در یک دور از مذاکرات، کار به جایی رسیده بود که مثلاً تا یکی دو ساعت مانده به پایان مذاکرات، همه و حتی متحدین آمریکا تصور میکردند که امضای بخشی از توافقات، قطعی است، ولی وزیر خارجهی آمریکا گفت من با پایتخت و دولت صحبت کردم و آنها نپذیرفتند. به این ترتیب، مدت مذاکرات پنج شش ماه تمدید شد!
نام سال مثل مرکز دایره است. «بازیگران عزم ملی» و «مدیران جهادی» سال ۹۳ در سال جدید خود مورد خطاب هستند. هنر افراد این است که خود را با مرکز تنظیم کنند. نمیشود که همه راضی باشند و در رسانههایشان بگویند نام سال مؤید رفتار ما بود. کلید موفقیت نام سال در بهوجود آمدن حس «اعتماد» طرفینی در کشور است.
سانتریفیوژ همان کانال سوئز است! سانتریفیوژ یک قطعه از یک محصول تکنولوژیکی است و کانال سوئز یک منطقهی جغرافیایی. شاید این سؤال پیش بیاید که مگر شباهت این دو در چه چیزی است که اجازهی این تشبیه را به خود میدهیم؟...
امروز در عصر اطلاعات که فرصتی برای صحبت با مردم بدون واسطههای رسانهای فراهم آمده است، کسانی پیروزند که در این «بحران هویت و نبود معنا»، نظامی ارزشی ارائه کنند که بتواند به بحرانهای امروز حاصل از لیبرال دموکراسی پاسخ گوید و آنها را برطرف سازد.
بازی «گل یا پوچ» یکی از نمونههای سادهی تعاملات راهبردی در تئوری بازیها است. وقتی تیم مقابل با گزینههای بسیاری روبهرو باشد، تمرکز و قدرت انتخابش پایین و ضریب اشتباهش بالا میرود. همچنین قدرت مانور آن تیمی بالاتر است که گل در دستان اوست.
مردم منطقه مدتهاست که ایران را در کانون توجهات خود دارند و به دنبال یافتن پاسخی درخور برای این پرسش اساسی هستند که آیا مردم ایران میتوانند در مقابل رفتارهای غرب مقاومت کنند؟
از میان همهی ارزشها و جهتگیریهای مطلوب، رهبری یک ارزش را برجسته میکنند و در صدر قرار میدهند و توجه همگان را به آن جلب میکنند. این در واقع نوعی اعتلای فرهنگ عمومی جامعه است که از وظایف رهبری است.
فتنهای که بر محور تخریب سرمایهی اجتماعی شکل گرفته بود و آنان فکر میکردند با راهانداختنش کار ایران را تمام کردهاند، نهتنها به ثمر ننشست، بلکه همین سرمایهی اجتماعی در 9دی و 22بهمن 88 «اعلام وفاداری» کرد.
دو ضد گفتمان در فضای داخلی مشغول فعالیت علیه گفتمان انقلاب اسلامی هستند. هدف ضد گفتمان اول، اعلام ناکارآمدی جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی است. ضد گفتمان دوم نیز به دنبال ترسیم بد شرایط و بحرانی نشان دادن آن است. این ضد گفتمان الگو بودن جمهوری اسلامی را نفی میکند و ...
حضرت را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آنها بیدین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمانشان ضعیف بود. بیچارهها حتی قلوبشان با امام حسین علیهالسلام بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند.
تفکری هم وجود دارد که نظریهی آقا با آن مرزبندی دارد، و الان ترکیه در بُعد بینالمللی و برخی نیز در داخل کشور آن را دنبال میکنند. اینها به بیداری اسلامی اعتقاد ندارند، بلکه به آشتی اسلام و دموکراسی یا آشتی اسلام و غرب ذیل تمدن غرب معتقد هستند.
یک دایرهی بزرگتری میخواهد این نظام شیعی را احاطه کند. میخواهد بگوید من عالم را غیردینی میکنم. اینجا است که بحث تمدن مطرح میشود که این نظام و این جامعهی دینی میگوید من میخواهم عالم را هم دینی کنم.
باید بهنوعی قصهها، حکمتها، حکایتها و ماجراهایی که با هیچ زبان و بیانی جز زبان شاعران بیان نمیشود را به خوبی برای جامعه بیان کنیم. اما زبان شاعرانه فقط با کلمات نیست، بلکه باید از همهی ابزار هنری و رسانهای برای ارائهی زبان شاعر استفاده شود.
بعد هم فرمودند: "آقای فاطمی! این آقای رجائی خودش هم قاری قرآن است ها!" بلافاصله هم به آقای رجائی گفتند که مسئلهی قرآن را توی مدارس جدی بگیرید. آقای رجایی گفت بله ما هم خودمان اصرار داریم...