نگاهی به کتاب «دشت شقایقها»
جایگاهی که هم در سالهای دفاع مقدس و هم بعد از پایان جنگ تحمیلی همیشه مورد بذل توجه ایشان بوده است. بر همین مبنا تقریظ ایشان بر کتاب دشت شقایقها در فروردین سال ۱۳۷۱ قابل درک است. زمانی که در اوج مشکلات اقتصادی و بازسازی آسیبهای ناشی جنگ تحمیلی کمتر کسی به اهمیت چنین موضوعات فرهنگی واقف بود.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
- ارتش با حجم عظیم و تلاش متنوعاش، سهم بزرگی در تشکیل دفاع مقدس هشتساله داشته است. خاطرات دیگری که خواندهام همه تصویر وضع و حال سپاه و بسیج بوده است و اینکه نوشتهئی در شرححال واحدهای ارتش .. سبک هنرمندانه و قلم زیبای این نویسنده، کمکی درخور تحسین کرده است به آب و رنگ بخشیدن به حوادث و وقایع خطوط ارتشی.. البته فاصله میان این و آنچه از بسیج میدانیم و خواندهایم، بسی ژرف است. در اینجا وضع یگانهای ارتشی را میشود بهخوبی دید. کتاب را یکنفسه در روز جمعه ۷۱/۱/۷ خواندم
یک نفس خواندن خاطرات یک سرباز ارتشی
ارتش با حجم عظیم و تلاش متنوعاش، سهم بزرگی در تشکیل دفاع مقدس هشتساله داشته است. خاطرات دیگری که خواندهام همه تصویر وضع و حال سپاه و بسیج بوده است و اینکه نوشتهئی در شرححال واحدهای ارتش .. سبک هنرمندانه و قلم زیبای این نویسنده، کمکی درخور تحسین کرده است به آب و رنگ بخشیدن به حوادث و وقایع خطوط ارتشی..
«کتاب را یک نفسه در روز جمعه خواندم.» این جملهای است که رهبر انقلاب در مورد خاطرات دفاع مقدس یک ارتشی نوشتهاند. دشت شقایقها کتاب خاطرات جنگی یک سرباز وظیفه ارتشی است.
سربازی دورانی است که برای هر کس با خاطرات و تجربههای تلخ و شیرین بسیاری همراه است. بعضی از افراد در این دوران شروع به نوشتن خاطرات شخصی خود میکنند. خاطراتی که سالها بعد هرگاه به سراغ آنها میروند لبخند و شاید اشک را مهمان صورت آنها میکند. حال اگر این خاطرات نه در فضای امن پادگان و در شرایط صلح بلکه در شرایط جنگی و در خطوط مقدم نوشته شود و چاشنی آن نیز طنز و شیرینزبانی باشد، باید منتظر ماند تا با اثری جذاب روبهرو شد.
محمدرضا بایرامی در کتاب دشت شقایقها خاطرات روزانه خود از دوران سربازی را از تاریخ ۲۴ تیر سال ۶۴ تا ۲۹ اسفند سال ۶۶ به رشتهی تحریر درآورده است. او که در منطقهی جنگی شرهانی و در قسمت مخابرات مأمور به خدمت بوده است پسازآنکه با شرایط بسیار سخت جبهه از جمله گرمای طاقتفرسا، حملهی رتیلها به چادر محل استراحت روبهرو میشود، تصمیم میگیرد خیلی سریع خود را با شرایط وفق دهد. پس شروع به نوشتن خاطرات خود بهصورت روزانه میکند.
نویسنده در مورد مواجهشدن خود با یک رتیل چنین نوشته است: نگهبانیام کمکم دارد تمام میشود. به سنگر استراحت زنگ میزنم. نوروزی گوشی را برمیدارد. میگویم علیپور را صدا بزند و بعد یهو یاد رتیل میافتم و یاد اینکه موقع صحبت کردن با فرشباف، مرتب صدای جابجایی چیزی در جعبه به گوش میرسید. رویم را که برمیگردانم دیگر چیزی نمانده است که رتیل به من برسد. با اهرم محور میکوبم توی سرش و همانطور که روی پتو دستوپا میزند، به یاد حرف یکی از بچهها میافتم و لرزهای خفیف تنم را میلرزاند.
- وقتی رتیل کسی رو بزنه همونجا بالای در وایمیسته و زل می زنه به اون و تا جسدش را بیرون نبرن همینجوری نگاهش می کنه.
بهیکباره احساس میکنم که رتیلی با چشمهای چپش از سهکنج بالای در ، نگاه میکند و الان است که بپرد به طرفم .
رویم را به آنطرف میکنم . اما هیچچیز دیده نمیشود. توهم است و اثرات بیخوابی.
محمدرضا بایرامی در طول سه دهه فعالیت خویش، بخش قابلتوجهی از توان و انرژی خود را صرف نوشتن و روایت کردن آن روزهای جنگ کرده است. او با دشت شقایقها پا به عرصهی روایتگری جنگ گذاشت. جنگی که برای او در ابتدا بهعنوان یک سرباز وظیفه یک معنا و در پایان جنگ معنایی دیگر داشت. این را میشود از تفاوت در نگارش دو کتاب وی در ابتدای ورود به جنگ که همان «دشت شقایق»هاست و «هفت روز آخر» که در روزهای پایانی جنگ نوشته است دانست.
نویسنده دشت شقایقها حال و هوای جوانی را دارد که بازیگوش است، عاشق شعر و کتاب است و در مواجهه با مسائل و مشکلات جنگ نگاهی لطیف و گاهی شاعرانه دارد ولی در بعضی دیگر از آثارش، قلم او بهشدت متأثر از سختیها و مشکلات جنگ است. همین سوژهها و فراز و فرودها است که دفاع مقدس را به عنوان جدیترین رویداد تاریخ معاصر، تبدیل به اندوخته بزرگی از اتفاقات و حوادث و تجربیات کرده و سوژههایی ناب برای نوشتن کتابها و ساختن فیلمها و ... فراهم کرده است.
موضوعی که در بیانات رهبر انقلاب هم اشارات صریحی نسبت به آن وجود دارد: «هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برههی زمانی نیست؛ گنجینهی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایهگذاری کند. حادثهی عظیم این هشت سال، مجموعهای است از صفات والا، فرهنگهای پسندیده و برگزیده و ممتاز، عقاید و معارف والایی که ملت ما در طول تاریخ ارث برده یا استعدادش را در خودش حفظ کرده بوده، که با انقلاب اسلامی این استعدادها بروز کرد.» ۱۳۸۸/۰۶/۲۴
اهمیت آثار فرهنگی و هنری با محوریت دفاع مقدس از جانب حضرت آیتالله خامنهای هم از همین زاویه قابلدرک است. در این میان ادبیات مقاومت بهعنوان هسته اصلی تولید محتوا جایگاه ویژهتری دارند.
سربازی دورانی است که برای هر کس با خاطرات و تجربههای تلخ و شیرین بسیاری همراه است. بعضی از افراد در این دوران شروع به نوشتن خاطرات شخصی خود میکنند. خاطراتی که سالها بعد هرگاه به سراغ آنها میروند لبخند و شاید اشک را مهمان صورت آنها میکند. حال اگر این خاطرات نه در فضای امن پادگان و در شرایط صلح بلکه در شرایط جنگی و در خطوط مقدم نوشته شود و چاشنی آن نیز طنز و شیرینزبانی باشد، باید منتظر ماند تا با اثری جذاب روبهرو شد.
محمدرضا بایرامی در کتاب دشت شقایقها خاطرات روزانه خود از دوران سربازی را از تاریخ ۲۴ تیر سال ۶۴ تا ۲۹ اسفند سال ۶۶ به رشتهی تحریر درآورده است. او که در منطقهی جنگی شرهانی و در قسمت مخابرات مأمور به خدمت بوده است پسازآنکه با شرایط بسیار سخت جبهه از جمله گرمای طاقتفرسا، حملهی رتیلها به چادر محل استراحت روبهرو میشود، تصمیم میگیرد خیلی سریع خود را با شرایط وفق دهد. پس شروع به نوشتن خاطرات خود بهصورت روزانه میکند.
نویسنده در مورد مواجهشدن خود با یک رتیل چنین نوشته است: نگهبانیام کمکم دارد تمام میشود. به سنگر استراحت زنگ میزنم. نوروزی گوشی را برمیدارد. میگویم علیپور را صدا بزند و بعد یهو یاد رتیل میافتم و یاد اینکه موقع صحبت کردن با فرشباف، مرتب صدای جابجایی چیزی در جعبه به گوش میرسید. رویم را که برمیگردانم دیگر چیزی نمانده است که رتیل به من برسد. با اهرم محور میکوبم توی سرش و همانطور که روی پتو دستوپا میزند، به یاد حرف یکی از بچهها میافتم و لرزهای خفیف تنم را میلرزاند.
- وقتی رتیل کسی رو بزنه همونجا بالای در وایمیسته و زل می زنه به اون و تا جسدش را بیرون نبرن همینجوری نگاهش می کنه.
بهیکباره احساس میکنم که رتیلی با چشمهای چپش از سهکنج بالای در ، نگاه میکند و الان است که بپرد به طرفم .
رویم را به آنطرف میکنم . اما هیچچیز دیده نمیشود. توهم است و اثرات بیخوابی.
محمدرضا بایرامی در طول سه دهه فعالیت خویش، بخش قابلتوجهی از توان و انرژی خود را صرف نوشتن و روایت کردن آن روزهای جنگ کرده است. او با دشت شقایقها پا به عرصهی روایتگری جنگ گذاشت. جنگی که برای او در ابتدا بهعنوان یک سرباز وظیفه یک معنا و در پایان جنگ معنایی دیگر داشت. این را میشود از تفاوت در نگارش دو کتاب وی در ابتدای ورود به جنگ که همان «دشت شقایق»هاست و «هفت روز آخر» که در روزهای پایانی جنگ نوشته است دانست.
نویسنده دشت شقایقها حال و هوای جوانی را دارد که بازیگوش است، عاشق شعر و کتاب است و در مواجهه با مسائل و مشکلات جنگ نگاهی لطیف و گاهی شاعرانه دارد ولی در بعضی دیگر از آثارش، قلم او بهشدت متأثر از سختیها و مشکلات جنگ است. همین سوژهها و فراز و فرودها است که دفاع مقدس را به عنوان جدیترین رویداد تاریخ معاصر، تبدیل به اندوخته بزرگی از اتفاقات و حوادث و تجربیات کرده و سوژههایی ناب برای نوشتن کتابها و ساختن فیلمها و ... فراهم کرده است.
موضوعی که در بیانات رهبر انقلاب هم اشارات صریحی نسبت به آن وجود دارد: «هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برههی زمانی نیست؛ گنجینهی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایهگذاری کند. حادثهی عظیم این هشت سال، مجموعهای است از صفات والا، فرهنگهای پسندیده و برگزیده و ممتاز، عقاید و معارف والایی که ملت ما در طول تاریخ ارث برده یا استعدادش را در خودش حفظ کرده بوده، که با انقلاب اسلامی این استعدادها بروز کرد.» ۱۳۸۸/۰۶/۲۴
اهمیت آثار فرهنگی و هنری با محوریت دفاع مقدس از جانب حضرت آیتالله خامنهای هم از همین زاویه قابلدرک است. در این میان ادبیات مقاومت بهعنوان هسته اصلی تولید محتوا جایگاه ویژهتری دارند.
جایگاهی که هم در سالهای دفاع مقدس و هم بعد از پایان جنگ تحمیلی همیشه مورد بذل توجه ایشان بوده است. بر همین مبنا تقریظ ایشان بر کتاب دشت شقایقها در فروردین سال ۱۳۷۱ قابل درک است. زمانی که در اوج مشکلات اقتصادی و بازسازی آسیبهای ناشی جنگ تحمیلی کمتر کسی به اهمیت چنین موضوعات فرهنگی واقف بود.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
- ارتش با حجم عظیم و تلاش متنوعاش، سهم بزرگی در تشکیل دفاع مقدس هشتساله داشته است. خاطرات دیگری که خواندهام همه تصویر وضع و حال سپاه و بسیج بوده است و اینکه نوشتهئی در شرححال واحدهای ارتش .. سبک هنرمندانه و قلم زیبای این نویسنده، کمکی درخور تحسین کرده است به آب و رنگ بخشیدن به حوادث و وقایع خطوط ارتشی.. البته فاصله میان این و آنچه از بسیج میدانیم و خواندهایم، بسی ژرف است. در اینجا وضع یگانهای ارتشی را میشود بهخوبی دید. کتاب را یکنفسه در روز جمعه ۷۱/۱/۷ خواندم