چهارشنبهی هفتهی گذشته درحالیکه یک دیپلمات اماراتی نامهی ترامپ را به تهران آورده بود، رهبر معظّم انقلاب اسلامی به سنّت هرساله با دانشجویان دیدار رمضانی داشتند. بخش مهمّی از این دیدار و بیانات ایشان مربوط به بحث مذاکره و مسائل فیمابین ایران و آمریکا بود.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، چند روز پیش از آن و در دیدار مسئولان نظام نیز آمریکا را قلدری خوانده بودند که اگرچه اسم مذاکره را میآورد، امّا در واقع آنچه میخواهد و دنبال میکند پیش کشیدن توقّعات جدید و تحمیل آن به جمهوری اسلامی ایران است: «اسم مذاکره را هم تکرار میکنند برای اینکه حالا در افکار عمومی یک فشاری ایجاد کنند که بله، [این] طرف حاضر است برای مذاکره، شما چرا حاضر نیستید؟ [این] مذاکره نیست؛ تحکّم است، تحمیل است.»
۱۴۰۳/۱۲/۱۸
مذاکره یا راه طرح توقّعات جدید؟
در دیدار روز چهارشنبه با دانشجویان، ایشان این بحث را مقداری بازتر کرده و فرمودند: «بعضیها در داخل، همان مسئلهی مذاکره را مدام تشدید میکنند: "آقا! چرا جواب نمیدهید؟ چرا مذاکره نمیکنید؟ چرا نمینشینید با آمریکا؟ خب بنشینید". من میخواهم عرض بکنم اگر هدف از مذاکره رفع تحریم است، مذاکرهی با این دولت آمریکا رفع تحریم نخواهد کرد؛ یعنی تحریمها را برنمیدارد، [بلکه] گره تحریمها را کورتر خواهد کرد؛ فشار را افزایش خواهد داد. مذاکرهی با این دولت، فشار را افزایش خواهد داد. من چند روز قبل از این در صحبت مسئولین هم گفتم. مطالب جدیدی را مطرح میکنند، توقّعات جدیدی را مطرح میکنند، مطالبات زیادهخواهانهی جدیدی را مطرح میکنند؛ مشکل بیش از آنچه امروز هست خواهد بود. بنابراین مذاکره هیچ مشکلی را حل نمیکند، هیچ گرهی را باز نمیکند.»
گره تحریمها و یک تجربهی تلخ
امّا چرا مذاکره با آمریکا نهتنها کمکی به رفع تحریم نکرده، بلکه گره آن را کورتر میکند؟ دربارهی چرایی این گزاره ابتدا باید به نزدیکترین تجربه در این خصوص نگاه کرد: برجام؛ توافقی که قرار بود بر اساس آن، تحریمهای اقتصادی ایران در ازای محدودیّت شدید فعّالیّت صلحآمیز هستهای کشور رفع شود. این معامله اگرچه روی کاغذ نواقص و مشکلات زیادی داشت، امّا در عمل همان توافق ناقص و پُرایراد نیز اجرا نشد.
در دورهی ریاست جمهوری اوباما که دولت وی خالق برجام بود نیز این توافق به طور درست و کامل اجرا نشد و ایران نتوانست از امتیازاتی که گمان میکرد بهرهمند میشود، استفاده کند؛ تا جایی که آقای ظریف، وزیر امور خارجهی وقت کشور، در اظهاراتی گفت که اساساً هدف برجام اقتصادی نبوده و رئیسکلّ وقت بانک مرکزی نیز عایدی ایران از این توافق را «تقریباً هیچ» توصیف کرد. با روی کار آمدن دولت ترامپ در دورهی نخست ریاست جمهوری خود، بدعهدی آمریکا تشدید شد و در نهایت، این کشور با یک امضا و بدون متحمّل شدن هیچ هزینهی خاصّی، توافق را ترک کرد و آن را پاره کرد.
به علّت گره خوردن و وابستگی اقتصاد کشور به برجام و نگاه مسئولان و بخشی از مردم به این مسیر، با خروج آمریکا از برجام تکانههای شدیدی به اقتصاد وارد شد و آثار مخرّبی بر جای گذاشت. در واقع، از یک منظر کلّی، میتوان گفت که برجام نهتنها گرهی از اقتصاد کشور باز نکرد، بلکه در عمل نیز اقتصادِ بیمار و شرطیشدهی ایران را بیش از پیش به سیاست خارجی و متغیّرهایی که خارج از ارادهی سیستم است گره زد و مشکلات را تشدید هم کرد.
هدف اصلی دشمن فراموش نشود
نکتهی مهمّ دیگر در این زمینه نگاه راهبردی و مبنایی به صحنه است. در خوشبینانهترین حالت، هدف اصلی آمریکا مهار و تضعیف ایران است و البتّه هدف واقعی و ریشهای او براندازی و تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران. در چنین وضعیّتی، آیا عاقلانه است اگر گمان کنیم آمریکا حاضر است دست از گزینهی تحریم و فشار اقتصادی بردارد و به این ترتیب، به ایران کمک کند؟ چنین تصوّری سرابی بیش نیست و واقعیّت آن است که در آمریکا، فارغ از اینکه چه کسی رئیسجمهور باشد و کنترل کنگره و سایر نهادهای قدرت را در این کشور در دست داشته باشد، در لزوم دشمنی و ضربه زدن به ایران هیچ اختلافی نیست و آنچه گاهی به عنوان «اختلاف» نمایان میشود، اختلافنظر در روشهای دشمنی و تضعیف ایران است نه اصل آن.
هدف آمریکا از بحث مذاکره، بخصوص در دورهی اخیر، پیش کشیدن مباحثی مانند مهار و تضعیف قدرت و ابزار دفاعی متعارف ایران است. در صورت رسیدن آمریکا به این هدف و تضعیف ایران، فشارها بر کشور در ابعاد مختلف تشدید خواهد شد و گره تحریمها کورتر میشود، چرا که دشمن حس میکند راه برای جلوتر آمدن باز است و در این زمینه تردید نخواهد کرد. خوی استکباری آمریکا نشان داده که این کشور حتّی در مواجهه با متّحدان و دوستان خود نیز حدّومرزی برای تأمین منافع نامشروع خود نمیشناسد، چه رسد به کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران که دشمنی و خصومت مبنایی و ریشهای با آن دارد.
پاسخ به یک شبهه
موضوع مهمّ دیگری که در این میان باید به آن دقّت کرد، آن است که ایران با کشوری عادی سروکار ندارد. آمریکاییها، به دلایل مختلف، نیازی نمیبینند که به تعهّدات خود پایبند باشند؛ امتیازات مدّ نظر خود را نقد میگیرند و آنچه باید بدهند بهراحتی زیر پا میگذارند. در واقع، آنها با ترتیب دادن نمایش ارسال نامه و اظهار علاقه به مذاکره سعی دارند چنین وانمود کنند که مشکل از سوی طرف ایرانی است و اگر این مسئله حل نمیشود، انگشت اتّهام و سرزنش را باید به سوی تهران گرفت که حاضر نیست پای میز مذاکره بیاید و بر بیاعتمادی خود غلبه کند.
رهبر معظّم انقلاب اسلامی دربارهی این عملیّات فریب و القای شبهه که متأسّفانه برخی در داخل نیز آن را تکرار میکنند، در این دیدار فرمودند: «اینکه رئیسجمهور آمریکا میگوید ما آماده هستیم با ایران مذاکره کنیم و به مذاکره دعوت [میکند] و ادّعا میکند که نامهای فرستاده ــ که البتّه به ما نرسیده؛ یعنی به من نرسیده ــ به نظر من این فریب افکار عمومی دنیا است؛ این معنایش آن است که ما اهل مذاکرهایم، میخواهیم مذاکره کنیم، صلح کنیم، دعوا نباشد، ایران حاضر به مذاکره نیست. خب، ایران چرا حاضر به مذاکره نیست؟ به خودتان برگردید. ما چند سال نشستیم مذاکره کردیم، همین شخص، مذاکرهی تمامشدهی کاملشدهی امضاشده را از میز بیرون انداخت و پاره کرد؛ با این آدم چه جور میشود مذاکره کرد؟
در جواب این حرف من، عنصرِ داخلیِ مقالهنویسِ فلان روزنامه میگوید "خب آقا! دو نفری که با همدیگر جنگ دارند و مینشینند برای صلح مذاکره میکنند، اینها هم به هم اعتماد ندارند؛ نداشتن اعتماد مانع مذاکره نیست"؛ این اشتباه است؛ همان دو نفری که برای صلح دارند مذاکره میکنند، اگر به وفای به آنچه قرارداد میشود مطمئن نباشند، مذاکره نمیکنند؛ چون میدانند کار بیهودهای است، کار مهملی است. در مذاکره باید انسان مطمئن باشد که طرف مقابل به آنچه متعهّد شد عمل خواهد کرد. وقتی میدانیم عمل نمیکند، چه مذاکرهای؟ بنابراین، دعوت به مذاکره و اظهار مذاکره فریب افکار عمومی است.»
اگر غلطی کنند...
رخدادهای اخیر در منطقه و لفّاظیهای مقامات ارشد آمریکایی به موازات تجاوز به یمن، واقعیّت سیاست آمریکا را آشکار کرد. درحالیکه آنها مدّعی علاقه به مذاکره و حلّ موضوع پروندهی هستهای از طریق توافق هستند، آشکارا مسیر تهدید ایران را در پیش گرفته و سعی دارند با تهدید و ارعاب، سیاست خود را پیش برده و به آنچه میخواهند دست یابند. در واقع، آنان سعی دارند وانمود کنند که ایران میان دو گزینهی «تسلیم» یا «جنگ» قرار دارد و چنانچه به مذاکره ــ یعنی در واقع «تسلیم» ــ تن ندهد و دیکتهی آمریکاییها را امضا نکند، با تهدید نظامی مواجه خواهد شد.
البتّه تهدید ایران مسئلهی جدیدی نیست و سالها است که جمهوری اسلامی ایران با چنین تهدیداتی مواجه است. شاید چیزی که این مقطع را از مقاطع پیشین متمایز میسازد آن است که آمریکاییها گمان میکنند ایران به دلیل وقایع پس از عملیّات طوفانالاقصیٰ تضعیف شده و قدرت بازدارندگی و دفاعی سابق را ندارد. این خط و عملیّات روانی، مورد توجّه رهبر انقلاب نیز قرار گرفته و در واکنش به آن فرمودند: «نگاه ناقص و بیپشتوانه و سطحی از سوی دشمنان و مخالفان و رقیبان جمهوری اسلامی یک برداشت غلطی را از این حادثه میکند. من میخواهم در نقطهی مقابل حرف آنها، با اطمینان کامل، به شما بگویم بله، این برادران بسیار ارزشمند بودند و واقعاً نبودنشان برای ما خسارت است؛ در این تردیدی نیست، امّا ما امسال که اینها را نداریم، نسبت به سال گذشته در مثل همین روز، در برخی از مسائل قویتر از سال گذشته هستیم، در بعضی از مسائل ضعیفتر نیستیم، اگر قویتر نباشیم. امسال ما بحمدالله از لحاظ گوناگون، از جهات مختلف، قوّتها و تواناییهایی داریم که سال گذشته اینها را نداشتیم. بنابراین بله، نبودن این عزیزان خسارت است، حوادثی که در منطقهی غرب آسیا پیش آمد حوادث تلخ و دردناکی است لکن جمهوری اسلامی بحمدالله رشد خودش و پیشرفت خودش و افزایش قدرت خودش را همچنان دارا است.»
۱۴۰۳/۱۲/۲۲
بنابراین، چنانچه کاخ سفید اسیر این اشتباه محاسباتی شده و در تلهی صهیونیستی نتانیاهو گرفتار شود، هزینهی سنگینی برای خود ایجاد خواهد کرد. وقایع یک سال اخیر نشان داده جمهوری اسلامی ایران اگرچه آغازگر و به دنبال جنگ و درگیری نیست، امّا ترس و واهمهای نیز از آن ندارد و برای دفاع از خود کاملاً آماده است: «آمریکا تهدید میکند به نظامیگری! این تهدید به نظر من غیر عاقلانه است؛ یعنی جنگ، ایجاد جنگ، ضربه وارد کردن، یکطرفه نیست. ایران قادر به زدن ضربهی متقابل است و قطعاً این ضربه را وارد خواهد کرد. من حتّی معتقدم اگر چنانچه یک حرکت غلطی از طرف آمریکاییها و عواملشان سر بزند، آن که بیشتر ضرر میکند آنها هستند. البتّه جنگ چیز خوبی نیست، ما دنبال جنگ نیستیم، امّا اگر چنانچه کسی اقدام کرد، برخورد ما یک برخورد قاطع و حتمی است.»
۱۴۰۳/۱۲/۲۲