news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرصوتصوتخاطراتخاطرات
نسخه قابل چاپ
1369/03/15

بیانات در دیدار جمعی از مردم خراسان

در سالروز میلاد حضرت امام رضا (علیه السّلام)(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

وظیفهى بنده است که از جمع مؤمن و مخلص و صمیمى شما برادران و خواهران و کاروانى که عطر بارگاه مقدّس ثامنالائمّه (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) را میشود از شما استشمام کرد، صمیمانه تشکّر کنم و خیرمقدم بگویم و دیدار شما و حضور شما را ــ که پیام برکات آن بارگاه مقدّس با شما است ــ شکرگزارى کنم؛ مخصوصاً خانوادههاى معظّم شهیدان و جانبازان عزیز و علماى اعلام و چهرههاى شاخص و برجستهى خراسان.

این روزها یک نگاه دوبارهاى از سوى آدمهاى تیزبینِ عالم به این انقلاب پُرسروصدا و پُرحادثه انداخته شد. از روز اوّل پیروزى انقلاب، در کنار هدفهاى موذیانهاى که دشمن نسبت به این انقلاب و ملّت ایران و رهبر عظیمالشّأنشان داشت، یک هدف براى آنها در اولویّت قرار داشت و آن هدف این بود که نگذارند این انقلاب روحیهى مسلمانها را در دنیا تقویت کند. این خیلى چیز مهمّى است و براى آمریکا و ارتجاع و سردمداران سیاستهاى خبیث استعمارى، بسیار خطر بزرگى است. یک ملّت، یک جمعیّت آن وقتى از میدان خارج میشود و شکست میخورد که روحیهى خود را ببازد؛ رزمندگانى که در میدان جنگ بودند، این مطلب را خوب تجربه کردند. تأثیر روحیه از بقیّهى عوامل در پیروزى و در شکست بیشتر است.

ملّت اسلام که بیش از یک میلیارد نفوس در دنیا دارد ــ کشورهایى در آسیا، در خاورمیانه، در آفریقا با عنوان اسلامى وجود دارد؛ شخصیّتهاى برجسته، دانشمندان، متفکّرین، فیلسوفها در میان مسلمانان در همه جاى دنیا هستند ــ این جمعیّت یک میلیاردى که بیش از یکپنجمِ نفوس دنیا را اینها دارند، اگر بخواهند به قدر نفوس خودشان در حوادث دنیا اثر بگذارند، معناى آن، این است که یکپنجمِ همهى حوادث عالم با ارادهى مسلمین انجام بگیرد. [این،] خیلى چیز مهمّى است، خیلى چیز عظیمى است. دین اسلام هم بر خلاف بعضى ادیان دیگر، مردم را به تصمیمگیرى، حضور در صحنه، کار داشتن به کار سیاست و ملکدارى و اداره و اینطور امور تشویق میکند. این دین، دین زندگى است، دین حکومت است، دین سیاست است؛ مثل ادیان دیگر نیست که دورى از سیاست و صحنهى زندگى و فعّالیّتهاى گوناگون و مانند اینها را جزو اصول خودشان بدانند.

خب، یک جمعیّتى با این عظمت و با اعتقاد دینى به اینکه باید در امور دنیا دخالت بکنند، در امور زندگى دخالت بکنند، اگر یکپارچه باشند، اگر بانشاط باشند، اگر براى خودشان حق قائل باشند، اگر وارد صحنه باشند، چقدر براى ابرقدرتها سنگین تمام خواهد شد! چقدر براى نیروهاى استعمارى که در کشور همین مسلمانها، نفت و ثروتهاى طبیعى و پول و بازار و هر چه بوده و نبوده غارت کردند، خسارتبار تمام خواهد شد! درست است؟ براى اینکه چنین روزى پیش نیاید و مسلمانها یک روز به عنوان مزاحمى براى غارتگران عالم به حساب نیایند، ۱۵۰ سال است که استعمار دارد کار میکند ــ اقلّش ۱۵۰ سال است که من گفتم، شاید هم بیشتر ــ ۱۵۰ سال است دارند نقشه میکشند و پول خرج میکنند و کار نظامى میکنند و کار سیاسى و فرهنگى میکنند، براى اینکه از حادثهى حضور عظیم مسلمین در صحنهى عالم جلوگیرى کنند.

علّت اینکه شما مىبینید در ایران مظلوم ما، سلاطین فاسد و نوکران حلقهبهگوش انگلیس و آمریکا از طرف قدرتها تأیید شدند و سالیان درازى بر این مملکت حکومت کردند، همین است؛ چون کسى مثل رضاخان، راحت حاضر بود همین هدف را، همین برنامه را، به سهم خودش در ایران اجرا کند. علّت اینکه مىبینید استعمار ــ یعنى انگلیس و فرانسه ــ بعد از جنگ بینالملل اوّل، افتادند به جان این کشورهاى عربى، مکرّر ذرع(۲) کردند و پیمان کردند و بریدند و تقسیم کردند و [گفتند] این مال تو، این مال آن، این مال این، و هر جا هم یک مهرهى دستنشاندهى تسلیمى را از طرف خودشان گذاشتند سرِ کار و اختیار ملّتهاى این کشورها را دادند دست آدمهاى فاسد و مفسد، همین است؛ دنبال این هدف بودند.

وظیفهى بزرگ امثال رضاخان [در ایران] و امثال ابنالسّعود [در عربستان] و امثال فاروق در مصر و دیگران در جاهاى دیگر، این بود که نگذارند مسلمانها با هم متّحد بشوند، به صورت یک نیروى فعّال دربیایند، روحیه پیدا کنند و خلاصه بیایند وسط میدان سیاست عالم؛ نقشهى استعمار بر این اساس بود. حالا شما فکر کنید، ببینید، عظمت را از اینجا میشود فهمید. فکر کنید که دهها سال امپراتورى انگلیس و در کنار او دولتهاى استعمارى دیگر، آخِر همه آمریکا، با پول فراوان، با اسلحهى فراوان، با ابزار علم و دانش که در اختیار داشتند، با وجود اختلافاتى که با هم داشتند، همه با هم همکارى کردند تا این مقصود عملى بشود. کدام مقصود؟ مانع شدن از حضور دستهجمعى مسلمین در صحنهى سیاست عالم و اینکه مسلمانها احساس کنند آنها هم حق دارند، آنها هم قدرت دارند، آنها هم میتوانند حرف بزنند.

در بحبوحهى تلاشهاى استعمار آمریکا و غیر آمریکا ناگهان در یک نقطهى بسیار حسّاس ــ میدانید، اسم ایران را در جنگ بینالملل گذاشته بودند «چهارراه خاورمیانه»؛ تنها وسیلهى ارتباطى بین شرق آسیا و بین اروپا، در یک بُرههى طولانىاى از زمان [بود]؛ کنار خلیج فارس، لب دریاى عمان و در حسّاسترین مناطق، این کشور قرار دارد ــ و در اوج پیروزى استکبار، ناگهان یک انقلاب عظیم همراه با یک رهبرى فوقالعاده و بىنظیر در میان احساسات و عواطف و آگاهىها و نیروهاى مخلصانه و صادقانهى یک ملّت قهرمان که اسلام بکلّى اینها را منقلب کرده و ترس را از وجود اینها ریخته، سرمیکشد. تمام نقشههایشان به هم ریخت. اوّل باور نکردند، نتوانستند بفهمند چه شد. خود شما مشهدىها میتوانید دقیقاً مشخّص کنید که اوج و سرفرازى انقلاب و تغییر درونى ملّت و مثلاً مردم مشهد یا مردم خراسان از چه لحظهاى بود، از چه زمانى بود؛ هیچ کس نمیتواند معیّن کند. ناگهان نظر لطفِ «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»،(۳) عنایت الهى، توجّهات غیبى، فیوضات ولىّامر و بقیّةاللهالاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) ملّت را منقلب کرد؛ انقلاب با سرعت پشت سرِ آن رهبرى که بزرگترین عطیّهى الهى براى مسلمین بود، به حرکت درآمد و این ملّت هر قدمى که پیش رفت، به قدر ده قدم رشد کرد.

ما مردم، همان مردم پانزده سال قبلیم؟ پانزده سال قبل در ایران چه خبر بود؟ در مشهد ما و شما چه خبر بود؟ جوانها چه جورى بودند؟ دانشگاه چه جورى بود؟ حوزهى علمیّه چه جورى بود؟ حالا چه جورى است؟ این تغییر، تغییر قابل تحقّق در ظرف پانزده سال است؟ این غیر از معجزهى الهى و توجّه معنوى و برقى که از عالم غیب زده شد، چیز دیگرى است؟

این انقلاب سر کشید و رشد کرد. اوّلین اثرى که این انقلاب گذاشت، این بود که بناى صدوپنجاهسالهی استعمار در سطح عالم را با خاک یکسان کرد. کدام بنا را؟ ۱۵۰ سال استعمار زحمت کشیده بود تا روحیهى مسلمانها را خرد کند. مسلمان در دنیا احساس شخصیّتى از قِبَل مسلمان بودن خودش نمیکرد. کدامِ شماها دیدید یا شنیدید که در دوران طاغوت، کسى در یک نقطهاى از عالم ــ در اروپا، در آمریکا، در نقاط دوردست ــ گردنش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید من مسلمانم؟ آن روز هم مسلمانى افتخار بود امّا کسى این را احساس نمیکرد؛ روحیهها را خرد کرده بودند. انقلاب آمد این واقعیّت را دگرگون کرد. مسلمانها در همه جاى دنیا احساس هویّت اسلامى کردند و روحیه گرفتند. براى همین است که ما میگوییم این حرکت انقلابى ضربهى خودش را به ابرقدرتها زده و کارى از آنها برنمىآید.

ابرقدرتها چه کار میخواهند بکنند؟ اینکه آمریکا و همدستانش هر از گاهى یک بار با یک تهدید مضحک و خندهآورى سعى میکنند این کوه استوار را، یعنى ملّت ایران را از میدان خارج کنند ــ که حقیقتاً مضحک و خندهآور است این کار اینها ــ چرا اثر نمیکند؟ براى خاطر اینکه هر تهدیدى نسبت به جمهورى اسلامى و مسئولان جمهورى اسلامى، براى استکبار دیگر فایدهاى نخواهد داشت. چطور میتوانند روحیهى مسلمانها را که با انقلاب به آنها برگشته، دوباره از آنها بگیرند؟ ۱۵۰ سال دیگر کار لازم دارند. کِى مسلمانان انگلیس به خودشان قدرت میدادند و جرئت میدادند که بیایند در خیابانها، هزارهزار حرکت کنند و سخن حقّ خودشان را با صداى بلند بیان کنند؟ کِى یک دختربچّهى مسلمان جرئت میکرد در قلب دنیاى کفر و فساد، داعیهى مسلمانى و حجاب مسلمانى داشته باشد؟ اینها روحیهاى است که شما دادید، انقلاب شما داد، امام شما داد، این جنگ پُربرکت شما داد به همهى مسلمانان عالم. مقاومت شما، قیام شما، روحیهى پولادین شما، سخن حقّ شما و مشت گرهکردهى شما، مسلمانهاى دنیا را زنده کرد. استکبار نمیتواند این را علاج کند. ما ضربه را، شکست را بر آمریکا و استکبار وارد کردیم. امام این بذر را پاشید؛ چه کار میتوانند بکنند؟ و براى این است که استکبار در مقابل ملّت ایران دستپاچه است.

آن روزى که استکبار ماجراى سلمان رشدى(۴) را عَلَم کرد، براى همین عَلَم کرد که شاید بتواند از راه آن موجود حقیر سیهروز و سیهروى و کتاب شیطانى او، روحیهى مسلمانها را لااقل در یک بخشى از دنیا لطمه بزند. با دشنام، با بدگویى در این کتاب، شاید بتوانند مسلمانها را یک قدرى تضیعف کنند؛ [امّا] همین عمل، وبال جانشان شد. عکسالعمل امام در مقابل این توطئه آنچنان قاطع و کوبنده بود که همهی آنها را غافلگیر کرد. آنها خواستند با نشر آن کتاب و بزرگ کردن آن کتاب [روحیهى مسلمانها را تضعیف کنند]. شاید شماها ندانید؛ یکى دو ماه بود که این کتاب در مطبوعات دنیاى غرب مخصوصاً مجلّات آمریکایى که بنده دیده بودم و مىآوردند براى من، آنچنان تبلیغ میشد که هر کسى نگاه میکرد، میفهمید که این یک توطئه است. یک کتاب هر چه هم خوب باشد، [اینکه] این قدر آن را بزرگ کنند، در مجلّات بنویسند، راجع به آن رپرتاژ(۵) بنویسند، از فروش آن بگویند، از ناشر آن بگویند، از مطالب آن بگویند، خلاصه کنند، عکس بگیرند، هر کسى میفهمید عادى نیست؛ با جنجال، این کتاب را وسط انداختند، شاید بتوانند با این کتاب روحیهى مسلمانها را تضعیف کنند؛ از روى کتاب فیلم بگیرند، اینجا و آنجا پخش کنند، فلان کنند، همه به مسلمانها بخندند؛ مسلمانها هم در این ماجرا تضعیف بشوند، روحیهشان بشکند.

در مقابل، عکسالعمل امام و ضربهى متقابل امام، آن قدر قوى بود که بکلّى ورق را دگرگون کرد. حکم اعدام سلمان رشدى که با اقبال و تصدیق و شوق وافر ملّتهاى اسلامى در همه جا مواجه شد، کار را دگرگون کرد؛ حالا روحیهى آنها تضعیف شده، حالا طرفداران آنها باید دیگر از خودشان در طول این مدّت دفاع کنند؛ لذا از آن روز تا حالا، سردمداران غرب و سردمداران استکبار، در مقابلههایى که با جمهورى اسلامى کردند، از اوّلین کلماتشان این است که بیایید این قضیّهى سلمان رشدى را یک جورى حلّش کنید. هر جا یکى از این مهرههاى زنجیرهى استکبار جهانى، یک کسى را پیدا کرد که فهمید ممکن است حرف او را به گوش مسئولین جمهورى اسلامى برساند، اوّلین حرفى که زد یا جزو اوّلین حرفها این بود که یک کارى بکنید این قضیّه حل بشود. فشار آوردند، هو کردند، جنجال کردند، متّهم کردند، بالا رفتند، پایین آمدند، نوشتند، گفتند، محکوم کردند، نویسندگان و هنرمندان آلت دست را جمع کردند، طومار امضا کردند، شاید بتوانند در این حکم استوار الهى اندکى خدشه وارد کنند؛ نتوانستند و بعد از این هم نمیتوانند؛ چون حکم اعدام سلمان رشدى متّکى به آیات الهى است؛ مثل آیات الهى مستحکم و غیر قابل خدشه است.

میگویند راه حلّ آن چیست؟ راه حلّ آن خیلى ساده است: مجرمى است، جرمىکرده، حکم الهى دربارهى او جارى بشود؛ مثل بقیّهى مجرمین عالم. بدهند دست مسلمانها ــ نمیگوییم دست ما [بدهند]، بدهند دست همان مسلمانهاى انگلیس ــ حکم الهى را دربارهى او جارى کنند؛ این حل خواهد شد، دیگر تمام میشود؛ گرهى نیست که باز نشود؛ این همان نحوهی باز شدن این گره است؛ اجراى حکم الهى دربارهى این موجودى که بر حسب آیات الهى و احکام قطعى اسلامى به یک مجازاتى محکوم شده و باید هم آن مجازات دربارهى او اجرا بشود.

خب، حالا وظیفهى ما چیست؟ دلهاى غیور و مؤمن و سرشار از اخلاص به این نکته توجّه کنند: شما باید نگذارید این روحیهى قوىاى که مسلمانان عالم به خاطر انقلاب شما به دست آوردهاند، حتّى سرِ سوزنى تضعیف بشود. این بزرگترین وظیفهى ملّت ایران است. امام ما به کمک شما مردم کارى کرد که توطئهى تضعیف روحیهى مسلمین عالم را ــ که گفتیم ۱۵۰ سال یا بیشتر براى آن کارکرده بودند ــ شکست داد و روحیهى مسلمین عالم را بالا برد. من و شما که امروز در ادامهى آن راه داریم حرکت میکنیم، باید مواظب باشیم کارى نکنیم که آن روحیهاى که با انقلاب ما بالا رفته بود، خداى ناکرده با عمل ما، با اشتباه ما تنزّل کند و ساقط بشود.

دشمن تبلیغ میکند که با رفتن امام، دوران امام تمام شد. خب دشمن غلط میکند؛ ما هم گفتیم، اعلامیّه دادیم، حرف زدیم،(۶) همهى مردم هم اثبات کردند که نخیر، دوران امام با رفتن جسمانى و ظاهرى امام، تمام نشد و نخواهد شد، این ثابت شد؛ امّا این دشمن است که میگوید. نبادا یک عدّه دوست نادان در داخل کشور به عنوان دلسوزى، به عقل ناقص خودشان یک چیزى را یک گوشهاى نشان کنند که خیال کنند این با خطّ امام و انقلاب نمیسازد، و شیون سر بدهند که آه، دوران امام تمام شد! اگر چنین سخنى ولو به اشاره از زبان کسى صادر بشود، دشمن، شاد خواهد شد؛ مواظب باشید.

امروز بحمدالله در رأس دستگاههاى اجرائى کشور، یک کسى است که امام در تمام طول دوران انقلاب و قبل از انقلاب و بیشتر از همه بعد از انقلاب تا لحظهى وفاتشان، نهایت اعتماد و اطمینان را به او داشتند؛(۷) [دربارهی] رئیسجمهور ما، کسى که این قدر مورد اعتماد امام است، این قدر به امام نزدیک بود، حرفهاى امام را او بیشتر از آنها شنیده، درددلهاى امام را او بیشتر از دیگران شنیده و خبر دارد، یک عدّهاى همینطور حرف میزنند، و یک چیزى میگویند؛ نمیدانند اصلاً حرف دل امام چه بود؛

مؤذّن بانگ بىهنگام برداشت
نمیداند که چند از شب گذشته است(۸)

یک چنین آدمى حالا در رأس امور ما است. بنده هم به امور واقفم؛ من میبینم در مملکت چه کار دارد میشود. بنده آدم بىخبرى نیستم؛ همهى این اوضاع اجرائى کشور را بنده هشت سال از نزدیک تجربه کردم، لمس کردم؛ قبل از آن هم از اوّل انقلاب در شوراى انقلاب(۹) و مانند اینها همینجور [اطّلاع داشتم]. مگر ممکن است امروز کسى حتّى به خاطرش بگذرد ــ چه برسد به عمل ــ که [ایشان] از آن جهتگیرى و چهارچوب ترسیمشدهى انقلاب تخطّى کند که یک عدّه دایههاى مهربانتر از مادر، مکرّر اینجا و آنجا مىنشینند، ذهن مردم را خراب میکنند.

بیشتر از همه چیز، امروز این دو چیز [مهم] است که من دیروز در کنار قبر مطهّر امام گفتم، حالا هم میگویم: یکى وحدت. هر جا هستید، اگر دیدید یک گویندهاى، یک سخنرانى، یک روزنامهاى، یک مقالهنویسى، با حرفهاى خود، با گوشهکنایههاى خود، با تصریحات خود میخواهد مردم را نگران کند و وحدت مردم را به هم بزند، بدانید دارد اشتباه میکند، بدانید دارد خطا میرود. همین قدر بدانید، کافى است؛ کارى لازم نیست انجام بدهید. بدانید که آن کسانى که آنجور عمل میکنند، اشتباه میکنند، راه خطا میروند. دوّم، پشت سرِ این دولت، این اصل مهمّ سازندگى را دنبال کنید. مسئولین ادارات، کارکنان دولت، کشاورزان، کارکنان، کارگران، کسانى که قدرت و تمکّن مالى دارند، هر کسى هر کار میتواند بکند براى انجام کارهاى مربوط به سازندگى و خدمات عمرانى کشور، پشت سرِ دولت و با رعایت مرکزیّت این دولت [انجام بدهد]. دیدید امام نسبت به دولتها چقدر با مراقبت و دلسوزى، پشتیبانى و حمایت میکردند. و من به جرئت عرض میکنم که از اوّل انقلاب تا حالا ما هیچ رئیس دولتى مثل رئیس دولت امروز نداشتهایم. البتّه دولتهاى گذشته، رؤساى دولتهاى گذشته و اعضاى دولتهاى گذشته، عناصر برجسته و مخلص و ممتاز بودند؛ آنها خوب بودند، بالا بودند، حالا از گذشته هم خوبتر و ممتازتر و بالاتر است. اینها دل امام را و روح امام را شاد میکند. این حرکت، تلاش، قدرت، استقامت، یکپارچگى، پایبندى به اصول انقلاب، روح مقدّس امام را شاد میکند.

از همان چیزهایى که ایشان آن روز در زندگى دنیوى رنج میبرد، امروز هم قاعدتاً روح مطهّر ایشان آزرده میشود؛ ببینید از چه چیزهایى ایشان رنج میبُرد. امام طرفدار وحدت بود، طرفدار فقرا و ضعفا بود، طرفدار عدالت اجتماعى بود، طرفدار مقابله و مبارزهى با گردنکلفتهاى استکبار جهانى و وابستگانشان بود، طرفدار فعّالیّت روزافزون و باکیفیّت هر چه بیشتر روحانیّت بود، طرفدار علماى متعهّد و آگاه و وظیفهشناس و عالِم و فاضل بود، طرفدار جوانان بااخلاص و پُرشور بود، طرفدار مسئولان علاقهمند بود؛ امروز هم همان حرفها است. امروز هم همان خط، همان حدود و مرزها و همان هدفها و همان راهها است؛ مواظب باشید این راه درست پیموده بشود.

امروز روز پانزدهم خرداد است؛ این روز را در خاطرهی ملّت نگه دارید. روز پانزدهم خرداد، روز عظیمى بود در تاریخ ما. اوّلین پایهى مقاومت مردمى ما در سطح وسیع، آن روز گذاشته شد، به خاطر عشق به امام. و امروز روز ولادت باسعادت سرور دین و امام هشتم، ثامنالائمّةالنّجباء (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) است؛ من امیدوارم که خداوند متعال برکات و رحمت خودش را در این روز و در همهى ایّام و لیالى، بر شما مردم مخلص و مؤمن و انقلابى مشهد و همهى ملّت عظیمالقدر ایران و همهى مسلمانان عالم تفضّل کند و بیفشاند و ما را در راه اولیاى خودش انشاءالله قرار بدهد و مرگ ما را در راه خودش و با شهادت در راه خودش قرار بدهد و قلب مقدّس ولىّعصر را از ما راضى و خشنود کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته


در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین عبّاس واعظطبسی (نمایندهی ولیّفقیه در استان خراسان و تولیت آستان قدس رضوی) مطالبی بیان کرد.
اندازهگیری، سنجیدن
حافظ. دیوان، غزلیّات، از غزلی با همین مطلع؛ «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه‌ى چشمى به ما کنند»
سلمان رشدی، نویسندهی مرتدّ هندیتبار و تبعهی بریتانیا، با نوشتن و انتشار رُمان «آیات شیطانی»، با توهین به پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله)، قرآن کریم را آمیزهای از داستان، افسانه و پندارهای شیطانی دانسته، برخی صحابهی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را با عباراتی توهینآمیز نام برده و همسران پیامبر را به انحراف اخلاقی متّهم کرده است. انتشار این کتاب، اعتراضات فراوانی را از سوی مسلمانان، مسیحیان و یهودیان در سراسر جهان برانگیخت. حضرت امام خمینی (ره) در ۱۳۶۷/۱۱/۲۵ با صدور فتوایی تاریخی نوشتند: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. به اطّلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم: مؤلّف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر [صلّی الله علیه و آله] و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطّلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله ...» (ر.ک: صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۲۶۳)
گزارش
ر.ک: بیانات ۱۳۶۸/۳/۱۹، ۱۳۶۸/۳/۲۳، ۱۳۶۸/۳/۳۰ و پیام ۱۳۶۸/۴/۱۴
حجّت‌الاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى
سعدى. گلستان، باب دوّم، حکایت ۲۰
در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی، براى جلوگیرى از ایجاد خلأ قدرت و سوء استفادهی جریانهاى فرصت‌طلب و التقاطى و براى سازماندهى سریع نیروهاى انقلابى، به فرمان امام گروهى با عنوان «شوراى انقلاب اسلامى» فعّالیّت خود را آغاز کردند. ایشان در ۲۳ دى ماه ۱۳۵۷، تشکیل شوراى‌ انقلاب‌، مرکّب از آقایان سیّدمحمّد حسینیبهشتى، مرتضیٰ مطهرى، اکبر هاشمىرفسنجانى، سیّدعبدالکریم موسوىاردبیلى و محمّدجواد باهنر را اعلام کردند. بعدها آقایان محمّدرضا مهدوى کنى، سیّدمحمود طالقانى، سیّدعلی خامنه‌اى، مهدی بازرگان و یدالله سحابى و بتدریج بعضی اعضای دیگر به ترکیب شورا اضافه شدند. همچنین این شورا در غیاب مجلس شورا مسائل مربوط به قانونگذاری را بر عهده داشت و در نهایت پس از برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، این شورا در ۲۶ تیر ۱۳۵۹ به کار خود پایان داد.
 

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی