![]()
1370/12/02
سال 1370بیانات در دیدار آیتاللّهالعظمىٰ گلپایگانى
رهبر انقلاب: ما همیشه دعاگوى حضرتعالى هستیم.(۱) انشاءالله که برکات وجود شریفتان مستدام باشد براى این مردم، و براى همهى ما انشاءالله. ماشاءالله آقا مزاجاً پیدا است که سالِمند. بَشرهى(۲) مبارک آقا الحمدلله بشرهى سالمى است. این خیلى مبشّر است. عمده هم همان است. ما خوشحالیم از این نشاط و سلامتى که الحمدلله در وجود شریف ایشان هست.
رهبر انقلاب: واقعاً برکات این شهر مقدّس و این افاضات معنوىاى که همیشه در این شهر هست، خستگىهاى ما را رفع کرد. من با اینکه بظاهر، یک مقدار اشتغال داشتم این چندروزه، هیچ احساس خستگى اصلاً نمیکنم. الحمدلله این شهر از همه جهت محفوف(۳) به برکات است و یکى از بالاترین برکات آن، وجود آقا و امثال ایشان است که خب واقعاً از وجودهاى استثنائى هستند. باید دعا کنیم و دعا هم میکنیم که خداوند انشاءالله ایشان را محفوظ بدارد و برکاتشان را مستدام بدارد. این حال نشاطى که بحمدالله روحاً در ایشان هست خیلى مغتنم است، که مطالعه میکنند؛ خدا را شکر؛ این مایهى خوشحالى است و از تفضّلات الهى است.
رهبر انقلاب: دیروز ما توفیق پیدا کردیم، رفتیم کتابخانهى فیضیّه را زیارت کردیم؛ در حقیقت یک انبار کتاب است. این آقاى حاج آقا مجتباى عراقى، خیلى زحمت میکشند لکن واقعاً آنجا یک انبارى است. اصلاً خیلى انسان تأسّف میخورد؛ نسخ نفیس، خطّى، خطوط بزرگان. یک زمینى قبلاً آقاى فاضل، چند ماه پیش از این تهران گفتند [برای این منظور]، ما قبول کردیم، گفتیم حرفى نداریم؛ جاى آن را ظاهراً آن طرف فیضیّه در نظر گرفتهاند؛ بنا است آنجا را یک چند طبقه [بسازند]. من عزمم جازمتر شد بعد از دیدن این کتابخانه؛ حیف است واقعاً این کتابخانهى به این عظمت؛ صد هزار کتاب دارد، چند هزار کتاب خطّى نفیس دارد و اینها در آنجا همینطور مثل انبارى هست. سالن مطالعهى آن هم اصلاً سالن مطالعهاى نیست در حقیقت، با این نسبت طلبه. الان در قم بیست هزار طلبه هست و شاید هم بیشتر؛ شنیدم درسهاى عمدهاى آنجا هست.
رهبر انقلاب: آقا! بنده در یادم هست که در این حوزهى شریف، آن وقتى که ما اینجا مشغول درس و بحث بودیم، اوّلین مدرسهى منظّم و برنامهدار را حضرتعالى در این حوزه ایجاد کردید. ما این را در مجامع گوناگونى هم که همیشه در تهران صحبت شده گفتهایم، اینجا هم یک جلسهاى بحث بود با آقایان،(۴) گفتیم؛ حتّى قبل از مدرسهى حقّانى. این نشاندهندهى این است که نظر شریف حضرتعالى از قدیم به نظم و ترتیب و امتحان و ادارهى بهاصطلاح مرتّب و منظّم طلّاب بوده. این حوزهى بزرگ ــ که بیست هزار طلبه در این حوزه هستند ــ خیلى احتیاج به رسیدگى از لحاظ این جهات دارد که حضرتعالى باید انشاءالله بفرمایید به این آقایان فضلا و بزرگان حوزه که این کارها را بکنند. این کارها، کارهایى است که امروز هیچ چارهاى نیست جز اینکه این حوزهى بزرگ را [برنامهدار کنیم]. این حوزه شده مثل یک انبار بزرگى از معلومات، که اینها مادامىکه طبقهبندى نشود و استفادههاى خوب نشود از اینها، نمیتواند پابهپاى نیازهاى زمان پیش برود. هزاران جا، الان محتاج مبلّغ هستیم و مبلّغ را حوزه باید بدهد. خب، آقایان فضلا که از حوزه تکان نمیخورند و هیچکس از حوزه بیرون نمىآید، طلبهها هم بعضىها که مىآیند، ما نمیخواهیم، یعنى نیازها را برآورده نمیکنند.
رهبر انقلاب: امتحان، قدم اوّلى بوده که آقا(۵) برداشتند. امتحان چیز لازمى است لکن یکى از صد کارى است که در حوزه باید بشود. گذشتگان و بزرگان ما در گذشته به این مسائل و نیازهاى روز واقعاً توجّه نداشتند. مرحوم آقاى آسیّدحسن تهامى از شاگردهاى خوب مرحوم میرزا،(۶) با آقاى خویى و آقاى میلانى، همعرض و همقِران بودند. [مرحوم تهامی] شاگرد خوب میرزا بود و ملّاى حسابىاى بود. ایشان میگفت که ما دوازده نفر یا ده نفر شدیم ــ که اسم آقاى خویى را مىآورد و آقاى میلانى را و مرحوم آسیّدعلىمدد قائنى و خودش را و چند نفر دیگر ــ بعد از اینکه مرحوم میرزا فوت شد، اینها رفتند چند صباحى دُور و بَر آقاى مرحوم آسیّدابوالحسن(۷) و گفتیم که یک ترتیبى به حوزه داده بشود تا طلبهها مطّلع بشوند از مسائل جدید؛ احیاناً زبان خارجىاى بخوانند ــ آن وقتهایى بود که تازه این افکار مثلاً اروپایىها راه افتاده بود و مىآمد به همهجا ــ طلبهها یک قدرى مطّلع باشند. ایشان گفتند جلسهى اوّل مرحوم سیّد استقبال کرد از حرف ما، جلسهى دوّم که رفتیم براى نتیجهگیرى، ایشان میگفتند بین بیرونى و اندرونىِ سیّد، یک اتاق کوچکى بود که اتاق نشستن خود ایشان بود. گفتند دیدیم در باز شد، مرحوم سیّد آمد در حالى که عبا دوشش نیست و دکمههاى قبایش را هم نبسته؛ پیدا است براى نشستن نیامده ــ همینطور ایستاده ــ گفت ما بلند شدیم احترام کردیم، گفت «نه، من داخل نمىآیم؛ خواستم همینقدر بدانید که من این وجوهاتى که میدهم، تقسیمى که میکنم، این مِلک شخصى من است. براى اینکه من قبلاً قرض میکنم و شهریه را میدهم، بعد که وجوهات مىآید، قرضم را اداء میکنم. بنابراین آن وقتى که این شهریه داده میشود، ملک شخصى من است که دارد داده میشود. و من راضى نیستم طلبهاى اىّ اشتغالى(۸) جز فقه و اصول داشته باشد که بخواهد شهریه بگیرد وَالّا راضى نیستم شهریه بگیرد.». آسیّدابوالحسن این را گفت و در را بست و رفت! حالا در این فاصلهى آن یک هفته، ده روز، چه کسى رفته بود خدمت ایشان و چه گفته بود، آدم نمیداند. میخواهم عرض بکنم این مال مثلاً پنجاه سال قبل، شصت سال قبل است ــ آسیّد ابوالحسن سال ۶۵ [قمری] فوت شده دیگر، یعنى مابین ۵۵ و ۶۵ است؛ یعنى مابین فوت میرزا و ۶۵، یعنى الان از این حادثه تقریباً ۵۰ سال، ۵۵ سال میگذرد ــ امروز بحمدالله اینجور نیست. امروز آقا که در رأس حوزههاى علمیّه هستند و خب بحمدالله مقام عالى و شامخى دارند، معتقدند به نظم و ترتیب در حوزه؛ ایشان در لندن مرکز دارند براى تبلیغات، و مانند اینها؛ خب اینها خودش افکار نو است، اینها تجدّد در امور است. لذا امروز به نظر من فضلاى حوزه هیچ عذرى ندارند اگر چنانچه حوزه را نظم ندهند. باید استفاده کنند از وجود ایشان، از افکار ایشان، از حمایت ایشان، حوزه را باید درست کنند.
رهبر انقلاب: شنیدم در دستگاهشان کامپیوتر آوردند. خب علما با کامپیوتر کارى نداشتند؛ حالا ایشان در دستگاهشان کامپیوتر آوردند؛ واقعاً اینها خیلى مغتنم است. فقیه سابقها باید ورق میزد کتاب بىصفحهى علما را؛ فهرست که هیچ، عدد صفحه هم نداشت، من مسالک(۹) دارم، عدد صفحه ندارد. آیتالله سیّدمحمّدرضا گلپایگانی: به نظر بنده اصلاً نه اشکالى به آن گذشتهها وارد است، نه به وضع فعلى. در سابق، به طبع اوّلیّه، مردم اصلاً به آن طرف متمایل بودند ــ یعنى نقطهى مقابلی نبود ــ بعکسِ امروز که مردم به طبع اوّلیّه، میلشان به مادّیّات است و اصلاً به طرف علوم مادّى هستند. بنابراین، به آنها اشکالى نبود. هر کس مىآمد در مدرسه، میخواست درس بخواند و اهل علم بشود. رهبر انقلاب: فقط مدرسه که نبود. این عالِم به مدرسه که مىآمد، همینجور بود که میفرمایید؛ در مدرسه، هیچ انگیزهى هوى و دنیا فرض کنیم نبود، امّا وقتى مىآمد بیرون، چطور میشود گفت که نبود؟ آن زمانى که من این قضیّهى آسیّدابوالحسن را عرض میکنم، زمانى است که اوج نفوذ مارکسیسم در دنیا است؛ همان زمانى است که آشیخ جواد بلاغى در همان نجف به تنهایى مشغول ردّ افکار دهریّون و مادّیّون بود. حالا در نجف هم بفرض [این مسائل] نبود؛ در همان زمان بنده اطّلاع دارم ــ یعنى اطّلاع شخصى نیست، ثبت شده است ــ کسانى بودند از جوانهاى طلبهى نجف که از نجف پا شدند ــ از بیوت مهمّ اهل علم، از بیت صاحب جواهر(۱۰) و مانند اینها، رفتند بغداد، و شعر براى سوسیالیستها گفتند. بر آسیّدابوالحسن که اشکالى وارد نیست؛ خب او یک فقیهى بود، مجتهدى بود، تکلیفش را میدانست، برطبق تکلیفش عمل میکرد؛ اشکال شرعى بر او نیست؛ اشکال بر مجراى امور است. امور اینجورى جریان پیدا کرده.(۱۱) بعد آن وقت شد آنچه شد. یعنى آنجا سى سال تقریباً حکومت ضدّدینى برقرار بود؛ حکومت ضدّدین. رهبر انقلاب: خب آقا! حضرتعالى با ما فرمایشى، نصیحتى، توصیهاى ندارید؟ به هر حال ما همیشه منتظر نظرات شریف جنابعالى هستیم. ارشاداتتان را بنده مغتنم میشمارم و انشاءالله که خداوند توفیق بدهد تکلیفمان را، وظیفهمان را درست بشناسیم، برطبق آن بتوانیم درست عمل کنیم.
(۱ این دیدار در چهارچوب سفر سهروزهى معظّمٌله به استان قم برگزار شد.
(۲ چهره، صورت
(۳ فراگرفتهشده
(۵ آیتالله سیّدمحمّدرضا گلپایگانى
(۶ آیتالله محمّدحسین غروی نائینی، معروف به میرزاى نائینى
(۷ آیتالله سیّدابوالحسن اصفهانى
(۸ هر اشتغالى
(۹ «مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام»، نوشتهی شهید ثانى
(۱۰ آیتالله محمّدحسن نجفى، مؤلّف کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام»
(۱۱ یکى از حضّار: بعد از پیروزى انقلاب الجزایر، رهبران انقلاب به الازهر مصر متوسّل شدند تا الگوى حکومت اسلامى را از آنجا بگیرند، امّا جوابى داده نشد؛ سپس به نجف مراجعه کردند، آنجا هم جوابى نداشت.
برچسبها: تحول در حوزه؛ قانونگرایی؛
![]() برگزیدهها
آخرینها
|








