اسلامستیزی -
تعداد فیش :
23 ،
تعداد مقاله :
1
1402/02/02
1401/10/19
1396/02/05
1395/02/16
1395/02/16
1395/01/24
1393/12/21
1393/08/26
1392/03/18
1392/03/17
1392/03/17
1390/11/14
1390/05/01
1389/11/19
1389/11/15
1389/06/22
1389/01/17
1387/09/17
1379/12/12
1378/12/23
1371/03/14
1371/03/13
1371/03/13
واقعاً این نکته را باید توجّه کرد که علّت اعتلای مبارزات داخل فلسطین چیست؟ گرایش به اسلام. ما قبل هم دیده بودیم دیگر؛ آن وقتی که گرایشات اسلامی در بین گروههای فلسطینی مطرح نبود ــ حالا بعضی کمونیست بودند، بعضی کمونیست هم نبودند امّا اسلامی هم نبودند ــ این پیشرفتها وجود نداشت. از وقتی گرایش اسلامی در میان مبارزان فلسطینی به وجود آمد، و از وقتی این گرایش همینطور روزبهروز اوج گرفت تا امروز، پیشرفتها در مبارزهی فلسطینیها به این شکل حاصل شد، به دست آمد. پس عامل موفّقیّت، اسلام است، اسلام؛ دشمن هم این را فهمیده لذا میبینید در دنیا اسلامستیزی میکنند. همه اسلامستیزی میکنند؛ انواع و اقسام کارها. البتّه این اسلامستیزیها به جایی هم نخواهد رسید: اَم یُریدونَ کَیداً فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛ آنها تلاشهایی میکنند امّا خدای متعال تلاشهای آنها را باطل خواهد کرد. امروز وظیفه این است.
یک مرکز معتبر آمریکایی... سندی را منتشر کرده که میگوید در دسامبر ۱۹۷۹ یعنی حدود ده ماه بعد از پیروزی انقلاب ما ــ انقلاب در فوریهی [سال] ۷۹ مسیحی پیروز شد؛ این در دسامبر است؛ حدود ده ماه تقریباً فاصله است ــ کارتر یک دستوری میدهد به سازمان سیا؛ دستور این است که جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کنید. این مال آن روز است... از سال ۷۹ میلادی ــ که میشود سال ۵۸ ــ تا امروز، ۴۳ سال است که این سیاست آمریکا ادامه دارد؛ سیاست هدفگیری سرنگونی جمهوری اسلامی. به چه وسیله؟ به وسیلهی تحریم، به وسیلهی نفوذ، به وسیلهی فشار حدّاکثری، به وسیلهی ایجاد اتّحادهای ضدّایرانی، ایرانستیزی، اسلامستیزی، شیعهستیزی؛ به این وسیلهها، و در رأسش به وسیلهی تبلیغات. الان ۴۳ سال است که آمریکاییها این کار را دارند میکنند و تا همین امروز این کار دارد انجام میگیرد.
ما امروز به بعثت احتیاج داریم. اوّل، معرّفیِ بعثت است؛ در درجهی اوّل افکار عمومی دنیا باید بشناسند مفهوم و معنای بعثت اسلام را؛ این نقطهی بسیار مهمّی است. بعد از تشکیل جمهوری اسلامی که یک رشحهای(۴) از رشحات حکومت نبوی در این نظام ما بحمدالله به وجود آمد و خود آن منشأ یک تحوّل عظیم و یک حرکت عظیمی شد که بحمدالله ادامه دارد و ادامه خواهد داشت، دشمنان جهانی بشر -نمیشود گفت دشمنان اسلام- دشمنان جوامع بشری به فکر افتادند که با آن چیزی که مایهی این حرکت است و در بخش مهمّی از دنیا زمینه دارد، مبارزه کنند؛ آن چه بود؟ آن اسلام است. امروز با اسلام مبارزه میکنند؛ چرا؟ چون اسلام مایهی رشد جوامع است، مایهی حرکت انسانها است، مایهی بُروز استعدادها است و مایهی پدید آمدن یک تمدّن معنوی و مادّیِ مشترک و توأمان است؛ چون اسلام میتواند جلوی تعدّیّاتِ تمدّنِ مادّیِ ظالمِ امروز را بگیرد؛ لذا با اسلام مبارزه میکنند؛ انواع و اقسام مبارزه. تشکیل گروههای تروریست به نام اسلام هم یکی از توطئهها است؛ این توطئه است، همچنانکه کشورهای اسلامی را دچار جنگ و جدل و اختلاف کردن هم یکی از این دشمنیها است. امروز سررشتهی این دشمنیها به دست آمریکا و صهیونیسم است. حکومت صهیونیستی خبیث و غاصب در فلسطین و پشت سرش حکومت ظالم و مستکبر آمریکا دارند با اسلام مبارزه میکنند. بله، امروز با جمهوری اسلامی بیش از جاهای دیگر در حال مبارزهاند. این ازاینجهت و بهخاطر این است که اسلام در نظام جمهوری اسلامی بارزتر است، تحقّقش بیشتر است، و زمینهی عمل و اجرا و اقدام آن در اینجا بیشتر است. مخالفند بهخاطر اینکه اسلام جلوی مطامع اینها را میگیرد، جلوی استکبار را میگیرد؛ [پس درواقع] با اسلام مخالفند.
این را باید ما مسلمانها در درجهی اوّل بفهمیم که یک وظیفه در قبال غیر مسلمانها است که باید اسلام را معرّفی کنیم، یک وظیفه [هم] درون خود ما است؛ باید خودمان بفهمیم که دشمنیِ با اسلام از سوی نظامهای مستکبر عالَم و قدرتهای زورگوی عالَم بهخاطر چیست؟ این را باید بفهمیم. امروز دولتهای اسلامی باید توجّه کنند که علّت اینکه آمریکا با این دولت اسلامی همراهی میکند، با آن یکی دشمنی میکند، بهخاطر این است که میخواهند اینها با همدیگر همدست نشوند، اینها با همدیگر متّحد نشوند، اینها منافع مشترک خودشان را تشخیص ندهند؛ برای این است. متأسّفانه آمریکا در این سیاستِ اختلافافکنی در منطقهی ما موفّق بوده است؛ این مایهی تأسّف است! دستشان در جیب بعضی از دولتها برای غارت سرمایههای آنها [است]، و برای اینکه این کار آسان بشود، دشمنتراشی [میکنند]؛ یا جمهوری اسلامی را، یا ایران را، یا تشیّع را بهعنوان یک دشمن معرّفی میکنند تا بتوانند آنها را غارت کنند. اینها سیاستهای رایجِ امروز قدرتهایی است که در رأس آنها آمریکا است؛ این را باید همه بفهمیم، این را باید همه احساس کنیم، باید در مقابل این بِایستیم. ایستادن در مقابل این، ایجاد اتّحاد و ایجاد وحدت است بین کشورهای اسلامی. امروز جزو سیاستهای قطعی دولت آمریکا و دولتهای همراه با او اسلامستیزی است، ایرانستیزی است، شیعهستیزی است؛ اینجوری دارند حرکت میکنند. این سیاست قطعی آنها است. وقتی ملّتها غافل باشند، آنها پیش میروند؛ وقتی ملّتها بیدار باشند، در مقابل آنها مانع ایجاد میشود؛ آنوقت عصبانی میشوند و داد میکشند که چرا شما در منطقهی غرب آسیا حضور دارید، چرا نمیگذارید ما کار خودمان را انجام بدهیم. دیروز پریروز سخنگویان آمریکایی اعلام کردند که مخالفت ایران با سیاستهای آمریکا در منطقهی غرب آسیا -که آنها به آن میگویند خاورمیانه- موجب میشود که ما ایران را مثلاً تحریم کنیم یا با ایران مقابله کنیم.
این گروههای فاسدِ مفسدی که در کشورهای اسلامی دارند فساد میکنند، اسلام را بدنام میکنند، به نام اسلام جگر انسانها را از سینهشان میکشند بیرون و با دندان جلوی چشم مردم و جلوی دوربینها قطعهقطعه میکنند؛ به نام اسلام انسانها را زندهزنده در مقابل دوربین و در مقابل چند میلیارد انسان میسوزانند؛ آنوقت اینها مورد حمایت و مورد توجّه و تأیید و پشتیبانیِ قدرتهای مرموزِ غربی قرار میگیرند. بظاهر، ائتلاف ضدّ داعش تشکیل میشود امّا خبرها و اطّلاعات صحیح نشان میدهد که این ائتلاف یک ائتلاف واقعی نیست و این مبارزه یک مبارزهی واقعی نیست، [بلکه] این یک کار صوری است. آنوقت وقتی در تبلیغات میخواهند علیه این گروههای مفسد و فاسد حرف بزنند، از آنها تعبیر میکنند به دولت اسلامی؛ یعنی آن کسانی که با مردم آنجور رفتار میکنند، بچّهها را آنجور نابود میکنند، کودکان را آنجور فریب میدهند و برای کارهای انتحاری وارد میدان میکنند، دولت اسلامیاند! اسلامستیزی یعنی این.
دستگاههای عظیم تبلیغاتی در دنیا که تحت سلطهی سیاستمداران غربی هستند، به بهانهی اقدامات عدهای شرور و تروریست، اسلامستیزی به راه میاندازند و توطئههای پشتپردهی سیاسی، کار را در مبارزهی فرهنگی مشکل میکند.
بهمناسبت اوضاعی که در منطقهی ما حاکم است و بلکه اوضاعی که در جهان حاکم است و چالشی که میان جمهوری اسلامی و چند دولت متکبّر و مستکبر بر سرِ قضایای مختلف - چه قضیّهی هستهای و چه بقیّهی قضایا - در جریان است و همچنین بهمناسبت بحثهای اقتصادیای که در داخل کشور هست و تلاشی که مسئولان مختلف هرکدام بهنحوی برای تحقّق مقاصد اسلامی و منافع مردم انجام میدهند، و سرانجام بهمناسبت مسئلهی اسلامهراسیای که امروز یکی از پدیدههای رایج دنیای استکبار و دنیای غرب است - مجموع این مطالب - بهنظر رسید که این موضوع را مطرح کنیم که آنچه ما از مجموع معارف قرآنی استفاده میکنیم و درمییابیم، این است که مطالبهی اسلام از مسلمین، ایجاد نظام اسلامی بهنحو کامل است؛ مطالبهی اسلام، تحقّق کامل دین اسلام است. این آن چیزی است که انسان در مجموع آن را احساس میکند.
امروز یکی از کارهای اساسی و مهمی که در شرکتهای هنری معروف دنیا مورد استفاده قرار میگیرد عبارت است از ترساندن مردم از اسلام. چرا؟ اگر اسلام منافع جهانخواران را تهدید نکرده بود، در مقابل آن، این واکنشها نشان داده نمیشد. اینکه میبینید گروههایی را به نام اسلام و به نام حکومت اسلامی میسازند، میتراشند، مسلّح میکنند، پشتیبانی میکنند، به جان انسانها میاندازند و کشورها را بهوسیلهی آنها ناامن میکنند، این نشاندهندهی نفوذ پیام اسلام است. از اسلام حقیقی میترسند، از اسلام ناب میترسند؛ اسلامی که نسل پیش از شما در میدانهای نبرد، در میدانهای سیاست، در میدانهای انقلاب آن را سرِدست گرفت و به دنیا نشان داد. و همینطور که این جوانهای عزیز اشاره کردند و نشان دادند، امروز شما وارثان آن شهدای بزرگ و آن مردان عظیمالقدر هستید. پیام اسلام برای انسانیّت، پیام آسایش، عزّت، سربلندی و پیام زندگیِ همراه با امنوامان است؛ این را دشمنان نمیخواهند در دنیا شناخته بشود و ملّتها با آن آشنا بشوند.
كسانی كه امروز دنیای اسلام را از اتحاد و یكپارچگی دور میكنند - در حالی كه احتیاج به یكپارچگی، امروز بیشتر از همیشه است - اینها به نفع شیاطین كار میكنند، به نفع ابلیسها كار میكنند. امروز میبینید دنیای غرب، دستگاه استعمار، گردانندگان كمپانیهای نفتی و تجاری بزرگ دنیا، این كارتلها و تراستها، همه دارند پول خرج میكنند، نقشهریزی میكنند برای اسلامستیزی. قرآن را آتش میزنند، نام مبارك پیغمبر را مورد اهانت قرار میدهند، كاریكاتور درست میكنند، كتاب مینویسند، در پایتختهای بزرگ اروپا علیه مسلمانها هیجانات قومی درست میكنند - میبینید دیگر؛ اینها چیزهای روشن و واضحی است - اینها معنایش چیست؟ معنایش اسلامستیزی است.
امروز دشمنان غربی، علیه اسلام و مسلمانان، شمشیر را از رو بستهاند. خب، اینجا تكلیف مسلمانها چیست؟ مسلمانها باید به عناصر قدرت خودشان برگردند؛ مسلمانها باید در درونِ خودشان عوامل اقتدار و توانائی را روزبهروز افزایش دهند. یكی از مهمترین عوامل اقتدار، همین اتحاد و اتفاق است. این برای ما درس است، برای ملتهای مسلمان درس است. در دنیا سیاستها پشت سر آن ذهنهای بیمار و خبیثی هستند كه با پیامبر اسلام به شكل هتاكانه مواجهه میكنند. نمیشود باور كرد كه اهانت به اسلام و اسلامستیزی و مسلمانستیزی در دنیا بدون دستهای سرویسهای امنیتی و بدون پول قدرتها ادامه و انتشار پیدا كند؛ كه امروز شما نمونههایش را در دنیا مشاهده میكنید؛ این همان مبارزهی با اسلام است. البته بهانه هم پیدا میكنند. در اعمال ما مسلمانها گاهی انحرافاتی پیدا میشود، جمودهائی، تحجرهائی، كارهای غلطی، كه این راشیاطین دستاویز قرار میدهند برای اینكه «و لتصغی الیه افئدة الّذین لایؤمنون بالأخره» تحقق پیدا كند؛ این را باید مسلمانها بدانند.
یك روزی دنیای اسلام با صهیونیسم غاصب مقابله میكرد، دشمنان در تبلیغاتشان گفتند این یهودیستیزی است؛ در حالی كه یهودیستیزی نبود. در كشورهای اسلامی، یهودیها هم مثل دیگر ادیان - یهودی، مسیحی، مسلمان - در كنار همدیگر زندگی میكنند. امروز در كشور ما یهودی هست، مسیحی هست، مسلمان هست، بعضی از ادیان دیگر حضور دارند و در زیر سایهی امنیت اسلام، همه باهم زندگی میكنند. بحثِ یهودیستیزی نیست، بحثِ مقابلهی با صهیونیسم غاصبِ متجاوزِ ظالمِ قسیالقلب است؛ این را بدروغ تحریف میكردند، میگفتند یهودیستیزی؛ اما امروز خود غربیها مبتلا به اسلامستیزی و مسلمانستیزی هستند. در دنیای غرب شما مشاهده كنید؛ امواج مسلمانستیزی را تحریك میكنند، از آنها حمایت میكنند، از اهانتكنندگان به اسلام و پیامبر اعظم پشتیبانی میكنند - این اسلامستیزی است، این مال آنجاست - در درون جامعهی اسلامی هم مذاهب مخالف ستیزی را ترویج میكنند، شیعهستیزی را ترویج میكنند؛ این سیاست آنهاست: مسلمانها باید با یكدیگر مبارزه كنند، سرگرمِ هم شوند؛ شیعه علیه سنی، سنی علیه شیعه؛ برای اینكه حواسها از نقطهی اصلی دشمنی منعطف شود، نفهمند كیست كه امروز دارد با دنیای اسلام مقابله میكند، نفهمند كیست كه برای امت اسلامی دامهای خطرناكی گذاشته.
غرب در دهههای بیداری اسلامی و بویژه سالهای اخیر پس از شکستهای پیاپی از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و ... کوشیده است پس از شکست تاکتیک اسلامستیزی و خشونت علنی، به تاکتیک بدلسازی و تولید نمونههای تقلبی دست بزند، تا عملیات تروریزم ضد مردمی را به جای «شهادتطلبی»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جای «اسلامگرائی و جهاد»، «قومیتگرائی و قبیلهبازی» را به جای «اسلامخواهی و امتگرائی»، «غربزدگی و وابستگی اقتصادی و فرهنگی» را به جای «پیشرفت مستقل»، سکولاریزم» را به جای «علمگرائی»، «سازشکاری» را به جای «عقلانیت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقی را به جای «آزادی»، «دیکتاتوری» را به نام «نظم و امنیت»، «مصرفزدگی، دنیاگرائی و اشرافیگری» را به نام «توسعه و ترقی»، «فقر و عقبماندگی» را به نام «معنویتگرائی و زهد» قلمداد کند.
نمونه تبلیغات غرب، در جنایت اخیر در یک کشور اروپای شمالی است که از همان ساعات اول تلاش میکنند انگشت اتهام را به سوی مسلمانان نشانه روند که این موضوع بیانگر خباثت و دروغ بودن تبلیغات غربیها است.
به دوستان عزیزِ فرماندهان نیرو و بقیهی فرماندهان نیروهای مسلح هم من بارها میگویم؛ محدودیتها در بخشهای مختلف وجود دارند - تحریم هست، محدودیتهای مالی هست، چیزهای گوناگونی وجود دارد - از اینها باید عبور کنید. بهترین و زیرکترین انسانها کسانی هستند که شرائط موجود را میسنجند، بعد میبینند برای عمل در شرائط کنونی چه توانائیهائی دارند و از آن توانائیها و ظرفیتها استفاده میکنند؛ والّا انسان نگاه کند، بگوید خب، این که نشد، این را که نداریم، پس هیچی! این نمیشود. کمبودها نباید ما را متوقف کند. کمبودها بایستی باعث شود که ما بیشتر به خودمان مراجعه کنیم، ظرفیتهای تازهی خودمان را کشف کنیم. مثلاً در دو دههی پیش، کی در نیروی هوائی حدس میزد که این نیرو بتواند این همه امکانات برای خودش به وجود بیاورد و تولید کند؟ در بخشهای دیگر هم همین جور. در بخشهای فضائی ما، در بخشهای پزشکی ما، در بخشهای داروئی ما، در بخشهای گوناگون علمی و فنی ما، تا دو سه دههی پیش کی حدس میزد که میشود این کارها را کرد؟ اما رفتند، جوانان ما همت کردند و شد. کارهائی شده است که امروز دشمنان ما هم زبان به اعتراف میگشایند. البته دشمنی میکنند؛ این را وسیلهای قرار میدهند برای سیاستهای ایرانستیزی و ایرانهراسی و اسلامهراسی و اسلامستیزی؛ لیکن اعتراف میکنند به اینکه اینها هست.
پیش از انقلاب، نظام حاکم بر کشور، یک نظام اسلامستیزِ عمقی بود. آنها با ظواهر خیلی کاری نداشتند، اما از لحاظ عمق، حقیقتاً دنبالِ زدن ریشههای ایمان اسلامی مردم بودند. در این زمینه هم مثالها، شواهد، خاطرهها، فراوان در ذهن بنده هست، که مجال نیست عرض کنم. انقلاب آمد درست صد و هشتاد درجه نقطهی مقابل آنها، اسلام را محور ادارهی کشور قرار داد؛ محور مدیریت قرار داد؛ احکام و قوانین اسلامی، معیار و ملاک رد و قبول قوانین کشور و معیار عمل مجریان کشور است.
اهانت جنونآمیز و نفرتانگیز و مُشمئزکننده به قرآن مجید در کشور آمریکا که در سایهی امنیت پلیسی آن کشور اتفاق افتاد، حادثهی تلخ و بزرگی است که نمیتوان آن را تنها در حدّ یک حرکت ابلهانه از سوی چند عنصر بیارزش و مزدور به حساب آورد. این یک اقدام محاسبهشده از سوی مراکزی است که از سالها پیش به این طرف، سیاست اسلامهراسی و اسلامستیزی را در دستور کار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداختهاند. این حلقهی دیگری از زنجیرهی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و دهها فیلم ضد اسلام ساختهشده در هالیوود ادامه یافت و اکنون به این نمایش نفرتانگیز رسیده است. پشت صحنهی این حرکات شرارتبار چیست و کیست؟
مطالعهی این روند شرارت که در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان کسانیاند که پژوهشهای حقیقتیاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میکنند. آن ماجرا بهانهی حمله به افغانستان و عراق را به رئیسجمهور جنایتکار وقت آمریکا داد و او اعلان جنگ صلیبی کرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام کرده است که این جنگ صلیبی با ورود کلیسا به صحنه، کامل شد. هدف از اقدام نفرتانگیز اخیر آن است که از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعهی مسیحی به سطوح همگانی مردم کشیده شود و با دخالت کلیسا و کشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانهئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را که از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحهدار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد. این اقدام کینهتوزانه، نه آغاز یک جریان، بلکه یک مرحله از روند طولانی مدتِ اسلامستیزی به سرکردگی صهیونیسم و رژیم آمریکا است. اینک همهی سران استکبار و ائمهالکفر در برابر اسلام قرار گرفتهاند. اسلام، دین آزادی و معنویت انسان، و قرآن کتاب رحمت و حِکمت و عدالت است؛ وظیفهی همهی آزادیخواهان جهان و همهی ادیان ابراهیمی است که در کنار مسلمانان با سیاست پلید اسلامستیزی با این شیوههای نفرتبار مقابله کنند. سران رژیم آمریکا نمیتوانند با سخنان فریبنده و میانتهی، خود را از اتهام همراهی با این پدیدهی زشت تبرئه کنند. سالهاست که مقدسات و همهی حقوق و حرمت میلیونها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاکستان، در عراق و لبنان و فلسطین زیر پا گذاشته شده است. صدها هزار کشته، دهها هزار زن و مرد اسیر و زیر شکنجه، هزاران کودک و زن ربودهشده و میلیونها معلول و آواره و بیخانمان، قربانی چه چیزی شدهاند؟ و با همهی این مظلومیتها، چرا در رسانههای جهانی غرب، مسلمانان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطری برای بشریت وانمود میکنند؟ چه کسی باور میکند که این توطئهی گسترده بدون کمک و دخالت حلقههای صهیونیستیِ درونِ دولت آمریکا ممکن و عملی است؟! امروز همین قضایای فلسطین در سایهی مشغول شدن دنیای اسلام به مسائل فرعی دارد اتفاق میافتد. واقعاً امروز در فلسطین فاجعهآفرینی است، در غزه فاجعهآفرینی است، در کرانهی باختری هم فاجعهآفرینی است. قضایای حرم ابراهیمی را نباید دستکم گرفت؛ اینها خیلی مهم است. به خاطر اقامهی نماز، مسلمانها را از پایگاهشان و خانهشان بیرون کنند و راه ندهند! اسلامزدائی از آثار اسلامی، یکی از آن کارهای بسیار خطرناکی است که دارد جلوی چشم مسلمانهای عالم اتفاق میافتد. از بس همه مشغولند، سرگرم چیزهای فرعی و جزئی هستند، نمیفهمند در دنیای اسلام چه دارد میگذرد. توطئه علیه دنیای اسلام این است.
من با اطمینان کامل میگویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعدهی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانهی این وعدهی تخلفناپذیر در اولین و مهمترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوازهی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشهی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد. سر بر آوردن این پدیدهی معجزآسا، درست در اوج هیاهوی مادیگری و اسلامستیزیِ چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیای اسلام امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد. هرچه زمان گذشته، این استحکام- به حول و قوهی الهی- بیشتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههای که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیا و آفریقا، صحنهی این هماوردی پیروزمندانه است. در اجتماع عظیم حج امسال، دهها سخن تلخ و شیرین را از دهها کشور اسلامی میتوان دریافت کرد. هریک از این پیامها، بار وظیفهای را بر دوش دیگر برادران میگذارد و مجموع آن دورنمائی از واقعیت امت بزرگ اسلامی را در برابر چشم همه قرار میدهد: سخن ملت عراق که تطاول و ستم مداخلهگران و دیکتاتوری و بیتدبیری زمامداران، رونق زندگی را از آنان گرفته و فلاکت و زبونی را بر آنان تحمیل کرده است. سخن ملت افغانستان که تعصبها و کوتهنگریها، اجر مجاهدات گذشتهی آنان را بر باد داده و ملتی را دستخوش جهالتِ مشتی غافل و عنود ساخته است. سخن ملت بوسنی که سیاست اسلامزدایی از سوی آمریکائیان و همدستانشان، هویت اسلامی آنان را به خطر افکنده و حاکمیت ملی آنان را بتدریج در معرض نابودی نهاده است. سخن ملت فلسطین که پرچم پرافتخار انتفاضه را با پنجههای استوار خود بپاداشته و با خون جوانان خود، شمشیر ظلم و قساوت صهیونیستها را کُند کرده است. سخن ملت لبنان که با پایداری پرشکوه خود، افسانه شکستناپذیری غاصبان کشور فلسطین را به سُخره گرفته و شکستهای فضاحتبار را به آنان چشانیده است. سخن ملتهای آسیای میانه و شرق آسیا و آفریقا و اقلیتهای اسلامی در اروپا و آمریکا که هریک از رنجها و شادیها و دشواریها و موفقیتهای خود خبر میدهند. و بالاخره سخن ملت سرافراز ایران اسلامی که در آن پایداری، و ایمانِ بارور، و تجربههای روز به روز خود در برابر توطئهها و دشمنیها، و عزم راسخ خود در راه تحقق جامعهی آرمانی اسلام را به گوش مشتاقان و تحسینکنندگان خود میرسانند.
امروز ثروتهای طبیعی جهان اسلام بهتاراج میرود، ذخیرهی فرهنگی و فکری گرانبهای آن در زیر حجابی از پوشالهای تبلیغاتی مهاجمان فرهنگی عمداً پنهان میماند، استعدادها و مغزهای جوان آن ربوده میشود، قوای آنان در منازعات نظامی و سیاسی نابود میگردد، بیمبالاتی و ولنگاری اخلاقی و اعتقادی، از راه مدرنترین ابزارهای ارتباطی، همچون گندابی به درون محیط زندگی و درس و ورزش جوانان آن نشت میکند، نفت آنان، روز به روز بر ثروت کمپانیها و خزانهی مالیاتگیرندگان بیگانه میافزاید و بجای صاحبان اصلی، دشمنان آنان را فربه میسازد، در قلب جهان اسلام و در گوشه و کنارهای آن در آسیا و آفریقا و اروپا تازیانهی ظلم و خشم کافران بر پیکر میلیونها مسلمان فرود میآید و فلسطین و لبنان در آتش قساوت صهیونیستها میسوزد، .. و این همه درد و رنج، سیاستمداران و رجال دینی و روشنفکران امّت اسلامی را به چارهسازی برنمیانگیزد.
این در حالی است که در همه جا دستمایههای ارزشمند برای پایهگذاری یک وضع نوین و نجاتبخش، هست و ابزار و انگیزهی لازم برای تحول بوضوح در همهی کشورهای اسلامی قابل مشاهده است. امروز کمتر کشور اسلامی است که احساس و انگیزه اسلامی در نسل جوان، و پایبندی عمیق ایمانی در بیشتر مردم، و نگرانی از وضع موجود و امید به دورنمای اسلامی، در آن بطور آشکار دیده نشود. آنچه میتواند از فعال شدن این امکانات مانع شود در درجهی اوّل آن است که قدرت سیاسی در داخل کشورها در سمت و سوی این آرزوها و خواستها نیست و در مواردی حکومتها با ضعف یا وابستگی یا استبداد و مردمستیزی که دچار آنند قادر بر همراهی و همکاری با آرزوهای بزرگ اسلامی مردم نیستند. از سوی دیگر عظمت جهان اسلام و قدرت تاثیرگذاری آن بر وقایع جهانی از چشم آنان پوشیده است و در نتیجه هر ملّتی خود را در برابر فشار قدرتهای اسلامستیز استکباری تنها میبیند و مقابله با هجوم سیاسی و تبلیغاتی و احیاناً نظامی آنان را ناممکن مییابد. آنچه که من احساس میکنم و شواهد بر آن گواهی میدهد، این است که امریکا و دستیارانش احساس میکنند که اسلام، بزرگترین مانع بر سر راه این جهانخواری است. لذا در نظم نوین جهانی و در منطق امریکایی، مبارزهی با اسلام، یک عنصر اساسی و اصلی است. بنا دارند با اسلام مبارزه کنند. بنا دارند نهضتهای اسلامی را، در هرجای عالم که ملتها بهپاخاستند، سرکوب کنند و هرجا حکومتی استبدادی و قدرت ظالمی در مقابل مسلمانان قرار گیرد، از آن دولت و قدرت ظالم، بیقید و شرط حمایت و تشویق کنند. به زبان، حرف دیگری میزنند، اما باطن قضیه این است. استکبار تحمل نمیکند که مسلمانان یکپارچه شوند. تحمل نمیکند که احساسات اسلامی، در میان ملتها رشد پیدا کند؛ چه در آسیا باشد، چه در آفریقا باشد و چه مخصوصاً در اروپا. خواهید دید که با مسلمانان بوسنی هرزگوین چه خواهند کرد. یقیناً روزی هم در اروپا، مسلمانان آلبانی و دیگر مسلمانانی که در کشورهای اروپایی هستند دچار سرنوشتهای تلخ و آزمایشهای دشواری خواهند بود. این، ناشی از همین سیاست است؛ سیاست اسلامزدایی. در آفریقا نهضتهای اسلامی به شدت مورد نفرت استکبار جهانی است. هرجا بیداری اسلامی احساس میشود، اینها نسبت به آن حساسند. زمزمه میکنند که در انتخابات ملتها باید شرکت کنند! بروند در کشورها و آنجا که انتخابات به راه میافتد، بر انتخابات نظارت کنند! اسم این کار را «نظارت بر انتخابات برای تضمین آزادی انتخابات» میگذارند؛ اما در معنا، این فکر برای این است که مبادا در نقطهای از عالم، مسلمانان از راه روشهای انتخابات و پارلمانی، بتوانند به حکومت برسند. همانطور که در الجزائر این کار شد و متأسفانه سرکوب گردید.
این حوادث مهم و عبرتانگیز که بسیاری از آنها بیواسطه یا با واسطه، از اسلام متأثر بوده است، بر روی هم وضعیت جدیدی را برای اسلام و مسلمین به وجود آورده، که وظیفهی همهی ملتهای اسلامی است که آن وضعیت را درست بشناسند و بدون فوت وقت، نسبت به آن، موضعی یکپارچه و متین و حساب شده اتخاذ کنند.
این وضعیت جدید دارای دو بخش یا دو عنصر است: اول اینکه تفکر و هویت اسلامی در گسترهی جهان، از شوکت و عزت و نشاط بیشتری برخوردار شده و اسلام به صورت یکی از برجستهترین حقایق موجود عالم، در سرتاسر جهان مطرح گردیده است. دوم آنکه قدرتهای مسلط جهان، در موضع صریحتری از خصومت نسبت به اسلام و مقاصد اسلامی قرار گرفتهاند و تحقیقا یکی از فصول اصلی در نظم نوین پیشنهادی امریکا برای جهان پس از سقوط کمونیسم، فصل اسلامزدایی و مقابله با رشد روزافزون حرکتهای اسلامی است. هرکس اظهارات و اقدامات سردمداران رژیم امریکا را در بارهی اسلام و نهضتهای اسلامی معاصر و کشورها و ملتهایی که دم از گرایش به اسلام میزنند و مدعی یا آرزومند تشکیل نظام اسلامیند تعقیب کند، از عمق کینهی تمامنشدنی آنان به اسلام و نظام اسلامی اطلاع مییابد. در کشورهای اسلامی که مردم با ایمانی ناگسستنی به اسلام وابستهاند از قبیل جمهوریهای تازه استقلال یافته، که علیرغم هفتاد سال تلاش برای اسلامزدایی کمونیستها، با گرمی و هیجان از «حاکمیت اسلامی» سخن میگویند قدرتهای ضد اسلامی تا آنجا پیش میروند که از خطر اسلامگرایی در این کشورها سخن میگویند و شیرینترین دلبستگیهای آنان را به عنوان «خطر» قلمداد مینمایند.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|