حسن ظن به خدا -
تعداد فیش :
36 ،
تعداد مقاله :
0
1397/12/23
1397/09/04
1395/03/08
1394/06/12
1393/01/06
1392/03/22
1392/03/22
1392/03/06
1391/10/19
1391/03/29
1390/11/11
1390/11/10
1390/10/07
1390/07/22
1390/03/14
1390/03/14
1389/12/01
1389/05/27
1389/04/07
1389/03/14
1388/12/08
1388/08/12
1388/07/15
1388/07/14
1388/03/29
1387/11/28
1387/10/27
1386/09/14
1385/08/02
1383/08/20
1382/03/07
1381/10/25
1378/04/10
1368/07/28
1368/05/12
1368/04/23
قضیّهی حضرت موسیٰ است وقتی که برگشت و الواح را آورد و دید که آن قضایای گوساله اتّفاق افتاده. قالَ یقَومِ اَلَم یَعِدکُم رَبّکُم وَعدًا حَسَنًا؛ خب خدا که به شما وعده داده که زندگی شما را درست خواهد کرد؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهد، آیا طول کشیده؟ مگر از زمانی که بایستی وعدهی الهی انجام بگیرد گذشته که شما این جور بیصبری میکنید؟ خب صبر کنید، خدای متعال وعدهی خودش را عملی خواهد کرد. حُسن ظنّ به خدای متعال -که من یک بار دیگر در همین جلسه عرض کردهام(۲۴)- یک چیز لازمی است و سوء ظنّ به وعدهی الهی که «چرا نشد، چرا نشد؟» جدّاً مذموم است در آیات؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهدُ اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبٌ مِن رَبُّکُم.(۲۵) من احتمال میدهم «یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَکونوا کَالَّذینَ ءاذَوا موسیٰ فَبَرَّاَهُ اللهُ مِمّا قالوا»(۲۶) اشارهای به این باشد: «وَ اِذ قالَ موسیٰ لِقَومِه! یا قَومِ لِمَ تُؤذونَنی وَ قَد تَعلَمونَ اَنّی رَسولُ الله»(۲۷) احتمالاً اشارهای به این است که مرتّب فشار میآوردند که «آقا، چرا نشد، چرا نشد؟» که البتّه اینها مال بعد از نجات از دست فرعون است، امّا قبل از نجات از دست فرعون هم همین جور بود؛ قالوا اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا،(۲۸) به حضرت موسیٰ اعتراض میکردند که حالا هم که تو آمدهای، باز [برای] ما همان اذیّتها وجود دارد؛ یعنی ایرادهای بنیاسرائیلی که میگویند، واقعاً همین جور است؛ باید مواظب باشیم که اینها دامن ما را نگیرد.
مقاومت هم جز در سایهی ایمان بالله و اتّکاء بالله و اعتماد به وعدهی الهی ممکن نیست؛ خدای متعال وعده فرموده است، با تأکید فرموده است: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛ با تأکید، وعدهی نصرت داده است؛ این وعده تحقّق پیدا خواهد کرد. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح کنیم، به وعدهی الهی با چشم حُسنظن نگاه کنیم نه با سوءظن، پیروز خواهیم شد. سوءظنّ به وعدهی الهی مال کفّار است؛ الظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم؛ این کسانی که به وعدهی الهی سوءظن دارند، معلوم است که از وعدهی الهی سود نخواهند برد. ملّت ایران حسنظنّ خود به وعدهی الهی را اثبات کرده است؛ ایستاده است. به ما حملهی نظامی هم شد، تحریم هم شدیم، نفوذ عوامل جاسوسی هم اتّفاق افتاد، شهید هم دادیم، امّا ملّت ایران مثل کوه ایستاد و توانست خود را مستحکم و پایدار کند! امروز این شجرهی طیّبه -شجرهی طیّبهی جمهوری اسلامی و ملّت ایران- شجرهی طیّبهای است که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء». روزبهروز به فضل الهی ما پیشرفت کردیم، روزبهروز قویتر شدیم؛ بعد از این هم همین خواهد بود؛ و این نسخهِی حرکت مسلمین و پیشرفت مسلمین در دنیای اسلام است.
نمایندگان محترم را به توکّل و حُسن ظن به وعدههای خداوند قادر و استقامت در صراط مستقیم الهی توصیه میکنم و از سرگرم شدن به زائدههای جناحی و غالب ساختن انگیزههای شخصی بر مصالح عمومی برحذرمیدارم.
خدای متعال وعدهاش راست است، ما سوءظنّ به وعدهی الهی [نباید داشته باشیم]. یکبار من اینجا عرض کردم که باید به خدا پناه ببریم و سوءظنّ به وعدهی الهی [نداشته باشیم]. خدای متعال لعنت کرده؛ الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حُسن ظنّ به خدا این است که وقتی میگوید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»، این را باور کن؛ این حسن ظنّ به خدا است؛ وقتی میفرماید: لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه، این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیّت ما نصرت دین الهی است -معنای نصرت خدا همین است- بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم؛ وقتی انسان با این روحیّه حرکت کرد، آنوقت آن سکینهای که عرض کردیم بر دلهای ما انشاءالله نازل خواهد شد.
دشمنان میخواستند كاری كنند كه جمهوری اسلامی را بهعنوان یك مجموعهی ضعیف و ناتوان معرفی كنند. خدای متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان پرچم برافراشتهی اسلام را با مشت پولادین سنت الهی خُرد كرد و بینی آنها را به خاك مالید و نشان داد كه نظام اسلامی، چون متكی به ایمانهای مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همهی قدرتهای مادی جهان، هم میتواند از خود دفاع كند، هم میتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز كند. به عجز خودشان اعتراف كردند؛ قبول كردند كه در مقابل مشت قاطع گروندگان به اسلام و مؤمنان به وعدههای الهی، نمیتوانند ایستادگی كنند؛ تبلیغاتشان خنثی شد. سعی میكردند به ما مردم ایران - ما مؤمنین به آیات كریمهی الهی - بباورانند كه شما نمیتوانید در مقابل قدرتهای مادی دنیا بایستید؛ میخواستند این را به ما بباورانند. و به شما برادران عزیز و به همهی ملت ایران عرض كنم: شكست یك ملت آنوقتی اتفاق میافتد كه معتقد بشود كه نمیتواند كاری انجام بدهد؛ این اولِ شكست هر ملتی است. آنها خواستند این احساس را در دوران جنگ تحمیلی در دل ایرانیان بهوجود بیاورند، اما قضیه بهعكس شد. جنگ تحمیلی - یعنی دفاع مقدس ملت ایران - نشان داد كه یك ملت در سایهی اتحاد، در سایهی ایمان به خدا، در سایهی حُسنظن به خدای متعال و اعتقاد به صدق وعدهی الهی، میتواند از همهی گذرگاههای دشوار عبور كند و میتواند در مقابل دشمنان بایستد و میتواند دشمن را وادار به هزیمت و عقبنشینی كند؛ جنگ تحمیلی این را به همهی ما نشان داد.
در این راه عظمت و عزّتی كه ملت ایران در پیش دارد، توجّه به خدا و توكّل به خدا و ارتباط با خدا، یك نقش بزرگ و اساسی دارد. عدّهای غافلند، همهاش روی محاسبات مادّیِ محض محاسبه میكنند؛ در محاسباتشان معنویّت و كمك الهی و توكّل به خدا و حسن ظنّ به وعدهی الهی كأنّهُ هیچ راهی ندارد. خب این محاسبات مادّی را مستكبرین عالم هم دارند میكنند، بهتر از شما هم میكنند، چرا روزبهروز عقب میروند؟ چرا دچار این همه مشكلات میشوند؟ چرا مجبور میشوند ظلم كنند؟ چرا مجبور میشوند لشگركشی كنند - به افغانستان، به عراق، به پاكستان - انسانهای بیگناه را بكُشند؟ وَ اِنَّما یَحتاجُ اِلی الظُّلمِ ضَعیف؛ آن كسی كه ضعیف است احتیاج دارد به اینكه ظلم بكند؛ ضعیفند كه ظلم میكنند؛ چون دستشان با سلاح آشنا است، این سلاح را بیمحابا به كار میبرند، ظالمانه، متجاوزانه، خودسرانه؛ خب این خودش عقبرفت است، هم عقبرفت در معیارهای معنوی، هم عقبرفت در محاسبات مادّی. روزبهروز تمدّن غرب دارد مشكلات بیشتری در اطراف خود میتند، و این مشكلات اینها را از پا خواهد انداخت؛ این بهخاطر قطع ارتباط با مبدأ هستی است؛ این بهخاطر قطع ارتباط با معدن نور و عظمت است؛ فَتَصِلَ اِلی مَعدِنِ العَظَمَة، و تَصیرَ اَرواحُنا مُعَلقَةً بِعِزِّ قُدسِك؛ اینها لازم است. امروز برای ملت ایران این زمینه آماده است.
در مقابل دشمن بینالمللی، با ارادهی قوی، با احساس عزّت، با اعتماد به این ملت - به این ملت باید اعتماد كرد، ملت ما ملت شجاع و رشیدی است - و با توكّل به خدای بزرگ و با حسن ظنّ به وعدهی الهی، بایستی راه را انتخاب كرد، با نگاه صحیح، عاقلانه، مدبّرانه پیش رفت، آن وقت خدای متعال هم به اینچنین كاری بركت خواهد داد و توفیقات الهی شامل حال همه خواهد شد.
این انقلاب مثل خیلی از حرفهای دیگری كه در دنیا معمول است، صِرف ادعا نیست؛ یك دامنهی وسیعی از تجربه و عمل در مقابل آن است. این انقلاب آزموده است، تجربهشده است. این حرفها، حرفهائی است كه در میدان عمل، صدق خود را ثابت كرده است. اگر امام عزیز ما به ما یاد میداد كه به خدا توكل كنیم، اعتماد كنیم، حسن ظن داشته باشیم، تلاش كنیم، و میگفت اگر این كار را بكنید، پیروز خواهید شد، این اتفاق افتاد؛ همچنان كه در صدر اسلام اتفاق افتاد؛ كه امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در نهجالبلاغه فرمود: «فلمّا رأی اللّه صدقنا انزل بعدوّنا الكبت و انزل علینا النّصر». این ملت صدق خود را نشان داد، راستگوئی خود را نشان داد؛ وارد میدان شد و در میدان عمل، این فكر و این اندیشه و این مبانی نظری تجربه شد.
با اعتمادی که ما به وعدهی الهی داریم - و وعدهی الهی حق است و صدق است - بدون تردید خدای متعال این ملت را، هم در این مرحله، هم در همهی مراحل آینده، بر دشمنانش پیروز خواهد کرد. خدا را شکر میکنیم که ما را دچار سوءظن به خودش نکرد؛ «الظّانّین باللّه ظنّ السّوء»؛ ما را از اینها قرار نداد. ما به وعدهی الهی حسن ظن داریم، به وعدهی الهی اعتماد داریم. از طرفی میبینیم که خدای متعال وعدهی نصرت داده است، از طرفی هم انسان این مردم را مشاهده میکند؛ حضورشان، علاقهشان، همتشان، اخلاص این جوانها، پاکی این جوانها، پدر و مادرهای مؤمن و علاقهمند در سطح کشور، در همهی قشرها، با همهی شکلها و ظواهر. انسان مشاهده میکند که این ملت، ملتی است که بحمداللّه در صحنه است.
ملتها باید روی پای خودشان بایستند. ملتها باید از نعمت خداداد اندیشه و خرد و تفکر انسانی استفاده کنند. ملتها باید به خودشان اعتماد پیدا کنند؛ به نیروی خودشان، به خدای خودشان اعتماد پیدا کنند؛ حسن ظنِ به خدا نشان بدهند. خدای متعال وعده کرده است: «لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقویّ عزیز»؛ این تأکید الهی است. وقتی ملتها بایستند، مقاومت کنند، ایستادگی کنند، قطعاً پیروزند؛ نمونهی زندهاش ملت ماست. دشمن با هزاران وسیله و ابزار تبلیغاتی سعی میکند واقعیتها را از چشم مردم دنیا دور کند، اما واقعیت همین است که ما داریم مشاهده میکنیم. در این سی و سه سال، از روز اول به طور دائم انقلاب و ملت و کشور عزیز ما مورد تهاجم بوده است، مورد توطئه بوده است. سیاستهای مختلف سر کار آمدهاند؛ در صد مسئله با هم اختلاف داشتند، اما در مواجههی با انقلاب اسلامی، در ضربه زدن به جمهوری اسلامی، از صحنه خارج کردن این الگوی زنده در مقابل مسلمانها، با شیوههای مختلف، همهی آنها با هم شریک بودند! امروز هم همین جور است؛ دست به یکی کردهاند، بلکه بتوانند ملت ایران را از صحنه خارج کنند. من به شما عرض بکنم؛ قطعاً و یقیناً در این تلاشها به طور کامل ناکام خواهند ماند.
اگر امت اسلامی در کشورهای مختلف ، متعهد به مجاهدت، ایستادگی و حسن ظن به پروردگار باشند، قطعاً وعده نصرت الهی محقق خواهد شد، همانگونه که در یک سال گذشته شاهد آن بودیم.
امروز - این یک مثالِ پیشپاافتاده و جلوی چشم است - تمام دستگاههای رسانهای دنیا سعیشان بر این است که مردم بحرین و حرکت بحرین را در انزوا قرار بدهند. داعی بر این کار چیست؟ چون مسئله، مسئلهی شیعه و سنی است. میخواهند اختلاف ایجاد کنند، میخواهد تمایز و خطکشی به وجود بیاورند. بین آن مسلمانان و مؤمنینی که به این مذهب یا آن مذهب اسلامی گرایش دارند، تفاوتی وجود ندارد. وجه مشترک همه، اسلام است. وجه مشترک همه، امت اسلامی است؛ وحدت امت اسلامی است. رمز پیروزی و تداوم حرکت، توکل به خدا، حسنظن به خدا، اعتماد به خدای متعال و حفظ وحدت و پیوستگی است.
عزیزان من! فرزندان من! مواظب باشید دشمن حرکت شما را متوقف نکند. خدای متعال در دو جای قرآن به پیغمبرش میفرماید: «فاستقم کما امرت»، «و استقم کما امرت»؛ استقامت کن. استقامت یعنی ایستادگی کردن، ادامه دادن، راه را دنبال کردن، متوقف نشدن؛ این رمز کار است. به خدای متعال باید حسنظن داشته باشیم. خداوند متعال ملامت میکند آن کسانی را که به او حسنظن ندارند؛ سوءظن به خدا دارند. سوءظن به خدا چیست؟ سوءظن به خدا این است که انسان خیال کند این که فرموده است: «و لینصرنّ الله من ینصره»، خلاف واقع است؛ یا این که فرموده است: «الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، وعدهی تخلفپذیری است. آن وقت خدای متعال در سورهی فتح میفرماید: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین بالله ظنّ السّوء»؛ خصوصیت مشرکین و مشرکات و منافقین و منافقات این است که به خدا سوءظن دارند. بعد میفرماید: «علیهم دائرة السّوء و غضب الله علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا». نباید به خدا سوءظن داشت. خدای متعال گفته است: اگر برای من، برای پیشبرد دین من، برای احیای ارزشهای مورد قبول من حرکت کنید، اقدام کنید، من به شما کمک میکنم. این راست است، این وعدهی الهی است. فرموده است: «انّ الله یدافع عن الّذین ءامنوا»؛ هر کسی که مؤمن به خداست، خدا از او دفاع میکند. خب، خیلی از مؤمنین در دنیا هستند، خدا از آنها دفاع نکرده - مؤمنینی که زیر لگد مستکبرین دارند له میشوند - چرا؟ این به خاطر این است که به سنتهای دیگر الهی عمل نشده است؛ به خاطر این است که حرکت نشده، قیام نشده، اقدام نشده. بنابراین مجاهدت لازم است، تلاش لازم است. یک ملتی اگر مؤمن به خدا بود، اما تلاش نکرد، مجاهدت نکرد، البته لگدمال میشود؛ آن «یدافع عن الّذین ءامنوا» دیگر اینجا را نمیگیرد. این ایمان باید با مجاهدت همراه باشد، آن وقت خدای متعال آن وعده را عملی خواهد کرد. معنای «و الّذین هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله» این است که باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید تصمیم گرفت. این همان مبارزهی مقدسی است که یک مؤمن عمر خود را وقف آن میکند.
پایهی اصلی کار بسیجی، اخلاص است. «گمنام»، از جملهی تعبیرات امام است: «مکتب شاهدان و شهیدان گمنام». گمنام یعنی دنبال نام و نشان نبودن. گفت: «در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست/در قید نام ماند اگر از نشان گذشت». برای خدا کار کردند، که این ناشی است از روحیهی اعتماد به خدا؛ میدانیم که پیش خدای متعال ضایع نمیشود. شما در خلوت عبادت میکنید، با خدا حرف میزنید، کسی هم نمیفهمد؛ خاطرتان هم جمع است که خدا دارد میبیند، این عبادت را محسوب میکند؛ کرامالکاتبین الهی نمیگذارند این عبادت شما مثل عملی که انجام نشده، بماند؛ نه، تحقق پیدا کرده، این را یادداشت میکنند؛ آن وقت «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره»؛ همین را میبینید. عین همین در فعالیتهای اجتماعی است. شما یک حرکتی را انجام میدهید برای خدا، یک اقدامی را میکنید برای خدا، یک تصمیمی را میگیرید برای خدا، هیچ کس هم نمیفهمد؛ برای این تصمیم، پیش هیچ کس هم تفاخر نمیکنید؛ این را خدای متعال میفهمد، میداند، مینویسد. به خدای متعال اعتماد دارید، به خدای متعال حسن ظن دارید. حالا گیرم دیگران نفهمیدند. مگر دیگران چقدر به ما مزد میدهند؟ در مقابل مزد الهی، این مزدهای دنیوی مگر چقدر است؟ بسیجی اینجوری فکر میکند؛ لذاست که اخلاص به خرج میدهد، مخلصاً للَّه کار را انجام میدهد. اخلاص، یکی از خصوصیات است. اگر اخلاص شد، آن وقت خودپرستیها و خودمحوریها و اینها برکنار خواهد شد؛ ثروتاندوزی برای خود، دست دراز کردن به اینجا، به آنجا، دیگر ممنوع خواهد شد. اینها همهاش ناشی از شرک است؛ شرک پنهان. وقتی که اخلاص بود، شرک نبود، اینها دیگر از بین خواهد رفت. روحیهی بسیجی این است. در مدیریتهای کشور، در نظام عمومی کشور و سازماندهی عمومی کشور، در فعالیتهای گوناگون، در فعالیتهای مرسوم دولتی، در فعالیتهای شخصی، همه جا روحیهی بسیجی میتواند خودش را نشان بدهد.
مظهر معنویت در امام بزرگوار، در درجهی اول، اخلاص خود او بود. امام کار را برای خدا انجام داد. از اول، هرچه که احساس میکرد تکلیف الهی اوست، آن را انجام میداد. از فداکاری در این راه، امام ابا نکرد. از شروع مبارزات در سال 1341، امام اینجور عمل کرد؛ با تکلیف پیش رفت. به مردم و مسئولین هم این درس را بارها گفت و تکرار کرد که آنچه مهم است، تکلیف است. ما تکلیف را انجام میدهیم، ترتّب نتیجه بر کار ما دست خداست. بنابراین مظهر مهم معنویت در رفتار امام، اخلاص او بود. برای خاطر تعریف و تمجید این و آن، حرفی نزد، کاری نکرد، اقدامی نکرد. آنچه که برای خدا انجام داد، به وسیلهی خدای متعال به آن برکت داده شد؛ ماندگار شد. خاصیت اخلاص این است. امام همین توصیه را به مسئولین هم تکرار میکردند. امام ماها را امر میکردند به این که اهل توکل باشیم، اهل اعتماد به خدا باشیم، اهل حسنظن به پروردگار باشیم، برای خدا کار کنیم. خود او اهل توکل بود، اهل تضرع بود، اهل توسل بود، اهل استمداد از خدا بود، اهل عبادت بود. بعد از پایان ماه رمضان، انسان وقتی امام را میدید، به طور محسوسی در او احساس نورانیت میکرد. از فرصتهای زندگی برای تقرب به خدای متعال، برای پاکیزهکردن دل و جان مطهرِ خودش استفاده میکرد. دیگران را هم امر میکرد و میگفت: ما در محضر خدا هستیم. عالَم، محضر خداست. عالَم، محل حضور جلوههای الهی است. همه را به این راه سوق میداد. خود او اهل رعایت اخلاق بود، دیگران را هم به اخلاق سوق میداد. بخش مهمی از معنویت در اسلام عبارت است از اخلاق، دوری از گناه، دوری از تهمت، دوری از سوءظن، دوری از غیبت، دوری از بددلی، دوری از جداسازی دلها از یکدیگر. خود امام بزرگوار این چیزها را رعایت میکرد، به مردم هم سفارش میکرد، به مسئولین هم سفارش میکرد. امام ماها را توصیه میکردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بیعیب ندانیم. همهی مسئولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستی آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از اینیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از اینیم که به ما انتقادی وارد باشد. خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشتههای خود - بخصوص در اواخر عمر شریفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلی عظمت لازم دارد. روح یک انسانی باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتی را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکی از ابعاد مهم درس امام به ماست.
وقتی مردم بیدار شدند، وقتی یک ملت احساس قوت و قدرت و توانائی کرد، هیچ چیزی نمیتواند راه او را سد کند. البته دشمنان ملتهای مسلمان - یعنی نظام سلطه، آمریکای شیطان بزرگ، صهیونیستهای غدار و حیوانصفت - مشغول فعالیتند و دارند تلاش میکنند؛ میخواهند نگذارند این پیروزیها به کام مردم شیرین بیاید و به معنای واقعی کلمه به پیروزی نهائی برسد؛ اما اگر ما ملتهای مسلمان بیدار باشیم، به ندای قرآن - که ما را به صبر و استقامت و ثبات امر میکند، به ما امید میدهد - گوش کنیم، به خدای متعال سوء ظن نداشته باشیم، به وعدهی الهی امیدوار باشیم و برای آن تلاش و کار کنیم، بدون شک این ملتها به پیروزی میرسند.
یک عدهی دیگر هستند که نه، قدرت دشمن را با قدرت خدای متعال مقایسه میکنند، عظمت دشمن را در مقابل عظمت پروردگار قرار میدهند؛ آن وقت میبینند که اینها حقیر محضند، اینها چیزی نیستند. وعدهی الهی را هم راست میشمرند، حسن ظن به وعدهی الهی دارند؛ این مهم است. خدای متعال به ما وعده کرده است: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقویّ عزیز»؛ این وعدهی قطعی است، وعدهی مؤکد است. اگر چنانچه ما به وعدهی الهی حسنظن داشته باشیم، یک جور عمل میکنیم، اگر به وعدهی الهی سوءظن داشته باشیم، جور دیگری عمل میکنیم. خدای متعال افرادی را که سوءظن دارند، مشخص کرده است: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا»؛این «الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء» امروز هم هستند. چند آیه بعد میگوید: «بل ظننتم ان لن ینقلب الرّسول و المؤمنون الی اهلیهم ابدا و زیّن ذلک فی قلوبکم و ظننتم ظنّ السّوء و کنتم قوما بورا». سوءظن به خدا موجب میشود که انسان بنشیند و از حرکت و از کار و تلاش باز بماند. اگر حسنظن به خدا داشتیم، آن وقت میتوانیم پیش برویم.
توجه به قدرت الهی و صدق وعدهی الهی؛ که این اساس همهی کارهاست که مطمئن باشیم به وعدهی الهی. خدای متعال کسانی را که سوءظن به وعدهی او دارند، سوءظن به او دارند، لعنت فرموده است؛ «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا»؛ یعنی خدای متعال کسانی را که سوءظن به وعدهی الهی دارند، مذمت میکند. خدای متعال فرموده است که «لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ «أوفوا بعهدی أوف بعهدکم». در راه خدا حرکت کنید، خدای متعال کمک میکند. حالا این فقط هم وعدهی الهی نیست. ما اگر آدمهای دیرباوری هم باشیم، آدمهای کورباطنی هم باشیم که نتوانیم درست وعدهی الهی را قبول کنیم، تجربهی ما به ما این را نشان میدهد. کدام از عناصر اصلی انقلاب و دوستان انقلاب و طرفداران انقلاب و دشمنان انقلاب، چهل سال قبل از این، احتمال میدادند که یک چنین اتفاقی در کشور بیفتد؟ یک حادثهی به این عظمت، یک بنای به این رفعت به وجود بیاید؟ کی احتمال میداد؟ اما شد؛ به خاطر توکل به خدای متعال، به خاطر عزم راسخ، به خاطر نهراسیدن از مرگ، نهراسیدن از شکست، پیش رفتن به نام خدا و توکل به خدا اتفاق افتاد. بعد از این هم همین خواهد شد.
توجه به خدای متعال، توسل به پروردگار عالم، تذکر ثواب الهی و اجر الهی برای مخلصان، اعتماد به خدای متعال، نداشتن سوءظن به خدای متعال، به همهی دستاندرکاران کمک خواهد کرد که بتوانند إن شاء اللَّه این کار بزرگ را انجام دهند.
امام آن وقتیکه تنها بود، مبتلای به ترس نشد، مبتلای به یأس نشد؛ آن وقتی هم که همهی ملت ایران یکصدا نام او را فریاد زدند، بلکه ملتهای دیگر هم به او عشق ورزیدند و این را ابراز کردند، دچار غرور نشد. آن وقتیکه خرمشهر به وسیلهی متجاوزین عراقی از دست رفت، امام مأیوس نشد؛ آن وقتی هم که خرمشهر را رزمندگان ما با دلاوری و فداکاری خود گرفتند، امام مغرور نشد؛ فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»؛ یعنی ما هیچکارهایم. در همهی حوادث گوناگون دوران زعامت آن بزرگوار، امام همینجور بود. آن وقتیکه تنها بود، وحشت نکرد؛ آن وقتیکه غلبه و قدرت با او بود، مغرور نشد؛ غفلت هم نکرد. این اعتماد به خداست. وقتی رضای خدا بود، قضیه این است.
به وعدهی الهی باید اعتماد کرد. خدای متعال در سورهی «انّا فتحنا» میفرماید: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء»؛ خصوصیت منافق و مشرک از جمله این است که به خدا سوءظن دارند، وعدهی الهی را قبول ندارند، باور ندارند. اینکه خدا میگوید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»، این را آدم مؤمن با همهی وجود قبول دارد؛ منافق این را قبول ندارد. خداوند میفرماید: «علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و ساءت مصیرا». کسانی که به خدا سوءظن دارند، وضعیتشان اینجور است. امام به وعدهی الهی اطمینان داشت. ما برای خدا مجاهدت میکنیم، قدم برای خدا برمیداریم، همهی تلاش خودمان را به میدان میآوریم؛ نتیجه را خدای متعال- آنچنان که وعده فرموده است- تحقق خواهد داد. ما برای تکلیف کار میکنیم؛ اما خدای متعال بر همین عمل برای تکلیف، بهترین نتیجه را به ما خواهد داد. این یکی از خصوصیات مشی امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقیم انقلاب این است. ما آنچه که در قضیهی فلسطین از پیشرفت مشاهده میکنیم- که این پیشرفت قابل انکار نیست- اقتدار روزافزون جبههی مقاومت در مقابل جبههی استکبار و کفر است که امر مشهود و واضحی است. آنچه در این زمینه ملاحظه میشود، ناشی از ایمان به خدا و توکل به خدا و وارد کردن عنصر معنویت در مبارزه است. اگر یک مبارزه با عنصر ایمان همراه نباشد، آسیبپذیر میشود. آن وقتی مبارزه موفق خواهد شد که در او ایمان به خدا و توکل به خدا وجود داشته باشد. روحیهی دین را و ایمان حقیقی به وعدهی الهی و توکل به خدای متعال را باید در مردم تقویت کنید؛ حسن ظن به خدای متعال و به وعدهی الهی را باید در مردم تقویت کنید. خود ما هم بایستی به خدای متعال حسن ظن داشته باشیم. خدای متعال اصدق القائلین است؛ او به ما میگوید: «لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ او به ما میفرماید که: «من کان للَّه کان اللَّه له»؛ او میگوید که: از دشمن نهراسید، «ان کید الشّیطان کان ضعیفا». او به ما این را تلقین میکند؛ بیان میکند. خداوند متعال صادق است. ما اگر به وظیفهی خودمان در این راه عمل بکنیم، برای خدا حرکت کنیم، برای خدا مبارزه کنیم، هدف را رضای خدا قرار بدهیم، بدون شک پیروزی نصیب خواهد شد.
دین فقط برای آباد کردن آخرت نیست، دین دنیای شما را هم آباد میکند. دین به شما شور و نشاط و طراوت و تازگی میبخشد. دین به شما این روحیه را میدهد که در مقابل چشمتان همهی این قدرتهای مادی کوچک بشوند، حقیر بشوند، تهدید آنها اثر نکند، کار آنها اثر نکند. بدانید پیروزی با شماست، نصرت الهی با شماست. همین ابرقدرتهای تهدیدکننده- حالا دنبالههای داخلیشان که جای خود دارند- و مراکز قدرت استکباری و تهدیدها، چارهای جز عقبنشینی در مقابل یک ملت مقتدر و باایمان ندارند. به خدای متعال اعتماد داشته باشید، حسن ظن داشته باشید. اینی که خدا با تأکید میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقویٌّ عزیز»؛ بیشک، بدون تردید خدای متعال آن کسانی را که دین او را و اهداف او را یاری کنند، یاری خواهد کرد، این سخن راستی است، این وعدهی صادقی است. به این اعتماد کنید. با اقتدار، با عزم کافی، با تهذیب نفس، با خودسازی- هم خودسازی علمی و هم خودسازی اخلاقی- پیش بروید. إن شاء اللَّه روزی را خواهد دید که کشورتان به برکت مجاهدتهای شما در اوج افتخار و در قلهی اقتدار باشد.
به خدای متعال باید توکل کرد، به خدا باید اعتماد کرد، به خدای متعال باید حسن ظن داشت. خدای متعال وعده کرده است: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ آن کسانی که در راه نصرت دینِ خدا حرکت میکنند، وقتی حرکت کنند، خدا آنها را نصرت میدهد. بله، طرفدار دین خدا باشیم، کاری هم انجام ندهیم، گوشهی خانه بخوابیم، نصرتی وجود ندارد؛ اما وقتیکه حرکت میکنیم برای نصرت دین خدا، ممکن است هزینه هم داشته باشد، اما نصرت قطعی است؛ همچنانی که از اول انقلاب تا امروز، در چالشهای گوناگون، ملت ایران پیروز شده است؛ این نصرت الهی است. در جنگ تحمیلی، هشت سال، تقریباً همهی دنیای مطرح آن روز، پشت سر دشمن ما قرار گرفتند و با ما جنگیدند؛ آمریکا به آنها کمک کرد، شوروی به آنها کمک کرد، ناتو به آنها کمک کرد، همسایگان بیانصاف به آنها کمک کردند؛ پول دادند، امکانات دادند و همهی اینها در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفتند و قصدشان تجزیهی ایران بود، قصدشان جدا کردن خوزستان بود، قصدشان تصرف سرزمین بود، که بتوانند جمهوری اسلامی را به بیکفایتی متهم کنند و ساقط کنند؛ اما خدای متعال تو دهن آنها زد و ملت ایران با صبر خود، با ایستادگی خود، با بصیرت خود، به دشمنان آنچنان ضربهای وارد کرد که عقبنشینی کردند. این امکان همیشه در اختیار شماست.
البته اقتدار یک ملت فقط به نیروهای مسلح نیست. اقتدار ملت، یک حقیقت چندجانبه است؛ نیروهای مسلح، آن خط مقدم تحرک و نشانهی اقتدار ملتند. اما یک ملت از لحاظ دانش باید پیشرفته باشد، از لحاظ اخلاق، از لحاظ ایمان، از لحاظ عزم و اراده، تا بتواند اقتدار خود را حفظ کند. ما تکیه میکنیم بر روی عناصر معنوی اقتدار. اصلیترین عنصر اقتدار معنوی، ایمان است؛ ایمان به خدا، توکل به خدا، حسن ظن به خدا. این است که دل را آماده میکند برای ورود در میدانهای دشوار؛ این است که گامها را استوار میکند برای پیمودن جادههای سخت؛ این است که مشکلات را در چشمها کوچک میکند، هدفهای بزرگ را در اختیار انسان میگذارد و در مد نظر او و نگاه او قرار میدهد؛ ایمان به خدا. بدون این ایمان، انسان یک قالب مادی است. دلها از عشق به خدا و عشق به معنویت و فضیلت، در آنچنان مجموعههائی که ایمان به خدا ندارند، نمیتپد؛ اقتدار هم به معنای حقیقی کلمه به دست نمیآید.
در ماجرای حرکت پیامبر اکرم از مدینه به سمت مکه با چند صد نفر از یاران و اصحاب خود به قصد عمره- در سال ششم از هجرت- حوادثی پیش آمد که از چند جهت موجب طوفانی شدن دلهای مؤمنان بود. از یک طرف، دشمنان با نیروی مجهزی آنها را محاصره کرده بودند؛ اینها از مدینه دور بودند- حدیبیه نزدیک مکه است- نیروهای دشمن متکی به عقبهی مکه بودند، نیرو داشتند، سلاح داشتند، جمعیت زیاد داشتند؛ این یک طرف قضیه بود که موجب اضطراب میشد، موجب تشویش برای بسیاری از مؤمنین میشد؛ از طرف دیگر، پیغمبر اکرم برطبق آن سیاست عظیم مکتوم الهی- که بعد برای همه آشکار شد- در مقابل کفاری که آمده بودند در مقابل او، در مواردی کوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحیم» را، «بسم اللَّه»، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پبش آمد. این هم دلهائی را مشوش کرد، مضطرب کرد، به تردید انداخت.
در یک چنین مواردی که این اضطرابهای گوناگون- چه به لحاظ مسائل شخصی، چه به لحاظ مسائل اجتماعی- برای مؤمنینِ به اسلام پیش میآید، اینجا باید منتظر سکینهی الهی بود؛ آنوقت میفرماید: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدا دلها را قرص کرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهای روحی برحذر و برکنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانی، به خاطر این آرامشی که خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتیجهی این سکینهی الهی و آرامش روحی این میشود که: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ آنوقت بذر ایمان در دل آنها عمیقتر میروید، نور ایمان دل آنها را بیشتر روشن میکند؛ ایمان آنها عمیقتر میشود. این است که برای یک مجموعهی مسلمان، مجموعهی مؤمن مهم است که به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند که خدا کمککار اوست، بداند که خدا پشت سر رهپویان راه حق است. وقتی دلها قرص شد، گامها هم محکم میشود؛ وقتی گامها استوار شد، راه بهآسانی طی میشود، به هدف نزدیک میشود. سی و یک سال الآن از بیست و نه بهمن سال 56 که این اتفاق در تبریز افتاد، میگذرد. سی و یک سال زمان زیادی است. خیلی از این جمع حاضر آن دوره را یا در دنیا نبودند- جوانها- یا اگر بودند، کودک بودند و درک نکردند. درس چیست؟ هر حادثهای که از یک نیت درست، از یک فکر درست سرچشمه میگیرد- حوادث بزرگ با خود درسهائی دارد- درسی دارد؛ آن درسها را بایستی آموخت. درس حادثهی بیست و نه بهمن، تأثیر هوشیاری، بیداری، بهوش بودن، یک؛ و جرئت اقدام، دو- ملاحظه نکردن از سختیها و خطرها- و امید به آینده، سه؛ این سه تا خصوصیت است. اولًا درک کند. خیلیها اهمیت موقعیت را نفهمیدند. مردم تبریز موقعیت و حساسیت را درک کردند و اقدام کردند. خودِ این هوشمندی و درک موقعیت و حساسیت، یک امر مهمی است. بعدِ اینکه موقعیت حساس فهمیده شد، همت و جرئت برای اقدام وجود داشته باشد. این هم نکتهی دوم. و بعد هم این اقدام را از روی امید، با اتکاء به خدا، با توکل به خدا، با حسن ظن به خدا، انجام بدهند. بخشی از درسهای بیست و نه بهمن اینهاست. این مردم اگر مؤمن باللَّه نبودند، اگر ایمان در درون دل این مردم موج نمیزد، آن آگاهی اگر هم به وجود میآمد، به کار نمیآمد؛ به درد نمیخورد و به اقدام منتهی نمیشد. ایمان مردم، هوشیاری مردم، اقدام بموقع، همهی اینها نقش داشت. این شد درس برای ما؛ امروز هم همینجور است؛ آینده هم همینجور است. حوادث را هوشیارانه باید دنبال کرد.
ارتشی که قدرت فداکاری و شهادتطلبی شما، آن را بیست روز است پای در گل در پشت دروازههای غزه به خفت افکنده همان است که ظرف شش روز بخشهای عظیمی از سه کشور عربی را زیر سیطرهی خود در آورد. به ایمان و توکل خود، به حسن ظنّ خود به وعدهی الهی، به صبر و شجاعت و فداکاری خود ببالید که امروز همهی مسلمانان به آن میبالند. جهاد شما تا امروز آمریکا و رژیم صهیونیست و حامیان آنان و سازمان ملل و منافقان امت اسلامی را رسوا کرده است. امروز نه فقط ملّتهای مسلمان، که بسیاری از ملتهای اروپا و آمریکا حقانیت شما را از بن دندان پذیرفتهاند. شما همین امروز هم پیروزید و با ادامهی این ایستادگی شرافتمندانه دشمن زبون و ضد بشر را بازهم بیشتر به ذلت و شکست خواهید کشاند. إن شاء الله.
بدانید که" ما وَدَّعَک رَبُّک و ما قَلی" و بدانید که" و لَسَوفَ یُعطِیک رَبُّکَ فَتَرضَی" إن شاء الله بااینحال حوادث خونین و فاجعهبار غیر نظامیان فلسطینی بخصوص کودکان مظلوم و معصوم، دلهای ما را غرق خون کرده است. حوادث ناشی از جنایتهای غاصبان فلسطین که هر روز چندین بار از همهی کانالهای تلویزیونی ما پخش میشود ملت ما را ماتمزده و عزادار ساخته است. اعظَمَ الله لَکُم الجَزاء وَ عَجَّل لَکُم النَّصر، بدانید که وعدهی خدا راست است که فرمود:" وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیز" و فرمود:" وَ مَن جاهَد فَإنّما یُجاهِدُ لِنَفسه ..."خیانتکاران عرب هم بدانند که سرنوشت آنان بهتر از یهودیان جنگ احزاب نخواهد بود که خداوند فرمود:" و انزَلَ الَّذین ظَاهَرُوهُم مِن اهلِ الکِتَاب وَ مِن صَیَاصِیهِم ..." ملتها با مردم و مجاهدان غزهاند. هر دولتی که برخلاف این عمل کند فاصلهی خود و ملّتش را عمیقتر میکند و سرنوشت چنین دولتهایی معلوم است. آنها نیز اگر به فکر زندگی و آبروی خودند باید سخن امیر المؤمنین علیهالسّلام را به یاد آورند که فرمود:" المَوتُ فی حَیاتِکُم مَقهورین وَ الحَیاةُ فی مَوتِکم قاهِرین". ما باید اعتمادبهنفس پیدا کنیم و توکل به خدا کنیم و بدانیم که اگر برطبق عقیدهی خودمان، با فکر، با تدبیر، با نقشه، با اتحاد حرکت بکنیم، خدای متعال به ما پیروزی خواهد داد. ما باید به خدای متعال حسن ظن داشته باشیم. خدای متعال مذمت میکند کسانی را که به او سوءظن دارند: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و أعدّ لهم جهنّم و ساءت مصیرا». ما باید به خدای متعال حسن ظن داشته باشیم، سوءظن به خدا نداشته باشیم. ما کجا، کِی عمل کردیم و اقدام کردیم و خدا به ما کمک نکرده؟ آنجایی که ما دچار مشکل شدیم، دچار ضعف و شکست شدیم، آنجایی است که عمل نکردیم، حق عمل را ادا نکردیم. هرجا حق عمل را ادا کردیم، خدای متعال به ما کمک کرده، و این وعدهی الهی است؛ «وعد اللَّه الّذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الّذین من قبلهم». و آیات فراوان دیگر قرآن.
اگر امت اسلامی به هویت اسلامی خود توجه میداشت، معضلی به نام اسرائیل در منطقه به وجود نمیآمد. امت اسلامی را از عرصهی تحولات منطقه- یعنی خانهی خودش- کنار گذاشتند و در غیابش، بر علیه او تصمیمگیری کردند. امت اسلامی در طول سالهای متمادی به وظایفی که بر عهدهی او بود، عمل نکرده است؛ در این هیچ تردیدی نباید کرد. ما باید تقصیر خودمان را بفهمیم و بدانیم. اگر ما به تنبلی و راحتطلبی و ذلت تن نمیدادیم، دشمن نمیتوانست بر ما مسلط شود. ما عقب ماندیم و در این عقبماندگی، مقصریم. لیکن امروز ورق برگشته است. امروز دنیای اسلام به هویت خود واقف شده است. این امت از همهی عناصر عزت- که در متن دین شریف اسلام و قرآن کریم وجود دارد- باید استفاده کند. اول توجه به خدا و تمسک به قانون الهی است؛ توکل به خداست؛ اعتماد به خداست. خداوند متعال آن کسانی را که «الظّانّین باللّه ظنّ السّوء»؛ سوءظن به خدا دارند، ملامت میکند؛ میفرماید: «علیهم دائرة السّوء و غضب الله علیهم»؛ آن کسانی که نصرت الهی را در صورت حضور در میدان عمل انکار میکنند، خودشان را باید ملامت کنند. اگر ما در میدان عمل وارد شویم، خدای متعال به ما کمک خواهد کرد؛ هم قول قطعی قرآن و وعدهی حتمی الهی است، هم مشاهدات دوران زندگی خودِ ماست. تاریخ اسلام هم برای مسلمین سرشار از تجربه است، که هرجا همت گماشتند، وارد شدند و متمسک به قدرت الهی شدند، خدای متعال آنها را کمک کرد. کمک و نصرت الهی حتمی است؛ منتها شرط این نصرت، حضور در میدان عمل است: «و لینصرنّ الله من ینصره »؛ آن کسی که خدا را نصرت کند، خدا او را نصرت خواهد کرد. با نشستن، با تنبلی کردن، با توهمات دلخوش کردن، با مصالح امت اسلامی بازی کردن و هوای نفس را بر مصالح امت اسلامی ترجیح دادن، نصرت الهی خود را نشان نخواهد داد.
اگر میخواهیم دنیا آباد شود، باید خودمان را کنترل کنیم. من و شما که زمامدار و مدیر هستیم و ادارهی امور مالی و صنعتی و کشاورزی کشور دست ماست- یعنی گلوگاههای فعال کشور دست من و شماست- باید خود را کنترل کنیم. فقط شخص خود ما نیستیم؛ ما یعنی مجموعه. شما، یعنی شما و معاونان و مدیران و مسئولانِ اثرگذارتان. البته ممکن است کسی در گوشهیی و در سطوح خیلی پایین خطایی بکند که قابل کنترل و پیشگیری و پیشبینی نباشد؛ آن بحث دیگری است؛ اما مجموعهیی که شما مدیر و رئیس و وزیر آن هستید، باید این خصوصیات را داشته باشد. «لإشراف أنفس الوُلاة علی الجمع»؛ آنها میخواهند جمع کنند، «و سوء ظنّهم بالبقاء و قلّة انتفاعهم بالعِبَر». «سوء ظنّهم بالبقاء»، یعنی برای باقیماندهی عمرشان دچار سوءظناند، که مثلًا بعد چه میشود. نباید سوءظن داشت؛ باید به خدای متعال و به خود حسن ظن داشت. همچنین فرمود: «قلّة انتفاعهم بالعبر»؛ از عبرتها کم بهرهبرداری میکنند.
«سکینه» ناشی از اعتماد و حسن ظنّ به خداست. وقتی شما هدف درستی را انتخاب میکنید و در راه آن هدف به تلاش میپردازید، خدای متعال در اینجا وعدهی نصرت داده است؛ بروبرگرد هم ندارد. یکوقت هست شما هدف و آرمان را غلط انتخاب کردهاید؛ یکوقت هست هدف و آرمان را درست انتخاب کردهاید؛ اما تحرّکی ندارید و تلاش و مجاهدتی نمیکنید. اینجا انتظار کمک الهی بیمورد است. مسلمانان اهداف و آرمانهایشان اهداف و آرمانهای خوبی بود؛ اما قرنها بهخاطر اینکه تحرّکی در آنها وجود نداشت، توسری خوردند. الآن هم هرجایی که میبینید مسلمانان دچار تحقیر و تذلیل میشوند، بهخاطر همین عدم تحرّک و عدم مجاهدت است، و الّا آن جایی که هدف درست باشد، مجاهدت هم باشد، نصرت الهی هم قطعاً هست. البته نصرت الهی به معنای این نیست که آزمایشهای دشوار و سخت نیست؛ چرا: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات»؛ اینها هست و همهی اینها در سرِ راه مبارزه وجود دارد؛ اما «و بشّر الصّابرین». صبر یعنی ایستادگی؛ تداوم راه؛ این مورد بشارت الهی است؛ یعنی پیروزی نصیب خواهد شد.
روزهای ظهور اسلام، چه کسی خیال میکرد جمع معدودِ مظلومِ کمقوّتی در یک گوشهی مکه، به برکت این آیات الهی بتوانند بزرگترین تمدّن زمان خود را به وجود آورند و مدنیّت بشری را ارتقاء و رشد دهند و این قلمرو عظیم و این رمعهی وسیع را به وجود آورند و اینطور در عمود زمان، با عزّت و افتخار باقی بمانند؟ عدّهای خیال میکردند بهزودی همه چیز از بین خواهد رفت: «الظّانین باللّه ظنّ السّوء»؛ خیال میکردند پیغمبر در هریک از حوادثی که برایش پیش آمد، موفّقیتی بهدست نخواهد آورد: «بل ظننتم ان لن ینقلب الرّسول و المؤمنون الی اهلیهم ابدا». «و ظننتم ظنّ السّوء و کنتم قوماً بورا»؛ آنهایی که به خدای متعال سوءظن دارند؛ آنهایی که اهمیت و ارزش گوهر گرانبهای دین را نمیدانند، همان «قوماً بورا» هستند؛ ما مسلمانان نباید به آنجا برسیم. قرآن میتواند انسان را هدایت کند؛ از انسانِ «لفی خسر» برساند به انسانی که «انّک کادحٌ الی ربّک کدحاً فملاقیه»؛ به سوی خدا حرکت و صیرورت پیدا کند و با او ملاقات نماید. این حج، مظهر این قرآن است. ایمان خالصانهی مؤمنین طول تاریخ اسلام، از این قرآن ناشی شده است؛ این را باید قدر دانست. مثل همهی ذخایر دیگر ما، این ذخیره هم مورد تهاجم است. اینهایی که میبینید در مراسم حج دنبال اختلافافکنی، فتنهانگیزی و ترویج افکار موهوم و خرافی و متحجّر خود هستند، همان سرانگشتهای دانسته یا نادانستهای هستند که این ذخیره را نابود میکنند و از بین میبرند. کسانی که نمیگذارند شوکت و شکوه و عزّت و عظمت این وحدت به چشم امّت بزرگ اسلامی منعکس شود و بازتاب پیدا کند، جزو کسانی هستند که این ذخیره را نابود و ضایع میکنند. کسانی که نمیگذارند وحدت و شکوه عظیم امّت اسلامی، آن هم در راه خدا- نه عظمت به عنوان تفاخر، نه عظمت به عنوان استعمار و تحقیر دیگر ملتها، نه عظمت به عنوان جنگافروزی علیه ضعفای عالم؛ بلکه عظمت در جهت ارزشهای الهی و در راه توحید- به دنیای اسلام منعکس شود، به بشریت ظلم میکنند. امروز دنیای اسلام بر اثر نادیده گرفتن این ذخیرهی عظیم الهی ضربه میخورد.
آنچه مهم است، این است که ما امید و توکّل و حسن ظنّ خودمان را به خدا، به این دین، به این معارف و به این احکام از دست ندهیم. اصل این است. آنچه که مایهی پیشرفت است، رسوخ ایمان و امید و اطمینان است. دشمن میخواهد این را متزلزل کند. مراقب باشید؛ بخصوص شما خواص، شما مسئولان، شما روشنفکران، شما گویندگان، شما علمای محترم و دانشگاهیان محترم. ببینید که دشمن میخواهد ایمان و امید و اطمینان را متزلزل کند. شما وظیفهتان این است که ایمان و امید و اطمینان را مستحکم کنید؛ بقیهی کار را خودِ این دین با آن قدرت و این ایمان اسلامی با آن توانایی، انجام میدهد. ما دنبالهی جریان دین حرکت میکنیم؛ نه اینکه ما بخواهیم این جریان را راه ببریم؛ مگر ما چه کسی هستیم؟! دشمن خیال میکند که این جریان به اشخاص وابسته است. بنده و امثال بنده چه کسی هستیم که بخواهیم این جریان را راه ببریم؟! این جریان است که ما را هم با خود میبرد. به فضل الهی، این جریان حادث شده و پیش آمده است؛ متوقّف شدنی هم نیست؛ دشمن هم بیخود خود را معطّل میکند. فضل پروردگار از اوّل انقلاب شامل حال ما بوده است و ما بهوضوح دست قدرت الهی را دیدهایم؛ بهوضوح تفضّلات حضرت بقیة اللّه الاعظم أرواحنا له الفداء را دیدهایم و حس کردهایم و در قضایای گوناگون، همان چیزی که به ما وعده داده شده است «کزرع اخرج شطئه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه»؛ و مصداق آن، همین حرکت شما مردم مسلمان است تحقّق پیدا کرده است.
روح سوءظن و بدبینی نسبت به افراد را در نظام اسلامی از بین برد. سوءظن، متعلق به نظام غیر اسلامی است. وقتی شر و ظلم، غالب و حاکم است؛ وقتی در جامعه، غیر خدا زمام امور را به دست دارد؛ روایت داریم که حسن ظن، سادهلوحی است و به هر پدیدهای، باید با چشم تردید و سوءظن نگاه کرد. اما آنوقتی که غلبه با حق است، حکومت متعلق به خدا و بندگان اوست و راه، راه صراط مستقیم دین است، در اینجا باید سوءظنها را کنار گذاشت و حسن ظن داشت؛ مگر آنکه برای انسان چیزی ثابت بشود. این، آن تکلیف اسلامی است.
مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایای مختلف، با برادران مسئول مینشستیم و فکرهایمان را تبادل میکردیم و مشکل را در مجموعهیی میگذاشتیم و خدمت امام (ره) میبردیم و او بود که با نظر صایب و ارادهی قوی و ایمان و توکل بینظیر خود، مشکل را حل میکرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسی را در این حد از توکل و حسن ظن به خدا ندیده و نشنیدهام. او، مشکل را حل و گره را باز میکرد. امروز، این پدر خانواده و آن متّکای محکم و کسی که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات، به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست.
امام خصوصیات ممتاز فردی خیلی داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردی یک انسان- هرچه هم بالا- متکی باشد. شجاعت و آگاهی و عقل و تدبیر و دوراندیشی امام بسیار ممتاز بود- در اینها هیچ شکی نیست- اما توفیقاتی که آن بزرگوار به دست آورد، خیلی بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آیندهنگری زیاد یک انسان متکی باشد. آن توفیقها از جای دیگر نشأت میگرفت، که در درجهی اول از اخلاص او ناشی میشد؛ «مخلصین له الدّین». مخلص خدا بود و کار را فقط برای او- و لا غیر- انجام میداد. لذا اگر همهی دنیا هم در مقابل او قرار میگرفتند و از او چیزی میخواستند که مورد رضای خدا نبود، انجام نمیداد. در درجهی دوم، توکل و حسن ظن به خدا داشت. هیچ کاری در نظر او خارج از قدرت الهی نبود. کارهای بزرگ، حرکتهای عظیم، کندن کوههای راسخ و جبال راسیات برای او میسور بود؛ چون عقیده داشت که به خدا متکی است و خدا او را کمک میکند؛ و چون به خدا توکل داشت، لذا با حسن ظن مینگریست
نمودار
آخرین مقالات
|