1385/09/01
بیانات در دیدار کارگزاران حج
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
به مجموعهی خدمتگزاران مفتخر و کارگزاران موفق مراسم عظیم حج خوشآمد عرض میکنیم. حقیقتاً خدمت در این میدان در هر ردهای، موجب افتخار انسان است. نیتها را در کار حج و کارگزاری حج، باید خیلی فراتر از مقاصد معمولی و کوچکی برد که ما انسانها دچار آنها هستیم. علت هم این است که افق در امر حج، بسیار بالاست.
«حج» یک فریضهی پُرظرفیتی است که اگر درست عمل شود و آنچنان که شارع مقدس خواسته است در هر دوره و زمانی، متناسب با آن زمان به شکل شایستهای انجام بگیرد، تأثیرات آن علاوه بر تأثیرات فردی و ملی، تأثیرات بینالمللی خواهد بود. ما دیگر کدام واجب را داریم که اینطور باشد. این عمل و فریضه، هم دل و روح و باطن خود انسانِ حجگزار را تصفیه میکند، نورانی میکند و به خدا نزدیک میکند؛ با استغفار و با تضرع و مناجات الهی آشنا و معنوی میکند؛ هم بر روی مسائل یک ملت اثر میگذارد؛ چون بخشی از مردم یک ملت وقتی در یک جهت خاصی، در یک سفری و با یک هدفی رفتند و برگشتند، همگرایی آنها قهراً بیشتر میشود و سطح معنویت و اخلاق ملی بالا میرود. و هم علاوهی بر اینها بینالمللی است؛ چون ملتها با اشتراکاتی که دارند، فارقها و تفاوتهایی هم با هم دارند که آنها را از هم جدا میکند و احیاناً انگیزههای خصمانهای نسبت به یکدیگر در آنها به وجود میآورد. «حج» موجب میشود که این فارقها کمرنگ شود و آن جهات اشتراک و اتحاد بین ملتهای گوناگون برقرار گردد. بنابراین ما هیچ واجبی را با این ابعاد گسترده و عظیم نداریم.
علت این هم که به ما گفتهاند این عملیات را با هم انجام بدهید، در یک «فی ایّام معدودات»، «فی ایّام معلومات» در یک وقت معینی باید انجام بدهید، همه در این موعد و در این میقات باید جمع بشوند، به نظر میرسد همین باشد که خواستهاند این آثار، ابعاد بینالمللی پیدا کند. والّا میگفتند هر کسی در طول سال، هر وقت خواست بیاید همین عملیات را انجام بدهد. این را نگفتهاند؛ مثل عمره؛ در عمره هر کسی هر وقتی خواست، میرود انجام میدهد، عمل مستحبی است؛ اما حج اینطور نیست. حج باید در یک وقت معینی باشد؛ میخواهد همه آنجا جمع شوند. برای چه جمع بشوند؟ جمع بشوند که با هم دعوا کنند؟ «لا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحجّ»؛ پس جمع شدن برای دعوا کردن نیست، برای احساس بیگانگی از هم نیست؛ پس برای چیست؟ برای همین احساس اتحاد و یگانگی است؛ این احساس را در خود و طرف مقابل به وجود آوردن است. حقیقتاً دنیا و آخرت در قضیهی حج گنجانده شده است؛ این ظرف بسیار وسیع و پُراستعداد و پُرظرفیتی است که از این میشود استفاده کرد. اگر من و شما - هر کدام - در یک بخشی، در یک ردهای تلاش کنیم که این ظرفیت شناخته شود و از آن استفاده بشود، آن وقت اجر و پاداش خواهد داشت. لذا این عمل، بسیار عمل مهمی است و کارگزار آن هم حقیقتاً باید احساس افتخار کند.
آنچه که در حج باید مورد توجه باشد - بارها هم گفته شده است؛ هم ما عرض کردیم، هم دیگران گفتهاند - آن همین است که: حج به معنای حقیقی خود نزدیک بشود. البته این یک لوازمی نیاز دارد. یکی از لوازمش همین «آمادگی قبلی» است. آدمی را بدون آمادگی قبلی ببرند در حج رها کنند، یقیناً استفادهی صحیحی نخواهد کرد؛ بنابراین باید از قبل او را آماده کنند. این یک وظیفه است. یکی از کارهای سازمان حج و بعثهی مربوط به این کار، باید این باشد: مردمی را که میخواهند مسافر حج بشوند، از پیش در اینها ظرفیت و آمادگی به وجود بیاورند. البته حالا هم هست، اما این باید بیشتر شود؛ با تهیهی کتاب، با برنامهریزیهای گوناگون، با آموزش و بیان مسائلی که احتیاج دارند بدانند - چه مسائل فقهی، چه مسائل اجتماعی و سیاسی و اخلاقی و معنوی و عبادی و عرفانی و ... بنابراین یکی از کارها، ایجاد آمادگی در مسافر حج است.
یک مطلب دیگر این است که: «حج و فضای آن را از انگیزههای دنیایی و مادی - تا آن جایی که ممکن است - تخلیه کنند.» این خیلی مهم است؛ چون یکی از شاخصهایی که در حج در نظر گرفته شده است، این است. میگویند در حج شما حق ندارید بوی خوش استعمال کنید، اگر از جایی گذشتید که بوی ناخوشی هست، حق ندارید بینیتان را بگیرید. البته اینها خیلی معنا دارد. حج جایی است که باید هر چه ممکن است انسان از انگیزههای دنیوی و مادی جدا و دور بشود. البته ما نمیخواهیم سفارش کنیم که به حجاج آنجا گرسنگی بدهید یا جای بد بدهید، نه؛ پذیرایی از حجاج و مسکن و غذا و تأمین آسایش جسمانیشان که بتوانند به مسائل معنوی بپردازند، خود این یکی از کارهای مهم است؛ این را ما نفی نمیکنیم. اما این انگیزههای مادی را تا آنجایی که ممکن است، باید از دلها خارج کرد؛ این انگیزهی بازارگردی و سوغاتخَری و اینها را باید کم کرد؛ نگاه به حج به صورت یک سفر گردشی یا خدای نکرده با یک اهداف دیگر، که دیگر آنها قابل ذکر هم نیست. ولی این نفس و هوای انسان، انسان را به خیلی جاها میکشاند. باید اینها را مراقبت و جلوگیری کرد. این انگیزههای مادی باید در حج - چه در حاجی، چه در همراه، چه در کارگزار - دور شود؛ این هم یک نقطه است که اگر بخواهیم از آن ظرفیت عظیم استفاده کنیم، یکی از شرایطش این است.
یکی دیگر از شرایط، همین «مسئلهی اتحاد مسلمین» است. حج باید آئینهی اتحاد باشد، نه آئینهی اختلاف. اگر قرار باشد ما همه یکجا جمع بشویم تا در آنجا یکی به یکی بگوید تو بدی، آن دیگری بگوید تو بدتری؛ این چه جمع شدنی است! اگر اختلافی هم وجود دارد، جای بروزش آنجایی نیست که خدای متعال فرموده است: جمع بشوید تا «لیشهدوا منافع لهم» که منافع خودشان را در آنجا به دست بیاورند. بعضیها - حالا نگاه خوشبینانه همین است که بگوییم کجسلیقگی است، والّا اگر به چشم بدبینانه نگاه کنیم، حرفهای دیگر هم میشود زد - حج را جایی قرار میدهند برای دندان نشان دادن و لج کردن و چهره در هم کردن نسبت به اختلافات فرقهای و طائفی؛ شیعه و سنی را آنجا مقابل هم قرار دادن. چقدر باید به ما بگویند تا باور کنیم که امروز بیش از گذشته اختلافات شیعه و سنی یکی از محورهای اساسی است که دشمنان اسلام دارند رویش سرمایهگذاری میکنند. حاضرند پولهای کلان خرج کنند که شیعه را علیه سنی و سنی را علیه شیعه تحریک کنند. یک عده بیعقلهایی هم هستند که بدون اینکه از این پولهای کلان هم بگیرند، برای استکبار همین هدف را مفت و مجانی تأمین میکنند. خوب چرا؟ این خطایی است که معلوم نیست خدای متعال از آن بگذرد. خدای متعال همهی مسلمانها را در یک مرکز واحدی جمع کند که واضحترین منافع آن، احساس اجتماع، احساس اتحاد و احساس یگانگی است؛ آن وقت در این مجمعی که برای احساس یگانگی به وجود آمده، ما بنا کنیم در این گوشه و آن گوشه، به سر و کلهی هم زدن و اختلاف را تشدید کردن! این لج کردن با خدا نیست!؟ ما - نه فقط تحلیلاً، از روی اطلاع عرض میکنم - میدانیم که در خودِ آن مراکز، دستهای استعمار کسانی را گماشتهاند تا اینکه این اختلافات را تشدید کنند؛ یعنی آنجا افراد مأموری هستند که اصلاً مأموریتشان همین است که یک بهانهی کوچکی از یک شیعهای پیدا کنند، جنجال راه بیندازند، تکثیر کنند، فحش بدهند، اهانت کنند و دعوا راه بیندازند. اگر هم خبر نداشتیم، تحلیل هم این را نشان میداد؛ دلیلی نداشت که دشمنان وحدت اسلامی از این فرصت و امکان عظیم حج برای این مقصود استفاده نکنند؛ خبر هم داریم که چرا، افرادی را هم برای این کار اجیر میکنند. مراقب باشید در این دام نیفتید. ایرانی چه شیعهاش و چه سنیاش، مراقب باشد در این دام نیفتد.
ما البته به برادران خودمان در سعودی و در جاهای دیگر هم نصیحت و توصیه میکنیم که نگذارند؛ مانع بشوند از نفوذ آن دستهای اختلافافکنی که در آنجاها این اختلافات را تشدید میکنند و به رخ یکدیگر میکشند. این مسئلهی بسیار مهمی است.
یک مسئله هم مسئلهی «برائت» است. قضیهی برائت از کفار و مشرکین بسیار مهم است. باید همهی ملتهای مسلمان در این کار پیشقدم باشند. به نظر ما خود عربستانیها باید در این قضیه پیشقدم شوند. آن کسانی که میزبان حجند، آنها این کار را باید بکنند. بیش از آنکه میهمانان ایرانی یا میهمانان سایر کشورها درصدد این کار باشند، این تکلیف آنهاست. شکی نیست که استکبار جهانی با دنیای اسلام بد است. این بد بودن، فقط هم بغض نیست؛ بلکه ابراز بعض و دشمنی کردن است؛ نه اینکه دشمنند و نشستهاند کنار تماشا میکنند؛ نه، دشمنی هم میکنند. قصدشان این است که دنیای اسلام را بهکلی از حقیقت اسلام خالی کنند؛ این دیگر حرفی نیست که احتیاج به اثبات و استدلال داشته باشد. این را همهی مسلمانهایی که چشمشان باز است، مشاهده میکنند. اینها دشمن مسلمانهایند. مایلند اسلام نباشد تا بتوانند بر این ملتها سلطه پیدا کنند؛ اسلام نباشد تا بتوانند بر منابع آنها تسلط پیدا کنند؛ تا بتوانند فرهنگ خودشان را در آنجا رایج کنند، آنها را به بخش ِ درجهی دو از ملتهای خودشان تبدیل کنند؛ بخش درجهی دو و پایین از ملتهای خودشان.
وقتی یک ملتی، فرهنگ یک ملت دیگر را قبول کرد، همین میشود؛ میشود جزوی از آن ملت، منتها مثل بچهی ناتنی، مثل جماعتِ درجهی پستتر. هم بر طبق میل آنها رفتار میکند، هم مثل خود آن ملت از طرف آن ملت، تحویل گرفته نمیشود. اشتباهِ این کسانی که سعی کردند رفتار فرنگیها را در همهی امورشان تقلید کنند، اینجا بود. نفهمیدند که با تقلید رفتار یک قوم و یک ملت و یک فرهنگ، مثل آنها و جزو آنها نمیشوند؛ بلکه تابع آنها و درجهی دو آنها میشوند. استکبار نسبت به دنیای اسلام همیشه این را خواسته است.
مانع عمده اسلام است. با اسلام بدند به این دلائل؛ و دشمنی میکنند با اسلام؛ اینکه دیگر جای تردید نیست. این دشمنی در شکلهای استکباری، صهیونیستی، خشن، خونین، بیرحمانه و سبعانه هم هست. خوب، آیا جا ندارد مسلمانها نسبت به این رفتار، موضع خودشان را ابراز کنند!؟ ما که نمیخواهیم از مکه لشگر راه بیندازیم برویم به سمت یک کشوری، آنجا بجنگیم؛ میخواهیم اعلام موضع کنیم. مسلمانها بگویند که موضعشان در مقابل این غزو استکباری و صهیونیستی چیست. جایش کجاست اگر بخواهند اعلام موضع کنند غیر از مکه؛ غیر از این مجامع عظیم و میقات عظیم امت اسلام. جایش همانجاست. همه باید بکنند؛ همهی ملتها و همهی رؤسای کشورها، اگر به این حقیقت توجه کنند و وجدان بیداری وجود داشته باشد. اگر آنها نمیکنند، ما میکنیم. ما کار خودمان را تعطیل نمیکنیم به خاطر اینکه دیگران به این وظیفه عمل نمیکنند؛ این بسیار مهم است. فقط هم اعلام موضع است؛ این، بیان موضع یک کشور است؛ آن هم با استدلال و منطق. سعی بشود این حقیقت به ملتهای مسلمان تفهیم بشود. در این ارتباطاتی که وجود دارد، این معنا روشن بشود که ما هدفمان از این اعلام برائت چیست و معنای این اعلام برائت چیست؟ اینها تدوین بشود، نوشته بشود، با لغت متناسب و قابل فهم بیان بشود و در اختیار حجاج کشورهای اسلامی گذاشته بشود.
امروز در دنیا شوق به اسلام ناب روزبهروز بیشتر میشود. از اول انقلاب تا به حال، روزبهروز این شوق بیشتر شده است و کمتر نشده است. خیال میکردند که انقلاب مثل شعلهای بود که بلند شد و بعد هم نشست، تمام شد؛ یک عده آدمهای سطحی و ظاهرنگر اینطور خیال میکردند. شنیدید که در این چند سال گذشته چه تعبیراتی در این زمینهها بود: انقلاب تمام شد، انقلاب فراموش شد، موزهای شد. نمیفهمیدند که آن شعله وقتی که شما نگاه میکنید میبینید فرو نشسته است، تازه نوبت آن آتشگیرههای سنگین و ماندگاری است که با آن شعله روشن شده و آنها در طول زمان، خاموش شدنی نیست.
امروز در دنیای اسلام نفرت از استکبار، نفرت از امریکا بالخصوص و نفرت از صهیونیستها و رفتارهای آنها روزبهروز بیشتر شده است. فقط نفرت هم نیست، احساس میل به اقدام در مسلمانها زیاد شده است. لذا شما در فلسطین این قضایا را مشاهده میکنید. البته فلسطین، همان فلسطین پنجاه سال پیش است که آن راگرفتند و تصرف کردند؛ ببینید حالا به چه مجموعهی نیرومند و قویای تبدیل شد که امریکا و صهیونیستها با همدیگر نمیتوانند علاج کنند؛ در حالی که آن ملت هیچ چیز هم ندارند و تحت محاصرهی شدید هستند. این همه دارند روی فلسطین فشار میآورند. روزانه دارند کشتار میکنند و فاجعهآفرینی و جنایت میکنند؛ اما از عهدهی آنها بر نمیآیند. یک نمونهی بارزش همین حادثهی عجیب و معجزهآسای لبنان بود. آنها خیال میکردند لبنان ضعیفترین حلقهی کشورهای دنیای اسلام است؛ اما معلوم شد که یکی از قویترین حلقههاست؛ دیدید لبنانیها چه کردند، چه کرد حزباللَّه!
عراق جور دیگری و افغانستان هم یک جور دیگر. در تمام این منطقه، مسلمانها، جوانهای مسلمان و انگیزههای اسلامی رو به رونق بیشتر است. حالا که این هست، باید مسلمانها تشویق بشوند به اینکه این اعلام موضع را - که برائت است - روزبهروز بیشتر کنند.
به هر حال، امیدواریم این برنامههایی که ذکر کردند - هم جناب آقای ریشهری و هم مدیر محترم اشاره کردند؛ این برنامههایی که نشان میدهد به تصحیح و تکمیل برنامههایی که در حج همیشه بوده است - انشاءاللَّه با بهترین وجهی انجام بگیرد. هم نگاه به سازمان و کیفیت کارهای سازماندهیای که هست، هم نوعِ وظایف و کارهایی که باید انجام بگیرد. انشاءاللَّه روزبهروز بایستی با نگاه نو و احساس مسئولیت، این مجموعهی حج را - هر دو بخش را - تعالی و تکامل بخشید و بهتر از گذشته کرد.
انشاءاللَّه همهی این خدمات منظور نظر حضرت بقیةاللَّه(ارواحنافداه) باشد و ارواح طیبهی شهدا و روح مطهر امام بزرگوارمان از آن راضی و خشنود باشند.
و السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته