[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار نوجوانان و جوانان شرکتکننده در کاروانهای راهیان نور - 1396/12/19 عنوان فیش :تربیت جوانان؛ فتح الفتوح انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : ایمان رزمندگان, شجاعت رزمندگان, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اینها[رزمندگان دفاع مقدس] خردمندی و تدبیر داشتند. اینکه خیال کنیم همینطور سرشان را پایین میانداختند، بیهوا به لشکر دشمن میزدند، نخیر، با تدبیر، خردمندانه. حرکت جوانان ما در میدان جنگ، حرکت خردمندانه و مدبّرانه بود. خردمندی و تدبیر داشتند، دلیری و شجاعت داشتند، فداکاری و عبادت هم داشتند. روز، بهمعنای واقعی کلمه، شیر غرّندهی میدان و شب، بهمعنای واقعی کلمه، زاهد و عابد و تضرّعکننده و عبادتگر؛ شیران روز، عابدان شب؛ اینجوری بود. لذا امام در یکی از آن بیاناتِ بسیار عمیقِ خود بعد از یکی از این فتوحاتِ اوّل کار پیام دادند -سال ۶۰ یک فتحی شد، فتح بستان که خیلی مهم بود؛ بعد از مدّتی عقبنشینی و شکستهای گوناگون، فتح بستان یک پیروزی بزرگی محسوب میشد؛ [البتّه این] مضمونِ حرف ایشان است، عبارت ایشان در کتاب هست- گفتند که فتحالفتوح، فتح فلان شهر نیست؛ فتحالفتوح، تربیت و تولید یک چنین جوانهایی است؛ این فتحالفتوح است، واقعش هم همین است. فتحالفتوح برای یک کشور این است که جوانهای این کشور، هم خردمند باشند، هم باتدبیر باشند، هم مؤمن باشند، هم پارسا باشند، هم اهل تضرّع و گریه و عبادت باشند، هم اهل ایستادگی در مقابل دشمن باشند، هم دارای بصیرت باشند که با اینهمه تبلیغاتی که دشمن و ایادی دشمن در همهی زمانها کردهاند و امروز هم دارند میکنند، فریب نخورند. مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1396/12/17 عنوان فیش :ایستادگی امام در مقابل تجارت مشروبات الکی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حجاب, نقشه دشمن, یارگیری دشمن, ترفندهای دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من میخواهم مسئلهی حجاب را ذکر کنم و اشاره کنم: پولهای زیادی خرج میکنند، فعّالیّت زیادی میکنند، صدها رسانه را -از انواع و اقسام رسانهها- به کار میگیرند برای اینکه بتوانند روی این نقطهی حسّاس، [یعنی] نقطهی هویّت مستقلّ فرهنگیِ زنِ مسلمان، اثرگذاری کنند؛ دشمنان ما واقعاً خودشان را در خارج از کشور [برای این کار] میکشند؛ از طُرق مختلف؛ حالا چقدر پول خرج میشود برای اینکه بتوانند این تلویزیونها و این رادیوها و این فضای مجازی و این سایتهای اینترنتی را به کار بیندازند -مدام تبلیغ بکن، بگو، بگو، صد بار- که چه بشود؟ که نتیجهاش بالاخره این بشود که مثلاً فرض کنید چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند. اینهمه خرج، اینهمه زحمت، اینهمه فکر، پشت سر این کار است، دارند تلاش میکنند، [امّا] تلاششان عقیم است؛ نتیجهاش این است که چهار نفر -حالا چهار دختر در گوشه کناری- فریب بخورند یا انگیزههای گوناگونی پیدا کنند؛ بعضیشان هم ممکن است پول بگیرند -حالا من نمیدانم، نمیتوانم قطعاً بگویم- و این روسری را از سرشان بردارند یعنی مثلاً ما چه شدیم! نتیجهی همهی آن تلاش، خلاصه میشود در این نتیجهی کوچکِ حقیر. خب، تا اینجا مسئلهای نیست؛ [امّا] آنچه بنده را حسّاس میکند، این است که ناگهان شما میبینید از دهان یک گروهی از افرادی که جزو خواص محسوب میشوند، مسئلهی «حجاب اجباری» مطرح میشود؛ معنایش این است که یک عدّهای نادانسته -حالا من میگویم نادانسته؛ انشاءالله نادانسته است- همان خطّی را دنبال میکنند که دشمن با آنهمه خرج نتوانسته است آن خط را در کشور به نتیجه برساند؛ همان خط را دارند دنبال میکنند؛ در بین اینها روزنامهنگار هست، در بین اینها روشنفکرنما هست، در بین اینها آخوند و معمّم هست. [میگویند] «امام که فرمودند باید زنها باحجاب باشند، همهی زنها را نگفتند»! حرف بیخود! ما بودیم آنوقت، ما خبر داریم؛ چطور اینجور است؟ امام در مقابل یک منکر واضحی که بهوسیلهی پهلوی و دنبالههای پهلوی در کشور به وجود آمده بود، مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشد. در مقابل همهی منکرات، امام همینجور محکم ایستاد. همان وقت بحث تجارت مشروبات الکلی بود؛ ما در شورای انقلاب بودیم، جلسات مشترکی با دولت داشتیم، همان وقت کسانی بودند که معتقد بودند تجارت مشروبات الکلی برای کشور فایده دارد، ما از این فایده چطور صرفنظر کنیم؛ مایل بودند این تجارت ادامه پیدا بکند، از بیرون شراب بیاورند. امام قرصومحکم ایستاد؛ در مقابل حرام الهی، امام بزرگوار میایستاد و ایستاد؛ این حرام الهی بود. حالا آقا از آن طرف درآمده [میگوید] که «آقا! این گناه که مثلاً از غیبت بزرگتر نیست؛ چرا شما در مقابل غیبت کسی را تعقیب نمیکنید، در مقابل این [کار] که مثلاً روسری را بردارد یا بیحجاب باشد، تعقیب میکنید». ببینید چه [خطایی]؟ عدم تشخیص؛ آنچه انسان [از آن] رنج میبرد، این است که تشخیص نیست. ما که نگفتیم اگر کسی در خانهی خودش در مقابل نامحرم روسریاش را برداشت، ما او را تعقیب میکنیم؛ [خیر] ما او را تعقیب نمیکنیم، در خانهی خودش است، کار شخصی میکند. آن کاری که در ملأ انجام میگیرد، در خیابان انجام میگیرد، یک کار عمومی است، یک کار اجتماعی است، یک تعلیم عمومی است؛ این [خطا]، برای حکومتی که به نام اسلام بر سرِ کار آمده است تکلیف ایجاد میکند. حرام کوچک و بزرگ ندارد؛ آنچه حرام شرعی است نبایستی بهصورت آشکار در کشور انجام بگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت ۱۲ هزار شهید آذربایجان غربی - 1396/07/30 عنوان فیش :همراهی اقشار مختلف آذربایجان غربی در غائله دموکرات و کومله ها کلیدواژه(ها) : غلامرضا حسنی, آذربایجان غربی, مردم آذربایجان غربی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : خوب است یاد کنیم از آقای حسنی (حفظهالله)؛ ایشان هم واقعاً جزو کسانی است که در این حوادث[جنگ تحمیلی و قبل از آن] حقّاً و انصافاً امتحان خوبی داد در دوران مبارزات و در دوران بعد از انقلاب؛ چه قبل از جنگ، چه زمان جنگ، چه بعد از جنگ. همچنین سرهنگ زکیانی، آن فرمانده لشکر ۶۴ که ایشان هم یک افسر شجاعی بود -خدا انشاءالله رحمت کند- یعنی جزو افسران شجاع بود که با همین آقای حسنی فعّال بودند؛ در قضایای اشنویّه، در قضایای نقده، قضایای گوناگون. و مهم این است که در آنجا -همانطور که آقای قرشی اشاره کردند- شیعه و سنّی، کُرد و ترک با هم همکاری کردند در این میدان. من که رفتم مهاباد، در آن دیداری که مردم مهاباد با ما داشتند، در سخنرانی، آن عالِم بزرگ سنّی اهل اشنویّه -مرحوم قاضیخضری که دوست من بود- بااینکه پیر بود و خیلی سنّ بالایی داشت، خودش را از اشنویّه رساند به مهاباد؛ گفت آمدهام برای اینکه اینجا سخنرانی کنم. آمد آنجا ایستاد و سخنرانی کرد و با تعبیرات خیلی خوبی، از امام (رضواناللهعلیه) چه تجلیلی کرد و همینجور از مسئولین کشور؛ یعنی واقعاً همه با هم همکاری کردند، همراهی کردند، تا توانستند این بار سنگین را به منزل برسانند. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1396/03/22 عنوان فیش :پخش اعلامیه علیه جنگ تحمیلی توسط مخالفان در خیابان های تهران کلیدواژه(ها) : دوقطبی دروغین, اتحاد ملی و انسجام اسلامی, دفاع مقدس, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده تأیید میکنم که انسجام ملّی را باید حفظ کرد، اتّحاد ملّی را باید حفظ کرد. مشترکات را بایستی همواره در نظر داشت. این منافاتی ندارد با اینکه یک مخالفی هم در یک بخشی -که مخالفت با فلان سیاست یا با فلان برنامه دارد- مخالفت خودش را ابراز کند؛ هیچ منافاتی ندارد. امّا به معنای این نباید باشد که در زمینهی مسائل کلان و اساسی کشور، کشمکش و بگومگو هست. ما این انسجام و اتّحاد و تأثیرش را در طول این قریب چهل سال آزمودهایم. خب در جنگ هم یک عدّهای بودند که مخالف بودند. در همان اوقاتی که ما گرفتار جنگ تحمیلی بودیم، یک عدّهای در همین خیابانها و سرِ چهارراههای تهران بودند -قاعدتاً خیلی از شماها در یادتان هست- که ایستاده بودند و علیه جنگ اعلامیّه پخش میکردند. مخالفت ممکن است وجود داشته باشد لکن قاطبهی ملّت، عمدهی ملّت، حرفشان یکی بود و ایستادگی کردند روی حرف، این همان چیزی است که مورد نظر ما است که انسجام و اتّحاد ملّی است. کشور را دوقطبی نباید کرد، مردم را به دو دسته نباید تقسیم کرد؛ آن حالتی که در سال ۵۹ متأسّفانه از ناحیهی رئیسجمهور آن روز اتّفاق افتاد که مردم را به دو دستهی موافق و مخالف تقسیم کرده بودند که چیز خطرناکی است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم اصفهان - 1395/08/26 عنوان فیش :تشییع ۳۶۰ شهید در بیستوپنجم آبان سال ۶١ در اصفهان کلیدواژه(ها) : تاریخ اصفهان, مردم اصفهان, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در بیستوپنجم آبان سال ۶١ در یک روز اصفهانیها حدود ۳۶۰ شهید را تشییع کردند؛ این چیز کوچکی نیست. حدود ۳۶۰ شهید در یک روز وارد اصفهان شدند و روی دست مردم تشییع شدند. شما جوانها نبودید، آن روزها را ندیدید، آن حماسه و آن شور را ندیدید. چند روز بعد [هم] -اینکه عرض میکنیم تا آخر آبان، چون شاید هنوز به سیاُم آبان نرسیده بود- ۲۵۰ شهید دیگر را وارد اصفهان کردند؛ باز مردم تشییع کردند، روی دست گرفتند و با استحکام، طاقت نشان دادند؛ خیلی طاقت میخواهد، خیلی ظرفیّت میخواهد. ظرفیّت روحی بالاتر است از ظرفیّت جسمی و ظرفیّت اجتماعی. اینکه مردم یک شهر بچّههای خودشان را، جوانهای خودشان را ، آنهم بهترین جوانها را، بر روی دستشان تشییع کنند و خم به ابرو نیاورند، خیلی مهم است. اینها را اگر در تاریخ نوشته بودند، در کتابها برای ما میخواندند، ما راحت باور نمیکردیم امّا به چشم خودمان دیدیم. چطور طاقت آوردند؟ در همان روز و فردای آن روزی که حدود ۳۶۰ شهید تشییع شدند، جوانها صف کشیدند برای رفتن به جبهه و رفتند. دو لشکر قَدَر که در شهر اصفهان و شهرهای استان اصفهان بودند -لشکر امام حسین (علیهالسّلام) و لشکر نجف- دوباره پُر شد از جمعیّت جوان مؤمن و فداکار. نه پدر و مادرها مانع شدند، نه جوانها تردید کردند. دوباره همان دو لشکر خطشکن که این ضایعهی سنگین بر آنها وارد شده بود، پُر شد. در عملیّات محرّم بیشتر شهدا اصفهانی بودند؛ اصفهان این است. نباید بگذارید این فراموش بشود. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران - 1395/05/31 عنوان فیش :جمع آوری سلاح ها توسط مساجد در اوایل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), مسجد, کمیتههای انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از ابتکارات مهمّ امام بزرگوار ما، از هنرهای بزرگ این مرد بزرگ همین بود که از اوّل انقلاب مساجد را محور قرار داد. آن روزهای اوّل انقلاب، آنهایی که یادشان است میدانند که همهچیز در هم ریخته بود: سلاح بیاورند، جمع کنند، از اینجا بردارند، [نکند] دستهای غیر مأمونی به کارهایی دست بزنند؛ مرکز تشکّل لازم بود، هستهی مرکزی لازم بود؛ این هستهی مرکزی را امام بلافاصله همان روز اوّل، حتّی قبل از اینکه اعلام پیروزی بشود، معیّن کردند: مساجد. هرکس از هرجا مثلاً سلاح دست میآورد، ببرد [به مساجد]. بعد هم یک سازماندهی عظیم مسجدی تشکیل شد و به وجود آمد که همان کمیتههای انقلاب بودند، که تا مدّتهای طولانی همهی کارهای انقلاب را اینها انجام میدادند، و درواقع همهی کارهای کشور را اینها انجام میدادند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1395/04/12 عنوان فیش :برجستگی نقش دانشجویان در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), جنبش دانشجویی, خدمات جنبش دانشجویی به انقلاب اسلامی, نقش دانشجویان در انقلاب اسلامی, دانشگاه تهران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جماعت دانشجو در کشور، در دوران انقلاب خیلی سوابق خوب و درخشانی از خود به ثبت رسانده؛ از اوّل انقلاب اینجور است. البتّه قبل از انقلاب هم در مبارزات، دانشجویان حضور فعّالی داشتند لکن آنچه بروز پیدا کرد و عاملی شد در جهت پیشرفت انقلاب، بهطور واضح فعّالیّتهای دانشجویی بعد از انقلاب بود که یکی از اینها مثلاً فرض کنید تشکیل جهاد سازندگی بود؛ جهاد سازندگی کار بزرگی بود، اوّلین شکوفههای خودکفائی و سازندگی و ابتکار ملّی و اعتمادبهنفس ملّی در جهاد سازندگی شکل گرفت و منعقد شد. بنده البتّه خاطرات زیادی دارم. در همین جلسهی دانشجویی هم سالهای گذشته، آنطوری که در ذهنم هست به بعضی از این خاطرات اشاره کردم، نمیخواهم دیگر حالا تکرار کنم، وقت هم زیاد نیست. خیلی کار کردند. در جهاد سازندگی اینها شریک بودند، در جهاد دانشگاهی اینها شرکت داشتند، در پیراستن دانشگاه از عناصر ضدّ انقلابِ مسلّح در اوّل انقلاب، دانشجوهای مؤمن ما نقش داشتند. همین دانشگاه تهران که ملاحظه میکنید، این ساختمانهای مختلفش، دانشکدههای مختلفش شده بود اتاق جنگِ گروههای مختلف، با اسمهای مختلف با نظام [میجنگیدند]؛ گروههای چپ مارکسیستی دو سه نوعش؛ گروه منافقین، و گروههای گوناگون مختلفی در این دانشگاه بودند، مسلّح هم بودند؛ پادگانها غارت شده بود، دست اینها سلاح بود، آماده بودند برای اینکه یک شورش علیه انقلاب راه بیندازند؛ دانشجوهای مسلمان، دانشجوهای مؤمن و انقلابی با اینها مواجه شدند، معارضه کردند، شرّ اینها را کم کردند؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ دانشجوها این بود. عضویّت در سپاه پاسداران؛ خیلی از این شخصیّتهای برجستهی سپاه و این شهدای بزرگ، دانشجو بودند؛ الان هم همینجور است، اینهایی از سابقین سپاه که الان هم هستند، خیلیهایشان دانشجو بودند، از دانشجویی آمدند سپاه. در نهضت سوادآموزی دانشجوها نقش داشتند، در اقدامِ بهنگامِ تصرّف لانهی جاسوسی در سال ۵۸ اینها نقش داشتند؛یعنی نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجستهای بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1395/04/12 عنوان فیش :رشدکیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به دانشجوی انقلابی اول انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جنبش دانشجویی, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجستهای بود؛ درحالیکه دانشجویان آنروز کشور از لحاظ تعداد و کمیّت، با دانشجوی امروز قابل مقایسه نبودند، ما آنروز حدود دویستوخردهای هزار در کلّ کشور دانشجو داشتیم، امروز حدود نزدیک به پنج میلیون داریم؛ یعنی جمعیّت کشور شده حدوداً دو برابر، [امّا] جمعیّت دانشجو در کشور شده حدوداً بیست و یکیدو برابر؛ از لحاظ کیفیّت هم مثل شماها نبودند، بله پُرشور بودند، انقلابی بودند، انگیزه داشتند امّا عمق انقلابیشان و عمق تفکّر اسلامیشان مثل دانشجوی امروز نبود؛ یعنی این حرفهایی که امروز این برادرها اینجا زدند، اینها خیلی سطحش بالاتر است از آنچه آنروز دانشجوی زُبده و نخبهی انقلابی برزبان میآورد. ما اینجا یک جلسهای داشتیم، چندین جلسه پشت سر هم با تعدادی دانشجو در دانشگاه امیرکبیر فعلی -که آنروز اسمش پُلیتکنیک بود- و بحث دربارهی این بود که آیا خطّ امام یک واقعیّتی است و اصلاً چیزی است که وجود دارد یا نه؟ نمیتوانستند منظومهی فکری امام را درک کنند و تحمّل کنند؛ بنده هم جزو مدعوّین آن جلسه بودم، بنیصدر هم جزوشان بود، بعضیهای دیگر هم بودند، سه چهار نفر هم دانشجو بودند؛ بحث در این بود که اصلاً آیا یک منظومهی فکریای بر حرفهای امام حاکم هست یا نه؟ یعنی یکچیز به این واضحی را نمیتوانستند درک کنند؛ امروز برای شما این مسئله جزو واضحات است. کیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به کیفیّت دانشجوی انقلابی آنروز خیلی بالاتر است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1395/03/25 عنوان فیش :شروع ستیزه گری آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی کلیدواژه(ها) : تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بعضی خیال میکنند دشمنیهایی که با ما میشود بهخاطر این است که ما ستیزهگری کردهایم؛ ما دائماً انگشت در چشم اینها کردهایم، [لذا] اینها از این جهت با ما دشمنی میکنند؛ نه، این هم خیال غلطی است، تصوّر غلطی است. ما شروعکننده نبودهایم. اوّل انقلاب آمریکاییهایی که دستگیر شده بودند، چند روزی نگه داشته شده بودند، امام فرمود با کمال مراقبت بروند به محلّ خودشان، سفارت خودشان؛ تا قبل از اینکه مسئلهی تسخیر سفارت پیش بیاید -که آن هم عواملی داشت، مقدّماتی داشت- [آمریکاییها] در کمال امنیّت اینجا زندگی میکردند؛ راحت میرفتند، میآمدند؛ و البتّه بدجنسی میکردند. ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند؛ آنها از همان اوّل شروع کردند: با بدگویی، با تحریم، با طلبکاری، با پناه دادن به دشمن ملّت ایران؛ شروعکننده آنها بودند. وانگهی فقط آمریکا که نیست، کشورهای دیگر [هم هستند]؛ حالا مثلاً فرض بفرمایید جمهوری اسلامی نسبت به فرانسه چه ستیزهگریای کرده؟ کشور فرانسه چون امام مدّتی در آنجا بود، حتّی مورد تمجید نیروهای انقلابی هم بود امّا خب میبینید که چهکار میکنند. دیدید در قضیّهی هستهای که فرانسویها نقش پلیس بد را اجرا کردند -البتّه مدیریّت برنامه با آمریکاییها بود، معلوم بود لکن در قضیّهی هستهای بدترین موضع را فرانسویها [گرفتند]- ما با فرانسویها چهکار کرده بودیم؟ ستیزهگری کرده بودیم؟ حال یک کشور کوچکی مثل هلند مثلاً؛ در هر قضیّهای که شما نگاه کنید از قضایایی که پای جمهوری اسلامی به میان است، در آن لیست و فهرست دشمنها، یکیاش هلند است! حالا ما با هلند چهکار داشتیم؟ چه ستیزهگریای؟ کشور کوچکی که در گوشهی اروپا افتاده [است]. بحث این نیست که ما با آنها دشمنی و ستیزهگری کردیم. مثلاً فرض بفرمایید کانادا روابطش را با ما قطع کرد. ما با کانادا دشمنی کرده بودیم؟ ستیزهگری کرده بودیم؟ قضیّه این نیست، قضیّه چیز دیگری است. ما خودمان را نباید فریب بدهیم و بگوییم «آقا، ما دشمنی نکنیم تا آنها دشمنی نکنند»؛ نه، انگیزههای دیگری وجود دارد؛ مسائل دیگری پشت پرده است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگران - 1395/02/08 عنوان فیش :مقابله جامعه کارگری با توطئه مارکسیست ها در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حضور کارگران در صحنه انقلاب اسلامی, ارتباط آیت الله خامنه ای با کارگران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جامعهی کارگری ما یک جامعهی وفادار به کشور و وفادار به نظام بودند؛ این را من بهخاطر تماس نزدیک با مسائل کارگری در طول این ۳۷ یا ۳۸ سال عرض میکنم. جامعهی کارگری در انقلاب وفاداری نشان داد، حضور نشان داد؛ در حوادث بسیار مهم و تعیینکنندهی اوایل انقلاب حضور نشان داد. در اوایل انقلاب چپهای آن روز، مارکسیستهای آن روز که بعد همهی آنها شدند نوکر و مزدور استکبار آمریکایی و غیره، در داخل کشور سعی میکردند حرکت عمومی ملّت ایران را به همان شکلهای بسته و منجمدِ بهاصطلاح خودشان «انقلابهای کارگری» تبدیل کنند و زمام کار را از دست مردم، از دست دین، از دست اسلام خارج کنند و بسپارند دست یک عدّهای بهعنوان حکومت کارگری و بهعنوان انقلاب کارگری؛ اوایل انقلاب این کارها بود. بنده خودم در یک کارخانهای در همین جادّهی قدیم کرج رفتم، [در جمعشان] شرکت کردم، کارگرها را آنجا دیدم؛ عناصر غیر کارگری را که آنجا آمده بودند برای اینکه آنجا را یک مبدأ حرکتی قرار بدهند تا کارگرهای کشور را -اوّل کارگرهای تهران را، بعد هم بهتَبَع آن، کشور را- بکشانند به مقابلهی با امام و با انقلاب و با مردم، از نزدیک دیدم. رفتم آنجا -روز رفتم، شب رفتم- دیدم که کارگر مؤمن، کارگر مسلمان و مسلمانزاده چطور در مقابل توطئههای دشمنان آگاهی و بصیرت نشان میدهد؛ و این بصیرت را کارگرهای ما نشان دادند؛ آن در انقلاب بود، این در حوادث اوّل انقلاب بود، بعد مسئلهی جنگ تحمیلی بود، بعد مسائل گوناگون سیاسی و جریانهای مختلف سیاسی در این کشور بود؛ در همهی اینها کارگران ما نسبت به نظام وفاداری نشان دادند؛ نهفقط وفاداری زبانی، [بلکه] با تن خودشان، با جسم خودشان وارد میدان شدند و حضور خودشان را نشان دادند و تأثیرگذار شدند؛ این یک واقعیّتی است؛ تا امروز هم همینجور [است]. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1395/01/11 عنوان فیش :تلاش یک از رجال دولت موقّت برای فروش هواپیماهای افچهارده کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), آمادگی برابر دشمن, آمادگی نظامی, اقتدار نظامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از بیشترین ابزارها و وسیعترین و سریعترین ابزارها علیه جمهوری اسلامی دارند استفاده میکنند؛ جمهوری اسلامی [هم] باید خودش را آماده کند؛ از همهی ابزارها استفاده کند. [دشمن] از ابزار دیپلماسی استفاده میکند. دیپلماسی، گفتگوی سیاسی، مذاکرهی سیاسی، بدهبستان سیاسی یکی از ابزارها است؛ اینها از آن ابزار استفاده میکنند. بنده هم با گفتگوی سیاسی مخالف نیستم؛ البتّه نه با همه -استثناء دارد- بنده در سطح مسائل جهانی، با گفتگوی سیاسی موافقم؛ من در این زمینهها از زمان ریاست جمهوری حرف داشتم و دنبالگیری میکردم؛ اینجور وانمود نکنند که کأنّه ما اصلاً با گفتگوکردن و مانند آن مخالفیم؛ نخیر، ما، هم بیشتر از اینها موافقیم، هم در یک جاهایی بیشتر از اینها بلدیم این کارها را؛ میدانیم هم که چهجوری باید عمل کرد. دشمن از گفتگوی سیاسی هم استفاده میکند. باید مراقب بود. پس، از مذاکره استفاده میکند، از مبادلات اقتصادی استفاده میکند، از تحریم اقتصادی استفاده میکند، از تهدید به جنگ و سلاح استفاده میکند؛ در مقابل همهی اینها بایستی نیروی دفاعی داشت. اینکه بعضیها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکرهی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همهی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بیسَروپایی و [هر] دولت فزرتی کذائیای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقبنشینی کنید. قدرتهای دنیا که شما میبینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آنوقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟ سپاه که پیشرفتهای موشکی خودش را نشان میدهد، نه فقط مایهی افتخار و مباهات ایرانیها [است، بلکه] وقتی این موشکهای سپاه با این دقّت و با این زیبایی آزمایش میشود، خیلی از ملّتهای آزادیخواهِ دُوروبَر ما که دلشان از آمریکا و از رژیم صهیونیستی خون است، خوشحال میشوند. وقتی اینها انجام میگیرد، ما بیاییم اینها را بکوبیم و بگوییم آقا! امروز دیگر روز موشک گذشته! نه، روز موشک نگذشته. دشمن دائم در حال بهروز کردن خود و آماده کردن خود است، [بعد] ما اینجا سادهلوحانه خودمان را عقب بکشیم و بگوییم نه. مثل اوّل انقلاب که همین افچهاردههای ما را میخواستند بفروشند و میخواستند پس بدهند و بنده نگذاشتم. من خبر شدم که یکی از رجال دولت موقّت آن روز گفته است این افچهاردههایی که رژیم طاغوت خریده به درد ما نمیخورد، میخواهیم چه کار کنیم این افچهاردهها را! پس بدهیم بهشان. آنجا خب ما ایستادیم، هیاهو کردیم، مصاحبه کردیم و مقابله کردیم، جرئت نکردند این کار را بکنند؛ میخواستند پس بدهند. چند صباح بعدش، جنگ ایران و عراق پیشامد کرد و حمله کردند به ما و معلوم شد که ما چقدر احتیاج داریم به همین وسایلی که داریم؛ همین افچهارده و همین افچهار و امثال اینها. امروز هم بعضیها همین آهنگ را پیش گرفتهاند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگارِ چیست آقا؟[امروز] روزگارِ همهچیز است. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور - 1394/10/14 عنوان فیش :متهم شدن انقلاب به «دیکتاتوری نعلین» کلیدواژه(ها) : انتخابات, اندیشه سیاسی امام خمینی, دشمنی با امام خمینی(ره), تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), مواضع امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : انتخابات واقعاً نعمت بزرگی است. این هم از برکات نگاه روشن و عمیق امام بزرگوار ما بود. کسانی در همان زمان بودند که معتقد بودند [وقتی] حکومت اسلامی است، انتخابات لزومی ندارد؛ امام فرمود نه، انتخابات باید باشد و منشأ اثر باشد، مردم تصمیم بگیرند، مردم انتخاب کنند و آنچه مردم میخواهند بشود. نتیجهی این سیاست، این شد که مردم در کنار انقلاب و در وسط میدان باقی ماندند و تا امروز بحمدالله باقی ماندهاند؛ چون خود مردمند که دارند انتخاب میکنند، خود مردمند که دارند تصمیم میگیرند. انتخابات نعمت بزرگی است. دشمنان ما که حاضرند برای خاطر تشفّی قلبهای سیاه و تاریکشان، شب را روز، و روز را شب جلوه بدهند، کشور را متّهم میکنند به دیکتاتوری و این حرفها. زمان امام (رضواناللهعلیه) هم میگفتند، اوایل انقلاب هم میگفتند: «دیکتاتوری نعلین». نعلین اصلاً قابل دیکتاتوری نیست! طبیعت نعلین طبیعت دیکتاتوری نیست؛ آن طبیعت چکمه است که طبیعت دیکتاتوری است. امام فرمود که ولایت فقیه جلوی دیکتاتوری را میگیرد؛ این فرمایش امام بود و خیلی حرف عمیق و پُرمغزی است؛ واقع قضیّه هم همین است. انتخابات از جملهی چیزهایی است که بحمدالله [در جمهوری اسلامی] هست. ما اینهمه هم انتخابات داشتهایم [امّا] دشمنان ما هم دریغ نکردند از اینکه بگویند اینجا دیکتاتوری است. [درحالیکه] دیکتاتورهای منطقه رفیقهای خودشان هستند و بر سرِ خوان غارت و یغمای ملّتها با هم شریکند و سهیمند، به آنها چیزی نمیگویند -مثل همین دولتهایی که مشاهده میکنید و میبینید و میدانید- امّا جمهوری اسلامی را متّهم میکنند. اگر انتخابات نبود، این دیگر تهمت نبود [بلکه] واقعیّت میشد؛ یعنی اگر حقیقتاً از مردم این حق گرفته میشد، حرف دشمن راست درمیآمد. بحمدالله این حق به مردم داده شده است، انتخابات هم هست، انتخابات هم بحمدالله آزاد است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1394/04/20 عنوان فیش :«غلطکردمنامه»ی تودهایها در تلویزیون در اوائل دهه 60 کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حزب توده, کمونیسم نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : کمونیستها در آن دورانی که بودند [با زور پیش بردند]. حالا خوشبختانه شکست کمونیسم به معنای شکست تفکّر مارکسیستی در دنیا تلقّی شده و درست هم همین است. البتّه من شنیدهام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این، دمیدن در کورهی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. با آنهمه ادّعامدّعا و با آنهمه سروصدا و آنهمه قربانی گرفتن و مانند اینها، نظامهای کمونیستی دنیا بعد از شصت سال، هفتاد سال، جز افتضاح، چیز دیگری به بار نیاوردند؛ یعنی دروغ بودن شعارهایشان ثابت شد، ناتوانی و ناکارآمدیشان هم ثابت شد؛ بنابراین آن، دیگر برنمیگردد. لکن حالا شنیدهام بعضیها [دنبال این هستند] که اگر واقعیّت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی به صورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد، قطعاً پول آمریکاییها دنبالش است؛ برای خاطر اینکه انگیزهای وجود ندارد. پول میدهند؛ برای اینکه بالاخره خود این شقّه شقّه کردن دانشجوها برای آنها یک نعمت بزرگی است. یکی از شقّه شقّه کردنها هم این است که مارکسیستها را دوباره زنده کنند. همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلطکردمنامه» را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوائل [دههی] ۶۰ است. ده دوازده نفر از عناصر حزب توده آمدند تلویزیون جمهوری اسلامی - بنده آنوقت رئیس جمهور بودم؛ من تعجّب کردم، ما دوستان فعّال و مسئولین درجهی یک کشور تعجّب کردیم که اینها چطور [آمدهاند]؛ بعضی از اینها را ما از نزدیک میشناختیم؛ بعضیها با ما همزندان بودند؛ بعضیها را بعد از زندان دیده بودیم و میشناختیمشان، ادّعا و مدّعاهایشان تا عرش میرفت - اینها آمدند صف کشیدند، نشستند روی صندلی، یک نفر از خودشان بهعنوان مجری شروع کرد از اینها سؤال کردن [دربارهی] مواردی که خیانتهای حزب توده را به کشور اثبات میکرد. بعد آنها هرکدام که یک خرده کوتاه میآمدند و حرف نمیزدند، این مجری چون از خودشان بود، میگفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور میشد بگوید بله، گفتم؛ یعنی ما نبودیم که از آنها میخواستیم اقرار بگیریم، خودشان از خودشان اقرار میگرفتند. این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند بهعنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است مربوط به :بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1394/03/14 عنوان فیش :مصادیق اعتماد نکردن امام(ره) به مستکبرین کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), شجاعت امام خمینی (ره), شخصیت امام خمینی, رفتار امام خمینی, اصول امام خمینی, روش امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب میشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد. امام با صراحت صحبت میکرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صریح بیان میکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اینکه نمیدانست قدرتها بدشان میآید، نه اینکه نمیدانست آنها عصبانی میشوند، میدانست امّا به قدرت الهی، به کمک الهی، به نصرت الهی باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربایستی نشد؛ به یکی از نامهها - امام شاید به دو نامه از نامههای سران مستکبر دنیا یا وابستگان به مستکبر، - که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همانوقت در صداوسیمای جمهوریاسلامی پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف میزد امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامهها بیان کرد و این توکّل خود را امام مثل خونی در شریان ملّت جاری کرد؛ ملّت هم اهل توکّل به خدای متعال شد، به نصرت الهی معتقد شد، و در این راه وارد شد. اینکه امام به مستکبرین هیچ اعتمادی و هیچ اعتقادی نداشت، موجب میشد که به وعدههای آنها اعتنائی نکند. رئیسجمهور آمریکا - ریگان، که رئیسجمهور مقتدری هم بود - به امام نامه نوشت و پیغام فرستاد و آدم فرستاد، امام به او اعتنائی نکرد، پاسخی به او نداد و اعتنائی نکرد و وعدهای را که او داده بود، امام به هیچ گرفت. در یک مورد دیگر، یک وعدهای در مورد پایان جنگ تحمیلی، یکی از دولتهای وابستهی به آمریکا داده بود، بحث صدها میلیارد یا هزار میلیارد در میان بود، امام اعتنائی به آن نکردند، اعتماد نکردند. ما حالا در قضایای گوناگون جاری خودمان داریم همین معنا را لمس میکنیم، میبینیم که چطور نمیشود به وعدهی مستکبرین اعتماد کرد، به حرفهایی که در جلسهی خصوصی میزنند نمیشود اعتماد کرد، این را داریم لمس میکنیم. امام آن را جزوِ خطوط اصلیِ کار خود قرار داد، اعتماد به خدا، بیاعتمادی به مستکبران. این البتّه به معنای قطع رابطهی با دنیا نبود، [چون] سران کشورها به مناسبتهای مختلف برای امام پیام تبریک میفرستادند، امام هم به پیام تبریک آنها جواب میداد. ارتباط اینجوری، در حدّ معمول، مؤدّبانه و محترمانه وجود داشت امّا هیچگونه اعتمادی به مستکبرین و قلدران و تبعه و دنبالهروان آنها وجود نداشت. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1394/03/14 عنوان فیش :اختلاف امام(ره) با دولت موقت بر سر حضور آمریکایی ها در ایران کلیدواژه(ها) : اصول امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), مواضع امام خمینی, ایستادگی امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [یکی از اصول امام(ره)]در بُعد خارجی [است]. امام صریحاً در جبههی مخالف قلدران بینالمللی و مستکبران قرار داشت، هیچ ملاحظهای نمیکرد. این است که امام در مقابلهی میان قلدران و مستکبران و قدرتهای زورگوی عالم با مظلومان، در جبههی مظلومان بود؛ صریح و بدون ملاحظه و بیتقیّه این را بیان میکرد. طرفدار جدّیِّ مظلومان جهان بود. امام با مستکبرین سرِ آشتی نداشت. واژهی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت؛ عنوان شیطان بزرگ را، هم به کار میبرد، هم از بن دندان اعتقاد به این معنا داشت. در مقابل از اوّل انقلاب کسانی بودند که توجّه نمیکردند که آمریکا عقبهی تغذیهکنندهی رژیم طاغوتی است که بهوسیلهی ملّت ایران برافتاد. ملّت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، امّا کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکاییها، با فعّالیّت آنها - حتّی فعّالیّت برخی از نهادهای آمریکایی - در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمدهی دولت موقّت با امام بزرگوار سر این قضیّه بود؛ ما از نزدیک میدیدیم. آنها توجّه نمیکردند که آمریکا تغذیهکنندهی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذیهکننده هنوز باقی است، فعّال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ این را توجّه نمیکردند. امام این را میدید، لذا موضعگیری امام در زمینهی مسئلهی لانهی جاسوسی ناشی از همین نگاه و همین دیدگاه بود. در دنیا کسانی به این نقطه توجّه نکردند و ضربهاش را خوردند که حالا نمیخواهیم کسانی را شماتت و ملامت کنیم؛ امّا این ضربهای است که بعضی خوردند، بهخاطر اینکه رژیمهای مرتجع و مستکبر را ساقط کردند، [ولی] عقبهی آنها را نادیده گرفتند. امام این عقبه را از روز اوّل دید، با آن مقابله کرد؛ لذا تا آخر، امام علیه آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیّتی آمریکا موضع داشت. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1394/03/14 عنوان فیش :موضع قاطع امام(ره) مقابل شوروی در پی ورود به افغانستان کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), خط امام, اصول امام خمینی, دفاع از مظلوم, برخورد با ظالم نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام بزرگوار در طول این سالیان دراز از فلسطین حمایت کرد، دفاع کرد. از فلسطین دفاع کرد، از افغانستان دفاع کرد. آن روزی که شورویها وارد افغانستان شدند، با اینکه ما گرفتار دشمنی آمریکا بودیم - دولتها معمولاً در این مواقع که با یک طرف گرفتاری دارند، با طرف دیگر میسازند - امام بزرگوار در همان حال در مقابل شوروی موضع قاطع گرفت، که این موضع قاطع را حتّی بعضی از دولتهایی که گرایش غربی داشتند هم نگرفتند امّا امام بزرگوار بدون هیچ ملاحظهای از ملّت افغانستان حمایت کرد، از ملّت لبنان حمایت کرد، فلسطینیها را با کمال صمیمیّت مورد حمایت خودش قرار داد. این منطق امام است در مورد مقابلهی با استکبار. با این منطق امروز میشود قضایای دنیا را شناسایی کرد، موضع درست را میشود فهمید. امروز ما به همان اندازهای که با رفتار وحشیانه و ظالمانهی جریان داعش در عراق و در سوریه مخالفیم، به همان اندازه با رفتار ظالمانهی پلیس فدرال آمریکا در داخل کشورشان مخالفیم - اینها هر دو مثل هم هستند - به همان اندازه با محاصرهی غزّه که محاصرهی ظالمانهای است علیه مردم مظلوم غزّه مخالفیم، به همان اندازه با بمباران مردم مظلوم و بیپناه یمن مخالفیم، به همان اندازه با سختگیریهایی که علیه مردم بحرین بهوجود میآید مخالفیم، به همان اندازه با حملهی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به مردم در افغانستان و در پاکستان مخالفیم. این منطق، منطق امام است. هرجا ظلم هست دو طرف وجود دارد: ظالم و مظلوم؛ ما طرفدار مظلومیم، مخالف با ظالمیم؛ این موضعگیریای است که امام بصراحت انجام میداد و این یکی از خطوط اصلی است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد کنگرهی گرامیداشت شهدای پیشمرگان مسلمان کرد - 1394/02/14 عنوان فیش :ضدانقلابهای کردستان، شعارهای اسلامی میدادند کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), عملکرد ضدانقلاب در کردستان, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمن از روز اوّل روی منطقهی کردنشین تکیه کرد؛ به دو جهت: یکی بهخاطر قومیّت، یکی بهخاطر مذهب؛ امیدوار بودند که بتوانند از این نقطه نفوذ کنند؛ در بلوچستان به یک نحو، در ترکمنصحرا به یک نحو، در کردستان به یک نحو. این اسناد و مدارک فراوان مربوط به منطقهی کردستان که در نهانخانههای امنیّتی رژیم طاغوت بود، همه افتاد دست ما؛ ما فهمیدیم سیاستهای اینها آنجا چه بوده است و چهکار میکردند. اینها از این سیاستها میخواستند بعد از پیروزی انقلاب استفاده کنند و منطقهی کردستان را تبدیل کنند به یک نقطهی آسیبپذیر و آسیبزن نسبت به انقلاب؛ هدف این بود. حالا شعارهای گوناگونی میدادند؛ بعضیشان شعار چپ میدادند، بعضی حتّی شعارهای اسلامی میدادند. در همین منطقهی کردستان از ضدّ انقلابِ معارض با نظام اسلامی، کسانی بودند که آیهی قرآن میخواندند - که خب همه یادمان هست؛ کسانی که در این قضیّه بودند، یادشان هست - امّا در واقع داشتند برای ضدّ انقلاب، برای آمریکا، برای رژیم صهیونیستی کار میکردند، تلاش میکردند؛ و همهی نیروی خودشان را هم مصرف کردند بلکه بتوانند آن منطقه را ناامن کنند؛ خب این منطقه ناامن نشد. خب بله، جوانهای ما از جاهای مختلف رفتند کردستان امّا اگر دل مردم کُرد با انقلاب نبود، باز هم اینها میتوانستند کار بکنند؟ معلوم است که نه؛ اگر ده برابر آن مقداری که ما نیرو فرستادیم کردستان، میرفتند کردستان امّا دل مردم کرد با اینها نبود، نمیتوانستند کار بکنند؛ مردم کُرد و خیلی از علمای کُرد دلشان با اینها بود؛ بعضی از علمای کرد را ضدّ انقلاب شهید کرد، که آخرینش همین چند سال پیش مرحوم شیخالاسلام بود؛ در سنندج این مرد خالص و پاک را شهید کردند؛ بنابراین کاری که در آن منطقه انجام گرفت به همّت برادران بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از فرماندهان و کارکنان ارتش جمهورى اسلامى ایران - 1394/01/30 عنوان فیش :التزام به تقیدات دینی ایران در حملات موشکی به عراق کلیدواژه(ها) : پایبندی به مبانی ارزشی, پایبندی به اسلام, ارتش جمهوری اسلامی, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), نیروهای مسلح نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نظامی وابستهی به جمهوری اسلامی، پایبند به تعهّدات اسلامیاند؛ نه در پیروزی طغیان میکنند، نه در هنگام خطر دست به کارهای ممنوع و ابزارهای ممنوع میزنند. مدّتهای طولانی شهرهای ما - چه شهرهای مرزی و چه بعداً حتّی تهران و اصفهان و بسیاری از شهرهای دیگر - زیر تهاجم وحشیانه و کور موشکهای صدّامی قرار داشت؛ در محلّات مختلف همین شهر تهران، موشکهای صدّامی میآمد؛ موشکهایی که بهوسیلهی کشورهای اروپایی تجهیز شده بود و فروخته شده بود، بهوسیلهی آمریکاییها هدایت میشد؛ اهداف به آنها نشان داده میشد؛ اهداف نظامی با عکسبرداریهای هوایی در اختیار دشمن قرار میگرفت، این موشکها میآمدند به شهرهای ما میخوردند و مردم بیدفاع را، مردم غیر نظامی را تارومار میکردند؛ خانهها را ویران میکردند. ما بعد از گذشت مدّتی توانایی پیدا کردیم که مقابلهیبهمثل کنیم؛ ما هم توانستیم موشک به دست بیاوریم، ما هم توانستیم مقابلهبهمثل کنیم؛ میتوانستیم شهرهایی را که در بُرد موشک ما بود - که از جملهاش خود بغداد بود - بزنیم؛ امام به ما گفتند که اگر خواستید به یک نقطهی غیر نظامی - غیر پادگان و امثال اینها - بزنید، حتماً باید قبلاً بهوسیلهی رادیو اعلام بکنید که ما میخواهیم فلانجا را بزنیم تا مردم کنار بروند. شما ملاحظه کنید؛ یک چنین تقیّداتی در دنیا معمول نیست. نیروهای مسلّح بسیاری از کشورها - یا تا آنجایی که میشناسیم تقریباً همهی کشورها - این تقیّدات را ندارند؛ امروز نمونهاش را شما در یمن ملاحظه میکنید؛ چندی قبل در فلسطین دیدید؛ در غزّه دیدید؛ در لبنان دیدید؛ در نقاط دیگر مشاهده کردید؛ این ملاحظات را نمیکنند، امّا نیروی مسلّح متعبّد به قوانین اسلامی، این رعایتها را میکند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06 عنوان فیش :امام (ره) فرمودند: راه قدس از کربلا می گذرد کلیدواژه(ها) : بصیرت امام خمینی(ره), تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ دفاع مقدس, حفظ نظام اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیّت کنید، بسیجى باشید؛ نه، گفت که چه کار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنى جهت دادن؛ یعنى یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد. در دوران جنگ، در هشت سال دفاع مقدّس، مکرّر گفت: جنگ در رأس امور است. ماها مسئول بودیم در کشور - بنده رئیسجمهور بودم، یکى دیگر مسئول دیگرى بود - هزار جور کار داشتیم. مأمور و مسئول وقتىکه اینهمه کارهاى اجرایى دوروبرش هست، گاهى غفلت میکند، [امّا] امام راه را نشان داد به همه - به مسئولین، به مردم، به جوانها - [که] جنگ در رأس امور است. همین هم بود. جهت داد به همه که بروید سراغ این کار؛ این مهم است. در قضیّهى حرکت به سوریّه براى جنگیدن با رژیم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوانهاى ما - دو نفرشان هم پیش من آمدند که هر دو الان جزو شهداى عالىمقام ما هستند - که میخواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزهى با اسرائیل از عراق میگذرد؛ جلوى آن را گرفتند. و آنهایى که رفته بودند برگشتند. ببینید؛ این، فهمیدن اولویّتها است، شناختن اولویّتها است. امام راه را، جهت را نشان میداد. فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات یا اوجب واجبات است؛ یعنى همهى مسائل بعدى، فرع این مسئله است. این جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالى با رفیقت سرِ یک قضیّهاى کوچک یا بزرگ اختلافِنظر داشته باشید امّا در حفظ نظام، هردو بهقدرِ هم مسئولید. آنهایى که نفهمیدند این حرف امام را، در یک جاهایى خطاهاى فاحش کردند. امام، جهت را نشان میداد. این مرد بزرگ، اینجورى حرکت میکرد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1386/12/22 عنوان فیش :مخالفت عده ای از نمایندگان دوره اول با اسم«اسلامی» برای مجلس کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), ارزشهای انقلاب اسلامی, مجلس شورای اسلامی, نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در طول این سی سالی که تقریباً از انقلاب میگذرد، کشور شما، ملت شما، دولت شما روز به روز قویتر شده است؛ روز به روز آرمانهای انقلاب و مبانی انقلاب و ارزشهای انقلاب در او زندهتر شده است. ارزشهای انقلاب چیست؟ ارزشهای انقلاب در درجهی اول، استحکام ایمان و دیانت در دلهاست - که منشأ همهی کارها و مجاهدتها این است - عدالت اجتماعی است، مبارزهی با فساد است، آزادی مردم در انتخاب است، عدم تحمیل آراء فردی و حزبی و دولتی و غیره بر مردم است، که مردم آزادانه فکر کنند، آزادانه عمل بکنند؛ در چارچوب مقررات اسلامی. مردمسالاری دینی یعنی این. اینها ارزشهای انقلاب و مبانی انقلاب است. لذا شما که میخواهید بروید پای صندوق رأی و رأی بدهید، هدفتان این باشد که یک مجلسی تشکیل بشود پایبند به همین مبانی انقلاب و ارزشهای انقلاب. نماینده، متدین، امین، معتقد به عدالت اجتماعی - استقرار عدالت در سرتاسر کشور - متنفر از فساد در هر بخشی و در هر طبقهای از طبقات مسئولین، معتقد به عزت جمهوری اسلامی؛ مجلس باید یک چنین مجلسی باشد. ما هفت دوره مجلس شورای اسلامی را گذراندیم. در مجلس شورای اسلامی گاهی اتفاق افتاده است که کسانی آمدهاند که با اسم «اسلامی» برای این مجلس مخالفت کردهاند! در دورهی اول که بحث این بود که اسم مجلس چه باشد - که آمده بود «مجلس شورای اسلامی» - یک عدهای ایستادند که نه، «اسلامی» نباشد! خوب، این نمایندهی ملت ایران نیست. ملت ایران برای اسلام این فداکاریها را کرده است. ملت ایران عظمت خود را، عزت خود را، اقتدار خود را، آسایش و رفاه خود را در اسلام جستجو میکند. یک عدهای پیدا شدند که با اسم «اسلامی» برای مجلس مخالفت کردند! خوب، این مطلوب نیست. یا یک کسانی در یک مجلس دیگری پیدا شدند، تصمیم گرفتند بر طبق خواستهی مخالفین که میگفتند بساط انرژی هستهای را جمع کنید، در کشور قانون بگذرانند که دولت را الزام کنند که دنبال انرژی هستهای نرود! این هم بود در یکی از مجالس ما. این چیزی نیست که ملت ایران آن را بخواهند. اما در همین مجلس هم - همین مجلسی که الان بر سر کار هست - قانون گذراندند و دولت را موظف کردند که بایستی انرژی هستهای را دنبال کند و موانع سر راه را برطرف کند. همه جور داشتیم. باید ما هوشیار باشیم؛ آحاد ملت باید هوشیار باشند. نمایندهی متدین، امین، طرفدار عدالت، مخالف با فساد، طرفدار حقوق محرومین، پایبند به مبانی اسلام و ارزشهای اسلامی و خط امام؛ یک چنین نمایندهای را بفرستند مجلس؛ آنوقت مجلس مقتدر خواهد شد، عزتمند خواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان اقتصادی و دستاندرکاران اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی - 1385/11/30 عنوان فیش :گسترده شدن مالکیت دولتی در دهه 60 به دلایل گوناگون کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), اصل ۴۴ قانون اساسی, مالکیت دولتی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما در دههی اول انقلاب به خاطر مسائل دفاع مقدس و جنگ و گرفتاریهای گوناگون و محاصرات عجیب و غریب اقتصادی و غیره، اقداماتی را کردیم که به مالکیت گستردهی دولت منتهی شد؛ بیش از آن مقداری که در این اصل قانون اساسی ذکر شده بود. البته همان وقتها هم در بسیاری از اینها جای حرف بود. من خودم در بخش عمدهی آن دوره رئیس جمهور بودم و با مسئولان اقتصادی دولت و با رئیس دولت و مسئولان اقتصادی مباحثات فراوانی داشتیم، لکن بههرحال ضرورتها بر آنها و بر کشور این مسائل را تحمیل کرد و مالکیت دولتی به شکلی فراتر از آنچه که در اصل ۴۴ دیده شده بود، گسترش پیدا کرد، اما در دههی دوم و سوم، یعنی بعد از جنگ تا امروز، ما نباید با گسترش شرکتهای دولتی غیرضروری - که چند هزار شرکت دولتی وجود دارد که تعداد مهمی از اینها حقیقتاً غیرضروری بودند - موافقت میکردیم؛ یعنی تشکیل آنها به وسیلهی دولت، یا واگذار نکردنِ بنگاههای ذیل اصل ۴۴ به مردم، عمل موافق مصلحت نبود. یکی از وظائفی که ما در اصل ۴۴ و بر اساس قانونی که در شورای انقلاب تصویب کرده بودیم، مسلم بود، این بود که بنگاههای غیر مشمول صدر اصل ۴۴ را کلاً به مردم واگذار کنند. آنجا هم ما یک مصوبه و یک قانونی داشتیم که بند «الف» و «ب» و «ج» و «د» داشت. بند «ج» شرکتها و بنگاههایی بود که از رژیم گذشته به دولت مقروض بودند. مقرر شده بود که اینها قرضشان را که دادند، شرکت به آنها داده شود، اما این کار را نکردند. من الان یادم هست که در اول ریاست جمهوری، گمان میکنم که با استناد به قانون اساسی، به آن هیئتی که شرکتهای بند «ج» را به عناوین مشمول بند «ب» متصل میکردند - بند «ب» یک تعداد شرکت بود که باید در اختیار دولت قرار میگرفت - اعتراض کردم. اگر ضرورتهایی هم این کار را در آن دوره ایجاب میکرد، نباید دیگر این کارها در دورهی بعد از جنگ، در دههی دوم و سوم، انجام میگرفت؛ نباید بیخود شرکت تولید میشد؛ نباید از واگذاری شرکتهای دولتی به مردم، در آن بخشی که قانون اساسی تصریح به آن کرده بود، کوتاهی میشد؛ باید میدادیم. باید مالکیت دولت را روزبهروز کمتر میکردیم. اینطور نشد، بلکه بیشتر و گستردهتر شد! و خیلی از درآمدهایی که باید در خدمت تولید، در خدمت گردش صحیح پول در جامعه قرار میگرفت، صرف کارهای غیرلازم شد؛ فعالیتهای اسرافآمیز، ساختمانسازیهای بیخودی. و حتماً به اقتصاد کشور لطمه خورد. بههرحال، این کار در این دو دهه نباید انجام میگرفت. واقعیت وضع کنونی این است: گسترهی عظیم مالکیتهای دولتی، بعضاً برخلاف همان متن موجود اصل ۴۴، و بسیاری هم برخلاف این شرطی که در ذیل اصل ۴۴ آمده. مربوط به :بیانات در دیدار کشاورزان - 1384/10/14 عنوان فیش :ساخت سیلوهای گندم توسط جهادسازندگی در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : جهاد سازندگی, صنعت سیلوسازی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), خودکفایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جوانانِ جهاد سازندگی آن روزی کارهای بزرگ را در این کشور شروع کردند که حتی آن کسانی که جلوی چشمشان این کارهای بزرگ انجام میگرفت، باور نمیکردند که جوان ایرانی قادر به این کارهاست. در دوران رژیم طاغوت، گندم را از امریکا میخریدند و سیلو را روسها برایشان میساختند؛ آنها سیلو را هم نمیتوانستند بسازند! باید روسها میآمدند؛ این صنعت در ایران نبود. در سالهای اول انقلاب، این جوانان جهاد دانشگاهی آمدند و گفتند امام دستور دادهاند مردم گندم بکارند؛ خوب، گندم سیلو لازم دارد؛ درِ خانهی چه کسی برویم، جز درِ خانهی همت و ابتکار خودمان؛ شروع کردند. افرادی میدیدند که این سیلو بالا میرود - البته در روز اول، با ظرفیت کم - اما باور نمیکردند! و امروز کشور ما یکی از کشورهای مطرح از لحاظ سیلوسازی در دنیاست؛ به برکت همین جوانها. کار جهادی، این است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1384/10/13 عنوان فیش :تأکید امام بر عملی شدن مصوبات شورای انقلاب فرهنگی کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), شورای عالی انقلاب فرهنگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : رئیس این شورا، رئیسجمهور؛ یعنی رئیس قوهی مجریه است و برای قانون هم رئیس قوهی مقننه و عناصری از مجلس شورای اسلامی در اینجا حاضرند. بنابراین، حالت منتظرهیی وجود ندارد و اهداف باید تحقق پیدا کند؛ اصلاً فلسفهی حضور رؤسا و مسؤولان همین است؛ والّا بنده خوب میدانم که برای یک شورایی که میخواهد برنامهی کلان بریزد، رؤسا و شخصیتهایی که مشغول کارهای اصلی دیگر هستند، خیلی نمیتوانند وقت بگذارند و همت صرف کنند؛ شخصیتهای حقیقی بایست در چنین شورایی وقت بگذارند و بحث کنند. بنابراین، علت حضور رؤسا و وزرا و رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی و بقیهی رؤسا و مسؤولان کشور که اینجا هستند، از زمانیکه این شورا در زمان امام (رضواناللَّهتعالیعلیه) تشکیل شد، بهخاطر همین بود که این شورا حرفی بر کاغذ نباشد؛ فقط اظهارنظر و ابراز دلسوزی نباشد، بلکه تحقق پیدا کند و اجرا شود؛ امام هم عیناً همین را تصریح کردند و تعبیری به این مضمون بیان کردند که مصوبات این شورا باید عملی شود؛ بنده هم بر این معنا همیشه تأکید کردهام. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش :ساخته شدن سدهای زمان طاغوت توسط بیگانگان کلیدواژه(ها) : خودکفایی, اعتماد به نیروی خود, سدسازی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : سدهاى ما را [قبل از انقلاب] دیگران مىساختند. همهى هشت نُه سدى که در زمان طاغوت ساخته شد، به دست بیگانهها ساخته شد. براى ساخت سد دز چهار کشور اروپایى و کانادا همکارى کردند. سد کارون 3 از لحاظ ریخت عمومىاش شبیه سد دز است؛ بتونى است و ظرفیت آب آنها به یک اندازه است؛ با این تفاوت که ظرفیت تولید برقِ سد کارون 3 که بچههاى ما آن را ساختهاند، چهار برابر ظرفیت تولید برق سد دز است و احجامى که براى ساختن این سد به کار رفته، گاهى ده برابر، بیست برابر و سى برابر احجامى است که در سد دز به کار رفته - از لحاظ بتونى که به کار بردهاند، آهنى که به کار بردهاند، سنگى که کندهاند - علتش هم این است که آنها جاهاى آسان را براى سدسازى انتخاب کرده بودند. بهرهبردارى از این نیروگاه در اختیار یک شرکت کانادایى بود. یک سرمایهدار ایرانى تلاش مىکند، زحمت مىکشد، لابد بند و بست مىکند و رشوه مىدهد؛ بالاخره موفق مىشود اجازهى بهرهبردارى از نیروگاه سد دز را بگیرد. بعد از دو سه سال، ایرانىها مىخواهند ظرفیت تولید برق سد دز را دو برابر کنند؛ باید خارجىها مىآمدند؛ در داخل به کسى اعتماد نمىکردند و کسى هم نمىتوانست این کار را بکند. لذا امریکایىها را دعوت کردند تا بیایند ظرفیت نیروگاه سد دز را دو برابر کنند. امریکایىها وقتى آمدند دیدند ایرانىها در آنجا مشغول کارند، گفتند ما نمىآییم. شرط آمدن ما این است که ایرانىها بکلى خلعید شوند و همان شرکت کانادایى دوباره بیاید مشغول کار شود. دولت ایران این کار را کرد؛ بهرهبردار ایرانى و همهى عواملش را بیرون کرد و مجدداً شرکت کانادایى آمد و بهرهبردارى از سد را به دست گرفت؛ بعد امریکایىها لطف کردند، آقایى کردند، تفضل کردند و تشریف آوردند ظرفیت نیروگاه را دو برابر کردند! سد کارون 3 را جوانها و مهندسان ایرانى ساختهاند. ظرفیت آبش همان اندازه است، ظرفیت برقش چهار برابر آن است؛ خودشان طراحى کردهاند، خودشان ساختهاند و خودشان هم بهرهبردارى مىکنند. این بهتر است یا آن؟ آنچه امریکا و اروپا و کانادا و دیگران براى ملت و کشور ما مىخواهند، آن وضعیت است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش - 1382/11/19 عنوان فیش :نیروی هوایی؛ اوّلین بهوجود آورنده جهاد خودکفایی در ارتش کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), نیروی هوایی, جهاد خودکفایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من بارها این نکته را گفتهام که یک روز در این کشور اگر قطعهای از جنگندههایی که امروز شما [ نیروی هوایی] دارید، خراب میشد، آن را داخل هواپیما میگذاشتند و برای تعمیر به امریکا میبردند و برمیگرداندند؛ یعنی اجازه نمیدادند این قطعه در ایران باز شود و مهندس و صنعتگر نظامیِ ایرانی اصلاً بداند درون این قطعه چیست! امروز خود شما هواپیما میسازید و آن را به پرواز درمیآورید. اوایل جنگ وقتی میگفتند فلان قطعه را نداریم، ما عزا میگرفتیم و میماندیم آن را از کجا بیاوریم؛ اما امروز این قطعات را خودِ شما میسازید. اوّلین نقطه در ارتش که جهاد خودکفایی را بهوجود آورد، نیروی هوایی بود. حدود سال شصت اینها جهاد خودکفایی را بهوجود آوردند، بعد خبرش را به ما دادند، ما هم این سازمان را در کلّ ارتش ایجاد کردیم. بنابراین نیروی هوایی میتواند، شما جوانان هم میتوانید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :سؤالات عجیب عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها در دههی شصت کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تفتیش عقاید, تکلیف مسئولان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و دانایىِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. البته این حرف من نباید موجب شود که تفتیش عقاید راه بیندازند و نفر به نفر سؤال کنند که عقیدهی شما راجع به فلان موضوع چیست. من با تفتیش عقاید موافق نیستم و آن زمان هم که در سالهای دههی شصت عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها چیزهای عجیب و غریب سؤال میکردند، بنده مخالف بودم و بارها هم اعلام مخالفت کردم. کسی که عملاً و صریحاً نشان داده و اثبات کرده؛ اصرار دارد که تظاهر کند با مبانی ارزشی نظام مخالف است و موافقت ندارد، نمیتواند نمایندهی مردم شود و به مجلس شورای اسلامی که رکن نظام است، برود. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان - 1380/08/12 عنوان فیش :تغییر تفکر عده ای از مسئولان از کمونیستی به سرمایه داری کلیدواژه(ها) : لغزش مسئولین, مسئولان نظام(مخاطب), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), شبههافکنی, شورای انقلاب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مهمترین نقاط ضعفى که در زمینه مسؤولان وجود دارد - که من آن روز هم در میدان امام اشاره مختصرى به آن کردم و الان آن را براى شما جوانان بیشتر باز مىکنم - چند مورد است: ... در حوزه اندیشه، قانونشکنى مىکنند. حوزه اندیشه و فکر هم قوانینى دارد و باید از آن قوانین پیروى کرد. اگر کسى درباره یک مبناى فکرى شبههاى دارد، قانونش این است که آن را در مراکز تخصّصى و محافل علمى مطرح کند. یا باید شبهه را برطرف کرد و از ذهن خود زدود، یا اگر شبهه اشکال واقعى است، آن را به یک نظریّه تبدیل کرد و ذهنهاى اهل علم و اهل نظر را نسبت به آن منقاد نمود. این حضرات از این قانون پیروى نمىکنند. شبههاى به ذهن آنها مىآید، خودشان دچار بىاعتقادى مىشوند و بر اثر هزار گونه ابتلاء و گرفتارى، پایههاى ایمان عمیق قلبىشان را موریانه هوى و هوس و رفاهزدگى و دنیاطلبى مىجود و مىخورد و شبههدار مىشوند؛ آنگاه مىآیند شبهه را در افکار عمومى مطرح مىکنند و اسمش را هم تجدیدنظر مىگذارند! این خیانت به افکار عمومى است. تجدیدنظر یعنى چه؟ یک وقت معناى تجدیدنظر این است که انسان از خطایى، اندیشمندانه و منصفانه برمىگردد. این امر بسیار خوبى است؛ اما تجدیدنظرهاى سیاسى، مصلحتى و ناشى از تغییر موقعیّتها و تطمیع دشمن، تجدیدنظر نیست؛ اینها هُرهُرىمسلکى است. ما در اسلام اجتهادِ دائم داریم. اجتهاد دائم، یعنى انسانِ صاحبنظر همیشه در صدد تکمیل فکر خود است. در راه تکامل، گاهى انسان خطایى را تصحیح مىکند؛ این درست و خوب است. در طریق فکر اسلامى، صاحبنظران، اندیشمندان و انسانهایى که قدرت اجتهاد و استنباط در مبانى فکرى و نظرى انقلاب را دارند - نه هر کسى که ادّعا دارد، نه کسى که صلاحیتهاى علمى و فکرى لازم را کسب نکرده است - دائم باید فکر کنند و اندیشه را تکمیل نمایند. این امر خوبى است. نباید تابع حزب باد باشیم و هر روز، باد به هر طرف که وزید، آنگونه تصمیم بگیریم؛ یا نگاه کنیم ببینیم دشمن چه ژستى مىگیرد، ما هم ژست خود را با او تطبیق کنیم؛ اگر او اخم کرد، ما چهره ترسآلود بگیریم؛ اگر او حرف تندى زد، ما چهره معذرتطلبانه به خود بگیریم! اینکه نشد. انسان اگر زندگى سیاسى بعضى افراد را از اوّلِ انقلاب تا بهحال نگاه کند، مىبیند ملغمه عجیبى از انواع و اقسام فکرهاست! یک روز بود که چنین آدمهایى به این اکتفا نمىکردند که در شعارها، مردم فقط «مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروى» بگویند. مىگفتند باید بگوییم «مرگ بر شرق و غرب»! ما مىگفتیم شوروى سمبل یک تفکّر و یک راه غلط است؛ امریکا سمبل جنایت و ستم است؛ چه دلیلى دارد شما بگویید «مرگ بر شرق و غرب»؟! مىگفتند شما محافظهکار و سازشطلبید! از جمله همین حضرات، امروز کسانى هستند که حاضرند بروند رسماً در مقابل امریکا و انگلیس عذرخواهى کنند و بگویند ما غلط کردیم، اشتباه کردیم به شما بدگویى کردیم؛ ما را ببخشید! بعضى از همین افراد، آن روز در اوایل انقلاب، روى تندیهاى بىرویّه، چنان نظرات عجیب و غریب اقتصادىاى مطرح مىکردند که انسان شاخ درمىآورد! مىگفتیم اینها کجایش اسلامى است؟ مىخواستند تفکّرات بسیار تندِ چپِ سوسیالیستى را به اسم اسلام تحمیل و پیاده کنند. بعضى از آنها که مسؤولیت داشتند، کارهاى بدى هم در آن روز انجام دادند. من فراموش نمىکنم، ما در شوراى انقلاب - سالهاى 57 و 58 - قانونى داشتیم که سرمایهداران قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسیم کرده بود: بند (الف)، بند (ب)، بند (ج)، بند (د). بند (ب) کسانى بودند که سرمایههاى آنها از طریق نامشروع و غیرقانونى به دست آمده بود؛ حکمش هم این بود که دولت باید آن سرمایهها را تصرّف کند. بند (ج) کسانى بودند که سرمایههاى آنها از راه نامشروع به دست نیامده بود؛ لیکن وامهاى کلانى از بانکها گرفته بودند، تقلّب کرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابراین آنها مىبایست وامهاى خود را ادا مىکردند. اگر ادا مىکردند، کارخانهها مال خودشان مىشد؛ اما اگر پرداخت نمىکردند، کارخانههاى آنها تصرّف مىشد. اوایل ریاست جمهورىِ من گروهى مسؤول تشخیص بند (ب) و (ج) و اینطور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس جمهور نبود؛ دست نخستوزیر و دستگاه هیأت دولت بود. من اطّلاع پیدا کردم یک عدّه در این هیأت هستند و اصرار دارند که بند (ج) را به بند (ب) تبدیل کنند؛ یعنى کارخانهاى که مىشد صاحب آن بدهکارىاش را به بانک بدهد، بعد کارخانهاش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بىکار نباشند، مىخواستند نگذارند این کار انجام گیرد. در آن موقع، چنین گرایش چپ ضدّ سرمایهدارى افراطىِ نابحق وجود داشت. همان آدمها امروز کسانى هستند که حاضرند در مقابل کمپانىداران و سرمایهداران صهیونیستى فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایهگذارى کنند! انسان از چپترین ایده مارکسیستى، به افراطىترین ایده دست راستىِ اقتصادى متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُرى مسلکى است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود این آدمهاى تجدیدنظرطلب در برخى از دستگاههاى گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر مىرسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر مىرسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر مىرسانند؛ هرجا و در هر نقطهاى باشند، ضرر مىرسانند. یکى از آسیبهاى ما این است. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش :سختگیری بر کار روحانیون ؛ علت تشکیل دادگاه روحانیت توسط امام کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, دادگاه ویژه روحانیت, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : وجود دادگاه ویژهى روحانیت اصلاً امتیازى براى روحانیون نیست. شما باید بدانید که یکى از منتقدان سرسخت دادگاه ویژهى روحانیت، عدّهاى از روحانیونند؛ بنابراین امتیازى نیست. این دادگاه، اوّل از طرف امام به عنوان سختگیرى بر کار روحانیون تأسیس شد. علّت تشکیل این دادگاه این بوده که همیشه تصوّر مىشده است روحانیون وقتى وارد یک دادگاه معمولى مىشوند، ممکن است بهطور طبیعى امتیازى برایشان وجود داشته باشد. بالاخره روحانىِ محترمى است و اتّهامى هم دارد؛ ممکن است بین او و یک آدم معمولى تفاوت قائل شوند. وقتى دادگاه ویژهى روحانیت باشد، دیگر این تفاوت وجود ندارد. دادگاه ویژهى روحانیت هم دادگاهى مثل بقیهى دادگاههاست و با یک شعبهى دادگاه دادگسترى تهران تفاوتى ندارد. اینکه شما خیال کنید براى آنها امتیازى وجود دارد، بههیچوجه اینطور نیست. این یک نوع سختگیرى براى آنهاست. من به عنوان یک روحانى - که خودم هم نسبت به مسألهى فساد در روحانیت بسیار حسّاسم - به شما عرض کنم، این دادگاه به نفع است؛ مُضر نیست. البته بعضى افراد جنجال سیاسى به راه مىاندازند و چون فلان روحانىِ متعلّق به فلان خطّ و ربط سیاسى به آنجا برده شده است، علیه دادگاه ویژهى روحانیت جنجال درست مىکنند؛ والّا این دادگاه بههیچوجه امتیازى براى روحانیون نیست و چیز خوب و مفیدى است. امام این دادگاه را تأسیس کردند و از جمله کسانى که به این کار نظر موافق داد، من بودم. ایشان با بعضى از اشخاص - از جمله با من - مشورت کردند. من گفتم این کار بسیار خوبى است. الان هم اعتقادم همین است که چیز خوبى است و امتیازى محسوب نمىشود. مربوط به :بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/09 عنوان فیش :متهم شدن امام (ره) به خشونت توسط دشمنان انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, خشونت, مجازات مجرم, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, دشمنی با امام خمینی(ره), خصوصیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده بارها گفتهام، در نماز جمعه هم گفتهام که با یکى دانستن معناى خشونت و مجازات اسلامى مخالفم؛ از هر جناحى هم باشد، فرق نمىکند. وقتى کار بدى صورت گرفت، نمىشود گفت که مثلاً فلان جوانِ خوب، یا فلان جوانِ فلان جناح، یا فلان جوان وابسته به فلان جا این کار را کرده، پس از بدى آن کار یک مقدار کم مىشود؛ نه. وقتى بد است، بد است؛ در این هیچ بحثى نیست. اما یک فاز تبلیغاتى هم وجود دارد که یک جنگ روانى علیه انقلاب راه انداخته است. اوّلین بار چه کسانى اسم خشونت را به عنوان یک نقطه منفى براى کشور ما در دنیا مطرح کردند؟ همان کسانى که دستشان تا مرفق در خون بیگناهان فرو رفته است - یعنى امریکاییها - همان کسانى که تا بهحال هر کسى را مىخواستند، در دنیا غیرقانونى ترور مىکردند؛ اما حالا مىخواهند آن را قانونى کنند! اینها هستند که از خشونت دم مىزنند و خشونت را تقبیح مىکنند. رادیوى صهیونیستى و صهیونیستها هستند که راجع به خشونت بحث مىکنند. اینها به صورت مسائل سیاسى و تبلیغاتى مطرح مىشود. چیزى نیست که انسان بتواند آن را به عنوان یک واقعیت در نظر بگیرد، تا بخواهد درباره آن اظهارنظرى کند. از این هم نباید غفلت کرد. عدّهاى تشنه قدرتند، یا مریضند و یا سفیهاند؛ لذا همان حرفها را مجدّداً تکرار مىکنند. امام بزرگوار را که مظهر رحمت و عطوفت بود، به خشونت متّهم مىکنند. امام یک انسان عارف و حقیقتاً مظهر رحمت بود؛ مردى که آن گونه با صلابت انقلاب را پیش مىبرد، در مقابل مسائل عاطفى آنقدر دقیق بود. من چند بار این را در شخص امام تجربه کردم. در یکى از سفرهاى من به یکى از استانهاى کشور، مادر اسیرى که بعد، فرزندش به شهادت رسید، پیش من آمد و جملهاى را که حاکى از ارادت به امام بود، گفت و تأکید کرد که من آن را به ایشان بگویم. من آمدم به امام گفتم، دیدم ایشان مثل یک انسانِ بهشدّت رنجور، درهم شد و اشک چشمش را پُر کرد. در زمان جنگ نیز که بچهها قلّکهاى پولشان را براى کمک به جبهه به نماز جمعه آورده بودند و هدیه مىکردند، من فرداى آن روز خدمت امام رفتم. ایشان این منظره را از تلویزیون دیده بود و به قدرى بههیجانآمده و متأثّر به نظر مىرسید که من واقعاً تعجّب کردم! امام مظهر احساس بود. انسانى عطوف، مهربان و بهشدّت عاطفى بود. چنین انسانى را به قساوت متّهم کنند. چرا؟ چون در زمان او - در قضیه عملیات مرصاد - حکم قانون نسبت به یک عدّه محارب و آدمکشِ جنایتکار اجرا شده بود. عدّهاى با این مردم جنگیده بودند، که مجازات مشخّصى هم در قانون دارد. امام هم مُرّ قانون را اجرا کرده بود. البته امام که این کار را نکرده بود؛ دستگاههاى مسؤولِ آن موقع انجام داده بودند؛ اما امام را به قساوت متّهم مىکردند! امروز هم یک عدّه آدم غافل، یا سفیه، یا بىاطّلاع از نقشه دشمن، اینها را در داخل تکرار مىکنند. اینها واقعاً ظلم است. کسى بیاید این را - که یک دعواى تبلیغاتى و یک جنگ روانى علیه انقلاب و امام و ارزشهاى اسلامى است - به عنوان مبارزه با خشونت مطرح کند. این به مسأله خشونت چه ربطى دارد؟ نظر همه درباره خشونت معلوم است. همان وقتها امام علیه کسانى که گاهى در بعضى از برخوردها با آدمهایى که ظواهر را رعایت نمىکردند، قدرى تندى بهخرج مىدادند، اطلاعیّه تندى صادر کرد. آنها نیروهاى انقلاب بودند، اما امام حتى علیه آنها اطّلاعیه صادر کرد؛ چون خشونت بهخرج مىدادند و کارشان غیرقانونى و غیرمنطقى بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1379/09/17 عنوان فیش :اخراج گروهک ها از دانشگاه تهرن توسط جوانهای دانشجو و مردم کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمنان اسلام و دشمنان ایران و دشمنان سربلندی این کشور همیشه میخواستند مانع شوند از اینکه نسل جوان این کشور در میدان تحرّک علمی، همراه با تعهّد ایمانی حرکت کند و به جایی برسد و کشور خودش را به جایی برساند. اینها همیشه در مقابل نسل جوان، لجنزار ایجاد میکردند و لغزشگاه بهوجود میآوردند. البته پشتوانهی غرایز هم وجود دارد. گاهی پیرها هم در مقابل بعضی از وسوسهها دچار لغزش میشوند؛ جوان که جای خود دارد. همیشه هم از این چیزها بوده است. لذا قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، در اوایل انقلاب، همهی گروههایی که با اسلام و انقلاب و نظام اسلامی مخالف بودند، بر روی دانشگاه متمرکز شدند؛ بلکه بتوانند محیط دانشگاه را تصرف کنند؛ بلکه بتوانند جوانها را به سمتی بکشانند؛ بلکه بتوانند انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و این حرکت عظیمِ پُرجاذبهی اسلامی را از طرفدارانِ جوانِ فرزانهی اهل فکرِ دارای آیندهی علمی محروم کنند. از اینرو در دانشگاه کارهای زیادی کردند؛ البته اکثر شما یقیناً آن را به یاد ندارید؛ اما برای من مثل همین دیروز است که آن را میدیدم. آن زمان هم دانشجویان مؤمن، دانشجویان خوب، دانشجویان اصیل و قشر فعّال دانشجو، در مقابل آن فریبخوردهها، مهمترین نقش را بر عهده گرفتند. در همین خیابان غربی دانشگاه تهران، قدم به قدم تابلو زده بودند و گروهکهای گوناگون - تعبیر گروهک هم آن وقت پیدا شد - با نامهای مختلف هر کدام ستادی داشتند! در داخل دانشگاه هم اتاقهای مشخّصی را از دانشکدههای گوناگون به خودشان اختصاص داده بودند و آنجا را اوّل مرکز مباحثات سیاسی و کارهای حزبی خودشان قرار داده بودند، بعد هم به اسلحهخانه تبدیل کرده بودند! بنده در یکی از روزهای هفته به مسجد دانشگاه تهران میرفتم و ظهرها نماز میخواندم؛ بعد از نماز هم سخنرانی مختصری میکردم و پاسخ سؤالات دانشجویان را میدادم. این برنامهی هر هفتهی من بود. یک روز نزدیک ظهر بود که به طرف دانشگاه حرکت کردم. به دانشگاه که رسیدم، دیدم خلوتِ خلوت است. چند نفر از بچههای مؤمن که آنجا بودند، آمدند به محافظان من گفتند نگذارید فلانی به دانشگاه بیاید؛ خطر ناک است! من گفتم نه، ما قرار داریم. روز یکشنبه است و من باید بروم و برنامهی مسجد دانشگاه را تعطیل نمیکنم. بالاخره از نقطهای به مسجد دانشگاه آمدیم و دیدیم تعداد بسیار معدودی از بچهها آنجا ماندهاند. بالاخره آمدند و ما را قانع کردند که در دانشگاه نمانیم. من از دانشگاه بیرون آمدم، آنها هم بیرون آمدند؛ بعد هم خود همین جوانهای دانشجو و مردم، اینها را از دانشگاه اخراج کردند. در آن زمان دولت اعلام کرد و امام پشتیبانی کردند و مردم به دانشگاه ریختند و سطح دانشگاه را چنان مملو از جمعیت کردند که این گروهها مثل نمکی که در آب حل شود، حل شدند. دانشگاه از دست گروهکها بیرون آمد؛ پیشروش هم خود دانشجویان بودند. محیط دانشجویی این است؛ محیط صفا، محیط صداقت، محیط صمیمیت، محیط پاسخگویی به احساسات درست. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تربیت مدرس - 1377/06/12 عنوان فیش :ساخت سیلوی عظیم گندم در زمان جنگ توسط جهاد سازندگی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), سدسازی, خودکفایی, صنعت سیلوسازی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, جهاد سازندگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در زمینه سازندگى، در زمینه معمارى، در زمینه کارهاى زیربنایى - سدها، جادهها، راهآهنها، کارخانههاى بزرگ، نیروگاهها - در داخل کشور به دست عناصر خودى کارهایى انجام مىگیرد که در گذشته فکرش را هم نمىشد کرد. اوایل انقلاب در زمان ریاست جمهورى بنده، صحبت شد که چطور است این سدها را بدهیم مهندسان خودمان بسازند. بعضیها فریاد برآوردند که آقا مگر مىشود؟! بعد اتّفاقاً من براى کارى به خوزستان رفته بودم؛ برادران جهاد سازندگى مرا بردند و یک سیلوى عظیم چهل، پنجاه هزار تنى را به من نشان دادند، که خودشان ساخته بودند. سیلو - آنطور که من شنیدهام - جزو کارهاى نسبتاً پیچیده در زمینههاى معمارى است. در گذشته هم سیلوهاى ایران را روسها مىساختند. رژیم، گندم را از امریکاییها مىگرفت؛ سیلوهایش را روسها مىساختند! اصلاً مهندس ایرانى به خودش اجازه نمىداد که وارد اینگونه کارها شود. من دیدم که بچههاى جهاد سازندگى و جوانان بىنام و نشان - که عنوان خیلى بلندبالایى براى خودشان درست نکرده بودند - چنین چیز باعظمتى را ساختهاند. واقعاً دل من محکم شد و آمدیم دنبال کردیم. الان هم در کشور، سدها، راهها، کارهاى زیربنایى عظیم، کارخانهها و نیروگاهها، ساخته شده و مىشود . مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1376/11/04 عنوان فیش :امام فرمودند: مصوّبات شورای انقلاب فرهنگی لازمالاجراست کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), شورای عالی انقلاب فرهنگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در زمینهی فرهنگ عمومی و مسائلی که مربوط به فرهنگ عمومی است، جایی لازم است که متصّدی شناخت و بحث و تصمیمگیری و ابلاغ برای اجرا - به مراکز خودش - باشد و آن همین شورای انقلاب فرهنگی است و انصافاً هیچ جایگزینی هم ندارد. این یک نکته که خواستم عرض کنم جایگاه شورا، خیلی مهمّ است. البته مکرّراً سؤال میشود که از لحاظ نفوذ قانونی این مصوّبات، ما در چه وضعیتی هستیم؟ آیا از لحاظ قانونی، حکم قانون دارد؟ این هم قبلاً عرض شد که بله؛ ما در زمان امام سؤال کردیم، ایشان فرمودند؛ بعد هم همین معنا از طرف ما تأیید شد که مصوّبات این شورا لازمالاجراست و به هر جا که ابلاغ شد، دستگاههای اجرایی موظفّند اجرا کنند. نمیشود گفت که حالا ما تصمیمی میگیریم، بعد یک زمان هم مجلس یک تصمیم میگیرد. بله؛ طبیعی است که این هست. البته اینجا دستگاه قانونگذاری نیست؛ نمیخواهیم تعبیر قانون کنیم. کمااینکه در آن سؤالی هم که از امام شد و جوابی که ایشان فرمودند، اسم قانونگذاری نیامده؛ چون مرکز قانونگذاری در قانون اساسی، یک جاست، لیکن منافاتی ندارد که مصوّبات اینجا در یک حوزه و در سطح خاصی لازمالاجرا باشد، همانگونه مصوّبات دولت در یک محدوده لازمالاجراست. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها - 1376/07/16 عنوان فیش :نفوذ دشمن به انجمنهای اسلامی در سالهای 58 و 59 کلیدواژه(ها) : انجمنهای اسلامی دانشجویان, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), نقشه دشمن, مرزبندی با دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از میدانهای مبارزه[ دشمن علیه جمهوری اسلامی]کجاست؟ دانشگاه! اینجایی که شما [نمایندگان نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها]در آن حضور دارید.این را از این جهت میگویم که توجّه کنید حضور هوشمندانه و خردمندانه و دقیق و محاسبه شدهی شما، چقدر نقش دارد! البته همانطور که گفتم، خوشبختانه محیط دانشگاه، مجموعاً محیط خوبی است. جوانان مؤمنند و بچههایی هستند که گرایشهای دینی و اسلامی بسیار جدّی دارند. البته بعضی مجموعهها مثل انجمنهای اسلامی - نه در همهجا - مورد توجّه دشمنان قرار گرفتهاند و حتّی در بعضی از آنها مثل اوّل انقلاب، نفوذ شده است. اوایل انقلاب هم همینطور بود. اوایل انقلاب، دشمنان که دیدند انجمنهای اسلامی خیلی فعّالند - چه در دانشگاه، چه در کارخانه، چه در اینجا و آنجا - ایادی خودشان را در انجمنهای اسلامی نفوذ دادند! ما دورانی از آن را در سالهای پنجاهوهشت و پنجاهونه گذراندیم، که انجمنهای اسلامی یک حالت نفوذپذیری پیدا کرده بودند و در آنها نفوذ کردند! بعد تودهی مردمی که انجمنْ برگزیدهی آنها بود، هوشیار و حسّاس شدند و از عناصر نفوذی قطع ید کردند. حالا هم همانطور خواهد شد و باید بشود. انجمنهای بعضی از دانشگاهها انصافاً خوب، خالص و متناسب با نام انجمن اسلامیند؛ ولی بعضی جاها نه، انجمنهای اسلامی دیوارهی ضعیفی دارند و در آنها نفوذ شده است. خودِ تودهی دانشجو - این دیگر کار شما نیست، کار دانشجویان است - اینها را شناسایی و انجمنها را خالص خواهند کرد؛ چون بالاخره فرد و مجموعهی نفوذی، نمیتواند پردهی پوشش را برای طولانی مدت، بر روی خودش نگهدارد. آنچه شما باید به آن توجّه داشته باشید، داشتن مواضع صریح و شفّاف و عالمانه و خردمندانه و هوشیارانه است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکّلهای دانشجویی - 1375/09/15 عنوان فیش :فعالیت های مسلحانه گروهک های مختلف در دانشگاه تهران کلیدواژه(ها) : دانشگاه تهران, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها, تشکلهای دانشجویی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بدانید که برای کار سیاسی در محیطهای دانشجویی، هیچ کس منتظر نمیماند تا انجمنهای اسلامی و تشکّلهای دانشجویی آن را انجام دهند. دیگران - دشمنان - انجام میدهند. اگر به آنها اجازه دهیم در محیط دانشگاه میروند و ستاد جنگ درست میکنند؛ کمااینکه اوّل انقلاب درست کردند و امام رحمةاللَّه علیه با یک دستور، همهی آن را جمع کردند. گروههای مختلف، در داخل همین دانشگاه تهران، در سال ۵۸ و ۵۹ ستادهای جنگ درست کردند! آنها که منتظر تشکّل اسلامی نمیمانند. اگر راهشان بدهید، داخل میروند؛ اگر راهشان ندهید، با مقالهها و نوشتههای گوناگون از بیرون به داخل دستاندازی میکنند. اگر شما در داخل دانشگاه، در این زمینه پیشقدم شوید، راه را بر دشمنان سد خواهید کرد. تحلیل سیاسىِ درست، صحیح، منطقی و مطابق با همین نظام متقنی که بر اساس سیاستِ درست و نظام مبارک اسلامی به وجود آمده است، داشته باشید. باید بتوانید همهی مسائل دنیا را با این معیار، با این دیدگاه روشن و صحیح تحلیل کنید. این،آن چیز مطلوب است. البته اوّل خودتان در این جهت، تضمین شوید؛ بعد به داخل محیط دانشجویی بروید و کار کنید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکّلهای دانشجویی - 1375/09/15 عنوان فیش :فعال شدن انجمنهای اسلامی در اوّل انقلاب کلیدواژه(ها) : انجمنهای اسلامی دانشجویان, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : انجمنهای اسلامی در اوّل انقلاب، در همه جای کشور به وجود آمدند. در کارخانه و بازار و دانشگاه و حتی در نیروهای مسلّح و همهجا، انجمنهای اسلامی به وجود آمدند که البته بعد هم این پایهی تشکّلهایی شد. تشکّلهای دیگری هم با نامهای دیگر به وجود آمد. امروز تشکّلهای گوناگون اسلامی هست. این یکی از زیباترین کارهایی بود که انقلاب در کشور به وجود آورد. یکی از انقلابیون معروفِ آن روز دنیا - حدود اواخر سال ۵۸ یا ۵۹ - گفته بود که انقلاب اسلامی در ایران، چند کار اساسی کرده است که این چند کار، آن را ماندگار خواهد کرد - او شمرده بود، نمیخواهم حالا تحلیل او را بگویم - یکی از آنها همین انجمنهای اسلامی بود. گفته بود این کار، تفکّرات و ارزشهای اسلامی را به وسیلهی نگاهبانانی از میان خود مردم، تضمین و ابدی کرده است و کسی نمیتواند با آنها برخورد کند. این دید و نگاه او بود. انجمنهای اسلامی خودرو بود. کسی انجمنهای اسلامی را به صورت دستوری به وجود نیاورده بود. احساس نیاز بود. این احساس نیاز تحقّق پیدا کرد. هم در دانشگاه، هم در کارخانه و هم در بازار - همهجا- این گونه بود. اما در بیرون که نگاه میکردند، این شمایل، از بس شمایل زیبایی بود و بهجا قرار گرفته بود، آن طور تحلیلی میکردند. میگفتند مسؤولین انقلاب این طور تدبیری اندیشیدند؛ در حالی که یک حرکت خودرو و طبیعی بود. البته کاملاً صحیح و فطری بود که انجام گرفت. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش - 1374/07/05 عنوان فیش :سخت کوشی امام(ره) در سن هشتاد سالگی کلیدواژه(ها) : ایستادگی امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, ارتش جمهوری اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : میدان جنگ، میدان آزمون است. مثل همین بوتهى زرگرى است که وقتى طلا را در آن مىگذارند و حرارت مىدهند، ناخالصیها خودش را نشان مىدهد، والاّ تا وقتى که به شکل انگشتر است و در دست کسى قرار دارد، معلوم نمىشود کدامیک عیارش بالا و یا پایین است. ما در ارتش از آدمهاى خوب و شخصیّتهاى مؤمن برخوردار بودیم؛ آدمهاى ناباب هم داشتیم. جنگ تکلیف همه را معلوم کرد و مانند بوتهى زرگرى شد. فشارى که اوّلِ جنگ وارد شد، مقدارى از عرقها را در آورد و در همان قدمهاى اوّل، بخشى از آلودگیها را فوراً سُترد. به دنبال آن، ارتش سینهى خود را گشود و سرش را بلند کرد و به ایمان و تقوا و دیانت مجهّز شد. البته منظور از این ارزشها، مقدّسمآبى و فقط سرپایین انداختن و ذکر گفتن نیست. تلاش مؤمنانهى هر کس، انجام دادن کار به مقتضاى نیاز است. در میدان جنگ یک طور است و در میدان سازندگى درون ارتش طور دیگر. وقتى سازماندهى مطرح مىشود، یک طور است و وقتى صحبت از ابزار و تجهیزات و یا نشان دادن آمادگى و مانور کردن است، طور دیگر است. ایمان و تقوا و دین در این جاها خودش را نشان مىدهد، والاّ بعضى کسان خیال کردند که اگر زودتر از وقتْ به نمازخانه رفتند و ریشى هم گذاشتند و تسبیحى هم به دست گرفتند و احیاناً در مقابل این یا آن مسؤول خم و راستى هم شدند، قضیّه تمام است. البته قضیّه در یک دیدار دوستانه فعلاً تمام است، اما در مقام عمل، خیر! قضیّه این گونه تمام نمىشود، بلکه با کار مؤمنانه تمام خواهد شد. رهبر این امّت و انقلاب، مردى بودند که در هشتاد سالگى سختترین کارهاى دنیا را به دوش گرفتند. روزى که امام وارد ایران شدند، تقریباً هشتاد ساله بودند. نگفتند من پیر و یا خستهام. در یکى از روزهاى سال پنجاه و نه که از اهواز به تهران آمده بودم، خدمت ایشان رسیدم و صحبتهاى گلهآمیزى را دربارهى موضوعى مطرح کردم. ایشان به من گفتند که افراد مورد نظرشان را براى تشکیل جلسه خبر کنم. جلسه، وسط روز و بدون سابقه تشکیل شد و پیرمرد جوان دل و پر نشاط و نیرومند، جلسه را بدون اظهار خستگى اداره فرمود. کار که براى خدا باشد، خستگى ندارد و زمان بردار نیست. یک وقت یکى از روسیاهیانى که به غلط وارد صفوف اهل ایمان شده بود، چیزى گفت که امام در پاسخ او فرمودند: «اگر شما نمىخواهید انجام دهید، کنار بروید؛ من خودم کارها را انجام مىدهم و بارها را بر دوش مىگیرم!» باور نمىکردند امام این گونه جوانانه وارد میدان شوند. قدرت ایمان ایشان این کارها را آسان مىکرد. البته قدرت ایمان در وجود ایشان نسبت به میدانهایى که ما وارد آن مىشویم، در حدّ اعلایش بود. ما توقّع آن گونه ایمان را از هر کسى نداریم؛ اما مىخواهیم نمونهى عالى را به شما نشان دهیم. وقتى ارتش این طور شد، در آن وقت شجرهى طیّبه خواهد بود و رشد خواهد کرد. مربوط به :گفتوگو با آیتالله خامنهای درباره حاج احمد آقای خمینی - 1374/03/11 عنوان فیش :حضور مستمر حاج احمدآقا خمینی در جلسات رؤسای سه قوّه کلیدواژه(ها) : سید احمد خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : میدانید که ایشان [حاج احمدآقا] در چند جلسه شرکت میکردند. یکی در جلسه شورای مصلحت بود که به نظرم خود امام فرمودند یا ما از امام خواستیم و ایشان اجابت کردند که حاج احمد آقا در جلسه باشند؛ چون مسألهی تشخیص مصلحت است، بسیار مهّم است. یک وقت لازم بود که مثلاً خبرهایی خدمت امام داده شود یا بالعکس. اما مهمتر از همهی این جلسات، جلسهی رؤسای سه قوّه بود که ایشان مرتّب در آن شرکت میکردند. جلسه رؤسای سه قوّه، اوائل، هفتهای دو بار و بعد هفتهای یک بار تشکیل میشد. بعد در مقطعی من گفتم کارمان زیاد است، دفعات جلسه را زیاد کنیم؛ مجدّداً هفتهای دو بار برگزار میشد. در بعضی از جلساتِ دیگر مثل شورای عالی دفاع هم گاهی ایشان شرکت میکردند. اما جلسهای که ایشان به عنوان عضو شرکت میکردند، جلسهی رؤسای سه قوّه بود. جلسهی مذکور سیّار بود. البته اوائل، هر هفته در دفتر بنده تشکیل میشد؛ بعد برای تنوّع و اینکه جلسه حالت خشک پیدا نکند، بنا گذاشتیم سیّار باشد. هر چند هفته یک شب هم به منزل حاج احمد آقا میرفتیم. در آن شب ما این اقبال را داشتیم که خدمت امام هم میرسیدیم. همان شبی که منزل حاج احمد آقا میرفتیم، امام هم میآمدند. حتّی آنوقتی که ایشان کسالت داشتند و حال نداشتند، آنجا آمدند، چند دقیقهای نشستند و رفتند. یعنی آمدن ایشان به یک رسم تبدیل شده بود. در آن جلسه ما دربارهی مهمترین موضوعات کشور تبادلنظر میکردیم. مطالب مهمّ بعضی از جلساتِ آن شورا را من یادداشت میکردم. علّت هم این بود که گاهی تصمیمگیری میکردیم، چون کسی یادداشت نمیکرد، بعد اختلاف پیدا میشد. برای اینکه دقیق باشد، من بنا گذاشتم که یادداشت کنم. اگر کسی به آن یادداشتها - که البته بسیار کم است - مراجعه کند، میفهمد چقدر آن جلسه مهم بوده است. در آنجا حاج احمد آقا به عنوان یک عنصر خوشفکر و باهوش و باتجربه، انصافاً خیلی به درد ما میخوردند. وقتی در مسائل مختلف، بخصوص مسائل جهانی بحث میشد، ذهنشان باز بود و نظرشان در بین نظرها خوب و پخته مینمود و در پیش بردن جلسهی ما تأثیر داشت. مربوط به :گفتوگو با آیتالله خامنهای درباره حاج احمد آقای خمینی - 1374/03/11 عنوان فیش :تسلط حاج احمدآقا خمینی بر نظرات امام کلیدواژه(ها) : سید احمد خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ایشان [مرحوم حاج احمد آقا]شخصیت ممتاز و بیبدیلی بودند و واقعاً جایشان خالی شد. ایشان خصوصیاتی داشتند که هیچکس دیگر ندارد و نخواهد داشت. واقعاً چنین بود. یعنی ارتباط با امام، نزدیکی به امام، دانستن نظرات امام. ایشان چیزهایی را از امام میدانستند و گاهی اوقات میگفتند که شاید هیچکس دیگر نمیدانست. قدرت بر انتقال نظرات رهبری مثل امام به مسؤولین، مسألهی بسیار مهمّی است. گاهی اوقات است که مصلحت نیست رهبری در امری اقدام کند؛ لکن خوب است نظرش دانسته شود تا کسانی که میخواهند مسائلی را رعایت کنند، حواسشان باشد که نظر رهبری این است. حاج احمد آقا ناقل امین و باهوشی بودند که دقیق میفهمیدند و همان را که نظر شریف امام بود، منعکس میکردند. با ما که اینگونه بودند. ببینید چه نقشی میتوانستند داشته باشند. موارد متعدّدی اتّفاق افتاد که انسان دربارهی انجام امری تصوّر میکرد کار خوبی است و نظر امام نیز همین است. بعد معلوم میشد که نه؛ امام نظرشان این نیست. در قضایایی که اواخر عمر شریف ایشان پیش آمد، اینگونه بود. ما دچار اشتباهی بودیم و خیال میکردیم که شاید امام مثلاً ته دلشان نیز همین باشد. بعد معلوم شد که نه، اینگونه نبوده است؛ ما نمیدانستیم. البته در خدمت امام، مکرّر مذاکره شده بود؛ اما انسان، تنها دیدگاههای صریح و لبّ نظر امام را میدانست. شاید در بعضی از مسائل به شکل دیگری عمل میکرد. بههرحال، حاج احمد آقا این نقش را داشتند که نظر امام را میدانستند و به بیرون منعکس میکردند. نه در زمان حیات ایشان و نه بعد از ایشان، هیچکسِ دیگر حائز این خصوصیّات نیست. علاوه بر جهات شخصی و غیر از آنچه که در شخص خود ایشان بود، در وضع و محاذات تاریخی و جغرافیایی و انسانی هم خصوصیّاتی داشتند که مخصوص خودشان بود؛ نسبت نزدیک به امام، قرب جوار با امام، طول زمان معاشرت با امام و آگاهی از مسائل انقلاب. ایشان از اغلب مسائل کشور یک نوع حضور و اطّلاعی -هر چند اجمالی- داشتند. البته در بسیاری از مسائل، بهطور تفصیلی وارد نمیشدند. در بعضی موارد آدم پرحوصلهای هم نبودند؛ اما فیالجمله از بسیاری از امور کشور اطّلاع داشتند. بههرحال ایشان نقش بیبدیلی داشتند. آنچه میتوانم بگویم این است که جای ایشان را هیچ چیزی پر نمیکند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش - 1374/01/30 عنوان فیش :مطبوعات غربی حاضر نشدند پیام حج امام(ره)را چاپ کنند کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), صلحطلبی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما جنگافروز نیستیم. ما برطبق مبانیمان، با جنگ افروزی مخالفیم. اصول ما اقتضا میکند که پیام دوستی و صلح و محبّت و امنیت و آرامش داشته باشیم. چون ما حرف داریم. کسی که حرف ندارد، میخواهد فضا شلوغ باشد؛ صدا بهکسی نرسد و کسی نداند که او چه گفت. کسی که اهل زورگویی و چَپُوْ کردن است، دلش میخواهد که فضا شلوغ شود، تا او در وسط کار چَپو کند. اما کسی که حرف حساب دارد، دلش میخواهد همه ساکت شوند؛ آرام باشند و فضا آرامش داشته باشد، تا حرف حساب او را بشنوند. ما حرف حساب داریم. ما پیام داریم. دلیلش هم این است که شانزده سال از انقلاب میگذرد و هنوز دشمنان میگویند «آنها میخواهند انقلاب را صادر کنند.» یعنی چه میخواهند صادر کنند؟! مگر انقلاب کالاست که کسی آن را بستهبندی کرده، صادر کند! آنها از حرفهای ما میترسند. در فضای عالم، به حتی یکی از حرفهای درست و حسابی مسؤولین نظام جمهوری اسلامی، اجازه پخش نمیدهند و آن را در مطبوعات معروف عالم درج و نشر نمیکنند؛ چون میترسند. من یک وقت عرض کردم که فرزند عزیزِ درگذشته امام بزرگوار، به فکر افتادند تا پیام حجّ امام بزرگوار را با پرداختن بهای زیادی، در مطبوعات یکی از کشورهای غربی چاپ کنند. اما آنها حاضر نشدند چاپ کنند. آنها با اینکه بنده پولند و پول برایشان دین و ایمان و ناموس و غیرت و همه چیز است، حاضر نشدند درج کنند. چون حواس دستگاههای اطّلاعاتیشان جمع بود که پیام امام، مثل بمب در آنجا منفجر میشد. آنها با حرفهای ما مخالفند و از حرفهای ما میترسند. ما که حرف داریم، طبیعی است دنبال آرامش و امنیت و صلح و صفا هستیم؛ معلوم است که جنگ طلب نیستیم. اما اینکه ما جنگ طلب نیستیم، معنایش این نیست که دشمن ماهم جنگطلب نیست. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1373/04/29 عنوان فیش :چاپ نشدن پیام حج امام(ره) توسط روزنامههای کثیرالانتشار دولت امریکا کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ایستادگی در مقابل انقلاب, صدور انقلاب اسلامی, پبشروندگی و پیشبرندگی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دولتهای غربی، از ترسشان اجازه نمیدهند که افکار ما، در غرب منتشر شود. آیا با این اوصاف، ما احتیاج به ترور داریم!؟ ما که از چنین سلاح برّایی - فکر و اندیشه - برخورداریم. میخواهم به مطلبی اشاره کنم که قبلاً آن را گفتهام: یک وقت در زمان امام رضواناللَّهتعالی علیه، کسانِ ایشان درصدد برآمدند تا پیام حجِّ امام را، که تازه صادر شده بود، در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار دولت امریکا چاپ کنند. ما هم که در جریان بودیم، تأیید کردیم و گفتیم: «این کار بشود.» آنها پیام را به دفاتر روزنامههای معروف امریکا بردند و گفتند: «هرچه پول بخواهید میدهیم تا این پیام چاپ شود.» همانطور که میدانید، این روزنامهها، همه نوع مطلب، حتی نظراتِ مخالفانِ سیاسی و عقیدتی خود را چاپ میکنند. آنها نوکر پول و دلارند. از هر جا پول حاصل شد، حرفی ندارند. اما اینجا، شوخیبردار نیست. آیا کشورهای بزرگ حاضرند بخشی از برنامههای تلویزیونی خود را در اختیار افکارِ انقلاب اسلامی بگذارند؟ به هیچ قیمتی حاضر نیستند! چرا؟ چون میدانند که وقتی این افکار عرضه شود و به دلهای مردم برسد، آنها را معتقد میکند. عامه مردم که غرضی ندارند. مردم امریکا چه غرضی با ما دارند!؟ مردم اروپا چه دشمنیای با ما دارند!؟ اگر کسی حرف حسابی بگوید، میشنوند. بنابراین، میدانند که اگر افکار انقلاب اسلامی در رسانههای گروهی غرب منعکس شود، حداقل در تبلیغاتِ گرانخرجی که امروز دولتهای غربی و دستگاههای صهیونیستی متحمّل میشوند، اختلال ایجاد میکند. آنها مبالغ زیادی خرج میکنند تا اسلام، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را بد جلوه دهند. اگر فکر ما منتشر شود، همه اینها را عوض خواهد کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/01/07 عنوان فیش :حمایت و پیشتیبانی امام (ره) از دولتهای زمانشان کلیدواژه(ها) : حمایت امام خمینی(ره) از دولتها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, رهبری امام خمینی, دوران رهبری امام خمینی, سیره امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ببینید در طول یازده سال زندگی مبارک امام در دوران انقلاب، چند دولت سر کار آمد؟ امام از همهی دولتها حمایت کردند. از «دولت موقت» حمایت کردند. بعد، دولت شهید رجایی آمد؛ بازهم امام حمایت کردند. قبل از آنکه دولت شهید رجایی تنظیم شود، حکومت بنی صدری بود و بعد از او، دولتی که زمان ما بود. در تمام دورهها، امام، رضوان اللّه علیه، از کسی که مسئول و رئیس دولت بود، حمایت کردند. هر دولتی که سر کار بود و هر نخستوزیری که سر کار بود، امام بدون هیچ تفاوتی حمایت کردند. البته گاهی هم به دولتها اعتراض داشتند. در زمان خود ما، گاهی به دولت اعتراض داشتند که یا به وسیلهی بنده به آن تذکر میدادند و یا خودشان مستقیماً اعتراضشان را به آن، منعکس میکردند. ایشان در عین تذکر دادن، از دولت حمایت میکردند؛ یعنی عیوبی را که به نظرشان میآمد، به طور خصوصی و محرمانه تذکر میدادند، اما در ملأ عام و در برابر افکار عمومی، از هر دولتی که بر سر کار بود، پشتیبانی میکردند. من یکوقت در دوران ریاست جمهوری، خدمت امام رفتم؛ اسم فردی را به زبان آوردم و گفتم میخواهم چنین کسی را به عنوان نخستوزیر معرفی کنم. ایشان فرمودند: «هرکس را که شما معرفی کردید و از مجلس رأی اعتماد گرفت، من او را حمایت میکنم.» در دیدگاه امام، بین زید و عمرو، فرقی نبود. ممکن است ایشان بعضی از نخستوزیران یا رؤسای جمهور را شخصاً مورد علاقهی خاصی قرار داده باشند؛ اما حمایت امام، مربوط به علاقهی ایشان نبود. میفرمودند: «این شخص، مسئول امور کشور است و بار سنگینی به دوش کشیده و جلو میبرد. ما باید از او حمایت کنیم.» مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان - 1370/09/04 عنوان فیش :برخورد حکیمانه امام(ره) در برخورد با بنی صدر کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, بنی صدر, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حکمت امام خمینی (ره), ایستادگی در راه خدا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در دوران انقلاب هم اگر کسى دچار یک سختى شد، باید به یاد بیاورد که نگهداشتن ایمان، مثل نگهداشتن آهن تفتیده در دست است؛ یعنى واقعاً سختى دارد. حالا اگر این سختى داشت، اعتراض بر آنکه این سختى را به وجود آورده، وارد است؛ اما اگر من تسلیم این سختى بشوم، بر من هم اعتراض وارد خواهد بود؛ این را واقعاً قبول کنید. در زمان ریاست جمهورى بنىصدر، وقتى مأیوس شدیم از اینکه امام حرف ما را دربارهى آقاى بنىصدر قبول بکنند، خدمت ایشان رفتیم. ما یکىیکى مىرفتیم، چندنفرى مىرفتیم، نوشتهیى مىگفتیم، زبانى مىگفتیم. من یک بار خدمت امام رفتم و صریحاً گفتم من به این نتیجه رسیدهام که چون دیگر نمىشود با آقاى بنىصدر برخورد بکنیم، من به همان روش قبل از انقلاب باید عمل بکنم. ما قبل از انقلاب حرفهایى مىزدیم، که وقتى کسى در آن حرفها مىاندیشید، موضعى نسبت به آن دستگاه پیدا مىکرد. من به ایشان گفتم مجبورم الان حرفهایى بزنم، که وقتى کسى دربارهى آنها اندیشید، موضعى علیه آقاى بنىصدر بگیرد. امام نگاه کردند و تبسمى کردند و هیچ چیز نگفتند. در آن زمانها، گاهى مىشد که من با دل پُر خدمت امام مىرفتم؛ اما وقتى مىآمدم، به رفقا مىگفتم که امام دستى به سر و صورت ما کشیدند و لقمهى حلوایى با لطف و نگاه خودشان در دهان ما گذاشتند، ما را رها کردند؛ بعد که مىآمدیم، باز در سخنرانى خودشان مىگفتند: آقاى رئیس جمهور، آقاى بنىصدر! یعنى همان، همان بود! ایشان مصلحت مىدیدند؛ چون بالاخره ایشان حکیم بودند. امام یک حکیم به معناى واقعى بود؛ یعنى واقعاً پشت دیوار و پشت حجاب را مىدید، که ماها قادر نبودیم آن را ببینیم. ایشان چیزهاى خیلى ریزترى از آنچه که در حد دید ما بود و هست، مىدید. ما وقتى در آن شرایط قرار مىگرفتیم، چه کار مىتوانستیم بکنیم؟ نمىشد که ول کرد. بعضیها بریدند. این اسمش بریدن است. آدم که نباید ببُرد؛ باید بالاخره بایستد. دشمن دارد ما را مىبُراند؛ از انواع و اقسام وسایل هم استفاده مىکند. اگر ما هم بریدیم، به دشمن کمک کردهایم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1370/06/27 عنوان فیش :ممنوعیت امام(ره) از ورود سپاه به جناحبندیهای سیاسی کلیدواژه(ها) : سپاه و سیاست, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : موضع خود را شناختن و در آن قرار گرفتن، هوشیاری سیاسی، شم سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی - البته به دور از ورود در دستهبندیهای سیاسی - خودش یکی از آن خطوط ظریفی است که من در پیام هم به شما [فرماندهان سپاه]عرض کردم؛ امام هم که مکرر در مکرر فرموده بودند. البته یک عده خوششان نمیآمد: نه، چرا در کارهای سیاسی دخالت نکنند!؟ همان وقت من یادم هست که بعد از گذشت چند ماه از فرمایش امام، یک حادثهی انتخاباتی در پیش بود و زیدی به یکی از شهرها رفته بود - که نمیگویم کجا، چون نمیخواهم نزدیک بشوم - و سخنرانی کرده بود. آن وقتها نوارش را آوردند و من گوش کردم. او میگفت: نه آقا، چرا میگویید سپاه در سیاست دخالت نکند؟ باید بکند؛ از شماها چه کسی بهتر؟ (!) ببینید، اینها حرفهای خوشایند و دلنشینی است که این جوان مبارزِ پُر از خون انقلابی، به هیجان بیاید: بله، چه کسی از ما بهتر؟ امام این موضوع را صریحاً گفته بودند؛ اما اینها بین آگاهی سیاسی و حضور سیاسی در صحنهی انقلاب - که این خوب است - و بین دخالت در معارضات سیاسی و جناحبندیهای سیاسی و به نفع یکی و به ضرر دیگری کار کردن - که این همان چیز بد و بسیار خطرناکی است که امام هیأتی را مأمور کردند و گفتند ببینید چه کسی اینطوری است، از سپاه بیرونش کنید - خلط میکردند. توجه داشته باشید که انگیزههای سیاسی و جناحی نباید بتواند از یک مجموعهی سالم، خالص و کارآمد مثل سپاه - که ذخیرهیی است برای روزی که انقلاب از آن استفاده بکند - بهره ببرد. این ذخیره بایستی سربهمهر بماند، تا در جای خودش مصرف بشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از آزادگان - 1370/05/28 عنوان فیش :پوزخند عده ای به پیشگویی امام (ره) در مورد مارکسیسم کلیدواژه(ها) : نامه امام خمینی(ره) به رهبر شوروی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), نابودی رژیم صهیونیستی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نظر ما نسبت به مسایل فلسطین روشن و واضح است. ما راهحل فلسطین را نابودی رژیم اسرائیل میدانیم. نگویند نمیشود؛ نمیشود در دنیا نیست. همه چیز شدنی است. همهی کوههای عظیمی که مانع راه حرکت انسانها باشد، برداشتنی است. چهل سال گذشته است؛ اگر چهل سال دیگر هم بگذرد، عاقبت دولت اسرائیل نابودشدنی است و باید نابود بشود. تا چند صباح قبل از این، هیچکس فکر نمیکرد که ابرقدرت شرق اینگونه متلاشی بشود. اگر دو سال قبل کسی میگفت که ابرقدرت شرق از بین خواهد رفت، عدهیی فیلسوفانه ریش میجنباندند که بله، شما ساده هستید! آن روزی که امام در نامه به گورباچف نوشتند که بعد از این مارکسیسم را باید در موزهها پیدا کرد، عدهیی پوزخند زدند! دو سال یا سه سال نگذشته بود که آن پیشگویی تحقق پیدا کرد. بعد از درگذشت امام، به یک سال نرسید که همه چیز دگرگون شد؛ چهطور نمیشود؟ قدرت استکباری امریکا هم از بین خواهد رفت، او هم متلاشی خواهد شد، این قدرت جهنمی ماندنی نیست، اسرائیل هم ماندنی نیست. این، حرف دولت و ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی است، و همین خواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اصناف - 1370/04/13 عنوان فیش :حمله ناو آمریکایی به هواپیماى مسافربرى ایران کلیدواژه(ها) : حمله به هواپیمای مسافربری ایران, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, ترس دشمن, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن چیزى که دشمن را مىترساند، اتحاد ملت ایران است. این خونخواران جهانى، بیشتر از همه چیز از اتحاد شما مردم مىترسند. اگر نمىتوانند با یک ملت روبهرو بشوند، بر اثر این نیست که نمىخواهند روبهرو بشوند؛ نه، از وحدت و شجاعت و ایمان آن ملت مىترسند؛ والّا استعمار جهانى و استکبار نشان دادهاند که از جنایت باکى ندارند. چند سال قبل از این، مثل همین روزها بود که یک ناو امریکایى در خلیج فارس، هواپیماى مسافربرى ایران را با قریب سیصد مسافر هدف قرار داد و آن را ساقط کرد و سوزاند و غرق نمود و همهى آنان را از بین برد. بعد هم که اعتراض و جنجال شد و دنیا به حقانیت ملت ایران در این حادثه واقف گردید، عذرى خواستند و گفتند که ببخشید، اشتباه کردیم! عجب! اشتباه کردید؟! برخلاف عرف موجود بین همین قدرتمندان امروز جهانى - که خیلى هم به انسانیت و مبانى اخلاق اعتنایى ندارند - هواپیماى مسافربرى را که محترم است و کسى اجازه ندارد به هواپیماى مسافربرى تعرضى بکند، با قریب سیصد مسافر ساقط مىکنید و بعد مىگویید که اشتباه کردیم! غلط کردید اشتباه کردید! اشتباه کردیم یعنى چه؟! اگر فرماندهى آن ناو اشتباه کرده بود، پس چرا او را به محاکمه نکشیدید؟! چرا به او مدال دادید؟! چرا با انواع و اقسام گفتهها، به دشمنیهاى خودتان با ملت ایران ادامه دادید؟! چه اشتباهى؟! شماها در پیدا کردن هدفهاى شوم، هیچوقت اشتباه نمىکنید؛ در رسیدن به کار زشت بر ضد ملتهاى مستقل، هیچوقت اشتباه نمىکنید؛ درست مىروید و همان نقطهیى که زشتترین و بدترین است، پیدا مىکنید. امروز استکبار جهانى این است، امروز امریکا این است، اینها از جنایت باکى ندارند. اگر در جایى اقدام نمىکنند، چون براى خودشان مقرون به صرفه نمىبینند و از چیزهایى ملاحظه مىکنند. از عمدهترین چیزهایى که ملاحظه مىکنند، یکپارچگى ملت است؛ این یکپارچگى را مثل گوهر گرانمایهیى حفظ کنید. مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر - 1370/04/08 عنوان فیش :تبلیغات منافقین بر علیه نظام بر سر چهارراههای تهران کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), آمادگی برابر دشمن, سازمان مجاهدین خلق نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر[دشمنان] بخواهند با موج حرکتی که ملت ما انجام داده، مقابله کنند، راهش آن است که این ملت را از میدان خارج کنند و به او ضربه بزنند. پس، تا پنجاه سال دیگر هم که باشد، استکبار از ضربهزدن منصرف نیست. ما باید هوشیار باشیم و فریب نخوریم. ما باید تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار نگیریم. ما باید ایمانمان را به نظام اسلامی از دست ندهیم؛ چون وقتی دشمن میخواهد ضربه وارد کند، اول پایههای ایمان مردم را متزلزل میکند، تا بتواند ضربه را خوب وارد کند. یادتان است که مدتی به وسیلهی همین لیبرالها و آن روسیاه فراری [بنی صدر] و منافقین پست در همین تهران سر چهارراهها، ضد نظام و ضد امام و ضد این ملت و ضد سیاستهایی که جمهوری اسلامی داشت، تبلیغات میکردند؟ برای اینکه ایمان مردم را متزلزل کنند، تا بتوانند در وقت خودش ضربه را وارد کنند. همیشه از این کارها میکنند. مواظب باشید ایمان شما را متزلزل نکنند. الان منافقین در بغداد و سایر شهرهای عراق، به عنوان عملهی مزدور رژیم صدام کار میکنند! میروند شهرهای کردنشین را سرکوب میکنند! میروند عربهای شیعهی جنوب عراق را قتلعام میکنند! این منافقین، ده سال، یازده سال قبل، در همین تهران تبلیغات ضد جنگ داشتند و میگفتند که چرا با عراق میجنگید؛ اما امروز کارشان به اینجا رسیده است! اینها تصادفی نیست؛ این یک سیاست است که از آنجا شروع میشود، به اینجا ختم میگردد. مربوط به :تأکید بر اجرای حکم تاریخی امام خمینی(ره) دربارهی نویسندهی کتاب موهن «آیات شیطانی» - 1369/10/05 عنوان فیش :تأکید بر تغییر ناپذیر بودن حکم امام خمینی(ره) در ارتداد سلمان رشدی کلیدواژه(ها) : اهانت, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), فتوای ارتداد سلمان رشدی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حکم تاریخی و تغییرناپذیر حضرت امام(رضواناللَّهتعالیعلیه) در مورد نویسندهی کتاب کفرآمیز آیات شیطانی و تعهد مسلمانان در سراسر جهان به اجرای این حکم اسلامی، نخستین ثمرات خود را در صحنهی رویارویی اسلام با کفر جهانی نشان میدهد و استکبار غرب که حمله به مقدسات یک میلیارد مسلمان جهان را مقدمهیی برای تحقیر مسلمین و از بین بردن انگیزههای خیزش اسلامی در جهان قرار داده بود، به صورت مفتضحانه و گامبهگام مجبور به عقبنشینی شده و انشاءاللَّه با ادامهی مقاومت مسلمانان جهان، از این پس کسی جرأت اهانت به پیامبر معظم(ص) و مقدسات اسلامی را نخواهد یافت. حکم اسلام در مورد نویسندهی کتاب آیات شیطانی، همانگونه که حضرت امام (رضواناللَّهتعالیعلیه) فرمودند: «اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد»، ثابت است و چنین تشبثاتی که با همیاری بعضی افراد به ظاهر مسلمان صورت میگیرد، تغییری در این حکم الهی نخواهد داد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1369/09/14 عنوان فیش :امام (ره) در سالهای فتنهی لیبرالها می فرمودنند: اختلافات را درون خودتان تمام کنید. کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), شهید بهشتی, وحدت کلمه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام بزرگوارمان، در پیامهای مختلف و در سخنرانیهای گوناگون و در توصیههای خصوصی، چهقدر روی وحدت کلمه تأکید میکردند. من یادم میآید، در آن سالهایی که فتنهی لیبرالها، همهی حواس این کشور را به خود جلب کرده بود، ماها غالباً خدمت ایشان میرفتیم؛ یا شکایت میکردیم، یا کاری داشتیم، یا ایشان کار داشتند. در آن دیدارها، امام مکرر میفرمودند که اگر شماها با هم اختلاف و دعوا هم دارید، این دعوا را در درون خودتان تمام کنید؛ چرا در ملأ عام مطرح شود؟ البته وقتی ایشان میفرمودند، یک دسته - که ماها بودیم - گوش میکردند و دهانشان را میبستند. شما مرحوم شهید بهشتی(رضواناللَّهعلیه) را یادتان است. با این که آدمی بود که خیلی حرف داشت، خیلی هم قدرت گفتن داشت، سکوت کرد؛ ولی آن طرف دیگر، نه. امام(ره) پاس وحدت را داشتند و نگذاشتند که وضع به آن صورت پیش برود. مسألهی وحدت، اینقدر مهم است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دادگاه و دادسرای ویژهی روحانیت - 1369/08/13 عنوان فیش :تبیین اهمیت دادگاه ویژه روحانیت کلیدواژه(ها) : دادگاه ویژه روحانیت, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : چند سال پیش که مقدمات تشکیل این دادگاه [ویژه روحانیت] بود، خدمت امام(ره) رفتم و به ایشان عرض کردم که این انقلاب، به پشتوانهی هزار سال نفوذ معنوی روحانیت شیعه به پیروزی رسید. یعنی اینکه شخصی مثل امام - یک مرجع تقلید - توانست این اقیانوس را اینطور به تلاطم در بیاورد - که هیچ عاملی نمیتوانست آن را به تلاطم در بیاورد - کار خود او نبود. مردم در اول کار، امام را از کجا میشناختند؟ اگر هزار سال اعتقاد شیعه به علما و روحانیون و مراجعش نبود - که مرجع و عالم دین، برایشان از قداستی برخوردار بود - چه موقع مردم پشت سر امام، به عنوان اینکه یک مرجع و یک عالم دین است، راه میافتادند؟ امام، این را تلقی به قبول کردند. بعد به ایشان عرض کردم، الان با عمل بعضی از ماها، این ذخیرهی هزار ساله ضایع میشود و از بین میرود. ما پول و سرمایهیی را برداشتیم خرج کردیم و بساطی را درست کردیم؛ حالا خود این سرمایه، با کار بعضی از ماها دود میشود و به هوا میرود. گفتم به نظر من، راهش همین دادگاه روحانیون است. مربوط به :بیانات در دیدار رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی - 1369/08/01 عنوان فیش :تلاش لیبرالها برای خراب کردن عنوان حزب اللهی در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : محیط را [در دانشگاه]محیطی بکنید که حزباللهی در آن محیط رشد کند.دشمنان ما در تبلیغات دنیایی، سعی میکنند حزباللهی را چهرهی بدی نشان بدهند. حزباللهی را عبارةاخراىِ یک آدم بیهمهچیز و یک لات تصوّر میکنند! نخیر، خود این آقای دکتر فاضل، یک حزباللهی است. حزباللهی، یعنی این. حزباللهی، یعنی آنکه در خدمت خداست و هیچ وابستگی تشکیلاتىِ سیاسی، جز وابستگی به انقلاب و اساس انقلاب - که ارادهی الهی است - ندارد. اوایل هم آن لیبرالها خیلی تلاش میکردند این عنوان را خراب کنند. من یادم میآید همان وقت هم اتفاقاً یک پزشک در هیأت دولت، اول کسی بود که من دیدم با افتخار گفت: اینقدر میگویند حزباللهی، من خودم یک حزباللهیام. آن هم یک پزشک بود که در یک رتبهی بالای دولتی بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از آزادگان و اقشار مختلف مردم - 1369/07/11 عنوان فیش :تقید امام (ره) به قانون کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), خصوصیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام بزرگوار ما، در اواخر عمر شریفشان نامهیی نوشتند که جزو اسناد باقیمانده از آن بزرگوار است و در ذهن بسیاری از افراد هست و در همه جا هم پخش شد. امام(ره) حتّی در ارگانهای غیر قانونییی که به دستور خود ایشان و به خاطر مصالح زمان تشکیل شده بود - از قبیل تشخیص مصلحت و غیره - تردید کردند و گفتند، آنها متعلق به زمان جنگ بود و ما مجبور بودیم یک اقدام غیرقانونی بکنیم. امام(ره) مقید به قانون بودند. یکی از خصوصیات آن بزرگوار، تقید به قانون بود که کاری برخلاف آن انجام نگیرد. ما هم آنچه که در جهت پایبندی به قانون تکلیفمان است، آن را انجام میدهیم. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1369/06/29 عنوان فیش :تلاش برای اعزام نیرو های سپاه به کردستان در اوایل سال ۵۹ کلیدواژه(ها) : حضور سپاه در صحنه انقلاب, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من یادم میآید، در اواخر سال ۵۸ و یا اوایل سال ۵۹ - قبل از شروع جنگ - که حوادث کردستان بود، از تهران نیرو میخواستند. در آن وقت، من در سپاه بودم. با هزار زحمت و تلفن به پادگان ولىّعصر، بالاخره خبر آوردند که الحمدللَّه دو دستگاه مینی بوس از پادگان ولىّعصر راه افتاد! دو شب و دو روز، ما یک نفر را در آنجا مأمور کردیم که بایستد و نیروها را بیاورند و سوار کنند. سپاه، اینگونه شروع به جنگ کرده است. در آن زمان فرصتی نبود، در طول جنگ هم همینطور بود؛ اما الان فرصت برای خودسازی از همه جهت - هم از جهت معنوی و هم از جهات ظاهری - فراهم است. این، مربوط به یکایک شماست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم خراسان - 1369/03/15 عنوان فیش :دگرگون شدن توطئه دشمن با فتوای ارتداد سلمان رشدی امام(ره) کلیدواژه(ها) : فتوای ارتداد سلمان رشدی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سلمان رشدی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن روزی که استکبار، ماجرای سلمان رشدی را علم کرد، برای همین بود که شاید بتواند از راه آن موجود حقیر سیهروز و سیهرو و کتاب شیطانی او، به روحیهی مسلمانان - لااقل در بخشی از دنیا - لطمه بزند. با دشنام و بدگویی در این کتاب، شاید بتوانند قدری مسلمانان را تضعیف کنند. همین عمل، وبال جانشان شد. عکسالعمل امام در مقابل این توطئه، آنچنان قاطع و کوبنده بود که همهی آنها را غافلگیر کرد. آنان خواستند با نشر و بزرگ کردن آن کتاب، روحیهی مسلمانان را تضعیف کنند. شاید شماها ندانید، ولی من دیده بودم؛ چون مجلات را برای من میآورند. یکی، دو ماه بود که این کتاب در مطبوعات دنیای غرب - مخصوصاً مجلات امریکایی - آن چنان تبلیغ میشد که هر کسی نگاه میکرد، میفهمید این یک توطئه است. لزومی ندارد که یک کتاب را - هرچند هم که خوب باشد - اینقدر بزرگ کنند، در مجلات بنویسند، راجع به آن رپرتاژ بدهند، از فروشش بگویند، از ناشرش بگویند، از مطالبش بگویند، خلاصه کنند و عکس و فیلم بگیرند، اینجا و آنجا پخش کنند و همه به مسلمانان بخندند! هر کسی میفهمید که این کار، عادی نیست. با جنجال، این کتاب را وسط انداختند، شاید بتوانند با آن، روحیهی مسلمانان را تضعیف کنند و بشکنند. عکسالعمل و ضربهی متقابل امام، آنقدر قوی بود که بکلی ورق را دگرگون کرد. حکم اعدام سلمان رشدی که با اقبال و تصدیق و شوق وافر ملتهای اسلامی در همه جا مواجه شد، کار را دگرگون کرد. حالا روحیهی آنها بود که تضعیف میشد. حالا طرفداران آنها باید در طول این مدت از خودشان دفاع میکردند. لذا از آن روز تا حالا، سردمداران غرب و استکبار، در مقابلههایی که با جمهوری اسلامی کردند، از اولین کلماتشان این است که بیایید این قضیهی سلمان رشدی را یکطور حلش کنید! هرجا یکی از این مهرههای زنجیرهی استکبار جهانی، کسی را پیدا کرد که فهمید ممکن است حرف او را به گوش مسؤولان جمهوری اسلامی برساند، اولین حرفی که زد - یا جزو اولین حرفها - این بود که کاری بکنید این قضیه حل بشود! فشار آوردند، هو و جنجال کردند، متهم نمودند، بالا رفتند، پایین آمدند، نوشتند، گفتند، محکوم کردند، نویسندگان و هنرمندانِ آلت دست را جمع کردند، طومار امضاکردند، تا شاید بتوانند در این حکم استوار الهی، اندکی خدشه وارد کنند؛ ولی نتوانستند، بعد از این هم نمیتوانند؛ چون حکم اعدام سلمان رشدی، متکی به آیات الهی است و مثل آیات الهی، مستحکم و غیرقابل خدشه است. میگویند: راه حلش چیست؟ راه حلش خیلی ساده است. مجرمی است که جرمی مرتکب شده و باید مثل بقیهی مجرمان عالم، حکم الهی دربارهی او جاری بشود. به دست همان مسلمانان انگلیس بدهند - نمیگوییم به دست ما بدهند - تا حکم الهی را دربارهی او جاری کنند. با چنین اقدامی، این قضیه حل خواهد شد و دیگر تمام میشود. گرهی نیست که باز نشود. این، همان گره است. این، همان نحوهی باز شدن این گره است. باید حکم الهی دربارهی این موجودی که بر حسب آیات الهی و احکام قطعی اسلامی، به مجازاتی محکوم شده، اجرا بشود. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور - 1369/03/07 عنوان فیش :امام(ره)مکرراً به مسئولان میفرمودند: کاری که میکنید، طوری باشد که بتوانید به مردم بگویید کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), توصیههای امام خمینی, ویژگیهای انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جمهوری اسلامی، انقلاب و نظام و کارش مردمی است و مردم از ریزترین کارها مطلع میشوند؛ مگر آن چیزهایی که گفتنش مفسدهیی بار بیاورد. در دوران جنگ، چیزهایی بود که گفتنش مفسده داشت؛ لیکن در غیر این امور، هر چیزی که اتفاق بیفتد، اول بایستی مردم در جریان قرار داده بشوند. در زمان امام (رضواناللَّه تعالیعلیه) همینطور بود. هر وقت بنا بود کاری انجام بگیرد، با ایشان مشورت میشد. از مطالبی که ایشان مکرراً میفرمودند، این بود که کاری که میکنید، طوری باشد که بتوانید به مردم بگویید؛ یعنی قابل طرح برای مردم باشد. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون و ائمهی جمعه و جماعات استان مازندران - 1369/02/22 عنوان فیش :کمک مازندران به انقلاب اسلامی علیرغم سرمایهگذاری طاغوت در آن کلیدواژه(ها) : مردم مازندران(مخاطب), استان مازندران, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مازندران، یکی از مراکز اصلی امداد و کمک به انقلاب - حدوثاً و بقائاً - بوده و باز هم انشاءاللَّه خواهد بود. مکرر این مطلب را عرض کردهام که برای ارزیابی مردم هر منطقه، از جمله باید به سرمایهگذارییی که دشمن روی آن مردم کرده، توجه کنیم و ببینیم با وجود آن سرمایهگذاریها، این مردم در چه وضعی هستند. پیداست که بعضی از استانها و شهرها در زمان سلطهی طواغیت، بیشتر مورد توجه و مرکز سرمایهگذاری فکری و عملی آنها بوده است و مازندران و بخصوص بعضی از شهرهای آن، از آن جمله است. در عین حال، از اوانی که گلبانگ انقلاب اسلامی بر سرتاسر این کشور طنین میاندازد، یکی از جاهایی که زود و خوب و قاطع و همگانی اجابت میکند، اینجاست. بعد ما مشاهده میکنیم که هم دستگاه ارتجاعی طاغوت و رژیم منحوس فاسد مفسد پهلوی و هم جریانها و سازمانهای چپ، به امید بهرهگیری از این استان، تلاشهایی را از شرق تا غرب استان شروع میکنند که همهی شما شاهد و حاضر و ناظر بودید، یا از نزدیک شنیدید. مشت محکم مردم مؤمن در این استان، به صورت آن کسانی نواخته میشود که خیال میکنند میتوانند ایمان این مردم را دستکم بگیرند. این، چیز مهمی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1369/01/10 عنوان فیش :اسلامی بودن؛تفاوت اصلی نظام ما با سایر حکومتها کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, حکومت استبدادی, کمونیسم, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, تمایزات نظام جمهوری اسلامی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : به نام جمهوری اسلامی، قبل از ما باز هم در دنیا کشورهایی بودند. هم در آسیا و هم در آفریقا، کشورهایی وجود دارد که عنوان رسمی آن، جمهوری اسلامی است. شاید کسانی در دنیا و حتّی کسانی در داخل کشور هم بودند که در اول کار تصور میکردند که این جمهوری اسلامی هم مثل آن دو جمهوری اسلامی است که قبلاً تشکیل شده بود و اسمش اسلامی است و در عمل هیچگونه فرقی با کشورهای غیراسلامی ندارد؛ نه مجلس و دستگاه قانونگذاری آن موظف است که قوانین را بر اساس شریعت اسلام وضع کند؛ نه رؤسای این کشورها موظفند که اسلام را ترویج بکنند و نه مردم از این دولتها توقع اجرای احکام اسلامی دارند. تا آنجایی که ما میدانیم، آن جمهوریهای اسلامی که در دو کشور دیگر سابقه داشت، عملاً تفاوتی با کشورهای غیراسلامی و حتّی ضداسلامی نداشت؛ فقط اسمش جمهوری اسلامی بود. شاید عدهیی خیال میکردند که جمهوری اسلامی در ایران هم مانند آنها خواهد بود - یعنی یک نام بیمحتوا و اسم بیمسما - اما با گذشت مدت کوتاهی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی به وسیلهی اسلامشناسان و کسانی که سالها برای اسلام مبارزه کرده بودند و بعضاً جزو فقهای اسلام و متفکران اسلامی بودند، مشخص شد که این جمهوری اسلامی، حقیقتاً اسلامی است و بناست که جامعه را بر مبنای فکر اسلامی راه ببرد و اداره کند. اینجا بود که صفبندیها شروع شد. شاید کسانی که قضایا را با دقت تعقیب کردهاند، یادشان باشد که در اواسط مجلس خبرگان اول - که قانون اساسی را تدوین میکرد - بتدریج زمزمههای خشونتآمیز و مقابلهآمیز با مسایل اسلامی بلند شد. تا آنوقت، کسی روی کلمهی اسلام و اسلامی بودن و جمهوری اسلامی، حساسیتی نشان نمیداد؛ اما از آنجا بود که بتدریج گروههایی در داخل و شاید بلندگوهایی در خارج، به مقابلهی تبلیغاتی با تفکر اسلامی پرداختند؛ چون اسلامی بودن جمهوری معلوم شد. تا قبل از آن، دنیا دو نوع حکومت را در طول سالهای متمادی تجربه کرده و پذیرفته بود؛ یکی دمکراسیهای غربی، و دیگری حکومتهای کمونیستی. در دوران قدیم، سلاطینی بودند که با استبداد رأی حکومت میکردند؛ بدون اینکه قانونی برایشان وجود داشته باشد؛ قانون را هم خودشان وضع میکردند و ارادهی آنها، کارگزار و حاکم مطلق در بین مردم بود. این، یک روش مرتجعانه و باستانی در حکومت است؛ اگرچه همین امروز هم کشورهایی هستند که با همین روش، اما با شکلها و نامهای مختلف اداره میشوند و قبل از انقلاب، کشور خود ما با همین روش اداره میشد. بعد از آنکه کشورهای مترقی عالم توانسته بودند از اینگونه استبدادها خودشان را خلاص بکنند، دو نوع حکومت را تجربه کرده بودند و میشناختند: یکی دمکراسیهای غربی، که در کشورهای غربی و اقمار آنها رایج بود؛ یکی هم حکومتهای کمونیستی، که خودشان اسمش را حکومتهای کارگری گذاشته بودند؛ اگرچه در رأس این حکومتها، اعیان و اشراف بودند، نه کارگران، و در بالای هرم آن قدرتها، کسانی که قدرترانی و حکمرانی میکردند، با همان سلاطین و رؤسای غیرسبک خودشان تفاوتی نداشتند! مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزهی علمیّهی قم - 1368/09/07 عنوان فیش :تبیین فرمایش امام خمینی(ره) خطاب به طلّاب، مبنی بر جذب شدن در جامعهی مدرّسین کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام(ره) در پیام خود، به جامعهی مدرسین اشاره کردند و خطاب به طلّاب فرمودند که شما جذب جامعهی مدرّسین بشوید. مسأله، جذب شدن است. جذب شدن به چه معناست؟ همه میتوانند این نکته را بفهمند. امام در پیام خود، جهت را مشخص کردند. در آن وقتها، حرف و فکری در حوزه رایج بود و به آن دامن هم زده میشد که جامعهی مدرّسین را از همهی امور حوزه و انقلاب، بکلی مسلوب الاعتبار و الاختیار بکنند. امام با پیام خود خواستند با این فکر معارضه کنند و صریحاً نیز مبارزه کردند. توصیهی امام به فضلا و مدرّسان این بود که به نظر طلّابِ جوانِ انقلابیِ مؤمن توجه شود و با آنها گرم بگیرند و به همان طلّاب انقلابی هم گفتند که شما جذب جامعهی مدرّسین بشوید. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/04/11 عنوان فیش :حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری به دلیل ترس از قدرت جمهوری اسلامی کلیدواژه(ها) : دشمنان اسلام, برائت از مشرکین, اسلام ناب محمدی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حمله به هواپیمای مسافربری ایران, استحکام قدرت انقلاب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حادثهی دیگری که اوج رذالت و دنائت دشمن را نشان داد، سرنگون شدن هواپیمای ایرانی به وسیلهی مزدوران امریکایی بود. با آنکه امریکاییها میدانستند هواپیمای ما مسافربری و بیدفاع و غیرنظامی است، ولی با کمال وقاحت آن را سرنگون کردند و به قعر آبهای دریا فرستادند. دنیا با این جنایت چگونه برخورد کرد؟ وسعت دامنهی دشمنی با اسلام را اینجا میشود فهمید. عظمت دشمنی آنها، نشاندهندهی عظمت پیام ماست. قبل از پیروزی انقلاب، دستگاه جبار برای هر کلمهیی که منادیان نهضت اسلامی در سرتاسر کشور بر زبان میآوردند، فشارهای زیادی را متوجه آنها میکرد؛ در حالی که خودشان علیالظاهر کارهای شبه اسلامی - سخنرانی مذهبی، تلاوت قرآن، روضهخوانی و ... - انجام میدادند! آنها روی کارهای مبارزان، بشدت حساس بودند. عکسالعمل دشمن در آن زمان، نشاندهندهی صحت کار ما بود. اصولاً تا وقتی دشمن تهدید نشود، به عکسالعمل وادار نخواهد شد. عکسالعمل دشمن، نشاندهندهی این است که کار و حرف و پیام و اقدام ما برای او خطرناک است.شما در نظر بگیرید، این همه جمعیت که از اطراف عالم به حج میروند و اعمال را انجام میدهند، هیچ حساسیتی را برای امریکا و اسرائیل و دولتهای مرتجع وابسته ایجاد نمیکنند؛ ولی هنگامی که زایر ایرانی به حج رفت و مراسم برائت از مشرکین را بجا آورد و در حج معنیدار خود، علیه طواغیت و بتهای زر و زورِ امروز فریاد زد، همهی دستگاههای استکباری دنیا همدست شدند، تا صدای او را در گلو خفه کنند، و بعد هم آن فاجعهی عظیم را در مکه بر سر زوار و حجاج ایرانی آوردند. بنابراین، دشمن در لحظات ترس خود، عکسالعمل نشان میدهد. اسلامی که پیام پیامبر اسلام(ص) را با خود همراه داشته باشد، حتماً دشمنی ابوجهل و ابولهب را برخواهد انگیخت. اگر شما در جایی دیدید ابوجهلها و ابولهبها و بقیهی صنادید کفر جهانی، در مقابل پیام اسلام بیتفاوتند، بدانید این اسلام، اسلام صدر اسلام و پیامبر اکرم(ص) نیست و روح و تپش حقیقی اسلام در آن مشاهده نمیشود. آن اسلامی که صنادید زر و زور و اقطاب قدرت جاهلی و طاغوتی را در دنیا میترساند، اسلام ناب محمّدی(ص) است. کار به جایی میرسد که دولت امریکا با تمام ادعاهای بزرگ خود و تظاهر به رعایت قوانین بینالمللی، جلوی چشم همهی خلایق دنیا و در دید رادارها و دوربینها، از داخل ناو خود هواپیمای مسافربری ما را ساقط میکند؛ فقط به این خاطر که هواپیما متعلق به ایران اسلامی است! وقاحت و گستاخی و عمل مذبوحانهی آنها نشاندهندهی این است که اسلام پایههای کفر و استکبار جهانی را لرزانده است و سران این کشورها از اسلامی که پرچم آن امروز در دست جمهوری اسلامی و ملت ایران است، احساس خطر میکنند. بنابراین، پیام غیرمستقیم خصومتهای دشمن عبارت از قدرت جمهوری اسلامی است. دایماً در طول ده سال گذشته تبلیغات میکردند که جمهوری اسلامی متزلزل و رو به زوال است؛ اما درحقیقت، عمل آنها نشان داد که نظام ما کلمه و شجرهی طیبهیی است که «اصلها ثابت و فرعها فی السّماء تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها» مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از مسئولین، قضات و کارکنان قوّهی قضائیّه - 1368/04/07 عنوان فیش :حادثه تاریخی هفتم تیر و تأثیر آن در افشا و رسوایی دشمنان کلیدواژه(ها) : روز هفتم تیر, سازمان مجاهدین خلق, سوء استفاده از مفاهیم شریف, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مسألهی هفتم تیر، حادثهیی فراموشنشدنی در تاریخ انقلاب ماست و هنوز هم در دنیای سیاست و در سطح جهان، هفتم تیر قابل طرح و احتجاج است. در ماجرای هفتم تیر، دو گروه رسوا شدند: گروه اول کسانی بودند که ادعا میکردند طرفدار مردم و خلق و انقلابند. آنها پردهی غلیظی از ریا و دروغ و خدعه بر کار خودشان کشیده بودند. حادثهی هفتم تیر، این پرده را درید و آنها را افشا کرد. گروهکها بعد از این واقعه خیلی هم تبلیغات کردند، اما ملت ایران تحت تأثیر آن حادثه و حوادث مشابه آنکه بعداً اتفاق افتاد - اگرچه به آن عظمت نبود - چهرهی منافقین و گروهکهای مدعی را شناخت؛ معلوم شد اینها ضد همهی ارزشهای انسانی هستند و از آدمکشی در ابعاد وسیع آن ابایی ندارند و به خاطر تحقق هدفها و مقاصد شوم خود، حاضرند با انقلاب بزرگ اسلامی - که در حساسترین لحظات عمر خود، درگیر جنگ همهجانبه شده بود - مبارزه کنند و در چنین شرایطی دست به جنایتی بزرگ بزنند و ملت ایران را داغدار کنند. گروه دوم، قدرتهای جهانی مدعی حقوق بشر و ضدیت با تروریسم بودند. البته باز هم سردمداران سیاستهای جهانی، با وقاحت و گستاخی همین شعارها را میدهند و هنوز هم سردمداران رژیم امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی ادعا میکنند که با تروریسم مخالفند! لیکن مسألهی تبلیغات و هیاهو و جنجال یک مسأله است، و واقعیتهایی که برای مردم آگاه و بصیر در سطح عالم روشن میشود، مسألهی دیگری است. کاملاً واضح است که وقتی دولتی مثل امریکا یا بعضی از کشورهای اروپایی، از گروهکهای تروریستی که دستشان به خون آحاد ملت آغشته است، حمایت میکنند و آنها را در کشورهای خود راه میدهند و پناهندهی سیاسی قلمداد میکنند، نمیتوانند در ادعای مبارزه با تروریسم صادق باشند. اینها مروج تروریسم هستند و تروریستها را برای تحقق مقاصد شوم خود، در دامان خویش تربیت میکنند. کیست که نداند بسیاری از گروهکهای داخل ایران - حتّی آنهایی که صبغهی چپ داشتند - از منابع مالی دولتهای غربی و امریکا تغذیه میشدند و هنوز هم میشوند؟! ملت ایران، این ادعاهای دروغین را شناخت. دیرباورترین افراد هم فهمیدند که دولت امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی و جوامع به اصطلاح متمدن طرفدار حقوق بشر، کمترین خبری از حقوق بشر ندارند و کوچکترین دفاعی از آنها نمیکنند! کسانی که در حادثهی هفتم تیر و دیگر حوادث انقلاب به شهادت رسیدند و خونشان ریخته شد، نفوس زکیهیی از افراد بشر و انسانهای ممتاز جامعه بودند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى - 1368/03/24 عنوان فیش :اصلاح قانون اساسی آخرین کار بزرگ امام خمینی(ره) کلیدواژه(ها) : شورای بازنگری قانون اساسی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مسألهی بازنگری قانون اساسی که اینقدر امام(ره) روی آن تکیه کردند و آخرین کار بزرگی بود که ایشان در زمان حیاتشان انجام دادند، گرههای بزرگی را باز کرد. در این بازنگری، تمرکز در قوّهی قضاییه و قوّهی مجریه به وجود آمد، که هرکدام از اینها نقش بسیار مؤثری در حسن ادارهی کشور خواهند داشت. تمرکز در قوّهی قضاییه، به مسؤولان قضایی کشور این امکان را خواهد داد که در مسألهی قضاوت، قاطعانه برخورد کنند. شما مسؤولان قضایی ما را میشناسید. برادرانی که امروز در رأس قوّهی قضاییه هستند، مؤمن و خوب و کارآمد و شناختهشده و چهرههای روشن و مورد اعتماد امام میباشند، و در این هیچ تردیدی نیست. بخش عمدهیی از مشکلات قضایی کشور، ناشی از همین مسألهی عدم تمرکز بود؛ یعنی مدیر واحدی که بتواند این گرهها و مشکلات را با سرپنجهی اراده و تدبیر خودش باز کند، وجود نداشت عین همین قضیه، در قوّهی مجریه مشاهده میشد. بخش عمدهیی از مشکلات در قوّهی مجریه، ناشی از تعدد مدیریت بود، که بحمداللَّه با مصوبهی شورای بازنگری قانون اساسی، این مشکل برطرف شده است. البته نظرها مختلف است. ممکن است بعضیها این روش را بهترین شکل ندانند؛ اما همهی نظرها در این متفقند که تمرکز و ایجاد یک دست قوی و واحد در مدیریت کشور، مشکلات به وجود آمده را آسانتر حل میکند. مربوط به :بیانات در مراسم بیعت طلاب و روحانیون - 1368/03/22 عنوان فیش :فقاهت و اخلاق دو عامل حل کننده مشکلات حوزه کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, نسبت حوزه و نظام اسلامی, توصیههای امام خمینی, اخلاق اسلامی, اجتهاد جواهری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عزیزان! طلاب جوان! فضلا! توجه کنید که حوزهی علمیه - همانطور که امام(ره) مکرر فرمودند - قاعدهی نظام جمهوری اسلامی است و همه چیز روی این قاعده بنا شده و دوام خواهد یافت. این قاعده باید محکم باشد. استحکام این قاعده، با تضمین سه عنصر اصلی امکانپذیر است، و هر کدام از آنها نباشد و یا کم باشد، این قاعده متزلزل خواهد شد، و اگر قاعده متزلزل شد، طبیعتاً همهی آنچه که بر او سوار است، تکان خواهد خورد...اولین عنصر، فقه است...عنصر دوم، تهذیب و اخلاق است. روزی به اتفاق جمعی از فضلای بزرگ در خدمت امام(ره) بودیم. در آن محفل، از حوزهی قم صحبت شد. یکی از بزرگان اساتید و علمای اعلام قم که مورد احترام و قبول همهی ما هستند، در آن جلسه به امام عرض کردند که شما نسبت به قم، توجه و عنایت داشته باشید. آن روز امام(ره) فرمودند که این چیزها لازم نیست؛ شما اگر فقط به ابقای دو عنصر در حوزهی قم توجه کنید، همه چیز حل خواهد شد: اول، فقاهت است - که گمان میکنم تعبیر ایشان این بود که مواظب باشید شعلهی فقاهت فروننشیند - و دوم، اخلاق و تهذیب است. ما اگر مهذب باشیم، خواهیم توانست هستی خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامی قرار دهیم؛ ولی اگر مهذب نباشیم، آنچه که داریم، در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا که در جهت عکس هم قرار گیرد. مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیتهی انقلاب اسلامى - 1368/03/18 عنوان فیش :شباهت حوادث دوران امام خمینی(ره) با مدت رهبری رسول خدا(ص) در مدینه کلیدواژه(ها) : تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, ورود امام خمینی(ره) به ایران, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حقیقتاً این فصل دهسالهی تاریخ ما، یک فصل تکرارنشدنى است. فصل عجیبى بود این ده سالى که بر ما گذشت، نمیدانم آن را چهجورى گذراندیم، لحظات آن را چهجورى با وجودمان لمس کردیم، با آن چگونه برخورد کردیم! درست ده سال و چند ماه، به اندازهی طول اقامت رسول خدا در مدینه بعد از هجرت؛ ده سال و چند ماه. چقدر شبیه به هم حوادث اتّفاق میافتد! در مدینه هم - وقتى رسول خدا از مکّه تشریف میآوردند به مدینه - مردم یثرب که تازه مسلمان شده بودند، رفتند به استقبال پیغمبر؛ در یک نقطهاى ایستاده بودند، گردنها را کشیده بودند، چشمها را تیز کرده بودند تا ببینند محبوبشان کِى وارد خواهد شد. درست مثل همین جا؛ یادتان هست آن روزِ تاریخى را که وقتى اتومبیل حامل امام از این خیابانها عبور میکرد، زن و مرد، موانع را درمینوردیدند، خودشان را میرساندند تا چهرهی رهبر عزیزشان را ببینند. روز رحلت پیغمبر هم مدینه غوغائى بود؛ میدانید. همان حادثه است؛ همان است که ۱۴٠٠ سال گذشته و تجدید شده. البتّه شاید بشود گفت که عموم مردم اخلاصشان و علاقهشان امروز، از عموم مردم در آن روز خیلى بیشتر است و وفاداریشان زیادتر است. در میان دنیایى که معنویّتها و ارزشهاى اخلاقى افول کرده بود و دنیاى مادّى به مادّه و جسم بدل شده بود، امامْ معنویّت را در این دنیا زنده کرد، مثل یک چهرهی معنوى درخشید. با هیچکدام از رهبرهاى دنیا قابل مقایسه نبود؛ هیچکدام. فقط با پیغمبران قابل مقایسه بود، با اولیاى معصومین قابل مقایسه بود؛ شاگرد آنها بود، دنبالهروِ آنها بود؛ فقط با آنها قابل مقایسه بود. مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیتهی انقلاب اسلامى - 1368/03/18 عنوان فیش :امام میگفتند:حرفهایی که بنی صدر از قول من میگوید، همهاش خلاف واقع است کلیدواژه(ها) : صبر امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عقل امام یکى از قویترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدمشناس، از جملهی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین. این خصوصیّاتى بود که در امام بود، در آدمهاى معمولى، اینطور چیزها - مخصوصاً با هم - خیلى کم پیدا میشود؛ یک دانهاش در یک انسانى پیدا بشود، آن انسان انسان بزرگى است؛ همان قوّت پیشبینى امام و آینده را حدس زدن - همین یک دانه، که بتواند آیندهها را حدس بزند - در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ امام این را داشت. آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیدهاش باشد، طوفانى در روحش به وجود میآید که جواب بدهد! نخیر، امام اینجورى نبود؛ مگر آنوقتى که لازم میدانست؛ آنوقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیدهی خودش را میگفت، امّا آنوقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد]؛ دیدید دیگر در وصیّتنامهی ایشان، ایشان در آخر وصیّتنامه چند جمله اضافه کردند که من در مجلس خبرگان خواندم؛ یکى از آنها این است که حرفهایى به من نسبت میدهند که خلاف واقع است؛(۳) از این قبیل بود. من رفتم خدمت ایشان در زمان بنیصدر، ایشان گفتند: این حرفهایى که این به من نسبت میدهد، از قول من میگوید، همهاش خلاف واقع است. چون او در سخنرانیهایش گاهى میگفت که امام اینجور گفته، [نظر] امام اینجور است؛ چیزهایى را بهعنوان نظر امام ذکر میکرد. خب، این خصوصیّتى ممتاز بود که حرفى که زده میشد او را برنمیآشفت و فوراً تحریک نمیکرد که حالا جواب بدهد و آنچه را به نظرش درست است بگوید؛ عجلهاى نداشت. این متانت، این بردبارى، این حلم، این تسلّط بر نفْس، این سعهی صدر، در هر کسى باشد، او یک انسان بزرگى است. مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیتهی انقلاب اسلامى - 1368/03/18 عنوان فیش :معنویت امام(ره) از عوامل اصلی پیروزی انقلاب کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), عمل به تکلیف, ایستادگی امام خمینی(ره), تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : خصوصیّات بشرىِ امام هر کدام بهتنهایى جورى بود که هر کسى یکى از آن خصوصیّات را داشته باشد، یک آدم بزرگ است. و امام همهاش را داشت.امّا من به شما عرض میکنم، از من بپذیرید این حرف را: امام، با همهی این خصوصیّات هم اگر آن عامل اصلى را نداشت، نه این انقلاب پیروز میشد، نه شما مردم اینجور عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود بیاورد، نه میتوانست در مقابل تهدید و ارعاب دشمن آنجور مثل کوه بِایستد؛ عامل اصلى در موفّقیّتهاى این مرد، آن چیزِ دیگر بود؛ آن چیست؟ معنویّت، ارتباط با خدا، تقوا، کار را براى خدا کردن، کار را حتّى براى نتیجهی ظاهریاش انجام ندادن. بارها ایشان میفرمود -همه شنفتهاند- که ما کار را براى نتیجه نمیکنیم، کار را براى تکلیف میکنیم؛ یعنى اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام از پاریس آنچه پیش آمد اتّفاق نمیافتاد، بلکه بعکس میشد - مثلاً فرض کنید همهی ماها را میکشتند، این کسانى که با امام ارتباط داشتند و دُوروبَر ایشان بودند را میکشتند، خود امام را میگرفتند، یک بار دیگر تبعید میکردند، ملّت را سرکوب میکردند و کارهایى مانند اینها میکردند - امام احساس نمیکرد شکست خورده، باز هم اعتقاد داشت پیروز شده. همین هم بود؛ شکست نخورده بود. آن کسى که براى تکلیفش کار میکند، پیروزى او به این است که موفّق بشود به تکلیفش عمل کند، پیروزى او به این نیست که به مقصودش دست پیدا کند. به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نجویم به قدر وسع بکوشم(۴) اصل همین کوشش و این تلاش براى خدا است. امام حرفش را شروع کرد؛ همان روزى که در قم شروع کرد -در سال ۴۱- خیلیها میگفتند نمیشود، به جایى نمیرسد؛ بعد که سختیهاى دستگاه شروع شد و قضیّهی مدرسهی فیضیّه و بعدش قضیّهی پانزدهم خرداد [پیش آمد]، عدّهاى که میگفتند: «آقا، فایدهاى ندارد، بیخود معطّلید»، چند برابر شدند. بعد که در سال ۴۳ امام را تبعید کردند، باز این فکر در بسیارى راسخ شد که بیخود ایشان زحمت میکشد، بیخود تلاش میکند؛ ظواهر و پیشبینیها همه همین را نشان میداد. اگر کسى میخواست با عقل و منطق معمولىِ دودوتاچهارتا محاسبه کند، جز این چیزى نبود. آن چیزى که امام را وادار میکرد که علیرغم همهی این حرفها امید خودش را از دست ندهد و حرکت خودش را ادامه بدهد، تکلیف الهى بود؛ چون تکلیفش بود.در بهار سال ۶۵ -ایّام فروردین- یک حادثهاى براى امام پیش آمد، حادثهی خیلى خطرناکى بود، قلب ایشان مشکلى پیدا کرد؛ ما تهران نبودیم، اطّلاع دادند، سریعاً آمدیم. چند روز قبل از فروردین، یک شب ما خدمت امام بودیم -چند نفر، ماها که گاهى خدمتشان میرسیدیم با هم- اصرار میکردیم که در روزهاى اوّل فروردین که با یکى از موالید ائمّه مصادف بود -نمیدانم ۱۳ رجب بود، سوّم شعبان بود، ۲۷ رجب بود یا چه بود- یک دیدارى با مردم داشته باشند؛ ایشان استنکاف(۵) میکردند، میگفتند نه، حالش را ندارم. مدام ما اصرار کردیم که بد نیست یک دیدارى داشته باشید در حسینیّه، مردم بیایند شما را زیارت کنند؛ هرچه ما اصرار کردیم -بنده، آقاى هاشمىرفسنجانى، آقاى حاجاحمدآقا- هرچه گفتیم، ایشان قبول نکردند؛ قرص و محکم گفتند نه، حالش را ندارم. چهار پنج روز بعد از آن، عید بود که من رفته بودم مشهد و آقاى هاشمى هم جبهه بودند، ماها هیچکدام تهران نبودیم؛ ظاهراً روزِ دوّم سوّم چهارم عید، ناگهان ایشان حالشان آنجورى شد، قلبشان مشکلى پیدا کرد. خب، آقاى حاجاحمدآقا -فرزند عزیز ایشان که واقعاً حقّ بزرگى بر گردن همهی مردم، همهی ملّت دارد؛ ایشان درحقیقت امام را این چندساله نگه داشت، حفظ کرد- همهی وسایل را آماده کرده بود براى پیش آمدن چنین حوادثى. فوراً رسیدند(۶) به ایشان و خطر برطرف شد. من وقتى رفتم [تهران] -بعد از اینکه خطر مرتفع شد- و رفتم بالا سر ایشان در همین بیمارستانى که بعضى از آقایان دیدید،(۷) به ایشان عرض کردم: آقا! چقدر خوب شد که شما آن شبى که ما اصرار میکردیم ملاقات داشته باشید، قبول نکردید؛ وَالّا اگر این ملاقات را قبول کرده بودید، اعلام میشد، مردم میآمدند، آنوقت شما با این حال نمیتوانستید ملاقات کنید، انعکاس آن در دنیا خیلى انعکاس بدى میشد؛ این کار خدا بود که هرچه ما آن شب اصرار کردیم، شما قرص و محکم ایستادید و زیر بار نرفتید، گفتید نه، من ملاقات نمیکنم؛ این کمک الهى بود. ایشان یک جملهاى آنجا به من گفتند که من آمدم بیرون یادداشت کردم جملهی ایشان را؛ این عین گفتهی ایشان است، گفتند: «آنجور که من فهمیدم، مثل اینکه از اوّل انقلاب تا حالا، یک دست غیبیاى در همهی کارها دارد ما را هدایت میکند و پشتیبانى میکند». این درست بود. واقعاً همینجور بود؛ وَالّا محاسبات معمولى -سیاسى، اقتصادى، محاسباتى که همهی دنیا دارد بر اساس این محاسبات میچرخد- این نتیجههایى را که شما میبینید نمیدهد، یک نتایج دیگرى میدهد. آن چیزى که توانست امام را قادر کند بر هدایت و اداره و رهبرى این ملّت و این انقلاب عظیم، عبارت بود از ارتباط او با خدا، اتّصال او به خدا، توجّه او به خدا، توکّل او به خدا؛ به معناى واقعى بندهی خدا بود، عبد صالح [بود]. من هیچ تعبیرى را بهتر از این پیدا نمیکنم براى امام: عبد صالح بود. مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیتهی انقلاب اسلامى - 1368/03/18 عنوان فیش :گریان شدن امام(ره) از معنویت مردم و خانوادهی شهدا کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, رفتار امام خمینی, معنویت امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : معنویّت مردم هم امام را به هیجان میآورد. من گریهی امام را چند بار دیدهام -آنکه من دیدم، حالا دیگرانى هم که بودند لابد دیدند؛ البتّه در روضه و ذکر مصیبت و اینها را نمیگویم- هر دفعه آنوقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاریهاى مردم با امام صحبت کردیم. مثلاً یک بار من رفتم خدمت ایشان، روزى بود که در نماز جمعه بچّهها آمده بودند قلّکهایشان را شکسته بودند.(۸) شاید یادتان باشد؛ آمدند قلّکها را شکستند، پولها را ریختند، که یک کوه پولى درست شد؛ در تلویزیون پخش شد. امام این را در تلویزیون دیده بودند -اتّفاقاً در همان بیمارستان بودند؛ یادم نیست همان روزها بود یا یک وقت دیگر بود، بههرحال یادم است که در همان اتاق بیمارستان این صحبت را ایشان کردند- وقتى من رفتم خدمتشان، صحبت مردم شد و اخلاص مردم، ایشان گفتند دیدى این قلّکها را؟ دیدى چه کردند این بچّهها؟ یک وقت دیدم چشمهایشان پرِ اشک شد، بنا کردند گریه کردن. یک بار من در یک مسافرتى بودم؛ بعد از سخنرانیاى که کردم، خواستم بیایم بروم سوار ماشین شوم، پاسدارها نگه داشته بودند که مردم نیایند نزدیک، من دیدم یک خانمى دارد پشت سر این پاسدارها همینطور خطاب به من حرف میزند؛ من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چهکار دارد؛ آمد جلو، گفت که به امام از قول من بگو من بچّهام دست دشمن اسیر بود، اخیراً به من خبر دادند که او را آنجا شهیدش کردند؛ به امام از قول من بگو که فداى سرتان، شما زنده باشید، من حاضرم بچّههاى دیگرم هم در راه شما شهید بشوند. من آمدم تهران؛ وقتى آمدم، رفتم خدمت امام. در ملاقات با ایشان یادم رفت این نکته را بگویم، بعد که آمدم بیرون یادم آمد؛ گفتم خوب نیست پیغام این مادر شهید را نرسانم. به آن برادرهایى که در بیت بودند، گفتم من یک کلمه را یادم رفته خدمت امام بگویم. امام داشتند از آن اتاق کوچک [محلّ ملاقات]، تشریف میبردند داخل، همین دم درِ حیاط بودند، جلوى دفتر. به من گفتند امام اینجا هستند. [وقتى] من وارد شدم، امام ایستاده بودند؛ گفتم من همین یک کلمه را میخواستم به شما بگویم، مادرى با این خصوصیّات آمد، این را گفت. تا این را گفتم، چهرهی امام آنچنان در هم رفت، آنچنان اشکى از چشم ایشان ریخت که قلب من را فشرد. از اخلاص رزمندگانمان در جبههها، از فداکاریهاى مردم، از خانوادههاى شهدا، از همین کارهایى که شماها در این صحراها میکنید، امام به هیجان میآمد. این معنویّت مردم، این اخلاص مردم، ایشان را به هیجان میآورد. مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیتهی انقلاب اسلامى - 1368/03/18 عنوان فیش :اشتغال به ذکر امام(ره) تا لحظات آخر عمر شریفشان کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, معنویت امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شماها جوان هستید، باصفا هستید، دلهایتان پاک است، روحهایتان صاف است، بیغشید، بیآلایشید؛ شما کارتان از ما راحتتر است؛ پیمودن این راه براى شما آسانتر از ما است. شما نسل انقلابید، بچّهی انقلابید، نهال انقلابید؛ هم نهادتان -نهاد انقلابیتان- هم خودتان. شماها میتوانید بندگان صالح و مؤمن و متعبّد و ذاکر و پرهیزکار و متّقیاى باشید. من توصیه میکنم این خصوصیّات را حفظ کنید. این وصیّت امام است. امام تا آخرین لحظات هم ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. همان ساعاتى که ما آنجا ساعات سختى را میگذراندیم -از ساعت سه و چهار بعدازظهر تا ساعت ده و بیست دقیقه که آن حادثهی تلخ اتّفاق افتاد؛(۹) این چند ساعت خیلى بر ما سخت گذشت، خیلى؛ قابل تصویر نیست- آقاى حاجاحمدآقا، فرزند عزیز حضرت امام، یک چیزى گفتند؛ گفتند: پیش از ظهرى، امام روى تخت شروع کردند نماز خواندن، پیدرپى نماز خواندند، پیدرپى نماز خواندند؛ ایشان میگفتند نمیدانم نافله میخواندند، چه میخواندند؛ بعد پرسیدند که ظهر شده؟ گفتیم بله، آنوقت شروع کردند نماز ظهر را -با نوافل آن- خواندن؛ نماز ظهر و عصرشان را خواندند، بعد شروع کردند به ذکر گفتن. ایشان گفتند که تا آن لحظهاى که امام این عارضه برایشان پیدا شد و در حالت کما رفتند، مرتّب پشت سر هم میگفتند سبحانالله و الحمدلله و لاالهالّاالله و اللهاکبر، سبحانالله و الحمدلله و لاالهالّاالله و اللهاکبر. تا آخرین لحظه، ایشان ذکر خدا میگفت؛ این براى ما درس است. ما که رهبرمان را دوست داریم یعنى این، یعنى این کارهاى او را، این روحیّات او را باید ادامه بدهیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1368/02/08 عنوان فیش :عدم تجربه حکومت داری علت نقص بخشی از قانون اساسی اول انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شورای انقلاب, قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, تدوین قانون اساسی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), دستگاه قضایی پهلوی, مجلس شورای ملی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : قانون اساسی یکی از مترقیترین قانونهای اساسی دنیاست -قانون اساسی ما - این را توجه داشته باشید. یکی از بهترین قانونهای اساسی است؛ منتها قانون اساسی دو قسمت دارد؛ یک قسمت آنجایی که وظائف حکومت اسلامی، وظائف نظام، هدفها و آرمانهای کلی نظام جمهوری اسلامی، حقوق اساسی ملت و حقوق عمومی، اینها را بیان میکند. در این زمینه قانون اساسی ما حقّاً و انصافاً یکی از بهترین قانونها است و مترقیترین است و آن بخشهایش اگر هم گوشه و کنارش نقصی داشته باشد، واقعاً دست باید بهش نخورد، برای اینکه ما هر کار بکنیم، بهتر از آن را شاید نتوانیم بوجود بیاوریم. علتش هم این است، آن کسانی که نشستهاند این قانون را تدوین کردند، دو خصوصیت در آن جمع به طور جمع وجود داشت؛ یک خصوصیت علم دین بود، آگاهی از دین بود، یک خصوصیت روحیهی انقلابی و آگاهی از ایدههای انقلابی اسلام بود. این مجموعه و این ترکیب، محصول بسیار خوبی را به بار آورده که آن بخش هدفها و آرمانها و وظایف عمومی و حقوق اساسی و اینجور چیزها کلیات قانون اساسی است. اینش هیچ خدشهای و بحثی ندارد. قسمت دوم از قانون اساسی، یعنی بخشی از قانون اساسی، بخش تشکیلات ادارهی حکومت است. تشکیلات دولت است. یعنی آن سازماندهی نیروها برای ادارهی این کشور و به کار گرفتن امکانات کشور برای رسیدن به آن هدفها است. این بخش، همان بخشی است که ناقص است. چرا حالا؟ علتش بسیار واضح است، چون آن آقایانی که نشستند، عزیزانی که قانون اساسی را تدوین کردند، هیچکدام تجربهی حکومت و مُلکداری، حتی دخالت در تشکیلات حکومتی هم نداشتند. هیچ، نه بزرگان علماء، نه روشنفکرانی که آنجا بودند، هیچکدام در زمینهی تشکیلات سیاسی کشور، هیچگونه تجربهای نداشتند. ما خودمان در شورای انقلاب نشستیم این پیشنویس قانون اساسی را قبل از آنی که برود به مجلس خبرگان، رویش یک قدری کار کردیم و اینها، بعد هم که رفت در مجلس خبرگان و آنجا هم یک تغییرات زیادی کرد. و نه ما که در شورای انقلاب بودیم، آن روز -سال پنجاهوهشت، پنجاهوهفت و اوائل پنجاهوهشت- نه آن آقایانی که در مجلس خبرگان جمع شدند، هیچکدام از ماه هیچ تجربهای از کیفیت ادارهی کشور نداشتیم. قوهی قضائیه چهجوری باشد، قوهی مجریه چهجوری باشد، قوهی مقننه چهجوری باشد. یک کلیاتی را میدانستیم. این از این طرف، از یک طرف. از طرفی دیگر، همهی ما یک تجربهی تلخی از گذشته داشتیم، که در رژیم گذشته تمام قدرتهای کشور در یکجا جمع شده بود. قوهی مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس شورای ملی دوران رژیم هیچ کاری نمیکرد. بگوییم استقلالی داشته باشد، بگوییم واقعاً از روی معرفت و مصلحت یک قانونی، یک کار درست و حسابی توی مملکت؛ ابداً. یکمشت کسانی بودند که به اراده و میل دستگاه حکومت و دربار راه پیدا میکردند در مجلس، با پول در حقیقت این چیزها معامله میشد. آنجا هم هر چی دل دربار میخواست و آن قدرت مطلقه، همان را عمل میکردند. آنکه قوهی مقننهاش بود. قوهی قضائیه هم در یک بخشهایی البته قوهی قضائیه یک جلوههایی از استقلال نشان میداد از حق نباید بگذریم،. من دیده بودم در بخشی از دادگستریهای سراسر کشور، نه در کل قوهی قضائیه اما، در گوشه و کنار حقیقتاً دیده بودیم ما قاضیهای استخواندار و گردنکلفتی را که علیرغم میل دستگاه، یک وقتی یک حکمی میدادند، یک حرکتی میکردند، اما مجموع قوهی قضائیه و آن پیکرهی کلی قوهی قضائیه چیزی نبود که بتواند در مقابل آن دیکتاتوری و استبداد محمدرضاخانی مقاومت کند و ایستادگی کند. قوهی مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخستوزیر کی بود؟ همهکاره یک نفر بود و او شخص طاغوت خبیث. این تجربه را ما همه داشتیم. چوبش را خورده بودیم. ضررش را دیده بودیم. اشکالش را برای مملکت شناخته بودیم. همهی تلاش در مجلس خبرگان، بنده خوب در ذهنم هست و یادم است، دور این محور دور میزد که کاری کنند که قدرت یک جا متمرکز نشود. خیلی خوب، ایدهی بدی هم نیست قدرت یک جا نبایستی، همهی قدرتها یکجا متمرکز بشوند، اما وقتی افراط در این کار شد، تشتت و پراکندگی قدرت هم از آن طرف پشت بام افتادن است. خب بله، تمرکز زیادی چیز بدی است، اما تشتت زیادی چی؟ آن چیز خوبی است؟ نه آن هم بسیار بد است. حالا ما بعد از ده سال تجربه، من هشت سال است که تقریباً در رأس قوهی مجریه هستم. شاید کمتر کسی در رابطهی با قانون اساسی از لحاظ اجراء به قدر من تجربه دارد. من هشت سال است به عنوان کسی که میخواسته قانون اساسی اجراء بشود و رئیس قوهی مجریه هم بوده با این مسأله سر و کار دارم. گمان میکنم مسئولین بالای دیگر جمهوری اسلامی، برادرمان آقای نخستوزیر و بعضی از برادران دیگر هم عیناً همین استنتاج من را آنها هم دارند. هر کسی که سر و کار داشته، یعنی میداند. بنده خب بیش از همه با قانون اساسی و با اجرای این قانون سروکار داشتم، میبینم من. اینجوری که در قانون اساسی ما تشکیلات قوهی مجریه، ترسیم شده و همچنین تشکیلات قوهی قضائیه، اینجوری نمیشود مملکت را بهدرستی و باقدرت اداره کرد. این مشکل دارد. مربوط به :بیانات در گفتگوی انتخاباتی تلویزیونی - 1364/05/14 عنوان فیش :مقایسه ایران سال 64 با سال 60 کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتش جمهوری اسلامی, سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, نفت, دفاع مقدس, همکاری قوای سه گانه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یک ترسیم کلی از چهرهی کشور اگر بشود و ما قیافهی ایران را در سال 1360 - اواسط 1360 - که انتخابات قبلی انجام گرفت - و حالا - که اواسط 1364 است - بکنیم خیلی حقایق بر ما روشن خواهد شد. چهار سال پیش در اواسط سال - که آن انتخابات انجام میشد - کشور ما در چه وضعی بود؟ اگر من بخواهم در چند جمله خلاصه کنم باید بگویم آن روز ما یک کشوری داشتیم به معنای واقعی کلمه متلاطم، دچار هرج و مرج، وضع اقتصادی در نهایت بدی، وضع ذخائر ارزی به یک وضع تأثرانگیز و وحشتانگیز - که من فراموش نمیکنم در اولین هفتههایی که من انتخاب شده بودم و این مسئولیت را به عهده گرفته بودم، یکی از برادران مسئول آمد یک آماری به من داد که واقعاً مثل یک پتک بر سر من وارد شد. مسئولین بانک مرکزی ما، مسئولین امور ارزی ما در قبل از این جریانات یک کسانی بودند که ملت در تعهد آنها و در صداقت آنها تردید داشت و شک داشت و بعد هم این تردید ملت معلوم شد به جا بوده، گذاشتند و در رفتند - یک میراث این چنینی برای ما گذاشته بودند. صادرات نفت ما در کمترین اندازهی طول دوران شاید صادرات نفتی ما بود، در حدود سیصد هزار بشکه در روز که اصلاً بهیچوجه قابل ذکر برای یک کشوری مثل کشور ما با این منابع با این اتکائی که به نفت داشتیم و برای ما درست کرده بودند نبود، واقعاً وحشتانگیز بود. وضع امنیت مرزها، امنیت مناطق مختلف کشور، حتی امنیت شهرها به شکل بسیار بدی بود، مردم در هر جا که بودند احساس عدم ثبات میکردند. هیچکس توی مملکت ما احساس نمیکرد که این کشور یک کشور باثباتی است. تبلیغات جهانی علیه ما این بیثباتی و این تزلزل را روزبهروز بیشتر در ذهن مردم فرو میکرد. قدرتهای بزرگ جهانی مثل کفتارهای مردارخواری که منتظرند یک طعمهای پیدا کنند و بروند و شکمهای خودشان را سیر کنند از اطراف کشور را تهدید میکردند. ضد انقلاب ناتوان و نالایق و مطرود و منفور مثل شغالهایی که زوزه میکشند از اطراف دنیا بوسیلهی رادیوها و بلندگوهایی که استکبار جهانی در اختیارشان گذاشته بود، زوزه میکشیدند و برای این مردم دائماً رجز میخواندند، و خودشان را به دو ماه دیگر به سه ماه دیگر که به این کشور خواهند برگشت نوید میدادند، و دل مردم را خالی میکردند، و اوضاع را هر چه بیثباتتر جلوه میدادند. وضع فرهنگی ما چهجوری بود؟ دانشگاه نداشتیم، دانشجوئی در این مملکت وجود نداشت، بساط کار آموزش عالی - که اساس سازندهی آیندهی کشور هست - در حال تعطیل و رکود کامل بود. البته برادران و عناصر مفید و عزیزی داشتند برنامهریزی میکردند که آیندهی کشور را بسازند، اما آن روز ما هیچی نداشتیم. وضع ارتش ما به یک شکل گریهآوری بود، یک مدتی ارتشیهای ما دل خوش کرده بودند به شعارهایی که آن فراری از کشور و مطرود ملت برایشان شعارهایی داده بود، چیزهایی گفته بود، اینجور وانمود کرده بود که همه دشمن ارتشند و او فقط حامی ارتش است. حالا او معزول شده بود فراری شده بود، ارتش در یک حال حیرتی به سر میبرد که آیا چه خواهد شد؟ ارتش میماند؟ از بین میرود؟ حمایت میشود؟ نمیشود؟ در یک حال افسردگی و بیدلی مطلق که بنده که در امور ارتش یکقدری وارد بودم، آن وقت میدیدم که چه روحیهای حاکم است. وضع جنگ که واقعاً یک وضع تأسفانگیزی بود، ده- پانزده تا شهر ما زیر آتش توپخانهی مستقیم دشمن بود. اهواز بزرگ، دزفول شجاع و مقام،اندیمشک، شهرهای فراوان دیگر بودند که زیر آتش توپخانهی دشمن بودند، و دشمن اینها را میکوبید. یک چنین وضعی بود، دولت یک دولت بیثباتی بود. البته کابینهی شهید رجایی خب برادران خوبی بودند، کابینهی شهید باهنر برادران خوب و عزیزی بودند - اما خب با شهادت شهید باهنر یک تکانی خورده بود این کابینه، بعد برادر بزرگوارمان جناب آقای مهدوی نخستوزیر شده بودند، یک تغییری در کابینه ایشان داده بودند. آن کابینهای که بود باز با تغییر کابینه یک حالت بیثباتی بود، طبعاً انتخابات یک اعلام تغییر کابینهای به حساب میآمد و وزراء نمیدانستند که چقدر دیگر خواهند بود؛ بعد هم که ما آمدیم و کابینه معرفی کردیم باز وزرایی که آمده بودند واقعاً نمیدانستند که اینها یک ماه خواهد ماند، دو ماه خواهند ماند، خود من - که انتخاب شده بودم - حتی مسئولین امنیتی و انتظامی واقعاً نمیدانستند که این دوران ریاست جمهوری یک ماه طول خواهد کشید، دو ماه طول خواهد کشید. یادم نمیرود یک روز یکی از مسئولین انتظامی کشور سراسیمه آمد پیش من، داشت مسافرتی میکرد طرف اصفهان یا کجا، در قم یک خبری شنیده بود سراسیمه برگشته بود، آمد پیش من خلاصهی این خبر این بود که شما تا یکی- دو ماه دیگر بیشتر زنده نیستی. یک چنین وضع بیثباتی، یک چنین وضع تزلزل، یک گسیختگی، یک نابسامانی، در همهی جهات بر کشور حاکم بود. دشمن در خاک ما بود، هزارها کیلومتر مربع در اختیار دشمن بود، در اشغال دشمن بود، این وضع چهار سال پیش ما بود، امروز شما نگاه کنید به وضع کشورما. امروز همه چیز در نقطهی مقابل قرار دارد. از لحاظ وضع سیاسی و اعتبار جهانی آن روز هیچکس خیال نمیکرد این نظام و این کشور حتی ممکن است تا یکسال دوام بیاورد. امروز ما در دنیا جزو سیاستهای تعیینکننده به حساب میآئیم. آن روز امریکا ما را در محاصرهی اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی خودش قرار داده بود؛ از همه طرف روی ما فشار میآورد. امروز امریکا اعتراف میکند که در محاصرهی سیاسی ماست؛ ریگان صریحاً اعلام میکند که از ناحیهی ایران و چند کشور دیگر تهدید میشود. این معنایش این است که ما امریکا را در یک محاصرهی معنوی سیاسی قرار دادیم، و دارد روی این سیاست بزرگ جهانخوار و سلطهطلب فشار میآید. آن روز حتی کشورهای جهان سوم برای ما اعتباری قائل نبودند، با ما ارتباطی نداشتند، ما را به حساب نمیآوردند. اما هنوز یکسال از انتخابات چهار سال پیش نگذشته بود که یکی از رؤسای جمهوری که کشور ما آمده بود بعد از آنی که یکی - دو روز در کشور ما بود، جلساتی گفتگوهایی شد، به من گفت من امروز احساس میکنم که کشور شما نظم دارد، قبلاً هم آمده بود - زمان قبل از انتخابات چهار سال پیش، بعد از انقلاب آمده بود - و اوضاع ما را دیده بود، در جلسات شرکت کرده بود، میگفت امروز من احساس میکنم شما رئیس جمهوری دارید، دولتی دارید، تشکیلاتی دارید، سیاستی دارید، حرفی برای گفتن دارید. امروز دنیا روی ما حساب میکند، ما هر جا برویم با آغوش باز از ما استقبال میکنند، ارتباط با ما برای کشورها و دولتها یک چیز مرغوب و مطلوب است. افتخار میکنند و استقبال میکنند. بسیاری از رؤسای جمهور دنیا مایلند ما از آنها دعوت کنیم بیایند کشور ما، ارتباط داشتن با ما برای آنها پیش ملتهایشان، پیش دولتهای جهان، حتی پیش ابرقدرتها مایهی آبروست، مایهی وجه است؛ وضع وزانت ما اینجوری است. امروز ما یک کشور باثباتی هستیم، امروز هم مردممان احساس میکنند در یک نظام آرام و باثبات زندگی میکنند، هم مسئولین احساس میکنند که دارند کار انجام میدهند. نهادهای انقلابی ما و دولتی ما جا افتاده، وزارتخانهها کار خودشان را میدانند، نهادهای انقلابی کار خودشان را میدانند، سیاستها ترسیم شده است، البته من نمیخواهم بگویم همهی این سیاستهایی که امروز ما داریم اعمال میکنیم درست است، نه، ممکن است بعضی از سیاستهای ما غلط باشد، محتاج تجدیدنظر باشد، محتاج اصلاح باشد، حتماً هم اینجور است، ما که ادعا نمیکنیم معصوم هستیم، اما روال کارها بحمدلله درست است. در جنگ آن روز اگر ده- پانزده تا شهر ما در تهدید توپخانهی عراق بود، امروز ده- پانزده تا شهر عراق در تهدید توپخانهی ماست، ما هر وقت که اراده کنیم میتوانیم ده تا پانزده تا شهر عراق را با توپخانه بزنیم. یعنی سرزمینهایمان را پس گرفتیم، در داخل خاک عراق نفوذ کردیم، برتری نظامی امروز با ماست، در این چهار سال یک چنین وضعی پیدا شده. آن روز ارتش افسرده بود، دلمرده بود، امروز ارتش احساس افتخار میکند، احساس حضور میکند، امروز ارتش احساس میکند که در سرنوشت کشور مؤثر است، احساس میکند که مورد محبت مردم است. فرماندهان هر سه نیروی ما مردمان متعهدی هستند، کسانی که در فرماندهی نیروها دارند کار میکنند و مسئولین بالا از عناصر حزباللهی، از عناصر مؤمن، از عناصر علاقمند به این نظام هستند و ارتشیهای ما امروز در خطوط مقدم جبههها دارند کار میکنند. سپاه پاسداران آن روز با زحمت زیاد بایستی مختصر تجهیزاتی را به دست میگرفت. امروز سپاه پاسداران یکی از مراکز عمدهی تولید و سازندگی پیشرفتهترین سلاحهای ماست. پیچیدگی نظامیاش، پیچیدگی انقلابی و سیاسیاش، پیچیدگی تکنیکیاش امروز یک واحد عظیم و باارزش و افتخارآمیزی برای ما در انقلاب و در پیش جهانیان بوجود آورده. امروز ضدانقلاب مأیوسانه حرف میزند؛ آن خانه به دوشهایی که در پاریس و در واشنگتن و در کشورهای دنیا غریبوار و مأیوس دارند از اینجا به آنجا میروند و خانه عوض میکنند و هی حرف میزنند، آنچه را که میگویند خودشان هم میدانند که پوچ و بیمغز و بیمحتواست. کشور یک کشور باثباتی است، سیاست یک سیاست جا افتاده است. بین مسئولین کمال هماهنگی وجود دارد. من این نکته را خوب است به شما برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور بگویم، امروز بین مسئولین بالای کشور نهایت صمیمیت و هماهنگی است. شاید برای شما جالب باشد که بدانید ما جلسهی رؤسای سه قوه که از رؤسای سه قوه بنده، برادر عزیزمان جناب آقای هاشمی، برادر عزیزمان جناب آقای موسوی اردبیلی و برادر عزیزمان آقای مهندس موسوی نخستوزیر و برادر عزیزمان آقای حاجاحمدآقا - فرزند محترم و بزرگوار امام - که شرکت میکنند در این جلسه و ما خواهش کردیم که ایشان شرکت کنند که مسائل این جلسه در حضور امام منعکس بشود، این جلسه هفتهای یکبار تشکیل میشود، ما ، برادرانی که در این جلسه شرکت میکنند همیشه خوشحالند که آن شبی که جلسه ما در آن شب تشکیل میشود نزدیک بشود و خشنودند و از این جلسه لذت میبرند و بهترین جلسات ماست. البته خوب تحلیلهای ضد انقلاب و استکبار جهانی –حالا ضد انقلاب که قابل ذکر هم نیست- حتی سیاستگذاران و دستگاههای سیاسی جهانی هم مینشینند راجع به مسئولین بالا اختلافاتی که بین اینها هست درگیریهایی که وجود دارد، همینطور هی میبافند و حرف میزنند، حرفهای آنها توی جلسات رؤسای سه قوه - که ما مینشینیم - جزو جُکهای جلسهی ماست، که فلانی و فلانی با هم مخالفند، فلانی و فلانی با هم معارضند، و ما آن صمیمیت و صفایی که بحمدلله در بین مسئولین هست فکر میکنم در دنیا و در بین مسئولین کشورها کمنظیر باشد اگر نگوئیم بینظیر. الحمدالله با یک انسجامی کشور دارد حرکت میکند و این وضعی است که امروز ما داریم. من به طور خلاصه بگویم دستاورد این چهار سال دستاورد بسیار ارزشمندی است، البته این مربوط به من نیست؛ این مربوط به شما ملت است، مربوط به مسئولین عزیز ماست که با تلاششان با زحمات خستگیناپذیرشان این دولت، نخستوزیر، وزراء، مدیران و دستگاههای مختلف در سطوح مختلف واقعاً شب و روز تلاش کردند، کار کردند و مخصوصاً رزمندگان عزیز ما در جبههها که بیشترین افتخار مال آنهاست، بیشترین هنر را آنها به خرج دادند و ما توانستیم به برکت حمایت شما مردم و به برکت فداکاری آن رزمندگان و تلاش خستگیناپذیر عزیزانمان در سطوح مختلف، کشور را از آن وضع برسانیم به این وضع و این مایهی افتخار ماست. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :انتشار اعلامیه سرشار از کذب بنی صدر در پی عزل از فرماندهی کل قوا کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از مخالفین طرح[عدم کفایت سیاسی بنی صدر] به عنوان دفاع از آقای بنیصدر اظهار کردند که مخالفان وی برکناری او از فرماندهی کل قوا را مورد بهرهبرداری قرار داده و جو را متشنج کردهاند و مجال سخن برای او نگذاشتهاند. این برادر محترم گویا فراموش کرده است که آقای بنیصدر در پاسخ به اقدام امام در برکناری وی اعلامیهای داد که با این که سرشار از کذب و قلب حقیقت بود و در آن مردم را تحریک در مقابل دولت و به شورش و برهم زدن نظم عمومی کرده بود، اجازه یافت که از همین تریبون مجلس خوانده و از طریق رادیو و رسانههای گروهی در سراسر کشور پخش شود و البته پیش از آن، بسیاری از رادیوهای وابسته به شبکهی تبلیغاتی صهیونیستی پخش شده بود. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :کارشکنی بنی صدر علیه دولت رجائی کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آقای بنیصدر در مقابله با کسانی که وی آنها را دشمن خود فرض میکرد، از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و حتی از این که رویههای تخریبیش اساس جمهوری و استقلال کشور را خدشهدار میکند، پروایی نورزید. شاید امروز بالأخره وقت آن رسیده باشد که بپرسیم ماجرای بحران عمومی که یکی از نزدیکان و مشاوران وی در مناظرهی کذایی تلویزیونی مطرح کرد، واقعاً چه بود؟ سندهای افشاگرانهای در این زمینه در دست است. بر اساس صورتجلساتِ یکی از جمع مشاوران و همفکران نزدیک ایشان- این صورتجلسه همینجا موجود است- یکی از نقشههای آنان این بوده است که پس از روی کار آمدن دولتی که مجلس به آن رأی تمایل داد، آقای بنیصدر او را نمیپسندد، با کارشکنیها و مخالفخوانیها جلوی موفقیت او را بگیرند تا بیآبرو و ساقط شود و با یک جدال سیاسی، کارها را خود قبضه کنند. رفتار نخستوزیر آقای بنیصدر و دوستانش در مقابله با دولت آقای رجایی قدم به قدم نشاندهندهی همین طرح است. تقوای سیاسی و تعهد اسلامی که شرط اصلی ریاست جمهوری است، چنین روشی را نفی میکند و هرگز با آن نمیسازد. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :مصادیق سیاست بازی بنی صدر کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در انقلاب و نیز در جمهوری ما که ثمرهی آن بود، ویژگی بارز چشمگیری میتوانست آن را از همهی تجربههای متشابه متمایز کند.«حقیقتگرایی» به جای «سیاستگرایی» بوده. همه چیز در روش و رفتار امام و در خطوط سیاسی داخلی و خارجی ما از چنین روشی خبر میداد. آقای بنیصدر در مقام ریاست جمهوری این روش را نقض کرد و سیاستبازی را جانشین حقیقتگرایی کرد. نمونهی این رفتار را در ایشان میتوان به وضوح و تکرار دید. از آن جمله است موضعگیری در مقابل گروهها و گروهکها. پیش از ریاست جمهوری، مجاهدین را به نحوی محکوم کرد. پس از ریاست جمهوری که به سازماندهی آنان احساس نیاز میکرد، آنها را به خود نزدیک ساخت. کارت حمل سلاح برای آنان صادر کرد و از عناصر و سازماندهی آنان برای ادارهی اجتماعاتی که تشکیل آن را برای مقاصد خود لازم میشمرد، بهره گرفت. سندی به خط و امضای رجوی در دست است که حاکی از همفکری و همکاری آنان با آقای بنیصدر در رابطه با انتخابات مجلس شورای اسلامی و نقض طرح دومرحلهای و بعضی مطالب دیگر است. لحن حرف در این نامه که به خط رجوی است، خطاب به آقای بنیصدر جوری است که حاکی از استمرار روابط ایشان میباشد. این آقایان خیلی صمیمی و دوستانه پیشنهاد میکنند و نظر میدهند، سؤال میکنند و اعلام همفکری میکنند. از آن جمله از موضعگیری او نسبت به امام، همین اواخر به ظاهر خود را به امام متعهد وانمود میکرد. امام را پدر و مراد خود مینامید و نام امام، آری فقط نام را گرامی میداشت، اما در عمل همهی جوانب دیگر ولایت فقیه را مورد تعرض قرار میداد. امام از سپاه با آن لحن تجلیل میکرد و او سپاه را مکرراً، از جمله در 14 اسفند در سخنرانی و غیره، به صراحت میکوبید. امام تصرف لانه جاسوسی را انقلاب دوم مینامید و او بارها آن را رد میکرد. امام قبل از عاشورا به روزنامهها اعتراض کرد و بر آنان به خاطر پرداختن به مسائل تفرقهانگیز و تشنجانگیز نهیب زد و او در سخنرانی عاشورا گفت که جنگ موجب آن نمیشود که روزنامهها محدود شوند. امام هیئت سه نفری را حاکم ساخت و او آن را بیاعتبار دانست. امام شورای عالی قضائی را معتبر و مرجع شمرد، او آن را غیر قانونی اعلام کرد. امام در اسفند 59 روزنامهها را موظف به سکوت و عدم تعرض به همدیگر نمود، او در اولین شمارهی روزنامهاش در فروردین 1360 کارنامهی خود را سرشار از مطالب خلاف حقیقت و تشنجانگیز منتشر کرد. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :مصادیق عدم صداقت بنی صدر کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از اصول اخلاقی اسلام و مصداق بارز تقوا و امانت که جزء صلاحیتها و شرایط رئیسجمهور در قانون اساسی به شمار آمده است. صداقت و راستگویی است. آقای بنیصدر این شرط را نقض کرده و اساس کار خود را بر عدم صداقت در اظهار و در عمل نهاده است. مثال، بهرهی بانکی است که قبلاً بارها گفتهام و تکرار نمیکنم. اما مثال برجسته و واضح، مسألهی گارد ریاست جمهوری است. به دنبال اعتراضهایی که در طی عملکرد روز 14 اسفند نسبت به گارد ایشان در سطح جامعه مشاهده شد، ایشان بارها حضور گارد ریاست جمهوری را منکر شد و در کارنامهی خود صریحاً نوشت «مرا گاردی نیست.» در اختیار اینجانب یک پروندهی قطور دربارهی گارد ریاست جمهوری است. این پرونده بخشی از پروندهی مربوط به گارد ریاست جمهوری است که دو برابر این است و آنچه در اختیار بنده است، وجود چنان گاردی که در اوایل سال 1359 تشکیل شد و حتی از مربیان کرهای برای آموزش آن کمک گرفته شده است، مدلل میسازد. از آن همه فقط به یک برگ اکتفا میکنم و بقیه در دسترس است. این نامهای است که آقای بنیصدر در تاریخ 25/3/59 نوشتهاند: «سرکار سرهنگ سیروس پرچمدار، به موجب این فرمان -توجه به تعبیرات بکنید- از تاریخ 11/2/59 به سمت مسؤول گارد حفاظت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میگردید. ضروری است هرچه سریعتر نسبت به سازماندهی و آموزش اقدام و از بروز هرگونه بینظمی در کلیهی مراسم، جلوگیری به عمل آورید. رئیس جمهور دکتر ابوالحسن بنیصدر -امضای او که پای ورقه موجود است. ایشان با وجود چنین فرمانی، این طور صریح در کارنامه نوشته مرا گاردی نیست. عوامل ایشان هم شروع کردند مقدمهچینی که بله، ایشان گاردی ندارند. به دنبال شایعهی مسافرت دو تن از یاران ایشان به اروپا و شاید امریکا برای مقاصدی نامعلوم، ایشان روز 14 اسفند با کمال صراحت و جسارت این شایعه را مطرح کرد. برای اثبات دروغ بودن آن، آن دو نفر مشار الیه را که آقایان منصور فرهنگ و سنجابی بودند، در تریبون نزد خود فراخواند و به مردم نشان داد وحضور آنان در آن ساعت را دلیل دروغ بودن شایعهی مسافرت آنان قلمداد کرد. سندی در اختیار هست که مسافرت آقای منصور فرهنگ را که مضمون شایعهی تکذیب شده است، مسلم میسازد. سند: «وزارت امور خارجه، ادارهی گذرنامه. خواهشمند است دستور فرمایید جهت جناب آقای دکتر منصور فرهنگ و احمد تاجیک، مشاورین ریاست جمهوری که برای انجام مأموریتی عازم کشورهای فرانسه، انگلیس، ایتالیا، آلمان غربی، اتریش و سوئد هستند، گذرنامهی سیاسی صادر و روادید لازم را تهیه فرمایید. فیش مبلغ چهل هزار یال پول عوارض خروج و چهار قطعه عکس و رونوشت شناسنامه مشار الیهما پیوست میباشد». البته بعد، در زیرش رئیس دفتر ریاست جمهوری، آقای تقوی آن را امضا کردهاند. در کنار این امضا هم با خط آقای تقوی نوشته است که به ادارهی امور مالی ایفاد میگردد تا نسبت به مورد مبلغ چهل هزار ریال که بابت عوارض هست، ادارهی امور مالی آن را بدهند و نیز بلیت رفت و برگشت را تهیه کنند. در مورد شایعهی اقامت ایشان در یک کاخ، بارها نوشت و گفت که من هیچ خانهای از خود ندارم و در هیچ کاخی سکونت نمیکنم. اینجانب خود و همه اعضای شورای انقلاب سابق و دیگران شک ندارند که ایشان تا آخرین روز اقامت خود در تهران، در کاخ یکی از اعضای خانوادهی رژیم سابق که در مجاورت نخستوزیری که محل کارشان بود و با همان تزئینات و تشریفات دستنخورده باقی مانده، زندگی میکرد. در ایام اقامت در دزفول نیز در کاخ سلطنتی -در پایگاه هوایی دزفول است- اقامت داشت. اینجانب در هر دو محل ایشان را زیارت کرده و به آن شهادت میدهم. این وضع تقوا و امانت و صراحت ایشان است. آیا با این وجود کسی میتواند مدعی کفایت و صلاحیت لازم در ایشان باشد؟ مثال دیگر وابستگی ایشان به جبهه ملی است که بارها آن را انکار کردهاند و مثالهای فراوان دیگر. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :مصادیق بی ارزش جلوه دادن عظمت امام(ره) و حضور مردم توسط بنی صدر کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), دشمنی با امام خمینی(ره), بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بیشک چهرهی منور و شخصیت والای معنوی و روحانی و هوشمندی و قاطعیت امام خمینی سنگینترین وزنهی انقلاب و جمهوری ماست. حضور مردم در صحنه وزنهی عظیم دیگری است که دشمن را مأیوس میکند و نظام جمهوری اسلامی صحنهی اقدام و مجاهدت امام و امت است. هماکنون آیا کوشش عمدی یا سهوی در بیقدر کردن این عظمتها به چه تعبیر میشود؟ به خیانت یا عدم کفایت؟ فعلاً ما به دومی اکتفا میکنیم. اکنون به شاهکارهای آقای بنیصدر در این مورد توجه کنید. در مصاحبه با مجلهی «لوماتن» خبرنگار میپرسد آیا امام خمینی از این وضع نگران نیست؟ بنیصدر: «چرا. مسلماً من به او نامه نوشتهام و در اینباره با او صحبت کردهام. امام فقط به اخبار و اطلاعاتی که دریافت میکند و طبق طرز فکر خاص خود عمل میکند. از آنچه میبینیم و تجربهای که در عمل به دست میآورم، این نتیجه حاصل میشود که امام با واقعیت تماس مستقیم ندارد. شاید هم عقیده دارد که اگر از تمام این مسائل سخن گفته شود، مردم ناامید خواهند شد». در مصاحبه با «میدل ایست» هم دربارهی محدود بودن اطلاعات امام مطالبی هست که البته این مصاحبه، از مصاحبههای مفصل و تکاندهنده است. در این مصاحبه، دو بار دربارهی امام صحبت میکند و هر دو بار میگوید که به امام اطلاعات نادرستی میدهند. در این تعبیر ایشان، امام یک فرد سادهای است که آنجا نشسته است، میروند و به او خبر میدهند و ایشان هم بر طبق آن خبرها نظر میدهند. -تاریخ این مصاحبه 8/1/1360 است.- در بخش دیگری از همین مصاحبه دربارهی نظام جمهوری اسلامی، آقای بنیصدر میگوید: «قبلاً، یعنی در دوران شاه، لااقل دورنمایی وجود داشت؛ دورنماهای تمدن بزرگ، امروز حتی این هم وجود ندارد». در بخش دیگری از همین مصاحبه دربارهی حضور مردم در صحنه میگوید: «لطیفهای در ایران جاری است؛ طالقانی از بهشت تلگرامی به امام خمینی میفرستد که من در بهشت با شاه ملاقات کردهام، اما از شهیدان انقلاب خبری نبود.» بنیصدر اضافه میکند: «این وحشتناک، ولی گویا و پرمفهوم است.» من از ملت ایران میپرسم آیا در ایرانِ شما چنین لطیفهای هست که مضمون آن بیایمانی به خون شهدای انقلاب و در مقابل، ایمان به شاه یعنی قاتل این شهدا باشد؟ آیا این لطیفه را ذهن بیاعتقاد آقای بنیصدر به انقلاب و خونهای شهدای انقلاب نساخته و نپرداخته است؟ مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :افشای اسرار اقتصادی کشور ؛یکی از دلایل عدم کفایت سیاسی بنیصدر کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر, شورای انقلاب, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : افشای اسرار اقتصادی کشور نیز یکی دیگر از دلایل عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر است. اظهار میزان نیاز ایران به صدور نفت و میزان موجودی ارزی کشور و اظهار فلج اقتصادی از آن جمله است. وی بی آن که توجه کند که موجودی ارزی در ماه هشتم سال پایین است، (ایشان آن وقت صریحاً اظهار کردند) نمیتوان آن را گناه دولتی دانست که در اواسط ماه ششم بر سر کار آمده است، بلکه معلول عدم کفایت دستگاهی است که بیش از 9 ماه بر جریان اقتصاد جامعه و بانک مرکزی مسلط است و این خود او و مؤسسات نزدیکش را محکوم میکند و نه دولت رجایی را. در حقیقت کشور جمهوری اسلامی را در جهان بیاعتبار کرد و ضربهی مهلکی بر اعتبار اقتصادی ایران در جهان وارد آورد. او صریحاً اعلان کرد که ما چقدر ذخیرهی ارزی داریم، برای این که آقای رجایی را بکوبد و بگوید که دولت از بانک مرکزی وام گرفته و چه کرده و کم شده، در حالیکه تنظیم پول مسئولیتش با دستگاه اقتصادی کشور، یعنی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی است. و این که آقای مهندس سحابی دیروز گفت که بنیصدر سه ماه وزیر اقتصاد و دارایی بود، این خلاف است. آقای بنیصدر بعد از آن هم که رئیسجمهور شد، خودش یک کفیلی گذاشت در شورای انقلاب. همان وقت با تعیین یک وزیر از شورای انقلاب مخالفت شد. یعنی ماها مخالفت میکردیم و میگفتیم که باید به تصویب شورای انقلاب برسد و ایشان میخواست خودش کسی را منصوب کند. تفصیلات زیادی دارد. ایشان میتوانست به راحتی یک اکثریت ضعیفی از شورای انقلاب پیدا کند، یعنی آقای بنیصدر از همان وقت در شورای انقلاب یک اکثریت ضعیف یعنی نصف به علاوه یک میتوانست پیدا کند و کرد این کار را مثل خیلی کارهای خلاف قانون دیگر. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :مصادیق مناقاشات سیاسی بنی صدر در زمان جنگ کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ دفاع مقدس, بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, خرمشهر, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در سیام شهریور 59 حملهی بزرگ متجاوزان عراقی به خاک ما آغاز شد. سیزده روز قبل از آن، آقای بنیصدر در یک سخنرانی (17 شهریور) با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلی و با طرح مسائلی که در فارغترین اوقات نیز از یک فرد مسئول، ناروا و غیر مسموع است، منشأ یک سلسله خصومتهای داخلی میان مردم و پیدایش جو اختلاف و کدورت شد. آیا بنیصدر در آن هنگام از حدوث قریبالوقوع جنگ مطلع بود یا نه؟ به هرترتیب یکی از این دو شکلِ بیتقوایی و بیکفایتی بر آن منطبق است. به گمان سرکار، بنیصدر انتظار چنان حملهای را داشت. خود ایشان یک جا تصریح میکند که خبر داشت، ولی قاعدتاً او چنان کسی است که مناقشات و درگیریهای سیاسی برای او بر هرچیزی مقدم است؛ حتی در حال جنگ. نمونهای از این روحیه را که در طول جنگ نتوانست آن را هرگز پوشیده نگه دارد، در شمارههای متوالی کارنامه و در مصاحبهها و سخنرانیهای عاشورا و 14 اسفند و قزوین و اصفهان و غیره به وضوح میتوان دید. اکنون نمونهای را که در ارتباط با حادثهی سقوط بخش غربی خرمشهر عزیز است، ارائه میدهم. در نامهای که اینجاست و دو سه روز قبل از این حادثهی دردناک به ایشان نوشتهام، چنین نوشتهام: «در مورد خرمشهر و آبادان نظر من این بوده و هست که این دو شهر را باید دو گردان پیاده مکانیزه یا یک گردان پیاده و یک گردان زرهی در دو سوی این شهر، یعنی یکی در محور خرمشهر-شلمچه و دیگری در تقاطع خطوط ماهشهر–آبادان و اهواز-آبادان حفاظت کنند. تانکها در سنگر قرار گیرند و از آسیب ضد تانک دشمن محفوظ بمانند و از پیشروی دشمن جلوگیری کنند و برای نیروهای ضد تانک ما این فرصت را فراهم کنند که به دشمن دستبرد و آسیب وارد آورد. شما در تلگراف از من پرسیدهاید که اگر از نیروی دیگری اطلاع دارم، چرا به شما اطلاع ندادهام. مایهی تعجب است. نیروئی که من از آن خبر دارم، نیروی ارتش است که شما فرمانده آن هستید، بلکه نیروهای پیاده و زرهی مستقر در دزفول است که به قول خودتان شما هر روز دو بار از آن بازدید میکنید. من میگویم این نیرو که یک ماه است به تدریج جمع شده و هنوز مورد بهرهبرداری واقع نشده است، میتوانست بخشی از خود را به این منظور اختصاص دهد. همان وقت این نامه را به دفتر امام و اسناد سری مجلس شورای اسلامی فرستادم، در شورای انقلاب هم بایگانی کردم و به شورای عالی دفاع هم برای ثبت در تاریخ فرستادم. سوابق نامه این است که من خدمت امام رسیدم. ایشان در پیام کوتاهی که به وسیلهی من به همهی سران نظامی دادند، چند نکتهای را گفتند. از جمله این بود که: «در کار آبادان و خونینشهر، از سوی مسئولان احساس تعلل میکنم. اگر نمیتوانید، به من بگوئید تا خود در اینباره تصمیم بگیرم. من باید به اسلام و به این ملت پاسخ بدهم.» این عین عبارت امام بود که من یادداشت کردم و بلافاصله به آقای بنیصدر تلگراف کردم. آقای بنیصدر در پاسخ تلگراف من یک تلگراف خیلی تندی به من زدند که متن تلگراف ایشان هم موجود است و از این سؤالات و اظهارات من به شدت رنجیده و طلبکار و ناراحت شدند که چرا چنین تلگرافی زدهاید. من در پاسخ تلگراف ایشان این نامه را نوشتم که خیلی مفصل است و فقط بخشی از آن را خواندم. ایشان در کارنامهای که همان روزها نوشته بود و به خاطر مسائلی در روزنامهی انقلاب اسلامی چاپ نشد، (اگر یادتان باشد، یک شمارهی انقلاب اسلامی بدون کارنامه درآمد. نسخهی چاپ نشدهی آن کارنامه الان در اختیار من است.) ایشان در این کارنامه از این حادثه، مسألهی خرمشهر و تکیهی ما روی مسأله چنین یاد میکند: «از آبادان تلفن میشد که خرمشهر سقوط کرده است. سرهنگ رضویفر که در خرمشهر دفاع شهر را به عهده دارد، میگفتند حصبه دارد و پیدرپی میگفت: «شما قول داده بودید که تا امروز مرا کمک کنید و نیرو برسانید. چرا نیرو نرساندید؟ در برابر خداوند و در برابر ملت مسئول هستید.» بعد دکتر شیبانی گوشی را گرفت که جیغ و داد کند. چند تشر به او زدم و گفتم مگر نیروها در کف دست من است که به سوی تو پرتاب کنم. آن روز که باید عقل به خرج میدادید، ندادید. حقیقت را از من پنهان کردید و به فرصتطلبها میدان دادید و آنها هم تیشه را برداشتند و به ریشهها زدند. )توضیح حجتالاسلام خامنهای: منظور ایشان مسألهی کشف کودتا و گرفتن عناصر کودتاچی است که از نظر ایشان، مسئول سقوط خرمشهر یا پیشروی دشمن در 80 کیلومتر در خاک ما آن مسأله است.( کی مانده است که برای شما بفرستم؟ مرا در هیچ زمینهای یاری نکردید، در همه حال و در هر کاری، تا وقتی پای حیات و موجودیت خودمان در میان بود، مرا تنها گذاشتید ...» در صفحهی بعد، باز مینویسد:«البته اگر جنگ را هم تمام کنیم، تازه اول داستان است. مشکلهایی از این گندهتر سر راه ماست. هشدارها دادم وقتی همهی اینها بیفایده شد. در 17 شهریور مسأله را باز در میان گذاشتم و باز هشدار دادم. متأسفانه روز بعد «سه تفنگدار» زبان به اعتراض به صورتی که همه از آن اطلاع دارند، گشودند. جوری هم رئیس مجلس عنوان مطلب کرد که پنداری امام به او گفته است این کار را بکنید. بعد معلوم شد امام گفته است که مرا با این کار کاری نیست. خود دانید، یا بکنید یا نکنید. (توضیح حجتالاسلام خامنهای: که من لازم میدانم این جا شهادت خودم را بگویم: من خدمت امام رسیدم. بعد از 17 شهریور، ایشان بعد از مبالغی صحبت به من فرمودند که آقای بهشتی و آقای هاشمی چیزی نگفتند. بخشی از بعضی از خلافهای آقای بنیصدر را جواب دادند. این تعبیر امام بود که من همان وقت به این برادرها و به بقیهی برادرها گفتم که تعبیر امام این است، ایشان اینطوری میگویند.) آقای رجایی رفت در همین مجلس و چنان شیر شد که گفت اگر به وزرای او توهین شود، یا جای اوست یا جای من و هرگز در کنار رئیس جمهور به سر یک میز نخواهد نشست. صحیح!! مدعی منتخب مردم شد. باز هم از هر سوی به من فشار آمد که دیگر دنبال نکنم ... (بعد از چند سطر) خب خود اینها که این جور دنبال قدرت میدویدند، اینها که میخواستند و میخواهند همهی ابزار عمل قدرت در دستشان باشد، کجا هستند؟ چرا به فریاد آبادان و خرمشهر نمیرسند؟ (خرمشهر را گذاشته است حالا که آقای رجائی پست نخستوزیری را گرفته است، به آنجا برسد.) گفتند نیروی مردمی به آنجا میبرند؛ پنج هزار، ده هزار، بعد شد 500 تا که هنوز هم نرسیده است. بله آنجا که پای خطر هست، آنها نیستند.» من در همین نامه، دروغ ایشان را آشکار کردهام و نوشتهام که نیروی مردمی را پنج هزار نفر ما فرستادیم و وارد آنجا شدند (فرستادیم که من نفرستادم، من در اینجا به کمیته و سپاه گفتم، با مشهد تماس گرفتم، با همهی جاهایی که ممکن بود) پنج هزار نفر وارد اهواز شدند که خود ما تحویل گرفتیم و رفتند ماهشهر و خرمشهر و بودند. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :تشنجآفرینی بنی صدر مصداق تقابل او با رهنمودهای امام کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : رئیسجمهور باید در تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی بکوشد و در این زمینه توجه به خط اصلی انقلاب و رهبری آن که مورد پذیرش تمام تودههای میلیونی کشور است، حائز اهمیت فراوان است. کفایت سیاسی رئیسجمهور در درک صحیح پایههای رهبری و حرکت در جهت رهنمودهای آن تجلی میکند. آقای بنیصدر نه تنها در این جهت حرکت نکرد، بلکه عملاً در مقابل رهبری ایستاد و رهنمودهای امام امت مبنی بر حفظ آرامش و جلوگیری از تشنجآفرینی را آشکارا زیر پا نهاد. اختلاف آشکار میان روش او و رهنمودهای امام در آنچه که گذشت و بیشتر از آن، در رفتار مشهود چند ماههی اخیر او قابل تشخیص است، اما بهتر آن است که از زبان و قلم خود او هم در این زمینه سخنی بشنویم. در همان شمارهی کارنامهی منتشر نشده چنین میگوید: «خواستم که این گروهها را از خود براند یا بگذارد که ما با کمک مردم آنها را از سر راه برداریم، ممکن نشد. هر تصمیمی به قراری و طوری بلائی به سرش آمد که نتیجهی عکس داد. این آخری که شورای دفاع باشد. ... روز عید فطر من نزد امام رفتم. پنجاه و پنج دقیقه در منتهای هیجان و داد و فریاد همه چیز را گفتم. بعد هم گفتم و تکرار کردم و ... و .... متأسفانه کسانی که کارشان افساد است، هر چیزی را جور دیگر وانمود کردند. نتیجه این شد که اکنون ما یک ملت تنها شدهایم در برابر دشمنی که از ابتدا خود را برای چنین دشمنی آماده میکرده است. بعد دربارهی مجلس گفتم که آقا من خواهان یک مجلس ضعیف نیستم، ولی این مجلس ضعیف است. مجلسی که انتخاباتش در وضعی انجام گرفت که گرفت، که کسانی انتخاب شدند که شدند، مجلسی نیست که با احساس مسئولیت و علم و اطلاع نسبت به مسائل کشور اظهار نظر کند. در مدتی که از عمر مجلس میگذرد، محصول کار، دولت رجایی است. در یک نامه به امام نوشتم که مصیبت این دولت از مصیبت جنگ و تجاوز دشمن، به مراتب بیشتر است و دیگر هیچ…» مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :مصادیق قدرت طلبی بنی صدر کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر, شورای عالی دفاع نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نفی قدرت مطلقه از ویژگیهای انقلاب ما بود، طبعاً جمهوری ما از پذیرش هر قدرت دیگری ابا و امتناع دارد و قانون اساسی ما نیز بر همین پایه، پایهی شکستن قدرت و تقسیم آن میان نهادهای قانونی، شکل گرفته است. آقای بنیصدر، درست به عکس، همواره جویا و تلاشگر قدرت مطلقه بود. طبیعی بود که در برابر او مقاومت میشود و او این مقاومت را کارشکنی مینامید و جای تأسف است که کسانی هنوز هم همان سخن را تکرار میکنند و قولاً و عملاً به قدرتطلبی و قدرتگرایی جنبهی مشروعیت میدهند. ایشان بر خلاف صریح قانون اساسی که قوا را منفک و مستقل میشمارد و برخلاف اصول مردمگرایی، معتقد بود که مجلس باید هماهنگ با رئیسجمهور باشد. این توهینی آشکار به مجلس و نمایندگان مردم بود که بارها از طرف ایشان تکرار میشد. دستگاه قضایی را که حاضر نبود آلت دست ایشان شود و کسانی را که ایشان مایلند، به مناصب عالی قضائی بگمارد، بارها متهم به فساد و عدم رعایت قانون و شرع میکرد و اعضای شورای عالی قضائی را که همه منتخب امام و از برجستگان روحانیون بودند، به قدرتطلبی و فسادگرایی، متهم میکرد. حتی برای حفظ قدرت مطلق از تعبیر و تفسیر نادرست قانون اساسی هم دریغ نکرد. ایشان در 12 فروردین 1360 اطلاعیهای داد و استناد آورد به نص صریح قانون اساسی و بند پنج بیانیهی مورخ 25/12/59 رهبر انقلاب که گفتهاند «مسائل مربوط به دفاع در شورای عالی دفاع مطرح و رسیدگی میشود و بعد از تصویب، تصمیمگیری با فرمانده کل قواست و بدون این نباید در مسائل دفاعی تصمیمی انجام بگیرد. لازم میداند به کلیهی ارگانها، وزارتخانهها و نهادها و سازمانهای دولتی یادآور شود که کلیهی فعالیتهای تبلیغاتی، نظرات، پیشنهادها، طرحهای سیاسی دربارهی جنگ تحمیلی و هرگونه اقدامی در این زمینه که به نحوی از انحاء در جهان بازتاب داشته باشد، باید در شورای عالی دفاع طرح تا پس از تصویب به وسیلهی فرماندهی کل نیروهای مسلح، ابلاغ و به اجرا گزارده بشود.» این را ایشان به صورت اعلامیهای عنوان میکند و استناد میکند؛ اولاً به قانون اساسی ثانیاً به فرمان امام. در قانون اساسی راجع به شورای عالی دفاع اصلاً به صورت مستقل بحث نشده است؛ به صورت تطوری در ضمن وظایف رهبر اشارهای به شورای عالی دفاع است که در آن اشاره، شورای عالی دفاع هیچ یک از آن وظایفی را که ایشان ذکر کردند، برعهده ندارد. در فرمان مورخ 25/12/59 امام هم عیناً همینطور، یعنی قبلاً امام فرمانی داده بودند که طبق آن شورای انقلاب موظف و متعهد کلیهی امور مربوط به جنگ بود و در فرمان 25 اسفند، این وظایف را امام از شورای عالی دفاع گرفتند و شورای عالی دفاع را طبق قانون اساسی منظور داشتند. ایشان یک دروغ صریح و آشکاری را در اعلامیه میگنجاند و به آن استناد میکند و مقصودش این است که آقای رجایی همان وقت یک اظهاری در زمینهی مسائل بینالمللی کرده بودند. ایشان میگفتند این به جنگ مربوط است و شما چرا در سیاست خارجی که به جنگ مربوط است، با یک یا دو واسطه، این اظهار را کردهاید؟ این اعلامیهی ایشان و نحوهی بهرهبرداری ایشان از قانون اساسی است. و حتی در مقابله با مردم نیز در مصاحبهای اعلام کرد که این مردمند که باید خود را عوض کنند نه من. یعنی مردم باید طبق نظر آقای بنیصدر عوض شوند. به نظر میرسد که منافی این خصلت با تقوی و امانت که از اهم شرایط ریاست جمهوری است، اظهر من الشمس باشد. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :دروغگویی بنی صدر درمسألهی قرارداد پیشنهادی چهار کشور غیر متعهد کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر, عدم کفایت بنی صدر, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : چند موضوع دیگر [درمورد عدم کفایت سیاسی بنی صدر]به نظرم مهم و اساسی میرسید که اینها را نرسیدم بنویسم. یک موضوع، مسألهی قرارداد پیشنهادی چهار کشور غیر متعهد است که ایشان در اعلامیهی اخیر خود در این مورد یک دروغ آشکار گفته است. این قرارداد، یک قراردادی بود که پیش از این در جلسهی شورای عالی دفاع رو شد و اگر چنانچه من مطرح کنم و نمایندگان محترم و ملت ایران اطلاع پیدا کنند که شرایطی که در آن قرارداد به ما تحمیل میکرد، چه بود، همه رد خواهند کرد. دو پیشنهاد در زمینهی آن قرارداد در مجلس گفته شد که آن دو پیشنهاد، یکی از سوی آقای رجایی و یکی دیگر از سوی بنده مطرح شد و پذیرفته شد که اگر این دو پیشنهاد عمل بشود، آن وقت این قرارداد قابل قبول تلقی میشود و ما هنوز پاسخی به آن قرارداد ندادهایم. و ایشان در این اعلامیه وانمود میکنند که این قرارداد وجود داشته و بنا بوده که کشورهای غیر متعهد بیایند و تعقیب کنند آن را و عزل ایشان از فرماندهی کل قوا به این کار صدمه زده و پایان آبرومند جنگ را عقب انداخته است و این یک دروغ آشکار است. مربوط به :نطق در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر - 1360/03/31 عنوان فیش :خاطرات مقام معظم رهبری از بی کفایتی های بنی صدر در شورای انقلاب کلیدواژه(ها) : شورای انقلاب, بنی صدر, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, عدم کفایت بنی صدر, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [چند موضوع مهم و اساسی در مورد عدم کفایت سیاسی بنی صدر وجود دارد که ] یکی دو تا خاطرهی مهم از دوران شورای انقلاب است. یکی خاطرهی تحویل گرفتن گروگانها از دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و سپردن آنان به دست شورای انقلاب است. این از جمله مسائل غوغاانگیز آن روز بود در داخل شورای انقلاب. در آن روز ما معممین شورای انقلاب، مصراً با این کار مخالفت کردیم و گفتیم که این کار را ما حاضر نیستیم و تقبل نمیکنیم. ایشان و بعضی دیگر از آقایان که در شورای انقلاب بودند، مصراً پافشاری میکردند که ما بایستی گروگانها را از دانشجویان بگیریم و در اختیار شورای انقلاب بگذاریم و این چیزی بود که همان وقت هیأتهایی که واسطه میشدند، این را میخواستند و ایشان اصرار میکرد که انجام شود. خاطرهی دوم مسألهی نصب سرپرست رادیو و تلویزیون است که یکی از دوستان خود را در آنجا نصب کرد. اینها هرکدام یک حادثه است. اما این حادثه نشاندهندهی یک جهتگیری در کار آقای بنیصدر است؛ ایشان که این همه دم از قانون اساسی میزند. البته از این کارها در آن دوران بارها داشته است، من سرانگشتی میشمارم. یکی این مسأله است. یک مسأله، مسألهی پاکسازی است که ایشان یک فردی را به عنوان پاکسازی، خودش امضاء کرد و معرفی کرد و حکم شورای انقلاب به او داد و او تمام پاکسازیهای کشور را انجام داده که همان آقای فضلینژاد است که در دفتر ایشان است و مسئول مراجعهی به وزارتخانهها هم برای آوردن پروندهها، همان ایشان بود. و ایشان را حکم داد و به امضای شخص خودش از سوی شورای انقلاب مسئول پاکسازی کرد و تمام کارهایی که در پاکسازی در سطح کشور انجام گرفته است، جز در آموزش و پرورش که مربوط به ایشان نبود، مربوط به این آقاست. اینها کمیتههای پاکسازی در سطح کشور به وجود آوردند و در مقام پاسخ به اعتراضهای مردم سعی کردند بهرهی خودشان را بپوشانند و وانمود کردند که پاکسازیها از سوی روحانیون یا عناصری که خودشان مخالف بودند، از سوی آنها انجام گرفته است. مسألهی آقای فراحی هم از همین قبیل است. ایشان یک روز در شورای انقلاب حاضر شدند، در حالی که چند ساعت قبل رادیو اعلام کرده بود که آقای فراحی از سوی شورای انقلاب به سرپرستی رادیو تلویزیون منصوب شده است. ما چند ساعت بعد که در جلسه شرکت کردیم و شدیداً به ایشان اعتراض کردیم که چرا این کار را کردی؟ گفت که من رأیگیری کردم و تصویب شد. ما گفتیم که این مسأله مطرح نشده و تصویب نشده است. گفت من رأی گرفتم. گفتیم که از کی رأی گرفتی؟ گفت که دکتر شیبانی موافقت کرده است. گفتیم آقای دکتر شیبانی شما موافقت کردی؟ گفت نه. گفت که آقای بازرگان موافقت کرده است. آقای بازرگان آمد، ایشان هم گفت که موافقت نکرده است. بعد [معلوم شد] ایشان نشسته پای تلفن به آقای بازرگان تلفن کرده و گفته آقا بقیه موافق هستند، شما موافقید که آقای فراحی سرپرست رادیو و تلویزیون باشد؟ آقای بازرگان هم گفته بود خوب. بعد تلفن کرده به آقای شیبانی که آقا بقیه موافقند، شما هم موافقید؟ تلفنی، از دور با این زبان از اعضای شورای انقلاب موافقت گرفته. البته ظاهراً از شش نفر که با خود ایشان میشود هفت نفر. ما این را رد کردیم و گفتیم این رأی قانونی نیست. البته چون اعلام شده بود از سوی رئیسجمهور و در رادیو اعلام شده بود که آقای فراحی سرپرست رادیو تلویزیون است، شورای انقلاب مصلحت نمیدانست که علناً و صریحاً مخالفت کند. یکی دیگر از مسائل، ماجرای فتاوی نظرخواهی ایشان است در مورد محبوبیت در بین مردم، که ایشان یک نظرخواهی کرده بودند که نتیجهاش این بود که آقای بنیصدر (شاید ارقام را اشتباه کنم، درست یادم نیست، ولی نسبتها نزدیک به این مقدار است). در میان 80 درصد مردم محبوبیت دارد، امام 53 درصد در میان مردم محبوبیت دارد و بقیه هم که جای خود دارند. ایشان این را آوردند در شورای انقلاب و گفتند که نظرخواهی ما این را نشان میدهد که محبوبیت من از امام امروز در جامعه بیشتر است! و همین را ایشان در یک مصاحبهی خارجی گفته بود و بعد در شورای انقلاب مطرح شد. آقای بهشتی سؤال کرد که شما این را گفتی؟ گفت: «نه، این یک دروغ است.» یادش نبود که خودش در شورای انقلاب این را به ما هم گفته است و از اصل قضیه اظهار بیاطلاعی میکرد. ایشان با یک چنین معرفتی نسبت به مردم و جامعه کارهای خودش را شروع کرد و ادامه داد. بنده خیال میکنم با این تفصیلات، یک دهمش کافی بود برای اینکه عدم کفایت ایشان را ثابت کند. بنده شاید سه برابر آنچه گفتم، الان مطلب اینجا حاضر دارم که میتوانم بیان کنم. مسألهی عدم کفایت ایشان یک مسألهی واضح و مبین است. |