در پی تهاجم وحشیانهی رژیم صهیونیستی به شهرها و روستاهای فلسطین در نوار غزّه و شهادت دهها هزار نفر از مردم بیگناه این منطقه و تخریب جدّی زیرساختهای شهری و منازل مسکونی و از بین رفتن معیشت مردم غزّه در یک سال اخیر و همچنین تخریب منازل و ساختمانهای مردم در جنوب لبنان و شهادت جمع زیادی از مردم بیگناه و خسارتهای گسترده به آنها، در لبّیک به ندای رهبر معظّم انقلاب اسلامی مبنی بر کمک و حمایت از مردم مظلوم فلسطین و لبنان، اواسط مهرماه، چهارمین مرحلهی پویش مردمی «ایران همدل» به منظور جمعآوری مشارکتهای نقدی هموطنان عزیز برای کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان آغازبهکار کرد.
پویشی که به سرعت در گوشه گوشه کشور جای خود را باز کرد و صحنه هایی ماندگار و درخشان از نوع دوستی مردم ایران را به نمایش گذاشت. ریشه ها و مبانی این حرکت چیست؟ نسبت آن با انقلاب اسلامی و تجربه دفاع مقدس چیست؟
رسانه KHAMENEI.IR ذیل پرونده «تحلیل و بررسی جامعهشناسانه حضور میلیونی مردم در پویش ایران همدل» در گفتوگو با دکتر محسن صبوریان، استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به این مباحث پرداخته است.
به نظر میرسد همدلی و کمک به همنوع از خصلتهای دیرینه ایرانیان است. فکر میکنید ریشههای این ویژگی چیست؟
مسئله همدلی و کمک به همنوع در واقع از خصلتهای دیرینه ایرانیان است. این حقیقتی است که در تاریخ نقل شده و بسیاری از کسانی که به ویژگیهای خلقی و رفتاری ایرانیان اشاره کردهاند، بر این نکته تأکید کردهاند. یکی از ویژگیهای بارز ایرانیان، مهماننوازی و کرامت است. ایرانیان بهطور ویژه به اکرام و پذیرایی از مهمان اهمیت زیادی دادهاند که در تاریخ و فرهنگ ما همواره نمود داشته است.
این ویژگیها علاوه بر جنبه فرهنگی، ریشههای جغرافیایی و آب و هوایی نیز دارد. بهویژه اینکه ایرانیان در یک پهنه گسترده و خشکی زندگی میکردند، این شرایط جغرافیایی باعث شکلگیری نوعی همکاریهای اقتصادی و اجتماعی شد. بهعنوان مثال، در زندگی کشاورزی و دهقانی که در ایران بهویژه در گذشته رایج بود، این نوع همکاریها بهطور ویژهای ضرورت داشت. فرض کنید شخصی پنج هکتار زمین داشت، او باید با کسانی که زمینهای مشابه یا همسایه او بودند، همکاری میکرد تا آبرسانی بهموقع انجام شود، محصول بهموقع برداشت شود و خاک زمین شخم زده شود. این فرآیندها نیازمند همکاری و یاری متقابل بود
. درباره این فرهنگ ادبیات زیادی تولید شده است.
این همکاریها و یاریگریها نهتنها در سطح اقتصادی، بلکه در ابعاد اجتماعی نیز اهمیت داشته است. بسیاری از محققان و تاریخنگاران به این ویژگیهای اجتماعی و همکاریهای ایرانیان اشاره کردهاند. این فرهنگ یاریگری، هم در تاریخ کهن ایران و هم در دورههای بعدی مانند دوران اسلامی، همواره ادامه داشته است
. جهانگردانی نیز که از ایران گذشتهاند به این مسئله و ویژگی اشاره کردهاند.
مثالهایی مانند وقف در فرهنگ اسلامی و ایرانی یکی از جلوههای این همدلی است. وقف کاروانسراها، مساجد، بیمارستانها یا مراکز درمانی، نمونههایی از فرهنگ یاریگری هستند که هم در دین ما تایید شده و هم در فرهنگ ایرانی پیشینه دارد. این سنتهای خیریه بهویژه وقف، نهتنها در تاریخ ادامه پیدا کردهاند، بلکه باعث شدهاند تا آثار این کارها همچنان باقی بماند و نسل به نسل منتقل شود.
به نظر شما، پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ بر این موضوع اثر گذار بوده است؟
انقلاب اسلامی بهطور قطع یکی از انقلابهای بزرگ سَده بیستم بود و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی عمیقی بهدنبال داشت. انقلاب اسلامی صرفاً یک تغییر سیاسی از بالا به پایین نبود. این انقلاب مردمی بود که از پایین به بالا شکل گرفت. علاوه بر این، همانطور که میدانید، در سال ۵۸ همهپرسی برگزار شد و درصد بالایی از مردم، تقریباً ۹۸ درصد، رأی مثبت دادند. نکته جالب این است که این همهپرسی در واقع نیازی نداشت؛ زیرا حکومت جدید مستقر شده بود و ارکان آن نیز شکل گرفته بود. این نشان میدهد که حکومت جدید، برخلاف بسیاری از انقلابهای دیگر، یک وجهه مردمی و اجتماعی داشت که از پایین به بالا شکل گرفته بود.
در بسیاری از انقلابها، همدلی و همکاریهای مردمی افزایش مییابد، اما در انقلابهایی که جنبه سیاسی آنها قویتر از جنبههای فرهنگی و اسلامی است، این همدلیها بهطور عمده محدود به حوزه سیاسی میمانند. در حالی که انقلاب اسلامی ایران از ابتدا جنبههای فرهنگی و اجتماعی جدی داشت و توانست همکاریها و همدلیهای واقعی میان مردم ایجاد کند.
در واقع، اگرچه ما نسل جوان شاید درک دقیقی از فضای آن روزها نداشته باشیم اما نسلهای پیشین این شرایط را بهخوبی تجربه کردهاند. بزرگان ما در خاطرات خود نقل کردهاند که در بستر انقلاب اسلامی، همکاریها، همیاریها و همدلیهای مردم بسیار گسترده و پرشور بود. این همدلی در ابتدا در پی پیروزی انقلاب و در ادامه در زمان جنگ تحمیلی نمود پیدا کرد. یک شادی جمعی در دل مردم ایران شکل گرفته بود که به شکلهای مختلف ادامه پیدا کرد. این امر همچنین در شکلگیری بسیج مردمی و اعزام نیرو به جبهههای جنگ تحمیلی تأثیرگذار بود.
با این حال، نکتهای که باید در نظر گرفته شود این است که همدلی و فراخوان برای همدلی باید ویژگی نوآورانه و زندهکنندهای داشته باشد تا بهسادگی به یک شعار یا فراخوان دولتی صرف تبدیل نشود. اگر این ویژگی در فراخوانهای عمومی نباشد، ممکن است این همدلی به یک روال دولتی و غیرمردمی تبدیل شود، که این آفت همیشه وجود دارد. در واقع، مردم باید احساس کنند که خودشان در این جریان نقش دارند و این کار تنها به دست دولت نیست. دولت باید نقش تسهیلگر و پشتیبان را ایفا کند، نه اینکه خود را بهعنوان عامل اصلی معرفی کند.
به عنوان مثال، در مناسک دینی و اجتماعی ایران، مانند راهپیماییهای اربعین یا پیادهرویهای مردم به سمت حرم حضرت رضا
علیهالسلام، شاهد هستیم که مردم خودشان در این کار حضور دارند، موکبها را برپا میکنند، غذا و چای توزیع میکنند و به یکدیگر کمک میکنند. دولت در این موارد تنها نقش پشتیبانی و تسهیلگر را دارد. این نمونهها نشان میدهد که وقتی کارهای مردمی بهصورت مستقل انجام شود و دولت فقط از آنها حمایت کند، همدلیها و همکاریها بهطور طبیعی ادامه پیدا میکند و تداوم بیشتری مییابد.
طبیعتاً در دوران بحرانها خصوصا ایام جنگ تحمیلی و درگیر شدن کشورهای اسلامی دیگر با جنگ و بحران، این حس همدلی و همیاری جدی تر میشود.
در مسئله جنگ و درگیریهایی مانند وضعیت غزه و لبنان، باید بگویم که این قضیه بسیار جدی است. در حال حاضر، ما با دو نیروی متقابل مواجهایم که بهراحتی میتوان آنها را نیروهای حق و باطل دانست. وقتی چنین شرایطی پیش میآید، مسئله کمک و حمایت از جبهه حق بهطور ویژه برجسته میشود. کمک به فقرا همیشه یک موضوع مهم بوده و در طول تاریخ شاهد بسیاری از آیات قرآن در مورد انفاق هستیم اما بهطور خاص، نوعی از انفاق وجود دارد که واجب میشود، نه صرفاً مستحب. یعنی وقتی جبهه حق و باطل روبهروی هم قرار میگیرند، کمک به جبهه حق دیگر فقط یک عمل مستحب یا خیرخواهانه نیست، بلکه یک تکلیف شرعی و واجب میشود.
در اینجا دو نوع انفاق داریم: انفاق انفس (بذل جان) و انفاق اموال (بذل مال). اگر فردی نمیتواند جان خود را فدای جبهه حق کند، باید در بذل مال کوتاهی نکند. این وظیفهای است که بر دوش هر مسلمان است و نمیتوان آن را بهعنوان یک عمل اختیاری در نظر گرفت. در جنگ تحمیلی هم همینطور بود؛ برخی افراد در جلوی جبهه جنگیدند و برخی دیگر که امکان حضور در جبهه را نداشتند، از طریق پشتیبانی مالی و حمایتهای دیگر، به رزمندگان کمک کردند.
البته باید توجه داشت که این ویژگی فقط به ایران اختصاص ندارد. در هر کشوری که مورد تجاوز یا تهدید قرار گیرد، مردم آن کشور با توجه به مشروعیت آن، به کمک دولت خود میآیند. اما آنچه این ویژگی را در ایران تقویت میکند، ایدهها و فرهنگ دینی و اسلامی ماست. فرهنگ شهادتطلبی و فرهنگ ایثار در ایران با هم پیوند خورده است. این فرهنگ باعث میشود که کسانی که میتوانند در میدان جنگ بهطور مادی پیروز شوند یا جان خود را فدای جبهه کنند، از این امر ابایی نداشته باشند. این نکته که در قرآن به عنوان «احدی الحسنیین» یاد میشود، به این معناست که چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم، ما وظیفه خود را انجام دادهایم.
این فرهنگ و این گفتمان وقتی در جامعه نهادینه میشود، تأثیر بسیار عمیقی بر ساختار اجتماعی میگذارد. جامعهای که چنین فرهنگی را در خود دارد، جامعهای قوی، مستحکم و مقاوم در برابر چالشها و بحرانها است. در این جوامع، هم ایثار و فداکاری در جبهه جنگ تقویت میشود و هم حمایت از رزمندگان و همدلی با آنها در سطح گستردهای شکل میگیرد.
با راه اندازی مرحله جدید پویش ایرانهمدل شاهد موج شگفتانگیزی از کمکهای مالی و اهدای طلا و زیورآلات بودیم. ریشههای اجتماعی شکلگیری چنین موجی در کمک به ستمدیدگان غزه و لبنان چیست و چگونه قابل تبیین است؟
میتوانم دوباره تأکید کنم که مسئله غزه و لبنان امروز به عنوان نمایندهای از جبهه حق و باطل در جهان مطرح است. محکومیت عمومی رژیم صهیونیستی از یکسو و همدلی مردم جهان با مظلومان فلسطین از سوی دیگر، فارغ از مذهب و دین، موجب شده تا اجماع جهانی علیه سران استکبار شکل بگیرد. این اجماع باعث شده که بسیاری از کسانی که قبلاً مردد بودند، حالا با اطمینان خاطر بیشتری وارد عرصه شوند و اقدام کنند
.
اما نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که در قضیه فلسطین و غزه، شاهد بیش از یک سال مقاومت مردمی هستیم؛ مردمی که قبلاً از همه طرف محاصره شده بودند و حالا علاوه بر این محاصره، در شرایط انسانی بسیار سختی زندگی میکنند؛ در چادرها، با سرمای شدید، برای به دست آوردن نان مجبورند ساعتها در صف بایستند. این شرایط اسفبار انسانی باعث شده که هر جامعهای که بتواند تصویر واقعی این وضعیت را مشاهده کند، بهطور طبیعی با مردم غزه و لبنان همدلی خواهد کرد
.
علاوه بر این، ما به اشتراک آیینی، فرهنگی و مذهبی با مردم این مناطق داریم؛ مخصوصاً با فلسطینیهای مظلوم و لبنانیهایی که بخش زیادی از آنها شیعهمذهب هستند. این همدلی فرهنگی و مذهبی باعث میشود ارتباط و همبستگی ما با این مردم حتی بیشتر شود.
نکته مهم دیگر این است که نزاع در این منطقه یک نزاع تمدنی است. نزاع با رژیم اسرائیل و آمریکا، که به نوعی در منطقه حضور دارند، به تعبیر آنها، به یک جنگ موجودیتی تبدیل شده است. پیروز این جنگ میتواند نظم آینده منطقه را شکل دهد. در این میان، جبهه مقاومت در فلسطین و لبنان خط مقدم این جنگ تمدنی است. با اینکه برخی مسائل، مانند صلح و آینده غزه، هنوز روشن نیست، اما کمترین اقدام ایرانیها در این شرایط باید حمایت مالی و کمک به آوارگان و مجاهدان باشد تا در ادامه راه مقاومت حمایت شود.
وقتی با چنین رویداد اجتماعی مهمی روبرو هستیم، به نظر شما دستگاههای علمی، تحلیلی و اسنادی کشور در مواجهه با آن چه وظیفهای دارند؟
به نظرم مهمترین وظیفه آنها، تولید ادبیات علمی در این حوزه است. تولید ادبیات ضد اسرائیلی، ضد سلطه و ضد آپارتاید در این زمینه و تلاش برای بینالمللیسازی این موضوع، از جمله وظایف اصلی دستگاههای علمی است.
ما در یک سطح میبینیم که رسانههای مختلف با پوشش گسترده خبری، تلاش میکنند وضعیت فلسطین و ظلمهایی را که رژیم اسرائیل بر مردم این کشور میآورد به جهانیان نشان دهند. اما در سطح دیگر، لابی صهیونیستی بهقدری در عرصههای علمی و آکادمیک نفوذ کرده که اساتید و محققان مخالف اسرائیل را تحت فشار قرار میدهد؛ یا آنها را مجبور به استعفا میکند، یا اخراجشان میکند.
بنابراین باید تلاش کنیم که شرایطی فراهم شود تا کسانی که امکان دفاع علمی از جریان مقاومت را ندارند، بتوانند این کار را انجام دهند. این امکان زمانی فراهم میشود که ادبیات علمی بیشتر و گستردهتری در این حوزه تولید شود؛ به عنوان مثال، اگر در مقالات علمی جستجو کنید، متوجه خواهید شد که چهرهای که در آکادمیهای غربی از جنبشهای فلسطینی یا بهطور خاص حزبالله نمایش داده میشود، چهرهای تروریستی و گانگستری است. درحالیکه واقعیت قضیه کاملاً عکس این است؛ ما با یک دولت گانگستر و تروریستی در سرزمینهای اشغالی روبهرو هستیم.
بنابراین، به نظر میرسد وظیفه اساتید، نخبگان و جریان علمی کشور، اصلاح این تصویر نادرست است. در این حوزه، متاسفانه ما عقب هستیم و به سرمایهگذاری جدی برای گسترش ادبیات علمی در دفاع از حقوق فلسطینیها و مقاومت در برابر سلطهگران نیاز داریم.