقعاً تشكر كنیم از همهی این نامزدها؛ آنهائی كه به نحوی صلاحیتشان احراز نشد. اینها گفتند از نظر شورای نگهبان تمكین میكنیم، و به قول خودشان عمل كردند و تمكین كردند؛ این نشاندهندهی اهمیت و ارجحیت قانون است، نشاندهندهی كاربری قانون است؛ چون قانون بر مملكت حاكم است. ممكن است بنده یا جنابعالی از قانون ناراضی هم باشیم - گاهی اینجوری است - اما وقتی انسان در مقابل قانون تمكین كرد، حل اختلاف میشود، فصلالخطاب میشود؛ این نعمت بزرگی است، این بركت بزرگی است.
همه هم باید تابع قانون باشند. آنجائی اشكال پیش میآید كه تخلف از قانون انجام میگیرد. سال 88 اشكالاتی كه وارد شد، خسارتی كه به كشور وارد كردند و نگذاشتند كشور و ملت طعم آراء چهل میلیونی را درست بچشد، به خاطر تخلف از قانون بود. یك عدهای یا برای خاطر اغراض نفسانی، یا هدفهای خلاف سیاسی، یا هرچه - حالا در آن زمینه نمیخواهیم قضاوتی بكنیم - از قانون تخلف كردند، خطا كردند، از راه غیر قانونی وارد شدند؛ هم به خودشان صدمه زدند، هم به ملت صدمه زدند، هم به كشور صدمه زدند. راه درست، راه قانون است. همه تابع قانون باشند، همه تسلیم قانون باشند. گاهی ممكن است یك قانون، صددرصد درست هم نباشد، اما از بیقانونی بهتر است. گاهی ممكن است در یك بخشی، یك خطائی هم از مجری قانون سر بزند كه من و شما بفهمیم او در اجرای قانون این خطا را كرده است؛ اما اگر نتوانیم آن را از طریق قانونی اصلاح كنیم، تحمل آن بهتر است از اینكه باز بیقانونی كنیم؛ از راه بیقانونی بخواهیم آنچه را كه به نظر ما خطا است، درست كنیم. قانون، معیار بسیار خوبی است؛ وسیلهای است برای آسایش كشور، آرامش كشور، حفظ وحدت ملی، ادامهی راه عمومی.
من عرض بكنم؛ آنچه كه انسان از فضل الهی سراغ دارد، از همت این مردم عزیز سراغ دارد، انشاءاللّه به توفیق الهی، باذن اللّه، این انتخاباتی كه در پیش است، یكی از بهترین و پرشورترین انتخاباتهای ما خواهد بود. البته دشمن تلاش میكند زحمت مردم را باطل كند - همچنان كه در سال 88 كردند - این هم یكی از كارهای دشمنان بود؛ كسانی را وادار كردند كه برخلاف قانون، توقعاتی بكنند و بر اساس آن توقعات، سعی كنند مردم را در مقابل نظام قرار دهند؛ كه البته به توفیق الهی موفق نشدند.
راه اساسی برای اینكه مشكلات انتخاباتی پیش نیاید، التزام به قانون است؛ این را من عرض بكنم. آحاد مردم در هر جای كشور كه هستند؛ در شهر، در روستا، در مركز، در كلانشهرها و در همه جا، باید به دنبال این باشند كه هر كسی حرفی میزند، بر اساس قانون باشد؛ هر كسی توقعی دارد، بر اساس قانون باشد. آنهائی كه آن سال آن خسارت را به كشور و به ملت وارد كردند و برای كشور هزینه درست كردند، اگر تسلیم قانون بودند، اینجوری نمیشد. قانون معیّن كرده است كه اگر كسی اعتراضی دارد، بیاید. آن سال گفته شد؛ حتّی ما از شورای محترم نگهبان خواهش كردیم، آن زمان را تمدید هم كردند كه آراء بازشماری شود؛ گفتیم هر تعداد معقولی و هر صندوقی كه بخواهند بازشماری شود، بازشماری شود؛ خب، زیر بار نرفتند! كارشان منطقی نبود، معقول نبود؛ برای كشور هزینه درست كردند. خب، كشور بر این مسائل فائق میآید. نظام جمهوری اسلامی قوی است. این خرابكاریها و انگشت توی چشم كردنها و این مزاحمتها و آزارها، جمهوری اسلامی را كه از پا نمیاندازد. جمهوری اسلامی در طول این سالها با انواع سیاستها و سیاستمدارانِ مختلف روبهرو بوده است؛ اما با وجود همهی معارضهها، همهی زاویهها - كه احیاناً وجود داشته است - جمهوری اسلامی پیش رفته؛ بعد از این هم همین جور خواهد بود. جمهوری اسلامی كه با این حرفها از پا در نمیآید، منتها برای كشور هزینه درست میشود. راه هزینه درست نشدن، التزام به قانون است. این توصیهی من به شما مسئولان محترم انتخابات هم هست: قانون را معیار قرار دهید. در آیهی كریمهی قرآن كه تلاوت كردند، به ادای امانت اشاره شد - «انّ اللّه یأمركم ان تؤدّوا الامانات الی اهلها» - ادای امانت به همین است كه طبق مرّ قانون عمل شود؛ هم در مرحلهی تشخیص صلاحیتها - چه در مورد ریاست جمهوری، چه در مورد شوراها، و در موارد دیگری كه در پیش است - هم در مرحلهی قرائت آراء، هم در مرحلهی حفظ آراء و صندوقها. باید مرّ قانون رعایت شود و نهایت امانتداری انجام بگیرد؛ كه بحمداللّه تا حالا هم همین جور بوده است. بدیهی است در هر انتخاباتی، یك عدهای به نتیجهی مطلوبِ خودشان نمیرسند - من نمیخواهم اسمش را بگذارم بازندهی انتخابات؛ نباید تعبیر برنده و بازنده و این واژهها و اصطلاحات غربیِ مادی را به كار برد؛ اگر برای خدا و برای انجام تكلیف وارد میشویم، برد و باخت وجود ندارد - خب، اینها اعتراض دارند. انسان پیش قاضی هم كه میرود، همین جور است. قضاوتی در یك دادگاهی وجود دارد؛ آن طرفی كه در این قضاوت به مقصود خود رسیده، خوشحال است، آن طرف دیگر ناراحت است؛ آن طرف دیگر نباید دادگاه را متهم كند كه برخلاف حق عمل كرده؛ نه، دادگاه است و بر طبق قانون عمل میكند؛ منتها او ناراحت میشود، ناراضی میشود. باید همهی آنچه را كه پیش میآید - كه مبتنی بر قانون است - تحمل كنیم؛ این را باید همهمان یاد بگیریم؛ این صبرِ انقلابی است، این تحملِ انقلابی است. امیدواریم خدای متعال هم دلها را هدایت كند به آنچه كه برای كشور بهتر است. مردم ما و كشور ما از انتخابات سال 88 بهترین خاطرهها و بدترین خاطرهها را دارند. بهترین خاطرهها حاصل حضور عظیم چهل میلیونی مردم پای صندوقهای رأی بود، كه دنیا را خیره كرد؛ بدترین خاطرهها مربوط به جرزنیهای سیاسی یك عده آدم نادان، ناباب و بعضاً معاند در قضیهی انتخابات بود. خب، در هر قضیهای، در هر حادثهای ممكن است یك عدهای قبول نداشته باشند، معترض باشند. چگونه باید اعتراض را نشان داد؟ قانون، راه معین كرده است. چرا قانونشكنی كنند؟ چرا برای مردم هزینه درست كنند؟ چرا كشور را دشمنشاد كنند؟ چرا برنامههائی را كه عفونت تصمیمگیریها و ترفندهای دشمن از آن بلند و آشكار است، اجرا كنند؟ قانون، راه معین كرده است. آنجا ما گفتیم، به همه هم گفتیم، همهی اطراف قضیه هم ملزم بودند كه بر طبق آنچه كه گفته شده است - كه مرّ قانون است - عمل كنند. چرا نكردند؟!
در انتخابات، دو تا مسئله از همه مهمتر است: مسئلهی اول، حضور مردم، شركت مردم - كه بایستی وسیع و گسترده باشد - مسئلهی دوم، قانونگرائی در انتخابات، وفاداری به قانون، احترام به رأی مردم. اینجور نباشد كه اگر چنانچه انتخابات بر طبق نظر و میل ما انجام گرفت، این را ما قبول داشته باشیم؛ اگر برخلاف نظر ما بود، «و ان یكن لهم الحقّ یأتوا الیه مذعنین». اگر حق را به ما دادند، آنی كه ما میخواهیم، سر كار آمد، قانون را قبول داریم؛ اگر آنی كه ما میخواهیم، سر كار نیامد، میزنیم زیر قانون؛ نه قانون را قبول داریم، نه رأی مردم را قبول داریم؛ این نمیشود. فتنهی 88 همین جور بود. ادعا كردند كه قانونگرا هستند، بعد خب مردم به آنها رأی ندادند، اكثریت مردم به كس دیگری رأی دادند؛ اینها بنا كردند دعوا راه انداختن كه چرا! كشور را، ملت را مدتی مضطرب كردند، دشمن را خوشحال كردند؛ البته آخرش هم در مقابل مردم دیگر تاب نیاوردند و عقب نشستند.
گناه آتشافروزان فتنهی 88 همین بود كه به قانون تمكین نكردند، به رأی مردم تمكین نكردند. ممكن است كسی بعد از انتخابات اعتراض داشته باشد؛ خیلی خوب، این اعتراض ایرادی ندارد؛ اما راهِ قانونی دارد كه چگونه باید این اعتراض را بیان و دنبال كرد. اگر قانون را قبول داریم، باید از آن راه برویم. این هم نكتهی اصلی است. یك نكته را هم به جوانان عزیز انقلابی، به فرزندان عزیز انقلابی خودم، به فرزندان بسیجی - از زن و مرد - عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بیگانگان از ایمان دینی به گوششان میخورد یا با چشمشان میبینند، عصبانی هستند؛ وقتی می بینند روز عاشورا چگونه یك عدهای حرمت عاشورا را هتك میكنند، حرمت امام حسین را هتك میكنند، حرمت عزاداران حسینی را هتك میكنند، دلهاشان به درد میآید، سینههاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعی هم هست، حق هم دارند؛ ولی میخواهم عرض بكنم جوانهای عزیز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بی رویهای، كمك به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میكنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میكنند، هر روز می آورند، من نگاه میكنم - می بینم همین طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانی؛ گاهی هم از بنده گله میكنند كه چرا فلانی صبر میكند؟ چرا فلانی ملاحظه میكند؟ من عرض میكنم؛ در شرائطی كه دشمن با همهی وجود، با همهی امكاناتِ خود درصدد طراحی یك فتنه است و میخواهد یك بازی خطرناكی را شروع كند، باید مراقبت كرد او را در آن بازی كمك نكرد. خیلی باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههای مسئولی وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطی از قانون، بایستی مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادی كه شأن قانونی و سمت قانونی و وظیفه ی قانونی و مسئولیت قانونی ندارند، قضایا را خراب میكند. خدای متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّكم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی».(1) بله، یك عدهای دشمنی میكنند، یك عدهای خباثت به خرج میدهند، یك عده ای از خباثتكنندگان پشتیبانی میكنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخی از قضایا بشود، بیگناهانی كه از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابیِ خودم را از اینكه یك حركتی را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.
دولت به قانون اهمیت بدهد. بله اینی كه آقای رئیسجمهور گفتند كه همه باید قانون را رعایت كنند، بله مسلم است؛ مجلس، قوهی قضائیه، دستگاههای گوناگون، باید قانون را رعایت كنند؛ به آنها هم ما توصیهی این را میكنیم، به شما هم توصیه میكنیم. قانون را دقیق رعایت كنید. خوب، حالا بعضی از منتقدین دولت گفتند كه دولت قانون را رعایت نمیكند. آقای رئیسجمهور هم در جواب گفتند كه نه، این دولت قانونگراترین دولتهاست. این، دوتا ادعا شد؛ دو طرف قضیه. باز من اینجا كار ندارم كه كدام طرف ترجیح دارد، كدام طرف ترجیح ندارد. من میخواهم به شما عنوان مسئولین مجریهی كشور سفارش اكید بكنم كه به قانون اهمیت بدهید. اگر چنانچه ما اینجا قانون را در مسئلهای خاص شكستیم و عمل نكردیم، صرفاً این نیست كه یك قانون نقض شده باشد؛ بلكه معنایش این است كه یك راهی، یك خطی باز شد كه این خط، دنباله خواهد داشت. كارِ قانونشكنی اینجوری است. اینجا كه قانون نقض شد، نقض قانون یك فرصت تازهای پیدا كرد كه به وسیلهی دیگران انجام بگیرد. لذاست كه به مسئلهی قانون، خیلی اهمیت بدهید.
در همینجا هم برای حل و فصل قضایا، معیار قانونی وجود دارد. اگر قانون حاكم نشد، آن چیزی كه از بیقانونی بر سرِ همه خواهد آمد، بسیار تلختر است از آنچه كه اجرای قانون ممكن است در كام بعضی تلخی به وجود بیاورد؛ «و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». عدل همان رعایت قانون است. اگر ما از رعایت قانون احساس ضیق كردیم، نخواستیم به قانون تن بدهیم، آنچه كه بر سر ما از بیقانونی خواهد آمد، بمراتب از این تلخیِ تحمل قانون، سختتر است. این را باید همه توجه كنند.
مردم ما به توفیق الهی، به هدایت الهی، به دستگیری الهی، مردم مؤمنی هستند؛ هم آگاهند، هم مؤمنند، هم حاضر در صحنهاند، پابهركابند در هرجائی كه لازم باشد. ماها باید خودمان را اصلاح كنیم. نخبگان و خواص سیاسی بایستی مراقب كار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همهی نخبگان است، خطاب به یك طرفِ خاصی، جناح خاصی نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یك ملت یكپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریك كنند، آن یكی بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریك كند، اینها راه به جائی نمیبرد. وقتی شما متحد بودید، وقتی شما همدل بودید، وقتی شما احساس و ابراز اعتماد به كشورتان و نظامتان كردید، آن وقت این وسوسههای خناسان بینالمللی، این سیاستمداران ظالم، مداخلهگر، دور از انسانیت، دیگر اثری نخواهد كرد. یك مسئلهی دیگر هم- كه حالا دارد صحبت ما طولانی میشود- مسئلهی فرهنگ قانونمداری در كشور است. ما واقعاً احتیاج داریم به اینكه قانون در تمام امور كشور، یك شاخص، یك محور، یك فصل الخطاب محسوب شود. اگر ما قانونمدار باشیم، واقعاً این، زندگی مردم را روان خواهد كرد؛ درست مثل چراغهای سبز و قرمز سر تقاطعها. ببینید رعایت نكردن این مسئله چقدر مشكل ایجاد میكند. خوب، شما با اتومبیلتان رسیدید سر چهارراه. فرض كنید یك دقیقه، دو دقیقه چراغ سبز بود و داشتند میرفتند؛ تا شما رسیدید، قرمز شد. سخت است دیگر؛ باید حالا مدتی اینجا بایستید. ورود شما در این منطقهی ممنوعه، برای خاطر آسایش خودتان و دل خودتان، موجب میشود كه چند ده برابر شما گاهی آدم و اتومبیل در دو طرف مسیر كارشان دچار اختلال بشود؛ آن كسی هم كه به عنوان پلیس راهنمائی آن وسط ایستاده كه باید كار را تنظیم كند، دچار مشكل بشود. خوب، قانون را رعایت كنید تا این همه مشكل به وجود نیاید. ببینید، این یك مثال واضحی است كه به طور روزمره با آن مواجهایم و لذا غالباً هم رعایت میكنند. همهی جاها قانون همین است. اگر رعایت قانون شد، كارها روان میشود؛ اگر بیقانونی آمد وسط میدان- كه هركسی هم برای بیقانونیِ خودش بالاخره یك توجیهی دارد؛ یكی میگوید آقا این قانون حق من را ضایع كرد، این قانون نمیدانم چنین بود، این قانون چنان بود؛ اما این توجیهها قابل قبول نیست- كارها مختل میشود.
اگر بیقانونی رائج شد، كارها گره خواهد خورد؛ ترافیك سنگین خواهد شد، گرههای ترافیكی به وجود میآید، كار مردم از بین میرود، مصالح مردم پامال میشود. همه بایستی به قانون احترام بگذارند. و من به شما عرض بكنم؛ این مورد هم مثل موارد دیگر از چیزهائی است كه فرهنگ آن بایستی از نخبگان سرریز بشود به بدنهی جامعه. اگر شما كه جزو نخبگان هستید، قانون را رعایت نكردید، انتظار نداشته باشید كه بدنهی جامعه قانون را رعایت كند. ادعای نخبگی بكنیم- نخبگی سیاسی، نخبگی علمی- اما در همان مورد كارِ خودمان به قانون بیاعتنائی كنیم. در همین قضایای جاری هم بنده مُصر بودم و هستم و خواهم بود بر اجرای قانون؛ یعنی یكقدم از قانون فراتر نخواهیم رفت؛ قانون كشورمان، قانون جمهوری اسلامی. مطمئناً نه نظام، نه این مردم به هیچ قیمتی زیر بار زور نخواهند رفت. نقطهی مقابل قانونگرائی و انقیاد در مقابل قانون، دیكتاتوری است. این هم دوستان حتماً میدانند و بدانند- اگر نمیدانند- كه در زمینهی روحیِ همهی ما یك میل به دیكتاتوری وجود دارد؛ این را باید سركوب كنید. همین طور كه عرض كردیم، این فیلِ مستِ درون را با چكش قانون و دین و تعبد دائماً سربهراهراه نگه داریم. اگر خود ما علاج نكنیم، علاجش مشكل خواهد شد. اگر انقیاد به قانون نبود، روح دیكتاتوری یواشیواش بروز خواهد كرد. در جوامع، دیكتاتوری همینجور به وجود میآید. در مورد قوهی قضائیه آنچه كه مهم است، این است كه ما ببینیم قوهی قضائیه برای چیست؛ آن را تأمین كنیم. همهی كارها در این جهت باید باشد. قوهی قضائیه برای عدل است، برای عدالت است. معیار و شاخص عدل هم عمل به قانون است. اگر عمل فرد، جمع، منطبق به قانون شد، این عدالت است؛ اگر از قانون انحراف پیدا كرد، این بیعدالتی است. و قانون هم در نظام اسلامی، قانون اسلامی است. البته در مجموعهی قوانین ما ممكن است قوانینی باشند كه صددرصد با احكام اسلامی منطبق نباشند، یا قوانینی كه از قبل ماندهاند یا برخی قوانین دیگر، كه اینها بایست اصلاح بشود. معیار، این است كه برطبق قانون عمل بشود. عدل، اینجا تحقق پیدا میكند.
آنچه در انتخابات بسیار مهم است، حضور عمومی مردم است؛ همه باید در انتخابات شركت كنند؛ این یك وظیفهی ملی است؛ این چیزی نیست كه با بودن دولت دولتهای مختلف، روی كار بودن جریانهای مختلف، جناحهای مختلف، تغییر بپذیرد. انتخابات یك فریضه است؛ همه باید شركت كنند؛ همه باید خود را موظف بدانند برای اینكه در انتخابات شركت كنند. بهانهجوئی نباید بشود. بعضی از حرفها بهانهجوئی است. گاهی بهانهجوئی حقیقی است، گاهی بهانهجوئی برای این است كه مردم دلسرد بشوند. انتخابات در كشور ما در مقایسهی با انتخاباتهائی كه ما میبینیم در دنیا دارد انجام میگیرد و خبرش را داریم، جزو سالمترینهاست؛ انتخاباتِ خوبی است.
البته من به مجریان انتخابات توصیه كردهام، الآن هم توصیه میكنم: باید بهشدت قانون را رعایت كنند. حد و مرز، قانون است. همه باید الزامات قانونی را بپذیرند و تسلیم الزامات قانونی بشوند. قانون حد فاصل حق و باطل است در حركت و مشی ملت و مسئولین. قانون را نباید دور زد. این باید رعایت بشود؛ بحمد اللَّه رعایت هم میشود. ما هم توصیه داریم میكنیم كه با مراقبت و دقت بیشتر قانون را رعایت كنند؛ به كسی ظلم نشود، حق كسی تضییع نشود؛ حق مردم در طرف مقابل، تضییع نشود، كه آدمهای ناباب و ناصالح، صالح معرفی نشوند؛ آدمهای صالح هم از حق خودشان محروم نمانند، ناصالح معرفی نشوند. این رعایتهائی است كه باید همه بكنند. مردم دوست دارند در انتخابات شرکت کنند و انشاءاللَّه شرکت هم میکنند و به انتخابات علاقهمندند و این روالِ احراز و تشخیص صلاحیت هم یک روال همه جاییِ دنیایی است و مخصوص ایران و مخصوص مجلس شورای اسلامی هم نیست. در همه جا وقتی انسان برای مسؤولیتی مأموریت دارد که مسؤول معیّن کند، قهراً تفحّص و جستجو میکند که آیا این شخص صلاحیت دارد یا ندارد؛ این هیچ ارتباط ندارد به اینکه مجلس شورای اسلامی باشد یا غیرمجلس شورای اسلامی. بنابراین کار، کار معمولیای است؛ کاری است که در همه جای دنیا و پیش همهی عقلای عالم انجام میگیرد. فرض کنید یک نفر را برای مسؤولیتی به مجلس معرفی میکنند. مجلس بیخود که به این شخص رأی نمیدهد، بلکه تفحّص، تحقیق، مطالعه و جستجو میکند تا ببیند که این شخص نقطه ضعفی نداشته باشد. اگر نپسندید، رد میکند. این رد کردن را نمیشود به مجلس ایراد گرفت؛ زیرا مجلس صلاحیت آن شخص را احراز نکرده و او را رد کرده است. عین همین قضیه دربارهی نمایندگان مجلس هم طبعاً صادق است. بنابراین روال، روال عادّی است و مردم هم این روال را قبول دارند و قانون اساسی هم این روال را احراز کرده است. آنچه که وظیفهی من و شماست، این است که سعی کنیم آنچه را که وظیفهی قانونی است، با دقّت و با اتقان و با رعایت حال آن کسانی که با آنها سر و کار داریم، انجام دهیم؛ یعنی ظلم به کسی نشود و حقّ کسی پامال نگردد. افرادی که صدای کلفتی دارند و همه صدای آنها را میشنوند، به نظر من به قدر آن استاد دانشگاه که فرضاً نامهی خصوصی به جناب آقای جنّتی مینویسد که مرا رد صلاحیت کردهاند، در حالی که خصوصیات و سوابق من این است، اهمیت ندارند. من دلم برای آن شخص میسوزد و برای کسی که در گوشه و کنار باشد و خدای نکرده به حقّ او بیتوجّهی شده و ردّ صلاحیت شده، در حالی که بهطور عقلایی و عرفی و با همان قرائن عادّی میشود صلاحیتش را احراز کرد. آنچه بنده را نگران میکند این است که نکند چنین اتّفاق بیفتد. حالا که الحمدللَّه فرصت هست، واقعاً پروندهی یکیک افرادی را که هستند، نگاه کنید. البته ممکن است بعضی سابقهای داشته باشند که انسان براساس قرائنی که دارد، تأیید میکند آن سوابق - که الان مطلوب نیست - از آن اشخاص منقطع شده است. بنابراین انسان باید برطبق وضعیت حال حکم کند.
من معتقدم باید به قانون عمل كرد؛ چه به نفع ما باشد، چه به ضرر ما. خیلی از قوانینی كه در مجلس تصویب میشود، ممكن است مورد قبول شما نباشد؛ خیلی از مصوّبات دولت ممكن است مورد قبول شما و من نباشد؛ اما به همان چیزی هم كه قبول نداریم، باید عمل كنیم، و این منطق دارد. منطق این است كه قانونِ بد بهتر از بیقانونی و نقض قانون است. اینكه ما قانون را هرجا طبق میل ما از آب درمیآید، قبول داشته باشیم؛ هرجا نتیجهاش طبق میل ما از آب درنمیآید، قبول نداشته باشیم، منطقی نیست.
قانون یعنی چه؟ قانون یعنی سرنوشت یك كشور؛ قانون یعنی سرنوشت انسانها در یك جامعه. چون همه متّبع هستند و مجبورند از قانون تبعیّت كنند. دولت هم باید از قانون تبعیّت كند؛ رهبر هم باید از قانون تبعیّت كند.
بعضیها خیال میكنند كه این «ولایت مطلقهی فقیه» كه در قانون اساسی آمده، معنایش این است كه رهبری مطلقالعنان است و هر كار كه دلش بخواهد، میتواند بكند! معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی موبهمو قوانین را اجرا كند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسئولان و دستاندركاران امور بخواهند قانونی را كه معتبر است موبهمو عمل كنند، دچار مشكل میشوند. قانون بشری همینطور است. قانون اساسی راه چارهای را باز كرده و گفته آنجایی كه مسئولان امور در اجرای فلان قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه میشوند و هیچ كار نمیتوانند بكنند- مجلس هم اینطور نیست كه امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب كنند و به شما جواب دهند- رهبری مرجع است. زمان امام هم همینطور بود. بنده خودم آنوقت رئیسجمهور بودم و جایی كه مضیقههایی داشتیم، به امام نامه مینوشتیم و ایشان اجازه میدادند. بعد از امام، دولت قبلی و دولت فعلی گاهی راجع به مسائل گوناگون نامه مینویسند كه در اینجا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید كه این بخش از قانون نقض شود. رهبری بررسی و دقّت میكند و اگر احساس كرد كه بهناگزیر باید این كار را بكند، آن را انجام میدهد. جاهایی هم كه به صورت معضل مهمّ كشوری است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میشود. این معنای ولایت مطلقه است، و الّا رهبر، رئیسجمهور، وزرا و نمایندگان، همه در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند. نظام اسلامی و هر نظامی به قوّهی قضائیّهای نیاز دارد كه هم مقتدر و هم مورد اعتماد باشد؛ این دو ركن در كنار هم لازم است. مورد اعتماد بودن به معنای این نیست كه انسان برای وجاهت مردمی، از قدرت آن دستی كه ضامن اجرای قوانین است، بكاهد. اساس قوّهی قضائیّه برای حفظ قانون است. امروز بحمد اللّه در كشور ما همهی مسئولان دم از تبعیّت از قانون میزنند. این امر بسیار مثبتی است؛ حفظ قانون، رعایت قانون. حفظ و رعایت قانون چگونه تضمین میشود؟ یك راه تضمین وجود دارد و آن، قدرت قوّهی قضائیّه است. كسانی كه اقتدار قوّهی قضائیّه را آماج حملات خود قرار میدهند، بدانند كه به بیقانونی و هرجومرج و ابطال و تضییع حقوق ضعفا كمك میكنند؛ چون قوّهی قضائیّه بازو و پنجهی قدرتمند نظام است، برای اینكه گریبان متجاوز و متخلّف از قانون را بگیرد و او را سر جای خود بنشاند تا مردم بتوانند در پناه قانون زندگی كنند. پس، اقتدار قوّهی قضائیّه یك اصل است، اما درعینحال این اقتدار باید به نحوی باشد كه اعتماد مردم جلب شود و این با همین اصلاحاتی است كه در قوّهی قضائیّه طرّاحی شده است و باید با قدرت تمام دنبال شود. كارهایی كه اشاره كردند، بسیار مهمّ است. علاوه بر اینها، انبساط عدالت در سرتاسر دستگاههای قوّهی قضائیّه تا ردههای پایین در همه جای كشور است. هر دادگاهی در هر نقطهای كه مرجع جمعی از مردم است- و لو جمع كوچكی- باید به نحوی عمل كند كه دلگرمی و اعتماد مردم را به خود جلب كند؛ یعنی همه مطمئن شوند كه این هستهی قضائی كه در اینجا مستقر است، برطبق قانون و عدل حكم خواهد كرد.
رعایت قوانین و رعایت برادری و مروّت و زیادهخواهی نكردن و تجاوز به حقوق دیگران نكردن و رعایت وقت را كردن- چه وقت خود، چه وقت دیگران- رعایت مقرّرات در عبور و مرور و رفت و آمد و مسائل مالی و تجاری و امثال اینها، همه مصادیق نظم است. یك مصداق مهمِّ نظم هم این است كه میان كاركرد ما در جامعه و افكار و عقاید و شعارهای ما هماهنگی برقرار باشد. از بینظمیهای بسیار خطرناك یكی همین است كه در جامعهای مبانی فكری و عقیدتی و باورهایی كه جامعه به آن ایمان و اعتقاد دارد، یك چیز باشد؛ اما رفتارهایی كه براساس همین قواعد و باورها باید شكل بگیرد و هنجار عمومی اجتماعی را تشكیل دهد، با آن باورها و فكرها و مبانی منطبق نباشد. این نوعی دورنگی و دورویی و نفاق عمومی را به وجود میآورد و بسیار خطرناك است.
اسم اسلام را آوردن و تكرار كردن، اما در عمل هیچ به مبانی اسلامی باور نداشتن؛ اسم حقوق بشر را به عنوان مبنا و قاعدهی فكری مطرح كردن، اما در عمل هیچ رعایت حقوق بشر را نكردن- كه امروز در سطح بینالمللی متأسّفانه یكی از بلاهای بزرگ جامعهی بشری این است- اسم آزادیخواهی را آوردن، اما در عمل رعایت آزادی دیگران را نكردن؛ اسم قانون و قانونطلبی را آوردن، اما در عمل پایبند به قانون نبودن، از جمله خصوصیّات بسیار بد و یكی از مصداقهای بارز و خطرناك بینظمی است. البته مسئولان كه میخواهند مقرّرات و قوانین را به وجود آورند یا اجرا نمایند، باید بیشتر رعایت كنند؛ آحاد مردم هم در رعایتهای عمومی خودشان باید به این موضوع توجّه كنند. رئیسجمهور و یكایك اعضای تصمیمگیر در این نظام، مسئولند. اعتبار آنها عبارت از این است كه به وظیفهی خود در مقابل خدا، مردم و قانون اساسی عمل كنند. در نظام اسلامی، اعتبار همهی مسئولان به این است كه خود را كمربستهی دین خدا و مجری قوانین و متعهّد به قانون اساسی بدانند. مردم این را میخواهند و انتخاب كردهاند. اگر كسی قدم را كج بگذارد و از این راه منحرف شود- چه رهبری باشد، چه رئیسجمهور باشد و چه دیگر مسئولان- قبل از آنكه سازوكار اجرایی برای كنار گذاشتن آنها به كار بیفتد؛ چون فاقد شرط میشوند، خودشان منعزل و كناررفتهاند. بنابراین مسئولیت، سنگین است.
اگر شما امروز میبینید كه با تبلیغات و تحریك دشمنان، در هر برههای از زمان، قوای قانونی كشور مورد تعرّض تبلیغاتی قرار میگیرند، این دنبالهی همان دشمنیای است كه از اوّل با اساس نظم و قانون در جمهوری اسلامی وجود داشت و امام مقابل آن ایستاد. ما همیشه این را تأكید كردهایم و بازهم تكرار میكنیم، وظایفی كه در قانون اساسی برای قوای سهگانه و مسئولان قانونی معیّن شده، معتبر و محترم است و همه باید در مقابل این قانون، حالت تسلیم داشته باشند. بیقانونی به شكلهای مختلفی خود را نشان میدهد. یكی از آنها همین است كه علیه اساس و ترتیبات قانون اساسی مبارزهی تبلیغاتی شود و لجنپراكنی صورت گیرد و به مسئولیتهای قانونی در هر بخشی از بخشها بیاحترامی گردد. این آن چیزی است كه از اوّلِ انقلاب، دشمنان امام و اسلام بر روی آن پافشاری میكردند و امام در مقابل آن ایستاد.
چرا بعضی افراد از آوردن اسم دشمن بدشان میآید؟! میگویند نفهمید، ندانید و به یاد نیاورید كه دشمن دارید! انقلاب و نظام جمهوری اسلامی این راه روشن را به ما نشان داد و این خطّ صلاح و فلاح را در مقابل پای ملت گذاشت. انقلاب احتیاج به تجدید نظر ندارد؛ احتیاج به عمل كردن دارد. عدّهای دائماً دم از تجدید نظر میزنند. در چه چیزی میخواهید تجدید نظر كنید؟! انقلاب، یك حركت عظیم در مقابل فساد و بیكفایتیِ رژیمی بود كه تا خرخره در لجنزارهای فساد و وابستگی گرفتار شده بود. انقلاب، یك اصلاح بزرگ است. باید به انقلاب عمل كرد؛ باید به قانون اساسی عمل كرد؛ باید به مبانی نظام جمهوری اسلامی وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهوری اسلامی عیبی ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كمبصیرتی و ترس و جبنِ ذاتی و دلدادگیِ خود به امور مادّی و عشرت دنیایی میخواهیم انقلاب را تفسیر كنیم. ما ضعفهای خود را به حساب انقلاب میگذاریم؛ در حالی كه انقلاب، قوی و كارآمد است و نظام جمهوری اسلامی، همان قلّهی بلندی است كه میتواند ملت ایران و كشور عزیز ما را از همهی گرفتاریهای مادی و معنویاش بیرون بیاورد؛ به شرطی كه بنده و امثال بنده به آنچه كه نظام جمهوری اسلامی و اسلام عزیز بر دوش ما گذاشته، عمل كنیم و ضعفهای خودمان را به پای نظام جمهوری اسلامی نگذاریم.
قانون اساسی ما یك قانون مترقّی، بسیار مستحكم و بسیار هوشمندانه نوشته شده است. براساس این قانون، همه چیز در جای خود قرار دارد و قرار گرفته است. توصیهی من به همهی مسئولان، به همهی مراكز قانونگذاری، به همهی مراكز قانونی و به همهی آحاد ملت، رعایت قانون است. اگر ما قانون را رعایت كنیم، دشمن نمیتواند به طمعورزی خود ادامه دهد. قانون باید رعایت شود. قانون، راه نفوذ دشمن را هم بسته است. اگر دیده میشود در مواردی اغتشاشگرانی از سوی دستگاههای تبلیغاتی دشمن تأیید میشوند، اینجا بهترین پاسخ به دشمن این است كه قانون اجرا شود. اگر اغتشاشگرانِ حوادثی از قبیل حوادث خرمآباد، با قوّت و قدرت به وسیلهی دستگاههای قانونی به مجازات خود برسند هركه هستند دشمن دیگر جرأت نمیكند. با رعایت قانون، با رعایت انصاف، بدون تن دادن به اختلافات جزئیِ سیاسی كه همراه با هوچیُگراییها، بزرگ نشان داده میشود دشمن نمیتواند به طمعورزی خود ادامه دهد.
عمل به قانون اساسی، علاج اساسی دردهای این كشور است. و عمل هم متوقّف بر این است كه عناصر عملكننده؛ چه آنهایی كه مجاری اجرای قانون اساسی را معیّن میكنند مثل دستگاههای قانونگذاری چه كسانی كه آن را اجرا میكنند مثل قوّهی مجریّه چه كسانی كه عدالت و تخلّفها را مورد ملاحظه قرار میدهند مثل قوّهی قضائیّه و همهی دستاندركاران این كشور، در مقام عمل، اخلاص و صفا و مسئولیت و انجام وظیفه را ملاك خودشان قرار دهند. این اساس قضیه است.
بعضیها دستگاههای قانونی را متّهم میكنند و این كار غلطی است. دستگاههای قانونی، اعم از وزارت كشور كه مجری انتخابات است و شورای نگهبان كه ناظر امین بر انتخابات است هركدام وظیفه و قانونی دارند. كسانی هم هستند كه مراقبت میكنند تخلّف از قانون انجام نگیرد. اگر میانِ خود اینها در موردی اختلافی باشد كه این قانونی است یا نه باید میان خودشان آن را حل كنند. بعضیها مایلند كه به دنبال همان سیاست جنجالآفرینی، این شخص را، آن شخص را، این مجموعه را، آن مجموعه را، به كارهایی متّهم كنند كه شأن مسئول اسلامی نیست. مردم باید به مجریان و ناظران انتخابات، با چشم یكسان نگاه كنند. هم مجریان، هم ناظران، باید پایبندی خودشان را به قانون نشان دهند. ملاك، قانون است؛ سلایق افراد ملاك نیست. آن قانونی كه در مجلس شورای اسلامی تصویب و در شورای نگهبان تأیید شده است، برای همه معتبر و حجت است؛ چه كسی كه آن قانون را میپسندد، چه كسی كه آن قانون را نمیپسندد. قانون تا قانون است، همه موظّفند به آن عمل كنند.
همیشه فساد انسانها آن وقتی شروع میشود كه آن اختیار و امكانی را كه در دست آنهاست، به عنوان یك ابزار شخصی به حساب بیاورند، نه به عنوان یك ابزار برای انجام وظیفهی الهی. این آن نقطهی انحطاط و انحراف است. همه جا انسانهای والا آن انسانهایی هستند كه همهی آنچه را كه در اختیار دارند، متعلّق به خدا و وظیفهی خدایی میدانند و آن را در راه وظیفهی الهی آن جایی كه جای صرف آن است بیدریغ صرف میكنند. افتخاری برای نیروهای مسلّح ما از جمله نیروی انتظامی بالاتر از این نیست كه در مواردی، نشان داده كه آماده است آنچه را كه در اختیار دارد، در راه خدا مصرف كند.
مراقب باشید خطّ مستقیم و راه شناختهشده و درست را كه راه وظیفه و راه قانون است از دست ندهید و رها نكنید. انسان وقتی با مردم مواجه است، كار ظرافت پیدا میكند. هم انجام وظیفه، هم نشان دادن اقتدار قانون، هم جلوگیری از هرگونه تخطّی و تجاوز از قانون، هم نشان دادن صلابت انجام وظیفه، هم نشان دادن رحمت؛ ببینید مرز اینها چقدر به هم نزدیك است و چقدر این خطّی كه از میانهی این همه نشانه و علائم میگذرد، خطّ ظریفی است. هرچه موفقیّت در این نظام و برای این مردم به وجود آمده است، برای رعایت همین خصوصیات است. از طرفی رعایت وظیفه و رعایت قانون؛ از طرفی محبّت به مردم، به كسانی كه انسان با آنها مواجه میشود؛ سختگیری در موارد تخلّف؛ درعینحال محبّت و گذشت در موارد قابل گذشت؛ خود را، احساسات خود را، شأن خود را در مقابل وظیفه نادیده گرفتن؛ ابزار قانونی را، امكان شخصی را به عنوان وسیلهای برای تقرّب إلی اللّه به كار بردن. ببینید؛ وقتی همهی این چیزها باهم شود، آن وقت فضل و كمك و تأیید الهی حتمی است. خدای متعال در این مدّت، این ملت و امام بزرگوار ما را كه انصافاً مظهر همهی این خصوصیات بود به كمك همین خصوصیات تأیید و كمك كرد و پیش برد. در امر نظارت باید قانون و موازینْ ملاك و معیار باشد و نه مذاقها و سلایق شخصی. مطلقاً دنبال مذاق شخصی نروید و اینطور نباشد كه یكوقت انسان خودش تشخیص دهد كه اگر این فرد در مجلس نباشد، برای مجلس خسارتی است؛ اگر این شخص باشد، برای مجلس فایدهای دارد؛ آنگاه برخلاف موازین و مقرّرات، این مذاق اعمال شود. باید كاری كنید كه بتوانید پیش خدای متعال و بندگان او جوابگو باشید. اگر از شما سؤال شد كه به چه مناسبت این شخص را رد كردید، شما بگویید: پروردگارا! من ملزم بودم طبق مقرّرات عمل كنم. مقرّرات چنین گفت، من هم این شخص را رد كردم؛ یا مقرّرات چنین گفت، من این شخص را تأیید كردم؛ اما اینكه من اینگونه تشخیص دادم، من اینگونه فهمیدم، من این آدم را مضر دانستم، من این آدم را مفید دانستم؛ اینها قابل قبول نیست. اینها را نه خدای متعال قبول خواهد كرد، نه بندگان خدا. باید طبق موازین و مقرّرات عمل كنید. هیچگونه ملاحظهای نباید مانع از اعمال مقرّرات شود.
نمیگوییم ضوابط، یعنی ملفوظ و منطوق قانون؛ لیكن میگوییم ضوابطی كه شرعاً و قانوناً معتبر است، باید رعایت بشود. حالا اگر با آن ضوابط، واقعاً انسان علم پیدا كرد، طبعاً طبق علمش عمل خواهد كرد؛ این چیز قهری است.خداوند إن شاء اللّه وجود شریف آقایان را محفوظ بدارد.
نیروی انتظامی محبوبیت خود را باید در چه چیزی بهدست بیاورد؟ در قاطعیت بر اساس قانون و بر اساس همان چیزی كه در مقررات از او طلب شده است؛ نه در ملاحظهی كسی، ملاحظه جمعی، رعایت میل قشری یا گروهی؛ ابداً. اگر چنین كاری بشود و چنین رعایتهای خارج از قانونی انجام بگیرد، تخلف شده است. تنها رعایتی كه نیروی انتظامی باید بكند، عبارت است از رعایت قانون و رعایت اخلاق در اجرای قانون. البته در اجرای قانون، دوگونه میشود عمل كرد: یكی با بداخلاقی و كجخلقی و عبوس بودن و تكبر و نخوت و امثال اینها؛ یكی هم با خوشاخلاقی و مهربانی، اما با قاطعیت. این نوع دوم باید معمول باشد؛ اعمال قاطعیت، باضافهی اخلاق خوب.
امام بزرگوار ما، در اواخر عمر شریفشان نامهای نوشتند كه جزو اسناد باقیمانده از آن بزرگوار است و در ذهن بسیاری از افراد هست و در همه جا هم پخش شد. امام (ره) حتّی در ارگانهای غیرقانونییی كه به دستور خود ایشان و به خاطر مصالح زمان تشكیل شده بود از قبیل تشخیص مصلحت و غیره تردید كردند و گفتند، آنها متعلق به زمان جنگ بود و ما مجبور بودیم یك اقدام غیر قانونی بكنیم. امام (ره) مقید به قانون بودند. یكی از خصوصیات آن بزرگوار، تقید به قانون بود كه كاری برخلاف آن انجام نگیرد. ما هم آنچه كه در جهت پایبندی به قانون تكلیفمان است، آن را انجام میدهیم.
وظیفهی جمعی ما به عنوان یك جامعه و یك نظام و یك دولت و یك حكومت، این است كه احكام الهی قانون بر اساس دین خدا را در سطح جامعه، معیار و ملاك عمل عمومی قرار بدهیم؛ همچنان كه مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان ما، بحمد اللّه این مسئولیت را داشتهاند و همیشه هم رعایت شده است.
نمودار
آخرین مقالات
|