امسال حجّ ما، «حجّ برائت» است، بنا بر تعالیمی که جناب ابراهیم به ما داده. البتّه از اوایل انقلاب برائت وجود داشته؛ از اوّل انقلاب در حج، برائت وجود داشته است، جاری شده است، باید هم بماند و باشد؛ لکن بالخصوص حجّ امسال، حجّ برائت است...
قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَآؤُا مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاءُ اَبَداً حَتّىٰ تُؤمِنوا بِاللَّهِ وَحدَه؛ ببینید، [حضرت ابراهیم علیهالسلام]با یک جماعتی ــ جماعت دشمن ستیزهگر ــ اینجوری برخورد میکند! همان ابراهیمِ رحیم و رئوف و ودود که برای قوم لوط شفاعت میکند، برای عاصیها طلب مغفرت میکند و معتقد است به کفّاری که ستیزهگری ندارند باید نیکی کرد، همین ابراهیم در یک جا هم اینجور محکم میایستد و اظهار برائت میکند: اِنّا بُرَآءُ مِنکُم؛ ما برائت داریم از شما، وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاء؛ بین ما و شما دشمنیِ آشکاری است، ما صریحاً با شما دشمنیم و دشمنی میکنیم. اینها چه کسانی هستند؟ آن کسانیاند که ستیزهگری میکنند. آنوقت، در همین آیهی سورهی ممتحنه، دنبالهی آن آیهای که قبلاً خواندم ــ که این هم باز مربوط میشود به فضای ذهنی حضرت ابراهیم ــ میفرماید: اِنَّما یَنهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَ اَخرَجوکُم مِن دِیارِکُم وَ ظاهَروا عَلىٰ اِخراجِکُم اَن تَوَلَّوهُم؛ با آن کسانی که شما را به قتل میرسانند، با شما میجنگند، شما را از خانه و دیارتان بیرون میکنند یا کمک میکنند به کسانی که شما را از خانه و دیار بیرون کردند، حق ندارید ارتباط برقرار کنید و دست دوستی به اینها بدهید؛ حق ندارید! یعنی باید بینتان دشمنی باشد؛ همان [چیزی] که ابراهیم فرمود: بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاء.
خب امروز در دنیا کیست که با مسلمانها دشمنی میکند، ستیزهگری میکند، آنها را میکشد ــ زنشان را، مردشان را، فرزندشان را ــ و آنها را از خانه و دیارشان بیرون میکند؟ چه کسی است؟ دشمن صهیونیست روشنتر از این در قرآن توصیف بشود؟ فقط هم دشمن صهیونیست نیست: وَ ظاهَروا عَلىٰ اِخراجِکُم؛ کسانی که کمک میکنند به او. چه کسی کمک میکند؟ اگر کمک آمریکا نبود، رژیم صهیونیستی قدرت داشت و جرئت داشت که اینجور وحشیانه با مردم مسلمان، با زن و مرد، با کودک، در آن محیطِ محدود اینجور رفتار بکند؟ نمیشود با این دشمن با روی خوش برخورد کرد؛ نمیشود با آنها با ملایمت رفتار کرد؛ چه آن که مباشر قتل است، چه آن که معاون قتل و پشتیبان قتل است، چه آن که خانه را ویران میکند، چه آن که از ویرانکنندهی خانه پشتیبانی میکند: وَمَن یَتَوَلَّهُم فَاُولٰئِکَ هُمُ الظّالِمون؛ اگر کسی با اینها دست دوستی داد، ستمگر است، ظالم است؛ اَلا لَعنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمین. نصّ قرآن، آیات قرآن اینها است. پس امسال برائت از همیشه بارزتر است. حجّ امسال، حجّ برائت است.
هر چه میتوانید در مسجدالحرام، در مدینهی منوّره آن عملی را که خدای متعال دوست میدارد که عبارت است از آن عمل مخلصانه و نگاه مخلصانه و تضرّع الی الله تعالیٰ، این را تکرار کنید، زیاد کنید، افزایش بدهید. اَللهُمَّ ارزُقنی حُبَّکَ وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یوصِلُنی اِلیٰ قُربِک؛ عملی که ما را به خدا نزدیک میکند؛ [مثل] همین تضرّع و همین توجّه و ادعیهای که وارد شده. یا ادعیهای که مخصوص آنجا هم نیست، [مثل] همین دعای کمیل؛ این [خواندن] دستهجمعی دعای کمیل بسیار کار خوبی است؛ مسئولان محترم با طرفهای مسئول در آن کشور صحبت کنند، تفاهم کنند، توافق کنند که این [کار] انجام بگیرد. این، این بخش مثبت قضیّه، [یعنی] بخش تقرّب الی الله؛ آن طرف هم بخش برائت از مشرکین، و این حرکت عظیمی که وجود دارد و ادامه دارد و باید ادامه پیدا کند.
حجّ ابراهیمی، پدیدهی شکوهمند اسلام در برابر این جاهلیّت مدرن است؛ دعوت به اسلام و نمایش نمادین زیست جامعهی اسلامی است. جامعهای که در آن همزیستی مؤمنان، در حرکتی پیوسته بر گرد محور توحید، برترین نشانه است؛ دوری از تنازع و تعارض، دوری از تبعیض و امتیازات اشرافی، دوری از فساد و آلودگی، شرط لازم است؛ رمی شیطان و برائت از مشرکان و آمیختگی با فرودستان و کمک به مستمندان و برافراشتن شعائر اهل ایمان، در شمار وظایف اصلی است؛ و دست یافتن به منافع و مصالح عمومی همراه با یاد خدا و شکر او و بندگی او، هدفهای میانی و نهایی است. این تصویر اجمالی از جامعهی اسلامی در آئینهی حجّ ابراهیمی است؛ و مقایسهی آن با واقعیّت جوامع غربی پر ادّعا، دل هر مسلمان با همّت را لبریز از شوق به تلاش و مبارزه برای رسیدن به چنین جامعهای میسازد.
آئین برائت که به معنی بیزاری از همهی بیرحمیها و ستمها و زشتیها و فسادهای طواغیت هر زمان و ایستادگی در برابر زورگویی و باجگیری مستکبران دورانها است، یکی از برکات بزرگ حج و فرصتی برای ملّتهای مظلوم مسلمان است. امروز برائت از جبههی شرک و کفر مستکبران و در رأس آن آمریکا، به معنی برائت از مظلومکشی و جنگافروزی است؛ به معنی محکوم کردن کانونهای تروریسم از قبیل داعش و بلکواتر آمریکایی است؛ به معنی نهیب امّت اسلامی بر سر رژیم کودککش صهیونیست و پشتیبانان و کمککنندگان آن است؛ به معنی محکومیّت جنگافروزیهای آمریکا و دستیارانش در منطقهی حسّاس غرب آسیا و شمال آفریقا است که رنج و مرارت ملّتها را به نهایت رسانده و هر روزه مصیبتهای سنگینی بر آنان وارد کرده است؛ به معنی بیزاری از نژادپرستی و تبعیض بر اساس جغرافیا و نژاد و رنگ پوست است؛ به معنی بیزاری از رفتار استکباری و خباثتآمیز قدرتهای متجاوز و فتنهانگیز دربرابر رفتار شرافتمندانه و نجیبانه و عادلانهای است که اسلام، همه را به آن دعوت میکند.
برائت از مشرکین؛ اگر چنانچه روی مسئلهی برائت تکیه میکنیم و اصرار میورزیم و آن را انجام میدهیم -که باید به بهترین وجهی انشاءالله همهساله انجام بگیرد- این به خاطر این است که یک فریضهی اسلامی است؛ أَنَّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ المُشرِکینَ وَ رَسولُه؛(۵) مؤمنین هم «بُرَآءِ» از مشرکینند؛ إِنَّا بُرَآؤُا مِنکُم وَ مِمَّا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤمِنُوا بِاللَّهِ وَحدَهُ؛(۶) همهی اینها مال دین است. بله، سیاست است، در عملِ حج کار سیاسی هست، امّا این کار سیاسی عیناً همان تکلیف دینی است، عیناً همان عبادت است؛ ببینید که اینها جزو نکات مهمّی است. بله، اینکه بیایند منع کنند از این حرکات سیاسیِ این جوری، آن هم یک عمل سیاسی است، منتها سیاست غیر دینی، سیاست ضدّدینی؛ اینکه بگویند در حج حق ندارید به آمریکا بگویید بالای چشمت ابرو است، این [هم] یک حرکت سیاسی است، منتها حرکت سیاسی شیطانی است، حرکت سیاسی غیر اسلامی است. امّا اینکه شما آنجا ابراز برائت کنید از هر مشرکی، از هر ضدّاسلامی، این هم حرکت سیاسی است، منتها سیاستی که عین دین است؛ این سیاستِ دینی است.
حج، در این مکان و در این محدودهی زمانی، همیشه و در همهی سالها، با زبان رسا و منطق آشکار، مسلمانان را به اتّحاد فرامیخواند. و این در نقطهی مقابلِ خواست دشمنان اسلام است که در همهی دورانها و بویژه در این دوران، مسلمانان را به صفآرایی در برابر یکدیگر تشویق میکردهاند و میکنند. امروز به رفتار آمریکای مستکبر و جنایتکار بنگرید. سیاست اصلی آن در برابر اسلام و مسلمین، جنگافروزی است. خواست و تلاش خباثتآلود آن، کشتار مسلمانان به دست یکدیگر است. ظالمانی را به جان مظلومانی انداختن، از جناح ظالم پشتیبانی کردن، به دست او جناح مظلوم را بیرحمانه سرکوب کردن، و آتش این فتنهی هولناک را همواره تیزوتند کردن. مسلمانان باید هشیار باشند و این سیاست شیطانی را خنثی کنند. حج زمینهساز این هشیاری است، و این است فلسفهی برائت از مشرکان و مستکبران در حج.
کعبه متعلّق به همه است. اعتقاد ما این است که ملّت ایران بعد از پیروزی انقلاب، به برکت هدایت امام بزرگوار، یک معنای جدیدی از حج را فهمید، کشف کرد، درک کرد. از سال اوّلی که انقلاب پیروز شد و کسانی رفتند حج و امام بزرگوار پیام دادند، مفاهیم جدیدی از حج برای ملّت ایران آشکار شد و روشن شد و دنبال آن مفاهیم را گرفت و حرکت کرد؛ حجّ همراه با برائت، حجّ همراه با تفاهم با مسلمین، حجّی که مظهر «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» و «رُحَماءُ بَینَهُم» است.
حضرت آیتالله خامنهای، تعطیل یا محدود کردن ظرفیتهای ارتباطی ایران با مردم در حج، همچون دعای کمیل، مراسم برائت، اجتماعات و همایشهای تبلیغی را ترفند دولت سعودی علیه جمهوری اسلامی خواندند و افزودند: امروز در دنیای اسلام، تعداد بیشماری از نخبگان مایل به شنیدن حقیقت از زبان جمهوری اسلامی هستند، بنابراین باید مسائل مهمی همچون استکبارستیزی، افشای ماهیت غرب، برائت از دشمنان اسلام و مضامین بلند دعای کمیل را با ادبیات نافذ، لحن خوب و استدلال عمیق از طریق ابزارهای نوین تبلیغاتی به مخاطبان منتقل کنید.
حضرت آیتالله خامنهای، تعطیل یا محدود کردن ظرفیتهای ارتباطی ایران با مردم در حج، همچون دعای کمیل، مراسم برائت، اجتماعات و همایشهای تبلیغی را ترفند دولت سعودی علیه جمهوری اسلامی خواندند و افزودند: امروز در دنیای اسلام، تعداد بیشماری از نخبگان مایل به شنیدن حقیقت از زبان جمهوری اسلامی هستند، بنابراین باید مسائل مهمی همچون استکبارستیزی، افشای ماهیت غرب، برائت از دشمنان اسلام و مضامین بلند دعای کمیل را با ادبیات نافذ، لحن خوب و استدلال عمیق از طریق ابزارهای نوین تبلیغاتی به مخاطبان منتقل کنید.
این مسئلهی برائت که ما روی آن اینهمه تأکید کردیم و امام بزرگوار به این مضمون گفتند که قبول ندارند حجّ بیبرائت را، رازش این است. در حج، امّت اسلامی میتواند مواضع صحیح و مورد اتّفاق و قبول خود را بیان کند؛ مورد قبول و اتّفاق چه کسی آقا؟ ملّتها، شعوب. دولتها ممکن است جور دیگری فکر کنند، جور دیگری عمل بکنند -که میبینیم خیلی از دولتهای مسلمان متأسّفانه راهی غیر از خواست ملّتهایشان در پیش میگیرند و حرکت میکنند- امّا دل ملّتها چیز دیگر است. اینجا جایی است که ملّتها میتوانند موضع خود را در قضایای مختلف ابراز کنند.
الان قضیّهی مسجدالاقصی مطرح است، قضیّهی قدس مطرح است؛ این قضیّهی کوچکی نیست. صهیونیستها جری شدهاند، گستاخ شدهاند، به خودشان حق دادهاند که بر صاحبان مسجدالاقصی -یعنی بر مسلمانها- سخت بگیرند؛ یک روز در را ببندند، یک روز مانع ایجاد کنند، یک روز یک عدّهای را بگذارند [وارد شوند] و یک عدّهای را نگذارند، شرط سِنّی بگذارند و ازاینقبیل کارها؛ اینها گستاخی است، اینها پُررویی است، اینها وقاحت است از سوی رژیم غاصب و جعلی صهیونیست. خب معلوم است که دل ملّت اسلام به یاد مسجدالاقصی میتپد. اینجا جای ابراز موضع است؛ حج یک چنین ظرفیّتی است، حج این است. کجا امّت اسلامی بهتر از بیتاللهالحرام و مکّه و مدینه و عرفات و مشعر و منا پیدا میکند برای اینکه اظهار کند که ملّتها دربارهی فلسطین و دربارهی مسجدالاقصی چه میگویند و چه میخواهند و چهجور فکر میکنند؟ کجا بهتر از اینجا؟ حج یک چنین ظرفیّتی دارد. در مورد دخالتهای آمریکا، در مورد حضور شرارتآمیز آمریکا در کشورهای اسلامی و در منطقهی ما و راه انداختن این جریانهای تکفیری و تروریستی و مانند اینها -که شرترینِ همهی این دستگاههای تروریستی هم خود رژیم آمریکا است؛ از همهی اینها خبیثتر، خود او است- جای اظهار موضع نسبت به اینها کجا است؟ حج بهترین جا است برای اینکه امّت اسلامی -همه، از همهی کشورها- بتوانند ابراز موضع کنند، ابراز عقیده کنند؛ یک چنین ظرفیّتی است حج؛ این را باید قدر دانست، باید دنبال این بود؛ این یک مطلب.
حجّ ابراهیمی که اسلام به مسلمانان هدیه کرده است، مظهر عزّت و معنویّت و وحدت و شُکوه است؛ عظمت امّت اسلامی و اتّکاء آنان به قدرت لایزال الهی را به رخ بدخواهان و دشمنان میکِشد و فاصلهی آنان را با منجلاب فساد و حقارت و استضعافی که زورگویان و قلدران بینالمللی بر جوامع بشری تحمیل میکنند، برجسته میسازد. حجّ اسلامی و توحیدی، مظهر «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» است؛ جایگاه برائت از مشرکان و الفت و وحدت با مؤمنان است.
حج و اجتماعات پُرشکوه آن، برترین جایگاه ظهور و تبادل این تکلیف تاریخی است؛ و فرصت برائت که باید با شرکت همهی حجگزاران از همهجا مغتنم شمرده شود، یکی از گویاترین مناسک سیاسی در این فریضهی جامعالاطراف است.
اینکه فرمودند: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِی الحَجّ، مراد از "لا جدال" جدال با دشمن نیست؛ اتّفاقاً حج مظهر جدال با دشمن است. بعضی از کجبینها و بددلها خواستهاند اینجور بگویند که "لا جدال فی الحجّ"؛ شما چرا در حج مراسم برائت برپا میکنید؟ این جدالی که در برائت هست، جدال با شرک است، جدال با کفر است؛ این جزو اساسیترین خطوط حیات اسلامی است؛ آن جدالی که در حج نباید باشد، جدال برادران با یکدیگر است، جدال مؤمنین با یکدیگر است، جدال دلهای معتقد به توحید با یکدیگر است؛ این جدال نباید باشد. باید سعی بکنیم که نه فقط جدال زبانی نداشته باشیم، تنافر قلبی هم نداشته باشیم؛ درست عکس آن چیزی که امروز دشمنان اسلام درصدد ایجاد آن در جامعهی اسلامیاند؛ این را توجّه داشته باشید.
که ملتقاى مسلمانان، وجود مبارک پیغمبر است. یعنى آنجائى که همهى مسلمانان، فرقههاى مختلف، نحلههاى مختلف، مذاهب و عقاید مختلف به هم میرسند و همه بر یک حقیقت اذعان و اعتراف میکنند، وجود مقدس خاتمالانبیاء است. در اینجا دیگر سنى و شیعه و فِرق مختلف و معتدل و متوسط و تندرو و اینها دیگر معنا ندارد. نسبت به این مرکز، نسبت به این محور، نسبت به این قطب عقاید الهى و اسلامى، همه با دل و جان متفق و متحدند. امروز این در دنیاى اسلام دارد نشان داده میشود؛ این را باید مغتنم شمرد. اینجاست که «برائت از مشرکین» در حج معنا پیدا میکند. حج جائى است که مسلمانها از همهى دنیاى اسلام در آنجا جمع میشوند. فرهنگهاى مختلف، نژادهاى مختلف، زبانهاى مختلف، صنوف لغات و لحنها و لهجههاى گوناگون - به تعبیر امام حسین (علیهالسّلام) در دعاى مبارک عرفه - همه در آنجا مجتمعند، متفقند. این وحدت که شکل جسمانى و مادى آن در اجتماعات بزرگ حج دیده میشود، باید عمق پیدا کند؛ همه احساس کنند که در مقابل یک خطر قرار دارند، در مقابل یک دشمن قرار دارند؛ همه از عمق وجود، نسبت به این دشمن برائت بجویند. معناى برائت از مشرکین در حج، اینجا ظاهر میشود.
سى سال از انقلاب ما مىگذرد. هر سال آن کسانى که سالگرد انقلاب را مجسم کردند، برجسته کردند، جشن گرفتند، آحاد مردم بودند. میلیونها مردم هر سال 22 بهمن در سرتاسر کشور به خیابانها مىآیند؛ آنها اعلام مىکنند عید انقلاب را، سالروز انقلاب را، یادبود انقلاب را. این معنایش چیست؟ این معنایش این است که انقلاب، قائم به ایمانهاى آحاد مردم است؛ مخالفین با انقلاب، مخالفین با نظامِ برآمدهى از انقلاب، با مردم روبهرو هستند، با مردم طرفند. سرّ اینکه آنها موفق هم نمىشوند، همین است؛ و الّا هیچ نظام سیاسىاى نیست که نشود آن را با روشهاى سیاسى یا امنیتى متزلزل کرد؛ یک قوىترى مىآید، آن را متزلزل مىکند. اما نظامى که متکى به مردم است، مخالفینش هرچه از لحاظ امنیتى و نظامى و ثروت و اقتصاد و اینها قوىتر هم باشند، نمىتوانند این نظام را متزلزل کنند؛ سرّش هم این است که این نظام متکى به مردم است، متکى به ایمانهاست، متکى به همان عاملى است که اصل این نظام را به وجود آورده است؛ این خیلى چیز مهمى است.
سعى مىکنند- کمااینکه امسال در تجربههاى گوناگون دیده شد- هر مراسمى که متکى به انبوه حضور مردمى است، اگر بتوانند، این را به نحوى خراب کنند. روز قدس که براى ضدیت با اسرائیل است، شما مىبینید یک گروه معدودى، یک گروه فریبخوردهاى پیدا مىشوند، علیه مسئلهى فلسطین و به نفع اسرائیل شعار مىدهند؛ روز سیزده آبان که روز معارضهى ملت ایران و برائت و نفرت ملت ایران از استکبار آمریکائى است، مىآیند علیه این حرکت، علیه نظام جمهورى اسلامى، علیه اسلامیت شعار مىدهند! این معنایش چیست؟ این معنایش این است که دشمن نظام جمهورى اسلامى از این حضور خالصِ پرانگیزهى مردمى وحشت دارد؛ این حضورى که مشتمل است بر تمام گرایشهاى موجود در میان مردم، سلائق سیاسى گوناگون. ملت ایران متحدند، ملت ایران جهتگیریشان روشن است؛ مىخواهند این جهتگیرى متحد را، این حرکت منسجم را در تبلیغاتِ خودشان متفرق نشان بدهند؛ ملت ایران را گروه گروه شده و دسته دسته شده و در مقابل هم در مسائل اصولى و اساسى معرفى کنند. هدف، این است؛ با این باید مقابله کرد.
توصیهى مؤکد اینجانب به عموم حاجیان سعادتمند و بخصوص به علماء و خطباء کشورهاى اسلامى که در این میعاد الهى حضور یافتهاند و به خطباء جمعهى حرمین شریفین، آن است که با فهم درست مسئله، وظیفهى امروزى و فورى خود را بازشناسند. با همهى توان، توطئهى دشمنان اسلام را براى مستمعان خود بازگویند و مردم را به الفت و اتحاد فراخوانند. از هرآنچه به سوءظن مسلمانان به یکدیگر مىانجامد، به جِدّ بپرهیزند و هرچه انگیزه و فریاد دارند بر سر مستکبران و دشمنان امت اسلامى و رأس فتنهها یعنى صهیونیسم و امریکا فروریزند. و برائت از مشرکین را در قول و عمل به ظهور رسانند.
حضور در مراسم برائت تبلیغ بزرگى است. نفس این حضور، تبلیغ است. این نشاندهندهى این است که حج را با همهى ابعادش، به صورت یک بستهى کامل، شما قبول کردید.
در حج توحید است. توحید خودش دو جزء است: یکى اللَّه است، یکى لا اله غیر اللَّه است؛ یکى اثبات است، یکى نفى است. مظهر توحید، حج است؛ اثبات ولایت اللَّه و نفى ولایت غیر اللَّه. این همان برائت است.
حضرت محمد مصطفى صلى الله علیه و آله در برابر مستکبران زمان و خداوندانرا زر و زور، پرچم توحید را برافراشت و بیزارى از طاغوت را در کنار ایمان به خدا، شرط نجات و رستگارى شمرد: فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقى ..حج، بازخوانى و فراگیرى این درسهاى بزرگ است. برائت از مشرکان و بیزارى از بتها و بُتگران، روح حاکم بر حجّ مؤمنان است. جاى جاىِ حج، نمایشگر دل سپردن به خدا و سعى و تلاش در راه او، و برائت از شیطان و رمى و طرد او و جبههگیرى در برابر اوست. و جاى جاى حج، مظهر اتحاد و انسجام اهل قبله و رنگباختنِ تفاوتهاى طبیعى و اعتبارى، و برجسته شدن وحدت و برادرى حقیقى و ایمانى آنها است.
اینها درسهائى است که ما مسلمانان از هر نقطهى جهان باید فراگیریم و بر اساس آن براى زندگى و آیندهى خود برنامهریزى کنیم.
امروز برائت از مشرکان نداى قلبى و فطرى همهى ملتهاى مسلمان است. موسم حج تنها نقطهئى است که این ندا مىتواند از سوى همهى این ملتها با صداى بلند طنین افکند.
یک مسئله هم مسئلهى «برائت» است. قضیهى برائت از کفار و مشرکین بسیار مهم است. باید همهى ملتهاى مسلمان در این کار پیشقدم باشند. به نظر ما خود عربستانیها باید در این قضیه پیشقدم شوند. آن کسانى که میزبان حجند، آنها این کار را باید بکنند. بیش از آنکه میهمانان ایرانى یا میهمانان سایر کشورها درصدد این کار باشند، این تکلیف آنهاست. شکى نیست که استکبار جهانى با دنیاى اسلام بد است. این بد بودن، فقط هم بغض نیست؛ بلکه ابراز بعض و دشمنى کردن است؛ نه اینکه دشمنند و نشستهاند کنار تماشا مىکنند؛ نه، دشمنى هم مىکنند. قصدشان این است که دنیاى اسلام را بهکلى از حقیقت اسلام خالى کنند؛ این دیگر حرفى نیست که احتیاج به اثبات و استدلال داشته باشد. این را همهى مسلمانهایى که چشمشان باز است، مشاهده مىکنند. اینها دشمن مسلمانهایند. مایلند اسلام نباشد تا بتوانند بر این ملتها سلطه پیدا کنند؛ اسلام نباشد تا بتوانند بر منابع آنها تسلط پیدا کنند؛ تا بتوانند فرهنگ خودشان را در آنجا رایج کنند، آنها را به بخش درجهى دو از ملتهاى خودشان تبدیل کنند؛ بخش درجهى دو و پایین از ملتهاى خودشان.
وقتى یک ملتى، فرهنگ یک ملت دیگر را قبول کرد، همین مىشود؛ مىشود جزوى از آن ملت، منتها مثل بچهى ناتنى، مثل جماعتِ درجهى پستتر. هم برطبق میل آنها رفتار مىکند، هم مثل خود آن ملت از طرف آن ملت، تحویل گرفته نمىشود. اشتباهِ این کسانى که سعى کردند رفتار فرنگىها را در همهى امورشان تقلید کنند، اینجا بود. نفهمیدند که با تقلید رفتار یک قوم و یک ملت و یک فرهنگ، مثل آنها و جزو آنها نمىشوند؛ بلکه تابع آنها و درجهى دو آنها مىشوند. استکبار نسبت به دنیاى اسلام همیشه این را خواسته است.
مانع عمده اسلام است. با اسلام بدند به این دلائل؛ و دشمنى مىکنند با اسلام؛ اینکه دیگر جاى تردید نیست. این دشمنى در شکلهاى استکبارى، صهیونیستى، خشن، خونین، بىرحمانه و سبعانه هم هست. خوب، آیا جا ندارد مسلمانها نسبت به این رفتار، موضع خودشان را ابراز کنند؟! ما که نمىخواهیم از مکه لشکر راه بیندازیم برویم به سمت یک کشورى، آنجا بجنگیم؛ مىخواهیم اعلام موضع کنیم. مسلمانها بگویند که موضعشان در مقابل این غزو استکبارى و صهیونیستى چیست. جایش کجاست اگر بخواهند اعلام موضع کنند غیر از مکه؛ غیر از این مجامع عظیم و میقات عظیم امت اسلام. جایش همانجاست. همه باید بکنند؛ همهى ملتها و همهى رؤساى کشورها، اگر به این حقیقت توجه کنند و وجدان بیدارى وجود داشته باشد. اگر آنها نمىکنند، ما مىکنیم. ما کار خودمان را تعطیل نمىکنیم به خاطر اینکه دیگران به این وظیفه عمل نمىکنند؛ این بسیار مهم است. فقط هم اعلام موضع است؛ این، بیان موضع یک کشور است؛ آن هم با استدلال و منطق. سعى بشود این حقیقت به ملتهاى مسلمان تفهیم بشود. در این ارتباطاتى که وجود دارد، این معنا روشن بشود که ما هدفمان از این اعلام برائت چیست و معناى این اعلام برائت چیست؟ اینها تدوین بشود، نوشته بشود، با لغت متناسب و قابل فهم بیان بشود و در اختیار حجاج کشورهاى اسلامى گذاشته بشود.
امروز در دنیا شوق به اسلام ناب روز به روز بیشتر مىشود. از اول انقلاب تا به حال، روز به روز این شوق بیشتر شده است و کمتر نشده است. خیال مىکردند که انقلاب مثل شعلهاى بود که بلند شد و بعد هم نشست، تمام شد؛ یک عده آدمهاى سطحى و ظاهرنگر اینطور خیال مىکردند. شنیدید که در این چند سال گذشته چه تعبیراتى در این زمینهها بود: انقلاب تمام شد، انقلاب فراموش شد، موزهاى شد. نمىفهمیدند که آن شعله وقتىکه شما نگاه مىکنید مىبینید فرونشسته است، تازه نوبت آن آتشگیرههاى سنگین و ماندگارى است که با آن شعله روشن شده و آنها در طول زمان، خاموش شدنى نیست.
امروز در دنیاى اسلام نفرت از استکبار، نفرت از امریکا بالخصوص و نفرت از صهیونیستها و رفتارهاى آنها روز به روز بیشتر شده است. فقط نفرت هم نیست، احساس میل به اقدام در مسلمانها زیاد شده است. لذا شما در فلسطین این قضایا را مشاهده مىکنید. البته فلسطین، همان فلسطین پنجاه سال پیش است که آن را گرفتند و تصرف کردند؛ ببینید حالا به چه مجموعهى نیرومند و قوىاى تبدیل شد که امریکا و صهیونیستها با همدیگر نمىتوانند علاج کنند؛ در حالى که آن ملت هیچچیز هم ندارند و تحت محاصرهى شدید هستند. این همه دارند روى فلسطین فشار مىآورند. روزانه دارند کشتار مىکنند و فاجعهآفرینى و جنایت مىکنند؛ اما از عهدهى آنها برنمىآیند. یک نمونهى بارزش همین حادثهى عجیب و معجزهآساى لبنان بود. آنها خیال مىکردند لبنان ضعیفترین حلقهى کشورهاى دنیاى اسلام است؛ اما معلوم شد که یکى از قوىترین حلقههاست؛ دیدید لبنانیها چه کردند، چه کرد حزب اللّه!
عراق جور دیگرى و افغانستان هم یکجور دیگر. در تمام این منطقه، مسلمانها، جوانهاى مسلمان و انگیزههاى اسلامى رو به رونق بیشتر است. حالا که این هست، باید مسلمانها تشویق بشوند به اینکه این اعلام موضع را- که برائت است- روز به روز بیشتر کنند.
برادران و خواهران مسلمان!
تضمینکنندهى همهى هدفهاى بزرگ امّت اسلامى، توکل به خداوند و اعتماد به وعدهى حتمى قرآن و تحکیم اتّحاد اسلامى است، و فریضهى حج با مایهى غنى و کارساز «ذکر اللّه» و با اجتماع متراکم و عظیم مسلمانان در مناسک آن، مىتواند نقطهى آغاز و سکوى پرش این نهضت فراگیر باشد. و برائت در قول و عمل از سردمداران کفر و استکبار در این فریضه، الگوى عمل و نخستین گام در این راه گردد.
حج درعینحال، یک حرکت دستهجمعى است. دعوت الهى به حج براى آن است که مؤمنان خود را در کنار یکدیگر ببینند و نمادى از وحدت پیکرهى مسلمین را به چشم خود بنگرند. حج براى تقرب دستهجمعى به خدا و برائت دستهجمعى از شیاطین انس و جن است. تمرین اتحاد و پیوستگى امت اسلامى است. و امت اسلامى هرگز مانند امروز به این برادرى با یکدیگر و برائت علنى از مشرکین و مستکبرین، نیاز نداشته است.
فرصت حج را براى روشنگرى در این زمینهها و اعلام برائت از استکبار و امریکا نباید از دست داد. دنیاى اسلام باید بداند که با چه قضایایى مواجه است. اینها براى دنیاى اسلام باید وسیلهى نشاط و حرکت شود. در تبلیغاتِ آنها اینطور وانمود مىشود که دیگر فایدهیى ندارد؛ استکبار تسلط پیدا مىکند و نمىشود کارى کرد؛ مشت است و درفش. واقع قضیه این نیست. واقع قضیه این است که امت اسلامى یک موجود زنده و توانمند است؛ آنجایى که بخواهد و اراده و اقدام کند، نه قدرت امریکا و نه بالاتر از امریکا، هیچ تدبیرى و کارى علیه او نمىتوانند بکنند. از خداوند متعال مىخواهیم همهى ما را موفق و تأیید کند و به روحانیون محترم کاروانها و دستاندرکاران و مسئولان گوناگون ردههاى مختلف حج توفیق دهد.
گردهمائى میلیونى مسلمانان در حج، پدیدهاى بىنظیر و شگفتانگیز است. همهى ملتهاى مسلمان از همه جاى جهان و از همهى قشرهاى اجتماعى، در این چند روز در خانهى خدا، زادگاه اسلام و پیامبر عظیمالشّأن آن گرد مىآیند و آئینهاى پررمزوراز حج را برپا مىدارند. در این شعائر پرشکوه و پرمعنى، پیوند دلها با خداى بزرگ، پیوند دلها با یکدیگر، حرکت بر محور توحید، سعى و تلاش همگانى، رمى شیطان و برائت از طاغوت، ذکر و تضرّع و خشوع در برابر خدا، و احساس عزت و عظمت در پرتو اسلام، همه در عمل و بهگونهاى نمادین به ملتهاى مسلمان، آموزش داده مىشود؛ و مهربانى و همزیستى با برادران و استحکام و سرسختى با دشمنان، و رها شدن از پیرایههاى خودپرستى و پیوستن به دریاى عزت و عظمت الهى در قالب مناسک حج تجسّم مىیابد.
اینجا اردوگاه بزرگ امت اسلامى، است؛ جایگاه تمرین خدائى و مردمى شدن، از خودهاى دروغین و شرکآلود بیرون جستن، و به «خود» حقیقى و الهى پیوستن. اینجا جایگاه برائت از دیو و دَد و شیطان و پیوستن به جنود رحمان است. جایگاه تجدید عهدِ: ان لا تعبدوا الشیطان و پاسخ به: ان الله بریء من المشرکین و رسولُه است. اینجا محلّ تجلى امت واحدهى اسلامى و مظهر عزّت معنوى و قدرت بشرى مسلمانان است.
حج از یک طرف مظهر معنویت است ارتباط با خدا، آشنا شدن دل با آیات الهى و نزدیک شدن هرچه بیشتر انسان به خدا از یک طرف مظهر وحدت است یکپارچگى امّت اسلام، برداشتن دیوارها و حجابها و پُر کردن درّهها و شکافهایى که یا بهدست دشمن، یا بهوسیلهى تعصّبات و اوهام به وجود آمده است، و نیز ایجاد قدمى به سوى امّت واحدهى اسلامى است و از طرف دیگر مظهر برائت از دشمنان خدا، برائت از مشرکین و ایادى شرک و کفر است. اگر إن شاء اللّه این سه جهت در حج متجسّد و مجسّم شود، حج فایدهى خود را بخشیده است. اوّل، شما و حاجى هستید که از حج بهره مىبرید. در مرتبهى دوم، دنیاى اسلام و جامعهى اسلامى و امّت اسلامى است که این بهره را مىبرد. یکى از خصوصیات حج این است که فضا را معنوى مىکند. الآن فضاى کشور به برکت نزدیکى ایام حج و با رفتن حُجّاج، در شرف معنوىتر شدن است. وقتى حُجّاج برمىگردند، باز بارى از معنویت با خود مىآورند؛ یعنى سوغات روحیه و معنویت. هر وقت سخن از حجّ است، معنویت پراکنده مىشود. باید اینطور باشد.
مردم شهیدپرور و عزیز نجفآباد، نگذارند که افتخاراتشان در دوران انقلاب و سالهاى جنگ تحمیلى، بدست عناصر معلومالحال مخدوش گردد و مىدانم که نخواهند گذاشت. براى ابراز برائت و بیزارى از استکبار جهانى و ایادى داخلى و خارجى آنان فردا اجتماع نماز جمعه را با حضور خود شکوهمند کنید و با شعارهاى کوبندهى خود از کسانى که مىخواهند با امنیت ملّى و هدفهاى انقلابى ملت مسلمان ایران معارضه کنند، بیزارى بجوئید و عزم انقلابى خود را در معرض دید ایادى استکبار بگذارید. عناصر فریب خورده و فتنهگر نیز بدانند که اینجانب اجازه نخواهم داد آنان امنیت و آرامش ملّت ایران را براى هدفهاى خائنانه و حقیر خودشان برهم بزنند و کشور را از راه مستقیمى که بحمد اللّه در آن حرکت مىکند با فتنه و آشوب منحرف کنند، و ملّت ایران با کمک پروردگار و عنایت ولىّعصر أرواحنا فداه همیشه بر دشمنان عنود خود پیروز خواهد گردید. و العاقبة للمتقین.
شناخت دشمن، محصول همهى آن شناختها و متمم و مکمّل آنهاست. بدون آن، دل و ذهن مسلمان، مخزنى بىحصار است که از دستبرد راهزن و خائن و غارتگر، مصون نیست. در خودِ اعمال حج، رَمى جمرات، نماد دشمنشناسى و دشمنستیزى است؛ و پیامبر مکرّم اسلام (صلّى الله علیه و آله)، اذان برائت را در حج سرداد و آیات برائت را از حنجرهى امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در مراسم حج تلاوت فرمود. اگر جهان اسلام و امت اسلامى، روزى از وجود دشمنان جرّار فارغ گردد و چنین چیزى ممکن شود، برائت نیز بىفلسفه خواهد بود. ولى با وجود دشمنها و ستیزهگریهاى کنونى، غفلت از دشمن و بىمبالاتى به برائت، خطایى بزرگ و پُرخسارت است.
شناخت دشمن در حج، به معنى شناخت این روشها و انگیزههاى آن، و برائت در حج، به معنى افشاى توطئهى دشمن و اعلام بیزارى از آن است.
اگر رهبر این انقلاب، مردى مثل آن انسان معنوى، آن عارف خالص پاکباختهى دلسوخته نبود، این انقلاب هم به این جاها نمىرسید. هرچه هم عاقلانه و حکیمانه حرکت مىشد، اینگونه نمىشد. پشتوانه و مغز معناست که قشر مسائل اجتماعى و فردى و سیاسى و غیره را جان مىدهد و رنگ و جلا مىبخشد. بدون آن نمىشود. مایهى اصلى، معنویت و ارتباط با خدا و توجّه به خداست. لذا در حج به این بخش هم بایستى حد اکثر اهتمام شود. نه اینکه ما مىگوییم ارتباط برقرار کنیم، کار سیاسى بکنیم، برائت راه بیندازیم، تبلیغ مسائل گوناگون جمهورى اسلامى را بکنیم؛ اما به گریه و شبزندهدارى و تضرّع و ختم قرآن و استضائه از آن خورشید معنویت و از آن کورهى گداختهى عشق و محبّت را نپردازیم. نخیر، اینگونه نیست. اینجا هم پشتوانهى آن است. هر دو جهت مورد نظر است. البته چون بىتوجّهى به جنبهى اجتماعى و سیاسى بیشتر شده است، اینجا یک توجّه ویژه براى آن قسمت لازم است. این را باید توجه داشت.
در یک تحوّل اجتماعى، آن چیزى که آخرتر از همه اصلاح مىشود و تغییر پیدا مىکند، اخلاق است؛ اخلاق، نه به معناى رفتار. البته رفتارهاى افراد با یکدیگر را که عرفاً به آن «اخلاق» مىگویند، آن هم دیر عوض مىشود؛ لیکن منظور ما آن نیست. آن چیزى که از همه دیرتر عوض مىشود، اخلاقیّات و خُلقیّات انسانهاست؛ چه خُلقیّات فردى، چه خُلقیّات جمعى؛ که جمعهاى مختلفِ عالم، خُلقیّاتى دارند: یک قوم به تعصّب معروف است، یک قوم به راحتطلبى شهرت دارد و .... اینها خیلى دیر عوض مىشود. اگر چیز بدى از این قبیل در قومى هست و اخلاق زشتى وجود دارد، خیلى دیر عوض مىشود.اگر شما مىخواهید بر مخاطبانتان تأثیر بگذارید چه آن مخاطبى که این نکتهاى را که عرض کردیم مىداند و چه آن مخاطبى که این نکته را نمىداند باید با اخلاق با آنها مواجه شوید. باید نشان دهید که اخلاقمان تغییر پیدا کرده است. ما باید اثبات کنیم که اسلام در آن بطن البطن جان ما و در آن ژرفاى روح ما نفوذ و رسوخ کرده و به خوردِ جان ما رفته است، و الّا اگر اسم اسلام و ظاهر اسلام و ادّعاى اسلام و ادّعاى جمهورى اسلامى باشد، قبل از ما هم دیگران کردهاند؛ بعد از ما هم کسانى کردهاند و خواهند کرد. خیلى هم ارزش ندارد؛ گاهى اوقات به ضرر هم هست.
اگر بخواهید آن جاذبهى معنوى اسلام، را در طرف مقابل هر مسلمانى در دنیا، حتّى مسلمان غیر عامل که مشتاق اسلام حقیقى است تأمین کنید، این کار با اخلاق اسلامى، رفتار اسلامى، گذشت، حکمت، بلندنظرى، پختگى، انسانیت، خیرخواهى و مروّت امکانپذیر است. در همهى امور هم مىشود این کار را انجام داد.
البته معنایش این نیست که حالا برائت را راه نیندازیم تا خیال کنند ما اهل مروت و اخلاق و سازشیم؛ نه، در جهاد مسلّحانه هم مىشود اخلاق صحیح را اعمال کرد:
حج، مظهرى و نمونهیى از این پشتوانهى عظیم و تمام ناشدنى و غیر قابل شکست را در برابر چشم ما مىگذارد.
اینجاست که معناى حقیقى فریاد برائت در حج آشکار مىگردد؛ و چنین است که غریو دستهجمعى مسلمانان در برائت از مشرکین، در حج روح مىدمد و مضمون مىبخشد.
آیا اکنون هیچ مسلمانى مىتواند در این سخن حکیمانه شک کند که «حج بىبرائت، حج نیست»؟
ملتهاى مسلمان بدانند که اگر باهم باشند، دست خدا با آنها است و دست خدا مقتدرتر از هر پدیدهى قدرتمند در عالم وجود است. و دولتهاى مسلمان بدانند که ملتهاى آنان، قوىترین پشتیبان در مقابله با بیگانگان پرتوقع و متجاوز و غارتگر و بىرحمند. اگر ملتها به صحنه راه داده شوند، اگر به ملتها اعتماد شود، اگر با ملتها صادقانه عمل شود، دولتها آنچنان اقتدارى خواهند یافت که نه در میدان نبرد لازم است از دشمنى بترسند، و نه در عرصهى بناى کشور و زندگى عمومى لازم است به بیگانهاى احساس نیاز کنند.
آرى، حج درست و کامل، حج توحیدى، حجى که منبع عشق به خدا و مؤمنین و برائت از شیطانها و بتها و مشرکین باشد، رشد همهى مشکلات امت اسلامى را ابتدا متوقف و سپس آن را مرتفع مىسازد و منشأ عزت اسلام و شکوفایى زندگى مسلمین و استقلال و آزادى کشورهاى اسلامى از شر اجانب مىشود.
بر پایهى همین درک درست از اهمیت حج بود که پس از پیروزى انقلاب کبیر اسلامى در ایران، مسألهى حج در صدر اقدامات بینالمللى حکومت جمهورى اسلامى قرار گرفت و دولت کریمه، جنبهى سیاستُاللهى این فریضه را که مظهر عزت و قدرت حضرت حق است با جنبهى عبادتُاللهى آنکه جلوه گاه غفران و رحمت ربوبى است، به هم آمیخته، حج امروز را به حج صدر اسلام نزدیک ساخت، و به عنوان نمادى از این همه، مراسم برائت از مشرکین را در حج، بار دیگر زنده کرد و تاکنون با وجود همهى سختگیرىهاى سیاسى و شدت عملهاى ناشى از انگیزههاى غیر اسلامى، این وظیفهى اسلامى را دنبال کرده است.
تقرّب به خدا، ذکر و نماز و تسلیم و احرام و به خود و خدا اندیشیدن و سعى و صفا را مىطلبد و در نهایت زاد و توشهى تقوا را در کولهبار حاجى مىگذارد: «و تزوّدوا فإنّ خیر الزاد التقوى و اتّقون یا أولى الالباب» و اجتناب از شیطان و طاغوت، دل کندن از شهوات و هوسهاى خوارکننده و کمک گرفتن از نیروى صبر و ارادهى خود و نیز نیروى عظیم امت اسلامى را لازم دارد که همانا در حرکت دستهجمعى و همراهى و همدلى و همگامى و همزبانى همگان در طواف و سعى، و وقوف در عرفات و مشعر و منى، و هدف گرفتن دستهجمعى جمرات شیطان و رمى از همه جا و همه سو به آن و ابراز برائت عمومى از آن، حاصل مىشود، و در نهایت، گره خوردن دستها و دلها و عزمهاى مسلمین از همه جاى امت اسلامى به یکدیگر و احساس قدرت و امنیت در سایهى وحدت را پدید مىآورد که: و اذ جعلنا البیت مثابة للنّاس و امنا
اگر حج نبود، یک فرد مسلمان ممکن بود تا آخر عمر، بسیارى از این ملیّتها را نه تنها نبیند، بلکه اسم آنها را هم نشنود. حج، ملتها، رسوم، زبانهاى مختلف و افراد ناآشنا را که اگر دو نفرشان، روزهاى متمادى در نقطهاى باهم باشند، معلوم نیست یکذرّه با یکدیگر انس پیدا کنند، در یک نقطه جمع مىکند و به همهى آنها عمل، ذکر، عشق و هدف واحد مىبخشد.خوب؛ توقّع چیست؟ توقّع این است که دستاورد واحدى پیدا کنند. آن دستاورد واحد چیست؟ چیزى که فضلًا از شخص واحد به همهى ملتها ارتباط پیدا مىکند، نه به یک ملت واحد، چیست؟ آن، عبارت است از چیزى که بین ملتهاست؛ که همان اسلام است. بین ملتهاى صاحب نژادهاى مختلف، که همه مسلمانند، آنچه مشترک است، چیست؟ آن، آرمانها، آرزوها، اهداف و عشقهاى اسلامى است، که اسلام براى آنها معیّن کرده است.
پس، حج مىخواهد این را تأمین کند. چرا عدّهاى این نکتهى واضح را نمىفهمند و باید برایشان تشریح کرد؟! بعضى با وجود تشریح کردن هم نمىفهمند و شقاوت را به حد اعلى رسانده، با این امر واضح و حقِّ صریح، مبارزه هم مىکنند!
شرقى، غربى، سیاه، سفید و صاحبان زبانهاى گوناگون که اینجا جمع شدهاند، چند روز عمل واحدى انجام مىدهند: در یک نقطه عبادت مىکنند، مىخوابند و مىنشینند. این کارها براى یک امر فراملیّتى و فراشخصیتى است. و الّا ممکن بود این اعمال را هرکس در مسجد جامع شهر خودش هم انجام بدهد. چرا مردم را به یک نقطهى خاص کشاندند؟ براى اینکه باهم باشند و باهم بودن را حس کنند و آن چیزى را که فراتر از مجموعههاى ملّى است؛ یعنى مسلمان بودن و وحدت اسلامى را به اینها بفهمانند. آن، همان چیزى است که انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، از روز اوّل تا به حال روى آن تأکید مىکند و مىگوید حج، براى آشنایى مسلمانان با یکدیگر، اتّحاد و تأمین منافع مشترک مسلمانان و احتراز از دشمنان مشترک، یعنى «برائت از مشرکین» است. اینجا چون مرکز اسلام است و لُبّ روح و حقیقت اسلام، توحید است و خانهى خدا، مرکز اقامه و مظهر و نماد و رمز توحید است، لذا شعار، شعار توحیدى است و برائت هم برائت از شرک است. این امر واضحى است. حالا مىگویند: آقا! در کتاب مسئله، کجا نوشتهاند که برائت از مشرکین، جزو واجبات حج است؟ خوب؛ کجا نوشتهاند که حفظ نظام اسلامى، از اوجب واجبات است و اگر کسى این را منکر باشد، اسلام را نفهمیده است؟
عزیزان من! حج را با این دو خاصّه بشناسید. خاصّهى تأثیر شخصى، فردى و معنوى. ایجاد انقلابى در هر دل؛ این هزاران دلى که از اینجا احرام مىبندند و به خانهى خدا، به میعاد و میقات الهى مىروند، تا منقلب، الهى و معنوى شوند و برگردند. دلها از خانهى خودشان احرام مىبندند. دلهاى ذاکر و خاشع. در واقع قبل از میقات، دلها مُحرِمند. این، یک ویژگى بود که قابل اغماض نیست. دومى هم معنا و مفهوم جمعى، اسلامى، امّتى و فراملیتىِ مربوط به امّت اسلام، و عبارت است از اثبات عزّت توحید، نفى شرک، برائت از شرک و مشرکین و داعیان الى الشّرک و مخالفان توحید، به هر شکل و گونهاى که بتوانند. مثل خود حج؛ که «من استطاع الیه سبیلًا.» متوقّف بر استطاعت است. البته دلهاى مؤمنِ پیروان آل محمّد صلى الله علیه و آله، در آن سرزمینها به دنبال یادگارهاى عزیز خودشان هم مىگردند. دنبال یاد ائمّهى مظلوم خودشان که آنجا، پایگاه اشعاع و نورانیّت و درس آنها بوده است.
حضرت حجة الاسلام و المسلمین محمّدى رىشهرى (دام بقاؤه و دامت تأییداته)
با سلام و تحیات وافره، پیام شما را دریافت کردم. با توجه به وضعیتى که اکنون خبر دادهاید، لغو کردن مراسم برائت مورد تأیید اینجانب است.
خداوند جنابعالى و همهى حجاج بیتاللّه الحرام به خصوص حجاج عزیز ایرانى را مشمول رحمت و هدایت خویش قرار دهد و حج آنها را مقبول فرماید.
و السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
در خلال آیات حج، قرآن همه را به برائت از بتهاى مشرکین فرامىخواند «فاجتنبوا الرّجس من الاوثان». این بتها ممکن است یک روز همان بتهاى آویخته بر کعبه باشد، اما بىشک امروز و همیشه، همان قدرتهایى است که حاکمیت بر نظام زندگى آدمى را بهناحق در دست گرفتهاند و امروز واضحتر از همه- قدرت استکبار و قدرت شیطانى امریکا و قدرت فرهنگ غرب و فساد و ابتذالى است که بر کشورها و ملتهاى مسلمان تحمیل مىکنند. البته عالم نمایان وابسته و مزدور حکومتهاى پوشالى اصرار خواهند کرد که خیر، بتها همان منات و لات و هبلاند. همانها که در روز فتح مکه زیر پاى سپاهیان پیروزمند پیامبر بزرگ (صلّى الله علیه و آله) خرد و نابود شدند! مقصود این آخوندالسلطنهها آن است که حج را به زعم خود از هرگونه مضمون سیاسى، تهى سازند! غافل از آنکه همین اجتماع میلیونى مسلمانان از هر گوشهى جهان، در یک نقطه، در یک زمان، خود داراى بزرگترین مضمون سیاسى است. این نمایش امت اسلامى است که در آن اختلافات نژادى و زبانى و جغرافیایى و تاریخى همه رنگ باخته و از همه، یک «کلّ» پدید آمده است. آنان و اربابانشان براى اینکه مسلمین از این واحد بزرگ چیزى نفهمند و فردها احساس «جمع» نکنند، همه گونه دروغ و فریب و سخن باطل به میان آوردهاند و مىآورند تا عرصه را بر دعوتکنندگان به وحدت و منادیان برائت از سردمداران شرک، تنگ کنند. ایران اسلامى خواسته است اگرنه بیشتر، کمترین کارى را که با مضمون حج مناسب است انجام دهد، و آن دعوت مسلمین به اتحاد، و کسب خبرهاى راستِ ملتها از یکدیگر، و ابراز نفرت و بیزارى از سردمداران شرک و فساد است، هرکس با این هدفهاى ارزشمند و والا مقابله کند هرچه بگوید ناحق گفته است: که قرآن در بارهى آن مىفرماید: «و اجتنبوا قول الزّور». قول زور، سخن باطل کسانى است که بد جمهورى اسلامى را مىگویند، زیرا: جمهورى اسلامى حاکمیت دولت صهیونیست بر فلسطین اسلامى را ردّ مىکند و سازش چند فرد فاسد و مطرود با غاصبان را فاقد ارزش مىشمارد، دخالت مالکانهى امریکا بر کشورهاى عربى را محکوم مىکند، خیانت بعضى از سران اسلامى به ملتهاى مسلمان خود را براى خوشامد امریکا و صهیونیستها، زشت مىدارد، مسلمانان را به شناختن قدرت عظیم خود که امروز هیچ ابرقدرتى تاب مقابله با آن ندارد، فرامىخواند، معرفت اسلامى و مقررات شریعت را قادر بر ادارهى کشورهاى اسلامى مىداند، فرهنگ تحمیلى غرب را که مظهر آن برهنگى و مستى و بىایمانى است، براى کشورهاى اسلامى زیانبخش مىشمارد، و کوتهسخن، بر پیروى از قرآن و اسلام پاى مىفشارد. امروز هریک از کشورهاى اسلامى که آشکارا همین سخن را بگوید و همین مواضع را اتخاذ کند، یعنى اسرائیل غاصب را نفى کند، دخالتهاى قلدرانهى امریکا را نفى کند، مىگسارى و بىبندوبارى و فساد جنسى و آمیختگى زن و مرد را نفى کند، خیانت سازشکاران با صهیونیستها را نفى کند، مسلمانان را به وحدت و مقاومت در برابر ابرقدرتها فرابخواند، احکام اسلامى را در حکومت و اقتصاد و سیاست و غیره عملى کند، همین تبلیغاتى که امروز بر ضدّ ایران اسلامى همه جا مىپراکنند، بر ضدّ آن کشور و سران آن عیناً همهى این تهمتها و دشنامها و نارواها را خواهند گفت و خبرگزارىهاى استکبارى و صهیونیستى و رادیوهاى امریکا و انگلیس و پیروان آنها همین بددهنى و یاوهپردازیها را در بارهى آن خواهند کرد. این است قول زور که خداوند آن را همتاى شرک و در کنار آن آورده است. شگفتا که وعاظ السلاطین نیز در بعض مناطق جهان در این کار حرام و ضدّ اسلامى، مقلد تبلیغاتچىهاى امریکا و صهیونیستاند! البته تسلیم مطلق آنان در برابر حکّام جائر که متأسفانه سرنوشت روحانیون بعضى کشورهاى مسلمان است، جایى براى تعجب نمىگذارد! اینک حجّ، نعمت بزرگ خدا در برابر شما است، باید آحاد مسلمین و امّت اسلامى از آن سود ببرند و چنانکه فرموده است: «جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاما للنّاس». از آن براى اقامه و صلاح دین و دنیاى خود بهره گیرند. امروز دین مسلمانان به وسیلهى تهاجم فرهنگى دشمن و ترویج فساد و ظلم و بىایمانى و بىبندوبارى در میان جوامع اسلامى که غالباً با ابتکار قدرتهاى ضدّ اسلامى و به کمک تبلیغات و رسانههاى آنان و غیر آن انجام مىگیرد در خطر است، و دنیاى آنان به وسیلهى سلطهى روز افزون استکبار بر امور کشورهاى اسلامى و فشار و دشمنى مضاعف بر هر دولت یا گروهى که بخواهد افکار را به سوى حاکمیّت واقعى اسلام و استقلال و اقتدار ملتهاى مسلمان متوجه کند. و البته جلودار این تهاجم همهجانبه به اسلام، شیطان بزرگ یعنى دولت ایالات متحدهى امریکا است. هر چشم دقیقى مىتواند دست یا ارادهى آن دولت ضدّ اسلام را در پشت سرِ مصائبى که بر اسلام و مسلمین وارد مىشود، ببیند. در فلسطین اشغالى عمدهترین عامل خیرهسرى و گستاخى صهیونیستها و مهمترین عامل به سازش کشانیدن بیشتر دولتهاى عرب در برابر زیادهطلبى در برابر اسرائیل، امریکا است. بدون پشتیبانى امریکا دولتهاى مرتجع منطقه که به سرسپردگى در برابر امریکا شناخته شدهاند، تبدیل به مدافع دولت غاصب و مدّعى فلسطینیانِ ضدّ سازش، نمىشد و آنهایى که باید طبق وظیفهى اسلامى خود، با اسرائیل مقابله کنند، لباس مقابله با مخالفان اسرائیل را نمىپوشیدند. و بدون حمایت بىقید و شرط امریکا، دولت غاصب نمىتوانست فاجعهى عظیمى مانند کشتار حرم شریف ابراهیمى (علیهالسّلام) را پدید آورده و آنچنان بىدغدغه خود را از عواقب آن برکنار دارد. شبیه این مطلب در مورد مسلمانان بوسنى و هرزگوین نیز صادق است. قتل عام تاریخى مردم گوراژده و سارایوو، به وسیلهى صربها که حقیقتاً در شمار لکّههاى ننگ بشریت در دوران معاصر است، مسئولیت سنگینى بر دوش قدرتهاى مسلّط جهان و بیش از همه امریکاست. اگر دخالت و سیاستگذارى آنان نمىبود، مسلمانان بوسنى در برابر صربهاى مسلّح و مجهّز، از دریافت کمکهاى تسلیحاتى ممنوع و محروم نمىشدند و ملّتى دست بسته و محاصره شده، قربانى مهاجمینى خونخوار و گستاخ و تشویق شده، قرار نمىگرفت. دردآور آن است که امریکا و ناتو پس از این زمینهسازى بىرحمانه براى قتل عام مسلمانان بوسنى، و پس از اینکه سازمان ملل و دبیر کلّ آن را کاملًا در جهت همین سیاست به کار انداختهاند، و پس از نشان دادن علائم رضایت خود از قلعوقمع مسلمانان به دست صربها، و پس از گذشت چند هفته از حملهى سبعانهى مهاجمین به زن و کودک و پیر و جوان مسلمان، و کشته شدن هزاران بىگناه و پدید آمدن محنتى بدان عظمت براى مردم شهر گوراژده. پس از این همه، با تهدید صربها به بمباران هوایى، شکنجه را متوقف مىکنند و آنگاه این را به حساب انساندوستى و صلح دوستى و بىطرفى خود مىگذارند!! آیا اگر جلّادى پس از ساعتها و روزها، شکنجهى شخصى را موقوف کند مىتواند مدعى انساندوستى خود شود و ادامه ندادن شکنجهرا دلیل بیاورد؟؟! همین موضع ظاهراً بىطرف ولى عملًا خصمانه نسبت به مسلمین، در همهى قضایایى که در آن مسلمانان مظلوم، یک طرف قضیه و مورد ستم و فشار دشمنان خود هستند، نیز از امریکا و همدستان اروپایىاش مانند انگلیس دیده مىشود. که نمونهى آن، قضایاى گریهآور کشمیر و محنت شدید مسلمانان قرهباغ و تاجیکستان است. هرجا دولت یا جمعیّتى شعار اسلام مىدهند و براى حاکمیت اسلام تلاش مىکنند، بطور بىقید و شرط مورد اهانت و تهمت و سختگیرى و دشمنىِ خباثتآمیز امریکا قرار مىگیرند، مثال واضح، دولت سودان، نهضت اسلامى الجزائر، حزب اللّه لبنان، حماس و جهاد اسلامى فلسطین، مسلمانان مصر و امثال آنهایند. در همهى این موارد، عناصر استکبار جهانى و بیش از همه امریکا، رفتارى همراه با تعصّب و شبیه رفتارهاى قبیلهیى جوامع قبائلى از خود بروز مىدهند. ماجراى دشمنىهاى کینهتوزانه و همراه با خشم و بىانصافى از سوى امریکا نسبت به ایران اسلامى و البته به فضل و ارادهى الهى، غالباً بىاثر هم خود داستان جداگانهیى دارد که بسیارى در سطح جهان از آن باخبرند. اکنون آیا امت بزرگ اسلامى و رؤسا و سیاستمداران و روشنفکران و علماى دینىِ آن، نسبت به این وضع دردناک مسلمانان در سراسر جهان، هیچ مسئولیتى ندارند؟ آنان که به صدق فرمودهى پیامبر بزرگ اسلام (صلّى الله علیه و آله) که فرمود: «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم»، عقیده دارند آیا براى بروز دادن این اهتمام، جایى بهتر از حجّ بیتاللّه و زمانى مناسبتر از ایّام معلومات سراغ دارند؟ یقیناً بىدلیل نبوده است که پیامبر عظیمالشّأن (صلّى الله علیه و آله و سلّم) براى اعلام برائت از مشرکین که یک عمل کاملًا سیاسى و در چهار چوب سیاست کلّى نظام و دولت اسلامىِ اوّل بود ایّام حجّ را انتخاب فرمود و دستور الهى و قرآنى، اعلام کرد که: «و اذان من الله و رسوله الى النّاس یوم الحجّ الاکبر انّ الله برىء من المشرکین و رسوله فإن تبتم فهو خیر لکم و ان تولّیتم فاعلموا انّکم غیر معجزى الله و بشّر الذین کفروا بعذاب الیم». آرى، حج فریضهیى است که مهمترین گرفتاریهاى سیاسى امت اسلامى در آن و با آن قابل حلّ است. بدین معنى، حج، فریضهیى سیاسى است و طبیعت و خصوصیات آن، این را به روشنى نشان مىدهد. کسانى که این را انکار و بر ضدّ آن تبلیغات مىکنند در واقع با حلّ آن گرفتاریها مخالفاند. بطور خلاصه، حج، فریضهى امت، فریضهى وحدت، فریضهى اقتدار مسلمین، فریضهى اصلاح فرد و جمع و در یککلمه: فریضهى دنیا و آخرت است. آنان که نمىخواهند مضمون سیاسى حج را بپذیرند، در واقع اسلام را دور از سیاست، و دین را از سیاست جدا مىخواهند، شعار جدایى دین از سیاست، همان چیزى است که دشمنان حاکمیت اسلام بر جوامع اسلامى، دهها سال است آن را مطرح کردهاند و امروز که حکومتى بر اساس دین مقدس اسلام در ایران پدید آمده و شوق روز افزون به تشکیل حکومت اسلامى همهى جهان اسلام را فراگرفته است، آن شعار را سراسیمهتر و خشنتر از همیشه مطرح مىکنند، و هرجا مقدّمات تحقّق این هدف فراهم شده باشد، اگر بتوانند با خشونت و جدیتى تمام بر ضد آن وارد میدان مىشوند. حاکمیت اسلام، متضمّنِ مقابله با دخالت مستکبران در کشورهاى اسلامى و نیز مستلزم کوتاه شدن دست وابستگان به این قدرتها و بندگانِ شیطانِ نفس و شیطان استکبار، از ادارهى این کشورهاست. پس طبیعى است که استکبار و وابستگانش و شیطانها و پیروانشان، از آن ناراضى و خشمگین باشند. و به همان اندازه باید مؤمنان به خدا و روز جزا و معتقدان راستین اسلام از آن استقبال و در راه آن مجاهدت کنند
خداى متعال، از همهى ملل مسلمان، جماعتى را دعوت مىکند و به آنها مىگوید: بیایید در این ایام معلوم، دور هم و باهم باشید. «ثم افیضوا من حیث افاض النّاس؛» همه باهم حرکت کنید. همه باهم افاضه کنید، و همه باهم به طواف بپردازید. این اجتماع همگانى براى چیست؟ مسلمان نقاط مختلف دنیا، در یک نقطه گرد هم بیایند که چه کنند؟ دور هم جمع شوند و در سکوت، به صورت همدیگر نگاه کنند و بعد از چند روز هم به اوطان خود برگردند؟! چرا دور هم جمع مىشوند؟ جمع شوند تا اختلافات خود را باهم مطرح کنند؟ این جمع شدن به چه معنى است؟ جواب این است که جمع شدن افرادى از همهى ملتها در یک نقطه، آن هم یک نقطهى مقدّس، فقط مىتواند یک فایده و یک معنا داشته باشد. آن فایده و معنا این است که دور هم جمع شوند تا در بارهى سرنوشت امّت اسلامى تصمیمگیرى کنند و در این مجمع، به حیث امّت، یکقدم خوب برداشته شود و کارى سازنده و مثبت صورت گیرد. این کارِ سازنده و مثبت، به چه کیفیّتى مىتواند باشد؟ به این کیفیّت که یکوقت است ملتهاى اسلامى آن قدر پیشرفتهاند- امیدواریم آن روز برسد- که وقتى در حج جمع شدند، در خلال این کنگرهى عظیم مردمى، از برگزیدگان ملتها، مجلسِ مفصّلِ چندهزارنفرهاى تشکیل گردد و این مجلس مصوّباتى داشته باشد و آن مصوّبات در همان کنگرهى عظیم به تصویب آحاد حجّاجِ آمده از کشورها برسد و بعد براى اجرا به دولتها و ملتها ابلاغ گردد. این، بهترین کار است؛ که، متأسفانه امروز عملى نیست. زیرا ملتها هنوز در این زمینه، آن قدر پیش نرفتهاند؛ بخصوص که دولتها هم به آنها کمکى نمىکنند. اما تا وقتىکه چنان تصمیمگیرىِ عملى در موسم حج امکان ندارد، کارِ واجب در آنجا چیست؟ این است که ملتها به هر نحو که بتوانند نسبت به مصالح دنیاى اسلام دلبستگى نشان دهند و ضمن تأکید بر وحدت بین خود، به اظهار برائت از دشمنانِ دنیاىِ اسلام بپردازند. این کمترین کارى است که مىشود در حجّى که اسلام معیّن کرده است، انجام داد و از آن متوقّع بود.
برائت را ما از بیرون نیاوردهایم وارد حج کنیم. جزو حج، روح حج و معناى واقعى اجتماع عظیم حجّ است. بعضى اشخاص دوست مىدارند که در مطبوعات و در اظهارات و نیشزدنهاى خود در اطراف دنیا، مرتب بگویند: «شما حج را سیاسى کردهاید.» «حج را سیاسى کردهاید» یعنى چه؟! اگر منظور این است که ما یک مفهوم سیاسى را در حج داخل کردهایم، باید گفت: حج، هیچگاه عارى از مفهوم سیاسى نبوده است. اگر کسى مفهوم سیاسى را در حج نبیند، باید دعا کرد که خدا او را شفا دهد تا بتواند ببیند! کسى که با اسلام و آیات حج در قرآن آشناست و هم از این طریق به اهمیت وحدت پىبرده است، چطور ممکن است نفهمد این اجتماع عظیم، براى مقاصد و مفاهیم عالى سیاسى و الهى- سیاسى است که مربوط به همهى مسلمین و براى وحدت و براى حلّ مشکلات دنیاى اسلام و براى اجتماعِ دلها و نزدیک شدن آنها به یکدیگر است؟! اگر مراد این است که «حج وسیلهاى براى پیشبرد سیاستهاى ظالمانهى قدرتهاى بزرگ نشود»، درست است و ما قبول داریم. کسانى که به نحوى با حج ارتباط دارند، نباید این فریضهى الهى و این واجب مورد عشق و محبت مسلمین را با سیاستهاى جهانى مصالحه کنند. ما این را قبول نداریم. هرکس حج را به این معنا سیاسى کند، نسبت به حج خیانت کرده است. اما مسائل دنیاى اسلام مسائل مهمّى است. این مسائل کجا باید مطرح شود؟ مسلمین جز در مراسم حج، در کجا مىتوانند صداىِ واحدِ خود را در اعتراض به این همه نامردمى که در سرتاسر دنیا نسبت به آنها صورت مىگیرد، به گوش دنیا و سیاستهاى خائن برسانند؟
آن عاملى که قدرتهاى استکبارى را مىلرزاند، «سواد النّاس» یعنى تودهى مردم است. و الّا، چند دولت، در فلان کنفرانس که در فلان گوشهى دنیا برگزار مىشود، بنشینند و قطعنامهاى هم صادر کنند. اهمیتى نمىدهند! صد قطعنامه هم صادر کنند، بىنتیجه است. مگر علیه صهیونیستهاى غاصب، تا کنون چندین قطعنامه صادر نشده است؟ یعنى هیچ؛ یعنى بادِ هوا! قطعنامه فایدهاى ندارد. آن عاملى که قدرتهاى استکبارى را به معناى واقعى مىترساند و متوقّف مىکند، حضور آحاد ملتهاست. کجا بهتر از حج؟ دو میلیون مسلمان از همهى کشورهاى اسلامى در آنجا جمع مىشوند. از هر کدامشان بپرسى «احساس شما نسبت به «گوراژده» چیست؟» خواهد گفت: «دلم مىخواهد به گوراژده بروم و از مسلمانان مظلوم آنجا دفاع کنم.» حیف نیست که ما این جماعت را از دست بدهیم؟! حیف نیست اجتماعى به این خوبى که این همه مىتواند برکت داشته باشد و جان این همه مسلمان را نجات دهد، از دست برود؟! آن وقت، این سیاسى کردن حج است؟!به جمهورى اسلامى که اعتراض مىکنند «چرا حج را سیاسى کردهاید؟» این است معنایش. برائت یعنى این. برائت یعنى مردم در آنجا جمع شوند و علیه دژخیمهایى که با کراوات و لباس اتوکشیده و ادکلنزده مىآیند و مثل وحشىترینِ وحشیها، انسانها را مىکشند، و نیز علیه کسانى که از اینها حمایت مىکنند و علیه کسانى که به نفع اینها در مجامع جهانى تصمیم مىگیرند، فریاد سردهند. این معناى برائت است. مىشود که حج خالى از این باشد؟! آیا حجّ خالى از برائت، حجّ است؟! کسانى که با قرآن و اسلام آشنا هستند، جواب بدهند! منصفانه هم جواب بدهند! معناى آن حرف امام که فرمود «حجّ بىبرائت حج نیست»، یعنى این. برائت جزو حج و تنیده در ذات حجّ است.
با سلام و تحیت، حرکت تلخ و غیر مسئولانه و غیر منطقى دولت سعودى در جلوگیرى از آئین برائت حجّاج محترم در مکهى مکرّمه زادها اللّه شرفاً مایه تعجّب و تأسف شد. براى اینجانب قابل قبول نیست که دولتى که خدمت به زائران بیتاللّه را متعهد شده است از انجام مراسمى که مایهى اتحاد مسلمین و موجب عزّت ملتهاى اسلامى و گویاى نفرت از مستکبرین و دشمنان جهان اسلام است، جلوگیرى کند. این کار به سود چه کسى و چه جناحى در صفبندیهاى کنونى دنیا است؟ آیا حمایت از ملتهاى مظلوم مسلمان مانند ملت فلسطین و مظلومان بوسنى و هرزگوین و مردم کشمیر و عراق و تاجیکستان جرم است؟ آیا افشاگرى نقشههاى امریکا و دیگر مستکبران بر ضد اسلام و مسلمین عملى برخلاف وظیفه است؟ آیا دعوت مسلمانان به اتّحاد و ابراز نفرت از عوامل تفرقهافکن دستور صریح قرآن نیست؟ آنکه از تعطیل چنین وظائف مهمّى سود مىبرد امریکا و صهیونیسم است. چرا باید دولت سعودى کارى را که امریکا و صهیونیسم از آن سود مىبرند عهدهدار شود؟ و شعائرى اسلامى را که به صلاح اسلام و مسلمین و برطبق احکام الهى است تعطیل کند؟ آیا حکام سعودى نمىدانند که خداى متعال فرموده است: «و المسجد الحرام الّذى جعلناه للنّاس سواء العاکف فیه و الباد» یعنى: خانهى خدا متعلق به همهى مردم است و ساکنان آن سرزمین با کسانى که از نقاط دیگر گیتى به آنجا مىآیند، به یک اندازه در آن حق دارند؟ چرا باید ملت مؤمن و بزرگوار ایران و دیگر ملتهایى که برائت از شرک و مشرکین را از آئینهاى اساسى در سفر حج مىشمارند، از این حق خود ممنوع شوند؟ جاى تأسّف است که مسئولین این واقعه احساسات ملتهاى مسلمان را نادیده انگاشته و توجه نکنند که اینگونه اعمال نه تنها در قضاوت سایر ملل بلکه در قضاوت خود ملت عربستان نیز به زیان دولت سعودى تمام مىشود. اینجانب ضمن استنکار شدید این حرکت غیر اسلامى، اعلام مىدارم که حق ملت ایران در اقامهى مراسم برائت در حج محفوظ است و کسى حقّ جلوگیرى از آن را ندارد. همچنین لازم مىدانم از حسن تدبیر جنابعالى در اتخاذ تصمیم مناسب و نیز از مسئولیتشناسى آگاهانهى حجاج عزیز ایرانى در آمادگى کامل براى برائت و نیز اطاعت از جنابعالى تشکر کنم، و از خداوند متعال حج مقبول و عمل خالص و مرضىّ پروردگار را در ظلّ عنایات حضرت ولىّ اللّه الاعظم (أرواحنا فداه) براى جنابعالى و همهى حجّاج عزیز مسئلت مىنمایم.
حجّ ابراهیمى، آن استئ که در آن مسلمین، از تفرقه به جمعیّت حرکت کنند و کعبه را که بناى یاد بود توحید و رمز برائت و نفرت از شرک و بتپرستى است با معرفت به معناى رمزى آن طواف کنند و از ظاهر و پیکرهى مناسک به باطن و روح آن برسند و از آن برسند و از آن براى زندگى خود و زندگى امت اسلام، توشه برگیرند. اکنون اینجانب، با امید به رحمت و هدایت الهى و با دعا براى قبولى و پربارى حجّ شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبّر در مناسک حجّ را مغتنم شمرده، مطالبى را که توجه به آن براى همهى آحاد مسلمان سودمند است، تذکّراً عرض مىکنم:1 نخستین مطلب در باب توحید است، که روح اساسى حجّ و مضمون بسیارى از اعمال و مناسک آن است. توحید با مفهوم عمیق قرآنى آن، به معناى توجّه و حرکت به سوى الله و ردّ و نفى بتها و قدرتهاى شیطانى است. خطرناکترین این قدرتها در درون وجود آدمى، نفس امّاره و هواها و هوسهاى گمراهکننده و پستکننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاى استکبارى و فتنهانگیز و فسادانگیزند که امروزه بر زندگى مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاى شیطانى، جسم و روح بسیارى از ملتهاى مسلمان را دستخوش سیاستهاى خود ساختهاند. مراسم برائت در حجّ، اعلان بیزارى از این قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآمیزى مىتواند در زندگى جوامع مسلمان، نشانهى سلطهى قدرتها یا تلاش آنان براى تسلّط بر کشورهاى اسلامى را مشاهده کند. در برخى از این کشورها، سیاست و اقتصاد و روابط بینالمللى و موضعگیرى در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثیر قدرتهاى سلطهگر و در رأس آن امریکا است. رواج فساد و رسمى بودن فحشاء و محرمات شرعى در بسیارى از این کشورها، متأثر از سیاستهاى شیطانى آن قدرتها است. وظیفهاى که حج و اعمال و شعائر توحیدى آن بر مسلمان حجگزار لازم مىسازد، ابراز برائت و بیزارى از این همه است، و این اوّلین قدم، در راه تجسّم ارادهى اسلامى در نفى این پدیدههاى شیطانى و استقرار حاکمیت اسلام و توحید، بر همهى جوامع اسلامى است.
ملت اسلام باید اینها را بداند. ملتها باید در این زمینه تصمیمگیرى کنند. ملتها باید در مقابل این زورگویىها بایستند. دولتها ایستادگى نمىکنند. دولتها نمىتوانند ایستادگى کنند. متأسفانه بسیارى از دولتها در دنیا، به خاطر انقطاع از مردم، قدرت ایستادگى ندارند. آنکه باید بایستد؛ آنکه اگر ایستاد هیچ قدرتى نمىتواند با او پنجه در پنجه بیندازد، ملتها هستند. ملتها باید بایستند. ملتها این چیزها را در کجا باید بفهمند جز در حج!؟ پیام برائت، یعنى این. پیام برائت، یک حرکت بزرگ اسلامى است. شرکت در پیام برائت و در اعلام برائت، یک واجب قطعى و عینى است. هیچکس نباید از حضور در این حرکت عظیم انسانى، اسلامى، الهى و سیاسى، سربازبزند. این، روح و معناى حجّ است. آن جنبه جهانى حج؛ آن چیزى که مربوط به سرنوشت امّت اسلام است، این است. حج براى این است. اینکه گفتند «در یک روز معیّن و در روزهاى معیّن فی أیام معلومات در ساعات معیّن و حتّى در جایى معیّن در یک نقطه محدود، از تمام اقصى نقاط عالم جمع شوند»، براى چنین چیزى است. و الّا مىگفتند «در ایام حج، هرکس در خانه و شهر خود، اجتماعى برقرار کند: ایرانیها در ایران، عراقیها در عراق، حجازیها در حجاز، هندىها در هند، چینىها در چین، اروپاییها در اروپا.» چرا گفتند «همه راه بیفتند»؟ یأتوک رجالا و على کلّ ضامر یأتین من کلّ فجّ عمیق. چرا؟ «لیشهدوا منافع لهم.» آن منفعت، این است. «منافع لهم» براى همهشان، براى مجموعشان و براى امّت اسلام. حج براى این است. آن وقت بعضى آدمهاى سادهلوح، سؤال مىکنند که «آقا! دلیل برائت چیست؟» توقّع دارند که در رساله عملیّه نوشته باشند «برائت»! همه حج، فریاد برائت است. همه احکام حج حاکى از وجود چنین جهتگیرىاى است. آنکس که نمىفهمد، باید ذهن و فهم خود را تصحیح کند. این است معناى برائت.
این مراسم برائت، مراسم بسیار مهمى است. واقعاً گل سرسبد جماعى حج ما همین مراسم برائت است. هر مجموعه، آرم و شعارى دارند؛ آرم ما هم این است؛ لیکن همه چیز، این نیست. ما باید خودمان را براى پاسخ صحیح و مناسب به هر سؤال احتمالى که بر زبانها بیاید و احیاناً بعضى بر زبانها نیاید، ولى از ما وجود دارد، آماده کنیم و آن پاسخها را به صورت جزوه، کتاب، انسانِ آمادهى به حرف، و تماسهایى که باید گرفته بشود، حاضر کنیم.
با سلام و تحیت. از خبر برگزارى باعظمت مراسم برائت از شرک و مشرکین، جبههى سپاس به درگاه خداوند (جلّت عظمته) سوده، آن را ناشى از تفضل الهى و توجهات خاصهى حضرت بقیّة اللّه (روحی فداه) بر ملت مؤمن و صادق و فداکارمان مىدانم.
اولین مطلب، قدرشناسى واجب بزرگ و پُر رمز و راز حج بیتاللّه است. حج مظهر توحید، و کعبه خانهى توحید است. اینکه در آیات کریمهى مربوط به حج، بارها از ذکر اللّه سخن رفته، نشانهى آن است که در این خانه و به برکت آن، باید هر عامل غیر خدا از صحنهى ذهن و عمل مسلمین زدوده شود و بساط انواع شرک از زندگى آنان برچیده شود. در این محیط، محور و مرکز هر حرکتى خداست و طواف و سعى و رمى و وقوف و دیگر شعائر اللّه حج، هریک به نحوى نمایش انجذاب به «الله» و طرد و نفى و برائت از «أنداد اللّه» است. این است آن «ملت حنیف» ابراهیم (علیهالسّلام)؛ بتشکن بزرگ و منادى توحید بر فراز قلهى تاریخ.شرک همواره به یکگونه نیست، و بت همیشه به شکل هیاکل چوب و سنگ و فلز ظاهر نمىشود. خانهى خدا و حج باید در همهى زمانها شرک را در لباس خاص آن زمان، و بت شریک خدا را با جلوهى مخصوص آن بشناساند و نفى و طرد کند. امروز البته از «لات» و «منات» و «عزّى» خبرى نیست، اما به جاى آن و خطرناکتر از آن، بتهاى زر و زور استکبار و نظامهاى جاهلى و استکبارى است که همهى فضاى زندگى مسلمین را در کشورهاى اسلامى فراگرفته است.
بتى که بسیارى از مردم جهان و از جمله بسیارى از مسلمین، امروز به جبر و تحمیل، به عبادت و اطاعت از آن وادار مىشوند، بت قدرت امریکا است که همهى شئون فرهنگى و سیاسى و اقتصادى مسلمین را در قبضه گرفته و ملتها را خواه و ناخواه در جهت منافع و اغراض خود که نقطهى مقابل مصالح مسلمین است حرکت مىدهد. عبادت، همین اطاعت بىچون و چراست که امروز در برابر خواست استکبار و در رأس آن امریکا، بر ملتها تحمیل مىشود و آنان با شیوههاى گوناگون، به سمت آن سوق داده مىشوند.
فرهنگ فساد و فحشا که به وسیلهى دستهاى استعمارى در میان ملتها ترویج مىشود، فرهنگ مصرفزدگى که روز به روز زندگى ملتهاى ما را بیشتر در لجنزار خود فرومىبرد، تا کمپانیهاى غربى که مغز و قلب اردوگاه استکبارند بیشتر سود ببرند، سلطهى سیاسى غرب استکبارى که پایههاى آن به وسیلهى حکومتهاى دستنشانده و ضد مردمى کار گذاشته شده است، حضور نظامى که با هر بهانهاى شکل آشکارترى به خود مىگیرد، اینها و امثال آن، همه مظاهر همان شرک و بتپرستى است که در ضدیت کامل با نظام توحیدى و حیات توحیدى است که اسلام براى مسلمانان مقرر داشته است. حج و اجتماع عظیم بر گرد خانهى توحید، باید آن مظاهر شرک را نفى کند و مسلمانان را از آن برحذر دارد. حج با این مفهوم روشن و جلى است که برترین جایگاه برائت از مشرکین شناخته شده و خداى متعال از زبان خود و نبىّ مکرمش (ص)، اعلام برائت از مشرکین را به روز حج اکبر موکول ساخته است؛ «و اذان من اللّه و رسوله الى النّاس یوم الحجّ الاکبر انّ الله برئ من المشرکین و رسوله فإن تبتم فهو خیر لکم و ان تولّیتم فاعلموا انّکم غیر معجزى الله و بشّر الّذین کفروا بعذاب الیم».
فریاد برائت که امروز مسلمان در حج سر مىدهد، فریاد برائت از استکبار و ایادى آن است که معالاسف در کشورهاى اسلامى قدرتمندانه اعمال نفوذ مىکنند و با تحمیل فرهنگ و سیاست و نظام زندگى شرکآلود بر جوامع اسلامى، پایههاى توحید عملى را در زندگى مسلمانان منهدم ساخته و آنان را دچار عبادت غیر خدا کردهاند، و توحید آنان فقط لقلقهى زبان و نام توحید است و از معناى توحید در زندگى آنان اثرى باقى نمانده است.
حج همچنین مظهر وحدت و اتحاد مسلمانان است. اینکه خداوند متعال همهى مسلمانان و هرکه از ایشان را که بتواند، به نقطهیى خاص و در زمانى خاص فرامىخواند و در اعمال و حرکاتى که مظهر همزیستى و نظم و هماهنگى است، آنان را روزها و شبهایى در کنار یکدیگر مجتمع مىسازد، نخستین اثر نمایانش، تزریق احساس وحدت و جماعت در یکایک آنان و نشان دادن شکوه و شوکت اجتماع مسلمین به آنان و سیراب کردن ذهن هریک یکتن آنان از احساس عظمت است. با احساس این عظمت است که مسلمان اگر تنها در شکاف کوهى هم زندگى کند، خود را تنها حس نمىکند. با احساس این حقیقت است که مسلمین در هریک از کشورهاى اسلامى، شجاعت برخورد با اردوگاه ضدیت با اسلام، یعنى همین سلطهى سیاسى، اقتصادى دنیاى سرمایهسالارى و عوامل و ایادى آن و نیرنگ و فتنهگرى آن را مىیابند و افسون تحقیر که اولین سلاح استعمارگران غربى در برابر ملل مورد تهاجمشان بوده و هست در آنان نمىگیرد. با احساس این عظمت است که دولتهاى مسلمان با تکیه به مردم خود، از تکیه به قدرتهاى بیگانه خود را بىنیاز حس مىکنند و این فاصلهى مصیبتبار میان ملتهاى مسلمان با دستگاههاى حاکم بر آنان پدید نمىآید. با احساس این وحدت و جماعت است که نیرنگ استعمارى دیروز و امروز یعنى احیاى احساسات افراطآمیز ملىگرایى این فاصلهى وسیع و عمیق میان ملتهاى مسلمان را پدید نمىآورد و قومیت عربى و فارسى و ترکى و آفریقایى و آسیایى، بهجاى آنکه رقیب و معارض هویت واحدهى اسلامى آنها باشد، بخشى از آن و حاکى از سعهى وجودى آن مىگردد؛ و به جاى آنکه هر قومیتى، وسیله و بهانهى نفى و تحقیر قومیتهاى دیگر شود، وسیلهاى براى نقل و انتقال خصوصیات مثبت تاریخى و نژادى و جغرافیایى هر قوم به سایر اقوام اسلامى مىگردد.
حج با مشاهد و مناسک و شعایر خود، باید این روح وحدت و ملائمت و جماعت و عظمت را در مسلمانان همهى اقطار عالم زنده کند و از شعوب و قبایل مختلفه، امت واحده پدید آورد و آن امت واحده را به وادى امن عبودیت مطلق خداوند هدایت نماید و مقدمات تحقق گفتهى خداى بزرگ را که: «انّ هذه امّتکم أمّة واحدة و انا ربّکم فاعبدون» فراهم آورد.
تشکیل امت واحدهیى که ناصیهى عبودیت بر درگاه ربوبیت و وحدانیت مىساید، همان آرزوى بزرگ اسلام است و همان است که در سایهى آن، نیل به همهى کمالات فردى و جمعى مسلمین میسر مىگردد و همان هدفى است که جهاد اسلامى براى تحقق آن تشریع شده و هریک از عبادات و فرایض اسلامى، بخشى از آن را زمینهسازى و تأمین مىکند.
حج ابراهیمى و محمّدى (صلّى الله علیهما و آلهما)، بىگمان یکى از بزرگترین مقدمات و ارکان این دو هدف بزرگ است. بدین جهت در این عرصهى عظیم، در همان حال که ذکر خدا: «فاذکروا الله کذکرکم ءابائکم او اشدّ ذکرا» و اعلام برائت از مشرکان:
«و اذان من اللّه و رسوله إلى النّاس یوم الحجّ الاکبر أنّ اللّه برئ من المشرکین و رسوله» رکن حج محسوب مىشود، حساسیت در برابر هر حرکتى که میان برادران یعنى اجزاى این امت واحده جدایى و دشمنى بیافریند، نیز در حد اعلاست؛ تا آنجا که حتّى بگومگوى دو برادر مسلمان نیز که در زندگى عادى چندان مهم نمىنماید، در حج ممنوع و حرام است؛ «فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحجّ». آرى، همان صحنه که در آن برائت از مشرکان یعنى دشمنان بنیانى امت واحدهى توحیدى لازم مىشود، جدال با برادران مسلمان یعنى اجزاى بنیانى امت واحدهى توحیدى ممنوع و حرام مىگردد، و بدینگونه پیام وحدت و جماعت در حج، صراحت بیشترى مىیابد.
در این فریضهى بزرگ، سیر آفاق با سیر انفس، ذکر و خشوع و انابه و استغفار با سعى و حرکت و وقوف و برائت، اتحاد و رفق و تراحم مؤمنان با هشدار و بیزارى و پرهیز از کافران، «از سراب خود رو برتافتن» با «در اقیانوس جمع فرورفتن»، «درد خود را با طبیب القلوب گفتن» با «طبیبانه از درد مسلمین جهان پرسیدن» و خلاصه، سیاست با دیانت و دنیا با آخرت، همسنگ و همعنان گردیدهاند. این تنوع و پیچیدگى، همواره ایجاب کرده است که به منظور هرچه بهتر و کاملتر برگزار شدن حج، همهساله هدایت و زعامتى، خیل حاجیان بیتاللّه را سرپرستى کند و به آنان در سیراب گشتن از این سرچشمهى فیض الهى یارى رساند.
این واجب بزرگ که ذکر خدا و انابه و استغفار در آن، با برائت و بیزارى از مشرکین و نمایش عظمت و وحدت مسلمین توأم و همراه است، امسال در شرایطى انجام مىگیرد که معالاسف بخشى از سرزمینهاى اسلامى عربستان و عراق، به حضور و تصرف ایادى شرک و کفر و استکبار آلوده شده و با سوء تدبیر و خباثت بعضى از حکام ممالک اسلامى، اختلافات تازه و برادرکشىهاى بىسابقهیى در میان مسلمین پدید آمده است. این چیزى است که قلب هر مسلمان غیور و معتقد به عزت اسلام و وحدت مسلمین را جریحهدار مىسازد، و حج باید بر دلهاى خسته و مجروح مسلمین مرهم نهاده و راه رشد و صلاح را که همانا اتحاد و همبستگى ملتهاى مسلمان و عزم راسخ آنان بر مقابله و مبارزه با اردوگاه استکبار و جهانخواران و غارتگران ثروتهاى مادّى و معنوى مسلمین است به آنان نشان دهد.
غم شهادت فراموشنشدنى کبوتران خونین بال حرم را که سه سال پیش به جرم اعلام برائت از مشرکین، به تیغ کین و حقد حکام سعودى، در حریم امن الهى به خاک و خون کشیده شدند. بندگان پرهیزکار و بااخلاصى که در خانهى خدا یعنى خانهى خودشان به خاطر خوشایند بیگانگان و دشمنان، به دست بیگانهپرستان و از خدا بىخبران، مظلومانه به شهادت رسیدند و با خون به ناحق ریختهى خود، داغ ننگى بر پیشانى حکام ستمگر و خائن حجاز نهادند.و دوم، درد فراق خانهى خدا و محرومیت از انجام مناسک حج و ممنوع شدن از حضور در محشر عام مسلمین را که به دست خود فروختگان، بر ایشان تحمیل شده و راه خانهى خدا به روى آنان مسدود گشته است. این، یکى از عبرتانگیزترین وقایع دوران تحولخیز کنونى است که ملتى از همه به اسلام وفادارتر و از همه در راه خدا فداکارتر، از خانهى خدا مصدود شود و از انجام فریضهى اسلامى ممنوع گردد.
آن روى این صفحهى شگفتانگیز آن است که حرم الهى، براى مستشاران امریکایى و کمپانىداران نفتى امن باشد و براى مسلمانان پاکباز و خانهپرداز، ناامن و کمین صدها خطر. این، از جملهى نشانههاى غریبى است که خبر از وضعى بهشدت ناهنجار مىدهد و طبعاً در خود، بشارت تحولى و آیندهاى بهنجار حمل مىکند. «فإنّ مع العسر یسرا. انّ مع العسر یسرا» .
بوقهاى جهانى، همصدا با دروغگویان سعودى، آن روز گفتند که ایرانیان در پاسخ حمله به مسلحین سعودى کشته شدهاند و عدد کشتگان آنها این همه نیست و به همان عدد، از نظامیان مکه به هلاکت رسیدهاند!
شگفتا! چگونه زایران بىدفاع که سلاحى جز ارادهى قوى و ایمان عمیق و عشق آمیخته به ایثار نداشتهاند، مىتوانستند گاردهاى دستآموز سعودى را به قتل برسانند، یا آغازگر حمله به آنها باشند؟ و چگونه مىتوان در تعداد شهیدان این فاجعه شک کرد؟ آیا حمل بیش از چهارصد پیکر شهید از مکه به ایران، براى اثبات وسعت جنایت کافى نبوده است؟ امروز هم همان بوقها و همان دروغگویان مىکوشند که گناه آل سعود را در جلوگیرى از حج ایرانیان، کوچک جلوه دهند، یا انکار کنند.
دولت جمهورى اسلامى، براى گشودن راه کعبهى مقصود، از هیچ تلاشى سر باز نزد و بازهم نخواهد زد؛ اما مدعیان تولیت حرمین شریفین، بر جلوگیرى از حضور حاجیانى که حج را به معنى درست آن شناخته و توحید الهى را با برائت از مشرکین همراه کردهاند، اصرار مىورزد.
غمى از این بزرگتر نیست که مدعیان خدمت به حرمین شریفین و کلیدداران خانهى خدا، کمربستگان خدمت امریکا باشند و از شعار وحدت مسلمین و برائت از امریکا و صهیونیسم، وحشت کنند!
این وضع، موجب آن است که امروز هم که روز بیدارى مسلمانان و طرح شعارهاى اساسى اسلام است، حج این فریضهى بزرگ امتساز و دشمنشکن از مضمون واقعى خود برکنار بماند و قالبى به این عظمت و شکوه، معنایى به تناسب خود نداشته باشد.
واقعى خود برکنار بماند و قالبى به این عظمت و شکوه، معنایى به تناسب خود نداشته باشد.
حج مىتواند روح توحید را در دلها زنده کند، تکهپارههاى امت بزرگ اسلامى را به هم وصل کند، عظمت مسلمین را به آنان برگرداند و آنان را از حقارت و احساس ذلتى که بر ایشان تحمیل کردهاند، نجات دهد. حج مىتواند دردهاى مسلمین را به علاج نزدیک کند و بزرگترین درد آنان را که سلطهى فرهنگى و اقتصادى و سیاسى کفر و استکبار است درمان نماید. حج مىتواند دلبستگیهاى اسارتآفرین را از دلها بشوید و در مقابل، ارتباط با خدا و با بندگان خدا را در فرد و جمع مسلمانان تقویت نماید و همین دلیل است که سیاستهاى حاکم بر حجاز، از حج واقعى و حامل مضمون الهى و سیاسى بیمناکند و قدرت تحمل آن را ندارند.
ملت مؤمن و مبارز ما، تنها به این جرم از حج محروم مىشوند که خواستهاند روح و معناى حج را به آن برگردانند و عبودیت خدا را با اظهار برائت از مشرکین که خود، حاق معناى عبودیت است همراه سازند. اما نه حکام حجاز و نه دستهاى پشت پردهاى که به خاطر منافع استعمارى خود، این سیاستهاى خائنانه را به آنان دیکته مىکنند، نخواهند توانست از بازگشت حج به شکل صحیح خود، جلوگیرى کنند.
استکبار، چه بخواهد و چه نخواهد؛ امریکا، چه بخواهد و چه نخواهد؛ صهیونیسم، چه بخواهد و چه نخواهد، اسلام از نو بیدار شده و این قهرمان عظیم قرنها، دوباره در وسط صحنه بپاخاسته است. هیچ کارى هم از دست دشمنان اسلام ساخته نیست. اکثرِ کارى که مىتوانند بکنند، این است که از حقد و بغضشان، مسلمانان را در حریم امن الهى، به خاک و خون بکشند. بیشتر از این، چه کار مىتوانند بکنند؟ حد اکثر کارى که مىتوانند بکنند، این است که ملتى را که امروز عاشقترین ملتهاى مسلمان به یاد و نام خداست، از زیارت خانهى خدا مصدود و ممنوع کنند؛ کمااینکه کردند. بله، دلهاى ما به خاطر محرومیت از زیارت خانهى خدا، پُر است. قلبهاى ما شکسته و بغض، گلوى ما را گرفته است. اما همین عمل دشمنان اسلام و ایادى و مزدورانشان، باز به عظمت اسلام خواهد انجامید و مظلومیت ملت ایران، آشکارتر خواهد شد و همین مظلومیت است که حقانیت ما را ثابت مىکند.
جاى ایرانیان، در خانهى خدا و در ایام حج خالى است؛ اما یاد آنها در مناسک حج، غایب نیست. آنهایى که چند سال قبل، شعار «اللّه اکبر» و برائت از مشرکان و وحدت امت اسلامى را از شما یاد گرفتند، امروز همان شعارها را تکرار مىکنند. این، نقش ملت ایران است. این ملت باید روز به روز، خودش و روحیه و قلب و ارادهاش را قوىتر بکند. این حوادث زلزله و امثال آن، مىتواند وسیلهى تقویت ارادهى شما ملت بزرگ باشد.
براى تبیین شخصیت اماممان- آن انسان والا و آن مسلمان وارسته- بهتر از آن نیست که به قرآن پناه بریم و او را در لابلاى آیههاى هدایتگر آن، که به توصیف بندگان صالح خدا پرداخته است، بازجوییم:
او با جهاد و هجرت که مؤمنان را در حیطهى ولایت الهى قرار مىدهد، مصداق: «انّ الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله» شد. او با استقبال از خطر و جانبرکف گرفتن در راه خدا، در زمرهى کسانى درآمد که ستایش الهى: «و من النّاس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله» در وصف آنان سروده شده است. او با قیام تاریخیش در راه خدا و تلاش بىنظیرش براى اقامهى قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعیض، پاسخى افتخارانگیز به نداى: «کونوا قوّامین للّه» و «کونوا قوّامین بالقسط» داد. او خشم و برائت نسبت به مشرکین و کفار عنود، و عطوفت و مودت نسبت به مسلمانان سراسر جهان را مصداق کاملى از: «اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم» ساخت. او با مناجات و تهجد و تضرع مخلصانه، در سلک: «عسى ان یبعثک ربّک مقاما محمودا» درآمد. او آمر به معروف و ناهى از منکر و مجاهد فی سبیل الله بود. او با قطع هر پیوندى که با پیوند محبت حق و فناى در حق ناسازگار بود، مصداق: «رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا انّ حزب اللّه هم المفلحون» گردید.
پایان یافتن عزاى رسمى، به معناى پایان یافتن درد و داغ ملت ایران در این سوگ بزرگ نیست. یاد جاودانهى امام کبیر ما، هم با خاطرههاى شیرین حیات بابرکت او، و هم با غم فقدان تسلاناپذیر او، همواره همراه خواهد بود. با این همه، من با تشکر مجدد و با تبریک عید سعید قربان که خاطرهى غمانگیز محرومیت از حج را بار دیگر زنده مىسازد و فریاد ملت ما در برائت از کفار مستکبر و عمال مرتجع آنان را رساتر مىسازد، از عموم ملت ایران مىخواهم که رخت عزا از تن برکنده و جامهى کار و تلاش و جد و جهد به تن کنند و با توان و نیروى جدیدى که تجسم لطف خدا بر امام ما در ممات اوست، به سمت هدفهاى او پیش روند. حرکت به سمت هدفهاى امام و انقلاب و تأمین عمران و آبادى و عدالت اجتماعى و حفظ مواضع انقلابى و ساختن کشورى نمونه، کار و تلاش و جد و جهد مىطلبد.
بار دیگر روزهاى حج فرامىرسد و صلاى ابراهیمى و «اذّن فی النّاس بالحج»، فطرت مسلمانان پاکنهاد را به اجابت مىخواند و فراق خانهى خدا، دل مشتاقان را آکنده از درد و رنج مىسازد. دست ظلم و عدوانِ بیرون آمده از آستین حکام حجاز، بدین اکتفا نکرده که صدها زایر خانهى خدا را در حریم امن الهى به خاک و خون کشیده و هزاران کبوتر خونینبال حرم را فقط به جرم برائت از مشرکین و اعلام نفرت از امریکا و اسرائیل و دعوت مسلمین به وحدت و برادرى، تارومار نماید؛ بلکه براى انتقام از ملتى که در همهى صحنهها بر قواى استکبار جهانى تاخته و خواب راحت را از چشم غارتگران و زورگویان جهان ربوده است، و براى زدودن اثر چند سال حج همراه با برائت، که به برکت حضور فرزندان انقلاب و مجاهدان راه قرآن و اسلام، فضاى حرمین شریفین و عرفات و مشعر و منى را از نداى توحید خالص و نفى آلههى زور و زر آکنده بود، راه خانهى خدا و مأمن خلق را به روى آنان بسته و زبانها و قلمهاى اجیر و مزدور را به کمک رسانههاى صهیونیستى و امریکایى بر ضد آنان به کار انداخته است.
آرى، اگرچه یوسف عزیز امت اسلام اکنون در میان ما نیست و جاى او که همهساله در وجود یکایک حاجیان دلباخته و سر از پا نشناختهى ایرانى تجلى مىکرد، خالى است، ولى هماکنون نیز او را در هر دل ذاکر و عارف و در هر جان پُرشور و در هر زبان حقگو و در وجود هر مسلمان غیور و دلسوخته و در هرجا که در آن، سخن از عزت اسلام و وحدت مسلمین و برائت از مشرکین و نفرت از «انداد الله» و اصنام جاهلیت هست، مىتوان یافت. او زنده است، تا اسلام ناب محمّدى زنده است؛ و او زنده است، تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین برافراشته است.
هنوز نداى ملکوتى او که مىگفت: «حاشا که خلوص عشق موحدین، جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود»، در فضاى مکه طنینافکن است، و درس فراموشنشدنى او که مىگفت: «کدام خانهاى سزاوارتر از کعبه و خانهى امن و طهارتِ ناس که در آن به هرچه تجاوز و ستم و استعمار و بردگى و یا دونصفتى و نامردمى است، عملًا و قولًا پشت شود؟»، در کتیبهى ذهن انسانهاى بیدار منقش است.
آرى، امام خمینى زنده است، تا امید زنده است؛ و تا حرکت و نشاط هست، و تا جهاد و مبارزه هست، ... امام خمینى و امت فداکارش، از مکه و میقات هم غایب نیستند. سیلاب اندیشهى جهاد و شهادت و مقاومت و برائت از مشرکین و محبت به مؤمنین که از قلهى بلند اندیشهى او جارى است، همهى دلها و جانهاى مستعد را فرامىگیرد و به او حضورى معنوى مىبخشد. آرى، چنانکه او خود مىگفت: «ما در مکه باشیم یا نباشیم، دل و روحمان با ابراهیم در مکه است. دروازههاى مدینة الرسول را به روى ما ببندند یا بگشایند، رشتهى محبتمان با پیامبر، هرگز پاره و سست نمىشود. به سوى کعبه نماز مىگزاریم و به سوى کعبه مىمیریم و خداى را سپاس مىگزاریم که در میثاقمان با خداى کعبه، پایدار ماندهایم و منتظر هم نماندهایم که حاکمان بىشخصیت بعضى کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، از حرکت ما پشتیبانى کنند. ما مظلومین همیشهى تاریخ محرومان و پابرهنگانیم و غیر از خدا کسى را نداریم و اگر هزار بار قطعهقطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم برنمىداریم ...».
حج، کانون معارف اسلام و بیانکنندهى سیاست کلى اسلام براى ادارهى زندگى انسان است. حج، مظهر توحید و نفى و رمى شیطان و تکرار شعار ابراهیم (علیهالسّلام) است که گفت: «انّى برىء من المشرکین»؛ صحنهى اتحاد عظیم امت اسلامى برگرد محور توحید و برائت از مشرکین و نفى و طرد همهى بتهاست. و بت، هرآن چیزى است که به جاى خدا قرار گیرد و ولایت الهى را به ولایت خود تبدیل کند و نیرو و ارادهى افراد بشر را در اختیار بگیرد؛ حال چه سنگ و چوب، و چه قدرتهاى شیطانىِ سلطهگر و جبار، و چه عصبیتهاى جاهلى و ناحق که: «فما ذا بعد الحقّ إلّا الضّلال».
حج ابراهیمى و محمّدى (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و حج علوى و حسینى (علیهماالسّلام) آن است که در آن توجه به خدا و پناه بردن به حکومت و قدرت او، با پشت کردن به قدرت طواغیت و جباران همراه باشد. زمزمهى مناجات سالار شهیدان و سیّد شباب أهل الجنة در عرفات، چه زیبا این هر دو را در یکسخن مىسراید: «الهى انت کهفى حین تعیینى المذاهب فی سعتها ... و أنت مؤیّدى بالنّصر على اعدائى و لو لا نصرک ایّاى لکنت من المغلوبین ... یا من جعلت له الملوک نیر المذلّة على اعناقهم فهم من سطواته خائفون». و خطبهى رسول خدا (صلّى الله علیه و آله و سلّم) در یوم الترویة که در آن نسخ مقررات جاهلیت و تحذیر از فریب شیطان براى وادار کردن بنىآدم به عبادت خود و حکم قاطع به پیوند برادرى میان همهى مسلمین را اعلام فرمود، خط کلى حج را معین مىکند.
کدامین جان تشنه است که از فیض کوثر محمّدى (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و جوشش زمزم حسینى، این جرعهها را بنوشد و هنوز در مضمون سیاسى حج دچار تردید و ابهام باشد؟ حج بىبرائت، حج بىوحدت، حج بىتحرک و قیام، حجى که از آن تهدید کفر و شرک برنخیزد، حج نیست و روح و معناى حج را فاقد است.
آرى، حج عبادت است و ذکر و دعا و استغفار؛ اما عبادتى و ذکر و استغفارى در جهت ایجاد حیات طیبهى امت اسلامى و نجات آن از زنجیرها و غلهاى استعباد و استبداد و خداوندان زر و زور و تزریق روح عزت و عظمت به آن و زدودن کسالت و ملالت از آن. این است حجى که از پایههاى دین بهشمار رفته و امیر المؤمنین على (علیهالسّلام) در نهج البلاغه آن را عَلَم اسلام و جهاد هر ناتوان و برطرفکنندهى فقر و تنگدستى و مایهى تقرب و نزدیکى اهل دین به یکدیگر شمرده است؛ و این است آن حجى که بندگان مجاهد خدا همهساله از ایران با شوق و شور بدان روى مىآورند و برائت از امریکا و صهیونیسم و نفى ولایت استکبار و شعار براى تعمیم ولایت الهى را شرط اصلى آن مىشمرند؛ و این است آن حجى که سیلىخوردگانِ از اسلام و انقلاب و در رأس آنان امریکاى جنایتکار، از آن احساس خطر مىکردند و اکنون دو سال است حکام آل سعود براى شادى و خشنودى امریکا و اسرائیل، مؤمنین را از اقامهى آن مانع مىشوند و زبانها و قلمهاى مزدور آخوندهاى نوکرصفت را به نفى آن و محکوم کردن آن وادار مىکنند.
آیا تضعیف اسلام و مسلمین، ایجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامى و تبرّى از اولیاى خدا و تهمت و بهتان به آنها و افکار آیات خدا- و لو سیاسى هم باشد اشکالى ندارد؛ ولى حمایت از مظلومان و برائت از مشرکان و همنوایى با محرومان و ستمدیدگان و اعتراض به تسلط امریکا و اسرائیل بر کشورهاى اسلامى و مخالفت با غارتگرى کمپانیهاى خارجى و محکوم کردن خیانت رؤسا و سلاطین مسلماننام و حمایت از مبارزات مسلمانان واقعى و امثال آن جرم است؟!
بارها گفتهام که قبل از پیروزى انقلاب، دستگاه جبار براى هر کلمهیى که منادیان نهضت اسلامى در سرتاسر کشور بر زبان مىآوردند، فشارهاى زیادى را متوجه آنها مىکرد؛ در حالى که خودشان علىالظّاهر کارهاى شبه اسلامى- سخنرانى مذهبى، تلاوت قرآن، روضهخوانى و ...- انجام مىدادند! آنها روى کارهاى مبارزان، بهشدت حساس بودند. عکسالعمل دشمن در آن زمان، نشاندهندهى صحت کار ما بود. اصولًا تا وقتى دشمن تهدید نشود، به عکسالعمل وادار نخواهد شد. عکسالعمل دشمن، نشاندهندهى این است که کار و حرف و پیام و اقدام ما براى او خطرناک است.
شما در نظر بگیرید، این همه جمعیت که از اطراف عالم به حج مىروند و اعمال را انجام مىدهند، هیچ حساسیتى را براى امریکا و اسرائیل و دولتهاى مرتجع وابسته ایجاد نمىکنند؛ ولى هنگامى که زایر ایرانى به حج رفت و مراسم برائت از مشرکین را بجا آورد و در حج معنىدار خود، علیه طواغیت و بتهاى زروزورِ امروز فریاد زد، همهى دستگاههاى استکبارى دنیا همدست شدند، تا صداى او را در گلو خفه کنند، و بعد هم آن فاجعهى عظیم را در مکه بر سر زوار و حجاج ایرانى آوردند. بنابراین، دشمن در لحظات ترس خود، عکسالعمل نشان مىدهد.