کفر به طاغوت و ایمان به خدا؛ یک اصل اساسی اسلام ما معارفی در قرآن داریم، مفاهیمی در قرآن داریم که این مفاهیم حقیقتاً سازندهی زندگی مقتدرانه و عزّتمندانهی امّت اسلامی است؛ حقیقتاً مایهی نجات امّت اسلامی از گرفتاریها است؛ در قرآن این مفاهیم را داریم. برای اینکه این مفاهیم مورد عمل قرار بگیرد و تحقّق پیدا کند، اوّل باید این مفاهیم را جزو بیّنات افکار جامعهی اسلامی قرار داد و کاری کرد که برای جامعهی اسلامی این مفاهیم قطعی و روشن بشود که هیچچیزی جلوی آن را نتواند بگیرد. ما در این مرحله هنوز گرفتاریم، ما در این مرحله هنوز مشکل داریم؛ باید کاری بکنیم که این مفاهیم در جامعهی اسلامی تبدیل بشود به مسلّمات فکری، به رایجترین افکار مشترک بین همهی قشرهای مردم؛ این کاری است که باید در زمینهی قرآن انجام بگیرد. این جلسات و این نشستنها و این تلاوتها و این حفظها -که همهی اینها لازم و حسنه است- مقدّمهی آن فهم عمومی و درک عمومی است.
حالا من یکی از این مفاهیم را مِن باب نمونه عرض بکنم. فرمود: فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقیٰ لَاانفِصامَ لَها؛ این یک معرفتی است، این یک اصل است؛ کفر به طاغوت و ایمان به خدا. یعنی ما همهی عالم وجود را تقسیم میکنیم به دو قسمت: یک قسمت منطقهی نفوذ طاغوت است، باید به آن کفر ورزید؛ یک قسمت منطقهی نفوذ الله است، باید به او ایمان آورد، باید او را باور کرد؛ هویّت ایمانی در مقابل هویّت کفر. این به معنای این نیست که ما دائم بایستی با هر کسی که در هویّت کفر است بجنگیم؛ این معنایش مقاتله نیست؛ این معنایش عدم ارتباط هم نیست؛ این معنایش [عدم] تبادل معلومات هم نیست؛ این معنایش استقلال هویّت ایمانی و مرزبندی هویّت ایمانی است تا [انسان] بتواند در مقابل هویّت طاغوت و هویّت کفر، خودش را حفظ کند، نگه دارد، تکمیل کند، رو به پیشرفت حرکت کند.
امروز گرفتاری امّت اسلامی در چیست؟ در تسلّط فرهنگ غربی بر او است، در تسلّط اقتصاد غربی بر او است، در تسلّط سیاست غربی بر او است؛ گرفتاریها اینها است. امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی چیزی به نام هویّت اسلامی وجود ندارد؛ بله، مردم مسلمانند، نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند، شاید زکات هم میدهند امّا مجموعهی جامعه، هویّت اسلامی ندارد؛ یعنی یک شخصیّتی، یک حقیقتی قرار گرفتهی در مقابل حقیقت کفر و حقیقت طاغوت وجود ندارد. لذا شما میبینید آنها دخالت میکنند؛ در فرهنگِ اینها دخالت میکنند، در باورهایشان دخالت میکنند، در اقتصادشان دخالت میکنند، در روابط اجتماعیشان دخالت میکنند، سیاستهایشان را در مشت میگیرند. آنوقت نتیجه این میشود که چون درون مجتمع اسلامی و امّت اسلامی هویّت واحدی وجود ندارد، دعوا به وجود میآید، جنگ به وجود میآید، تنافر به وجود میآید، عدم تفاهم به وجود میآید؛ این[جوری] میشود. امروز دنیای کفر درصدد مضمحل کردن و نابود کردن این هویّت است؛ هرچه از این هویّت در هر نقطهای از دنیا باقی مانده، این را میخواهند از بین ببرند. این یک اصل اسلامی است؛ فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقیٰ لَاانفِصامَ لَها وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیم؛(1) این یک حقیقت است. این حقیقت را اگر چنانچه ما درست بفهمیم، به آن پایبند باشیم، آن را دنبال کنیم، آن را بهصورت یک فهم عمومی در جامعهی اسلامی و امّت اسلامی دربیاوریم، شما ببینید چه تحوّلی اتّفاق میافتد! شما ببینید همین یک حقیقت، که صدها حقایق ازاینقبیل در قرآن وجود دارد، چه تحوّلی در دنیای اسلام به وجود میآورد! اگر همین یک امر را، همین یک معرفت را درست بفهمیم و باور کنیم و گسترش بدهیم، ببینید چه اتّفاقی میافتد!1396/02/07
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 256 لا إِكراهَ فِي الدّينِ ۖ قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ ۚ فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَيُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقىٰ لَا انفِصامَ لَها ۗ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ ترجمه: در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.
غرب, فرهنگ غربی, وحشیگری اخلاقی جوامع غربی تمدن مادی غرب دستاورد بشری نداشت، دستاورد انسانی نداشت؛ خودشان را خوشبخت نکردند، جوامعی را هم که در زیر سایهی اینها و با تقلید از اینها زندگی کردند، خوشبخت نکردند.1390/11/19
اصلاحات, رضا شاه پهلوی, فساد, اصلاح کشور, فرهنگ غربی آن اصلاحاتی که با معیار رضاخانی، با معیار امریکایی و با معیار فرهنگ غربی انجام بگیرد، اصلاحات نیست، افسادات است.1385/03/29
در آتش سوزاندن انسانها توسط روحانیت قبل از رنسانس اروپا؛ زمینهساز بیاخلاقی امروز تمدن غربی اینكه گفته میشود اسلامگرایانِ روشنفكر و روشنبین با تمدنغربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه میزنند؛ وانمود میكنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی كه مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزهی با خرافات و علمی كردن همهی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعهی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود كه به این ورطه دچار شود. روحانیتی كه غرب قبل از رنسانس اروپا به آن دچار بود- آن كجفكریها، آن واپسگراییها، آن تعصبهای عنادآمیز و بكلی دور از عقل و منطق- واكنشاش همینها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت میكردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش میسوزاندند- این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست- وقتی خرافات زشت بر همهی شئون فكری و معنوی اروپا و كلیسای آنروز حاكم بود، نتیجهاش میشود همین چیزی كه در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آنروز را خواهید دید كه این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاكت و نابودی خواهد شد؛ از اوج تواناییها و اقتداری كه امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد كه دیگر علاجپذیر نیست؛ و آنروز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشنبینان غربی دارند میدهند. این حرفی نیست كه منِ طلبه اینجا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را میفهمیم. این بهخاطر چه بود؟ اینها در علم مشكلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بیاندازه هم كشف كردند و بهدست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حد اكثر استفاده را كردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پیبردند؛ در پیشرفت علمی كار زیادی كردند و از این علم هم برای بهدست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداكثرِ استفادههای مشروع و نامشروع را كردند؛ با همین علم استعمار كردند؛ كشتارهای گوناگون جهانی كردند؛ میلیونها انسان را اروپاییها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون كشتند؛ بنابراین اینها در علم مشكلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجهاش همین است. اول، جلوهیی به زندگی میبخشد و قدرت و ثروت و زیبایی میدهد- «للباطل جولة»- اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد كرد. شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی كه از معنویت بویی نبردهاند، روز به روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربیِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد كرد.1383/03/22
غرب, فرهنگ غربی, فرهنگ غرب, سلطه طلبی فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد كه فرهنگهای دیگر، تا آن جایی كه ما میشناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطهطلبی» است.1377/11/13
فرهنگ غربی, تبادل فرهنگی, فرهنگ غرب فرهنگ غرب، فرهنگی است که در عین برخورداری از نقاط مثبت، نقاط منفی هم دارد. ما معتقد به تبادل فرهنگها هستیم.1372/03/14
حرکت براساس معیارهای قضایی اسلام و عدم انفعال مقابل مخالفان حاکمیت احکام و ارزشها و ملاکها و معیارهای اسلامی است، که قویترین و متقنترین و محکمترین ملاک و معیار برای ادارهی یک مجموعهی قضایی است. نباید در مقابل جنجال مخالفان و دشمنان و کسانی که هر نقطهی مثبتی هم در جامعهی اسلامی باشد، مورد انتقاد قرار میدهند، دچار انفعال بشویم. فرهنگ غربی، شیوهی قضایی اسلامی را قبول ندارد؛ ما هم شیوهی قضایی آنها را قبول نداریم؛ «ولا انتم عابدون ما اعبد ولا انا عابد ماعبدتم»(1) آنها حاضر نیستند موازین قضایی مبتنی بر ارزشهای اسلامی را درک کنند و بفهمند. اصلاً فرهنگ غربی اجازه نمیدهد که کسی ارزش بینه و قسم و حد و تعزیر و دیگر معیارهای قضایی اسلام را درک کند و بفهمد. در اسلام، قاضی به جز هیبت قضاوت، هیبت دیگری ندارد، و مسلمانی مثل بقیهی مسلمانهاست؛ روی خاک مینشیند، با مردم برادرانه برخورد میکند و ترتیب و آداب خاصی برای خود قایل نیست؛ اما در دنیا شکل و آداب دیگری برای قاضی و محکمه و کار قضایی قایلند. ما در مقابل دنیا منفعل نیستیم. ما به معیارهای قضایی متقنی که در اسلام وجود دارد، افتخار میکنیم و براساس همان معیارها نیز حرکت میکنیم و معتقدیم عدالت در جامعهی اسلامی از طریق قضای اسلامی میتواند تأمین شود.1368/04/07