همزمانی آغاز تحرك معرفت علمی با پايان معرفت دينی در اروپای مسيحی كار شما[نخبگان علمی] پیشرفت علمی و پیگیری عقلانیت علمی است؛ این كاری است مطلوب اسلام و مورد نظر و مورد تحریص و تحریض اسلام. ما به عنوان مسلمان و مؤمنِ به این آئین، وظیفه داریم كار علمی و رسیدن به اوج علمی را هم در حركت فردی خودمان و هم در برنامهریزی جمعی كشور دنبال كنیم؛ این وظیفه است؛ نگاه به این قضیه، باید به این شكل باشد. البته در غرب و اروپا وضع فرق میكرد. در اروپای مسیحی، آغاز تحرك معرفت علمی با پایان معرفت دینی همزمان و همراه بود؛ یعنی شروع این مرحله به معنای ختم آن مرحله تلقی شد. شاید حق هم همین بود؛ چون معرفت دینی در محیط مسیحی، معرفتی خرافی، تعصبآلود و كاملًا ضد علم بود. آن زمانی كه در اروپا یك دانشمند را به جرم كشف علمی یا زندانی میكردند یا شلاق و آتش میزدند، زمان خیلی دوری از زمان ماست. قرنهای متوالی دانشمند را به عنوان جادوگر آتش میزدند، كه شما در آثار ادبیات غرب و در تاریخ علم غرب كاملًا این موضوع را مشاهده میكنید. وقتی فضا و محیط دینی جامعه و متولیان و متصدیان دینی آن با علم اینجور برخوردی دارند، بدیهی و طبیعی است كه در چنین شرایط اجتماعی، اگر علم بتواند قد علم كند، دین و معرفت دینی را به خاك سیاه مینشاند و آن دوره بكلی تمام میشود؛ این چیزِ روشنی است. در اسلام وضعیت بكلی متفاوت است. در اسلام ضدیت دین با علم و ضدیت دین با عقل، اصلًا معنا ندارد. در اسلام یكی از منابع حجت برای یافتن اصول و فروع دینی، عقل است؛ اصول اعتقادات را با عقل بایستی بهدست آورد؛ در احكام فرعی هم عقل یكی از حجتهاست. اگر شما به كتب احادیث ما نگاه كنید- مثل كتاب «كافی» كه هزار سال پیش نوشته شده- اولین فصل آن، «كتاب العقل و الجهل»، است كه اصلًا فصلی است در باب عقل و ارزش و اهمیت آن و اهمیت دانایی و خردمندی. اسلام همچنین نسبت به علم، مهمترین حركت و مهمترین تحریك و تحریص را داشته است. تمدن اسلامی به بركت حركت علمی كه از روز اول در اسلام شروع شد، به وجود آمد. هنوز دو قرن بهطور كامل از طلوع اسلام نگذشته بود كه حركت علمی جهشوار اسلامی به وجود آمد؛ آن هم در آن محیط. اگر شما بخواهید آن حركت علمی را با امروز مقایسه كنید، باید قطبهای علمی امروز دنیا را در نظر بگیرید، بعد فرض كنید كه كشوری در نقطهی دوردستی از دنیا قرار دارد كه دور از هرگونه مدنیتی است؛ این كشور وارد میدان تمدن میشود و به فاصلهی مثلًا صد یا صد و پنجاه سال، از لحاظ علمی بر همهی آن تمدنها فائق میآید؛ این یك حركت معجزآساست؛ اصلًا قابل تصور نیست. این نبود مگر اینكه اسلام به علم، فراگیری آن و تعلیم دادن علم و زندگی عالمانه، تحریص داشت. اصلًا ببینید در احادیثی كه در زبانهاست و گاهی مورد تعمق قرار نمیگیرد، چقدر بعضی از نكات مهم هست: «النّاس ثلاثة: عالم و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع»؛ اصولًا ما سه دسته انسان داریم: انسانهایی دانشمندند؛ انسانهایی در طریق دانستن هستند؛ بقیه، همج رعاع هستند. همج رعاع یعنی انسانهای سرگردان، بیارزش و بیوزن. میبینید كه اسلام اصلًا نسبت به علم، در درجهی اول، ارزش را روی علم میبرد؛ چه داشتن علم و آموختن آن به دیگران و چه فراگیری علم. محیط اسلامی، چنین محیطی است.1383/07/05
در آتش سوزاندن انسانها توسط روحانیت قبل از رنسانس اروپا؛ زمینهساز بیاخلاقی امروز تمدن غربی اینكه گفته میشود اسلامگرایانِ روشنفكر و روشنبین با تمدنغربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه میزنند؛ وانمود میكنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی كه مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزهی با خرافات و علمی كردن همهی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعهی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود كه به این ورطه دچار شود. روحانیتی كه غرب قبل از رنسانس اروپا به آن دچار بود- آن كجفكریها، آن واپسگراییها، آن تعصبهای عنادآمیز و بكلی دور از عقل و منطق- واكنشاش همینها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت میكردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش میسوزاندند- این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست- وقتی خرافات زشت بر همهی شئون فكری و معنوی اروپا و كلیسای آنروز حاكم بود، نتیجهاش میشود همین چیزی كه در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آنروز را خواهید دید كه این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاكت و نابودی خواهد شد؛ از اوج تواناییها و اقتداری كه امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد كه دیگر علاجپذیر نیست؛ و آنروز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشنبینان غربی دارند میدهند. این حرفی نیست كه منِ طلبه اینجا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را میفهمیم. این بهخاطر چه بود؟ اینها در علم مشكلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بیاندازه هم كشف كردند و بهدست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حد اكثر استفاده را كردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پیبردند؛ در پیشرفت علمی كار زیادی كردند و از این علم هم برای بهدست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداكثرِ استفادههای مشروع و نامشروع را كردند؛ با همین علم استعمار كردند؛ كشتارهای گوناگون جهانی كردند؛ میلیونها انسان را اروپاییها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون كشتند؛ بنابراین اینها در علم مشكلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجهاش همین است. اول، جلوهیی به زندگی میبخشد و قدرت و ثروت و زیبایی میدهد- «للباطل جولة»- اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد كرد. شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی كه از معنویت بویی نبردهاند، روز به روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربیِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد كرد.1383/03/22
به وجود آمدن رنسانسِ اروپا بر اساس ترجمههای کتب كشورها و مناطق اسلامی ما این مشكل تاریخی را داریم و متأسّفانه این مشكل در حكومتهای وابسته و فاسد پیشینِ این كشور ریشه دارد و بلایی است كه از صدوپنجاه سال پیش بر سرِ ما آمده و باید خود را بتدریج از این بلا رها كنیم. آن این است كه از اوّلی كه پرتو علمِ جدید در این كشور افتاد، نخبگان آن روز كشور، به فكر ترجمه افتادند. نه فقط ترجمهی آثار علمی، بلكه حتّی فكر و اندیشهی ترجمهای؛ همه چیز به صورت ترجمه از آنچه دیگران انجام دادند و خود را در چارچوب قالبهای آنها درآوردن. این گروه، مطلقاً جرأت ایجاد یك فضای جدید علمی را به خود ندادند. نه فقط گفتند علم را از آنها بگیریم، بلكه معتقد بودند باید فرهنگ و اخلاق و تفكّرات و عقاید سیاسی و اجتماعی را هم از آنها بگیریم!
بدترین مشكلِ یك كشور این است كه تمدّن و هویّت خود را فراموش كند. ما باید امروز درصدد ساختن تمدّن خود باشیم و باور كنیم كه این ممكن است. در تبلیغات گذشتهی این كشور در خصوص ناتوانی ایرانی و توانایی غربیها آنقدر مبالغه شده كه امروز اگر كسی بگوید ما كاری كنیم كه غربیها به علم ما احتیاج پیدا كنند، میبینید كه در دلها یك حالت ناباوری به وجود میآید: مگر چنین چیزی ممكن است؟ بله؛ من عرض میكنم میشود. شما همت كنید پنجاه سال دیگر اینطوری شود. البته این چیزها در كوتاهمدّت اتفاق نمیافتد؛ اما اگر شما امروز در راه درست قدم بردارید، هیچ اشكالی ندارد كه پنجاه سال دیگر، جهت اتوبان علم - كه امروز یكطرفه و از یك سو به سوی دیگر است - یا دو طرفه شود، یا یكطرفه و از این سو به آن سو شود؛ چه مانعی دارد؟ مگر یك روز اینطور نبود؟ یك روز علم را غربیها از شرق و از همین ایران گرفتند. پایهگذار بسیاری از علومی كه امروز در دنیا رایج است، ایرانیها هستند. در ریاضی، فیزیك، پزشكی، نجوم و بسیاری از علوم دیگر، ایرانیها پایهگذار بودند. اصلاً رنسانسِ اروپا بر اساس ترجمههایی كه در كشورها و مناطق اسلامی انجام گرفته بود، صورت گرفت. ما میتوانیم این را تصوّر كنیم كه یك روز ایران تولید كنندهی خلاقّ علم شود.1381/07/03