«آقا و مولای ما! میخواهم دستان الهی و پرقدرت شما را پر کنم و پشت شما را محکمتر... رفتیم سراغ فینال طرح و نقطه اوج بازدارندگی و اقتدار این نظام الهی یعنی دستیابی به موشک فوق سریع و واکنشسریع دوربرد در برد هدف اسرائیل و دستیابی به موشک حامل ماهواره!» اینها بخشهایی از دستنوشته چند سال قبل شهید طهرانی مقدم است. زمانی که آزمایش موشک سجیل با موفقیت انجام شده و کلاهکِ جنگی ویرانکننده این سربازِ تمام ایرانی با سرعت چهارده برابر سرعت صوت به هدف اصابت کرده است. سردارِ ایرانی هم دست به قلم شده تا موفقیت آن را به فرمانده کل قوا گزارش کند. فرماندهای که از همان دوران ریاست جمهوری پای توانمندی و تخصص جوان ایرانی ایستاده و حالا همهی ملت دارند نتایج آن اعتماد را میبینند.
شاید زمانی که در سال ۶۳، مسئولان ایرانی، یک تیم جوان با معدل سنی ۲۵ سال را روانه یک ماموریت سری در خارج از ایران کردند، کسی فکرش را هم نمیکرد که آن تیم سنگ بنای یک نیروی قدرتمند دفاعی و موشکی را در منطقه بگذارد که بعدها کارشناس و سرمهندس صنایع فضایی و دفاعی صهیونیستها در یک کنفرانس علمی کلاه از سر بردارد و به مهندسان و طراحانِ گمنام یک موشک ایرانی ادای احترام کند. از سال ۶۳ تا زمان نگارش نامهای که بخشهایی از آن در ابتدای گزارش ذکر شد راه زیادی طی شده بود تا دستِ انقلاب اسلامی در دفاع از خودش پر شود و پشتش هم محکم. آنقدر محکم که بعد از ۷۰ و چند سال پس از جنگ جهانی دوم سینه سپر کند و در مقام سیلی به طرف آمریکایی، علنا اعلام کند که ما پایگاه جهنمی تو را زدیم. جمهوری اسلامی در شرایطی به فکر دفاع موشکی افتاد که هنوز برد توپهای اولین فرمانده توپخانه سپاه پاسداران به بصره هم نمیرسید و حتی توپ چندانی هم در کار نبود. همانهایی هم که بود غنیمتهای عراقی بود. روایت خود طهرانی مقدم از آن روزها شنیدنی است: بهمن ۶۲ بود که قرار شد روی شهر بصره، گلولههای هشدار دهنده منور بزنیم. توپخانه ما حتی برد نهاییاش به بصره هم نمیرسید. مجبور شدم توپخانه را در شمال شلمچه مستقر کنم. بخشی از گلولههای غنیمتی عراق را هم در اختیار داشتیم و شروع کردیم به زدن! ... برای تهدید عقبه عراق توانمند نبودیم!
تیم طهرانی مقدم که از سوریه برگشت نشست به ثبت و ضبط آموزشها و شنیدهها. موازی آموزش تیم ایرانی، چند فروند موشک اسکاد-بی با برد حدود ۳۰۰ کیلومتری هم از طریق یک کشور ثالث وارد ایران شد. این اما همه واقعیت نبود. طهرانی مقدم رفته بود و اصرار کرده بود که یک فروند از اسکادها را در اختیار او بگذارند تا آن را بشکافد و دل و رودهاش را بیرون بریزد. دو سال بعد بود که نتیجه جسارت و کنجکاویهای نیروهای موشکی به بار نشست. اسکاد-بی با مهندسی معکوس همان فرمانده و نیروهایش با نام «شهاب» در مقیاس محدود تولید شد. جنگ سال ۶۷ تمام شد. متخصصان ایرانی اما تازه مسیر قدرتمند شدن را کشف کرده بودند. ایرانیها سالهای جنگ را هنوز یادشان نرفته که دستشان در برابر تجاوزهای صدام به عنوان مهره دست چندم استکبار خالی بود. «در همین شهر تهران یا موشک عراقی میآمد -که همین آقایان اروپاییها تقویت کرده بودند وضع موشکی او را که موشکهای او میتوانست از بغداد برسد به تهران؛ حالا شهرهای دیگر به جای خود- یا هواپیمای میگ-۲۵ میآمد از ارتفاع بالا بمباران میکرد، کاری هم نمیتوانستیم بکنیم، امکاناتی نداشتیم.» ۱۹/۱۰/۹۹ جمهوری اسلامی هم فهمیده بود که برای روز مبادا باید دستش پر باشد. همین هم شد که تمام قد پشت نهال جوانِ موشکی خود ایستاد: «ما نباید کشور را بیدفاع بگذاریم؛ این وظیفه ماست. نبایستی کاری کنیم که دشمن جرئت کند و در مقابل دشمن از ما کاری برنیاید.» (۱۹/۱۰/۹۹)
یک سوی موضوع، حمایت تمامقد مسئولان ارشد بود و سوی دیگر موضوع اما قدم گذاشتن در مسیر سختی که ایرانیها باید تنها آن را طی میکردند. کسی دست یاری به ایران نداده بود. خودشان بودند و همت و اراده خودشان و توکل بر خدا. آزمایشهای تلخ و شیرین موشکی ادامه داشت. گاه نتایج موفقیتآمیز بود و گاه ناموفق. فرمانده جوانِ توپخانه اوایل دهه شصت و فرمانده اکنونِ موشکیِ ایران اما کسی نبود که با این چیزها ته دلش خالی شود. خودش اولین مصداق جمله مشهور خودش بود: تنها آدمهای ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند! جمع جبری کارهایِ فرمانده بیشتر از مجموع امکاناتی بود که در اختیار داشت.
ده سال از پایان جنگ گذشته بود که مراسم رژه نیروهای مسلح خیلیها را غافلگیر کرد. جمهوری اسلامی ایران نسخه اولیه سلاح جدیدِ ۱۶ تنی خود را در رژه جلوی چشم رسانهها گذاشت. اسمش نشان میداد که ادامه همان پروژه «شهاب» است با بُردی حدود ۱۲۰۰ کیلومتر. این یعنی حالا دست جمهوری اسلامی رسیده است به مرزهای فلسطین اشغالی. یگان جوان موشکی ایران از چند فروند موشک ۳۰۰ کیلومتریِ کمدقت روسی در سال ۶۵ رسیده بود به موشکهای بالستیک پیشرفته. ایرانیها دیگر نمیخواستند ضعفشان آن هم در بحبوحه درگیری با صدام مجدد تکرار شود و مانند سال ۱۳۶۳ در روز مبادا دستشان خالی باشد. «شهاب-۳» حالا دست آنها را برای پنجه در پنجه انداختنِ روز مبادا باز کرده بود. رسانههای خارجی تا چند سال بعد درگیر شایعات و شک و تردید درباره ایرانی بودن یا نبودن تواناییهای جدید بالستیکهای ایرانی بودند. ماشین قدرت دفاعی جمهوری اسلامی که حالا روی غلطک افتاده بود تمام این گمانهزنیها را با خود شست و برد.
فرایند مرتب رزمایشهای سالهای بعد در دهه ۸۰ و ویترین رنگارنگ بالستیکهای ریز و درشت ایرانی که زیر سایه اعتماد به تخصص و توانایی جوان ایرانی ایجاد شده بود دست ایران را هر روز پُرتر میکرد. قدرت دفاعیای که قابل معامله نبود: «جمهوری اسلامی حق ندارد وضع دفاعی کشور را جوری قرار بدهد که یک آدم بیعُرضهای مثل صدّامحسین بتواند بیاید شهر تهران را بمباران کند، موشک بزند و هواپیمای میگ ۲۵ او بیاید روی آسمان تهران حرکت کند و کاری از دست نظام برنیاید... نظام اسلامی حق ندارد کشور را به این شکل نگه دارد و ما به توفیق الهی نگه نداشتهایم.» (۱۹/۱۰/۹۹)
سرعت برنامه موشکی و دفاعی جمهوری اسلامی از اواسط دهه ۸۰ روی دور تند افتاده بود. تیم جوانی که اوایل دهه ۶۰ بهطور محرمانه راهی سوریه شده بودند حالا هسته سخت یک برنامه دفاعی را در ایران شکل داده بودند که راه خود را پیدا کرده بود. سرریز این فعالیتها آرام آرام از بخش نظامی به بخش غیرنظامی هم ریخته شد. راهی که بدون هیچ کمکی طی شد تا مرزهای دفاع از این آب و خاک مثل سالهای سخت جنگ، مرزهای رسمی کشور نباشد. نمونهاش هم رزمایش پیامبر اعظم(ص)-۱۵ و دست توانایی که تا شعاع دوهزار کیلومتری بلند شد تا نشان دهد که جمهوری اسلامی در دفاع از خود تعارف ندارد. اعتماد به همت و اراده ایرانی جواب داده است. اعتمادی که ثمرهاش حالا یک مشت محکم است برای دفاع از آب و خاک و منافع انقلاب حتی در بیرون از جغرافیای رسمی کشور که دوران بزن و در رو گذشته است: «امروز قدرت دفاعی ما جوری است که دشمنان ما در محاسباتشان ناگزیرند تواناییهای ایران را به حساب بیاورند. وقتی که موشک جمهوری اسلامی میتواند پرنده متجاوز آمریکایی را که آمده روی آسمان ایران ساقط کند، یا آن وقتی که موشکهای ایرانی میتوانند پایگاه عینالاسد را آن جور در هم بکوبند، آن وقت دشمن مجبور است در محاسبات خودش، در مورد تصمیمهای نظامی خودش، روی این قدرت کشور و روی این توانایی کشور حساب کند. ما نباید کشور را بیدفاع بگذاریم؛ این وظیفه ما است.» (۱۹/۱۰/۹۹)