توصیه به کتابخوانی و تذکر نسبت به پایین بودن میزان مطالعه در بین اقشار مختلف جامعه از نکاتی است که در بیانات رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است. حضرت آیتالله خامنهای خردادماه ۱۳۹۸ با اشاره به مطلوب نبودن وضعیت رواج کتاب در بین نسل جوان خطاب به دانشجویان گفتند: «شما احتیاج دارید بخوانید، احتیاج دارید بدانید. شما نهضت کتابخوانی باید راه بیندازید، واقعاً کتاب بخوانید، مطالعه کنید.» ۱۳۹۸/۰۳/۰۱
برهمین اساس رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت بیست و چهارم آبانماه و آغاز هفته کتاب گفتوگوهایی با فعالان حوزه کتاب و ادبیات داشته است. در نخستین مطلب از این پرونده آقای محمدرضا سرشار نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی، به بررسی وضعیت کتاب و کتابخوانی و ملاکهای انتخاب کتاب خوب پرداخته است.
این روزها باتوجهبه فعالیت رسانههای مختلف صوتی و تصویری و فضای مجازی، چرا همچنان خواندن کتاب اهمیت دارد و بر همه اینها مقدم است؟
فضای مجازی انباشته از مطالب پراکنده بدون سند و غیرمطمئن است. فضای مجازی ذهن مخاطب را از انبوهی از اطلاعات نامربوط و غیرمستند انباشته میکند. حضور مدیریتنشده در این فضا، یک دانایی ظاهری در مخاطب خودش ایجاد میکند؛ در حالی که معرفت ایجاد نمیکند. معرفت نتیجه تمرکز، مطالعه، تأمل، تفکر، بحث و مناظره روی موضوعی واحد، تا رسیدن به یک نتیجه مشخص برای مخاطب است که میتواند منجر به اصلاح یک اندیشه غلط یا شکلگیری یک تفکر درست یا تکمیل یک دانش ناقص بشود. این عملکرد، منحصراً از کتاب برمیآید. الان یکی از معضلات امروز جوامعی مثل کشور ما، همین است. بسیاری از این مشکلات اجتماعی، نتیجه همین نوع اطلاعات غیرمستند، ناپیوسته نیست، پیوسته نیست، جامع نیست و مخاطب را به یک نقطه قابلاعتماد در اندیشه و نظر نمیرساند.
البته آن بخش از فضای مجازی که شامل کتابهای الکترونیک یا صوتی هم هست، با خود کتابخوانی تفاوت چندانی ندارد؛ چون بالاخره آن هم کتاب است؛ ولی در قالب صوت درآمده است؛ هرچند بهدلایلی، من کتاب کاغذی را به کتاب صوتی ترجیح میدهم و خیلیهای دیگر هم اینطور هستند.
ابتدای انقلاب، رسانههای مجازی وجود نداشتند و مردم برای کسب اطلاعات مجبور بودند بیشتر با کتاب در ارتباط باشند؛ اما الان وضعیت متفاوت شده است. فکر میکنید که وضعیت کتابخوانی مردم، از اول انقلاب تا الان چه تفاوتهایی کرده است؟
ما قبل از انقلاب، هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت و موضوعات مورد مطالعه، اصلاً وضع خوبی نداشتیم. بعد از انقلاب و بهخصوص در سالهای اول بعد از پیروزی، انقلابی هم در مطالعه پدید آمد. گرایش مردم بهسمت کتابهای مفیدتر، سالمتر و کاربردیتر و کلاً گرایش عده زیادی از مردم به مطالعه -که قبلتر اصلاً دنبال کتاب نمیرفتند- باعث افزایش قابلتوجه شمارگان کتابها، تعداد عناوین جدید کتب و همچنین میزان مطالعه مردم شد.
در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب، شمارگان چند صد هزار نسخه در یک چاپ یا دهها هزار نسخه، مثلاً هفتاد هزار نسخه برای کتابهای سنگینتر در یک چاپ، امر رایجی بود و اصلاً تعجببرانگیز نبود. الان تعداد عناوین جدید ما در عرصه کتاب، نسبت به سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب، خیلی بیشتر شده است. خود این تعدد عناوین جدید، خودبهخود شمارگان کتاب را پایین میآورد. خیلی از کسانی که میزان مطالعه را نسبت به اول انقلاب ارزیابی میکنند، این عنصر مهم را در نظر نمیگیرند و میگویند در سالهای اول انقلاب، شمارگان کتاب مثلاً دویست هزار نسخه بود یا بعضی کتابها صد هزار نسخه بود و حالا چون شمارگان کتاب هزار نسخه شده -یعنی بیست برابر کمتر- پس نتیجه میگیریم که مطالعه هم به همین نسبت کمتر شده است؛ در حالی که واقعاً اینطور نیست و این مقایسه غلط است؛ ولی اینکه در کل، مطالعه کتاب کم شده است، در این هیچ تردیدی نیست که آنهم باز دلایل بیرونی دارد.
یک دلیل این است که ما در آن زمان، رسانههای سرگرمکننده خیلی کمی داشتیم، فضای مجازی، آن موقع وجود خارجی نداشت یا همین میزان مطالعه روزنامه. شما الان نگاه کنید، شمارگان روزنامهها نسبت به آن موقع خیلی پایین آمده است؛ ولی همان روزنامه را مردم در فضای مجازی میخوانند؛ یعنی از یک نظر میشود گفت که مطالعه مطالب سیاسی و اجتماعی از نشریات و کتاب، به فضای مجازی منتقل شده است؛ ولی کتابهای مادر، کتابهای مرجع و کتابهای اصولی آنچنان به فضای مجازی راه پیدا نکردند. در مجموع به نظر میرسد که مطالعه هدفمند و اصولیِ کتابهای مهم کمتر شده است. کسانی هم که به سراغ این کتابها میروند، عمدتاً با هدف کاربردی میروند؛ مثلاً کسی که کارآفرین است، فقط در رشته خودش مطالعه میکند و کمتر کتابهای عمومی را که اطلاعات آنها برای مردم مهم است، مطالعه میکند.
رهبر انقلاب طی سالهای اخیر، بیانات متعددی درباره اهمیت گسترش فرهنگ کتابخوانی داشتهو همواره اقشار مختلف را به مطالعه کتاب توصیه کردهاند. این تأکیدات در ترویج فرهنگ کتابخوانی از اول انقلاب تاکنون چه نقشی داشته است؟
امام خمینی
رحمةاللهعلیه و شاگردان ایشان، چون چهرههای فرهنگی هستند، با کتاب زیاد سروکار داشتهاند. عمده این افراد اهل کتاب بودند؛ یعنی هم مینوشتند و هم کتابهای منتشرشده داشتند و خب بخش بزرگی از شغل و زندگیشان با کتاب میگذشت؛ بنابراین انقلاب ما هم خودبهخود، خواهناخواه صبغهاش، صبغه فرهنگی بود و چون مبنایش هم اسلام بود، این صبغه در همه شئون اداره کشور نقش داشت. این موضوع، درمورد فرد یا افرادی، تأثیر قویتری داشت.
میتوان گفت بعد از حضرت امام
رحمةاللهعلیه، بدون هیچ اغماضی و با فاصله بسیار زیاد نسبت به نفرات بعد، حضرت آیتالله خامنهای قرار داشتند. ایشان نه لزوماً از روی احساس تکلیف و یا توصیه یک رهبر به مردمش، بلکه از روی عشق و علاقه واقعی و خاص به کتاب، این توصیهها را به مردم میکردند. دیدارهای ایشان با مسئولین فرهنگی، اهالی فرهنگ، اهل قلم، اهل شعر همیشه پُر بوده است از این توصیهها. این رهنمودها و نیز محتوای این توصیهها، در قالب کتابهای گوناگون جمعآوری و دستهبندی شده است و علاوه بر آن هم، نشاندهنده اشراف ایشان به مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، ادبی و هنری است و برای عده قابلتوجهی از مردم که بهنوعی دستی در فرهنگ هم دارند، الهامبخش و تأثیرگذار بوده است.
جوانان در دنیای امروز برای حفظ سلامت فکری خود از کتاب چگونه میتوانند بهرهمند شوند؟
در جهان امروز، همه انسانها و بهخصوص مردم کشور، بهشدت در معرض بمباران مطالب و اطلاعات غلط و درست هستند. هرکس در این فضای غبارآلود، مبنای فکری درستی نداشته باشد، قطعاً از راه به در خواهد شد؛ یعنی حتی متدینترین افراد، اگر مبانی فکری محکم و مستدل در این زمینهها نداشته باشند، چه بخواهند و چه نخواهند، تحتتأثیر قرار خواهند گرفت و بهمرور بنیانهای فکریشان فرو خواهد ریخت و احتمالاً در جهت اغراض دشمن حرکت خواهند کرد؛ ولی اگر کسی مثلاً درمورد تاریخ معاصر، درمورد خاندان پهلوی و... بهاندازه کافی مطالعات تاریخی داشته باشد، بلافاصله میتواند درست را از غلط تشخیص بدهد و علاوه بر اینکه ذهنش تحت تأثیر قرار نگیرد، میتواند موضعگیری درستی کند و پاسخ مناسبی بدهد.
درمورد دین هم همین طور است. این شبهات دینی که شبانهروز به جامعه ما وارد میشود، اگر کسی فاقد اطلاعات درست دینی باشد و شاکله ذهنیاش در این عرصه محکم شکل نگرفته باشد، حتماً بهمرور افکارش را تغییر خواهد داد؛ بنابراین مطالعه کتابهای مناسب، پیش از هرچیز ساختار ذهنی شخص را محکم و متین شکل میدهد، او را آگاه و در برابر افکار مسموم و غلط و انحرافی، واکسینه میکند؛ یعنی این فرد، دیگر در این فضاها بهسرعت مبتلا نمیشود.؛ البته این مطالعه باید مداوم باشد؛ چون به هر حال هر ساعت مطالب جدیدتری مطرح میشود و لازم است که شخص خودش را در این زمینهها بهروز نگه دارد.
نوجوانان و جوانانی که علاقهمند به ورود به وادی کتابخوانی هستند، چه معیارهایی را برای تشخیص کتاب خوب از کتابی بد باید در نظر داشته باشند؟
بخشی از این کار باید در مدرسه انجام بشود. بخش دیگر باید در خانواده انجام بشود، یعنی نزد پدر، مادر، اطرافیان و هرکسی که بهنوعی با کتاب ارتباط دارد. در همین گروههای خانوادگی که خیلیها الان در فضای مجازی تشکیل دادند، میتوان بخشی از وقت را به معرفی کتاب مناسب به نسل جدید اختصاص داد. حالا یا از جایی، مطلبی در این زمینه بازنشر بدهند یا خودشان از کتابهایی که در دوره کودکی و نوجوانی میخواندند و آنها را مفید میدانستند، باحوصله معرفی کنند و در دسترس بچههایشان قرار بدهند.
در مدرسه، باید یکی از کارهای معلمِ دروسی مثل ادبیات و انشا، معرفی حداقل چند کتاب در هفته به بچهها باشد. کتابخانههای مدارس باید مرتب و بهروز بشوند و کتابهای مورد علاقه و سالم برای بچهها بیاورند.
خود این هفتههای کتاب بهخصوص هفته کتاب کودک و نوجوان، فرصت خوبی برای این کار است که نه فقط یک نمایشگاه بزرگ در یک شهر، بلکه نمایشگاههای کوچکتر منطقهای و محلهای تشکیل بشود. مساجد میتوانند در این مورد نقش مهمی داشته باشند. بچهها گاهی خودشان توانایی و این اجازه را ندارند تا از یک نقطه شهر، مثلاً نقطهای از تهران به جلوی دانشگاه تهران بروند تا چند کتاب تهیه کنند. پدر و مادرها هم خیلی وقتها فرصت و اهتمام لازم برای همراهی آنها در این کار را ندارند. یک راهش این است که مساجد این کتابها را در همان محله بیاورند و بهمناسبتهای مختلف، مثلاً میلاد ائمه
علیهمالسلام، کتابهای خوب را با تخفیف ویژه بفروشند.
برنامههای کودک صداوسیما هم، نقش مهمی در معرفی کتاب و تشویق بچهها به مطالعه دارد. کتابخوانی در خانه و خانواده، یکی دیگر از راههای علاقهمندکردن فرزندان به کتابخوانی است؛ مثلاً هر شب، ده دقیقه بهتناسب حوصله مخاطبان کودک و نوجوان، تلویزیونها را خاموش کنند، کارهای دیگر را کنار بگذارند، دور هم جمع شوند و یک نفر از اعضای خانواده کتابی را که مناسب همه باشد، شروع به خواندن کند یا حتی کتاب دستبهدست بگردد، یک صفحهاش را یکی بخواند، یک صفحهاش را یکی دیگرشان بخواند؛ مثلاً شبی بیست صفحه، پانزده صفحه از این کتاب خوانده بشود. خیلی از این کارها میشود انجام داد؛ منتها لازمهاش این است که بزرگترها در این قضیه ورود کنند و از راههای هنری و ظریف، ابتکار به خرج دهند و این کار را به ثمر برسانند.
این جمعخوانی کتاب برنامه خوبی بود که مدتی در نهاد کتابخانهها برای کودکان و نوجوانان برگزار میشد. این طرح میتواند در مساجد هم اجرا شود؛ یعنی بخشی از این برنامههای فوقبرنامه که مساجد برگزار میکنند، میتواند همین جمعخوانی کتاب باشد که با مشوّقهایی مثل جایزهدادن و... میتواند بچهها را دور هم جمع کند.
ظرفیت مساجد و حسینیهها ظرفیت بسیار عظیمی است؛ در واقع همین مساجد ما بودند که باعث شدند که انقلاب ما بدون داشتن هیچ رسانهای، در زمانهای که هنوز اینقدر سهولت تبادل اطلاعات وجود نداشت، بتواند ملت بزرگی در سرزمینی با این وسعت پراکنده را همسو کند، بهروز نگه دارد و در واقع پشتسر انقلاب بیاورد. ما بعد از انقلاب، از این ظرفیت بزرگ، بهخصوص از دهه دوم بهبعد غافل شدیم. الان مساجد ما برنامههای فوقبرنامه خیلی کمی دارند. بهنظر، سیریِ کاذبی به همه ما دست داده است. فکر میکنیم که حالا تلویزیون هست، رادیو هست، مدارس هستند، اینها در اختیار ما هستند و این وظایف را انجام میدهند. این یک اشتباه است. هیچ دینی، هیچ مذهبی، هیچ نظام و کشوری، این امکان مساجدی را که ما در اختیار داریم ندارند. هیچ برنامهای به اندازه برنامههای رو در رو نمیتواند روی مخاطب اثر بگذارد؛ یعنی تلویزیون تأثیر دارد؛ ولی آن با ارتباط رو در رو خیلی فرق میکند.
به هر حال پایگاه انقلاب ما از مساجد بود. از مساجد آغاز شد، در مساجد به ثمر رسید، جنگ هشتساله را تجهیز کرد و تا پایان به پیروزی رساند. باید دوباره از ظرفیتهای عظیم مساجد استفاد کنیم.