![]()
1370/11/02
بیانات در دیدار فرماندهان و مسئولان سازمان عقیدتى ـ سیاسى نیروى انتظامى جمهورى اسلامى ایران
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى خوش آمدید برادران عزیز، فرماندهان زحمتکش و خدوم و کوشندهى نیروى انتظامى و مسئولین عزیز عقیدتى ـ سیاسى این نیرو؛ و امیدوارم که خداوند متعال شما را در هر مسئولیّتى در هر نقطهاى از این مجموعهى عظیم و کارآمد که قرار دارید، موفّق به انجام هرچه بهتر وظایف خطیرتان بفرماید. اوّلاً میشود گفت و دانست که نیروى انتظامى، امروز یک نهاد انقلابى است؛ یک مجموعهاى است که انقلاب او را خواسته است و به وجود آورده است؛ طبعاً توقّعات انقلابى هم از این مجموعهى عظیم میرود. وقتى ما یک چیزى را، یک تشکیلات و مجموعهاى را نهاد انقلابى دانستیم، این بدان معنا است که توقّعات متناسب با وضع انقلابى ــ که طبعاً خصوصیّات خود را دارد ــ از آن مجموعه داریم. امروز بحمدالله نیروى انتظامى این[جور] است. یک مأموریّتى هست که فراتر از تفکیک مسئولیّتها و مأموریّتها و جدایى بین بخشهاى مختلف، آن مأموریّت، اصل قضیّه و مسئلهى اساسى است که براى انجام آن مأموریّت، نیروى انتظامى و روحانیّون محترمى که در این نیرو مشغول انجام خدمتند، همه مجتمعاً و مشترکاً باید کار کنند و آن عبارت است از حفظ امنیّت اسلامى در محیط جامعه؛ حفظ امنیّت. این اساسىترین کار نیروى انتظامى است؛ و کارى بسیار بزرگ هم هست؛ که شنیدهاید: نِعمَتانِ مَجهولَتانِ، اَلصِّحَةُ وَ الاَمان.(۲) حالا در این کلام ــ چه کلام حکما باشد، چه کلام اولیا باشد ــ امان یعنى امنیّت را عِدل(۳) سلامتى و صحّت قرار داده است؛ خیلى مهم است. در قرآن از این بالاتر هم هست؛ آنجایى که در سورهى لایلاف میفرماید: فَلیَعبُدوا رَبَّ هـذَا البَیت، بعد میفرماید: اَلَّذى اَطعَمَهُم مِن جوعٍ وَ ءامَنَهُم مِن خَوف؛(۴) یعنى نجات از گرسنگى را با نجات از ناامنى در کنار هم قرار داده. خب، حالا شما ببینید چقدر از قوا و تحرّکات و تلاشها و نیروهاى باطنىِ یک نظامِ دولتى در یک کشور ــ هر کشورى ــ صرف میشود براى اینکه این ملّت از گرسنگى نجات پیدا کند، یا چقدر از تلاشها سعى میشود، بسیج میشود براى اینکه این ملّت از بیمارى و بلاهاى جسمانى نجات پیدا کند؛ عِدل آنها باید صرف بشود براى نجات از ناامنى. البتّه ناامنى شقوق گوناگونى و عوامل مختلفى دارد که یکى از اهمّ آنها همین ناامنى در خیابانها و کوچهها و شهرها و روستاها و جادّهها و بیابانها و سرتاسر کشور است که باید با این مبارزه کرد. کِى میشود درست مبارزه کرد؟ آن وقتى که دیندار بود، آن وقتى که پابند به اصول بود. اگر پابندى به اصول نباشد، دیندارى نباشد، پاى ناامنى هم بشدّت میلنگد. حتّى پلیسهایى که در دنیا معروفند به انضباط، اگر آن قید معنوى، آن حاکم درونى، آن احساسى که بر همهى وسوسهها غلبه دارد، در آنها نباشد، کارایى نخواهند داشت. آن احساس چیست؟ بعضىها از میهندوستى استفاده میکنند، از احساسات ناسیونالیستى یا احساسات تشکیلاتى و سازمانى و مانند اینها، لکن واضح شده است که اینها همه در یک جاهایى لنگ میمانند؛ آن احساسى که همهجا برّایىِ خودش را دارد، احساس دینى است، احساس حضور در مقابل پروردگار عالم است؛ هرجا هستید. چه در مرکز این تشکیلات در تهران در فلان اتاق باشیم، چه در فلان پاسگاه دورافتادهى گوشهى کشور در معرض تهاجمها باشیم، این احساس حضور الهى لازم است تا انسان کارایى پیدا کند، احساس قدرت بکند، احساس خستگى نکند. از اینجا کار برادران عقیدتى ـ سیاسى روشن شد. همهى تلاشهاى عقیدتى ـ سیاسى، مقدّمه است براى اینکه این احساس حضور در پیشگاه الهى، این روح دیانت در یکایک افراد به وجود بیاید؛ یعنى جهتگیرى این است. درسها را، تلاشهاى فرهنگى را، کلاسها را، گزینشها را ــ این چیزهایى که در مجموعهى کارها غالباً میگنجد ــ ما باید با این معیار بسنجیم و ببینیم که آیا این، افراد را به خدا نزدیک میکند؛ آیا این، احساس حضور را در دل آنها زنده میکند یا نمیکند؛ اگر کرد خوب است، وَالّا فلا؛ این معیار است. البتّه آقایان روحانیّون عزیز ما میدانند و دائماً توجّه باید داشته باشند که عمل بیش از زبان کارایى دارد. بهترین گویندگان و شیرینزبانترین معلّمان و واعظان و بیانکنندگان، اگر عملشان بلنگد، همهى این شیرینزبانىها نقش بر آب خواهد شد. باید ما عملمان را درست کنیم؛ همان بلندنظرى و طهارت و بىاعتنائى بما فى ایدى النّاس(۵) و بىاعتنائى به زخارف(۶) دنیوى و به بیش از آنچه به ما تعلّق میگیرد بر حسب قواعد اجتماعى؛ صلابت در بیان حقایق و اجراى حقایق و سست نشدن و نلرزیدن دست و پا؛ اینها آن معیارها است. ببینید؛ این انقلاب عظیم ما، این جمهورى مستحکمى که بحمدالله به وجود آمده، این جایگاه رفیعى که امروز جمهورى اسلامى در دنیاى سیاست به دست آورده، این آبرویى که امروز اسلام به برکت جمهورى اسلامى به دست آورده است، اینها کارهاى معجزآسایى است. این کارهاى معجزآسا با زبان و با تبلیغ و با جانم و عزیزم و با زور و مانند اینها نمیشد. اگر حرف امام بزرگوار که قائد این کاروان بود، منطبق با رفتارش نمیبود، امکان نداشت؛ منتها آن بزرگوار نگفت چیزى را مگر آنکه عمل کرد، و عمل کرد بیش از آنچه گفت؛ مثل کوهى بر سر مواضع اعلامشدهى خود در عمل شخصى و جمعى ایستاد. اصل اسلام هم همینجور بود. از یکى از همسران رسول خدا (صلّى الله علیه و آله و سلّم) پرسیدند که اخلاق رسول خدا را براى ما توصیف کن؛ او در جواب گفت که «کانَ خُلقُهُ القُرآن»؛(۷) اخلاق او قرآن بود؛ یعنى هرچه شما در قرآن راجع به روش و عمل و رفتار و خلقیّات یک انسان، به صورت مستحسن(۸) و خوب و پسندیده میخوانید، در وجود آن بزرگوار مجسّم و متبلور بود. همین هم شد که آن حرکتى که او آغاز کرد، آن گویى که او در فضاى تاریخ پرتاب کرد، هنوز دارد با شدّت پیش میرود، هنوز دارد پیش میرود؛ هنوز ما و همهى مسلمین عالم داریم از برکات آن دست معنوى و معجزنشان که پانزده قرن پیش یا چهارده قرن و اندى پیش آن بزرگوار حرکت داده، پیش میرویم. کانَ خُلقُهُ القُرآن. اخلاق ما باید طبق آن چیزى باشد که میگوییم و به آن دعوت میکنیم، که فرمود: کونوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم؛(۹) یعنى بِاَعمالِکم. این مربوط به آقایان. اگر ما به زخارف دنیا بىاعتنا بودیم، اگر ما در آن راههایى که به آن معتقد هستیم و داعى و مبلّغ آن هستیم، قدم ثابت گذاشتیم، اگر ما پایبندى خودمان را به اصول دینى و اصول اسلامى و فرمایشات امام بزرگوار و آنچه مقرّر است در نظام جمهورى اسلامى عملاً نشان دادیم، حرف ما در محیطى که این حرف پراکنده میشود اثر خواهد کرد. دیگر آن وقت خیلى هم احتیاجى به اصرار و فشار و زور و مانند اینها نخواهد بود، بلکه نفْس جاذبهى عمل، دیگران را وادار خواهد کرد به هماهنگى و همگامى و همآوایى. در مورد نیرو، من باید عرض کنم که این انتظار امنیّت اسلامى، انتظار زیادى نیست از نیرو. ما وضعى را در نیروى انتظامى کشور داریم که از اوّل تاریخ نیروى انتظامى تا امروز بىسابقه است؛ بىسابقه است. از اوّلى که در این کشور ژاندارمرى به وجود آمد و شهربانى به وجود آمد تا امروز که ما بحمدالله نیروى انتظامىِ یکپارچه و فراگیر داریم، وضعیّتى که نیروى ما امروز از لحاظ خوب بودن و مثبت بودن دارد در هیچ زمانى نداشته. هیچ وقت نیرو، فرماندهى به این خوبى، فرماندهانى در این حد نداشته؛ هیچ وقت نیروهاى انتظامى، جمعیّتى به کمّوکیف جمعیّت فعلى نداشته؛ هیچ وقت نیروهاى انتظامى، مقبولیّتى در میان مردم به قدر امروز نداشتند. نیروهاى انتظامى در بین مردم در دورانهاى گذشته مقبولیّت چندانى نداشتند. کسانى که سابقه دارند در نیروهاى انتظامى ــ یعنى در ژاندارمرى و شهربانى ــ از سالهاى طولانى، آنها میدانند که من چه عرض میکنم و نظر مردم نسبت به نیروهاى انتظامى چه جورى بود. امروز نیروى انتظامى از مقبولیّت بین مردم برخوردار است؛ مردم این لباس شما را دوست میدارند و به آن احترام میکنند؛ اینها همه نِعَم الهى است. و به شما عرض کنم: اینجورى هم نمیمانَد اگر شما نیروى انتظامى رها کنید کار را. [اگر] آن وظایف را با استحکام لازم انجام ندهید، اینجور نمیمانَد. امروز با اینکه بحمدالله مدّتى از تشکیل نیروى انتظامى(۱۰) ــ این نهاد جدید، این بناى جدید، لکن هنوز نو ــ میگذرد، مردم به چشم انتظار دارند نگاه میکنند؛ میخواهند ببینند این مجموعه که به نظر آنها محسّنات زیادى هم دارد، تعریفش را هم زیاد شنفتهاند از مسئولین و از کسانى که حرفشان را مردم قبول دارند، حالا چه کار خواهد کرد؛ آیا آن اطمینان لازم را در دل آحاد شهروند به وجود خواهد آورد یا نه؟ این یکى از اسرار پیشرفت نیروهاى انتظامى است. باید یکایک شهروندان از ته دل به نیروى انتظامى اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ یعنى وقتى دکّانش را میبندد، اگر نگران بود، بگوید خب، مأمور هست؛ اگر به مسافرت میرود و خانه را میگذارد، بگوید خب نیرو که هست؛ اگر سوار اتومبیلى میشود تا جایى را ترک کند که به جاى دیگرى برسد در بیابانها، بگوید نیروى انتظامى هست؛ هر مشکلى براى او پیش مىآید مربوط به امنیّت ــ اگر گفتند دزد آمده، اگر گفتند که متخلّفین پیدا شدند در خیابان، اگر گفتند که کسانى آبروى مردم را تهدید میکنند، اگر گفتند کسانى مواد مضرّه تقسیم میکنند، اگر گفتند کسانى تعرّض به نوامیس مردم میکنند ــ در دل مردم یک شمع امیدى روشن باشد که خب بالاخره نیروى انتظامى که هست؛ مثل یک صاحب امنیّت، مدار امنیّت، مردم نگاه کنند به نیروى انتظامى؛ شما باید این را به وجود بیاورید. در جامعهى اسلامى اجازه داده نمیشود و نباید داده بشود که در ملأ عام، کسانى به حیثیّتهاى دینى مردم اهانت کنند و آن را هتک کنند. چه کسى باید جلوى آن را بگیرد؟ نیروى انتظامى. در جامعهى اسلامى اجازه داده نمیشود و نباید داده بشود که تخلّف از مقرّرات زیستى و شهرى و روستایى و صحرایى جمهورى اسلامى انجام بگیرد، کسانى فضا را مخدوش کنند و سلامت فضا را از بین ببرند. چه کسى باید جلوى آن را بگیرد؟ نیروى انتظامى. در جامعهى اسلامى و نظام اسلامى هر آنچه طبق قوانین ــ قوانین شرعى، قوانین مجلس شوراى اسلامى، مقرّرات رایج کشور ــ ممنوع است در علن زندگى مردم ــ خفا کار دیگران است ــ در بخش آشکار زندگى مردم، آنچه ممنوع است و مجاز نیست که تحقّق پیدا کند، اگر دیده شد، یک دست قوى و قدرتمندى باید بیاید و جلوى این قانونشکنى را قدرتمندانه بگیرد. آن دست نیرومند کیست؟ نیروى انتظامى. نیروى انتظامى محبوبیّت خود را باید در چه چیزى به دست بیاورد؟ در قاطعیّت بر اساس قانون؛ بر اساس همان که از او طلب شده است در مقرّرات؛ نه در ملاحظهى کسى، ملاحظهى جمعى، رعایت میل قشرى یا گروهى؛ ابداً. اگر چنین کارى بشود، یک چنین رعایتهاى خارج از قانونى انجام بگیرد، تخلّف شده. تنها رعایتى که نیروى انتظامى باید بکند، عبارت است از رعایت قانون و رعایت اخلاق در اجراى قانون. البتّه در اجراى قانون دو جور میشود عمل کرد: با بداخلاقى و کجخلقى و عبوس بودن و تکبّر و نخوت و مانند اینها، یکى هم با خوشاخلاقى و مهربانى امّا قاطعیّت. این نوع دوّم باید باشد: قاطعیّت، اِعمال قاطعیّت، به اضافهى اخلاق خوب. گاهى تلفن میکنند اینجا، نامه مینویسند، شکایت میکنند که آقا! سر فلان محلّه آدمهایى پیدا شدهاند، کسانى پیدا شدهاند متعرّض به نوامیس مردم یا مانند اینها؛ خب ما به چه کسى در این امور مراجعه خواهیم کرد؟ به شما؛ معلوم است؛ وظیفهى شما است. گاهى تلفن میکنند، شکایت میکنند آقا! مثلاً فلان جا فرض کنید که فلان خانهاى را تبدیل کردهاند، نمیگذارند استراحت کنیم، نمیگذارند بخوابیم؛ سر، صدا، هاى، هوى؛ ناامنىِ از لحاظ اخلاقى و غیره؛ خب ما به چه کسى مراجعه میکنیم در این امور؟ به نیروى انتظامى. گاهى شکایت میکنند که مىآیند موادّى را فلان جا در کوچه میدهند، میخرند، میفروشند؛ به چه کسى مراجعه میکنیم؟ به نیروى انتظامى. فراموش نکنید؛ معیار، جامعهى اسلامى و انقلابى است. اگر در یک جامعهاى که اسلامى و انقلابى نیست، نیروى انتظامى حسّاسیّتهاى مناسب آن جامعه را دارد، در جامعهاى که معیار و ملاکْ اسلام است، حسّاسیّت نیروى انتظامى باید متناسب باشد با آن چیزى که در این جامعه مورد نظر است. حسّاسیّتهاى این جامعه چه چیزهایى است؟ حفظ این حسّاسیّتها، حراستش، عمل بر طبق آن برمیگردد به شما که نیروى انتظامى هستید؛ بدون هیچ ملاحظهاى [عمل کنید]. خب، این کار سختى است، کار سنگینى است امّا کار بسیار مؤثّرى است. ناامنى فقط به این نیست که دزد بیاید داخل خانهها یا مغازهها یا بازار یا خیابان ــ این یک جور ناامنى است؛ ناامنى مالى است ــ ما ناامنى عِرضى و ناموسى هم داریم و جلوى آن را هم شما باید بگیرید؛ ناامنى اخلاقى هم داریم و آنجا هم شما باید وارد میدان بشوید. البتّه ناامنى اخلاقى یک مرحلهى کار فرهنگى دارد، یک مرحلهى کار مخفى دارد، یک مرحلهى ریشهیابى دارد؛ آنها کار دستگاههاى دیگر است امّا آنجایى که جلوى چشم قرار میگیرد و موجب عدم امنیّت اخلاقى جامعه میشود، آن که باید وارد میدان بشود، نیروى انتظامى است. نباید کارى بشود که کسى بگوید که بعد از ادغام نیروهاى انتظامى، این حسّاسیّتها کم شده؛ سابق مثلاً یک ارگانى مخصوص این چیزها بود، حالا نه؛ البتّه اینجور نیست، لکن اگر چنانچه کمحسّاسیّتى نشان داده بشود، ممکن است این حرفها را بزنند؛ و این حرفها خطا است، غلط است. کشور به این ادغام احتیاج داشته، مجلس تصویب کرده، وزیر فعّال و کوشایى دنبال کرده، مأمورینى بحمدالله با علاقه آن را انجام دادهاند؛ امروز هم یک نیروى بسیار خوب، آبرومند، قدرتمند [تشکیل شده] لکن کارایىِ او در همهى میدانها بایستى به اثبات برسد. برادران! ما امروز در سطح جهان باید کارى کنیم که عمل اسلامى و خواست اسلامى در کشور ما با برجستگى در مقابل چشم ملّتها قرار بگیرد. مىبینید در این کشورهاى مسلمان که جبهههاى اسلامى و جناحهاى اسلامى، احساسات خودشان را بُروز میدهند، دشمنان اسلام چه حسّاسیّتى نشان میدهند و چطور از همهى وسایل استفاده میکنند براى سرکوب این احساسات؟ طرفداران اسلام بایستى بتوانند اسلام را در چشم آنها، آنچنان شیرین و پُرجاذبه نشان بدهند که احساسات آنها هرگز به سردى نگراید و این امید در دل آنها باقى بماند، و این نمیشود مگر اینکه جامعهى ما از لحاظ مادّى، از لحاظ معنوى، از لحاظ نظم، از لحاظ امنیّت، از لحاظ تلاشهاى اجتماعى و از لحاظ همهى اندازهها و میزانهایى که در یک جامعهى پیشرفته مورد نظر است، پیشگام باشد؛ و یکى از آنها هم همین کار شما است که کار نیروى انتظامى است. امیدواریم که انشاءالله خداوند به شما توفیق بدهد، شما را تأیید کند. برادران عزیز! در هرجا که هستید، سعى کنید این محبّت و هماهنگى و همگامى را در همهى سطوح حفظ کنید و به یکدیگر کمک کنید در انجام هرچه بهتر وظیفهى مهمّى که بر دوش دارید. امیدواریم که ادعیهى زاکیهى حضرت ولىّاللهالاعظم (ارواحنا فداه) شامل حال شما باشد و قلب مقدّس امام و روح مطهّر شهدا انشاءالله از همهى ما راضى باشند. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام محمّدعلى رحمانى (رئیس سازمان عقیدتى ـ سیاسى نیروى انتظامى) گزارشى ارائه کرد.
(۲ مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرّسول، ج ۲۵، ص ۳۸۲؛ «دو نعمت ناشناخته است: تندرستى و امنیّت.»
(۳ همسان
(۴ سورهى قریش، آیات ۳ و ۴؛ «پس باید خداوندِ این خانه را بپرستند. همان [خدایى] که در گرسنگى غذایشان داد، و از بیم [دشمن] آسودهخاطرشان کرد.»
(۵ به آنچه در دستان مردم است
(۶ چیزهای آراسته و زیبا، و بهمجاز، مال دنیا و هر آنچه مربوط به زندگی اینجهانی است.
(۷ شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج ۶، ص ۳۴۰
(۸ پسندیده، نیکو
(۹ مشکاةالانوار، ص ۴۶؛ «مردم را به حق دعوت کنید، نه به زبان.»
(۱۰ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران پس از ادغام شهربانی کلّ کشور، ژاندارمری و کمیتهی انقلاب اسلامی تشکیل شد. ر.ک: حکم انتصاب فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۷۰/۱/۱۲)
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|








