جهاد تبیین را جدّی بگیرید، شبههزدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید. شبهه از جملهی چیزهایی است که عرض کردیم مثل موریانه است؛ دشمن به این موریانهها دل بسته. شبهه ویروس است، مثل همین ویروس کرونا؛ وقتی که وارد شد، خارج شدنش مشکل است، جزو بیماریهای مسری هم هست، سرایت هم میکند. البتّه اینکه گفتم «بعضیها در مقابل تیر و شمشیر ایستادند، در مقابل شبهه نتوانستند بِایستند»، در این یک مقداری هم دنیاطلبی نقش دارد؛ این را هم نباید از نظر دور داشت. دنیا چیست؟ دنیای هر کسی فرق میکند؛ یکی دنیایش مال است، یکی دنیایش مقام است، یکی دنیایش شهوات جنسی است؛ اینها دنیاهای افراد مختلف است، اینها همه دنیا است. ممکن است توجیه هم درست کند برای خودش در این دنیاطلبی، امّا دنیاطلبی است دیگر؛ اینها هم تأثیر دارد.
پس بنابراین، دربارهی خطبه عرض کردیم خطبهی نماز جمعه باید مرکزی باشد برای تبیین محتوای قوی و منطق محکم و غنی برای مسائل مهمّ انقلاب، مثل مسئلهی عدالت. مسئلهی عدالت خیلی مسئلهی مهمّی است؛ روی مسئلهی عدالت فکر کنید، کار کنید، حرف بزنید. [همچنین] روی مسئلهی استقلال؛ استقلال خیلی مسئلهی مهمّی است. مسئلهی حمایت از مستضعفان، مسئلهی اتّحاد دنیای اسلام، اینها مسائل بسیار مهمّی است. و به مردم بصیرت بدهید.
یکی از نکات در خطبهها این است که بتواند با شبههپراکنیهای دائمیِ دشمن مقابله کند. ببینید، عرض کردم امروز میدان رزم میدان رزم قدرت نرم است و قدرت نرم دشمن شبههپراکنی است. «شبههپراکنی» یعنی چه؟ یعنی ما یک ملّتی داریم که این ملّت آمدند با اعتقاد و ایمان کامل پای انقلاب ایستادند، جان دادند، زحمت کشیدند، خودشان را به زحمت انداختند، انقلاب را به پیروزی رساندند، بعد هشت سال در یک جنگ تحمیلی ایستادگی کردند، بعد هم در مقابل فتنههایی که تا امروز وجود داشته ایستادهاند، هر جا لازم بوده حضور پیدا کردهاند؛ مردم این جوری هستند دیگر؛ خب حالا اگر چنانچه دشمن بخواهد این دژ مستحکم را از بین ببرد یا رخنه در آن ایجاد کند، باید چه کار کند؟ باید در این ایمان خدشه کند، باید در این ایمان مناقشه کند؛ این با شبههافکنی به وجود میآید. شبهه را دستِکم نباید گرفت. بودند افرادی که در مقابل نیزه و شمشیر ایستادند، در مقابل شبهه و تردید زمین افتادند، نتوانستند بِایستند؛ دیدیم ما افراد این جوری را. در میدانهای نبرد با قدرت، با شجاعت ایستادگی کردند امّا یک شبههای برایشان پیش آمد، نتوانستند حل کنند، زمین خوردند؛ شبهه این جوری است.
هدف از این شبههپراکنی هم این است که مردم را که نیروهای اصلی کشورند و ایمان مردم را که عامل اصلی در حفظ کشور و حفظ نظام اسلامی است، متزلزل کنند. خب اینها از روی دشمنی است دیگر؛ یعنی جمهوری اسلامی کار بزرگی کرده در مقابل غرب. حالا این چیزها یک چیزهایی است که گاهی گفته میشود، تکرار میشود و از دهن میافتد؛ یعنی درست به مغز و محتوای مطلب توجّه نمیشود؛ گاهی هم با بیان خوبی گفته نمیشود امّا یک واقعیّت عجیبی وجود دارد: [اینکه] جمهوری اسلامی داعیهی دویست سیصد سالهی غرب را با حضور خودش و وجود خودش باطل کرده.
نقشهی دشمن این است که جوانان ما را، مردم ما را در بخشهای گوناگون دچار خلل در عزم و اراده کند؛ نقشهی اساسی دشمن این است؛ تردیدافکنی در ایمان مردم و در عزم راسخ مردم؛ یعنی همان دو عنصری که عرض کردم؛ دو کلیدواژهی ایمان، و غیرت دینی. تردیدافکنی در ایمان و غیرت دینی مردم آن چیزی است که دشمن دنبال آن است؛ میدانند که اگر چنانچه این اتّفاق افتاد، قدرت تهاجمی و حتّی قدرت دفاعی جمهوری اسلامی هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت و از بین خواهد رفت؛ لذا دارند توطئه میکنند؛
دشمنان مرتّباً امروز در زمینههای سیاسی شبههآفرینی میکنند؛ راجع به اینکه ایران چرا در منطقه حضور دارد. حالا مدّعی کیست؟ آمریکا! که همه جا حضور فتنهگرانه و مفسدانه پیدا میکند؛ هر جا آمریکا هست، فساد هست؛ هر جا آمریکا هست، فتنه هست. دولت فتنهگر و فسادانگیز آمریکا، به ما میگوید شما چرا در منطقه حضور دارید! خب، ما [اگر] در منطقه حضور داریم باید از تو اجازه بگیریم؟ ما برای حضور در منطقه بایستی با دولتهای منطقه مذاکره کنیم، گفتگو کنیم؛ با شما چرا بیاییم گفتگو کنیم؟ هروقت خواستیم در آمریکا حضور پیدا کنیم، با شما باید گفتگو کنیم. همینطور کشورهای اروپایی؛ میگویند ما میخواهیم مذاکره کنیم با ایران دربارهی حضورش در منطقه! به شما چه مربوط است؟ شما چرا در منطقه هستید؟ اینجا منطقهی ما است یا منطقهی شما است؟ اگر منطقهی ما است، شما اینجا چهکار میکنید؟ منطقهی ما است، خودمان با مردم منطقه و با حکومتهای منطقه مذاکره میکنیم، صحبت میکنیم، قرار میگذاریم؛ الحمدلله قرار هم گذاشتهایم، الحمدلله موفّق هم شدهایم، الحمدلله پیش هم رفتهایم، انشاءالله بعد هم پیشتر خواهیم رفت. مسائل سیاسی که عرض میکنم، فقط مسائل جناحی و داخلی و مانند اینها نیست؛ اینها [هم] مسائل سیاسی است؛ اینها را باید مردم بدانند.
در تخریب فرهنگی، کاری که تخریبکنندگان فرهنگ انجام میدهند این است که بهجای عزم راسخ ملّی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملّت تا عزم راسخ نداشته باشد، نمیتواند به هیچجا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزّت و اعتمادبهنفس ملّی، احساس حقارت ملّی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبههافکنی و بیاعتقادی؛ جای کار و تلاش و همّت بلند، لذّتجویی و شهوترانی و از این قبیل؛ این کارها کارهایی است که انجام میگیرد. دستگاههای رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف خودشان را در مقابل اینها انجام بدهند.
البته به زبان هم گفتن اینها آسان است. کاری که امام حسین (علیه السّلام) کردند، یک کار فوقالعادهای است. یعنی ابعاد آن از آنچه که ما امروز محاسبه میکنیم، خیلی بالاتر است. ما جوانبش را، ریزهکاریهایش را غالباً ندیده میگیریم. من یک بار در یک صحبتی، صبر امام حسین (علیه السّلام) را تشریح کردم. صبرش فقط این نبود که بر تشنگی صبر کند، بر کشته شدن یاران صبر کند؛ اینها صبرِ آسان است. صبرِ سختتر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هی بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است. هی ایجاد تردید کنند. کیها؟ افرادی مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبیر، عبدالله عباس؛ این شخصیتهای برجستهی بزرگ آن روز دنیا، آقازادههای مهم اسلام، اینها هی بگویند نکن این کار را. هر که باشد، اگر چنانچه آن عزم و آن اراده و آن ثبات در او نباشد، با خودش فکر میکند که من دیگر تکلیفی ندارم، اینها که دارند اینجوری میگویند، دنیا هم که دارد آنجوری حرکت میکند، بگوئیم و بگذریم. آن که در مقابل این اظهارات، در واقع وسوسهها، تردیدافکنیها، راه شرعی درستکردنها بایستد و دلش نلرزد و قدم در این راه بگذارد، او همان کسی است که میتواند این تحول عظیم را به وجود بیاورد. و امام بزرگوار ما در این جهت تشبّه کردند و اقتفاء کردند به سید و سالار شهیدان، که من یک وقتی گفتم و حالا نمیخواهیم وارد این مقوله بشویم؛ شرحش مفصل است. این پاسداریِ امام حسین است.
یک چیزی که ضد حالت اعتماد مردم است، این است که افرادی علیه قوه - چه این قوه، چه قوهی مجریه یا قوهی مقننه - بنا کنند تشکیک کردن. عادت بدی پیدا شده است - البته این جدید هم نیست، اینها همیشه بوده است؛ اما خب، حالاها چون وسائل ارتباط جمعی متکثر است، همهگیر است، فراگیر است، بیشتر خود را نشان میدهد - این عادت بد، تشکیک کردن در گزارشهاست. قوهی قضائیه گزارش میدهد، یک نفر میآید میگوید که از کجا معلوم اینها راست است. یک شبههای به وجود میآورد. قوهی مجریه گزارش میدهد، یکی پیدا میشود و میگوید آقا از کجا معلوم این آمارها درست باشد. تشکیک ایجاد میکند. عین همین قضیه در مورد قوهی مقننه هم هست. نمیشود زحمات یک مجموعهی انسانیِ فعال را با یک ان قلت بیجا و القاء شبههی بیمورد، همه را انسان زیر پا له کند؛ این غلط است. البته جلوی حرف کسانی که اختیار حرف زدن خود را ندارند، نمیشود گرفت؛ اما مسئولان متوجه باشند. رسانههائی که احساس مسئولیت میکنند، متوجه باشند؛ بیدلیل گزارشهای رسمی مسئولان برجستهی نظام را زیر سؤال نبرند. هم در قوهی قضائیه این حرف هست، هم در قوهی مجریه این حرف هست، هم در قوهی مقننه این حرف هست. زیر سؤال بردن فعالیتها، زحمات را ضایع میکند. انسان میبیند این ایام در مورد آمارهای قوهی مجریه خدشه میکنند، در مورد اظهارات و آمارهای قوهی قضائیه خدشه میکنند، در مورد اقدامهای مثبت و فعالیتهای خوب قوهی مقننه و مجلس القاء شبهه میکنند؛ این، اعتماد مردم را از بین میبرد. ما به عنوان کسی که مستمع و شنونده و مخاطب این گزارشهاست، باید هوشیارانه نگاه کنیم، اما گزارشها را تلقی به قبول کنیم. باید تلقی به قبول کنیم. البته در مواردی ممکن است یک آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهی هم داده شود؛ این را نباید تعمیم داد و شبهه کرد؛ این، اعتماد مردم را از دستگاههای نظام، از بدنههای نظام سلب میکند، ضایع میکند. مسئولین به این نکته توجه داشته باشند. بنابراین، این اعتماد هم خیلی مهم است.
یکی دیگر از قلمهای واضحِ اساسی، رقیق کردن اعتقادات اسلامی و احساسات اسلامی و رسوخ دادن تفکرات الحادی و شبهالحادی از طرق مختلف است؛ این جزو سیاستهای اینهاست. دستگاههای گوناگونِ تبلیغاتی را با مبالغ کلان، با پیگیریهای همهجانبه و گسترده، در خدمت تغییر فکر جوانان ما به کار میگیرند. البته این مخصوص جوانان ما هم نیست. امروز در همین کشورهای عربی که این قیامها و انقلابها اتفاق افتاد، عین همین قضیه دارد با شدت پیگیری میشود؛ دارند دنبال میکنند. میلیاردها دلار خرج کردند برای اینکه بتوانند ذهن و فکر جوانانی که در فلان میدان قاهره یا فلان میدان تونس اجتماع کردند و آن حوادث بزرگ را به وجود آوردند، تغییر دهند، عوض کنند. اینها اتفاقاتی است که دارد میافتد. اینها حدس و تحلیل نیست؛ اینها اطلاع است. خب، دشمن مشغول است؛ با همهی قوا مشغول است. از این قبیل کارها به وسیلهی دشمن انجام میگیرد. ترویج فساد هست، ترویج فحشا هست، ایجاد تردید در عقاید هست.
امروز شبهههائی مطرح میشود که آماج آن شبههها نظام است. شبهات دینی، شبهات سیاسی، شبهات اعتقادی و معرفتی در متن جامعه تزریق میشود- بخصوص در میان جوانان- هدفش فقط این است که یکی را از یک فکری منتقل کند به یک فکر دیگری؛ هدفش این است که پشتوانههای انسانی نظام را از بین ببرد؛ مبانی اصلی نظام را در ذهنها مخدوش کند؛ دشمنی با نظام است. لذا برطرف کردن این شبههها، مواجههی با این شبههها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه- که به وسیلهی علمای دین انجام میگیرد- این هم یک پشتیبانی دیگر، یک پشتوانهی دیگر برای نظام اسلامی است. پس نظام اسلامی از جهات مختلف متکی به علمای دین و نظریهپردازان و محققان و دانشمندان حوزههای علمیه است.
نکتهی سوم، تقویت ایمان دینی، تأمین نیازهای فکری و استفهامهای نسل جوان است؛ که این عمدتاً متوجه به روحانیت و حوزههای علمیه است. دائماً شبهه القاء میکنند؛ باید به طور دائم و بهروز پاسخ شبههها را داد.
یکی هم مسئلهی دین و بیّنات اسلامی و انقلاب اسلامی است. از توحید و نبوت و امامت و ولایت و از اینها بگیرید تا احکام و حجاب و حدود شرعیه و بقیهی چیزها؛ دائم دارد شبههپراکنی میشود. باید حواسمان باشد که اینها روش دشمن است. باید در مقابل اینها تدبیر داشت، باید کار کرد. البته در اینجا و در این شبهههائی که به طرق مختلف مطرح میشود، همه وظیفه دارند که در برابر این هنجارشکنیهای دینی که در این سایتها و در این اظهارات مشاهده میشود و این فرقهسازیهائی که وجود دارد، و این هنجارشکنیهای اخلاقی و جنسی که انسان مشاهده میکند و از این قبیل چیزها، بایستند. اینها کارهائی است که نه اینکه همهی این کارها را دشمن دارد از خارج میکند؛ نه، انگیزههای داخلی هم وجود دارد، اما دشمن تقویت میکند، جهت میدهد، کمک میکند و اینها را هل میدهد به جلو و دشمن از این چیزها خرسند است. باید این را مواظب باشیم. باید مواظبت کنیم.
همه این را امروز فهمیدهاند و دانستهاند که مواجههی استکبار با نظام جمهوری اسلامی، دیگر از نوع مواجههی دههی اول انقلاب نیست. در آن مواجهه، زورآزمائی کردند؛ شکست خوردند. مواجههی سخت بود؛ ایجاد جنگ بود، کودتا بود. در اول انقلاب کودتا راه انداختند، شکست خوردند؛ شورشهای قومی راه انداختند، سرکوب شدند و شکست خوردند؛ جنگ تحمیلی را به راه انداختند که هشت سال به طول انجامید، شکست خوردند؛ پس دنبال این راهها نخواهند رفت، یعنی احتمالش ضعیف است. البته باید همیشه هشیاری نسبت به همهی جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجههی با نظام اسلامی نیست. اولویت، آن چیزی است که امروز به آن میگویند جنگ نرم؛ یعنی جنگ به وسیلهی ابزارهای فرهنگی، به وسیلهی نفوذ، به وسیلهی دروغ، به وسیلهی شایعهپراکنی؛ با ابزارهای پیشرفتهای که امروز وجود دارد، ابزارهای ارتباطیای که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سی سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در دلها و ذهنهای مردم.
یکی از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بددل کنند، اختلاف ایجاد کنند؛ یک بهانهای پیدا کنند، با این بهانه بین مردم ایجاد اختلاف کنند؛ مثل همین قضایای بعد از انتخابات امسال که دیدید یک بهانهای درست کردند، بین مردم ایجاد اختلافی کردند. خوشبختانه مردم ما بابصیرتند. اینجور کاری در کشورهای دیگر اوضاع کشور را بکلی عوض کرد؛ در جاهای دیگر، تردیدافکنی در دلهای مردم نسبت به یکدیگر؛ یک بهانهای مثل بهانهی انتخابات را پیش بکشند، ایجاد تردید کنند، دلها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند؛ بعد در میانه، عناصر دستآموزِ مغرضِ معاند را به کارهای خلاف وادار کنند و مسئولین کشور نتوانند تشخیص بدهند کی بود، چی بود، چه شد. این جزو طرحهای اساسی است. اینجور کاری را دنبال میکنند.
ما یک سند چشمانداز داریم که تا سال 1404، مشخص کرده که خط ما از لحاظ پیشرفتهای کشوری و مادی کجاست؛ خیلی چیز مهمی است. معلوم کردیم که به کجا باید برسیم و از چه طریقی باید حرکت بکنیم. اینها عوامل امید است، اینها نقطههای قوت است. میخواهند اینها را به موجبات یأس تبدیل کنند؛ راجع به سند چشمانداز صحبت بشود، میگویند آقا به این سند توجهی نشده؛ راجع به پیشرفتهای علمی بحث بشود، میگویند اینها خیلی اهمیتی ندارد؛ راجع به انتخابات بحث بشود، این شبههها و خدشهها را پیش میآورند؛ راجع به جوانها صحبت بشود، اشاره میکنند به تخلف چند تا جوان در یکطرفی! یعنی همهی این نقاط مثبت، این قلههای برجستهای که همهاش امیدافزا هست، اینها را سعی میکنند در چشمها کمرنگ کنند. متقابلًا نقاط ضعف کوچکی که حتماً وجود دارد، بزرگ کنند یا نقاط ضعف را- نمیگوئیم هم کوچک، نقاط ضعفی وجود دارد- بزرگنمائی کنند؛ چند برابرِ آنچه که هست، این نقاط ضعف را نشان بدهند؛ سیاهنمائی کنند؛ تلقیهای بدبینانهی نسبت به نظام را گسترش بدهند. میبینید دیگر؛ بهزور میخواهند این یأس را به جامعه القاء کنند. وقتی یأس وارد جامعه شد، جامعه از پویائی خواهد افتاد؛ افراد مبتکر، افراد نخبه، افراد جوان و پُر نشاط منزوی میشوند، کنارهگیری میکنند، دست و دلشان به کار نمیرود، مشارکتها کم میشود، پویائی جامعه از دست میرود. این یکی از خطوط کاری دشمن است؛ مرتباً القای بنبست کردن. شما اگر ببینید این تبلیغات رادیوها را- حالا امروز رادیوها دیگر نیست. یکوقتی میگفتیم دهها رادیو، امروز مسئلهی هزارهاست؛ رادیو هست، تلویزیون هست، این وسائل اینترنتی هست- به طور دائم از مراکز مشخصی، مرتباً القای بنبست، القای بحران، القای سیاه بودن وضعیت میشود؛ هر مقداری که بگیرد، هر مقداری که مستمع و شنونده پیدا بکند و باورپذیر باشد برای آنها؛ دارند در این زمینه کار میکنند. این یکی از خطوط کاری دشمن است.
یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحی و گروهی و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکی از کارهای مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونی داشتند. همینی که حالا امروز به آن جنگ روانی میگویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوههاش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلی هم ماهر بودند در این جنگ روانی؛ خیلی. آدم نگاه میکند کارهایشان را، میبیند که در جنگ روانی ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسانتر از تعمیر ذهن است. وقتی به شما چیزی بگویند، سوءظنی یکجا پیدا کنید، وارد شدن سوءظن به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبههافکنی میکردند، سوءظن را وارد میکردند؛ کار آسانی بود. این کسی که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانی بایستد و مقاومت کند، جناب عمار یاسر بود، که در قضایای جنگ صفین دارد که با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودی میرفت و همین طور این گروههائی را که- به تعبیرِ امروز، گردانها یا تیپهای جدا جدای از هم- بودند، به هرکدام میرسید، در مقابل آنها میایستاد و مبالغی برای آنها صحبت میکرد؛ حقائقی را برای آنها روشن میکرد و تأثیر میگذاشت. یکجا میدید اختلاف پیدا شده، یک عدهای دچار تردید شدند، بگومگو توی آنها هست، خودش را بسرعت آنجا میرساند و برایشان حرف میزد، صحبت میکرد، تبیین میکرد؛ این گرهها را باز میکرد.
انتخابات 22 خرداد نشان داد که مردم، با اعتماد و با امید و با شادابی ملی در این کشور زندگی میکنند. این جواب خیلی از حرفهائی است که دشمنان شما در تبلیغات مغرضانهی خودشان بر زبان میآورند. اگر مردم در کشور به آینده امیدوار نباشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر احساس آزادی نکنند، به انتخابات روی خوش نشان نمیدهند. اعتماد به نظام جمهوری اسلامی در این انتخابات آشکار شد. و من بعد عرض خواهم کرد که دشمنان همین اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ایران میخواهند همین اعتماد را در هم بشکنند. این اعتماد بزرگترین سرمایهی جمهوری اسلامی است، میخواهند این را از جمهوری اسلامی بگیرند؛ میخواهند ایجاد شک کنند، ایجاد تردید کنند در بارهی این انتخابات و این اعتمادی را که مردم کردند، تا این اعتماد را متزلزل کنند.
بنده در این دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمریکا و دولتمردان چند کشور اروپائی را دنبال کردم؛ در این هفتههای نزدیک به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم این دو سه روزِ بعد از انتخابات. یک وضع متغیر و متفاوتی داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگیری رسانههایشان، دولتمردانشان، این بود که در اصلِ انتخابات ایجاد تردید کنند، شاید شرکت مردم کم بشود. البته همین نتائجی که از این انتخابات حاصل شد، همین نتائج را آنها هم- هم اروپائیها، هم آمریکائیها- حدس میزدند؛ اما این حرکت عظیم مردم را انتظار نداشتند؛ این کارِ 85 درصدی؛ چهل میلیونی را باور نمیکردند. بعد از آنکه این حضور عظیم دیده شد، اینها شوکه شدند؛ فهمیدند چه اتفاق بزرگی در ایران افتاد؛ فهمیدند که باید خودشان را با این شرائط جدید وفق بدهند؛ هم در امور بینالملل، هم در امور خاورمیانه و جهان اسلام، هم در مسئلهی هستهای. در مسائل ایران شوکه شدند؛ فهمیدند که سرفصل جدیدی در مسائل مربوط به جمهوری اسلامی پیدا شد، که مجبورند این را بپذیرند. این مال هنگامی بود که این حرکت عظیم مردم دیده شد و از اینجا مرتب به وسیلهی ایادی خودشان مخابره شد و همهشان اظهار تعجب کردند؛ از همان صبح جمعه این اظهارات شروع شد، آنجا هم برخی از بازخوردهای این اظهارات دیده شد.
امروز شما برای اینکه اسلام را، دین را، حقیقت را، صراط مستقیم را، هم به مردم نشان بدهید، هم مردم را در این صراط به راه بیندازید، با مشکلات بزرگی روبهرو هستید. باید با زمان، خودمان را تطبیق دهیم. شبههها از قبیل شبهههای صد سال و دویست سال قبل نیست. شبهههائی که در ذهن جوان شما، دانشجوی شما، حتّی دانشآموز شما القاء میکنند، شبهههائی از جنس روز است. در مقابل این کی میخواهد بایستد؟ غیر از علمای دین، غیر از مرزداران عقیده چه کسی باید در مقابل این تیرهای مسموم و زهرآگین بایستد و قرار بگیرد؟
من میبینم بعضیها در انتخاباتی که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کردهاند به خدشه کردن! این چه منطقی است؟ این چه فکری است؟ این چه انصافی است؟ این همه انتخابات در طول این سی سال انجام گرفته است - در حدود سی انتخابات - مسئولان وقت در هر دورهای رسماً متعهد شدهاند و صحت انتخابات را تضمین کردهاند، و انتخابات صحیح بوده است؛ چرا بیخود خدشه میکنند، مردم را متزلزل میکنند، تردید ایجاد میکنند؟ که البته در ذهن مردم عزیز ما با این حرفها تردید ایجاد نخواهد شد.
داخل کشور خودمان را هم باید خودمان اصلاح کنیم. ملت ما ملت مؤمن و باعزم و ارادهای است، ملت آمادهای است، ملت صادقی است؛ اما در گوشه و کنار افرادی، جریانهائی، مجموعههائی به اسمهای مختلفِ نخبگان سیاسی و غیر اینها، فضای جامعه را مشوش میکنند، فضای جامعه را از صفا و صداقت تهی میکنند، مردم را دچار اغتشاش ذهنی، دچار تردید میکنند.
آنها میدانند که حضور پر شور مردم در انتخابات به مردم قدرت میدهد و آنها دیگر نمیتوانند نقشههایشان را نسبت به ایران اجرا کنند. میخواهند این نباشد. تمام دستگاههای تبلیغاتیشان را به راه انداختهاند که مردم را از حضور در انتخابات منصرف کنند. عواملشان هم البته هستند متأسفانه؛ غیر از رادیوها و وسائل تبلیغاتی آنها، گاهی در گوشه و کنار در داخل هم هستند، برای اینکه مردم را از انتخابات دلسرد کنند. آنها نسبت به آنچه که در کشور، از خدمات عظیمی که انجام گرفته است، ایجاد تردید میکنند.کی میتواند منکر بشود که چه خدمات بزرگی را دولت و مجلس به این کشور کردهاند. کارهای عظیمی که انجام گرفته است و کارهائی که ان شاءاللَّه به توفیق الهی ثمرات آن و نتائج آن را مردم بمرور خواهند دید. برای اینکه اینها را از چشم مردم دور کنند و مردم را دلسرد کنند، هر چه میتوانند و در چنته دارند، علیه دولت، علیه مجلس، علیه مسئولین بیان میکنند، تا مردم را دلسرد کنند. یا مثلاً شبههی در خود انتخابات، که آیا این انتخابات آزاد است، آیا آزاد نیست؟ آیا در این انتخابات دستکاری نمیشود، تقلب نمیشود؟ من میتوانم با اطمینان کامل به شما عرض کنم که انتخابات - چه در این دورهای که دو سه روز دیگر انجام خواهد گرفت انشاءاللَّه، چه در دورههای قبل - درست انجام میگیرد. به همین دلائل هم هست که ما گفتیم، باز هم تکرار میکنیم: شرکت و حضور در انتخابات برای مردم، هم یک فریضهی سیاسی است، هم یک فریضهی دینی است. این مثل این است که یک انسانی بدن خودش را با ویتامین و با غذاهای مقوی تقویت کند؛ وقتی بدن تقویت شد، میکروبها دیگر نمیتوانند در او نفوذ کنند؛ دشمنی هم اگر حمله کرد، میتواند از خودش دفاع کند. این، مهمترین مسئله در باب انتخابات است؛ یعنی حضور مردم.
انتخابات در پیش است، این انتخابات خیلی مهم است. نه خصوصِ این انتخابات، همهی انتخاباتها مهم است، این هم از جمله مهم است. مردم وظائفی دارند؛ مسئولین، نخبگان وظائفی دارند. اولًا سعی شود اهمیت و ارزش و عظمت انتخابات محفوظ بماند؛ معلوم باشد. مردم با امید و اعتماد به پای صندوقها بروند. من میبینم متأسفانه در اظهارات بعضیها- حالا إن شاء اللَّه که از روی غرضورزی نیست- مرتب تکیه میکنند: آقا! تقلب نشود، آقا! تقلب نشود؛ آقا! دستبرد نشوند. چه تقلبی؟! قریب به سی سال است که دستگاههای مجری این مملکت دارند انتخابات را انجام میدهند با سلامت کامل. بعضیها حتی شرم نکردند، گفتند ناظرین بینالمللی بیایند نظارت کنند بر این انتخابات؛ بیگانهها، دشمنها که با اصل انتخابات و با اصل ملت ایران مخالفند؛ با هر چیزی که به نفع ایران است مخالفند، اینها بیایند بشوند قاضی! این، بزرگترین جسارت به ملت ایران است. نه، بیخود مبالغه نکنند. ما البته سفارش کردهایم؛ مکرر سفارش کردهایم؛ مکرر هم سفارش خواهیم کرد به همهی دستاندرکاران؛ هم به وزارت کشور، هم به شورای محترم نگهبان، به نظار و مجریان: مراقب باشند، مسئولیتشان را، وظیفهشان را درست انجام بدهند، خوب انجام بدهند، آراء مردم دست اینها امانت است؛ نگذارند کسی دخالت بکند؛ نفوذ بکند. این سفارش را همیشه کردهایم. مراعات هم کردهاند؛ بازهم مراعات خواهند کرد به فضل الهی. این مطلب اول. حیثیت انتخابات عظیم مردم و این کار بزرگ مردم را مرتب بااینکه شبههاندازی کنند که آره، بناست تقلب بشود، بناست فلان بشود، نشکنند.
مسئولان گوناگون دولتی، بخصوص مسئولان سطوح بالا، وقت خودشان را به بگومگوهای متداول عرصههای سیاسی و جناحی تلف نکنند، که این یکی از آفتهاست. نه اینکه توضیح ندهند؛ چرا، ما این را تأکید داریم که هر شبههای ایجاد میشود، مسئولان دولتی آن شبهه را برطرف کنند و توضیح دهند؛ توجیه و تبیین کنند؛ لکن در دام بگومگوهای سیاسی و تحرکات گوناگون جناحی نیفتند. این، اینها را از کار بازمیدارد؛ پرهیز از این، به نظر ما بسیار لازم است.
امروز تهاجم فرهنگی با استفاده از ابزارها و فناوریهای جدید ارتباطی خیلی جدی است؛ صدها وسیله و راهروِ اطلاعات به سمت فکر جوان و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شیوههای تلویزیونی و رادیویی و رایانهای و امثال اینها دارند استفاده میکنند و همینطور به صورت انبوه، افکار و شبهههای گوناگون را در آنها میریزند. باید در مقابل اینها ایستاد. امروز نمیشود به همان روشهای قدیمی خودمان اکتفا کنیم؛ البته که جوان نمیآید. جوان را باید بشناسید؛ فکر او را باید بشناسید؛ آنچه را که به او هجوم آورده، باید بشناسید. تا میکروب و بیماری را نشناسید که علاج نمیتوان کرد. اینها همه ملایی میخواهد. درس خواندن، مطالعه کردن و کار کردن، که همهی اینها زیر عنوان مهارتهای دینی خلاصه میشود.
بعد دیگر در این مقولهی خود جنگ، مسئلهی پایان جنگ است؛ که با این بگومگوهای بیخودی، یک شبهههای بیمعنی و بیمحتوایی در بعضی از ذهنهای آمادهی شبه و شبههپذیر ایجاد کردند. چه کسی میتواند شک کند در اینکه جمهوری اسلامی در دفاع هشتساله، پیروز مطلق شد؟! اصلًا این قابل تردید نیست. با همان تفاصیلی که گفتیم، یک رژیمی با نیروی نظامی تجهیز شده و به شدت آماده، به قصد ساقط کردن رژیم یک کشور و تجزیهی آن، وارد آن کشور میشود، بخشی از آن را اشغال نظامی میکند و همهی دنیا هم به آن کمک میکنند؛ هشت سال هم همینطور فشار میآورد و آخر سر مجبور میشود دست خالی از این کشور خارج شود؛ در حالی که تعداد کشتهها، مجروحان و اسرایش بیش از این کشور مورد تهاجم است؛ کشور مورد تهاجم در بخشهای مختلف در طول جنگ، به قابلیتهای فراوانی دست پیدا کرده؛ اما او از کیسه خورده و از چشم قدرتهای پشتیبان خودش هم افتاده و یک وجب هم از خاک این کشور در دست او باقی نمانده است؛ خوب، در این قضیه، چه کسی پیروز است؟ چه کسی شکستخورده است؟ جای تردید است؟! جای شبهه است؟! این پایان جنگ، یکی از مسائل و بخشهای مهم جنگ است که مایهی افتخار است.
انرژی هستهای و فناوری هستهای حق مسلم شما ملت ایران است و هیچکس حق ندارد از این حق مسلّم صرف نظر کند و کوتاه بیاید. دشمن شبههپراکنی میکند و یک عدهای هم نادانسته، شاید بعضی هم دانسته، همین حرفهای دشمن را در داخل پر و بال میدهند. حقیقت قضیه این چیزی است که من به شما عرض کردم. امروز اگر شما این حق را به چنگ نیاورید، دهها سال ملت ایران به عقب خواهد رفت و عقبمانده خواهد ماند. هیچ فرد مسئولی، هیچ پیروِ پیامبر اعظم راضی نخواهد شد. دنیا هم این حق را قبول دارد. حالا تهدید شورای امنیت کردند، انگار شورای امنیت آخر دنیاست. ما هم شورای امنیت چشیده هستیم. در جنگ تحمیلی، آن روزی که عراقیها چند هزار کیلومتر خاک ما را زیر پا داشتند، همین شورای امنیت قطعنامه صادر کرد که بایستی جنگ را تمام کنید، دفاع و مقاومت نکنید؛ ما هم چون برخلاف مصالح کشورمان بود، قبول نکردیم. هر وقت برخلاف مصالح کشور باشد، قبول نمیکنیم. ملت ما ایستاده است. جوانان ما ایستادهاند، خوشبختانه مسئولین ما با نشاط ایستادهاند، خدا پشتیبان ماست و اقتدار آیندهی کشورِ ما امروز در گرو تصمیم و همت مسئولان و مردم ماست. به توفیق الهی، به کمک همت و اراده و عزم بلند مردم و به تأیید ولیعصر (أرواحنا فداه) بر این حق پافشاری خواهیم کرد و آن را با همهی وجود به چنگ خواهیم آورد.
چند سال پیش، اول بار در دانشگاه امیرکبیر مسألهی جنبش نرمافزاری را مطرح کردم. جنبش نرمافزاری، یعنی در زمینهی علم، تولید علم و شکستن مرزهای علم، یک جنبش و یک حرکت عظیم به وجود بیاید. از این پیشنهاد استقبال شد و من امروز میبینم که در سخنان اساتید و مسئولان دانشگاهها روی این نکته تکیه میشود. البته تا مدتی بعضیها میگفتند ما نمیدانیم اصلًا معنای این حرف چیست! عدهیی هم شبهه میکردند که علم مگر تولیدکردنی است! البته بحث لغوی میکردند و میگفتند چرا گفتهاید تولید علم! شما هرچه میخواهید اسمش را بگذارید؛ مقصود که معلوم است. جنبش نرمافزاری، یعنی در معرفت علمی ننشینید دست خود را دراز کنید تا دیگران بکارند و میوهچینی کنند و هر مقدار از میوه را که لازم نداشتند، بیاورند در دست شما بگذارند. برو بکار، برو آبیاری کن، برو روی بنایی که دیگران ساختهاند، بنا بساز؛ این هدف ما بود. عدهیی میگفتند ما نمیفهمیم! الآن هم از گوشه و کنار شنیدهام که عدهیی سخنان یأسآفرین میزنند: مگر ما میتوانیم؟ بله، میتوانیم. ما در میدانهای گوناگون و در فضای معرفت علمیِ امروز دنیا میتوانیم کارهایی بکنیم که هنوز در دنیا نو باشد؛ این در همهی زمینهها کاملًا امکانپذیر است.
برنامهی دینی باید نسبت به دین شبههزُدا باشد، نه شبههزا. من گاهی بعضی از بیانات دینی را از تلویزیون یا از رادیو گوش میکنم و میبینم شبهه ایجاد میکند! حدیث سستی، حرف نامعقولی، مطلبی که در جمع مثلًا بیست نفری یا پنجاهنفرهیِ یک عده مؤمنِ مخلص، گفتنش خوب است و ایمان آنها را زیاد میکند، در سطح میلیونیِ مردم به زبان آوردن، جز اینکه ایمان عدهیی را سست و در ذهنشان تردید ایجاد کند، هیچ فایدهی دیگری ندارد. از این چیزها باید پرهیز کرد. بیان دینی و تبیین دینی باید شبههزدا، روشن، قوی، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبههزا و کلیشهیی نباشد. بیان دینی باید در همهی سطوح، صحیح باشد. درست است که ما تبیین دینی را در سطح نخبگان، در سطح متوسط، در سطح پایین و در سطح کودکان داریم، اما همان چیزی که در سطح کودکان است، مطلقاً باید صحیح باشد. شما در کلاس اول به بچه یاد میدهید دو بعلاوهی دو، میشود چهار؛ وقتی هم که بچه به منتهاالیه قلهی ریاضیات و دانش ریاضی میرسد، بازهم دو بعلاوهی دو، میشود چهار؛ تغییر پیدا نمیکند. بنابراین آنچه در زمینهی دین به کودک یا به انسانِ عامی تفهیم میکنیم، مطلقاً نباید غلط باشد تا بعد در ارتقاء معرفت دینی ببیند آن حرف، نادرست بوده است؛ نه، باید درست گفت؛ منتها ساده. بنابراین، حرف دینی در همهی سطوح باید صحیح باشد.
هر گفتار و کرداری در مجلس که به فرسایش نظام و بر افروختن چالشهای جناحی بینجامد؛ همبستگی ملی را سست و دشمن را به نفوذ در صفوف ملت و مسوولان امیدوار کند؛ مردم را از کارگشایی نمایندگان خود نومید و در راست گویی آنان به تردید افکند؛ بیگمان در سمتی مخالف با وظیفه ی نمایندگی است. نماینده ی مجلس در این صورت ، وکیلی بی موکل و نشسته بر اریکه ای ناسزاوار است.
اوایلی که عراق حمله کرده بود، وظیفه همه معلوم و مشخّص بود که چهکار باید بکنند؛ اما منافقین که در آن وقت در تهران و در شهرهای دیگر فعّال بودند و آزادانه حرکت و سخنرانی میکردند، دائماً میگفتند آزادی نداریم! مثل امروز که بعضی کسان هرچه به ذهنشان میآید، میگویند و هر طور هم که دلشان میخواهد، کار میکنند، آن وقت یکی از شعارهایشان این است که آزادی نداریم! نمیفهمند که خودِ این ادّعا موجب تمسخر آنها میشود. آن زمان هم همینطور بود و عروسکهای منافقین سرِ چهار راهها تابلو به دست میایستادند و مردم را نسبت به اصل مسأله دفاع دچار تردید و اضطراب میکردند. بعد که به آنها تذکّر داده و تشر زده شد، دست و پایشان را جمع کردند. مطلقاً نباید اینطور حوادث که در کشور پیش میآید، به بگومگو، دو دستگی، شکاف، جدا کردنِ افراد از یکدیگر و جناحی کردن مسائل منتهی شود؛ این خیلی بد است.
نظام جمهوری اسلامی متّکی به مردم است و مردم هم با ایمان و روحیه و اعتقادِ خود به این نظام علاقهمند و دلبستهاند و از آن دفاع میکنند؛ این حقیقت در طول این سالها فهمیده شد. اگر این ابزار از دست نظام اسلامی گرفته شود، بدیهی است برای کسی که فکری برای این کشور و این نظام در سر دارد، چقدر حائز اهمیت است. لذا دیدیم از همان سالهای هفتاد و سه و هفتاد و چهار روز به روز این تقابل شدیدتر شد و رخنهافکنی در مبانی اعتقادی و ارزشی نظام در سطوح مختلف شروع گردید. حتّی در خود انقلاب و حتّی در ریشههای عمیقتر انقلاب- مانند اسلام، عاشورا، تشیّع و جدا نبودن دین از سیاست- که جزو مبانی مسلّم فکری در نظر متصدّیان انقلاب و روشنفکران کشور و پیشروان این حرکت عظیم بود، شبههافکنی و تردیدافکنی به شکل همهجانبه و عمیق شروع شد. سمینارها و کنگرهها تشکیل دادند، نشریات تخصّصی در خارج از کشور منتشر کردند و هرچه هم توانستند، در داخل کشور از پایگاههایی که در اختیارشان بود، استفاده کردند. البته عدّهای نمیفهمیدند چهکار میکنند، اما عدّهای هم میفهمیدند. بعضی از عناصر داخلی میفهمیدند چه کمک بزرگی به دشمن میکنند؛ کمکی که متأسفانه تا امروز هم ادامه دارد و بهعنوان شیوهای که دشمن آن را انتخاب کرده است، ادامه خواهد داشت.
از دشمن نمیشود توقّع داشت راهی را که برای مقابله با جبههی مقابل خود در پیش گرفته است، رها کند؛ مگر آن وقت که مأیوس شود، تیرش به سنگ بخورد و بفهمد فایدهای ندارد. در همهی مسائل- چه مسائل سیاسی، چه مسائل اعتقادی، چه مسألهی فلسطین، چه مسألهی حزب اللّه و چه مسائل علمی- دشمن شبههافکنی میکند. نقشهی اساسی دشمن چیست؟ مقابله با جمهوری اسلامی برای دستیابی و سلطه بر ایران، با همان خصوصیاتی که میدانیم و عرض کردیم ایران برای اردوگاه استکبار و امریکا چه اهمیتی دارد.
اگر بخواهید در کارتان موفّق باشید، باید بعد از توکّل به خدای متعال و مستقیمتر کردن و مستحکمتر کردن رابطهی قلبی خودتان به طور دائم با ذات مقدّس ربوبی، از ورود در مناقشات جناحی و حزبی- که عدّهای میخواهند در کشور ما اینها را روز به روز بیشتر کنند- پرهیز کنید. راز موفقیّت شما این است. دستهایی در کار است تا سرِ مسائل هیچ و پوچ، عدّهای را به جان هم بیندازد و سر موضعگیریهای گوناگونِ حزبی و جناحی و گروهی و گاهی گروهکی، افراد را با همدیگر مسألهدار کند؛ درست نقطهی مقابل «انّما المؤمنون إخوةٌ فاصلحوا بین اخویکم ». قرآن بعد از آنکه بحث «و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما » را میکند، میفرماید: «انّما المؤمنون إخوة»؛ مؤمنین به خدا، مؤمنین به دین، مؤمنین به راه انبیا باهم برادرند. دو برادر ممکن است باهم دعوا کنند، اما تکلیف ما چیست؟ «فاصلحوا بین اخویکم»؛ بین دو برادرتان اصلاح ایجاد کنید. درست نقطهی مقابل این، عدّهای دائم میخواهند با جناحبندی و اظهارات حزبی و ایجاد ولایت حزبی (!) به تنور اختلافافکنی و آتشافروزی بدمند. در مفهوم و معنای ولایت که جزو تعالیم اصلی دین و قرآن و جزو مصرّحات قانون اساسی است، شبهه میاندازند و خدشه ایجاد میکنند؛ ولی به جای آن، ولایت حزبی به وجود میآورند و این تناقض وحشتناک را ایجاد مینمایند. خودتان را از این مسائل برکنار بدارید. البته هرکسی در مسائل گوناگون سیاسی، مجاری سیاست کشور و موضعگیریها و گفتارهای اشخاص دیدی دارد و نظر پیدا میکند. این هیچ اشکالی ندارد؛ باید هم انسان صاحبنظر باشد؛ بنده هم همیشه روی این مسئله تأکید میکنم که باید سیاستدان بود و قدرت تحلیل سیاسی داشت. این یک ملت را مصونیّت میبخشد که بفهمد جریان سیاسی در دنیا چیست؛ یعنی میخواهند چه بر سر او بیاورند و او را به کجا بکشانند و او باید به کجا برود و چه باید اراده کند. اینها جزو چیزهای لازم برای ملت است و خوشبختانه ملت ما از جهت آگاهی سیاسی جزو ملتهای پیشرفته است؛ اما این غیر از جناحبندی و موضعگیری و جنجال و مناقشهی سیاسی است. از این پرهیز کنید و به کار اصلی که آیندهی کشور در گرو آن است و در اختیار شماست، بپردازید. شما باید کاملًا بتوانید این را تدارک کنید.
آنچه در این اواخر پیش آمده است و اینها به حالت تهدید زبانی و تهدید به جنگ باز گشتهاند، از یک جهت مایه مژده است. پیداست که فعّالیتهای سیاسی و امنیتی و تبلیغاتی آنها، مقصود مورد نظرشان را تأمین نکرده است؛ والّا اگر اینها با کار سیاسی و تبلیغاتی و پوششهای گوناگون خبری و این همه کارهایی که در آنها استاد و مجرّب هم هستند، توانسته بودند به مقصود خود دست پیدا کنند، مسلّم به سمت کارهای پُرهزینه نمیآمدند؛ چون برای هر دولتی در دنیا، برخورد نظامی، کار بسیار پُرهزینه و خطرناکی است. اینکه لحن را خشن کردند و رئیس جمهور امریکا اینطور علیه ایران و ملت ما و نظام جمهوری اسلامی حرف میزند، از ناکامی در آنچه که میخواستند در طول سالهای متمادی با روشهای سیاسی و تبلیغاتی و امنیتی انجام دهند، حکایت میکند. هدف از همه اینها این است که آن بساط برچیده گذشته را دوباره سر پا کنند؛ آن سلطه و نفوذ نامشروع و جهنّمی را بار دیگر بر ملت و کشور ایران، با اقتضائات این زمانه برقرار کنند. امیدشان به این است که شاید مسؤولان جمهوری اسلامی مرعوب شوند. امیدشان به این است که شاید بین آنها اختلاف به وجود آید؛ امیدشان به این است که شاید بتوانند مردم را دچار تردید و تزلزل کنند.
تهدید، همیشه به معنای اقدام نیست. یکی از فواید تهدید این است که بلکه بتوانند طرف مقابل را مرعوب و از میدان خارج و وادار به تسلیم کنند و یا بتوانند در صف یکپارچه مسئولان، یا در صف مسئولان و مردم، یا در دل مردم ایجاد تردید کنند. به همین خاطر است که فردا- یعنی بیست و دوم بهمن- تظاهرات مردمی در حرکت ملت ایران اهمیت بسیار فوقالعاده و تعیینکنندهای دارد. بنده تردید ندارم و به فضل الهی شاهد خواهیم بود که مردم و در کنارشان مسئولان، در این میدان هم- میدان حضور در راهپیمایی فردا- مثل همه میدانهای دیگر، باصلابت، با اتّحاد و بانشاط و قدرت، حضور پیدا خواهند کرد و یکبار دیگر توی دهن دشمنان ایران خواهند زد.
برای مواجهه با کسانی که حاضر نیستند شکوه و عظمت اسلام عزیز و مسلمانان و کشور ما- ایران- را ببینند، خود را از همه جهت بسازید و آماده کنید. اینها ضربه میزنند و شبهه ایجاد میکنند؛ اما شما مثل کوه باید خود را در مقابلشان مستحکم نمایید و بایستید و دشمن را ناکام کنید.
دلی بیآلایش جوان، هنگامی که با نور ایمان و فروغ اندیشهی عالمانه روشن شود گنجینهئی الهی است که فرآوردههای آن، امروز و فردای کشور را بهرهمند میسازد. در مرحلهی کنونی، آنچه میباید پس از تحصیل علم، در صدر فعالیتهای دانشجوئی قرار گیرد، ارتقاء فکری دانشجویان در زمینهی فرهنگ و سیاست است. امروز هیچکس نمیتواند انکار کند که فوریترین هدف دشمنان جمهوری اسلامی، تسخیر پایگاههای فرهنگی در کشور است. آنان درصددند بدین وسیله، باورهای اسلامی و انقلابی را که اصلیترین عامل ایستادگی ملت ایران در برابر نظام سلطهی استکباری است، از ذهنها و دلها بزدایند و باورهای سلطهپذیری و فرو دستی در برابر غرب را به جای آن بنشانند. تلاش آشکار از سوی واسطهها و دستنشاندگان امپراتوریهای زر و زور، در بسیاری از عرصههای فرهنگی برای تردید افکنی در مبانی اسلام و انقلاب، امروز افراد دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانی که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگی را جدّی نمیگرفتند، امروز آن را به چشم خود میبینید. بیشک نخستین آماج این شبیخون، جواناناند، بویژه آنانکه در جادهی دانش و فرزانگی قدم برمیدارند و آیندهی فرهنگی و سیاسی کشور در دست آنها است. درست است که دشمن به رغم تلاش و هزینهی فراوان، نتوانسته است به محصول مورد نظر خود دست یابد، ولی به روشنی میدانیم که مهمترین پاسخ کوبندهی بدخواهان، معرفت و ایمان روشنبینانه و قدرت تحلیل سیاسی است، و اینها همان است که تشکلهای دانشجوئی شایستهی همت گماشتن و پرداختن به آن میباشند.
با آغاز مبارزهی جدّی با فساد اقتصادی و مالی، یقیناً زمزمهها و بتدریج فریادها و نعرههای مخالفت با آن بلند خواهد شد. این مخالفتها عمدتاً از سوی کسانی خواهد بود که از این اقدام بزرگ متضرر میشوند و طبیعی است بددلانی که باسعادت ملت و کشور مخالفند یا سادهدلانی که از القائات آنان تاثیر پذیرفتهاند با آنان همصدا شوند. این مخالفتها نباید در عزم راسخ شما تردید بیفکند. به مسئولان خیرخواه در قوای سهگانه بیاموزید که تسامح در مبارزه با فساد، بنوعی همدستی با فاسدان و مفسدان است. اعتماد عمومی به دستگاههای دولتی و قضائی در گرو آن است که این دستگاهها در برخورد با مجرم و متخلف قاطعیت و عدم تزلزل خود را نشان دهند.
آنچه که امروز دشمن حسابگر در قبال این حادثهی عظیم - یعنی ایجاد نظام جمهوری اسلامی - اندیشیده، این است که این ارکان را متلاشی کند؛ پایهی ایمان را متزلزل کند؛ گاهی با شبههافکنی ذهنها را دچار تردید کند - کمااینکه میبینید. بعضی افراد کأنّه مأموریتشان این است که بنشینند فکر کنند و شبههای پرتاب کنند. این شبهه را بعد فاضلی، عالمی، خوشفکری میآید و برطرف میکند؛ اما اینها کار خودشان را میکنند - و یا با توپ و تشر، با تهمت، با تحقیر، با افتراء - یکی از کارهای رایج در دنیای سیاست و در بعضی از دنیاهای دیگر همین است - صاحب حقیقتی را از میدان خارج کنند و نسبت به آن حقیقتی که دارد، دلسردش نمایند. شما اگر یک الماس گرانبها در اختیار داشته باشید و بخواهند آن را از به ثمن بخس بگیرند، یکی از راههایش این است: نفر اوّل بیاید بگوید «آقا! این شیشه است.»، نفر دوم بگوید «بیارزش است»، نفر سوم همینطور، تا شما کمکم در حقّانیت این الماس دچار تردید شوید. در آن صورت راحتتر میشود این الماس را از شما بگیرند. این یکی از کارهای رایج دنیاست که پول خرجش میکنند.
اصلاحات یکی از واژههایی است که همیشه پُرجاذبه بوده است. دولت جدید از اوّلی که آمد، مسألهی اصلاحات را مطرح کرد. همهی انسانهایی که از هر فسادی رنج میبرند، دلشان با این شعار میتپد و طرفدار اصلاحاتند. اصلاحات چیز بسیار خوبی است؛ اما اصلاحات چیست؟ اینجاست که باز دشمن پادرمیانی میکند. تبلیغات امپراتوری خبری دشمن وارد میدان میشود و کاری میکند که در داخل کشور عدّهای پیدا شوند و شعار اصلاحات بدهند؛ عدّهای پیدا شوند و شعار نفی اصلاحات بدهند. مگر ممکن است کسی با اصلاحات مخالف باشد؟ آری؛ کار دشمن اینگونه است. کار دشمن، شبهه انداختن و غبارآلود کردن فضا برای بهرهگیری است. دشمن که به اصلاحات علاقهای ندارد. حرف قاطع در این زمینه، یککلمه است: اصلاحات، یا اصلاحات انقلابی و اسلامی و ایمانی است و همهی مسئولان کشور، همهی مردم مؤمن و همهی صاحبنظران با آن موافقند؛ یا اصلاحات، اصلاحات امریکایی است و همهی مسئولان کشور، همهی مردم مؤمن و همهی آحاد هوشیار ملت با آن مخالفند.
وحدت ملی چگونه تأمین میشود؟ یکی از عواملی که وحدت ملی را تأمین میکند، این است که آن کسانی که سخنشان در میان مردم، حوزهی تأثیری دارد یا مسئولند، یا چهرهی موجّه دینیاند؛ چهرهی روحانیاند، چهرهی سیاسیاند در اظهارات خودشان کاری نکنند که یک گروه و جناح از مردم، دلهایشان نسبت به دیگران چرکین شود. فتنهانگیزی نکنند. البته فتنه انگیختن و بددل کردن مردم نسبت به یکدیگر، یکی از مواد برنامهای است که دشمنان نسبت به این ملت در نظر دارند. همین رادیوهای بیگانه و همین مراکز خبری، شاید بشود گفت نصف حرفهایشان طراحی شده است، برای اینکه بتوانند دلهای گروهی از مردم را نسبت به گروه دیگری بدبین و مکدّر کنند. اصلًا مینشینند طرّاحی میکنند که این طور بگوییم که این اثر را بکند. کسانی که زبان و قلمشان کار میکند، در درجهی اوّل باید این را رعایت کنند که آنچه میگویند، ایجاد بدبینی نکند. مردم نسبت به یکدیگر بدبین شوند، یا مردم نسبت به مسئولان بدبین شوند؛ این باز یک نوع فتنهسازی و گناه دیگری است. بعضی افراد همهی همّتشان این است که با شایعهپردازی، با جعل خبر و با پرداختهای تقلّبآمیزِ خبر ممکن است یک خبر اصلش هم راست باشد، اما به نوعی آن را پردازش کنند تا مطلب دروغ و خلاف واقعی را در ذهن مخاطب القاء کند دلهای مردم، جوانان و خوانندگان و شنوندگان خودشان را نسبت به مسئولان نظام بدبین و آنها را دچار تردید کنند. این کار چه فایدهای دارد؟ جز کُند کردن حرکتِ پیشرفت ملت و کشور، هیچ فایدهی دیگری ندارد. جز اینکه مسئولان را در این کار مردّد کند، مردم را نسبت به آینده ناامید سازد و نیروی عظیم امید را از مردم بگیرد، هیچ فایدهای ندارد. بعضی کسان سعی میکنند افرادی را به همهی نظام و یا به برخی از مسئولان نظام بدبین کنند؛ در حالی که اگر حقیقتاً سخن حقّی وجود داشته باشد، آن سخن حق ممکن است از طریقی به گوش مسئول یا مسئول ما فوق او منتقل شود که آثار بسیار بهتری هم داشته باشد. حادثهای اتّفاق میافتد، تروری میشود، جنایتی در جایی انجام میگیرد؛ آن قدر حرف خلاف، توهّمآمیز و حیرتآور برای خواننده از زبان کسانی که هیچ احساس مسئولیتی نمیکنند، شنیده میشود! آن کسانی که از واقعیتها خبر دارند، میبینند که چقدر اینها یا دورند، یا خودشان را عمداً از واقعیت دور نگه میدارند. اینها مسائلی است که وحدت ملی را خدشهدار میکند. بنابراین، وحدت ملی یکی از اساسیترین خواستههای یک ملت است.
قصد این دشمنان خارجی، ایجاد ناامنی و اختلاف و ایجاد تردید و تزلزل است. اگر امروز ملت ایران و مسئولان کشور به امریکا به چشم دشمن نگاه میکنند، این یک عملِ بیدلیل نیست. گفتند بیایید دیوار بیاعتمادی را برداریم. آن جناب در آنجا گفت؛ در اینجا هم بعضی قلمبدستها فوراً از خدا خواستند! همینهایی که به احتمال زیاد بعضیشان وابستهی به همان مراکز هم هستند و از آنجا پشتیبانی میشوند؛ فوراً این مسئله را دنبال کردند! مسألهی اعتماد و عدم اعتماد نیست؛ مسئله این است که ملت ایران به گذشتهی خود که نگاه میکند، تا اوّلِ انقلاب، از دولت امریکا یکسره دشمنی نسبت به خودش مشاهده میکند. بعد، از اوّلِ انقلاب هم تا امروز، یکسره دشمنیهای امریکا را نسبت به خودش، نسبت به مصالح ملی و نسبت به حکومت مورد علاقهی خودش ملاحظه میکند. البته بعضی از این دشمنیها را هنوز هم انکار میکنند؛ اما به بعضی دیگر معترفند. کمک به صدّام را اعتراف کردند و یقیناً در آیندهی نهجندان دوری اعتراف خواهند کرد که بمبهای شیمیایی را با چه وسیلهای در اختیار دولت عراق گذاشتند! ما به خاطر این حوادث، این همه مجروح شیمیایی داریم؛ این همه افراد معلول داریم؛ این همه ضرر دیدیم. هرچه که ملت ایران نگاه میکند، از این چیزها میبیند.
امروز خوشبختانه در قم گروهی جوانانِ فاضل هستند که روی مسائل فکر میکنند؛ منتها باید توجّه کنیم که خلوص و بیشائبگی این فکر که نو و تازه است از بین نرود. فریب نخوریم که خیال کنیم خودمان فکر میکنیم، در حالی که در واقع این فکر ما نباشد؛ فکر بیگانهای باشد که در ذهن و دل و معلومات ما فعل و انفعال درست میکند و به صورت یک چیز بیرون میآید. به مبانی و مدارک و منابع اسلامی تکیه و این فکر تکمیل گردد، بالندگی پیدا کند و به زبانهای مختلف گفته شود. امروز همانطور که ایشان اشاره کردند متأسفانه شبهههایی مطرح میشود که از لحاظ محیط و محفل طلبگی هیچ اهمیتی ندارد؛ یعنی در عالم طلبگی، این شبههها راحت قابل حل است؛ منتها چون تحت اصطلاح روشنفکری بیان میگردد، خیال میشود شبههی مهمّی است. بنابراین ممکن است در ذهن کسانی اثر بگذارد. اینها را باید با زبان و منطق و روحیهی قوی پاسخ داد. به نظر من از جمله عناصری که در اینجا لازم است، روحیهی قوی است. مبادا در مقابل تهاجمهایی که میشود و حرفهایی که مطرح میگردد، ضعف روحیه پیدا کنید. در درجهی اوّل، این مهم است. خیال نکنید چند سالی گذشته و ضعفهای حکومت اسلامی آشکار شده و نمیشود کاری کرد؛ نه، قضیه اینطوری نیست. ما هنوز اوّل راه قرار داریم؛ امروز کارهای فراوان و عظیم و قدمهای بلند در انتظار ماست. واقعاً دنیای اسلام به رهبری احتیاج دارد؛ آن رهبری را هم این ملت باید بکند. قرآن میفرماید: «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ ». بنده همیشه در ذهنم بود که این امت چگونه میتواند شهید و گواه باشد شهید، یعنی نمونه و الگو بعد در قضایای گوناگونِ خودمان دیدم اتّفاقاً اگر بخواهیم امّتها و ملتها را هدایت کنیم، یک ملت باید بتواند الگو باشد.
یکی از شعارهای ما قبل از پیروزی انقلاب نه شعارهای انقلاب، شعارهای دوستانهی خودمان در مجموعهی رفاقتی و مجموعههایی که باهم بودیم، باهم فکر میکردیم و کار و مبارزه میکردیم «سادهزیستی» بود؛ زندگی ساده و کمتر بهره بردن از جلوههای دنیا! بعد که انقلاب، پیروز شد، سعی کردیم بازهم همین روش، همین شعار و همین مبنا را دنبال کنیم.
امام بزرگوار ما خودش مظهر همین معنا بود؛ آدمی بود که تعیّنات دنیوی، حقیقتاً برایش ارزش نداشت. آدم این را در آن مرد معنوی و بزرگوار میدید که تعیّنات، تعلّقات و تکلّفات دنیوی، اصلًا برای خودش ارزش نداشت! شما که بحمد اللَّه روشنفکر و آگاه و فهمیده هستید، احتیاج نمیبینم که اینها را توضیح بدهم. این که دارم میگویم، منظورم بهرهمندی شخصی است؛ معنایش این نیست که کشور، کار آبادانی و عمران نکند و دنیا را آباد نکند. اینها همیشه، تخلیهها و شبههافکنیهای مخالفین اسلام بوده، میگفتند که اسلام با دنیا مخالف است؛ یعنی دنیا را آباد نکنیم!
نه، آن دنیایی که گفته میشود، دنیای شخصی است؛ یعنی خود شما دنبال تکیّف زندگی دنیایی نباشید و زندگی را ساده بگذرانید. معنایش این است. امیر المؤمنین (علیهالسّلام)، شخصاً زاهدانهترین زندگیها را داشت؛ اما در عین حال، مرتب هم کار میکرد، مزرعه را آباد و چاه آب، جاری میکرد، جهاد میکرد و کشور را اداره میکرد، حکومت به آن عظمت را ریاست میکرد، سیاستگذاری و سیاستمداری میکرد.
ما در زمان ائمه (علیهمالسّلام)، مباحثات زیادی از طرف ائمه و اصحاب ائمه داشتیم؛ در همهی این مباحثات، جهت جبههی حق این بوده است که ایمانها را مستحکم و شبههها را برطرف کند، نه این که ایجاد شبهه بکند! در دانشگاه بایستی با ایجاد شبهه، مقابله بشود و با شبهه هم مبارزه و کار علمی و قوی انجام گیرد. ما استدلال و حرف محکم و متقن، کم نداریم؛ ما سرمایهی عظیمی از اندیشه و فکر در اختیار داریم. البته هیچ معتقد هم نیستم که بایستی با کسی که فکر غلطی دارد، برخورد خشن صورت بگیرد؛ این را هم بدانید، بههیچوجه!
اقدام به تشکیل مجلس خبرگان سوم در انتخاباتی سالم و پرشور از جملهی توفیقات بزرگی است که خداوند متعال به این ملت مؤمن و مقاوم و رشید عنایت فرمود.
از آنجا که جایگاه والای این مجلس معظّم در حفظِ تداوم و سلامت نظام اسلامی برتر از همهی مجالس و مراکز تصمیمگیری در این نظام است، دشمنان اسلام و ایران سعی خود را بر این متمرکز کرده بودند که با تبلیغات مسموم و شبههافکنیهای انبوه، ارادهی ملّت را در برگزاری باشکوه انتخاباتِ آن سست کنند و این مجلس را از پشتوانهی آراء مردم محروم سازند. آنچه به برکت هدایت الهی و بیداری و عزم مردمی اتّفاق افتاد، دشمنان اسلام و در رأس همه دستگاه سیاسی و تبلیغاتی استکبار و بخصوص امریکا را با واقعیتی که بکام آنان تلخ است مواجه ساخت. آنها که با بذل پولهای گزاف و تلاش پرخرج تبلیغاتی خود سعی داشتند نظام سیاسی مترقی و انقلابی اسلام را با حکومتهای مرتجعِ ساخته و دستنشاندهی سیاستهای استکباری مقایسه کنند و با ترفندهای تبلیغاتی، دموکراسیهای دروغین و مبتنی بر نیرنگ و وعد و وعید را به رخ ملّت ایران بکشند، و حاکمیت دین و قانون را استبداد معرّفی کنند، به چشم خود شاهد استقبال و حضور انبوه مردمی بودند که در انتخابات خبرگان شرکت کردند و گمانهزنیهای آنان را در بارهی عدم استقبال مردم از انتخاباتی که به امور روزمرّه ارتباط ندارد، باطل ساختند، ملت ایران با حضور خود در انتخابات خبرگان نشان داد که تحت تاثیر تبلیغات استکباری دشمنانی که هنوز هوسِ بر روی کار آوردن حکومتی دست نشانده و گوش بفرمان در کشور ما را از سر خارج نکردهاند، قرار نمیگیرد و تلاش آنان و ایادی مزدور یا همفکران غافل و فریبخوردهشان را با عزم و بیداری و دوراندیشی خود نقش بر آب میسازد.
مسألهای که ما در سالهای گذشته در دانشگاه داشتیم این بود که در بحثهای مختلف با دانشجویان به این نکته میرسیدیم که به دلیل نوپایی نظام و تجربهی جدید حکومت اسلامی، به نظر میرسد که در آغاز، سیاستها و روشها و یا انتخاب و انتصاب افرادی که در قسمتهای مختلف هستند، بعضاً درست نبوده است و این یک بازنگری در این مسائل را میطلبد. ما با بعضی از دوستان که در این خصوص بحث میکردیم، به این نتیجه میرسیدیم که موضوع «مصلحت» و یا «شأن نظام»، عدم پیرایش در این مسائل را ایجاب میکند. همیشه این بحث بین ما دانشجویان هست که در حقیقت مرز مصلحت چیست؟ فکر میکنم مصلحتاندیشی و مصلحتکاری، بحث ریشهداری در کلّ تاریخ و جریانهای مختلف است و همیشه گروههای مختلف و دشمنان نظام و انقلاب، از این نکات استفاده میکنند، برای اینکه با تکیهی بر اینها، در نسل جوان شبهه ایجاد کنند. در اینجا دو تحلیل وجود دارد: یکی اینکه به خاطر همین بحثِ مصلحت، در مورد این مسائل اصلًا بحث نشود؛ دیگر اینکه مردم به عنوان محرمان انقلاب، در مورد این مسائل و جزئیّاتی که دارد توجیه شوند و در این مورد به آنها توضیح داده شود. شما به عنوان رهبر معظّم انقلاب، نظرتان در مورد برخورد با این مسائل چیست؟
منطق قوی و استدلال محکم در مقابل تصرّف افکار مردم دنیا مؤثّر است. یعنی شما نگاه میکنید، میبینید که در طول زمان، فراوان علیه اسلام شبهه درست کردند، به اشکالتراشی پرداختند و استدلالسازی کردند تا بلکه بتوانند عقاید اسلامی را سست و موهوم کنند؛ اما عقاید اسلامی به خاطر استحکامی که دارد و چون منطق دنبال تفکّر اسلامی است نه فقط عقاید که احکام اسلامی نیز همینطور است؛ چون متّکی به منطق و همراه استدلال است؛ چون هر ذهن صحیح و سالم و اهل و فهم و استدلالی، در مقابل منطق اسلام تسلیم و خاضع میشود روز به روز گسترش پیدا کرده است.
مراقب باشید که مبادا منبر ما، صحبت، نصیحت و حرف زدن ما، کسی را دچار شبهه کند؛ ذهنی را دچار گره کند و او را از خدا و نماز و منبر و محراب و امثال آن دور و بیزار کند. لُبّ دین، یعنی همان را که در روایات محکم- البته نه روایات ضعاف- و آیات کریمهی قرآن است، بر این دلها و ذهنها بخوانید؛ اینها استقبال میکنند؛ دلهایشان پاک و صاف میشود.
حاجت سوم به فعالیّتهای حوزهی علمیّه، نیاز روشنفکران و جوانان است. اینها قشری هستند که در مقابل شبهات قرار میگیرند. در همه جا اوّلین مخاطب شبههها، روشنفکران و اهل فکر و اندیشهاند که غالباً در میان جوانان و صاحبان فکر و اندیشه و تحصیلکردهها هستند. بسیاری از مردم شبهه به سراغشان نمیآید. آنها به شبهه کاری ندارند. ایمانی دارند و برطبق ایمانشان زندگی خوبی را پیش میبرند. کسانی که اهل مطالعهاند، با دنیا مواجه میشوند و در بارهی اصل دین و اسلام و معارف آن و نیز اصول و فروع و تاریخ دین حرف میزنند و مرتباً شبهه القا میکنند. کسانی باید باشند تا این شبههها را برطرف کنند. تأمین این افراد به عهدهی حوزههای علمیّه است. البته کسانی که در غیر حوزهها هستند، ممکن است بتوانند این کار را انجام دهند؛ لیکن متصدّی اصلی، انصافاً حوزههای علمیه و علمای دینند. اینها اوّلین کسانی هستند که باید شبههها را برطرف کنند.
امروز عمومِ جوانان کشور- از دختر و پسر گرفته تا زن و مرد، و حتی غیر جوانان- ذهنشان باز است. اگر دیروز- قبل از انقلاب- جوانان دانشجو از این ویژگی برخوردار بودند، امروز مخصوص آنها نیست و همه، مسائل را با چشم بصیرت و با استبصار نگاه میکنند و میخواهند بفهمند. یک بخشِ مهم از حادثهی فرهنگی در جامعهی امروز ما این است که اینها در معرض شبهات قرار میگیرند. یعنی دشمنان شبهه القا میکنند. دشمنان هم نه؛ منکرینِ فکرِ من و شما به القای شبهه میپردازند. مگر میشود گفت هرکس فکر ما را قبول ندارد، لال شود، حرف نزند، و هیچ شبههای القا نکند؟ مگر میشود اینطور گفت؟ بههرحال حرف میزنند، مطلب میپراکنند، به ایجاد تردید میپردازند و شبهات درست میکنند. مهم این است که مطلبی که شما میگویید، برطرفکنندهی شبهه باشد و آن را زیاد نکند.
بعضی از افراد، بدون توجه به این مسئولیت مهم، به بالای منبر میروند و حرفی میزنند که نه فقط گرهای از ذهن مستمع باز نمیکند که گرههایی هم به ذهن او میافزاید. اگر چنین اتّفاقی افتاد و ما در بالای منبر حرفی زدیم که ده نفر جوان، پنج نفر جوان، یا حتی یک نفر جوان، در امر دین دچار تردید شد و بعد از پای سخنرانی ما برخاست و رفت و ما هم او را نشناختیم، بعداً چگونه میشود جبران کرد؟ آیا اصلًا قابل جبران است؟ آیا خدا از ما خواهد گذشت؟ قضیّه مشکل است.
اکنون شبکهی استکباری تبلیغات جهانی، پس از ناکامی در این مرحله، درصدد آن است که با تفسیرها و تأویلهای کینهتوزانه در باب انتخابات و القائات خصمانه، شیرینی این موفقیت بزرگ را از کام ملت ایران بزداید و با وارد آوردن اتهام به مسئولان امین و زحمتکش امر انتخابات، مردم را نسبت به نتایج این آزمایش الهی دچار تردید کند.
اگر کسی در مبنای این دادگاه شبهه بکند، چنانچه آدم خیرخواه بیغرضی باشد، یقیناً قضیه را نمیداند و به آن توجه ندارد. این دادگاه، بر مبنای محکمی استوار است و فلسفهاش، قویترینِ فلسفههاست. اگر دستگاه قضائی برای کشور لازم است، این دادگاه هم برای کشور لازم است. شاید لزوم این دادگاه، از لزوم دستگاه قضائی کمتر نباشد؛ اگر نگویم به جهاتی بیشتر است.
این تشکل، چیز بسیار خوبی است. آنچه که اتفاق افتاده- یعنی انتخاباتی که انجام گرفته و اساسنامهای که در دستور کار شماست- کار مبارکی است که باید محکم آن را حفظ کنید و نگذارید بههیچوجه با ایراد شبهه، کار لنگ بماند. کارِ مهمی انجام گرفته است.
امام (ره) از روحانیت خیلی تجلیل و حمایت کردند. هر حرکتی که روحانیت انجام دهد و برای اسلام و مسلمین مثمر و بابرکت و درخشان و مفید باشد، برای امام نیز آبرو و ذخیره است. برعکس، هر حرکتی که از جامعهی روحانیت و افراد معمم سر زند که خدای نکرده باعث ایجاد تردید در ذهن مردم یا ابهام در عقاید و افکار آنها و یا موجبات بدبینی مردم نسبت به روحانیت را فراهم آورد، مایهی سرشکستگی اسلام و انقلاب- و بخصوص امام عزیزمان- خواهد بود، که باید با آن مقابله شود.