اقتدارآفرینی و تولید ارزش افزوده، مزیت اصلی دانشبنیانهاست
بخش مهمی از دیدار اخیر مسئولان نظام با رهبر انقلاب به تشریح بعضی نکات مربوط به تولید دانشبنیان اختصاص داشت. رسانهKHAMENEI.IR به همین منظور گفتوگویی با دکتر کریم زاهدی، معاون نظارت و ارزیابی ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام داده است.
مسئله مراکز دانشبنیان در نگاه رهبر انقلاب، اسناد جامعه علمی کشور و بهطور کلی سندهای بالادستی علمی کشور چه جایگاهی دارد؟
در زمان جنگ بهخاطر مسئولیتهایی که آیتالله خامنهای داشتهاند، بحث خودکفایی و مهندسی معکوس بویژه در ملزومات دفاعی مورد نیاز کشور مطرح بوده است؛ یعنی مفهوم دانشبنیان ، یک معنای مهندسی معکوس داشته است. بعد از جنگ و بویژه در دهه هفتاد این مهندسی معکوس از حیطه نظامی به سایر حوزه ها تسری یافت و در نتیجه آن شرکتهای توانمندی در حوزه ساخت و ساز، نیروگاه سازی، قطعه سازی، ماشین سازی و مشابه آن شکل گرفت، البته کماکان نگاه مبتنی است بر بازسازی دستاوردهایی که در کشورهای پیشروی علمی وجود داشته است.
حضرت آیتالله خامنهای، سال ۷۹ در دانشگاه امیرکبیر بر جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم تأکید میکنند. تقریبا از اواخر دهه هفتاد شمسی، توجه به تولید علم بومی، مدنظر و مورد حمایت بوده است. این نگاه در دهه هشتاد کاملتر شد و در دهه ۹۰ بالغ شد. در نتیجه این ثبات در دو دهه گذشته، به مرور زیرساختهای لازم آن هم ایجاد شده است؛ یعنی این منظومه فکری ابتدا در سال ۱۳۸۴ به سند چشمانداز جمهوری اسلامی تبدیل شد. بعد از آن مبتنی بر سند چشمانداز سیاستهای کلان با رویکرد علم و فناوری تدوین میشوند. شکلگیری معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و تصویب نقشه جامع علمی کشور در سال ۱۳۸۹ با تأکیدات ایشان اتفاق افتاده و اکنون زیستبوم نوآوری و دانشبنیان کشور مبتنی بر نگاه رهبری معظم، توسعه نسبتا مطلوبی یافته است.
مزیت نسبی و ارزشافزوده این مجموعهها در فضای علمی و اقتصادی کشور به چه صورت است؟
نگاه اقتصادی داشتن با نگاه راهبردی داشتن به شرکتهای دانشبنیان متفاوت است. مزیت نسبی و ارزشافزوده اصلی مراکز دانشبنیان در تقویت جایگاه راهبردی و اقتدار کشور معنا پیدا میکند. گرچه از جهت ایجاد ارزشافزوده اقتصادی و سوددهی هم شرکتهای دانشبنیان ارزشافزوده نسبتاً بیشتری ایجاد میکنند؛ اما واقعیت این است که شاید بتوان در حوزههای دیگری غیر از حوزه دانشبنیان نیز ارزشافزوده ایجاد کرد، ولی اگر بنا به توجه همزمان به ایجاد ارزش افزوده همراه با ایجاد اقتدار ملی باشد، در جایی غیر از دانشبنیان نمیتوان هم ارزشافزوده و هم اقتدار ایجاد کرد. به نظرم این ویژگی اصلی مراکز دانشبنیان است.
یکی از مطالبات رهبر انقلاب، افزایش تعداد این مراکز بود. برای این کار چه موانعی باید زدوده شود؟
خیلی از موانع در دل اقتصاد است و در دل اکوسیستم دانشبنیان کشور نیست. اگر اقتصاد کشور درست کار کند، بسیاری از موانع در برابر تمام شرکتها و مؤسسات دانشبنیان برداشته میشود. روالها باید روان باشد و فضای کسبوکار هم تسهیل شود؛ اخذ مجوز فعالیت راحتتر شود و مواجهه با خدمات دولتی نباید انرژی زیادی از این شرکت ها تلف کند. به طور کلی در جایی که این شرکتها با بدنه دولت مواجه میشوند بعضاً کارها گیر میکند. من خیلی وارد مصداقها نمیشوم، اما تقریباً همه در فضای کسبوکار میدانند که مشکل کجاست.
اما یکسری موارد هم هست که مقداری تخصصیتر است و به دانشبنیانها مرتبط میشود؛ مثلاً، تأمین مالی برای همه شرکتها مسئله است و باید تسهیل شود، اما در حوزه دانشبنیان، جنس تأمین مالی شرکتهای دانشبنیان با تأمین مالی بقیه شرکتها متفاوت است. اینجا زیرساختهای متفاوتی نیاز است چراکه میزان ریسک و خطرپذیری شرکتهای دانشبنیان با سایر شرکتها متفاوت است. شرکتهای دانشبنیان نیاز به نیروی انسانی زبده و آموزش دیده و مهارتی دارند. قاعدتاً نیروی انسانی ساده نمیتواند برای این شرکتها کمک کننده باشد. بنابراین لازمه افزایش تعداد شرکتهای دانشبنیان، مرتفعکردن همه موانع در دو دسته فوق است که هر کدام از این موانع کسبوکاری را از رمق میاندازند. اگر این موانع مرتفع شود، آن کسبوکار با کیفیت بهتری کار میکند و سریعتر رشد میکند.
موضوع دیگری که برای بعضی افراد محل سؤال است نسبت بین دانشبنیانها با اشتغالآفرینی است؛ این موضوع چگونه میتواند در اشتغال تاثیرگذار باشد؟
برخی میگویند که وقتی شما دانش را وارد فرآیند تولید میکنید، اشتغال کم میشود. این حرف از یک منظر درست است. فرض کنید که شرکتی فعالیتهای متعددی دارد. وقتی اتوماسیون وارد آن میشود طبیعتاً به تعداد کارگرهای کمتری نیاز دارد، اما این استدلال در کوتاهمدت صحیح است. درحالیکه در بلندمدت بهرهوری افزایش مییابد، سوددهی بالا میرود ، خطوط تولید جدیدی اضافه میشود و در نهایت اشتغال افزایش مییابد. پس این بحث در بلندمدت خیلی بحث درستی نیست. همه میدانند که اگر اقتصاد دانشبنیان در بلندمدت شکل بگیرد، اشتغال هم ایجاد خواهد شد.
نکته دوم در نسبت دو واژه اقتصاد دانشبنیان و اشتغال این است که جنس شغلآفرینی در اقتصاد دانشبنیان با ایجاد اشتغال در سایر حوزهها مقداری متفاوت است. شرکتهای دانشبنیان، مشاغلی با دستمزد و رفاه بالا ایجاد میکنند و این برای کشور ما خیلی لازم است. کشوری که سرانه خرید در آن از متوسط دنیا بالاتر است، مشاغل ساده خیلی نمیتواند به کمک آن بیاید. ما مجبوریم دستمزدی پرداخت کنیم تا کفاف آن را بدهد. برای همین تا حدی از مشاغلمان باید در حوزه دانشبنیان ایجاد شود تا بتواند آن درآمد را ایجاد کند. بعضیها فکر میکنند شرکتهای فناوری و شرکتهایی که سطح دانشی بالایی در دنیا دارند، خیلی سود میدهند، اما واقعیت این است که آنها لزوما شرکتهای سودده نیستند، ولی دستمزدهای بالایی پرداخت میکنند. از این جهت، اشتغال شرکتهای دانشبنیان یک اشتغال خاص و همراه با رفاه است. این خیلی مهم است.
نسبت اقتصاد مقاومتی با اقتصاد دانشبنیان را چطور میتوان تشریح کرد؟
سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی خیلی خوب دارد شکل اقتصادی مدنظرش را به تصویر میکشد. در بند دوم میگوید که اقتصاد مقاومتی، اقتصادی دانشبنیان است و این حرف درستی است. اقتصاد مقاومتی، اقتصادی است که از تکانههای خارجی و از اتفاقاتی که در دنیای پیرامون خارج از کشور میافتد کمترین آسیب را میبیند و میتواند روی پای خودش بایستد و اتفاقات دنیای خارج کمترین آسیب را به آن میزند. چنین اقتصادی فقط با تولید مبتنی بر دانش بومی شکل میگیرد. این حرف روشنی است که در بند دوم سیاستهای اقتصاد مقاومتی به آن اشاره شده است. پس اقتصاد مقاومتی قطعاً اقتصادی دانشبنیان است. البته اقتصاد مقاومتی اعم از اقتصاد دانشبنیان است و نیازمند فاکتورهای دیگری هم هست.