سادگی و بیتوجهی به زخارف دنیوی ... این عبارت را میتوان فصل مشترک دیدگاههای متفاوت افراد مختلفی دانست که در این روزها دربارهی مرحوم محمدرضا حکیمی گفتهاند و نوشته شده است. فارغ از سمتوسو و قضاوت دربارهی نوع نظام فکری آن مرحوم، امّا چندان بیراه هم نخواهد بود کسی که بسیاری او را محشور با عدالت و میراث گرانبهای نبوی و علوی در ساحت نظر میشناسند، در ساحت عمل و زندگی و زیست خود هم منشی شبیه به آن را اتخاذ کرده باشد. تصویر منتشرشده از منزل آن مرحوم تنها ساعتی بعد از درگذشتش خود شاهد روشنی بر این مدعاست.
ویژگی دیگر آن عالم و متفکر برجسته، دلبستگی و ایمان و اعتقاد عمیق به ساحتی بود که توحید در برابر بشر گشوده بود. بر همین مبنا بود که با وجود بسیاری از ویژگیها و وجوه فکری که در شخصیت علمی و دینی مرحوم محمدرضا حکیمی وجود داشت، امّا حتماً یکی از نقاط برجستهی آن، نقد عقل خودبنیاد بشری است؛ عقلی که منقطع از عالم وحی و توحید، کبادهکش محوریت هستی و زمان و مکانشده و خود را یگانه معیار ارزشیابی و هنجار و ناهنجار دانستن تمام امور عالم میداند. وضعیتی که نظامات و سازوکارها و تمدن امروز بشر از نتایج سحر آن است.
دلبستگی به سنت توحید
در ادامهی همین نگاه و رویکرد که سنگ بنای نقد و مواجهی فعالانه با این نوع نگاه به هستی و ساحات دیگر تفکر مانند فلسفه گذاشتهشده و یکی از چهرههای این جریان هم شناخته میشود. مواجههی فعالانه و نقدی که برخاسته از دلبستگی شدید و عقیدهی قلبی و ایمانی آن مرحوم به سنت تفکر الهی است که همهی شئون و امور فردی و اجتماعی زندگی بشر را زیر سایهی وحی و تفکر منبعث از آن میبیند و توحید خالص را شرط سعادت ابدی بشر میداند. از همین جهت هم هست که به هر آنچه جز این مسیر با نگاهی بدبینانه مینگرد.
شدت این دلبستگی و عقیدهی قبلی بهحدی بود که حتی سایر جریانهای فکری این مسیر را هم با نگاهی انتقادی مینگریست و ابایی از آن نداشت که گلهمندیهای خود را از دیگر رهروان تفکر توحید ابراز کند. چه آنکه غایت حکیمی آن بود که به زعم خودش گردی به نقطهی کانونی توحید و عدل الهی ننشیند ولو آنکه از سوی دیگر همراهانی باشد که بعضاً با نیت خالصانه در مسیر توحید و نصرت دین خدا برداشتهاند.
همین اُنس دائمی با مفاهیم و اصول ناب دینی هم بود که مایهی غنای نفس آن مرحوم را فراهم آورده بود؛ غنای نفسی که ثمرهاش بهوضوح در ویژگیهای شخصی وی هم بهشدت متبلور بود. سادهزیستی، شدت تعبد و دوری از زشت و زیبایی ظاهری و رنگ و لعابهای دنیایی آن مرحوم مورد وفاق همهی کسانی است که با شخصیت او آشنایی دارند. امروز و دیروز و سالها و دهههای قبل و جوانی حکیمی به یک معنا یکسان و همرنگ بود درست برخلاف کسانی که از نظر هویت فکری و جریانی و عقیدتی، دیروز و امروز و فردایی متفاوت از یکدیگر دارند.
هنر در کنار دغدغه
در کنار همهی این فضائل نباید از جامعیت علمی و ادبی این شخصت هم غافل شد. هرچند بخش عمدهای از این فضائل متصف با ساحات دینی است، امّا ارتباط و رفتوآمد و محشوربودن ایشان با دیگر عوالم فرهنگ مانند هنر و ادبیات چیزی نبود که بتوان از آن غافل شد. همین امر هم باعث شده بود که مفهوم نیکوی مد نظر خود را در قالبی نیکو و زیبا و فاخر ارائه دهد و بر حُسن ظاهری آن بیفزاید و هنر خویش را خرج این مسیر کند. ایشان در میان فضلای دهههای گذشته از معدود چهرههایی بود که با عوالم جدید فرهنگ و هنر مانند سینما هم غریبه نبود. حضور در بعضی اکرانهای خصوصی و سالنهای تاریک سینما و به تماشانشستن آثاری که همراستای با نگاه فکری او بودند، گواهی بر این مدعاست.
این جامعیت در کنار بهرهمندی از هنر و ادبیات و آشنایی با مسائل روز باعث شده بود تا آثار متعددی نگاشته و منتشر کند؛ آثاری که هرچند عمر بعضی از آنها به بیش از نیمقرن میرسد، امّا هنوز هم با استقبال مواجه است و مخاطبانی جدی دارد؛ آثاری که با سبک روان و ساده به توضیح مبانی دینی و اعتقادی پرداختهاند و برای بسیاری از افراد آنقدری قابل توصیه است. اقدامی که پیش از این توسط شخص آیتالله خامنهای صورت گرفته است. ایشان در هفتم فروردین سال ۱۳۶۰ و از تریبون نماز جمعه تهران ضمن معرفی کتاب «الحیات» فرمودند: «از گردآورندگان این کتاب قیمتی که به نام الحیات نامگذاری شده است بهمناسبت جمعآوری گنجینههای گرانبهای فرهنگ غنی اسلامی سپاسگزاری میکنم و از همهی فضلا و نویسندگان و محققان علوم اسلامی جدا و مصرانه تقاضا میکنم که در این دوران شکوفایی اسلام به تحقیق و پیگیری منابع فرهنگ اصیل اسلامی بپردازند.»
[ دریافت فیلم ]
سابقهی آشنایی رهبر انقلاب با مرحوم حکیمی و آثارشان به قبل از انقلاب میرسد. نکتهی جالب آنکه فرهنگ و ادبیات نقش مهمی در گرهزدن جریان رفاقت بین آیتالله خامنهای و مرحوم حکیمی دارد. زمانی که طرفین، دوران طلبگی خود را در مدرسهی علمیهی نواب میگذراندند و ضمن آن در شعر و ادبیات دستی در آتش داشتند. این آشنایی قدیمی با مبانی دینی و زبان هنرمندانهی مرحوم حکیمی بود که باعث میشد در موارد متعدد فعالان فکری و فرهنگی تشویق به استفاده از آثار آن مرحوم کنند. معرفی کتاب «الحیات» از پشت تریبون نماز جمعه یکی از این موارد بود.
توصیههایی که بعدها در دوران رهبری هم ادامه پیدا کرد. حضرت آیتالله خامنهای در دیدار با اعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامى صداى جمهورى اسلامى ایران در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۷۰ دستاندرکاران و برنامهسازان رادیویی را تشویق به استفاده از چهرههایی مانند مرحوم حکیمی کرده و میفرمایند: «سراغ شخصیتهایى هم که کنار هستند و در صحنهى معارف مذهبى خیلى حضور پیدا نمىکنند، امّا آماده هستند که به شما کمک کنند، بروید؛ مثلاً، سراغ آقاى محمّدرضا حکیمى بروید و از ایشان استفاده کنید. بنابراین، یک گروه مشاوره درست کنید و از اینها خوراک فکرىِ محتوایى بخواهید؛ اینها هم برنامهریزى کنند و اصلاً به شما بگویند که امروز چه چیزى لازم است.»
این وجوه شخصیتی در کنار زیبا و پیراسته تبیینکردن دستگاه معرفتی که به آن معتقد است و ایمان دارد باعث شد تا با رحلت ظاهری مرحوم حکیمی از این دنیای فانی، امّا نگاه و رویکرد او باقی بماند. نگاه و رویکردی که نفسِ بودن آن اثبات یک مفهوم بزرگ است. مقطع چند دهه زندگی و عمر محمدرضا حکیمی مدعای روشنی بر موحدانه، زاهدانه و عالمانه زیستن در عصر حاضر است. عصری که در افواه به غروب آفتاب حقیقت متصفشده غافل از آنکه تلألو انوار توحید و ساحتهای منبعث از آن درخشندهتر از آن است که لابهلای پیچیدگیهای دستساز بشرِ مغرور به خودش به حاشیه رانده شود.