![]()
۱۳۶۹/۰۷/۱۱
بیانات در دیدار جمعی از آزادگان و اقشار مختلف مردم
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً لازم میدانم تشکّر کنم از همهى شما برادران و خواهران که از راههاى دور و شهرهاى مختلف تشریف آوردهاید و شروع هفتهى وحدت و ایّام مبارک ولادت را براى ما حقیقتاً مبارک کردید. جلسه، جلسهى عجیبى است؛ برادران و خواهرانى که اینجا هستید، هر کدامتان به نحوى بوى جهاد و شهادت و فداکارى و ایثار را میدهید؛ هر کدام به نحوى بوى پیغمبر و یاران پیغمبر را میدهید. عطر فداکارى و نور ایثار در فضا به برکت وجود شما پراکنده است و من حقیقتاً وقتى شما عزیزان ــ چه آزادگان عزیز، چه جانبازان عزیز، چه خانوادههاى عزیز شهدا ــ را اینجور پُرشور و مصمّم مشاهده میکنم، این امید را عمیقتر در قلب و جان خود مىیابم که دعاى امام عزیز ما مستجاب شد و دعوت نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) به وسیلهى شما عزیزان در دنیاى مادّىِ امروز قابل گسترش است. شماها نور اسلام، نور انقلاب، نور ایمان در جبین پاک خودتان دارید. حقیقتاً جاى امام خالى است که شما فرزندان صالح خود را، این دلهاى آماده را، این قدمهاى استوار را، این عزمهاى محکم و مستحکم را ببیند که هیچ عاملى نتوانسته آنها را تحت تأثیر قرار بدهد.
و امّا امروز یک مطلب راجع به این ایّام که هفتهى وحدت و ایّام میلاد مبارک و معظّم پیغمبر و امام صادق (علیهما الصّلاة و السّلام) است، عرض میکنم. یک مطلب هم راجع به یک مسئلهى مهم و اساسى کشور ما است که بعداً عرض خواهم کرد. امّا راجع به این قضیّهى هفتهى وحدت، باید بدانید که دهها سال بلکه بیشتر، استعمار و استکبار پول خرج کردند تا بین مسلمین اختلاف ایجاد کنند؛ کتاب نوشتند، مجلّه نوشتند، شایعه منتشر کردند، تحریک عصبیّتها کردند براى ایجاد اختلاف؛ در اعماق دل مسلمین نسبت به یکدیگر حِقد(۲) و کینههاى فراوانى به وجود آوردند. البتّه در طول زمانهاى گذشته هم این دشمنىها بود [امّا] در دوران استعمار شکل جدیدى پیدا کرد. هر کسى آشنا باشد با سیاست جدید دنیاى اسلام در طول ۱۰۰ سال، ۱۵۰ سال اخیر، توجّه میکند که اشاره به چه چیزهایى میکنم. انقلاب اسلامى آمد و پرچمى بلند کرد که مسلمانها از هر مذهبى، از هر کشورى وقتى به خود مراجعه کردند، دیدند این پرچم را دوست میدارند؛ احساس کردند این پرچم، پرچم اسلام است، پرچم نبىّ مکرّم اسلام (صلّى الله علیه و آله و سلّم) است؛ لذا بسیارى از نقشههاى دشمنان نقش بر آب شد؛ [امّا] استکبار ساکت نمىنشیند؛ دشمنان خونخوار اسلام و مسلمین آرام نمیگیرند؛ تا دیدند که انقلاب اسلامى در داخل کشور و در خارج کشورِ جمهورى اسلامى، بین شیعه و سنّى وحدت ایجاد کرد، اینها را به هم نزدیک کرد، عصبیّتهایشان را کم کرد نسبت به یکدیگر، از بیرون شروع کردند به سمپاشى. بله، وقتى نماز جمعهى تهران تشکیل میشود و پشت سر امام جماعت انقلابىِ شیعى در تهران، رؤساى نهضتهاى اسلامى و کشورهاى اسلامى و موجّهین ملّتهاى مسلمان چند صف مىایستند و با خلوص تمام نماز میخوانند ــ که در طول این چند سال، دائماً چنین چیزهایى را ما داشتیم ــ وقتى دشمنان اسلام نگاه میکنند این عکسها را، از حِقد و غضب پُر میشوند. این درست ضدّ آن چیزى است که آنها براى آن پول خرج کردند. انقلاب اسلامى آمد، همهى نقشههاى آنها را بر هم زد؛ خب، در صدد مقابله برمىآیند. یک عدّه قلمبهمزدها را، مزدورها را، عالِمهاى بىدین را [اجیر کردند]. عالِم بىدین از هر کسى براى اسلام خطرناکتر است؛ علماى دربارها، علماى ریزهخوار سفرهى سلاطین و مُلکداران بىدین عالم، از هر چیزى خطرناکترند. عالِمى که وجدان بیدار نداشته باشد، تقوا نداشته باشد، اضرّ است بر جامعهى اسلامى از هر دشمنى. در روایت دارد: «اضرّ است چنین عالِمى بر مسلمانها از گرگ بر گلّهى گوسفند».(۳) شما ببینید یک گرگ در یک گلّهى گوسفند چه کار میکند؟ ضرر این از آن بیشتر است؛ دیدیم در طول این هشت سال جنگ، بلکه در طول ده یازده سال انقلاب اینجور علما چه کردند! امّا انقلاب بر توطئههاى آنها فائق آمده به برکت نام اسلام، به برکت پرچم اسلام، به برکت نام پیامبر اکرم، به برکت هفتهى وحدت که امروز روز اوّل هفتهى وحدت است. جمهورى اسلامى گفت مسلمانهاى عالم! بیایید از دوازدهم تا هفدهم ربیعالاوّل ــ در این یک هفته تقریباً ــ وحدت را آزمایش کنیم. روز دوازدهم به یک روایت که غالباً اهل سنّت این روایت را تأیید کردهاند، بعضى از شیعه هم روز دوازدهم را گفتهاند که ولادت پیغمبر است؛ یک روایت هم هفدهم ربیعالاوّل است که غالباً شیعه و بعضى از اهل سنّت این روایت را تأیید کردهاند. به هر حال بین دوازدهم تا هفدهم، ایّام ولادت نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) است؛ وحدت جهانى اسلام آن حصن و حصار مستحکمى [است] که اگر تشکیل بشود، هیچ قدرتى نمیتواند به حریم کشورها و ملّتهاى اسلامى دستدرازى کند. نگاه کنید به وضع کشورهاى مسلمان دنیا؛ ببینید گرسنگى را، فقر را، ضعف سیاسى را، ناآگاهى را، عقبافتادگى را، دنبالهرَوى سیاسى و اقتصادى را در این کشورها! چرا؟ چه کم داشتند؟ منابع طبیعىشان کم بود؟ نه؛ نیروى انسانىشان کم بود؟ نه؛ از لحاظ موقع جغرافیایى مشکلى داشتند؟ نه. چرا در این وضع اسفبار قرار گرفتند؟ زیرا دشمنان از غفلت مردم و از خیانت سران در طول صد سال، دویست سال استفاده کردند و حمله کردند ــ حملهى معنوى و فرهنگى، در کنار حملهى اقتصادى و نظامى ــ و کشورهاى اسلامى را بتدریج به این وضعى که مىبینید درآوردند؛ این وضع طبیعى عالم اسلام نیست ــ عالم اسلام یعنى از شمال آفریقا تا اقصاى شرق عالم ــ از دورترین نقاط غرب دنیاى اسلام در وضع کنونى یعنى از غرب آفریقا، تا شرق آسیا، منطقهى مسلماننشین است؛ [یعنی] حسّاسترین مناطق عالم، که یک قسمت آن همین خلیج فارسى است که همهى دنیا در صفند براى اینکه بتوانند کولهبار خودشان را از ذخایر این منطقه پُر کنند و برگردند و بروند؛ همهى دنیا محتاج نفت این منطقهاند. اگر مسلمین با هم متّحد باشند، دنیاى اسلام خیلى سود خواهد برد. این کسانى که شعار اتّحاد مسلمین، وحدت مسلمین، برادرى مسلمین را میدهند، دشمن مسلمانها نیستند، دوست مسلمانهایند؛ اینها خیر مسلمانها را میخواهند؛ اینها میخواهند همهى مسلمین عالم عزیز باشند. چه فایدهاى دارد در داخل جامعهى اسلامى، که مسلمانها از مذاهب مختلف روبهروى هم بِایستند، بنا کنند دائم به همدیگر ضربه زدن؛ از آن طرف هم دشمن بیاید هر دوى اینها را محاصره کند، سرِ اینها را به هم بکوبد، خودش بنشیند تماشا کند و استفاده بکند؟ این خوب است؟ اگر ما میگوییم شیعه و سنّى در کنار هم قرار بگیرند، [یعنی] شیعه، شیعه بماند، سنّى، سنّى بماند؛ ما کِى به عالم تسنّن گفتیم بیایید با این حرف ما که میگوییم وحدت [داشته باشیم]، شیعه بشوید؟ ما چنین چیزى نگفتیم. هر کسى خواست شیعه بشود، از طریق علمى، از طریق مباحثات عالمانه؛ آنها هم آزادند بروند کار خودشان را بکنند. ما نمیگوییم شما مذهبت را عوض کن؛ ما میگوییم شیعه و سنّى همیشه باید سر عقل باشند ــ همچنان که بحمدالله در دوران انقلاب اسلامى در کشور ما مشاهده شد ــ و نگذارند دشمن از اختلافات اینها سوء استفاده کند؛ هفتهى وحدت براى این است. اى قلمبهدستى که نشستهاى و دارى چیزى مینویسى و احساساتت ــ ولو احساسات پاک ــ عقایدت، ایمانت به تو حکم میکند که فلان کلمه را در ضدّیّت با آن فرقهى مخالف خودت و مقابل خودت بنویسی! بدان که با نوشتن این کلمه چه اتّفاقى مىافتد؛ بدان که با ایجاد عصبیّتها و دشمنىها و مخالفتها چه کسى استفاده میکند؛ آن کسى که با اصل اسلام دشمن است. یک میلیارد انسان در دنیا هستند که دربارهى خدا، دربارهى پیغمبر، دربارهى نماز، دربارهى حج، دربارهى کعبه، دربارهى قرآن، دربارهى بسیارى از احکام دینى با هم یک عقیده دارند، چند اختلاف هم دارند؛ [حالا] اینها بیایند همان چند اختلاف را بگیرند، با هم بجنگند تا آن کسى که با اصل این خدا و پیغمبر و دین و همه چیز مخالف است، کار خودش را انجام بدهد، این عاقلانه است؟ این را جمهورى اسلامى یازده سال، دوازده سال است که دارد فریاد میکند و این ملّت هوشیار و آگاه دارند دنبال میکنند. ملّتهاى دیگر هم باید توجّه کنند. ما گفتیم یک عدّه از علما و متفکّرین بنشینند دُور هم، در سطح علمى، در سطح فرهنگى، یک مؤسّسهاى به وجود بیاید براى تقریب و نزدیک کردن: «مؤسّسة التّقریب بین المذاهب الاسلامیّة». چهار مذهب فقهى در اهل سنّت هست، مذهب امامیّه هست، مذهب زیدیّه هست، مذاهب دیگر اسلامى هستند، بنشینند و ببینند چقدر میتوانند با هم همکارى کنند و در مسائل علمى و دینى کار کنند. این را ما تشکیل دادیم؛ انشاءالله آن برادرانى که مسئول این کار هستند و معیّن شدهاند، این کار را با قوّت دنبال میکنند. کارى است که خداى متعال راضى است و سرنوشت اسلام به اینجور کارها است. اگر مسلمین دست در دست هم بگذارند، با هم صمیمى باشند، و ولو عقایدشان مخالف با یکدیگر باشد امّا آلت دست دشمن نشوند، دنیاى اسلام سربلند خواهد شد. آن وقت مگر آمریکا و غیر آمریکا جرئت میکنند بیایند در دنیاى اسلام یک جا را پایگاه قرار بدهند و منافع کشورهاى اسلامى و ملّتهاى مسلمان را تهدید کنند؟ و امّا مطلب دوّم مسئلهى انتخابات مجلس خبرگان است.(۴) هر کسى در این ایّام گوش کرده باشد یا خوانده باشد اظهارات مخالفین ما را در دنیا، میفهمد که دشمنان جمهورى اسلامى چطور از عزّتِ امروز جمهورى اسلامى از ته دل ناراحتند؛ پیروزى ملّت ایران به کام اینها تلخ آمد. خداى متعال همه کار را با حساب انجام میدهد؛ یک روزى بندهى صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ چیز را براى خودش نمیخواست، همه کار را براى خدا میکرد، همه چیز را براى خدا میخواست، در قضیّهى قطعنامه گفت: کاسهى زهر را نوشیدم؛(۵) این تلخى را او تحمّل کرد، کاسهى زهر را نوشید، خداى متعال به آن بندهى صالح عوض داد؛ هنوز دو سال و اندى نگذشته، کاسهى شهد و شیرینى پیروزى را به ملّتش چشاند. آن فداکارى، این ثمره را داشت و کام ملّت ما شیرین شد. اَللٰهُمَّ ما بِنا مِن نِعمَةٍ فَمِنکَ لا اِلهَ اِلّا اَنت؛(۶) همه چیز متعلّق به او است و به ارادهى او است. آزادگان ما برگشتند، خانوادههاى ما خوشحال شدند، شرایط جمهورى اسلامى پذیرفته شد، دولت و دولتمردان جمهورى اسلامى ثمرهى زحمات خودشان را مشاهده کردند. انصافاً آنچه پیش آمد، براى ملّت ایران، براى دوستان ملّت ایران و دوستان انقلاب شیرین بود امّا براى دشمنان تلخ بود. دشمنان چه کسانى هستند؟ صهیونیستها؛ همینهایى که خبرگزارىها دست اینها است، بسیارى از رادیوهاى دنیا دست اینها است. اینها دنبال یک چیزى هستند که این پیروزى را خراب کنند، این قوّت و قدرت ملّت ایران را تبدیل کنند به ضعف؛ در دنیا وانمود کنند که نه، آنجور هم که خیال میکنید، عزم ملّت ایران راسخ نیست، ملّت ایران در راهش استوار نیست. ما داریم کار خودمان را میکنیم؛ این ملّت بزرگ دارد دنبال کار خودش و راه خودش حرکت میکند امّا دشمن در بیرون آنجور حرف میزند؛ دنبال یک شاهد و بهانهاى میگردد. تمام چشمها را متمرکز کردند روى این انتخابات خبرگان که چند روز دیگر انجام خواهد شد. از حالا زمزمههایى را شروع کردند که این انتخابات اگر مورد استقبال مردم قرار نگیرد، بتوانند بر اساس این، تبلیغات بکنند و بگویند ملّت در نظراتش، در آرمانهایش مردّد شده؛ آن صلابت انقلابى، آن قدرت ناشى از انقلاب را با تبلیغات خودشان بشکنند. تبلیغات هم دارند میکنند با شکلهاى مختلف. یک حرفى، یک نفرى از روى عصبانیّت، از روى جهالت، حالا از روى هر عاملى یک جایى میزند، مىبینید در تمام دنیا این حرف را بزرگ میکنند، منتشر میکنند، دهان به دهان میگردانند که آقا، اختلاف شد در ایران، آقا، فلانیها علیه فلانیها کار کردند؛ اصلاً بنا دارند در دنیا چهرهى جمهورى اسلامى را، از این چهرهى پیروزمندانه و قدرتمندانه ساقط کنند؛ تصمیمشان این است. من عرض میکنم ملّت ایران در این انتخاباتى که در روز دوشنبه هست، باید مشت محکمى به دهان تمام بدخواهان خودش در سراسر دنیا بزند، و میزند. کارى کنید که دشمن مثل همیشه مأیوس بشود. شرکت در انتخابات خبرگان را مثل یک واجب شرعى، واجب و لازم بشمرید و تمام آحاد ملّت که مشمول این شرایط هستند، در این انتخابات شرکت کنند تا دشمن بداند که جمهورى اسلامى به برکت این جوانها، به برکت این ملّت، به برکت پیروزىهایى که خداى متعال به او داده، همچنان باصلابت و قدرتمند ایستاده. این را در عمل باید ثابت کرد و این عمل [مهم] است. دو سه نکتهى کوتاه را من دربارهى این انتخابات عرض بکنم. دشمنان انقلاب و کسانى که از روى سادهلوحى و بىخبرى آلت دست آنها میشوند، شایعهپراکنى نکنند؛ حقایق، حقایق روشنى است. مجلس خبرگان مصوّبه گذراند، شوراى نگهبان را مسئول کرد، شوراى نگهبان هم به تکلیف خودش عمل کرد. هیچ ایرادى، اشکالى در این قضایا بر شوراى محترم نگهبان وارد نیست.(۷) شوراى نگهبان، یک دستگاهى است که قانون اساسى ما، آن دستگاه را وسیلهى تضمین حقّانیّت این نظام قرار داده. اگر این دستگاه ــ یعنى شوراى نگهبان ــ نمیبود و نباشد یا تضعیف بشود یا کار خودش را انجام ندهد، حرکت اسلامى این نظام، مورد سؤال قرار خواهد گرفت و زیر سؤال خواهد رفت؛ زیرا که حرکت نظام بر اساس قوانین است ــ مگر نیست ــ قوانین اگر اسلامى بود، نظام، اسلامى است. چه کسى میگوید قوانین اسلامى است یا اسلامى نیست؟ شوراى نگهبان. این آقایانى هم که امروز عضو فقهاى شوراى نگهبان هستند، کسانى هستند که منصوبین امام (رضوان الله تعالى علیه) هستند و امام اینها را معیّن کردند، دورهشان تمام شد، دوباره اینها را تأیید کردند، ما هم اینها را تأیید کردیم؛ شخصیّتهاى برجسته و مورد قبولىاند. اینکه بعضى بِایستند، اینجا و آنجا به شوراى نگهبان بد بگویند، کار خلافى است. این را بگویم به شما، خود آن آقایان هم بدانند؛ ما نمیتوانیم بنشینیم و تماشا کنیم که رسمىترین و اطمینانبخشترین و مورد اعتمادترین دستگاههاى نظام جمهورى اسلامى، براى خاطر اینکه یک نفرى عصبانى است ــ حالا بحق یا بناحق ــ مورد اهانت قرار بگیرد. این کارى که این دو سه روزه از بعضىها سر زد که ایستادند و در یک تریبونهایى به شوراى نگهبان بد گفتند، اگر تکرار بشود، بنده بر اساس مسئولیّت خودم این را تحمّل نخواهم کرد. هر کدام از ارگانهاى قانونى این کشور، اگر قرار بشود از طرف یک عدّهاى مورد تهاجم قرار بگیرد، بنده وظیفه دارم از آن ارگان قانونى دفاع کنم؛ حالا این که میتوان گفت یک ارگان تقریباً مقدّسى است؛ زیرا بر اساس تقوا بنا شده، و آن کسى را که آنجا میگذارند، باید مجتهد و عادل باشد. خب، شهادت امام بر اجتهاد و عدالت یک نفر کافى نیست؟ امام وقتى کسى را آنجا گذاشتند، یعنى این مجتهد و عادل است. غرض اینکه راجع به این قضیّه، شوراى نگهبان کار خودش را انجام داد و درست هم انجام داد؛ یعنى بر طبق وظیفهى خودش عمل کرد. منتها یک نکات کوچکى هست که باید همه به آن توجّه کنند. چون شرط شرکت در کاندیدایى در این انتخابات مجتهد بودن است، شوراى نگهبان به بعضى از علماى محترم گفتند آقا، ما نمیدانیم شما مجتهدید یا نه، بیایید امتحان بدهید. آن آقا، از علما است، مرد محترمى است، اى بسا با آقایان شوراى نگهبان همدوره است؛ میگوید: نه، من نمىآیم امتحان بدهم. او هم حق دارد؛ او هم اگر نیامد امتحان بدهد، نمیشود گفت آقا شما چرا نرفتى امتحان بدهى؛ خب، نمیخواهد امتحان بدهد. هیچ کس حق ندارد بگوید که آقا شما چون امتحان ندادید، پس آدم بدى هستید؛ نه، امتحان دادن اجبارى که نیست. میگوید من امتحان نمیدهم، کاندیدا هم نیستم؛ این اشکالى ندارد. مبادا خداى نکرده گوشه و کنار کشور، کسى، آدم جاهلى یا مغرضى پیدا بشود، به بعضى از علماى محترم و باارزش و خدمتگزار که عمرشان را در راه این انقلاب صرف کردند، فقط نیامدند امتحان بدهند، بگوید که آقا شما امتحان ندادید، پس چنین و چنان؛ نه، امتحان ندادن دلیل مجتهد نبودن هم نیست. نه آقا؛ امتحان ندادند، ارزششان هم در جاى خودش محفوظ است. بعضى از این کسانى که در امتحانات شرکت نکردند، کسانى هستند که بنده وظیفهى خودم میدانم براى سلامت آنها، براى بقاى عمر آنها دعا کنم که خداى متعال برکات آنها را حفظ کند. البتّه عضو خبرگان هم نباشند، این ارج و این شخصیّت را دارند؛ طورى هم نمیشود، اشکالى هم ندارد، کسى هم حقّ تعرّض به اینها را ندارد. بعضى هم امتحان دادند، ممتحنین شوراى نگهبان، آن فضلاى محترم و مجتهدین عالىمقامى که در قم اینها را امتحان کردند، گفتند آقا شما مجتهد نیستید؛ خب، مجتهد نباشد؛ مجتهد نبودن یک چیزى نیست که کسى آن را مستمسک قرار بدهد براى تضعیف یک نفر. بسیارى از کارهاى بزرگ در این کشور هست که ارزشش از عضویّت در مجلس خبرگان اگر بیشتر نباشد، قطعاً کمتر نیست؛ شرطش هم اجتهاد نیست. خب شما ببینید در این مملکت، این مشاغل اساسى و بزرگى که هست [مثل] تصدّى کارهاى اجرائى، تصدّى وزارت، تصدّى ریاست دستگاههاى گوناگون، شرطش اجتهاد نیست. حالا براى این کارِ بخصوص، براى عضویّت خبرگان، به جهت خاصّ این، آقایان تصویب کردند و حق هم داشتند تصویب کنند که [شخص] باید مجتهد باشد. اگر کسى مجتهد نبود، این یک نقیصهاى نیست که کسى بخواهد به او ایراد بگیرد و بعضى جنجال کنند که بله، معلوم شد فلانى مجتهد نبوده؛ خب نباشد؛ از ارزش انقلابى او، از ارزش ایمانى او چیزى کاسته نمیشود؛ از شأن او در انقلاب و در مسئولیّتهاى بالا چیزى کاسته نمیشود. بسیارى از مشاغل درجهى یک و مهم در این کشور هست که شرط آن اجتهاد نیست و مردم سؤال نمیکنند، به ذهنشان هم خطور نمیکند که این کسى که متصدّى این مقام است، آیا مجتهد است یا نه. خب، امروز رئیسجمهور ما(۸) از نظر من که ایشان را سالیان متمادى است میشناسم، یک مجتهد قطعى است. این هم از برکات خدا بر ما است که یک رئیسجمهورى داریم که از لحاظ درسهاى حوزهاى مجتهد است؛ از لحاظ تفکّرات اسلامى یک متفکّر سطح بالا با سوابق فراوان است. حالا چه کسى از رئیسجمهور ما وقتى میخواست رئیسجمهور بشود پرسید که آقا شما مجتهد هستید یا فکر کرد که آقا شما مجتهد هستید یا نیستید؟ اصلاً به یاد مردم بود که ایشان مجتهدند یا نه؟ خب، ریاست جمهورى، شأن به این بالایى، ادارهى امور کشور و زمام اجرائیّات کشور، همه در دست یک کسى است که مجتهد هم هست امّا هیچ کس به یادش نیست که این آقا مجتهد است یا مجتهد نیست. مجتهد نبودن عیب نیست، نقص نیست. ما قبلاً رؤساى جمهورى [مثل] مرحوم شهید رجائى (رضوان الله علیه) داشتیم که مجتهد هم نبودند؛ نخستوزیرهایى داشتیم از بعد از دولت موقّت، نخستوزیرهاى خوب، خدوم، کارى، زحمتکش، مخلص که اهل اجتهاد نبودند، در این کارها نبودند؛ البتّه بعضى مثل شهید باهنر مجتهد هم بود. بنابراین مجتهد بودن یا نبودن در مجلس خبرگان شرط است، [امّا] در انقلابى بودن شرط نیست، در مسئول بودن شرط نیست، در شخصیّت برجسته بودن شرط نیست. گیرم کسى رفت در امتحان شوراى نگهبان و گفتند آقا شما مجتهد نیستید؛ خب، مجتهد نباشد. شخصیّت او، عظمت او، ارزش او، به درد خوردن او براى مردم، با این قضیّه زیر سؤال نمیرود. مبادا کسى خیال کند که چون فلانى مجتهد نیست، پس او از حیثیّت روحانى ساقط بشود؛ ابداً؛ متفکّرى است، روحانى بافکرى است، خدومى است، زحمتکشى است، انقلابىاى است، مبارزى است، مجتهد هم نیست؛ خب، نباشد؛ اشکالى ندارد. پس هم کسانى که مجتهدند و به امتحان نرفتند، شأنشان محفوظ است، هم کسانى که امتحان دادند و مجتهد نبودند، شأنشان محفوظ است، هم شوراى نگهبان که بر طبق مقرّرات عمل کرده، وظیفهى خودش را انجام داده و باید انجام بدهد، شأنش محفوظ است. مشکلى در اینجا وجود ندارد. حالا بعضى هم گوشهکنار اظهار نظر میکنند که اگر امام تشریف داشتند، در فلان قضیّه اِعمال نظر میکردند. من دوست ندارم که نسبت به اینجور چیزها وارد صحبت بشوم لکن تذکّراً عرض میکنم که اگر امام امروز تشریف داشتند، مطمئن باشید راضى نمیشدند به نقض قانون، آن هم در سطح وسیع و به این شکل. امام بزرگوار ما، در اواخر عمر شریفشان یک نامهاى نوشتند که این جزو اسناد باقیماندهى از آن بزرگوار است که در ذهن بسیارى از افراد هست و همه جا پخش شد؛(۹) [که در آن] حتّى ارگانهاى غیر قانونىاى را که به دستور خود ایشان، به خاطر مصالح زمان تشکیل شده بود ــ از قبیل [مجمع] تشخیص مصلحت(۱۰) و غیره ــ تردید کردند، گفتند آنها مال زمان جنگ بود، مجبور بودیم یک اقدام غیر قانونى بکنیم. امام مقیّد به قانون بودند. یکى از خصوصیّات این بزرگوار تقیّد به قانون بود که کارى بر خلاف قانون انجام نگیرد. ما هم آنچه تکلیفمان است در جهت پابندى به قانون، انجام میدهیم. چرا بعضى بىخودى اعتراض میکنند که آقا شما به شوراى نگهبان سفارش کنید که فلانى و فلانى و فلانى و فلانى را بر خلاف قانون قبول کنند! این چه کارى است؟ قطعاً اگر امام عزیزمان بودند، این کار را نمیکردند. ما موافق نیستیم با اینکه هر کسى بیاید یک حرفى را به امام نسبت بدهد، در حالى که نمیدانند روش امام و ممشاى(۱۱) امام چه بود. ممشاى امام را اهل بصیرت میدانند، اهل خبره میدانند، کسانى که معاشر و محشور بودند میدانند؛ نه اینکه هر کسى بیاید آنجا حرف بزند که اگر امام بود، چنین میکرد، اگر امام بود، چنان میفرمود! من همه را توصیه میکنم به اینکه این خطّ صحیح را دنبال کنند. مواظب باشید در حالى که ما داریم دنیاى اسلام را دعوت به وحدت میکنیم، دشمن نتواند در میان صفوف خود جمهورى اسلامى اختلاف ایجاد کند، تفرقه ایجاد کند. شرط پیروزىها این است که جناحهاى مختلف در جمهورى اسلامى احترام هم را حفظ کنند، با هم باشند. انتخاب در جمهورى اسلامى انتخاب اصلح است، نه رقابت انتخاباتى. این دعواها و رقابتها مال دموکراسىهاى غربى است که از خدا و دین، هیچ چیزى به مشامشان نرسیده؛ این کارها بابِ جمهورى اسلامى نیست که بعضى از این قبیل کارها را انجام میدهند. اینجا ممشیٰ، ممشاى اسلامى است؛ انتخاب، انتخاب اصلح است. مردم با چشم باز، با بصیرت باید وارد بشوند و آدمهایى را که اطمینان پیدا میکنند، انتخاب کنند؛ گیرم حالا زید یا عمرو در این جمع نباشد؛ این نباید موجب تعارض بشود. به هر حال همهى برادران و خواهران عزیز از خداى متعال کمک بخواهند براى اینکه راه صحیح را و بصیرت در این راه را خداى متعال به همهى ما انشاءالله تلقین کند و همهى ما را هدایت کند. حفظ حیثیّت و آبروى انقلاب اسلامى و نظام اسلامى امروز بر همه واجب است؛ حفظ وحدت هم بر همه واجب است و اگر کسى تخلّف بکند و تخطّى بکند، بداند که از انقلاب تخطّى کرده و مطمئنّاً براى مردم، براى این جوانهاى پُرشور، براى کسانى که احساس مسئولیّت میکنند، قابل تحمّل نخواهد بود. خداوند همهى دلها را به راه راست هدایت کند و انجام این وظایف بزرگ را انشاءالله براى همهى آحاد میسور بفرماید. خداوند دشمنان اسلام و مسلمین را انشاءالله ذلیل بکند و مسلمانان را در همه جاى عالم پیروز بفرماید و ملّت عزیز و شریف ایران را به تمام آرزوها و اهدافشان برساند؛ و خداوند قلب مقدّس ولىّعصر را از ما خشنود و راضى بگرداند. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ جمعی از خانوادههای شهدا، جانبازان و آزادگان جنگ تحمیلی، مسئولین بنیاد مستضعفان و جانبازان، جمعی از کارکنان حفاظت اطّلاعات نیروهای نظامی و انتظامی و دفتر فرماندهی کلّ قوا، و جمعی از مردم رجائیشهر کرج و مسئولین آموزش نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دیدار حضور داشتند.
(۲ کینهورزی، عداوت
(۳ مجموعة ورّام، ج ۱، ص ۱۵۵
(۴ انتخابات دوّمین دورهى مجلس خبرگان رهبرى در تاریخ ۱۳۶۹/۷/۱۶ برگزار خواهد شد.
(۵ صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۷۴؛ پیام پس از قبول قطعنامهی ۵۹۸ سازمان ملل متحّد (۱۳۶۷/۴/۲۹)؛ «و امّا در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئلهی بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل، معتقد به همان شیوهی دفاع و مواضع اعلامشده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطهی حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلاً خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد، و با توجّه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهّد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم ... خوشا به حال شما ملّت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههاى معظّم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملّت بزرگ احساس شرمسارى میکنم.»
(۶ مصباحالمتهجّد و سلاحالمتعبّد، ج ۱، ص۷۵ (تعقیب نماز عصر)؛ «بارخدایا! هر نعمتى که ما را باشد، از جانب تو است، و هیچ معبودى جز تو نیست.»
(۷ ر.ک: بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم (۱۳۶۹/۶/۲۱)، پینوشت شمارهی ۱۱
(۸ حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى
(۹ صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۲۵۳؛ پاسخ به نامهى جمعى از نمایندگان دورهى سوّم مجلس شوراى اسلامى (۱۳۶۷/۹/۷)؛ «مطلبى که نوشتهاید، کاملاً درست است. انشاءالله تصمیم دارم در تمام زمینهها وضع به صورتى درآید که همه طبق قانون اساسى حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است، در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا میکرد تا گرههاى کور قانونى سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد. از تذکّرات همهى شما سپاسگزارم و به همهى شما دعا میکنم.»
(۱۰ در پی بُروز اختلافات میان مجلس و شورای نگهبان و چارهجویی رؤسای قوا، حضرت امام خمینی (ره) در ۱۳۶۶/۱۱/۱۷ با صدور فرمانی، مجمع تشخیص مصلحت نظام را برای رسیدگی به این قبیل امور تأسیس کردند. این مجمع در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، وظایف یازدهگانهای مستند به اصول ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۲ و ۱۷۷ برعهده گرفت تا به عنوان حلقهی تکمیلی در حاکمیّت نظام ایفای نقش کند.
(۱۱ رفتار، مشی
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|