|
یادداشتی از آیتالله محیالدین حائری شیرازی، عضو مجلس خبرگان رهبری دربارهی جایگاه استکبارستیزی در منظومهی اندیشهی اسلامی|
مولایمان علی
علیهالسلام در نهچالبلاغه فرمودهاند: «حَتَّی إِذَا رَأَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَی الْأَذَی فِی مَحَبَّتِهِ وَ الِاحْتِمَالَ لِلْمَکْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَایقِ الْبَلَاءِ فَرَجاً؛ وقتی خداوند جدیت آنان را در صبر بر آزار در راه محبتش، و تحمّل ناراحتیها در مسیر بیم و خوفش را از آنان دید، گشایشی از تنگناهای بلا برای آنان قرار داد.»
(خطبهی ۱۹۲ معروف به قاصعه)
چه آنچه بر بنیاسرائیل در مصر گذشت، چه آنچه بر اهل بیت
علیهمالسلام در کربلا و کوفه و شام گذشت و چه آنچه بر مردم ما از نیمهی خرداد ۴۲ تا امروز گذشته است، همه حکایت از همین سنت غیر قابل تغییر و تبدیل الهی دارد. «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْویلاً؛ پس هرگز برای سنت خدا تبدیلی نمییابی، و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.»
(فاطر:۴۳)
بنیاسرائیل در مقابل فشارهای فرعون تسلیم بندگی او و فرعونیان نشدند و ظلم و شکنجهی او را بر مردم ضعیف محکوم کردند. اهلبیت عصمت و طهارت
علیهمالسلام با اینکه قاطبهی علما و مردم آن دوران ولایت یزید را بر خود پذیرفته بودند، اعتنا نکردند و اطاعت از یزید را طغیان در برابر خداوند دانستند و بندگی خداوند را در استقامت در مقابل طاغوت بنیامیّه دیدند و بر آن پایفشردند. مردم ما هم از نیمهی خرداد ۴۲ تاکنون به رسمیت شناختن حاکمیت استکبار جهانی را طغیان در مقابل پروردگار، و استقامت در برابر خواستههای استکبار را عبادت و اطاعت الهی دانستهاند، و بر انواع تهدیدها و تحریمها با توکل بر خدا و با بهکارگیری عقل و تدبیر، از حقوق قانونی و حدود عزت و آزادی خود دفاع کردهاند.
ما میخواهیم با همه
ی انسانها، با همه
ی ملتها، روابط دوستانه و محبت
آمیز داشته باشیم؛ ما حتی با ملت آمریکا هم - با اینکه دولت آمریکا دولتِ مستکبر... است - هیچ دشمنی نداریم؛ آنچه نقطه
ی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. استکبار یک واژه
ی قرآنی است... امروز هم نظام استکباری وجود دارد؛ رأس استکبار هم در دنیا، دولت ایالات متحده
ی آمریکا است... خصوصیات استکبار را باید بدانیم... تا بتوانیم خردمندانه رفتار خودمان را در مقابل او تنظیم کنیم.
(سخنان رهبر انقلاب ۱۳۹۲/۰۸/۲۹)
مرگ بر شاه یعنی ...
به بنیاسرائیل میگفتند بر خدایی فرعون صحّه بگذارید تا فشار را از روی شما برداریم. بنیامیّه نیز میگفتند یزید بنمعاویه را ولیّامر بدانید تا بتوانید از حقوق مدنی و شهروندی بهرهمند باشید. به ما هم میگفتند شاه، آمریکا و اسرائیل را به عنوان قیّم خود پذیرفته، شما هم بپذیرید. ما شعار «مرگ بر شاه» را به معنی مرگ بر قیمومیت استکبار و به رسمیت نشناختن اسرائیل میدانستیم و اطاعت از امام راحل را لازمهی کلمهی توحید، و کلمهی توحید را اساس توحید کلمه میدانستیم. ما از مرحلهی کفر به طاغوت در مظهر شاه و ساواک عبور کردیم و از مانع صدام بر سر راه عزت و سلامت و کلمهی توحید گذشتیم. ما هشت سال دفاع مقدس را با الگوپذیری از اهل بیت
علیهمالسلام در کربلا و اسارت و جانبازی ایشان در کوفه و شام پشت سر گذاشتیم. اکنون هم اگر در سازمان ملل این موضع منطقی را داریم که تحسین دوست و دشمن را برانگیخته، از الگوی سخنان اهل بیت در کوفه و شام و در مجلس عبیدالله و یزید بن معاویه است.
اگر مخالفان ما به بهانهی مسائل هستهای، مذاکره را زمینهای برای پذیرش اسرائیل و آمریکا قرار دادهاند و بر آن پافشاری میکنند، رهبر بزرگوار هم همین را نشانه گرفتهاند و دقیقاً به هدف میزنند؛ دقیقاً نور چشم استکبار را به خواری و خفّت میخوانند که رمی جمرة عمل هرسالهی ما در حج است، ما گرد کعبه به عنوان مظهر کلمه توحید میگردیم و با کلمهی توحید به توحید کلمه میرسیم.
هرکس در تشخیص راه خدا و استقامت در آن سبقت بگیرد، در ولایت از او تبعیت میکنیم و ما مثل کعبه او را عزیز میداریم. متقابلاً هر مجموعهای که در انکار حقیقت و ستم به مظلومان از دیگران سبقت بگیرد، مثل جمرات تخفیف و تحقیرمان را نثارش میکنیم که آوردهاند: کفر به طاغوت بستر ایمان به پروردگار است.