با نگاهی اجمالی به بیانات حضرت آیتالله خامنهای در مییابیم که ایشان در سخنرانیهای عمومی خود تقریباً از «تمام سورههای قرآن کریم»، آیاتی را استفاده نمودهاند. ماه مبارک رمضان بهانهای است تا بیشتر با مباحث قرآنی بیانات رهبر انقلاب آشنا شویم. از این رو بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR بهمناسبت ایام ماه مبارک رمضان پروندهی «درسنامهی ترجمهی قرآن» را منتشر میکند، در این پرونده برخی از آیات قرآن کریم که حضرت آیتالله خامنهای شرح و تفسیر کردهاند بهصورت آموزشی برای مخاطبان ارائه میشود، همچنین نظرات دیگر مفسران در ذیل آن آیات مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطلب با آیه ۲۵ سوره مبارکه حدید آشنا میشویم.
متن آیه
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ أَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِیَعلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ.
ترجمه
همانا فرستادیم پیام
آوران خود را با دلایل روشن و آموزش
های روشنگر و با آنان مجموعه
ای از مقررات و قوانین و روش
های زندگی
ساز فرستادیم. و آئینی برای ایجاد تعادل و توازن اجتماعی، تا انسان
ها زندگی عادلانه (و محیط عدالت و برابری) برپا کنند. و آهن (نیروی قهر و وسیله دفاع از ارزش
های اصیل و معتبر) را نیز که در آن قدرتی شگرف و بهره
هایی برای مردم هست، فرستادیم و تا آنان
که خدا و پیامبرانش را با ایمان به غیب یاری می
کنند، مشخص گردند. به یقین خدا نیرومند و شکست
ناپذیر است.
(۱)
ضرورت بحث از آیه
عدالت اجتماعی، مهم
ترین هدف میانی بعثت پیامبران است.
(۲) حال سؤال این است که پیامبران مبعوث شده
اند تا خود، عدالت را در جامعه اجرا کنند یا آنها زمینه
ها را فراهم می
کنند تا مردم خودشان بتوانند عدالت را در جامعه گسترش دهند؟
محل بحث در آیه
محل بحث در ترجمه آیه، معنای حرف «لام» در کلمه «لیقوم» و معنای حرف «باء» در کلمه «بالقسط» است. این دو حرف در زبان عربی از «حروف جارّه» به شمار میروند. حروف جارّه بر سر اسم داخل میشوند و آنها را مجرور یا مکسور میکنند. این حروف معانی مختلفی میتوانند داشته باشند. به عنوان نمونه حرف «باء» ۱۴ معنا(۳) و حرف «لام» ۲۲ معنا(۴) دارد. در ترجمه قرآن، لازم است به این معانی توجه شود و بیتوجهی و بیدقتی به این معانی، ترجمهای نادرست یا ناقص به همراه دارد. در موارد متعددی معانی مختلف این حروف، باعث تفاوت زیادی در معنای آیه میشوند و در برخی موارد، تفاوت اندکی را به همراه دارند.
بحث اول: معنای «لام» در «لیقوم»
در معنای حرف «لام» در کلمه «لیقوم» دو دیدگاه وجود دارد:
الف) حرف «لام» به معنای «غایت و هدف» است.
بر این اساس، آیه اینگونه ترجمه می
شود: «پیامبران را فرستادیم
تا مردم قسط را برپا دارند.»
یعنی مردم ممکن است به دنبال عدالت اجتماعی نباشند؛ لذا خداوند پیامبران را می
فرستد تا مردم در زندگی خود به عدالت بپردازند. به عبارت دیگر، نتیجه فرستادن پیامبران این است که مردم با عدالت رفتار کنند.
ب) حرف «لام» به معنای «سبب و علت» است.
طبق این دیدگاه، آیه اینگونه ترجمه می
شود: «پیامبران را فرستادیم
چون مردم قسط را برپا می
دارند.»
یعنی چون مردم خودشان به دنبال برپایی عدالت هستند، خداوند پیامبران را فرستاد تا آنها در پرتو وحی بتوانند به عدالت بپردازند؛ زیرا اگر پیامبران نباشند، اجرای عدالت به انحراف کشیده می
شود.
بحث دوم: معنای «باء»
در معنای حرف «باء» در کلمه «بالقسط» سه دیدگاه وجود دارد:
الف) حرف «باء» به معنای «تعدیه» است.
بر این اساس، آیه اینگونه ترجمه می
شود: «پیامبران را فرستادیم تا مردم قسط
را برپا دارند.»
یعنی مردم خودشان عدالت اجتماعی
را در جامعه به وجود بیاورند. یعنی این وظیفه مردم است که عدالت اجتماعی را در زندگی شان برپا بدارند.
ب) حرف «باء» به معنای «ملابست» است.
طبق این دیدگاه، آیه اینگونه ترجمه می
شود: «پیامبران را فرستادیم تا مردم
همراه قسط به پا خیزند.»
یعنی مردم خودشان، همه کارهای زندگی شان را
همراه عدالت انجام داده و بر اساس آن تنظیم کنند.
ج) حرف «باء» به معنای «سبب» است.
بر این اساس، آیه اینگونه ترجمه می
شود: «پیامبران را فرستادیم تا مردم
به وسیله قسط برپا شوند.»
یعنی این وظیفه پیامبران است که همه زندگی مردم را بر اساس عدالت، اداره کنند و با آنها به عدالت رفتار کنند و تمام عرصه
های زندگی آنان را به وسیله عدالت قوام بخشیده و تنظیم کنند. بر این اساس، نقش انبیاء پر رنگ میشود.
باید توجه داشت با وجود تفاوت
های دقیق و لطیف معنایی که در هر کدام از این موارد وجود دارد، همه آنها یک پیام مهم را می
رسانند: «پیامبران آمده
اند تا عدالت اجتماعی در جامعه برقرار شود.»
دیدگاه مترجمان
غالب مترجمان آیه را مبتنی بر «
لام غایت» و «
باء تعدیه» ترجمه کرده
اند و کمتر کسی به دیدگاه
های دیگر توجه داشته است.
ترجمه بر اساس «
باء تعدیه»:
... و با آنان کتاب و میزان (قوانین حق و عدل) فروفرستادیم تا مردم به دادگرى برخیزند... (
استادولی)
... و با آنان کتاب و ترازو [ى تشخیص حق از باطل] نازل کردیم تا مردم به عدالت بر خیزند... (
انصاریان)
ترجمه بر اساس «
باء ملابست»:
... و با آنها کتاب آسمانى و دین را که معیار عقاید و اعمال انسانهاست فرود آوردیم، تا مردم همواره به عدل و داد برپاباشند... (
صفوی)
دیدگاه مفسران
مفسران نیز دیدگاه
های متفاوتی در تفسیر آیه دارند.
طبری می
گوید: «فلسفه آمدن پیامبران این است که مردم بین خودشان با عدالت رفتار کنند.»
(۵) علامه طباطبائی می
نویسد: «همراه پیامبران، دین
(۶) را فرستادیم تا مردم در معاملاتشان عدالت را رعایت کنند.»
(۷) ابنعاشور «باء» را به معنای «
ملابست» می
داند و می
گوید: «یعنی کارهای مردم همراه با عدالت باشد و زندگی خود را بر اساس آن و حق تنظیم کنند.»
(۸) مرحوم مغنیه نیز می
نویسد: «خداوند پیامبران را فرستاد و به آنها میزان داد تا بهوسیلۀ آن مردم را به حق و عدالت راهنمایى کنند، تا آنان بر راه استوار او پابرجا بمانند.»
(۹)
در
تفسیر نمونه نیز می
خوانیم: اگر حرف «باء» را «
تعدیه» بگیریم و بگوییم «مردم عدالت اجتماعی را برپا کنند»، این پیام را می
رساند که مردم به صورت خودجوش به عدالت رفتار کنند و هدف انبیاء این نبوده که انسان
ها را به اقامه قسط وادار کنند، بلکه مى
گوید: هدف این بوده که مردم خودشان مجرى قسط و عدل باشند.
(۱۰)
دیدگاه حضرت آیتالله خامنهای
حضرت آیتالله خامنه
ای درباره هر دو موضوع مورد بحث، به معنای آیه توجه داشته و احتمالات مختلف را بیان نمودهاند.
تفسیر حضرت آیتالله خامنهای درباره معنای «لام» در «لیقوم»:
«این «لام» در «لِیَقُومَ» چه «لامِ» علّیّت باشد، چه «لامِ» عاقبت و نتیجه باشد، فرقى نمیکند؛ یعنى نبى باید اقامهى قسط کند در جامعه و چون اقامهى قسط میخواهد بکند، مبارزه میکند.»
(۱۱)
تفسیر حضرت آیتالله خامنهای براساس «باء تعدیه»:
«لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» یعنی «لِیُقیمَ النّاسُ القِسطَ» که مثلاً «باء» را «باء تعدیه» بگیریم، که این وظیفهی مردم است که در محیط زندگی خودشان اقامهی قسط کنند.»
(۱۲) به عبارت دیگر «لِیَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ؛ خود بشر بتواند زندگىاش را با قسط اداره کند؛ اصلاً پیغمبرها آمدهاند تا بشر را در این راه قرار بدهند، یادش بدهند.»
(۱۳)
تفسیر حضرت آیتالله خامنهای براساس «باء ملابست»:
«پیامبران خود را... به طرف مردم فرستادیم تا انسانها بر اساس قسط و عدل و داد زندگی بکنند.»
(۱۴) به عبارت دیگر «تا انسانها قائم بشوند بر اساس قسط، زندگی کنند بر اساس برابری.»
(۱۵)
تفسیر حضرت آیتالله خامنهای براساس «باء سببیت»:
«لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»... «باء تسبیب» که «لِیَقومَ النّاسُ بِسَبَبِ القِسط»، یعنی با قسط با مردم [رفتار کنیم].»
(۱۶) یعنی «خداى متعال همهى پیغمبران را فرستاد «لِیَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ»؛ براى اینکه قسط و عدالت را در جامعه مستقر کنند.»
(۱۷) «حاصل معنایش این است که انسانها در یک محیط عادلانه زندگی بکنند، در یک جامعه و نظام عادلانه زندگی کنند... آمده تا جامعه و نظام عادلانه به وجود بیاورد، اصلاً برای این آمده پیغمبر، و البته در نظام عادلانه است که انسانها فرصت پیدا میکنند به تکامل و تعالی برسند.»
(۱۸)
در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن نیز می
خوانیم: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» را به حسب عبارتپردازی فارسی و ترجمه، دو جور می
شود معنا کرد که هر دو جور البته یک معنا دارد... تا انسانها زندگی عادلانه برپا کنند، در پرانتز نوشتیم: «و محیط عدالت و برابری». انسانها زندگی عادلانه را برپا کنند؛ این یک معنا، یک معنای دیگر این است: «تا انسانها قائم بشوند بر اساس قسط، زندگی کنند بر اساس برابری»
(۱۹)
حضرت آیتالله خامنه
ای معتقد است «هرکدام از این دو معنا یا معانیِ احتمالیِ دیگری که وجود دارد، اگر در نظر گرفته بشود - اهمّیّت اقامهی قسط را در جامعه روشن میکند.»
(۲۰) شایان ذکر است ترجمه
ای که در ابتدای این یادداشت ذکر کردیم بر اساس دیدگاه ایشان در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن است.
معنای قسط در آیه
واژه «قسط» در این آیه به معنای «عدالت اجتماعی» است. تفاوت «قسط» با «عدل» این است که «عدل یک معنای عام است. عدل... یعنی رفتار صحیح؛ موازنه صحیح؛ معتدل بودن و به سمت عیب و خروج از حد نرفتن... لکن قسط، آنطور که انسان میفهمد، همین عدل در مناسبات اجتماعی است. یعنی آنچیزی که ما امروز از آن به «عدالت اجتماعی» تعبیر می
کنیم. این، غیر از آن عدل به معنای کلّی است... قسط یعنی اینکه عدل، خُرد شود و به شکل عدالت اجتماعی در آید.»
(۲۱) بنابراین «قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه.»
(۲۲)
پیامهای تربیتی
همانطور که گفته شد، با وجود لطافت
ها و دقت
های معنایی در حالات مختلف، این آیه یک پیام تربیتی مهمی را تأکید می
کند و آن: «اهمیت عدالت اجتماعی» است. درباره عدالت اجتماعی چند نکته مهم وجود دارد. اول اینکه «عدالت، همه جا به معنای «برابری» نیست... یکی کار بیشتری میکند، یکی استعداد بیشتری دارد، یکی ارزش بیشتری برای پیشرفت کشور دارد. عدالت یعنی بر طبق حق عمل کردن، و حقِّ هر چیز و هرکسی را به او دادن.»
(۲۳) لذا «بعضیها تنبلند و دنبال کار نمیروند؛ بعضیها کوتاهی میکنند؛ بعضی به خودشان ظلم میکنند؛ حساب آنها جداست.»
(۲۴) با این توصیف، عدالت با آنچه در برخی مکاتب غربی معروف است، تفاوت بنیادی دارد.
نکته دیگر آیه اینکه در نظام اسلامی هرچند ثروت جایگاه مهمی دارد؛ اما اصل با عدالت است نه ثروت. لذا «مبادا کسانی در گوشه و کنار کشور پیدا شوند و تصوّر کنند که هدف ما عبارت است از افزایش حجم ثروت مادّی»
(۲۵) یعنی «اگر ما ایران را مثل کشورهای برخوردارِ مادّی ساختیم، اما از عدالت خبری نبود، این هیچ ارزش ندارد... اصل قضیه این است که اگر ما کم داشته باشیم، اما عادلانه عمل کنیم، به مراتب ترجیح دارد بر اینکه زیاد داشته باشیم و غیرعادلانه عمل کنیم. اگر شما در بعضی از کشورهای سرمایهداری... ثروتهای زیاد و پولهای افسانهای را ملاحظه میکنید، آیا به این معناست که در این کشورها عدالت وجود دارد؟»
(۲۶) البته ناگفته نماند «اگر در جامعهای عدالت باشد... ثروت هم بیشتر به آن جامعه رو خواهد آورد. اما اصلِ قضیه، عدالت است»
(۲۷)
پیام دیگر آیه این است که «هدف از ارسال رسل و انزال کتب و معارف الهی، اقامهی قسط است... هرکدام از این دو معنا یا معانیِ احتمالیِ دیگری که وجود دارد، اگر در نظر گرفته بشود، اهمّیّت اقامهی قسط را در جامعه روشن میکند.»
(۲۸)بنابراین بر اساس هر کدام از دو نوع ترجمه «قطعاً این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بیّنات... قیام به قسط بوده است.»
(۲۹) البته باید توجه داشت که «همه چیز مقدمه است؛ جامعهی اسلامی هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است... قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهائی عبارت است از رستگاری انسان.»
(۳۰)
یکی از پیام
های مهم آیه بر اساس معنای «با سببیت» این است که نظام اسلامی باید کاری کند که مردم در مسائل اقتصادی مشارکت عمومی داشته باشند. نظام اسلامی و تشکیلات دولت باید «مشخّص کنند که آحاد مردم، قشرهاى ضعیف مردم، چگونه میتوانند در فعّالیّتهاى اقتصادى همکارى کنند. بهترین راهِ عدالتبنیان کردنِ اقتصاد همین است. اینکه ما روى مسئلهى عدالت که اساس کار اقتصاد در اسلام عدالت است « لِیَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ » [تأکید میکنیم،] عدالتبنیان کردن از این راه به وجود خواهد آمد؛ بتوانیم امکان کار کردن و درآمد کسب کردن را براى همهى مردم فراهم کنیم.»
(۳۱)
نکته پایان اینکه فراز دوم آیه مورد بحث (وَ أَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ) به صراحت بیان می
کند برای برپایی عدالت اجتماعی و قسط، نیاز به تشکیل حکومت اسلامی است. به تعبیر بهتر «با زبان نصیحت، عدالت در هیچ نقطهی عالم مستقر نمیشود. استقرار عدالت، چه در سطح جهانی - آن طور که آن وارث انبیا [حضرت مهدی (ع)] انجام خواهد داد - و چه در همهی بخشهای دنیا، احتیاج به این دارد که مردمان عادل و انسانهای صالح و عدالتطلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگویان حرف بزنند.»
(۳۲) «پیغمبر اکرم وقتی به مدینه آمد و نظام اسلامی را تشکیل داد، آیات قرآن را بر مردم میخواند، به گوش دشمنان هم میرسانید؛ اما به این اکتفا نمیکرد. کسانی که طرفدار عدالت هستند، در مقابل زورگویان و زیادهطلبان و متجاوزان به حقوق انسانها باید خود را به قدرت مجهّز کنند.»
(۳۳)