| محمدصادق علبزاده قصهی سفارت آمریکا، شروعی دارد و پایانی. خصوصیت روایت آمریکایی از قصه آن است که صرفاً روی پایانش متمرکز شدهاند بدون اینکه این دورهی تاریخی را از ابتدایش روایت کنند. این نگاه به تاریخ در عصر فعلی تعدد رسانهها، در خوشبینانهترین حالت هم اگر دروغ نگوید اما همهی واقعیت را هم نشان نمیدهد. این یک روایت کاریکاتوری از واقعیت است.
پرتاب میشوم به سکانسهای از کرخه تا راین و سعید، رزمندهی ایرانی که بعد از بهبود چشمانش با شنیدن یاد و نام امام اشک میریخت. در پاسخ به اینکه گریه برای چشمهایش ضرر دارد میگفت بگویید بدوزندشان. سعید نمیدانست عبدالله با چشمهای دوخته شده هم گریه میکند.
توان دفاعی و نظامی که پیش از این و از جانب رسانهها مورد طعنه و کنایه واقع میشد؛ حالا و در میان معرکه نبرد و میدان عمل مشخص شده است که توان ایرانیها واقعی بود یا ادعای مضحک آن سیاستمدار آمریکایی که تواناییها و تجهیزات دفاعی و نظامی ایران را فتوشاپ خوانده بود.
برگزاری همهپرسی، انتخابات، تکیه به نظر مردم و مردمسالاری در همه این سالها راهکار اصلی و مورد تأکید ایران برای حل بحران فلسطین بوده است. راهکاری که استعمار و غرب و انگلیس و آمریکا از یکصد سال قبل تاکنون به آن تن ندادهاند. تن دادن به نظر و خواست مردم قطعا پایان پروژهی استعماری صهیونیست خواهد بود...
«سرباز روز نهم» را میتوان بین آثار منتشر شده درباره شخصیت شهید صدرزاده یکی از جامعترین و کاملترین آثار دانست. اثری که پژوهش و گردآوری اطلاعات آن حدود ۶ سال طول کشیده است. تعدد راویان باعث شده که وجوه مختلف شخصیت مصطفی صدرزاده در کتاب تا حد امکان به صورت حداکثری ترسیم شود. یک جوان در بازه سنی ۲۰ تا ۳۰ سالگیاش منشاء صدور این همه فعالیت شده که مکتوب کردن آنها خود زمانی مطول میطلبد...
«اسم تو مصطفاست» روایتی زنانه از شهادت و جهاد که راوی آن بخشها و زوایای ناگفته یا کمتر گفته شده از زندگی شهید و زمانه او را آشکار میکند. امثال این کتاب راوی بخشها و ناگفتههای فرهنگ جهاد محسوب میشوند. نیمههای پنهانی که چون حضور و نسبت مستقیم با خط مقدم نبرد ندارند و در آنها خبری از گلوله و توپ و تانک نیست معمولاً هم کمتر در معرض توجه قرار میگیرند...
کشتار فرانسویها در الجزایر یک رکورد منحصر به فرد از قتل عام مردم غیرنظامی و برخورد خشونتآمیز محسوب میشود. تنها در یک روز (هشتم می ۱۹۴۵) نظامیان فرانسوی خون بیش از ۴۵ هزار الجزایری را بر زمین ریختند. هرچند بعضی دیگر از آمارها حکایت از ۵۰ تا ۷۰ هزار کشته در این روز دارد.
«خاتون و قوماندان» روایت حیرت است است. حیرت از اینکه «انسانِ موحدِ انقلاب اسلامی» چه ظرفیت و توانایی و سعه صدری میتواند داشته باشد که همه تضادهای ظاهری عصر جدید را در عالم درون خویش هضم و حل کرده و از پس همه این تضادها، اصل حقیقت را یافته و در عین همه گرفتاریها و دردسرها و حتی نامهربانیهایی که در سرزمینی به جز سرزمین مادری به او تحمیل میشود، ریسمان حقیقت را چسبیده و آن را رها نکند.
ورزش قهرمانی بستری از تواناییها و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل تاریخی ملّت ایران، محسوب شده و به همین علت شایسته توجه است. به عبارت دقیقتر، ورزش قهرمانی یکی از منشورهایی است که روحیات و فرهنگ و تاریخ ملّت ایران را بازنمایی و با عبور از موانعی که تبلیغات رسانهای معوج نظام رسانهای ایجاد کرده است، تصویر واقعیتر از ایران و ملّت ایران ارائه میکند.
میخواستم اثبات نمایم که خادمی برای نهضت خمینی هستم اما پس از آن میخواستم بگویم که من یک ژاپنی هستم و آرزو دارم تا امواج بیداری عقول که سلسله جنبان آن خمینی کبیر است به شرقیترین کرانه دنیا یعنی ژاپن برسد!... دعا فرمایید تا زنده هستم ثمره هجرت به ایران اسلامی را برای قوم خویش ببینم.
چهار دهه قبل اگر ایران تنها نقطه و محل منازعه غرب با بیداری اسلامی بود، امروز اما جبهه بسیار گستردهتر شده است؛ شرق تا غرب جهان اسلام زنجیرههای متعدد یک محور شدهاند که سه دهه بعد از ارتحال خمینی کبیر (ره) روزبهروز قدرتمندتر از دیروز قد کشیدهاند.
چیزی که ماهیت اصلی طنز مطبوعاتی او را هم شکل میداد و نسبت به دیگران متمایز میکرد هم همین مردم و مشکلاتشان بودند چه زمانی که در دهه ۶۰ در ستون طنز خود در روزنامه اطلاعات با سلاح طنز به جنگ معضلات و مشکلات مردم میرفت چه در دهه ۷۰ که هفته نامه گل آقا با زبان طنز و کاریکاتور، ستون ثابت نقد دولتمردان و مسئولان اجرایی بود.
مجموعههای تولیدی دانشبنیان با وجود تأثیرات بزرگ و گستردهای که میتوانند در حوزه اشتغال و علم و فناوری و اقتصاد ایجاد کنند اما عموماً در زمره بنگاههای خرد و کوچک قرار میگیرند. بنگاههایی چابک و انعطافپذیر و میتوانند به هستههای کوچک اقتصادی و تجاری تبدیل شوند که زودبازده هستند و کمترین و دیرترین تاثیر را از تکانههای سیاسی میپذیرند.
۸۷ سال بعد از انتشار فتوای تحریم تنباکو و در بهمن ۱۳۵۷، دوباره اتفاق مشابهی افتاد؛ یک مرجع دینی دیگر در نوک پیکان یک حرکت ضداستعماری قرار گرفته بود. خواسته حضرت آیتالله روحالله خمینی(ره) مشخص بود: «دست بیگانه اعم از آنکه واقعاً متعلق به بیگانه باشد یا از آستین خودیها بیرون آمده باشد، باید از امور کشور قطع شود.»
هرچند در حکومت اسلامی هریک از نهادها بهخصوص دستگاه عرض و طویل اجرایی کشور وظایفی در حوزه علم و فرهنگ عمومی کشور بر عهده دارند، امّا نبض تپنده و مغز متفکر و سیاستگذار اصلی تمام مجموعه حاکمیتی در جمهوری اسلامی اعم از دولتی و غیردولتی، شورایعالی انقلاب فرهنگی است.
اشرف سادات در زمره کسانی است که بودن آنها با نبودنشان تفاوت دارد. دنیا بیش از هر چیزی به این آدمها نیاز دارد. آدمهایی که وقتی حضور دارند و هستند، حضورشان و بودنشان حس میشود؛ درست مثل یک جرم با چگالی بالا که میآید و نرم و لطیف و دلنشین بخشی از فضا یا ذهن دیگر آدمها را پر میکند.
هر ایرانی آزادهای چه در داخل، چه در خارج ایران که خود را بدهکار مردم و جامعه و تاریخش میداند، یک احمدیروشن، یک شهریاری، یک حسابی و یک قریب درون شخصیت خود دارد که خود را بدهکار مردم و کشورش میداند. در این میان عتابی اگر هست به باقیماندههای سیستماتیک دو قرن استعمار است ...
چند دهه زندگی محمدرضا حکیمی مدعای روشنی بر موحدانه، زاهدانه و عالمانه زیستن در عصر حاضر است. عصری که در افواه به غروب آفتاب حقیقت متصفشده غافل از آنکه تلألو انوار توحید و ساحتهای منبعث از آن درخشندهتر از آن است که لابهلای پیچیدگیهای دستساز بشرِ مغرور به حاشیه رانده شود.
پیشران انقلاب اسلامی، روحیه و اعتماد و اتکای به توان بومی است. از نگاه امام خمینی (ره) و آیتالله خامنهای هیچگاه نباید معطل دیگران بود. انقلاب هرجا جلورفته با شجره طیبهی «ما میتوانیم» بوده است، فارغ از اینکه خناسان چه میگویند.
سالروز درگذشت آقای کیهان بچهها بهانهای شد تا دوباره یادی کنیم از مردی که حق بزرگی بر گردن هنر و ادبیات انقلاب دارد. چهره آرام و متین و بیحاشیه ادبیات انقلاب که یک نسل از بچههای ایران با کیهان بچههایش خاطره داشتند.
امیر سعیدزاده رزمنده مجاهدِ اهل تسنن از غرب ایران که برای دفاع از حق و حقیقت و وطن و شرف و عزتش، رودرروی صدام بعثی و اعوان و انصار کومله و دموکراتش ایستاده و زندگیاش را گذاشته و دو بار هم اسیر شده و تازه حالا بعد از همه اینها و از دست رفتن ۸۰ درصد ریهاش، نه خسته شده و نه پشیمان. امیر یک سرباز واقعی است در اردوگاه نهضت خمینی.
سال ۶۳، مسئولان ایرانی، یک تیم جوان با معدل سنی ۲۵ سال را روانه یک ماموریت سری در خارج از ایران کردند و فکرش را هم نمیکردند که آن تیم سنگ بنای یک نیروی قدرتمند موشکی را در منطقه بگذارد که بعدها کارشناس صنایع فضایی و دفاعی صهیونیستها کلاه از سر بردارد و به طراحانِ گمنام یک موشک ایرانی ادای احترام کند.
خواندن خاطرات خودنوشت حاج قاسم از کودکی و نوجوانی یک چیز را خیلی خوب توی ذهن مخاطب جا میاندازد. برای انجامدادن کارهای بزرگ حتماً نیازی به یال و کوپال و بزرگزادگی و آقازادگی و کورباش و دورباش نیست. کافیست بندهی خوب خدا باشی.
قائم مقام رهبری عنوانی بود که وجود خارجی نداشت. یعنی جعل شده بود و قانونی نبود. و اصطلاحاً در کشور جا افتاده بود. آقای منتظری بهعنوان رهبر آینده و در چارچوب یک کار مقدماتی مجلس خبرگان تعیین شد. ولی در فروردین ۶۸ از این جایگاه برکنار میشوند و نهایتاً ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان رهبر انقلاب انتخاب میشوند.
لطفا به منظور مشاهده بهتر سایت و مرور ایمن در اینترنت ، مرورگر خود را به نسخه بالاتر ارتقاء دهید
یا از دیگر مرورگرها استفاده کنید.