توصیه رهبر انقلاب به شاعران آئینی درباره لزوم پرداختن به مسائل دفاع مقدس و همچنین مطروحه ایشان در وصف «جانباز شهید»، بهانهای شد تا به سراغ محمدحسین جعفریان، نویسنده، شاعر و منتقد ادبیات دفاع مقدس برویم. لزوم پرداختن به موضوعات مربوط به دفاع مقدس، دلایل غفلت از آن و بیان خاطرهای خواندنی از رهبر انقلاب، از بخشهای مهم این گفتوگو است:
در دیدار رهبر معظم انقلاب با شعرای آئینی، ایشان از اهمیت و توجه بیشتر به شعر دفاع مقدس صحبت کردند. به نظر شما دلیل طرح این موضوع در چنین جلسهای چیست؟
وقتی حرف از شعر دفاع مقدس میزنیم، باید بدانیم که گسترهی آن بسیار وسیع است. برخی فکر میکنند که شعر دفاع مقدس فقط به مسائل جنگ هشت ساله منحصر میشود؛ کما اینکه دفاع مقدس همان هشت سال بود اما شعر دفاع مقدس شامل تمام سرودههایی هست که در آنها از مقدسات دفاع میشود که آن مقدسات، بخش قابل توجهی از مسائل آرمانی و آیینی ماست. البته در دیداری که شعرای آئینی خدمت ایشان رسیدند، از چهرههای شعر مقاومت و دفاع مقدس کمتر حضور داشتند گرچه ذات برگزاری چنین جلساتی مغتنم است.
یکی از سوژههایی که رهبری توصیه کردند تا شاعران در شعرگویی از آن بهره ببرند، جانبازهایی هستند که پس از مدتی به شهادت میرسند. نظر شما درباره این سوژه و دیگر سوژههای دفاع قدس چیست؟
از این دست سوژهها بسیار فراوان است. بحث جغرافیای دفاع مقدس، بحث مناطق جنگزدهای که مردمش درگیر جنگ بودند، بحث خانوادههای شهدا، بحث همسران شهدا و فرزندانشان، بحث فرزندان و همسران جانبازانی که به سختی از این نور چشمان خودشان نگهداری میکنند و در کنار آنها زندگی میکنند و در عین حال هزار و یک گوشه و کنایه هم میشوند. اینها همه انبوه مسائلی است که اگر بخواهیم همهی آن را بگوییم، لیست بلند بالایی میشود و در حوزه ادبیات دفاع مقدس میتواند مورد توجه قرار بگیرد و البته تا به حال مغفول مانده است.
شما در کشور روسیه مشاهده میکنید که هنوز عمدهترین و بهترین رمانهایی که گل سرسبد رمانهای آنجاست، رمانهایی است که در مورد جنگ جهانی دوم -که بیش از نیم قرن از آن میگذرد- نوشته میشود.
مظلومیت بچههای بعد از جنگ، حقیقتاً موضوعی بوده که کمتر در عرصه ادبیات دفاع مقدس به آن پرداخته شده است. عمدتاً هرچه که پرداخته شده نقل شهید و شهادت و صحنههای شهادت و خاطرات زمان جنگ بوده و ما به ادبیات دفاع مقدسِ بعد از جنگ، ورود خیلی کمی داشتیم.
شما در کشور روسیه مشاهده میکنید که هنوز عمدهترین و بهترین رمانهایی که گل سرسبد رمانهای آنجاست، رمانهایی است که در مورد جنگ جهانی دوم -که بیش از نیم قرن از آن میگذرد- نوشته میشود. این منصفانه نیست که ادبیات جنگ تنها به خودِ هشت سال جنگ بپردازد، در حالی که به عوارض و عواقب و در عین حال ویژگیها و دستاوردهای درخشانی هم که داشته، باید پرداخته شود. وقتی حضرت امام(ره) میفرماید که جنگ برای ما نعمت است، منظورشان این نبوده که فقط برای این دوره هشت ساله نعمت است، بلکه این جنگ برای ابد در تاریخ این سرزمین نعمت است و میتواند سرچشمه هزار و یک الهام باشد که خیلی از اینها مغفول مانده است.
به نظر شما دلیل بیتوجهی و مغفول ماندن عرصه شعر دفاع مقدس در کشور ما چیست؟
در دورهای نهادهای فرهنگی مسئولیت این کار را بر عهده گرفتند که عمدهی آنها را آدمهایی اداره میکردند که سررشته چندانی از حوزه شعر و فرهنگ و ادبیات نداشتند. این حضور باعث شد که بعضی از آثار سفارشی را تولید کنند که خواننده را نسبت به آثار مربوط به جنگ سرخورده میکرد. در یک دورهای این آثار، کمفروشترین آثار بود. خوشبختانه این دوره کم و بیش سپری شده و الان وضعیت در حال تغییر است.
بر همین اساس به شاعران دفاع مقدس، همیشه به چشم شاعران دست دوم نگاه میشد، به این بهانه که اینها نگاهشان فقط به جنگ محدود میشود و با این شعرا، مثل دیگران برخورد نمیشد. این عطوفتی که در کلام حضرت آقا نسبت به این بخش از شعر و شاعران ما هست، در عامهی مدیران فرهنگی ما نبود.
در آن دوره، تعداد شاعرانی که به موضوع دفاع مقدس توجه میکردند کاهش پیدا کرد. یکی از دلایل آن شاید همین نگاه سفارشی بود که همه به جنگ داشتند و این باعث شد عمده کسانی که به این مسئله وارد میشدند، نگاهشان از سر اعتقادات و باورهای قلبی نباشد. این نگاه، هم به کیفیت و هم کمیت آثار جنگ، آسیبی جدی وارد کرد.
بر همین اساس به شاعران دفاع مقدس، همیشه به چشم شاعران دست دوم نگاه میشد؛ به این بهانه که اینها نگاهشان فقط به جنگ محدود میشود و با این شعرا، مثل دیگران که انتشارات مختلف، آثارشان را چاپ میکردند و به برنامههای مختلف دعوت میشدند، با آنها برخورد نمیشد. این عطوفتی که در کلام حضرت آقا نسبت به این بخش از شعر و شاعران ما هست، در عامهی مدیران فرهنگی ما نبود.
نکته دیگر اینکه در دوره گذشته، نقد و بررسی در حوزه ادبیات دفاع مقدس به ویژه شعر دفاع مقدس به طور جدی، حرفهای، کلاسیک و دانشگاهی انجام نشد. اینها، به علاوهی کمبود منابع و مابقی مسائل باعث شد تا این عرصه خالی بماند و آدمهای حرفهای به تدریج منزوی شدند و برای دل خودشان شعر گفتند. بعد از مدتی، متقاضیان این نوع شعر، وقتی که آثاری به دستشان نرسید، آنها هم از گردونه خارج شدند و یک جوری کل این هسته، از آدمهایی که داشت، تخلیه شد. به نظر من باید این نوع نگاه دگرگون و مسئله احیا شود تا به روزهای درخشان برگردیم.
از مطروحهای که رهبر معظم انقلاب بعد از دیدار شعرای آئینی مطرح کردند و طی آن یک بیت شعر را در وصف جانباز شهید به شاعران پیشنهاد کردند، خبر دارید؟ نظر شما در مورد این پیشنهاد رهبر معظم انقلاب چیست؟
بله، اما جای سؤال است که چرا رسانهها به مواردی که حضرت آیتالله خامنهای در حوزههای فرهنگ و به ویژه شعر مطرح میکنند، به شایستگی نمیپردازند؟ بارها در جلساتی که شعرا خدمت ایشان میرسیدند، نکاتی مطرح میشد که رسانهها بهطور فراگیر به آن نمیپرداختند. مثلاً اگر ایشان بحثی سیاسی را مطرح کنند، رسانهها به صورت گسترده به آن میپردازند اما به حوزه فرهنگ که میرسد، کششی نشان نمیدهند که إنشاءالله این نقص رفع شود.
در مورد بیت مطروحه ایشان هم باید بگویم که این فرصت مناسبی است که میتواند این نوع شعر و شعرایی که تمایل و توانایی سرودن آن را دارند، ترغیب کند تا آثار نابی تولید کرده و سر منشاء آثار بیشتری در این زمینه باشیم.
در پایان اگر خاطرهای از ابعاد شخصیت فرهنگی و هنری رهبر معظم انقلاب دارید بفرمایید.
من در دیدارهای متعددی با رهبر انقلاب حاضر بودم و یک جلسه هم خصوصی خدمت ایشان رسیدم که مفصل بود و تقریباً یک ساعت و نیم طول کشید و حرفهای زیادی رد و بدل شد.
آخرین بار آن
در ماه رمضان سال گذشته بود. ما پس از افطار به همراه آقای شهرام شکیبا و باقی دوستان به حیاط آمدیم. رهبر انقلاب نیز وارد حیاط شدند. به ما که رسیدند، احوال من را پرسیدند و سراغ آقای محمدکاظم کاظمی (شاعر افغانی) را گرفتند. بعد هم دست من را گرفتند و همراه خودشان چند قدمی بردند و در راه پرسیدند که آقای کاظمی کجا هستند؟ گفتم که مشهد هستند؛ گفتند به این جلسه آمدند؟ گفتم اطلاع ندارم و ایشان را ندیدم. سراغ چند تا دیگر از دوستان افغانی را گرفتند و بعد سراغ یک رمان را از من گرفتند و گفتند اخیراً یک افغانی مقیم نروژ آن را منتشر کرده که خیلی در دنیا سر و صدا کرده است.
من به خاطر شغلی که داشتم، سالهای سال در افغانستان زندگی کردم و موضوعات افغانستان را خیلی دقیق دنبال میکنم. بلافاصله گفتم که احتمالاً رمان «بادبادکباز» آقای خالد حسینی را میگویید؟ ایشان گفتند که نخیر، من آن کتاب را خواندم. بعد گفتم که شاید «از سرزمین آفتاب» را میگویید که آن هم خیلی سر و صدا کرده است؟ بعد آقا فرمودند که نه! اسم آن رمان «از سرزمین آفتاب تابان» است. آن رمان را هم خواندم. گفتند که یک نویسنده دیگری آن کتاب را نوشته، که خیلی هم قطور و مفصل است و آقای کاظمی هم آن را ویرایش کرده است. گفتم عجیب است؛ اگر باشد من حتماً در ذهنم دارم. بعد از ایشان پرسیدم شما خودتان اسم نویسنده را یادتان نمیآید، که ایشان در خاطر نداشتند.
گفتوشنود در دیدار شعرا؛ سال 89
بعد، پیرو آن جلسهی خصوصی که خدمتشان بودم و نکاتی که ایشان در آن جلسه فرموده بودند تا پیگیری شود، از ایشان خواستم تا وقت دیگری تعیین کنند تا مجدداً خدمت برسم و توضیحاتی ارائه کنم. حضرت آقا فرمودند: «آقای جعفریان! خیلی سرم شلوغ است. اگر بشود و وقت خالی شد، من میگویم که وقت بگذارند تا شما را ببینم» من خودم یک لحظه متأثر شدم که حضرت آقا باید به جعفریان هم پاسخگو باشند! اشک در چشمانم جمع شد، بعد شانهشان را بوسیدم، به علامت اینکه دهانم بسته است. گفتم که حاجآقا هیچ مشکلی نیست. همه آنها انجام شده، فقط محض این بود که بهانهای بشود تا شما را ببینم. اصلاً نیازی نیست، راحت باشید.
جلسه که تمام شد، به آقای کاظمی زنگ زدم و گفتم که این چه رمانی است که جدیداً منتشر شده و شما ویراستاری کردید؟ گفت که شما از کجا فهمیدید؟ گفتم آقا به من فرمودند. گفت این رمان هنوز توزیع نشده! یک رمانی هست برای آقای دکتر اکرم عثمان نویسنده بزرگ افغانی که در نروژ ساکن است و در حدود سه هزار صفحه است و من ویرایش کردم اما هنوز این کتاب در ایران توزیع نشده است. گفتم حضرت آقا گفتند که من آن کتاب را خواندم که آقای کاظمی خیلی متعجب شد.