1368/09/15
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و جمعى از پرستاران و مددکاران بهمناسبت میلاد حضرت زینب (علیها السّلام)
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
متقابلاً ولادت زینب کبرىٰ، بانوى بزرگ تاریخ اسلام را به همهی شما برادران و خواهران تبریک و تهنیت عرض میکنم و به همهی شما برادران و خواهران عزیز که از نقاط مختلف و دستگاههاى خدمتگزار مختلف به اینجا تشریف آوردید، خوشامد میگویم.جمع پرستاران و پزشکان و مددکاران و مجموعهی خدمتگزاران به قشرهاى ناتوان و بیمار، شایستهی آن هستند که مورد احترام و تجلیل و ستایش از طرف همهی مردم ما و مسئولین ما قرار بگیرند. ما دوران دشوارى را گذراندیم -یعنى دوران جنگ را- و در دورانهاى سخت، ارزش افراد گوناگون و دستگاههاى گوناگون مشخّص میشود. ما امروز بعد از گذراندن یک دورهی سرشار از ابتلاء و سختى و امتحان، میتوانیم دربارهی مردم خودمان بهطور عموم و همچنین دربارهی برخى از قشرهایى که مسئولیّت برجسته و ویژهاى داشتهاند، قضاوت کنیم؛ پرستاران ما از این قبیلند؛ چون آنها با بیمار مواجهند و آنچه از آنها سر میزند، خدمت و محبّت است؛ و آنچه آنها با آن مواجهند، سختى و رنج است. و این یکى از امتحانهاى بزرگ بنیآدم است که با سختى و رنج و درد مواجه بشود و از خود صبر و متانت و محبّت و خدمت نشان بدهد. لذا بهمناسبت روز ولادت زینب کبرىٰ (سلام الله علیها) که در اوج قلّهی شرف انسانى و ارزش یک فرد آدمى قرار گرفته است، جا دارد که ما روز پرستار را گرامى بداریم و پرستاران را -چه زن و چه مرد- بهخاطر شغلشان، بهخاطر امتحان سختى که در این شغل با آن مواجهند و بهخاطر خدماتى که در طول دوران جنگ و پیش از آن و بعد از آن داشتهاند و در آینده خواهند داشت، مورد ستایش قرار بدهیم و به آنها تهنیت بگوییم.
همینطور پزشکان هم -که یکى از قشرهاى حسّاس جامعه هستند، میتوانند خدمتگزاران بزرگى باشند، جان انسانها و سلامت آنان دست آنها است- آنها هم در دوران جنگ آزمایشهاى خوبى دادند؛ برخى از افراد پزشک، نمایش شخصیّت و کرامتى را در میدان جنگ نشان دادند که نمونه است، و بعضى دیگر هم خدمات فراوانى انجام دادند. اگر در هر قشرى از قشرها کسانى پیدا بشوند که از روش صحیح در آن شغل تخلّف کنند، آنها نباید پایهی قضاوت قرار بگیرند؛ قضاوت را باید برد روى انسانهاى سالم و درستکارى که به مقتضاى شغلشان عمل میکنند؛ پرستاران و مددکاران سازمان بهزیستى هم که با معلولین و سالخوردگان و عقبافتادگان و بیمارانِ دشوارى روبهرو هستند، آنها هم همینطور؛ آنها هم در حال مجاهدتند؛ در حال امتحان و ابتلائند. همه بدانند که این زحمتها براى آنها تمرین تکامل انسانى است و آن لحظهها و ساعتهاى دشوار از دست آنها نرفته است. هر لحظهاى که بر یک انسانى بگذرد که در آن براى خاطر هدفهاى بلند انسانى و الهى تلاشى را انجام بدهد، آن لحظه براى زندگى او لحظهی مبارکى است، برکتخیز است، به او توان میدهد، رشد میدهد و او را به خداى بزرگ نزدیک میکند؛ و ارزش انسانها یعنى این؛ فرهنگ پیشرفتهی جامعه یعنى این. و من امروز دربارهی کلّىِ این مسئله با شما برادران و خواهران صحبت کوتاهى خواهم داشت.
در همین جا باید یاد شهداى گرانقدر و عزیز سرتاسر کشور و شهرها و بخشهایى را که شما برادران و خواهران از آن بخشها و شهرها تشریف آوردهاید، گرامى بداریم. این تلاشهاى شما، این خدمات باارزش شما، این حضور بیقیدوشرط شما در صحنههاى نبرد و پشت جبهه و در خدمت انقلاب و در صحنههاى انقلاب بود که توانست انقلاب شکوهمند اسلامى را ریشهدار و مستحکم کند. و امروز تلألؤ انقلاب اسلامى علیرغم همهی ظلمات تبلیغاتى و فضاى غبارآلودهاى که اطراف این انقلاب به وجود آوردهاند، در دنیا چشمها را خیره کرده است.
و امّا مطلبى که لازم میدانم عرض بکنم، این است که همهی مردم کشورمان -مخصوصاً آن قشرهایى که از آگاهى و معرفت و سواد و علم و فرهنگ برخوردارند- بدانند که استقلال یک ملّت تأمین نمیشود مگر با استقلال فرهنگى. یک ملّت اگر از لحاظ سیاسى تحت تأثیر قدرتهاى بزرگ نباشد و از لحاظ اقتصادى به خودکفایى کامل هم برسد، امّا فرهنگ و اخلاق و عقاید و باورهاى دشمنان و بیگانگان در میان این ملّت رواج داشته باشد و رشد بکند، این ملّت نمیتواند ادّعا بکند که مستقل است. در دنیا سررشتهی فرهنگ دست یک عدّهاى است؛ آنها هستند که لباس را، کیفیّت زندگى را، پوشش را، وضع نشست و برخاست را، اخلاق را، معرفت را براى انسانهاى بیگناه و بیخبر در سرتاسر عالم رقم میزنند و براى آنها سرمشق معیّن میکنند. اگر یک ملّتى بتواند خود را از سرایت موج مسموم فرهنگى که بیگانگان ساختهاند و پرداختهاند و گسترش دادهاند، حفظ کند، این ملّت و این مجموعه یک مجموعهی مستقل است؛ امّا اگر نتواند، اگر تحت تأثیر غلبهی فرهنگ بیگانه -که ساختهی دست بیگانگان و دشمنان است- قرار بگیرد، این ملّت یک ملّت وابسته است، یک ملّت اسیر است، ملّتى است که هرچه از لحاظ اقتصادى و سیاسى هم خود را مستقل بکند، باز تحت تأثیر آن کسانى است که سررشتهی فرهنگ را در دست و در اختیار دارند.امروز صدها ایستگاه رادیو [فعّالیّت میکنند] و صدها روزنامه و مجلّه در سرتاسر عالم -روزانه و هفتگى- منتشر میشوند براى اینکه فرهنگ استکبار جهانى را و فرهنگ مطلوب قدرتمندان بزرگ عالم را در سطح ملّتها گسترش بدهند؛ و اگر کسى با این فرهنگ مخالفت کرد، دشمنى آنها با او بمراتب بیشتر است از آن کسى که سیاست آنها را نقض کند و در مقابل تصمیمهاى سیاسى آنها بِایستد؛ چون میدانند که تأثیر فرهنگ تأثیر عمیقتر و تأثیر تعیینکنندهترى است.
ممکن است شما سؤال کنید که خب مگر فرهنگ غرب -فرهنگ اروپا و آمریکا- چیست که ما باید از آن فرار کنیم و باید راه ذهن خودمان را به روى آن ببندیم؟ این سؤال بهجایى است و مردم ما بعد از پیروزى انقلاب تا حدود زیادى پاسخ این سؤال را فهمیدهاند؛ لکن من در این مورد یک جملهی کوتاه عرض میکنم.فرهنگ غرب آن فرهنگى است که براى فاسد کردن انسان برنامهریزى میکند؛ فرهنگى است که ارزشهاى انسانى، درخشندگیهاى انسانى، فضیلتهاى انسانى در آن فرهنگ مورد دشمنى و بغض است؛ فرهنگى است که در اختیار خداوندان زور و زر، امپراتوران قدرت، و ابزارى در اختیار آنها است. با این فرهنگ درصددند نسل بنیآدم را از همهی فضایل انسانى تهیدست کنند و انسانها را تبدیل کنند به موجودات فاسد، انسانها را تبدیل کنند به موجودات مطیع و تسلیم، انسانها را از یاد خدا و معنویّت غافل کنند؛ منافع آنها جز به این طریق تأمین نمیشود، لذا تلاش میکنند این فرهنگ را گسترش بدهند. این فرهنگ برهنگى و اختلاط و امتزاج بیقیدوشرط زن و مرد با هم -که یکى از پایههاى اصلى فرهنگ غربى است- از روز اوّل، بنیانگذارى شد براى اینکه انسانها را به فساد بکشانند. آنها میخواهند زن را و مرد را -هر کدام را به شکلى و به نوعى- فاسد کنند و از دایرهی فضایل انسانى خارج کنند. آنها که دلشان براى انسانیّت نسوخته. سرمایهدارانى که بزرگترین کارخانهها و بزرگترین معادن و منابع عالم و عظیمترین ثروتها دست آنها است، بزرگترین ایستگاههاى تلویزیونى و رادیویى هم مال آنها است. تشکیلات صهیونیستى و صهیونیستهاى عالم، از ۱٠٠ سال، ۱۵٠ سال پیش برنامهریزى کردهاند براى فاسد کردن نسل بشر؛ شروع کردهاند به اشاعهی فساد و فحشا در میان انسانها؛ زنها را از عفّت بشرى خارج کردند؛ [حتّى] زنهاى اروپا و آمریکا هم به این شدّت -که در این پنجاه سال، شصت سال اخیر مبتلا شدهاند- دچار فحشا و فساد و دورى از فضایل انسانى نبودهاند، زنهاى کشورهاى اسلامى و دیگر کشورهاى دوردست که جاى خود دارند. مردها را [هم] به فساد کشاندند؛ به راحتطلبى و تنبلى کشاندند؛ به عشرتجویى و مصرفگرایى کشاندند؛ به قبول وضع زندگى حیوانى کشاندند؛ براى اینکه از طرف مردها و زنهایى که در کشورهاى مختلف عالم زیر فشار استبداد و استعمار این قدرتها قرار میگیرند تهدید نشوند، نسلها را فاسد کردند.
امروز اگر شما بروید در همین کشورهایى که در دنیا بهعنوان کشورهاى استعمارزده شناخته میشوند -مثل کشورهاى آفریقایى و آمریکاى لاتین- خواهید دید وضع فساد اخلاقى مردم آنها در نهایت درجه است؛ اینها خودشان اینجور فاسد نشدند، [بلکه] برنامهریزى استعمار و استکبار اینها را به فساد کشانده؛ براى اینکه از شرّ آنها، از تعرّض آنها، از مقابله به مثل آنها، از بیدارى آنها جلوگیرى کنند و این امپراتورىِ قدرت شیطانى و اهریمنى را -که در دست دستگاههاى استعمار و استکبار جهانى است- حفظ کنند.
با ملّت ما هم در طول دهها سال -از اوایل سلطنت خاندان منفور پهلوى- این روند را شدّت بخشیدند؛ البتّه از قبل از آن شروع کرده بودند؛ امّا در دوران این خانواده که دستنشانده و مزدور خود آنها بودند، هرچه توانستند در اشاعهی فرهنگ غربى در جامعهی ما تلاش کردند و متأسّفانه موفّق هم شدند. امروز اگر شما میبینید خانوادههاى بسیارى و زنان و مردانى در داخل کشور ما هنوز در تهِ دلشان دوست میدارند همانجور لباس بپوشند، همانجور راه بروند، همانجور برخورد کنند، همانجور زندگى کنند که معلّمین غربى خائن و رذل آنها به آنها آموخته بودند، تحت تأثیر نفوذ و رشد فرهنگ غربى در طول دهها سال گذشته در این کشور است؛ با اینکه انقلاب آمد و یک تحوّل عظیمى در فرهنگ و در ذهنیّت مردم به وجود آورد. بسیارى از افرادى که هنوز دلشان در هواى کیفیّت زندگى کردن غربى است، مفاسد آن زندگى را نمیدانند. زندگى غربى یک زندگى لجنآلودى است؛ یک زندگى فاسدى است؛ زندگیاى است که در آن هیچ یک از بنیانهاى اصیل بشرى سالم نمیماند؛ خانواده هم در آن سالم نمیماند؛ شخصیّت انسانى هم در آن باقى نمیماند؛ نه شخصیّت زن و نه شخصیّت مرد.امروز نگاه کنید ببینید در آمریکا -و قبل از آن در انگلیس- همجنسبازى را قانونى کردند؛ (۲) رسماً، قانوناً، خجالت هم نکشیدند! کارى را انجام دادند که ما از نقل آن و حکایت آن خجالت میکشیم. خدا میداند من حیا میکنم آن کارى را که آنها نشستند صریحاً و علناً انجام دادند و اعلان کردند بیان کنم. ولى مردم ما بدانند، آیا وقتى در یک کشورى ازدواج همجنسها با هم -ازدواج دو مرد یا ازدواج دو زن با هم- قانونى میشود، بنیان خانواده در این جامعه باقى خواهد ماند؟ ببینید امروز مردم آمریکا و مردم اروپا -نه قدرتمندهایشان، نه تبلیغاتچیهایشان، [بلکه] همین تودهی مردم معمولیشان- از چه رنج میبرند: از سست بودن بنیان خانواده. زنها و مردها در یک حد از متلاشى شدن خانوادهها رنج میبرند و ناراحتند؛ و این روزبهروز دارد شدّت پیدا میکند؛ و این هم آخرین ضربه است، [چون] خانواده محلّ آسایش انسان است. و هیچ انسانى بدون داشتن یک خانوادهی آسوده و آرام و راحت، مزهی زندگى و طعم واقعى حیات انسانى را نخواهد چشید. و اینها دارند این بنیان اصیل را متلاشى میکنند و منهدم میکنند و از بین میبرند. فرهنگ غربى این است. به دنبال این آزادیها و بیبندوباریها و همین چیزها است. به دنبال فرهنگ برهنگى و نبودن مرز میان زن و مرد در جامعه، همین حرفها است.
آنها ما را متّهم میکنند که ما به زنان -به رشد علمیشان، به رشد فرهنگیشان- اهمّیّت نمیدهیم! و خودشان هم میدانند که این اتّهام دروغ است، ولى تکرار میکنند. اینجور نیست؛ ما براى زنْ ارزش واقعىِ انسانى قائلیم؛ ما میان زن و مرد تفاوتى قائل نیستیم؛ معتقدیم زن و مرد هر دو انسانند و میدان تکامل جلوى آنها باز است؛ هرچه تلاش کنند، هرچه زحمت بکشند، هرچه به سمت خدا پیش بروند، همان اندازه رشد و تکامل پیدا خواهند کرد. راه علم هم جلوى هر دو باز است؛ راه حضور سیاسى هم باز است.ما در انقلاب مشاهده کردیم، نقش خانمها اگر از مردها بیشتر نبود، کمتر نبود. در جنگ هم همینجور؛ اگر زنها حماسهی جنگ را نمیسرودند، اگر زنها در میان خانهها جنگ را بهعنوان یک ارزش تلقّى نمیکردند، مردها اراده و انگیزهی رفتن به میدان جنگ را پیدا نمیکردند. دهها عامل دست به دست هم میدهد تا خیل عظیم بسیجى را به سمت جبهه روانه میکند. یکى از مهمترین این عاملها روحیهی مادرها و همسرها است، روحیهی زنها است. بنده با خانوادههاى عزیز و معظّم شهدا گاهى دیدار دارم؛ شاید بتوانم ادّعا کنم تاکنون اتّفاق نیفتاده که روحیهی مادر را در این خانوادهها شکسته ببینم. البتّه خانوادهها یک جور نیستند، یک جور فکر نمیکنند؛ بعضى قویترند، بعضى ضعیفند؛ بعضى با آن روشنى، مطلب را درک نکردند، بعضى در اوج وضوح، حقیقت را دریافتند؛ امّا در هر خانوادهاى که ما رفتیم -یا لااقل در بیشتر خانوادهها- روحیهی زن را از روحیهی مرد بهتر یافتم. این وضع زن در جامعهی ما است؛ امّا آنها نهفقط زن را، بلکه زن و مرد را دارند به سمت درّهی فساد و لجنزار سقوط سوق میدهند.
مردم ما باید چشم و گوش خودشان را باز کنند. برگشت به سمت فرهنگ فاسد و منحطّ غربى در جامعهی انقلابى و اسلامى ما محال و ممنوع است. ممکن نیست چنین چیزى پیش بیاید و ملّت ما و مسئولین ما و انقلاب ما اجازه بدهند که مجدّداً رفتار و زندگى مردم به سمت همان چیزى برود که فرهنگ فاسد غرب به ملّت ما تزریق کرده بود و آن را بِزور بر ملّت ما تحمیل کرده بود. کسانى که تاریخچهی ورود بیحجابى و عریانى زنان در جامعهی ما را -که بهوسیلهی خاندان شوم پهلوى انجام گرفت- خواندهاند و کسانى که سنّشان اقتضا میکند و آن روزها را دیدهاند، میدانند چهجور در داخل جامعهی ما و کشور ما بیحجابى را و بیحدومرزىِ زن و مرد با یکدیگر را وارد کردند و بر مردم ما تحمیل کردند. این چیزى نبود که مردم ما بهآسانى آن را بپذیرند؛ این را بر مردم تحمیل کردند، منتها متأسّفانه بهخاطر اینکه از آن روز تا روز پیروزى انقلاب اسلامى دو سه نسل در زیر سایهی سنگین و شوم خاندان پهلوى گذشت، عدّهاى با این فرهنگ به دنیا آمدند، قبح آن را نفهمیدند، سلامت و صفائى را که در محیط اسلامىِ ناب هست به دست نیاوردند؛ دستگاههاى تبلیغاتى ما هم نتوانستند عیوب فرهنگ غرب را به آنها تفهیم کنند.
اینجا است که وظیفهی صداوسیما در تفهیم درخشندگیهاى فرهنگ اسلامى در همهی زمینهها، بخصوص در زمینهی روابط زن و مرد و شأن زن در اجتماع، آشکار میشود. صداوسیما خیلى مسئولیّت دارد. رادیو و تلویزیون یک دستگاه سرگرمکننده نیست؛ یک دستگاه آموزنده است. امروز تمام دنیا -آن کسانى که با فکر و تدبیر از این دستگاه استفاده میکنند- دارند از رادیو و تلویزیون براى آموزش استفاده میکنند؛ همین صهیونیستهایى که با پولهاى گزاف و با میلیاردها دلار در سال، رادیو و تلویزیون راه میاندازند، دارند آموزش میدهند؛ منتها چه چیزى را آموزش میدهند؟ همان چیزى را که خودشان میخواهند: فساد را آموزش میدهند. در این کشورهایى که در رأس آن کشورها حکّام فاسد و استعمارى و وابستهاى قرار دارند -مثل این کشورهاى مرتجع و امثال آنها- رادیو و تلویزیون دارد به مردم غفلت را، بیخیالى را، شهوترانى را، عیّاشى را، میگسارى را آموزش میدهد. اگر اینها را به مردمشان آموزش ندهند و مردم با همان فرهنگ بومى و اسلامى و دینى -هر دینى- رشد بکنند، قدرتها و استعمارگران و حکّام مستبد بهآسانى نمیتوانند بر آنها حکومت بکنند.اگر شما هر کدام از این رادیوهاى بیگانه را -که براى مردم خودشان [برنامه] پخش میکنند- باز کنید، خواهید دید سرشار از فساد است؛ چیزى که به مردم میدهند غفلت و ناهوشیارى و بیتوجّهى به امور زندگى و جامعه است؛ حالا در کنار آن ممکن است دو کلمه از فلان دانش یا از فلان مقولهی علمى هم به مردم یاد بدهند، امّا اصل قضیّه آنجا است. آن رادیوها و تلویزیونهایى هم که از بیرون اداره میشوند -که هدفشان کشورهاى اسلامى، بخصوص کشور ما است- آنها هم در حال یاد دادن هستند. این رسانه یک وسیلهاى است براى یاد دادن، براى تحلیل کردن، براى سوق دادن دلها و ذهنها و مغزها و روحها به آن سمتى که ادارهکنندگان آن رسانهها میخواهند؛ در کشور ما [هم] نمیتواند غیر از این باشد. در جمهورى اسلامى صداوسیما باید وسیلهاى براى سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامى و وسیلهاى براى معرفت و آشنایى مردم با درخشندگیهاى اسلامى و انسانى باشد؛ حق ندارد غیر از این باشد. چیزهایى را که ضدّ این و غیر از این است، باید پخش نکنند. و هنرمندان و نویسندگان و گویندگان و مجریان و کارگردانان و هنرپیشگان و همهوهمه باید دست به دست هم بدهند تا این مفاهیم اسلامىِ ارزشمند و درخشنده را بهصورت برنامههاى هنرى بسازند تا مردم از آنها تعلیم بگیرند.
وقتى ما میگوییم صداوسیما بایستى تعلیم بدهد، ذهن فقط به سخنرانى نرود؛ تعلیم که فقط سخنرانى نیست؛ تعلیم فقط میزگرد نیست؛ تعلیم فقط درس گفتن در صداوسیما نیست؛ برنامههاى هنرى را، فیلمها را، نمایشها را و انواع و اقسام روشهاى هنرى را باید به کار بگیرند؛ براى تفهیم مفاهیم اسلامى و روشن کردن ارزشهاى اسلامى در جامعه. غیر از این [باشد]، صداوسیماى جمهورى اسلامى، صداوسیماى اسلامى نیست. شما خواهران و برادرانى که بحمدالله از معرفت و دانش برخوردارید، درس خواندهاید، دورههاى علمى را دیدهاید، کار کردهاید، با کتابها آشنا هستید، احیاناً با معارف بیگانگان آشنا هستید، مسئولیّت سنگینترى دارید.
نظام اسلامى نظامى است که تمام احکام و موازین اسلامى را بهصورت کامل [به اجرا در میآورد]؛ که مایهی سعادت انسان و مایهی سربلندى ملّت و کشور و مایهی آبادى روى زمین و آبادى کشور و منطقهی زیست ما است، و [نیز] مایهی شادى محیط زندگى و مایهی استحکام خانواده و مایهی اصلاح روابط اجتماعى میان مردم، و خلاصه مایهی خوشبختى زندگى مادّى و معنوى انسانها است. شما موظّف هستید که با تمام این برنامهها آشنا بشوید، بدانید؛ و هر کسى در هر حدّى که براى او میسور است، در پیاده کردن این برنامهها باید مؤثّر باشد. در درجهی اوّل، مسئولیّت به عهدهی افراد عالم و آگاه و دانا در جامعه است، در صفوف مقدّم، علماى دین؛ و سپس همهی کسانى که آگاهى و معرفتى دارند و میتوانند مردم را آگاه کنند و روشن کنند. رفتار شما بیش از گفتار شما بایستى مردم را در این خطّ صحیح پیش ببرد؛ و این همان راهى است که امام بزرگوارمان در بیانات متعدّد و از اوّل پیروزى انقلاب تا آخرین روزهاى زندگى پُربرکتش به ما میفرمود، به همهی ملّت بیان میکرد و بهعنوان شعار جمهورى اسلامى قرار داده بود؛ حاکمیّت اسلام و پیاده شدن اسلام.امیدواریم که خداوند متعال توفیق و فضل خودش را شامل حال همهی شما برادران و خواهران کند، و به همهی ما این توان را ببخشد که در راه تحقّق احکام اسلامى انشاءالله تلاش کنیم، و بزودى ملّت ما و جامعهی ما پیاده شدن کامل اسلام را در جامعهی خود مشاهده کنند.
والسّلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته
۱) در این دیدار ائمّهى جمعه، روحانیّون، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، مسئولان و اقشار مختلف مردم شهرهاى زرّینشهر، نوشهر، علمده، مرزنآباد، کجور، کلاردشت، علىآباد کتول، بانوان طلبهى مدرسهى عالى شهید مطهّرى، بانوان جامعهى زینب (علیها السّلام)، و رئیس سازمان بهزیستى کشور به همراه مسئولان، کارکنان، پرستاران و مددکاران این سازمان حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، آقاى ایرج فاضل (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى) گزارشى ارائه کرد.
۲) در سالهاى ۱۹۶۷ و ۱۹۸۱ میلادى، بترتیب در انگلستان و آمریکا، همجنسبازى قانونى اعلام شد.