others/special
شعرخوانی آقای سیدعلی موسوی گرمارودی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای سیدعلی موسوی گرمارودی

از دغدغه بی‌قرار با خویشم
مانند سپند در دل مجمر
این لطف خداست بر بشر
که اینک در شکل بلا زند بدو نشتر
ای شمس حریم حضرت باری
ای کشتی عشق را مهین لنگر
ایران به جهان حریم قرآن است
با لطف کن آن یکی بدان بنگر
شعرخوانی آقای محمدعلی مجاهدی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای محمدعلی مجاهدی

عشق متنی‌ست که پرحاشیه‌تر از او نیست
گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد
عمر ما در شب یلدائی زلف تو گذشت
عشق ما و تو که تفصیل خودش را دارد
عید ما دلشدگان لحظه‌ی دیدار شماست
سال ما ساعت تحویل خودش را دارد
شعرخوانی آقای مصطفی محدثی خراسانی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای مصطفی محدثی خراسانی

گرچه در سایه‌ی زلف تو پریشان هستیم
ما بر آن عهد که بودیم کماکان هستیم
ما نه تنها به نسیم سحری گل شده‌ایم
که شکوفاتر از آن در شب طوفان هستیم
مهر اگر میبُری و چند صباحی دوریم
منتظر باش که باز اول آبان هستیم
شعرخوانی آقای هادی سعیدی کیاسری

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای هادی سعیدی کیاسری

گفتند برو عمر سفر کوتاه است
چون میروم و نمیرسم جانکاه است
از او تا من فاصله یک گام امّا
از من تا او هزار فرسخ راه است
شعرخوانی آقای عباس شاه زیدی (خروش)

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای عباس شاه زیدی (خروش)

آمدم پیرانه سر امّا جوان برخاستم
این چنین با تو نشستم، آنچنان برخاستم
وه چه شب‌هایی که با زلف سیاهت مو به مو
از سر شب درد دل کردم، اذان برخاستم
زندگی بی عشق ما را تا کجاها برده بود
یک شب از این خوابِ غفلت ناگهان برخاستم
شعرخوانی آقای علیرضا قزوه

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای علیرضا قزوه

مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم
مثل یک سیب الهی به رَسیدن برسیم
مثل نوروز الهی نفسی تازه کنیم
دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم
خانقاهی است در این شور و در این جامه‌دران
کاش یک شب به تبِ جامه دریدن برسیم
شعرخوانی سرکار خانم مائده هاشمی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی سرکار خانم مائده هاشمی

چند بالش که چید دور و برش، تخت خوابش شبیه سنگر شد
دور این سنگر از عروسک‌هاش آن‌قَدَر چید تا که لشگر شد
چند خمپاره با مداد سیاه، چند تا موشک از مقوا ساخت
خواست بازی کند ولی کم‌کم‌ جنگ‌ یک جنگ‌ نابرابر شد
موشک آمد خیال تختش را به همین سادگی پریشان کرد
دست بر دامن دلِ امنِ چادر گل گلی مادر شد
شعرخوانی سرکار خانم طیبه عباسی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی سرکار خانم طیبه عباسی

واژه‌ها را خطّ به خط خوش خط و خوانا می‌نویسد
زخمی است و درد دارد باز امّا می‌نویسد
صبح حتماً آفرین می‌گیرد از آموزگارش
آخرین مشق شبش را بس که زیبا می‌نویسد
او کلاس چندم است این‌قدر آرام است و محکم
او وصیّت‌نامه نه، انگار انشاء می‌نویسد
شعرخوانی آقای سید حمیدرضا برقعی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای سید حمیدرضا برقعی

با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بی‌قرار او
آن نام را می‌آورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرّف به رستخیز
پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار
شعرخوانی آقای حسین دهلوی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای حسین دهلوی

این جام دل ماست که بند است به مویی
ماییم و غم عشق ... چه سنگی! چه سبویی!
ای کاش امیدی به خوشی‌های جهان بود
ای سکۀ اقبال! دریغا که دورویی
پنهان مکن ای دوست! مگر عشق گناه است؟
پیداست تو هم خسته ازین راز مگویی
شعرخوانی آقای حامد عسکری

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای حامد عسکری

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره‌ی ما بود، دلارام جهان شد
در اوّل آسایشمان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادنمان بود، خزان شد
زخمی به گِل کهنه‌ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
شعرخوانی سرکار خانم مریم کرباسی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی سرکار خانم مریم کرباسی

شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمی است در دل جامانده‌‌های کرب و بلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
شعرخوانی سرکار خانم دکتر سیده اعظم حسینی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی سرکار خانم دکتر سیده اعظم حسینی

نشست آینه‌ای روبروی آینه‌ای
شب دهم، به بلندای تَل، تبلور ماه
که:«روی بیعت زینب حساب دیگر کن!
من و ادامه‌ی این راه سخت ..بسم‌الله...»
شعرخوانی آقای مصطفی تبریزی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای مصطفی تبریزی

مترس از خشم طوفان و علم کن بادبان‌ها را
دل ما کشتی نوح است سیر بی‌کران‌ها را
مترسانیدمان از های‌و‌هوی پوچ این امواج
که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جان‌ها را
شعرخوانی آقای علی انسانی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای علی انسانی

باشد یکی قیام حسین و قعود تو
گشتی پیاده تا که شود او سوارتر
تو با صلاح رفتی و او با سلاح رفت
تیغی دو دم گذاشت علی ذوالفقارتر
شعرخوانی آقای ناصر فیض

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای ناصر فیض

کنون که قرعه به نام حماس افتادست
به جان اهل سیاست هراس افتادست
یکی بر آمده بر بام خون علم بزند
بساط این همه تزویر را به هم بزند
چنان کند که جهان بشنود فلسطین را
به چشم صدق ببیند صلابت دین را
شعرخوانی آقای حامد طونی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای حامد طونی

عارف بود و رساله‌ی توحیدش
واعظ بود و بشارت و تهدیدش
از گمشده خویش -خدا- می‌گفتند
آنی که شهید آشکارا دیدش
شعرخوانی آقای محمدسعید میرزایی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای محمدسعید میرزایی

تو ملّت شهادتی و ما چه قدر کم!
لبخند بی‌شمار تو از کربلا رسید
انگشتر تو عطر «اباالفضل» می‌دهد
این گریه‌ها کنار تو از کربلا رسید
مشهد، سلام، آینه، گل، روضه، گندم، اشک
دست علیست بر سرتان آی مردم، اشک
شعرخوانی ندیم سرسوی از ھندوستان

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی ندیم سرسوی از ھندوستان

روزه‌دار فرصت عشقم که غیر از یاد یار
ھیچ کس در بزم خود دعوت به افطارم نکرد
دامن خورشید را آتش زدم با سوز دل
در زمین امّا کسی یاد از دل زارم نکرد
اشکهایم را ببین و آبرویم را مریز
هیچ کس جز تو رها از رنج بسیارم نکرد
شعرخوانی آقای سعید سلیمان‌پور

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای سعید سلیمان‌پور

ای نوزده ساله قُرّة العین                        
ای گنده شده به طَرفة العین
آن روز که هفت ساله بودی                     
فارغ ز چک و حواله بودی!!

شعرخوانی خانم عاطفه جوشقانیان

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی خانم عاطفه جوشقانیان

گمان کنم که صدای تو بود و اسم من آمد
مرا گرفته در آغوش، بی‌گمان، متفاوت
صدا صدای تو بود، اوّلین صدا که شنیدم
که بوسه‌ات وسط نغمه‌ی اذان، متفاوت
صدا زمینه‌ی شور است، دستگاه تو نور است
تو روضه خواندی و می‌سوخت روضه‌خوان، متفاوت
شعرخوانی خانم انسیه سادات هاشمی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی خانم انسیه سادات هاشمی

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭّﻝ ﻣﺴﯿﺮ ﻋﺸﻘﻤﺎﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﭼﯿﺰﮐﯽ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ: ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﭘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩﺍﻡ
ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﯽﻧﺸﺎﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ
شعرخوانی سرکار خانم ندا نوروزی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی سرکار خانم ندا نوروزی

با غمِ روزگار سَر میکرد
پدرم مثلِ کوه محکم بود
زندگی را برای ما میخواست
سهمش از روزگارِ خوش کم بود
میزد از خانه هر سحر بیرون
تا سلامی به آفتاب کند
شعرخوانی آقای محمدرضا رحیمی عنبران

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای محمدرضا رحیمی عنبران

دوشنبه آمد و بعد از تماس ساعت چار
قرار از کف من رفت در هوای قرار
خوشا به عاقبت قطره‌ای که دریا شد
خوشا به عافیت راه رود! آخر کار
خوشا تلألو خورشید در صحاری شب
خوشا نسیم دل‌انگیز صبح گندم‌زار
شعرخوانی آقای عبدالحمید انصاری نسب

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای عبدالحمید انصاری نسب

حتی گنجشکها در نطنز لانه دارند
و مرغابیان با آب سنگین اراک همسایه‌اند
اما کبوتران هیروشیما
 هنوز لال به دنیا می‌آیند
و درختان ناکازاکی
میوه‌های تالاسمی  میزایند
شعرخوانی آقای جواد محمدزمانی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای جواد محمدزمانی

نداریم از سر خجلت زبان عذرخواهی را
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را
ندیدم غیر تلخی در زبان با شکوِه وا کردن
شکرها در دهان دیدم شُکوه شکرخواهی را
نمیخواهند خوبان جز فقیری نعمتی از او
گدایان خوب میدانند قدر پادشاهی را
شعرخوانی آقای احمد علوی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای احمد علوی

باید که در اوج تمام خستگی‌ها مهربان باشم
تا سالها آموزگار "بچه‌های آسمان" باشم
گاهی برای دانش‌آموزان خوبم شعر میخوانم
گاهی تصوّر میکنم شاید یکی از کودکان باشم
یک تک درخت خشک را در غربت صحرا تصوّر کن
منهای جمع بچه‌های مدرسه، شاید همان باشم
شعرخوانی آقای سیدحکیم بینش از افغانستان

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای سیدحکیم بینش از افغانستان

ما درختان سرو یک باغیم، یا دوتا گل که در دو گلدان است
ما دوتا ؛ شعبه های یک رودیم ما دوتا را دو جسم و یک جان است
کبک کاکل زری دری میخواند، تو به بنگاله قند میبردی
تو تعارف که کیک لاهیجان، من تبسّم که توت خنجان است
تکّه‌ها را دوباره وصله بزن هر چه درز است بخیه خواهم کرد
پل بزن بین بلخ و نیشابور هر دو اقلیمِ یک خراسان است
شعرخوانی آقای هادی جان‌فدا

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای هادی جان‌فدا

چقدر صورتِ در آینه ست پیرتر از من
برای دیدن رویت، بهانه‌گیرتر از من
مگر تو گوش کنی! آینه شبیه به سنگی است
که از شنیدن این شِکوِه‌هاست سیرتر از من
به ارتفاع تو و گنبدت قسم که نیامد
به خاکساری تو هیچکس حقیرتر از من
شعرخوانی آقای سورنا جوکار

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای سورنا جوکار

بر زمین در خاک و خون غلتیده دیدم ماه را
کِی تحّمل میکند دل این غم جانکاه را
آن‌چنان اندوه دیدارش مرا از خویش برد
وقت برگشتن به خود پیدا نکردم راه را
شعرخوانی آقای محمدکاظم کاظمی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای محمدکاظم کاظمی

جهان در قرن نو بر صفحه‌ی تقویم می‌رقصد
وطن آماده‌‌ی برگشتن تقویم خواهد شد
به قانون خدا نان حلالی مانده مردم را
که آن هم با قوانین بشر تحریم خواهد شد
شعرخوانی آقای علی سلیمیان

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای علی سلیمیان

به زعم خویش تا پایان دنیا زنده میماند
ولی این شب فقط تا صبح فردا زنده میماند
برای قدس خوابی دیده‌اند ابلیس‌ها امّا
به رغم این همه کابوس، رؤیا زنده میماند
میان باد و باران، سیل و طوفان، ترکش و موشک
دلم قرص است این سروِ شکیبا زنده میماند
شعرخوانی آقای محسن کاویانی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای محسن کاویانی


آن روزها دستِ پدرها بس که خالی بود
یک مشهدِ ساده برامان خوش خیالی بود
از چاه‌های نفت سهمِ ما علاءالدین
از عیشِ دنیا سهمِ ما چایِ ذغالی بود
کفش دو خط میخی و آتاری و تیله
دار و ندارم کارتهای فوتبالی بود
شعرخوانی آقای نجیب بارور از افغانستان

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای نجیب بارور از افغانستان


گاه ما را رستم است و گاه ما را حیدر است
هفت خوان قصه‌ی تاریخ یاران خیبر است
گاه ضحاک است این باطل زمانی هم یزید
معنی لبیک گاهی پرچم آهنگر است
گاه ضحاک است این باطل زمانی هم یزید
معنی لبیک گاهی پرچم آهنگر است
شعرخوانی آقای شهاب مهری

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای شهاب مهری

به گرمی غنچه‌ای را مینوازد، مثل فرزندش
که از مهر و طراوت آفرید او را خداوندش
هوای خانه پاکیزه‌ست در این شهر آلوده            
هوای خانه را پاکیزه کرده دود اسپندش
کبوتر‌هایی از نخ، جان گرفته با گره‌هایش          
گلیمی بافته از آسمان، دست هنرمندش
شعرخوانی سرکار خانم بشری صاحبی

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی سرکار خانم بشری صاحبی


فراتر است از ادارک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینه‌ی ذات کبریاست صفاتش
کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل
که خطّ کوفی او بوده زینت کلماتش ...
کسی که خطبه‌ی غرّاست واژه واژه سکوتش
کسی که حجّت بحث ولایت است زکاتش
شعرخوانی آقای افشین علا

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای افشین علا

تازگی‌ها دفترم خالی ست
شعرها دیگر سراغم را نمیگیرند
واژه‌هایم لال، سطرها آب دهان مرده را مانند
خودنویسم گرچه مالامال جوهرم خالی‌ست
چون که جای مادرم خالی‌ست
صبحها در ازدحام این‌همه آدم
شعرخوانی آقای علی‌محمد مؤدب

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای علی‌محمد مؤدب

آدمها همیشه بین شادی و غم میمانند
غم و شادی تنها جفتی‌اند که با هم میمانند
آنها که بین و غم و شادی باشند بهشتی‌اند
آنها که غرق یکی شوند تو جهنم میمانند
بعضی دردها را با گریه میگویی و خلاص میشوی
بعضی از غصه‌ها هستند که با آدم میمانند
شعرخوانی آقای محمد مهدی سیار

دیدار شاعران ۱۴۰۳

شعرخوانی آقای محمد مهدی سیار

شب آمده با تمام تنهایی من
شب آمده هم کلام تنهایی من
شب آمده تنهایی تو نامش چیست
دلتنگی توست نام تنهایی من
دل آیه‌ی ناگاهی و ناآگاهی است
دفترچه‌ی خاطرات خاطرخواهی است
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی