استحاله -
تعداد فیش :
14 ،
تعداد مقاله :
2
1402/04/21
1394/07/20
1389/11/15
1387/02/16
1387/02/12
1384/06/02
1382/08/23
1381/05/05
1381/03/14
1378/07/09
1377/12/04
1375/02/04
1370/12/14
1370/02/21
با یک چنین شرایطی، با یک چنین وضعیّتی که در دست دشمن شمشیرهای آختهی برّانِ خونریز وجود دارد، ما چه کار میخواهیم بکنیم؟ تبلیغ، اینجا اهمّیّتِ مضاعف پیدا میکند. امروز، هم سختافزارهای مخالف، معارض و معاند تطوّر پیدا کرده، پیشرفت پیدا کرده که اشاره کردم، هم نرمافزارها؛ شیوههای باورپذیر کردن پیام را ــ چیزهایی که در گذشته، هیچ کس بلد نبود ــ با پشتیبانی علمیِ روانشناسی و امثال اینها رایج کردند؛ اینها ابزارهای نرمافزاری است، اینها خیلی مهم است. جوری حرف میزند، جوری فیلم درست میکند، جوری صحنهسازی میکند، جوری در روزنامه تیتر میزند که کسی که ملاحظه میکند، تردید نمیکند که این درست است؛ در حالی که صد درصد غلط است. ما امروز با اینها مواجهیم. اگر از این چیزها غفلت کردیم، اگر امروز حوزهی علمیّه از اهمّیّت تبلیغ و حسّاسیّت تبلیغ و مضاعف بودن وظیفهی تبلیغ غفلت بکند، دچار عارضهای میشویم که جبرانش بهآسانی ممکن نیست؛ نمیگویم محال است امّا بهآسانی ممکن [نیست] و دچار استحالهی فرهنگی میشویم. اگر لاسمحالله استحالهی فرهنگی پیش بیاید، درست کردنش، جبران کردنش دیگر کار یک ذرّه و دو ذرّه نیست. امام در یک مواردی مکرّر میفرمودند که اگر چنین اتّفاقی بیفتد، اسلام یک سیلیای خواهد خورد که تا سالهای متمادی اثرش بر روی او باقی خواهد ماند؛ قضیّه این است. اگر چنانچه ما غفلت بکنیم این پیش میآید. اگر غفلت بکنیم، از گناهان بزرگ قبحزدایی میشود، از کبائر قبحزدایی میشود، عادی میشود. میبینید که در غرب شده؛ در غرب همینطور قدم به قدم دارند پیش میروند. آدم دوست ندارد تعبیرات رایج اینها را تکرار بکند، یعنی واقعاً شأن حرف زدن انسان و زبان انسان بالاتر از این است که اینها را تکرار کند؛ امّا هست دیگر. اگر تبلیغ را دستِکم بگیریم، اینها دامن جامعهی ما را خواهد گرفت.
جنگ نرم فقط مخصوص ایران نیست اما در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکرشده و حسابشده، استحالهی جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است.
در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمینکنندهی اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکهی قدرت جهانی باشد. در مورد برنامهریزی که در جنگ نرم برای مسئولان وجود دارد با آنان صحبت کرده و خواهم کرد اما مخاطبان اصلی جنگ نرم مردم بهویژه نخبگان، دانشگاهیان، دانشجویان، جوانان و عناصر فعال هستند. آنها بهدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بهویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است. مردم ما باورهای اعتقادی درخصوص دین، خانواده، مسئلهی «زن و مرد»، استقلال، مقابله با بیگانه، مردمسالاری اسلامی و مسائل گوناگون فرهنگی دارند و طرف مقابل تلاش دارد این باورها را دستکاری کند و یا تغییر دهد. مردم ما نسبت به رژیم فاسد و مستبد گذشته باورهایی دارند که در جنگ نرم تلاش بر این است تا این گذشته زشت و پلید و سیاه به گذشتهای درخشان و زیبا تغییر یابد. آنها میخواهند با تغییر باور به گذشته، نتیجه بگیرند که لزومی به وقوع انقلاب اسلامی برای از بین بردن آن گذشته، وجود نداشته است. ایشان تغییر باور به آینده و حال را از دیگر اهداف جنگ نرم دانستند و خاطرنشان کردند: آنها میخواهند به جوان امروزی القاء کنند که وضع کنونی کشور مایهی شرمندگی است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیرممکن است تا نشاط و تحرک و علمآموزی و امید به آینده را از نسل جوان بگیرند. هدف اصلی و نهایی جنگ نرم طراحیشده، انحلال درونی و استحالهی داخلی جمهوری اسلامی از طریق تغییر باورها و سست کردن ایمان مردم و بهویژه جوانان است. امام مثل کوه ایستاد، ملت هم پشت سر امام مثل کوه استواری ایستادند؛ جبههی دشمن هم - یک دشمن نبود، یک جبهه بودند - هرچه توانستند، تلاش کردند؛ هر کاری از دستشان برمیآمد، کردند؛ از جنگهای خیابانی، تا جنگهای قومی، تا کودتای نظامی، تا تحمیل جنگ هشت ساله، تا تحریم اقتصادی، تا به راه انداختن ماشین عظیم جنگ روانی در طول سی و دو سال. سی و دو سال است که علیه ملت ایران و علیه انقلاب و علیه امام جنگ روانی وجود دارد: دروغ گفتند، تهمت زدند، شایعه پخش کردند، سعی کردند ایجاد اختلاف کنند، سعی کردند راهها را در داخل منحرف کنند.
هدفهائی که آنها دنبال میکردند، در درجهی اول، سقوط انقلاب و سقوط نظام جمهوری اسلامی بود. هدف اول، براندازی بود. هدف بعدی این بود که اگر براندازی نظام جمهوری اسلامی تحقق پیدا نکند، انقلاب را استحاله کنند؛ یعنی صورت انقلاب باقی بماند، اما باطن انقلاب، سیرت انقلاب، روح انقلاب از بین برود. در این زمینه خیلی تلاش کردند؛ که آخرین نمایشنامهی آنها که روی صحنه آمد، همین فتنهی 88 بود. در حقیقت، یک تلاشی بود. یک عدهای در داخل، به خاطر حب به نفس، حب به مقام - از این قبیل امراض خطرناک نفسانی - اسیر این توطئه شدند. من بارها گفتهام؛ طراح و نقشهکش و مدیر صحنه، در بیرون از این مرزها بود و هست. در داخل با آنها همکاری کردند؛ بعضی دانسته، بعضی ندانسته. مردم کازرون و کلاً به یک معنا استان فارس، از نظر رژیم طاغوت یک استان مطلوب نبود؛ یک استان مغضوب به حساب میآمد. نگاه کنید به شیراز و ببینید تلاش فرهنگسازیهای طاغوتی را، تلاش استحاله را در آن دورهی طاغوت. این را مقایسه کنید با فعالیتهائی که یک دولت باید برای یک استانی مثل استان فارس انجام بدهد؛ از لحاظ عمرانی و آبادانی. میبینید که در رژیم طاغوت کأنه برای آبادانی این استان و ساخت زیربناهای لازم برای رشد این استان، توجهی نشده است.
ملت ایران وجود خود را، هستی خود را در راه رسیدن به این آرمان بزرگ به میدان آورد. در حقیقت ملت ایران در دوران انقلاب اسلامی احساس هویت کرد. آنچه که دشمنان، دشمنان بنیانی این ملت همیشه میخواستهاند و دنبال میکردهاند، این بوده است که از این ملت سلب هویت کنند. وقتی یک ملتی احساس شخصیت نکرد، احساس هویت نکرد، راحتتر زیر بار میرود؛ گذشتهی او را انکار میکنند، امکانات او را انکار میکنند، قدرتهای درونی و ذاتی او را انکار میکنند، برای اینکه بتوانند براحتی آن ملت را، آن کشور را در مشت بگیرند. این کاری بود که در دوران استحالهی فرهنگی، یعنی دوران منحوس پهلوی، در این کشور با شدت ادامه پیدا کرد و روز به روز در آن سالها تقویت شد. بارها گفتهام که ما از یاد گرفتن از غربیها و غیر غربیها و بیگانهها خجالت نمیکشیم، امتناع نمیکنیم. اینی که ما یک روش اداری را، یک روش آموزشی را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهای دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالت نمیکشیم، کوتاه هم نمیآئیم، دنبالش هم میرویم؛ شاگردی میکنیم. منتها دو نکته اینجا وجود دارد در کنارِ این شاگردی کردن، که این دو نکته را متأسفانه در دوران استحالهی فرهنگی - یعنی دوران پهلوی، که دوران پهلوی، دوران استحالهی فرهنگی کشور ماست - رعایت نکردند. چشمشان را بستند، آغوششان را باز کردند؛ هر کس آمد، هر چه دادند، اینها گرفتند. یکی از این دو نکته این است که ما آنچه را که میگیریم، ارزیابی کنیم، ببینیم به درد ما میخورد یا نه. اگر صددرصد به درد ما میخورد، صددرصد قبول کنیم؛ اگر صددرصد به درد ما نمیخورد و مضر است، صددرصد رد میکنیم. اگر بین این دوتاست، به همان اندازهای که به درد میخورد، قبول کنیم، مابقیاش را رد کنیم.
فرق است بین آن کسی که یک جسمی، یک میوهای، یک غذائی، یک داروئی را میبیند، میشناسد، میخواهد با دست خود، با میل خود آن را بگذارد در دهانش و فرو بدهد، با آن آدمی که دست و پایش را میگیرند و یک چیزی را با آمپول در بدن او تزریق میکنند. اینها با هم فرق دارد. نوع اول درست است، نوع دوم غلط است. به ما نباید تزریق کنند؛ ما باید انتخاب کنیم. این یک نکته که مورد غفلت قرار گرفت. هر چه آوردند، مثل آدمهائی که بیحس و حال و بیهوش افتادهاند و همینطور چیزی را یا در جسمشان فرو میکنند یا از دهانشان به حلقشان میریزند، نباشیم. ما در دوران استحالهی فرهنگی منتظر ماندیم که بریزند به حلقمان. ما اگر امروز آن را اصلاح نکنیم، چه کسی اصلاح کند؟ آن دوران استحالهی فرهنگی، دورانِ به قول مرحوم آلاحمد غربزدگی، دوران بهت و حیرت در مقابل خیرگیهای تمدن غربی سپری شد. امروز آن چهرهی براقِ شفافِ زینتکردهی آرایش غلیظ به خود بسته، بواطنش برای ما و برای خیلی از مردم دنیا آشکار شده؛ زشتیهایش، بیصفتیهایش، بدچهرگیهایش روشن شده. امروز ما خیلی از چیزهائی را میدانیم که در پنجاه سال پیش نمیدانستیم. ملت ایران امروز با خیلی از این حقایق آشناست. افرادی به نیابت از دشمنان عزت این ملت سعی کردند جهاد را بدنام کنند. الان میدانید در کشورهایی از منطقهی ما، سعی امریکاییها بر این است که آیات جهاد را از کتابهای درسی بیرون بیاورند؛ اصرار کردند که باید این کار را بکنید؛ بعضی از دولتهای ضعیف و زبون هم این را قبول کردند. میخواهند جهاد را از آیات قرآن و تعالیم دینی خارج کنند؛ چون ضامن عزت ملتهای اسلامی و امت اسلامی و بزرگترین سنگر و حصن حصین مقاومت، جهاد فیسبیلالله است. شهادت را به عنوان یک عمل سادهلوحانه معرفی کردند، که خود برترین ارزشهایی است که جهاد به دنبال دارد. جهاد وقتی میتواند اثر خودش را بهطور کامل نشان دهد که با دل نهادن به شهادت همراه باشد. جهاد و شهادت، دو فصل بزرگ حرکت بسیجی است. بسیجیان عزیز ما تا امروز پیشرفتهای خوبی کردهاند؛ این پیشرفتها باید همچنان ادامه پیدا کند. مطمئنا این الگو در کشور عزیز ما دنیا را تحتتأثیر قرار خواهد داد. امروز مسائل ایران با مسائل دنیا مرتبط است. جرم دولت ایالات متحدهی امریکا فقط این نیست که ملت ایران را تهدید میکند؛ جرم دیگر او این است که منطقه را بیثبات کرده است؛ و ضرر این بیثباتی به همهی دنیا میرسد. ما امروز در مقابل تحریکات امریکایی ایستادهایم و در واقع تضمینکنندهی ثبات این منطقه هستیم؛ این دفاع از هویت ماست؛ دفاع از شخصیت ملی ماست؛ دفاع از دین ماست؛ دفاع از آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی است؛ دفاع از منطقه است؛ و به این معنا دفاع از دنیاست. امریکاییها از هر وسیلهیی برای مقابلهی با ملت ایران استفاده کردند و در همهی این وسایل، در مقابل صلابت ملت ایران و رشادت جوانهای ما، مرعوب و مغلوب شدند. آنها از جوانهای ما میترسند. ملت ما ملت جوانی است. این جوانها بیدارند و دلهایشان با اعتقاد به مبانی اسلام و آرمانهای اسلامی محکم است. بسیج در واقع یک حرکت گستردهی مردمی است. خیلیها ممکن است داخل در نیروهای بسیج و گردانهای مقاومت و نیروی مقاومت سپاه هم نباشند؛ اما در دل، بسیجی باشند. در نظرخواهیهایی که از جوانهای ما کردند، بیش از 90 درصد جوانهای کشور در این نظرخواهی اعلام کردند که آمادهی دفاع از ملتند. این، معنای بسیج است. همین روحیه وقتی با اخلاص بیشتر، با پایبندی بیشتر به مبانی و با پرهیزگاری و پارسایی همراه شود، چهرههای نورانی جوانان بسیجی عزیز ما را در بخشهای ممتاز و پیشرو مشخص میکند. دشمنان در مقابل این نیرو هیچ کاری نمیتوانند بکنند. شما دیدید امریکا در مسألهی انتخابات ما نا شرافتمندانه عمل کرد. حرکتی که در مقابل انتخابات و برای سوءاستفادهی از انتخابات انجام دادند، خارج از همهی قواعد انسانی و قواعد ارتباطات بینالمللی بود؛ اما شکست خوردند. آنچه در ایران اتفاق افتاد، درست نقطهی مقابل چیزی است که آنها میخواستند. شکست بزرگتر امریکاییها در میدانی است که امروز آراستهاند؛ و آن عبارت است از تلاش برای استحالهی نظام جمهوری اسلامی. آنها میخواهند با ابزارهای سیاسی، با ابزارهای فرهنگی و با دستنشاندگان فرهنگی و سیاسی، نظام اسلامی را از حقیقتش، از روحش و از هویت واقعیاش تهی کنند؛ و این هم شکست خواهد خورد؛ و این بزرگترین شکست امریکا از شما عزیزان مؤمن جوان در نیروهای بسیج است.
آنچه برای مردم ما مهم است، این است: امریکا در موضع یک چهرهی مهاجم، در باطن فهمیده است نقشههای قبلی او در این منطقه فایدهای ندارد. نقشهی قبلی، تهاجم نظامی بود؛ اما قضیهی افغانستان و عراق نشان داد که در این منطقه با تهاجم نظامی نمیشود طرفی بست و کاری کرد؛ مشکلات فراوانی بهوجود میآید. بخصوص وقتی طرف مقابل، کشوری باشد مثل ایران بزرگ؛ ملتی باشد مثل ملت شجاع و مؤمن ما؛ منطقهای باشد با اینهمه عمق فرهنگی، با احساسات سرشار برخاسته از ایمان در میان مردم و با دولتی که متکی به آراء مردم است؛ اینجا کار برای آنها بهمراتب مشکلتر است. قبلا به تهاجم نظامی تهدید میکردند؛ اما الان اعتراف میکنند که نقشهی قبلیشان غلط بوده است. آنها میگویند نقشه باید این باشد که ما بتوانیم از درون، ملت ایران را استحاله کنیم؛ آنها دنبال این هستند.
استحاله هم دو جریان دارد: یک جریان فرهنگی، یک جریان سیاسی؛ ملت ایران متوجه باشد. قصد نظام استکباری امریکا و صهیونیستهایی که دستشان در دست آنهاست و با هم در یک جبهه هستند، این است که بتوانند ملت را نسبت به آرمانها و عقاید و هدفهایش بیتفاوت و بیاعتنا کنند و بعد بتوانند بهوسیلهی عوامل و مزدوران خود زمینه را برای بازگشت سیطرهی امریکا بر ایران فراهم نمایند. در جریان سیاسی، عمدهی نقشهی اینها ایجاد اختلاف و کوبیده شدن جناحهای گوناگون به دست یکدیگر است؛ جناحهایی که همه برخاسته از انقلاب و وابسته به آن هستند - اینها آنها را بکوبند، آنها اینها را بکوبند - اصول و خطوط اصلی نقشهی امریکا در منطقه این است. بر سر قضایای غیرواقعی در کشور ایجاد چالش کنند و فضای تشنج بهوجود آورند؛ روی مسلمات نظام جمهوری اسلامی - مثل قانون اساسی و دین و پایهی اسلامی نظام - گفتگو و بگو مگو بهوجود آورند و چالش و اختلاف ایجاد کنند. این جریانهای سیاسی - فکری را دنبال میکنند. تسلیم شدن در مقابل زورگویی و زیادهطلبیِ یک جهانخوار و یک قدرت متکبّر، هیچ افتخاری ندارد و هیچ وقت فرصت محسوب نمیشود. هر چیزی که برای این کار فرصت تلقّی شود، برای منافع ملی یک تهدید است؛ فرصت نیست. فرصت، یعنی فرصت کار برای مردم. فرصت، یعنی فرصتِ مقابله کردن با عوامل و ایادی و ابزارهای امریکا و دشمنِ در داخل کشور. نمونهای از آن را شما ملاحظه کردید و از رسانهها شنیدید؛ اینها ایادی مرموز دشمنند. این همان چیزی است که من از هفت، هشت سال قبل مرتّب به مسؤولان فرهنگی هشدار داده و گفتهام که سرانگشتان دشمن برای تسخیر فرهنگی کشور و استحاله فکری مردم تلاش میکنند. الان ببینید اعترافها و حقایق آشکار میشود
به این نکته توجه داشته باشید که دأب سیاستهای مسلط عالم این بوده و هست که جنبشهای عدالتخواهانهی مردم نقاط مختلف دنیا را در هاضمهی سیاسی و فرهنگی خود بریزند و در واقع هویت آن جنبشها و حرکتهای مردمی و عدالتخواهانه را از بین ببرند؛ این کار در ایران هم اتفاق افتاده بود. نهضت عدالتخواهیای که صد سال پیش در مشروطهی ایران پیش آمد، یک حرکت مردمی و دینی بود. آن روز جریان سیاسی مسلط عالم - یعنی انگلیسیها - این حرکت عدالتخواهانهی مبتنی بر اصول اسلامی را در هاضمهی سیاسی و فرهنگی خود ریختند؛ آن را استحاله کردند و از بین بردند و به یک حرکت مشروطه از نوع انگلیسی آن تبدیل نمودند. نتیجهی آن هم این شد که جنبش مشروطه - که یک جنبش ضد استبدادی بود - آخر کار به دیکتاتوری رضاخانی منتهی شد که از استبدادهای قاجار، بدتر و شقاوتآمیزتر و قساوتآمیزتر بود. همینطور نهضت ملی شدن صنعت نفت به وسیلهی کسانی که آن را اداره میکردند، به لیبرال دمکراسی امریکایی ملحق شد. نتیجه این شد که همان امریکاییها به نهضت ملی شدن صنعت نفت خیانت کردند. با انگلیسیها که طرف مقابل نهضت عدالتخواهی در ایران بودند، همدست شدند و نهضت ملی را از بین بردند و دنبالهی آن، دیکتاتوری خشن و سیاه دورهی محمدرضا در طول سی و چند سال، سایهی سنگین خود را بر این کشور انداخت و این ملت را زیر فشار قرار داد. نهضتهای عدالتخواهانهی ملتهای آفریقا و آسیا در طول دهها سال به وسیلهی کمونیستها و سیاست مسلط شوروی سابق مصادره شد و به دیکتاتوریهای گوناگونی که در جهت مصالح شوروی کار میکردند، منتهی گردید. این رسم جاری دنیا با نهضتهای عدالتطلبانهی ملتهای جهان بوده است.هنر بزرگِ امام بزرگوار ما این بود که چارچوب محکمی را برای این انقلاب به وجود آورد و نگذاشت این انقلاب در هاضمهی قدرتها و جریانهای سیاسیِ مسلّط هضم شود.
گروههای خودی، فاصلهی بین خودشان را کم کنند. گروههای خودی، به همان معنایی که در نماز جمعهی قبل معنا کردم؛ یعنی کسانی که اسلام را قبول دارند؛ حکومت اسلامی را قبول دارند؛ این مرد بزرگ را - که نشانههای او بحمدالله در میان ما به وفور مشاهده میشود - قبول دارند؛ راه و خط او را قبول دارند. با این معنا، این گروهها اگر نمایندهی مردم باشند، نمایندهی اکثریت قاطع مردمند؛ اگر نمایندهی مردم هم نباشند، باید بدانند که اکثریت قاطع مردم در این راه حرکت میکنند. ممکن است در گوشه و کنار، یک گروه از زخمخوردههای انقلاب، وابستههای به دشمن و ضعیفالنفسهای استحاله شده باشند که اینها را قبول نداشته باشند. این گروههای خودی، خطوط و فاصلههای بین خودشان را کم و ضعیف کنند؛ فاصلهها بین خودشان که کم شد، فاصلهی با غریبهها آشکار میشود؛ همانی که امام در وصیتنامه و در بیانیهی خود فرمود که نگذارید غریبهها بر سرنوشت این کشور تأثیر بگذارند. تأثیرگذاری غریبه فقط این نیست که بیاید مقامی را متصدی شود و به عهده گیرد؛ گاهی غریبه از راههای دیگری اعمال نفوذ میکند. خودیها نباید اجازه دهند. باید به هم نزدیک شوند تا غریبهها فاصلهشان با آنها آشکار شود. آن کسانی که اصل اسلام و حکومت اسلامی را قبول ندارند - البته اینکه میگوییم اصل اسلام را قبول ندارند، بهعنوان یک مذهب نمیگوییم؛ خیلی از اقلیتهای دینی در کشور ما هستند که اسلام را قبول ندارند؛ اما راه ملت ایران را قبول دارند و با ملت همراهند - شاخصهای انقلاب و شاخصهای خط امام را قبول ندارند، اصلا منکرند و منتظرند از بیرون این مرزها کسی بیاید و زمام امور کشور را دردست گیرد، منتظرند بیگانه بیاید، منتظرند اوضاع قبل از انقلاب تکرار شود، اینها غریبهاند. هر چه شما خودیها با هم نزدیکتر و مهربانتر باشید، غریبهها از شما فاصلهی بیشتری خواهند گرفت.
اینکه کسانی از ممشا و روش قبلی خودشان برگردند، چیزی نیست که خیلی غریب و بیسابقه باشد؛ بالاخره انسان در معرض تغییرهای گوناگونی است و عواملی هم گاهی این تغییر را زمینهسازی میکنند و یا سرعت میبخشند: منافع دنیوی هست، منافع شخصی هست، حبّ و بغضها هست. این کسانی که از راه درست منحرف میشوند، اگر فرض کنیم که این افراد واقعاً از آن طریق مستقیم انقلاب و معارف انقلاب و بیّنات انقلاب انحراف پیدا کرده باشند، عواملش غالباً همین چیزهاست. البته کجفهمیها هست، مواجه شدن با برخی از نابسامانیها هست؛ همهی اینها عواملی است که تأثیر میگذارد. ما نظیر این را در خیلی از جاها هم مشاهده کردهایم؛ تعجّب هم نباید بکنیم؛ از خدای متعال هم باید برای خودمان و برای دیگران بخواهیم که ما را در صراط مستقیم باقی بدارد.
امروز جهان اسلام دچار مشکلات بزرگ و تهدید کنندهیی است که اگر مسلمانان با نیروی ایمان و مجاهدت و توکل و با همتهای بلند و چشمهای باز و استفاده از ذخائری که خداوند در این دین حنیف قرار داده است، این مشکلات را بر طرف نسازند دشمنان مستکبر اسلام که به سلاح قدرت سیاسی و نظامی و تکنولوژی مسلحاند، هر روز دائرهی مشکلات را تنگتر خواهند کرد و آزادی و نجات را برای ملتهای اسلامی باز هم دهها سال بلکه قرنها به عقب خواهند انداخت و شاید برخی ملتها را بکلی استحاله کرده، خصوصیت اسلامی آنان را با تحمیل و ترویج نیمهی فاسد و مفسد فرهنگ غربی، بتدریج نابود خواهند ساخت.
جامعهی اسلامی به این است که رفتارهای اسلامی، یا به معنای وسیعتر، احکام اسلامی هم وجود داشته باشد. حکم اسلامی، فقط بکن و نکن به صورت واجب نیست؛ بلکه بکنهای مستحب و نکنهای مکروه هم جزو احکام اسلامی است، که شامل رفتارها و خلقیات و نفسانیات ما میشود؛ ما باید به این طرف برویم. در جامعهی اسلامی دایما باید صیرورت و تحول وجود داشته باشد، تا در این تزریقات بیگانه یا رسوبات گذشته، افراد استحاله نشوند.
آن چیزی که من شخصاً در آن هیچ شکی ندارم، این است که ما اگر بخواهیم این انقلاب و این بنای اسلامی را اسلامی نگهداریم، تا صد سال دیگر هم از دشمنی ابرقدرتها و تصمیم آنها بر قلعوقمع این بنا ذرهیی کم نخواهد شد. البته ابرقدرتها که میگوییم، امروز به شکل سابق موجود نیست؛ اما گردن کلفتهای دنیا و در رأسشان امریکا، بعد هم بقیهی خردهریزهایی که هستند - یعنی دنیاطلبهای عالم و طاغوتهای جهان - یک ذره با جمهوری اسلامی آشتی نخواهند کرد. البته مبادلات سیاسی و رفتوآمد و دادوستد دارند. اینها نیازهای دنیوی و نقد فعلیشان است؛ اما نیاز درازمدتشان این است که این کانون معنویت - که صلای نفی همهی ظلمها و تعدیها و بدیها را در دنیا زده - نباشد. حالا نبودنش هم دوگونه است: یا بتوانند با تبلیغات و انواع و اقسام تدابیری که دارند، از لحاظ کیفیت تغییرش بدهند؛ یا اگر نمیتوانند، آن را محو فیزیکی کنند.
در چنین شرایطی وظیفهی ما چیست؟ وظیفهی ما این است که برای مقابلهی با آن استحالهی معنوی آماده باشیم و نگذاریم این استحاله انجام بگیرد؛ نگذاریم انقلاب را از درون، پوک و پوسیده و میانتهی کنند؛ یعنی از لحاظ بنیهی معنوی، انسانها را سالم و قوی و خوب نگهداریم. همچنین خودمان را برای مقابلهی با تدبیر دوم آماده کنیم؛ یعنی از لحاظ نظامی، نیروهای نظامیمان را کارآمد و فعال نگهداریم. هر دوی اینها احتیاج به این دارد که سپاه بر خودش به طور دایمی نظارت داشته باشد، تشکیلاتش را مستحکم کند و کیفیتها را روزبهروز بالا و بالاتر ببرد.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|