قانونشکنی -
تعداد فیش :
53 ،
تعداد مقاله :
0
1403/04/31
1402/03/03
1397/04/06
1397/03/30
1397/01/01
1396/05/12
1396/02/27
1396/02/20
1392/12/20
1392/06/06
1392/03/22
1392/02/25
1392/02/16
1390/10/19
1389/02/08
1389/01/01
1388/12/06
1388/10/19
1388/09/22
1388/06/16
1388/04/07
1388/04/03
1388/03/29
1388/03/29
1388/01/01
1387/02/14
1383/07/15
1382/10/24
1382/10/22
1382/09/17
1382/05/15
1382/04/07
1381/07/30
1380/10/08
1380/09/25
1380/08/12
1380/05/11
1379/12/09
1379/02/01
1379/01/26
1379/01/26
1378/07/17
1378/02/20
1376/06/02
1376/04/25
1374/04/07
1374/01/01
1371/10/23
1370/12/04
1370/11/02
1369/07/11
1369/03/10
1368/06/20
قانون خوب یک خصوصیّاتی دارد... تأویلناپذیر باشد. قانونی که صریح نباشد و قابل تأویل باشد، کسانی که اهل سوءاستفاده هستند ــ که بنده تعبیر کردم از آنها به «قانوندانانِ قانونشکن» ــ میتوانند سوءاستفاده کنند. نگذارید؛ قانون را تأویلناپذیر و صریح [وضع کنید].
یکی از نبایدها انباشته شدن قانون است که حالا [هم] گفتند، گزارشی هم به من رسیده بود که قوانین به وسیلهی هوش مصنوعی دارد تنقیح میشود که این تعارضها از بین برود؛ تعارض قوانین که ناشی از انباشته شدن قانون است. مثلاً یک موضوع واحد در قانون بودجهی سال میآید، فرض کنید که در قانون مربوط به محیط زیست میآید، و در برخی قوانین [دیگر]؛ خب، این قوانین با همدیگر ممکن است سازگار نباشد؛ وقتی تکلیف، بین قوانین مختلف معطّل شد، آدمی که میخواهد سوء استفاده کند، سوء استفاده میکند. این قانوندانانِ قانونشکن که بنده بارها تکرار کردهام، همین جاها است که استفاده میکنند.
قانونگذاریِ ناظر به منافع اشخاص، یکی از آفات قانونگذاری است که قانون ناظر باشد به منافع فلان قشر یا فلان شخص یا فلان مجموعه؛ اینها آفات قانون است که باید مراقبت کرد. وظیفهی دستگاه قضائی یک وظیفهی حاکمیّتی است؛ این دیگر محلّ تردید نیست؛ این کاری است که دستگاه حاکم بر کشور موظّف است این کار را انجام بدهد؛ در همه جای دنیا هم همین است؛ یک وظیفهی حاکمیّتی است که عبارت است از قضاوت و فصل خصومت و مجازات متخلّف از قانون؛ این کاری است که حکومت بایستی انجام بدهد. اگر چنانچه خوب انجام گرفت، نتیجهاش این است که مردم از دستگاه حاکم خرسند و خشنود میشوند؛ اگر چنانچه ناقص انجام گرفت، بد انجام گرفت، معیوب انجام گرفت، مردم از دستگاه حاکم ناراحت و نگران و ناخرسند میشوند؛ اینجور نیست که بگویند خیلی خب حالا دستگاه قضائی مثلاً یک مشکلی دارد؛ نه، این وظیفه، یک وظیفهی حاکمیّتی است و مجموعهی دستگاه حاکم بر کشور در این زمینه مسئول است. لذا این حسّاسیّت کار شما را بالا میبرد. اگر چنانچه این وظیفه انجام بگیرد، فقط هم این نیست که مردم راضی میشوند، [بلکه] واقعاً در واقعِ زندگی مردم هم آثار و برکاتی را بر جای میگذارد؛ یعنی اگر واقعاً با قانونشکنی برخورد جدّی و صحیح و منطقی و پیگیر و قاطع انجام بگیرد، خب ببینید این چقدر تأثیر میگذارد در کشور! رعایت قانون، اساس زندگی جمعی است که یکی از وظایف دستگاه قضائی مبارزهی با قانونشکنی و متوقّف کردن قانونشکنان است. یا فصل خصومت؛ اگر چنانچه فرض بفرمایید که دستگاه قضائی در فصل خصوماتی که وجود دارد موفّق بشود، ببینید چقدر این در متن زندگی مردم اثر میگذارد! دعواها و شکایتها و نگرانیها را به درون زندگی مردم نکشاندن و به متن زندگی مردم نکشاندن و متوقّف کردن، این برکات زیادی دارد.
یک مسئلهی دیگر، مسئلهی اجرای قوانین است. خب، رئیس محترم مجلس چندی پیش گفتند که فلان قانون را دو سال است که فلان دستگاه اجرا نکرده؛ سؤال بنده این است که خب در این دو سال شما که مجلس هستید، چهکار کردید؟ [اگر] او اجرا نکرد، شما باید دنبال بکنید. چرا اجرا نشود؟ اینهمه شما خرج میکنید وقت و عمر و پول و امکانات و مانند اینها را برای اینکه این قانون تصویب بشود؛ حالا این قانون بعد از اینهمه مقدّمات، تصویب شده، آن مسئول اجرا نمیکند! خب باید یک فکری برایش بکنید. حالا گفتند بعضی از این عدم اجراها را به قوّهی قضائیّه ارجاع دادهاند، آنها هم گفتهاند که این جزو عناوین مجرمانه نیست؛ خب، اگر چنانچه بخواهید جزو عناوین مجرمانه باشد، چهکسی باید بکند این کار را؟ باز هم خود مجلس باید بکند. نخیر، [کار] قوّهی قضائیّه نیست؛ قوّهی قضائیّه بایستی عناوین مجرمانه را تعقیب کند؛ چه کسی میتواند بگوید این جزو عناوین مجرمانه است؟ مجلس شورای اسلامی. مجلس بایستی این کار را انجام بدهد. شما بگویید این تخلّف اگر چنانچه اینجوری شد، این جرم است و اینقدر مجازات دارد، بعد این را بفرستید تا آنها بتوانند عمل بکنند؛ یعنی این کار، کار خود مجلس است. بنابراین مسئلهی دنبالگیری قوانین هم به نظر ما یک مسئلهی بسیار مهمّی است که بایستی انجام بگیرد.
امروز در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست؛ هیچکس بهخاطر اینکه فکرش و نظرش مخالف نظرِ حکومت است، مورد فشار و تهدید و تعقیب قرار نمیگیرد. هرکس ادّعا کند که «من مورد فشار قرار گرفتهام چون عقیدهام در فلان مسئله برخلاف عقیدهی حکومت بوده»، هرکس اینجور ادّعایی بکند، دروغ گفته؛ چنین چیزی نیست. افراد متعدّد در رسانههای مختلف، افکارِ گوناگونِ ضدّ حکومت را -که عقیدهشان است- ابراز میکنند و کسی هم با اینها کاری ندارد؛ بنا هم نیست که کسی متعرّض اینها بشود. آزادی بیان هم هست؛ میتوانند بگویند.
بله، آزادی در همهجای دنیا چهارچوب دارد؛ آزادی یعنی «برخلاف قانون عمل کردن» وجود ندارد؛ آزادی یعنی «برخلاف دین و شریعت عمل کردن» وجود ندارد. چهارچوب آزادی در کشور ما، قانون اساسی ما و قوانین کشور و همه الهامگرفتهی از شریعت مطهّر اسلام است؛ البتّه این هست. اینکه کسی توقّع داشته باشد آزاد باشد و برخلاف قانون عمل کند، منطقی نیست و این وجود ندارد. به خداوند توکّل کنید، وعدهی نصرت الهی را باور کنید؛ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم. در آیهی دیگر، وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛ [آنهم] با تأکید! شما در راه اقامهی دین، احیاء دین، ایجاد حاکمیّتِ دینِ خدا هستید، این نصرت الهی است، پس مطمئن باشید که خدای متعال شما را نصرت خواهد کرد. در مقابل دینستیزیها و قانونشکنیها آرام ننشینید، بیتفاوت نمانید و بدانید انشاءالله آینده متعلّق به شما است.
این انضباط مردمی، خیلی بااهمّیّت است، خیلی باارزش است؛ هم قبل از انتخابات، هم در حین انتخابات و روز انتخابات، هم بعد از انتخابات. این انضباط مردمی و پایبندی به نظم و قانون خیلی مهم است. این همان چیزی است که بسیاری از کشورها آن را ندارند و ملّت ما بحمدالله دارد نشان میدهد که این را دارا است. و ما ملّت ایران این را از تجربههای گذشته یاد گرفتهایم؛ ما هم تجربه کردهایم؛ سالهای متمادی است که تجربه میکنیم. ملّت ایران تجربه کرده است که این انضباط چقدر به نفع او است و بیانضباطی و بیقانونی چقدر برایش مضر است؛ این را ملّت ایران تجربه کرده.
یک کلمه [هم] راجع به انتخابات عرض بکنم. انتخابات، یکی از آن زمینههایی است در کشور که [هم] میتواند مایهی اعتلاء و آبرو بشود، هم میتواند مایهی ضعف و سستی و ایجاد مشکلات بشود؛ انتخابات اینجوری است. اگر مردم شرکت کنند، با نظم شرکت کنند، با اخلاق حرکت بکنند، حدود اسلامی را رعایت بکنند، قانون را همه رعایت بکنند، این مایهی آبرو و عزّت نظام جمهوری اسلامی است؛ و اگر قانونشکنی کنند، اگر بداخلاقی کنند، اگر با حرفهای خود، دشمن را به خودشان امیدوار کنند، انتخابات به ضرر ما تمام خواهد شد. ما برای انتخابات تازهکار نیستیم. ما ۳۷ سال، ۳۸ سال است که با انتخابات سروکار داریم -قبلها، هر سالی تقریباً یک انتخابات بود؛ حالا هم چند سالی است که هر دو سال یک بار، یک انتخابات بزرگ در این کشور به راه میافتد- ما مجرّبیم در کار انتخابات، میدانیم انتخابات چیست، میدانیم آن کسانی که در انتخابات، طرف قضیّه هستند و دخالت دارند، در چه محیطهای فکری ممکن است قرار بگیرند، چه دشمنیهایی با اینها میشود، چه وسوسههایی به اینها رو میآورد؛ اینها چیزهایی است که برای ما تجربهشده است؛ اینها روشن است.
نکتهی نهم [از مؤلفههای سیاستهای مقاومتی]، فسادستیزی است؛ ما اگر میخواهیم مردم در صحنهی اقتصاد باشند، باید صحنهی اقتصادی امنیت داشته باشد؛ اگر امنیت را میخواهیم، بایستی دست مفسد و سوءاستفادهچی و دورزنندهی قانون و شکنندهی قانون بسته بشود؛ مبارزهی با فساد این است؛ این باید جدی گرفته بشود؛ امروز خوشبختانه مسئولین این را میگویند، لکن گفتن کافی نیست. همهی مسئولین - چه مسئولین اجرائی، چه مسئولین قضائی و چه مسئولین قوهی مقننه - در این جهت مسئولند. اگر چنانچه وضع اجتماع، وضع اقتصادی کشور مثل یک خانهی بی درودروازهای بود که هرکه خواست آمد، هرجور خواست عمل کرد، هرچه خواست برد، خورد، خب معلوم است، انسان نجیبِ شایستهی متینی که میخواهد از راه حلال ارتزاق کند، طبعاً جلو نمیآید. شفافسازی، شرط اصلی این فسادستیزی است؛ باید شفافسازی بشود، باید فضای رقابتی بهوجود بیاید، باید فضای با ثبات بهوجود بیاید؛ فعالِ اقتصادی در این شرایط خواهد آمد و احساس امنیت خواهد کرد. آن وقت در یک چنین فضایی آن کسی که با ابتکار خود یا سرمایهی خود یا کارآفرینی خود ثروتی بهدست میآورَد، نظام اسلامی از او حمایت میکند و تأیید میکند. اگر چنانچه فضا فضای سالمی شد، [آنوقت] کسب ثروت و کسب درآمد یک چیز مباح و مورد تأیید و مورد حمایت نظام است.
در زمینهی خدمت، كار را باید جهادی كرد؛ جهادی به معنای بیقانونی نیست. دوستانی كه ما سالها با خیلی از شماها كار كردیم - با بسیاری از شما برادرها در زمینههای مختلف همكاری داشتیم - میدانید روحیهی من را، من آدم دعوت كنندهی به بیقانونی نیستم؛ بشدّت ضدّ این بیقانونی هستم، امّا معتقدم در همان چهارچوب قانون، دو جور میشود كار كرد: یك كار كار مرسوم اداری، یك كار كار جهادی. كار جهادی یعنی از موانع عبور كردن، موانع كوچك را بزرگ ندیدن، آرمانها را فراموش نكردن، جهت را فراموش نكردن، شوق به كار؛ این كار جهادی است. كار را باید جهادی انجام داد تا انشاءالله خدمت بخوبی انجام بگیرد.
بحمدالله روال انتخابات تا امروز روال خوبی بوده است. یكی از نكات برجسته و مثبتی كه انسان مشاهده میكند - با خبرهایی كه داریم، با اطّلاعات آشكاری كه وجود دارد - این است كه گفتمان مردم در این انتخابات، گفتمان قانونگرایی است؛ با هر كسی صحبت میكنند، مصاحبه میكنند، مردم از تبعیّت از قانون میگویند؛ این خیلی حادثهی باارزش و برجستهای است؛ قانونگرایی. از بیقانونی مردم لطمه دیدند؛ در سال ۸۸ عدم تبعیّت از قانون، لگد زدن به قانون، به كشور لگد زد؛ این را مردم دیدند. یكی از پدیدههای برجستهی امروز این است كه مردم نگاهشان، گرایششان قانونگرایی است. خوشبختانه تا امروز، هم مسئولین، هم نامزدهای مختلف و محترم رعایت كردند جهات قانونی را، مراعات كردند؛ انشاءالله بعد از این هم همین خواهد بود. یك نكتهی مهم این است.
انشاءاللّه شورای محترم نگهبان طبق وظائف قانونی خود، آن كسانی را كه صلاحیت دارند، به مردم معرفی خواهد كرد. همه هم باید تابع قانون باشند. آنجائی اشكال پیش میآید كه تخلف از قانون انجام میگیرد. سال 88 اشكالاتی كه وارد شد، خسارتی كه به كشور وارد كردند و نگذاشتند كشور و ملت طعم آراء چهل میلیونی را درست بچشد، به خاطر تخلف از قانون بود. یك عدهای یا برای خاطر اغراض نفسانی، یا هدفهای خلاف سیاسی، یا هرچه - حالا در آن زمینه نمیخواهیم قضاوتی بكنیم - از قانون تخلف كردند، خطا كردند، از راه غیر قانونی وارد شدند؛ هم به خودشان صدمه زدند، هم به ملت صدمه زدند، هم به كشور صدمه زدند. راه درست، راه قانون است. همه تابع قانون باشند، همه تسلیم قانون باشند. گاهی ممكن است یك قانون، صددرصد درست هم نباشد، اما از بیقانونی بهتر است. گاهی ممكن است در یك بخشی، یك خطائی هم از مجری قانون سر بزند كه من و شما بفهمیم او در اجرای قانون این خطا را كرده است؛ اما اگر نتوانیم آن را از طریق قانونی اصلاح كنیم، تحمل آن بهتر است از اینكه باز بیقانونی كنیم؛ از راه بیقانونی بخواهیم آنچه را كه به نظر ما خطا است، درست كنیم. قانون، معیار بسیار خوبی است؛ وسیلهای است برای آسایش كشور، آرامش كشور، حفظ وحدت ملی، ادامهی راه عمومی.
آنچه كه انسان از فضل الهی سراغ دارد، از همت این مردم عزیز سراغ دارد، انشاءاللّه به توفیق الهی، باذن اللّه، این انتخاباتی كه در پیش است، یكی از بهترین و پرشورترین انتخاباتهای ما خواهد بود. البته دشمن تلاش میكند زحمت مردم را باطل كند - همچنان كه در سال 88 كردند - این هم یكی از كارهای دشمنان بود؛ كسانی را وادار كردند كه برخلاف قانون، توقعاتی بكنند و بر اساس آن توقعات، سعی كنند مردم را در مقابل نظام قرار دهند؛ كه البته به توفیق الهی موفق نشدند.
راه اساسی برای اینكه مشكلات انتخاباتی پیش نیاید، التزام به قانون است؛ این را من عرض بكنم. آحاد مردم در هر جای كشور كه هستند؛ در شهر، در روستا، در مركز، در كلانشهرها و در همه جا، باید به دنبال این باشند كه هر كسی حرفی میزند، بر اساس قانون باشد؛ هر كسی توقعی دارد، بر اساس قانون باشد. آنهائی كه آن سال آن خسارت را به كشور و به ملت وارد كردند و برای كشور هزینه درست كردند، اگر تسلیم قانون بودند، اینجوری نمیشد. قانون معیّن كرده است كه اگر كسی اعتراضی دارد، بیاید. آن سال گفته شد؛ حتّی ما از شورای محترم نگهبان خواهش كردیم، آن زمان را تمدید هم كردند كه آراء بازشماری شود؛ گفتیم هر تعداد معقولی و هر صندوقی كه بخواهند بازشماری شود، بازشماری شود؛ خب، زیر بار نرفتند! كارشان منطقی نبود، معقول نبود؛ برای كشور هزینه درست كردند. خب، كشور بر این مسائل فائق میآید. نظام جمهوری اسلامی قوی است. این خرابكاریها و انگشت توی چشم كردنها و این مزاحمتها و آزارها، جمهوری اسلامی را كه از پا نمیاندازد. جمهوری اسلامی در طول این سالها با انواع سیاستها و سیاستمدارانِ مختلف روبهرو بوده است؛ اما با وجود همهی معارضهها، همهی زاویهها - كه احیاناً وجود داشته است - جمهوری اسلامی پیش رفته؛ بعد از این هم همین جور خواهد بود. جمهوری اسلامی كه با این حرفها از پا در نمیآید، منتها برای كشور هزینه درست میشود. راه هزینه درست نشدن، التزام به قانون است. این توصیهی من به شما مسئولان محترم انتخابات هم هست: قانون را معیار قرار دهید. در آیهی كریمهی قرآن كه تلاوت كردند، به ادای امانت اشاره شد - «انّ اللّه یأمركم ان تؤدّوا الامانات الی اهلها» - ادای امانت به همین است كه طبق مرّ قانون عمل شود؛ هم در مرحلهی تشخیص صلاحیتها - چه در مورد ریاست جمهوری، چه در مورد شوراها، و در موارد دیگری كه در پیش است - هم در مرحلهی قرائت آراء، هم در مرحلهی حفظ آراء و صندوقها. باید مرّ قانون رعایت شود و نهایت امانتداری انجام بگیرد؛ كه بحمداللّه تا حالا هم همین جور بوده است. بدیهی است در هر انتخاباتی، یك عدهای به نتیجهی مطلوبِ خودشان نمیرسند - من نمیخواهم اسمش را بگذارم بازندهی انتخابات؛ نباید تعبیر برنده و بازنده و این واژهها و اصطلاحات غربیِ مادی را به كار برد؛ اگر برای خدا و برای انجام تكلیف وارد میشویم، برد و باخت وجود ندارد - خب، اینها اعتراض دارند. انسان پیش قاضی هم كه میرود، همین جور است. قضاوتی در یك دادگاهی وجود دارد؛ آن طرفی كه در این قضاوت به مقصود خود رسیده، خوشحال است، آن طرف دیگر ناراحت است؛ آن طرف دیگر نباید دادگاه را متهم كند كه برخلاف حق عمل كرده؛ نه، دادگاه است و بر طبق قانون عمل میكند؛ منتها او ناراحت میشود، ناراضی میشود. باید همهی آنچه را كه پیش میآید - كه مبتنی بر قانون است - تحمل كنیم؛ این را باید همهمان یاد بگیریم؛ این صبرِ انقلابی است، این تحملِ انقلابی است. مردم ما و کشور ما از انتخابات سال 88 بهترین خاطرهها و بدترین خاطرهها را دارند. بهترین خاطرهها حاصل حضور عظیم چهل میلیونی مردم پای صندوقهای رأی بود، که دنیا را خیره کرد؛ بدترین خاطرهها مربوط به جرزنیهای سیاسی یک عده آدم نادان، ناباب و بعضاً معاند در قضیهی انتخابات بود. خب، در هر قضیهای، در هر حادثهای ممکن است یک عدهای قبول نداشته باشند، معترض باشند. چگونه باید اعتراض را نشان داد؟ قانون، راه معین کرده است. چرا قانونشکنی کنند؟ چرا برای مردم هزینه درست کنند؟ چرا کشور را دشمنشاد کنند؟ چرا برنامههائی را که عفونت تصمیمگیریها و ترفندهای دشمن از آن بلند و آشکار است، اجرا کنند؟ قانون، راه معین کرده است. آنجا ما گفتیم، به همه هم گفتیم، همهی اطراف قضیه هم ملزم بودند که بر طبق آنچه که گفته شده است - که مرّ قانون است - عمل کنند. چرا نکردند؟!
آنها کاری از پیش نبردند. و تا این ملت توی صحنهاند، تا این پیوند وجود دارد، هیچ کس در این کشور، در کارهای خلاف، کاری از پیش نخواهد برد. کاری از پیش نبردند و نمیبرند، اما برای کشور هزینه درست کردند، برای ملت هزینه درست کردند؛ چرا؟ با آن انتخابات باشکوه و پرعظمت، میشد کشور این هزینه را تحمل نکند. بشر موجود عجیبی است عزیزان من! گاهی عبادت و نماز شب هم میشود وسیلهی نفوذ شیطان، وسیلهی فریب نفسِ خود انسانی که دارد نماز شب میخواند! همهی ایدههای خوب، همهی فکرهای خوب و شریف میتواند منفذی بشود برای شیطان. سیاستهای اصل 44 خیلی خوب است، خیلی لازم است و حتماً باید با گسترشِ تمام اجرا شود؛ اما مراقب باشند مثل آن نماز شبِ دام شیطان نشود. از اینجا هم ممکن است شیطانها نفوذ کنند. بارها گفتهام؛ آدمهای سوءاستفادهچی، قانوندانهای قانونشکن، کسانی که بلدند چه جوری سر مأمور و مسئول و رئیس و مرئوس و آدم کوچه و بازار را بپیچانند، برای اینکه به یک طعمهای دست پیدا کنند؛ اینها کارخانه را بخرند، بعد به بهانههای گوناگون کارخانه را زمینگیر کنند، کارگرها را بیکار کنند؛ بعد از ماشینآلات فرسودهی همان کارخانه، پول فروشش را در بیاورند، از زمین آن کارخانه هم به میلیاردها و آلاف و الوف برسند؛ از این کارها شده است، میشود؛ باید همه حواسشان جمع باشد.
انتخاباتی انجام میگیرد، یک حرکت قانونی اتفاق میافتد، یک نتیجهای هم با خود به دنبال میآورد؛ این نتیجه را به زور خشونت بخواهند عوض کنند. یک عدهای را بکِشند توی صحنه؛ احیاناً اگر اقتضاء شد، خشونت هم بکنند، آتشسوزی هم راه بیندازند، بانک هم آتش بزنند، اتوبوس هم آتش بزنند، برای اینکه نتائج قانونی را برگردانند. خوب، این حرکتی است که هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است. پیداست این حرکت، حرکت هدایت شدهای از طرف بیگانگان است. یک چنین اتفاقی را میخواستند در کشور پیش بیاورند.
بایستی خطوط را مشخص کرد. یعنی آن کسانی که پایبند به نظام اسلامی و پایبند به حضور مردم - با همین انگیزه و ایمانی که مردم دارند - هستند، باید مرزشان با کسانی که دلشان نمیخواهد این حرکت به این شکل، اسلامی ادامه پیدا کند، مشخص شود. با قانون معارضه میکنند، با قانون مخالفت میکنند. باید این مرز هم، مرز روشن و واضحی باشد تا مردم دچار خطا و اشتباه نشوند. مردم به ماها نگاه میکنند؛ ما بایستی بدانیم که خط چه جوری است. این، اصل قضیه است. هر چیزی که مادون این است، قابل اغماض است، قابل حل است. ولو اختلاف نظری هم وجود داشته باشد، این اختلاف نظر نباید به معارضه و مجادله و مخاصمه بینجامد.
در شرائطی که دشمن با همهی وجود، با همهی امکاناتِ خود درصدد طراحی یک فتنه است و میخواهد یک بازی خطرناکی را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازی کمک نکرد. خیلی باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههای مسئولی وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطی از قانون، بایستی مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادی که شأن قانونی و سمت قانونی و وظیفه ی قانونی و مسئولیت قانونی ندارند، قضایا را خراب میکند. خدای متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی». بله، یک عدهای دشمنی میکنند، یک عدهای خباثت به خرج میدهند، یک عده ای از خباثتکنندگان پشتیبانی میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخی از قضایا بشود، بیگناهانی که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابیِ خودم را از اینکه یک حرکتی را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.
در سطح بینالمللی، امروز دشمنان از همهی ابزارها دارند استفاده میکنند برای مشوب کردن اذهان عمومی آحاد بشر - ملتها - خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند برای این تلاش میکنند. ادعای قانونگرائی میکنند، ادعای حقوق بشر میکنند، ادعای طرفداری از مظلوم میکنند. خب، اینها حرفهای قشنگی است، اینها حرفهای جاذبهداری است؛ اما حقیقت چیز دیگری است. این رئیس جمهور آمریکا - همین چند روز قبل از این - میگوید: ما دنبال این هستیم که دولتهای قانونشکن پاسخگو باشند. خب، کدام دولت قانونشکن است؟ کدام دولت قانونشکنتر از دولت آمریکاست؟ دولت آمریکا با کدام قانون عراق را اشغال کرد و این همه خسارت و تلفات انسانی و مادی و معنوی بر ملت عراق وارد کرد؟ بر اساس یک شایعهی دروغی که خودشان به وجود آورده بودند، حمله کردند عراق را اشغال کردند که صدها هزار مردم عراق در این چند سال کشته شدند و چند میلیون مردم عراق آواره شدند. چندی پیش در خبرها آمده بود پانصد و پنجاه دانشمند عراقی به وسیلهی اسرائیلیها ترور شدند. این، چیز کمی است؟! جوخههای ترور بسیج شدند، رفتند دانشمندان عراقی را یکی یکی پیدا کردند، ترور کردند. این، بر اثر اشغال آمریکاست. با کدام قانون شما وارد عراق شدید؟ با کدام قانون تا حالا ماندهاید؟ با کدام قانون دارید با مردم عراق اینجور اهانتآمیز رفتار میکنید؟ با کدام قانون افغانستان را اشغال کردید؟ با کدام قانون بینالمللیِ عقلپسند دارید نیروهاتان را در افغانستان افزایش میدهید؟ چقدر اتفاق افتاد این حادثه که هواپیماهای آمریکائی، کاروانهای عروسی را در افغانستان به خاک و خون کشیدند؟ در طول این چند سال بارها و بارها اتفاق افتاد؛ دهها نفر در هر حادثهای کشته شدند؛ مردمی که در یک عروسی شرکت کرده بودند. آن وقت افسر آمریکائی با وقاحت تمام میگوید: ما دنبال طالبان هستیم! هر جا طالبان را پیدا کنیم، میزنیم! به عروسی مردم چه کار دارید؟ به زندگی مردم چه کار دارید؟ همین چندی پیش در هرات، یکی از این حوادث را به وجود آوردند، بیش از صد نفر کشته شدند که پنجاهتاشان کودکان بودند. مظهر بیقانونی شما هستید. قانونشکنترین دولتها، امروز دولت آمریکاست.
حقیقت قضیه این است؛ اما زبانی که به کار میبرند، آن چیزی است که گفتم: ما با قانونشکنی مخالفیم! دولتهای قانونشکن باید پاسخگو باشند! ببینید، فتنه یعنی این. چه چیزی میتواند این توطئهها را، این جریان گندابِ فاسد را از مجموعهی افکار عمومی عالم جمع بکند جز روشنگری؛ و این ظلمات را بشکند. چه میتواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است. در زمینههای مسائل دینی هم همین جور است. یکی از کارهائی که امروز دستهای فتنهانگیز در دنیا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبی در بین مسلمانهاست. چون منطقهای که مسلمانها در آن زندگی میکنند، منطقهی حساسی است، منطقهی پر فایدهای است، منطقهی راهبردی است، منطقهی نفت است و آنها به اینجا احتیاج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بایستی یک جوری مشکل اسلام را برای خودشان حل کنند. یکی از راههای خوبی که پیدا کردهاند، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست؛ وسیلهی اختلاف هم تعصبات مذهبی. چه چیزی میتواند در مقابل این، ایستادگی بکند؟ بصیرت، روشنگری، تبلیغ صحیح، در دام دشمن نیفتادن. این، عرصهی بینالمللی است. در عرصهی داخلی هم همین جور. شما ملاحظه کنید یک عدهای قانونشکنی کردند، ایجاد اغتشاش کردند، مردم را به ایستادگی در مقابل نظام تا آنجائی که میتوانستند، تشویق کردند - حالا تیغشان نبرید؛ آن کاری که میخواستند نشد، او بحث دیگری است؛ آنها تلاش خودشان را کردند - زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز کردند، جرأت به آنها دادند؛ کاری کردند که دشمنان امام - آن کسانی که بغض امام را در دل داشتند - جرأت پیدا کنند بیایند توی دانشگاه، به عکس امام اهانت بکنند؛(12) کاری کردند که دشمنِ مأیوس و نومید، جان بگیرد، تشویق بشود بیاید در مقابل چشم انبوه دانشجویانی که مطمئناً اینها علاقهمند به امامند، علاقهمند به انقلابند، عاشق کار برای کشور و میهنشان و جمهوری اسلامی هستند، یک چنین اهانتی، یک چنین کار بزرگی انجام بدهند. آن قانونشکنیشان، آن اغتشاشجوئیشان - تشویقشان به اغتشاش و کشاندن مردم به عرصهی اغتشاشگری - این هم نتائجش. این خطاها اتفاق میافتد، عمل خلاف انجام میگیرد، کار غلط انجام میگیرد، بعد برای اینکه این کار غلط، غلط بودنش پنهان بشود، اطراف او فلسفه درست میشود! فلسفه میبافند؛ استدلال برایش درست میکنند! از ابتلائات بزرگ انسانها این است؛ همهمان در معرض خطریم، باید مراقب باشیم. کار خطا را میکنیم، بعد برای اینکه در مقابل وجدانمان، در مقابل سؤال مردم، در مقابل چشم پرسشگران بتوانیم از کار خودمان دفاع کنیم، یک فلسفهای برایش درست میکنیم؛ یک استدلالی برایش میتراشیم! خب، اینها ایجاد فتنه میکند؛ یعنی فضا را فضای غبارآلود میکند. شعار طرفداری از قانون میدهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام میدهند. شعار طرفداری از امام میدهند، بعد کاری میکنند که در عرصهی طرفداران آنها، یک چنین گناه بزرگی انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمی نیست؛ کار کوچکی نیست. دشمنان از این کار خیلی خوشحال شدند. فقط خوشحالی نیست، تحلیل هم میکنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم میگیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل میکنند؛ تشویق میشوند علیه مصالح ملی، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزی که مشکل را ایجاد میکند، همان فریب، همان غبارآلودگی فضا و همان چیزی است که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشّیطان علی اولیائه»؛ یک کلمهی حق را با یک کلمهی باطل مخلوط میکنند، حق بر اولیاء حق مشتبه میشود. اینجاست که روشنگری، شاخص معیّن کردن، مایز معیّن کردن، معنا پیدا میکند. دولت به قانون اهمیت بدهد. بله اینی که آقای رئیس جمهور گفتند که همه باید قانون را رعایت کنند، بله مسلم است؛ مجلس، قوهی قضائیه، دستگاههای گوناگون، باید قانون را رعایت کنند؛ به آنها هم ما توصیهی این را میکنیم، به شما هم توصیه میکنیم. قانون را دقیق رعایت کنید. خوب، حالا بعضی از منتقدین دولت گفتند که دولت قانون را رعایت نمیکند. آقای رئیس جمهور هم در جواب گفتند که نه، این دولت قانونگراترین دولتهاست. این، دو تا ادعا شد؛ دو طرف قضیه. باز من این جا کار ندارم که کدام طرف ترجیح دارد، کدام طرف ترجیح ندارد. من میخواهم به شما عنوان مسئولین مجریهی کشور سفارش اکید بکنم که به قانون اهمیت بدهید. اگر چنانچه ما اینجا قانون را در مسئلهای خاص شکستیم و عمل نکردیم، صرفا این نیست که یک قانون نقض شده باشد؛ بلکه معنایش این است که یک راهی، یک خطی باز شد که این خط، دنباله خواهد داشت. کار قانونشکنی اینجوری است. اینجا که قانون نقض شد، نقض قانون یک فرصت تازهای پیدا کرد که به وسیلهی دیگران انجام بگیرد. لذاست که به مسئلهی قانون، خیلی اهمیت بدهید.
برای حل و فصل قضایا، معیار قانونی وجود دارد. اگر قانون حاکم نشد، آن چیزی که از بیقانونی بر سرِ همه خواهد آمد، بسیار تلختر است از آنچه که اجرای قانون ممکن است در کام بعضی تلخی به وجود بیاورد؛ «و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». عدل همان رعایت قانون است. اگر ما از رعایت قانون احساس ضیق کردیم، نخواستیم به قانون تن بدهیم، آنچه که بر سر ما از بیقانونی خواهد آمد، بمراتب از این تلخیِ تحمل قانون، سختتر است. این را باید همه توجه کنند.
شما هر قانونی بگذارید، مربوط به حمل و نقل جادهای باشد، مربوط به گمرک باشد، مربوط به اقتصاد باشد، مربوط به سیاست خارجی باشد، هرچه باشد، یک آثار تربیتی و اخلاقی هم دارد؛ به این جنبه از قانون توجه بشود. اگر ما قانونی میگذاریم که روح قانونپذیری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، قانونی میگذاریم که روح قانونشکنی و بیاعتنائی به قانون را در مردم به وجود میآورد - ولو به طور غیر مستقیم - این مرجوح است. اگر قانونی میگذاریم که روح قناعت را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، روح اسراف را در مردم تقویت میکند، این بد است. اگر روح دینداری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر روح لاابالیگری را در مردم تقویت میکند، این بد است. به این جنبه توجه کنید: تأثیر متقابل حقوق و اخلاق؛ ملازمات مسائل حقوقی و مسائل اخلاقی. اینها مسائل بسیار مهمی است.
اگر بیقانونی رائج شد، کارها گره خواهد خورد؛ ترافیک سنگین خواهد شد، گرههای ترافیکی به وجود میآید، کار مردم از بین میرود، مصالح مردم پامال میشود. همه بایستی به قانون احترام بگذارند. و من به شما عرض بکنم؛ این مورد هم مثل موارد دیگر از چیزهائی است که فرهنگ آن بایستی از نخبگان سرریز بشود به بدنهی جامعه. اگر شما که جزو نخبگان هستید، قانون را رعایت نکردید، انتظار نداشته باشید که بدنهی جامعه قانون را رعایت کند. ادعای نخبگی بکنیم - نخبگی سیاسی، نخبگی علمی - اما در همان مورد کار خودمان به قانون بیاعتنائی کنیم. در همین قضایای جاری هم بنده مصر بودم و هستم و خواهم بود بر اجرای قانون؛ یعنی یک قدم از قانون فراتر نخواهیم رفت؛ قانون کشورمان، قانون جمهوری اسلامی. مطمئنا نه نظام، نه این مردم به هیچ قیمتی زیر بار زور نخواهند رفت. نقطهی مقابل قانونگرائی و انقیاد در مقابل قانون، دیکتاتوری است. این هم دوستان حتما میدانند و بدانند - اگر نمیدانند - که در زمینهی روحی همهی ما یک میل به دیکتاتوری وجود دارد؛ این را باید سرکوب کنید. همین طور که عرض کردیم، این فیل مست درون را با چکش قانون و دین و تعبد دائما سر به راه نگه داریم. اگر خود ما علاج نکنیم، علاجش مشکل خواهد شد. اگر انقیاد به قانون نبود، روح دیکتاتوری یواش یواش بروز خواهد کرد. در جوامع، دیکتاتوری همین جور به وجود میآید. بنده اینجا در منبر نماز جمعه، در خطبهای که در حکم نماز است، حقایق را باید بیان بکنم. هر دو طرف در این عیب متأسفانه مشترک بودند. از یک طرف صریحترین اهانتها به رئیس جمهورِ قانونی کشور شد. حتی از دو سه ماه قبل از مناظرات هم این سخنرانیها را برای من میآوردند و من میدیدم یا گاهی میشنیدم؛ تهمتهائی زدند، حرفهائی گفتند؛ به کی؟ به کسی که رئیس جمهور قانونی کشور است، متکی به آراء مردم است. نسبتهای خلاف دادند، رئیس جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است، به دروغگوئی متهم کردند! اینها خوب است؟ کارنامههای جعلی برای دولت درست کردند، اینجا آنجا پخش کردند، که ما که در جریان امور هستیم، میبینیم میدانیم که اینها خلاف واقع است؛ فحاشی کردند؛ رئیس جمهور را خرافاتی، رمال، از این نسبتهای خجالتآور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند.
در این قضیهی انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظیفهی خودشان عمل کردند. وظیفهشان این بود که بیایند پای صندوقهای رأی، که به بهترین وجهی این وظیفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگینتری داریم. آن کسانی که به یک نحوی یک نوع مرجعیتی در افکار مردم دارند؛ از این سیاسیون و رؤسای احزاب و کارگردانان جریانات سیاسی، و یک عدهای از اینها حرفشنوی دارند، اینها خیلی باید مراقب رفتار خودشان باشند؛ خیلی باید مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها کمی افراطیگری کنند، دامنهی این افراطیگری در بدنهی مردم به جاهای بسیار حساس و خطرناکی خواهد رسید که گاهی خود آنها دیگر نمیتوانند آن را جمع کنند، که ما نمونههایش را دیدهایم. افراط وقتی در جامعه به وجود آمد، هر حرکت افراطی به افراطیگری دیگران دامن میزند. اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهایند. من به همهی این آقایان، این دوستان قدیمی، این برادران توصیه میکنم بر خودتان مسلط باشید؛ سعهی صدر داشته باشید؛ دستهای دشمن را ببینید؛ گرگهای گرسنهی کمینکرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسی را یواش یواش دارند از چهرههایشان برمیدارند و چهرهی حقیقی خودشان را نشان میدهند، ببینید؛ از اینها غفلت نکنید.
مقصود ما از پیشرفت چیست؟ پیشرفت در یک جهت محض نیست. مقصود از پیشرفت، پیشرفت همه جانبه است. از همهی ابعاد در کشور، این ملت، شایسته و سزاوار پیشرفت است: پیشرفت در تولید ثروت ملی، پیشرفت در دانش و فناوری، پیشرفت در اقتدار ملی و عزت بین المللی، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در امنیت کشور - هم امنیت اجتماعی، هم امنیت اخلاقی برای مردم - پیشرفت در ارتقای بهرهوری. ارتقای بهرهوری معنایش این است که ما بتوانیم از آنچه که داریم، بهترین استفاده را بکنیم. از نفت موجود، از گاز موجود، از کارخانهی موجود، از راه موجود و از آنچه که در اختیار هست، بیشترین و بهترین استفاده را بکنیم. همچنین پیشرفت در قانونگرائی و انضباط اجتماعی؛ که اگر ملتی دچار بیقانونی بشود، قانونشکنی بر ذهن و عمل مردم حاکم بشود، هیچ پیشرفت معقول و درستی نصیب آن ملت و کشور نخواهد شد. پیشرفت در وحدت و انسجام ملی؛ چیزی که دشمنان از اول انقلاب سعی کردهاند آن را به هم بزنند؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خود را با همهی زمینههائی که ممکن بود برای تفرقه مورد سوء استفاده قرار بگیرد، حفظ کرده است؛ این را ما باید هرچه بیشتر کنیم و ارتقاء ببخشیم.
شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسی را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوهی قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگی کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبهی عدالت کوتاهی نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهی این فکر هم با همهی وجود، خودم هستم و امروز بحمدالله نظام هست. البته تخلفاتی هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگیتان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصی و مصداقسازی نکنید. وقتی شما روی یک مصداق تکیه میکنید، اولا احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من میبینم دیگر. من مواردی را مشاهده میکنم - نه در دانشگاه، در گروههای اجتماعی گوناگون - که روی یک مصداق خاصی تکیه میکنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروی سیاسی، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلا اتفاقا از جریان اطلاع دارم و میبینم اینجوری نیست و آن کسی که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتی شما روی شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهای به دست میدهید برای اینکه آن زرنگ قانوندان قانون شکن - که من گفتهام قانوندانهای قانون شکن خطرناکند - بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهای میتوانید بکنید؟ اگر یک نفری بهعنوان مفتری یک شخصی را معرفی کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضی این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهی قانونی آن قاضی را ملزم به انجام یک کاری میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگی کنید، شما اسم نیاورید، شما روی مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتی پرچم را بلند کردید، آن کسی که مجری است، آن کسی که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسی هم که فریاد مربوط به محتوای این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمی میکند و کار پیش خواهد رفت.
رفتار زشت مستکبران و قلدران، میتواند برای انسانهای نیکخواه، درسعبرت باشد. اقتدار، با اخلاق، مشت قدرتمند، در کنار دلِ رحیم و مهربان؛ اعمال قدرت در مقابل قانونشکن، و نرمش و مهربانی و رفتار نیک در مقابل مردمی که محتاج امنیتند و از قانونشکنی رنج میبرند.
جامعهی بزرگ و سرافراز و رشید ملت ایران، جامعهیی متمایل به صواب، متمایل به کار نیک، متمایل به رفتار صحیح و قانونی است. قانونشکنها معدودند؛ انگشتشمارند. برخورد با قانونشکن، برخورد با جنایتکار، برخورد با سلول بیمار این پیکر سالم، بایستی با قاطعیت انجام بگیرد؛ اما در مقابلِ تودهی عظیم مردم مؤمن و مؤدب و بااخلاق، بایستی روح رأفت و رحمت، خود را نشان بدهد. مجموعهی شورای نگهبان، مجموعهی بسیار باارزش و گرانبهایی است؛ فقها و حقوقدانان محترم؛ شخصیتهای خوشنام، خوشسابقه و امین. بنابراین حقیقتا میتوانید یک نگاه با فرصتی بکنید و اطمینان مردم هم جلب خواهد شد. من البته بههیچوجه توصیه نمیکنم که کسی در مقابل افرادی که میخواهند با قانون گردنکلفتی کنند کوتاه بیاید؛ این را هم به آقایان گفتم، هم به بعضی از کسانی که برای شکایت پیش ما آمدند؛ اما مؤکدا توصیه میکنم که مراقب باشید حق کسی ضایع نشود؛ چون رد صلاحیت چیز کوچکی نیست؛ یعنی اینکه ما کسی را رد صلاحیت کنیم و احیانا صلاحیت داشته باشد. «جرح»، مسألهی خیلی مهمی است. اینطور نیست که بگوییم ما اینطور فهمیدیم؛ نه، باید جوانبش کاملا دیده و رعایت شود. در بعضی از موارد و مصادیقی - بنا نداریم وارد جزئیات شویم - که به بنده دو سه روز قبل ارائه شد و دیدم، این معنا و آنچه انسان انتظار دارد، وجود نداشت. باید سعی کنید آنچه انجام میگیرد، متقن باشد. من همواره به دوستان عزیز و محترم شورای نگهبان گفتهام که انسان باید جای پا را مستحکم انتخاب کند و بر روی آن بایستد؛ زیر پا نبایستی سست باشد و هیچ شبههی تخلف و تخطی از قانون یا کوتاهی در امر تطبیق با قانون نباید بهوجود آید.
من معتقدم باید به قانون عمل کرد؛ چه به نفع ما باشد، چه به ضرر ما. خیلی از قوانینی که در مجلس تصویب میشود، ممکن است مورد قبول شما نباشد؛ خیلی از مصوبات دولت ممکن است مورد قبول شما و من نباشد؛ اما به همان چیزی هم که قبول نداریم، باید عمل کنیم، و این منطق دارد. منطق این است که قانون بد بهتر از بیقانونی و نقض قانون است. اینکه ما قانون را هرجا طبق میل ما از آب درمیآید، قبول داشته باشیم؛ هرجا نتیجهاش طبق میل ما از آب درنمیآید، قبول نداشته باشیم، منطقی نیست. من معتقدم قانون باید ملاک باشد؛ اما اینکه در این مجموعهی مورد تنازع، کی قانون را رعایت کرده، کی قانون را شکسته، بین شما و آنها محل اختلاف است. آن روز من با آقای موسوی لاری صحبت میکردم و به نظرم همین نکته را گفتم. شما چیزهایی میگویید، آنها هم چیزهایی میگویند؛ آیا میتوان ادعای یک طرف را همینطوری قبول کرد؟ نه.
اگر به جای حساسی برسد و محتاج تصمیمگیری باشد، و اگر نوبت از مراحل قانونی بگذرد و به رهبری برسد، شکی نیست که بنده وارد میشوم و به آنچه تشخیص میدهم وظیفه است، عمل خواهم کرد؛ کمااینکه تا الان هم چنین چیزی اتفاق افتاده است؛ در مورد انتخابات هم اتفاق افتاده و باز هم همینطور خواهد بود؛ اما این معنایش این نیست که اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و دیگری رد کرد، یا شما رد کردید و دیگری او را قبول داشت، لازم باشد رهبری وسط بیاید و بین شما و آنها داوری کند؛ نه، مجرای قانونی و روش قانونی وجود دارد. یا مثلا اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و او صالح نبود و از زیر دست شما رد شد، ممکن است بنده او را بشناسم و به این کار راضی هم نباشم؛ اما من هیچ وظیفهای ندارم بیایم جلو این آدم را بگیرم؛ مجرای قانونیاش را طی میکند. شما وزارت کشور هستید و کار خودتان را میکنید؛ شورای نگهبان و هیأت نظارت هم مسؤولانی هستند و کار خودشان را میکنند. طبق قانون هم هر دوی شما موظفید عمل کنید؛ اگر هم هر کدام برخلاف قانون عمل کنید، یک راه قانونی وجود دارد. اینطور نیست که ما بگوییم کار شما را قبول نداریم، چون آن را خلاف قانون میدانیم؛ یکی دیگر هم به ما بگوید کار شما را قبول نداریم، چون آن را خلاف قانون میدانیم. قانون، مشخص و واضح است و زبان روشنی دارد و باید طبق آن عمل شود. تصوّر نکنید کسانی که از مصادرهی زمینهای ملی و از قانونشکنی به سرمایههای بیحساب دست یافتهاند و جریانهای مالی را با ویژهخواریهای خود به سمت جیبهایشان سرازیر کردهاند، الان که شما سرِ کار آمدهاید، آرام بنشینند و دست از پا خطا نکنند؛ نخیر، اینها توطئه خواهند کرد؛ از نقاط ضعف استفاده خواهند کرد؛ نقاط ضعفی خواهند آفرید تا از آنها استفاده کنند. باید مراقب اینها باشید.
معمولا قبل از انتخابات جنجالهایی در کشور بهوجود میآید که غالبا هم ماهیت تبلیغاتی دارد. من از همهی قوای سهگانه - نمایندگان مجلس، مسؤولان در دولت، مسؤولان در قوهی قضاییه - خواهش میکنم سعی کنند فضای سیاسی کشور را متعادل نگه دارند تا مردم در یک فضای متعادل به موسم انتخابات برسند. مردم به انتخابات علاقه دارند. آنچه مردم را میرماند، برخی از صحنههای ناخشنود کنندهای است که در سطوح ما به چشم آنها میآید. فضا باید متعادل، منطقی و عقلایی باشد. گفتگوی انتقادی اشکالی ندارد؛ اما گفتگو با های و هوی فرق دارد. در مردمسالاری اسلامی، گفتگو با عربدهکشی و چاقوکشی در بعضی از دمکراسیها تفاوت دارد. اینجا گفتگو میکنند؛ به قول امام، مثل مباحثههای طلبگی. در مجلس و جاهای دیگر مباحثه کنند، حتی بر سر مسألهای دعوا کنند؛ اما کینه از هم به دل نگیرند؛ بعد هم پهلوی همدیگر بنشینند و با هم صحبت کنند. نگذارند اختلافنظر به تنازع برسد. این تنازع موجب فشل و ضعف قوا خواهد شد. دروغ، اهانت، دستگاهها یکدیگر را متهم کردن، شایعهپراکنی، افتراء به رقیب، تحریک عصبیتهای گوناگون؛ اینها هیچکدام با انتخابات اسلامی سازگار نیست. این خطاب به همهی جناحهاست؛ خطاب به اشخاص یا جناح معینی نیست؛ این وظیفهی همهی ماست. همهی جناحها باید این چیزها را رعایت کنند. همه هم در چارچوب قانون حرکت کنند. نه مجلس، نه شورای نگهبان، نه مجمع تشخیص مصلحت، نه رئیس جمهور، نه رهبری، هیچکدام حق ندارند از چارچوب قانون تخطی کنند. هرجا قانون اختیاراتی به کسی یا مجموعهای داده، طبق آن عمل کنند. دشمن با اختلاف میان ما، وسوسه میشود؛ همچنانکه در سال پنجاهونه شد. سال پنجاهونه دو جریانی داخل نظام - که آن رئیس جمهور فراری مطرود آن را راه انداخته بود - دشمن را وسوسه کرد. گفتند اختلاف شد و اینها به جان هم افتادند. دشمن وسوسه شد و به ما حمله کرد. البته دشمن تو دهنی خورد، اما خسارت هم وارد شد و هشت سال وقت ما به جنگ گذشت. نگذارید با اختلافاتی که گاهی اوقات به آن حتی تظاهر میشود، دشمن وسوسه شود و به ما ضربهیی بزند.
نظام اسلامی و هر نظامی به قوهی قضاییهای نیاز دارد که هم مقتدر و هم مورد اعتماد باشد؛ این دو رکن در کنار هم لازم است. مورد اعتماد بودن به معنای این نیست که انسان برای وجاهت مردمی، از قدرت آن دستی که ضامن اجرای قوانین است، بکاهد. اساس قوهی قضاییه برای حفظ قانون است. امروز بحمدالله در کشور ما همهی مسؤولان دم از تبعیت از قانون میزنند. این امر بسیار مثبتی است؛ حفظ قانون، رعایت قانون. حفظ و رعایت قانون چگونه تضمین میشود؟ یک راه تضمین وجود دارد و آن، قدرت قوهی قضاییه است. کسانیکه اقتدار قوهی قضاییه را آماج حملات خود قرار میدهند، بدانند که به بیقانونی و هرج و مرج و ابطال و تضییع حقوق ضعفا کمک میکنند؛ چون قوهی قضاییه بازو و پنجهی قدرتمند نظام است، برای اینکه گریبان متجاوز و متخلف از قانون را بگیرد و او را سر جای خود بنشاند تا مردم بتوانند در پناه قانون زندگی کنند.
در نظام اسلامی، مراکز قدرت و کسانی که دستگاههای مختلف و مدیریّتها و امضاءها را در اختیار دارند، باید به جمع ثروت شخصی برای خود، به عنوان یک گناه نگاه کنند. اگر اینطور شد، آنگاه دستها و دامنها پاک خواهد ماند؛ والّا اگر مسؤولی که فلان تجارت خارجی و فلان مناقصهی بزرگ در اختیار اوست؛ فلان پروژهی مهم و پُرخرج زیر امضای اوست و فلان صندوق پول زیر کلید اوست، به خودش اجازه دهد برای منافع شخصی و جمعآوری ثروت برای خود یا نزدیکانش، از این امکان - که متعلّق به کشور و مردم است - استفاده کند، همان چیزی اتّفاق خواهد افتاد که در کشورهای دچار سیستمهای ظالمانه در گذشته و امروز در دنیا اتّفاق افتاده است؛ یعنی ثروت در یک نقطه متمرکز خواهد شد و جمع کثیری دچار محرومیّت و فقر خواهند گردید. این تبعیض است؛ این چیزی است که اسلام برای مبارزه با آن آمده است. ما هم که مدّعیِ اسلام هستیم، باید با آن مبارزه کنیم.
اینکه امیرالمؤمنین علیهالسّلام میفرماید: «ما رأیت نعمة موفورة الّا و فی جانبها حقّ مضیّع»؛ یعنی هرجا شما دیدید ثروت انباشتهای به وجود آمده، بدانید در کنارش حقوق ضایعشدهی فراوانی وجود دارد؛ مظهر اصلی و مصداق عمدهاش همین است که کارگزاران و مسؤولان حکومت، با استفاده از نفوذ و قدرت، راحت بتوانند از امکانات عمومی استفاده کنند؛ بانکها راحت وام بدهند؛ مراکز گوناگون، امکان استفاده از زمین، آب، هوا، تجارت و وارد کردن و صادر کردن را در اختیار آنها بگذارند؛ ناگهان ببینید کسانی که دستشان از مال دنیا تا اندکی پیش خالی بود، ثروتهای گزاف پیدا کردهاند؛ ظاهر کار هم قانونی است. من یک وقت گفتم قانوندانهای قانونشکن، خطرناکتر از همهاند؛ کسانی که قانون را خوب بلدند، پیچ و خمها و دالانهای تودرتوی قانون را خوب میشناسند، اما خودشان قانونشکنند؛ بدون اینکه معلوم شود کارشان قانونشکنی است. اگر خدای نکرده چنین چیزی برای ملت ما رواج پیدا کند، یک فاجعه است. این چیزی است که با نظام اسلامی و با انتظار مهدی موعود کاملاً منافات دارد. به مسؤولان بارها گفتهام، تأکید هم کردهام، باز هم میگویم و پای این مطلب ایستادهام: باید با فساد در دستگاههای دولتی و دیگر دستگاههای حکومتی مبارزه شود. متعهّدِ این مبارزه، خودِ مسؤولان قوای مختلف هستند. در درجهی اوّل، برای جلوگیری از فساد در دولت، خودِ مسؤولان دولتی، خودِ وزرا و خودِ مدیران ارشد مسؤولند. نگذارند در مجموعههای آنها فساد به وجود آید. اگر آنها بخواهند مبارزه کنند و اگر این مبارزه را جدّی بگیرند، بهتر از هر کس خواهند توانست مبارزه کنند. البته باید حواسشان جمع باشد که دامنهای خود را پاکیزه نگهدارند. این را همه بدانند: کسی که خودش آلوده به فساد باشد، قادر نخواهد بود با فساد مبارزه کند. خودِ مسؤولان باید با هشیاری و دقّت، با این پدیده مبارزه کنند. اگر خدای نکرده مدیران در مقابله با فساد در دستگاههای خود کوتاه بیایند، ناگزیر باید قوّهی قضاییّه وارد میدان شود. دستگاه قضایی هم باید بیاغماض و بدون ملاحظه، هرجا فساد و یا عملی را برخلاف قانون و در جهت سوءاستفاده ملاحظه کرد، با آن مقابله کند. جناب آقای محمدرضا خاتمی - نائب رئیس مجلس شورای اسلامی
با سلام و تحیت، نامهی جنابعالی و هیئت رئیسه محترم در بارهی مشکل اخیر چند نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ملاحظه شد. همانطور که میدانید در مورد این پیشآمد و امثال آن هیچ بنبست قانونی وجود ندارد و همهی راهحلها در قانون اساسی پیشبینی شده است. اینجانب نمایندگان محترم مجلس و نیز مسؤولان محترم قوهی قضائیه را به پیمودن راههای قانونی و تمکین در برابر قانون دعوت میکنم و از مجادلهی بیهوده در امری که مجرای قانونی آن مشخص است، برحذر میدارم. اختلاف و جنجال بویژه در محضر افکار عمومی ملت عزیز که برای رفع مشکلات خود چشم به شماها و دیگر مسؤولان قوای سهگانه دوخته است، کاری بر خلاف مصالح ملی و در نزد خدا و مردم ناپسندیده است. وظیفهی همهی شما این است که در هر مسؤولیتی هستید به فکر رفع مشکلات مردم باشید. نمایندگان محترم مجلس موظف به نظارت و تذکر و انتقادند و در اجرای این وظیفه کسی حق تعرض به آنان را ندارد. البته آنان حق ندارند از مرزهای قانونی تجاوز کنند. قوهی قضائیه نیز موظف به تعقیب قانونشکنان است و باید با متخلفین قاطعانه رفتار کند. آن قوه نیز حق ندارد از حدود قانونی خود در قضاء و مقدمات آن تجاوز کند. مجلس باید حرمت قوهی قضائیه را حفظ کند و قوهی قضائیه نیز باید حرمت مجلس شورای اسلامی را نگاه دارد. برای همهی این وظائف، قانون، موجود و گویا است و اگر ابهامی وجود داشته باشد مرجع ابهام را هم قانون معین کرده است. کسی که دچار فساد مالی میشود، مشکل او فقط این نیست که مال مردم را میخورد و بالا میکشد؛ مشکل این است که یک جرثومهی فساد، هر چیزی که در مقابل او بایستد، میخواهد با آن مبارزه کند و از همهی نیروی خود برای برداشتن این مانع بهره بگیرد. حال این مانع اگر شرع باشد، با شرع میجنگد؛ اگر قانون اساسی باشد، با قانون اساسی میجنگد؛ اگر قوانین عادّی باشد، با قوانین عادّی میجنگد.
بحمداللَّه قوّهی قضایّیه و بخشی از قوّهی مجریّه به دنبال درخواست ما، بهطور جدّی وارد میدان شدهاند. همه باید به اینها کمک کنند. هیچکس نباید از فاسد و فساد دفاع کند. هرکس این حرکت قانونی و منطقیِ ضدّ فساد را تضعیف کند، از فساد حمایت و به آن کمک کرده است؛ دچار نوعی استبداد و استکبار شده است؛ یعنی سرکشی در مقابل قانون. در حوزه اندیشه، قانونشکنی میکنند. حوزه اندیشه و فکر هم قوانینی دارد و باید از آن قوانین پیروی کرد. اگر کسی درباره یک مبنای فکری شبههای دارد، قانونش این است که آن را در مراکز تخصّصی و محافل علمی مطرح کند. یا باید شبهه را برطرف کرد و از ذهن خود زدود، یا اگر شبهه اشکال واقعی است، آن را به یک نظریّه تبدیل کرد و ذهنهای اهل علم و اهل نظر را نسبت به آن منقاد نمود. این حضرات از این قانون پیروی نمیکنند. شبههای به ذهن آنها میآید، خودشان دچار بیاعتقادی میشوند و بر اثر هزار گونه ابتلاء و گرفتاری، پایههای ایمان عمیق قلبیشان را موریانه هوی و هوس و رفاهزدگی و دنیاطلبی میجود و میخورد و شبههدار میشوند؛ آنگاه میآیند شبهه را در افکار عمومی مطرح میکنند و اسمش را هم تجدیدنظر میگذارند! این خیانت به افکار عمومی است. تجدیدنظر یعنی چه؟ یک وقت معنای تجدیدنظر این است که انسان از خطایی، اندیشمندانه و منصفانه برمیگردد. این امر بسیار خوبی است؛ اما تجدیدنظرهای سیاسی، مصلحتی و ناشی از تغییر موقعیّتها و تطمیع دشمن، تجدیدنظر نیست؛ اینها هُرهُریمسلکی است.
مسؤولان نباید بگذارند چنین حالتی در مؤمنین به وجود آید.البته این هیچ مجوّز آن نیست که کسانی به بهانهی اینکه اطمینانشان سلب شده، قانونشکنی کنند. قانونشکنی جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونی برای مقابله با هر چیزی که به نظر انسان منکر میآید - بدون اجازهی حکومت - خودش یک جرم است؛ مگر نهی از منکر زبانی، که بارها گفتیم نهی از منکر زبانی جایز و واجب و وظیفهی همه است و در هیچ شرایطی هم ساقط نمیشود؛ اما آنجایی که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزی مجوّز این نیست که بگویند چون نیروی انتظامی و قوّهی قضایّیه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزی که لازم باشد مردم برای حادثهای خودشان وارد عمل شوند، رهبری صریحاً به آنها خواهد گفت.
آزادی نباید وسیلهی قانونشکنی و تیشه زدن به ریشهی نظام جمهوری اسلامی باشد. در شرق و غرب عالم، هیچ نظامی کسانی را که تیشه برمیدارند و به ریشهی آن نظام میزنند، پذیرایی نمیکند؛ اما جمهوری اسلامی این کرامت را کرد. مدتی طولانی کسانی به نام آزادی، با ایمان و دلبستگیهای مردم هر کار خواستند، کردند. جمهوری اسلامی هم - حال به هر دلیلی - سکوت کرد؛ نظام هم تحمّل و به تعبیری کرامت کرد.
یکی از هدفهای دشمن این است که با تحریک احساسات، در کشور ایجاد ناامنی کند. من قویا توصیه میکنم که بهخاطر احساسات و بهخاطر طرفداری از فلان کس، مبادا بر خلاف قانون اقدامی شود. من به هیچ وجه اجازه نمیدهم.
اسلام دربارهی مسألهی خشونت نظر روشن و واضحی دارد. اسلام استفادهی از خشونت را اصل قرار نداده؛ اما در مواردی که خشونت قانونی باشد، آن را نفی هم نکرده است. ما دوگونه خشونت داریم: یک خشونت قانونی است؛ یعنی قانون خشونتی را اعمال میکند؛ مینویسد که اگر فلان کس این کار را کرد، او را به زندان ببرند. این خشونت است، اما این خشونت بد نیست. این خشونت در برابر تجاوز به حقوق انسانهاست. این خشونت در مقابل آدمِ بیقانون است. این خشونت در مقابل متجاوز است. اگر در مقابل متجاوز خشونت اعمال نشود، تجاوز در جامعه زیاد خواهد شد. اینجا خشونت لازم است. یک خشونت هم خشونت غیر قانونی است. مثلاً یک نفر بیجا، خودسر، خودرأی، بر طبق میل خود، برخلاف قانون و بر خلاف دستور، نسبت به کسی اعمال خشونت میکند؛ یک سیلی به گوش کسی میزند. آیا این خوب است یا بد است؟ معلوم است که این بد است. در این شکّی نیست.
اسلام دین جامعی است؛ دین یک بعدی نیست. آنجایی که حکومت اسلام در مقابل زور و تجاوز و اغتشاش و تعدّی از قانون قرار میگیرد، بایستی با قدرت، با قاطعیت، با خشونت - از اسم خشونت که نباید ترسید - رفتار کند؛ اما آنجایی که در مقابل آحاد مردم و برای کمک به مردم است، نه؛ آنجا رفتار عمومی حکومت اسلامی با مردم خود، با رفق و مداراست؛ «عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم»(40). در سختیهایی که بر شما وارد میشود، پیامبر رنج میبیند. همیشه همینطور است؛ هر سختیای که بر مردم وارد آید، پیداست کسانی که دلسوز مردمند، داغدار میشوند و رنج میبینند. لذا آنجا، جای آن است؛ اینجا هم جای این است.
مراقب باشید خطّ مستقیم و راه شناخته شده و درست را - که راه وظیفه و راه قانون است - از دست ندهید و رها نکنید. انسان وقتی با مردم مواجه است، کار ظرافت پیدا میکند. هم انجام وظیفه، هم نشان دادن اقتدار قانون، هم جلوگیری از هرگونه تخطّی و تجاوز از قانون، هم نشان دادن صلابت انجام وظیفه، هم نشان دادن رحمت؛ ببینید مرز اینها چقدر به هم نزدیک است و چقدر این خطّی که از میانهی این همه نشانه و علائم میگذرد، خطّ ظریفی است. هرچه موفقیّت در این نظام و برای این مردم به وجود آمده است، برای رعایت همین خصوصیات است.
خدمت حضرات نمایندگان محترم امضاء کننده (دامت تاییداتهم)
با سلام و تحیت. نامهی حضرات به اینجانب ملاحظه شد. امید است انگیزهی دفاع از مدیران اجرایی که در جای خود مورد تأیید اینجانب است، به ایجاد مصونیت قضایی در قبال تخلف از قانون نینجامد. در باب پروندهی مورد اشاره شایسته است مسؤولان محترم قوهی قضائیه برای رفع ابهام، هر گونه توضیحی لازم است در اختیار افکار عمومی بگذارند. نمایندگان محترم و دیگر مسؤولان نیز شایسته است در فضای ذهنی جامعه، به التهاب آفرینی که خواستهی دشمنان آنها است، کمک نکنند. بههرحال مرجع حل و فصل این امور قوهی قضائیه است و صلاح کشور و ملت در آن است که احکام قضایی با انگیزههای مختلف مورد خدشه قرار نگیرد. توفیق همهی نمایندگان محترم را در کوتاه کردن دست دشمنان اسلام و ایران از خداوند متعال مسألت میکنم. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه سیّد علی خامنهای امام بزرگوار رضوان الله علیه که یک فقیه قوی آگاه به لب و روح دین بود، قبل از اینکه تشکیل حکومت بدهد، این را منع کرد. جزو فتاوی ایشان - که در دوران مبارزه، ما به آن فتوا افتخار میکردیم و همه جا هم نقل مینمودیم - منع حیل ربا بود. ایشان مطلقا حیل ربا را منع کرد. شما آقایان، حیل قانون را هم منع کنید و جلوش را بگیرید. بعضی از شرکتها و بعضی از مجموعههای علی الظاهر قانونی، حامل باطن اصحاب السبتی هستند. مواظب باشید کسانی که میخواهند از قانون بگریزند، شما را به این دام نیندازند؛ نیایند شما را قانع کنند که این کار قانونی است.
به عزیزترین مقدسات اسلام اهانت میشود، از اطراف دنیای اسلام سر و صدا بلند میشود؛ اما امریکاییها دو کلمه اظهار تأسف میکنند! عجب! اظهار تأسف خشک و خالی بیارزش در مقابل یک حرکت عظیم اسلامی به این صورت! علمای بلاد اسلام، روشنفکران و تودههای مردم در مقابل این اهانت صهیونیستها به هیجان آمدند - کار به ماهیت قضایا ندارم؛ حرکت دنیای اسلام حادثهی مهمی است - آن وقت آنها در مقابل این حرکت عظیم مردم، فقط اظهار تأسف میکنند؛ عوض اینکه در رفتار و حمایت خود از صهیونیستهای ظالم و سفاک و قانونشکن، اندکی تجدیدنظر کنند! این، بیاعتنایی به انسانیت و ارزشهای انسانی و خواست مجموعهی عظیم انسانی نیست؟! ادعای طرفداری از انسان هم میکنند! امروز شعار عدالت اجتماعی، شعار غریب و مظلومی در دنیاست. این پرچم هم در دست شماست؛ همچنان که امروز پرچم دفاع از ارزشهای معنوی در دست ملت ایران است. البته در میان ملتها خیلی طرفدار دارید؛ بخصوص در میان ملتهای اسلامی، خیلیها دلشان برای این شعارها و این حرکت عمومی ملت ایران میتپد؛ ولی دولتها و حکومتها حکم دیگری دارند.
شعار عدالت اجتماعی نیز همینطور است. اهتمام به مسألهی عدالت اجتماعی در کشور، نباید یک لحظه کاستی بگیرد. البته این قضیه، قضیهی شعاری نیست، با گفتن هم مسأله تمام نمیشود؛ همهی دستگاهها باید تلاش کنند. همین کارهایی که امروز در کشور انجام میگیرد، همه لازم است و باید انجام گیرد؛ منتها جهت اینها باید جهت تأمین عدالت اجتماعی باشد. از مسؤولان اجرایی، تا مسؤولان قضایی، تا قانونگذاران، تا روحانیان، تا گویندگان، تا روزنامهنگاران، تا روشنفکران و دیگران، همه باید این را وظیفهی خودشان بدانند. اگر جهتگیریِ عدالت اجتماعی در کشور ضعیف شود، هر کاری در کشور انجام گیرد، به زیان طبقات ضعیف و عامّهی مردم و به سود یک عدّهی معدود زرنگها و گردنکلفتها و دست و پادارها و قانوندانهای قانونشکن که راههای قانون را بلدند و قانونشکنی را هم میدانند، تمام خواهد شد. بنده این مطلب را بارها در خطاب به مسؤولان و شاغلان در قوّهی قضایّیه - در طول سالیان متمادی و شاید از ده سال پیش یا پیشتر تاکنون - عرض کردهام و اکنون هم میخواهم روی همین نکته تکیه کنم. چون اگر در این قوّه، خوب کار و احقاق حق گردد و با جرم و تخلّف و تجاوز از قانون مبارزه شود؛ به عبارت دیگر، وقتی که یک جمع کمربستهی کارآمدِ کارشناس، دائماً با جرم مبارزه کنند، بدیهی است که این پدیدهی شوم، در سطح جامعه و دستگاههای دیگر نیز مغلوب خواهد شد و عقب خواهد نشست. در این صورت، مجرم هم از انجام جرم، مرتدع خواهد شد.
در سال گذشته اگر چه بحمداللَّه پیشرفتهایی در کارها داشتیم،ولی باید عرض کنم کافی نیست. در مورد انضباط اجتماعی، اگر تخلّفات اجتماعی و قانونشکنی کم شده باشد؛ اگر مردم با عادات و آداب صحیح اجتماعی حقیقتاً خو گرفته باشند؛ اگر جرم و جنایت کاهش چشمگیر یافته باشد، آن گاه ما احساس میکنیم که انضباط اجتماعی به معنای واقعی تحقّق پیدا کرده است. البته مقداری پیشرفت داشتیم و تلاش شده است؛ اما نه آن مقدار که مورد نظر این حقیر بود و برای جامعهی ما لازم بود و هست.
در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، باید برای ضعفا یک نگاه مؤکد و یک عطف نظر ویژه وجود داشته باشد. تردیدی نیست که در مقابل ترازوی عدل، همه یکسانند؛ اما ضعفا غالباً - یا در بسیاری از اوقات - دستشان به ترازودار عدالت نمیرسد و زبان گویا ندارند. خیلی فاصله است بین آن متخلف قانوندان که پیچ و خمهای قانون را میشناسد؛ میفهمد از کجا وارد شود، کجا تندروی کند، کجا کند روی کند، کجا لبخند بزند، کجا اخم کند، با هر کسی چگونه رفتار کند، کجا را امضا کند و کجا را امضا کند که گیر نیفتد؛ با آن انسان ضعیفی که این پیچ و خمها را بلد نیست. فرق است بین آن کس که توانایی دارد وکیل زبردستی را به استخدام درآورد تا برایش همهی جادهها را صاف کند، و کسی که چنین توانایی را ندارد. اینها یکسان نیستند.
قاچاق، یک عنوان عام و وسیع و یک طیف است. مثلا یک وقت هست که یک نفر فرضا به خارج از کشور رفته و حالا آمده و یک دستگاه ضبط صوت هم با خودش آورده که مثلا قاچاق محسوب میشود؛ یا مثلا موقع خروج از کشور، فلان جنس را همراه خودش خارج کرده است. هرچند ورود و خروج آن اجناس طبق مقررات نبوده و البته این یک قانونشکنی و تخلف از قوانین است؛ اما معلوم نیست که این خیلی اهمیت داشته باشد که کسی را از صلاحیت بیندازد؛ بخصوص بعد از آنکه آثار توبه و انابه هم ظاهر بشود. اما یک وقت هست که یک نفر با یک باند قاچاق ارتباط دارد و اصلا کارش تمهید مقدمات و تسهیل طرق برای انجام قاچاق است؛ اینها یکسان نیستند. باید واقعا نگاه کرد، حدود را مشخص کرد و فهمید که صرف عنوان کافی نیست. یا مثلا یک نفر در یک معامله تخلف کوچکی داشته، اما یک نفر هم در امر معامله و تصرفات مالیش اصلا آدم فاسد و سوء استفادهچی است؛ بناحق به دست میآورد، بناحق خرج میکند و بناحق به این و آن میدهد؛ اینها فساد مالی است. بنابراین، کار اهمیت دارد و باید ضوابط را در این کار بشدت رعایت کرد.
در جامعهی اسلامی اجازه داده نمیشود و نباید داده بشود که در ملأ عام، کسانی به حیثیتهای دینی مردم اهانت کنند و آن را هتک نمایند. چه مرکزی باید جلوی اینها را بگیرد؟ نیروی انتظامی. در جامعهی اسلامی اجازه داده نمیشود و نباید داده بشود که از مقررات زیستی و شهری و روستایی و صحرایی جمهوری اسلامی تخلف انجام بگیرد؛ کسانی فضا را مخدوش کنند و سلامت فضا را از بین ببرند. چه مرکزی باید جلوی اینها را بگیرد؟ نیروی انتظامی. در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی، هر آنچه که طبق قوانین شرعی و قوانین مجلس شورای اسلامی و مقررات رایج کشور، در بخش آشکار زندگی مردم - خفا، کار دیگران است - ممنوع است و مجاز نیست که تحقق پیدا کند، اگر دیده شد، دست قوی و قدرتمندی باید بیاید و جلوی این قانونشکنی را بگیرد. آن چیست؟ دست نیرومند نیروی انتظامی.
بعضی هم در گوشه و کنار اظهارنظر میکنند که اگر امام تشریف داشتند، در فلان قضیه اعمال نظر میکردند! من دوست ندارم که نسبت به اینطور چیزها وارد صحبت بشوم؛ لیکن تذکراً عرض میکنم که اگر امام امروز تشریف داشتند، مطمئن باشید که به نقض قانون - آن هم به این شکل و در این سطح وسیع - راضی نمیشدند.
امام بزرگوار ما، در اواخر عمر شریفشان نامهیی نوشتند که جزو اسناد باقیمانده از آن بزرگوار است و در ذهن بسیاری از افراد هست و در همه جا هم پخش شد. امام(ره) حتّی در ارگانهای غیر قانونییی که به دستور خود ایشان و به خاطر مصالح زمان تشکیل شده بود - از قبیل تشخیص مصلحت و غیره - تردید کردند و گفتند، آنها متعلق به زمان جنگ بود و ما مجبور بودیم یک اقدام غیرقانونی بکنیم. امام(ره) مقید به قانون بودند. یکی از خصوصیات آن بزرگوار، تقید به قانون بود که کاری برخلاف آن انجام نگیرد. ما هم آنچه که در جهت پایبندی به قانون تکلیفمان است، آن را انجام میدهیم. چرا بعضی بیخودی اعتراض میکنند که شما میخواستید به شورای نگهبان سفارش کنید که فلانی و فلانی و فلانی را برخلاف قانون قبول کنند؟ این، چه کاری است؟ قطعاً اگر امام عزیزمان بودند، این کار را نمیکردند. ما با این موافق نیستیم که هر کسی بیاید حرفی را به امام نسبت بدهد؛ در حالی که نمیداند روش و ممشای امام(ره) چه بود. ممشای امام را اهل بصیرت و اهل خبره و کسانی که معاشر و محشور با ایشان بودند، میدانند؛ نه اینکه هر کس بیاید حرف بزند که اگر امام(ره) بود، چنین میکرد و چنان میفرمود. در نظام اسلامی باید همهی افراد جامعه، در برابر قانون و در استفاده از امکانات خداداد میهن اسلامی، یکسان و در بهرهمندی از مواهب حیات، متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتی قادر به زورگویی نباشد و هیچکس نتواند برخلاف قانون، میل و ارادهی خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه، مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفهی بزرگ دولت و دستگاه قضایی محسوب شود. هیچکس به خاطر تمکن مالی، قدرت آن را نیابد که در امور سیاسی کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتی در جامعه، به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامی را پشتیبان و حامی خود حس کنند و برنامههای آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند.
قانونگرایی در قوّهی قضاییه، اهم امور است. اصلاً ملاک عدل و اقامهی آن، قانون است. اگر چیزی بر طبق قانون تحقق پیدا کرد، عدالت است و خلاف عدالت آن است که برخلاف قانون انجام بشود. اصلاً ما که میگوییم باید در قوّهی قضاییهی جامعهی اسلامی و یا در هر جامعهی دیگر عدل اجرا بشود، یعنی ما یک سری قوانین را معتبر میدانیم و آن را در وسط میگذاریم و همه چیز را با آن میسنجیم و هرچه که بر قانون منطبق شد، عدل است و هرچه که منطبق نشد، عدل نیست. در حال حاضر، ما قوانین متناقض و خلاف شرع و مبهم داریم. آنچه که خلاف شرع است، اعتبار ندارد. ملاک قانون، شرع است. اگر واقعاً در قوانین نقصی داریم، از این بُعد نقص را برطرف کنیم.
نمودار
آخرین مقالات
|