بند نهم اصل یکصدودهم قانون اساسی که مربوط به وظایف و اختیارات رهبری است، از امضای حکم ریاستجمهوری پس از انتخابات مردم توسط رهبری سخن میگوید که در واقع از مفهوم رسمیت بخشیدن و نافذ کردن "حکم ریاستجمهوری"به کلمهی "تنفیذ" یاد میشود.
رسانهKHAMENEI.IR به مناسبت برگزاری مراسم تنفیذ نهمین رئیسجمهور نظام جمهوری اسلامی ایران و آغاز ریاست چمهوری دکتر مسعود پزشکیان در یادداشتی به قلم دکتر ابراهیم برزگر، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی به بررسی جایگاه و مفهوم «تنفیذ» پرداخته است.
تنفیذ حکم ریاستجمهوری طبق بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی است. تنفیذ به معنای نفوذ و نافذ بودن قدرت رئیسجمهور و در واقع به معنای امضا و تأیید حکم ریاستجمهوری است و اما بهنوعی ماهیت اسلامیت نظام را میرساند و جنبه انتهایی بودن وی را نشان میدهد. همان سان که انتخاب وی از سوی مردم، جنبه جمهوریت نظام و مقبولیت وی را نمایندگی میکند، تنفیذ معرف مشروعیت مذهبی آن است.
تنفیذ در مرحله اول اجازه تصرف در اختیاراتش را به وی اعطا میکند. در مرحله دوم ،فراتر از آن تنفیذ جنبه نظارت استمراری تا انتهای دوره ریاستجمهوری وی را نشان میدهد؛ بنابراین تنفیذ تا زمانی است که رئیسجمهور بر صراط مستقیم اسلام بودن فعلی خود را حفظ کند و در صورت انحراف وی از صراط، وی از این سمت برکنار میشود. همانگونه که تاکنون در جمهوری اسلامی ایران یک بار این امر به وقوع پیوسته است و ابوالحسن بنیصدر بعد از رأی به عدم کفایت سیاسی وی ازطرف مجلس ازسوی رهبری امام خمینی
رحمهالله عزل شده است: «پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاستجمهوری کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاستجمهوری ایران عزل نمودم.»
(امام خمینی، ۱۳۶۰/۰۴/۱)
بنابراین نامزدهای ریاستجمهوری که ازسوی شورای نگهبان تأیید میشوند، همگی آنان کف صلاحیتها را برای تصدی ریاستجمهوری دارند. آنگاه اگر هر یک از آنها که اولاً از سوی مردم انتخاب میشوند و ثانیاً صحت این انتخاب ازسوی نهادهای نظارتی و شورای نگهبان تأیید شود، شرط کافی برای احراز مقام ریاستجمهوری را کسب کرده و مرحله جمهوریت را طی کرده است. اکنون اگر حکم وی از سوی ولی فقیه تنفیذ شود، گام اسلامیت و مشروعیت ولی هم انجام میشود. البته این امر پایان کار نیست؛ بلکه بقای این صلاحیت منوط به در صراط بودن در طول دوره ریاستجمهوری وی است که رصد میشود و درصورتیکه از صراط مستقیم اسلام خارج شود، عدم کفایت وی ازسوی مجلس و عزل وی ازسوی رهبری انجام میشود؛ بنابراین مراسم تنفیذ که از نظر عرضی بهظاهر نوعی تشریفات به نظر میرسد، میتواند در مصادیقی به عزل رئیسجمهور بینجامد. نگاهی به متن حکم تنفیذ رؤسایجمهور چهاردهگانه ازسوی امام خمینیرحمهالله و رهبر معظم این امر را با کلیدواژه صراط مستقیم برجسته شده است.
۱. در متن تنفیذ حکم ابوالحسن بنیصدر از سوی حضرت امام خمینی
رحمهالله چنین آمده است: «براساس آنکه ملت شریف ایران، با اکثریت قاطع جناب آقای دکتر سید ابوالحسن بنیصدر را به ریاستجمهوری کشور جمهوری اسلامی برگزیدهاند و بر حسب آنکه مشروعیت آن باید به نصب فقیه جامع الشرایط باشد، اینجانب به موجب این حکم، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم. لکن تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی ایران.»
(امام خمینی، ۱۳۵۸/۱۱/۱۵)
همانگونه که ملاحظه میشود مقوله دووجهی که رأی اکثریت مردم یعنی انتخاب مردم و تنفیذ یعنی انتصاب وی از سوی رهبری در واقع دو روی یک سکهاند و جمهوریت و اسلامیت را در ترکیبی مناسب نشان میدهد و سرشت متفاوت مردمسالاری دینی در مقایسه با مردمسالاری سکولار و متعارف را آشکار میسازد که درواقع تنفیذ اولاً بر لزوم رعایت استانداردهای اولیه شخص و ثانیاً بر کسب اکثریت آرای فرد ازسوی مردم و ثالثاً تأیید سلامت انتخابات ازسوی نهاد نظارتی شورای نگهبان و رابعاً تنفیذ حکم و امضای حکم ریاستجمهوری ازسوی ولیفقیه و خامساً بر بقای شرایط در طول دوره چهارساله دلالت میکند؛ بنابراین اگر فرد از آن تخلف کند و منحرف شود، حکم عزل وی با طی فرآیند مردمی به نمایندگی ازسوی مجلس و رأی به عدم کفایت سیاسی و عزل وی ازسوی رهبری اقدام میشود. درواقع در برکناری وی نیز دو فرآیند جمهوریت به نمایندگی مجلس و اسلامیت یعنی رهبری رخ میدهد.
۲. همین ادبیات امام خمینی
رحمهالله درباره بنیصدر در مورد شهید رجایی هم دیده میشود: «اینجانب رأی ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاستجمهوری ایران منصوب نمودم و مادام که ایشان در خط اسلام عزیز و پیرو احکام مقدس آن میباشد. و اگر خدای ناخواسته برخلاف آن عمل کند، مشروعیت آن را خواهم گرفت.»
(امام خمینی، ۱۱ مرداد ۱۳۶۰)
۳. واژه خط اسلام به نوعی اشاره به همان راه و صراط مستقیم اسلام است. همین واژه با صراحت بیشتر در حکم تنفیذ آیتالله خامنهای از سوی امام خمینی
رحمهالله به کار برده میشود: «اینجانب به پیروی از ملت عظیمالشأن ... رأى ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاستجمهوری ایران منصوب نمودم و رأی ملت مسلمان و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان... از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند.»
(امام خمینی، ۱۷ مهر ۱۳۶۰)
امام خمینی
رحمهالله در متن این حکم از واژه «طریق مستقیم انسانیت و اسلام» و عدم انحراف از آن برای القای معنای تنفیذ نام میبرند که ایشان تاکنون در صراط مستقیم اسلام بودهاند و رأی مردم و تنفیذ اینجانب نیز مشروط به دوام این شرایط در طول دوره ریاستجمهوری است. امامخمینی
رحمهالله در متن حکم دوره دوم ریاستجمهوری آیتالله خامنهای هم تنفیذ را معادل نصب قرار میدهد و با صراط بهطور همزمان به کار میبرند. «اینک به پیروی از آرای محترم ملت عظیمالشأن و آشنایی به مقام تعهد و خدمتگزاری دانشمند محترم جناب حجتالاسلام آقای سید علی خامنهای مدظله العالی، آرای ملت را پس از پایان دوره کنونی، تنفیذ و ایشان را به سمت ریاستجمهوری منصوب مینمایم... البته رأی ملت و تنفیذ اینجانب، تا زمانی است که ایشان به تعهد خود و راه مستقیمی که در پیش گرفتهاند، باقی باشند.»
(امام خمینی، ۱۸ ذىالحجة ۱۴۰۵ ه.ق)
۴. در حکم تنفیذ جناب آقای هاشمی رفسنجانی چنین آمده است: «چهره موجهی که به برکت حرکت در صراط مستقیم انقلاب همواره امین امام و محبوب امت بوده و انشاءالله از این پس هم خواهد بود... رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم و بدیهی است که این رأی و تنفیذ تا زمانی است که ایشان در همین صراط مستقیم و نورانی که عمر تشریف خود را تاکنون در آن گذرانیدهاند... راه خود را ادامه دهند.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۳۶۸/۵/۱۲)
در حکم تنفیذ دور دوم آقای هاشمی رفسنجانی نیز آمده است: «بدیهی است که تنفیذ اینجانب نیز مانند رأی ملت تا زمانی است که ایشان در همان صراط مستقیم و منهاج قویمی قدم برمیدارند که سالهای عمر بابرکت خود را در طی مراحل نورانی آن گذرانیدهاند.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۳۷۲/۵/۱۲)
۵. در حکم تنفیذ آقای سیدمحمد خاتمی هم ایشان از صراط مستقیم استفاده میکنند: «رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. تنفیذ اینجانب و رأی ملت تا زمانی است که ایشان به تعهد خود و صراط مستقیم که تاکنون در پیش داشتهاند یعنی راه اسلام و احکام نورانی آن... پایبند باشند.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۳۸۰/۵/۱۱)
در حکم تنفیذ سال ۱۳۷۶ نیز همین تعابیر است؛ «بدیهی است که تنفیذ اینجانب ملت همانند رأی ملت تا زمانی است که ایشان به تعهد خود و صراط مستقیمی که تاکنون در پیش داشتهاند یعنی راه اسلام و احکام نورانی آن... پایبند باشند.
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۳۷۶/۵/۱۲)
۶. در متن احکام تنفیذ دوره اول و دوم ریاستجمهوری آقای احمدینژاد نیز در صراط مستقیم بودن اولیه ایشان و رأی ملت موجب تنفیذ است؛ اما این امر مشروط به بقای در صراط است. «اینجانب ضمن تبریک به ملت شریف و آزاده، رأی آنان را تنفیذ و جناب آقای دکتر محمود احمدینژاد را به ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. بدیهی است که رأی ملت و تنفید اینجانب تا هنگامی است که ایشان به تعهد خود و صراط مستقیمی که تاکنون در آن حرکت کردهاند یعنی راه اسلام و آرمانهای نظام اسلامی... پایبند باشند.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۳۸۴/۵/۱۲)
در حکم تنفیذ دور دوم ریاستجمهوری آقای احمدینژاد نیز مفهوم صراطی تنفیذ را به کار میبرند؛ «بدیهی است که رأی مردم و تنفیذ اینجانب تا هنگامی است که ایشان بر این صراط قویم پایدار باشند.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۲ مرداد ۱۳۸۸)
۷. در حکم تنفیذ جناب آقای روحانی نیز همین رابطه زمان و صراط را متذکر شدهاند. اعتبار حکم تا زمانی است که ایشان همچنان در صراط مستقیم اسلام باشند: «اینجانب به پیروی از آنان [ملت ایران] و همراه با تبریک به ایشان، رأی ملت را تنفیذ میکنم و... بدیهی است که آن رأی و این تنفیذ تا هنگامی است که ایشان به تعهد در پیمودن صراط مستقیمی که تاکنون در پیش داشتهاند، پایبند باشند.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۲ مرداد ۱۳۹۲)
در حکم تنفیذ دور دوم آقای روحانی نیز همین مضمون یعنی نظارت همراهی صراط و تنفیذ مشاهده میشود. «یادآوری نمایم که رأی ملت و تنفیذ آن، موکول به حفظ و رعایت تعهد به صراط قویم و مستقیم اسلامی و انقلابی است.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۳۹۶/۵/۱۲)
۸. در متن حکم شهید آیتالله رئیسی نیز تنفیذ با صراط تقارن پیدا میکند. «یادآوری میکنم که رأی ملت و تنفیذ اینجانب تا هنگامی است که مشی همیشگی ایشان در پیمودن صراط مستقیم اسلام و انقلاب ادامه داشته باشد که به فضل الهی چنین خواهد بود. انشاءالله.»
(حضرت آیتالله خامنهای ۱۴۰۰/۵/۱۲)
۹. سرانجام در متن حکم تنفیذ چهاردهمین دورهی ریاستجمهوری نیز بار دیگر واژه صراط مستقیم اسلام و انقلاب بهطور برجسته حضور دارد و به فهم عمیق و انضمامی تنفیذ در حوزه مقصد کمک میکند. ضمن احترام به رأی مردم و ملت عظیمالشأن بهعنوان رکن جمهوریت، تنفیذ و انتصاب و امضای رهبری هم تعیینکننده است. در صراط بودن اولیه موجب استحقاق تنفیذ میشود، در صراط بودن ثانویه یعنی استمرار حرکت در صراط مستقیم هم شرط بقای ریاست در بازه زمانی چهار ساله است: «به پیروی از ملت بزرگ، رأی آنان به شخصیت فرزانه و صادق و مردمی و دانشمند جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان را تنفیذ و ایشان را به ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم... یادآوری میکنم که رأی ملت و تنفیذ اینجانب تا هر زمان که مشی همیشگی ایشان در پیمودن صراط مستقیم اسلام و انقلاب برقرار باشد، ادامه خواهد داشت.»
(حضرت آیتالله خامنهای، ۱۴۰۳/۵/۷)