others/content
نسخه قابل چاپ

پرونده «دلیل؟ تجربه!»

دلیل یک مخالفت

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «اینکه رئیس‌جمهور آمریکا میگوید ما آماده هستیم با ایران مذاکره کنیم و به مذاکره دعوت [میکند] و ادّعا میکند که نامه‌ای فرستاده ــ که البتّه به ما نرسیده؛ یعنی به من نرسیده ــ به نظر من این فریب افکار عمومی دنیا است؛ این معنایش آن است که ما اهل مذاکره‌ایم، میخواهیم مذاکره کنیم، صلح کنیم، دعوا نباشد، ایران حاضر به مذاکره نیست. خب، ایران چرا حاضر به مذاکره نیست؟ به خودتان برگردید.» ۱۴۰۳/۱۲/۲۲
رسانه‌ی KHAMENEI.IR در ادامه مطالب پرونده «دلیل؟ تجربه!»، در یادداشتی به
بررسی تجربه‌های اعتماد به آمریکا و دلایل مخالفت با مذاکره با آمریکا پرداخته است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif در منطق جمهوری اسلامی راه تعامل و مذاکره و مبادله و تبادل نظر و نشست و برخاست و معامله با هیچ کشوری به‌جز رژیم صهیونیستی و آمریکا، بسته نیست. این تعامل و ارتباط هم در بستر اعتماد متقابل و تکیه به نیروی داخلی است. در واقع در هر ارتباطی، جمهوری اسلامی از موضع قدرت و توان داخلی و مبتنی بر منطق؛ عزت، حکمت و مصلحت وارد می‌شود.

به‌طور خلاصه دلیل مخالفت رهبر انقلاب در ارتباط با آمریکا همین نقض منطق سیاست خارجی جمهوری اسلامی در برقراری ارتباطات خارجی است. مقدمه هرگونه ارتباطی با آمریکا، تنزل از موضع قدرت و نافی منطق عزت، حکمت و مصلحت است. از این نظر معنای عادی کردن ارتباط با آمریکا تخطئه ظلم‌ستیزی انقلاب، فروختن قضیه فلسطین، اغماض از جنایات آمریکا در عراق و افغانستان و... است. دلایل ذیل منطق این مخالفت را روشن می سازد:

* شکست تجربه اعتماد به غرب
تجربه اعتماد به غرب در دولت اعتدال نشان داد هر جایی که کار به همراهی با غرب منوط شد، ناموفق ماند. در مقابل هر جا که بدون اعتماد به غرب، کشور حرکت کرد، موفقیت حاصل شد. تجربه اعتماد به غرب در نگارش توافقی که با ادعای رفع تحریم‌ها منعقد شد، از همان ابتدا با گنجاندن عباراتی در متن توافق همراه بود که بهانه‌ای برای مداخلات بعدی ایجاد نماید. در طول این سال‌ها، حتی اعلام آمادگی آمریکا برای مذاکره مستقیم با ایران، هیچ‌گاه به معنای پذیرش حرف جمهوری اسلامی نبود، بلکه با هدف تحمیل حرف باطلی، درخواست می‌شد. تجربه روشن دیگر بی‌اعتمادی به غرب، گزارشات طرف‌های اروپایی در جلسات خصوصی به مسئولین کشور بود که با وجود تایید مواضع ایران، اعتراف می‌کردند، در مقام تصمیم‌گیری تابع آمریکا هستند و هیچ استقلالی ندارند. مصداق دیگر شکست تجربه اعتماد به غرب، اعتراف برخی از کارگزاران دولت اعتدال بود که خود روزی با آمریکا مذاکره کرده بودند. بنابراین این گمانه که با مذاکره، دشمنی آمریکا با ما کمتر می‌شود، تصور نادرستی است. مذاکره وسیله‌ای به آمریکا می‌دهد، تا اعمال دشمنی بیشتری کند.

* دشمنی ذاتی آمریکا با جمهوری اسلامی
یکی از روشن‌ترین دلایل امتناع عادی شدن روابط ایران با آمریکا، دشمنی عمیق و آشتی‌ناپذیر استکبار، آمریکا و شبکه صهیونیستی دنیا با جمهوری اسلامی است. چرا که جمهوری اسلامی به‌خودی‌خود یک نفی با خود به همراه دارد و یک اثبات.

نفی استثمار، نفی سلطه‌پذیری، نفی تحقیر ملّت به وسیله‌ی قدرت‌های سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرت‌های مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم اخلاقی و اباحه‌گری. در مقابل به دنبال اثبات هویت ملّی، هویت ایرانی، اثبات ارزش‌های اسلامی، دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دست‌یابی به قله‌های دانش و فتح آن‌ها است. این دو سویه سلبی و ایجابی جمهوری اسلامی دلیل دشمنی آمریکا و شبکه صهیونیستی در دنیا با انقلاب اسلامی است. برخی از مصادیق روشن این دشمنی پس از انقلاب اسلامی عبارتند از: تحریک مخالفین پراکنده و کمک به حرکات تجزیه‌طلبانه و تروریستی، تصرف و حبس دارایی‌های ایران، چراغ سبز به صدام برای حمله به ایران و حمایت لجستیکی از آن، ساقط کردن هواپیمای مسافربری با ۳۰۰ نفر مسافر و...

* تجربه تلخ ارتباط ایران و کشورهای منطقه با آمریکا
تجربه ایران قبل از انقلاب اسلامی و وضع کنونی کشورهایی که با آمریکا نَرد دوستی باخته و روابط عمیق با آن کشور دارند، گواه روشنی مبنی بر نادرست بودن تحلیل‌هایی است که بهبود اوضاع را به برقراری ارتباط و آشتی با آمریکا گره می‌زنند. تقریباً مرور شواهد تاریخی بیش از ۷۰ سال از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تاکنون نشان می‌دهد در هر موردی که مسئولین کشور به آمریکایی‌ها اعتماد کردند، ضربه خوردند. تجربه مذاکره تشکیلات خودگران با رژیم صهیونیسیتی و حامی اصلی آن آمریکا، بعد از مجاهدت‌های فداکارانه سال‌های نخست گروه‌های مبارز فلسطینی، نتیجه‌ای جز قرارداد خسارت بار "اسلو" نداشت. آمریکا در هر ارتباطی به‌دنبال ایجاد شرایط سلطه است. آمریکا چون سال‌ها در ایران منتفع بوده، دائم در صدد بازگشت به وضعیت گذشته خود در ایران است. این نشان می‌دهد آمریکا با اصل نظام اسلامی مشکل اساسی و مبنایی دارند. در واقع نظام سیاسی آمریکا روی مسائل حیاتی جمهوری اسلامی دست می‌گذارد؛ اقتدار منطقه‌ای، قدرت ملّی، قدرت دفاعی. آمریکا در هر مذاکره‌ای بدنبال بی‌اثر کردن این عناصر قدرت است. همچنین ورود آمریکا به عرصه مناسبات منطقه‌ای، عملاً نتیجه‌ای جز جنگ، اختلاف، فتنه، ویرانی و تخریب زیربناها نداشته است. برقراری ارتباط با آمریکا مقدمه چنین دخالت‌ها و حضورهای ویرانگری است. ملّت‌های منطقه و دولت‌های برآمده از خواست ملّت‌ها، منطقاً چنین حضوری را قبول نمی‌کنند.

* منطق محکم منع ارتباط و مذاکره با آمریکا
عدم ارتباط و مذاکره با آمریکا از یک منطق محکم برخوردار است. اولاً راه نفوذ دشمن را می‌بندد، ثانیاً اقتدار و ابهت جمهوری اسلامی و ابهت ساختگی طرف مقابل را نزد افکار عمومی جهانی نمایان می‌سازد. معنای امتناع مذاکره سیاسی این است که در دنیا ملّت و حکومتی وجود دارد که زیر بار قدرت غاصبانه، طاغوتی و دیکتاتوری بین‌المللی آمریکا نمی‌رود. از این نظر برای آمریکا کشاندن ایران به میز مذاکره، به معنای به زانودرآوردن ایران است و می‌خواهد به افکار عمومی جهانی نشان دهد سیاست فشار حداکثری، سیاست درستی است که بالاخره جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره نشاند. به‌طور خلاصه می‌توان گفت مذاکره با آمریکا هم به معنی تحمیل خواسته‌های آمریکا بر ایران است هم نمایش موفقیت سیاست فشار حدأکثری از سوی این کشور. بنابراین مذاکره با آمریکا هم برای جمهوری اسلامی بی‌فایده است و هم ضرر دارد. در واقع مذاکره تاکتیکی است که بعد از راهبرد فشار به آن توسل می‌کنند، یعنی همان چیزی را که زمینه‌اش را با فشار فراهم کردند نقد و تثبیت می‌کنند.

* نیاز آمریکا به مذاکره با ایران و فرمول مذاکراتی این کشور
نیاز آمریکا به مذاکره با جمهوری اسلامی، موضوع دیگری است که نشان می‌دهد، لزومی ندارد جمهوری اسلامی احتیاج آن کشور را برآورده کند. واقعیت آن است که مذاکره با جمهوری اسلامی برای رؤسای جمهور آمریکا مصرف داخلی و انتخاباتی دارد، می‌خواهند نمایش دهند، کشوری مانند جمهوری اسلامی را هم به پای میز مذاکره کشانده‌ایم. از طرف دیگر مذاکره آمریکا با جمهوری اسلامی یعنی باز کردن راه نفوذ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی. در کنار این موضوع، با نگاهی به فرمول مذاکراتی آمریکا می‌توان دریافت چرا نباید با این کشور مذاکره کرد؛ اول؛ آمریکا به دلیل اتکا به قدرت نظامی، پولی و رسانه‌ای، اهداف اصلی را از قبل مشخص می‌کند، اما در طول کار با تکنیک‌های مختلف به دنبال دبه کردن، چانه زدن و اضافه کردن است. دوم؛ با طرح موضوعات فرعی و حاشیه‌ای و نمایش عقب‌نشینی از آن، از اهداف اصلی به هیچ وجه کوتاه نمی‌آیند. سوم؛ از طرف مذاکره امتیاز نقد می‌خواهند و وعده قبول نمی کنند. چهارم؛ در برابر امتیاز نقد، وعده‌های قرص و محکم می‌دهد و دل طرف مذاکره را خوش می‌کند. پنجم؛ بعد از اتمام قضیه، زیر وعده می‌زند.

* تجربه برجام در ظرف تکیه و اعتماد به طرف خارجی
تجربه برجام در ظرف تکیه و اعتماد به طرف خارجی، نشان داد، اولاً مذاکره با آمریکا کشور را از مسیر صحیح خود منحرف می‌کند، امتیاز را می‌گیرد، اما آنچه را که باید بدهد، نمی‌دهد، بلکه زورگویی هم می‌کند. دوماً این تجربه نشان داده، اگر جمهوری اسلامی در ظرف تکیه و اعتماد به توان داخل، وارد مذاکره شود، مجبور می‌شود تنازل پیدا کرده و اگر حتی بخشی از امتیازاتش را بدهد، آمریکا از نقش مخرب خود دست بر نداشته و وارد بهانه‌های دیگر نظیر حقوق بشر، فناوری موشکی، تروریسم، موضوع لبنان و فلسطین می‌شود.

در ابتدای قضیه برجام آمریکا وعده داد که تحریم‌ها را بر می‌دارد و روی کاغذ هم این کار را کردند اما از طرق دیگر طوری عمل کرد که اثر رفع تحریم ها مطلقاً به وجود نیامد. به عنوان مثال اعلام کرد ما اجازه سرمایه‌گذاری خارجی در ایران را نمی دهیم، حتی قانون گذاشت که سرمایه‌گذار خارجی را از سرمایه‌گذاری در ایران بترساند. متن اولیه برجام نیز دچار نقاط ابهام و ضعف‌های ساختاری و موارد متعددی بود که راه وارد آمدن خسارت‌ها را برای آمریکا باز گذاشته بود.

یک نکته مهم دیگر آن است که آمریکا در صورتی مجبور به برداشته شدن تحریم‌ها می شود که راهبرد خنثی‌سازی آثار تحریم در داخل کشور با موفقیت پیاده شود، در غیر این‌صورت آمریکا مطلقاً تحریم‌ها را لغو نخواهد کرد، چرا که هدف تحریم‌ها خسته کردن ملّت و جداکردن آن‌ها از نظام اسلامی است.
در اين رابطه بخوانید :
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
ایران همدل

شرکت در پویش ایران همدل

ورود به صفحه پرداخت