
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت تشییع شهیدان سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفیالدین، در مجموعه گزارشهایی به روایت گوشههایی از حال و هوای شهر بیروت در ایام تشییع دو دبیرکل شهید حزبالله لبنان میپردازد.
محمدصادق علیزاده
برای برگشت باید از بیروت عازم عراق شویم. پیرمرد عراقی در همان ابتدای باند، صلواتی از جمع میگیرد هدیه به روح سیدحسن نصرالله و نام سید را هم توی هواپیما بلند میگوید که همه بشنوند. جمع هم که اکثرشان ترکیب ایرانی و عراقیهاست پای صلوات چاق کردن پیرمرد میآید. پروازهای مستقیم تهران – بیروت کماکان با فشارهای آمریکایی و اسرائیلی و همراهی دولت لبنانی ممنوع است. همراهی دولتی در لبنان بهحدی است که رئیسجمهور و نخستوزیر هم در مراسم تشییع سید حاضر نشدند. صرفاًً نبیه بری رئیس پارلمان لبنان حاضر بود. تنها رگه حاکمیتی در لبنان که در شرایط فعلی حاضر به ایستادن در کنار حزبالله است که آن هم به سبب شیعی بودنش است و مسئولیتش در جنبش امل. رئیسجمهوری در لبنان سهم مسیحیان است و نخستوزیری سهم مسلمان اهل تسنن و ریاست پارلمان هم سهم مسلمانان اهل تشیع. تصویری نمادین از کشوری طایفه طایفه.
همین طایفه طایفه و شاخه شاخه بودن دشواری کار را برای مقاومت و حزبالله مضاعف میکند. در چنین جوی همه همراه تو نمیشوند. راهبرد نخست دشمن صهیونی هم توی این وضعیت میشود اینکه مهم نیست که هستی و چه میکنی فقط اینکه کنار حزبالله نباشی برای من کفایت میکند که کاری به تو نداشته باشم. توی همین راهبرد است که فیالمثل کفرکلا و عدیسه و روستاها و سکونتگاههای جنوبشرقی لبنان هممرز با سرزمینهای اشغالی که عقبه شیعیاجتماعی حزبالله پررنگ است، سقفها روی زمین آمده و چیزی آباد نمانده و این طرف در نوار جنوبغربی لبنان و نزدیک ساحل که رگههایی از بافت غیرشیعی و حتی شیعیِ غیر حزبالله در جوامع روستایی و سکونتگاهی نفوذ میکند حجم تخریب کمتر است.
کنار مقاومت باشی باید هزینه بدهی
به منطقه دیر قانون النهر که برای تشییع پیکر سیدهاشم صفیالدین رفته بودیم این موضوع مشهود بود. نیروی زمینی رژیم برخلاف مناطقی مانند عدیسه و کفرکلا که تقریبا چسبیده به مرز هستند و بیش از سه چهار کیلومتر پیشروی نکرده بوده بود اینجا تا حوالی دیر قانون و عباسیه هم خودش را رسانده و وارد درگیریهای زمینی با مقاومت شده بود. از بعضی دوستان که علتش را پرسیدم همان موضوع سطور قبل عنوان کردند. اینکه رژیم عموما کاری به مناطقی ندارد که صریحا در کنار حزبالله و مقاومت نیستند حتی در هجوم زمینی و به راحتی هم از این مناطق عبور میکند. این موضوع نه فقط به غیرمسلمان و غیرشیعیان بلکه بعضا با بعضی سکونتگاههای شیعی هم مرتبط است که در علن کنار حزبالله نیستند.
یک سو دشمن خارجی است و سوی دیگر جریانهایی که اگر مخالفت هم نکنند ولی همراهی هم نمیکنند. سختی مقاومت در چنین شرایطی دوچندان میشود. همان روزی که به دیر قانون رفته بودیم سر صحبتم با یکی از جوانان شیعی آنجا راجع به همین مقوله باز شد. وقتی فهمید ایرانیها برای حضور در چنین مراسمی چه دور قمری میزنند و با واسطه پرواز از ترکیه و امارات و عراق خودشان را به دیرقانون میرسانند علنا از شکافها گفت و اینکه جریانهای ناهمراه با مقاومت در این مواقع عملا با اسرائیل و آمریکا به قول خودش «تعاون» میکنند تا چوب بیشتری لای چرخ مقاومت بگذارند. توی این وضعیت همراه شدن با مقاومت و ایستادن در کنار آن فقط هزینه است.
مراقب جوان و نوجوانت باش!
توی این وضعیت مقاومت که هیچ حتی حفظ سرمایه انسانی جریانهای همسو هم یک مسئله دیگر است که به اندازه خود مقاومت مهم میشود. اگر هسته مرکزی جریانهای همسو با مقاومت را جامعه شیعی بدانیم در این صورت باید بهاندازهای به این هسته سخت التفات داشت که در بازار آزاد مکارهای چون جامعه لبنان که هر انتخابی در هر سویی از معرکه صرفاً و صرفاً از روی اختیار و آگاهی است، مقاومت بتواند هویت فردی و جمعی خود را در نسلهای بعدی بازتولید کند. اینجاست که نسل نوجوان و جوان اهمیت مضاعف پیدا میکند و در ادامه هم نقش گروههای فرهنگی و پیشاهنگی جوانانه و نوجوانانه خودش را نشان میدهد. همان چیزی که هم در روز تشییع سیدحسن در بیروت دیدیم و غلیظتر و پررنگترش را هم در روز تشییع سیدهاشم در دیر قانون.
در دیر قانون حضور گروههای پیشاهنگی و به قول خودشان کشافه بهقدری پررنگ بود که به جز خودروی حامل پیکر سیدهاشم و یگان نیروی انسانی کنار خودرو که ازدحام جمعیت را مدیریت میکردند، الباقی گروههای همراه کاروان جملگی از نیروهای پیشاهنگی مقاومت بودند از گروه موسیقی و رزمنوازان و تشریفات گرفته تا یگانهای حامل پرچم لبنان و حزبالله و پرچمهای لبیک یا حسین(ع) و لبیک یا زینب(س). کار به حدی جدی بود که فیالمثل حتی برای جمع نوجوانانه موسیقی و رژه پیاده پچ و اتیکت و لباس فرم مخصوص هم طراحی شده. گروههایی که نه تنها در این مراسم بلکه یحتمل در سایر آیینهای شیعی منطقه هم اجرای برنامه دارند. د نوجوان شیعی در یک منطقه در جنوب لبنان در روز تشییع یکی از رهبران مقاومت به جای آنکه در بهت فرو رفته باشد و حزن و سوگ محض، خیلی جدی و عملیاتی و میدانی، خودش بخشی از یکی از آیینهای مقاومت میشود.
این شکلی، حزن و سوگ نه گفتمان غالب بلکه بخشی از هندسه گفتمان حماسی تشییع میشود. فرمی که دستوری و تحلیلی نیست بلکه جوشیده از بطن جامعه شیعی است. این شکل تربیت نسلی و فرهنگی در جامعه شیعی و مقاومت تبدیل به یک ساختار شده و نسل به نسل منتفل میشود. حمل تمثالهای امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب، امام موسی صدر، سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله و عماد مغنیه نماد این تربیت و انتقال ساختاری فرهنگی از تسلی است که حزبالله را بنیانگذاری کرد تا همین نسلی که الان دارند تشریفات پیکر سیدهاشم را انجام میدهند. از سر اتفاق ساختمان و دفتر و دستگاه ساختاری پیشاهنگی جنبش امل در مسیر تشییع استو دفاتر و ساختمانهایی که نمونهشان را در بیروت هم دیده بودم.
انتقال بین نسلی معنا
نکته دیگری که در تشییع سیدهاشم در دیر قانون بیشتر به چشم میآید، تدبیر مجریان مراسم برای مداحی در جریان مراسم تشییع برای مردمی است که دارند پیکر را تشییع میکنند برخلاف مراسم بیروت که مداحی محدود به فضای داخل استادیوم بود. مداح هم ضمن خواندن ابیات و مراثی حماسی، لابلای مداحیها، شعارهای ضدصهیونیستی و ضدآمریکایی را هم برای جمعیت چاق میکند. فرم مراسم اینجا شبیهتر است به ما تا بیروت هرچند در اداره جمعیت و جلوگیری از ازدحام جمعیت به سوی خودروی حامل پیکر، نظم و نظام و البته تبعیت جمعیت قابل مقایسه با آیینهای تشییع ما نیست به خصوص که خودروی حامل پیکر سیدهاشم، مسیری تقریبا دو سه کیلومتری را از مزار شهدا و آرامستان عمومی شهر شروع کرد و تا نقطه تدفین پیمود. برنامه محل تدفین هم که قدری خاصتر و رسمیتر است و دوباره هم مثل برنامه بیروت از طریق یک تلویزیون شهری در کنار مسیر تشییع برای مردم به تصویر کشیده میشود.
در قالب همین نظم است که برنامه تشییع در همان زمان دو ساعتهای که برنامهریزی شده بود تمام میشود. تدفین پیکر هم به مانند تدفین پیکر سیدحسن به دور از چشم دوربینها و تصاویر انجام میگیرد. بخش دیگری از شیوهنامههای مقاومت که هیچ تصویری از پیکر شهدای خود در هیچ مرحلهای منتشر نمیکنند. خورشید که در مغرب و در اعماق آبهای مدیترانه فرو میرود پیکر سیدهاشم هم به خاک سپرده میشود. پیکر پهلوان دیگری به خاک سپرده میشود تا یاد و مرام پهلوانی زنده بماند که اصولا در مشرقزمین مرگهای شکوهمند است که معانی بزرگ را زنده نگاه میدارند. حالا هر قدر مقامات دولت لبنان جلوی موج حضور علاقهمندان به مقاومت را بگیرند اما ته ماجرا آن معنایی زنده است که سیدحسن و سیدهاشم جان خود را بر سر آن گذاشتند. نشانهاش هم صلواتی است که آن پیرمرد عراقی هنگام کنده شدن هواپیمای خطوط هوایی میدلایست از مبدأ لبنان برای سیدحسن از جمع گرفت.