نقاط قوت جمهوری اسلامی -
تعداد فیش :
76 ،
تعداد مقاله :
0
1402/01/01
1402/01/01
1397/03/14
1397/01/01
1396/08/29
1396/03/17
1396/03/06
1396/02/27
1396/02/27
1396/01/30
1396/01/01
1395/12/16
1395/12/16
1393/02/10
1392/10/19
1392/02/25
1392/01/01
1392/01/01
1391/07/19
1391/06/02
1391/01/01
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1390/10/14
1390/06/06
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/16
1389/07/27
1388/07/02
1388/07/02
1388/07/02
1387/06/02
1386/02/31
1385/08/18
1384/03/03
1383/09/11
1383/04/16
1382/06/05
1381/12/13
1381/12/02
1381/09/01
1380/06/05
1380/03/14
1379/11/27
1379/11/27
1379/11/27
1378/11/04
1377/06/12
1377/06/02
1375/08/30
1373/03/14
1373/01/24
1373/01/24
1373/01/24
1373/01/24
1373/01/24
1373/01/24
1370/12/12
1369/03/10
1369/01/10
1368/09/07
1368/04/08
1368/03/30
آنچه دشمن دنبالش است و اسمش را دگرگونی میگذارد، عبارت است از تغییر هویّت جمهوری اسلامی. دشمنان ایران اسلامی استکبار و صهیونیسم هستند؛ اینها با هویّت جمهوری اسلامی مخالفند؛ اگر میگویند تغییر، تحوّل، تغییر ساختار، انقلاب و امثال اینها، مقصودشان این است که هویّت جمهوری اسلامی تغییر پیدا بکند. هدف آنها حذف همهی چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و به یاد اسلام میاندازد؛ اسلام ناب و اسلام انقلابی. آنها با تکرار نام امام مخالفند، با مطرح شدن تعالیم امام مخالفند، با مسئلهی ولایت فقیه مخالفند، با بیستودوّم بهمن مخالفند، با روز قدس مخالفند، با انتخابات در جمهوری اسلامی و حضور پُرشور مردم مخالفند، با هر چیزی که نشانهای از اسلام انقلابی و جمهوری اسلامی در آن پُررنگ است مخالفند؛ نظرشان تغییر این چیزها است. اگر اسم تغییر ساختار میآورند، اسم تحوّل میآورند، مقصودشان این است که اینها را که اتّفاقاً اینها همه نقاط قوّت کشور ما است، نقاط قوّت جمهوری اسلامی است، میخواهند حذف کنند.
یکی از مهمترین نقاط قوّت ملّت ایران و جامعهی اسلامی ما این است که بنیهی درونی جامعهی اسلامی ما قوی و مستحکم است؛ روی این فکر کنید؛ این خیلی مهم است؛ استحکام بنیهی درونی نظام اسلامی و ملّت ایران... این استحکام بنیهی نظام اسلامی، این قوّت بنیهی نظام اسلامی، استحکام درونی نظام اسلامی و ملّت ایران، ناشی از ایمان است. مردم ایران مردم مؤمنی هستند؛ حتّی آن کسانی که ممکن است به چشم به نظر برسد که به بعضی از احکام اسلامی پایبندی درستی ندارند، ایمان قلبیشان خوب است؛ به خدا ایمان دارند، به دین ایمان دارند، به قرآن ایمان دارند، به ائمّهی هدیٰ ایمان دارند؛ مردم باایمانی هستند. ملّت ایران باایمان است، با عزّت نفس است، با اعتماد به نفس است؛ اینها موجب شده است که ساخت درونی ملّت ایران و نظام اسلامی استحکام پیدا کند.
امروز نقشهی دشمن این سه چیز است: فشار اقتصادی، فشار روانی، و فشار عملی؛ هدف هر سه نوع فشارهای دشمن هم سیطرهی بر کشور عزیز ما ایران است، همچنانکه بر بعضی از کشورهای بدبخت روسیاه منطقه سیطره و تسلّط دارد.
... فشار روانی؛ این خیلی نکتهی حائز توجّه و مهمّی است. نقاط قوّت جمهوری اسلامی را، نقاط قوّتی که برای کشور و برای ملّت مایهی اقتدار و مایهی تقویت است نشان کردهاند و آنها را در تبلیغات و در برخوردها بهعنوان نقاط چالشآفرین معرّفی میکنند؛ برای اینکه ملّت ایران را نسبت به آنها دلسرد کنند. فرض بفرمایید یکی پیشرفت هستهای است. پیشرفت هستهای، افتخار فنّاوری کشور بوده است. پیشرفت هستهای در کشور، مایهی افتخار فنّاوری و دانش فنّی کشور بوده، استعداد جوانهای ما را مشخّص کرده؛ چیز کوچکی نیست. شاید یادتان باشد آن روزی که ما احتیاج داشتیم به اورانیوم غنیسازیشدهی بیست درصد برای علاج بیماریها؛ موجودیِ بیست درصد ما نزدیکِ تمام شدن بود و بایستی آن را تهیّه میکردیم. از کجا تهیّه کنیم؟ بایستی از کشورهای بیگانه -مثل آمریکا، مثل اروپا و امثال اینها- این را تهیّه میکردیم که انواع و اقسام اشکالات را سر راه ما گذاشتند، انواع و اقسام شروط و موانع را سر راه ما گذاشتند؛ برای اینکه فهمیدند ما احتیاج داریم. وقتی یک ملّت به یک چیزی احتیاج دارد، احتیاج حیاتی دارد، شرایط فروشنده را، تحمیلات فروشنده را ناچار قبول میکند؛ اینها از این فرصت خواستند استفاده کنند و پیدرپی شرط و شروط برای ما گذاشتند؛ ماهها، شاید بیش از یکسال گفتگوها و رفتوآمدها و حرف زدنها طول کشید؛ عقبنشینی نمیکردند، توقّعات خودشان را تکرار میکردند. جمهوری اسلامی به جوانهای خودش اعتماد کرد و این را از آنها خواست. جوانهای ما دستبهکار شدند و توانستند در مقابل چشمهای متعجّب آنها، اورانیوم غنیشدهی بیست درصد را خودشان در داخل تولید کنند و به وجود بیاورند؛ بدون اینکه الگویی از بیرون داشته باشند! آنها را حیرتزده کرد؛ مسئله اینجوری است. قدرت حرکت علمی و فنّاوریِ متخصّصین ما، دانشمندان ما، جوانان ما -که الان همان دانشمندان در کشورند، همان جوانان در کشورند، حضور دارند- دشمن را عصبی کرد، خشمگین کرد؛ خب این یک نقطهی قوّت بسیار بزرگ برای کشور است؛ هم آبرو و مایهی اعتبار است، هم در عمل، موجب پیشرفت کشور است. این را که یک نقطهی قوّت ملّی است، آمدند در تبلیغات انبوه و متراکم خودشان، در ذهن بعضیها تبدیل کردند به نقطهی چالشآفرین و نقطهی ضعف؛ گفتند که مسئلهی هستهایِ کشور موجب تنش است، موجب چالش است، موجب فشار دشمنان است، چه فایدهای برای ما دارد! نقطهی قوّت را تبدیل میکنند به یک نقطهی چالشآفرین برای اینکه این نقطهی قوّت را سلب کنند، از او بگیرند؛ این یکی از کارها؛ این کارِ روانی است، این یک کار روانیِ کاملاً ریشهای و مهم است که یک ملّت را نسبت به دستاوردهای بزرگ خودش بدبین کنند. یک مثال دیگر، همین مسئلهی موشکی است. ساخت موشکهای گوناگون و اقتدار موشکی، موجب ایجاد امنیّت در کشور است. جوانهای ما یادشان نیست، همین شهر تهران در زیر آتش موشکهای شبانهروزیِ دشمن میسوخت! خانهها خراب میشد، انسانها کشته میشدند؛ در شهر تهران! شهرهای جبهه -مثل دزفول، مثل اهواز، مثل شوش و بقیّهی شهرها- که جای خود دارد؛ حتّی تا شهرهای دوردست، موشکهای دشمن میرسید! ما موشک نداشتیم، وسیلهی دفاع نداشتیم، مجبور بودیم دستمان را روی هم بگذاریم، تماشا کنیم! امروز جوانان ما توانستهاند به قدرت موشکی اوّل منطقه تبدیل بشوند. دشمن میداند که اگر یکی بزند، ده تا میخورَد. پس موشک، مایهی امنیّت و نقطهی قوّت است. ببینید؛ دشمن روی مسئلهی موشکی متمرکز میشود. یک عدّهای هم متأسّفانه در داخل با دشمن همصدا میشوند که «آقا چه فایدهای دارد؟». یکی دیگر از نقاط قوّت ما، مسئلهی عدالتخواهیِ بینالمللی جمهوری اسلامی است؛ این برای جمهوری اسلامی آبرو است. اینکه جمهوری اسلامی طرفدار ملّتهای مظلوم باشد، آبرو است؛ اینکه طرفدار ملّت فلسطین باشد، یک آبرو است. جمهوری اسلامی نیروی مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی را در منطقه تقویت کرده است. دشمنانی را، عوامل مزاحم و مضرّی را -به نام داعش و جبهةالنّصره و امثال اینها- در عراق و در سوریه درست کردند؛ جمهوری اسلامی از نیروی مقاومت در این منطقه حمایت کرد؛ این عدالتخواهی است؛ این دفاع از ملّت فلسطین است؛ این دفاع از استقلال کشورهای منطقه است، دفاع از تمامیّت ارضی کشورها است. این نقطهی قوّت است. این نقطهی قوّت را بهعنوان دخالت جمهوری اسلامی، به یک مسئلهی چالشآفرین تبدیل میکنند و وانمود میکنند و معرّفی میکنند و روی آن تکیه میکنند؛ این وضعی است که امروز ما با دشمن داریم. عواملشان در داخل هم متأسّفانه مشغولند؛ یک روز در خیابانهای تهران به مناسبت روز قدس که روز دفاع از فلسطین است، شعار «نه غزّه، نه لبنان» دادند. کمککنندگان به جنگ روانی دشمن در داخل، موجودات بدی هستند، موجودات حقیری هستند؛ این سرافکندگی دارد. امروز هم کسانی درصدد این هستند که یک شکل معیوب از برجام را بر کشور تحمیل کنند؛ دولتهای خارجی دنبال این هستند و یک عدّهای در داخل تبلیغ میکنند که اگر این نشود، جنگ خواهد شد؛ نه آقا، این دروغ است، این تبلیغ به نفع دشمن است. هدف دشمن معلوم است؛ دشمن درصدد آن است که ما از نقاط قوّت خودمان صرفنظر کنیم، از عناصر اقتدار ملّی خودمان دست برداریم تا راحتتر بتواند بر کشور ما، بر ملّت ما، بر سرنوشت ما و آیندهی ما مسلّط بشود؛ یکچنین فکری را آنها کردهاند و ملّت در مقابل این حرکت ایستاده است؛ این فشار روانی. بنده در چند هفتهی قبل گفتم در بحث عدالت عقبیم؛ عقیدهی من همین است، منتها دیگران -بدخواهان- جور دیگری استفاده کردند؛ معنای این حرف را این قرار دادند که کشور در باب عدالت، هیچ حرکتی انجام نداده است؛ این خلاف واقع است. در باب عدالت کارهای بسیار زیادی انجام گرفته، کارهای بسیار خوبی انجام گرفته است، منتها این، آن عدالتی که ما دنبالش هستیم و آرزوی ملّت مسلمان است نیست، با آن فاصله دارد؛ وَالّا اگر شما مقایسه کنید کشور ما را با دوران قبل از انقلاب یا با بسیاری از کشورهای دیگر، میبینید در اینجا فاصلهی طبقاتی کمتر است، تواناییهای قشر ضعیف بیشتر است، عمومیّت آموزشوپرورش و بهداشت و دیگر چیزها حتماً از بسیاری کشورهای دیگر بیشتر است.
من یک آماری اینجا نوشتهام که این را بد نیست بگویم. منشأ این آمار و کسی که این آمار را داده است، بانک جهانی است؛ یعنی آمار داخلی نیست. اینجا گفته میشود که پیش از انقلاب، ضریب جینی بالای ۵۰ بود. ضریب جینی، یک محاسبهای است که برای نشان دادن شکاف طبقاتی و فاصلهی فقیر و غنی در کشورها انجام میگیرد؛ هرچه عدد این ضریب بالاتر باشد، شکاف طبقاتی بیشتر است؛ هرچه کمتر باشد، شکاف طبقاتی کمتر است. قبل از انقلاب، ضریب جینی بالای ۵۰ بوده است؛ در سال ۹۴ ضریب جینی در کشور ۳۸ بوده است؛ یعنی ما این مقدار -فاصلهی ۵۰ و ۳۸- توانستهایم فاصلهی طبقاتی را کم کنیم. [طبق] یک آمار دیگر -که این آمار هم مربوط است به بانک جهانی؛ آمار بانک جهانی است؛ جزو آمارهای بینالمللی است- قشر فقیر مطلق، پیش از انقلاب ۴۶ درصدِ ملّت ایران بودند، یعنی تقریباً نصف ملّت ایران قبل از انقلاب جزو قشرهای فقیر مطلق بودند؛ امروز این عددِ ۴۶ درصد، رسیده است به ۹/۵ درصد -البتّه در سال ۹۳؛ آمار بعد از آن را بنده ندارم- یعنی این مقدار، کار انجام گرفته. جمهوری اسلامی با وجود همهی فشارهایی که داشته است، در تأمین عدالت کارهای بزرگی انجام داده است و پیشرفتهای خوبی کرده است. البتّه تبلیغات، چیز دیگری را میگوید؛ و آن عدالتی هم که ما توقّع داریم، ما دنبالش هستیم، بیش از اینها است. بنابراین شعار عدالت هم، شعار واقعی است و شعاری است که بحمداللّه در کشور، ماندگار و مستقر است. ... امّا در مورد کارکردهای مسئولان کشور؛ کارنامه در باب عملکرد اجرائی مسئولان. در باب امنیّت و ثبات، کارکرد، کارکرد بسیار خوبی است؛ در باب علم و فنّاوری، کارکردها بسیار خوب است؛ در باب زیرساختهای کشور -یعنی راههای ارتباطی، سدها، نیروگاهها، بنادر و امثال اینها- کارکرد، بسیار کارکرد خوبی است؛ در باب صادرات غیر نفتی، در باب سرانهی ناخالص ملّی، سرانهی ناخالص ملّی نسبت به دوران قبل از انقلاب، تقریباً به دو برابر رسیده است، یک کارنامهی مطلوبی در این زمینهها وجود دارد؛ در باب توسعهی اجتماعی همینجور؛ یعنی در عملکردها، در بخشهای مختلف، آمارهای خرسندکنندهای وجود دارد. البتّه تبلیغات، غیر از این را نشان میدهد؛ در تبلیغات، دشمنان سعی میکنند مردم را از واقعیّتهای مثبت دور کنند، برای اینکه دلهای آنها را نسبت به انقلاب اسلامی و نسبت به نظام و نسبت به اسلام چرکین کنند؛ واقعیّت این است که عرض کردیم. باید سریع عمل کنید؛ کار را جهادی بایستی دنبال بکنید. یکی از خصوصیّات جمهوری اسلامی باید همین کارِ جهادی باشد. خوشبختانه در بخشهایی همینجور هم هست؛ در بخشهایی انسان میبیند همینجور کارِ جهادی انجام میگیرد. ما قبل از انقلاب دیدیم برخورد دستگاههای مسئول آنوقت را که هیچ احساس مسئولیّتی واقعاً نمیکردند به این قضایا. آنوقت بنده از نزدیک شاهد بودهام و دیدهام که در واقع، برایشان مسئلهی زلزلهزده مسئلهی مهمّی نبود؛ یعنی واقعاً به حساب نمیآوردند؛ [فقط میخواستند] همین بِصورت و بهاسم یک کاری انجام بدهند؛ کار را گروههای مردمی میکردند. امروز اینجور نیست؛ بحمدالله مسئولین در مِیدانند، کار میکنند، تلاش میکنند؛ [این] از خصوصیّات جمهوری اسلامی است؛ لکن بایستی بعد از این، آقایان و مسئولین محترم، کار را با مدیریّتِ بهتر و با استمرار و پیگیری و با سرعت انشاءالله انجام بدهند.
بنده یکبار در جلسهی مسئولین در ماه رمضان در همینجا گفتم، مدام به ما میگویند واقعبین باشید، واقعبین باشید؛ مرادشان از «واقعبین باشید» این است که موانع را ببینید؛ من میگویم واقعبین باشید، یعنی واقعیّات مثبت را ببینید؛ جمعیّت جوان را، جمعیّت بااستعداد را، تواناییهای بشری فوقالعاده را، استعداد فوقالعادهی ملّت را، امکانات زیرزمینی را، موقعیّت جغرافیایی را، پیشرفت جمهوری اسلامی را؛ اینها را ببینید، اینها واقعیّات است. پس اینها بخشی از واقعیّات است که اینها را باید دید.
بحمدالله گلهای قرآنی از سرتاسر این بوستان بزرگی که اسمش ایران است، دارد یکییکی میشکفد و خودش را نشان میدهد. بذر مبارک قرآن در این سرزمین پاشیده شده؛ این هنر انقلاب است، این هنر نظام اسلامی است. در گذشته اینجور نبود؛ در دورهی کودکی ما و جوانی ما، قرآن بهمعنای واقعی کلمه در این کشور مهجور بود؛ [البتّه] گوشهوکنار کسانی بودند که عاشقانه و مجدّانه دنبال فراگیری قرآن یا تعلیم قرآن یا انس با قرآن بودند، لکن فضای عمومی بکلّی [با قرآن] بیگانه بود؛ این خبرها نبود. امروز بحمدالله فضای عمومی کشور با قرآن آشنا است؛ شما میبینید جوانها، نوجوانها، کودکان، در سنین مختلف، از نقاط مختلف کشور، با قرآن اُنس دارند، با قرآن سروکار دارند؛ تلاوت میکنند، تأمّل میکنند، تدبّر میکنند.
شما نگاه کنید به منطقه، منطقهی ما، منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا امروز غرق در ناامنی است؛ چه با حضور تروریستها و عناصر مسلّحی که غالباً از سوی دولتهای بددل و بدخواه تقویت میشوند، چه با جنگهای داخلی در بعضی از کشورها که در همهی اینها هم باز دست قدرتهای استعمارگر دنیا مشاهده میشود. ناامنی است دیگر، محیطِ ناامن است. نگاه کنید به کشورهای منطقه؛ کجا هست که این ناامنی نباشد. در بین این مجموعهی ناامن، بحمدالله با توفیق پروردگار، جمهوری اسلامی با امنیّت، با آرامش، مشغول تدارک انتخابات است. امروز دو روز به انتخابات بیشتر باقی نمانده است، بحمدالله محیط کشور محیط آرام، همراه با آرامش، همراه با سکینه [است]. اینها خیلی ارزش دارد؛ برادران عزیز، خواهران عزیز! اینها را باید خیلی قدر بدانیم؛ خیلی قیمت دارد. انتخاباتی در یک کشور هشتاد میلیونی به راه میافتد -که گفتند پنجاهوچند میلیون حقّ انتخاب دارند- و مردم با شور و شوق خود را آماده میکنند، امّا همهجا آرامش برقرار است؛ این خیلی با ارزش است، خیلی با اهمّیّت است. این را باید قدر دانست.
فضای آزادی را جمهوری اسلامی به ما داد. اگرچه بعضی ناسپاسی میکنند و از همین فضای آزاد استفاده میکنند و آزادی را نفی میکنند. این ناشکری و ناسپاسی است که بعضی میکنند؛ خب بکنند. در کشور بحمدالله فضای آزاد هست، فضای حضور مردم هست، و فضای تأثیر رأی مردم [هست]؛ در انتخاب مسئول درجهی یک اجرائی کشور که ریاست جمهوری است، و همچنین [انتخاب] مدیران شهری که انتخابات شوراها است، مردم رأی دارند، نظر دارند، تصمیم میگیرند؛ این خیلی باارزش است. ملّتهایی در منطقهی ما که دولتهایشان تحتالحمایهی رژیم ایالات متّحدهی آمریکا هستند، حسرت این را میخورند، غبطه میخورند به حال ملّت ایران؛ برایشان یک رؤیا است که بتوانند وارد صحنه بشوند؛ دو نفر، سه نفر، پنج نفر، رقابت کنند بر سر ریاست اجرائی کشور، و بعد مردم حق داشته باشند یکی از اینها را انتخاب کنند؛ این برای کشورهای منطقهی ما مثل یک رؤیا میماند. این [کار] هر چهار سال یک بار در کشور ما تکرار میشود. مردم وارد میشوند، انتخاب میکنند، تشخیص میدهند، این خیلی باارزش است. این را باید قدر دانست. بحمدالله در جمهوری اسلامی توفیقات ما در تقرّب به قرآن کم نبود؛ ما از قرآن خیلی دور بودیم؛ در دوران حکومت طاغوت در این کشور قرآن بکلّی مهجور بود؛ در مدارس ما -مدارس کودکان، مدارس بزرگسالان، دبیرستانها، دانشگاهها- از قرآن هیچ خبری نبود؛ در جامعهی ما از قرآن خبری نبود. جلسات قرآنیای وجود داشت [امّا] مهجور بود؛ نمونههایش را در تهران، در مشهد، در جاهای دیگر، بعضیها را از نزدیک دیده بودیم، بعضیها را هم شنیده بودیم؛ یک عدّهای میآمدند، یک قرآنی تلاوت میشد و تمام میشد میرفت. حفظ قرآن، اُنس با قرآن، تلاوت دائمی قرآن، نشر معارف قرآن، این چیزها خیلی کم وجود داشت. انقلاب ما را به قرآن نزدیک کرد، با قرآن آشنا کرد. امروز ما مفتخریم به اینکه علاقهمند به قرآنیم، مشتاق به قرآنیم، مفتخریم که جوانهای ما علاقهمند به قرآنند. امروز هرجایی در این کشور، در هریک از شهرها، یک جلسهی قرآنی اعلام بشود، هجوم جوانها به آن جلسه فراوان خواهد بود. میبینید جلسات قرآن را؛ در همهی شهرها، در همهی محافل، میروند هجوم میآورند، میشنوند، مینشینند؛ اینها چیزهایی است که به برکت انقلاب رخ داده است، به برکت اسلام رخ داده است.
اقتصاد مقاومتی که ما مطرح کردیم -که یک مجموعهی کار است، یک مجموعهی حرکت و اقدام است- چند نقطهی کلیدی برای امروز و فردای نزدیک ما دارد که همان مسئلهی اشتغال است و مسئلهی تولید است. بنده به مسئولین هم، از نزدیک، بهطور خصوصی، بهطور مشروح، اینها را بیان کردم؛ اینها حرفهای من نیست؛ من که اقتصاددان نیستم؛ این حرف کارشناسان اقتصادی است، این حرف افراد زبده و برجستهای است که در این زمینه فعّالند و به ما مشورت میدهند؛ بنده هم نگاه میکنم سطح کشور را، میبینم این اولویّت است. دشمن راههای طمعش را پیدا میکند. ما باید نگاه کنیم ببینیم انگیزهی دشمن چیست، آن نقطهی ضعفی که ممکن است دشمن از آن به ما ضربه بزند کجا است، آن را مسدود کنیم، آن را ببندیم؛ توقّع بنده از مسئولین گوناگون بخشهای مختلف این است. مسئلهی اقتصاد ازاینجهت جزو مسائل با اولویّت درجهی یک است.
البتّه ما نقطهی قوّت خیلی داریم. نقطه قوّتهای نظام جمهوری اسلامی و ملّت ایران ازلحاظ کیفیّت و کمّیّت، بهطور مضاعف بیش از نقاط مشکلدار و نقاط ضعف است. خیلی نقطههای قوّت عجیب و فراوانی در ما هست که همین نقاط قوّت، موجب شده است که کشور و نظام اسلامی با وجود دشمنیهای عجیبوغریب که با آن شده است و میشود و خواهد شد، بتواند سربلند و با عزّت بِایستد و در مقابل دشمنان تسلیم نشود. دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش میکند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و به جمهوری اسلامی نسبت بدهد؛ این نقشهی دشمن است. آنها میخواهند اینجور وانمود بکنند که نظام اسلامی قادر نبوده است و قادر نیست مشکل اقتصادی ملّت ایران را و مشکلات اساسی ملّت ایران را حل کند و گرهها را باز کند؛ یک سوءاستفادهی اینجوری میخواهند بکنند برای کوبیدن نظام اسلامی. این حرف ناشی از بغض و عداوت و کینهی آنها به نظام اسلامی است. این یک حرف خلاف واقع است، خدماتی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی به ایران و ملّت ایران در این مدّت کرده است، یک خدمات برجسته و فوقالعاده است. اگر وضع ملّت را و وضع کشور را مقایسه کنیم با قبل از دوران اسلامی یعنی در دوران طاغوت، آنوقت معلوم میشود که چه خدمات بزرگ و ارزشمندی را نظام اسلامی تقدیم کرده است. بله، ضعفهایی وجود دارد؛ این ضعفها مربوط به مدیریّت ماها است، این مربوط به کمبودها و ناتواناییهای مدیرانی است که در بخشهای مختلف مشغول کار بودهاند؛ امّا نظام اسلامی تواناییهایی را در خود پرورش داده و مدیرانی را تربیت کرده است که توانستهاند کارهای بسیار بزرگی را در طول این سی و چند سال برای کشور انجام بدهند؛ آنهم درحالیکه در این سی و چند سال، ملّت از همه طرف در فشار تحریم و فشار اقتصادی دشمنان بوده است.
من چند نمونه را عرض میکنم. البتّه اینها فقط نمونههایی است که من میگویم وَالّا آن فهرست خدمات نظام جمهوری اسلامی، یک فهرست بسیار طولانیتر از این حرفها است. ببینید! جمعیّت کشور از اوّل انقلاب تا امروز دو برابر شده است. یعنی از حدود چهل میلیون به نزدیک به هشتاد میلیون رسیده است، امّا آنچه اتّفاق افتاده و آن کارهایی که در زمینههای مختلف انجام گرفته است، بحث دو برابر و سه برابر نیست، [بلکه] ارقام فوقالعاده و بسیار چشمگیری است. در زمینههای زیرساختی، کارهایی در کشور شده است که حقیقتاً از نظر معیار و مقیاسی، [که] انسان با کشورهای دیگر میسنجد، بسیار بزرگ و عظیم است. از باب مثال: راههای کشور در این مدّت، شش برابر شده است؛ ظرفیّت بنادر کشور در این مدّت، بیست برابر شده است؛ سدهای مخزنی کشور -که آب شُرب و آب کشاورزی را تأمین میکنند- سی برابر شده است؛ تولید برق کشور، چهارده برابر شده است؛ صادرات غیر نفتی کشور، ۵۷ برابر شده است -قبل از انقلاب، [یعنی] در دوران طاغوت، صادرات کشور تقریباً منحصر بود به نفت و یک مختصری اشیاء تولیدی دیگر که در جنب صادرات نفتی، تقریباً هیچ بود؛ امروز صادرات غیر نفتی ۵۷ برابر افزایش پیدا کرده است- تولید محصولات پتروشیمی سی برابر و تولید محصولات فولادی پانزده برابر [شده است]؛ اینها کارهای زیرساختی است؛ هر کشوری بخواهد تحرّک پیدا کند، پیشرفت اقتصادی پیدا کند، به این چیزها احتیاج دارد؛ این کارها در دوران انقلاب انجام گرفته است. در زمینهی علم و فنّاوری، از اوّل انقلاب [تاکنون]، تعداد دانشجویان ۲۵ برابر شده است؛ اوّل انقلاب، همهی دانشجویان کشور دویستوخردهای هزار [نفر] بود، امروز نزدیک پنج میلیون دانشجو در کشور مشغول تحصیل هستند؛ مقالات علمی شانزده برابر [شده]؛ و فعّالیّتهای علمی و فنّاوری فراوان دیگر. در زمینهی توسعهی اجتماعی و انسانی، شاخصها بسیار بالا است. در زمینهی خدمات -خدمترسانی- به مردم -مثل برق و گاز و تلفن و آبادی روستاها- آمارها بسیار خوب و مژدهبخش است. در زمینهی فعّالیّتهای نظامی، آمارها فوقالعاده است؛ کشوری که قبل از پیروزی انقلاب، از لحاظ نظامی وابستهی محض به خارج از کشور بود -آن هم به دشمنانی مثل آمریکا- امروز از لحاظ پیشرفتهای نظامی، آنچنان چشمگیر است که چشم دشمن را هم میزند، او را هم خشمگین و نگران و عصبانی میکند. اینها همهاش هنر نظام اسلامی است؛ اینها کارهایی است که نظام اسلامی کرده است. عرض کردم که اگر این فهرست را بخواهم بگویم، یک فهرست بسیار طولانی است و کار از اینها برتر و بالاتر است. البتّه انقلاب متوقّف نمیشود، پیشرفت متوقّف نمیشود؛ کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام بگیرد و به حول و قوّهی الهی انجام خواهد گرفت و در سیاستهای کلّی نظام اسلامی [هم] به آن کارهایی که باید در آینده انجام بگیرد، تصریح شده است و ذکر شده است که چه کارهایی باید انجام بگیرد. جنگ تحمیلی بهخاطر این اتّفاق افتاد که دشمن در ما احساس ضعف کرد. اگر دشمن بعثی و محرّکینش خاطرجمع نبودند که سرِ چند روز به تهران خواهند رسید -آنها اینجوری فکر میکردند- این جنگ انجام نمیگرفت؛ آنها در ما احساس ضعف کردند. احساس ضعف شما، موجب تشویق دشمن به حملهی به شما است؛ این یک قاعدهی کلّی است. اگر میخواهید دشمن را از تهاجم به خودتان منصرف کنید، سعی کنید اظهار ضعف نکنید. نمیگویم بدروغ بگوییم قوی هستیم، [بلکه] میگویم قوّت خودمان را آشکار کنیم. ما نقاط قوّت زیادی داریم، این نقاط قوّت را آشکار کنیم. در زمینهی اقتصادی هم همینجور است، در زمینهی فرهنگی هم همینجور است.
ببینید برادران عزیز، خواهران عزیز! هر کشوری یک ثروتی دارد: بعضیها ثروتهای اقلیمی دارند؛ بعضیها ثروتهای جغرافیایی دارند؛ بعضیها ثروتهای زیرزمینی دارند؛ بعضیها ثروتهای انسانی -انسانهای باهوش، برجسته- دارند؛ بعضیها نفت دارند؛ بعضیها عقل دارند پول ندارند، بعضی پول دارند عقل ندارند؛ از این قبیل در دنیا ملّتهایی داریم. نقطهقوّت هر کشوری بایستی برای او عزیز و محترم باشد، از آن محافظت کند. ما نقطهقوّت خیلی داریم، حالا نقطهقوّتهای طبیعی زیاد داریم -که حالا این حرفها جایش در این جلسه نیست؛ زمین داریم، زیرِ زمین [منابع] داریم، روی زمین [منابع] داریم، انسان داریم، هوش داریم، همه چیز داریم- لکن یکی از مهمترین ثروتهای ما، ثروت فرهنگی ما است؛ ما ثروت فرهنگی داریم. ثروت فرهنگی چیست؟ مثلاً میل به جهاد و اعتقاد به جهاد، یک ثروت فرهنگی است؛ یعنی شما وقتی در بین ملّت ایران حرکت کنید و گردش کنید، جز عدّهی معدودی، در بقیّهی مردم کشورمان یک انگیزهی حرکت در راه دین هست؛ حالا اندازهاش مختلف است؛ کم دارد، زیاد دارد. یکی همینقدر انگیزه دارد که اگر چنانچه در مقابل دوربین تلویزیون قرار گرفت به نفع کشور و بهنفع آرمانهای انقلاب و اسلام شعار بدهد؛ خیلی خب، خیلی خوب است، این انگیزه وجود دارد. یکی بیشتر از این انگیزه دارد، یکی تا آنجا انگیزه دارد که جانش را حاضر است بدهد و فدا بکند؛ این حسّ مجاهدتطلبی و مجاهدتپذیری و اعتقاد به مجاهدت یک ثروت فرهنگی است؛ این در کشور ما وجود دارد، در خیلی از کشورها نیست.
یک نکتهای را مدیر محترم - آقای علیآبادی - در صحبتشان گفتند که مورد تأیید من هم هست و به این نکته هم بنده همیشه توجّه کردهام؛ ایشان گفتند که هر جایی که ما به توانایی دست پیدا کنیم، آنجا تحریم از بین میرود؛ راست هم میگویند. تحریم مال آنجایی است که دست شما بسته است. در هر بخشی که شما بتوانید از خودتان تحرّک و پیشرفت نشان بدهید، طرف احساس میکند تحریم یک کار لَغوی است، کار بیهودهای است، کار ابلهانهای است؛ مثال واضح آن همین موادّ اورانیوم غنی شدهی بیست درصد است که ما برای این نیروگاه تحقیقاتی تهران نیاز مبرمی داشتیم. ذخیرهی کشور داشت تمام میشد، این نیروگاه میخوابید، رادیوداروها که مورد نیاز بود و در اینجا تولید میشد، از دسترس مردم دور میشد؛ مسئولین در تلاش افتادند که بیست درصد را تهیّه کنند. ماجرای بازی درآوردنِ قدرتمندان دنیا - در رأس همهشان آمریکا و بعضی قدرتهای دیگر - سر قضیّهی بیست درصد، یک ماجرای شیرینِ طولانیِ شنیدنی است که چه کردند اینها! ما حاضر بودیم این را بخریم، آنها به انواع و اقسام حیَل متشبّث میشدند که اشکالتراشی کنند، تا اینکه بالاخره جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که بیست درصد را باید خودش تولید کند، [امّا] آنها باور نمیکردند که این کار تحقّق پیدا کند و باور نمیکردند بعد از آنکه بیست درصد تولید شد، امکان تولید سوخت از آن بهوجود بیاید؛ یعنی بتوانند میلهی سوخت و صفحهی سوخت بهوجود بیاورند؛ این کار را هم جوانهای جمهوری اسلامی - مثل شماها - دانشمندان جوان، با هوششان، با ابتکارشان، با مدیریّتهای خوب توانستند انجام بدهند. حالا که همهی دنیا فهمیدند و دانستند که جمهوری اسلامی به این فنّاوری دست پیدا کرده و محصول را تولید کرده و میتواند از این محصول استفاده کند، راه افتادهاند، این میگوید از ما بخرید، آن میگوید از ما بخرید؛ میگویند حاضریم به شما بفروشیم؛ امّا تولید نکنید؛ دنیا اینجوری است. فشار دنیا، بداَداییهای قدرتهای گوناگون بزرگ و کوچک دنیا در مقابل نظام جمهوری اسلامی و هر نظام مستقلّی، تابع ضعف و قوّت این نظام است؛ هر جا شما ضعیف باشید، بداَدایی آنها بیشتر میشود؛ هر جا شما قوی بودید، توانا بودید، روی پای خودتان توانستید بایستید، آنها مجبور میشوند مؤدّبانهتر با شما رفتار بکنند، منطقیتر با شما رفتار بکنند؛ این کلید حلّ همهی مشکلات کشور است.
آنچه برای ما مهم است این است كه ما در رفتار خودمان، در گذشتهی خودمان تأمّل كنیم و از ضعفهای خودمان و از قوّتهای خودمان درس بگیریم؛ امروز هم همین است. كسی توهّم نكند كه آن كسانی كه در مقابل انقلاب اسلامی با همهی قوا ایستاده بودند، امروز منصرف شدهاند؛ نه، امروز هم ایستادهاند؛ منتها هر دشمنی اگر چنانچه ناچار شد، عقبنشینی میكند؛ اگر مجبورشان كردید و وادارشان كردید به عقبنشینی، ناچار عقبنشینی میكنند؛ امّا از دشمنی منصرف نمیشوند؛ امروز مسئله در دنیا این است. دشمن را باید شناخت، جبههی دشمن را باید شناخت، لبخند دشمن را نباید جدّی گرفت، نباید فریفتهی آن شد، هدف را نباید فراموش كرد؛ هدف جمهوری اسلامی عبارت است از رسیدن به آرمانهای اسلام، یعنی سعادت مادّی و معنوی بشر، یعنی پیشرفت در امور زندگی مادّی و معنوی. این هدف را نباید فراموش كرد، باید دنبال كرد و باید یقین داشت كه با ایمان راسخ، با ادامهی راه، با بصیرت در امور پیرامونی و مسائل جاری، با بصیرت نسبت به دشمن و بصیرت نسبت به میدان عمل و جبههی مبارزه، پیروزی قطعی است؛ این را بایست توجّه داشت. اینكه بنده مكرّر عرض میكنم افق دید نظام جمهوری اسلامی، افق روشنی است، بهخاطر این است؛ چون بحمدالله مردم ما، جوانان ما، مرد و زن ما، هم دارای ایمانند، هم دارای بصیرتند، هم دشمن را میشناسند، هم اهل كار و اهل عمل و اهل ابتكارند.
ما مشكلات را باید مقایسه كنیم با نقاط مثبتی كه الان در ما هست. كدام كشور مثل كشور ما ملتی منسجم و متحد دارد؟ اقوام كشور، مذاهب كشور، شهرهای كشور، مناطق گوناگون كشور، همه در یك جهت، در یك هدف، با یك عواطف، با یك احساسات، با یك امید دارند حركت میكنند، زندگی میكنند. كدام كشور این همه جوان سرحال و بانشاط دارد؟ جوانهای ما امروز میدانهای عظیم علمی را دارند فتح میكنند؛ در مسابقات گوناگون جهانی، رتبههای بالای جدول را دارند به دست میآورند؛ این چیز كمی است؟ كدام ملت مثل ملت ما با وجود این همه دشمنیها توانسته است این عظمت را، این اهمیت را، این تأثیرگذاری را در قضایای دنیا و در قضایای منطقه به دست آورد؟ یك عده دشمنان مایند، یك عده مزدوران دشمنان مایند؛ هرچه بتوانند، كارشكنی میكنند؛ اما ملت ایران، سربلند، سرافراز، وسط صحنه، با چهرهی بشّاش، با چهرهی امیدوار، بدون كینهی به این و آن، دارد راه خودش را میرود. این را شما بدانید؛ ملتها - البته آگاهانشان، فرزانگانشان، كسانی از آنها كه با قضایای گوناگون آشنایند - شماها را با انگشت نشان میدهند؛ میگویند ببینید ملت ایران در چه عرصههائی پیشرفت كرده و ما ماندهایم. حركت ملت ایران اینجوری است.
امروز یک شبکهی تبلیغاتیِ بسیار عظیم با هزاران رسانه از انواع گوناگون رسانهها در دنیا مشغول به کار است، برای اینکه اثبات کند که در ملت ایران، در کشور ایران پیشرفتی صورت نمیگیرد؛ پیروزیهای ملت را انکار کنند؛ اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده کنند و در مقابل چشم همه قرار دهند؛ اما قوّتها و نقاط جوشش را ــ که در سراسر کشور و در هر گوشه و کنار، خود را به انسانهای منصف نشان میدهند ــ از چشمها پنهان کنند.
رئیس جمهور آمریکا در نطق رسمی، از مشکلات اقتصادی ایران حرف میزند؛ مثل اینکه از پیروزی خود دارد صحبت میکند؛ که بله، در ایران پول ملی افت کرده است، مشکلات اقتصادی اینچنین و آنچنان است. البته او به قوّتهای این ملت، به تلاشهای مثبت و سازندهای که در این کشور دارد انجام میگیرد، به پیروزیهای بزرگ این ملت اشارهای نکرده است و هرگز نخواهد کرد. سی سال است که ما با چنین چالشی مواجهایم ــ که من در ارزیابی این سی سال، بعداً یک کلمه عرض خواهم کرد ــ اما چالشی که ملت ایران با آن مواجه است و دشمنانی ــ هم در عمل و هم در تبلیغات ــ کوشش میکنند مانع بروز و ظهور رشد چشمگیر کشور ایران که در سایهی اسلام زندگی میکند، بشوند، امروز چند برابر است. سال 91 که گذشت، یکی از سالهای بسیار پر کار برای دشمنان ما در این زمینه بود. آنها گفتند میخواهیم ملت ایران را با تحریمها فلج کنیم. اگر جمهوری اسلامی سر پا باشد، بانشاط باشد، رو به پیشرفت باشد، آنها در دنیا بیآبرو میشوند؛ لذا اگر میتوانند، باید نگذارند؛ و اگر کار از دستشان خارج شد، لااقل در تبلیغات جور دیگری این مطلب را منعکس و وانمود کنند. اینها این دو کار را امروز با شدت بیشتری انجام میدهند؛ هم ممانعت عملی ــ با فشار، با تهدید، با تحریم و امثال اینها ــ هم با تلاش تبلیغاتی برای کوچک نشان دادن نقطههای قوّت، و بزرگ نشان دادن نقطههای ضعف. سال 91 برای ما یک میدان رزمایش بود، یک میدان تمرین بود. به کوری چشم دشمن، ما ملت ایران فلج که نشدیم، در این میدان رزمایش توانستیم از خودمان برجستگیهائی را هم نشان دهیم. البته ضعفهای خودمان را هم شناختیم؛ خاصیت رزمایش این است. در یک تمرین رزمی و در یک رزمایش، یک مجموعهی رزمی، هم قوّتهای خود را میشناسد، هم ضعفهای خود را میشناسد و آنها را برطرف میکند. ما ضعفهای خودمان را هم شناختیم. ضعف ما در اقتصاد، که به سختیِ معیشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ که عرض کردم این یکی از ضعفهای ما است ــ بیاعتنائی به سیاستهای کلان اقتصادی، و سیاستها و تصمیمگیریهای پیدرپیِ روزمرّه. مسئولین کشور ــ مسولینِ امروز و بخصوص مسئولین آینده که بعد از انتخاباتِ امسال بر سر کار خواهند آمد ــ به این نکته توجه کنند؛ کشور باید سیاست اقتصادیِ کلانِ روشن و مدوّن و برنامهریزیشده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغییر و تبدیلی در آن ایجاد کند.
اگر بخواهیم هدفهای ملت ایران را در یک مفهوم خلاصه کنیم که بتواند تا حدود زیادی خواستههای عمومی کشور و ملت را بیان کند و آن را در بر بگیرد، آن مفهوم کلیدی عبارت است از پیشرفت؛ منتها با تعریفی که اسلام برای پیشرفت میکند. پیشرفت در منطق اسلام، متفاوت است با پیشرفت در منطق تمدن مادی غرب. آنها یک بُعدی میبینند، آنها با یک جهت - جهت مادی - به پیشرفت نگاه میکنند. پیشرفت در نظر آنها، در درجهی اول و به عنوان مهمترین، عبارت است از پیشرفت در ثروت و پیشرفت در علم و پیشرفت نظامی و پیشرفت فناوری. پیشرفت در منطق غربی اینهاست؛ اما در منطق اسلامی، پیشرفت ابعاد بیشتری دارد: پیشرفت در علم، پیشرفت در اخلاق، پیشرفت در عدالت، پیشرفت در رفاه عمومی، پیشرفت در اقتصاد، پیشرفت در عزت و اعتبار بینالمللی، پیشرفت در استقلال سیاسی - اینها همه در مفهوم پیشرفت، در اسلام گنجانده شده است - پیشرفت در عبودیت و تقرب به خدای متعال؛ یعنی جنبهی معنوی، جنبهی الهی؛ این هم جزو پیشرفتی است که در اسلام هست و در انقلاب ما هدف نهائی ماست: تقرب به خدا. هم «دنیا» در این پیشرفتی که مورد نظر است، ملحوظ شده است، هم «آخرت». اسلام به ما آموخته است که «لیس منّا من ترک دنیاه لأخرته و لا ءاخرته لدنیاه»؛ دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد. در یک روایتی میفرماید: «اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابدا»؛ یعنی برنامهریزی دنیا را فقط برای چند روزهی زندگیِ خودت نکن؛ برای پنجاه سال برنامهریزی کن. این را مسئولان کشور، مسئولان برنامههای عمومیِ مردمی باید مورد توجهشان قرار بدهند. نگوئیم ما که معلوم نیست پنجاه سال دیگر زنده باشیم، چرا برنامهریزی کنیم. نخیر، جوری برنامهریزی کن که گوئی بناست تا آخر دنیا زنده باشی؛ همچنان که اگر برای خودت و به نفع خود بخواهی برنامهریزی کنی، با چه جدیت و دقتی میکنی، برای نسلهای آینده هم که تو در آن وقت نیستی، همان جور برنامهریزی کن؛ «اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابدا». نقطهی مقابل هم: «و اعمل لأخرتک کأنّک تموت غدا»؛ برای آخرتت هم جوری عمل کن، مثل اینکه فردا بناست از این دنیا بروی. یعنی هم برای دنیا سنگ تمام بگذار، هم برای آخرت سنگ تمام بگذار. پیشرفت اسلامی، پیشرفت در منطق انقلاب، یعنی این؛ یعنی همهجانبه.
هدف، پیشرفت است؛ منتها رصد کردن مرحله به مرحله هم لازم است، که این کارِ نخبگان است. امروز شرائط ما چگونه است، موانع ما چیست، نقاط قوّت ما کدام است، نقاط ضعف ما کدام است، فرصتهامان کدام است، تهدیدها چیست، چه کار باید بکنیم، برای بهرهمندی از فرصتها و جلوگیری از خطر تهدیدها چگونه برنامهریزی کنیم؛ اینها کارهائی است که باید نخبگان در هر مرحلهای انجام دهند؛ هم در برنامهریزیها آن را به کار ببرند، و هم مردم را آگاه کنند؛ چون مردم میخواهند با چشم باز و با بصیرت حرکت کنند، بدانند چه میکنند، بدانند کجا میروند. وقتی اینجور شد، مردم با همهی وجود وارد میدانهای دشوار خواهند شد. خب، حالا من اگر بخواهم یک قضاوتی بکنم نسبت به این هدفی که گفته شد، قضاوت من قضاوت مثبت است. در طول دوران سی سالهی انقلاب، ما به طور مرتب پیشرفت کردهایم. البته فراز و فرود بوده است، تندی و کندی بوده است، ضعف و قوّت بوده است، اما هرگز پیشرفت کشور و ملت به سوی آن قلهی مورد نظر متوقف نشده است. ضعفهائی وجود داشته است؛ باید ملت، مسئولان و نخبگان - نخبگان سیاسی، نخبگان علمی، نخبگان روحانی - تصمیم بگیرند این ضعفها را برطرف کنند. خب، نقاط قوّتی وجود دارد؛ ضعفهائی هم وجود دارد. در جمعبندی نقاط قوّت و نقاط ضعف، وقتی ما نگاه میکنیم، ترجیح را به نقاط قوّت میدهیم؛ لیکن این معنایش این نیست که ما ضعفها را نباید برطرف کنیم. خب، در طول این چند سال در کشور کارهای وسیع عمرانی انجام گرفته؛ بخصوص در مناطق دوردست، در بخشهای مختلف؛ اینها واقعاً کارهای مهمی است؛ این یک رویکرد بسیار مهمی در حرکت دولت است. از این قضیه بگیرید، تا پیشرفتهای چشمگیری که در زمینهی علم و فناوری به وجود آمده. این پیشرفتهائی که در این چند سال در زمینهی علم و فناوری صورت گرفته، خیلی قابل توجه است.
در زمینهی ارتقاء جایگاه کشور در عرصهی سیاست خارجی و مسائل بینالمللی هم همین جور است. امروز در عرصهی سیاست خارجی، ثقل و وزنهی کشور با چند سال قبل تفاوت دارد؛ ما در مسائل، تأثیرگذاریم؛ اینها مهم است. در حوادثی هم که پیش آمده، ما تأثیرگذار بودهایم - که آن، داستان جداگانهای دارد - به نظر ما آن هم خیلی مهم است. یک بخش دیگر از این نقاط قوّتی که به نظر من روی آن باید تکیه کرد، مسئلهی برجسته شدن ارزشهای انقلاب است. در این سالهائی که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهایانقلاب و چیزهائی که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم، خوشبختانه کاملاً برجسته شده: مسئلهی سادهزیستی مسئولان، استکبارستیزی، افتخار به انقلابیگری. یک دورهای بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگری و اینها به انزوا افتاده بود؛ سعی میکردند به عنوان یک ارزش منفی یا ضد ارزش، از این چیزها یاد کنند؛ مقاله مینوشتند، حرف میزدند، گفته میشد. امروز خوشبختانه اینجور نیست، درست بعکس است؛ گرایش عمومی مردم و مسئولان کشور به حرکت انقلابی، جهتگیری انقلابی، ارزشهای انقلابی و مبانی انقلاب است. این را توجه داشته باشید که یکی از عوامل گرایش مردم به دولت، همینهاست؛ یعنی مردم به این ارزشها اهمیت میدهند. مسئلهی دعوت به عدالت، مسئلهی سادهزیستی، دور بودن مسئولان از تجمل؛ اینها خیلی چیزهای مهمی است. تلاش دولت در جهت ارتباط با مردم، تلاش فوقالعادهی کاری که خوشبختانه در دولت مشاهده میشود؛ اینها چیزهای خوبی است. البته توجه کنید که این تلاش فراوانی که دارید انجام میدهید، با کیفیتِ خوب و با عمل کردن به آنچه که میگوئید، همراه باشد؛ روی این تکیه کنید. البته طبیعی است که شما میخواهید آنچه را که میگوئید، بتوانید عمل کنید - در این شکی نیست - اما روی این اهتمام داشته باشید که هر آنچه به عنوان یک وعده از شما صادر میشود، مردم در موعد معین ببینند که آن وعده تحقق پیدا کرد. اگر از صد تا کاری که شما میگوئید، نودتایش را انجام بدهید، ده تایش انجام نگیرد، همین در ذهن مردم یک اختلالی ایجاد خواهد کرد. آنچه را که آدم احتمال میدهد انجام نشود، به صورت احتمال بگوید، به صورت قطع و یقین نگوید. به نظر من این چیز بسیار مهمی است. علت اینکه به مسائل سال 90 و عمدتاً به موفقیتهای ملت ایران در این سال میپردازم، رجزخوانیهای دشمنان و بدخواهان ما در مقابل ملت عزیز ماست. سران استکبار، تکیهدهندگان بر مسندهای زر و زور و همچنین خردهریزهای اینها در منطقهی خود ما، با همهی توان - توان مالیشان، توان تبلیغاتیشان، توان سیاسیشان - سعی میکنند ملت ایران را مرعوب کنند، ملت ایران را مأیوس کنند. هر کسی تبلیغات سیاسی بدخواهان ملت ایران را دنبال کرده باشد، این را درمییابد که تلاشهای عملی، تلاشهای اقتصادی، تلاشهای سیاسی، تهدیدهای امنیتی و نظامی، همه برای این است که این موجود فعال، زنده، پرنشاط و پرهمتِ توانا، یعنی ملت ایران را که در وسط میدان با شجاعتِ تمام ایستاده است و در حال حرکت به جلو است، از پیشروی باز بدارند، او را ناامید کنند، او را از حضور در این عرصه بترسانند. در حقیقت در مقابل شعار «ما میتوانیم» که امام بزرگوار این شعار را به ما تعلیم داد، انقلاب به ما جرأت داد که بگوئیم «میتوانیم»، میخواهند به ملت ایران بقبولانند که شما نمیتوانید؛ با همهی توان در پی این هستند که این هدف را دنبال کنند. سال 90 اوج فعالیتهای آنها بود. و من میخواهم بر روی این نکته تکیه کنم که علیرغم آنها، به کوری چشم آنها، ملت ایران در سال 90 با حرکات خود، با پیشرفت خود، با تصمیمگیریهای خود، به همهی دنیا، از جمله به دشمنان، باز هم به طور مکرر فهماند که «ما میتوانیم».
اگر بر روی نقاط مثبت و نقاط قوّت تکیه میکنم، برای این است که ثابت شود ملت ایران این توانائیها را به کار برد و علیرغم میل بدخواهان که میخواستند ثابت کنند ملت ایران نمیتواند، ملت ایران ثابت کرد که میتواند. از نقاط ضعف بیاطلاع نیستیم، نقاط ضعف هم داریم؛ اما در جمعبندی نهائی، نقاط قوّت بسیار بیشتر از نقاط ضعف است. در این دوره، در این سی و چند سال، زندگی ما تحت تأثیر همین خطوط اساسی قرار گرفته است. ما پیشرفتهائی داشتیم، ضعفها و نقصهائی هم داشتیم. پیشرفتهامان را باید بشناسیم، ضعفهامان را هم باید بشناسیم. اگر ضعفهای خودمان را پنهان کنیم، نشناسیم، تجاهل کنیم، این ضعفها خواهد ماند، نهادینه خواهد شد؛ برطرف نخواهد شد. همهی نقاط قوّت و ضعف را باید بدانیم.
نقاط مثبت و منفی هر دو هست، افت و خیز هست، اما حرکت ادامه داشته است؛ این مهم است. جوانهای عزیز ما بدانند؛ در طول این سی و دو سه سال مواردی شده است که ما ضعف نشان دادیم، این حرکت افت و خیز داشته است. همیشه یک جور نبوده است؛ گاهی سرعت و شتاب، گاهی کمتر، اما حرکت هرگز متوقف نشده است و ما در همان جهت اصلی پیش رفتیم؛ که امروز محصول آن را داریم مشاهده میکنیم. من چند تا از نقاط قوّتی را که در این مدت داشتهایم، عرض کنم، چند تا هم از نقاط ضعف را عرض کنم. مهمترین نقطهی قوّت ما در این سی و دو سه سال عبارت است از غلبهی بر چالشها؛ این خیلی مهم است. ما یک ملتی نبودیم که سرمان را پائین بیندازیم، راهمان را برویم، کسی به ما کاری نداشته باشد؛ نه، از روز اول قدرتهای مجهز جهانی، مسلطین جهانی با ما کار داشتند؛ بنای بر اذیت گذاشتند، بنای بر مانعتراشی گذاشتند: علیه ما جنگ تحمیل کردند، صدام را به جان ما انداختند، هشت سال ما را گرفتار کردند، تروریست آوردند، تحریم کردند. ما تا امروز بر همهی این چالشها غلبه پیدا کردهایم؛ یعنی هیچکدام از این چالشها نتوانسته است ملت ما و انقلاب ما را پشیمان کند، به زانو دربیاورد؛ ما بحمداللّه راهمان را با قامت استوار ادامه دادهایم. این مهمترین نقطهی قوّت ماست.
یک نقطهی قوّت دیگر در این مدت، گسترش خدمات به ملت است، کماً و کیفاً. این خدمات نه با گذشتهی نزدیک قبل از انقلاب، بلکه با گذشتههای دوردست هم قابل مقایسه نیست. خدمات عظیمی که در سراسر کشور گسترش پیدا کرده است، هم کیفیتهای این خدمات بالاست، خدمات درجهی اول است - مادی و معنوی - هم کمیت و گسترش آنها زیاد است. این یک نقطهی قوّت مهمی است.
نقطهی قوّت دیگر، پیشرفت علمی است. عزیزان من! این پیشرفت علمی را دستکم نگیرید. این پیشرفتها خیلی مهم است. علم، پایهی پیشرفت همهجانبهی یک کشور است. این حدیث را من یک وقتی خواندم: «العلم سلطان»؛ علم، اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشته باشد، میتواند به همهی مقاصد خود دست پیدا کند. این مستکبران جهانی به برکت علمی که به آن دست پیدا کردند، توانستند به همهی دنیا زور بگویند. البته ما هرگز زور نخواهیم گفت، اما علم برای ما به عنوان یک پیشرفت حتماً لازم است.
پیشرفتهای علمی ما در این مدت سی و چند سال، پیشرفتهای حیرتآوری است. حالا فناوری هستهای تصادفاً معروف شده است و همه توجه دارند - هم در کشور، هم در دنیا - لیکن فقط این نیست؛ فناوری هستهای هست، علوم هوافضا هست، علوم پزشکی هست - خوشبختانه امروز کشور ما حائز رشتههای بسیار مهم و دستنیافتنی پزشکی است و کارهای بزرگ پزشکی در این کشور انجام میگیرد - زیستفناوری هست، نانوفناوری که از علوم جدید و دانشهای نوی دنیاست، هست؛ سلولهای بنیادی که یکی از بزرگترین کارها در عرصهی علم است، هست؛ شبیهسازی، ساخت ابررایانهها، فناوری انرژیهای نو، رادیوداروهای مهم و داروهای ضد سرطان هست؛ و این فهرست ادامه دارد. اینهائی که من عرض میکنم، رجزخوانی نیست؛ این گواهیِ مراکز علمی معتبر دنیاست. آنها میگویند سریعترین رشد علمی در همهی دنیا در این سالها، در ایران اتفاق افتاده است. این گزارش سال 2011 است که میگوید سریعترین رشد علمی در همهی دنیا در ایران اتفاق افتاده است. طبق گزارشی که مراکز علمی معتبر دنیا دادهاند، رتبهی علمی اول منطقه، ایران است. ما این رتبهی اول علمی را برای سال 1404 در نظر گرفتیم؛ هنوز چهارده سال باقی است. همین سال میلادیِ گذشته گفتند ایران از لحاظ رتبهی علمی در منطقه اول است، در دنیا هفدهم. در سطح دنیا رتبهی علمی کشور ما هفدهم است؛ اینها خیلی مهم است. پس یکی از نقاط قوّت ما، پیشرفت علمی است. یکی دیگر از نقاط مثبت ما در این مدت، ارتقاء جهشوار در اثرگذاری در مسائل عمدهی منطقه و مسائل جهان است. امروز نظام جمهوری اسلامی، یک کشور اثرگذار است؛ «آری» و «نه» او در مسائل منطقه، حتّی در مسائل جهانی اثر میگذارد؛ این برای کشور خیلی مهم است.
یکی دیگر از نقاط قوّت ما، بنیهی قوی و ساخت محکم کشور و نظام در مواجههی با دشمنیهاست. ما در مقابل دشمنیها مضطرب نمیشویم، نگران نمیشویم، دغدغه پیدا نمیکنیم. بنیهی نظام و بنیهی کشور، بنیهی مستحکمی است.
یکی دیگر از نقاط قوّت ما، ارتقاء کمّی و کیفی مراکز علمی ماست؛ یعنی دانشگاهها و حوزههای علمیه. هم حوزههای علمیهی ما از لحاظ کمّی و از لحاظ کیفی ارتقاء پیدا کرده است، هم دانشگاههای ما. اینها نقاط قوّت ماست، و هر کدام از اینها شرحهای طولانی میطلبد، آمارهائی دنبالش هست، و غیر از اینها هم نقاط قوّت زیادی داریم.
من این جمله را در ادامهی نقاط قوّت عرض بکنم که ملت ایران توجه داشته باشند همهی این پیشرفتهای علمی و اجتماعی و فنی در شرائط تحریم اتفاق افتاده است؛ این خیلی مهم است. دروازههای علم را، دروازههای فناوری را بر روی ما بستند، راهها را مسدود کردند، محصولات مورد نیاز ما را به ما نفروختند و ما اینجور پیشرفت کردیم. این اتفاقها در شرائط تحریم افتاده است؛ این است که امیدها افزایش پیدا میکند.
البته در این جلسات، غرض این نیست که ما از صفر تا صدِ یک موضوع را بررسی کنیم - که عملی هم نیست - غرض، باز شدن راه مواجههی با مسائلی است که برای یک کشور و برای آینده مطرح است. میخواهیم بخصوص از جهات نظری گشایشی بشود، راهی باز شود، تا نخبگان کشور، مغزهای فعال کشور و مجربان در هر رشتهای بتوانند سهمی بر عهده بگیرند برای انعقاد یک فکر صحیح، که قاعدهی اجرا و عمل و برنامهریزی خواهد شد؛ قصد این است. هم در عرصهی نظری، ما نقاط ضعفی داریم، نقاط قوّتی داریم؛ هم در عرصههای کاربردی، نقاط ضعفی داریم، نقاط قوّتی داریم؛ اینها در این جلسات شناخته میشود. با بحثی که صاحبنظران و مجربان هر رشتهای با تکیهی بر معلومات و دستاوردهای علمی خود میکنند، ما میتوانیم نقاط قوّت خودمان را تشخیص بدهیم و نقاط ضعف خودمان را هم تشخیص بدهیم و درصدد علاج بربیائیم. بخواهیم آن نقاط رخنهپذیر یا نقاط سست را ترمیم کنیم، اصلاح کنیم و ضعفها را برطرف کنیم.
آن روز هم من در مجموعهی مسئولین کشور گفتم نقاط قوّت را برای مردم بیان کنید، نقاط ضعف خودتان را هم بیان کنید؛ این مهم است، این تأثیر میگذارد. امروز مثلاً در بین گزارشهای دوستان، من مواردی را دیدم که به نقطهی ضعف اشاره کردند؛ منتها با این بیان که «این کارها باید انجام بگیرد». این «باید» نشان دهندهی نیاز به کاری است که باید بشود و نشده. این را صریح بگوئید. بگوئید این کار را باید میکردیم، تا حالا نتوانستیم بکنیم. کسی بر اساس نتوانستن، کسی را مؤاخذه نخواهد کرد. میگوید خب، در قبال این ده تا کاری که انجام گرفته، این دو تا، سه تا، پنج تا کار هم انجام نگرفته؛ بنا داریم اینها را هم انجام بدهیم. این را بیان کنید، این را صریحاً بگوئید؛ اشکالی ندارد. ترس از این نداشته باشید که فلان منتقدی که احیاناً ممکن است مغرض هم باشد، حرفش با حرف شما تطبیق کند؛ خب بکند، چه اشکالی دارد؟ بگوئید بله، این انتقادی که به ما میکنند، وارد است. این را مطرح کنید، منتها بگوئید ما تصمیم داریم این را برطرف کنیم. بگوئید این کارها را کردهایم، این کارها را هم خواهیم کرد. این توصیهی من است.
من خواهشم این است که مسئولان، نخبگان، دانشگاهیان و حوزویان بنشینند یک فهرستی از نقاط مثبت، یک فهرستی از نقاط منفی تهیه کنند. این نقاط مثبت ظرفیتها را به ما نشان خواهد داد که ما چه ظرفیتها و چه امکاناتی در کشور داریم. آن ستون نقاط منفی اولویتها را به ما نشان خواهد داد که چه کارهائی را باید بکنیم. وقتی که این دو تا را در کنار هم گذاشتیم، این میتواند راه ما را روشن کند؛ بفهمیم چه کار کنیم.
نقاط قوت، امیدهای ما را افزایش میدهد، ظرفیتها را به ما نشان میدهد؛ نقاط منفی اولویتها را به ما نشان میدهد که چه کار باید بکنیم.
من اینجا پنج شش نقطه را نوشتم، که اینها محصول یک حرکت مستمرِ بههمپیوستهی نظام جمهوری اسلامی در طول سی و دو سال است، که البته فراز و نشیب داشته است؛ یعنی بعضی سالها، بعضی دورهها، بعضی دولتها بهتر، بعضیها عقبتر؛ لیکن مجموعاً در طول این مدت، ما این نقاط مثبت را داشتیم.
اولین نقطهی مثبت و نقطهی قوت نظام این است که نظام ثابت کرده است که توانائی غلبهی بر تهدیدها را دارد؛ این خیلی چیز مهمی است. ما در طول این سی و دو سال تهدیدهای فراوانی داشتیم - تهدید سیاسی، تهدید امنیتی، تهدید نظامی، تهدید اقتصادی - لازمهی این تهدیدها این بوده است که نظام ضربه بخورد. البته آنها میخواستند نظام را ساقط کنند - حالا این، دور از دسترسشان بود - لااقل نظام را عقب نگه دارند، کشور را عقب نگه دارند. نظام بر همهی این تهدیدها غلبه پیدا کرده است؛ یک نمونهاش جنگ تحمیلی بود، یک نمونهاش حرکات آمریکائیها بود، یک نمونهاش تحریمهای گوناگون بود. بعضی از اینها مستقیماً از طرف بیگانگان بود؛ مثل تحریمها. تحریمها سالهای متمادی وجود داشته است، اما سالهای اخیر شدت پیدا کرده؛ خودشان گفتند تحریم فلجکننده. چه به کمک سازمان ملل - که در اختیار خودشان بود - و چه مستقلاً، این تحریمها را تحمیل کردند. اینها مربوط به بیگانگان بود، که مستقیماً آنها دخالت داشتند. تهدیدهائی هم بود که زمینههای داخلی داشت؛ اگرچه دشمن هم میتوانست از آنها استفاده کند؛ مثل مسئلهی قومیتها در کشور. نظام بر همهی اینها غلبه کرد. امروز قومیتهای گوناگون کشور ما، همه برادروار در کنار هم دارند زندگی میکنند؛ احساس اتصال به نظام و دلبستگی به نظام در همهی آنها محسوس و مشهود است. به نظر من این یکی از مهمترین نقطه قوتهاست. ما در محاسبهی نقاط قوت نظام باید این را در نظر بگیریم. نظامی تنها، بدون پشتیبان بینالمللی، با دشمنیِ قدرتمندترین قدرتمندان مادی جهانی، در طول سی و دو سال با تهدیدهای متوالی و پیدرپی مواجه بوده، اما بر همهی این تهدیدها فائق آمده؛ این خیلی نقطهی مهمی است. به نظر من نقطهی قوت درجهی اول نظام این است. (نقطه قوت)دوم: اعتماد میان مردم و نظام. کمتر کشوری در دنیا وجود دارد که اعتمادی را که مردم ایران نسبت به نظام جمهوری اسلامی دارند، نسبت به نظام حکومتی خود داشته باشند. دلیل این اعتماد هم همین پدیدههای روشنی است که جلوی چشم همه است. باز یک عدهای اینها را نمیبینند، هی دم از بیاعتمادی مردم میزنند؛ نخیر، مردم به نظام اعتماد دارند. یک دلیل، همین انتخابات دو سال قبل است که بیش از هشتاد درصد از مردمی که حق رأی داشتند و قادر به رأی دادن بودند، در انتخابات شرکت کردند. کجای دنیا چنین چیزی هست؟ یک نمونه، همین دو راهپیمائیای است که ما هر سال داریم؛ راهپیمائی بیست و دوی بهمن و راهپیمائی روز قدس. این راهپیمائیها مربوط به نظام است؛ مربوط به هیچ دولتی، مربوط به هیچ جریان خاصی نیست؛ مال نظام است. شما ببینید مردم در این حرکت عظیم چه میکنند؛ در سرمای بیست و دوی بهمن، در ماه رمضان با دهان روزه؛ چه اوقاتی که هوا سرد بود، چه حالا که هوا گرم است. انشاءالله خواهید دید روز قدس باز مردم چه عظمتی را از خودشان نشان میدهند. این نشان دهندهی علاقهمندی و دلبستگی مردم به نظام است. اعتماد به نظام، از این بهتر و روشنتر نمیشود. این حضور، حضور بسیار پرمعنائی است. علاوه بر این، در موارد خاص، مثل نهم دی سال 88، بمجرد اینکه مردم احساس کردند حرکتی که شروع شده است، متوجه به نظام است، متوجه به انقلاب است، متوجه به شخص خاص و دولت خاصی نیست، آن حرکت عظیم را از خود نشان دادند. اینجور نبود که فقط جوانهای پرشور به میدان بیایند؛ همه آمدند. حادثهی نهم دی یک حادثهی عجیبی است؛ به خاطر دلبستگی مردم به نظام بود. اینها نشان دهندهی اعتماد مردم است. متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحتجویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفتهی مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند؛ اینها نمونههایش بود که عرض کردیم.
( نقطه قوت )سوم: پیشرفت در شرائط تحریم. یکی از نقاط مهم قوت کشور این است. در سختترین شرائط تحریم، کشور پیشرفت کرده. در چه چیزی پیشرفت کرده؟ یکی در مقولهی علم و فناوری، که آقای رئیس جمهور در گزارششان به این مسئله اشاره کردند. ما در زمینهی هستهای پیشرفت کردیم، در زمینهی فناوری زیستی پیشرفت کردیم، در فناوری نانو پیشرفت کردیم، در فناوری انرژیهای نو پیشرفت کردیم، در صنایع هوافضا پیشرفت کردیم، در ساخت ابررایانهها پیشرفت کردیم، در مسئلهی بسیار مهم سلولهای بنیادی پیشرفت کردیم، مسئلهی شبیهسازی همین جور، در رادیوداروها همین جور، در نانوداروهای ضد سرطان همین جور؛ اینها همه جزو دانشهای سطح بالای دنیاست. این چند موردی که من گفتم و بعضی از موارد دیگر، جزو دانشهای درجهی یک سطح بالای دنیاست، که بعضی از اینها را پنج تا کشور، ده تا کشور در دنیا بیشتر ندارند؛ ما در اینها پیشرفت کردیم؛ این در حالی بود که درهای انتقال دانش از همه سوی دنیا روی ما بسته است.
من مقالهای را میخواندم که از یک روزنامهی آمریکائی نقل کردند که همین دو سه روزه منتشر شده. میگوید ایران در مسئلهی هستهای یک استثناء است. چین به مسئلهی هستهای رسید، از کی گرفت؛ پاکستان رسید، از کی گرفت؛ هند رسید، از کی گرفت؛ ایران از کی گرفت؟ آن مقاله مینویسد: از هیچ کس. این در شرائطی بود که هم تحریم بود و امکانات پیشرفت هستهای به او نمیدادند، و هم با او مبارزه میکردند؛ مثل همین ویروس رایانهای که داخل تشکیلات ما فرستادند. دانشمندان ما، جوانهای ما در مقابل اینها ایستادند، پیش رفتند و نقشهی دشمن را خنثی کردند. او حتّی به ترور دانشمندان هستهای ما اشاره میکند. اینها چیزهائی است که دشمنان ما دارند میگویند. این مقاله در روزنامهی واشنگتن پست درج شده است. خب، این پیشرفت در علم و فناوری است. پیشرفت در ایجاد زیرساختهای کشور - همین آمارهائی که شنیدید - در جاده، بزرگراه، سد، سیلو، کارخانجات، تولید فرآوردههای مهم صنعتی، فولاد، سیمان و امثال اینها. ایجاد زیرساختهای فراوان در کشور، توانمندیهای فنی و مهندسی در صنایع گوناگون، پیشرفت است. پیشرفت در اعتماد به نفس ملی. امروز بخصوص جوانهای ما اعتماد به نفسشان از ده سال پیش، از بیست سال پیش بیشتر است. ایشان درست گفتند، بنده هم اطلاع دارم؛ در زمینههای علمی، هر کاری که زیرساخت آن در کشور موجود باشد، جوانهای ما آماده هستند آن را انجام دهند. یعنی هیچ چیزی نیست که ما به جوانهای دانشمندمان بگوئیم این را دنبال کنید و اینها بعد از اندکی نتوانند؛ مشروط بر اینکه زیرساختش موجود باشد. ما بحمدالله یک چنین وضعی داریم. کارهای عمرانی گستردهای در کشور انجام گرفته؛ اینها پیشرفت است. در این زمینهها پیشرفتهای خیلی زیادی داشتیم. چهارم از نقاط مثبت: اعتبار بینالمللی. بنده موافق نیستم با این نظر که امروز وضع ما از لحاظ بینالمللی وضع منفی است؛ به هیچ وجه. گاهی این مسئله در بعضی از اظهارات شنیده میشود، گفته میشود. نخیر، امروز وضع ما از لحاظ بینالمللی بسیار خوب است. امروز جمهوری اسلامی در فضای سیاست بینالمللی، به عنوان یک کشور محترم، اثرگذار، معتبر و متنفذ در دنیا شناخته شده است. این عزت بینالمللی را که ناشی از عوامل خاص خودش است - حضور مردم، ایستادگی مردم، شعارهای روشن و واضح انقلاب در دست و زبان مردم و مسئولین - فلان حرکت یک دولتی در یک گوشهی دنیا که حالا یک دهنکجیای میکند، یک حرفی میزند، نمیتواند خدشهدار کند. این حرکتها همیشه بوده. بعضی خیال میکنند اگر امروز فلان دولت مستکبر، چه در اروپا، چه در غیر اروپا، نسبت به جمهوری اسلامی یک حرفی میزند، یک چیزی میگوید، یک اظهارنظری میکند که اهانتآمیز به جمهوری اسلامی است، این معنایش تنزل رتبهی جمهوری اسلامی است؛ نه، اینها هر وقت توانستند، کردند. آن زمانی هم که ما متأسفانه یک مقداری در مقابل دشمن کوتاه میآمدیم، از این کارها میکردند. اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگی کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوئیم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزی در خطابههای مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبکسری تمام، ایران را به عنوان محور شرارت معرفی کرد! یک روزی یکی از دولتهای اروپائی نسبت به جمهوری اسلامی اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهی قهوهخانهی میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهی یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهای اروپائی با آنها همدست شدند، همهشان سفرای خود را از تهران فراخوانی کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلی بزنند، البته سیلی سختتری خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلیای خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلی زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهای سست برخورد کردیم، آنها پرروتر شدند. نخیر؛ ایستادگی جمهوری اسلامی، تصریح به شعارهای انقلاب، تصریح به مبانی انقلاب، عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است.
امروز بحمدالله اعتبار بینالمللی ما بسیار خوب است. متقابلاً دولت آمریکا - که دشمن قلدرِ صریحِ مقابل ما بود - امروز منفورترین کشور در منطقهی اسلامی است. در دنیا نظرسنجی میکنند - این را خودشان دارند اعلام میکنند - میگویند اعتبار و آبروی آمریکا در کشورهای اسلامی، در این منطقه، روزبهروز سقوط کرده و پائین رفته. البته اگر ملتهای اروپا بفهمند که مشکلاتشان ناشی از آمریکا و ناشی از تسلط رژیم صهیونیستی بر سیاستهای آنهاست، این افت محبوبیت آمریکا در اروپا هم بمراتب بیشتر خواهد بود و همهی این حرکات علیه آمریکا بسیج خواهد شد؛ و این چیزی است که در آیندهی نه چندان دوری اتفاق میافتد. نقطهی روشن دیگر، مسئلهی ثبات کشور است؛ علیرغم این همه توطئه، این همه دسیسه. البته ثبات غیر از رکود است. ما در کشور رکود نداریم؛ حرکت داریم، پیشرفت داریم، جوشش داریم؛ اما نظام، نظام ثابت و مستقری است؛ استحکام دارد. اینها نقاط مثبت ماست. البته نقاط مثبت فراوان دیگری هست: الهامبخشی، الگوسازی، ضعیف شدن دشمنانمان در صحنهی بینالمللی، ناامیدی دشمن از منفعل کردن انقلاب. با اینکه روشهای دشمنان ما پیچیدهتر شده، امکاناتشان بیشتر شده - این اینترنت و این تشکیلات گوناگون عجیبی که در دنیا وجود دارد، شبکهای که بر دنیا حاکم است - در عین حال از انفعال جمهوری اسلامی مأیوس شدهاند.
تجربهی متراکم در قانونگذاری، در اجرا؛ این هم جزو نقاط درخشان کشور است.
جمعیت کشور، هفتاد و پنج میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم؛ من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد!
خب، اینها نقاط مثبت و درخشانی بود که بحمدالله وجود دارد. البته نقاط مثبت ما بیشتر از اینهاست. در زمینهی تضعیف وفاداری مردم نسبت به نظام هم کارهای زیادی میکنند: شایعه میسازند، برای اینکه مردم را از مسئولین کشور، از رؤسای قوا مأیوس کنند. تخم بدبینی میپراکنند. هر کار شایستهی باارزشی که در سطح کشور انجام بگیرد، این را در وسائل تبلیغات گوناگون مورد تردید قرار میدهند. اگر ضعفهائی هست، چند برابر میکنند و نقاط قوت را نشان نمیدهند، برای اینکه مردم را ناامید کنند، بخصوص نسل جوان را ناامید کنند. افق آینده را در مقابل نسل جوان و مردم تیره و تار نشان میدهند، برای اینکه مردم را از صحنه خارج کنند. لیکن نکتهی اساسی این است که دشمنان ملت ایران و دشمنان نظام اسلامی در طول این سی و دو سال، همهی تلاشی را که در این دو مورد انجام دادهاند، سرمایهگذاریهای خسارتباری بوده است؛ نتیجهای نگرفتند و شکست قطعی خوردند. آنها خیال میکردند میتوانند مردم را از نظام اسلامی جدا کنند. روزبهروز که گذشته است، میبینید مردم پایبندیشان به مسائل دینی و ارزشهای معنوی بیشتر شده است. کِی در کشور ما این همه جوان در مراسم معنوی شرکت میکردند؛ در مراسم عبادی ماه رمضان، در روز عید فطر؟ این اجتماعات عظیم، این روشنبینی مردم در زمینهی مسائل سیاسی سابقه نداشته است. بعد از اهانتی که در روز عاشورای سال 88 به وسیلهی یک عده تحریک شده نسبت به امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز 9 دی توی خیابانها آمدند و موضع صریح خودشان را علنی ابراز کردند. دستهای دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینی عقب بنشاند، بلکه روزبهروز این احساسات تندتر و این معرفت عمیقتر شده است.
امروز جنگ نظامی با ما خیلی محتمل نیست- نمیگوئیم بکلی منتفی است، اما خیلی محتمل نیست- لکن جنگی که وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ اگر احتیاط بیشتری نخواهد، کمتر نمیخواهد. در جنگ نظامی دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما میآید، مراکز مرزی ما را سعی میکند منهدم بکند تا بتواند در مرز نفوذ کند؛ در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی میآید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمانها، معرفتها، عزمها، پایهها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور؛ دشمن به سراغ اینها میآید که اینها را منهدم بکند و نقاط قوت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصتهای یک نظام را به تهدید تبدیل کند. این کارهائی است که دارند میکنند؛ در این کار تجربه هم دارند، تلاش هم زیاد دارند میکنند، ابزار فراوانی هم در اختیارشان هست. باید ابعاد دشمن و ابعاد دشمنی را بدانیم تا بتوانیم بر او فائق بیائیم. البته ما مدد الهی داریم، کمک غیبی داریم بدون شک؛ این را انسان دارد مشاهده میکند؛ لکن ما مادامی که هوشیارانه، آگاهانه در میدان نباشیم، تدبیر لازم را به کار نبریم، کمک الهی به سراغ ما نخواهد آمد.
دشمنان ما؛ دشمنان انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، چند خط را دارند دنبال میکنند که این در تبلیغاتشان و در کاری که انجام میدهند، واضح هم هست؛ اینها چیزهای پوشیده و پنهانی نیست؛ باید در ذهن خودمان اینها را جمعبندی کنیم:
یکی این است که نشانههای امید را مخدوش کنند؛ مورد خدشه قرار بدهند، که از جمله همین انتخابات بود. حضور هشتاد و پنج درصدی مردم، یک چیز امیدبخشی است، یک چیز مهمی است؛ همانطور که عرض کردیم، سی سال بعد از یک انقلاب، مردم کشور بیایند به نظام برآمدهی این انقلاب یک چنین آراء وسیعی را تقدیم بکنند، این جز اعتماد به این نظام و دل بستن به این نظام، معنای دیگری ندارد؛ و این اتفاق افتاد. یا رئیسجمهوری را با این رأی بالا انتخاب بکنند، این یک چیز بیسابقه است. این اتفاق افتاد؛ این کار در کشور شد. این خیلی نقطهی قوت مهمی است. سعی شد این نقطهی قوت را تبدیل کنند به نقطهی ضعف؛ این مایهی امید را تبدیل کنند به مایهی تردید، مایهی یأس. این کار خصمانهای است. در کشور، مایههای امید فراوان است؛ زیرساختهای کشور، امروز زیرساختهای بسیار مستحکمی است؛ کارهای مهمی در طول این سالها انجام گرفته و امروز کشور آمادهی یک حرکت جهشوار به جلوست. پیشرفتهای علمی، امروز خیلی چشمنواز و چشمگیر است؛ به طوری که دیگران- دانشمندان کشورهای دیگر، آنهائی که انگیزهی سیاسی ندارند- اعتراف میکنند؛ که یک نمونهاش را دیشب توی تلویزیون دیدید. در مورد همین سلولهای بنیادی، اعتراف کردند که باور نمیکردند در ایران این حدّ پیشرفت وجود داشته باشد. میگوید: من پارسال هم در این کنفرانس علمی شرکت کردم، امسال هم شرکت کردم؛ امسال تا پارسال تفاوت زیادی به وجود آمده، پیشرفت زیادی شده! این یک نمونهاش است؛ دهها نمونه از این قبیل داریم که اینها پیشرفتهای علمی است؛ مایههای امید است. خودِ تجربهی سیساله- سی سال تجربه پشت سر ماست؛ در اختیار ماست- نسل جوانِ پرانرژی و تحصیلکردهای در وسط میدان است؛ اینها همه مایههای امید و نقاط قوت است. نسل جوانی که هم تحصیلکرده است، هم اعتماد به نفس دارد، هم احساس میکند که میتواند کشور خودش را پیش ببرد. ما یک سند چشمانداز داریم که تا سال 1404، مشخص کرده که خط ما از لحاظ پیشرفتهای کشوری و مادی کجاست؛ خیلی چیز مهمی است. معلوم کردیم که به کجا باید برسیم و از چه طریقی باید حرکت بکنیم. اینها عوامل امید است، اینها نقطههای قوت است. میخواهند اینها را به موجبات یأس تبدیل کنند؛ راجع به سند چشمانداز صحبت بشود، میگویند آقا به این سند توجهی نشده؛ راجع به پیشرفتهای علمی بحث بشود، میگویند اینها خیلی اهمیتی ندارد؛ راجع به انتخابات بحث بشود، این شبههها و خدشهها را پیش میآورند؛ راجع به جوانها صحبت بشود، اشاره میکنند به تخلف چند تا جوان در یکطرفی! یعنی همهی این نقاط مثبت، این قلههای برجستهای که همهاش امیدافزا هست، اینها را سعی میکنند در چشمها کمرنگ کنند. متقابلًا نقاط ضعف کوچکی که حتماً وجود دارد، بزرگ کنند یا نقاط ضعف را- نمیگوئیم هم کوچک، نقاط ضعفی وجود دارد- بزرگنمائی کنند؛ چند برابرِ آنچه که هست، این نقاط ضعف را نشان بدهند؛ سیاهنمائی کنند؛ تلقیهای بدبینانهی نسبت به نظام را گسترش بدهند. میبینید دیگر؛ بهزور میخواهند این یأس را به جامعه القاء کنند. وقتی یأس وارد جامعه شد، جامعه از پویائی خواهد افتاد؛ افراد مبتکر، افراد نخبه، افراد جوان و پُر نشاط منزوی میشوند، کنارهگیری میکنند، دست و دلشان به کار نمیرود، مشارکتها کم میشود، پویائی جامعه از دست میرود. این یکی از خطوط کاری دشمن است؛ مرتباً القای بنبست کردن. شما اگر ببینید این تبلیغات رادیوها را- حالا امروز رادیوها دیگر نیست. یکوقتی میگفتیم دهها رادیو، امروز مسئلهی هزارهاست؛ رادیو هست، تلویزیون هست، این وسائل اینترنتی هست- به طور دائم از مراکز مشخصی، مرتباً القای بنبست، القای بحران، القای سیاه بودن وضعیت میشود؛ هر مقداری که بگیرد، هر مقداری که مستمع و شنونده پیدا بکند و باورپذیر باشد برای آنها؛ دارند در این زمینه کار میکنند. این یکی از خطوط کاری دشمن است. نکتهی دوم این است که این حوادث باید ما را بیدار نگه دارد. باید چرت نزنیم، باید نخوابیم؛ خوابمان نبرد. اگر این حوادثی که من ترسیم میکنم، این قوّت و قدرت و استحکام روزافزونی که در جبههی اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی مشاهده میشود، ما را خاطرجمع کرد، بیدغدغه کرد، موجب خوابآلودگی ما شد، موجب غرور و غفلت ما شد، خواهد شد خطر؛ این خطر است. باید این زنگ بیدارباش همیشه در چشم ما باشد. چه کار باید بکنیم؟ باید درون خودمان را اصلاح کنیم. اصلاحِ دائمی جزو وظائف دائمی ماست. درون را چه جوری اصلاح کنیم؟ اول از خودمان شروع کنیم. بنده، شخص حقیرِ مذنبِ عاصی از خودم شروع کنم. دیگران هم همین جور. اول رابطهی خودمان را با خدای متعال درست کنیم، اصلاح کنیم و به آنچه که خدای متعال از ما سؤال خواهد کرد، بیندیشیم: «و استعملنی بما تسألنی غدا عنه». این، از جملهی چیزهائی است که باید دائم در ذهن ما باشد. نمیگویم خودمان که کاملًا اصلاح شدیم، بعد به اصلاح مردم بپردازیم- که حالا ممکن است این به این آسانیها هم به دست نیاید- وقتی شروع به اصلاح خود کردیم، آن وقت اصلاح جامعه هم برای ما آسان خواهد شد. و او- اصلاح جامعه- آسانتر از اصلاح نفس است. انسان میبیند دلهای مستعد را، دلهای آماده را، حرفپذیر و منطقپذیر را در این جامعهی بزرگ ایرانی خود ما؛ این جوانان ما، این مرد و زن مؤمن ما در اقصی نقاط کشور، از فرزانهترین و باسوادترین و فهمیدهترینشان تا طبقات پائین در اکناف گوناگون کشور، انسان میبیند که اینها حرف شنوی دارند؛ ما اگر بگوئیم، اینها گوش میکنند. اگر گوش کردند، به احتمال زیاد، متأثر خواهند شد و آن تأثر در عملشان ظاهر خواهد شد. یکی، این است مسئله؛ مسئلهی اصلاح درون.
آدم متأسفانه میبیند چیزهایی که به نام انتقاد از دولت و نقادی دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد: یعنی انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهای خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتی بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندیِ کار یک دولت، آن وقتی است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوی همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندی کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویی کردن و انکار کردن همهی خصوصیات. بنده سهتا نقطهی اصلی را- حالا بیش از این نقاط وجود دارد- در اول عرایضم گفتم. خب این سه چیز را بگویند- آنچه که در زمینهی روحیهی دولت و گفتمان اساسیِ دولت هست، آنچه در زمینهی نوع عملکرد دولت هست، آنی که در زمینهی خلقیات دولتیِ مجموعهی دستاندرکار هست- بعد بگویند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ این اشکالی ندارد. این را با گوش جان بایستی شنید و پذیرفت. اما اینها نباید با بیملاحظگی، ندیده گرفتن و بیاعتنایی کردن و حتّی بعضی از نقاط قوّت را به عنوان نقطهی ضعف معرفی کردن، همراه باشد.
ما ملتی داریم که با انقلاب اخت است؛ گره خورده است؛ جوشیده است. در بین این ملت که سطوح گوناگون و مختلفی دارند، روحیهی جمع کثیری این است که هرجا و هر زمان و هرطور که لازم باشد، سینهشان را سپر میکنند و به وسط میدان میآیند. این نقطهی قوّت ماست. این چگونه حاصل شده است؟ با موتور ایمان، با روحیهی انقلاب، با انگیزهی دین؛ این حقیقتی که دنیاداران او را نفهمیدند! نفهمیدند که قدرت دین چه استحکامی به یک ملت و به یک نظام میدهد. جمهوری اسلامی به طور طبیعی در این راه و در این کیفیت قرار داشت و قرار گرفت؛ یعنی ایمان. حالا شما- بسیج دانشجویی- در این خیمهی فرماندهی در کجا قرار دارید؟ خودتان معین کنید و فکرش را بکنید؛ البته با این محاسبه. دانشجوجماعت- بخصوص آن وقتیکه انگیزهی بسیجی و روح بسیجی بر او حاکم است- آن عنصر بیهمتاست؛ بیهمتاست. یعنی برای پیشبرد این حرکت عظیم، دیگر نمیتوان روی او قیمت گذاشت.
بعضیها اهل انتقاد کردن هستند؛ انتقاد هم بجاست؛ شما هر چیزی را با دقت نگاه کنید و یک خُردهای کنجکاوی کنید، یک نقطهی عیبی در آن پیدا میکنید و میشود عیبجویی کرد و عیبی هم ندارد؛ چنانچه عیبجویی در جهت رفع عیب باشد، خیلی خوب است؛ اما این افراد، خودشان انتقادپذیر نیستند! اگر کسی بگوید چرا اینقدر پُرحرفی میکنی و چرا همهاش عیبها را میبینی، چرا مثل مگس فقط روی زخمها مینشینی، نقاط مثبت را هم ببین، بدشان میآید! البته معیار و ملاک، برآیند نقاط مثبت به نقاط منفی است. ما ضعفهایی داریم، مشکلاتی داریم، بدیهایی داریم؛ قوتهایی هم داریم، خوبیهایی هم داریم؛ زیباییهایی هم داریم. ببینید در موازنهی این دو با یکدیگر، برآیند اینها چه خواهد شد؛ آن میشود معیار. اگر بدیهایمان بیشتر بود، بد است؛ اگر خوبیهایمان بیشتر بود، خوب است. پس هم انتقاد خوب است، هم انتقادپذیری. اینها لازمهی آن تحول و حالت مطلوب جامعه است؛ همراه با امید، همراه با پُرکاری، همراه با برنامهریزی و همراه با داشتن خط مشی درست و سرمشق برای تحول.
دشمن، نقطهی ضعف خودش و نقطهی قوّت شما را هم فهمیده. نقطهی قوّت شما ایمان و ایثار و دل دادن به مجاهدت و همچنین همبستگی و همدلیِ شماها باهم است. نقطهی ضعف او این است که در مقابل نیروی ملی یک ملت هیچ ابزاری ندارد. ابزار نظامی فایده و پیشرفتی ندارد؛ این را دشمن میداند. دشمن درصدد است این مقاومت را درهم بشکند؛ درصدد است این ایمان را تضعیف کند؛ درصدد است همبستگی ملی و همدلی را از بین ببرد. اگر دیدید کسی از دل دادن به بیگانه و رها کردن ایمان و مقاومت و وحدت حرف میزند، بدانید از زبان دشمن دارد حرف میزند؛ چه بداند، چه نداند. همه جا این معیار و شاخص به درد من و شما میخورد که بدانیم در کجا و چگونه داریم زندگی میکنیم؛ محیط و زمان خود را بشناسیم.
امروز هم وقتی به خودمان نگاه میکنیم، من سرتاپا امیدم. من با جزئیات مسائل کشور آشنایم و ضعفها و کاستیها و ضعف مدیریتها و ضعف تصمیمگیریها را میشناسم؛ اما در مقابل آن آنقدر نقاط قوت و رویشزا وجود دارد که احساس میکنم ما در بسیاری از موارد فقط یک «بسم اللّه» و یک حرکت لازم داریم. گاهی در همین زمینهها کوتاهی میکنیم؛ حرکت نمیکنیم یا دیر حرکت میکنیم؛ لذا پدیدهای پیش میآید؛ لیکن در همهی زمینهها ما توانایی اقدام و حرکت داریم.
مهمترین نقطهی قوت ما در قیام جمهوری اسلامی، نقطهی قوت انسانی بود. ما که نه سلاح داشتیم، نه پول داشتیم، نه سازماندهی داشتیم، نه حزب داشتیم و نه پشتیبانی جهانی؛ ما ملت ایران در همهی کشورهای دنیا یک نقطه را نداشتیم که از قیام، انقلاب و حرکت ما حمایت و دفاع کنند. آنچه این ملت را پیروز کرد، قدرت نیروی انسانی بود؛ یعنی آگاهی و ایستادگی؛ همانکه امیر المؤمنین در جنگ صفین فرمود: «الا لا یحمل هذا العَلَم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ بصر یعنی بصیرت و آگاهی؛ صبر یعنی پایداری؛ فقط اینها هستند که میتوانند این عَلَم را در دست بگیرند و پیش بروند. قلهی این صبر و بصر شهدای مایند؛ همین آزادگانی هستند که اینجا حضور دارند و همین جانبازان عزیزی هستند که اینجا نشستهاند. اینها بودند که جان خودشان را در معرض نابودی گذاشتند؛ از حیات خودشان برای دوام این حرکت و این قیام بزرگ و انسانی مایه گذاشتند؛ اینها اوج ایثار و مظهر بصر و صبرند؛ مظهر آگاهی و ایستادگی و پایداری. آیا کشور ما به آگاهی احتیاج ندارد؟ آیا رسیدن به آرمانهای این ملت و این انقلاب احتیاج به پایداری ندارد؟ آیا در مقابل شیطنتها و دشمنیها و بغضهای غارتگران جهانی این ملت احتیاج ندارد که آن سلاح کارآمد خود را همواره در دست داشته باشد؛ یعنی سلاح اراده، پایداری، ایمان و آگاهی؟ اگر احتیاج دارد- که دارد- پس بایستی این روحیهی ایمان و آگاهی و پایداری در قالب احترام به نمادهای آن در مردم حفظ شود و نمادها، همین شهدایند؛ همین جانبازانند؛ همین آزادگانند.
مسألهی دیگر، وجود دو گرایش تبلیغاتیِ غلط است: یکی اینکه عدّهای هر مشکلِ موجود در کشور را به نظام نسبت دهند، که این الآن وجود دارد. اگر تبعیض و فقر هست و اگر مشکل خارجی پیدا میکنیم، قوارهی نظام اسلامی و قانون اساسی را زیر سؤال میبرند و هر مشکل کوچکی در هر گوشهای را به مشکل نظام برمیگردانند! این غلط است. نقطهی مقابل آن، که صد و هشتاد درجه با این تفاوت دارد، این است که عدّهای نظام را- که نظام را هم در رهبری یا چیزی مثل رهبری خلاصه میکنند- از همهی عیوب مبرّا نشان میدهند و هر مشکلی که هست، به پای چهار، پنج مسئول یک بخش از نظام میریزند. این هم غلط است. ما مشکلاتی داریم که این مشکلات غالباً ناشی از عملکرد مجموعهی خودِ ماست. باید ریشهی مشکلات را بشناسیم و به خودمان- همانطور که آقای خاتمی در صحبت اوّلِ جلسه اشاره کردند- نگاه نقّادانه کنیم؛ نقاط قوّت و ضعف را بیابیم و دلسوزانه به نقاط ضعف بپردازیم و آنها را برطرف کنیم. این، ما را موفّق خواهد کرد.
یک روز بود که تنها در یک نقطهی دنیا، پرچم امریکا سوزانده و شعار مرگ بر امریکا داده میشد؛ اما شما امروز ببینید در چند نقطه دنیا پرچم امریکا سوزانده میشود و شعار مرگ بر امریکا داده میشود! در خود امریکا پرچم امریکا را آتش زدند؛ این پدیدهی مهمّی است. چه عاملی باعث این کار شد؟ آیا جز ایستادگی و استقامت یک ملت شجاع و مؤمن به اهداف و به راه خود توانست این موج را بتدریج سراسری کند؟ این چیزها تدریجی است- دفعی نیست- و آثار آن را در بلند مدّت میشود فهمید. بیست و چهار سال است که ما با مشکلات دست و پنجه نرم میکنیم؛ اما در تمام این مدت پیش رفتیم و در یک نقطه متوقّف نشدیم. کسانی که سعی میکنند دائم آیهی یأس بخوانند و دلها را ناامید کنند، اگر دشمن و عامل دشمن نباشند، غافلند و به قضایا نگاه وسیع ندارند. ما وقتی به قضایا نگاه وسیع میکنیم، میبینیم امروز جمهوری اسلامی توانسته است در ملتهای مسلمان بیداری ایجاد کند. حالا عدّهای در داخل کشور ما بیایند و شعار برگشتن امریکا را بدهند! این نشانهی نهایت غفلت و ضعف و زبونی و ذلّتپذیری در دلهای خود اینها نیست؟ ما به فضل اسلام، قوی هستیم. ما باید قوّت خودمان را بشناسیم و از آن استفاده کنیم. در درجهی اوّل هم باید کارایی خود را در داخل کشور نشان دهیم. کارایی هم یک چیز معجزنشان نیست؛ هرکس اگر به وظیفهی خود عمل کند، راه خود را بشناسد و از آن تخطّی نکند، این میشود کارایی؛ هم در مورد دولت اینطور است، هم در مورد قوّهی قضائیّه اینطور است، هم در مورد مجلس شورای اسلامی اینطور است و هم در مورد شوراهای اسلامی اینگونه است. کسانی که در شوراهای اسلامی انتخاب شدهاند، باید به اعتماد مردم پاسخ دهند و واقعاً از سیاسیکاری و کارهایی که اسلاف آنها بعضاً انجام دادند و مردم را از بعضی امور دلزده کردند، دوری گزینند؛ به کار بپردازند و حقیقتاً به مردم نشان دهند که میخواهند برای آنها کار کنند. دولت و مجلس شورا و قوهی قضائیّه هم راه کسب محبوبیتشان در نظر مردم جز این چیز دیگری نیست. مردم، اسلام و نظام اسلامی را دوست میدارند. با تلقین دشمنان و با کار و میدانداری بازیگران سیاسی دنیا و دنبالهرویِ توپ جمعکنانشان در داخل، نمیشود نظر مردم را از نظام اسلامی برگرداند.
یکی از برجستگیهای مهم این استان، ایمان عمیق اسلامی مردم، چه سنّی و چه شیعه است. ایمان عمیق اسلامی، یکی از نقاط قوّت این مردم است. لذا نظام اسلامی که امروز پرچم عزّت اسلام را در دنیا به دست گرفته و قدرتمندانه با صدای بلند از اسلام و قرآن دفاع میکند، متّکی به حمایت این ایمانها و دلهاست. هرجا ایمان اسلامی هست، لشکریان جانبرکف نظام اسلامی در آنجا هستند. امروز در هر نقطهای از دنیای اسلام که شما بروید، پرچم برافراشتهای که امام راحل عظیمالشّأنِ ما در دفاع از عزّت اسلامی بلند کرد، مایهی افتخار و عزّت و هویّت محسوب میشود. مسلمان و کشور اسلامی در دنیا زیاد است؛ اما فرق است میان ملتهایی که نامشان مسلمان است و معتقد به اسلامند، درعینحال حاکمیت و قدرتمداری قدرتهای ضدّ اسلامی را با گوشت و پوست خود در داخل کشورهایشان تجربه و حس میکنند، و ملتی که اسلام را به عنوان حاکم بر زندگی خود پذیرفته و پرچم حاکمیت قدرتمند اسلام را در دست گرفته، تحمیل هیچ حکومتی را قبول نمیکند، زیر بار هیچ قدرت فرامرزی و بینالمللی نمیرود و تهدید و تطمیع قدرتهایی که از بُن و بنیاد با اسلام مخالفند، آن ملت را از دفاع از اسلام بازنمیدارد. امروز جمهوری اسلامی مظهر چنین دولت و ملت ایران مظهر چنین ملتی است. دفاع از این ملت و دفاع از نظام قدرتمند اسلامی که اسلام را با عزت خود و با همان قدرت نبوی در دنیا بر سرِ دست میگیرد و به آن افتخار میکند، مال مردمان مؤمن است و شما مردم استان سیستان و بلوچستان از ایمان برخوردارید و اسلام را از بُن دندان و با همهی وجود قبول دارید. البته باید مراقب باشید که دشمنان اسلام این همزیستی و برادری بین شیعه و سنّی را به هم نزنند. یکی از افتخارات ما این است که مردم ما در نقاطی که تفاوتهای مذهبی و قومی وجود دارد و امکان و زمینهی اختلاف هست، از درگیری و اختلاف قومی و مذهبی پرهیز میکنند. دشمنان این را نمیپسندند. جنگ شیعه و سنّی برای دشمنان اسلام خیلی قیمت دارد. اختلاف و تفرقه میان امّت اسلامی موجب میشود که معنویت، طراوت، قدرت، شکوه و عظمت ائتلاف ملی شما را در هم بشکند و همانطور که قرآن فرموده است «و تذهب ریحکم».
بنده وقتی به قضایای دو سه سال اخیر در داخل کشور خودمان نگاه میکنم، میبینم بحمد اللّه ملت ما ملت وفادار و بااخلاص و مؤمن و غیرتمندی است و در این چیزها حقیقتاً جزو ملتهای نمونه است و با وجود اینکه در مسئولان کشور هم در گوشه و کنار نقصها و خطاهایی وجود دارد- که البته هر مجموعهای خالی از خطا و نقص نیست- لیکن در مجموع در جهت همین آرمانها حرکت و برنامهریزی و کار و تلاش میکند. با وجود همهی اینها، میبینم دشمن به بخشهایی از کشور ما- عمدتاً هم به جوانان ما- دل بسته است؛ چون نسل جوان در کشور ما یک نسل کاملًا گسترده است و این از نقاط قوّت ماست که این همه جوان داریم؛ چه جوانان دانشجو، چه کسانی که قبل از دانشجوییاند، چه کسانی که فارغالتّحصیل شدهاند، چه کسانی که مشغول کارند و درس نمیخوانند. نسل جوان ما یکی از مایههای قوّت کشور و انقلاب ماست. دشمن هم به همین نسل و به تحریکپذیری و احساساتی بودن جوانان چشم دوخته است. جوانان باید خیلی مراقب باشند.
دولتهای گذشته و وزرایی که قبل از شما بودند، نقاط قوّت و ضعفی داشتند. نقاط قوّت و ضعف آنها را بهدرستی پیدا کنید و بنا را بر افزودن بر قوّتها و کاستن از ضعفها بگذارید؛ به شرطی که در شناخت نقاط قوّت و ضعف، اشتباه پیش نیاید. من باز به برخی از امواج تبلیغاتیِ فرهنگیِ مصنوعی و عمدتاً وارداتی اشاره میکنم که سعی میکنند برخی از نقاط قوّت دولتهای قبلی را نقاط ضعف وانمود کنند. اگر ما در دورهی جنگ یا در دورهی مرحوم شهید رجایی در زمینههای اقتصادی، فلان تصمیمها را گرفتیم و در زمینههای امنیتی فلان کارها را کردیم که نیاز کشور بود، امروز بعضی سعی میکنند اینها را به عنوان یک نقطهی ضعف معرفی کنند. اگر ما در آن زمان وزرایی داشتیم که بعد از آنکه دورهی وزارتشان تمام شد، وقتی میخواستند روز جمعه به نماز بروند، همراه با زنشان سوار موتورسیکلت شدند و به نماز جمعه رفتند، این نقطهی قوّت است؛ اینها جزو افتخارات ماست؛ اینها تابلوست و باید بماند. اگر ما وزرایی داشتیم که مقیّد بودند در نماز جمعه شرکت کنند و در میان مردم بنشینند و حرف آنها را بشنوند، اینها نقطهی قوّت است. مرحوم شهید کلانتری به من گفت در نماز جمعه نشسته بودم، یک نفر به من رو کرد
و گفت ببین چقدر زمانه عوض شده است. گفتم چطور؟ آن شخص به کسی که در صفِ جلو نشسته بود، اشاره کرد و گفت: او وزیر است. مرحوم شهید کلانتری میگفت به صف جلو نگاه کردم، دیدم عبّاسپور- وزیر نیرو- است. به او گفتم پس من یک چیز عجیبتر به تو بگویم؛ من هم وزیرم! خدا شهید کلانتری را رحمت کند. آنهایی که او را دیده بودند و میشناختند، میدانند که آدم بسیار پُرتحرک، پُرخون، پُرعزم و خیلی بهدردبخوری بود. او هم واقعاً از جملهی کسانی بود که از دستمان رفت. اگر وزرا به مناطق محروم سرکشی میکردند، اگر در کارتابلها غرق نمیشدند و به میان مردم میآمدند، اینها نقاط قوّت بوده است. نقاط ضعف هم وجود داشته است. اگر ما انضباط اداریِ کم و کاربلدیِ اندک و تجربهی ناچیزی داشتیم، اینها نقاط ضعف است؛ باید اینها را برطرف کنیم. نباید در شناخت نقاط قوّت و ضعف اشتباه کنیم. اگر آن زمان وزیری مثلًا به خودش حق میداده که در زمینهی کارهای مالی برخلاف قانون عمل کند، به خیال اینکه دوران انقلاب است، کارش نقطهی ضعف محسوب میشده است. اوایل انقلاب وزیری به من گفت من فلان چیز را از فلانجا میآورم؛ اما اگر اجازه ندهند، دیوار را سوراخ میکنم و آن را میآورم! البته آن روز شاید کسی او را به خاطر آن کار مذمّت نمیکرد؛ اما این نقطهی ضعف است. نقاط ضعف را کم کنیم، نقاط قوّت را اضافه کنیم و در شناخت نقاط قوّت و ضعف، اشتباه نکنیم. سیرهی امام بزرگوار فقط بیان شخصیت یک انسان نیست؛ بلکه راهنمای عمل همهی ملت ایران و مسلمانان جهان است؛ راهنمای عمل همهی کسانی است که میخواهند در سایهی اسلام، برای خود زندگی شایستهی انسانی فراهم کنند. البته ملت ایران بیش از دیگران مخاطب این سخنان است؛ زیرا بار امانتی که بر دوش ماست- یعنی حفظ دستاورد عظیم این انقلاب- یک ویژگی برای ملت ایران است. با حفاظت از این ذخیرهی عظیم، باید شکر این نعمت را بگزاریم. این بُعد از شخصیت امام عبارت است از اینکه امام در ساخت و مهندسیِ نظام جمهوری اسلامی، همهی عناصر و اجزایی را که میتوانست این نظام را استوار و ماندگار کند، مورد ملاحظه قرار داد و با مهارتِ تمام این عناصر اصلی را در درون این بنای شامخ و مستحکم کار گذاشت. این عناصر اصلی عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرایی و دشمنستیزی. امام بزرگوار در بنای نظام شامخی که به جای رژیم پوسیدهی سلطنتی در ایران بر سر کار آورد، این عناصر و اجزا را با دقّتِ تمام کار گذاشت؛ در عملِ خود به آنها پایبند و متعهّد ماند و در پیام و بیان و تعالیمِ خود بر آنها پافشاری کرد. امروز هم مثل بیست و دو سال گذشته، همهی کسانی که وجود نظام اسلامی را با منافع نامشروع خودشان ناسازگار میبینند و با آن دشمنی میکنند، بیش از همه با همین چهار عنصر مقابله میکنند. عمدهی تلاش آنها این است که یا عنصر اسلامیّت را از نظام بگیرند؛ یا تکیه بر مردم را- با همان معنای وسیع و بدیعی که امام به آن توجّه داشت- از نظام سلب کنند؛ یا در بنای قانونی نظام خدشه کنند؛ یا هشیاری و بیداریِ دائمی در مقابل دشمن را از نظام بگیرند و بیداری را به خوابآلودگی و
غفلت تبدیل کنند. لذا برای ما این چهار عنصر اهمیت پیدا میکند. من امروز در بارهی هرکدام از اینها، نکات کوتاهی را به عرض شما میرسانم: نکتهی اوّل- که اصلیترین عنصر تشکیلدهندهی نظام است- عبارت است از اسلامگرایی و تکیه بر مبانی مستحکم اسلامی و قرآنی. خیلیها از این حقیقتِ بسیار مؤثّر غفلت کردند؛ اما راز پیروزی انقلاب در این نکته بود؛ چون ملت ایران از اعماق قلب به اسلام معتقد و مؤمن و وابسته بود و هست. اغلب ملتهای مسلمان همینگونهاند و اگر موانع از سر راهشان برداشته شود، ایمان عمیق آنان به اسلام آشکار خواهد شد. لذا وقتی مردم پرچم اسلام را در دست امام مشاهده کردند و باور کردند که امام برای احیای عظمت اسلامی و ایجاد نظام اسلامی وارد میدان مبارزه شده است، گِرد او را گرفتند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، با همین انگیزه، از روی طوع و رغبت در میدانهای خطر حاضر شدند؛ چون ایمان آنها به اسلام، عمیق بود. بعضی از کسانی که خودشان را در شمار زبدگان و نخبگان و احزاب سیاسی و صاحبنظران مسائل سیاست به حساب میآوردند، این را نمیپسندیدند. جدای از کسانی که به اسلام عقیده نداشتند، بعضی کسان به اسلام عقیده داشتند، اما نظام اسلامی را قبول نمیکردند. لذا از اوّلِ انقلاب، در عرض و به موازات خطّ امام، جریانی پیدا شد که به یک نظام لائیک و الگوبرداریشده شده از نظامهای غربی دعوت میکرد؛ منتها با رنگ و لعاب اسلامی؛ اسمِ اسلامی، اما باطنِ غیر اسلامی؛ ساختِ اسلامی، اما جهتگیریِ غیر اسلامی. البته آنها بیمیل نبودند که در کنار چنین نظامی، آخوند وجیهالملّهای هم برای مقبول جلوه دادن نظام در چشم مردم وجود داشته باشد- چون مردم به اسلام دلبسته بودند- بدشان نمیآمد روحانیِ مورد قبولی در کنار نظام قرار گیرد تا نظام را در چشم مردم، اسلامی جلوه دهد؛ دولتمردان نظام هم به همان شکلی که خودشان میپسندند و تشخیص میدهند، نظام را به همان صورت غیر اسلامی- و در حقیقت، شکل بازسازیشدهی رژیم سلطنتی، منتها طبق قبول سیاستمداران و قدرتمندان دنیا- اداره کنند. ظاهر و رنگ و لعاب دین هم این فایده را برای آنها داشته باشد که نیروهای مردم را در خدمتشان قرار دهد؛ هرجا به حضور مردم احتیاج است- در هنگام جنگ و دفاع و دادن مالیات و غیره- همین ظاهر اسلامی، مردم را به همکاری با آن نظام وادار کند؛ اما اگر حقوق شرعی مردم تأمین نشد، نشد؛ اگر با سلطهگران مبارزه نشد، نشد؛ اگر استقلال کشور و فرهنگ و اقتصاد مردم در قبضهی دشمنان قرار گرفت، گرفت! لذا از اوّلی که امام دستور داد قانون اساسی به وسیلهی خبرگان منتخب مردم تدوین شود، هرجا که نام اسلام و نشانی از حضور واقعی اسلام بود، اینها مقابله کردند. آنجایی که اصل مربوط به «ولایت فقیه» مطرح شد، اینها بیتابانه مبارزه کردند. البته با ولایتش مخالف نبودند- ولایت یعنی حکومت؛ آنها تشنهی قدرت و حکومت کردن بودند- با فقیهاش مخالف بودند؛ چون به معنای حضور حقیقی دین در جامعه بود؛ این را برنمیتافتند و تحمّل نمیکردند. هرجا که نشانهی حضور واقعی اسلام بود، اینها معترض بودند. امام در مقابل این جریان- که بسیار هم مدعی بود- ایستاد؛ روی مبانی اسلام تکیه کرد؛ روی ترکیب و ساخت اسلامی نظام، با جدیت اصرار ورزید؛ چون امام مانند هرکسی که با اسلام آشناست، معتقد بود- و امروز هم ما معتقدیم- که سعادت و رفاه و آزادگی و عزّت یک ملت و نیز عدالت و تکیه به مردم- به معنای واقعی کلمه- در سایهی احکام اسلام تأمین میشود. آنهایی که شعار عدالت و مردمسالاری دادند، نشان دادند که نمیتوانند حقوق و منافع مردم را عادلانه تأمین کنند؛ اما اسلام میتواند این کار را بکند. تکیهی بر اسلام، به معنای ایمان عمیق امام بزرگوار به رسالت اسلام بود؛ یعنی امروز اسلام میتواند ملتها را نجات دهد. لذا هم در تدوین قانون اساسی و هم در تمام رهنمودهایی که امام در طول ده سال زندگی مبارک خود به ملتهای مسلمان داد، بر روی اسلام تکیه کرد و همین موجب شد که نظام جمهوری اسلامی با وجود دشمنیهای بیاندازهی قدرتهای جهانی، در میان ملتهای مسلمان، هم طرفداران بیشماری پیدا کند و هم در آنها شوق و امید و انگیزه به وجود آورد و حرکت اسلامی را در سرتاسر جهان اسلام زمینهسازی کند. امروز هم اگر نظام جمهوری اسلامی و مسئولان و رؤسای این نظام در دنیا عزّت و آبرویی دارند، به برکت اسلام است. چه آنهایی که در دنیا به اسلام معتقدند و چه حتّی آنهایی که به اسلام معتقد نیستند، عزّتی که برای جمهوری اسلامی و مسئولان آن قائلند، به خاطر اسلام است. آنهایی هم که به اسلام معتقد نیستند، نقش و نفوذ و تأثیر و اقتدار اسلامی رامیشناسند و میدانند و آن کسی که مظهر این اقتدار است، در چشمشان دارای عظمت و جلال است. امام بر روی اسلام تکیه کرد؛ به اسم اسلام قانع نشد؛ بر این اصرار ورزید که باید قوانین اسلامی در تمام گوشه و کنار دستگاههای دولتی و حکومتی حاکم شود. البته این کار، یک کار بلندمدّت بود. امام هم این را میدانست که در کوتاهمدّت، این مقصود تحقّق پیدا نمیکند؛ اما راه را باز کرد و حرکت را شروع نمود و جهت را نشان داد و همه فهمیدند که باید به معنای حقیقی کلمه به سمت احکام و تعالیم اسلام و ساخت اسلامی برای نظام و جامعه حرکت کنند تا بتوانند عدالت را تأمین، فقر را برطرف و فساد را ریشهکن کنند؛ تا بتوانند دردهای مزمنی را که بر این ملت تحمیل شده است، جبران کنند. امروز بنده به عنوان کسی که با آمار و ارقام و واقعیّات دستگاههای حکومتی از نزدیک آشناست، به شما مردم عزیز عرض میکنم: هرجا که ما با قاطعیّت، معرفت و روشنبینی، احکام اسلام را بر سر دست گرفتیم، دنبال آن حرکت کردیم و صادقانه خواستیم اسلام را پیاده کنیم، موفّق شدیم؛ اما هرجا ناکامی و ضعفی وجود دارد، بر اثر این است که ما در آن مورد، از اسلام و حکم اسلامی و ترتیب اسلامی غفلت کردهایم. هم در زمینهی اقتصادی، هم در زمینهی سیاسی، هم در زمینهی بینالمللی و هم در زمینهی تربیتهای صحیح مردمی، امروز هرجا که ضعف و ناکامیای مشاهده میشود، اگر کسی دقّت و ریشهیابی کند، به اینجا میرسد که در این نقطه، دستور اسلام و حکم اسلامی مورد توجّه قرار نگرفته است. امام میدانست که اگر ما به اسلام متمسّک شویم، هم عزّت دنیا، هم رفاه مادّی، هم قدرت سیاسی، هم آسایش و هم امنیت عمومی برای مردم پدید خواهد آمد؛ لذا امام اسلامیّت را- به معنای حقیقی کلمه- در بافت نظام اسلامی و این بنای مستحکم و شامخ گذاشت. عنصر دومی که امام به آن حدّ اکثر توجّه را کرد، عنصر «مردم» بود. تقریباً در همهی نظامهای حکومتی در دنیا، از مردم صحبت میشود و هیچکس نمیگوید که من میخواهم برخلاف مصلحت مردم کار کنم. حتّی در رژیمهای استبدادیِ سلطنتیِ موروثی، هیچکس نمیگوید که من میخواهم برخلاف میل مردم عمل کنم. بنابراین ادّعای مردمگرایی وجود دارد؛ اما مهم این است که حقیقتاً در کجا برای مردم شأن و منزلت و حقّ و نقش قائل میشوند. وقتی امام بر روی عنصر «مردم» تکیه میکرد، لفّاظی نمیکرد؛ به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامی معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجّه دقیق و حقیقی خود قرار داد. عرصهی اوّل، عرصهی تکیهی نظام به آراء مردم است. تکیهی نظام به آراء مردم، یکی از میدانهایی است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها باید در اینجا خود را نشان دهد. در قانون اساسی ما و در تعالیم و راهنماییهای امام، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأی و خواست مردم، در حقیقت هیچ است. باید با اتّکاء به رأی مردم، کسی بر سر کار بیاید. باید با اتّکاء به ارادهی مردم، نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات دیگر، مظاهر حضور رأی و اراده و خواست مردم است. این یکی از عرصههاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حیات خود به شدّت به این عنصر در این عرصه پایبند باقی ماند و هم در وصیّتنامهی خود آن را منعکس و به مردم و مسئولان توصیه کرد. در حقیقت انتخابات و حضور مردم در صحنهی انتخابِ رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و یا سایر انتخابهایی که میکنند، هم حقّ مردم است، هم تکلیفی بر دوش آنهاست. در نظام اسلامی، مردم تعیینکنندهاند. این هم از اسلام سرچشمه میگیرد. مسألهی اساسیای که بنده بارها بر آن تأکید کردهام، این است که اسلامگرایی در نظام اسلامی، از مردمگرایی جدا نیست. مردمگرایی در نظام اسلامی، ریشهی اسلامی دارد. وقتی ما میگوییم «نظام اسلامی»، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساسِ حقّ مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردمسالاری ما- که مردمسالاری دینی است- دارای فلسفه و مبناست. چرا باید مردم رأی دهند؟ چرا باید رأی مردم دارای اعتبار باشد؟ این متّکی بر احساسات توخالی و پوچ و مبتنی بر اعتبارات نیست؛ متّکی بر یک مبنای بسیار مستحکم اسلامی است. پس یکی از عرصههایی که امام همواره بر آن تأکید میکرد و آن را در ساخت نظام اسلامی کار گذاشت و برای همیشه آن را ماندگار کرد، مسألهی حضور مردم در انتخاب مسئولان نظام و منتهی شدن مسئولیتها به اراده و خواست مردم است. عرصهی دوم، عرصهی تکلیف مسئولان در قبال مردم است. وقتی ما میگوییم «مردم»، معنایش این نیست که مردم بیایند رأی بدهند و مسئول یا نمایندهای را انتخاب کنند؛ بعد دیگر برای آن مردم هیچ مسئولیتی وجود نداشته باشد؛ صرفاً همین باشد که اگر کسی میخواهد برای مردم کاری بکند، به این خاطر باشد که مردم بار دیگر به او رأی دهند؛ مسئله این نیست. در اسلام و نظام جمهوری اسلامی، فلسفهی مسئولیت پیدا کردنِ مسئولان در کشور این است که برای مردم کار کنند. مسئولان برای مردمند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. کسی که در نظام جمهوری اسلامی مسئولیتی به دست میآورد، باید همهی همّ و غمّش برای مردم باشد؛ هم برای دنیای مردم، هم برای مادیّت مردم، هم برای معنویّت مردم، هم برای ایجاد عدالت در میان مردم، هم برای احیای شأن انسانی مردم، هم برای آزادی مردم. اینها جزو وظایف اصلی حکومت است. البته وقتی میگوییم «مردم»، منظور همهی طبقات مردمند؛ لیکن بدیهی است کسانی از مردم باید بیشتر مورد توجّه قرار گیرند که بیشتر مورد محرومیت قرار گرفتهاند؛ لذا امام دائماً روی طبقات محروم و پابرهنگان کشور تکیه میکردند. این فریب است که کسی ادعا کند برای مردم کار میکند؛ اما در عمل، کار او برای طبقات مرفّه باشد، نه برای طبقات مستضعف و محروم. نه اینکه نباید برای طبقات مرفّه کار کرد؛ آنها هم از حقوق عمومی کشور باید بهرهمند شوند؛ اما به آن کسی که محرومیت دارد و دستش از حقوق خود خالی مانده است، باید بیشترِ توجّه و همّت و تلاش را اختصاص داد. لذا امام به طور دائم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پابرهنگان تکیه میکرد. عملًا هم در تمام مدت پیروزی انقلاب تا امروز و قبل از آن، کسانی که بیش از همه سینه سپر کردند، از نظام دفاع کردند، سختیهای نظام را به جان خریدند و در مقابل دشمنان ایستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بودهاند. اینها باید بیش از دیگران مورد توجّه قرار گیرند. عرصهی سوم- که باز بر محور مردم حرکت میکند- عبارت است از بهرهبرداری از فکر و عمل مردم در راه اعتلای کشور؛ یعنی استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن. از اوایل انقلاب، همیشه امام خطاب به جوانان، دانشجویان، متفکّران کشور و کسانی که داری استعداد بودند، میگفت که به خودتان ایمان بیاورید؛ نیروی خودتان را باور کنید و بدانید که میتوانید. این درست در مقابل تعالیمی بود که در دوران طولانی استبداد در این کشور، تلقین میشد که مردم ایران نمیتوانند. ما در دوران انقلاب هم دیدیم همان کسانی که اسلام را به معنای حقیقیِ خود باور نداشتند، به این معنا هم باور نداشتند. همیشه چشم آنها به بیرون مرزهای کشور بود و به مردم و تواناییهای آنها اعتقاد نداشتند. این فکر و این توجّه را هم، امام در این نظام نهادینه کرد، که استعدادهای جوان این کشور، احساس توانایی کنند؛ و شما بعد از انقلاب هرچه از نشانههای علم و پیشرفت علمی و صنعتی در کشور مشاهده میکنید، ناشی از این است. هرجا که نشانههای وابستگی مشاهده میشود- که به معنای تحقیر ملت ایران و استعدادهای اوست- ناشی از نقطهی مقابل این تفکّر است. عرصهی چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاهسازی دائمی مردم. خود امام در سنین بالای عمر- با حال پیرمردی- از هر فرصتی استفاده کرد برای اینکه حقایق را برای مردم بیان کند. در دستگاههای تبلیغاتی جهانی، نقش تحریف و گمراهسازی، نقش فوقالعاده خطرناکی است که امام به آن توجّه داشت. وسایل ارتباطیِ فکریِ نامطمئن و وابستهی به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار میکرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائماً توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آنها را نسبت به حقایقی که دشمن سعی میکند آنها را مکتوم نگه دارد، آشنا کنند. اینکه ما دائماً به صاحبان بیان و قلم و تریبونهای مختلف توصیه میکنیم که هدف و همّت خود را بر تبیین صحیحِ حقایق قرار دهند، برای این است. امروز دشمن، درست در موضع مقابل این نقطهی اساسیِ اسلامی کار میکند. از اوایل انقلاب، یکی از اهداف مهمّ دشمن، تحریف حقایق و تاریخ بود. اگر یکوقت در داخل کشور حنجره یا قلم مزدوری پیدا میشد که حقایق جنگ و انقلاب و اسلام را تحریف میکرد، میدیدید فریادهای تشویق از اطراف دنیا بلند میشود. امروز نیز همینطور است. امروز هم اگر در داخل کشور کسانی به خاطر خوش کردن دل استکبار و راضی کردن دشمنان اسلام و این ملت و این کشور چیزی بگویند و بنویسند که در آن تحریف اسلام و تاریخ انقلاب و چهرههای انقلاب باشد، میبینید که در دنیا از طرف دستگاههای تبلیغاتی استکبار برای او هورا میکشند و او را تشویق میکنند! تبیین، موضوع بسیار مهمّی است. انسانها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر کسی بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف کند، یعنی در واقع عمل و بازو و ارادهی مردم را به سمت گمراهی کشانده است. این همان چیزی است که دشمن میخواهد. امروز اگر کسانی علیه اسلام و مقدسات و مجاهدتهای این ملت قلمفرسایی کنند و چیزی بنویسند؛ اگر کسانی علیه بهترین فرزندان این کشور- یعنی شهیدان ما و مجاهدان راه خدا- اظهار نظری کنند و ریشی بجنبانند؛ اگر کسانی علیه بسیج و جهاد و شهادت حرفی بزنند و چیزی بنویسند؛ میبینید مورد تشویق رادیوها و سیاستمداران و نویسندگان خارجی قرار میگیرند. امروز همهی افراد- چه کسانی که بیاناتشان در حوزههای وسیع کاربُرد دارد، چه کسانی که در حوزههای کوچکتر سخنانشان مؤثّر واقع میشود؛ مثل مدرسه و کلاس و دانشگاه و محیطهای کارگری و غیره- مسئولند و اگر دیدند حقایق و محکمات اسلام و انقلاب مورد تحریف قرار میگیرد، وظیفه دارند تبیین کنند؛ نباید سکوت کنند. امام به این نکته بسیار توجه میکرد. و این یکی از چیزهایی است که راز استحکام و ماندگاری و پایداری نظام در آن مندرج است. عنصر سومی که برای امام اهمیت داشت، نظم و قانون بود. لذا حتّی قبل از آنکه انقلاب به پیروزی برسد، امام دولت معیّن کرد. انقلابهای دنیا یا کودتاهایی که به اسم انقلاب در دنیا به وجود میآمدند- که دهههای میانی قرن گذشتهی میلادی از اینگونه انقلابها پُر بود- هیچکدام اینطور نبودند. وقتی در کشوری انقلاب میشد- یا انقلاب حقیقی، یا کودتایی به اسم انقلاب- مدتها از دولت و تشکیلات دولتی و نظم دولتی خبری نبود. یک گروه به نام مسئولان انقلاب، زمام کشور را در دست میگرفتند و طبق میل و تشخیص خودشان- هرطور بود- عمل میکردند. در انقلاب اسلامی، امام اجازه نداد اینطور بشود؛ حتّی از قبل از پیروزی انقلاب دولت تعیین کرد تا نظم وجود داشته باشد. بااینکه آن وقت شورای انقلاب هم بود، اما امام خواست با شکل قانونی و منطقی، کشور اداره شود. اصل تشخیص اینکه چه نظامی در کشور بر سر کار بیاید، این را امام به عهدهی رفراندم و آراء عمومی گذاشت. این هم در دنیا سابقه نداشت. در هیچ انقلابی در دنیا، ما نشنیدیم و ندیدیم که انتخاب نوع نظام را- آن هم در همان اوایل انقلاب- به عهدهی مردم بگذارند. هنوز از پیروزی انقلاب دو ماه نگذشته بود که امام همهپرسی در بارهی نظام اسلامی را اعلان کرد، که مردم به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند. چند ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام گفت باید قانون اساسی نوشته شود. آن کار هم نه به وسیله جمعی که خود امام معیّن کند، بلکه باز به وسیلهی منتخبان مردم صورت گرفت. مردم اعضای مجلس خبرگان را- که منتخبان مردم بودند- انتخاب کردند تا قانون اساسی تدوین شود؛ باز مجدداً همان قانون را به رأی مردم گذاشتند. هنوز یک سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مردم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند؛ بعد از مدت کوتاهی هم مجلس شورای اسلامی به راه افتاد. بنابراین از اوّل، مبنای کارِ انقلاب بر نظم و قانون بود. کسانی که با این ترتیب منطقی انقلاب نمیتوانستند کنار بیایند، یا نمیتوانستند تحمّل کنند که این انقلاب اینگونه قدمبهقدم منطقی حرکت کند، در همهی این موارد اخلال کردند. تفالههای آنها امروز هم انقلاب را به بیقانونی متّهم میکنند! این انقلاب، مظهر نظم و قانون بود؛ در هیچ جای دیگر دنیا، در این انقلابهایی که اتّفاق افتاده است- چه در انقلابهای این قرن و چه قبل از آن- چنین چیزی دیده نشده است. این را باید مغتنم شمرد. پایبندی به نظم و قانون و مسئولیتهای قانونی قوا باید مورد احترام همه باشد. اگر شما امروز میبینید که با تبلیغات و تحریک دشمنان، در هر برههای از زمان، قوای قانونی کشور مورد تعرّض تبلیغاتی قرار میگیرند، این دنبالهی همان دشمنیای است که از اوّل با اساس نظم و قانون در جمهوری اسلامی وجود داشت و امام مقابل آن ایستاد. ما همیشه این را تأکید کردهایم و بازهم تکرار میکنیم، وظایفی که در قانون اساسی برای قوای سهگانه و مسئولان قانونی معیّن شده، معتبر و محترم است و همه باید در مقابل این قانون، حالت تسلیم داشته باشند. بیقانونی به شکلهای مختلفی خود را نشان میدهد. یکی از آنها همین است که علیه اساس و ترتیبات قانون اساسی مبارزهی تبلیغاتی شود و لجنپراکنی صورت گیرد و به مسئولیتهای قانونی در هر بخشی از بخشها بیاحترامی گردد. این آن چیزی است که از اوّلِ انقلاب، دشمنان امام و اسلام بر روی آن پافشاری میکردند و امام در مقابل آن ایستاد. عنصر اساسی چهارم که امام آن را در پایههای نظام جمهوری اسلامی کار گذاشت- و بحمد اللّه مایهی ماندگاری نظام شد- مسألهی دشمنستیزی و سلطهستیزی است. امام یکلحظه نه خود از کید و مکر و حیلهی دشمن غفلت کرد و نه گذاشت که مسئولان غفلت کنند. نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی که منافع دستگاههای استکباری دنیا را در این نقطهی از عالم و در بسیاری از کشورهای اسلامی تهدید کرده است، بدیهی است که مورد دشمنی است. در ایران عزیز ما، اینها سالهای متمادی مثل ماری بر روی منابع ملی و دستگاههای سیاسی کشور چنبره زده بودند. در نظام سلطنتیِ غاصب و وابسته، مگر کسی جرأت داشت به کسانی که وارد این کشور شده بودند تا ملت را تحقیر و فقیر و منابع او را غارت کنند و او را عقبمانده نگه دارند، اندک اهانتی کند؟! کسی جرأت نداشت به آنها بگوید بالای چشمتان ابروست! آمریکاییها و صهیونیستها و دیگر غارتگران و چپاولگران دنیا، در کمال امنیت و آرامش به ایران میآمدند، میرفتند و میبردند. سیاست کشور، در دست آنها؛ آمدن و رفتن حکومتها، در دست آنها؛ آوردن و بردن شاه مملکت، در اختیار آنها؛ تعیین نخستوزیران، با صوابدید آنها؛ و موضعگیریهای سیاسی کشور، تماماً در جهت خواستهها و منافع آنها بود. نظام جمهوری اسلامی آمد و این بساط را بهکل به هم ریخت. امام میدانست که این دشمن ساکت نمینشیند و تعرّض میکند. اگر در برههای تعرّض کرد و تودهنی خورد، موقّتاً عقبنشینی میکند تا باز تعرّض کند؛ لذا باید هشیار و بیدار بود. امروز من متأسفانه میبینم که کسانی طبق خواستهی آن دشمنان، تبلیغ میکنند که این توهّم است! دشمن همین را میخواهد که مردم، مسئولان، کارگزاران حکومت، ادارهکنندگان کشور و طرّاحان و قانونگذاران امور زندگی مردم، از تهدید دشمن غفلت کنند. نباید اجازه داد؛ باید دشمن و شیوههای دشمنیِ او را شناخت. این آن چیزی است که باید برای همیشه به یاد ما بماند و امام بر روی این نکته تأکید میکرد. اینکه میدیدید امام میفرمود: «هرچه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید»، به خاطر این است. برادران و خواهران عزیز! جوانان عزیز من! ملت عزیز ایران! اینها چهار نقطهی قوّت اساسی است. هم مردم و هم مسئولان باید قدر اینها را بدانند. این چهار عنصر موجب پایداری نظام است. این چهار عنصر موجب آن است که هیچوقت دشمن نتواند به این نظام ضربه بزند. هرجا ما از این چهار عنصر غفلت کردیم، ضربه خوردیم. اگر ضربهی اقتصادی خوردیم، اگر عقبماندگی اقتصادی پیدا کردیم، اگر در زمینههای سیاسی دچار ضعفی شدیم، بر اثر غفلت از این عناصر بوده است. آنجایی که پیشرفت کردیم، آنجایی که عزّت به دست آوردیم، آنجایی که توانستیم موانع را از سر راه برداریم، آنجایی که دشمن را ناکام کردیم، به خاطر تکیه بر این عناصر بوده است. نگذارند و نگذارید این عناصر از دست مردم برود و مورد تهاجم قرار گیرد. نگذارید دشمن به میل خود، راه را برای تسلّط مجدّد بر این کشور هموار کند. هشیاری مسئولان کشور و آحاد مردم لازم است. ما بههرحال در انقلاب و در نظام جمهوری اسلامی نقاط قوّت و ضعفی داریم. باید این نقاط قوّت را تقویت و آن نقاط ضعف را بتدریج کم کنیم. میتوان فهرستی از نقاط قوّت را در مقابل خود گذاشت و در کنارش هم نقاط ضعف را چید. غالباً هم روی این مسائل، کار و فکر شده است؛ یعنی چیزهایی نیست که نشود اینها را شناخت. سازوکار حرکتِ عالَم و حرکتِ جوامع، یک سازوکار کاملًا پیچیده است؛ یعنی صِرف اینکه ما مشکلات را بدانیم، دلیل بر این نیست که این مشکلات رفع شود؛ نه، همهی ما انسان هستیم؛ انسان هم در حالِ یک مجاهدت دائمی است و به آن احتیاج دارد. همیشه باید با شیطان نفس و با شیطان خارجیِ موجود که راه خلاف را ترویج میکند، مبارزه کرد؛ یعنی همیشه یک مبارزه و یک مجاهدت دائمی و آگاهانه و هوشیارانه لازم است. سعی کنیم کمتر اشتباه شود. زمینههای پیشرفت بسیار زیاد است.
یکی از نقاط قوّتی که باید بر روی آن زیاد تکیه کرد، گسترش اسلام در همهی زمینههای زندگی است. این مسألهی بسیار مهمی است. همین چیزی که در قانون اساسی ما وجود دارد و امروز مبنا و قرار اصلی حکومت ماست که همه چیز از منبع اسلام سرچشمه میگیرد این را باید تقویت کرد. البته تقویت این نقطهی قوّت، با تبلیغات و گفتن و اصرار ورزیدن و مجاهدت کردن برای اینکه نتوانند آن را از بین ببرند یا مخدوش کنند، تا حدود زیادی حاصل میشود؛ اما مجاهدت فقط این نیست. باید در میدانهای عظیم زندگی، نظرات و فتاوای اسلام از میان آثار اسلامی گرفته شود. ما مجتهدان بزرگی داریم؛ فکرها و مغزهای فعّالی داریم؛ زمینههای خوبی برای اجتهاد داریم؛ لذا در همهی زمینهها، اجتهاد باید هرچه بیشتر فعّال بشود. ما امروز در بسیاری از زمینهها احتیاج داریم که وارد میدان اجتهاد شویم و حکم آنها را از اسلام بگیریم. باید علمای بزرگ، علمای حوزهها، اعضای مجلس خبرگان و دبیرخانهی خبرگان در زمینههای مربوط به خودش، به صورت دقیق و کاملًا عالمانه و فنّی این کارها را بکنند تا کار دست نااهل نیفتد. اگر شما در همهی زمینهها، آن فکر ناب اسلامی را از منابعِ صحیح استخراج کنید و در معرض افکار مردم، جویندگان، خواهندگان و بخصوص جوانان قرار دهید، فلان آدمی که نه خبرویّتی دارد، نه آگاهیای دارد و نه خودش در باطنِ خودش ادّعایی دارد، دیگر درنمیآید یککلمه حرفی بزند تا افراد مغرض برایش کف بزنند و او هم به ریش بگیرد که بله، ما هم در این زمینه حرفی زدهایم، و از این طریق مسألهیی درست شود! ما نقاط قوّت فراوانی داریم. یکی دیگر از نقاط قوّت ما همین ایمانِ همراه با عواطف مردم است. ایمان مردم، ایمان عمیقی است. البته این مخصوص ملت ما نیست؛ شما اگر به کشورهای مسلمان شوروی سابق نگاه کنید، میبینید بعد از هشتاد سال که در این کشورها دائماً علیه مذهب کار شد، وقتی اینها از زیر بار حکومت کمونیستی شوروی خارج شدند، به طور طبیعی همه به طرف اسلام گرایش پیدا کردند. البته اینکه بعداً داعیان و مبلّغان اسلام بتوانند کار کنند، نتوانند کار کنند، چگونه کار کنند و یا با چه عمقی کار کنند، مسألهی بعدی است. بنابراین ایمان مردم، ایمانی نیست که با این چیزها از بین برود. در کشورِ خود ما سالهای متمادی علیه ایمانِ مذهبی با دو شیوهی متنوّع مبارزه کردند. یک شیوه، شیوهی رضاخانی، با قلدری و زور و سر نیزه؛ و یک شیوه، شیوهی مدرنِ فرهنگیِ دورهی محمد رضا شاهی. انواع و اقسام روشها را به کار بردند، برای اینکه مردم را از دین منصرف کنند؛ اما شما ببینید بعد از گذشت پنجاه سال از حکومت ظالمانهی آنها، آن حرکت عظیم اسلامی اتفاق افتاد. ایمان مردم اینگونه عمل میکند. ما باید روی ایمان مردم اینطور حساب کنیم. این یکی از نقاط قوّت ماست. این ایمان هرچه آگاهانهتر شود و هرچه با مشاهدهی رفتار و گفتار و عمل ما پایهاش محکمتر گردد، برای این انقلاب پشتوانهی بهتری خواهد بود. کمتر کشوری هم وجود دارد که توانسته باشد ایمان را اینطور به صحنه بیاورد. شاید از اختصاصیات کشور ما این باشد که در اینجا ایمان با عواطف و عشق و شور و هیجان همراه است؛ عواطفِ نسبت به اهل بیت و بزرگان دین. نتیجهی ایمانِ همراه با عواطف این است که مردم آنچنان محکم پایههای این انقلاب و این نظام را نگه داشتند که دستگاههای خارجی با همهی ثروت علمیشان نتوانستند کار زیادی بکنند. لذا به این خردهکاریها رو آوردهاند، که شما بعضی از مظاهرش را هم مشاهده میکنید. البته مقصود من از این حرف این نیست که بخواهم نگرانی کسانی را از مسائل فرهنگی کشور کاهش دهم؛ نخیر، من از همهی شما نگرانترم؛ از زمان حیات مبارک امام هم من همیشه نگران مسائل فرهنگی بودهام. بنابراین لازم است نگرانی باشد؛ اما علاج نگرانی مبارزه است؛ مبارزهی در خور و شایسته، ورود در میدان، فکر کردن این میدان، میدانی است که بیش از همهی میدانها، فکر در آن اهمیت دارد مطالعه کردن، کار خبرهوار انجام دادن، بموقع وارد میدان شدن، دشمن را کاملًا شناختن و روشهای او را سنجیدن. امروز دشمن از همهی روشها استفاده میکند. من دیروز در جمع جوانها میگفتم که امروز صدها سایت اصلی و هزاران سایت فرعی در اینترنت وجود دارد که هدف عمدهشان این است که تفکّرات اسلامی و بخصوص تفکّرات شیعی را مورد تهاجم قرار دهند. تهاجم هم تهاجم استدلالی نیست؛ از روشهای تخریبی و از روشهای روانشناسانه و غیره استفاده میکنند. همهی اینها پاسخ دارد؛ پاسخهایش هم مشکل نیست؛ بایستی از این وسایل استفاده کرد. باید از آنچه که در اختیار داریم، حد اکثر استفاده را بکنیم. ما نه از صدا و سیمایمان، نه از مطبوعاتمان و نه از بسیاری از منابر عظیم عمومیمان، چنانکه باید و شاید، استفاده نمیکنیم. این ضعفهای ماست؛ این ضعفها را بایستی کم کنیم. باید روز به روز نقاط ضعف را کم و نقاط قوّت را زیاد کرد؛ و این ممکن است. یکی از نقاط قوّتی که باید بر روی آن زیاد تکیه کرد، گسترش اسلام در همهی زمینههای زندگی است. این مسألهی بسیار مهمی است. همین چیزی که در قانون اساسی ما وجود دارد و امروز مبنا و قرار اصلی حکومت ماست که همه چیز از منبع اسلام سرچشمه میگیرد این را باید تقویت کرد. البته تقویت این نقطهی قوّت، با تبلیغات و گفتن و اصرار ورزیدن و مجاهدت کردن برای اینکه نتوانند آن را از بین ببرند یا مخدوش کنند، تا حدود زیادی حاصل میشود؛ اما مجاهدت فقط این نیست. باید در میدانهای عظیم زندگی، نظرات و فتاوای اسلام از میان آثار اسلامی گرفته شود. ما مجتهدان بزرگی داریم؛ فکرها و مغزهای فعّالی داریم؛ زمینههای خوبی برای اجتهاد داریم؛ لذا در همهی زمینهها، اجتهاد باید هرچه بیشتر فعّال بشود.
ما امروز در بسیاری از زمینهها احتیاج داریم که وارد میدان اجتهاد شویم و حکم آنها را از اسلام بگیریم. باید علمای بزرگ، علمای حوزهها، اعضای مجلس خبرگان و دبیرخانهی خبرگان در زمینههای مربوط به خودش، به صورت دقیق و کاملًا عالمانه و فنّی این کارها را بکنند تا کار دست نااهل نیفتد. اگر شما در همهی زمینهها، آن فکر ناب اسلامی را از منابعِ صحیح استخراج کنید و در معرض افکار مردم، جویندگان، خواهندگان و بخصوص جوانان قرار دهید، فلان آدمی که نه خبرویّتی دارد، نه آگاهیای دارد و نه خودش در باطنِ خودش ادّعایی دارد، دیگر درنمیآید یککلمه حرفی بزند تا افراد مغرض برایش کف بزنند و او هم به ریش بگیرد که بله، ما هم در این زمینه حرفی زدهایم، و از این طریق مسألهیی درست شود! ما نقاط قوّت فراوانی داریم. یکی دیگر از نقاط قوّت ما همین ایمانِ همراه با عواطف مردم است. ایمان مردم، ایمان عمیقی است. البته این مخصوص ملت ما نیست؛ شما اگر به کشورهای مسلمان شوروی سابق نگاه کنید، میبینید بعد از هشتاد سال که در این کشورها دائماً علیه مذهب کار شد، وقتی اینها از زیر بار حکومت کمونیستی شوروی خارج شدند، به طور طبیعی همه به طرف اسلام گرایش پیدا کردند. البته اینکه بعداً داعیان و مبلّغان اسلام بتوانند کار کنند، نتوانند کار کنند، چگونه کار کنند و یا با چه عمقی کار کنند، مسألهی بعدی است. بنابراین ایمان مردم، ایمانی نیست که با این چیزها از بین برود.
در کشورِ خود ما سالهای متمادی علیه ایمانِ مذهبی با دو شیوهی متنوّع مبارزه کردند. یک شیوه، شیوهی رضاخانی، با قلدری و زور و سر نیزه؛ و یک شیوه، شیوهی مدرنِ فرهنگیِ دورهی محمد رضا شاهی. انواع و اقسام روشها را به کار بردند، برای اینکه مردم را از دین منصرف کنند؛ اما شما ببینید بعد از گذشت پنجاه سال از حکومت ظالمانهی آنها، آن حرکت عظیم اسلامی اتفاق افتاد. ایمان مردم اینگونه عمل میکند. ما باید روی ایمان مردم اینطور حساب کنیم. این یکی از نقاط قوّت ماست. این ایمان هرچه آگاهانهتر شود و هرچه با مشاهدهی رفتار و گفتار و عمل ما پایهاش محکمتر گردد، برای این انقلاب پشتوانهی بهتری خواهد بود. کمتر کشوری هم وجود دارد که توانسته باشد ایمان را اینطور به صحنه بیاورد. شاید از اختصاصیات کشور ما این باشد که در اینجا ایمان با عواطف و عشق و شور و هیجان همراه است؛ عواطفِ نسبت به اهل بیت و بزرگان دین. نتیجهی ایمانِ همراه با عواطف این است که مردم آنچنان محکم پایههای این انقلاب و این نظام را نگه داشتند که دستگاههای خارجی با همهی ثروت علمیشان نتوانستند کار زیادی بکنند. لذا به این خردهکاریها رو آوردهاند، که شما بعضی از مظاهرش را هم مشاهده میکنید. البته مقصود من از این حرف این نیست که بخواهم نگرانی کسانی را از مسائل فرهنگی کشور کاهش دهم؛ نخیر، من از همهی شما نگرانترم؛ از زمان حیات مبارک امام هم من همیشه نگران مسائل فرهنگی بودهام. بنابراین لازم است نگرانی باشد؛ اما علاج نگرانی مبارزه است؛ مبارزهی در خور و شایسته، ورود در میدان، فکر کردن این میدان، میدانی است که بیش از همهی میدانها، فکر در آن اهمیت دارد مطالعه کردن، کار خبرهوار انجام دادن، بموقع وارد میدان شدن، دشمن را کاملًا شناختن و روشهای او را سنجیدن. امروز دشمن از همهی روشها استفاده میکند. من دیروز در جمع جوانها میگفتم که امروز صدها سایت اصلی و هزاران سایت فرعی در اینترنت وجود دارد که هدف عمدهشان این است که تفکّرات اسلامی و بخصوص تفکّرات شیعی را مورد تهاجم قرار دهند. تهاجم هم تهاجم استدلالی نیست؛ از روشهای تخریبی و از روشهای روانشناسانه و غیره استفاده میکنند. همهی اینها پاسخ دارد؛ پاسخهایش هم مشکل نیست؛ بایستی از این وسایل استفاده کرد. باید از آنچه که در اختیار داریم، حد اکثر استفاده را بکنیم. ما نه از صدا و سیمایمان، نه از مطبوعاتمان و نه از بسیاری از منابر عظیم عمومیمان، چنانکه باید و شاید، استفاده نمیکنیم. این ضعفهای ماست؛ این ضعفها را بایستی کم کنیم. باید روز به روز نقاط ضعف را کم و نقاط قوّت را زیاد کرد؛ و این ممکن است. قضیهی جنگ ما خیلیها را منقلب کرد. این جوانان ما، این فداکاریها، این ایستادگی در جنگ، این ایستادگی در میدان سیاست، این مرعوب نشدن در مقابل تشرهای استکبار و امریکا، امروز چیز کمی نیست. نظام جمهوری اسلامی در مقابل مقتدرترین قدرت مادّی دنیا ایستاده و اصلًا نمیخواهد جنگآوری و معارضه کند؛ اتفاقاً به نقطهی قوت خودش تکیه میکند. آنها بدشان نمیآید که ما به نقطهی ضعف خود یعنی نیروی مادّی و سلاح تکیه کنیم. ما به نقطهی قوّت خود تکیه میکنیم؛ یعنی به ایمان و اعتقاد و همراهی و همکاری مردم با حکومت. در این میدان، ما عقب نیستیم. ما توانستهایم مقاومت کنیم و بعد از این هم بحمد اللّه میتوانیم. این میشود شهید؛ این میشود برای ملتها الگو؛ این میشود یک راه در دنیا برای تماشاگران تا آن را ببینند. کسانی جرأت میکنند و قدم میگذارند؛ اما ممکن است کسانی هم جرأت نکنند قدم بگذارند. بالاخره راه ترسیم شده است؛ این مهمّ است که راهی ترسیم شود. بنابراین با این آینده و با این انتظارات جهانی و تاریخی، نظام اسلامی و انقلاب اسلامی کارهای خیلی بزرگی در پیش رو دارد. کسانی هم که باید این کارها را بکنند، شما هستید؛ شما جوانان و این نسل جدید روحانی که إن شاء اللّه با تکیه بر کتاب و سنّت و فکر درست اسلامی و استقلال روحیه و بلندنظری و آلوده نشدن به چیزهای کوچک و حقیری که متأسفانه خیلی دست و پاها را میگیرد مسائل مادّی، مسائل سیاسی، رفیقبازی، چیزهای واقعاً بیارزش و ... بتوانید پیش بروید. مواظب باشید به چیزهای بیارزش مطلقاً خود را دچار نکنید؛ حیف است. واقعاً امثال شما برای آینده خیلی میتوانند مفید واقع شوند و این بارها بر دوش شماست.
عدّهای بودند که پروندههایشان ناپاک بود، دستهایشان آلوده بود و میترسیدند وارد میدان شوند و چیزی بگویند. اگر آنها هم چیزی میگفتند، کسی کارشان نداشت. همان حرفی که امروز میزنند، اگر آن روز هم میگفتند، کسی کارشان نداشت؛ اما خودشان میترسیدند؛ چون پروندههای بدی داشتند. کینهی آنها با انقلاب، با امام و با تفکّر اسلامی امامی، از قدیم معلوم شده بود. اینها خودشان جرأت نمیکردند وارد میدان شوند. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بر اساس تحلیل غلطی که از انتخابات کردند، جرأت پیدا کردند! تحلیل غلط آنها این بود که خیال کردند مردم سی میلیون رأی علیه نظام دادند! اینها خوشحال شدند؛ در حالی که مردم سی میلیون رأی برای تثبیت نظام داده بودند. یکی از افتخارات نظام اسلامی این است که بعد از گذشت هجده سال از پیروزی انقلاب، در یک انتخابات، سی میلیون از جمعیتِ سیودومیلیونیِ حقرأیدار حدود نوددرصد وارد میدان انتخابات میشوند. اینها نقطهی قوّت نظام را نقطهی ضعف تلقّی کرده بودند! البته ابتدا رادیوهای بیگانه، همان روزهای اوّلِ انتخابات، مرتّب داد و فریاد میکردند برای اینکه به کسانی که آماده و مستعد به این انحراف و اشتباه هستند، خطّ و جهت بدهند که بله؛ سی میلیون نفر اظهار نارضایی از نظام کردند! خواستند نقطهی قوّت نظام را نقطهی ضعف نظام وانمود و قلمداد کنند. این بیچارهها هم یا باور کردند، یا خودشان را فریب دادند؛ خیال کردند که حالا در کشوری که نظام سی میلیون نفر مخالف دارد، پس ما هم بیاییم حرف بزنیم! حالا جرأت پیدا کردهاند، حرف میزنند؛ در حالی که فرقی نکرده، آن وقت هم اگر تخلّفی میکردند، حدود و مرزهای منطقی را میزدند و تحت تعقیب قانونی بودند، امروز هم همانطور است؛ هیچ فرقی نکرده است. امروز هم اگر کسانی اضلال کنند، افساد کنند، ارجاف کنند، باز همانگونه است؛ فرقی نکرده است.
در زمینهی مسائل کشور و بخصوص در زمینهی مسائل اقتصادی، توجّه به اشتغال جوانان و جهتگیریِ فکری و روحی و فرهنگی آنان، خیلی مهم است. امروز عمدهی مخاطبان ما در کشور، جوانانند. خوشبختانه نیروی عظیم این کشور، ناشی از نیروی جوان است. این فرصتی است و میتواند به عنوان یک نقطهی قوّت به کار رود. البته دشمن، درست در نقطهی مقابل آنچه که شما میخواهید، سعی میکند که این نقطهی قوّت را به نقطهی ضعف تبدیل کند؛ جوانان را به فساد بکشاند؛ از لحاظ فکر سیاسی، از لحاظ رفتار اجتماعی، از لحاظ رفتار فردی، با تبلیغاتش آنها را دچار آلودگی کند.
از نظر آمریکاییها، بزرگترین عیب جمهوری اسلامی این است که غصب غاصبانِ صهیونیست نسبت به فلسطین را قبول نمیکند. بزرگترین نقطهی دشمنی آنها با نظام جمهوری اسلامی این است که چرا شما قبول نمیکنید چکمهپوشان اسرائیلی، بدون اجازه در خانهی مردم حرکت کنند و بر سر آنها بکوبند و حاکمانِ آن مردم باشند؟! همهی دنیا قبول کردهاند، شما چرا قبول نمیکنید؟! بزرگترین نقطهی قوت این ملت، از نظر آنها، بزرگترین نقطهی ضعف است!
در قضیهی مسلمانانِ تازه استقلالیافتهی آسیای میانه، مسلمانان کشمیر، مسلمانان آذربایجان، مسلمانان در هر نقطه از آسیا و خاورمیانه و آفریقا، نظر دولت و ملت این است که حقِّ همهی آنهاست که بخواهند به شیوهی اسلامی زندگی کنند؛ احکام شریعت اسلامی را در زندگی خودشان پیاده نمایند و کسی هم حق ندارد جلوِشان را بگیرد. قدرتهای غربی به عنوان اینکه رویکرد به احکام شریعت اسلامی، بنیادگرایی است، حتّی مانع از برگزاری انتخابات آزاد در بعضی از این کشورها میشوند. ما عقیده داریم که این دخالت و تصرّف در کار ملتهای مسلمان، ظالمانه و ناحقّ است. مسلمانان حق دارند به شیوهی اسلامی زندگی کنند و باید به آنها این فرصت را داد. دولت و ملت ایران، تجاوز صهیونیستها را در قضیهی لبنان، محکوم میکنند؛ مبارزه با صهیونیستها را لازم میشمارند و قراردادها را باطل میدانند. اینها مواضع مستقلّ نظام و حکومت اسلامی است و همینها موجب میشود که هرمِ قدرتِ بینالمللی، نظام جمهوری اسلامی را متّهم کند. اتّهاماتی که به ما میزنند و اصلًا آنچه به عنوان اتّهام مطرح میگردد، از اینجا ناشی میشود. این نکتهی دوم، غالباً تحریف واقعیت است و در موارد متعدّد، اشاره به یک نقطهی قوت در نظام جمهوری اسلامی است. مثلًا جمهوری اسلامی را به «بنیادگرایی» متّهم میکنند و منظورشان از بنیادگرایی، تعصّب و تحجّر است. این در حقیقت همان تسلیمناپذیریِ ملت و دولت ایران است. همین که در مقابل خواستههای غیر منصفانهی قدرتهای جهانی تسلیم نمیشوند، گفته میشود: «اینها متحجّرند.» نه؛ این موضع، موضعِ حقطلبانهی یک ملت مسلمان است و به معنای تحجّر نیست. اگر بنیادگرایی به معنای احترام به اصول پذیرفته شده است، مقولهی خوبی است، و همه به آن افتخار میکنند. اما اگر به معنای تحجّر و تعصّب است، دروغ است و تهمت به دولت و ملت ایران تلقّی میشود.
شما نظامی هستید و میدانید که در مبارزات- چه مبارزات نظامی و چه مبارزات سیاسی یا اقتصادی- هر طرف باید بر نقاط قوّت خود و نقاط ضعف طرف مقابل تکیه کند. شما ببینید نقطهی قوّتتان چیست و روی آن تکیه کنید؛ چنانکه در میدان جنگ همین کار را میکنید. یعنی نقطه ضعف طرف را مییابید، رخنهگاه را در صفوف طرف مقابل پیدا میکنید و حمله را بر نقاط ضعف طرف متمرکز مینمایید؛ و اگر بتوانید نقاط قوّتِ طرف را از بین ببرید، به این کار میپردازید. فرض بفرمایید اگر دشمن هواپیماهای بسیار تیزپروازی دارد، برای زمینگیر کردن او در منطقه، ضدّهواییتان را تقویت میکنید. یا اگر زرهیِ بسیار مسلّطی دارد، شما ضدّ زرهیتان را مجهّز میکنید تا او زمینگیر شود. در مبارزات نظامی، این قاعدهی کلّی است و همهی ارتشهای جهان، در نبردها چنین کاری میکنند. در دنیای سیاست نیز همینطور است. استکبار به کشور ما نگاه کرده و دیده است که ملت ایران نقاط قوّت و نقاط ضعفی دارد. بنابراین میخواهد ضمن حدّ اکثر استفاده از نقاط ضعف، تا آنجا که میتواند نقاط قوّت را از بین ببرد و مانع استفادهی این ملت از نقاط قوّت خود شود.
ما فعلًا به نقاط ضعف نمیپردازیم؛ چون مستلزم بحثی طولانی است و من میخواهم صحبتم کوتاه باشد. و اما، ملت ایران نقاط قوّتی دارد که اگر بخواهم فهرستوار به آنها اشاره کنم، شاید در این فرصت بتوانم به هفت، هشت مورد که کسی نمیتواند در بارهشان شک کند، بپردازم. یکی از نقاط قوّت ملت ایران هوش بالای اوست. نه اینکه صرفاً ما مدّعیِ برخورداری مردم ایران از این نقطهی قوّت باشیم؛ بلکه همهی تحصیلکردگان یا مدرّسین دانشگاههای دنیا که با چنین مباحثی آشنایی دارند، میدانند متوسّط هوش ایرانی از متوسّط هوش جهانی بالاتر است. در همهی دنیا، متخصّصینی که ضریب هوشی ملتها را برآورد میکنند و محقّینی که کارشان سنجش هوش و استعداد است بر این نقطهی قوّت ایرانیان اذعان دارند. بنابراین، ملت ایران، ملتی باهوش است و نتیجهی بهرهمندی از این نقطهی قوت آن است که پیشرفت علمی، پیشرفت صنعتی و پیشرفت سیاسی برای او میسّر است. دیگر نقطهی قوّت ملت ایران عبارت است از سابقهی کهن و ریشهدار تاریخی، فرهنگی، علمی و غیره که در وجود آن تردیدی نیست. ملتی را که تازه امروز از زیر بوته بیرون آمده و تبدیل به یک ملت شده و فاقد گذشته و سابقه و علم و فرهنگ و بزرگان است، نمیتوان با ملتی مقایسه کرد که روزی بزرگترین دانشمندان دنیا از آنِ او بودند و این امتیاز هم نه یکبار و دوبار، که قرنهای متمادی مربوط به او بود. در قرنهای بعد از اسلام، یعنی از قرن چهارم هجری به بعد، تا چند قرن- نمیخواهم به طور دقیق مرزبندی کنم؛ چون مرزهای قرون، محل اختلاف و خدشه است. اما اصلش مسلّم است- بزرگترین دانشمندان دنیا در رشتههای مختلف علوم- چه در رشتهی طبیعی، چه در رشتهی انسانی، چه در رشتهی نجوم و چه در ادبیات و فلسفه و ریاضی- ایرانی بودند و از میان آنها «فارابیها، «ابن سیناها، «فخر رازیها، محمّد بن زکریّای رازیها، «خوارزمیها و «خیّامها و «فردوسیها و «سعدیها برخاستند. اینها گذشتهی ملت ماست.
در مثالی محسوس میتوان گفت که گذشتهی تاریخی به مثابهی شفته و بتونی است که ستون روی آن قرار دارد. هرچه شفته در عمق بیشتری فرورفته و قویتر باشد، ستونِ بناشدهی روی آن از استحکام بیشتری برخوردار است. ملتی که سابقهی تاریخی ندارد مثل ستونی است که آن را روی زمینِ سُست بنا کرده باشند. هرچه هم باعظمت باشد آسیبپذیریاش خیلی زیاد است. حال شما نگاه کنید و ببینید دشمنان ما نسبت به نقاط قوّتِ مورد بحث، چه موضعگیریهایی میکنند! ببینید چطور میکوشند بعضی از این نقاط قوّت را که قابل گرفتن است، از ملت ایران بگیرند و بعضی را که قابل گرفتن نیست، از نظر این ملت پوشیده بدارند و روحیهی او را تضعیف کنند!
و اما، یکی از نقاط قوّتِ بزرگ ملت ایران، ایمان و دینباوری، معرفت دینی و مذهبی و علاقهی شدید به مسائل الهی و معنوی است. این هم نقطهی قوّتی است که کسی نمیتواند انکارش کند. همیشه بزرگترین کارها را کسانی کردهاند که با منبع غیبی در ارتباط بودهاند. این، امر واضحی است. به عنوان مثال، در جهاد هشتسالهی ملت ایران، اگر توسّل و توجّه و تکیه به غیب و اتکا به خدا به عنوان منشأ تمام قدرتهای عالم وجود نداشت، آن پیروزیهای درخشان به دست نمیآمد.
در مقابل آن جبههی مستحکم، تکیه بر معنویت بود که توانست همه گرهها را باز کند. وقتی به این ملت میگفتند «دشمنان، همهی امکانات تسلیحاتی را فراهم آوردهاند تا شما را در جنگ شکست دهند»، جواب ملت این بود که «خدا بالاتر و قویتر از اینهاست.» ملت ایران با این اعتقاد در جنگ تحمیلی، در انقلاب بزرگ اسلامی و در طول تاریخ در همهی مراحل پیش رفته است. این هم از خصوصیات ملت ایران است. ملت ایران ملت دینباوری است. البته در دنیا ملتهایی هستند که دینباورند. در بین ملتهای غربی هم بعضی به دین، باور و اعتقاد دارند. اما بعضی هم، اساساً مردمانی لاابالیاند که با دین و ایمان و خدا و معنویت سرو کاری ندارند. در دنیا، در بین مسیحیان و غیر مسلمانان و ادیان دیگر، چنین انسانهایی وجود دارند. ملت ایران جزو ملتهایی است که از سابق، گرایش دینی داشته است. در قبل از انقلاب، زمانی یکی از نویسندگان معروف عرب به ایران آمده بود. در دیداری که باهم داشتیم، به من گفت: «من به همهی کشورهای اسلامی سفر کردهام؛ اما در هیچ کشوری ندیدم وقتی مردم سوار بر قطارند و به مسافرت میروند، به هنگام نماز، ناگهان قطار توقف کند و همه برای ادای نماز پیاده شوند.» میگفت: «من برای اوّل بار در ایران است که شاهد چنین موضوعی هستم و در هیچ جای دیگر نظیرش را ندیدهام.» آری؛ همین گرایش معنوی و دینی بود که نقطهی قوّت بعدی را به وجود آورد و آن، انجام یکی از بزرگترین آزمایشهای ملی و قیامهای شجاعانهی طول تاریخ، در برههای حسّاس از حیات این ملت، یعنی انقلاب کبیر اسلامی ما و ایستادن پای این انقلاب و تشکیل حکومتی براساس این انقلاب بود که همان حکومت هم جمهوری اسلامی ایران است. اینها از برکات همان دینباوری است. دیدید کسانی را که ادّعای آزادیخواهی و مبارزه و انقلابیگری میکردند اما ته و توی وجودشان از دین بیگانه بود، چطور میان راه، سقط و زمینگیر شدند و به قول شماها «کُپ» کردند و نتوانستند جلو بیایند؟! اما ملت ایران، همچنان پیش رفت و پیش رفت و هنوز هم به برکت ایمان پیش میرود.
پس، نقطهی قوّت بعدیِ ملت ایران، عبارت است از شکلگیری و ایجاد یک قیام شجاعانه. شما به قیامهای تاریخ که بر ضدّ قدرتهای ظالم شکل گرفته است نگاه کنید! در هرکدام نگاه و مدّاقه کنید، بازهم میبینید قیام عظیم ملت ایران که مراحل عملی آن پانزده سال طول کشید، هم ریشههایش بیشتر از پانزده سال بود و هم فداکاریها و شهید دادنها و گذشتهایش. در این انقلاب، چقدر گذشت شد! مگر شوخی است؟! مگر گذشت کار آسانی است؟! شما اگر در صف اتوبوس ایستاده باشید و جایتان را به کس دیگری بدهید، میگویید: «من گذشت کردم.» هم خودتان خوشحالید و هم دیگران به خاطر این گذشت به شما «آفرین» میگویند. گذشت این قدر مهم است. حتی در حدّ بخشیدن جای خود در صف اتوبوس به دیگری که ظاهراً کار مهمّی هم نیست. بالاخره، یک ربع بعد از آن، اتوبوسی دیگری از راه میرسد و شما میروید. آن وقت ببینید گذشت از جان، گذشت از عزیزان و گذشت از همهی زیورهای حیات مادّی، چقدر اهمیت دارد! اینها مگر شوخی است؟! ملت ایران، در طول انقلاب، چنین گذشتی از خود نشان داد و در نهایت شجاعت، انقلاب را به پیروزی رسانید. اما امروز یک عدّه قلم به مزدهای روسیاه، مترصّد نشستهاند تا ببینند سازمان امنیت امریکا از چه موضوعی خوشش میآید و چگونه به آنها چند دلار میدهد تا همانگونه که خوشایند آن سازمان است، بنویسند. اینها در نوشتههای خود عنوان میکنند: «ملت ایران مرتکب اشتباه شد که انقلاب کرد.» یعنی بزرگترین حادثهی شجاعانهی افتخارآمیز ملت ایران را اینگونه کوچک میکنند! میگویند: «ملت ایران اشتباه کرد.» میگویند: «ملت ایران، از اینکه انقلاب کرد، پشیمان است.» بیزاری ملت ایران بر اینها باد! نفرت ملت ایران بر اینگونه قلم به مزدها باد! یکی از بزرگترین نقاط قوّت ملت ایران، همین انقلابی است که شکل گرفت و به پیروزی رسید. باری؛ آقایان و خانمها! دشمنان ما که مبارزهی دویستسالهای را ادامه میدهند، سعیشان این است تا نقطههای قوّتی را که قادر به از بین بردن آنها هستند، از بین ببرند. مثلًا خیال میکنند ایمانِ مذهبی مردم را میشود از بین برد. با همین تصوّر، سیل فساد غربی و گنداب فحشا و شهوترانی و شهوتگرایی را روانهی کشورهای جهان سوم کردهاند و میخواهند آن را به داخل کشور ما هم هدایت کنند. البته این کار را مدّتی است که شروع کردهاند. اگر امروز قضیهی قاچاقچیهایی که نوارهای ویدیویی مبتذل، نوارهای مستهجن جنسی و مجلّات و کتابهای حاوی تصاویر عریان و شهوتانگیز را میآورند، دنبال کنید، میبینید اگر بنا باشد بعضی از این افراد، از توزیع چنین محصولاتی نان بخورند، برایشان نانی ندارد؛ بلکه نانشان از جای دیگر داده میشود. این مطالبی که عرض میکنم، از روی اطّلاع است. اینها مأموریت دارند تا از طریق کشورهای حاشیهی خلیج فارس و دیگر کشورهای همسایه، این گندابهای فساد و شهوترانی را به داخل کشور ایران، میان ملت ایران و مخصوصاً بین جوانان و در خانوادهها روانه کنند!
ایمان مذهبی از نقاط قوّت است و دشمنان میخواهند آن را از بین ببرند. دشمن است دیگر! دشمن که دستِ نوازش بر سر و روی انسان نمیکشد! دشمن یعنی کسی که میخواهد سر به تن انسان نباشد. میخواهند آن نقاط قوّت ما را که میشود از بین برد، بدین طریق از بین ببرند. میخواهند حکومت مردمی را از بین ببرند. سالهاست که دیگر فهمیدهاند چنین امید و آرزویی را به گور باید ببرند؛ لذا میخواهند حکومت مردمی را بدنام کنند. علیه حکومت و دولتمردان و مسئولین، انواع و اقسام تبلیغات را میکنند. البته بیفایده است؛ اما آنها کارِ خودشان را میکنند. در تبلیغاتشان، سابقهی تاریخی و فرهنگی ما را به هیچ میشمارند. هوش ملت ایران را مورد تردید قرار میدهند و چنین وانمود میکنند که ملت ایران، به جایی نمیرسد. پیش خود میگویند: «این ملت، بازهم محتاج ماست و بازهم باید درِ خانه ما غربیها بیاید.» اصلًا تبلیغات را به این سمت متمرکز کردهاند. سعی میکنند انقلاب را لکّهدار کنند. اینها کارهایی است که در عالمِ سیاست انجام میگیرد. در عالمِ متن زندگی و واقعیت، مثل مسائل اقتصادی و امنیّتی و نظایر آن هم، هر کاری از دستشان برآید میکنند. دیدید که مثل دلّالهای دوره گرد راه افتادند و در اروپا و آسیا، پیش کشورهای اروپایی و پیش کشورهای بزرگ آسیایی رفتند و به آنها گفتند: «با ایران به معامله و تجارت و همکاری نپردازید و به آن کمک نکنید.» البته دائم از این کارها میکنند و به چنین فعّالیتهای بیفایدهای مشغولند. خوب؛ یک حرف این است که آنها پانزده سال است دائم مشغول همین کارهای خلاف و سرگرم مبارزه با ما هستند و به فضل پروردگار، پانزده سال است که حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی و ملت انقلابی ایران، روز به روز در حال قویتر شدن است. پس، تلاش آنها بیفایده است. این، البته در جای خود مسلّم. اما عزیزان من! حرف دیگر این است که امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام فرمود: «و من نام لم ینم عنه.» کسی که در سنگر به خواب برود و چشمش را خواب بگیرد، باید بداند چشم دشمنی که او را میپاید، به خواب نخواهد رفت. یعنی چه؟ یعنی دائم بیدار باشید. دائم خودتان را در سنگر ببینید. دائم خودتان را در مقابل یک دشمن غدّار و زخم خورده و خشمگین و به شدّت ناراحت از اینکه تا کنون نتوانسته است کاری انجام دهد، ببینید. یعنی هوشیاریتان را حفظ کنید. شما در ارتش، هوشیار و بیدار باشید. دانشگاهیان در دانشگاه، سپاه در سپاه، نیروهای انتظامی در داخل نیروهای انتظامی، حوزهی علمیه در داخل حوزهی علمیه، دستگاههای اقتصادی در کارهای اقتصادیشان، مأمورین دولتی در حوزهی مأموریتهای خودشان و همه کسانی که در این کشور کاری بر عهده دارند و یا مشغول فعّالیت سازندهای هستند، در حوزهی کار خودشان بیدار و هوشیار باشند. در مقابل ما دشمنی قرار دارد که پانزده سال تلاش کرد و نتوانست ضربه بزند؛ اما هنوز مأیوس نشده است. بحمد اللّه نقاط قوّت ما زیاد است. باید این نقاط قوّت را تقویت کنیم؛ همین نقاط قوّتی که گفتم و بسی نقاط قوّت دیگر را. اینها را باید تقویت کنیم. البته نقاط ضعفی هم داریم که باید در برطرف کردنشان بکوشیم و بدانیم که دشمنان میخواهند نقاط قوّت ما را از بین ببرند. ممکن است در همهی مراحل دشمن بخواهد از همهی موفقیتهای ما یک نقطهی منفی بتراشد و هر نقطهی قوّتی را نقطهی ضعف وانمود کند؛ ما از دشمن جز این انتظاری نداریم. از روزی که حرکتهای اسلامی در دنیا شروع شده، حرکت استعماریِ تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی و نظام اسلامی هم شروع شده است؛ یعنی همانطور که جاذبهی حرکت ملت ما، ملتهای دیگر را به حرکت آورد، کوشش استکبار این است که کاری کند که یک ضد جاذبه درست شود. هرجا مردم، متحرک به حرکت اسلامی و با انگیزهی اسلامی هستند، این تبلیغات بیشتر و غلیظتر و همهجانبهتر است. عرض کردم، ما از دشمن توقع هم نداریم که علیه ما تبلیغات نکند. ما توقع نداریم که دشمن به وجود یک نظام مردمی به معنای حقیقی کلمه اعتراف کند؛ اگر دشمن به این معنا اعتراف نکرد، این خلاف انتظار ما نیست. ما انتظار نداریم که دشمن وجود خفقان و اختناق و انتفاء آزادی را در این کشور ادعا نکند؛ باید هم بگوید؛ جز این انتظاری نیست. ما میبینیم که دشمن آنجا که به حرکت اسلامی میرسد، چگونه بهطور بارز و آشکار، حقکشی و حقپوشی خودش را غلیظتر از همیشه میکند و شرم هم نمیکند!
ملت ایران بخوبی دانسته است که نقطهی قوّت و پایداری او، درست همان است که دشمن همهی نیروی خود را در مقابله با آن مصروف میکند؛ یعنی توکل به خدا و تمسک به اصول اساسی انقلاب که همه از مبانی اسلام سرچشمه گرفته و در کلمات رهبر کبیر انقلاب (رضوان اللّه علیه) بر آن تأکید شده است. خشم و غیظ عنادآمیزی که در به کار بردن واژهی «بنیادگرایی» در اظهارات خصمانهی رسانههای دشمن، از اول انقلاب تا امروز محسوس است، ناشی از درماندگی و سراسیمگی آنان در برابر پایبندی رهبر و ملت و نظام ما به اصول اساسی انقلاب است.
با اتحاد و شجاعت و ایمان شما مردم به اسلام و نترسیدنتان از دشمن، این مشعل نوری که در دست گرفتهاید یعنی اسلام روز به روز پُرنورتر و منورتر خواهد شد و چشم ملتها را بیشتر به شما جلب خواهد کرد. این، نقاط قوّت جمهوری اسلامی است که بحمد اللّه ملت ایران آنها را در این مدت حفظ کردهاند و بازهم حفظ خواهند کرد. شما با اتکا و اتکال به خدا، این راه را ادامه خواهید داد.
باید به تناسب تهمتهایی که به ما میزنند و به تناسب فحشهایی که به ما میدهند و به تناسب کتابهایی که علیه ما مینویسند، نیازها را بدانیم. مرکز و بانک اطلاعات حوزه کجاست که اینها را نگاه کند و در بارهی آن موضوعات تحقیق نماید و بنویسد؟ یکی از کارهایی که حوزه باید انجام بدهد، همین است. یعنی مرکزی داشته باشد و کتابهایی را که در دنیا راجع به انقلاب نوشتهاند، جمع کند؛ چه آنهایی که مستقیماً در بارهی انقلاب است و چه آنهایی که به خاطر انقلاب، به شیعه و یا اسلام فحش دادهاند و چه کتابهایی که از ما تعریف کردهاند و نقاط قوّت ما را- که بعضاً خودمان هم از آنها غافل بودهایم- یادآور شدهاند.
حقاً امت اسلام در همه جای عالم احساس یتیمی کرد. اگر ملت ایران همچنان لباس عزا بر تن داشته باشد و دائماً از دیدگانش اشک ببارد و مرقد مطهر آن عزیز را رها نکند، حق دارد. شاید این خلأ عظیم، تا سالهای متمادی در دلها و جانها و محیط زندگی ما و دنیای اسلام پُر نشود. شما از راههای دور و نقاط مختلف کشور به اینجا تشریف آوردید؛ اما همه احساس و انگیزه و تکلیف مشترک دارید، و این نقطهی قوّت است.
در اینجا لازم است که به موضعگیری شما مردم غیور آذربایجان تصریح کنم. البته آنچه شما در طی این چند روزِ بعد از رحلت حضرت امام (ره) انجام دادید که باعث ناامیدی دشمن شد، برای من غیر منتظره نبود. هرکس آذربایجان را بشناسد، این شور و حماسه را انتظار دارد. آذربایجان در طول ده سال پس از انقلاب، سختترین امتحانها را با بهترین وجه گذرانده است. هیچ استان و منطقهای از مناطق کشور، با امتحانهای دشواری که آذربایجان با آن مواجه بود و به این خوبی از عهدهی آن برآمد، مواجه نشد. از نهضت مشروطیت تا امروز، آذربایجان همیشه در صفوف مقدم خط اسلام و تبعیت از رهبری اسلامی و مقابله با دشمنان قرار داشته است. همین نقاط قوّت، دشمن را مأیوس میکند.
نمودار
آخرین مقالات
|