1380/03/14
بیانات در مراسم دوازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمّدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین، الهداة المهدیّین المعصومین، سیّما بقیّةاللَّه فیالأرضین.
قالاللَّه الحکیم فیکتابه: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. و جعلناهم ائمّة یهدون بأمرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات
و اقام الصّلوة و ایتاء الزّکوة و کانوا لنا عابدین(۱)
خداوند متعال در توصیف پیامبران و راهنمایان بشر و کسانی که پرچم هدایت و ارشاد نسلهای انسانی را بر دوش داشتند، از جمله این خصوصیات را بیان میکند: اینها - طبق خصوصیات ذکر شده در قرآن - امام و پیشوای هدایتند و از سوی خداوند، کار نیک و عمل به خیرات به آنها وحی میشود؛ اقامهی صلات و ایتاء زکات میکنند و افتخار بزرگشان این است که بنده خدا هستند و با عمل خود، راه بندگی را به بشریّت تعلیم میدهند.
امروز در دوازدهمین سالگرد غروب خورشید درخشان امامت و ولایت در دوران معاصر - یعنی رهبر عظیمالشّأن و بزرگوار ما، امام خمینی - وقتی در سیره و عملکرد این مرد بزرگ و جانشین پیامبران دقّت میکنیم، خصوصیات امامِ هدایت را در زندگی و سیره و تعالیم او بهوضوح مییابیم. آنچه که امروز برای همه ما بسیار اهمیت دارد، این است که با راه و رسم و تعالیم امام - که در واقع تشکیلدهنده حقیقی شخصیت اوست - آشنا شویم؛ اگرچه ملت ما بحمداللَّه این سرمایه معنوی را برای خود حفظ کرده است.
امروز من در این مجمع عظیم، یک بُعد از شخصیت امام را به عرض شما برادران و خواهران و همه ملت ایران میرسانم. چون سیره امام بزرگوار فقط بیان شخصیت یک انسان نیست؛ بلکه راهنمای عمل همه ملت ایران و مسلمانان جهان است؛ راهنمای عمل همه کسانی است که میخواهند در سایه اسلام، برای خود زندگی شایسته انسانی فراهم کنند. البته ملت ایران بیش از دیگران مخاطب این سخنان است؛ زیرا بار امانتی که بر دوش ماست - یعنی حفظ دستاورد عظیم این انقلاب - یک ویژگی برای ملت ایران است. با حفاظت از این ذخیره عظیم، باید شکر این نعمت را بگزاریم. این بُعد از شخصیت امام عبارت است از اینکه امام در ساخت و مهندسىِ نظام جمهوری اسلامی، همه عناصر و اجزایی را که میتوانست این نظام را استوار و ماندگار کند، مورد ملاحظه قرار داد و با مهارتِ تمام این عناصر اصلی را در درون این بنای شامخ و مستحکم کار گذاشت. این عناصر اصلی عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرایی و دشمنستیزی. امام بزرگوار در بنای نظام شامخی که به جای رژیم پوسیده سلطنتی در ایران بر سر کار آورد، این عناصر و اجزا را با دقّتِ تمام کار گذاشت؛ در عملِ خود به آنها پایبند و متعهّد ماند و در پیام و بیان و تعالیمِ خود بر آنها پافشاری کرد. امروز هم مثل بیستودو سال گذشته، همه کسانی که وجود نظام اسلامی را با منافع نامشروع خودشان ناسازگار میبینند و با آن دشمنی میکنند، بیش از همه با همین چهار عنصر مقابله میکنند. عمده تلاش آنها این است که یا عنصر اسلامیّت را از نظام بگیرند؛ یا تکیه بر مردم را - با همان معنای وسیع و بدیعی که امام به آن توجّه داشت - از نظام سلب کنند؛ یا در بنای قانونی نظام خدشه کنند؛ یا هشیاری و بیدارىِ دائمی در مقابل دشمن را از نظام بگیرند و بیداری را به خوابآلودگی و غفلت تبدیل کنند. لذا برای ما این چهار عنصر اهمیت پیدا میکند. من امروز درباره هر کدام از اینها، نکات کوتاهی را به عرض شما میرسانم:
نکته اوّل - که اصلیترین عنصر تشکیلدهنده نظام است - عبارت است از اسلامگرایی و تکیه بر مبانی مستحکم اسلامی و قرآنی. خیلیها از این حقیقتِ بسیار مؤثّر غفلت کردند؛ اما راز پیروزی انقلاب در این نکته بود؛ چون ملت ایران از اعماق قلب به اسلام معتقد و مؤمن و وابسته بود و هست. اغلب ملتهای مسلمان همینگونهاند و اگر موانع از سر راهشان برداشته شود، ایمان عمیق آنان به اسلام آشکار خواهد شد. لذا وقتی مردم پرچم اسلام را در دست امام مشاهده کردند و باور کردند که امام برای احیای عظمت اسلامی و ایجاد نظام اسلامی وارد میدان مبارزه شده است، گِرد او را گرفتند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، با همین انگیزه، از روی طوع و رغبت در میدانهای خطر حاضر شدند؛ چون ایمان آنها به اسلام، عمیق بود.
بعضی از کسانی که خودشان را در شمار زبدگان و نخبگان و احزاب سیاسی و صاحبنظران مسائل سیاست به حساب میآوردند، این را نمیپسندیدند. جدای از کسانی که به اسلام عقیده نداشتند، بعضی کسان به اسلام عقیده داشتند، اما نظام اسلامی را قبول نمیکردند. لذا از اوّلِ انقلاب، در عرض و به موازات خطِّ امام، جریانی پیدا شد که به یک نظام لائیک و الگوبرداری شده از نظامهای غربی دعوت میکرد؛ منتها با رنگ و لعاب اسلامی؛ اسمِ اسلامی، اما باطنِ غیراسلامی؛ ساختِ اسلامی، اما جهتگیرىِ غیراسلامی. البته آنها بیمیل نبودند که در کنار چنین نظامی، آخوند وجیهالملّهای هم برای مقبول جلوه دادن نظام در چشم مردم وجود داشته باشد - چون مردم به اسلام دلبسته بودند - بدشان نمیآمد روحانىِ مورد قبولی در کنار نظام قرار گیرد تا نظام را در چشم مردم، اسلامی جلوه دهد؛ دولتمردان نظام هم به همان شکلی که خودشان میپسندند و تشخیص میدهند، نظام را به همان صورت غیراسلامی - و در حقیقت، شکل بازسازیشده رژیم سلطنتی، منتها طبق قبول سیاستمداران و قدرتمندان دنیا - اداره کنند. ظاهر و رنگ و لعاب دین هم این فایده را برای آنها داشته باشد که نیروهای مردم را در خدمتشان قرار دهد؛ هرجا به حضور مردم احتیاج است - در هنگام جنگ و دفاع و دادن مالیّات و غیره - همین ظاهر اسلامی، مردم را به همکاری با آن نظام وادار کند؛ اما اگر حقوق شرعی مردم تأمین نشد، نشد؛ اگر با سلطهگران مبارزه نشد، نشد؛ اگر استقلال کشور و فرهنگ و اقتصاد مردم در قبضه دشمنان قرار گرفت، گرفت! لذا از اوّلی که امام دستور داد قانون اساسی به وسیله خبرگان منتخب مردم تدوین شود، هرجا که نام اسلام و نشانی از حضور واقعی اسلام بود، اینها مقابله کردند. آنجایی که اصل مربوط به «ولایت فقیه» مطرح شد، اینها بیتابانه مبارزه کردند. البته با ولایتش مخالف نبودند - ولایت یعنی حکومت؛ آنها تشنه قدرت و حکومت کردن بودند - با فقیهاش مخالف بودند؛ چون به معنای حضور حقیقی دین در جامعه بود؛ این را برنمیتافتند و تحمّل نمیکردند. هرجا که نشانه حضور واقعی اسلام بود، اینها معترض بودند.
امام در مقابل این جریان - که بسیار هم مدعی بود - ایستاد؛ روی مبانی اسلام تکیه کرد؛ روی ترکیب و ساخت اسلامی نظام، با جدیت اصرار ورزید؛ چون امام مانند هرکسی که با اسلام آشناست، معتقد بود - و امروز هم ما معتقدیم - که سعادت و رفاه و آزادگی و عزّت یک ملت و نیز عدالت و تکیه به مردم - به معنای واقعی کلمه - در سایه احکام اسلام تأمین میشود. آنهایی که شعار عدالت و مردمسالاری دادند، نشان دادند که نمیتوانند حقوق و منافع مردم را عادلانه تأمین کنند؛ اما اسلام میتواند این کار را بکند. تکیه بر اسلام، به معنای ایمان عمیق امام بزرگوار به رسالت اسلام بود؛ یعنی امروز اسلام میتواند ملتها را نجات دهد. لذا هم در تدوین قانون اساسی و هم در تمام رهنمودهایی که امام در طول ده سال زندگی مبارک خود به ملتهای مسلمان داد، بر روی اسلام تکیه کرد و همین موجب شد که نظام جمهوری اسلامی با وجود دشمنیهای بیاندازه قدرتهای جهانی، در میان ملتهای مسلمان، هم طرفداران بیشماری پیدا کند و هم در آنها شوق و امید و انگیزه بهوجود آورد و حرکت اسلامی را در سرتاسر جهان اسلام زمینهسازی کند. امروز هم اگر نظام جمهوری اسلامی و مسؤولان و رؤسای این نظام در دنیا عزّت و آبرویی دارند، به برکت اسلام است. چه آنهایی که در دنیا به اسلام معتقدند و چه حتّی آنهایی که به اسلام معتقد نیستند، عزّتی که برای جمهوری اسلامی و مسؤولان آن قائلند، به خاطر اسلام است. آنهایی هم که به اسلام معتقد نیستند، نقش و نفوذ و تأثیر و اقتدار اسلامی را میشناسند و میدانند و آن کسی که مظهر این اقتدار است، در چشمشان دارای عظمت و جلال است.
امام بر روی اسلام تکیه کرد؛ به اسم اسلام قانع نشد؛ بر این اصرار ورزید که باید قوانین اسلامی در تمام گوشه و کنار دستگاههای دولتی و حکومتی حاکم شود. البته این کار، یک کار بلندمدّت بود. امام هم این را میدانست که در کوتاهمدّت، این مقصود تحقّق پیدا نمیکند؛ اما راه را باز کرد و حرکت را شروع نمود و جهت را نشان داد و همه فهمیدند که باید به معنای حقیقی کلمه به سمت احکام و تعالیم اسلام و ساخت اسلامی برای نظام و جامعه حرکت کنند تا بتوانند عدالت را تأمین، فقر را برطرف و فساد را ریشهکن کنند؛ تا بتوانند دردهای مزمنی را که بر این ملت تحمیل شده است، جبران کنند.
امروز بنده به عنوان کسی که با آمار و ارقام و واقعیّات دستگاههای حکومتی از نزدیک آشناست، به شما مردم عزیز عرض میکنم: هرجا که ما با قاطعیّت، معرفت و روشنبینی، احکام اسلام را بر سر دست گرفتیم، دنبال آن حرکت کردیم و صادقانه خواستیم اسلام را پیاده کنیم، موفّق شدیم؛ اما هرجا ناکامی و ضعفی وجود دارد، بر اثر این است که ما در آن مورد، از اسلام و حکم اسلامی و ترتیب اسلامی غفلت کردهایم. هم در زمینه اقتصادی، هم در زمینه سیاسی، هم در زمینه بینالمللی و هم در زمینه تربیتهای صحیح مردمی، امروز هرجا که ضعف و ناکامیای مشاهده میشود، اگر کسی دقّت و ریشهیابی کند، به اینجا میرسد که در این نقطه، دستور اسلام و حکم اسلامی مورد توجّه قرار نگرفته است. امام میدانست که اگر ما به اسلام متمسّک شویم، هم عزّت دنیا، هم رفاه مادّی، هم قدرت سیاسی، هم آسایش و هم امنیت عمومی برای مردم پدید خواهد آمد؛ لذا امام اسلامیّت را - به معنای حقیقی کلمه - در بافت نظام اسلامی و این بنای مستحکم و شامخ گذاشت.
عنصر دومی که امام به آن حدّاکثر توجّه را کرد، عنصر «مردم» بود. تقریباً در همه نظامهای حکومتی در دنیا، از مردم صحبت میشود و هیچکس نمیگوید که من میخواهم برخلاف مصلحت مردم کار کنم. حتّی در رژیمهای استبدادىِ سلطنتىِ موروثی، هیچکس نمیگوید که من میخواهم بر خلاف میل مردم عمل کنم. بنابراین ادّعای مردمگرایی وجود دارد؛ اما مهم این است که حقیقتاً در کجا برای مردم شأن و منزلت و حقّ و نقش قائل میشوند. وقتی امام بر روی عنصر «مردم» تکیه میکرد، لفّاظی نمیکرد؛ به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامی معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجّه دقیق و حقیقی خود قرار داد.
عرصه اوّل، عرصه تکیه نظام به آراء مردم است. تکیه نظام به آراء مردم، یکی از میدانهایی است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها باید در اینجا خود را نشان دهد. در قانون اساسی ما و در تعالیم و راهنماییهای امام، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأی و خواست مردم، در حقیقت هیچ است. باید با اتّکاء به رأی مردم، کسی بر سر کار بیاید. باید با اتّکاء به اراده مردم، نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات دیگر، مظاهر حضور رأی و اراده و خواست مردم است. این یکی از عرصههاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حیات خود بهشدّت به این عنصر در این عرصه پایبند باقی ماند و هم در وصیّتنامه خود آن را منعکس و به مردم و مسؤولان توصیه کرد. در حقیقت انتخابات و حضور مردم در صحنه انتخابِ رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و یا سایر انتخابهایی که میکنند، هم حقّ مردم است، هم تکلیفی بر دوش آنهاست. در نظام اسلامی، مردم تعیینکنندهاند. این هم از اسلام سرچشمه میگیرد.
مسأله اساسیای که بنده بارها بر آن تأکید کردهام، این است که اسلامگرایی در نظام اسلامی، از مردمگرایی جدا نیست. مردمگرایی در نظام اسلامی، ریشه اسلامی دارد. وقتی ما میگوییم «نظام اسلامی»، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساسِ حقّ مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردمسالاری ما - که مردمسالاری دینی است - دارای فلسفه و مبناست. چرا باید مردم رأی دهند؟ چرا باید رأی مردم دارای اعتبار باشد؟ این متّکی بر احساسات توخالی و پوچ و مبتنی بر اعتبارات نیست؛ متّکی بر یک مبنای بسیار مستحکم اسلامی است. پس یکی از عرصههایی که امام همواره بر آن تأکید میکرد و آن را در ساخت نظام اسلامی کار گذاشت و برای همیشه آن را ماندگار کرد، مسأله حضور مردم در انتخاب مسؤولان نظام و منتهی شدن مسؤولیتها به اراده و خواست مردم است.
عرصه دوم، عرصه تکلیف مسؤولان در قبال مردم است. وقتی ما میگوییم «مردم»، معنایش این نیست که مردم بیایند رأی بدهند و مسؤول یا نمایندهای را انتخاب کنند؛ بعد دیگر برای آن مردم هیچ مسؤولیتی وجود نداشته باشد؛ صرفاً همین باشد که اگر کسی میخواهد برای مردم کاری بکند، به این خاطر باشد که مردم بار دیگر به او رأی دهند؛ مسأله این نیست. در اسلام و نظام جمهوری اسلامی، فلسفه مسؤولیت پیدا کردنِ مسؤولان در کشور این است که برای مردم کار کنند. مسؤولان برای مردمند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. کسی که در نظام جمهوری اسلامی مسؤولیتی به دست میآورد، باید همه همّ و غمّش برای مردم باشد؛ هم برای دنیای مردم، هم برای مادیّت مردم، هم برای معنویّت مردم، هم برای ایجاد عدالت در میان مردم، هم برای احیای شأن انسانی مردم، هم برای آزادی مردم. اینها جزو وظایف اصلی حکومت است. البته وقتی میگوییم «مردم»، منظور همه طبقات مردمند؛ لیکن بدیهی است کسانی از مردم باید بیشتر مورد توجّه قرار گیرند که بیشتر مورد محرومیت قرار گرفتهاند؛ لذا امام دائماً روی طبقات محروم و پابرهنگان کشور تکیه میکردند. این فریب است که کسی ادعا کند برای مردم کار میکند؛ اما در عمل، کار او برای طبقات مرفّه باشد، نه برای طبقات مستضعف و محروم. نه اینکه نباید برای طبقات مرفّه کار کرد؛ آنها هم از حقوق عمومی کشور باید بهرهمند شوند؛ اما به آن کسی که محرومیت دارد و دستش از حقوق خود خالی مانده است، باید بیشترِ توجّه و همّت و تلاش را اختصاص داد. لذا امام به طور دائم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پابرهنگان تکیه میکرد. عملاً هم در تمام مدت پیروزی انقلاب تا امروز و قبل از آن، کسانی که بیش از همه سینه سپر کردند، از نظام دفاع کردند، سختیهای نظام را به جان خریدند و در مقابل دشمنان ایستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بودهاند. اینها باید بیش از دیگران مورد توجّه قرار گیرند.
عرصه سوم - که باز بر محور مردم حرکت میکند - عبارت است از بهرهبرداری از فکر و عمل مردم در راه اعتلای کشور؛ یعنی استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن. از اوایل انقلاب، همیشه امام خطاب به جوانان، دانشجویان، متفکّران کشور و کسانی که داری استعداد بودند، میگفت که به خودتان ایمان بیاورید؛ نیروی خودتان را باور کنید و بدانید که میتوانید. این درست در مقابل تعالیمی بود که در دوران طولانی استبداد در این کشور، تلقین میشد که مردم ایران نمیتوانند. ما در دوران انقلاب هم دیدیم همان کسانی که اسلام را به معنای حقیقىِ خود باور نداشتند، به این معنا هم باور نداشتند. همیشه چشم آنها به بیرون مرزهای کشور بود و به مردم و تواناییهای آنها اعتقاد نداشتند. این فکر و این توجّه را هم، امام در این نظام نهادینه کرد، که استعدادهای جوان این کشور، احساس توانایی کنند؛ و شما بعد از انقلاب هرچه از نشانههای علم و پیشرفت علمی و صنعتی در کشور مشاهده میکنید، ناشی از این است. هرجا که نشانههای وابستگی مشاهده میشود - که به معنای تحقیر ملت ایران و استعدادهای اوست - ناشی از نقطه مقابل این تفکّر است.
عرصه چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاهسازی دائمی مردم. خود امام در سنین بالای عمر - با حال پیرمردی - از هر فرصتی استفاده کرد برای اینکه حقایق را برای مردم بیان کند. در دستگاههای تبلیغاتی جهانی، نقش تحریف و گمراهسازی، نقش فوقالعاده خطرناکی است که امام به آن توجّه داشت. وسایل ارتباطىِ فکرىِ نامطمئن و وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار میکرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائماً توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آنها را نسبت به حقایقی که دشمن سعی میکند آنها را مکتوم نگهدارد، آشنا کنند. اینکه ما دائماً به صاحبان بیان و قلم و تریبونهای مختلف توصیه میکنیم که هدف و همّت خود را بر تبیین صحیحِ حقایق قرار دهند، برای این است.
امروز دشمن، درست در موضع مقابل این نقطه اساسىِ اسلامی کار میکند. از اوایل انقلاب، یکی از اهداف مهمّ دشمن، تحریف حقایق و تاریخ بود. اگر یک وقت در داخل کشور حنجره یا قلم مزدوری پیدا میشد که حقایق جنگ و انقلاب و اسلام را تحریف میکرد، میدیدید فریادهای تشویق از اطراف دنیا بلند میشود. امروز نیز همینطور است. امروز هم اگر در داخل کشور کسانی به خاطر خوش کردن دل استکبار و راضی کردن دشمنان اسلام و این ملت و این کشور چیزی بگویند و بنویسند که در آن تحریف اسلام و تاریخ انقلاب و چهرههای انقلاب باشد، میبینید که در دنیا از طرف دستگاههای تبلیغاتی استکبار برای او هورا میکشند و او را تشویق میکنند! تبیین، موضوع بسیار مهمّی است. انسانها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر کسی بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف کند، یعنی در واقع عمل و بازو و اراده مردم را به سمت گمراهی کشانده است. این همان چیزی است که دشمن میخواهد. امروز اگر کسانی علیه اسلام و مقدسات و مجاهدتهای این ملت قلمفرسایی کنند و چیزی بنویسند؛ اگر کسانی علیه بهترین فرزندان این کشور - یعنی شهیدان ما و مجاهدان راه خدا - اظهارنظری کنند و ریشی بجنبانند؛ اگر کسانی علیه بسیج و جهاد و شهادت حرفی بزنند و چیزی بنویسند؛ میبینید مورد تشویق رادیوها و سیاستمداران و نویسندگان خارجی قرار میگیرند. امروز همه افراد - چه کسانی که بیاناتشان در حوزههای وسیع کاربُرد دارد، چه کسانی که در حوزههای کوچکتر سخنانشان مؤثّر واقع میشود؛ مثل مدرسه و کلاس و دانشگاه و محیطهای کارگری و غیره - مسؤولند و اگر دیدند حقایق و محکمات اسلام و انقلاب مورد تحریف قرار میگیرد، وظیفه دارند تبیین کنند؛ نباید سکوت کنند. امام به این نکته بسیار توجه میکرد. و این یکی از چیزهایی است که راز استحکام و ماندگاری و پایداری نظام در آن مندرج است.
عنصر سومی که برای امام اهمیت داشت، نظم و قانون بود. لذا حتّی قبل از آنکه انقلاب به پیروزی برسد، امام دولت معیّن کرد. انقلابهای دنیا یا کودتاهایی که به اسم انقلاب در دنیا به وجود میآمدند - که دهههای میانی قرن گذشته میلادی از اینگونه انقلابها پُر بود - هیچکدام اینطور نبودند. وقتی در کشوری انقلاب میشد - یا انقلاب حقیقی، یا کودتایی به اسم انقلاب - مدتها از دولت و تشکیلات دولتی و نظم دولتی خبری نبود. یک گروه به نام مسؤولان انقلاب، زمام کشور را در دست میگرفتند و طبق میل و تشخیص خودشان - هرطور بود - عمل میکردند. در انقلاب اسلامی، امام اجازه نداد اینطور بشود؛ حتّی از قبل از پیروزی انقلاب دولت تعیین کرد تا نظم وجود داشته باشد. با اینکه آن وقت شورای انقلاب هم بود، اما امام خواست با شکل قانونی و منطقی، کشور اداره شود. اصل تشخیص اینکه چه نظامی در کشور بر سر کار بیاید، این را امام به عهده رفراندم و آراء عمومی گذاشت. این هم در دنیا سابقه نداشت. در هیچ انقلابی در دنیا، ما نشنیدیم و ندیدیم که انتخاب نوع نظام را - آن هم در همان اوایل انقلاب - به عهده مردم بگذارند. هنوز از پیروزی انقلاب دو ماه نگذشته بود که امام همهپرسی درباره نظام اسلامی را اعلان کرد، که مردم به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند. چند ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام گفت باید قانون اساسی نوشته شود. آن کار هم نه به وسیله جمعی که خود امام معیّن کند، بلکه باز به وسیله منتخبان مردم صورت گرفت. مردم اعضای مجلس خبرگان را - که منتخبان مردم بودند - انتخاب کردند تا قانون اساسی تدوین شود؛ باز مجدداً همان قانون را به رأی مردم گذاشتند. هنوز یک سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مردم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند؛ بعد از مدت کوتاهی هم مجلس شورای اسلامی به راه افتاد. بنابراین از اوّل، مبنای کارِ انقلاب بر نظم و قانون بود. کسانی که با این ترتیب منطقی انقلاب نمیتوانستند کنار بیایند، یا نمیتوانستند تحمّل کنند که این انقلاب اینگونه قدمبهقدم منطقی حرکت کند، در همه این موارد اخلال کردند. تفالههای آنها امروز هم انقلاب را به بیقانونی متّهم میکنند! این انقلاب، مظهر نظم و قانون بود؛ در هیچ جای دیگر دنیا، در این انقلابهایی که اتّفاق افتاده است - چه در انقلابهای این قرن و چه قبل از آن - چنین چیزی دیده نشده است. این را باید مغتنم شمرد. پایبندی به نظم و قانون و مسؤولیتهای قانونی قوا باید مورد احترام همه باشد.
اگر شما امروز میبینید که با تبلیغات و تحریک دشمنان، در هر برههای از زمان، قوای قانونی کشور مورد تعرّض تبلیغاتی قرار میگیرند، این دنباله همان دشمنیای است که از اوّل با اساس نظم و قانون در جمهوری اسلامی وجود داشت و امام مقابل آن ایستاد. ما همیشه این را تأکید کردهایم و باز هم تکرار میکنیم، وظایفی که در قانون اساسی برای قوای سهگانه و مسؤولان قانونی معیّن شده، معتبر و محترم است و همه باید در مقابل این قانون، حالت تسلیم داشته باشند. بیقانونی به شکلهای مختلفی خود را نشان میدهد. یکی از آنها همین است که علیه اساس و ترتیبات قانون اساسی مبارزه تبلیغاتی شود و لجنپراکنی صورت گیرد و به مسؤولیتهای قانونی در هر بخشی از بخشها بیاحترامی گردد. این آن چیزی است که از اوّلِ انقلاب، دشمنان امام و اسلام بر روی آن پافشاری میکردند و امام در مقابل آن ایستاد.
عنصر اساسی چهارم که امام آن را در پایههای نظام جمهوری اسلامی کار گذاشت - و بحمداللَّه مایه ماندگاری نظام شد - مسأله دشمنستیزی و سلطهستیزی است. امام یک لحظه نه خود از کید و مکر و حیله دشمن غفلت کرد و نه گذاشت که مسؤولان غفلت کنند. نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی که منافع دستگاههای استکباری دنیا را در این نقطه از عالم و در بسیاری از کشورهای اسلامی تهدید کرده است، بدیهی است که مورد دشمنی است. در ایران عزیز ما، اینها سالهای متمادی مثل ماری بر روی منابع ملی و دستگاههای سیاسی کشور چنبره زده بودند. در نظام سلطنتىِ غاصب و وابسته، مگر کسی جرأت داشت به کسانی که وارد این کشور شده بودند تا ملت را تحقیر و فقیر و منابع او را غارت کنند و او را عقبمانده نگهدارند، اندک اهانتی کند!؟ کسی جرأت نداشت به آنها بگوید بالای چشمتان ابروست! امریکاییها و صهیونیستها و دیگر غارتگران و چپاولگران دنیا، در کمال امنیت و آرامش به ایران میآمدند، میرفتند و میبردند. سیاست کشور، در دست آنها؛ آمدن و رفتن حکومتها، در دست آنها؛ آوردن و بردن شاه مملکت، در اختیار آنها؛ تعیین نخستوزیران، با صوابدید آنها؛ و موضعگیریهای سیاسی کشور، تماماً در جهت خواستهها و منافع آنها بود. نظام جمهوری اسلامی آمد و این بساط را بهکل به هم ریخت. امام میدانست که این دشمن ساکت نمینشیند و تعرّض میکند. اگر در برههای تعرّض کرد و تودهنی خورد، موقّتاً عقبنشینی میکند تا باز تعرّض کند؛ لذا باید هشیار و بیدار بود. امروز من متأسفانه میبینم که کسانی طبق خواسته آن دشمنان، تبلیغ میکنند که این توهّم است! دشمن همین را میخواهد که مردم، مسؤولان، کارگزاران حکومت، ادارهکنندگان کشور و طرّاحان و قانونگذاران امور زندگی مردم، از تهدید دشمن غفلت کنند. نباید اجازه داد؛ باید دشمن و شیوههای دشمنىِ او را شناخت. این آن چیزی است که باید برای همیشه به یاد ما بماند و امام بر روی این نکته تأکید میکرد. اینکه میدیدید امام میفرمود: «هرچه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید»، به خاطر این است.
برادران و خواهران عزیز! جوانان عزیز من! ملت عزیز ایران! اینها چهار نقطه قوّت اساسی است. هم مردم و هم مسؤولان باید قدر اینها را بدانند. این چهار عنصر موجب پایداری نظام است. این چهار عنصر موجب آن است که هیچ وقت دشمن نتواند به این نظام ضربه بزند. هر جا ما از این چهار عنصر غفلت کردیم، ضربه خوردیم. اگر ضربه اقتصادی خوردیم، اگر عقبماندگی اقتصادی پیدا کردیم، اگر در زمینههای سیاسی دچار ضعفی شدیم، بر اثر غفلت از این عناصر بوده است. آنجایی که پیشرفت کردیم، آنجایی که عزّت به دست آوردیم، آنجایی که توانستیم موانع را از سر راه برداریم، آنجایی که دشمن را ناکام کردیم، به خاطر تکیه بر این عناصر بوده است. نگذارند و نگذارید این عناصر از دست مردم برود و مورد تهاجم قرار گیرد. نگذارید دشمن به میل خود، راه را برای تسلّط مجدّد بر این کشور هموار کند. هشیاری مسؤولان کشور و آحاد مردم لازم است.
من به همین مناسبت در پایان عرایضم به مسأله بسیار مهمّ انتخابات اشاره کنم. انتخابات، مظهر حضور مردم است. انتخابات، هم حقّ مردم و هم وظیفه آنهاست. حقّ مردم است؛ برای این که بیایند و مدیر اجرایی کشور را انتخاب کنند. تکلیف مردم است؛ چون با حضور شما، نظام تقویت پیدا میکند؛ اسلام عزیز میشود؛ حاکمیت اسلام در دنیا سرافراز میگردد و توطئه دشمن - که اسلام را به جدایی از آراء مردم متّهم میکند - باطل میشود. حضور شما میتواند دفاع از اسلام و کشور و انقلاب محسوب شود. هر مقدار این حضور وسیعتر و قویتر باشد، نشانه اقتدار بیشترِ نظام اسلامی است. نظام اسلامی در مقابل چشمهای دوستان و دشمنان خود در دنیا به این میبالد که تعداد حاضر شوندگان در پای صندوقهای رأی، زیاد است. این مایه افتخار نظام اسلامی است. همه کسانی که در مقابل اسلام و آینده این کشور احساس مسؤولیت میکنند، وظیفه دارند که در این آزمایش الهی شرکت کنند. البته این حضور باید آگاهانه و از روی تحقیق و با به دست آوردن حجّت بین خود و خدا باشد. کسی که رأی میدهد و فردی را انتخاب میکند، باید برطبق تشخیص باشد. این تشخیص را به دست آورید و انشاءاللَّه با قاطعیّت در این آزمایش الهی شرکت کنید.
بحمداللَّه در طول این بیستودو سال، همه انتخابات مختلفِ ما در محیط آرام برگزار شده است. کسانی که از خارج از این مرزها میخواهند خواست و اراده شوم خودشان را بر این کشور و این مردم حاکم کنند، اوّلاً خواستهاند مردم در انتخابات شرکت نکنند و انتخابات بیرونق باشد؛ ثانیاً اگر انتخابات صورت میگیرد، با آشوب و دعوا و تنازع و درگیری همراه باشد. اما مردم در طول این بیستودو سال هر وقت انتخاباتی بوده است، با آرامش خود توی دهن دشمن زدهاند و این بار هم به امید خدا و با همّت شما مردم عزیز، باید همینطور باشد. انشاءاللَّه دولتی که براساس این انتخاب تشکیل میشود، خود را خادم اسلام و مردم و در صفِ اوّل مقابله با دشمنان بداند و این کشور و این ملت را یک قدمِ بلند به آرمانهای اسلامی - که مایه سعادت و خوشبختی مردم است - نزدیک کند. هم همّت کنید و هم از خدای متعال بخواهید که به شما و مسؤولان کمک کند تا بتوانند این وظایف بزرگ را انجام دهند.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، رحمت و مغفرت و رضوان و فضل خود را بر روح مطهّر امام بزرگوار ما نازل و او را با اولیای خود محشور کن. پروردگارا! فرزند خدمتگزار و مطیع او - مرحوم آقای حاج احمد آقا - و فرزند بزرگوار دیگر ایشان - مرحوم آقای حاج آقا مصطفی - را با اولیایت محشور کن. پروردگارا! شهدای عزیز ما را که پیروان امام و دلبستگان به آن بزرگوار بودند، با شهدای کربلا و امامِ آنان محشور کن. پروردگارا! خیر و لطف و رحمت و فضل خود را بر این ملت نازل کن و آنها را در تجربه انتخابات و در همه امتحانات بزرگ، موفّق و پیروز و سربلند بگردان. پروردگارا! قلب مقدّس ولیعصر را از ما راضی و خشنود کن و ما را مشمول دعای آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) انبیا: ۷۳