others/content
نسخه قابل چاپ

حجت‌الإسلام دکتر خسروپناه

بدون تولید علم‌، همیشه ریزش داریم

حجت‌الإسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه

موضوع ریزش‌ها در نظام اسلامی مانند هر پدیده‌ی اجتماعی دیگر، تک‌عاملی و تک‌ساحتی نیست. علل و عوامل مختلفی می‌توانند در بروز این پدیده نقش داشته باشند. اما بعضی عوامل، عوامل معلِّل هستند و بعضی مدلِّل. گاهی علت‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی سبب می‌شود که شخصی ریزش کند؛ مثلاً به‌عنوان شخصیت انقلابی حضور داشته، سال‌ها زندان و زجر کشیده، شکنجه دیده و در پیروزی نهضت نقش مؤثر داشته اما پس از مدتی می‌شود علیه انقلاب. از طرفی ممکن است دلائل مدلّل هم باشند؛ یعنی وجود معرفت‌هایی سب عدول از فرآیند انقلاب شده و منشأ ریزش گردند.

آموزه‌های دینی برخی علل روان‌شناختی و جامعه‌شناختی این پدیده را بیان کرده‌اند که به شرح آن می‌پردازم:
1. تأثیر مال حرام؛ انسانی که اهل حرام‌خوری شود، به مرور زمان دیگر نمی‌تواند مسیر درست را طی ‌کند و در برابر نهضت اصیل اسلامی هم می‌ایستد. چرا طلحه و زبیر مقابل امیرالمؤمنین ایستادند؟ مهم‌ترین عامل آن فرصت استفاده از اموال نامشروع بود که باعث شد تا آن‌ها ثروت‌های بادآورده کسب کنند. کسب مال حرام، سبب ‌شد حقیقت را نفهمیده و در برابر حقیقت بایستند.

به نظر بنده در انقلاب اسلامی ما نیز این اتفاق افتاد. برخی اشخاص و گروه‌ها بعد از ارتحال حضرت امام(ره) به دنبال این بودند که بخش دولتی کاهش پیدا کند و به یک معنا بحث خصوصی‌سازی تقویت شود و سرمایه‌هایی از دولت را در اختیار بخش خصوصی قرار دهند. در مسأله‌ی واگذاری، یک فرض این بود که سازمان‌ها و نهادها و شرکت‌های دولتی را به سرمایه‌داران بدهند تا آن‌ها کار اقتصادی‌ای را که تا آن روز دولت انجام می‌داد، برعهده گیرند. این مدل را آقایان نپذیرفتند. ترس آن‌ها از این بود: سرمایه‌دارانی که اصلاً تعلق خاطری به انقلاب ندارند، وقتی شرکت‌های اقتصادی را در دست گرفتند و سرمایه‌شان بیشتر شد، تک قطبی شوند و به‌واسطه‌ی قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی پیدا ‌کنند و انقلاب را از بین ببرند. بنابراین نباید بخش‌های دولتی را در اختیار این بخش قرار داد.

بهترین راه این است که بخش‌های دولتی در اختیار نیروهای انقلابی قرار گیرد و بخش خصوصی به آن‌ها واگذار شود. اما اکثر آن افراد پول نداشتند تا این شرکت‌ها را خریداری کنند. بنابراین دولت به ثمن بخس این شرکت‌ها را فروخت و به این بخش خصوصی واگذار کرد. جالب است که آن‌ها آن ثمن بخس را هم نداشتند و آن را با گرفتن وام کم‌بهره یا بلاعوض تهیه کردند؛ یعنی هم پول از خزانه‌ی مملکت بیرون آمد و هم بخش‌های دولتی در اختیار بخش خصوصی قرار گرفت. این جریان سبب شد افرادی که تا دیروز صدهزار تومان پول نداشتند، به قطب‌های اقتصادی در کشور تبدیل شوند. این یعنی ثروت بادآورده- که رهبری هم بارها نسبت به آن هشدار دادند- سبب شد بعضی انقلابیون علیه انقلاب شوند. چرا؟ چون زمانی‌ که انقلاب را در تعارض با ثروت خود دیدند، ثروت‌شان را بر انقلاب ترجیح دادند. یعنی تعلق خاطر آن‌ها به ثروت و جایگاهشان، بیشتر از تعلق به انقلاب است که طبیعتاً در هنگام تزاحم، انقلاب قربانی خواهد شد.

اگر ثروت‌ها عادلانه و براساس مشارکت و سهام عادلانه توزیع می‌شد، این ثروت عظیم دست شخص خاصی قرار نمی‌گرفت که در عرض چهار‌ پنج سال، تبدیل به قطبی در برابر انقلاب شود. به نظر من از مهم‌ترین عوامل ریزش‌ها، ساختار غلط اقتصادی و فقر یا ضعف قانونی است که در فعالیت‌های اقتصادی وجود دارد.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8375/H/khosropanah-2.jpg
2. لجاجت؛ برخی شخصیتاً لجوج‌اند و به همین دلیل اصلاً دنبال منطق و استدلال نیستند. شاید در ابتدا نیز ظاهری منطقی داشته باشند اما وقتی به اصطلاح کم بیاورند، از هر ابزار غیرمنطقی استفاده می‌کنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند. این اشخاص به لحاظ روحی و روانی نتوانسته‌اند این اشکال را در خودشان از بین ببرند و آسیب‌های درونی‌شان را اصلاح کنند. این کمبودها نیز می‌توانند در ریزش افراد تأثیرگذار باشند.

3. ساده‌اندیشی؛ برخی اشخاص به‌راحتی نسبت به بعضی‌ دیگر اعتماد شدید می‌کنند و نسبت به بعضی دیگر هیچ اعتمادی ندارند؛ یعنی آن ذکاوت و بصیرت لازم را برای تشخیص ندارند. ما در تاریخ انقلاب کسانی داشتیم که فقیه بودند، مجتهد بودند، ولی در عرصه‌ی سیاست بصیرت سیاسی نداشتند. چرا؟ دلیلش این است که به یکی ‌دو نفر اعتماد می‌کردند و حاضر نبودند حرف و مستند دیگران را بپذیرند. این یک ویژگی شخصیتی است که می‌تواند در بروز چنین پدیده‌ای مؤثر باشد.

4. عامل معرفت‌شناختی؛ معمولاً روان‌شناسان و جامعه‌شناسان عوامل معلّلانه را آسیب‌شناسی می‌کنند نه عوامل مدلّلانه اما عامل معرفت‌شناختی از عوامل مدلّلانه است. بعضی افراد انقلابی هستند، تفکرشان تفکر انقلابی است ولی با مطالعه و اثرپذیری از حوزه‌ی علوم انسانی غربی و نظریات و گفتمان‌های مدرنیته و پسامدرنیته نظیر نظریه‌های دیرینه‌شناسی، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، هرمونتیک، ابطال‌گرایی و بحث‌های روش‌شناسی علوم طبیعی و انسانی به مرور زمان، دچار شکاکیت و نسبی‌گرایی می‌شوند. نسبی‌گرایی موجب می‌شود تا شخص به لحاظ فکری، از مکتب فرانکفورت و یا ابطال‌گرایی پوپر و یا هرمونتیک گادامر و... متأثر شود و به لیبرالیسم، سوسیالیسم، نئومارکسیسم و... اعتقاد پیدا ‌کند.

چنین شخصی دیگر نمی‌تواند در فضای اندیشه‌ی امام تنفس کند. اگر هم از امام می‌گوید، امام را براساس اندیشه‌ی هرمونتیک گادامر تفسیر می‌کند. اگر می‌گوید مردم، مردم را در فضای لیبرالیسم فرهنگی- سیاسی تفسیر می‌کند. وقتی امام از مردم می‌گفت، منظور امتی بود که در نظام امت و امامت و در نظام ولایت‌فقیه معنا پیدا می‌کرد اما وقتی او می‌گوید مردم، مقصود مردم و جامعه‌ای است که براساس تفکر اومانیستی و روش‌شناسی لیبرالیستی شکل گرفته است. بعضی انقلابیون به این شکل عوض شدند. البته این به‌خاطر ضعف مایه‌های فکری‌شان بوده است.

به تعبیر طرفداران نظریه‌ی گفتمانی، هر منظومه‌ی فکری، یک دالّ مرکزی دارد؛ دالّ مرکزی منظومه‌ی فکری شما گاهی اسلام جامعه‌نگر است و گاه اسلام حداقلی و سکولاریزم. وقتی سکولاریزم دالّ مرکزی شد، امام، مردم و آزادی هم با سکولاریسم تفسیر می‌شوند.
البته بخشی از این آسیب ناشی از خطای بزرگ وزارت علوم است که متأسفانه هنوز هم ادامه دارد. آن‌ها در حوزه‌ی علوم انسانی، بعضی از جوانان مذهبی را به بهانه‌ی ادامه‌ی ‌تحصیل و اخذ مدرک دکترا به خارج از کشور-مثل انگلستان- فرستادند. کسی که آن‌جا درس بخواند و آن منظومه‌ی فکری را پیدا کند، دیگر مبنایش اومانیزم و نسبی‌گرایی می‌شود که زایش این مبانی، لیبرالیزم و نئولیبرالیزم است. او اگر هم دَم از عدالت می‌زند، عدالت راولز را می‌گوید نه عدالت امیرالمؤمنین را. این‌که رهبر معظم انقلاب از نهضت نرم‌افزاری و تولید علم سخن می‌گویند، یک معنایش این است که اگر نتوانیم خودمان تولید علم کنیم، همیشه گرفتار ریزش هستیم.

با این اوصاف معلوم می‌شود که چرا برخی نخبگان ریزش پیدا کرده و در مقابل اندیشه‌ی امام و رهبری می‌ایستند. البته این نیست که بگویند ما مخالف امام هستیم؛ امام ‌امام هم می‌کنند، اسلام ‌اسلام هم می‌کنند ولی آن اسلام و مرجعیتی که در پارادایم خودشان معنا می‌شود. البته نظام تلاشش بر این است که کسی ریزش پیدا نکند، نظام پوست‌اندازی نکند و تا می‌تواند، آن‌ها را نگه دارد؛ ولی این حدی دارد و وقتی نپذیرند، خودشان جدا می‌شوند.

اما همان‌طور که عوامل روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و معرفت‌شناختی در ریزش‌ها مؤثرند، در رویش‌ها نیز اثرگذارند که به اختصار به آن می‌پردازیم:
1. اخلاق و سعه‌ی صدر؛ باید اذعان کرد که برای توجیه یک مسأله، همیشه به استدلال عقلی و فلسفی نیاز نیست. گاهی اوقات استماع سخنان دیگران با سعه‌ی صدر و احترام، می‌تواند در جذب و آماده‌سازی زمینه‌‌ی رویش‌ها به ما کمک کند.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8375/H/khosropanah-4.jpg
2. انتقال معرفت صحیح و پاسخ به شبهات؛ اگر بتوانیم با هم‌اندیشی و هم‌فکری پاسخ شبهات را بدهیم، می‌توانیم از ریزش‌ها جلوگیری کنیم. یک‌بار دانشجویی سُنی در کلاس درس گفت که من طرفدار پلورالیسم دینی شده‌ام و از اسلام هم اعراض کردم. وقتی شبهه‌ را برایش حل کردیم، دوباره برگشت. یا دانشجویی قصد خودکشی داشت. در صحبت با او متوجه شدیم که متأثر از اندیشه‌های نیچه است. وقتی انتقادات خود را راجع به اندیشه‌های نیچه مطرح کردیم، 180 درجه عوض شد.

3. تربیت نیرو و محقق؛ تربیت آدم‌هایی که بتوانند در جامعه تأثیرگذار باشند از دلائل مهم بروز رویش‌ها در نظام اسلامی است. ما نیاز به طلبه‌هایی نداریم که فقط معلم یا محقق خوبی باشند؛ بلکه باید مبلّغ خوبی هم باشند؛ یعنی بتوانند در دانشگاه تبلیغ دین کنند، بتوانند مناظره کنند، دیدگاه اصیل اسلامی را به دنیا معرفی کنند. این مهم نیاز به تربیت دارد. زمانی آیت‌الله جوادی آملی به بنده فرمودند که علامه‌ی طباطبایی ما را با بال و پرشان تربیت کردند. ما الآن به آن شیوه و کار علامه طباطبایی نیاز داریم تا بتوانیم به تعبیر رهبر فرزانه‌ی انقلاب، افسران نرم‌افزاری برای انقلاب تربیت کنیم.
 
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی