گرچه در طول چنددهه اخیر رسانههای مجازی، بهنحو فزایندهای عرصه را بر کتاب و کتابخوانی تنگ کردهاند، اما اگر به عقب برگردیم، میراث ماندگار بشری و حافظه تاریخی فرهنگی، در کتاب به جای مانده است. این بدان معنی است که گسستن از کتاب، بشر را از عقبه تاریخی و هویت فرهنگی خود بیگانه میسازد.
سال ۶۸ با یک جریان ادبی مواجه شدیم. از ابتدا، سپاه کارهایی در این زمینه انجام میداد؛ اما من بیتعصب عرض میکنم، بعد از تأسیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت در سال ۶۷ در حوزه هنری، رفتهرفته این کار تکثیر شد و مورد توجه قرار گرفت. امروز ادبیات پایداری، بیشک تبدیل به یک مکتب ادبی و یک جریان ادبی شده است.
مطالعه کتابهای مناسب، پیش از هرچیز ساختار ذهنی شخص را محکم و متین شکل میدهد، او را آگاه و در برابر افکار مسموم و غلط و انحرافی، واکسینه میکند؛ یعنی این فرد، دیگر در این فضاها بهسرعت مبتلا نمیشود.؛ البته این مطالعه باید مداوم باشد.
کتاب، اولین ابزاری است که میتواند از مقاومتها و ارزشها برایمان سخن بگوید. در خصوص جنگِ ما هم، آثار ویژه زیادی نوشته شده است؛ اما هنوز رمان قابلتوجهی مثل جنگ و صلح تولستوی خلق نشده که انشاءالله در آینده این اتفاق خواهد افتاد.
روز اولی که جبهه رفتم، احساسم این بود که این چیزهایی که دارد برای من اتفاق میافتد و میبینم، مال من نیست. بهخاطر همین، شروع کردم به یادداشتبرداری از بعضی اتفاقات. بعد از جنگ هم شروع به نوشتن خاطراتم کردم که حاصلش کتاب یاد یاران شد.
ارتش با حجم عظیم و تلاش متنوعاش، سهم بزرگی در تشکیل دفاع مقدس هشتساله داشته است. خاطرات دیگری که خواندهام همه تصویر وضع و حال سپاه و بسیج بوده است و اینکه نوشتهئی در شرححال واحدهای ارتش .. سبک هنرمندانه و قلم زیبای این نویسنده، کمکی درخور تحسین کرده است به آب و رنگ بخشیدن به حوادث و وقایع خطوط ارتشی..
کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.
این دو نوشته، گویا، پرسوز، دردمندانه و هنرمندانه است. دست این عزیزان درد نکند که درد دل غریبانهی یک شهر، بلکه یک ملت را چنین پرمهر و دلسوز، روایت می کنند - تاریخ ما بعدها نه فقط خرمشهر و جوانها و پدر و مادرهای مقاوم آن را، که این دلها و وجدان های بیدار و حق جو و حق گو را نیز، ستایش خواهد کرد که نگذاشتند قصهی جهادی به آن عظمت در لا بلای یاوه گوئیها و هرزه درائیهای زمانه گم شود. درود بر بهبودیها و سرهنگیها ..
در این نوشته صفا و صداقت زیادی موج میزند. نویسنده غالباً نقش خود را کمرنگ کرده و یاد یاران شهیدش را برجسته ساخته است. روحیه بسیجی تقریباً با همه جوانبش در اینجا منعکس است، و میشود فهمید که چگونه جوانهایی در کوره گداخته جبهه به چه جواهرهای درخشندهای تبدیل میشدهاند.