[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :پیام به پنجاه و هشتمین نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا - 1403/04/16 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسائل مهم و زخمهای تازه و کهنهی جهان را میشناسید. تازهترین آنها فاجعهی بینظیر غزّه است. برجستهترین آنها شکست اخلاقی و سیاسی و اجتماعی غرب و سیاستمداران غربی و تمدّن غربی است. عبرتآمیزترین آنها ناتوانیِ لیبرالدموکراسیِ مدّعیانِ آن در استقرار آزادی بیان و غفلت مرگبار آنان از موضوع عدالت اقتصادی و اجتماعی است. بارقهی کمسو ولی امیدبخشِ اعتراضاتِ مردمی و بخصوص دانشجویی در آمریکا و اروپا نیز از مسائل مهمّ کنونی است. منطقهی غرب آسیا و کشور عزیز ما نیز با مسائل کوچک و بزرگ متعدّد روبهرویند. همهی اینها زمینههای اندیشه و کار و ابتکار برای مجموعهی مبارکی همچون اتّحادیّهی شما است. مربوط به :بیانات در دیدار مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم در سالروز عید غدیر - 1403/04/05 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در مورد مسئلهی عدالت؛ اصلاً نمیشود انسان دربارهی عدالت امیرالمؤمنین حرف بزند؛ اصلاً قابل توصیف نیست. حالا من یک جمله از حضرت نقل کردم؛ میفرماید: «وَاللهِ لَاَن اَبیتَ عَلی حَسَکِ السَّعدانِ مَسَهَّداً اَو اُجَرَّ فِی الاَغلالِ مُصَفَّداً»، اگر سختترین شکنجهها را به من بدهند، با بدن برهنه من را روی خارها بکشانند و مانند اینها، «اَحَبُّ اِلَیَّ مِن اَن اَلقَی اللهَ عَزَّ وَ جَلّ یَومَ القیامَةِ ظالِماً لِبَعضِ العِباد»، همهی اینها برای من بهتر از این است که من روز قیامت خدا را ملاقات کنم در حالی که به یک نفر ظلم کرده باشم! [اگر] بیشترین شکنجهها را در دنیا به من بدهند، برای من گوارا است تا اینکه به یک نفر [ظلم کرده باشم]. آن وقت شما ببینید چه کسی این حرف را میزند؛ کسی که در رأس یک حکومتی است که شرق و غرب این حکومت، چند برابر ایران فعلی ما است. یعنی آن مملکتی که امیرالمؤمنین حاکم آن بود و امیرالمؤمنینِ آن مملکت بود ــ از رود جیحون تا رود نیل است، یعنی شامل ایران، شامل افغانستان، شامل عراق، شامل مصر [میشد]؛ فقط شام جدا بود که معاویه جدا کرده بود، بقیّه همه تحت حکومت امیرالمؤمنین [بودند] ــ میگوید [اگر] به یک نفر از این جمعیّت عظیمی که در این کشور بزرگ زندگی میکنند ظلم بشود، برای من سنگینتر است از اینکه همهی عمرم شکنجه بکشم! این عدل امیرالمؤمنین [است]. عرض کردم دربارهی عدالت امیرالمؤمنین اصلاً نمیشود حرف زد، از بس مسئله سنگین است، از بس نشانههای عجیب و غریبی از عدالت این بزرگوار وجود دارد. این هم در اوج است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان - 1402/02/12 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : وقتی ما به مدرسهی دولتی کماعتنائی بکنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیهی مالیاش آن قدر نبود که بتواند در آن مدرسهای که شهریّه میگیرد ثبت نام بکند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ معنایش این است که کسی که بنیهی مالی ندارد، بنیهی علمی هم نداشته باشد. این بیعدالتیِ محض است؛ این بیعدالتی به هیچ وجه قابل قبول نیست... مدرسهی دولتی بایستی از آموزش خوب، از معلّم خوب، از فضای آموزشی خوب بهرهمند بشود. مربوط به :بیانات در دیدار کارآفرینان، تولیدکنندگان و دانش بنیانها - 1401/11/10 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اینکه ما سیاستهای اصل ۴۴ را مطرح کردیم، برخلاف تصوّر میبینم بعضی از برادرهای خوب، بعضی از عناصر خوب و خوشنیّت به سیاستهای اصل ۴۴ اعتراض میکنند؛ این اعتراض درست نیست. این سیاستها با دقّت انتخاب شد، با فکر انتخاب شد؛ افرادی که وارد بودند در مسائل اقتصادی و علاقهمند به عدالت اجتماعی و بجد دنبال عدالت اجتماعی بودند، همه آن را تأیید کردند؛ منتها خب عمل نشده؛ متأسّفانه دولتها درست عمل نکردند؛ خیلی کم عمل شده. چندین دولت این جور پشت سر هم به این سیاستهای اصل ۴۴ عمل نکردند؛ باید عمل بشود. البتّه دقّت بشود، مراقبت بشود، مدیریّت بشود، نظم و انضباط کاری ملاحظه بشود و این کار انجام بگیرد. مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی - 1400/11/28 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : «هدفهای انقلاب» که گفتیم، یعنی چه؟ یعنی پیشرفت کشور، عدالت اجتماعی در کشور، اقتدار کشور، تشکیل جامعهی اسلامی در کشور و در نهایت رسیدن به تمدّن نوین اسلامی و تمدّن بزرگ اسلامی؛ هدفهای انقلاب اینها است. باید دید برای رسیدن به این هدفها، برای رسیدن به عدالت اجتماعی، برای رسیدن به پیشرفت واقعی کشور -نه پیشرفتهای پوشالی و ادّعایی؛ پیشرفتهای همهجانبه، مادّی و معنوی- و برای رسیدن به جامعهی اسلامی که احکام اسلام به معنای واقعی در آن پیاده بشود و مردم بهرهمند بشوند از تحقّق این احکام و در نهایت برای رسیدن به تمدّن نوین اسلامی، چه کارهایی لازم است، آن کارها را در حدّ توانمان [انجام بدهیم]؛ هر کسی در حدّ توان خودش؛ بنده یک جور، آن مسئول یک جور، آن دانشجو یک جور و امثال اینها که حالا عرض خواهیم کرد. مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی - 1400/11/28 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : حالا خود بنده جزو کسانی هستم که در مسائل اقتصاد همیشه به خودمان انتقاد میکنم؛ در زمینهی عدالت اجتماعی، در زمینهی توزیع عادلانهی ثروت، در زمینهی نابرخورداری طبقات ضعیف و امثال اینها، بنده در گفتارهای گوناگون انتقاد دارم؛ لکن در همین مقولهی اقتصاد هم قضاوت مراکز اقتصادی معروف دنیا این است که ایران در شاخصهای مهمّی از شاخصهای اقتصاد، نسبت به قبل پیشرفتهای مهمّی کرده، گامهای بزرگی را برداشته و حرکات بزرگی انجام گرفته. علاوهی بر اینها، خودکفائی ما در تولید بسیاری از چیزها و اعتماد به نفْس تولیدکنندهی ایرانی [هم حاصل شده] که اینها بایست منعکس بشود. البتّه رسانهی ملّی در این زمینه تکلیف بزرگی دارد که اینها را منعکس بکند، [امّا] آن چنان که باید و شاید منعکس نکردهاند؛ باید بکنند؛ این جزو کارهای لازمی است که بر دوش رسانهی ملّی است. مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی - 1400/11/28 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : با همین حرکت تداوم انقلاب و استمرار انقلاب، امروز بحمدالله انقلاب، هم زنده است، هم زاینده و تولیدکننده است. اینکه شما میبینید جبههی استکبار این جور در مقابل انقلاب و در مقابل ملّت انقلابی ایران میایستد و این جور دشمنی میکند، به خاطر این است که انقلاب زنده است. اگر انقلاب نبود، اینها داعی نداشتند این قدر خباثت و ملعنت به خرج بدهند در مقابل ملّت ایران. حالا «زنده بودن انقلاب» یعنی چه؟ یعنی دلبستگی نسلهای جدید کشور به آرمانهای انقلاب. امروز مردم دلبستهی همان آرمانهایی هستند که انقلاب مطرح کرد؛ یعنی استقلال ملّی، عزّت ملّی، رفاه ملّی، عدالت اجتماعی، تحقّق جامعهی اسلامی و در نهایت، همان طور که عرض کردیم، ایجاد تمدّن نوین اسلامی؛ اینها هدفهای بزرگ انقلاب است. مردم ما امروز به این هدفها دلبستهاند، علاقهمندند؛ کاری از دستشان بربیاید -هر کسی بتواند کاری انجام بدهد- واقعاً انجام میدهند؛ یعنی یک اکثریّت عظیمی از کشور این [دلبستگی] را دارند. حالا افرادی هم ممکن است گوشهکنار وجود داشته باشند که یک مقداری کُند باشند در حرکت یا در حرکت داخل نشوند، لکن ملّت ایران عموماً دلبستهی به این آرمانها است. ملّت دلبسته است، انقلاب زنده است و دلیل زنده بودن انقلاب هم یکی همین دشمنی جبههی استکبار است که به خاطر ایستادگی نظام بر سر این هدفها است. مربوط به :بیانات در نخستین دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت سیزدهم - 1400/06/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اساس حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بر اقامهی عدل است، کما اینکه اساس همهی ادیان بر اقامهی عدل است. خدای متعال میفرماید که ما پیغمبران را فرستادیم، کتابهای آسمانی را فرستادیم، لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۳) اصلاً برای اینکه مردم قیام به قسط کنند و جامعه، جامعهی عدالتآمیز باشد. خب ما در این زمینهها عقبیم، خیلی باید کار کنیم، خیلی باید تلاش کنیم. به نظر من هر مصوّبهای که شما تصویب میکنید، هر لایحهای که در دولت تنظیم میکنید، هر بخشنامهای که خود شما در دستگاهِ خودتان صادر میکنید، یک پیوست عدالت باید داشته باشد؛ باید مراقب باشید این روش، این کار، این دستور، ضربهای به عدالت نزند، طبقات مظلوم را پایمال نکند؛ این مراقبت باید همیشه باشد؛ حالا یا با یک پیوست مکتوب یا بالاخره از لحاظ نوع تنظیم جوری باشد که این طور باشد. گاهی اوقات یک روش مدیریّتی، یک رفتار رایج ضربه میزند؛ ما واقعاً [چنین] مواردی داریم. الان هم در مجموعهی کارهای ما یک رسومی، و اوضاعی وجود دارد که اینها باید اصلاح بشود؛ در زمینههای مختلف [هم هست]؛ و عمدتاً در زمینهی عدالت در توزیع امکانات کشور است؛ این امکانات باید واقعاً عادلانه توزیع بشود. الان در بعضی از بخشها حقیقتاً این جوری نیست. البتّه اینکه من عرض میکنم، به معنای این نیست که یک اقدامی پشت سر این وجود داشته باشد لکن مثلاً در زمینهی انرژی، در زمینهی نفت، همین اواخر یکی از مسئولینِ دولت قبل، گزارشی به ما داد که یارانهی پنهان نفت در سال ۹۹، حدود ۶۳ میلیارد دلار است! که خب اصلاً این رقم و این یارانه به چه کسی میرسد؟ چه کسانی از نفت کشور، از بنزین، بیشتر استفاده میکنند؟ جمع مهمّی از مردم اصلاً از این یارانه هیچ استفاده نمیکنند. آن وقت محاسبه کردهاند ۶۳ میلیارد دلار یعنی ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان، که از بودجهی سال ۹۹ بیشتر است! اینها خب چیزهایی است که حالا من گفتم ، [البتّه] در زمینهی نفت، من هیچ توصیهای ندارم که چه کار بکنید، آنها را باید بررسی کنید، ببینید که چه کار باید انجام بدهید؛ میخواهم بگویم یک چنین وضعی گاهی وجود دارد؛ اینها خب خلاف عدالت است، بایستی مراقبت بشود. باید کاری کنیم که فاصلهی طبقات محروم با طبقات برخوردار کم بشود؛ یعنی هر چه ممکن است امکانات کشور عادلانه توزیع بشود. مربوط به :سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1400/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک توقّع دیگری از نامزدها هست که آن را هم عرض بکنم؛ نامزدهای محترم تصمیم بگیرند که اگر چنانچه پیروز شدند و توانستند به مقصود برسند، خودشان را متعهّد بدانند اوّلاً به عدالت اجتماعی، به کاهش فاصلهی فقیر و غنی متعهّد بدانند؛ یعنی این کار را جزو اساسیترین کارهای خودشان بدانند. ثانیاً مبارزهی با فساد؛ بدون رودربایستی، بدون ملاحظه، خودشان را متعهّد بدانند به این که با فساد مبارزه کنند؛ خودشان را متعهّد بدانند به اینکه تولید داخلی را تقویت کنند. بارها عرض کردهایم؛ این حرف، حرف متخصّصین اقتصادی هم هست؛ بنده هم مکرّر تکیه کردهام روی این که محور نجات اقتصاد کشور، تقویت تولید داخلی است؛ تقویت تولید داخلی؛ مبارزهی با قاچاق، مبارزهی با واردات بیرویّه، مبارزهی با کسانی که جیب خودشان را از طریق واردات پُر میکنند و نمیخواهند بگذارند که با تولید داخلی، واردات متوقّف بشود و کمر تولید داخلی را با واردات میشکنند، این مبارزه را جزو مسائل اصلی خودشان بدانند و این را متعهّد بشوند. این آقای نامزدِ امروز، خودش را متعهّد کند به این، و تصریح کند که متعهّد به این است، تا اگر چنانچه انتخاب شد و به این تعهّد عمل نکرد، دستگاههای نظارتی بتوانند از ایشان سؤال کنند و بپرسند و جلوی ایشان بِایستند بگویند آقا چرا عمل نکردی. مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی - 1400/02/21 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بعضی از آرمانها، آرمانهای کلان نظام جمهوری اسلامیاند، آرمانهای بلندمدّت و میانمدّت هستند و البتّه آرمانهای اساسی هستند که باید به آنها توجّه کرد؛ مثل تشکیل جامعهی اسلامی یا استقرار عدالت اجتماعی یا مسئلهی استقلال، مسئلهی آزادی و مانند اینها؛ اینها آن آرمانهای اساسی است. بعضی از این آرمانها در سطوح خُردتری هستند و در واقع اجزای تشکیل آن آرمانهای سطح بالا محسوب میشوند؛ مثل مثلاً فرض کنید پیشرفت علمی؛ یک آرمان است -یکی از آرمانهای ما قطعاً پیشرفت علمی است- منتها جزئی از مجموعهای است که جامعهی اسلامی را تشکیل خواهد داد یا استقلال ما را مثلاً تشکیل خواهد داد. یا فرض کنید که اقتدار در سیاست خارجی که به معنای بیرون نگه داشتن کشور و نظام سیاسی از شبکهی اقماری قدرتهای مستکبر و نظام سلطه است -اقتدار در سیاست خارجی به این معنا است که در اوّل انقلاب در شعار «نه شرقی، نه غربی» متبلور بود که آن روز یک ابرقدرت شرقی داشتیم که نظام کمونیست و جامعهی کمونیستی دنیا بود، و یک نظام سرمایهداری؛ شعار این بود که جمهوری اسلامی بایستی خودش را از ورود در شبکهی اقماری این قدرتهای بزرگ حفظ کند و حفظ هم کرد بحمدالله- خب این هم یک آرمانی است؛ بایستی این آرمان حفظ بشود و دنبال بشود و تعقیب بشود و روزبهروز برتر بشود. یا خودکفائیِ اقتصادی که در واقع یکی از آرمانهای خُرد نسبت به آن آرمانهای عمده است. مربوط به :بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث - 1399/12/21 عنوان فیش :تزکیهی بشر، استقرار عدالت و ایجاد حیات طیبه از هدفهای بعثت انبیاء کلیدواژه(ها) : تزکیه نفس, عدالت اجتماعی, استقرار عدالت, حیات طیبه نوع(ها) : قرآن متن فیش : هدفهای دیگری هم وجود دارد: تزکیهی بشر، یعنی پالایش روحی انسانها از آلودگیها و از پیرایههای پستکننده و انحطاطآور؛ تعلیم انسانها و مقام علمی انسانها را بالا بردن. استقرار عدالت، که جامعهی بشری با عدالت اداره بشود: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(1) ایجاد حیات طیّبه: فَلَنُحیِیَنَّه حَیٰوةً طَیِّبَةً؛(2) این حیات طیّبه یعنی چه؟ حیات طیّبه به معنای رشد و شکوفایی عقل بشر و علم بشر از سویی و آرامش روحی بشر، آسایش مادّی بشر، امنیّت محیط زندگی بشر و رفاه بشر و شادکامی بشر و بالاتر از همهی اینها تکامل معنوی و عروج روحی انسان است؛ حیات طیّبه یعنی اینها. اینها اهداف بعثت پیامبران است. البتّه در اینجا مورد بحث غالباً پیامبران بزرگ الهی هستند، [لکن] پیامبران دیگری هم بودند که به معنای مبلّغِ این حقایق به نقاط مختلف عالم گسیل میشدند. 1 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! 2 ) سوره مبارکه النحل آیه 97 مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا يَعمَلونَ ترجمه : هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد. مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی - 1399/11/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما هر جا انقلابی عمل کردیم، عقبماندگی نداشتیم، هر جا از انقلاب کوتاه آمدیم، یک حرکت غیر انقلابی و حرکت ناشی از کسالت و بیتوجّهی انجام دادیم، عقبماندگی به وجود آمد؛ که در درجهی اوّل، مسئلهی معیشت طبقات فقیر است، ما در این زمینه عقبماندگی داریم و اختلاف و شکاف طبقاتی هست. البتّه این را هم بگویم، در همین زمینهای که ما عقبماندگی داریم، در مقایسهی با قبل انقلاب بمراتب جلو هستیم. اینکه کسی خیال کند که وضع قبل از انقلاب مثل وضع امروز بود، اصلاً این جور نیست. آن روزها خب بنده در میدان کار بودم و با طبقات مختلف، طبقات فقیر، در مشهد و در آنجایی که بودیم [ارتباط داشتیم]؛ و از جاهای دیگر هم ما بیاطّلاع نبودیم؛ وضع، بسیار با امروز متفاوت بود و بسیار بد بود؛ امروز از آن جهت هم ما پیشرفت کردهایم منتها این [جایی] که ما امروز هستیم باب شأن انقلاب نیست ؛ ما بایستی خیلی بیش از این حرکت میکردیم. شکاف طبقاتی بایستی از بین برود و عدالت اقتصادی به معنای واقعی کلمه بایستی مستقر بشود در کشور؛ این وظیفهی ما است، این کار ما است، بایستی انجامش بدهیم. قبل از انقلاب، جمعیّت کشور ۳۵ میلیون بود، امروز ۸۵ میلیون است؛ آن روز چند برابرِ امروز از درآمد نفت استفاده میکردیم -نفت میفروختیم و استفاده میکردیم -امروز علاوهی بر تحریم که اضافه شده، این مقدار فروش نفت هم هرگز نداشتهایم- مثل قبل از انقلاب که آن روز شش میلیون بشکه نفت میفروختند؛ آن طور که معروف بود- و در عین حال خب بحمدالله کارهایی انجام گرفته ولی آن کارها خیلی کم است. مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی - 1399/11/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : مردم ما هم امروز از اوایل انقلاب نسبت به این نابسامانیها حسّاسترند. امروز مردم نسبت به فساد حسّاسند، نسبت به فاصلهی طبقاتی حسّاستر از اوّل انقلابند؛ این چیز بدی نیست، این چیز بسیار خوبی است؛ این نشاندهندهی آن است که مردم با آرمانهای انقلاب آشنایند و دنبال آن آرمانهایند، لذا اعتراض میکنند؛ به فساد اعتراض میکنند و هر جایی که مبارزهی با فساد باشد، مردم در آنجاها علاقه نشان میدهند و طرفداری نشان میدهند و دلگرمی نشان میدهند؛ آنجایی که حرکت به سمت کمک به مردم ضعیف باشد، ایجاد عدالت و استقرار عدالت باشد، مردم طرفداری و حمایت نشان میدهند؛ این خیلی مهم است و نشاندهندهی گرایش مردم است؛ همین را باید تقویت کرد. مربوط به :سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران - 1399/01/03 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه به اینها خواهد رسید. ... یک بخش دیگر از این حقایق، منظومهی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگیساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسلهی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّهای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربیها یاد گرفتهاند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربیها که اینها را مطرح کردهاند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکردهاند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(۷) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همهجانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۸) یعنی اصل بعثت همهی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است. مربوط به :سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران - 1399/01/03 عنوان فیش :عدالت اجتماعی و آزادی از مفاهیم اصیل اسلامی است نه غربی کلیدواژه(ها) : بعثت پیامبر اسلام, ارزشهای والای الهی, عدالت اجتماعی, آزادی نوع(ها) : قرآن, نهجالبلاغه متن فیش : یک بخش دیگر از این حقایق [حقایقی که بعثت و وحی الهی برای مردم روشن کرد]، منظومهی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگیساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسلهی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّهای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربیها یاد گرفتهاند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربیها که اینها را مطرح کردهاند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکردهاند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(1) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همهجانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(2) یعنی اصل بعثت همهی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است. یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهجالبلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئلهی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(3) از این روشنتر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همهی انواع آزادی میشود. یا آن جملهی دیگری که معروف است: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهجالبلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّهی [منابع اسلامی]. بنابراین این سلسلهی ارزشها و سلسلهی معارف و منظومهی معرفتی و منظومهی ارزشی به این صورت است. پشت سر اینها احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی و چه اجتماعی- همه برخاستهی از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همهی این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئتگرفتهی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمککنندهی به صعود در این راه است. خب، این مجموعهای است که در بعثت در واقع به مردم هدیه شد. 1 ) سوره مبارکه الشورى آیه 15 فَلِذٰلِكَ فَادعُ ۖ وَاستَقِم كَما أُمِرتَ ۖ وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم ۖ وَقُل آمَنتُ بِما أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتابٍ ۖ وَأُمِرتُ لِأَعدِلَ بَينَكُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنا وَرَبُّكُم ۖ لَنا أَعمالُنا وَلَكُم أَعمالُكُم ۖ لا حُجَّةَ بَينَنا وَبَينَكُمُ ۖ اللَّهُ يَجمَعُ بَينَنا ۖ وَإِلَيهِ المَصيرُ ترجمه : پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنان که مأمور شدهای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یکجا جمع میکند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!» 2 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! 3 ) نامه 31 : از وصيتهاى آن حضرت است به حضرت مجتبى عليه السّلام (يا محمّد حنفيّه) كه در سرزمين حاضرين به هنگام بازگشت از صفّين نوشته مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْيَا السَّاكِنِ مَسَاكِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا يُدْرِكُ السَّالِكِ سَبِيلَ مَنْ قَدْ هَلَكَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِينَةِ الْأَيَّامِ وَ رَمِيَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْيَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِيمِ الْمَنَايَا وَ أَسِيرِ الْمَوْتِ وَ حَلِيفِ الْهُمُومِ وَ قَرِينِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِيعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِيفَةِ الْأَمْوَاتِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ فِيمَا تَبَيَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْيَا عَنِّي وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَيَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَيَّ مَا يَزَعُنِي عَنْ ذِكْرِ مَنْ سِوَايَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِي غَيْرَ أَنِّي حَيْثُ تَفَرَّدَ بِي دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِي فَصَدَفَنِي رَأْيِي وَ صَرَفَنِي عَنْ هَوَايَ وَ صَرَّحَ لِي مَحْضُ أَمْرِي فَأَفْضَى بِي إِلَى جِدٍّ لَا يَكُونُ فِيهِ لَعِبٌ وَ صِدْقٍ لَا يَشُوبُهُ كَذِبٌ وَ وَجَدْتُكَ بَعْضِي بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّي حَتَّى كَأَنَّ شَيْئاً لَوْ أَصَابَكَ أَصَابَنِي وَ كَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاكَ أَتَانِي فَعَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِينِي مِنْ أَمْرِ نَفْسِي فَكَتَبْتُ إِلَيْكَ كِتَابِي مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِيتُ لَكَ أَوْ فَنِيتُ فَإِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَ أَيُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا فَإِنَّكَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَ حَلُّوا دِيَارَ الْغُرْبَةِ وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ فَأَصْلِحْ مَثْوَاكَ وَ لَا تَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْيَاكَ وَ دَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُكَلَّفْ وَ أَمْسِكْ عَنْ طَرِيقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ فَإِنَّ الْكَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلَالِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْأَهْوَالِ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَكُنْ مِنْ أَهْلِهِ وَ أَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِيَدِكَ وَ لِسَانِكَ وَ بَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ وَ جَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ لَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ كَانَ وَ تَفَقَّهْ فِي الدِّينِ وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِي الْحَقِّ وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ فَإِنَّكَ تُلْجِئُهَا إِلَى كَهْفٍ حَرِيزٍ وَ مَانِعٍ عَزِيزٍ وَ أَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ وَ أَكْثِرِ الِاسْتِخَارَةَ وَ تَفَهَّمْ وَصِيَّتِي وَ لَا تَذْهَبَنَّ عَنْكَ صَفْحاً فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ أَيْ بُنَيَّ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُنِي قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَيْتُنِي أَزْدَادُ وَهْناً بَادَرْتُ بِوَصِيَّتِي إِلَيْكَ وَ أَوْرَدْتُ خِصَالًا مِنْهَا قَبْلَ أَنْ يَعْجَلَ بِي أَجَلِي دُونَ أَنْ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِمَا فِي نَفْسِي أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي كَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِي أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا فَتَكُونَ كَالصَّعْبِ النَّفُورِ وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْيِكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفِيتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِيتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدْ كُنَّا نَأْتِيهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا مِنْهُ أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ وَ رَأَيْتُ حَيْثُ عَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَدَبِكَ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِيَةٍ وَ أَنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْكَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِكَ بِكَ إِلَى غَيْرِهِ ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ يَلْتَبِسَ عَلَيْكَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِي الْتَبَسَ عَلَيْهِمْ فَكَانَ إِحْكَامُ ذَلِكَ عَلَى مَا كَرِهْتُ مِنْ تَنْبِيهِكَ لَهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ إِسْلَامِكَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَكَةَ وَ رَجَوْتُ أَنْ يُوَفِّقَكَ اللَّهُ فِيهِ لِرُشْدِكَ وَ أَنْ يَهْدِيَكَ لِقَصْدِكَ فَعَهِدْتُ إِلَيْكَ وَصِيَّتِي هَذِهِ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِيَّتِي تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَكَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَكِّرٌ ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِكَ إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاكِ عَمَّا لَمْ يُكَلَّفُوا فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُكَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِكَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ كَمَا عَلِمُوا فَلْيَكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِكَ فِي ذَلِكَ بِالِاسْتِعَانَةِ بِإِلَهِكَ وَ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ فِي تَوْفِيقِكَ وَ تَرْكِ كُلِّ شَائِبَةٍ أَوْلَجَتْكَ فِي شُبْهَةٍ أَوْ أَسْلَمَتْكَ إِلَى ضَلَالَةٍ فَإِنْ أَيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْيُكَ فَاجْتَمَعَ وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذَلِكَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ وَ إِنْ لَمْ يَجْتَمِعْ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ فَرَاغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عَنْ ذَلِكَ أَمْثَلُ فَتَفَهَّمْ يَا بُنَيَّ وَصِيَّتِي وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِكَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِكُ الْحَيَاةِ وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِيتُ وَ أَنَّ الْمُفْنِيَ هُوَ الْمُعِيدُ وَ أَنَّ الْمُبْتَلِيَ هُوَ الْمُعَافِي وَ أَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِي الْمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِكَ فَاعْتَصِمْ بِالَّذِي خَلَقَكَ وَ رَزَقَكَ وَ سَوَّاكَ وَ لْيَكُنْ لَهُ تَعَبُّدُكَ وَ إِلَيْهِ رَغْبَتُكَ وَ مِنْهُ شَفَقَتُكَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ يُنْبِئْ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ كَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ ( صلى الله عليه وآله ) فَارْضَ بِهِ رَائِداً وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً فَإِنِّي لَمْ آلُكَ نَصِيحَةً وَ إِنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ فِي النَّظَرِ لِنَفْسِكَ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ مَبْلَغَ نَظَرِي لَكَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا يُضَادُّهُ فِي مُلْكِهِ أَحَدٌ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلْ أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ بِلَا أَوَّلِيَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْيَاءِ بِلَا نِهَايَةٍ عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِيَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْبٍ أَوْ بَصَرٍ فَإِذَا عَرَفْتَ ذَلِكَ فَافْعَلْ كَمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِكَ أَنْ يَفْعَلَهُ فِي صِغَرِ خَطَرِهِ وَ قِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ وَ كَثْرَةِ عَجْزِهِ و عَظِيمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ فِي طَلَبِ طَاعَتِهِ وَ الْخَشْيَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ يَا بُنَيَّ إِنِّي قَدْ أَنْبَأْتُكَ عَنِ الدُّنْيَا وَ حَالِهَا وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أَنْبَأْتُكَ عَنِ الْآخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لِأَهْلِهَا فِيهَا وَ ضَرَبْتُ لَكَ فِيهِمَا الْأَمْثَالَ لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَيْهَا إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْيَا كَمَثَلِ قَوْمٍ سَفْرٍ نَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِيبٌ فَأَمُّوا مَنْزِلًا خَصِيباً وَ جَنَاباً مَرِيعاً فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِيقِ وَ فِرَاقَ الصَّدِيقِ وَ خُشُونَةَ السَّفَرِ وَ جُشُوبَةَ المَطْعَمِ لِيَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ وَ مَنْزِلَ قَرَارِهِمْ فَلَيْسَ يَجِدُونَ لِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَلَماً وَ لَا يَرَوْنَ نَفَقَةً فِيهِ مَغْرَماً وَ لَا شَيْءَ أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ وَ أَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلَّتِهِمْ وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا كَمَثَلِ قَوْمٍ كَانُوا بِمَنْزِلٍ خَصِيبٍ فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِلٍ جَدِيبٍ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَكْرَهَ إِلَيْهِمْ وَ لَا أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا كَانُوا فِيهِ إِلَى مَا يَهْجُمُونَ عَلَيْهِ وَ يَصِيرُونَ إِلَيْهِ يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ فَاسْعَ فِي كَدْحِكَ وَ لَا تَكُنْ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ إِذَا أَنْتَ هُدِيتَ لِقَصْدِكَ فَكُنْ أَخْشَعَ مَا تَكُونُ لِرَبِّكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِيقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِيدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِيَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِكَ فَوْقَ طَاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذَلِكَ وَبَالًا عَلَيْكَ وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِي حَالِ غِنَاكَ لِيَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِي يَوْمِ عُسْرَتِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً الْمُخِفُّ فِيهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ مَهْبِطَكَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ وَ لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَمْنَعْكَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يُعَاجِلْكَ بِالنِّقْمَةِ وَ لَمْ يُعَيِّرْكَ بِالْإِنَابَةِ وَ لَمْ يَفْضَحْكَ حَيْثُ الْفَضِيحَةُ بِكَ أَوْلَى وَ لَمْ يُشَدِّدْ عَلَيْكَ فِي قَبُولِ الْإِنَابَةِ وَ لَمْ يُنَاقِشْكَ بِالْجَرِيمَةِ وَ لَمْ يُؤْيِسْكَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَكَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً وَ حَسَبَ سَيِّئَتَكَ وَاحِدَةً وَ حَسَبَ حَسَنَتَكَ عَشْراً وَ فَتَحَ لَكَ بَابَ الْمَتَابِ وَ بَابَ الِاسْتِعْتَابِ فَإِذَا نَادَيْتَهُ سَمِعَ نِدَاكَ وَ إِذَا نَاجَيْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاكَ فَأَفْضَيْتَ إِلَيْهِ بِحَاجَتِكَ وَ أَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِكَ وَ شَكَوْتَ إِلَيْهِ هُمُومَكَ وَ اسْتَكْشَفْتَهُ كُرُوبَكَ وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِكَ وَ سَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لَا يَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَيْرُهُ مِنْ زِيَادَةِ الْأَعْمَارِ وَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ وَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ ثُمَّ جَعَلَ فِي يَدَيْكَ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِيبَ رَحْمَتِهِ فَلَا يُقَنِّطَنَّكَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْكَ الْإِجَابَةُ لِيَكُونَ ذَلِكَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّيْءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِيتَ خَيْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاكُ دِينِكَ لَوْ أُوتِيتَهُ فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ فَالْمَالُ لَا يَبْقَى لَكَ وَ لَا تَبْقَى لَهُ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْيَا وَ لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَيَاةِ وَ أَنَّكَ فِي قُلْعَةٍ وَ دَارِ بُلْغَةٍ وَ طَرِيقٍ إِلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّكَ طَرِيدُ الْمَوْتِ الَّذِي لَا يَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ وَ لَا يَفُوتُهُ طَالِبُهُ وَ لَا بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِكُهُ فَكُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ يُدْرِكَكَ وَ أَنْتَ عَلَى حَالٍ سَيِّئَةٍ قَدْ كُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَكَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ فَيَحُولَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ ذَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَكْتَ نَفْسَكَ . يَا بُنَيَّ أَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ ذِكْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ وَ تُفْضِي بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَيْهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَكَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَكَ وَ لَا يَأْتِيَكَ بَغْتَةً فَيَبْهَرَكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَيْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا سَلَكَتْ بِهِمُ الدُّنْيَا طَرِيقَ الْعَمَى وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى فَتَاهُوا فِي حَيْرَتِهَا وَ غَرِقُوا فِي نِعْمَتِهَا وَ اتَّخَذُوهَا رَبّاً فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا . رُوَيْداً يُسْفِرُ الظَّلَامُ كَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ الْأَظْعَانُ يُوشِكُ مَنْ أَسْرَعَ أَنْ يَلْحَقَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ مَنْ كَانَتْ مَطِيَّتُهُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَإِنَّهُ يُسَارُ بِهِ وَ إِنْ كَانَ وَاقِفاً وَ يَقْطَعُ الْمَسَافَةَ وَ إِنْ كَانَ مُقِيماً وَادِعاً وَ اعْلَمْ يَقِيناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَكَ وَ أَنَّكَ فِي سَبِيلِ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ فَخَفِّضْ فِي الطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِي الْمُكْتَسَبِ فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ وَ لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ بِمَرْزُوقٍ وَ لَا كُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً وَ مَا خَيْرُ خَيْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ وَ يُسْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِعُسْرٍ وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَايَا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قَسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ وَ إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ . وَ تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ وَ حِفْظُ مَا فِي يَدَيْكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِي يَدَيْ غَيْرِكَ وَ مَرَارَةُ الْيَأْسِ خَيْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ وَ رُبَّ سَاعٍ فِيمَا يَضُرُّهُ مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَيْرُ النَّاصِحِ وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ وَ خَيْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ غُصَّةً لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ يُصِيبُ وَ لَا كُلُّ غَائِبٍ يَئُوبُ وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ سَوْفَ يَأْتِيكَ مَا قُدِّرَ لَكَ التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ وَ رُبَّ يَسِيرٍ أَنْمَى مِنْ كَثِيرٍ لَا خَيْرَ فِي مُعِينٍ مَهِينٍ وَ لَا فِي صَدِيقٍ ظَنِينٍ سَاهِلِ الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَكَ قَعُودُهُ وَ لَا تُخَاطِرْ بِشَيْءٍ رَجَاءَ أَكْثَرَ مِنْهُ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَجْمَحَ بِكَ مَطِيَّةُ اللَّجَاجِ احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَضَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَيْرِ أَهْلِهِ لَا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِيقِكَ صَدِيقاً فَتُعَادِيَ صَدِيقَكَ وَ امْحَضْ أَخَاكَ النَّصِيحَةَ حَسَنَةً كَانَتْ أَوْ قَبِيحَةً وَ تَجَرَّعِ الْغَيْظَ فَإِنِّي لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَكَ وَ خُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَإِنَّهُ أَحْلَى الظَّفَرَيْنِ وَ إِنْ أَرَدْتَ قَطِيعَةَ أَخِيكَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِكَ بَقِيَّةً يَرْجِعُ إِلَيْهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذَلِكَ يَوْماً مَا وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ وَ لَا تُضِيعَنَّ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ وَ لَا يَكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِكَ وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِيمَنْ زَهِدَ عَنْكَ وَ لَا يَكُونَنَّ أَخُوكَ أَقْوَى عَلَى قَطِيعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ وَ لَيْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى إِنَّمَا لَكَ مِنْ دُنْيَاكَ مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَازِعاً عَلَى مَا تَفَلَّتَ مِنْ يَدَيْكَ فَاجْزَعْ عَلَى كُلِّ مَا لَمْ يَصِلْ إِلَيْكَ اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ يَكُنْ بِمَا قَدْ كَانَ فَإِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ وَ لَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ لَا تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلَّا إِذَا بَالَغْتَ فِي إِيلَامِهِ فَإِنَّ الْعَاقِلَ يَتَّعِظُ بِالْآدَابِ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ. اطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْيَقِينِ مَنْ تَرَكَ الْقَصْدَ جَارَ وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ وَ الصَّدِيقُ مَنْ صَدَقَ غَيْبُهُ وَ الْهَوَى شَرِيكُ الْعَمَى وَ رُبَّ بَعِيدٍ أَقْرَبُ مِنْ قَرِيبٍ وَ قَرِيبٍ أَبْعَدُ مِنْ بَعِيدٍ وَ الْغَرِيبُ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَبِيبٌ مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ كَانَ أَبْقَى لَهُ وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ مَنْ لَمْ يُبَالِكَ فَهُوَ عَدُوُّكَ قَدْ يَكُونُ الْيَأْسُ إِدْرَاكاً إِذَا كَانَ الطَّمَعُ هَلَاكاً لَيْسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ وَ لَا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِيرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّكَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ وَ قَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ لَيْسَ كُلُّ مَنْ رَمَى أَصَابَ إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ إِيَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ مَا يَكُونُ مُضْحِكاً وَ إِنْ حَكَيْتَ ذَلِكَ عَنْ غَيْرِكَ . وَ إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيْهِنَّ وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لَا تَعْدُ بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِهَا وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ وَ اجْعَلْ لِكُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِكَ عَمَلًا تَأْخُذُهُ بِهِ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَلَّا يَتَوَاكَلُوا فِي خِدْمَتِكَ وَ أَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُكَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ وَ أَصْلُكَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ وَ يَدُكَ الَّتِي بِهَا تَصُولُ . اسْتَوْدِعِ اللَّهَ دِينَكَ وَ دُنْيَاكَ وَ اسْأَلْهُ خَيْرَ الْقَضَاءِ لَكَ فِي الْعَاجِلَةِ وَ الْآجِلَةِ وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلَامُ . ترجمه : از پدرى فانى، پذيرنده سختىهاى زمان، عمر پشت سر گذاشته، تسليم به روزگار، نكوهش كننده دنيا، ساكن سراى اموات، سفر كننده از آن در فردا، به فرزند آرزومند به آنچه به دست نمىآيد، سالك راه تباه شدگان، هدف امراض، گروگان ايّام، نشانه تيرهاى مصائب، بنده دنيا، تاجر غرور، مديون مرگ، اسير مردن، همراه غصهها، همنشين اندوهها، هدف آسيبها، زمين خورده شهوات، و جانشين مردگان. اما بعد، آنچه بر من معلوم شد از روى گرداندن دنيا از من، و سركشى روزگار بر من، و روى آوردن آخرت به من، مرا از توجه به غير خود و كوشش براى آنچه از من باقى مىماند و مرا سودى ندارد باز مىدارد، جز آنكه چون از تمام انديشه جز انديشه نسبت به خود به يك سو شدم، و رأيم مرا تصديق كرد، و از هواى نفسم بازگرداند، و حقيقت كار برايم روشن شد، اين كار مرا به كوششى جدّى واداشت كه در آن بازيگرى نيست، و به صدقى كه دروغ را به آن راهى نمىباشد. من تو را پارهاى از خود، بلكه تمام وجود خود يافتم، چنانكه اگر رنجى به تو رسد به من رسيده، و اگر مرگت رسد مرگ من رسيده، روى اين حساب كار تو مرا مانند كار خودم به فكر و چاره انديشى واداشته، به همين خاطر اين نامه را براى تو نوشتم تا براى تو پشتوانهاى باشد خواه من زنده باشم يا مرده. پسرم تو را سفارش مىكنم به تقواى الهى، و ملازمت امرش، و آباد كردن دل به يادش، و چنگ زدن به ريسمانش، و كدام رشته محكمتر از رشته بين تو و خداوند است اگر به آن چنگ زنى دلت را با موعظه زنده كن، و با بىرغبتى به دنيا بميران، آن را با يقين قوى كن و با حكمت نورانى نما، و با ياد مرگ فروتن و خوار كن، و به اقرار به فانى شدن همه چيز وادار، و به فجايع دنيا بينا گردان، و از صولت روزگار، و قبح دگرگونى شبها و روزها بر حذر دار، اخبار گذشتگان را به او ارائه كن، آنچه را بر سر پيشينيان آمد به يادش آور، در شهرهاى آنان و در ميان آثارشان سياحت كن، در آنچه انجام دادند و اينكه از كجا منتقل شدند و در كجا فرود آمدند و منزل كردند دقّت كن، مىيابى كه از كنار دوستان رفتند، و به ديار غربت وارد شدند، و گويى تو هم به اندك زمانى چون يكى از آنان خواهى شد. پس منزلگاه نهايىات را اصلاح كن، و آخرتت را با دنيا معامله مكن، در باره آنچه علم ندارى سخن مگو، و در باره وظيفهاى كه بر عهدهات نيست حرفى نزن. در راهى كه از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زيرا حفظ خويش به هنگام سرگردانى بهتر از اين است كه آدمى خود را در امور خطرناك اندازد. امر به معروف كن تا اهل آن باشى، با دست و زبان نهى از منكر نما، و با كوششت از اهل منكر جدا شو. در راه خدا جهاد كن جهدى كامل، و ملامت ملامت كنندگان تو را از جهاد در راه خدا باز ندارد. به راه حق هر جا كه باشد در مشكلات و سختىها فرو شو، در پى فهم دين باش، خود را در امور ناخوشايند به صبر و مقاومت عادت ده، كه صبر در راه حق اخلاق نيكويى است. وجودت را در همه امور به خداى خود واگذار، كه در اين صورت خود را به پناهگاهى محكم، و نگاهبانى قوى وامىگذارى. در مسألت از خداوند اخلاص پيشه كن، كه بخشيدن و نبخشيدن به دست اوست. از خدايت بسيار طلب خير كن، و وصيّتم را بفهم، و از آن روى مگردان، مسلّما بهترين سخن سخنى است كه سود بخشد. معلومت باد در دانشى كه سود نيست خير نيست، و در علمى كه فرا گرفتنش سزاوار نيست بهرهاى نمىباشد. پسرم چون خود را سالخورده ديدم، و قوايم را رو به سستى مشاهده كردم، پيش از مرگ به وصيّتم به تو پيشدستى نمودم، و در آن برنامههاى خوبى ثبت كردم از خوف اينكه نتوانم آنچه در خاطر دارم به تو برسانم، يا نقصى در انديشهام يابم چنانكه در بدنم يافتهام، يا پيش از وصيت من پارهاى از خواهشهاى نفسانى بر تو چيره شود يا آفتهاى دنيا به تو هجوم آورد، در نتيجه رميده شوى و فرمان نبرى. قطعا دل جوان همانند زمين خالى است، هر بذرى در آن ريخته شود مىپذيرد. بنا بر اين پيش از آنكه دلت سخت شود، و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادب آموزى تو كردم، تا با عزمى جدّى به امورت روى آورى، امورى كه اهل تجربه مشقّت تجربه كردن آن را كشيدهاند، و تو از زحمت طلب كفايت شده، و از تجربه دوباره آسوده گشتهاى، و آنچه ما در صدد تجربه آن بوديم به دست تو رسيده، و قسمتى از آنچه بر ما پوشيده مانده براى تو روشن گرديده است. پسرم اگر چه من به اندازه مردمى كه پيش از من بودهاند عمر نكردهام، ولى در كردارشان دقّت، و در اخبارشان فكر نموده، و در آثارشان سياحت كردهام، تا جايى كه همانند يكى از آنان شدهام، بلكه گويى از پى آنچه كه از وضع آنان به من رسيده عمرم را با اولين و آخرينشان گذرانيدهام، زلال اعمالشان را از تيرگى، و سود و زيان كردارشان را شناختم، از اين رو از هر چيزى پاكيزه و خالصش را برايت انتخاب كردم، و از ميان آن همه برنامه زيبايش را برايت برگزيدم، و نامعلوم آن را از تو دور داشتم، چون به امورت همانند پدرى مهربان عنايت داشتم، و قصد ادب آموزى تو را در خاطر مىگذراندم، مصلحت ديدم تو را با اين روش تربيت كنم، چرا كه در عنفوان جوانى، و در ابتداى زندگى هستى، و تو را نيّتى سالم، و باطنى پاك است، رأيم بر اين شد كه ابتدا كتاب خدا و تأويلش را به تو بياموزم، و قوانين و احكام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعليم دهم، و به غير آن توجه ننمايم. آن گاه ترسيدم كه آنچه از خواهشهاى نادرست و آراء ناحق و باطل مردم را دچار اختلاف نمود تا كار بر آنان اشتباه شد بر تو نيز اشتباه شود، به همين خاطر واضح نمودن اين جهت هر چند مورد پسندم نبود پيش من بهتر است از اينكه تو را به برنامهاى واگذارم كه بر آن از هلاكتت ايمن نيستم. اميدوارم خداوند تو را در اين برنامه به راه رشد موفق بدارد، و به راه راست راهنمايى كند، پس اين وصيت را به تو نمودم. پسرم آگاه باش محبوبترين برنامهاى كه از وصيتم به آن چنگ مىزنى تقواى الهى، و اكتفا كردن به وظايفى است كه خداوند بر تو واجب نموده، و رفتن به راهى كه پدرانت و شايستگان از خاندانت آن را طى كردهاند، زيرا آنان توجه به صلاح خود را وانگذاشتند چنانكه تو توجه مىكنى، و انديشه در كار خود كردند همان گونه كه تو انديشه مىنمايى، سرانجام چنان شد كه آنچه را دانستند عمل كردند، و از آنچه تكليفشان نبود روى گرداندند. پس اگر نفس تو از قبول راه آنان بدون آنكه بداند چنانكه آنان دانستند باز ايستاد پس بايد خواسته تو نسبت به آن راه از روى طلب فهم و كسب دانش باشد، نه افتادن در شبههها و بالا بردن بحثها و جدلها. و پيش از قدم نهادن در راه فهم و دانش براى شناخت آن راه از خداوند يارى بخواه، و براى به دست آوردن توفيق روى رغبت به جانب او كن، و هر چه كه تو را به اشتباه اندازد، يا به گمراهى كشاند رها ساز. و چون يقين كردى كه دلت روشنى يافته و در پيشگاه حق خاضع شده، و نظرت جمع و كامل گشته، و انديشهات در اين زمينه از پريشانى در آمده و يك انديشه شده، آن گاه در آنچه براى تو تفسير مىكنم دقت كن. و اگر آنچه را دوست دارى برايت فراهم نشد، و به آسودگى خاطر و فكر دست نيافتى، معلومت باد جادّه را همچون شتر شب كور طى مىكنى، و به تاريكىها گام بر مىدارى، و كسى كه قدم به اشتباه برمىدارد يا حق را از باطل تميز نمىدهد خواستار دين نيست، و در چنين موقعيتى حفظ خويشتن از پيمودن اين گونه جادهها عاقلانهتر و بهتر است. پسرم وصيتم را بفهم، و بدان كه مالك مرگ همان مالك حيات، و هستى بخش همان ميراننده، و فنا كننده همان باز گرداننده، و گرفتار كننده، همان عافيت بخشنده است، و مسلّما دنيا برقرار نمىماند مگر به همان نظامى كه خداوند آن را قرار داده از وضع نعمتها و بلاها، و پاداش روز جزا، و آنچه او بخواهد و ما نمىدانيم. اگر در رابطه با جهان و نظاماتش از درك حكمت حادثهاى درماندى آن را به حساب جهالت خود بگذار، زيرا در ابتداى كار نادان به امور آفريده شدى سپس دانا گشتى، چه بسيار است امورى كه نمىدانى و انديشهات نسبت به آن سرگردان، و ديدهات از راه يافتن به آن ناتوان است، اما پس از مدتى به آن بينا مىشوى. پس به خداوندى كه تو را آفريده، و روزيت را عنايت كرده و اندامت را تعديل نموده پناه ببر، بايد بندگيت براى او باشد، و رغبتت متوجه او گردد، و از او بيم داشته باشى. پسرم آگاه باش احدى از وجود خداوند چنانكه پيامبر- صلّى اللّه عليه و آله- خبر داده خبر نداده است، پس به پيشوايى آن حضرت راضى باش، و براى رسيدن به منزل نجات رهبريش را بپذير، كه من از نصيحت به تو كوتاهى نكردم، و تو در انديشهات نسبت به صلاح خود هر چند بكوشى به ميزان انديشهاى كه من در باره تو دارم نخواهى رسيد. پسرم معلومت باد اگر براى پروردگارت شريكى بود پيامبران آن شريك به سويت مىآمدند، و آثار ملك و سلطنت او را ديده، و به افعال و صفاتش آشنا مىشدى، اما او خدايى يگانه است همان گونه كه خود را وصف نموده، كسى در حكمرانيش با او ضديّت نمىكند، هرگز از بين نمىرود، و هميشه وجود داشته، اوّل است پيش از همه اشياء و او را اوليّتى نيست، و آخر است بعد از همه اشياء و او را نهايتى نمىباشد، بزرگتر از آن است كه ربوبيّتش به احاطه دل و ديده ثابت گردد، چون به اين حقيقت آگاه شدى در بندگى بكوش چنانكه شايسته مانند توست كه كوچك منزلت و فقير و كم قدرت و بسيار ضعيف است، و در طلب طاعت، و در ترس از عقوبت، و بيمناكى از خشم شديدا به پروردگار خود نيازمند است، زيرا چنين پروردگارى جز به خوبى تو را فرمان نداده، و جز از زشتى باز نداشته است. پسرم تو را از دنيا و وضع آن و از بين رفتن و دست به دست شدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براى اهلش در آنجا آماده شده خبر دادم، و براى تو در رابطه با هر دو جهان مثلها زدم تا به آنها پندگيرى و بر اصول آن گام بردارى. داستان آنان كه دنيا را آزمودهاند داستان مسافرانى است كه در جايى خراب و همراه با قحطى و تنگى منزل گرفتهاند و عزم رفتن به منطقهاى پر نعمت و لذت و محلّى سر سبز و خرم نمودهاند، رنج راه، و فراق يار، و سختى سفر، و ناگوارى طعام را تحمل كرده، تا به خانه فراخ، و منزلگاه امنشان در آيند، بنا بر اين از آن همه سختىها دردى نمىچشند، و خرج اين سفر را خسارت نمىبينند، و چيزى نزد آنان از آنچه وجودشان را به منزل هميشگى و جاويدشان نزديك كند محبوبتر نيست. و مثل مردمى كه مغرور به دنيا شدند مثل مسافرانى است كه در منزلى آباد و پر نعمت بودند و از آنجا به سوى محلى خشك و خراب و بىآب و گياه بار سفر بندند، پس چيزى نزد آنان ناخوشايندتر و سختتر از جدايى از آنچه در آن بودند و رسيدن به جايى كه به جانب آن روى مىآورند و بدان جا مىرسند نيست. پسرم خود را ميزان بين خود و ديگران قرار بده، بنا بر اين آنچه براى خود دوست دارى براى ديگران هم دوست بدار، و هر چه براى خود نمىخواهى براى ديگران هم مخواه، به كسى ستم مكن چنانكه دوست دارى به تو ستم نشود، و نيكى كن چنانكه علاقه دارى به تو نيكى شود، آنچه را از غير خود زشت مىدانى از خود نيز زشت بدان، از مردم براى خود آن را راضى باش كه از خود براى آنان راضى هستى، هر آنچه را نمىدانى مگو اگر چه دانستههايت اندك است، و آنچه را دوست ندارى در باره تو بگويند تو هم درباره ديگران مگوى. آگاه باش كه خودپسندى ضدّ صواب و آفت خردهاست. پس كوششت را به نهايت برسان، و در امور مادى خزانهدار وارث مشو. هرگاه به راه راست هدايت شدى در برابر پروردگارت به شدت فروتن باش. معلومت باد كه در پيش رويت راهى دراز همراه با مشقتى سخت است، در اين راه از طلب درست، و توشه به اندازه برداشتن و سبكبارى از گناه بىنياز نيستى، پس بيش از قدرتت بر خود بار مكن، كه سنگينىاش و زر و وبالت شود. اگر محتاجى را يافتى كه قدرت بر دوش نهادن زاد و توشهات را تا قيامت دارد و در فرداى محشر كه به آن توشه نيازمند شدى در اختيارت بگذارد، وجودش را غنيمت بدان و زاد و توشهات را بر دوشش بگذار، و در حالى كه قدرت اضافه كردن زاد و توشه را بر دوشش دارى تا بتوانى اضافه كن، چه بسا با از دست رفتن فرصت، چنين شخصى را بجويى و نيابى. به روز داشتن دارايى اگر كسى از تو وام خواست وامش ده تا در روز تنگدستىات ادا كند. آگاه باش كه در پيش رويت گذرگاه سختى است، آن كه سبكبار است در آن گذرگاه حالى بهتر از سنگين بار دارد، و آن كه دچار كندى است بد حالتر از شتابنده در آن است. در آنجا محل فرود آمدنت به ناچار يا در بهشت است يا در جهنّم، پس پيش از در آمدنت به آن جهان توشه آماده كن، و قبل از ورودت منزلى فراهم ساز، كه بعد از مرگ تدارك كردن از دست رفته ممكن نيست، و راه بازگشت به دنيا براى هميشه بسته است. آگاه باش آن كه خزائن آسمانها و زمين در اختيار اوست به تو اجازه دعا داده، و اجابت آن را ضمانت نموده، و دستور داده از او بخواهى تا ببخشد، و رحمتش را بطلبى تا رحمت آرد، و بين خودش و تو كسى را حاجب قرار نداده و تو را مجبور به توسل به واسطه ننموده، و اگر گناه كردى از توبه مانعت نشده، و در عقوبتت عجله نكرده، و به باز گشتت سرزنشت ننموده، و آنجا كه سزاوار رسوا شدنى رسوايت نكرده، در پذيرش توبه بر تو سخت گيرى روا نداشته، و به حسابرسى گناهانت اقدام نكرده، و از رحمتش نااميدت ننموده، بلكه خوددارى از معصيت را برايت حسنه قرار داده، و يك گناهت را يك گناه، و يك خوبيت را ده برابر به شمار آورده، باب توبه و باب خشنوديش را به رويت گشوده، هرگاه او را بخوانى صدايت را بشنود، چون با او به راز و نياز برخيزى رازت را بداند، پس نياز به سوى او مىبرى، و راز دل با او در ميان مىگذارى، از ناراحتىهايت به او شكايت مىبرى، و چاره گرفتاريهايت را از او مىخواهى، بر امورت از حضرتش يارى مىطلبى، از خزائن رحمتش چيزهايى را مىخواهى كه غير او را بر عطا كردنش قدرت نيست، از قبيل زياد شدن عمرها، سلامت بدنها، و گشايش روزيها. خداوند كليدهاى خزائن خود را در اختيار تو گذاشته به دليل آنكه به تو اجازه درخواست از خودش را داده، پس هرگاه بخواهى مىتوانى درهاى نعمتش را با دعا باز كنى، و باران رحمتش را بخواهى. پس تأخير در اجابت دعا نا اميدت نكند، زيرا عطا و بخشش به اندازه نيّت است، چه بسا كه اجابت دعايت به تأخير افتد تا پاداش دعا كننده بيشتر، و عطاى اميدوار فراوانتر گردد. و چه بسا چيزى را بخواهى و به تو داده نشود ولى بهتر از آن در دنيا يا آخرت به تو عنايت گردد، يا به خاطر برنامه نيكوترى اين دعايت مستجاب نشود. و چه بسا چيزى را مىخواهى كه اگر اجابت گردد دينت را تباه كند. روى اين حساب بايد چيزى را بطلبى كه زيباييش براى تو برقرار، و وبالش از تو بركنار باشد، كه ثروت براى تو باقى نيست و تو هم براى آن باقى نخواهى بود. پسرم معلومت باد براى آخرت آفريده شدهاى نه براى دنيا، و براى فنا نه براى بقا، و براى مرگ نه براى حيات، در منزلى هستى كه بايد از آن كوچ كنى، و جايى كه از آن به جاى ديگر برسى، و خلاصه در راه آخرتى، و صيد مرگى كه گريزنده از آن را نجات نيست، و از دست خواهندهاش بيرون نرود، و ناگزير او را بيابد. از اينكه مرگ تو را به هنگام گناه دريابد- گناهى كه با خود مىگفتى از آن توبه مىكنم- بر حذر باش، مرگى كه بين تو و توبهات مانع گردد، و بدين صورت خود را به هلاكت انداخته باشى. ياد مرگ پسرم مرگ را و موقعيتى كه ناگهان در آن مىافتى، و بعد از مرگ به آن مىرسى زياد به ياد آر، تا وقتى مرگ برسد خود را مهيّا، و دامن همت به كمر زده باشى، مباد كه مرگ از راه برسد و تو را مغلوب نمايد. از اينكه رغبت دنياپرستان به دنيا، و حرصشان بر متاع اندك آن تو را فريفته كند بر حذر باش، كه خداوندت از اوضاع دنيا خبر داده، و دنيا هم با احوالاتش تو را از زوال خود آگاه نموده، و زشتيهايش را به تو نشان داده، زيرا دنيا پرستان سگانى فرياد زننده، و درندگانى شكار كننده هستند، يكديگر را مىگزند، زورمندش ضعيفش را مىخورد، و بزرگش به كوچكش به قهر و غلبه حمله مىكند. گروهى از دنياداران چهار پايانى مهار شده، و دستهاى حيوان رها شدهاند، عقول خود را از دست داده، و به راه نامعلوم قدم نهادهاند، حيوانى چند كه در چراگاه آفت كه قدم در آنجا قرارى ندارد سر داده شدهاند، نه چوپانى كه از آنان نگهدارى نمايد، و نه چرانندهاى كه آنها را بچراند، دنيا آنان را به راه كورى و ضلالت برده، و ديدگانشان را از ديدن علائم هدايت فرو بسته، در وادى حيرت دنيا سرگردان، و در نعمتهايش غرق، و آن را به عنوان ربّ انتخاب كردهاند، از اين رو دنيا با آنان و آنان با دنيا به بازى پرداختهاند، و آنچه را به دنبال آن است فراموش كردهاند اندازه در طلب مهلت ده، تاريكى بر طرف مىشود، گويى كاروان به منزل رسيده، اميد است آن كه بشتابد به كاروان برسد. پسرم آگاه باش كسى كه مركبش شب و روز است او را با مركب مىبرند گر چه ايستاده به نظر آيد، و طى مسافت مىكند هر چند مقيم و آسوده ديده شود. به يقين آگاه باش كه هرگز به آرزويت نرسى، و از اجل معيّن شده نگذرى، و در راه كسى هستى كه پيش از تو بوده. پس در طريق به دست آوردن مال آرام باش، و در برنامه كسب و كار مدارا كن، چه بسا تلاشى كه موجب تلف شدن ثروت شود. معلومت باد كه هر كوشندهاى يابنده، و هر مدارا كنندهاى محروم نيست. نفس خود را از هر پستى به گرامى داشتنش حفظ كن هر چند تو را به نعمتهاى فراوان رساند، زيرا در برابر مقدارى كه از كرامت نفس به خرج مىگذارى عوضى به دست نياورى، بنده ديگرى مباش كه خداوند آزادت قرار داده. چه خيرى است در خيرى كه جز با شرّ به دست نيايد، و در آسايشى كه جز با سختى حاصل نگردد از اينكه مركبهاى طمع تو را برانند و به آبشخورهاى مهلكه وارد سازند بر حذر باش، اگر بتوانى بين تو و خداوند صاحب نعمتى نباشد چنان كن، زيرا بالاخره نصيبت را بيابى، و سهم خود را دريابى. نعمت اندك از جانب خداى پاك بزرگتر و با ارزشتر از نعمت فراوانى است كه از غير خدا برسد اگر چه همه از اوست. سفارشهاى گوناگون ديگر تدارك آنچه به خاطر سكوت از دستت رفته آسانتر است از آنچه محض گفتارت از كف دادهاى، و نگهدارى آنچه در ظرف است به محكم كردن سربند آن است، و حفظ آنچه در اختيار توست نزد من محبوبتر است از طلب آنچه در دست غير توست. تلخى نااميدى بهتر از خواستن از مردم است. مال اندك همراه با عفت نفس از ثروت با گناه بهتر است. آدمى راز زندگيش را بهتر از ديگران حفظ مىكند. چه بسا كوشندهاى كه تلاش و سعيش به او زيان مىزند. زيادهگو هرزهگو مىگردد، و آن كه نسبت به امورش انديشه كند بينا مىشود. به اهل خير نزديك شو تا از آنان گردى، و از اهل شر جدا شو تا از آنان به حساب نيايى. بد خوراكى است خوراك حرام، و ستم بر ضعيف زشتترين ستم است. آنجا كه نرمى درشتى است درشتى نرمى است، چه بسا دارو درد، و درد درمان است. چه بسا خير خواهى كند آن كه خير خواه نيست، و خيانت ورزد كسى كه از او نصيحت خواسته شده. از اعتماد به آرزوها بپرهيز كه سرمايه احمقان است. عقل حفظ تجربههاست، و بهترين چيزى كه تجربه كردهاى آن است كه تو را پند دهد. به جانب فرصت بشتاب پيش از آنكه غصه و حسرت گردد. اين طور نيست كه هر خواهندهاى به مقصد رسد، و هر غائب شوندهاى باز گردد. از زمينههاى فساد ضايع كردن زاد و توشه و تباه كردن معاد است. براى هر كارى عاقبتى است، آنچه برايت رقم خورده زود است به تو برسد. تاجر در خطر است. و چه بسيار مال اندكى كه از مال بسيار با بركتتر است. خيرى در يارى دهنده پست، و رفيق متّهم نيست. تا وقتى شتر زمانه رام توست آن را آسان گير. نعمتى را به اميد بيشتر به دست آوردن در خطر مينداز. از اينكه مركب لجاجت تو را چموشى كند بپرهيز. زمان جدايى برادرت از تو خود را به پيوند با او، و وقت روى گردانيش به لطف و قرابت، و برابر بخلش به عطا و بخشش، و هنگام دوريش به نزديكى، و زمان درشتخويىاش به نرمخويى، و وقت گناهش به پذيرفتن عذر او وادار، تا جايى كه گويى تو بنده اويى، و او تو را صاحب نعمت است. اين برنامهها را در جايى كه اقتضا ندارد انجام مده، و در باره كسى كه شايسته نيست به ميدان نياور. دشمن دوستت را به دوستى انتخاب مكن تا دوستت را دشمن نباشى. خيرخواهى خود را نسبت به برادرت خالص كن چه خير خواهيت به نظر او خوب آيد يا زشت. جرعه خشم را فرو خور، كه من جرعهاى شيرينتر و داراى عاقبتى لذيذتر از آن نديدم. با كسى كه با تو خشونت كند نرم باش، كه به زودى نسبت به تو نرم شود. با دشمنت نيكى كن كه نيكى شيرينترين دو پيروزى (انتقام و گذشت) است. اگر خواستى از برادرت جدا شوى جايى براى او باقى گذار كه اگر روزى خواست برگردد دستاويز برگشت داشته باشد. آن كه به تو گمان نيك برد گمانش را عملا تحقق بخش. حق برادرت را با تكيه بر رفاقتى كه بين تو و اوست ضايع مكن، زيرا كسى كه حقش را ضايع كنى برادر تو نيست. مبادا خانوادهات بد بختترين مردم به خاطر تو باشند. به كسى كه به تو علاقه ندارد علاقه نشان مده. نبايد برادرت در قطع رابطه با تو از پيوستن تو به او، و بد عمل كردنش از احسان تو به او از تو تواناتر باشد. ستم اهل ستم بر تو گران نيايد، زيرا او به زيان خود و سود تو مىكوشد، و جزاى آن كه تو را شاد نموده اندوهگين كردن او نيست. پسرم آگاه باش رزق دو نوع است: رزقى كه تو آن را مىجويى، و رزقى كه آن تو را مىجويد، و اگر تو به او نرسى او به تو مىرسد. چه زشت است تواضع به وقت احتياج، و ستم در زمان توانگرى از دنيايت به سود تو همان است كه آخرتت را به آن اصلاح نمايى. اگر براى آنچه از دستت رفته ناله مىكنى پس براى هر چه به دستت نرسيده نيز ناله بزن. بر آنچه نبوده به آنچه بوده استدلال كن، زيرا امور دنيا شبيه يكديگرند. از كسانى مباش كه موعظه به آنان سود ندهد مگر وقتى كه در توبيخ و آزردنشان جدّيت كنى، كه عاقل به ادب پند گيرد، و چهارپايان جز با ضرب تازيانه اصلاح نگردند. غمهايى را كه بر تو وارد مىگردد با تصميمهاى قوى بر صبر و استقامت و با حسن يقين از خود دور كن. هر كه راه مستقيم را بگذاشت منحرف شد. همنشين به منزله خويشاوند است. دوست آن است كه در غيبت انسان نيز دوست باشد. هواى نفس شريك كور دلى است. چه بسا دورى كه از نزديك نزديكتر است، و چه بسا نزديكى كه از دور دورتر است. غريب كسى است كه براى او دوست نيست. آن كه از حق تجاوز كند راه اصلاح بر او تنگ مىشود. كسى كه به ارزش خود قناعت ورزد ارزشش براى او پايندهتر است. مطمئنترين رشتهاى كه به آن چنگ زنى رشتهاى است كه بين تو و خداوند است. بىپرواى نسبت به تو دشمن توست. مربوط به :گزیدهای از بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت - 1398/05/30 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : رونق اقتصاد کشور، پیشرفت اقتصاد کشور، هدف اصلیاش چیست؟ ... هدف این است که ما بتوانیم عدالت اجتماعی را در جامعه تأمین کنیم، فقر را ریشه کن کنیم، تا ثروتمند شدن کشور به نفع رفع فقر و ریشه کنی فقر باشد؛ والّا الان ثروتمندترین کشور دنیا آمریکا است؛ آنجا چند میلیون انسان زیر خطّ فقر زندگی میکنند، عدّهی زیادی در گوشهی خیابانها از گرسنگی یا از سرما یا از گرما میمیرند؛ ما این را نمیخواهیم. صِرف اینکه یک کشور ثروتمند باشد، این، آن چیزی نیست که مورد نظر اسلام و مطلوب اسلام [باشد]؛ باید این ثروت در خدمت ریشهکنی فقر باشد، در خدمت گسترش عدالت باشد؛ با این نگاه و با این رویکرد باید حرکت کرد. مربوط به :بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان - 1397/08/12 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : لیبرالدموکراسی -بنده قبلها هم مکرّر این را گفتهام- خود ملّتهای غربی را که پایه و اساس حکومتشان و نظام اجتماعیشان بر لیبرالدموکراسی است، بدبخت کرده. لیبرالدموکراسیای که امروز در غرب رایج است، خود آنها را بیچاره کرده؛ شکافهای اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، نابود شدن خانواده، فساد اخلاقیِ فراگیر و همهگیر، فردگراییهای افراطی و شدید؛ خود آنها بیچاره شدهاند. حالا این آقا هم که آمده -این رئیسجمهورِ فعلیِ عجیبوغریبِ آمریکا- که دیگر به همهی اینها چوب حراج زده و درواقع تتمّهی آبروی هم آمریکا و هم لیبرالدموکراسی را برده. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1397/03/02 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بدانیم نسخههای غربی برای ما قابل اعتماد نیستند. من نمیگویم بکلّی رد کنیم؛ نه، بسنجیم. تسلیمِ بیبروبرگردِ نسخههای غربی نمیشود شد؛ نه در زمینهی اقتصاد، نه در زمینههای دیگر مثل مسئلهی جمعیّت. قضیّهی جمعیّت یکی از همان نسخههای غربی است. اخیراً دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیسِ خبیث تجویز نسخه هم کرده که ایران برای سی میلیون جمعیّت، خیلی کشور خوبی خواهد بود! چشمتان چهار تا! انشاءالله این جمعیّت به ۱۵۰ میلیون هم خواهد رسید. سیاستهای جمعیّتی کشور -آنهایی که دنبال میکردیم- سیاستهای غلطی بود. قبلاً این را من گفتهام؛ البتّه اوّلش درست بود؛ شروع درست بود، [ولی] ادامهاش درست نبود و غلط بود و ما غفلت کردیم در این زمینه؛ باید جبران بکنیم. مشکل اقتصادی کشور هم همینجور است؛ با نسخههای غربی درست نخواهد شد. تاکنون هم در طول سالهای مختلف هروقت نسخههای غربی را به کار گرفتیم، سودی نبردیم، از یک جاهایی ضرر کردیم؛ قضیّهی تعدیل وقتیکه در دههی هفتاد پیش آمد، مشکل عدالت اجتماعی در کشور ما بهمعنای واقعی کلمه ضربه خورد، شکاف طبقاتی به وجود آمد؛ ممکن است یک فوائدی داشت امّا این ضررهای عمده را هم ما تحمّل کردیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1396/12/24 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما در جمهوری اسلامی شعارمان عبارت است از توحید، از ولایتالله و ولایت اولیاءالله، عدالت اجتماعی، تکریم انسان؛ این شعارهایی که ما داریم و دنبالش هستیم، اینها است، و اینها دشمن دارد. ما با ظلم مخالفیم؛ کونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا؛ ما این مکتب را داریم؛ خصم ظالمیم، عون مظلومیم. این موضع، طبعاً دشمن به وجود میآورد، دشمنی به وجود میآورد، دعوا راه میاندازد؛ این هست. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش - 1396/11/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : نظامِ برآمدهی از انقلاب اسلامی، یک سیاستهای اصولیای برای خود ترسیم کرد. انقلاب اسلامی، نظام سیاسی و اجتماعی را پیشنهاد کرد و تحقّق بخشید و پیاده کرد؛ یک اصولی هم برای این نظام بر مبنای انقلاب به وجود آمد. ... عدالت، عدالت اجتماعی، برداشتن فاصلههای زیاد بین قشرهای مختلف مردم. در این زمینه البتّه کمکاری داریم، عقبماندگی داریم، کاری که باید در این زمینه انجام بگیرد آنچنانکه شایسته و بایسته و لازم بوده انجام نگرفته؛ باید بجد دنبال این باشیم و بدانید که به توفیق الهی دنبال این هستیم و از این قضیّه صرفِنظر نخواهیم کرد؛ این یکی از پایههای اصلی نظام جمهوری اسلامی است. البتّه راهش مبارزهی با ظلم و مبارزهی با فساد است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها - 1396/03/31 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بحث آسیبهای اجتماعی است، بحث عدالت اجتماعی است که اینهمه حرف عدالت اجتماعی را همه میزنیم، اینهمه راجع به عدالت اجتماعی میگوییم، جزو واضحات و مسلّمات است. خب کو؟ حالا تحقّق پیدا کرد عدالت اجتماعی؟ ضریب جینی روزبهروز بالاتر رفته است، بدتر شده است. چرا؟ علّت چیست؟ این فکرِ درست، این خواستِ درست، این هدفِ درست، چرا در کشور تحقّق پیدا نمیکند؟ مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1396/03/17 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : من تشکّلهایی را میگویم که تحت هر نامی، معتقد به انقلابند، معتقد به دینند، معتقد به نظام اسلامیاند، معتقد به این مبارزهی عظیمند؛ تحت هر نامی که هستند فرق نمیکند؛ خطابم به آنها است. ... توصیهی بعدی. چند کلیدواژهی اصلی هست، این کلیدواژههای اصلی را فراموش نکنید: ... - مسئلهی «عدالت» جزو کلیدواژههای اصلی است؛ و ازاینقبیل. اینها را باید تبیین کنید. یعنی توصیهی من به تشکّلهای دانشجویی این است که این کلیدواژههای اساسی و اصلی را درست تبیین کنند. از بیانات امام استفاده کنید و مانند اینها. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله) - 1396/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : امام یک جذّابیّتهای شخصی داشت، یک جذّابیّتهایی در شعارهای امام وجود داشت؛ این جذّابیّتها آنقدر قوی بود که توانست قشرهای مختلف مردم و از جوانها را وارد میدان کند. ... بخشی از جذّابیّتها مربوط به اصولی بود که امام ارائه میکرد. مثلاً ازجملهی چیزهایی که امام به مردم ارائه میکرد، اسلام بود؛ اسلام ناب، اسلام ناب محمّدی. اسلام ناب یعنی اسلامی که نه اسیر و پابند تحجّر است، نه اسیر و پابند التقاط است. در دورانی که هم تحجّر وجود داشت، هم التقاط وجود داشت، امام، اسلام ناب را مطرح کرد؛ این برای جوان مسلمان، جذّاب بود. ازجملهی مبانی اعلامی امام و شعارهای امام، استقلال بود؛ ازجملهی آنها آزادی بود؛ ازجملهی آنها عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی بود؛ اینها مبانی امام بود که مطرح میکرد؛ اینها همه جذّاب است. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله) - 1396/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بعد از رحلت امام عدّهای امیدوار شدند که شاید بتوانند راه امام را برگردانند، که بحمدالله نتوانستند. بعد از رحلت امام سالهایی گذشت، عدّهای در خارج از کشور و عوامل آنها در داخل کشور منتظر نشستند که شاید انقلاب غفلت کند، انقلاب پیر بشود، ازکارافتاده بشود، تا بتوانند حمله کنند و همان بساط قبل از انقلاب را مجدّداً در کشور بر سر کار بیاورند، [ولی] نتوانستند. علّت این نتوانستنها چیست؟ علّت، همان جاذبههای امام بزرگوار، جاذبههای مبانی و اصول امام بزرگوار است که در کشور وجود دارد. من این را بعد هم عرض خواهم کرد؛ جسم امام از میان ما رفته است امّا روح امام زنده است؛ روح امام زنده است، راه امام زنده است، نفَس امام در جامعهی ما زنده است. آن جذّابیّتهایی که در زمان حیات ظاهری، مردم را، جوانها را، دلها را مثل آهنربا به خود جذب میکرد، امروز هم وجود دارد. نام امام گرهگشا است، علاوه بر اینکه اصول امام یک اصول تمامنشدنی و کهنهنشدنی است؛ اینها وجود دارد. بنابراین شعار عدالت اجتماعی و اقتصادی، شعار استقلال، شعار آزادی، شعار مردمسالاری، شعار جدا شدن از چنبره و جاذبهی قدرت آمریکا و قدرتهای جهانی، امروز هم برای مردم ما و جوانهای ما جذّاب است. ما البتّه در تحقّق بعضی از این شعارها انصافاً عقبیم. ما در مورد عدالت اجتماعی عقبیم، در مورد تحقّق برخی از مبانی و اصول اسلامی عقبماندگی داریم؛ این را انکار نمیکنیم، امّا همّت ما، هدف ما، آرمان ما همین است که امام بزرگوار معیّن کرد و ما دنبال این آرمانها حرکت میکنیم؛ این برای نسل جوان ما جذّاب است؛ نهفقط نسل جوان کشور ما، بلکه برای نسل جوان کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای اسلامی، جذّاب است. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران - 1395/05/31 عنوان فیش : مقاومت اسلامی, نگاه کلان, عدالت اجتماعی, تمدنسازی نوین اسلامی, بصیرت, قدرت تحلیل سیاسی, سبک زندگی کلیدواژه(ها) : مقاومت اسلامی, نگاه کلان, عدالت اجتماعی, تمدنسازی نوین اسلامی, بصیرت, قدرت تحلیل سیاسی, سبک زندگی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسجد، [هم] پایگاه مقاومت است، هم [پایگاه] رشد فعّالیّتهای فرهنگی و هدایت فرهنگی و بصیرت فرهنگی [است]؛ در دل فرهنگ، سیاست هم هست. این را هم عرض بکنیم که معنای سیاست فقط این نیست که انسان طرفدار زید و مخالف عمرو باشد یا بعکس؛ سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه که کدام طرف داریم میرویم؛ آیا به سمت هدفها داریم حرکت میکنیم یا زاویه گرفتهایم و داریم از هدفها دور میشویم؟ معنای واقعی سیاست این است. آنوقت در خلال این نگاه، تکلیف آدمها و اشخاص و گروهها و احزاب و جریانها روشن میشود که آیا داریم به سمت عدالت اجتماعی میرویم؟ آیا داریم به سمت استقلال واقعی دینی میرویم؟ آیا داریم به سمت ایجاد تمدّن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به آمریکا و تحتتأثیر قرار گرفتن نسبت به بافتهها و یافتههای بیمغز غربیها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئلهی مهمّی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشانَد؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که میبینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست. با این نگاه به حوادث جامعه باید نگاه کرد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1395/05/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, عدالت و پیشرفت, گفتمان عدالت, وحدت کلمه, وحدت ملی, پیشرفت علمی ایران کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالت و پیشرفت, گفتمان عدالت, وحدت کلمه, وحدت ملی, پیشرفت علمی ایران نوع(ها) : جستار متن فیش : ایرانِ یکپارچه با اقوام مختلف و متعدّد، دارای یک هدفند؛ دارای یک مسیرند. بله، ممکن است زبانها مختلف باشد، مذاهب مختلف باشد امّا اهداف عالی این ملّت یکسان است؛ همه میخواهند ایران عزیز را بهعنوان الگوی یک کشور اسلامی به دنیا معرّفی کنند. الگوی کشور اسلامی هم به معنای این نیست که در این کشور همهی مردم فقط مشغول نماز و روزه و دعا و توسّلاتند؛ نه، اینها هست، اینها معنویّت است امّا در کنار این معنویّت، پیشرفت مادّی هست، رشد علمی هست، توسعهی عدالت هست، کم شدن فاصلههای طبقاتی هست، برداشته شدن نمونهها و قلّههای اشرافیگری هست؛ خصوصیّت جامعهی اسلامی اینها است. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1395/05/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, عدالت و پیشرفت, اشرافیگری کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالت و پیشرفت, اشرافیگری نوع(ها) : جستار متن فیش : ما در این ۳۷، ۳۸ سالی که از اوّل انقلاب گذشته است، خوب پیش رفتیم. واقعاً اگر کسی با چشم انصاف نگاه کند، ایرانِ وابستهی عقبافتادهی گمنامِ ذلیل زیر دست و پای آمریکا و انگلیس، امروز جوری شده است که آمریکا و انگلیس و بقیّه میآیند صف میبندند برای اینکه امکانات موجود جمهوری اسلامی در منطقه را بلکه بتوانند بنحوی مصادره کنند، و نمیتوانند؛ یعنی اینجور گسترش پیدا کرده است عزّت اسلامی و عزّت نظام اسلامی و ایران اسلامی که آنهایی که با چشم تحقیر نگاه میکردند به ملّتها و ازجمله به ملّت ایران -مثل دوران طاغوت- امروز مجبورند مثل یک هماورد قدرتمند با او مواجه بشوند. این پیشرفت عمومی ملّت است. در علم پیشرفت کردیم، در سیاست پیشرفت کردیم، در مسائل گوناگون مورد نظر اسلام پیشرفت کردیم. از لحاظ عدالت اجتماعی هم امروز با گذشته، زمین تا آسمان فرق کرده است؛ البتّه تا آن عدالت اسلامی خیلی فاصله داریم، تا عدالت مطلوب خیلی فاصله داریم. امروز متأسّفانه همچنان نشانههای اشرافیگری و تجمّلات و بعضی از انحرافات گوناگون در جامعهی ما کم نیست امّا وقتی نسبت به قبل از انقلاب ملاحظه بکنیم -حالا شما جوانها که قبل از انقلاب را ندیدید؛ ما و آنهایی که دیدیم قبل از انقلاب را- پیشرفت ملّت ایران و کشور اسلامی نسبت به آنوقت، پیشرفت بسیار برجستهای است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها - 1395/03/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : آیا بیست سال بعد ما ایرانی با این خصوصیّاتی که عرض میکنم میخواهیم؟ ایران مقتدر؛ بیست سال بعد ایرانی مقتدر [میخواهیم]؛ مقتدر، یعنی از تهدید دشمنان ریز و درشت احساس هراس نکند، احساس واهمه نکند، به اقتدار خودش متّکی باشد؛ ایرانی مقتدر. ایرانی مستقل؛ گاهی یک کشوری احساس هراس هم نمیکند از ناحیهی دشمنان بیرونی امّا به اتّکاء یک قدرتی؛ مثل کودکی که به اتّکاء پدرش احساس امنیّت و قدرت میکند. آیا میخواهیم اینجوری باشیم؟ یا نه، میخواهیم ایرانی باشد که اقتدارش به اتّکاء خودش باشد، مستقل باشد، استقلال داشته باشد؟ ایرانی متدیّن؛ ایرانی ثروتمند؛ ایرانی برخوردار از عدالت، عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی، عدالت قضائی؛ ایرانی با یک حکومت مردمی؛ ایرانی با حکومتی پاک، جهادگر، دلسوز و پرهیزکار؛ اینجور ایرانی میخواهیم؛ که این البتّه یک چیز مطلوبی است. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1395/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : امام بزرگوار ما مسیر را عوض کرد و یک تغییر بزرگ انجام گرفت؛ [امام] مسیر ملّت ایران را تغییر داد، ریل را عوض کرد؛ ما را بهسمت هدفهای بزرگ حرکت داد. این هدفها که انقلاب و امام انقلاب، ما را بهسمت این هدفها حرکت دادند و جامعهی ایرانی را به این سمت رهنمون شدند، فوقالعاده حائز اهمّیّت است. این هدفها خلاصه میشود در حاکمیّت دین خدا. حاکمیّت دین خدا بهمعنی عدالت اجتماعیِ بهمعنای واقعی است، بهمعنای ریشهکنی فقر است، بهمعنای ریشهکنی جهل است، به معنای ریشهکنی استضعاف است؛ حاکمیّت دین خدا بهمعنای برقراری منظومهی ارزشهای اسلامی است مربوط به :بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1395/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اینکه ما عرض کردیم باید به آن آرمانها پابند بود، باید دنبال عدالت اجتماعی بود، دنبال حمایت از محرومین بود، دنبال حمایت از مظلوم بود، با ظالم و مستکبر باید مقابله کرد، زیر بار او نرفت، اینها همه مطالبات اسلامی است، اسلام اینها را از ما خواسته است؛ اینجور نیست که فقط یک محاسبهی عقلائی و انسانی باشد؛ تکلیف دینی است. هرکسی این چیزها را از اسلام جدا کند، اسلام را نشناخته است؛ هرکسی حوزهی معرفتی اسلام را و حوزهی عملی اسلام را از محیط زندگی اجتماعی مردم و سیاسی مردم دور کند، بلاشک اسلام را نشناخته است. مربوط به :پیام به مناسبت آغاز به کار دهمین دوره مجلس شورای اسلامی - 1395/03/08 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اولویّتهای مهمّ دیگری در بخشهای گوناگونِ مربوط به اقتدار ملّی و استحکام امنیّت و مصونیّت کشور، وجود دارد که تضمینکنندهی استقرار عدالت اجتماعی و استقلال و پیشرفت کشور است. شناخت این اولویّتها ازجملهی وظایف نمایندگان و در دسترس ذهن هوشمند آنان است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1395/03/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : هدفهای انقلاب چیست؟ در درجهی اوّل حاکمیّت اسلام است؛ اصلاً انقلاب برای این بهوجود آمد؛ برای اینکه اسلام حکومت کند؛ حاکمیّت داشته باشد با معنای خاصّ خودش. اهداف انقلاب [عبارتند از]: حاکمیّت دین خدا، آزادی، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی، ریشهکنی فقر و جهل، مقاومت در برابر سیل بنیانکنِ فساد اخلاقیای که از غرب به همهی دنیا سرازیر شده که شما امروز دارید خصوصیّاتش را میبینید. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1394/11/28 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر چنانچه مجلس به دنبال رفاه مردم، عدالت اجتماعی، گشایش اقتصادی، به دنبال پیشرفت علم، پیشرفت فنّاوری، به دنبال عزّت ملّی و استقلال ملّت باشد، ریلگذاری او به سمت این هدفها خواهد بود؛ اگر مجلس مرعوب غرب باشد، مرعوب آمریکا باشد، دنبال حاکمیّت جریان اشرافیگری باشد، ریلگذاری او در این جهتها خواهد بود؛ کشور را بدبخت خواهند کرد. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش - 1394/11/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : شکیل نظام انقلابی لازم است امّا تا وقتیکه این انقلاب بتواند پایههای خود را محکم کند و اهداف خود را تحقّق ببخشد، تدریج وجود دارد، مرور زمان لازم دارد. اگرچنانچه آن هدفها از یاد رفت، آن حادثه فراموش شد، آنوقت آنجوری میشود که در خیلی از کشورهای بظاهر انقلابی دیده شد؛ بعضی انقلابها در نطفه خفه شد -مثل همینهایی که در زمان ما، همین چند سال اخیر، اتّفاق افتاد و واقعاً در نطفه خفه شد- بعضی هم بعد از به دنیا آمدن جوانمرگ شدند. علّتش همین بود؛ علّتش انحراف بود از هدفهایی که اعلام شده بود. آن هدفها بایستی باقی بمانند؛ هدفِ عدالت اجتماعی، هدفِ تحقّق زندگی اسلامی بهمعنای واقعی -که عزّت دنیا و آخرت در زندگی اسلامی است- هدفِ تشکیل یک جامعهی اسلامی که در آن جامعه، هم علم هست، هم عدل هست، هم اخلاق هست، هم عزّت هست، هم پیشرفت هست. هدف اینها است؛ ما به این هدفها هنوز نرسیدهایم و در نیمهراه این هدفها هستیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1394/04/20 عنوان فیش : جنبش عدالتخواهی, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : جنبش عدالتخواهی, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : از جملهی آرمانها، عدالتخواهی است؛ همین حرفهایی که بعضی از برادرها اینجا گفتند. مسئلهی عدالتخواهی خیلی مهم است، شُعب گوناگونی دارد؛ به اسم هم اکتفا نباید کرد، باید واقعاً دنبال بود. از جمله، مسئلهی سبک زندگی اسلامی است. از جمله، آزادیخواهی است؛ آزادی نه بهمعنای غلط و منحرفکنندهی غربی که معنای آزادی این است که دختر اینجوری زندگی کند، پسر اینجوری زندگی کند. لعنت بر آن کسانی که برخلاف سنّتهای اسلامی و سنّت ازدواج، با سنّت ازدواج صریحاً مخالفت میکنند و بعضی از منشورات ما و دستگاههای فرهنگی ما متأسّفانه این را ترویج میکنند؛ باید با اینها مقابله کرد. مسئلهی آزادیخواهی در اندیشه، در عمل فردی، در عمل سیاسی، در عمل اجتماعی و در جامعه که معنای آزادیخواهی در جامعه همان استقلال است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم - 1393/10/17 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما همیشه میگوییم، بارها گفتیم که ما نتوانستیم خواستههاى اسلام را بهطور کامل تحقّق ببخشیم، این قطعى است؛ امّا ما راه زیادى در این زمینه طى کردیم. ما نتوانستیم عدالت اجتماعى را بهطور کامل در این کشور بهوجود بیاوریم امّا خیلى از راه را جلو آمدیم. نباید اینها ندیده گرفته بشود. یکروزى همهى ثروت این کشور صرف تعدادى خانوادههاى اشرافى [مىشد] و احیاناً سرریز آن به چند شهر بزرگ میرسید؛ امروز اقصى نقاط کشور برخوردار از خیرات این کشورند. این حرکت عظیم، حرکت به سمت عدالت اجتماعى، حرکت به سمت اخلاق اسلامى [وجود دارد]. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی - 1393/01/01 عنوان فیش : نظام سرمایهداری غرب, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : نظام سرمایهداری غرب, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اقتصاد مقاومتی، عدالتمحور است؛ یعنی تنها به شاخصهای اقتصاد سرمایهداری ـ [مثل] رشد ملّی، تولید ناخالص ملّی ــ اکتفا نمیکند؛ بحث اینها نیست که بگوییم رشد ملّی اینقدر زیاد شد، یا تولید ناخالص ملّی اینقدر زیاد شد؛ که در شاخصهای جهانی و در اقتصاد سرمایهداری مشاهده میکنید. در حالی که تولید ناخالص ملّی یک کشوری خیلی هم بالا میرود، امّا کسانی هم در آن کشور از گرسنگی میمیرند! این را ما قبول نداریم. بنابراین شاخص عدالت ـ عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در جامعه ـ یکی از شاخصهای مهم در اقتصاد مقاومتی است، امّا معنای آن این نیست که به شاخصهای علمی موجود دنیا هم بی اعتنایی بشود؛ نخیر، به آن شاخصها هم توجّه میشود، امّا بر محور «عدالت» هم کار میشود. عدالت در این بیان و در این برنامه به معنای تقسیم فقر نیست، بلکه به معنای تولید ثروت و ثروت ملّی را افزایش دادن است. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی - 1393/01/01 عنوان فیش : اقتصاد مقاومتی, عدالت اجتماعی, عدالت کلیدواژه(ها) : اقتصاد مقاومتی, عدالت اجتماعی, عدالت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در جامعه ـ یکی از شاخصهای مهم در اقتصاد مقاومتی است، امّا معنای آن این نیست که به شاخصهای علمی موجود دنیا هم بی اعتنایی بشود؛ نخیر، به آن شاخصها هم توجّه میشود، امّا بر محور «عدالت» هم کار میشود. مربوط به :بیانات در جلسه تبیین سیاستهای اقتصاد مقاومتی - 1392/12/20 عنوان فیش : اقتصاد مقاومتی, حمایت از تولید ملی, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : اقتصاد مقاومتی, حمایت از تولید ملی, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : من یک فهرست اجمالی از مؤلفهها و ویژگیهای الگوی اقتصاد مقاومتی را مطرح میکنم. من در سه بخش، عرایضم را تقسیم کردهام: یکی فهرست این مؤلفهها است؛ بعد چند نکته برای اینکه ما چرا اقتصاد مقاومتی را امروز یک ضرورت میدانیم و دنبال میکنیم؛ و در بخش سوم هم الزاماتی که بایستی به آنها پابند باشیم. در این بخش [اول] من ده ویژگی را یادداشت کردهام که به شما عرض میکنم که اینها ویژگیهای این سیاستهای اقتصاد مقاومتی است که مطرح شده و در واقع مؤلفههای این مجموعه است. یکی مسئلهی ایجاد تحرک و پویایی در اقتصاد کشور و بهبود شاخصهای کلان است؛ از قبیل رشد اقتصادی، از قبیل تولید ملی، از قبیل اشتغال، کاهش تورم، افزایش بهرهوری، رفاه عمومی. در تأمین این سیاستها، تحرکی در اقتصاد کشور و بهبودی در این شاخصها در نظر گرفته شده؛ و از همهی این شاخصها مهمتر، شاخص کلیدی و مهم عدالت اجتماعی است. یعنی ما رونق اقتصادی کشور را بدون تأمین عدالت اجتماعی بههیچوجه قبول نداریم و معتقد به آن نیستیم. کشورهایی هستند که شاخصهایشان خیلی خوب است، مطلوب است، رشد اقتصادیشان خیلی بالا است؛ لکن تبعیض، اختلاف طبقاتی، نبود عدالت در آن کشورها محسوس است؛ ما این را بههیچوجه منطبق با خواست اسلام و اهداف جمهوری اسلامی نمیدانیم. بنابراین یکی از مهمترین شاخصهای ما، شاخص عدالت اجتماعی است. باید طبقات محروم از پیشرفت اقتصادی کشور به معنای واقعی کلمه بهرهمند بشوند. این مؤلفهی اول. مربوط به :بیانات در جلسه تبیین سیاستهای اقتصاد مقاومتی - 1392/12/20 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما رونق اقتصادی کشور را بدون تأمین عدالت اجتماعی بههیچوجه قبول نداریم و معتقد به آن نیستیم. مربوط به :ابلاغ سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» - 1392/11/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : با هدف تأمین رشد پویا و بهبود شاخصهای مقاومت اقتصادی و دستیابی به اهداف سند چشمانداز بیستساله، سیاستهای كلی اقتصاد مقاومتی با رویكردی جهادی، انعطاف پذیر، فرصت ساز، مولد، درونزا، پیشرو و برونگرا ابلاغ میگردد: ... ۴- استفاده از ظرفیت اجرای هدفمندسازی یارانهها در جهت افزایش تولید، اشتغال و بهرهوری، كاهش شدت انرژی و ارتقاء شاخصهای عدالت اجتماعی. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1392/11/28 عنوان فیش : نظام سلطه, استقلال اقتصادی, حضور مردم در صحنه, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : نظام سلطه, استقلال اقتصادی, حضور مردم در صحنه, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : دو پیام در این راهپیماییهای بیستودوّم بهمن وجود داشته است: یكی پیام استقامت، یكی پیام وحدت. استقامت یعنی چه؟ یعنی ملّت ایران بر روی آرمانهای انقلاب ایستادگی دارند. ما آرمانهای ایجابی هم داشتیم، آرمانهای سلبی هم داشتیم؛ آرمانهای ایجابی ما عبارت بوده است از اینكه: ما دنبال عدالت اجتماعی هستیم؛ ما دنبال حضور مردمی در حوادث گوناگون كشور هستیم؛ ما دنبال اسلام هستیم؛ ما سعادت كشور را در عمل به تعالیم اسلامی میدانیم؛ ما دنبال اقتصاد مستقل هستیم؛ دنبال فرهنگ غیر وابستهی به بیگانگان و فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی خودمان هستیم؛ ما دنبال پناه دادن به مظلوم و مقابلهی با ظالم هستیم؛ ما دنبال پیشرفت كشور هستیم؛ ما دنبال برجستگی علمی كشور هستیم؛ میخواهیم كشورمان در علم، در اقتصاد، در فرهنگ، در امور اجتماعی، در اخلاق، در معنویّت، پیشرو و پیشقدم باشد؛ پیامهای مثبت ایجابیِ انقلاب ما اینها است. یك پیامهای سلبی هم انقلاب داشت؛ پیام سلبی انقلاب این است كه: ما تسلیم زورگویی نمیشویم، تسلیم باجخواهی نمیشویم، تسلیم نظام سلطه نمیشویم. نظام سلطه یعنی اینكه چند قدرتِ دست یافتهی به توانایی مادّی و سلاح و پول و امثال اینها بخواهند بر دنیا حكومت كنند؛ مظهر نظام سلطه هم امروز آمریكا است. ملّت ایران در انقلاب گفت، در حوادث بعدی گفت، در جنگ تحمیلی گفت، در این بیستودوّم بهمن گفت: ما تسلیم زورگویی و باجخواهی آمریكا نخواهیم شد. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان - 1392/05/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : یك آرمان دیگر، اقتصاد مقاومتی است؛ كه نسبت به آرمان قبلی كه گفتیم،[ایجاد جامعهی عادلانه و عادل و پیشرفته و معنوی] یك آرمان خُرد است. با اینكه خود اقتصاد مقاومتی چیز مهمی است، اما در واقع در ذیل آن آرمان قبلی تعریف میشود. سلامت در جامعه، صنعت برتر، كشاورزی برتر، تجارت پر رونق، علم پیشرو، اینها همهاش جزو آرمانها است. نفوذ فرهنگی در جهان، نفوذ سیاسی در جهان و در منظومهی سیاسی سلطه در عالم، اینها همهاش جزو آرمانها است. رسیدن به عدالت اجتماعی، جزو آرمانها است. بنابراین وقتی میگوئیم آرمان، ذهن ما به یك امر غیر قابل تعریفِ دور از دسترسی نرود؛ آرمان یعنی اینها، اینها همه آرمانهایند؛ البته در درجات مختلف. مربوط به :بیانات در اجتماع مردم اسفراین - 1391/07/22 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک شاخص دیگر برای پیشرفت، عدالت است. اگر کشوری در علم و فناوری و جلوههای گوناگون تمدن مادی پیشرفت کند، اما عدالت اجتماعی در آن نباشد، این به نظر ما و با منطق اسلام پیشرفت نیست. امروز در بسیاری از کشورها علم پیشرفت کرده است، صنعت پیشرفت کرده است، شیوههای گوناگون زندگی پیشرفت کرده است، اما فاصلهی طبقاتی عمیقتر و شکاف طبقاتی بیشتر شده است؛ این پیشرفت نیست؛ این پیشرفتِ سطحی و ظاهری و بادکنکی است. وقتی که در یک کشوری، جمعیت معدودی بیشترین بهرهی مادی را از آن کشور میبرند و در همان کشور، در خیابانها مردم از سرما و گرما میمیرند، عدالت اینقدر نامفهوم و غیر عملی در آن کشور است. در خبرهای جهانی میخوانیم که در فصل تابستان در شهرهای ایالتهای مختلف آمریکا، افرادی از گرما میمیرند! خب، چرا کسی از گرما بمیرد؟ این غیر از این است که سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمریکا همان کشوری است که ثروتمندترین آدمهای دنیا و گردنکلفتترین شرکتها و کارتلها و تراستهای دنیا در آن کشور هستند؛ بیشترین سود تجارتهای سلاح در آن کشور است؛ اما در کشوری که آن ثروتهای افسانهای وجود دارد، عدهای در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان میدهند و میمیرند! این معنایش عدم وجود عدالت است. حالا در فیلمهای سینمائی و ادعاهای افسانهای و داستانی، شکلهائی از عدالت را نمایش بدهند؛ خب، این با واقعیت فاصلهاش بسیار زیاد است. در کشورهائی که با شیوهی اقتصادیِ سرمایهداری اداره میشوند و نام لیبرالیسم - آزادگرائی - را روی خودشان گذاشتهاند، یک چنین بدبختیهائی وجود دارد؛ در آنجا واقعیت زندگی این است. ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، در درجهی اول، یکی از شاخصهای مهم، عدالت است. ادعای بنده این است که ما در این زمینه پیشرفت کردهایم؛ البته نه به قدری که میخواهیم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقایسه کنیم، پیشرفت کردهایم؛ اگر خودمان را با بسیاری از کشورهای دیگر که با نظامهای گوناگون زندگی میکنند، مقایسه کنیم، بله پیشرفت کردهایم؛ اما اگر خودمان را مقایسه کنیم با آنچه که اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خیلی فاصله داریم و باید تلاش کنیم. این تلاش به عهدهی کیست؟ این تلاش به عهدهی مسئولان و مردم - با هم - است. بله، ما از لحاظ توزیع منابع عمومی به همهی مناطق کشور، پیشرفت کردهایم. یک روزی بود که بیشترین منابع این کشور در مناطق مخصوصی که تعلق خاصی داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف میشد؛ بسیاری از استانها و شهرها هم از منابع عمومی کشور هیچ حظ و بهرهای نداشتند. قبل از انقلاب، یکی از استانهای بزرگ این کشور - که البته نمیخواهم اسم بیاورم؛ قبلاً یک وقتی گفتم - پنج فرودگاه اختصاصی در پنج نقطهی استان داشت، که متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما یک فرودگاه عمومی در آن استان وجود نداشت! یعنی مردم برای استفادهی از فرودگاه و هواپیما و رفتوآمد هوائی، هیچ امکانی نداشتند؛ در حالی که در همان استان، پنج فرودگاه برای اشخاص خاص وجود داشت؛ این بیعدالتی بود. امروز وقتی نگاه میکنیم، میبینیم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازی، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههای راحت، سرتاسر کشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصیل علم، در سرتاسر کشور این امتیاز و این امکان وجود دارد. همان طور که اشاره کردم، مناطق متعددی از کشور در آن روز، حتّی شهرها، از لحاظ دبیرستان در مضیقه بودند. بنده در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم؛ اوضاع را آنجا میدیدم. از لحاظ دبیرستان، بسیاری از شهرهای آن استان در مضیقه بودند. یک مرکز نیمبندِ ضعیفِ درجهی سوم چهارمِ دانشگاهی در کل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتی در آن استان و بقیهی استانها نگاه کنید، میبینید در همهی شهرها دانشگاه وجود دارد؛ یعنی امکان تحصیل. خب، این عدالت است. این معنایش این است که امکان تحصیل علم توزیع شده است بین مناطق گوناگون کشور؛ امکانات مادی کشور، منابع مالی، علم توزیع شده است؛ این بسیار چیز خوبی است. در گذشته، نخبگان شهرهای دوردست و کسانی که دارای استعداد بودند، امکان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امکان بروز و ظهور دارند. در اسفراین و هر نقطهی دیگری، وقتی انسان بااستعدادی حضور داشته باشد و بتواند نخبگیِ خودش را نشان دهد، دستگاههای گوناگون کشور از او استقبال میکنند، او را گرامی میدارند و از امکان او استفاده میکنند. در گذشته اینجور نبود. بنابراین نسبت به گذشته، مطمئناً این شاخص پیشرفت - که شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه که ما از اسلام فهمیدیم و شناختیم، نه، ما هنوز عقبیم؛ باید تلاش کنیم و کار کنیم. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1391/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : این جنبشها و انقلابهای منطقه را که نگاه کنید، میبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبی و تونس و همچنین کشورهائی که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزی شعلهور خواهند شد، همهی اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملی و عدالت اجتماعی و آزادی، و همه در سایهی اسلام است. اینکه میگوئیم بیداری اسلامی، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهای مسلمان عدالت را میخواهند، آزادی را میخواهند، مردمسالاری را میخواهند، اعتنای به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام میبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبنای فکری هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبنای فکری بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهای منطقه عبارت است از اسلام و بیداری اسلامی. ماهیت جنبشها این است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1390/11/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در عدالت اجتماعی هنوز به نقطهی مورد نظر اسلام - که آرزوی خود ما بوده است - نرسیدهایم؛ این هم از نقطهضعفهای ماست. این ضعفها را بایستی جبران کنیم. اینها ضعفهائی است که نمیشود از آنها گذشت. هم مسئولین، هم آحاد مردم باید احساس کنند وظیفه دارند این ضعفها را برطرف کنند. انشاءاللّه باید از خدای متعال کمک بخواهیم و این ضعفها را برطرف کنیم. و البته میشود برطرف کرد؛ اینها بدون تردید برطرفکردنی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1390/11/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ایران اسلامی در عرصهی علم، تکنولوژی، حقوق اجتماعی، عدالت اجتماعی، توسعه، بهداشت، تأمین کرامت زنان و حقوق اقلیتهای دینی و ... گامهای بزرگ و بینظیری برداشت. ما ضعفهای خود را نیز میشناسیم و بعوناللّه درمان میکنیم انشاءاللّه. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1390/11/14 عنوان فیش : نقاط ضعف جمهوری اسلامی, عدالت اجتماعی, عدالت, اجرای عدالت, نقاط قوت و ضعف انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : نقاط ضعف جمهوری اسلامی, عدالت اجتماعی, عدالت, اجرای عدالت, نقاط قوت و ضعف انقلاب اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در عدالت اجتماعی هنوز به نقطهی مورد نظر اسلام نرسیدهایم؛ این هم از نقطهضعفهای ماست. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران - 1390/05/16 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : «و البسنی زینة المتّقین» در این چیزها: اول، «فی بسط العدل»؛ گستردن عدالت. عدالت را در میان جامعه مستقر کنیم؛ عدالت قضائی، عدالت به معنای تقسیم منابع حیاتی کشور میان آحاد مردم، عدالت به معنای تقسیم درست فرصتها میان مردم. تقوائی که از ما انتظار میرود، جزو پایهها و مبانی این تقواست. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران - 1390/04/13 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : انقلاب در ذات خود یک حرکت پیشرونده است، آن هم پیشرفت پرشتاب. به کجا؟ به سمت هدفهای ترسیم شده. هدفها عوض نمیشوند. این اصول و ارزشهائی که بر روی آن بایستی ایستادگی کرد و برای آن جان داد، اصول و ارزشهائی هستند که در اهداف، مشخص شدهاند. هدف نهائی، تعالی و تکامل و قرب الهی است. هدف پائینتر از آن، انسانسازی است؛ هدف پائینتر از آن، ایجاد جامعهی اسلامی است با همهی مشخصات و آثار، که استقرار عدالت در آن باشد، توحید باشد، معنویت باشد. اینها اهداف هستند. این اهداف عوضشدنی نیستند؛ یعنی ما نمیتوانیم بیائیم مایه بگذاریم تا از هدف کم کنیم. بگوئیم خیلی خب، یک روز میخواستیم عدالت برقرار کنیم، حالا میگوئیم عدالت که نمیشود، یک نیمهعدالتی برقرار کنیم! نه، عدالت. این، هدف است. مربوط به :بیانات در دومین نشست اندیشههای راهبردی - 1390/02/27 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : عدالت دغدغهی همیشگی و تاریخی بشر بوده. به تبع احساس نیاز به عدالت که در طول تاریخ تا امروز در مردم عمومیت داشته، متفکران بشر، فیلسوفان و حکما در این مقوله وارد شدند و دغدغهی آنها بوده است. بنابراین از قدیمترین دورانهای تاریخ تا امروز دربارهی عدالت و عدالت اجتماعی به همین معنای عام، بحث شده، نظریه داده شده؛ لیکن نقش ادیان استثنائی است. یعنی آنچه که ادیان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام کردند، بینظیر و استثنائی است. در نظرات حکما و اندیشمندان، آن اهتمام ادیان مطلقاً مشاهده نمیشود. مربوط به :بیانات در دومین نشست اندیشههای راهبردی - 1390/02/27 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در عرصهی تفکر و نظریهپردازی، ما احتیاج داریم به تعدد آراء و تضارب آراء. یعنی اینکه ما میگوئیم به یک نظریه باید برسیم و نظریهی ناب اسلامی را کشف کنیم، مبتنی بر یک مقدمات نسبتاً طولانی و گستردهای است؛ که اهم این مقدمات همین است که آراء متفکران تضارب پیداکند، آراء مختلفی مطرح شود؛ و این لازم است؛ این نشاط علمی است. نباید تصور کرد که ما یک پیشداوریای داریم، یک چیزی را از قبل در نظر گرفتهایم و میخواهیم حتماً به آن برسیم؛ نه، میخواهیم با تضارب آراء بیابیم آنچه را که حق است و آنچه که درست است. بنابراین تضارب آراء لازم است. حد یقف هم ندارد. یعنی بعد از آنکه به نظر نهائی و مختار برای این برههی از زمان رسیدیم، باز احتمال اینکه آراء جدیدی، نظرات جدیدی، نکات تازهای در آینده مطرح شود، هست؛ هیچ مانعی هم ندارد. لیکن به هر حال نیاز هست به اینکه به یک جمعبندی قوی برسیم که بر اساس آن، برنامهریزیهای درازمدت در کشور صورت بگیرد. بنابراین تضارب آراء لازم است؛ لیکن در نهایت ادارهی کشور نیاز دارد به اینکه به یک جمعبندی قوی و متقن و مستدل در باب عدالت اجتماعی برسد که بتواند بر اساس آن جمعبندی، برنامههای بلندمدت را طراحی کند. البته بعد از آنکه به این جمعبندی رسیدیم، باز پژوهشهای تازهای شروع خواهد شد برای اینکه شیوهها را پیدا کنید؛ یعنی پژوهشهای کاربردی. امروز من ملاحظه کردم که بعضی از بخشهای مباحث، مربوط به مباحث کاربردی است - بسیار هم خوب است - این دامنهاش خیلی وسیع است؛ یعنی بعد از آنکه ما به یک نظریهی متقن و جمعبندی شدهای در باب عدالت رسیدیم، تازه برای پیدا کردن شیوههای اجرا و تحقق آن در جامعه، به بحثهای کاربردی نیاز داریم؛ که این خودش پژوهشهای فراوانی را دنبال خواهد کرد. آن وقت در اینجاست که ما میتوانیم از تجربیات بشری استفاده کنیم. مربوط به :بیانات در دومین نشست اندیشههای راهبردی - 1390/02/27 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : یکی از مهمترین کارها در عرصهی نظری این است که ما عدالتپژوهی را در حوزه و دانشگاه به عنوان یک رشتهی تعریف شدهی علمی بشناسیم، که این امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه وجود دارد، نه در دانشگاه. یعنی هیچ اشکال ندارد فرضاً در حوزه یکی از موضوعاتی که محل بحث قرار میگیرد، یک فقیه با روش فقیهانه بحث میکند، مسئلهی عدالت باشد. حالا همین قاعدهی عدل و انصافی که آقایان به آن اشاره کردند، بایستی تنقیح شود؛ این غیر منقح است. دلیل عدم تنقحش هم این است که آدم میبیند در بخشهای مختلف فقهی استنادهائی به این قاعده میشود که هیچ نمیشود اینها را تمام کرد - یعنی قابل استدلال نیست - همین طور در بخشهای مختلف گفته میشود. چه اشکالی دارد که در حوزهی علمیه - که خب، بحمداللَّه فضلای برجستهای در جلسه حضور دارند - یکی از بخشهائی که یک فقیه در درس فقه استدلالیِ خودش دنبال میکند، مسئلهی عدالت باشد؛ «کتاب العدالة»؟ این غیر از آن بحث عدالتی است که اشاره کردند شیخ (علیه الرّحمة) فرمودهاند؛ آن بحث دیگری است. در باب عدالت اجتماعی بحث شود؛ بحث فقهیِ قوی. مربوط به :بیانات در دومین نشست اندیشههای راهبردی - 1390/02/27 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : دو تا نکتهی کوتاه را من در آخر عرض میکنم، که البته اینها خارج از متن بحث است، لیکن تنبه و تذکرش بد نیست. یکی این است که در مسئلهی عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، یک نقش اساسی دارد؛ ما از این نباید غفلت کنیم. نمیتوان توقع داشت که در جامعه عدالت به معنای حقیقی کلمه استقرار پیدا کند، در حالی که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود. علت این هم که بعضی از طرحهای قشنگ غربی در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمیکند، همین است؛ پشتوانهی اعتقادی ندارد. حرف قشنگ است - حالا لااقل ظاهر قشنگی دارد، ولو خیلی برهانی نباشد - لیکن در عمل، در جوامع غربی، در زندگی غربی مطلقاً از آن خبری نیست؛ اصلاً انسان تحقق آنها را مشاهده نمیکند؛ بیعدالتی مطلق در آنجا وجود دارد. علت همین است که پشتوانهی اعتقاد به مبدأ و معاد در آن نیست. اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم ملکات در قیامت، خیلی تأثیر دارد. ما عادل باشیم، عدلخواه باشیم، عدل را ستایش کنیم، برای عدل تلاش کنیم؛ اینها در قیامت تجسم پیدا خواهد کرد. نقطهی مقابلش هم همین است. این اعتقاد، به انسان نشاط میدهد، نیرو میدهد. انسان بداند که رفتار ظالمانه، حتّی اندیشهی ظالمانه، در عرصهی تجسم اعمال در قیامت، چه بلائی به روز او میآورد، طبعاً به عدالت نزدیک میشود. ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی از این خواب گران کسی به این اعتقاد داشته باشد که گرگصفتی در اینجا، تجسمش در آنجا، گرگ برخاستن از خواب گرانِ مرگ است، این خیلی تأثیر میگذارد. بنابراین در پژوهشهای مربوط به عدالت، از این نکته نبایستی غفلت کرد. نکتهی دوم و پایانی که بد نیست من در اینجا عرض بکنم، عدالتی است در رابطهی با خود، که ربطی به عدالت اجتماعی ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آیات متعددی تکرار شده. خب، ظلم، نقطهی مقابلش عدل است. در دعای کمیل میخوانیم: «ظلمت نفسی». در مناجات شریف شعبانیه عرض میکنیم: «قد جرت علی نفسی فی النّظر لها فلها الویل ان لم تغفر لها». گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. این هم یک عرصهی مهمی است. ما وقتی که در باب عدالت بحث میکنیم - عدالت در روابط اجتماعی، عدالت در تشکیل نظام اجتماعی - نمیتوانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم. به خودمان هم باید ظلم نکنیم. به خودمان هم بایستی عدل بورزیم. نقطهی مقابلِ این «قد جرت علی نفسی»، همان عدل است. جور نکنیم، عدل داشته باشیم. اگر خدای متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم اجتناب کنیم، بنده امید فراوانی دارم که توفیق خواهد داد که در محیط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال ۹۰ - 1390/01/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : زمینهی دیگری که در آن، همت مضاعف را انسان مشاهده میکند و به دنبال خود، دریائی از کار به وجود میآید، مسئلهی عرصههای اقتصادی است که یک نمونهی آن، گام بلند هدفمند کردن یارانههاست. خوب است ملت عزیز ما بدانند که همهی صاحبنظران اقتصادی - چه آن کسانی که از لحاظ دیدگاههای اقتصادی با دولت فعلی موافقند، و چه آن کسانی که دیدگاههای اقتصادی آنها مخالف با نظرات دولت فعلی است - متفقند که هدفمند کردن یارانهها یک کار بسیار لازم، بسیار اساسی و بسیار مفید است. این، جزو آرزوهائی بود که سالهای گذشته از دولتها مطالبه میشد. ورود در این میدان، کار دشوار و سختی است؛ زمینهها هم آماده نبود. بحمداللَّه اکنون این کار شروع شده است. همکاری ملت و دولت در این زمینه هم انصافاً عالی بود. حرکت مردم در جهت هدفمند کردن یارانهها، حرکت عالیای بود. آثار این کار در آینده بتدریج آشکار میشود؛ اگرچه تا امروز هم بعضی از آثار مثبت آن آشکار شده است. اهداف مهم این کار، در درجهی اول، توزیع عادلانهی یارانههاست. دستگاه مدیریت کشور یارانههائی را بین مردم تقسیم میکند. با شکل قبلی، این یارانهها به کسانی که بیشتر پول داشتند، بیشتر مصرف میکردند، بیشتر میرسید؛ اما به کسانی که کمتر پول داشتند، کمتر مصرف میکردند، این یارانهها کمتر میرسید. با هدفمند کردن یارانهها، توزیعِ عادلانه انجام میگیرد؛ یعنی به همه، به نسبت واحدی میرسد. این، یک گام بلند در جهت ایجاد عدالت اجتماعی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1389/11/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : امام از اول اعلام عدالت کردند. خب، عدالت اجتماعی از همهی این کارها سختتر است؛ من به شما عرض بکنم. از حفظ مردمسالاری و بقیهی کارهائی که در جمهوری اسلامی شده است، استقرار عدالت اجتماعی کار سختتری است؛ بسیار کار دشواری است. نمیگویم هم که ما تا امروز توانستیم به طور کامل عدالت اجتماعی را مستقر کنیم؛ نه، هنوز خیلی فاصله داریم. آن عدالتی که اسلام از ما خواسته است، با آنچه که امروز در جامعهی ماست، فاصلهی زیادی دارد؛ اما حرکت به سمت عدالت اجتماعی متوقف نشد و ادامه پیدا کرد و روزبهروز شدیدتر شده است. امروز حرکت به سمت عدالت اجتماعی از سالهای قبل هم بیشتر است، از دورههای قبل هم بیشتر است. یکی از نمونههای مهم عدالت اجتماعی، تقسیم و توزیع متناسب فرصتهای کشور است. در نظامهای غافل از حقیقت عدالت اجتماعی، بر روی طبقهی خاصی تکیه میشود، بر روی مناطق خاصی از کشور تکیه میشود؛ اما در جمهوری اسلامی هرچه پیش میآئیم - تا امروز که سی و دو سال گذشته - این معنا را قویتر میبینیم. روستاها در حوزهی مراقبت قرار میگیرند، شهرهای دوردست در حوزهی مراقبت قرار میگیرند. این همه مسکنسازی در روستاها، این همه جادهسازی به سمت شهرهای دور کشور و روستاها، راههای ارتباطی، ارتباطات گوناگون، نیروی برق، آب مناسب، تلفن، امکانات زندگی، اینها در سرتاسر کشور توزیع شده است. این سفرهائی که مسئولین کشور به استانهای مختلف، به شهرهای مختلف میکنند، بعضی از این شهرهای دوردست تصور نمیکردند که بتوانند یک مسئول درجهی دو را هم ببینند؛ حالا میبینند که مسئولین بالای کشور میروند سراغ اینها. اینها خیلی بااهمیت است، خیلی ارزش دارد. وقتی انسان رفت، مشکلات را مشاهده میکند، برای برطرف کردن مشکلات انگیزه به وجود میآید؛ و همین، استقرار عدالت اجتماعی است. داریم میرویم به سمت عدالت اجتماعی. آنچه که انسان در دنیا از زندگی مسئولان مشاهده میکند، زندگیهای اشرافی است؛ کسی که به حکومت میرسد، رئیس جمهور میشود یا یک مقام بالائی پیدا میکند، زندگیاش کأنه از این رو به آن رو میشود؛ در کشور ما نه. البته امثال بنده باید زندگیهامان را مطابق با ضعیفترین اقشار جامعه قرار بدهیم. نتوانستیم، این توفیق را نداشتیم، این نشده است؛ اما زندگی مسئولین جامعه، مسئولین کشور بحمداللَّه مثل زندگی متوسط مردم، گاهی بعضی پائینتر از متوسط مردم است؛ اینها خیلی باارزش است. همین مسئلهی سهام عدالت، همین مسکن روستائی، همین هدفمند کردن یارانهها، یک کار بزرگی است. اگر انشاءاللَّه مسئولین کشور بتوانند این را خوب اجرا کنند و عمل کنند، این خیلی مهم است. این یارانهای که دولت برای نیروی برق به همهی مردم میداد، خب، آن کسی که توی خانه چهلچراغ و لوستر روشن میکند و مصرف برق بیشتری میکند، آن کجا، آن کسی که یک شعله، دو شعلهی برق توی خانه دارد، این کجا؟ آن کسی که ثروتمندتر است، بیشتر از این یارانه استفاده میکرد؛ این ظلم بود. میخواهند جلوی این ظلم را بگیرند. همین طور در قضیهی نان، همین طور در قضیهی بنزین و غیر اینها. ما ایستادیم. نظام بر روی شعار عدالت اجتماعی ایستاد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1388/03/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلافنظر داریم، که طبیعی هم هست؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلافنظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینهی مسائل خارجی اختلافنظر دارند، هم در زمینهی نحوهی اجرای عدالت اجتماعی اختلافنظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلافنظر دارند؛ و نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است. در مورد مبارزهی با فساد مالی، موضع نظام یک موضع روشنی است. در زمینهی مسائل مربوط به عدالت اجتماعی، موضع نظام یک موضع روشنی است. با فساد باید در هر نقطهای که هست، مبارزه کرد. من میخواهم این را عرض بکنم: ما مدعی نیستیم در نظام ما فساد مالی و اقتصادی وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت که بنده آن نامهی هشت مادهای را چند سال قبل خطاب به رؤسای محترم سه قوه نمینوشتم و اینقدر روی آن تأکید نمیکردم. چرا، هست؛ اما میخواهم این را بگویم: نظام جمهوری اسلامی، همین امروز یکی از سالمترین نظامهای سیاسی و اجتماعی در دنیاست. اینکه ما بیائیم به استناد گزارش فلان مرجع صهیونیستی، نظام را و کشور را متهم کنیم به فساد، این مطلقا درست نیست. این هم که ما اشخاص را، مسئولین را بیجهت در زمینهی فساد زیر سؤال ببریم، این هم درست نیست. فساد مالی یکی از مسائل مهم در نظام اسلامی است و باید با او جدا مبارزه کرد؛ هم در قوهی مجریه، هم در قوهی قضائیه، هم در قوهی مقننه. همه موظفند با این مسئله مبارزه کنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پیدا خواهد کرد؛ کما اینکه بسیاری از کشورهای دنیا - همین کشورهای غربی که اینقدر دم از مبارزهی با فساد مالی و پولشوئی و امثال اینها میزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضایای دولت انگلیس و مجلس پارلمان انگلیس را این روزها شنیدید و همهی دنیا دانستند. این یک گوشههائی از قضایاست؛ خیلی بیش از اینهاست. مربوط به :ابلاغ سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه - 1387/10/21 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : گسترش عدالت اجتماعی با: تنظیم همه فعالیتهای مربوط به رشد و توسعه اقتصادی بر پایه عدالت اجتماعی و کاهش فاصله میان درآمدهای طبقات و رفع محرومیت از قشرهای کم درآمد با تأکید بر موارد زیر: جبران نابرابریهای غیرموجه درآمدی از طریق سیاستهای مالیاتی، اعطای یارانههای هدفمند و ساز و کارهای بیمهای. تکمیل بانک اطلاعات مربوط به اقشار دو دهک پایین درآمدی و به هنگام کردن مداوم آن.هدفمند کردن یارانههای آشکار و اجرای تدریجی هدفمند کردن یارانههای غیرآشکار. تأمین برخورداری آحاد جامعه از اطلاعات اقتصادی. مربوط به :بیانات در مراسم نوزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1387/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : وظیفهای بر دوش همگان سنگینی میکند و آن حفظ این امانت بزرگ الهی است. مردم باید خودشان را حافظ این انقلاب بدانند. انقلاب هویتش، معنایش به شعارهای انقلاب است؛ به جهتگیریهای انقلاب است؛ به ارزشها و مبانی انقلاب است. همیشه بودهاند، امروز هم هستند، در آینده هم خواهند بود کسانی که بخواهند به بهانهی اینکه اوضاع جهان عوض شده است، شعارهای انقلاب را تغییر بدهند یا شعار دینی - بعد دینی - را از انقلاب جدا کنند یا بعد عدالت اجتماعی را از انقلاب جدا کنند یا بعد سلطهستیزی و بیگانهستیزی را از انقلاب جدا کنند یا بعد ضد استبداد بودن را از انقلاب جدا کنند. انگیزههای مختلف، به بهانههای مختلف همیشه ممکن است وارد میدان شوند، برای اینکه شعارهای انقلاب و هدفهای انقلاب را تغییر دهند. مردم باید هوشیار باشند؛ بدانند. این انقلاب با شعارهای خود زنده است. اصلیترین شعارهائی که در این انقلاب بر روی پرچم انقلاب نوشته شده است، شعار اسلامی بودن است؛ پایبند بودن به مبانی دین و اصول و قواعد دینی است؛ سلطهستیزی است؛ ستیزهی با استکبار است؛ دفاع از مظلومان عالم است، آن هم دفاع صریح و صادقانهی از همهی مظلومان. مربوط به :بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی - 1386/01/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : آنچه که اساس مطلب برای ما ایرانیهاست - که همیشه باید این را در مد نظر داشته باشیم - این است که ملت ما و مجموعهی ما مردم ایران هدف بزرگی برای خودمان ترسیم کردیم و در طول دهههای پس از انقلاب، این هدف را دنبال کردیم. هرچه نگاه میکنیم، احساس میکنیم که ما برای رسیدن به این دو هدف، تواناییهای لازم را داریم. این هدف بزرگ عبارت است از سربلندی ایران اسلامی، الگوشدن در میان ملتهای مسلمان، هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی. معنای این حرف این است که ملت ما، هم از لحاظ مادی و هم از جنبههای معنوی ارتقاء پیدا کند؛ استقلال ملی داشته باشد؛ عزت ملی داشته باشد؛ توان و ظرفیت ملی داشته باشد؛ بتواند از همهی ظرفیتهای خود استفاده کند؛ از رفاه عمومی برخوردار باشد و عدالت عمومی و اجتماعی بر زندگی او حاکم باشد. این ملت در آن صورت میشود الگو برای همهی جوامع مسلمان و حتّی غیر مسلمان. ملت ایران میخواهد ملتی باشد آزاد، مرفه، باایمان، و کشوری داشته باشد آباد و پیشرفته؛ این هدف ملت ایران است. در این هدف، اختلافی هم وجود ندارد؛ دعواهای جناحی و اختلافات سیاسی در اینجا همه برطرف میشود؛ این هدفِ مورد قبول همهی آحاد ملت ایران است. کشوری آباد داشته باشیم، ملتی آزاد و سربلند داشته باشیم، از ظرفیتهای ملیِ خودمان بخوبی استفاده کنیم، بتوانیم پیشرو باشیم، پرچم عدالت اجتماعی را در دست داشته باشیم، پرچم ایمان اسلامی را در پیشاپیش همهی ملتهای مسلمان به دوش بگیریم؛ این چیزی است که همهی ملت ایران طالب و عاشق آن هستند. و میتوانیم به این هدف دست پیدا کنیم؛ هم شناخت ظرفیتهای ملی به ما این امید را میدهد، هم تجربهها این را تأیید میکند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم شاهرود - 1385/08/20 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : کشور ما از لحاظ مادی باید در آن، علم و تجربه و فناوری در سطوح بالا قرار بگیرد. از لحاظ ساخت و ارتباطات اجتماعی مردم در زمینهی اقتصاد و بقیهی موارد، ارتباط مردم با یکدیگر، باید ارتباطات سالم، قوی و نشاندهندهی پیشرفت و شکوفایی باشد؛ باید استعدادها در آن جامعه بشکفد. همهی انسانها بتوانند در آن با توان خدادادهی خود در پیشبرد اهداف زندگی، به یکدیگر کمک و با هم همکاری کنند. در آن جامعه باید عدالت اجتماعی باشد. عدالت به معنای یکسان بودن همهی برخورداریها نیست؛ به معنای یکسان بودن فرصتهاست؛ یکسان بودن حقوق است. همه باید بتوانند از فرصتهای حرکت و پیشرفت بهرهمند شوند. باید سرپنجهی عدالت گریبان ستمگران و متجاوزان از حدود را بگیرد و مردم به این، اطمینان پیدا کنند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم دامغان - 1385/08/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : آرمانهایی که ملت ایران تصویر کرده است، البته آرمانهای بلندی است؛ اما این آرمانها دست یافتنی است. پرچم عدالت اسلامی را برافراشتن، از آن دفاع کردن و در راه آن حرکت کردن، یک آرمانگرایی پوچ و بینتیجه نیست، آنچنان که بعضی سعی میکنند اینطور القاء کنند. این، عملی است. درست است که امروز در دنیای بشر عدالت اجتماعی مظلوم است؛ درست است که امروز مدعیان حقوق بشر بیرحمترین پامال کنندگان حقوق بشرند؛ شما ببینید الان در فلسطین چه دارد میگذرد؛ روزانه فلسطینیها قتل عام میشوند. صهیونیستهای وحشی که ابهت به دست آمدهی نظامی در طول پنجاه سال را در جنگ سی و سه روزهی لبنان از دست دادند - پنجاه سال تلاش کردند تا نشان بدهند که اسرائیل شکستناپذیر است؛ اما این ابهت پنجاه ساله در سی و سه روز دود شد رفت هوا. یک گروه مجاهد مؤمن تهیدست از سلاحهای پیشرفتهی هوایی و غیره، توانست آن ارتش مغرور و سرکش را به ذلت بکشاند؛ تلفات بر آن وارد کند؛ او را در سطح دنیا مسخره کند - گویا میخواهند انتقام آن شکست و آن فضاحت را از فلسطینیهای بیچاره بگیرند. الان چندین روز است یا شاید چند هفته است که غزه مورد تهاجم دائمی صهیونیستهاست. و خود همین تهاجم بیامان و ظالمانهی به غزه - که بهظاهر در ذیل یک قراردادی آنها را به دست فلسطینیها برگرداندند و حالا دارند اینطور با آنها رفتار میکنند - باید نشان بدهد که آخر و عاقبت مذاکرهی با اسرائیل غاصب و صهیونیستها چیست. بعضیها میگویند با مذاکره، مشکلاتمان را با صهیونیستها حل کنیم؛ بفرمایید این هم مذاکره! این ستم بزرگ امروز دارد انجام میگیرد؛ طرفداران حقوق بشر، مدعیان حقوق بشر، حضراتی که در هر نقطهی دنیا سر چیز کوچکی دولتهایی را که مطیع آنها نیستند، به نقض حقوق بشر متهم میکنند - در اروپا و غرب - نشستهاند، دست روی دست هم گذاشتهاند؛ فارغالبال و بیخیال دارند به این کشتار روزانه نگاه میکنند. اگر کسی یک گوسفند را هم در یکی از خیابانهای یک پایتخت اروپایی سر ببرد، اینقدر فراغت بال به وجود نخواهد آمد. برای کشتن دهها و صدها انسان و برای نابود شدن کودکان، زنان و مردان بیدفاع، کسانی که در هیچ کار مسلحانهای شرکت نداشتهاند و همینطور چشم بسته به قتل میرسند، ارزشی به قدر ریختن خون یک گوسفند ندارند؛ امروز وضع عدالت در دنیا این است.بعضی که به این وضعیت نگاه میکنند، میگویند: شما نام عدالت اجتماعی را میآورید، مگر میشود؟! در داخل هم البته کسانی هستند که حاضرند برای منافع خود، پا روی منافع صدها و هزارها و میلیونها بگذارند؛ که میشنوید. بعضی سوءاستفاده کنندگان و مفسدان اقتصادی برایشان بیتالمال و غیر بیتالمال فرقی نمیکند؛ هر جا بتوانند دست میاندازند؛ حق هر کس ضایع شد، شد. اینها را که بعضی میبینند، میگویند: مگر میشود در کشور عدالت اجتماعی را مستقر کرد؟! من عرض میکنم: بله؛ همهی آرمانهای این ملت و انقلاب - از جمله عدالت اجتماعی - را میشود با پشتیبانی این مردم مؤمن و غیور - که مثل کوه ایستادهاند - به نتیجه رساند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1384/08/08 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : سوم، غفلت از مردم و خدمت به آنهاست. اگر غفلتی در این مورد داشتهایم، باید به خدا پناه ببریم و توبه کنیم. نگذاریم دل ما از مردم غافل شود؛ بخصوص شما مسؤولانی که مردم با شعار «خدمت به مردم»، «مبارزهی با فساد»، «عدالت اجتماعی» - چه در مجلس، چه در دولت - شما را انتخاب کردهاند. یک لحظه باید از خدمت به مردم غافل نشویم. به برکت گفتمان عدالت و خدمت و مبارزهی با مفاسد، امروز این مجلس و این دولت شکل گرفته. علاقهی مردم به این مفاهیم بوده؛ نمیشود این مفاهیم را مجرد و انتزاعی بدانیم؛ اینها مفاهیم واقعی است؛ در میدان زندگی است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1384/06/17 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : مورد دوم هم که وظیفهی سنگینی است، حمایت از دستگاههای اجرایی و بخصوص حمایت از دولت است؛ این هم وظیفهی همه است. دولتی با شعارهایی سر کار آمده، این شعارها هم شعارهای جذابی است؛ شعارهای مردمی و انقلابی است. اگر این شعارها تحقق پیدا کند، این کشور سود خواهد برد؛ همهی دلسوزان این نظام سود خواهند برد. اگر ما بتوانیم حقیقتا عدالت اجتماعی را به پیش ببریم؛ اگر ما مسؤولان بتوانیم تطبیق رفتار خودمان را با اسلام بیش از گذشته کنیم؛ اگر بتوانیم از بعضی واگراییهایی که با پارهیی از مبانی در برخی جاها پیدا شده، جلوگیری کنیم، این موفقیت بزرگی برای انقلاب و کشور است؛ سودی است که به همه میرسد؛ اینطور نیست که سودش به یک شخص یا یک جناح یا مجموعهی خاصی برسد؛ نه، همه سود میبرند. در همهی دوران شانزده، هفده سالی که دولتهای متعددی سر کار بودند و چهار بار ما انتخابات ریاستجمهوری داشتیم و دو شخصیت محترم در این مدت مسؤول بودند، موضع بنده همین موضع بود؛ بدون کم و کاست. معتقدم همه باید از رئیس جمهور و از دولت حمایت و به آنها کمک کنند. هیچ دولتی و هیچ کسی هم نیست که ما بتوانیم بگوییم از همه جهت کامل است؛ بالاخره هر کسی ممکن است در بخشی از کارش ضعفی وجود داشته باشد. دولتهای گذشته هم داشتند، این دولت هم مستثنا نیست. نباید ضعفها را عمده کرد؛ نباید نقضها را بر کمالها ترجیح داد؛ باید این را دید که وسط این میدان و وسط این گود، معتقدم همه باید از رئیس جمهور و از دولت حمایت و به آنها کمک کنند. هیچ دولتی و هیچ کسی هم نیست که ما بتوانیم بگوییم از همه جهت کامل است؛ بالاخره هر کسی ممکن است در بخشی از کارش ضعفی وجود داشته باشد. دولتهای گذشته هم داشتند، این دولت هم مستثنا نیست. نباید ضعفها را عمده کرد؛ نباید نقضها را بر کمالها ترجیح داد؛ باید این را دید که وسط این میدان و وسط این گود، مجموعهیی به نام دولت قرار گرفته که در رأس آن رئیس جمهور است و بیشترین بار بر دوش اینهاست نکتهی آخر، وظیفهی سنگین در باب خدمترسانی است؛ که این وظیفه عمدتا متوجه به مسؤولان دولتی است. خدمترسانی به مردم کار اصلی ماست و بیشترین کسانی که خدمت باید متوجه آنها شود، طبقهی محروم و مظلوم و مستضعف جامعهاند که محتاج خدمتند. ما باید این خدمت را به آنها برسانیم و خدمترسانی را تسهیل کنیم. این، خود یک قدم بزرگ در راه ایجاد عدالت اجتماعی است. امروز دیگر کوتاهیها و تکاسلها و وقت مفید اداری را به یک ساعت یا کمتر یا اندکی بیشتر رساندن، قابل تحمل نیست؛ اینها باید درست شود. البته مجاهدت و تلاش لازم است. همه باید انشاءالله کمک کنند تا مسؤولان بتوانند وظایف خود را انجام دهند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1384/06/08 عنوان فیش : عدالت, عدالت اجتماعی, اقتصاد سرمایهداری, معنای عدالت کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالت اجتماعی, اقتصاد سرمایهداری, معنای عدالت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آنهایى که مىگویند عدالت توزیع فقر است، مغزا و روح حرفشان این است که دنبال عدالت نروید؛ دنبال تولید ثروت بروید تا آنچه تقسیم مىشود، ثروت باشد. دنبال تولید ثروت رفتن بدون نگاه به عدالت، همان چیزى مىشود که امروز در کشورهاى سرمایهدارى مشاهده مىکنیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1384/06/08 عنوان فیش : عدالت, توزیع متناسب فرصتهای کشور, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت, معنای عدالت, قوه مجریه کلیدواژه(ها) : عدالت, توزیع متناسب فرصتهای کشور, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت, معنای عدالت, قوه مجریه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت یعنى امکاناتى که در کشور هست، عادلانه و عاقلانه تقسیم کنیم - نه عادلانهى بىحساب و کتاب - و سعى کنیم همین امکانات را بیشتر کنیم تا به همه بیشتر برسد؛ نه اینکه به قشر خاص و به دستهى خاصى بیشتر برسد. مربوط به :پیام به مناسبت حماسهی پرشور 27 خرداد - 1384/03/28 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : شما ملت عزیز، شما جوانان پرشور و متعهد، شما مرد و زن با ایمان، با حضور حماسی و آگاهانهی خود،دشنام بوش را به خودش برگرداندید و عزم راسخ خود را بر استقلال کشور و دفاع از اسلام و مردمسالاری اسلامی اعلام کردید. رأی شما که در محیطی آزاد و با حضور سلایق گوناگون و به نامزدهائی با چهرهها و گرایشهای متنوع، در صندوق رأی ریخته شد، پیش از هر چیز، رأی به جمهوری اسلامی، رأی به استقلال ملی، رأی به قانون اساسی، رأی به پیشرفت و عدالت و آرمانهای اسلامی است که در آن،دین و دنیای مردم،و رفاه و معنویت عمومی، و عزت و افتخار ملی تأمین خواهد شد. هرکدام از نامزدهای محترم که سرانجام از بیشترین رأی مردم برخوردار باشد، متعهد به این آرمانها است و عدالت اجتماعی و رفع فساد و تبعیض و مقابله با توطئههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی نخستین وظیفهی اوست. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس - 1384/03/08 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : شما برادران و خواهرانی که بحمدالله در مجلس شعار حفظ مبانی انقلاب و جلوه بخشیدن به سخنان امام را مطرح کردهاید، مسؤولیت مضاعفی دارید؛ چون مردم حقیقتا به میدان آمدهاند و با گزینش خود، راه کشور را مشخص کردهاند. مدعیان اینطور القاء میکردند که راه امام و خط امام و انقلاب و اسلام و عدالت اجتماعی تمام شد؛ روزگار و فصل دیگری آمد و کارهای دیگری باید کرد. مردم آمدند راه را تصحیح کردند؛ مثل سوزنبان ماهری که میآید خط را مشخص میکند تا معلوم باشد مسیر از اینجاست. شما با این توجه، با این توقع و در واقع با این ادعا وارد مجلس شدهاید؛ این مسؤولیت خیلی سنگینی است. انتظار مردم این است که شما این مسؤولیت را فراموش نکنید. مربوط به :ابلاغ سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی - 1384/03/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرانبا توجه به ذیل اصل 44 قانون اساسی و مفاد اصل 43 و به منظور :- شتاب بخشیدن به رشد اقتصاد ملی.- گسترش مالکیت در سطح عموم مردم به منظور تأمین عدالت اجتماعی. و....سهم بهینه بخشهای دولتی و غیردولتی در فعالیتهای صدر اصل 44، با توجه به حفظ حاکمیت دولت و استقلال کشور و عدالت اجتماعی و رشد و توسعه اقتصادی، طبق قانون تعیین میشود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : جمهوری اسلامی - یعنی نظام مردمی، نظام مستقل، نظام مبتنی بر ارزشهای اصیل، نظام مبتنی بر آزادی فکر و عدالت اجتماعی - یک هدیهی الهی به ملت ایران است. خدای متعال این هدیه را مفت و مجانی به ملت ایران نداده است. نسلهایی تلاش کردند، نسل قبل از شما مجاهدت سخت و دشواری را متحمل شدند؛ خدای متعال هم وعده کرده است که برای مجاهدت پاداش قائل است. پاداش نه فقط پاداش اخروی است، بلکه در همین نشئهی زندگی هم پاداش داده میشود؛ «کلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربک»؛ هرکس تلاش کند، به نتیجهی آن تلاش خواهد رسید. ملت ایران تلاش کردند؛ خدای متعال هم این هدیه را به آنها داد؛ یعنی یک نظام مردمی که پایههای آن بر ضدیت با فساد و انحراف و کجروی و وابستگی نهاده شده است. این هدیه را باید نگه داشت. اینطور نیست که اگر خدا به قومی نعمت داد، آن قوم خاطرجمع باشند که این نعمت برای آنها خواهد ماند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : جوان در ایران اسلامی کنونی ما - شاید در جاهای دیگر هم همینطور باشد؛ من نمیتوانم از لحاظ علمی اظهارنظری بکنم؛ اما آن چیزی که به تجربه و شناخت از نزدیک به آن رسیدهام، در مورد جوان ایرانی کنونی ماست - آرزوهایش خلاصه نمیشود در پیدا کردن خانه و همسر و شغل؛ این، همهی آرزوهای یک جوان نیست. البته اینها نیازهای یک جوان است و دوست دارد تأمین شود؛ اما فراتر از این، آرزوهای بزرگتری هم بهطور طبیعی در جوان ما وجود دارد؛ بخشی مربوط به طبیعت جوانی است - که آرمانگرایی در آن وجود دارد - بخشی مربوط به آرزوهایی است که نظام جمهوری اسلامی برای ملت و آیندهی ما ترسیم کرده؛ برخی شاید بر اثر پیشرفتهایی است که تاکنون با تجربه به دست آمده؛ برخی هم بر اثر ناکامیهایی است که وجود دارد. جوان ما وقتی تبعیض را در جامعه میبیند، آرزوی عدالت اجتماعی در دل او شعله میکشد. جوان ما وقتی فساد را در بخشی از دستگاههای مجموعهی نظام مشاهده میکند، میل به مبارزهی با فساد و آرمان ریشهکنی فساد در درون او شکل میگیرد و او را به حرکت وادار میکند. به این دلایل، کمالجویی و آرمانخواهی در جوانان ایران اسلامی ما وجود دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در تجربهی غربی، عدالت اجتماعی و حتی دمکراسی واقعی نیست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : خدا را شکر میکنیم که مسؤولان نظام جمهوری اسلامی از آرمانهای اسلامی و آنچه به عنوان اهداف والا برای این انقلاب و این مردم تعریف شده است، تخلف نکردهاند. این اهداف را همه پذیرفتهاند و شرط خدمت به این مردم و شرط احراز مسؤولیتهای اساسی برای این مردم همین است که هر مسؤولی به این اهداف والا و آرمانهای الهی و اسلامی از بن دندان و از عمق جان معتقد باشد و در راه آن تلاش و مجاهدت کند. جاذبهی نظام اسلامی برای ملتهای مسلمان در سراسر دنیا در همین نکتهی اساسی نهفته بود که اسلام را تضمینکنندهی سعادت جوامع اسلامی دانست. ملتهای مسلمان تا قبل از آنکه انقلاب اسلامی به صحنه بیاید، میپنداشتند نام عدالت در اردوگاه چپ و سوسیالیستی است، و رفاه و پیشرفت مادی در اردوگاه راست - یعنی نظام سرمایهداری - قرار دارد. اسلام به صحنه آمد؛ وعدهی زندگی همراه با رفاه مادی و عدالت اجتماعی را به مردم داد و آنها مجذوب این شعار و این حرکت عظیم شدند؛ لذا در تمام دنیای اسلام، نام انقلاب اسلامی و نام امام این انقلاب برای مردم به صورت یک خورشید درخشان و یک نقطهی پرجاذبه درآمد. همهی ما پیشرفتهای این کشور را در زمینهی علم، فناوری، تحقیقات و توسعهی اقتصادی میدانیم و میبینیم. این پیشرفتها برای این ملت طبیعی است. اگر این ملت پیشرفت نکند، غیر طبیعی است. آنچه باید روی آن تکیه و برای آن تلاش کرد، این است که این حرکتها و این پیشرفتها در سایهی عدالت اجتماعی انجام بگیرد تا جوانان و همهی مردم بخشهای گوناگون ایران بتوانند از امکانات این کشور استفاده کنند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش : نظام جمهوری اسلامی ایران, آزادی عقیده, عدالت اجتماعی, مردم ایران, عطیه الهی کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, آزادی عقیده, عدالت اجتماعی, مردم ایران, عطیه الهی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جمهوری اسلامی - یعنی نظام مردمی، نظام مستقل، نظام مبتنی بر ارزشهای اصیل، نظام مبتنی بر آزادی فکر و عدالت اجتماعی - یک هدیهی الهی به ملت ایران است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم کرمان - 1384/02/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اما آنچه امروز برای این کشور مهم است، این است که دستاوردهای مهم دوران بعد از پیروزی در جنگ تحمیلی تا امروز، بتواند به صورت محصول شیرینی، کام مردم را شیرین کند. با تلاشی که تا امروز انجام گرفته است، ملت ایران و مسؤولان کشور باید بتوانند آینده را همراه با برخورداری مردم از عدالت اجتماعی و رفاه و ادامهی پیشرفت در راههای گوناگون، بسازند. زیربناهای کشور خوب ساخته شده است؛ اما آنچه بهوجود آمده، باید زندگی مردم را از فقر و محرومیت نجات دهد. از آنچه انجام گرفته است، ملت باید بتواند بهرهبرداری کند. بیانصافی است اگر کسی تلاشهای گذشتهی دولتهای گوناگون و سالهای متمادی بعد از جنگ را ندیده بگیرد. کار متراکمی صورت گرفته است؛ لیکن برای اینکه این کارها زندگی عامهی مردم و همهی مناطق کشور را از منافع و برکات خود بهرهمند کند، یک سلسله کار دیگر هم لازم است. وضعیت خطیر و مهم ما به این مناسبت است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم کرمان - 1384/02/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما نمیتوانیم از عدالت اجتماعی فقط حرفی بگوییم و بشنویم. ما نمیتوانیم از صلاح اجتماعی فقط سخنی بگوییم و بشنویم. باور دینی، ایمان انقلابی و باورهای ملی باید عمق پیدا کند. کشور ما با ملت مؤمن خود - که در جهت علم و فناوری هم پیشرفت میکند - باید الگویی بشود از توانایی و اقتدار و پیشرفت، تا مسلمانهای دنیا را تشویق و نام اسلام را بلند کند. شایستهی ملت ایران چنین جایگاه و چنین موقعیتی است. این مقطع تاریخی به این جهت برای ما مهم است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم کرمان - 1384/02/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : هر دوره خصوصیتی دارد و هر کدام از مسؤولان در دورههای گذشته کارهایی انجام دادند. امروز ما احتیاج داریم که در کشورمان تلاش و پیشرفت و رشد علمی و فناوری، همراه با عدالت اجتماعی و مبارزهی با فساد باشد. آنچه برای رئیس جمهور آینده بسیار مهم است، این است که با همهی وجود در پی کار و تلاش برای مردم باشد. لذا من در اول سال عرض کردم؛ آنچه کشور احتیاج دارد، رئیس جمهور بانشاط، مصمم، کاردان، توانا، پیگیر و با حوصله است؛ رئیس جمهوری که قدر مردم را بداند؛ با مردم صمیمی باشد؛ برای مردم مجاهدت کند؛ برای مردم کار و تلاش کند؛ ظرفیتهای کشور را آنچنان بهکار بگیرد که مردم بتوانند از این ظرفیتها در همهجا بهرهمند شوند؛ رئیس جمهوری که اعماق کشور و روستاهای دورافتاده برای او با تهران تفاوتی نداشته باشد؛ حق مردم شهرهای بزرگ و کوچک در نظر او یکسان باشد؛ بتواند برای رفع تبعیض و پر کردن شکاف میان ثروتمندان و فقرا تلاش و کار کند؛ رئیس جمهوری شجاع، با تدبیر و مؤمن به هدفهای انقلاب و نظام باشد. مربوط به :بیانات در دیدار مردم کرمان - 1384/02/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : چند جملهیی هم راجع به این استان عرض کنیم. این استان ظرفیتهای بسیار بالایی دارد. ظرفیتهای طبیعی و انسانی این استان بسیار زیاد است. این استان بحمدالله صنعت پیشرفتهیی پیدا کرده است. ظرفیتهای بینظیر معدنی، کشاورزی و باغداری در این استان وجود دارد. آثار باستانی و جاذبههای گردشگری در اینجا فراوان است. در صادرات غیرنفتی هم این استان سهم بالایی دارد. در بخشهای دام و اصلاح بذرهای کشاورزی و چیزهایی از این قبیل، امکانات منحصربهفردی دارد. امکان ایجاد نیروگاه خورشیدی در اینجا وجود دارد. بالاتر از همه، نیروی انسانی خوشاستعداد و 67 درصد نیروی جوان این استان ثروت عظیمی است. این استان این ثروتهای مهم را دارد؛ اما وضعیت اقتصادی و اجتماعی استان، آنطوری که این همه ظرفیت و امکان ایجاب میکند، نیست. بخشی از مناطق این استان، بسیار محروم است. من قبل از انقلاب هم این استان را دیده بودم و به مناطق محروم این استان رفته بودم. من در جیرفت تبعید بودم و آن روز کهنوج را از نزدیک دیدم؛ میدانم وضع مردم چگونه است. دوستان ما در شهرهای مختلف این استان - در بافت و شهر بابک و جاهای دیگر - تبعید بودند؛ لذا ماجرای این مناطق را آن روز شنیدیم. البته بعد از پیروزی انقلاب کارهای زیادی در همین مناطق صورت گرفته، که یک روز فقط خواب و خیال بود؛ اما آنچه انجام شده، تا آنجایی که باید انجام بگیرد، فاصله خیلی زیاد است. گفته میشود شمال و جنوب این استان از نظر عدالت اجتماعی با هم سطوح مختلفی دارند. البته معنای عدالت اجتماعی این نیست که ما از پیشرفتهای بخش پیشرفته کم کنیم؛ نه، باید کمکهای خود را به بخش عقبافتاده بیشتر کنیم تا بتواند پیشرفت کند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم کرمان - 1384/02/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, پیشرفت, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران, مبارزه با فساد کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, پیشرفت, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران, مبارزه با فساد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما احتیاج داریم که در کشورمان تلاش و پیشرفت و رشد علمی و فناوری، همراه با عدالت اجتماعی و مبارزهی با فساد باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان - 1383/12/24 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : یکی از مهمترین آرزوهای هر جوانی در سنین شماها - چه پسر، چه دختر - این است که در محیط و جامعهیی که زندگی میکند، این خصوصیات را مشاهده کند: جامعهی او، یک جامعهی پیشرفته از لحاظ علم و مدنیت باشد؛ از عدالت و روابط اجتماعی انسانی و اخلاقی انسانی برخوردار باشد و افق روشنی برای همهی افراد - بخصوص جوانان - وجود داشته باشد. کار بزرگی که ملت ما در بیستوشش سال پیش انجام داد - یعنی پدید آوردن انقلاب اسلامی - اگر پنجاه سال و یا حتی سی سال زودتر انجام گرفته بود، امروز این جامعهی آرمانی را در کشور و خانهی خودمان داشتیم. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما - 1383/09/11 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : دادن پیامهای گوناگون باید جریانی انجام بگیرد و به شکل یک روند دربیاید؛ مقطعی و موردی فایدهیی ندارد. همهی برنامههای ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممکن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثلا از یک طرف دربارهی عدالت اجتماعی برنامهی خیلی خوبی تولید میکنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامهی دیگر، عملا عدالت اجتماعی را نقض میکنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلی برنامهها یکی باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقولهی عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته میشود که غالبا خانههای مورد استفادهی شخصیتهای این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعا وضع زندگی مردم ما اینطوری است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانههایی زندگی میکنند؟! این کار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی که از سیما پخش میشد، هرچند کیفیت آنها مثل سریالهای الان نبود - عقبتر بود - لیکن فضای زندگی در آنها، متواضعانه و در یک خانهی معمولی بود؛ آنطوری خوب است. زندگی را لزوما نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی کرد. فضای تبلیغی صدا و سیما اینطوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذکر میدهند و مطالبی میگویند. تبلیغات رسانهیی و گاهی تبلیغهای خیلی پررنگ که مردم را به طرف مصرفگرایی سوق میدهد، با برنامهیی که فرضا شما ساختهاید تا مصرفگرایی را تقبیح کنید، عملا در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : عدهیی خیال میکنند شعارهای انقلاب؛ شعار عدالت، شعار جهاد، شعار دین، شعار استقلال، شعار خودکفایی؛ شعارهایی که مردم را به شوق آورد، وارد صحنه کرد، رژیم طاغوت را ساقط کرد و مردم هشت سال در جنگ مقاومت کردند، کهنه شده و قابل پیاده شدن نیست؛ نه، ممکن است ما کهنه شده باشیم و اقتدار و صلابت خود را از دست داده باشیم. ما سست شدیم؛ آن اصول با قوت و صلابت خود باقی است. ما اگر با ایمان لازم، با مدیریت کافی، با شوق و امید، با مقهور نشدن در مقابل شیوهها و کلکهای سیاسی و تبلیغاتی دشمنان وارد میدان شویم، همان اصول، امروز جلوهی بیشتری خواهد داشت. معلوم است؛ عدالت اجتماعی در یک جامعهی ده، پانزده هزار نفری مدینه کجا، عدالت اجتماعی در یک جامعهی چندین ده میلیونی و چندین صد میلیونی حکومت دوران امیرالمؤمنین کجا؟ و امیرالمؤمنین این کارها را کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش میدانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر اینطور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود میدانست، بیستوپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگهداشت. «انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنک نهبا صیح فی حجراته»؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیستوپنج سال عکسالعمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیهیی که بظاهر کمتر از آن قضیه بهنظر میرسد - مسألهی عدالت اجتماعی، مسألهی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردن بنای اسلامی مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :تحمل سه جنگ به وسیله امام علی(علیه السلام) برای احیای اصول نبوی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), عدالت اجتماعی نوع(ها) : حدیث, نهجالبلاغه متن فیش : من چند مورد از اقدامات امیرالمؤمنین را - که در بیانات آن بزرگوار منعکس است - در اینجا عرض میکنم؛ هزاران مورد از این قبیل، در زندگی امیرالمؤمنین وجود دارد. مردم آمدند اصرار و بیعت کردند؛ اما حضرت قبول نمیکرد. اصرار مردم زیاد شد. همه، بزرگان، کوچکان، رؤسا و صحابهی قدیمی گفتند نه، فقط علیبنابیطالب باید باشد و غیر از او کسی نمیتواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برویم. حضرت روی منبر رفت و خطبه خواند و در این سخنرانی حرف خودش را بیان کرد. امیرالمؤمنین فرمود: اموالی که تا امروز افرادِ برگزیده و محترمها بیجا و بناحق تصرف کردهاند، هرجا من به این اموال دست پیدا کنم، اینها را به بیتالمال برمیگردانم. در طول این چند سال کسانی توانسته بودند پولهایی را از بیتالمال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمیگردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج بهالنساء»؛ حتّی اگر ببینم مهر زنهایتان قرار دادهاید، یا «و مُلک به الاماء»؛ برای حرمسراهای خودتان کنیز خریدهاید. «لرددته»؛ به بیتالمال برمیگردانم. مردم و بزرگان بدانند که روش من این است.(1) بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقهی مظلوم جامعه از خدا میخواهند چنین روشی بهکار گرفته شود؛ لیکن متنفذان و کسانیکه خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است که ناراضی بودند. نشستند جلسه تشکیل دادند و گفتند این چه کاری است که علی میخواهد انجام دهد. ولیدبنعقبه - همان کسیکه زمان عثمان استاندار کوفه بود - از طرف آنها بلند شد پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبایعک الیوم علی ان تضع عنا ما اصبناه من المال فی ایام عثمان»(2)؛ شرط ما این است که به پولهایی که ما بهدست آوردهایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت کاری نداشته باشی. بعد از ولیدبنعقبه، طلحه و زبیر آمدند. البته حساب ولیدبنعقبه از طلحه و زبیر جداست. ولیدبنعقبه در واقع جزو تازهمسلمانهاست؛ خانوادهاش ضداسلام و ضدانقلاب بودند و با اسلام جنگیده بودند؛ بعد هم که اسلام غالب شد، اواخر زمان پیغمبر، او هم مثل دیگرانِ از بنیامیه اسلام آورد؛ اما طلحه و زبیر جزو سابقین اسلام و جزو یاران نزدیک پیغمبر بودند. طلحه و زبیر هم - که بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گلهآمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا»؛ تو ما را با دیگران در تقسیم بیتالمال یکسان کردی؛ «و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا»؛ ما را با کسانیکه شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیتالمال یکی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءاللَّه تعالی بأسیافنا و رماحنا»؛ با شمشیر ما اینها بهدست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم؛ حالا تو ما را با کسانیکه تازه آمدهاند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار دادهای؟(3) جواب امیرالمؤمنین به ولیدبنعقبه را من ندیدهام - تاریخ ثبت نکرده است - اما جواب دیگران را داد. حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسألهی تقسیم مساوی بیتالمال فرمود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادئ بدء»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله یحکم بذلک»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر اینطور عمل میکرد. من کار تازهیی نکردهام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال میکنم؛ میخواهم همان ارزشها و همان پایههای اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم(4). و علی مستقر کرد و میکرد؛ هزینهاش را هم امیرالمؤمنین پرداخت. هزینهی این کار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد. بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش میدانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر اینطور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود میدانست، بیستوپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگهداشت. «انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنک نهبا صیح فی حجراته»(5)؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیستوپنج سال عکسالعمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیهیی که بظاهر کمتر از آن قضیه بهنظر میرسد - مسألهی عدالت اجتماعی، مسألهی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردنِ بنای اسلامیِ مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است. امیرالمؤمنین در همین زمینه یک جملهی دیگر دارد. بد نیست ما با معارف علوی یکخرده آشنا شویم. ایشان میفرماید: «لا تمن انکم رعایة الحق لعَهَدٍ عن اقامة الحق علیه»(6)؛ یعنی اگر کسی انسان مؤمنی است، انسان مجاهد فی سبیلاللَّه است، زحمات زیادی داشته، جبهه بوده و کارهای بزرگی کرده، رعایت حق او بر شما واجب است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را ضایع کرد، شما که مدیر و مسؤول هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از اینکه در موردی که تخطی کرده، حق اجرا نشود. بنابراین مسائل را از هم جدا کنید. اگر کسی آدم خوبی است، شخص باارزشی است، سابقهی خوبی دارد و برای اسلام و کشور هم زحمت کشیده؛ خیلی خوب، حق او مقبول و محفوظ و ما مخلص او هستیم؛ اما اگر تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی که انجام داده، نادیده گرفته بشود. این، منطق امیرالمؤمنین است. 1 ) خطبه 15 : از سخنان آن حضرت است در رابطه با برگرداندن املاك بيت المال كه عثمان به ميل خودش به ديگران بخشيده بود وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ . ترجمه : به خدا قسم اگر آن املاك را بيابم به مسلمين بر مىگردانم گر چه مهريه زنان شده باشد، يا با آن كنيزها خريده باشند. زيرا گشايش امور با عدالت است، كسى كه عدالت او را در مضيقه اندازد ظلم و ستم مضيقه بيشترى براى او ايجاد مىكند 2 ) شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید :ج 7 ص 37 بحارالانوار،علامه مجلسی: ج 32 ص 18 «و نحن إخوتك و نظراؤك من بنی عبد مناف و نحن نبايعك اليوم على أن تضع عنا ما أصبناه من المال فی أيام عثمان و أن تقتل قتلته و إنا إن خفناك تركناك فالتحقنا بالشام.» ترجمه : 3 ) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید : ج 7 ص 39 وقعه الجمل ،سید ضامن بن شدقم حسینی: ص 71، بحارالانوار،علامه مجلسی: ج 32 ص 20 ، « قال فما الذی كرهتما من أمری حتى رأيتما خلافی قالا خلافك عمر بن الخطاب فی القسم أنك جعلت حقنا فی القسم كحق غيرنا و سويت بيننا و بين من لا يماثلنا فيما أفاء الله تعالى علينا بأسيافنا و رماحنا و أوجفنا عليه بخيلنا و رجلنا و ظهرت عليه دعوتنا و أخذناه قسرا قهرا ممن لا يرى الإسلام إلا كره» ترجمه : «فرمود: «پس از چه كار من ناخشنوديد كه به مخالفت با من تصميم گرفتهايد؟» گفتند: «آرى، مخالفت تو با سيره عمر بن خطاب در تقسيم اموال، زيرا تو حق ما را در تقسيم اموال همانند حق ديگران قرار دادى و در اموالى كه خداوند به سبب شمشيرها و نيزههاى ما به مسلمانان بخشيده ما و كسانى را كه همانند ما نيستند برابر كردى در حالى كه ما سواره و پياده بر آن [زمينها] تاختيم تا دعوت ما بر آنها آشكار شد و آن اموال را به قهر و اجبار از كسانى گرفتيم كه جز به اجبار اسلام را نپذيرفتند» 4 ) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید معتزلی ج 7 ص 39 ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی ج 32 ص 22 ؛ أَمَّا الْقَسْمُ وَ الْأُسْوَةُ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ فِيهِ بَادِئَ بَدْءٍ قَدْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ ص يَحْكُمُ بِذَلِكَ وَ كِتَابُ اللَّهِ نَاطِقٌ بِهِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الَّذِی لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ وَ أَمَّا قَوْلُكُمَا جَعَلْتَ فَيْئَنَا وَ مَا أَفَاءَتْهُ سُيُوفُنَا وَ رِمَاحُنَا سَوَاءً بَيْنَنَا وَ بَيْنَ غَيْرِنَا فَقَدِيماً سَبَقَ إِلَى الْإِسْلَامِ قَوْمٌ وَ نَصَرُوهُ بِسُيُوفِهِمْ وَ رِمَاحِهِمْ فَلَمْ يُفَضِّلْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی الْقَسْمِ وَ لَا آثَرَهُمْ بِالسَّبْقِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُوَفٍّ السَّابِقَ وَ الْمُجَاهِدَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَالَهُمْ وَ لَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِی وَ لَا لِغَيْرِكُمَا إِلَّا هَذَا أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْر. ترجمه : اما در تقسيم اموال من اولين كسى نبودم كه چنين حكم كردم من و شما شاهد بوديم كه رسول خدا اين گونه حكم كرد و كتاب خدا نيز گوياى همين است كتابى كه «باطل از روبرو و از پشت به آن وارد نمىشود و فرستاده شده از جانب خداوند حكيم و ستوده است». و اين كه گفتيد: «فىء و غنايمى را كه ما با شمشيرها و نيزههايمان گرفتيم ميان ما و ديگران مساوى قرار دادى» پيش از اين گروهى در اسلام پيشى گرفتند و باشمشيرها و نيزههايشان آن را يارى كردند ولى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم در تقسيم غنايم آنها را برترى نداد و به سبب سبقتشان در اسلام غنايم را به آنها اختصاص نداد، و خداوند سبحان در روز قيامت حق پيشى گيرندگان در اسلام و مجاهدان را بطور كامل خواهد داد. به خدا سوگند در نزد من براى شما و ديگران جز اين چيزى نيست خداوند قلبهاى ما و شما را به حق مبتلا سازد و به هر دو صبر دهد 5 ) خطبه 162 : از سخنان آن حضرت است به يكى از يارانش هنگامى كه پرسيد: چگونه قومتان شما را از خلافت باز داشتند در صورتى كه از همه سزاوارتر بوديد فرمود: يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ( صلى الله عليه وآله ) نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ . وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ * وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ . ترجمه : اى برادر بنى اسدى، تو را اضطراب و بىقرارى است، سخن در غير صواب مىگويى ترجمهنهجالبلاغه(انصاريان)، صفحهى 364 با اين حال تو را حرمت خويشى و حق پرسش است، طلب علم كردى پس بدان: اما استبداد ديگران در امر خلافت عليه ما- با اينكه ما از نظر نسب والاتر، و از نظر پيوند با رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله محكمتريم- محض اين بود كه انحصار طلبى كردند و از رسيدن آن به ما بخل ورزيدند، و ما اهل بيت پيامبر هم با سخاوت از آن گذشتيم، حاكم خداست، و روز قيامت روز بازگشت به اوست. «و داستان اين غارتگرى را كه در جاى خود انجام گرفت رها كن.» و از اين مسأله مهم در رابطه با فرزند ابو سفيان ياد كن، كه راستى روزگار مرا پس از گرياندن خنداند. به خدا قسم عجبى نيست، كه ديگر از شدّت عجب جاى تعجّب باقى نگذارد، و كژى فراوان به بار آورد. آنان كوشيدند تا نور خدا را از چراغش خاموش كنند، و فوران چشمه حق را مانع شوند، و ميان من و خودشان آب صاف را گل آلود و با آميز كردند. اگر اين مشكلات از ما و آنان برداشته شد آنها را به سوى حقّ خالص سوق خواهم داد، و اگر چيز ديگرى شد. «خود را از غم و اندوه بر آنان تلف مكن، كه خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست» 162 6 ) غرر الحكم ودرر الحكم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ج 1 ص 69ح 956 ؛ میزان الحكمه ،محمدی ری شهری : ج 1 ص 659 ؛ عیون الحكم و المواعظ،علی بن محمد اللیثی الواسطی ص 529 ؛ لا تمنعنكم رعاية الحق لأحد عن إقامة الحق عليه ترجمه : منع نكند شما را زينهار رعايت حقّ از براى احدى از بر پا داشتن حقّ بر او مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1383/08/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : نوع دیگر سلطهپذیری این است که یک وقت دولتی در مقابل منفعتی از منافع آنها سر بلند میکند، اما آنها میزنند سرش را میشکانند و کنارش میزنند؛ او هم که پشتوانهی مردمی ندارد - چون همین سلطهگرها او را نگه داشتهاند - براحتی از میان میرود؛ در نتیجه یکی دیگر را سر کار میآورند، که نمونههایش را در کشورهایی دیدیم و من الان نمیخواهم اسم این کشورها را بیاورم؛ شاید خود شماها هم توجه دارید. در میان کشورهای همسایه، از این قبیل کم نداشتیم؛ یکی را بردهاند، یکی را آوردهاند. این نظام سلطه است در دنیا. کسانیکه در نظام سلطه پامال میشوند، ملتها هستند؛ منافع و هویت و شخصیت و ارزشها و فرهنگشان نابود میشود. روزبهروز هم نظام سلطه تقویت شده است؛ یعنی از وقتی که استعمار بر اثر ارتباطات آسان دنیا با یکدیگر و پیشرفت علم بهوجود آمد، نظام سلطه هم پدید آمد. هرچه استعمار پیش رفته، نظام سلطه تقویت شده است. با امکانات جدید و وسایل ارتباطی سریع و فوقالعادهیی که وجود دارد و امکانات نظامی و پولی و تبلیغاتی و غیره، نظام سلطه هرچه میخهای خود را بر سرزمین محل زندگی ملتها و انسانها بیشتر فرو کرده، انسانها محکوم شدهاند به تو سری خوری و سلطهپذیری. نظام ما آمد این مدار را قطع کرد؛ گفت نمیشود. هرچند کمونیسم هم در دنیا بود، اما مدار سلطه وجود داشت و دنیا را تقسیم کرده بودند؛ البته نه از روی طوع و رغبت؛ تقسیم از روی ناچاری؛ یک قسمت دست این، یک قسمت دست آن. بنابراین مدار سلطه در آنجا هم وجود داشت. همان شوروی مدعی سوسیالیسم و کمونیسم و عدالت اجتماعی، در اروپای شرقی فجایع عظیمی به راه انداخت که لابد بعضی از شماها یادتان هست - ماها که یادمان هست - بعضیها هم لابد در کتابها و نوشتهها خواندهاید. لهستان یکطور، مجارستان یکطور، چکسلواکی یکطور. خونها ریختند، آدمها کشتند، تانکها بردند؛ همان کاری که امروز امریکاییها در عراق دارند میکنند؛ همان کاری که امریکاییها چند صباح قبل در افغانستان کردند. سلطه، سلطه است. بنابراین مدار حرکت سلطهآمیز و متکی به سلطه و بر محور سلطه وجود داشت. ایران اسلامی آمده این مدار را قطع کرده؛ میگوید ما قبول نداریم. این طرح، در دنیا بیجواب هم نمانده است. ملتها به این طرح خیلی معتقد شدهاند. هر کس نگاه کند، در دنیای اسلام نشانههای این را بروشنی میبیند؛ یک نمونهاش فلسطین است. فلسطین دهها سال تحت اشغال بود، بدون اینکه ملت فلسطین خودی نشان دهند؛ اما میبینید ملت فلسطین به کجا رسیدهاند و با این همه فشار چگونه ایستادهاند. اظهاراتی که بعضی از کشورهای حول و حوش خود ما در زمینهی گرایش به مردم و گرایش به اسلام و گرایش به جهات مردمی میکنند، بهخاطر این است. ایستادگی مردم عراق را میبینید. این عراقیها همان کسانی هستند که سالهای متمادی زیر فشار حکومت انگلیس و بعد هم عوامل چپ حرکت نمیکردند؛ این موج بیداری اسلامی است که عراقیها را اینطور بیدار کرده است. این طرح جدید کار خودش را کرده؛ یک فرهنگ جدید، یک فکر جدید و یک مسیر جدید برای بشریت مطرح کرده است. عصبانیتها و اشکالات مربوط به این است. مسألهی بمب اتم و دنبالههای آنچه در توهم فعالیت نظامی اتمی در دنیا میپراکنند، همه بهانه و حرف است؛ مسأله این نیست. حتی با اسلام هم به عنوان خود اسلام و شعار اسلام مخالفتی نیست. این را شما توجه داشته باشید که در تاریخ حکومت شعارهای دینی یا حکومتهای مدعی دین، حکومت روحانیان کم نیست؛ فراوان است. در دورهی جوانی ما، در مناطقی از دنیا حکومت روحانیون مسیحی بود. در چند قرن گذشته هم که کلیسا بر خیلی از کشورهای غربی و بعضی مناطق دیگر حکومت میکرد. در تاریخ اسلام هم که حکومت مدعیان دین و تولیت دین را میبینیم. این چیزها در تاریخ کم نیست؛ الان هم در دنیا حکومتهایی هستند که شعار دین سر دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا کمیاب است - که این همه دشمنی را به خودش جذب کرده - حکومت ارزشهای دینی است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنی اصرار بر تحقق عدالت اجتماعی. اینکه ما میگوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعی نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد. باید عدالت اجتماعی را تحقق ببخشیم؛ باید ارزشهای اسلامی را در جامعه پیاده کنیم؛ باید جامعه را، جامعهی دینی و اسلامی کنیم. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1383/08/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, اهداف نظام جمهوری اسلامی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, اهداف نظام جمهوری اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما اگر دنبال عدالت اجتماعی نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس بانک توسعه اسلامی - 1383/06/25 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بسیار بجاست که در عناصر اصلی الگوی توسعه - که از نظر این مجموعه، افزایش سرانه، افزایش آموزش و افزایش سلامت مدنظر است - استقرار عدالت هم که روح همهی اینهاست، در نظر گرفته شود و برنامهها و اقدامها و پروژههایی را که در کشورهای اسلامی انجام میدهیم، با توجه به استقرار عدالت اجتماعی باشد؛ این یکی از تعالیم بزرگ اسلام است، که ما در هر حرکت اقتصادی باید به آن توجه کنیم. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس - 1383/03/27 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : تعبیر «ذوب در ولایت» را غالبا مخالفان شماها - کسانی که میخواهند نکتهگیری کنند و مضمونی بگویند - به کار میبرند؛ والا بنده این حرف را از آدمهای حسابی کمتر شنیدهام. بنده نمیفهمم معنای ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزی که شهید صدر گفت «در امام خمینی ذوب شوید؛ همچنانکه او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسی بود، نه جمهوری اسلامی بود، نه نظامی بود، نه دستگاهی بود. در صحنهی آشفتهی هویها و جریانها و خطوط مختلف، یک قامت برافراشته و یک علم سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر میگفت در او ذوب شوید. راست هم میگفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز اینطوری نیست. ذوب در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلا معنا ندارد. رهبری مگر کیست؟ رهبری هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبری در سایهی این است که او ذوب در اسلام و ذوب در همین هدفها بشود؛ پایش را یک قدم کج بگذارد، ساقط میشود. هیچکس در شخص و در جهت ذوب نمیشود؛ در آن هدفها باید ذوب شد؛ در اسلام باید ذوب شد؛ در اهداف والای اسلامی - که خدای متعال برای ما معین کرده - باید ذوب شد؛ در واقع در ملت باید ذوب شد. به این هدفها و به آن نقطهی اوج و والا چشم بدوزید. اسلام، عزت ملی، استقلال، عدالت اجتماعی و کم کردن فاصلهها بین طبقات جامعه؛ امروز ما به اینها خیلی نیاز داریم. یک قانون شما میتواند شکاف بین فقیر و غنی را عمیقتر کند؛ میتواند هم مقداری این را جمع کند. باید دنبال این باشید که این فاصله را کم و این شکاف را پر کنید. مربوط به :بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1383/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : آخرین نکتهیی که بهعنوان شاخصهی مکتب سیاسی امام عرض میکنم، مسألهی عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلیترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همهی برنامههای حکومت - در قانونگذاری، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند میکنیم - یعنی تولید ناخالص ملی را بالا میبریم - اما ثروتها در گوشهیی به نفع یک عده انبار شود و عدهی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمیسازد. پر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهی از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسؤولیت ماست. همهی برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همهی کسانی که در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکت خود بهحساب آورند. مربوط به :بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1383/03/14 عنوان فیش : مکتب امام خمینی, اندیشه سیاسی امام خمینی, اندیشه سیاسی امام خمینی, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : مکتب امام خمینی, اندیشه سیاسی امام خمینی, اندیشه سیاسی امام خمینی, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت اجتماعی یكی از مهمترین و اصلیترین خطوط در مكتب سیاسی امام بزرگوار ماست. مربوط به :بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1383/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, شکاف بین فقرا و اغنیاء, قانونگذاری, قوه مجریه, قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, شکاف بین فقرا و اغنیاء, قانونگذاری, قوه مجریه, قوه قضائیه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در همهی برنامههای حكومت - در قانونگذاری، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعی و پر كردن شكافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. مربوط به :پیام به مناسبت آغاز به کار هفتمین دورهی مجلس شورای اسلامی - 1383/03/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : نیازها و مطالبات حقیقی مردم را میشناسید؛ اشتغال، مبارزه با فساد مالی، زدودن محرومیت از مناطق محروم، مهار تورم و مقابله با گرانی، روان شدن چرخهی خدمت رسانی، گسترش و اعتلای فرهنگ و اخلاق، رونق یافتن علم و تحقیق، مسئولیت پذیری و پاسخگویی مسئولان حکومتی، در شمار برجستهترین این نیازها است و اینها است که عدالت اجتماعی را ممکن و پیشرفت و توسعه را محقق میسازد. نیازهای موهوم و ساختهی دست تبلیغاتچیهای بیگانه و بدخواه، نباید بجای این خواستههای حقیقی بنشیند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/11/24 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما پیشرفت کردهایم. معنای این پیشرفتها این نیست که ما به هدفهای خود رسیدهایم. من بارها گفتهام، الان هم میگویم: بنده به عنوان یک طلبهی انقلابی معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم این است که در بسیاری از اهداف خود هنوز در نیمهی راه هستیم. ما عدالت اجتماعی و بنیانکنی فقر و آبادسازی همهجانبهی کشور را میخواستیم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسیدهایم و در وسط راه هستیم؛ درعینحال حرکت کردهایم و جلو آمدهایم و بخش مهمی از راه را پیش رفتهایم. این کارها را انقلاب و نظام اسلامی کرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکلها و جمعی از نخبگان دانشجویی - 1382/08/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : یکی از کارهای بسیار مهمی که مورد اشارهی بعضی از دوستان هم بود، این است که شما میتوانید در سه زمینهی علم، عدالتخواهی و آزاداندیشی کار تئوریک کنید. این کار تئوریک را میتوانید در زمینهی جنبش تولید علم یا در زمینهی عدالتخواهی انجام دهید. مثلا در زمینهی عدالتخواهی، میتوانید قانون اساسی را مطالعه کنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعی را با همان مفهوم متعارفی که همه میفهمیم، تحقق ببخشیم، باید از کدام دستگاهها چه توقعهایی داشته باشیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان زنجان - 1382/07/22 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : عزیزان من! این سخن نو - توحید، کرامت انسان و عدالت اجتماعی - در دنیا جا باز کرد؛ اینها سه رکن اصلی است. ما باید همهی عقبماندگیهای خود را در این سه رکن، عقبماندگی بدانیم. هرچه شخصیت و رفتار ما مسؤولان از رفتار توحیدی فاصله بگیرد و احترام ما به زندگی، شخصیت، هویت و عزت مردم کاهش پیدا کند و به هر مقدار که شکافهای طبقاتی علاج نشود و عدالت اجتماعی به معنای حقیقی در کشور دنبال نگردد، این عقبماندگی است. باید همهی تلاش ما این باشد که عقبماندگیها را جبران کنیم؛ فضای جامعه هم باید اینچنین باشد. اینکه گاهی به بعضی کسان - مسؤولان و دیگران - هشدار میدهم، بهخاطر همین نقطه نظرهاست. من معتقدم تلاش برای عدالت اجتماعی و پر کردن شکاف طبقاتی، بزرگترین مسؤولیت ماست. خوشبختانه در این جلسه جمعی از مسؤولان استان هم حضور دارند که خواهش میکنم روی این مسائل فکر کنند. امروز مهمترین مسألهی ما این است که بتوانیم شکاف طبقاتی بین فقیر و غنی را پر کنیم. بزرگترین خدمت به جوانان این است که بتوانیم استعدادهای آنها را بارور کنیم؛ امکانات تحصیلی برایشان فراهم نماییم و بعد به فکر شغل و کار برای آنها باشیم. اینکه من گاهی نهیب میزنم فلان مسألهی فرعی و جنجالی یا دعوای سیاسی را وارد میدان مناقشات عمومی نکنید، بهخاطر همین است، والا اینکه دو جناح و حزب در صد مسأله با هم اختلاف داشته باشند و به سر و کلهی هم بزنند، به هیچ جای کشور صدمهای نمیزند. انتظار بنده از مجلس، دولت و مسؤولان در همهی ردهها این است: به معنای واقعی کلمه، مسائل اساسی کشور را بشناسید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان زنجان - 1382/07/22 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, عدالت, عدالتخواهی, اجرای عدالت, شکاف بین فقرا و اغنیاء, وظیفه مسئولان کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالت, عدالتخواهی, اجرای عدالت, شکاف بین فقرا و اغنیاء, وظیفه مسئولان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : من معتقدم تلاش برای عدالت اجتماعی و پر كردن شكاف طبقاتی، بزرگترین مسوولیت ماست. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1382/06/19 عنوان فیش : عدالت, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت, اهمیت عدالت, استقرار عدالت, مبارزه با بی عدالتی, تبعیض کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت, اهمیت عدالت, استقرار عدالت, مبارزه با بی عدالتی, تبعیض نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تا وقتى در جامعه عدالت باشد، تبعیض نباشد، نگاه متفاوت به اشخاص و قشرها نباشد و امتیازطلبیهاى زیادى و نابحق و نابجا در جامعه وجود نداشته باشد، مردم بر خیلى از ناکامیها صبر مىکنند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1382/05/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در عرصهی اجتماعی، توسعه باید با مردم گره بخورد؛ مردم باید محور توسعه باشند. عدالت حتما یکی از شاخصهای اصلی است. برنامهریزی و سیاستگذاریای که عدالت و توزیع عادلانهی ثروت را در جامعه ندیده بگیرد، نمیتواند چشمانداز مورد نظر ما را تأمین کند و برنامهی مطلوب ما نیست. چون برادران سازمان مدیریت و کارشناسان و برنامهریزان اینجا هستند، این مطلب را میگویم: توجه کنید حتما عنصر عدالت اجتماعی و اقتصادی و توزیع عادلانهی ثروت رعایت شود. نمیگوییم همه درآمد برابر داشته باشند - اینکه مورد بحث نیست - اما نمیتوانیم از عنصر عدالت که یکی از اساسیترین عناصر در نظام جمهوری اسلامی است، صرفنظر کنیم؛ باید حتما رعایت شود. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1382/05/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, عدالت, اجرای عدالت, توزیع عادلانه ثروت کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالت, اجرای عدالت, توزیع عادلانه ثروت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : باید عنصر عدالت اجتماعی و اقتصادی و توزیع عادلانهی ثروت رعایت شود. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1381/12/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ولایت در حقیقت به معنای پیوند، ارتباط و اتصال است. آن کسی که منصوب به این مقام است، برخلاف حکام و فرمانروایان عالم، فقط یک فرمانروا یا یک سلطان و یک حاکم نیست بلکه یک ولی است، به مردم نزدیک است، به آنها پیوسته است و مورد اتکای دل و جان مردم است. این معنا در امیرالمؤمنین و در ائمهی معصومین علیهمالسلام وجود دارد. بعد از دوران حضور ائمه هم اگر پرتوهای ضعیفی از این حقیقت در جایی پیدا شود، ولایت در آنجا شکل میگیرد. حقیقت و معنای واقعی امر این است. لذا نبیاکرم در بیان صفات امیرالمؤمنین میفرماید: «اعدلکم فی الرعیة»، او عادلترین شما در بین مردم است. هم عدالت درونی و معنوی و فردی امیرالمؤمنین مراد است و هم عدالت رفتاری و عدالت اجتماعی او. اینها چیزهایی است که در زبان به آسانی میشود بیان کرد، اما در تحقق و تبلور در عمل است که انسان به عظمت این حقیقت و کسانی که تجسم این حقیقت بودهاند، پی میبرد. عدالت به معنای واقعی کلمه در وجود امیرالمؤمنین، در رفتار او، در تقوای او و در توجه او حضور دارد. در رفتار بیرونی او هم عدالت تجسم پیدا میکند. امروز بعد از گذشت قرنها، اگر بخواهیم عدالت را تعریف کنیم و آن را در ضمن مثال و نمونه بیان کنیم، هیچ مثالی رساتر و گویاتر از رفتار امیرالمؤمنین علیهالسلام نمیتوانیم پیدا کنیم. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما - 1381/11/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسألهی عدالت یکی از این پیامهاست که باید در ذهن مردم جا بیفتد و نزد مردم طالب و عاشق عدالت - عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی، هر دو - به عنوان یک شعار اصلی شود. مثلا ما فیلمی یا طنزی یا بیانی را پخش کنیم که نتیجهاش القای بیاعتنایی به عدالت به نفع یک شعار دیگر باشد. فرضا ما شعار عدالت را در جامعه به شعار توسعه تبدیل کنیم. البته توسعه هم از نظر مردم و از نظر گویندگان و شنوندگان، مفهوم چندان روشنی نیست. این پیام یا این شعار به آن شعار تبدیل شود، بدون اینکه در این توسعه، عدالت در نظر گرفته شده باشد. این طبعا همان حرکتی است که با آن نواخت عمومی که بایستی همهی دستگاه و اجزای این مجموعه با آن تطبیق کنند و با آن هماهنگ باشند و آن را پیش ببرند، تطبیق نمیکند. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما - 1381/11/15 عنوان فیش :چهار مطالبه ای که حکومت باید به مردم بدهد کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, امنیت, امنیت اجتماعی, امنیت ملّی, تربیت اخلاقی, تربیت دینی, رفاه عمومی, فقرزدایی نوع(ها) : نهجالبلاغه متن فیش : در نامهی امیرالمؤمنین علیهالسّلام به مالک اشتر(1)، چهار نکتهی اصلی هست - همین عهدِ مالک اشتر که به غلط «عهدنامه» میگویند و من خواهش میکنم شما که رادیو و تلویزیون هستید، این کلمهی عهدنامه را تکرار نکنید، چون از آن غلطهای عوامانهی زشت است. عهدنامه در فارسی یعنی نامهای که متضمّن معاهدهای بین دو نفر است، مثلاً عهدنامهی ترکمانچای یا یک عهدنامهی خوب یا بدِ دیگر. در عربی کلمهی عهد یعنی فرمان: «عَهْدُ علىٍّ الی مالک اشتر»، یعنی فرمان حکومتی امیرالمؤمنین به مالک اشتر. امام نامهای نوشته که متضمّن فرمانِ حکومت است؛ یعنی حکم اوست. امروز ما حکم میگوییم، مثل حکم ریاست سازمان آقای لاریجانی. بنابراین من خواهش میکنم که در صدا و سیما ممنوع کنید تا کسی عهدنامه نگوید. از این آقایانی هم که میآیند آنجا حرف میزنند، خصوصی بخواهید که عهدنامه نگویند. نه اینکه بگوییم یک اشکال اساسی ایجاد میکند، بلکه این از قبیلِ پاس داشتن درستگویی و درست نویسی است - درستتر اینکه در این عهدِ مالک اشتر، در مجموع چهار نکتهی اصلی از مالک اشتر خواسته شده است که یکی امنیت آن منطقهای است که در اختیار او گذاشته شده است. با عوامل ضدّامنیت - هم امنیت داخلی و هم امنیت خارجی - باید برخورد شود؛ چه دشمن داخلی امنیت را از بین میبرد و دشمن خارجی هم امنیت را از بین میبرد. استقرار امنیت و مقابله با عوامل ناامنی - چه داخلی و چه خارجی - یکی از نکاتی است که از مالک اشتر خواسته شده است. دومی، عدالت اجتماعی و اقتصادی است. سومی، تربیت معنوی و اخلاقی مردم است. میگوید مردم را از لحاظ اخلاقی و معنوی باید تربیت کنی. از نظر اسلام، حکومتها نسبت به تربیت معنوی مردم بیتفاوت نیستند که بگویند خود مردم میدانند و هر کار که میخواهند بکنند، بکنند. همچنانکه پدر در یک خانواده نسبت به تربیت فرزندان خود بیتفاوت نیست که بگوید مثلاً هر کار خواستند بکنند، بکنند. پدر و مادر مسؤولیتهایی دارند که باید انجام دهند. حکومت هم در جامعه در زمینهی اخلاق و معنویت مردم و رشد فضیلتهای اخلاقی در آنها مسؤولیتهایی دارد. چهارمی هم رفاه و آبادی زندگی آنهاست. البته مسألهی علم و ترویج علم و تحقیق و اینها هم در داخل رفاه و تربیتهای اخلاقی و معنوی است. رفاه اجتماعی هم بدون علم و تربیت هیچ وقت به وجود نیامده است. این چهار چیز از جملهی چیزهایی است که حکومت باید به عنوان مطالبات حقیقی مردم به آنها بدهد. یکی از پیامها این است که مردم بدانند از حکومت چه باید بخواهند؛ حقِّ حقیقی و مطالبهی واقعی آنها از حکومت چیست. 1 ) نامه 53 : عهد نامه مكتوب آن حضرت است براى مالك اشتر نخعى- رحمه اللّه- زمانى كه او را به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمود و اين برنامه به وقتى بود كه كار حاكم مصر محمد بن ابو بكر در آشفتگى قرار داشت. اين عهد نامه طولانىترين عهد نامه و از جهت در برداشتن خوبيها جامعترين آنهاست بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَامْلِكْ هَوَاكَ وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَتْ وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاكَ بِهِمْ وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ إِيَّاكَ وَ مُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّارٍ وَ يُهِينُ كُلَّ مُخْتَالٍ أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلَاءِ وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ وَ لْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اللَّهُ يَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللَّهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِكَ أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْرٍ وَ تَغَابَ عَنْ كُلِّ مَا لَا يَضِحُ لَكَ وَ لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاعٍ فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً يُضْعِفُكَ عَنِ الْأُمُورِ وَ لَا حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَكَ مَعُونَةً وَ أَحْنَى عَلَيْكَ عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَيْرِكَ إِلْفاً فَاتَّخِذْ أُولَئِكَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِكَ وَ حَفَلَاتِكَ ثُمَّ لْيَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَكَ وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِيمَا يَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِيَائِهِ وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلَّا يُطْرُوكَ وَ لَا يَبْجَحُوكَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ وَ لَا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِيءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ تَزْهِيداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِي الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِيباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَى الْإِسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ كُلًّا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذَلِكَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِكَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَباً طَوِيلًا وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَيْءٍ مِنْ مَاضِي تِلْكَ السُّنَنِ فَيَكُونَ الْأَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَيْكَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَةَ الْحُكَمَاءِ فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلَادِكَ وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لَا يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ وَ لَا غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ فَمِنْهَا جُنُودُ اللَّهِ وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَ مِنْهَا عُمَّالُ الْإِنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ كُلٌّ قَدْ سَمَّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي كِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ( صلى الله عليه وآله ) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلَّا بِمَا يُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلَّا بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْكُتَّابِ لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ يُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الْأُمُورِ وَ عَوَامِّهَا وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلَّا بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ مَا لَا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالِاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِكَ وَ أَنْقَاهُمْ جَيْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ يَنْبُو عَلَى الْأَقْوِيَاءِ وَ مِمَّنْ لَا يُثِيرُهُ الْعُنْفُ وَ لَا يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الْأَحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ وَ لْيَكُنْ آثَرُ رُءُوسِ جُنْدِكَ عِنْدَكَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِمَا يَسَعُهُمْ وَ يَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ و إِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ وَ لَا تَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ إِلَّا بِحِيطَتِهِمْ عَلَى وُلَاةِ الْأُمُورِ وَ قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَى غَيْرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلَائِهِ وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ صَغِيراً وَ لَا ضَعَةُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ عَظِيماً وَ ارْدُدْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا يُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ يَشْتَبِهُ عَلَيْكَ مِنَ الْأُمُورِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِقَوْمٍ أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ الْأَخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِي نَفْسِكَ مِمَّنْ لَا تَضِيقُ بِهِ الْأُمُورُ وَ لَا تُمَحِّكُهُ الْخُصُومُ وَ لَا يَتَمَادَى فِي الزَّلَّةِ وَ لَا يَحْصَرُ مِنَ الْفَيْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ وَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ وَ أَوْقَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَكَشُّفِ الْأُمُورِ وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُكْمِ مِمَّنْ لَا يَزْدَهِيهِ إِطْرَاءٌ وَ لَا يَسْتَمِيلُهُ إِغْرَاءٌ وَ أُولَئِكَ قَلِيلٌ ثُمَّ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ مَا لَا يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ مِنْ خَاصَّتِكَ لِيَأْمَنَ بِذَلِكَ اغْتِيَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَكَ فَانْظُرْ فِي ذَلِكَ نَظَراً بَلِيغاً فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الْأَرْزَاقَ فَإِنَّ ذَلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِمْ وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَكَ ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإِنَّ فِي صَلَاحِهِ وَ صَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلَّا بِهِمْ لِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلًا أَوْ عِلَّةً أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ وَ لَا يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلَادِكَ وَ تَزْيِينِ وِلَايَتِكَ مَعَ اسْتِجْلَابِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِمْ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ وَ إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَى الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِكَ خَيْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْأَخْلَاقِ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلَافٍ لَكَ بِحَضْرَةِ مَلَإٍ وَ لَا تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمِّالِكَ عَلَيْكَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْكَ فِيمَا يَأْخُذُ لَكَ وَ يُعْطِي مِنْكَ وَ لَا يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَكَ وَ لَا يَعْجِزُ عَنْ إِطْلَاقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ وَ لَا يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الْأُمُورِ فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَكُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ وَ لَكِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لَا يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا وَ مَهْمَا كَانَ فِي كُتَّابِكَ مِنْ عَيْبٍ فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَهُ ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً الْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِي بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ وَ سَهْلِكَ وَ جَبَلِكَ وَ حَيْثُ لَا يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لَا يَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْإِسْلَامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لَا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ فَلَا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالْإِعْذَارِ إِلَى اللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الْإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لَا حِيلَةَ لَهُ وَ لَا يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَى الْوُلَاةِ ثَقِيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللَّهُ عَلَى أَقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللَّهِ لَهُمْ وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَكَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِيَّ وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّيقَ وَ الْأَنَفَ يَبْسُطِ اللَّهُ عَلَيْكَ بِذَلِكَ أَكْنَافَ رَحْمَتِهِ وَ يُوجِبْ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ وَ أَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً وَ امْنَعْ فِي إِجْمَالٍ وَ إِعْذَارٍ ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يَوْمَ وُرُودِهَا عَلَيْكَ بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَهُ فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْمٍ مَا فِيهِ وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الْأَقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ كَامِلًا غَيْرَ مَثْلُومٍ وَ لَا مَنْقُوصٍ بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً وَ أَمَّا بَعْدُ فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِيرُ وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لَا يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُكَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ فَفِيمَ احْتِجَابُكَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِيهِ أَوْ فِعْلٍ كَرِيمٍ تُسْدِيهِ أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِكَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِكَ مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ مِمَّا لَا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْكَ مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَةٍ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلَادِكَ وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ وَ لَا تَخِيسَنَّ بِعَهْدِكَ وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّكَ فَإِنَّهُ لَا يَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِيٌّ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِيماً يَسْكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ يَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ فَلَا إِدْغَالَ وَ لَا مُدَالَسَةَ وَ لَا خِدَاعَ فِيهِ وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ ضِيقُ أَمْرٍ لَزِمَكَ فِيهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَيْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَكَ عَلَى ضِيقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَيْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِيطَ بِكَ مِنَ اللَّهِ فِيهِ طِلْبَةٌ لَا تَسْتَقْبِلُ فِيهَا دُنْيَاكَ وَ لَا آخِرَتَكَ إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلَا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ وَ لَا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لِأَنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإٍ وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلَا تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ وَ إِيَّاكَ وَ الْإِعْجَابَ بِنَفْسِكَ وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُكَ مِنْهَا وَ حُبَّ الْإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَكُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ وَ إِيَّاكَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْقِعَهُ وَ إِيَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ وَ التَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْكَ لِغَيْرِكَ وَ عَمَّا قَلِيلٍ تَنْكَشِفُ عَنْكَ أَغْطِيَةُ الْأُمُورِ وَ يُنْتَصَفُ مِنْكَ لِلْمَظْلُومِ امْلِكْ حَمِيَّةَ أَنْفِكَ وَ سَوْرَةَ حَدِّكَ وَ سَطْوَةَ يَدِكَ وَ غَرْبَ لِسَانِكَ وَ احْتَرِسْ مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِكَفِّ الْبَادِرَةِ وَ تَأْخِيرِ السَّطْوَةِ حَتَّى يَسْكُنَ غَضَبُكَ فَتَمْلِكَ الِاخْتِيَارَ وَ لَنْ تَحْكُمَ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى تُكْثِرَ هُمُومَكَ بِذِكْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّكَ وَ الْوَاجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَذَكَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَكَ مِنْ حُكُومَةٍ عَادِلَةٍ أَوْ سُنَّةٍ فَاضِلَةٍ أَوْ أَثَرٍ عَنْ نَبِيِّنَا ( صلى الله عليه وآله ) أَوْ فَرِيضَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَتَقْتَدِيَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِيهَا وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِكَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكَ فِي عَهْدِي هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْكَ لِكَيْلَا تَكُونَ لَكَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِكَ إِلَى هَوَاهَا وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ كُلِّ رَغْبَةٍ أَنْ يُوَفِّقَنِي وَ إِيَّاكَ لِمَا فِيهِ رِضَاهُ مِنَ الْإِقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِي الْعِبَادِ وَ جَمِيلِ الْأَثَرِ فِي الْبِلَادِ وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ وَ تَضْعِيفِ الْكَرَامَةِ وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ السَّلَامُ . ترجمه : اين فرمانى است كه بنده خدا امير المؤمنين در پيمانش به مالك بن حارث اشتر زمانى كه او را به فرمانروايى مصر برگزيد دستور داد، تا مالياتهاى آن را جمع كند، و با دشمنش جهاد نمايد، و به اصلاح اهلش برخيزد، و شهرهايش را آباد سازد. او را فرمان مىدهد به تقواى الهى، و مقدم داشتن طاعت خدا، و پيروى آنچه را كه خداوند در كتابش از واجبات و سنّتهاى خود امر فرموده، كه كسى جز به پيروى آنها خوشبخت نمىشود، و جز به انكار و ضايع نمودن آنها بدبخت نمىگردد، و ديگر آنكه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش يارى كند، زيرا خداوند يارى يارى كننده خود، و عزّت آن كس را كه او را عزيز بدارد ضامن شده. او را دستور مىدهد كه نفس را به وقت خواستههاى نابجا درهم شكند، و آن را به هنگام سركشىها باز دارد، كه نفس امر كننده به بدى است مگر خداوند رحم نمايد. اى مالك، آگاه باش كه تو را به شهرهايى روانه كردم كه پيش از تو فرمانروايانى در آن به عدالت و ستم حكومت كردند، و مردم به وضع تو به همان صورت مىنگرند كه توبه حاكمان پيش از خود مىنگريستهاى، و همان را در حق تو مىگويند كه تو در باره حاكمان گذشته مصر مىگفتهاى، شايستگان را به ذكر خيرى كه خداوند بر زبان بندگانش جارى مىكند مىتوان شناخت. پس بايد محبوبترين اندوختهها در نزد تو عمل صالح باشد. بنا بر اين بر هواهايت مسلط باش، نسبت به خود از آنچه بر تو حلال نيست بخل بورز، زيرا بخل به خود انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب يا منفور انسان است. مهربانى و محبت و لطف به رعيت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعيت همچون حيوان درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت دانى، كه رعيت بر دو گروهند: يا برادر دينى تواند، يا انسانهايى مانند تو، كه خطاهايى از آنان سر مىزند، علل گناهى بر آنان عارض مىشود، و گناهانى از آنان به عمد يا اشتباه بروز مىكند، پس همان گونه كه علاقه دارى خداوند بخشش و چشم پوشى را به تو عنايت نمايد رعيت را مورد عفو و چشم پوشى قرار بده، چرا كه تو از نظر قدرت برتر از آنانى، و آن كه بر تو ولايت دارد بالاتر از تو مىباشد، و خداوند برتر از آن كسى كه تو را والى مصر نموده، خداوند كفايت امور رعيّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمايش قرار داده. خود را در موقف جنگ با خدا قرار مده، كه تو را تحمّل كيفر او نيست، و از عفو و رحمتش بىنياز نمىباشى. از گذشتى كه از مردم كردهاى پشيمان مشو، و بر كيفرى كه دادهاى شاد مباش، و به خشمى كه راه بيرون رفتن از آن وجود دارد شتاب مكن، و فرياد مزن كه من بر شما گماردهام، فرمان مىدهم بايد اطاعت شوم، كه اين وضع موجب فساد دل، و كاهش و ضعف دين، و باعث نزديك شدن زوال قدرت است. هرگاه حكومت براى تو خود بزرگ بينى و كبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند كه فوق توست و قدرتى كه بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانايى نيست نظر كن، كه اين نظر كبر و غرورت را مىنشاند، و تندى و شدت را از تو باز مىدارد، و عقل از دست رفته را به تو باز مىگرداند. از برابر داشتن خود با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند بر حذر باش، كه حضرت او هر گردنكشى را خوار، و هر متكبرى را بىارزش و پست مىكند. خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و كسانى از رعيتت كه به او علاقه دارى انصاف ده، كه اگر انصاف ندهى ستم كردهاى، و هر كه به بندگان خدا ستم كند خداوند به جاى بندگان ستمديده خصم او مىباشد، و هر كه خداوند خصم او باشد عذرش را باطل كند، و شخص ستمكار محارب با خداست تا وقتى كه از ستم دست بردارد و توبه كند. چيزى در تغيير نعمت خدا، و سرعت دادن به عقوبت او قوىتر از ستمكارى نيست، كه خداوند شنواى دعاى ستمديدگان، و در كمين ستمكاران است. بايد محبوبترين امور نزد تو ميانهترينش در حق، و همگانىترينش در عدالت، و جامعترينش در خشنودى رعيت باشد، چرا كه خشم عموم خشنودى خواص را بىنتيجه مىكند، و خشم خواص در برابر خشنودى عموم بىاثر است. و به وقت آسانى و رفاه احدى از رعيّت بر والى پر خرجتر، و زمان مشكلات كم يارى تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش كم سپاستر، و وقت منع از عطا دير عذر پذيرتر، و در حوادث روزگار بىصبرتر از خواص نيست. همانا ستون دين، و جمعيّت مسلمانان، و مهيا شدگان براى جنگ با دشمن توده مردمند، پس بايد توجه و ميل تو به آنان باشد. بايد دورترين رعيّت تو از حريم تو، و در شدّت كينه تو نسبت به او كسى باشد كه در حق مردم عيب جوتر است، زيرا در مردم عيوبى هست كه والى در پوشاندن آن عيوب از همه كس سزاوارتر است، پس در رابطه با عيوبى كه از مردم بر تو پنهان است كنجكاوى مكن، چرا كه فقط در آنچه از عيوب مردم نزد تو معلوم است وظيفه اصلاح دارى، و نسبت به آنچه از عيوب رعيّت بر تو پنهان است خداوند داورى مىكند. پس تا مىتوانى عيوب مردم را بپوشان، تا خداوند عيوب تو را كه علاقه دارى از مردم پوشيده بماند. پرده پوشى كند. گره هر كينهاى كه از مردم به دل دارى بگشاى، و رشته هر انتقامى را قطع كن، و در هر چه از ديگران برايت ثابت نشده خود را به غفلت زن، در باور كردن گفتار سخن چينان شتاب مكن، زيرا سخن چين خائن است گرچه خود را شبيه خير خواهان نشان دهد. مشاوران در امور خود بخيل را وارد مشورت مكن كه تو را از بخشش مانع گردد، و از تهيدستى مىترساند، و همچنين با بزدل و ترسو كه تو را در اجراى برنامههايت سست مىنمايد، و نه با طمع كار كه حرص بر اندوختن و ستمگرى را در نظرت مىآرايد، همانا بخل و ترس و حرص سرشتهايى جداى از هماند كه جمع كننده آنها در انسان سوء ظن به خداوند است وزيران بدترين وزراى تو وزيرى است كه پيش از تو وزير اشرار بوده، و در گناهانشان شركت داشته، چنين كسى نبايد از محرمان تو باشد، كه اينان ياران اهل گناه، و برادران اهل ستماند، البته در حالى كه قدرت دارى جانشينى بهتر از آنان بيابى كه در كشور دارى مانند آنان داراى رأى و كار دانى است، و بار سنگين گناهان آنان هم بر او نيست، از كسانى كه اهل ستم را در ستمكارى و گناهكاران را در گناهشان يارى نكرده است. هزينه اينان بر تو سبكتر، و همكاريشان بهتر، و نسبت به تو در طريق عطوفت مايلتر، و الفتشان با بيگانه كمتر است. اينان را از خاصان خود در خلوتها و مجالس خويش قرار ده. و نيز بايد از وزرايت برگزيدهترينشان نزد تو وزيرى باشد كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر بگويد، و نسبت به آنچه كه خداوند براى اوليائش خوش ندارد كمتر تو را يارى دهد، گرچه اين برنامه بر عليه ميل تو به هر جا كه خواهد برسد. به اهل پاكدامنى و صدق بپيوند، و آنان را آنچنان تعليم ده كه تو را زياد تعريف نكنند، و بيهوده به كارى كه انجام ندادهاى تو را شاد ننمايند، كه تمجيد فراوان ايجاد كبر و نخوت كند، و به گردنكشى نزديك نمايد نيكوكار و بدكار نيكوكار و بدكار در برابرت يكسان نباشند، كه اين كار نيكوكار را در انجام كار نيك بىرغبت، و بدكار را در بدى ترغيب مىكند، هر كدام را نسبت به كارشان پاداش بخش. آگاه باش كه چيزى براى جلب خوشبينى حاكم بر رعيت بهتر از نيكى به آنان، و سبك كردن هزينه بر دوش ايشان، و اجبار نكردنشان به حقّى كه حاكم بر آنان ندارد نيست. به صورتى بايد رفتار كنى كه خوش گمانى بر رعيتت را در كمك همه جانبه به حاكم فراهم آرى، كه اين خوش گمانى رنجى طولانى را از تو بر مىدارد، و به خوش گمانى تو كسى شايستهتر است كه از تو احسان ديده، و به بد گمانيت كسى سزاوارتر است كه از جانب تو به او ناراحتى رسيده روشها روشى را كه بزرگان امت بر اساس آن رفتار كردهاند، و به سبب آن در ميان مردم الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پايه آن بوده از بين مبر، و روشى را كه به روشهاى گذشته ضرر مىزند به وجود نياور، كه پاداش و اجر براى كسى است كه روشهاى درست را بر پا كرده، و گناه از بين بردن آن روشها بر گردن توست با دانشمندان در استوار ساختن آنچه صلاح كار شهرهايت بر آن است، و برپا داشتن آنچه مردم پيش از اين به آن مستقيم شدهاند با دانشمندان و انديشمندان زياد گفتگو كن طبقات جامعه آگاه باش كه مردم مملكت گروههاى مختلفند كه هر گروه جز به گروه ديگر اصلاح نمىشود، و با داشتن گروهى از گروه ديگر بىنيازى نيست. اينان عبارتند از ارتش حق، و نويسندگان عمومى و خصوصى، و قاضيان عدل، و مأموران انصاف و مدارا، و اهل جزيه و ماليات از غير مسلمان و مسلمان، و تاجران و صنعتگران، و طبقه پايين از نيازمندان و افتادگان. خداوند سهم هر يك از اين طبقات را مقرر فرموده، و در كتابش يا سنّت پيامبرش صلّى اللّه عليه و آله عهدى محفوظ را بر حدّ و اندازه واجب آن نزد ما قرار داده است سپاهيان ارتش به اذن خداوند دژ مردم، و زينت حاكمان، و ارجمندى دين، و راههاى امنيتاند، كه مردم بدون آنان برپاى نمانند. سپس نظام ارتش جز با مالياتى كه خداوند براى آنان قرار داده استوار نگردد، مالياتى كه به وسيله آن در جنگ با دشمن توانا مىشوند، و براى اصلاح زندگى خود به آن تكيه مىنمايند، و مايه رفع نيازمنديهاى آنان است. سپس كار ارتش و ماليات دهندگان استوار نگردد جز با گروه سوم كه عبارتند از قضات و كارگزاران حكومت و منشيان حسابگر كه قراردادها را محكم مىكنند، و آنچه را به سود رعيّت است جمع مىنمايند، و در امور خصوصى و عمومى بر آنان اعتماد مىشود. و كار اينان نيز به سامان نشود جز با تاجران و صنعتگران كه آنچه براى مردم سودمند است فراهم مىآورند، و بازارها را به آن برپا مىدارند، و به كارهايى كه به نفع مردم است دست مىزنند، كارهايى كه از غير ايشان ساخته نيست. سپس جمع نيازمند و از كار افتاده است كه احسان و يارى ايشان لازم است. و براى هر كدام از اين گروهها نزد خداوند گشايشى است، و براى هر يك از اين طبقات به مقدارى كه امور آنان را اصلاح نمايد بر عهده والى حقّى است، و والى از اداى آنچه خداوند بر عهده او قرار داده بر نيايد جز با كوشش و يارى خواستن از خداوند، و مهيّا نمودن خود بر به كار گيرى حق و استقامت بر آن، چه اينكه بر او آسان باشد يا سخت. آن كه پيش تو نسبت به خداوند و پيامبر و پيشوايت خير خواهتر و پاك دامنتر و بردبارتر است او را به فرماندهى ارتشت انتخاب كن، از آنان كه دير به خشم آيند، و پوزش پذيرترند، و به ناتوانان مهربان، و در برابر زورمندان گردن فرازند، و از آنان كه خشونت او را برنينگيزد، و ناتوانى وى را بر جاى ننشاند. با صاحبان مكارم و شرافت، و خانوادههاى شايسته و داراى سوابق نيكو پيوند برقرار كن، پس از آن با دلاور مردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز، زيرا اينان جامع بزرگوارى، و شاخههايى از خوبى و احسانند. سپس از آنان چنان دلجويى كن كه پدر و مادر از فرزندشان دلجويى مىنمايند، و نبايد چيزى كه آنان را به وسيله آن نيرومند مىسازى در ديدهات بزرگ آيد، و لطفى كه نسبت به ايشان متعهد شدهاى كوچك شمارى گر چه كوچك باشد، زيرا لطف تو آنان را نسبت به تو خير خواه و خوش گمان مىنمايد. از بررسى امور ناچيز آنان به اميد بررسى كارهاى بزرگشان چشم مپوش، كه نيكى اندك تو جايى دارد كه از آن بهرهمند مىگردند، و براى احسان بزرگ تو نيز موقفى است كه از آن بىنياز نيستند. و بايد برگزيدهترين سران سپاهت نزد تو كسى باشد كه در كمك به سپاهيان مواسات را رعايت نمايد، و از توانگرى خود به آنان احسان كند به اندازهاى كه بتواند سپاهيان و خانوادههاى آنان را كه از خود به جاى نهادهاند اداره نمايد، تا انديشه آنان در جنگ با دشمن يك انديشه باشد، چرا كه عنايت تو نسبت به آنان دلهايشان را متوجه تو مىگرداند. برترين چيزى كه موجب چشم روشنى زمامداران مىشود برقرارى عدالت در شهرها، و ظهور دوستى و محبت رعيت است. و دوستى رعيت آشكار نشود مگر به سلامت دل آنان، و خير خواهى ايشان درست و راست نگردد جز آنكه زمامداران خود را حمايت نمايند، و حكومت حاكمان را بر خود سنگين نشمارند، و توقع به پايان رسيدن زمان حكومتشان را نداشته باشند. پس آرزوهاى رعيّت را بر آور، و نيكو ستودن آنان را پيوسته دار، و رنج و زحمت و كوشش و ابتلاى صاحبان فعاليت را در نظر داشته باش، چه اينكه بسيار ياد كردن كارهاى خوب دلير را به هيجان آورده، و ترسو را به كوش وامىدارد ان شاء اللّه. سپس كوشش هر يك از آنان را به دقّت بشناس، و زحمت كسى را به ديگرى نسبت مده، و در اجر و مزدش به اندازه رنجى كه برده كوتاهى مكن، و مقام كسى باعث نشود كه كوشش اندكش را بزرگ شمارى، و معمولى بودن شخص علت نگردد كه كار بزرگش را اندك دانى رجوع به كتاب و سنّت جايى كه كارها بر تو مشكل شود و در امورى كه برايت شبهه حاصل گردد حلّ آن را به خدا و پيامبرش ارجاع ده، كه خداوند به مردمى كه هدايتشان را علاقه داشته فرموده: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا و پيامبر و اولى الامر از خودتان را اطاعت كنيد، و اگر در برنامهاى اختلاف كرديد حكمش را به خدا و رسول باز گردانيد». باز گردان به خدا قبول آيات محكم او، و ارجاع به رسول پذيرفتن سنّت اوست كه جمع كننده همگان بر يك رأى است و پراكنده نيست قاضيان براى قضاوت بين مردم برترين شخص نزد خودت را انتخاب كن، كسى كه امور قضاوت او را دچار تنگنا نكند، و بر خورد مدعيان پرونده وى را گرفتار لجبازى ننمايد، و در خطا پافشارى نورزد، و هنگام شناخت حق از باز گشت به آن درنماند، و درونش به طمع ميل نكند، و در رسيدن به حقيقت مقصود به اندك فهم اكتفا ننمايد، و درنگش در شبهات از همه بيشتر باشد، و دلايل را بيش از همه به كار گيرد، و از رفت و آمد نزاع كنندگان كمتر ملول شود، و در كشف امور از همه شكيباتر، و در وقت روشن شدن حكم از همه قاطع تر باشد، كسى كه ستايش مردم او را دچار خود بينى نكند، و تمجيد و تعريف او را به تعريف كننده مايل ننمايد، كه آراستگان به اين صفات در جامعه اندكند. قضاوت قاضى را هر چه بيشتر بررسى كن، و در پرداخت مال به او گشاده دست باش آن مقدار كه نيازش را بر طرف كند، و احتياجش به مردم كم شود، و آنچنان مقامش را نزد خود بالا بر كه از نزديكانت احدى در نفوذ به او طمع ننمايد، تا از ضايع شدنش به توسط مردم نزد تو در امان بماند. در زمينه انتخاب قاضى از هر جهت دقت كن دقّتى بليغ و رسا، كه اين دين اسير دست اشرار بود، در آن به هوا و هوس عمل مىكردند، و وسيله دنيا طلبى آنان بود رسيدگى به كار كارگزاران سپس در امور كارگزاران حكومتت دقت كن و آنان را پس از آزمايش به كار گير، از راه هوا و هوس و خود رأيى آنان را به كار گردانى مگمار، زيرا هوا و هوس و خود رأيى جامع همه شعبههاى ستم و خيانت است. از عمّال حكومت كسانى را انتخاب كن كه اهل تجربه و حياءاند، و از خانوادههاى شايسته و در اسلام پيش قدم ترند، چرا كه اخلاق آنان كريمانهتر، و خانواده ايشان سالمتر، و مردمى كم طمعتر، و در ارزيابى عواقب امور دقيقترند. سپس جيره آنان را فراوان ده، زيرا اين برنامه براى آنان در اصلاح وجودشان قوّت است، و از خيانت در آنچه زير دست آنان مىباشد بىنياز كننده است، و اگر از فرمانت سر بر تابند و يا در امانت خيانت كنند بر آنان حجّت است. به كارهايشان رسيدگى كن، و جاسوسانى از اهل راستى و وفا بر آنان بگمار، زيرا بازرسى پنهانى تو از كارهاى آنان سبب امانت دارى ايشان و مداراى با رعيّت است. از ياران و ياوران بر حذر باش، اگر يكى از آنان دست به خيانت دراز كند و مأموران مخفى تو بالاتفاق خيانتش را گزارش نمايند اكتفاى به همين گزارش تو را بس باشد، و او را به جرم خيانت كيفر بدنى بده، و وى را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت كن، و سپس او را به مرحله ذلّت و خوارى به نشان، و داغ خيانت را بر او بگذار، و گردن بند عار و بد نامى را به گردنش بينداز ماليات در مسأله ماليات به صورتى كه اصلاح ماليات دهندگان در آن است رسيدگى كن، چه اينكه صلاح و بهبودى ماليات و ماليات دهندگان صلاح ديگران است، و براى ديگران آسايش جز با بهبودى آنان وجود ندارد چرا كه تمام مردم جيره خوار ماليات و پرداخت كنندگان آن هستند. بايد انديشهات در آبادى زمين از تدبيرت در جمعآورى ماليات بيشتر باشد، زيرا ماليات جز با آباد كردن زمين به دست نمىآيد، و هر كس بخواهد منهاى آباد نمودن ماليات بگيرد شهرها را خراب كرده، و بندگان خدا را به هلاكت انداخته، و حكومتش جز اندك زمانى نماند. اگر ماليات دهندگان از سنگينى ماليات، يا بر خورد به آفات، يا خشك شدن چشمهها، يا كمى باران، يا تغيير زمين بر اثر آب گرفتگى، يا بى آبى شكايت كنند ماليات را به اندازهاى كه اوضاع آنان بهبود يابد تخفيف ده، و اين تخفيف خرجى آنان بر تو سنگين نيايد، زيرا تخفيف تو ذخيرهاى است كه با آباد كردن شهرهاى تو و آرايش حكومتت به تو باز مىگردانند، علاوه ستايش مردم را به خود جلب نموده، و شادمان هستى كه سفره عدالت را در بين آنان گستردهاى، در حالى كه با قوت بخشيدن به آنان به وسيله ذخيرهاى كه در تخفيف ماليات نزد ايشان نهادهاى مىتوانى بر آنان اعتماد كنى، و با عدالت و مهربانيت كه آنان را به آن عادت دادهاى بر آنان مطمئن باشى، چه بسا گرفتاريهايى كه پيش آيد كه پس از نيكى به ماليات دهندگان اگر حلّ آن را به آنان واگذارى با طيب خاطر بپذيرند، چه اينكه بر مملكت آباد آنچه را بار كنى تحمّل كشيدنش را دارد، و علّت خرابى زمين بىچيزى و تنگدستى اهل آن زمين است، و فقر و ندارى آنان ناشى از زراندوزى واليان، و بدگمانى آنان به بقاء حكومت، و كم بهره گيرى آنان از عبرتها و پندهاست كاتبان سپس در حال نويسندگان و منشيان حكومت دقّت كن، و امورت را به بهترين آنها بسپار، نامههايت را كه در بر دارنده امور محرمانه است به آنان كه در تمام خوبيهاى اخلاق از ديگران جامع ترند بسپار، كسى كه پست و مقام او را مست نكند و منزلتش باعث جرأت او در مخالفت با تو در جمع حاضران نگردد، و غفلتش سبب كوتاهى در رساندن نامههاى كار گزارانت به تو، و گرفتن جوابهاى صحيح آن نامهها از تو نشود، و در آنچه براى تو مىستاند و يا از جانب تو مىدهد فروگذارى ننمايد، و پيمان و قراردادى كه براى تو مىبندد سست نبندد، و از به هم زدن قراردادى كه به زيان تو منعقد شده ناتوان نماند، به مرتبه و اندازهاش جاهل نباشد تا در امور به اندازه مقام خود وارد گردد، كه جاهل به مقام خويش به مقام ديگران جاهلتر است. انتخاب منشيان به فراست و اعتماد و خوش گمانى خودت نباشد، چرا كه مردان براى جلب نظر حاكمان خود را به ظاهر سازى و خوش خدمتى مىشناسانند، در حالى كه پشت پرده اين ظاهر سازى خبرى از خير خواهى و امانت دارى نيست، بلكه آنان را به كارهايى كه براى نيكان پيش از تو انجام دادهاند امتحان كن، پس به آن شخص روى آر كه در ميان مردم اثرش نيكوتر، و در امانت دارى معروفتر است، كه اين برنامه نشانه خيرخواهى تو براى خدا و براى كسى است كه عهده دار كار اويى. براى هر كارى از كارهايت رئيسى از منشيان قرار ده، كه بزرگى امور او را عاجز نكند، و كثرت كارها پريشانش نسازد. چنانچه در منشيانت عيبى باشد و تو از آن بىخبر بمانى مسئول آن هستى تاجران و صنعتگران در باره تاجران و صنعتگران پذيراى سفارش باش، و نسبت به آنان سفارش به نيكى كن، بدون فرق بين آنان كه در يك جا مقيمند، و آنان كه با مال خود در رفت و آمدند، و آنان كه با هنر دست خود در پى كسب و سودند، چه اينكه اينان مايههاى منافع، و اسباب راحت جامعه، و جلب كننده سودها از مكانهاى دور دست، در بيابان و دريا، و زمين هموار و ناهموار منطقه حكومت تواند، از مناطقى كه مردم در آن جمع نمىشوند، و به رفت و آمد در آنها جرأت نمىكنند، اينان اهل سلامتاند كه از ضرر آنان بيمى نيست، و اهل صلح و مسالمتاند كه ترسى از بدى و آسيب آنان وجود ندارد. از آنان كه در منطقه حكومت تو به سر مىبرند و آنان كه در گوشه و كنار شهرهايت هستند كنجكاوى كن، ولى روشن باش كه با همه آنچه تذكر دادم در ميان ايشان گروهى تنگ نظر و بخيل به شكلى قبيح و زشت، و مردمى محتكر، و نرخ گذارانى به دلخواه در امر خريد و فروش وجود دارد، كه در اين وضع زيان جامعه و عيب و ننگ زمامداران است. پس از احتكار جلوگيرى كن كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن را منع فرمود. داد و ستد بايد آسان باشد، و بر موازين عدالت صورت گيرد، و به نرخى معامله شود كه به فروشنده و خريدار اجحاف نشود. هرگاه كسى پس از نهى تو دست به احتكار زد او را مجازات كن ولى در مجازاتش از زياده روى بپرهيز طبقه پايين جامعه خدا را خدا را در طبقه پايين اجتماع، از آنان كه راه چاره ندارند، و از كار افتادگان و نيازمندان و دچارشدگان به زيان و سختى و صاحبان امراضى كه از پا در آمدهاند، در ميان اينان كسانى هستند كه روى سؤال و اظهار حاجت دارند و كسانى كه عفت نفسشان مانع از سؤال است. بنا بر اين آنچه را كه خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز، نصيبى از بيت المال كه در اختيار توست، و سهمى از غلّات خالصه جات اسلامى را در هر منطقه براى آنان قرار ده، كه براى دورترين آنها همان سهمى است كه براى نزديكترين آنان است، در هر صورت رعايت حق هر يك از آنان از تو خواسته شده، پس نشاط و فرو رفتن در نعمت تو را از توجه به آنان باز ندارد، چه اينكه از بىتوجهى به امور كوچك آنان به بهانه پرداختن به كارهاى زياد و مهم معذور نيستى، از انديشهات در امور ايشان دريغ مكن، و رخ از آنان برمتاب، نسبت به امور نيازمندان و محتاجانى كه به تو دسترسى ندارند، از آنان كه ديدهها خوارشان مىشمارد، و مردم تحقيرشان مىكنند كنجكاوى كن، براى به عهده گرفتن امور اينان انسانى مورد اعتماد خود را كه خدا ترس و فروتن است مهيّا كن، تا وضع آنان را به تو خبر دهد. سپس با آنان به صورتى عمل كن كه به وقت لقاء حق عذرت پذيرفته شود، زيرا اينان در ميان رعيت از همه به دادگرى و انصاف نيازمندترند، و در اداى حق همگان بايد چنان باشى كه عذرت نزد خداوند قبول شود. به اوضاع يتيمان و سالخوردگان كه راه چارهاى ندارند، و خود را در معرض سؤال از مردم قرار ندادهاند رسيدگى كن. آنچه سفارش كردم بر حاكمان سنگين است، البته همه حق سنگين است، و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبك مىكند كه خواهان عاقبت به خيرى هستند، و خود را به صبر و استقامت واداشته، و به صدق آنچه خداوند به آن وعده داده اعتماد كردهاند ملاقات با نيازمندان از جانب خود وقتى را براى آنان كه به شخص تو نيازمندند قرار ده و در آن وقت وجود خود را براى آنان از هر كارى فارغ كن، و جلوست براى آنان در مجلس عمومى باشد، و براى خداوندى كه تو را آفريده تواضع كن، و لشگريان و ياران از پاسبانان و محافظان خود را از اين مجلس بركنار دار، تا سخنگوى نيازمندان بدون ترس و نگرانى و لكنت و ترديد با تو سخن بگويد، كه من بارها از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: «امتى به پاكى و قداست نرسد مگر اينكه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانى كلام بگيرد». آن گاه خشونت و درست حرف نزدن آنان را تحمل كن، تنگ خويى و غرور و خودپسندى نسبت به آنان را از خود دور كن تا خداوند جوانب رحمتش را بر تو بگشايد، و ثواب طاعتش را بر تو واجب كند. آنچه عطا مىكنى به خوشرويى عطا كن، و خوددارى از عطا را با مهربانى و عذر همراه نما. قسمتى از امور است كه بايد خودت به انجام آنها بر خيزى، از جمله پاسخ دادن به كارگزاران دولت آنجا كه منشيانت از پاسخ گويى ناتوانند. و نيز جواب دادن به حاجات و مطالب مردم در همان روزى كه حاجاتشان به تو مىرسد و پاسخش همكارانت را تنگدل و ناراحت مىكند. برنامه هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روز را كارى مخصوص به همان روز است. بهترين اوقات و با عظمتترين ساعات را براى خود در آنچه بين تو و خداوند است اختصاص ده، هر چند همه كارها در تمام اوقات براى خداست اگر نيّت صحيح باشد، و رعيّت از آن كارها روى آسايش ببيند توجه به واجبات الهى و بايد در خصوص آنچه به آن دينت را براى خدا خالص مىكنى اقامه واجبات باشد واجباتى كه مخصوص به خداوند است، روى اين ملاك از بدنت در شب و روز در اختيار خداوند قرار بده، و از آنچه موجب قرب تو به خداوند مىشود به نحو كامل و بدون كم و كاست انجام ده، گر چه هر گونه صدمه و فرسايشى به بدنت وارد آيد. چون با مردم به نماز جماعت بايستى نه چنان نماز بگزار كه مردم را رميده كنى نه به آن صورت كه نماز را ضايع نمايى، كه در ميان مردم هم بيمار وجود دارد و هم كسى كه حاجتى دارد و بايد به دنبال آن برود. من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگام سفرى كه مرا به يمن فرستاد پرسيدم: با مردم چگونه نماز بگزارم فرمود: «با آنان نمازى بخوان مانند نماز ناتوانترين آنان، و به مردم مؤمن مهربان باش» در ميان مردم اما بعد از اين، پنهان ماندنت را از رعيت طولانى مكن، كه در پرده ماندن حاكم شعبهاى است از تنگ خويى و كم اطلاعى به امور. و پنهان ماندن حاكم از رعيت حاكمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز مىدارد، بر اين اساس كار بزرگ پيش آنان كوچك و كار كوچك بزرگ جلوه مىكند، زيبا زشت گردد و زشت زيبا شود، و حق به باطل آميخته مىگردد. زمامدار انسانى است كه آنچه را مردم از او پوشيده دارند نخواهد دانست، و حق را هم نشانهاى نيست كه به وسيله آن انواع راستى از دروغ شناخته شود، و تو يكى از دو مردى: يا انسانى هستى كه وجودت به بخشيدن در راه خدا سخاوتمند است، پس نسبت به حق مردم واجبى كه بايد عطا كنى يا كار نيكى كه بايد ادا نمايى علّت روى نشان ندادنت به رعيت چيست يا انسانى هستى مبتلا به بخل، كه در اين صورت زود باشد كه مردم دست درخواستشان را از تو باز دارند آن گاه كه از عطا و بخششت نا اميد گردند. با اينكه بيشترين حاجات مردم از تو چيزى است كه برايت زحمت و رنجى ندارد، از قبيل شكايت از ستمى، يا درخواست انصاف در خريد و فروشى. سپس واليان را نزديكانى است كه آنان را خوى خود خواهى و دست درازى به مال مردم، و كمى انصاف در داد و ستد است، به جدا كردن اسباب و وسايل اين حالات ماده و ريشه آنان را قطع كن. به هيچ يك از اطرافيان و اقوام خود زمينى از اقطاع مسلمين واگذار مكن. نبايد در تو طمع ورزد كسى به گرفتن مزرعهاى كه در آبشخور آن به همسايه زيان رساند، يا كارى كه بايد با شركت به سامان رسد مشقّت كار مشترك را به همسايگان تحميل كند، در آن صورت سودش براى آن طمع كاران و عيب و زشتى آن در دنيا و آخرت بر عهده تو خواهد بود. حق را نسبت به هر كه لازم است از نزديك و دور رعايت كن، و در اين زمينه شكيبا و مزد خواه از خدا باش، گر چه اين برنامه به زيان نزديكان و خاصانت باشد، و در اين مورد نسبت آنچه بر تو گران است جوياى عاقبتش باش، كه سر انجام رعايت حق پسنديده و نيكوست. هرگاه رعيت گمان ستمى بر تو ببرد آشكارا عذرت را به آنان ارائه كن، و به اظهار عذر گمانهاى آنان را از خود بگردان، چرا كه اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه، و مهربانى و نرمى نسبت به رعيت است، و اين عذر خواهى تو را به خواستهات در واداشتن رعيت به حق مىرساند صلح از صلحى كه دشمنت به آن دعوت مىكند و خشنودى خدا در آن است روى مگردان، زيرا صلح موجب آسايش لشگريان، و آسودگى خاطر آنها، و امنيت شهرهاى توست. ولى پس از صلح به كلى از دشمن حذر كن، چه بسا كه دشمن براى غافلگير كردن تن به صلح دهد. در اين زمينه طريق احتياط گير، و به راه خوش گمانى قدم مگذار. اگر بين خود و دشمنت قراردادى بستى، يا از جانب خود به او لباس امان پوشاندى، به قراردادت وفا كن، و امان دادنت را به امانت رعايت نما، و خود را سپر تعهدات خود قرار ده، زيرا مردم بر چيزى از واجبات الهى چون بزرگ شمردن وفاى به پيمان- با همه هواهاى گوناگون و اختلاف آرايى كه دارند- اتفاق ندارند. مشركين هم علاوه بر مسلمين وفاى بر عهد را بر خود لازم مىدانستند، چرا كه عواقب زشت پيمان شكنى را آزموده بودند. پس در آنچه به عهده گرفتهاى خيانت نورز، و پيمان خود را مشكن، و دشمنت را گول مزن، كه بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخى نكند، خداوند عهد و پيمانش را امان قرار داده و رعايت آن را از باب رحمتش بر عهده همه بندگان گذاشته، عهد و پيمان حريم امنى است تا در استوارى آن بياسايند، و همگان به پناه آن روند. بنا بر اين در عهد و پيمان خيانت و فريب و مكر روا نيست. عهد و پيمانى برقرار مكن كه در آن راه تأويل و بهانه و توريه و فريب باز باشد، و پس از تأكيد و استوار نمودن عهد و پيمان گفتار توريه مانند و دو پهلو به كار مبر، و نبايد در تنگنا افتادنت به خاطر اينكه عهد و پيمان خدا براى تو الزام آور شده تو را به فسخ آن به طور نامشروع بكشاند، چرا كه صبر تو در تنگناى عهد و پيمان كه اميد گشايش و برترى عاقبتش را دارى بهتر است از خيانتى كه از مجازاتش ترسانى، و نيكوتر است از اينكه از جانب حق مورد بازخواست واقع گردى، به صورتى كه نتوانى در دنيا و آخرت از خداوند در خواست بخشش كنى پرهيز از خونريزى از ريختن خون به ناحق بر حذر باش، زيرا چيزى در نزديك ساختن انتقام حق، و عظمت مجازات، و از بين رفتن نعمت و پايان گرفتن زمان حكومت به مانند خون به ناحق ريختن نيست. خداوند در قيامت اول چيزى كه بين مردم حكم مىكند در رابطه با خونهايى است كه به ناحق ريختهاند. پس حكومت را به ريختن خون حرام تقويت مكن، كه ريختن خون حرام قدرت را به سستى كشاند، بلكه حكومت را ساقط نموده و به ديگرى انتقال دهد. براى تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذرى نيست، چرا كه كيفر قتل عمد كشتن قاتل است. و اگر دچار اشتباه شدى، و تازيانه يا شمشير يا دستت در كيفر دادن از حد بيرون رفت- چه اينكه در مشت زدن و بالاتر از آن بيم قتل است- مبادا نخوت حكومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد سفارشات گوناگون از خودپسندى و تكيه بر آنچه تو را آلوده به خود پسندى كند، و از علاقه به ستايش و تعريف مردم برحذر باش، زيرا اين حالات از مطمئنترين فرصتهاى شيطان در نظر اوست تا نيكى نيكوكاران را نابود كند. بپرهيز از اينكه احسانت را بر رعيّت منّت گذارى، يا كرده خود را بيش از آنچه هست بزرگ شمارى، يا به رعيّت وعدهاى دهى و خلاف آن را به جا آورى، چرا كه منّت موجب بطلان احسان، و كار را بيش از آنچه هست پنداشتن باعث از بين بردن نور حق در قلب، و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است، خداوند بزرگ فرموده: «اين باعث خشم بزرگ خداست كه بگوييد و انجام ندهيد». از عجله در كارهايى كه وقتش نرسيده، يا سهل انگارى در امورى كه انجامش ممكن شده، يا لجبازى در چيزى كه نامعلوم است، يا سستى در آنچه كه روشن است بر حذر باش. هر چيزى را در جاى خودش بگذار، و هر كارى را به موقع خودش انجام ده. از اينكه چيزى را به خود اختصاص دهى در حالى كه همه مردم در آن مساوى هستند بپرهيز، و از غفلت در آنچه كه توجه تو به آن ضرورى است و براى همگان معلوم است بر حذر باش، زيرا آنچه را به خود اختصاص دادهاى از تو به نفع ديگران مىگيرند، و در اندك زمانى پرده از روى كارهايت برداشته مىشود، و داد مظلوم را از تو بستانند. خشم و شدّت و غضب و سركشى و قدرت و تيزى زبانت را در اختيار گير، و از تمام اين امور به باز داشتن خود از شتاب در انتقام، و تأخير انداختن حمله و سطوت خود را حفظ كن، تا خشمت آرام گردد و عنان اختيارت را مالك شوى، و هرگز حاكم و مسلط بر خود نخواهى شد تا اينكه بسيار به ياد بازگشت به خداوند افتى. بر تو واجب است كه به ياد حكومتهاى عدل پيش از خود باشى، و نيز لازم است كه به روشهاى خوب، يا اثرى كه از پيامبرمان صلّى اللّه عليه و آله رسيده يا فريضهاى كه در كتاب خداوند است توجه نمايى، پس به آنچه كه ديدى ما بر اساس آن عمل كرديم اقتدا نمايى، و در دنبال كردن آنچه كه در اين عهد نامه برايت مقرر كردم و به وسيله آن حجت را بر تو تمام نمودم كوشش كنى، تا براى تو به هنگام شتاب نفس به سوى هوا و هوس بهانه و عذرى نباشد. جز خداى بزرگ هرگز احدى نگاهدارنده از بدى، و توفيق دهنده به خير و خوبى نيست، و از جمله چيزهايى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در وصايايش به من سفارش نمود ترغيب بر نماز و زكات و مهربانى بر غلامانتان بود، و من سفارش حضرت را پايان عهدى كه براى تو نوشتم قرار مىدهم، و كسى را حول و قوّتى جز به خداى بزرگ نيست قسمتى از اين پيمان كه پايان آن مىباشد من از خداوند با رحمت فراگيرش، و بزرگى قدرتش بر انجام هر گونه درخواست مسئلت مىنمايم من و تو را به آنچه رضاى او در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش، به همراه ثناى نيك در بين بندگانش، و آثار زيبا در شهرهايش، و تمام نعمت و فزونى كرامت توفيق دهد، و پايان زندگى من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد، همه ما به سوى او باز مىگرديم. و سلام و درود بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و بر اهل پاكيزه و پاكش باد. و السلام مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر - 1381/09/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : البته علاج فقر به شکل اصولی در هر جامعهای، از راه استقرار عدالت اجتماعی و نظام عادلانه در محیط جامعه است، تا کسانی که اهل دستاندازی به حقوق دیگرانند، نتوانند ثروتی را که حق همگان است، به سود خود مصادره کنند. این یک وظیفهی دولتی و حکومتی است؛ اما مردم هم به نوبهی خود وظیفهی سنگینی بر دوش دارند. اجرای برنامههای اجتماعی فقط در بلندمدت و میانمدت و بتدریج امکانپذیر است؛ اما نمیشود منتظر ماند تا برنامههای اجتماعی به ثمر برسد و شاهد محرومیت محرومان و فقر گرسنگان در جامعه بود. این وظیفهی خود مردم و همهی کسانی است که میتوانند در این راه تلاش کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر - 1381/09/15 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, فقر, فقرزدایی, مبارزه با فقر, اجرای عدالت, استقرار عدالت کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, فقر, فقرزدایی, مبارزه با فقر, اجرای عدالت, استقرار عدالت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : علاج فقر به شكل اصولی در هر جامعهای، از راه استقرار عدالت اجتماعی و نظام عادلانه در محیط جامعه است، مربوط به :پیام به دومین همایش سراسری جنبش دانشجویی - 1381/08/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : امروز سرآغاز فهرست بلند مسائل کشور مسألهی عدالت است. دانشجوی جوان اگر چه خود برخاسته از قشرهای مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی به چشم یک آرزوی بزرگ و بیبدیل مینگرد.این احساس و انگیزه در دانشجو پر ارج و مبارک است. و میتواند پایهی قضاوتها و برنامههای عملی او برای حال و آینده باشد. اگر عدالت - عدالت واقعی و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت - آرزو و آرمان و هدف برنامهریزیهاست، پس باید هر پدیدهی ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد . مربوط به :پیام به دومین همایش سراسری جنبش دانشجویی - 1381/08/06 عنوان فیش : دانشجو, محرومین, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : دانشجو, محرومین, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : دانشجوی جوان اگر چه خود برخاسته از قشرهای مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی به چشم یک آرزوی بزرگ و بیبدیل مینگرد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1381/06/30 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : خصوصیت دوم و شاخصهی دوم حکومت امیرالمؤمنین عدالت است؛ عدالت مطلق. یعنی هیچ مصلحت شخصی و هیچ سیاست مربوط به شخص خود را بر عدالت مقدم نمیکند. «أتأمرونی ان اطلب النصر بالجور لا والله»؛ من حاضر نیستم پیروزی را از راه ظلم به دست آورم. ببینید چقدر این تابلو، تابلو درخشانی است؛ چه پرچم بلندی است. به شما میگویند ممکن است در این میدان سیاست، در این میدان مسابقهی علمی، در این میدان انتخابات، در این میدان جنگ، پیروز شوید؛ اما متوقف به این است که این ظلم را انجام دهید. کدام را انتخاب میکنید؟ امیرالمؤمنین میگوید من این پیروزی را نمیخواهم. من شکست بخورم عیبی ندارد، اما ظلم نمیکنم. همهی این حرفهایی که راجع به امیرالمؤمنین دربارهی عدالت شنیدهاید، محورش همین عدالتطلبی مطلق امیرالمؤمنین است. عدالت برای همه و عدالت در همهی شؤون؛ یعنی عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی. این یکی دیگر از معیارهای حکومت امیرالمؤمنین است. تحمل ظلم را نمیکند؛ خودش هم به ظلم تسلیم نمیشود، ولو مصالحش از دست برود. یکی از ظلمهای بزرگ، تبعیض است؛ چه تبعیض در اجرای احکام، چه تبعیض در اجرای مقررات. اینها به هیچ وجه برای امیرالمؤمنین قابل قبول نیست. یک نفر از طرفداران پروپا قرص او که تبلیغاتچی بسیار ماهری است و دائما به نفع او تبلیغات حق میکند، مرتکب عمل خلافی میشود و امیرالمؤمنین حد الهی را بر او جاری میکند. طرفدار مذکور که چنین انتظاری ندارد، میگوید: یا امیرالمؤمنین! منی که این قدر طرفدار شمایم؟ منی که این قدر از شما دفاع میکنم؟ حضرت میفرماید: بله، حکم خداست. آن طرفداریای که از ما میکنی، انشاءالله قبول باشد، خیلی هم متشکر؛ اما حکم خدا این است. حد خدا را برایش جاری کرد؛ او هم گفت: خیلی خوب؛ حال که اینطور است، سراغ دربار معاویه میروم که قدر مرا میدانند! و رفت. مربوط به :بیانات در مراسم سیزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1381/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اصل عدالت اجتماعی، اجرای عدالت، در نظر گرفتن حق تودههای وسیع مردم و پرکردن فاصلهی طبقاتی، یکی از اصول اصلی نظام اسلامی است. مبارزه با فساد اداری و فساد اقتصادی و سوءاستفاده از امکاناتی که قدرت در اختیار افراد میگذارد - چه سوءاستفادهی مالی و چه سوءاستفادهی سیاسی - از اصول انقلاب است و باید رعایت شود. خدمت به مردم، از اصول انقلاب است. حفظ استقلال کشور در همهی زمینهها و جلوگیری از نفوذ و رخنهی دشمنان، جزو اصول تغییرناپذیر انقلاب است. اصول و خطوط اصلی انقلاب قابل تغییر نیست. مظهر همهی اینها قانون اساسی مترقی ماست. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : نصیحت دوم من، مسألهی عدالتپروری است. ما برای اجرای عدالت آمدهایم. قشر محروم مردم، بلندگو و تریبون ندارند؛ اما قشر مرفه و زرمند و زورمند، هم از تریبونها بناحق استفاده میکنند؛ هم هرجا بخواهند، در بدنهها اعمال نفوذ میکنند و کارشان را پیش میبرند؛ ولی آن قشر محروم زمین میمانند. اهتمام اصلی دولت در همهی سیاستهای اجرایی و بخشی، باید رفع محرومیت به نفع ایجاد عدالت باشد. این باید اولین چیزی باشد که مورد نظر قرار میگیرد. با این کار، چقدر ما رفع محرومیت میکنیم و چقدر کشور را به عدالت نزدیک میکنیم. البته اینکه چه چیزهایی در رفع محرومیت بیشتر مؤثرند، شما آنها را خیلی خوب میدانید. اشتغال، مسکن، درمان، بیمه و موارد گوناگون دیگر، در کاهش و رفع محرومیت مؤثرند. مثلا اگر میخواهیم یک پروژهی صنعتی یا معدنی یا ارتباطاتی را اجرا کنیم، در درجهی اول باید ببینیم تأثیر آن در ایجاد عدالت اجتماعی چقدر است؛ بر این اساس کار کنیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش : قوه مجریه, عدالت, فقرزدایی, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت کلیدواژه(ها) : قوه مجریه, عدالت, فقرزدایی, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اهتمام اصلی دولت در همهی سیاستهای اجرایی و بخشی، باید رفع محرومیت به نفع ایجاد عدالت باشد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش : عدالت, اشرافیگری, اشرافیگری مسئولان, استقرار عدالت, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت کلیدواژه(ها) : عدالت, اشرافیگری, اشرافیگری مسئولان, استقرار عدالت, عدالت اجتماعی, اجرای عدالت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از جمله چیزهایى که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کند مىکند، نمود اشرافیگرى در مسوولان بالاى کشور است. مربوط به :پیام تشکر در پی حضور پرشور مردم در انتخابات ریاست جمهوری - 1380/03/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در پایان با اعتماد به فضل و رحمت الهی و امید به توجهات حضرت بقیةالله روحی فداه توفیق مسئولان را در عمل به آنچه موجب رضای او و صلاح ملت است، و توانائی و عزم آنان را در تأمین عدالت اجتماعی و نزدیک شدن به رفتار علوی، از خداوند عزوجل مسألت مینمایم. مربوط به :مصاحبه با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری - 1380/03/18 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در نظام جمهوری اسلامی، ریاست جمهوری شأن مهمی است. بازوی اجرایی نظام، دولت و رئیس جمهور است. مردم نشان دادهاند که هر کاری ممکن بوده و میتوانستهاند، برای نظام کردهاند؛ نظام هم باید هر کاری میتواند، برای مردم بکند. امیدواریم که انشاءالله دولت جدیدی که روی کار خواهد آمد، بتواند مردم و کشور را با طعم عدالت اجتماعی، بیشتر آشنا کند؛ چون امسال، سال «رفتار علوی» نام گرفته و امیدواریم در آخر سال از مردممان، خیلی شرمنده نباشیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در زندگی و شخصیت امیرالمؤمنین، واژه و مفهوم «عدالت» برجستگی خاصی دارد. بسیاری از خصوصیات در آن بزرگوار بود، اما یکی از برجستهترین این خصوصیات - که همیشه با نام آن بزرگوار همراه است - مسألهی عدالت است. مفاهیم گوناگونی که شعب مختلف عدالت دارد، در وجود امیرالمؤمنین درهمتنیده است. امیرالمؤمنین مظهر عدل الهی هم هست. عدل به آن معنایی که ما جزو اصول دین میدانیم، اقتضاء میکرد که خداوند متعال شخصیتی مثل امیرالمؤمنین را برای رهبری و هدایت مردم انتخاب کند؛ و این کار را خدای متعال کرد. وجود امیرالمؤمنین، شخصیت او، تربیت او، اوج مقام او، و بعد نصب او به خلافت، اینها مظهر عدل الهی است؛ اما در وجود خود او، عدالت به معنای انسانی آن هم به طور کامل متجلی است. عدالت انسانی در دو قلمرو فردی و اجتماعی، خود را نشان میدهد: عدالت یک انسان در قلمرو فردی او، و عدالت یک انسان در زمینهی حکومت و فرمانروایی او، که به آن عدالت اجتماعی میگوییم. هر دوی اینها در زندگی امیرالمؤمنین برجسته است. اینها را ما باید به قصد عمل کردن بدانیم؛ بخصوص کسانی که در جامعه مسؤولیتهایی بر دوش دارند و در قلمرو حکومت، صاحب شأنی هستند. در امیرالمؤمنین عدالت شخصی در حد اعلی بود؛ همان چیزی که از آن به تقوا تعبیر میکنیم. همین تقواست که در عمل سیاسی او، در عمل نظامی او، در تقسیم بیتالمال توسط او، در استفادهی او از بهرههای زندگی، در هزینه کردن بیتالمال مسلمین، در قضاوت او و در همهی شؤون او خودش را نشان میدهد. در واقع در هر انسانی، عدالت شخصی و نفسانی او، پشتوانهی عدالت جمعی و منطقهی تأثیر عدالت در زندگی اجتماعی است. نمیشود کسی در درون خود و در عمل شخصی خود تقوا نداشته باشد، دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادعا کند که میتواند در جامعه عدالت را اجرا کند. چنین چیزی ممکن نیست. هرکس که بخواهد در محیط زندگی مردم منشأ عدالت شود، اول باید در درون خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا - به همان معنایی که در ابتدای خطبه عرض کردم - یعنی مراقبت برای خطا نکردن. البته معنای این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد؛ خیر. بالاخره هر انسان غیر معصومی دچار خطا میشود؛ اما این مراقبت، یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیری میکند و به انسان قدرت میبخشد. انسانی که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگی شخصی خود دچار بیعدالتی و بیتقوایی است، نمیتواند در محیط جامعه منشأ عدالت اجتماعی باشد. این جاست که امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام درس همیشگی خودش را به همهی کسانی که در امور سیاسی جامعهی خود نقشی دارند، بیان کرده است: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛هر کس که خود را در معرض ریاست، امامت و پیشوایی جامعه میگذارد - در هر محدودهای - اول باید شروع به تأدیب و تربیت خود کند؛ بعد شروع به تربیت مردم کند. یعنی اول خودش را اصلاح کند، بعد به سراغ دیگران برود. میفرماید: «ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه»؛ اگر میخواهد دیگران را تربیت کند، باید با سیره و روش و رفتار خود تربیت کند؛ نه فقط با زبان خود. به زبان بسیار چیزها میشود گفت؛ اما آن چیزی که میتواند انسانها را به راه خدا هدایت کند، سیره و عمل کسی است که در محدودهای - چه در آفاق یک جامعه و، چه در محدودههای کوچکتر - او را به عنوان پیشوا و معلم و کسی که مردم بناست از او پیروی کنند، منصوب کنند. بعد میفرماید: «و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم». مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : و اما عدالت علی علیهالسلام در قلمرو جامعه؛ یعنی تأمین عدالت اجتماعی. در اینجا امیرالمؤمنین نسخهی کامل اسلام است. حکومت امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام یک حکومت صددرصد اسلامی است، نه 99 درصد یا 99/99 درصد؛ نه. صددرصد یک حکومت اسلامی است. تا آنجایی که به امیرالمؤمنین و دامنهی اختیار و قلمرو قدرت او ارتباط پیدا میکند، یک لحظه حرکت و تصمیم غیر اسلامی در او نیست؛ یعنی عدالت مطلق. البته در مناطق گوناگونی از حکومت امیرالمؤمنین کاملا ممکن بود و اتفاق هم افتاد، که کارهای غیر عادلانهای انجام گیرد؛ اما امیرالمؤمنین به عنوان یک فرد مسؤول، هرجا که با چنین چیزی مواجه شد، احساس تکلیف کرد. نامهها و هشدارها و خطبههای جانسوز و جنگهای امیرالمؤمنین، همه در راه اجرای این عدالت بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : عدالت باید واقعیت خودش را در جامعه نشان دهد؛ و این ممکن است؛ کمااینکه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بخشهایی از عدالت را که در دورهای اجرای آن در ایران جزو محالات شمرده میشد، محقق کرد. یک روز بود که در کشور ما امکان دستیابی به مراکز سیاسی برای کسانی که وابستهی به امریکا نبودند، قبل از آن وابستهی به انگلیس نبودند، وابستهی به قدرتهای فاسد نبودند، وابستهی به آن دربار فاسد نبودند، جزو محالات بود. مردم عادی کارهای نبودند. کسی به ذهنش هم خطور نمیکرد که بتواند بدون این آلودگیها و وابستگیها، در مجموعهی فلک سیاست و قدرت در این کشور تأثیری بگذارد؛ اما امروز همهی آحاد این کشور میبینند که اگر بخواهند و اگر شرایط لازم را در خودشان فراهم کنند، به بالاترین مقامات سیاسی این نظام نایل میشوند. یک روز بود که در این کشور عدالت اجتماعی برای کسی قابل تصور نبود؛ اما امروز بخشی از آن محقق شده است. پس ما میتوانیم. با همت مردم، میشود کارهای زیادی کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش :توجه پیشوایان جامعه به مقدم بودن تربیت خود بر تربیت دیگران کلیدواژه(ها) : تقوا, عدالت اجتماعی, تربیت اسلامی نوع(ها) : نهجالبلاغه متن فیش : در واقع در هر انسانی، عدالت شخصی و نفسانی او، پشتوانهی عدالت جمعی و منطقهی تأثیر عدالت در زندگی اجتماعی است. نمیشود کسی در درون خود و در عمل شخصیِ خود تقوا نداشته باشد، دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادّعا کند که میتواند در جامعه عدالت را اجرا کند. چنین چیزی ممکن نیست. هرکس که بخواهد در محیط زندگی مردم منشأ عدالت شود، اوّل باید در درونِ خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا - به همان معنایی که در ابتدای خطبه عرض کردم - یعنی مراقبت برای خطا نکردن. البته معنای این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد؛ خیر. بالاخره هر انسانِ غیر معصومی دچار خطا میشود؛ اما این مراقبت، یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیری میکند و به انسان قدرت میبخشد. انسانی که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگی شخصیِ خود دچار بیعدالتی و بیتقوایی است، نمیتواند در محیط جامعه منشأ عدالت اجتماعی باشد. این جاست که امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام درس همیشگی خودش را به همهی کسانی که در امور سیاسی جامعهی خود نقشی دارند، بیان کرده است:«من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ هر کس که خود را در معرض ریاست، امامت و پیشواییِ جامعه میگذارد - در هر محدودهای - اوّل باید شروع به تأدیب و تربیت خود کند؛ بعد شروع به تربیت مردم کند. یعنی اوّل خودش را اصلاح کند، بعد به سراغ دیگران برود. میفرماید: «ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه»؛اگر میخواهد دیگران را تربیت کند، باید با سیره و روش و رفتارِ خود تربیت کند؛ نه فقط با زبان خود. به زبان بسیار چیزها میشود گفت؛ اما آن چیزی که میتواند انسانها را به راه خدا هدایت کند، سیره و عمل کسی است که در محدودهای - چه در آفاق یک جامعه و، چه در محدودههای کوچکتر - او را به عنوان پیشوا و معلّم و کسی که مردم بناست از او پیروی کنند، منصوب کنند. بعد میفرماید: «و معلّم نفسه و مؤدّبها احقّ بالاجلال من معلّم النّاس و مؤدّبهم»؛(1) کسی که خود را تعلیم میدهد و تأدیب میکند، بیشتر مستحقِّ اجلال و تکریم است، از آن کسی که میخواهد دیگران را تأدیب کند، در حالی که خودش را تأدیب نکرده است. این، منطق و درس امیرالمؤمنین است. حکومت، فقط فرمانروایی نیست. حکومت، نفوذ در دلها و مقبولیت در ذهنهاست. کسی که در چنین موقعیتی قرار میگیرد یا خود را قرار میدهد، اوّل باید در درونِ خود به صورت دائمی مشغول تأدیب باشد؛ خود را هدایت کند، به خود تذکّر دهد و خود را موعظه نماید. 1 ) قصار 73 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ . ترجمه : و آن حضرت فرمود: آن كه خود را در مرتبه پيشوايى قرار مىدهد بايد پيش از مؤدب نمودن مردم به مؤدب نمودن خود اقدام كند، و پيش از آنكه ديگران را به گفتار ادب نمايد، بايد به كردارش مؤدب به آداب كند، و آن كه خود را بياموزد و ادب نمايد به تعظيم سزاوارتر است از كسى كه فقط ديگران را بياموزد و تأديب كند مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش : عدالت, تقوا, تقوای فردی, عدالتخواهی, اجرای عدالت, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت, تقوا, تقوای فردی, عدالتخواهی, اجرای عدالت, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در هر انسانى، عدالت شخصى و نفسانى او، پشتوانهى عدالت جمعى و منطقهى تاثیر عدالت در زندگى اجتماعى است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش : عدالت, عدالت اجتماعی, عدالت امیرالمومنین (علیه السلام) کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالت اجتماعی, عدالت امیرالمومنین (علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت على علیهالسلام در قلمرو جامعه؛ یعنى تامین عدالت اجتماعى. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : چرا با توجه به فرمایشهای شما در زمینهی عدالت اجتماعی و رفع تبعیض و فساد طبقاتی، مسؤولان کشوری این نکته را کمتر مد نظر قرار میدهند و حتی در زندگی شخصی خود هم به آن جامهی عمل نمیپوشانند، چه برسد در سطح کشور؟ برداشت من از مجموعهی مسؤولان عالیرتبهی کشور این نیست. برداشت من این است که آنها حقیقتا مایلند عدالت اجتماعی در جامعه اجرا شود. همچنان که بارها هم گفتهام - البته این نگاه عام و یک قاعده است؛ هر قاعدهای ممکن است استثناهایی هم داشته باشد - آنها میخواهند کار کنند؛ اما در تشخیص راههای کار، ممکن است نظرات، مختلف باشد. ارزیابی کار مسؤولان هم چنان که باید برای همهی مردم تبیین شده نیست. در هر سه قوه و در همهی بخشها، کارهای مثبت خوب، بسیار انجام گرفته است؛ کارهایی که حقیقتا به عدالت اجتماعی کمک میکند. البته اگر از من بپرسند که به این حد راضی هستید، یقینا جوابم منفی است و اصرارم بر این است که همهی وقت و تلاش و همت و امکانات مسؤولان در راه اجرای عدالت اجتماعی باشد، که یکی از بزرگترین هدفهای انقلاب و از آرزوهای بزرگ ملت ماست. باید به این سمت برویم. انشاءالله در این جهت، حرکت، تندتر و سریعتر هم خواهد شد. در این راه نباید توقف کرد. ما به هر حدی هم پیشرفت کرده باشیم، تا رسیدن به آرزوهای بزرگ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی فاصله وجود دارد؛ لذا باید تلاش ادامه پیدا کند. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : انقلاب نیامده بود که برای مردم ایران پاسخگویی کند. انقلاب، انقلاب خود مردم بود. مردم برای تحقق آرمانهایی انقلاب کردند. این آرمانها عبارت بود از ساختن یک ایران آباد و آزاد، داشتن مردم آگاه و برخوردار از عدالت اجتماعی، نجات از وابستگی و عقبماندگی علمی و استبداد و قهری که آن روز بر این مملکت حکمفرما بود. میپرسید ما چقدر به این اهداف رسیدهایم؛ من عرض میکنم که تحقق این اهداف، تدریجی است؛ چیزهایی است که باید برای آن تلاش و مجاهدت کرد و قدم به قدم پیش رفت. نظام اسلامی، یک نظام پیشساخته - مثل خانههای پیشساخته - نیست؛ نظامی است که باید آجر آجر و سنگ سنگ روی هم چید و آن را بالا برد. در اثنای این کار، طبیعی است که مشکلاتی پیش بیاید. این مفاهیمی هم که من گفتم - عدالت اجتماعی، آزادی، آگاهی، معنویت؛ که جزو مبانی این نظامند - مفاهیم ایستا و متحجری نیستند. اینها چیزهایی هستند که بر حسب پیشرفت و اقتضائات زمان، ممکن است مصادیقشان تغییر پیدا کند. در اثنای این کار بسیار پرتلاش و پرزحمت، بسیار طبیعی است که مشکلاتی پیش آید؛ چون به طور پیوسته و دائم بایستی مهندسی و معماری کرد و مراقب بود که هیچ نقطهای از این بنا برخلاف جهت صحیح ساخته نشود. البته ممکن است گاهی اختلاف نظر و کمبود مصالح و کمبود نیروی کار پیش بیاید و دشمن این بنا را به منجنیق ببندد و گوشهای از آن را ویران کند. گاهی ممکن است فلان بنا یا عمله، در گوشهی این بنا، کاری را نادرست انجام دهد، که باید رفت و آن را ترمیم کرد. گاهی ممکن است در کسانی که خودشان معمار و سازندهی بنا هستند، ضعفها و تنبلیهایی وجود داشته باشد. همهاش هم اینطور نیست که بگوییم ضعفها تحمیلی و از ناحیهی دیگران است. بنابراین در این راه، مشکلات فراوانی وجود دارد. کمبود مصالح، رفیق نیمهراه و آدمهای طماع و قدرتطلب، بخشی از این مشکلات است. ما باید این نظام را بسازیم و ذره ذره و قدم به قدم پیش برویم. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بنابراین ما پیشرفت زیادی کردهایم؛ منتها اگر از من بپرسید که آیا به این حد قانعم، پاسخ من این است: ابدا. ما هنوز راه زیادی داریم؛ هم به عدالت اجتماعییی که اسلام از ما خواسته است - و اسلام در این خصوص بسیار سختگیر است - هم به آن سطحی از آزادی که ملت ایران مستحق و شایسته آن است، هنوز نرسیدهایم. ما هنوز کار داریم؛ این راه، راهی طولانی است. اینکه من بارها به جوانها میگویم خودتان را آماده کنید، برای همین است. شما باید این راه را طی کنید. این راه هم راهی است که در هر کیلومترش تابلوی «توقف ممنوع» نصب شده است؛ لذا در این راه نباید توقف کرد. سربازان عدالت اجتماعی باید خستگیناپذیر باشند. کسانی که در این راههای طولانی و آرمانهای بزرگ حرکت میکنند، باید خستگی حس نکنند. یک ملت، اینگونه به سیادت و آقایی و آرمانهای خودش میرسد. هیچ ملتی با تنبلی به سیادت و سعادت نمیرسد. بزرگترین مصیبت برای یک ملت این است که بگوید چون ما نتوانستیم همهی هدفهای خود را تأمین کنیم، پس ولش! نخیر؛ بایستی هدفها را دنبال کرد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1379/09/12 عنوان فیش :وظیفه مسئولین ، ترجیح دادن رضایت عامهی مردم بر رضایت صاحبان ثروت و قدرت کلیدواژه(ها) : کارگزاران نظام, مردمسالاری دینی, عدالت اجتماعی نوع(ها) : نهجالبلاغه متن فیش : سوم [از وظایف مسئولین نسبت به مردم]: این هم یک نشانهی دیگر مردمسالاری است؛ «و لیکن احبّ الامور الیک اوسطها فی الحقّ و اعمها فی العدل و اجمعها لرضی الرعیّة»؛(1) دنبال کارهایی باش که از افراط و تفریط دور باشد و عدالت را در سطح وسیعتری شامل حال مردم کند؛ یعنی سطح تماسش با مردم و منافع آنها هرچه وسیعتر باشد و رضایت و خشنودی عامّه و تودههای مردم را بیشتر جلب کند. دنبال این نباش که رضایت گروههای خاص - یعنی صاحبان ثروت و قدرت - را به دست آوری. من و شما مخاطب این خطابیم. الان شما اگر وزیرید، اگر نمایندهاید، اگر از مسؤولان مربوط به نیروهای مسلّحید، اگر مربوط به رهبری هستید، اگر مربوط به قوّهی قضایّیه هستید، هرجا هستید، باید توجّه داشته باشید کاری که انجام میدهید، در جهت میل صاحبان ثروت و قدرت نباشد؛ که اینها در این فرمایش امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام به «خاصّة» تعبیر شده است. بعد میفرماید: «فانّ سخط العامة یجحف برضی الخاصة»؛ اگر دل صاحبان ثروت و قدرت را به دست آوردید و مردم را ناراضی کردید، نارضایتی مردم این گروههای خشنودشدهی خواص - یعنی صاحبان ثروت و قدرت - را مثل سیلابی خواهد برد. «و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامة»؛ اما اگر رعایت میل دل صاحبان ثروت و قدرت را نکردید، از شما ناراضی میشوند؛ بگذار ناراضی شوند. وقتی مردم از شما راضیاند و برای آنها کار کردید، بگذار اینها ناراضی باشند. «یغتفر»؛ این نارضایی بخشوده است. 1 ) نامه 53 : عهد نامه مكتوب آن حضرت است براى مالك اشتر نخعى- رحمه اللّه- زمانى كه او را به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمود و اين برنامه به وقتى بود كه كار حاكم مصر محمد بن ابو بكر در آشفتگى قرار داشت. اين عهد نامه طولانىترين عهد نامه و از جهت در برداشتن خوبيها جامعترين آنهاست بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَامْلِكْ هَوَاكَ وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَتْ وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاكَ بِهِمْ وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ إِيَّاكَ وَ مُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّارٍ وَ يُهِينُ كُلَّ مُخْتَالٍ أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلَاءِ وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ وَ لْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اللَّهُ يَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللَّهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِكَ أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْرٍ وَ تَغَابَ عَنْ كُلِّ مَا لَا يَضِحُ لَكَ وَ لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاعٍ فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً يُضْعِفُكَ عَنِ الْأُمُورِ وَ لَا حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَكَ مَعُونَةً وَ أَحْنَى عَلَيْكَ عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَيْرِكَ إِلْفاً فَاتَّخِذْ أُولَئِكَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِكَ وَ حَفَلَاتِكَ ثُمَّ لْيَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَكَ وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِيمَا يَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِيَائِهِ وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلَّا يُطْرُوكَ وَ لَا يَبْجَحُوكَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ وَ لَا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِيءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ تَزْهِيداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِي الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِيباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَى الْإِسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ كُلًّا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذَلِكَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِكَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَباً طَوِيلًا وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَيْءٍ مِنْ مَاضِي تِلْكَ السُّنَنِ فَيَكُونَ الْأَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَيْكَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَةَ الْحُكَمَاءِ فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلَادِكَ وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لَا يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ وَ لَا غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ فَمِنْهَا جُنُودُ اللَّهِ وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَ مِنْهَا عُمَّالُ الْإِنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ كُلٌّ قَدْ سَمَّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي كِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ( صلى الله عليه وآله ) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلَّا بِمَا يُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلَّا بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْكُتَّابِ لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ يُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الْأُمُورِ وَ عَوَامِّهَا وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلَّا بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ مَا لَا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالِاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِكَ وَ أَنْقَاهُمْ جَيْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ يَنْبُو عَلَى الْأَقْوِيَاءِ وَ مِمَّنْ لَا يُثِيرُهُ الْعُنْفُ وَ لَا يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الْأَحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ وَ لْيَكُنْ آثَرُ رُءُوسِ جُنْدِكَ عِنْدَكَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِمَا يَسَعُهُمْ وَ يَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ و إِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ وَ لَا تَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ إِلَّا بِحِيطَتِهِمْ عَلَى وُلَاةِ الْأُمُورِ وَ قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَى غَيْرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلَائِهِ وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ صَغِيراً وَ لَا ضَعَةُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ عَظِيماً وَ ارْدُدْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا يُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ يَشْتَبِهُ عَلَيْكَ مِنَ الْأُمُورِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِقَوْمٍ أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ الْأَخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِي نَفْسِكَ مِمَّنْ لَا تَضِيقُ بِهِ الْأُمُورُ وَ لَا تُمَحِّكُهُ الْخُصُومُ وَ لَا يَتَمَادَى فِي الزَّلَّةِ وَ لَا يَحْصَرُ مِنَ الْفَيْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ وَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ وَ أَوْقَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَكَشُّفِ الْأُمُورِ وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُكْمِ مِمَّنْ لَا يَزْدَهِيهِ إِطْرَاءٌ وَ لَا يَسْتَمِيلُهُ إِغْرَاءٌ وَ أُولَئِكَ قَلِيلٌ ثُمَّ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ مَا لَا يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ مِنْ خَاصَّتِكَ لِيَأْمَنَ بِذَلِكَ اغْتِيَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَكَ فَانْظُرْ فِي ذَلِكَ نَظَراً بَلِيغاً فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الْأَرْزَاقَ فَإِنَّ ذَلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِمْ وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَكَ ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإِنَّ فِي صَلَاحِهِ وَ صَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلَّا بِهِمْ لِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلًا أَوْ عِلَّةً أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ وَ لَا يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلَادِكَ وَ تَزْيِينِ وِلَايَتِكَ مَعَ اسْتِجْلَابِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِمْ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ وَ إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَى الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِكَ خَيْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْأَخْلَاقِ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلَافٍ لَكَ بِحَضْرَةِ مَلَإٍ وَ لَا تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمِّالِكَ عَلَيْكَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْكَ فِيمَا يَأْخُذُ لَكَ وَ يُعْطِي مِنْكَ وَ لَا يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَكَ وَ لَا يَعْجِزُ عَنْ إِطْلَاقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ وَ لَا يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الْأُمُورِ فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَكُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ وَ لَكِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لَا يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا وَ مَهْمَا كَانَ فِي كُتَّابِكَ مِنْ عَيْبٍ فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَهُ ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً الْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِي بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ وَ سَهْلِكَ وَ جَبَلِكَ وَ حَيْثُ لَا يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لَا يَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْإِسْلَامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لَا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ فَلَا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالْإِعْذَارِ إِلَى اللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الْإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لَا حِيلَةَ لَهُ وَ لَا يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَى الْوُلَاةِ ثَقِيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللَّهُ عَلَى أَقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللَّهِ لَهُمْ وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَكَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِيَّ وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّيقَ وَ الْأَنَفَ يَبْسُطِ اللَّهُ عَلَيْكَ بِذَلِكَ أَكْنَافَ رَحْمَتِهِ وَ يُوجِبْ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ وَ أَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً وَ امْنَعْ فِي إِجْمَالٍ وَ إِعْذَارٍ ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يَوْمَ وُرُودِهَا عَلَيْكَ بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَهُ فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْمٍ مَا فِيهِ وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الْأَقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ كَامِلًا غَيْرَ مَثْلُومٍ وَ لَا مَنْقُوصٍ بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً وَ أَمَّا بَعْدُ فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِيرُ وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لَا يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُكَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ فَفِيمَ احْتِجَابُكَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِيهِ أَوْ فِعْلٍ كَرِيمٍ تُسْدِيهِ أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِكَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِكَ مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ مِمَّا لَا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْكَ مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَةٍ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلَادِكَ وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ وَ لَا تَخِيسَنَّ بِعَهْدِكَ وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّكَ فَإِنَّهُ لَا يَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِيٌّ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِيماً يَسْكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ يَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ فَلَا إِدْغَالَ وَ لَا مُدَالَسَةَ وَ لَا خِدَاعَ فِيهِ وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ ضِيقُ أَمْرٍ لَزِمَكَ فِيهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَيْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَكَ عَلَى ضِيقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَيْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِيطَ بِكَ مِنَ اللَّهِ فِيهِ طِلْبَةٌ لَا تَسْتَقْبِلُ فِيهَا دُنْيَاكَ وَ لَا آخِرَتَكَ إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلَا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ وَ لَا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لِأَنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإٍ وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلَا تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ وَ إِيَّاكَ وَ الْإِعْجَابَ بِنَفْسِكَ وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُكَ مِنْهَا وَ حُبَّ الْإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَكُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ وَ إِيَّاكَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْقِعَهُ وَ إِيَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ وَ التَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْكَ لِغَيْرِكَ وَ عَمَّا قَلِيلٍ تَنْكَشِفُ عَنْكَ أَغْطِيَةُ الْأُمُورِ وَ يُنْتَصَفُ مِنْكَ لِلْمَظْلُومِ امْلِكْ حَمِيَّةَ أَنْفِكَ وَ سَوْرَةَ حَدِّكَ وَ سَطْوَةَ يَدِكَ وَ غَرْبَ لِسَانِكَ وَ احْتَرِسْ مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِكَفِّ الْبَادِرَةِ وَ تَأْخِيرِ السَّطْوَةِ حَتَّى يَسْكُنَ غَضَبُكَ فَتَمْلِكَ الِاخْتِيَارَ وَ لَنْ تَحْكُمَ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى تُكْثِرَ هُمُومَكَ بِذِكْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّكَ وَ الْوَاجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَذَكَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَكَ مِنْ حُكُومَةٍ عَادِلَةٍ أَوْ سُنَّةٍ فَاضِلَةٍ أَوْ أَثَرٍ عَنْ نَبِيِّنَا ( صلى الله عليه وآله ) أَوْ فَرِيضَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَتَقْتَدِيَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِيهَا وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِكَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكَ فِي عَهْدِي هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْكَ لِكَيْلَا تَكُونَ لَكَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِكَ إِلَى هَوَاهَا وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ كُلِّ رَغْبَةٍ أَنْ يُوَفِّقَنِي وَ إِيَّاكَ لِمَا فِيهِ رِضَاهُ مِنَ الْإِقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِي الْعِبَادِ وَ جَمِيلِ الْأَثَرِ فِي الْبِلَادِ وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ وَ تَضْعِيفِ الْكَرَامَةِ وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ السَّلَامُ . ترجمه : اين فرمانى است كه بنده خدا امير المؤمنين در پيمانش به مالك بن حارث اشتر زمانى كه او را به فرمانروايى مصر برگزيد دستور داد، تا مالياتهاى آن را جمع كند، و با دشمنش جهاد نمايد، و به اصلاح اهلش برخيزد، و شهرهايش را آباد سازد. او را فرمان مىدهد به تقواى الهى، و مقدم داشتن طاعت خدا، و پيروى آنچه را كه خداوند در كتابش از واجبات و سنّتهاى خود امر فرموده، كه كسى جز به پيروى آنها خوشبخت نمىشود، و جز به انكار و ضايع نمودن آنها بدبخت نمىگردد، و ديگر آنكه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش يارى كند، زيرا خداوند يارى يارى كننده خود، و عزّت آن كس را كه او را عزيز بدارد ضامن شده. او را دستور مىدهد كه نفس را به وقت خواستههاى نابجا درهم شكند، و آن را به هنگام سركشىها باز دارد، كه نفس امر كننده به بدى است مگر خداوند رحم نمايد. اى مالك، آگاه باش كه تو را به شهرهايى روانه كردم كه پيش از تو فرمانروايانى در آن به عدالت و ستم حكومت كردند، و مردم به وضع تو به همان صورت مىنگرند كه توبه حاكمان پيش از خود مىنگريستهاى، و همان را در حق تو مىگويند كه تو در باره حاكمان گذشته مصر مىگفتهاى، شايستگان را به ذكر خيرى كه خداوند بر زبان بندگانش جارى مىكند مىتوان شناخت. پس بايد محبوبترين اندوختهها در نزد تو عمل صالح باشد. بنا بر اين بر هواهايت مسلط باش، نسبت به خود از آنچه بر تو حلال نيست بخل بورز، زيرا بخل به خود انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب يا منفور انسان است. مهربانى و محبت و لطف به رعيت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعيت همچون حيوان درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت دانى، كه رعيت بر دو گروهند: يا برادر دينى تواند، يا انسانهايى مانند تو، كه خطاهايى از آنان سر مىزند، علل گناهى بر آنان عارض مىشود، و گناهانى از آنان به عمد يا اشتباه بروز مىكند، پس همان گونه كه علاقه دارى خداوند بخشش و چشم پوشى را به تو عنايت نمايد رعيت را مورد عفو و چشم پوشى قرار بده، چرا كه تو از نظر قدرت برتر از آنانى، و آن كه بر تو ولايت دارد بالاتر از تو مىباشد، و خداوند برتر از آن كسى كه تو را والى مصر نموده، خداوند كفايت امور رعيّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمايش قرار داده. خود را در موقف جنگ با خدا قرار مده، كه تو را تحمّل كيفر او نيست، و از عفو و رحمتش بىنياز نمىباشى. از گذشتى كه از مردم كردهاى پشيمان مشو، و بر كيفرى كه دادهاى شاد مباش، و به خشمى كه راه بيرون رفتن از آن وجود دارد شتاب مكن، و فرياد مزن كه من بر شما گماردهام، فرمان مىدهم بايد اطاعت شوم، كه اين وضع موجب فساد دل، و كاهش و ضعف دين، و باعث نزديك شدن زوال قدرت است. هرگاه حكومت براى تو خود بزرگ بينى و كبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند كه فوق توست و قدرتى كه بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانايى نيست نظر كن، كه اين نظر كبر و غرورت را مىنشاند، و تندى و شدت را از تو باز مىدارد، و عقل از دست رفته را به تو باز مىگرداند. از برابر داشتن خود با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند بر حذر باش، كه حضرت او هر گردنكشى را خوار، و هر متكبرى را بىارزش و پست مىكند. خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و كسانى از رعيتت كه به او علاقه دارى انصاف ده، كه اگر انصاف ندهى ستم كردهاى، و هر كه به بندگان خدا ستم كند خداوند به جاى بندگان ستمديده خصم او مىباشد، و هر كه خداوند خصم او باشد عذرش را باطل كند، و شخص ستمكار محارب با خداست تا وقتى كه از ستم دست بردارد و توبه كند. چيزى در تغيير نعمت خدا، و سرعت دادن به عقوبت او قوىتر از ستمكارى نيست، كه خداوند شنواى دعاى ستمديدگان، و در كمين ستمكاران است. بايد محبوبترين امور نزد تو ميانهترينش در حق، و همگانىترينش در عدالت، و جامعترينش در خشنودى رعيت باشد، چرا كه خشم عموم خشنودى خواص را بىنتيجه مىكند، و خشم خواص در برابر خشنودى عموم بىاثر است. و به وقت آسانى و رفاه احدى از رعيّت بر والى پر خرجتر، و زمان مشكلات كم يارى تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش كم سپاستر، و وقت منع از عطا دير عذر پذيرتر، و در حوادث روزگار بىصبرتر از خواص نيست. همانا ستون دين، و جمعيّت مسلمانان، و مهيا شدگان براى جنگ با دشمن توده مردمند، پس بايد توجه و ميل تو به آنان باشد. بايد دورترين رعيّت تو از حريم تو، و در شدّت كينه تو نسبت به او كسى باشد كه در حق مردم عيب جوتر است، زيرا در مردم عيوبى هست كه والى در پوشاندن آن عيوب از همه كس سزاوارتر است، پس در رابطه با عيوبى كه از مردم بر تو پنهان است كنجكاوى مكن، چرا كه فقط در آنچه از عيوب مردم نزد تو معلوم است وظيفه اصلاح دارى، و نسبت به آنچه از عيوب رعيّت بر تو پنهان است خداوند داورى مىكند. پس تا مىتوانى عيوب مردم را بپوشان، تا خداوند عيوب تو را كه علاقه دارى از مردم پوشيده بماند. پرده پوشى كند. گره هر كينهاى كه از مردم به دل دارى بگشاى، و رشته هر انتقامى را قطع كن، و در هر چه از ديگران برايت ثابت نشده خود را به غفلت زن، در باور كردن گفتار سخن چينان شتاب مكن، زيرا سخن چين خائن است گرچه خود را شبيه خير خواهان نشان دهد. مشاوران در امور خود بخيل را وارد مشورت مكن كه تو را از بخشش مانع گردد، و از تهيدستى مىترساند، و همچنين با بزدل و ترسو كه تو را در اجراى برنامههايت سست مىنمايد، و نه با طمع كار كه حرص بر اندوختن و ستمگرى را در نظرت مىآرايد، همانا بخل و ترس و حرص سرشتهايى جداى از هماند كه جمع كننده آنها در انسان سوء ظن به خداوند است وزيران بدترين وزراى تو وزيرى است كه پيش از تو وزير اشرار بوده، و در گناهانشان شركت داشته، چنين كسى نبايد از محرمان تو باشد، كه اينان ياران اهل گناه، و برادران اهل ستماند، البته در حالى كه قدرت دارى جانشينى بهتر از آنان بيابى كه در كشور دارى مانند آنان داراى رأى و كار دانى است، و بار سنگين گناهان آنان هم بر او نيست، از كسانى كه اهل ستم را در ستمكارى و گناهكاران را در گناهشان يارى نكرده است. هزينه اينان بر تو سبكتر، و همكاريشان بهتر، و نسبت به تو در طريق عطوفت مايلتر، و الفتشان با بيگانه كمتر است. اينان را از خاصان خود در خلوتها و مجالس خويش قرار ده. و نيز بايد از وزرايت برگزيدهترينشان نزد تو وزيرى باشد كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر بگويد، و نسبت به آنچه كه خداوند براى اوليائش خوش ندارد كمتر تو را يارى دهد، گرچه اين برنامه بر عليه ميل تو به هر جا كه خواهد برسد. به اهل پاكدامنى و صدق بپيوند، و آنان را آنچنان تعليم ده كه تو را زياد تعريف نكنند، و بيهوده به كارى كه انجام ندادهاى تو را شاد ننمايند، كه تمجيد فراوان ايجاد كبر و نخوت كند، و به گردنكشى نزديك نمايد نيكوكار و بدكار نيكوكار و بدكار در برابرت يكسان نباشند، كه اين كار نيكوكار را در انجام كار نيك بىرغبت، و بدكار را در بدى ترغيب مىكند، هر كدام را نسبت به كارشان پاداش بخش. آگاه باش كه چيزى براى جلب خوشبينى حاكم بر رعيت بهتر از نيكى به آنان، و سبك كردن هزينه بر دوش ايشان، و اجبار نكردنشان به حقّى كه حاكم بر آنان ندارد نيست. به صورتى بايد رفتار كنى كه خوش گمانى بر رعيتت را در كمك همه جانبه به حاكم فراهم آرى، كه اين خوش گمانى رنجى طولانى را از تو بر مىدارد، و به خوش گمانى تو كسى شايستهتر است كه از تو احسان ديده، و به بد گمانيت كسى سزاوارتر است كه از جانب تو به او ناراحتى رسيده روشها روشى را كه بزرگان امت بر اساس آن رفتار كردهاند، و به سبب آن در ميان مردم الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پايه آن بوده از بين مبر، و روشى را كه به روشهاى گذشته ضرر مىزند به وجود نياور، كه پاداش و اجر براى كسى است كه روشهاى درست را بر پا كرده، و گناه از بين بردن آن روشها بر گردن توست با دانشمندان در استوار ساختن آنچه صلاح كار شهرهايت بر آن است، و برپا داشتن آنچه مردم پيش از اين به آن مستقيم شدهاند با دانشمندان و انديشمندان زياد گفتگو كن طبقات جامعه آگاه باش كه مردم مملكت گروههاى مختلفند كه هر گروه جز به گروه ديگر اصلاح نمىشود، و با داشتن گروهى از گروه ديگر بىنيازى نيست. اينان عبارتند از ارتش حق، و نويسندگان عمومى و خصوصى، و قاضيان عدل، و مأموران انصاف و مدارا، و اهل جزيه و ماليات از غير مسلمان و مسلمان، و تاجران و صنعتگران، و طبقه پايين از نيازمندان و افتادگان. خداوند سهم هر يك از اين طبقات را مقرر فرموده، و در كتابش يا سنّت پيامبرش صلّى اللّه عليه و آله عهدى محفوظ را بر حدّ و اندازه واجب آن نزد ما قرار داده است سپاهيان ارتش به اذن خداوند دژ مردم، و زينت حاكمان، و ارجمندى دين، و راههاى امنيتاند، كه مردم بدون آنان برپاى نمانند. سپس نظام ارتش جز با مالياتى كه خداوند براى آنان قرار داده استوار نگردد، مالياتى كه به وسيله آن در جنگ با دشمن توانا مىشوند، و براى اصلاح زندگى خود به آن تكيه مىنمايند، و مايه رفع نيازمنديهاى آنان است. سپس كار ارتش و ماليات دهندگان استوار نگردد جز با گروه سوم كه عبارتند از قضات و كارگزاران حكومت و منشيان حسابگر كه قراردادها را محكم مىكنند، و آنچه را به سود رعيّت است جمع مىنمايند، و در امور خصوصى و عمومى بر آنان اعتماد مىشود. و كار اينان نيز به سامان نشود جز با تاجران و صنعتگران كه آنچه براى مردم سودمند است فراهم مىآورند، و بازارها را به آن برپا مىدارند، و به كارهايى كه به نفع مردم است دست مىزنند، كارهايى كه از غير ايشان ساخته نيست. سپس جمع نيازمند و از كار افتاده است كه احسان و يارى ايشان لازم است. و براى هر كدام از اين گروهها نزد خداوند گشايشى است، و براى هر يك از اين طبقات به مقدارى كه امور آنان را اصلاح نمايد بر عهده والى حقّى است، و والى از اداى آنچه خداوند بر عهده او قرار داده بر نيايد جز با كوشش و يارى خواستن از خداوند، و مهيّا نمودن خود بر به كار گيرى حق و استقامت بر آن، چه اينكه بر او آسان باشد يا سخت. آن كه پيش تو نسبت به خداوند و پيامبر و پيشوايت خير خواهتر و پاك دامنتر و بردبارتر است او را به فرماندهى ارتشت انتخاب كن، از آنان كه دير به خشم آيند، و پوزش پذيرترند، و به ناتوانان مهربان، و در برابر زورمندان گردن فرازند، و از آنان كه خشونت او را برنينگيزد، و ناتوانى وى را بر جاى ننشاند. با صاحبان مكارم و شرافت، و خانوادههاى شايسته و داراى سوابق نيكو پيوند برقرار كن، پس از آن با دلاور مردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز، زيرا اينان جامع بزرگوارى، و شاخههايى از خوبى و احسانند. سپس از آنان چنان دلجويى كن كه پدر و مادر از فرزندشان دلجويى مىنمايند، و نبايد چيزى كه آنان را به وسيله آن نيرومند مىسازى در ديدهات بزرگ آيد، و لطفى كه نسبت به ايشان متعهد شدهاى كوچك شمارى گر چه كوچك باشد، زيرا لطف تو آنان را نسبت به تو خير خواه و خوش گمان مىنمايد. از بررسى امور ناچيز آنان به اميد بررسى كارهاى بزرگشان چشم مپوش، كه نيكى اندك تو جايى دارد كه از آن بهرهمند مىگردند، و براى احسان بزرگ تو نيز موقفى است كه از آن بىنياز نيستند. و بايد برگزيدهترين سران سپاهت نزد تو كسى باشد كه در كمك به سپاهيان مواسات را رعايت نمايد، و از توانگرى خود به آنان احسان كند به اندازهاى كه بتواند سپاهيان و خانوادههاى آنان را كه از خود به جاى نهادهاند اداره نمايد، تا انديشه آنان در جنگ با دشمن يك انديشه باشد، چرا كه عنايت تو نسبت به آنان دلهايشان را متوجه تو مىگرداند. برترين چيزى كه موجب چشم روشنى زمامداران مىشود برقرارى عدالت در شهرها، و ظهور دوستى و محبت رعيت است. و دوستى رعيت آشكار نشود مگر به سلامت دل آنان، و خير خواهى ايشان درست و راست نگردد جز آنكه زمامداران خود را حمايت نمايند، و حكومت حاكمان را بر خود سنگين نشمارند، و توقع به پايان رسيدن زمان حكومتشان را نداشته باشند. پس آرزوهاى رعيّت را بر آور، و نيكو ستودن آنان را پيوسته دار، و رنج و زحمت و كوشش و ابتلاى صاحبان فعاليت را در نظر داشته باش، چه اينكه بسيار ياد كردن كارهاى خوب دلير را به هيجان آورده، و ترسو را به كوش وامىدارد ان شاء اللّه. سپس كوشش هر يك از آنان را به دقّت بشناس، و زحمت كسى را به ديگرى نسبت مده، و در اجر و مزدش به اندازه رنجى كه برده كوتاهى مكن، و مقام كسى باعث نشود كه كوشش اندكش را بزرگ شمارى، و معمولى بودن شخص علت نگردد كه كار بزرگش را اندك دانى رجوع به كتاب و سنّت جايى كه كارها بر تو مشكل شود و در امورى كه برايت شبهه حاصل گردد حلّ آن را به خدا و پيامبرش ارجاع ده، كه خداوند به مردمى كه هدايتشان را علاقه داشته فرموده: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا و پيامبر و اولى الامر از خودتان را اطاعت كنيد، و اگر در برنامهاى اختلاف كرديد حكمش را به خدا و رسول باز گردانيد». باز گردان به خدا قبول آيات محكم او، و ارجاع به رسول پذيرفتن سنّت اوست كه جمع كننده همگان بر يك رأى است و پراكنده نيست قاضيان براى قضاوت بين مردم برترين شخص نزد خودت را انتخاب كن، كسى كه امور قضاوت او را دچار تنگنا نكند، و بر خورد مدعيان پرونده وى را گرفتار لجبازى ننمايد، و در خطا پافشارى نورزد، و هنگام شناخت حق از باز گشت به آن درنماند، و درونش به طمع ميل نكند، و در رسيدن به حقيقت مقصود به اندك فهم اكتفا ننمايد، و درنگش در شبهات از همه بيشتر باشد، و دلايل را بيش از همه به كار گيرد، و از رفت و آمد نزاع كنندگان كمتر ملول شود، و در كشف امور از همه شكيباتر، و در وقت روشن شدن حكم از همه قاطع تر باشد، كسى كه ستايش مردم او را دچار خود بينى نكند، و تمجيد و تعريف او را به تعريف كننده مايل ننمايد، كه آراستگان به اين صفات در جامعه اندكند. قضاوت قاضى را هر چه بيشتر بررسى كن، و در پرداخت مال به او گشاده دست باش آن مقدار كه نيازش را بر طرف كند، و احتياجش به مردم كم شود، و آنچنان مقامش را نزد خود بالا بر كه از نزديكانت احدى در نفوذ به او طمع ننمايد، تا از ضايع شدنش به توسط مردم نزد تو در امان بماند. در زمينه انتخاب قاضى از هر جهت دقت كن دقّتى بليغ و رسا، كه اين دين اسير دست اشرار بود، در آن به هوا و هوس عمل مىكردند، و وسيله دنيا طلبى آنان بود رسيدگى به كار كارگزاران سپس در امور كارگزاران حكومتت دقت كن و آنان را پس از آزمايش به كار گير، از راه هوا و هوس و خود رأيى آنان را به كار گردانى مگمار، زيرا هوا و هوس و خود رأيى جامع همه شعبههاى ستم و خيانت است. از عمّال حكومت كسانى را انتخاب كن كه اهل تجربه و حياءاند، و از خانوادههاى شايسته و در اسلام پيش قدم ترند، چرا كه اخلاق آنان كريمانهتر، و خانواده ايشان سالمتر، و مردمى كم طمعتر، و در ارزيابى عواقب امور دقيقترند. سپس جيره آنان را فراوان ده، زيرا اين برنامه براى آنان در اصلاح وجودشان قوّت است، و از خيانت در آنچه زير دست آنان مىباشد بىنياز كننده است، و اگر از فرمانت سر بر تابند و يا در امانت خيانت كنند بر آنان حجّت است. به كارهايشان رسيدگى كن، و جاسوسانى از اهل راستى و وفا بر آنان بگمار، زيرا بازرسى پنهانى تو از كارهاى آنان سبب امانت دارى ايشان و مداراى با رعيّت است. از ياران و ياوران بر حذر باش، اگر يكى از آنان دست به خيانت دراز كند و مأموران مخفى تو بالاتفاق خيانتش را گزارش نمايند اكتفاى به همين گزارش تو را بس باشد، و او را به جرم خيانت كيفر بدنى بده، و وى را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت كن، و سپس او را به مرحله ذلّت و خوارى به نشان، و داغ خيانت را بر او بگذار، و گردن بند عار و بد نامى را به گردنش بينداز ماليات در مسأله ماليات به صورتى كه اصلاح ماليات دهندگان در آن است رسيدگى كن، چه اينكه صلاح و بهبودى ماليات و ماليات دهندگان صلاح ديگران است، و براى ديگران آسايش جز با بهبودى آنان وجود ندارد چرا كه تمام مردم جيره خوار ماليات و پرداخت كنندگان آن هستند. بايد انديشهات در آبادى زمين از تدبيرت در جمعآورى ماليات بيشتر باشد، زيرا ماليات جز با آباد كردن زمين به دست نمىآيد، و هر كس بخواهد منهاى آباد نمودن ماليات بگيرد شهرها را خراب كرده، و بندگان خدا را به هلاكت انداخته، و حكومتش جز اندك زمانى نماند. اگر ماليات دهندگان از سنگينى ماليات، يا بر خورد به آفات، يا خشك شدن چشمهها، يا كمى باران، يا تغيير زمين بر اثر آب گرفتگى، يا بى آبى شكايت كنند ماليات را به اندازهاى كه اوضاع آنان بهبود يابد تخفيف ده، و اين تخفيف خرجى آنان بر تو سنگين نيايد، زيرا تخفيف تو ذخيرهاى است كه با آباد كردن شهرهاى تو و آرايش حكومتت به تو باز مىگردانند، علاوه ستايش مردم را به خود جلب نموده، و شادمان هستى كه سفره عدالت را در بين آنان گستردهاى، در حالى كه با قوت بخشيدن به آنان به وسيله ذخيرهاى كه در تخفيف ماليات نزد ايشان نهادهاى مىتوانى بر آنان اعتماد كنى، و با عدالت و مهربانيت كه آنان را به آن عادت دادهاى بر آنان مطمئن باشى، چه بسا گرفتاريهايى كه پيش آيد كه پس از نيكى به ماليات دهندگان اگر حلّ آن را به آنان واگذارى با طيب خاطر بپذيرند، چه اينكه بر مملكت آباد آنچه را بار كنى تحمّل كشيدنش را دارد، و علّت خرابى زمين بىچيزى و تنگدستى اهل آن زمين است، و فقر و ندارى آنان ناشى از زراندوزى واليان، و بدگمانى آنان به بقاء حكومت، و كم بهره گيرى آنان از عبرتها و پندهاست كاتبان سپس در حال نويسندگان و منشيان حكومت دقّت كن، و امورت را به بهترين آنها بسپار، نامههايت را كه در بر دارنده امور محرمانه است به آنان كه در تمام خوبيهاى اخلاق از ديگران جامع ترند بسپار، كسى كه پست و مقام او را مست نكند و منزلتش باعث جرأت او در مخالفت با تو در جمع حاضران نگردد، و غفلتش سبب كوتاهى در رساندن نامههاى كار گزارانت به تو، و گرفتن جوابهاى صحيح آن نامهها از تو نشود، و در آنچه براى تو مىستاند و يا از جانب تو مىدهد فروگذارى ننمايد، و پيمان و قراردادى كه براى تو مىبندد سست نبندد، و از به هم زدن قراردادى كه به زيان تو منعقد شده ناتوان نماند، به مرتبه و اندازهاش جاهل نباشد تا در امور به اندازه مقام خود وارد گردد، كه جاهل به مقام خويش به مقام ديگران جاهلتر است. انتخاب منشيان به فراست و اعتماد و خوش گمانى خودت نباشد، چرا كه مردان براى جلب نظر حاكمان خود را به ظاهر سازى و خوش خدمتى مىشناسانند، در حالى كه پشت پرده اين ظاهر سازى خبرى از خير خواهى و امانت دارى نيست، بلكه آنان را به كارهايى كه براى نيكان پيش از تو انجام دادهاند امتحان كن، پس به آن شخص روى آر كه در ميان مردم اثرش نيكوتر، و در امانت دارى معروفتر است، كه اين برنامه نشانه خيرخواهى تو براى خدا و براى كسى است كه عهده دار كار اويى. براى هر كارى از كارهايت رئيسى از منشيان قرار ده، كه بزرگى امور او را عاجز نكند، و كثرت كارها پريشانش نسازد. چنانچه در منشيانت عيبى باشد و تو از آن بىخبر بمانى مسئول آن هستى تاجران و صنعتگران در باره تاجران و صنعتگران پذيراى سفارش باش، و نسبت به آنان سفارش به نيكى كن، بدون فرق بين آنان كه در يك جا مقيمند، و آنان كه با مال خود در رفت و آمدند، و آنان كه با هنر دست خود در پى كسب و سودند، چه اينكه اينان مايههاى منافع، و اسباب راحت جامعه، و جلب كننده سودها از مكانهاى دور دست، در بيابان و دريا، و زمين هموار و ناهموار منطقه حكومت تواند، از مناطقى كه مردم در آن جمع نمىشوند، و به رفت و آمد در آنها جرأت نمىكنند، اينان اهل سلامتاند كه از ضرر آنان بيمى نيست، و اهل صلح و مسالمتاند كه ترسى از بدى و آسيب آنان وجود ندارد. از آنان كه در منطقه حكومت تو به سر مىبرند و آنان كه در گوشه و كنار شهرهايت هستند كنجكاوى كن، ولى روشن باش كه با همه آنچه تذكر دادم در ميان ايشان گروهى تنگ نظر و بخيل به شكلى قبيح و زشت، و مردمى محتكر، و نرخ گذارانى به دلخواه در امر خريد و فروش وجود دارد، كه در اين وضع زيان جامعه و عيب و ننگ زمامداران است. پس از احتكار جلوگيرى كن كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن را منع فرمود. داد و ستد بايد آسان باشد، و بر موازين عدالت صورت گيرد، و به نرخى معامله شود كه به فروشنده و خريدار اجحاف نشود. هرگاه كسى پس از نهى تو دست به احتكار زد او را مجازات كن ولى در مجازاتش از زياده روى بپرهيز طبقه پايين جامعه خدا را خدا را در طبقه پايين اجتماع، از آنان كه راه چاره ندارند، و از كار افتادگان و نيازمندان و دچارشدگان به زيان و سختى و صاحبان امراضى كه از پا در آمدهاند، در ميان اينان كسانى هستند كه روى سؤال و اظهار حاجت دارند و كسانى كه عفت نفسشان مانع از سؤال است. بنا بر اين آنچه را كه خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز، نصيبى از بيت المال كه در اختيار توست، و سهمى از غلّات خالصه جات اسلامى را در هر منطقه براى آنان قرار ده، كه براى دورترين آنها همان سهمى است كه براى نزديكترين آنان است، در هر صورت رعايت حق هر يك از آنان از تو خواسته شده، پس نشاط و فرو رفتن در نعمت تو را از توجه به آنان باز ندارد، چه اينكه از بىتوجهى به امور كوچك آنان به بهانه پرداختن به كارهاى زياد و مهم معذور نيستى، از انديشهات در امور ايشان دريغ مكن، و رخ از آنان برمتاب، نسبت به امور نيازمندان و محتاجانى كه به تو دسترسى ندارند، از آنان كه ديدهها خوارشان مىشمارد، و مردم تحقيرشان مىكنند كنجكاوى كن، براى به عهده گرفتن امور اينان انسانى مورد اعتماد خود را كه خدا ترس و فروتن است مهيّا كن، تا وضع آنان را به تو خبر دهد. سپس با آنان به صورتى عمل كن كه به وقت لقاء حق عذرت پذيرفته شود، زيرا اينان در ميان رعيت از همه به دادگرى و انصاف نيازمندترند، و در اداى حق همگان بايد چنان باشى كه عذرت نزد خداوند قبول شود. به اوضاع يتيمان و سالخوردگان كه راه چارهاى ندارند، و خود را در معرض سؤال از مردم قرار ندادهاند رسيدگى كن. آنچه سفارش كردم بر حاكمان سنگين است، البته همه حق سنگين است، و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبك مىكند كه خواهان عاقبت به خيرى هستند، و خود را به صبر و استقامت واداشته، و به صدق آنچه خداوند به آن وعده داده اعتماد كردهاند ملاقات با نيازمندان از جانب خود وقتى را براى آنان كه به شخص تو نيازمندند قرار ده و در آن وقت وجود خود را براى آنان از هر كارى فارغ كن، و جلوست براى آنان در مجلس عمومى باشد، و براى خداوندى كه تو را آفريده تواضع كن، و لشگريان و ياران از پاسبانان و محافظان خود را از اين مجلس بركنار دار، تا سخنگوى نيازمندان بدون ترس و نگرانى و لكنت و ترديد با تو سخن بگويد، كه من بارها از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: «امتى به پاكى و قداست نرسد مگر اينكه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانى كلام بگيرد». آن گاه خشونت و درست حرف نزدن آنان را تحمل كن، تنگ خويى و غرور و خودپسندى نسبت به آنان را از خود دور كن تا خداوند جوانب رحمتش را بر تو بگشايد، و ثواب طاعتش را بر تو واجب كند. آنچه عطا مىكنى به خوشرويى عطا كن، و خوددارى از عطا را با مهربانى و عذر همراه نما. قسمتى از امور است كه بايد خودت به انجام آنها بر خيزى، از جمله پاسخ دادن به كارگزاران دولت آنجا كه منشيانت از پاسخ گويى ناتوانند. و نيز جواب دادن به حاجات و مطالب مردم در همان روزى كه حاجاتشان به تو مىرسد و پاسخش همكارانت را تنگدل و ناراحت مىكند. برنامه هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روز را كارى مخصوص به همان روز است. بهترين اوقات و با عظمتترين ساعات را براى خود در آنچه بين تو و خداوند است اختصاص ده، هر چند همه كارها در تمام اوقات براى خداست اگر نيّت صحيح باشد، و رعيّت از آن كارها روى آسايش ببيند توجه به واجبات الهى و بايد در خصوص آنچه به آن دينت را براى خدا خالص مىكنى اقامه واجبات باشد واجباتى كه مخصوص به خداوند است، روى اين ملاك از بدنت در شب و روز در اختيار خداوند قرار بده، و از آنچه موجب قرب تو به خداوند مىشود به نحو كامل و بدون كم و كاست انجام ده، گر چه هر گونه صدمه و فرسايشى به بدنت وارد آيد. چون با مردم به نماز جماعت بايستى نه چنان نماز بگزار كه مردم را رميده كنى نه به آن صورت كه نماز را ضايع نمايى، كه در ميان مردم هم بيمار وجود دارد و هم كسى كه حاجتى دارد و بايد به دنبال آن برود. من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگام سفرى كه مرا به يمن فرستاد پرسيدم: با مردم چگونه نماز بگزارم فرمود: «با آنان نمازى بخوان مانند نماز ناتوانترين آنان، و به مردم مؤمن مهربان باش» در ميان مردم اما بعد از اين، پنهان ماندنت را از رعيت طولانى مكن، كه در پرده ماندن حاكم شعبهاى است از تنگ خويى و كم اطلاعى به امور. و پنهان ماندن حاكم از رعيت حاكمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز مىدارد، بر اين اساس كار بزرگ پيش آنان كوچك و كار كوچك بزرگ جلوه مىكند، زيبا زشت گردد و زشت زيبا شود، و حق به باطل آميخته مىگردد. زمامدار انسانى است كه آنچه را مردم از او پوشيده دارند نخواهد دانست، و حق را هم نشانهاى نيست كه به وسيله آن انواع راستى از دروغ شناخته شود، و تو يكى از دو مردى: يا انسانى هستى كه وجودت به بخشيدن در راه خدا سخاوتمند است، پس نسبت به حق مردم واجبى كه بايد عطا كنى يا كار نيكى كه بايد ادا نمايى علّت روى نشان ندادنت به رعيت چيست يا انسانى هستى مبتلا به بخل، كه در اين صورت زود باشد كه مردم دست درخواستشان را از تو باز دارند آن گاه كه از عطا و بخششت نا اميد گردند. با اينكه بيشترين حاجات مردم از تو چيزى است كه برايت زحمت و رنجى ندارد، از قبيل شكايت از ستمى، يا درخواست انصاف در خريد و فروشى. سپس واليان را نزديكانى است كه آنان را خوى خود خواهى و دست درازى به مال مردم، و كمى انصاف در داد و ستد است، به جدا كردن اسباب و وسايل اين حالات ماده و ريشه آنان را قطع كن. به هيچ يك از اطرافيان و اقوام خود زمينى از اقطاع مسلمين واگذار مكن. نبايد در تو طمع ورزد كسى به گرفتن مزرعهاى كه در آبشخور آن به همسايه زيان رساند، يا كارى كه بايد با شركت به سامان رسد مشقّت كار مشترك را به همسايگان تحميل كند، در آن صورت سودش براى آن طمع كاران و عيب و زشتى آن در دنيا و آخرت بر عهده تو خواهد بود. حق را نسبت به هر كه لازم است از نزديك و دور رعايت كن، و در اين زمينه شكيبا و مزد خواه از خدا باش، گر چه اين برنامه به زيان نزديكان و خاصانت باشد، و در اين مورد نسبت آنچه بر تو گران است جوياى عاقبتش باش، كه سر انجام رعايت حق پسنديده و نيكوست. هرگاه رعيت گمان ستمى بر تو ببرد آشكارا عذرت را به آنان ارائه كن، و به اظهار عذر گمانهاى آنان را از خود بگردان، چرا كه اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه، و مهربانى و نرمى نسبت به رعيت است، و اين عذر خواهى تو را به خواستهات در واداشتن رعيت به حق مىرساند صلح از صلحى كه دشمنت به آن دعوت مىكند و خشنودى خدا در آن است روى مگردان، زيرا صلح موجب آسايش لشگريان، و آسودگى خاطر آنها، و امنيت شهرهاى توست. ولى پس از صلح به كلى از دشمن حذر كن، چه بسا كه دشمن براى غافلگير كردن تن به صلح دهد. در اين زمينه طريق احتياط گير، و به راه خوش گمانى قدم مگذار. اگر بين خود و دشمنت قراردادى بستى، يا از جانب خود به او لباس امان پوشاندى، به قراردادت وفا كن، و امان دادنت را به امانت رعايت نما، و خود را سپر تعهدات خود قرار ده، زيرا مردم بر چيزى از واجبات الهى چون بزرگ شمردن وفاى به پيمان- با همه هواهاى گوناگون و اختلاف آرايى كه دارند- اتفاق ندارند. مشركين هم علاوه بر مسلمين وفاى بر عهد را بر خود لازم مىدانستند، چرا كه عواقب زشت پيمان شكنى را آزموده بودند. پس در آنچه به عهده گرفتهاى خيانت نورز، و پيمان خود را مشكن، و دشمنت را گول مزن، كه بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخى نكند، خداوند عهد و پيمانش را امان قرار داده و رعايت آن را از باب رحمتش بر عهده همه بندگان گذاشته، عهد و پيمان حريم امنى است تا در استوارى آن بياسايند، و همگان به پناه آن روند. بنا بر اين در عهد و پيمان خيانت و فريب و مكر روا نيست. عهد و پيمانى برقرار مكن كه در آن راه تأويل و بهانه و توريه و فريب باز باشد، و پس از تأكيد و استوار نمودن عهد و پيمان گفتار توريه مانند و دو پهلو به كار مبر، و نبايد در تنگنا افتادنت به خاطر اينكه عهد و پيمان خدا براى تو الزام آور شده تو را به فسخ آن به طور نامشروع بكشاند، چرا كه صبر تو در تنگناى عهد و پيمان كه اميد گشايش و برترى عاقبتش را دارى بهتر است از خيانتى كه از مجازاتش ترسانى، و نيكوتر است از اينكه از جانب حق مورد بازخواست واقع گردى، به صورتى كه نتوانى در دنيا و آخرت از خداوند در خواست بخشش كنى پرهيز از خونريزى از ريختن خون به ناحق بر حذر باش، زيرا چيزى در نزديك ساختن انتقام حق، و عظمت مجازات، و از بين رفتن نعمت و پايان گرفتن زمان حكومت به مانند خون به ناحق ريختن نيست. خداوند در قيامت اول چيزى كه بين مردم حكم مىكند در رابطه با خونهايى است كه به ناحق ريختهاند. پس حكومت را به ريختن خون حرام تقويت مكن، كه ريختن خون حرام قدرت را به سستى كشاند، بلكه حكومت را ساقط نموده و به ديگرى انتقال دهد. براى تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذرى نيست، چرا كه كيفر قتل عمد كشتن قاتل است. و اگر دچار اشتباه شدى، و تازيانه يا شمشير يا دستت در كيفر دادن از حد بيرون رفت- چه اينكه در مشت زدن و بالاتر از آن بيم قتل است- مبادا نخوت حكومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد سفارشات گوناگون از خودپسندى و تكيه بر آنچه تو را آلوده به خود پسندى كند، و از علاقه به ستايش و تعريف مردم برحذر باش، زيرا اين حالات از مطمئنترين فرصتهاى شيطان در نظر اوست تا نيكى نيكوكاران را نابود كند. بپرهيز از اينكه احسانت را بر رعيّت منّت گذارى، يا كرده خود را بيش از آنچه هست بزرگ شمارى، يا به رعيّت وعدهاى دهى و خلاف آن را به جا آورى، چرا كه منّت موجب بطلان احسان، و كار را بيش از آنچه هست پنداشتن باعث از بين بردن نور حق در قلب، و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است، خداوند بزرگ فرموده: «اين باعث خشم بزرگ خداست كه بگوييد و انجام ندهيد». از عجله در كارهايى كه وقتش نرسيده، يا سهل انگارى در امورى كه انجامش ممكن شده، يا لجبازى در چيزى كه نامعلوم است، يا سستى در آنچه كه روشن است بر حذر باش. هر چيزى را در جاى خودش بگذار، و هر كارى را به موقع خودش انجام ده. از اينكه چيزى را به خود اختصاص دهى در حالى كه همه مردم در آن مساوى هستند بپرهيز، و از غفلت در آنچه كه توجه تو به آن ضرورى است و براى همگان معلوم است بر حذر باش، زيرا آنچه را به خود اختصاص دادهاى از تو به نفع ديگران مىگيرند، و در اندك زمانى پرده از روى كارهايت برداشته مىشود، و داد مظلوم را از تو بستانند. خشم و شدّت و غضب و سركشى و قدرت و تيزى زبانت را در اختيار گير، و از تمام اين امور به باز داشتن خود از شتاب در انتقام، و تأخير انداختن حمله و سطوت خود را حفظ كن، تا خشمت آرام گردد و عنان اختيارت را مالك شوى، و هرگز حاكم و مسلط بر خود نخواهى شد تا اينكه بسيار به ياد بازگشت به خداوند افتى. بر تو واجب است كه به ياد حكومتهاى عدل پيش از خود باشى، و نيز لازم است كه به روشهاى خوب، يا اثرى كه از پيامبرمان صلّى اللّه عليه و آله رسيده يا فريضهاى كه در كتاب خداوند است توجه نمايى، پس به آنچه كه ديدى ما بر اساس آن عمل كرديم اقتدا نمايى، و در دنبال كردن آنچه كه در اين عهد نامه برايت مقرر كردم و به وسيله آن حجت را بر تو تمام نمودم كوشش كنى، تا براى تو به هنگام شتاب نفس به سوى هوا و هوس بهانه و عذرى نباشد. جز خداى بزرگ هرگز احدى نگاهدارنده از بدى، و توفيق دهنده به خير و خوبى نيست، و از جمله چيزهايى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در وصايايش به من سفارش نمود ترغيب بر نماز و زكات و مهربانى بر غلامانتان بود، و من سفارش حضرت را پايان عهدى كه براى تو نوشتم قرار مىدهم، و كسى را حول و قوّتى جز به خداى بزرگ نيست قسمتى از اين پيمان كه پايان آن مىباشد من از خداوند با رحمت فراگيرش، و بزرگى قدرتش بر انجام هر گونه درخواست مسئلت مىنمايم من و تو را به آنچه رضاى او در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش، به همراه ثناى نيك در بين بندگانش، و آثار زيبا در شهرهايش، و تمام نعمت و فزونى كرامت توفيق دهد، و پايان زندگى من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد، همه ما به سوى او باز مىگرديم. و سلام و درود بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و بر اهل پاكيزه و پاكش باد. و السلام مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : پس یک خطر، عبارت شد از اینکه دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطر نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحولی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحول و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدین مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، ولو به زبان نیاورند! اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنهی مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق میافتد؛ یعنی سرمایهسالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایهدارهاست، اینها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانههای آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلا تهاجم فرهنگی وجود ندارد! مربوط به :بیانات در دیدار کارگران و معلمان - 1379/02/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک جمله هم میخواهم به بعضی از مسؤولان عرض کنم. امروز کشور ما در حال گذر از یک دوران سخت اقتصادی است، تا انشاءالله به یک دوران باز، آزاد، خوب و برخوردار از رفاه برسد که مردم بتوانند از منافع و عطایا و هبات این طبیعت عظیم و این امکانات فراوانی که در کشور ما هست، استفاده کنند. ما تلاش همه را هم لازم داریم؛ لیکن یکی از آفاتی که در همین دوران متوجه حرکت رشد و توسعهی عمومی کشور است، این است که بهوسیلهی سوءسیاستها در کشور، شکاف بین طبقات زیاد شود. این را باید بسیار مراقب باشند. عدهای فقط به خود فکر میکنند. اینها کسانی هستند که نه به قشر مظلوم و مستضعف، نه به فقرا و نه به آیندهی کشور فکر نمیکنند و فقط به جیب خودشان، به زندگی شخصی خودشان و به گردآوری هرچه بیشتر ثروت میاندیشند. دستگاههای مسؤول نباید اجازه دهند که اینها مرتب فاصلهها و شکافها را بیشتر کنند. عدالت اجتماعی، اساس است. اگر رونق اقتصادی در کشور باشد، اما عدل اجتماعی نباشد، این رونق اقتصادی به درد فقرا و مستضعفان نخواهد خورد و محرومیت را برطرف نخواهد کرد؛ همچنان که امروز در بسیاری از کشورها شما ملاحظه میکنید که تولید بالاست، کارخانههای بزرگ مشغول کارند، ثروت تولید میشود؛ اما محرومیت در آن کشورها هست؛ از جمله همین کشورهای پیشرفتهی اروپایی و غربی. آنچه که از این کشورها در تلویزیونها و از پشت دوربینها به من و شما نشان میدهند، جاهای خوبش است. محلات فقیرنشین و زندگیهای تلخ و گرسنگیها و محرومیتها و حسرتها را که نشان نمیدهند؛ ساختمانها و خیابانهای عالی و باغهای بزرگ و امثال اینها را نشان میدهند! اگر پیشرفت صنعتی و رونق اقتصادی باشد، اما عدالت اجتماعی نباشد، میشود همین وضعیت و وضعیت بعضی از کشورهایی که از آنها هم بدترند. ما که این را نمیخواهیم. ما در جامعه فقط رونق اقتصادی را نمیخواهیم. ما رونق اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی را میخواهیم. البته نمیگوییم عدالت اجتماعی باشد، اما رونق اقتصادی نباشد؛ چون در آنجایی که هیچ رونق اقتصادی نیست، عدالت اجتماعی عامل چندان مهمی نیست و درعینحال جامعه به رفاه و به برخورداری لازم نخواهد رسید. اگر عدل اجتماعی همراه با پیشرفت اقتصادی باشد، جامعه شکوفا خواهد شد. نمیشود که ما عدالت اجتماعی را رعایت نکنیم. مسؤولان سررشته دار امورند. از طرفی باید اجازه بدهند که کسانی از مجاری صحیح، تلاش اقتصادی سالم و قانونی بکنند - چون تولید ثروت در اسلام مذموم نیست - اما باید جلو استفاده از روشهای غیرقانونی، استفاده از راههای تقلب و خدعه و مکر و سوءاستفاده از ثروتهای عمومی را بگیرند. اینها ممنوع است. فاصلهها باید کم شود. پارهای از این حقوقها، پاداشها و دریافتهایی که بعضی افراد دارند - که از بیتالمال هم هست - اصلا قابل توجیه و قابل فهم و قبول نیست. کسانی که از اموال دولتی و از بیتالمال استفاده میکنند، بایستی بهقدر حق و ارزش کارشان برخوردار شوند. نمیشود که عدهای برخورداریهای زیاد داشته باشند. البته انقلاب اسلامی این بت تبعیض و طاغوت پروری را در این کشور شکست. قبل از انقلاب، فاصلهی بین فقیر و غنی یک امر اجتنابناپذیر تلقی میشد. کسی جرأت نمیکرد بگوید بالای چشمتان ابروست. انقلاب اسلامی آمد و راه عدالت اجتماعی را باز و مسیر را هموار کرد. اما ما باید عمل کنیم. آن کسی که قانون میگذارد، آن کسی که تصمیم میگیرد و آن کسی که برنامهریزی میکند، باید ملاحظهی عدالت اجتماعی را بکند. چند روز قبل از این، سیمای جمهوری اسلامی مدرسهای را در یکی از روستاهای بوشهر نشان داد که از مشاهدهی آن وضعیت، دل من به درد آمد! یک عده جوان در گوشهای از همین کشور، با آن شرایط سخت به دبیرستان میروند؛ آن وقت چند کیلومتر آن طرفتر در وسط دریا، شما ببینید با ثروتهای بادآورده چه کارهایی میشود!در نظام جمهوری اسلامی، این روش درست نیست؛ غلط است. مسؤولان باید مراقبت کنند. هرکس وظیفهای دارد و باید وظیفهاش را دقیق انجام دهد. مسؤولان باید دنبال عدالت و دنبال آسان کردن زندگی برای طبقات مستضعف و محروم و پابرهنه باشند. مراد کسانی است که در روز خطر این مملکت را نجات دادند و اگر خدای نکرده بار دیگر خطری این مملکت را تهدید کند، باز هم همین جامعهی کارگری، همین معلمان، همین قشرهای محروم و همین کارمندانی که از لحاظ درآمد در سطوح پایینی قرار دارند، میروند دفاع میکنند و سینه سپر میسازند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگران و معلمان - 1379/02/14 عنوان فیش : عدالت, عدالت اجتماعی, عدالت و پیشرفت, اهمیت عدالت, رونق اقتصادی, مبارزه با فقر کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالت اجتماعی, عدالت و پیشرفت, اهمیت عدالت, رونق اقتصادی, مبارزه با فقر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر رونق اقتصادى در کشور باشد، اما عدل اجتماعى نباشد، این رونق اقتصادى به درد فقرا و مستضعفان نخواهد خورد و محرومیت را برطرف نخواهد کرد. مربوط به :بیانات در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران - 1379/02/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در بسیاری از مناطق دنیا ممکن است دمکراسی هم باشد، فعالیت اقتصادی هم باشد؛ اما چیزی به نام عدالت اجتماعی و رفع تبعیض مطرح نیست. امروز در کشورهای سرمایهداری و در میان طبقات گوناگون، آنچه که رسمیت و اعتبار دارد، مبارزه و جنگ اشخاص برای حفظ منافع خودشان است و چیزی به نام عدالت اجتماعی، به عنوان یک وظیفه، به عنوان یک ارزش و به عنوان یک تکلیف بر دوش برنامهریزان آن کشورها، وجود ندارد. اسلام که قانون اساسی ما را تشکیل میدهد و قوانین ما را هدایت میکند، عدالت اجتماعی جزو بزرگترین توصیههایش است. اگر مسؤولانی در کشور برای عدالت اجتماعی، برای نفی فقر در جامعه و برای کم کردن شکاف میان طبقات فقیر و غنی کار نکنند، از چشم مردم خواهند افتاد و مردم آنها را به عنوان مسؤولانی که مورد علاقه و قبول آنها باشند، طبعا نمیپذیرند. مربوط به :بیانات در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران - 1379/02/01 عنوان فیش : اسلام, قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, عدالت اجتماعی, عدالت کلیدواژه(ها) : اسلام, قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, عدالت اجتماعی, عدالت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اسلام که قانون اساسی ما را تشکیل میدهد و قوانین ما را هدایت میکند، عدالت اجتماعی جزو بزرگترین توصیههایش است. مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع) - 1379/01/06 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر امنیت نباشد، فعالیت اقتصادی هم دیگر نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، عدالت اجتماعی هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، دانش و پیشرفت علمی هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، همهی رشتههای یک مملکت بتدریج از هم گسسته خواهد شد. لذا امنیت، پایه و اساس است. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1379 - 1379/01/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما میتوانیم در سایهی نزدیکی به امیرالمؤمنین علیهالسلام، به آرزوی بزرگ کشور و ملتمان و نظام جمهوری اسلامی - یعنی عدالت اجتماعی - نزدیک شویم. امیدوارم که ما مسؤولان کشور - در درجهی اول - و همهی آحاد مردم تلاش کنند تا بتوانیم عدالت اجتماعی را در این کشور، مستقر کنیم. این آرزوی بزرگ همهی عدالتخواهان، همهی مبارزان و شهیدان و همهی رادمردان عالم در تاریخ ما و در تاریخ عالم بوده و هست. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1379 - 1379/01/01 عنوان فیش : حضرت علی (علیهالسلام), عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما میتوانیم در سایهی نزدیكی به امیرالمومنین علیهالسلام، به آرزوی بزرگ كشور و ملتمان و نظام جمهوری اسلامی - یعنی عدالت اجتماعی - نزدیك شویم. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/10/04 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : برادران و خواهران! هر جا هستید و در هر مسؤولیتی قرار دارید، باید مراقب باشید. یک رفتار شما، یک گفتار شما، یک حرکت شما میتواند تأثیر ماندگار بگذارد؛ میتواند تأثیرهای وسیعی در زندگی مردم بگذارد. سالهاست که بنده دربارهی زندگی تشریفاتی مکرر تذکر میدهم. این دو جنبه دارد: یک جنبه از لحاظ اصل پایبندی به تجملات و تشریفات است که این بد و دون شأن انسان والاست؛ یعنی یک وقت انسان به یک چیز غیر لازم پایبند میشود که دون شأن انسان است؛ بعلاوه، مسرفانه است؛ تضییع سرمایهها، تضییع اموال و تضییع موجودیها در آن هست. این یک بعد قضیه است که اصل اسراف بد است؛ اصل تجمل همراه با اسراف و همراه با زیاده روی است و بد است؛ لیکن جنبهی دومی دارد که اهمیتش کمتر از جنبهی اول نیست و آن انعکاس تجمل شما در زندگی مردم است. بعضیها از این غفلت میکنند. وقتی شما جلو چشم مردم، وضع اتاق و دفتر و محیط کار و محیط زندگی را آنچنانی میکنید، این یک درس عملی است و هرکسی این را میبیند، بر او اثر میگذارد. حداقل این را باید رعایت کرد. فضا را، فضای تجملاتی و تجملگرایی و عادت کردن به تجمل قرار ندهیم؛ چون امروز اگر این روحیهی تجملگرایی در جامعهی ما رواج پیدا کند - که متأسفانه تا میزان زیادی هم رواج پیدا کرده است - بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی کشور اصلا حل نخواهد شد. تجملگرایی و گرایش به اشرافیگری در زندگی، ضررها و خطرهای زیادی دارد: هیچ وقت عدالت اجتماعی تأمین نخواهد شد؛ هیچوقت روحیهی برادری و الفت و انس و همدلی - که برای همهی کشورها و همهی جوامع، بخصوص جامعهی ما، مثل آب و هوا لازم است - پیش نخواهد آمد. این همان تأثیر حرف و اقدام و عملکرد من و شما در روحیهی مردم است. این اهمیت تقوای ما را اینقدر زیاد میکند. اینکه من در این اواخر، مکرر به همدلی مسؤولان با یکدیگر توصیه کردهام، برای این است که جریانها و خطوط و دنبالههایشان بدانند که این حرفهایی که بین آنهاست، بین مسؤولان نیست. مسؤولان هم اختلاف سلیقه دارند - نه اینکه ندارند - اما اختلاف سلیقه یک مسأله است و اختلاف سلیقه را برای کشمکش بهانه قرار دادن، یک حرف دیگر است. این دومی زندگی را بر مردم تلخ میکند. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف - 1378/09/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : انقلاب اسلامی آمد و هندسهی جغرافیای سیاسی کشور را بهکلی عوض کرد. نسبت به گذشته، جهت سیاسی بهکلی فرق کرده و با گذشته متفاوت شده است. یک نظام مستقل، یک نظام دینی و اسلامی، یک نظام صددرصد مردمی بهوجود آمده است. ایران، پایگاهی برای توجه همهی کسانی شده است که عقدهی فروخوردهای از سلطهی امریکا دارند. ملتهای فراوانی هستند - کم هم نیستند - که امروز از شعارهای ضدامریکایی ایران خوشحال میشوند. من اگر میتوانستم، اسمهایی میآوردم که شما تعجب میکردید. کشورهای معروف بزرگی هستند که از اینکه ملتی اینجا وجود دارد که با همهی قدرت در مقابل افزونطلبی امریکاییها به صراحت حرف میزند، احساس هیجان میکنند و خوشحالند! در چنین شرایطی، حالا یک عده بیایند بهعنوان دانشجو، نقطهی مقابل حرکت شانزده آذر را علم کنند؛ یعنی گرایش به امریکا تحت عناوین بسیار پوچ و سست و غیرمنطقی و غیرمستدل. این پشت کردن به جنبش دانشجویی است؛ این اصلا جنبش دانشجویی نیست؛ این بهکلی یک چیز دیگر است؛ عکس آن است. مسألهی مخالفت با امریکا را در قالبهای بسیار کوچک و سست و بیبنیاد جناحگرایی و امثال آن قرار دهند، برای اینکه اصل قضیه را از بین ببرند. این نمیشود. این از آفات جنبش دانشجویی است. پس، یکی از آفات جنبش دانشجویی همین است که به آرمانها و آرمانگرایی پشت کنند. یا مثلا وقتی که مسألهی عدالت اجتماعی در کشور مطرح میشود، دانشجو باید از این مسأله حمایت کند. عدالت اجتماعی، آن چیزی است که حتی کسانی که اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعی را به دلایل سیاسی و با انگیزههای گوناگون کمرنگ کنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور شدند عدالت اجتماعی را مطرح کنند. در دنیا، غیر از مستکبران و زورگویان و چپاولگران عالم، هیچ انسانی نیست که به عدالت اجتماعی و شعار آن پشت کند. این شعار در کشور مطرح میشود؛ چه کسی باید از این شعار حمایت کند؟ چه کسی باید بیشتر از همه دربارهی آن بیندیشد؟ چه کسی باید برای آن کار کند و دربارهی راههای تأمین آن، تحقیق و بحث کند و میزگرد بگذارد، غیردانشجویان؟ باید توجه داشت که این حرکت دانشجویی و بیداری دانشجویی، مطلقا به سمت عکس جهتها نرود. پس، یکی از آفات این جنبش، پشت کردن به آرمانها، فراموش کردن آرمانها و از یاد بردن آرمانهاست. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف - 1378/09/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, عدالتخواهی, جنبش عدالتخواهی, دانشجو کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالتخواهی, جنبش عدالتخواهی, دانشجو نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : وقتى كه مسالهى عدالت اجتماعى در كشور مطرح مىشود، دانشجو بايد از اين مساله حمايت كند مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف - 1378/09/01 عنوان فیش : آرمانخواهی, عدالت اجتماعی, عدالت اجتماعی, استکبار, عدالتخواهی کلیدواژه(ها) : آرمانخواهی, عدالت اجتماعی, عدالت اجتماعی, استکبار, عدالتخواهی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در دنيا، غير از مستكبران و زورگويان و چپاولگران عالم، هيچ انسانى نيست كه به عدالت اجتماعى و شعار آن پشت كند. مربوط به :بیانات در پاسخ به پرسشهای دانشجویان در دانشگاه صنعتی شریف - 1378/09/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : سؤالی راجع به بحث «عدالت اجتماعی» دارم. علیرغم بیانات شما در چند سال گذشته، این بحث درگیر بازیهای سیاسی گردید و به آن غایتی که جنابعالی فرموده بودید، چندان نزدیک نشد. آیا زمان آن نرسیده است که به طریق اصولی به این بحث بنگریم و داراییهای افراد را مورد بررسی قرار دهیم و این امر را از دولتمردان آغاز کنیم و به مرور در جامعه تسرّی دهیم؟ این حرفِ بسیار خوبی است که گفتنش آسان است، اما عمل کردنش بسیار بسیار مشکل مینماید. به مجرّد اینکه به سمت بعضی از مسؤولان دست دراز شود، طبعاً اوّلِ گله و شِکوه و فریاد آنهاست. یک وقت میبینید که در اصل کار هم مانعتراشی میشود و انجام نمیگیرد! من یک عقیده جدّی دارم که بحث «عدالت اجتماعی» باید تعقیب شود - شکّی در این نیست و بارها هم این را گفتهام - منتها آن کسی که باید تعقیب کند، بنده نیستم؛ دستگاههای قضایی و دستگاههای دولتی هستند که بایستی دنبال کنند. یک مقدار از این قضیه باید به برکت قوانینِ خوب حل شود؛ یک مقدار باید به برکت اجرا حل شود؛ یک مقدار هم باید به برکت بازرسی دستگاههای برتر و بالاتر حل شود؛ یعنی دستگاههای دولتی، نسبت به بخشهای زیرمجموعه خودشان. بههرحال، من نسبت به این قضیه، با نویسنده این نامه همعقیدهام و امیدوارم که پیش برود. البته کارهایی هم میشود؛ نه اینکه هیچ کاری نشود. بنده چندی پیش در همین زمینه از قوّه قضایّیه سؤالی کردم. گزارشهایی دادند و کارهایی هم انجام میگیرد؛ لیکن روند کار طوری نیست که بنده را هم راضی کند؛ چه برسد شما را که جوان و آرمانخواه هستید. مربوط به :خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1378/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : سوم از مشخصههای خط امام، عدالت اجتماعی و کمک به طبقات مستضعف و محروم است که امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب کشور میدانست. امام، پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهای این ملت میدانست؛ همینطور هم هست و همانطور که گفتیم، امام به گفتن هم اکتفا نکرد. امام از همان اول انقلاب، جهاد سازندگی، کمیتهی امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را به وجود آورد و دستورات مؤکد به دولتهای وقت داد. عدالت اجتماعی، جزو شعارهای اصلی است؛ نمیشود این را در درجهی دوم قرار داد و به حاشیه راند. مگر میشود؟! حالا عدهای از آن طرف در میآیند که امام فرمود: انقلاب ما انقلاب نان نیست، برای نان نیست! بله؛ انقلاب اکتبر روسیه که در سال 1917 پیدا شد، بهخاطر قطع شدن نان در شهرهای اصلی آن روز - مثلا مسکو - بود. اگر مردم آن روز نان داشتند - همین نان معمولی - آن انقلاب پیش نمیآمد. انقلاب ما اینگونه نبود، انقلاب ما براساس یک ایمان بود؛ اما معنایش این نیست که انقلاب نباید به زندگی مردم، به اقتصاد، به نان و به رفاه مردم بپردازد. این چه حرفی است!؟ امام به این مسائل میپرداخت و دستور میداد و آنچه در درجهی اول، مورد نظر امام بود، عبارت بود از طبقات محروم و مستضعف. البته امروز کنار گودنشینها، آنهایی که همیشه بلدند گوشهای بنشینند و دستور و نسخه صادر کنند - بدون اینکه بدانند واقعیتها چگونه است، یا هیچ مسؤولیتی احساس کنند - میگویند عدالت اجتماعی تحقق پیدا نکرده است! البته عدالت اجتماعی کامل، بلاشک تحقق پیدا نکرده است - خیلی باید مجاهدت کنیم - اما نظام اسلامی آمد و آن برنامه و نقشهی غلطی را که در این مملکت بود - که هیچ حقی برای روستا و روستانشین و شهرهای دور دست و طبقات محروم قائل نبودند - تغییر داد و بیشترین اهتمام را روی این چیزها گذاشت. امروز بیشترین اهتمام دولت خدمتگزار ما برای نقاط محروم است. در طول دوران انقلاب، همیشه دولتها اینطور بودند؛ بیشترین اهتمامشان برای مردم محروم و نقاط محروم بود و کارهای فراوان و خدمات عظیمی هم انجام گرفته است. اینها به برکت همین عنصر عدالت اجتماعی در خط امام است. مربوط به :خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1378/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما افتخار میکنیم که ملتی جوان و زنده و با نشاط داریم. افتخار میکنیم که مسؤولان مؤمن، بیطمع، بیغرض و مردمی، قوای این کشور را اداره میکنند. افتخار میکنیم که علیرغم دشمنی استکبار و علیرغم این همه توطئه، ملت و مسؤولان ما بحمدالله توانستهاند راه طولانی و دشوار انقلاب را پیش ببرند و مملکت را بسازند. روزبهروز این سازندگی، بیشتر خواهد شد؛ روزبهروز انشاءالله به سمت عدالت اجتماعی، پیشتر خواهیم رفت؛ روزبهروز پایههای اسلام و تعبد به اسلام در این کشور، محکمتر خواهد شد. مربوط به :خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1378/03/14 عنوان فیش :تأسیس نهادهای گوناگون توسط امام خمینی(ره) برای کمک به مستضعفین کلیدواژه(ها) : رهبری امام خمینی, عدالت اجتماعی, محرومین, مقایسهی انقلابهای جهان, فقرزدایی, توجه امام خمینی(ره) به مستضعفین, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از مشخصههای خطّ امام، عدالت اجتماعی و كمك به طبقات مستضعف و محروم است كه امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب كشور میدانست. امام، پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهای این ملت میدانست؛ همینطور هم هست و همانطور كه گفتیم، امام به گفتن هم اكتفا نكرد. امام از همان اوّل انقلاب، جهاد سازندگی، كمیتهی امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسكن را به وجود آورد و دستورات مؤكّد به دولتهای وقت داد. عدالت اجتماعی، جزو شعارهای اصلی است؛ نمیشود این را در درجهی دوم قرار داد و به حاشیه راند. مگر میشود؟! حالا عدّهای از آن طرف در میآیند كه امام فرمود: انقلابِ ما انقلاب نان نیست، برای نان نیست! بله؛ انقلاب اكتبر روسیه كه در سال 1917 پیدا شد، بهخاطر قطع شدن نان در شهرهای اصلی آن روز - مثلاً مسكو - بود. اگر مردم آن روز نان داشتند - همین نان معمولی - آن انقلاب پیش نمیآمد. انقلاب ما اینگونه نبود، انقلاب ما براساس یك ایمان بود؛ اما معنایش این نیست كه انقلاب نباید به زندگی مردم، به اقتصاد، به نان و به رفاه مردم بپردازد. این چه حرفی است!؟ امام به این مسائل میپرداخت و دستور میداد و آنچه در درجهی اوّل، مورد نظر امام بود، عبارت بود از طبقات محروم و مستضعف. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) - 1378/03/12 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اسلام به ملتها استقلال و آزادی میدهد؛ هم آزادی در محیط زندگی خودشان - آزادی از قدرتهای دیکتاتور و مستبد، آزادی از خرافات و جهالتها، آزادی از تعصبهای جاهلانه و کج فکریها - و هم آزادی از کمند قدرت اقتصادی و فشار سیاسی استکبار. اسلام به ملتها رفاه و پیشرفت اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی هم میدهد. آن پیشرفت اقتصادی که فاصلهی بین طبقات مردم را زیاد کند، مورد نظر اسلام نیست. آن نسخهی اقتصادی که امروز کشورهای غربی برای مردم دنیا میپیچند و ارائه میدهند که طبقاتی را مرفه میکند و رونق اقتصادی را بالا میبرد و به قیمت ضعیف شدن و فقیر شدن و زیر فشار قرار گرفتن طبقاتی از جامعه تمام میشود؛ این را اسلام نمیپسندد. رفاه اقتصادی همراه با عدالت، همراه با روح مواسات و همراه با روح برادری، باز در سایهی اسلام بهدست میآید. مربوط به :ابلاغ سیاستهای کلی برنامه سوم توسعه - 1378/02/30 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اینک به فضل و عنایت خداوند سبحان و توجهات حضرت بقیةاللهالاعظم (ارواحنافداه) سیاستهای کلی برنامه پنجسالهی سوم برابر اصل یکصد و دهم قانون اساسی ابلاغ میگردد. این سیاستها با هدف: استقرار عدالت اجتماعی، ارتقاء دینی و علمی و فرهنگی، امنیت و رفاه اقتصادی، افزایش عزت و اعتبار بینالمللی که در مدت برنامهی سوم از اولویت برخوردار است، با اصرار مؤکد بر حضور و مشارکت مردم تنظیم شده و میتواند پایه و چهارچوب متین و قابل تحققی برای پیشرفت و توسعهی کشور باشد، انشاءالله. تمرکزدادن همه فعالیتهای مربوط به رشد و توسعهی اقتصادی به سمت و سوی «عدالت اجتماعی» و کاهش فاصله میان درآمدهای طبقات، رفع محرومیت از قشرهای کمدرآمد ایجاد نظام جامع تأمین اجتماعی برای حمایت از حقوق محرومان و مستضعفان و مبارزه با فقر و حمایت از نهادهای عمومی و مؤسسات و خیریههای مردمی با رعایت ملاحظات دینی و انقلابی اصلاح نظام مالیاتی درجهت : برقراری عدالت در گرفتن مالیات، توجه به ضرورت تولید و سرمایهگذاریهای تولیدی، و ایجاد انگیزههای مردمی در پرداختن مالیات و افزایش نسبت مالیات در درآمدهای دولت اجتماعی، سیاسی، دفاعی، امنیتی تقویت نهاد خانواده و جایگاه زن در آن و در صحنههای اجتماعی، و استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در همهی عرصهها، و توجه ویژه به نقش سازندهی آنان. گسترش عدالت اجتماعی و تعادلهای منطقهیی. توجه جدی در تخصیص منابع، به وظایف مربوط به اعمال حاکمیت دولت، بهبود امنیت عمومی و پیشگیری و مقابله مؤثر با جرائم و مفاسد اجتماعی و امنیتی از طریق تقویت و هماهنگی دستگاههای قضایی، امنیتی، انتظامی. مربوط به :پیام به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای رسیدگی به موارد پیشنهادی دولت - 1378/01/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : با وجود برخورداری پیش نویس ارسالی رئیس جمهور محترم از منطق و استحکام و دقت - که بجاست از دستاندرکاران تهیهی آن تشکر شود - به نظر میرسد بعضی از بندهای مذکور در آن، در حدی که در قالب سیاستهای کلی ارائه شوند، نیست، و در موارد محدودی، سیاست کلی مذکور مورد اهتمام اینجانب نیست، و بعضی دیگر گرچه در مجموعهی برنامه کلان و درازمدت نظام قرار میگیرند، اما در قالب یک برنامهی پنجساله نمیگنجد؛ مانند برخی از آنچه ناظر بر برنامههای بینالمللی است. در مقابل این موارد، سیاستهایی نیز وجود دارد که مورد تأکید اینجانب است، اما از آنها ذکری در پیش نویس ارسالی به میان نیامده است. در تنظیم سیاستهای اقتصادی لازم است امر رشد و توسعه همراه با: - عدالت اجتماعی، و بهرهمندی عمومی در جریان افزایش بهرهوری ملی و.... مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی - 1377/12/04 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : مدتها قبل از اینکه خدمت جنابعالی برسیم، سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که جویای پاسخی برای آن بودم؛ تا اینکه چند روز قبل که یک کار تحقیقاتی را - که ظاهرا پایاننامه بود - دیدم و به آمار واقعا عجیب و غریبی برخوردم، مصمم شدم این سؤال را امروز از حضور حضرتعالی بپرسم. در یک کار تحقیقاتی که توسط یکی از دانشجویان درخصوص اتومبیلهای گراننقیمت و مدل بالا در سطح شهر تهران انجام شده بود و کار مدون و حساب شدهای هم بهنظر میرسید، این طور آمده بود که متأسفانه درصد بسیار بالایی از این اتومبیلها، به فرزندان و یا خانوادههای مسؤولان بلندمرتبهی کشور جمهوری اسلامی ایران اختصاص دارد. در گذشته، اختلاف طبقاتی در این کشور وجود داشت. با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، بسیاری از مردم بارقهی امیدی در دلشان بهوجود آمد که این فاصلهی طبقاتی، اگر نه به طور کامل، ولی بسیار کم شود؛ اما متأسفانه امروز شاهد هستیم که این فاصله از زمین تا آسمان است. عدهای واقعا بدون کوچکترین درد و دغدغه و مشکلی، آنچه را که بخواهند، به هر قیمتی و به هر شکلی برایشان فراهم است، و در مقابل، کسانی را هم داریم که برای گرفتن یک کیلو گوشت و یا دیگر اقلام ضروری زندگیشان مجبورند یک شبانه روز یا بیشتر با خودشان کلنجار بروند؛ ده بار به یک مغازه بروند، بیرون بیایند، تا بههرحال چیزی دور از چشم مردم تهیه کنند. الان فقرای کشورمان کسانی نیستند که کاسهی گدایی جلو خودشان گذاشتهاند و سر چهارراهها یا خیابانها نشستهاند؛ بلکه کسانی هستند که واقعا شخصیت و وجههی اجتماعی مناسبی هم دارند؛ اما متأسفانه صورت خودشان را با سیلی سرخ نگه داشتهاند. ما بر مشکلات اقتصادی کشور واقف هستیم و میدانیم که قیمت نفت پایین است و درآمدهای سالانه کاهش یافته؛ اما من فکر میکنم بعضی از مدیریتهای ضعیفی که در برخی از قسمتهای کشور داریم، باعث میشود که به این مشکلات دامن زده شود و ما از این امکاناتی که داریم، به نحو احسن استفاده نکنیم. من میخواستم که حضرتعالی در جهت تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی - که یکی از شعارهای ما بوده و انشاءالله دوست داریم که روزبهروز زمینهی آن بیشتر فراهم شود - و کاهش اختلافات طبقاتی، تدبیرتان را بفرمایید. *سؤال درست و مهمی است. مسألهی مهم جامعهی ما، همین مسألهای است که شما مطرح کردید. علیرغم اینکه بعضیها سعی میکنند مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و پیدایش طبقهی جدیدی از مرفهین را کمرنگ کنند و در سایه قرار دهند، اما مسألهی اصلی و خطر اصلی این است. این هم مربوط به یک سال و دو سال اخیر نیست؛ این متأسفانه ریشه در چند سال و در برخی از روشها دارد؛ یا بگوییم ریشه در بیتوجهیهایی دارد که نسبت به این قضیه شده است. چند سال است که من این مسأله را مکرر مطرح میکنم؛ حال آنکه رهبری نقشش در این مورد چیست؟ شما میدانید که رهبری برای برنامههای کشور سیاستگذاری میکند؛ برنامه را دولت میریزد و دولت اجرا و بازرسی میکند. من البته در موارد زیادی که شکایتی میشود، یا از چیزی اطلاعی پیدا میکنم، منتظر نمیمانم که کسی بازرسی کند و بیاید به من خبر بدهد. خودم برای بازرسی میفرستم و اگر ببینم ناحقی وجود دارد، تا آن جایی که در حدود اختیارات قانونی من است، اقدام میکنم. یعنی به آن سیاستگذاری اول اکتفا نمیکنم؛ لیکن هیکل کار، سیاستگذاری است. سیاست همین برنامهی دومی را که الان تقریبا در حال تمام شدن است و امسال، سال آخر یا ماقبل آخر آن است، ما قبلا ابلاغ کردیم؛ یعنی سیاست تأمین «عدالت اجتماعی»؛ همین مسألهای که شما به آن اشاره کردید؛ یعنی عدم پیدایش طبقات جدید و کاهش دادن فاصلهی طبقات. ما این سیاست را هم به دولت و هم به مجلس ابلاغ کردیم. البته وظیفهی مجلس، قانونگذاری است؛ وظیفهی دولت، اجراست. من اعتقادم این است که باید مردم نسبت به مسألهی عدالت اجتماعی و خواست عدالت اجتماعی، مجدانه و منطقی، با مسؤولانشان صحبت کنند و از دولتها و از نمایندگان مجلس این را بخواهند. باید آن کسی را که شعار عدالت اجتماعی میدهد، موظف و مسؤول کنند و از او مطالبه نمایند. باید توجه داشته باشند آن کسی که عدالت اجتماعی را در درجهی پنجم قرار میدهد و عناوین دیگری را بهجای عدالت اجتماعی میگذارد، او بیشترین نیاز یک جامعه را نادیده میگیرد و از نظر دور میکند. البته اینکه شما میفرمایید فاصله بیش از گذشته است، درست نیست. گذشتهای که شما میگویید، ممکن است مثلا ده سال پیش باشد - این ممکن است - اما زمانهایی که ما میشناسیم و دیدیم، نخیر. آن زمانها طور دیگری بود؛ آن زمانها فاصلهها از امروز خیلی عمیقتر بود. در زمان رژیم طاغوت، اکثریتی از مردم سطح زندگیشان بهشدت پایین بود و اقلیتی هم همین برخورداریهایی را که شما میگویید، داشتند. امروز طبقهی متوسطی وجود دارد که به هر جهت وضعش خوب است؛ ولو اینکه حالا آن ثروتهای افسانهیی را هم ندارد؛ لیکن عدهای هم هستند که برخورداریهای زیادی دارند. همین قضیهی اتومبیلی که شما میگویید، من در جلسهای آقایان مسؤولان دولتی را دعوت نمودم، با آنها راجع به همین قضیه صحبت کردم و چیزهایی گفتم. البته یک مقدار هم عمل کردند و بالاخره بعضیها اتومبیلهای گرانقیمت را کنار گذاشتند؛ لیکن بتدریج باز یواش یواش این کارها را میکنند. دستگاههایی که مسؤولان این کار هستند، باید مراقبت کنند؛ مدیران و رؤسا باید مراقبت کنند؛ مردم هم باید اقدام در این زمینه را بخواهند. به نظر من، گفتن این مسائل در محیط دانشجویی و در مواجهه با مسؤولان، خودش هشدار دهنده و کمک کنندهی به این است که انشاءالله به نتیجه برسد. بههرحال شما بدانید که در جمهوری اسلامی، اساس «عدالت اجتماعی» است. دوستان سؤال خطرناکی را برای من گذاشتند و مصوب کردند که بپرسم! سؤال دربارهی اصل انتقاد نسبت به همهی اجزای کشور و همهی مسؤولان نظام، از جمله رهبری است. البته از خود امام علی علیهالسلام حدیث هم داریم که میفرماید: به من انتقاد کنید و من بالاتر از آن نیستم که اشتباه نکنم. بههرحال امروز بعد از گذشت بیست سال از پیروزی انقلاب، جوانانی که در همین انقلاب و در همین جمهوری اسلامی پرورش یافتهاند و رشد کردهاند، به حدی رسیدهاند که میتوانند سؤال بپرسند؛ دوست دارند که انتقاد کنند؛ چون روحیهی جوان، یک روحیهی انقلابی است. یکی از متفکران میگوید: اگر جوان در دوران جوانیش انقلابی نباشد، مرده است. اما به دلیل بعضی از برخوردهای حذفی و بعضی از مسائلی که پیش آمده، جوانان نسبت به سؤال کردن از جمهوری اسلامی و مسؤولان آن تردید دارند. سؤالات متعددی در مورد وقایع گذشته و این بیست سالی که نظام پشت سرگذاشته، وجود دارد؛ که حدودی از آن را ما دیدیم، و حدودیش را هم بزرگترها دیدند و برای ما تعریف کردند. مثلا یکی از اصول قانون اساسی، بیست سال مسکوت گذاشته شده و هیچ عکسالعملی نسبت به آن انجام نشده است. بنیاد مستضعفان ظاهرا به هیچ کس پاسخگو نیست و هیچ وقت مردم از کارهایی که در آن قسمت انجام میشود، مطلع نیستند. صدا و سیما اخبار را تا حدودی تحریف میکند و اخبار و اطلاعات صحیح را به مردم نمیرساند. وزارت اطلاعات کارش به جایی رسیده که بهجز جاسوسی و خبرچینی از این و آن، یک عده از افرادش آدمکشی میکنند. بحث قوهی قضاییه هم که جای خود دارد. طبق آمار و ارقامی که خودشان اعلام کردند و روزنامهها چاپ کردند، هر پنج نفر ایرانی، یک پرونده در قوهی قضاییه دارد؛ یعنی بیش از یازده میلیون پرونده در قوهی قضاییه داریم! یک سری قوانینی وجود دارد که دست و پا گیر شده است که نمونهاش را در جریان قتلهای اخیر دیدیم. یکی از این قوانین این است که اگر قاتلی بیاید ثابت کند که به وظیفهی شرعیاش در قتل عمل کرده، از حکم قصاص مبراست. آن مصوباتی که بانک مرکزی میگذارد، آن بحث عدالت اجتماعی که دوستان کردند، آن لوایحی که وزارت امور اقتصادی و دارای به مجلس میدهد و بعد هم در آنجا تصویب میشود، آن قضیهی بودجهی امسال، آن قونینی که امسال در مجلس تصویب شد، فروختن نفت پارس به بیست و یک میلیارد دلار - چیزی شبیه همان قرارداد دارسی که به خاطرش شلوغ شد و علماء قیام کردند - همهی اینها نواقصی است که جوانان احساس میکنند در جامعه هست. امروز میبینیم که در جامعهی اسلامی، باز ما شاهد برگشتی هستیم و همان روند گذشته را ظاهرا طی میکنیم. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی - 1377/12/04 عنوان فیش : عدالت, عدالتخواهی, جنبش عدالتخواهی, نهضت عدالتخواهی, مرفهین, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالتخواهی, جنبش عدالتخواهی, نهضت عدالتخواهی, مرفهین, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : علىرغم اینکه بعضیها سعى مىکنند مسائل مربوط به عدالت اجتماعى و پیدایش طبقهى جدیدى از مرفهین را کمرنگ کنند و در سایه قرار دهند، اما مسالهى اصلى و خطر اصلى این است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1377/04/07 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : عدالت و عدل، مهمترین ارزش در جامعه است: «بالعدل قامت السموات والارض»؛ آسمان و زمین به عدالت وابسته است؛ نظام اجتماعی هم به عدالت وابسته است. اگر عدالت نباشد، هیچ چیز در جامعه نیست.در یک جامعهی آزاد - حتی آزاد به همان سبک امریکایی - اگر عدالت نباشد - که در آنجاها نیست و همان آزادی هم به نفع یک طبقه و علیه یک طبقه خواهد بود - چند نفر سفیدپوست یک نفر سیاهپوست معلول را از روی ویلچر برمیدارند و به اتومبیل خودشان میبندند، به بیابانها میبرند و روی زمین میکشند! بالاخره آزادی است دیگر! عدالت که نباشد، امنیت هم در خدمت طبقهی مرفه و برخوردار و سوءاستفادهچی است. اگر عدالت نباشد، همهی خیرات به یک طرف میرود. من پارسال به شما عزیزان عرض کردم که هشت سال دوران سازندگی را گذراندیم که از بهترین و پرکارترین دورانهای ما بوده است. خیلی تلاش شده است، خیلی زحمت کشیده شده است؛ اما خاصیت دوران بازسازی این است که پول در جامعه زیاد است. زرنگترها، بیملاحظهترها، بیقانونترها، بیخداترها، کسانی که دلشان به خون امثال شهدای هفتم تیر نمیتپد، در چنین شرایطی سوءاستفاده میکنند. کسانی که بارها بر دوش آنهاست، سرشان بیکلاه میماند؛ یعنی اکثریت کشور، یعنی طبقهی مستضعفین، یعنی پابرهنهها، یعنی کسانی که بار تورم بر روی دوش آنهاست و گرانیها بر آنها فشار میآورد؛ یعنی طبقهی کارمند، طبقهی کارگر، کسبهی ضعیف، قضات پاکدامن، قاضیای که در سنین نزدیک به بازنشستگی باید چند کیلو پرونده را زیر بغل بگذارد، به خانه ببرد و فصل تابستان در یک اتاق گرم بنشیند، ساعتها بررسی کند. برای اینکه درآمدی در مقابل آن داشته باشد! فشارها روی اینهاست؛ اینها عقب میمانند. این خلاف عدالت است. ما برای این نیامدهایم. فلسفهی وجود من و امثال من در اینجا - که بنده یک طلبه هستم - این است که ما بتوانیم عدالت را اجرا کنیم ولاغیر. دعایی که شما برای آمدن امام زمانتان میکنید - که اعز همهی خلایق عندالله و عند عباده الصالحین است - این است که میگوییم:«یملاالله به الارض عدلا و قسطا»، نمیگویید دینا و خلقا. بشر تشنهی عدالت و دنبال عدالت است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1377/04/07 عنوان فیش : عدالت, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت در همهى امور اجتماعى، از جمله در امور اقتصادى لازم است. مربوط به :بیانات در آغاز هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی - 1376/09/18 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در نظام سیاسی اسلام؛ عدالت اجتماعی، آزادیهای گوناگون، صلح عادلانه، مبارزه با زورگویی و تجاوز، روابط زن و مرد، روابط آحاد مردم در یک جامعه و روابط جوامع با یکدیگر و نیز تزکیهی نفس و رابطهی باطنی هر فرد با خداوند، همه و همه مبتنی بر آن پایهها و ناظر به درمان آن دردهای کهن و همیشگی است. امروز هم به رغم ظواهر دلنشین و رنگین زندگی، بشر از همان دردهایی رنج میبرد که در طول تاریخ برده است. اکثر مردم جهان فقیرند و عدهای معدود، بیشترین ثروت زمین را در دست دارند. اکثر ملتها از پیشرفت علمی بینصیبند و جمعی دانش خود را وسیلهی زورگویی به دیگران کردهاند. در گوشه و کنار جهان، جنگها برپاست و دیگران هم دائما از بروز جنگ بیمناکند. در سطح جهان میان کشورها و نیز در اغلب کشورها میان طبقات مختلف، تبعیض وجود دارد. تمدن مادی غرب، همه را به مادیگری سوق میدهد و پول و شکم و شهوت، بزرگترین همتها شده و میشود و بالاخره صفا و یکرنگی و گذشت و ایثار، در بخشهای عظیمی از عالم، جای خود را به نیرنگ و توطئه و حرص و حسد و بخل و دیگر خویهای زشت داده است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا - 1376/05/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : البته در داخل کشور، کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام گیرد. در داخل کشور، حرکات عظیمی است که به عهدهی مسؤولان است و باید با کمک مردم کارهای بزرگی را انجام دهند و کشور را بسازند؛ هم نوسازی مادی، هم نوسازی معنوی و فرهنگی، هم تأمین و استقرار عدالت اجتماعی و هم از بین بردن فقر و محرومیت و بیسوادی و تبعیض و جلوگیری از رشد خصلتهای منفی در جامعه. اینها کارهایی است که باید انجام گیرد. وقتی که این کارها شد، حرکت عظیم مردم و آن جوهر معنوی انقلاب خواهد توانست کار خود را بکند. مربوط به :متن حکم تنفیذ هفتمین دورهی ریاستجمهوری اسلامی ایران - 1376/05/12 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : حقیقت آن است که در دورههای متوالی ریاست جمهوری، دولتها خدمات بزرگ و حتی بیسابقهیی نثار کشور و ملت ایران کردهاند که پاداش آنها را جز از خدای بزرگ نمیتوان انتظار داشت؛ با این حال اقشار ضعیف مردم که شامل صادقترین و فداکارترین یاوران انقلاب در روزهای دشوار بودهاند و خواهند بود، همچنان نیازمند توجه و کار و اهتمام ویژه و طولانیند. و وظیفهی اهم جنابعالی و همکارانتان، رسیدگی و علاججویی برای آنان و مجاهدت در راه استقرار عدالت اجتماعی است. مربوط به :بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت ششم - 1376/05/09 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : من نمیخواهم بگویم که همهی آرزوهای ما برآورده شده است. از قبیل مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و مسائل مربوط به قشرهای گوناگون، کارهای زیادی وجود دارد که بایستی به مرور انجام گیرد و انشاءالله دولتهای بعدی آنها را انجام خواهند داد؛ ولی آنچه که بر عهدهی این دولت بود و در طول هشت سال در زمینهی بازسازی میتوانست انجام بگیرد، بحمدالله به بهترین وجهی انجام گرفته است. خداوند انشاءالله به همهی شما اجر دهد و از شما راضی باشد و به این تلاشی که کردید و به نتایج کارتان، برکت دهد، که بتواند زمینهی خوبی برای کارهای بعدی باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی - 1376/04/25 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : شعار عدالت اجتماعی نیز همینطور است. اهتمام به مسألهی عدالت اجتماعی در کشور، نباید یک لحظه کاستی بگیرد. البته این قضیه، قضیهی شعاری نیست، با گفتن هم مسأله تمام نمیشود؛ همهی دستگاهها باید تلاش کنند. همین کارهایی که امروز در کشور انجام میگیرد، همه لازم است و باید انجام گیرد؛ منتها جهت اینها باید جهت تأمین عدالت اجتماعی باشد. از مسؤولان اجرایی، تا مسؤولان قضایی، تا قانونگذاران، تا روحانیان، تا گویندگان، تا روزنامهنگاران، تا روشنفکران و دیگران، همه باید این را وظیفهی خودشان بدانند. اگر جهتگیری عدالت اجتماعی در کشور ضعیف شود، هر کاری در کشور انجام گیرد، به زیان طبقات ضعیف و عامهی مردم و به سود یک عدهی معدود زرنگها و گردنکلفتها و دست و پادارها و قانوندانهای قانونشکن که راههای قانون را بلدند و قانونشکنی را هم میدانند، تمام خواهد شد. مجموعهای از این کارها به عهدهی همه است؛ بخشی از آن هم که قابل اهمیت است، به عهدهی شما عزیزان نیروی انتظامی است. راه اصلاح و تکمیل و گسترش کیفی و همچنین به قدر لازم، گسترش کمی را با جدیت و قدرت دنبال کنید؛ همانگونه که بحمدالله چندی است احساس میشود که در نیروی انتظامی واقعا حرکتی محسوس است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی - 1376/04/25 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز شعار عدالت اجتماعی، شعار غریب و مظلومی در دنیاست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی - 1376/04/25 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اهتمام به مسألهی عدالت اجتماعی در کشور، نباید یک لحظه کاستی بگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی - 1376/04/25 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر جهتگیری عدالت اجتماعی در كشور ضعیف شود، هر كاری در كشور انجام گیرد، به زیان طبقات ضعیف و عامهی مردم و به سود یك عدهی معدود زرنگها و گردنكلفتها و دست و پادارها و قانوندانهای قانونشكن كه راههای قانون را بلدند و قانونشكنی را هم میدانند، تمام خواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس - 1376/03/07 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : گفتند که این انتخابات، اعتراض است! چه اعتراضی؟! اکثریت بیست میلیونی مردم، به چه کسی رأی دادند؟ شعارهای رئیس جمهور منتخب مگر چیست؟ شعارهای رئیس جمهور منتخب، نظم و قانون و رفع تبعیض و گسترش عدالت اجتماعی و به طرف اهداف اسلامی و انقلابی رفتن و پیروی از وصایای امام بزرگوار است. آیا اینها مخالفت با نظام اسلامی است؟! اینها شعارهای نظام اسلامی است. مردم اینها را دوست میدارند. دشمن منتظر نشسته است که ببیند در جمهوری اسلامی چه حادثهی کوچکی ممکن است اتفاق بیفتد، تا بشود با صد من سریشم، چیز بدی را به آن چسباند و برای مردم ما تلخ کرد و چهرهی ملت ایران را در دنیا مشوه نمود. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1376/01/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : مبلغان دینی، علمای دینی، متفکران دینی، عشاق گسترش اسلام، علاقهمندان به اسلام و اهلبیت علیهمالسلام باید توجه کنند که اسلام و قرآن، با استدلال و منطق همراه است. مکتب اهل بیت، با منطق و استدلال همراه است. اگر استدلال را از آن جدا کردند و به جای استدلال، خدای نکرده چیزی را وارد کردند که از منطق دور است و جنبهی خرافی دارد، این درست ضد استدلال عمل خواهد کرد. پس، یک ابزار اسلام برای گسترش و غلبه بر همهی ادیان و جماعات و ملل و کشورها، عبارت از منطق است و دیگری، عبارت از عدالت اجتماعی است. فرق عدالت اجتماعی با منطق این است که منطق و استدلال را همهی مسلمانانی که حتی در اقلیت هم باشند، میتوانند به کسانی که دربارهی اسلام دچار تردیدند، ارائه دهند. مثلا فرض بفرمایید، اگر یک دانشمند اسلامی در کشوری زندگی کند که مسلمانان در آن کشور، در اقلیت قرار داشته باشند، میتواند عقاید اسلامی و استدلال و منطق اسلام را ارائه کند. اما عدالت اجتماعی چه؟ عدالت اجتماعی اسلام، فقط در هنگامی قابل ارائه و عرضه کردن است که یک حکومت اسلامی بر پا شود. عدل اسلام در هنگامی است که حکومت اسلامی و نظام اسلامی در کشوری وجود داشته باشد؛ والا عدالت اسلامی چگونه قابل اجراست؟ در قطعاتی از تاریخ که حاکمیت اسلام، حاکمیت حقیقی بوده است - مثل دوران امیرالمؤمنین علیهالسلام، یا بعضی از دوران دیگر صدر اسلام - همان مقدار از عدالت اسلامی که باقی مانده، دلها را به خود جذب کرده است. شما ببینید چند نفر از نویسندگان و دانشمندان غیرمسلمان، دربارهی امیرالمؤمنین علیهالسلام کتاب نوشتهاند و راجع به عدالت آن حضرت سخن گفتهاند؛ به انگیزهی عدالت، علی علیهالسلام را شناختهاند و به او دل باختهاند. عدالت، اینگونه است. اگر جامعهای که براساس اسلام به وجود میآید، در میان خود، عدالت اجتماعی و عدالت حقوقی و عدالت قضایی و عدالت اجرایی داشته باشد، عدالت به معنای مطلق کلمه در میان مردم اجرا شود و تقسیم صحیح ثروت باشد، خود این عدالت در این جامعه، عاملی برای جذب دلهای ملتها و مردم در همه جای دنیا به اسلام است. چرا؟ چون انسانها از بیعدالتی رنج میبرند. امروز در کشورهایی هم که دارای ثروت مادی و علمی فراوان هستند، بیعدالتی هست و عدالت به معنای حقیقی کلمه نیست. لذا اکثریت انسانها در آن کشورها دچار رنجند. چرا؟ چون دربارهی آنها عدالت اجرا نمیشود. وقتی اینها ببینند که در گوشهای از دنیا حکومتی وجود دارد و نظامی هست که براساس اسلام شکل گرفته و در این نظام، عدالت مستقر است و مردم از عدالت بهرهمندند و در آن، بیعدالتی و زورگویی افراد به یکدیگر و تجاوز و تعرض به حقوق دیگران نیست و در آن مظلومی وجود ندارد که دستش به دادرسی و دادگستری نرسد، نسبت به آن نظام، جذب میشوند. خود این، عامل گسترش اسلام است. پس، عامل دوم گسترش اسلام، عدالت است. عدالت، مقولهای است که امروز جمهوری اسلامی، مخاطب به آن است. البته عدالت کامل و مطلق، چیزی نیست که در ظرف دو سال و پنجسال و دهسال، به وسیلهی انسانهای ناقصی از قبیل ما قابل استقرار یابد. عدالت، مقولهی بسیار دشواری است. عدالت، بسیار صعبالوصول و مشکل است. جامعه باید از لحاظ اخلاقی ساخته شود، تا بتوان عدالت کامل را در آن اجرا کرد. نکتهی دیگر اینکه از اول تشکیل حکومت جمهوری اسلامی تا امروز، به فضل پروردگار تلاشهای بسیاری برای استقرار عدالت شده است. آن ظلمها، آن زورگوییها، آن از بالا حقوق افراد جامعه را غصب کردنها، آن مالاندوزیهای قدرتمندان - که آن کسی که در رأس قدرت قرار داشت، از همهی مردم کشور ثروتمندتر بود - امری عادی نبود. سلاطین قاجار، سلاطین پهلوی - از قبلیها ما درست خبر نداریم و کاری هم با آنها نداریم - آن کسانی که در رأس حکومت بودند و آن کسی که به عنوان پادشاه در این کشور زندگی میکرد و رئیس کشور بود، از همهی افراد ملت ثروتمندتر بودند. این، از کجاست؟ مگر جز با ظلم، چنین چیزی ممکن است؟ اموال مردم را میگرفتند. رضاخان هر جا ملک خوبی بود، هر جا چیز چشمگیری بود، هر جا عمارت زیبایی بود، دست میگذاشت و ثروت انبوه عظیمی برای خودش درست میکرد و چقدر از مناطق کشور را که یکجا دست گذاشت و آن را متعلق به خودش کرد! بازماندگان او هم همینطور بودند. در رأس قدرت، بیعدالتی مطلق بود. هرچه از رأس قدرت پایینتر میآمدیم، این بیعدالتی هم پایینتر میآمد و گسترش پیدا میکرد. هر کس در آن نظام دستش میرسید که به دیگری ظلم کند، ظلم میکرد. جلوگیری هم نداشت.جلوداری هم نبود. آن نظامها، اینگونه بودند. در نظام جمهوری اسلامی، بحمدالله مطلب به عکس است. اگر یک وقت هم گزارشی از برخی بیعدالتیها یا تعرضها و تجاوزها میرسد، مطلقا مربوط به کسانی که در رتبههای بالای حکومت هستند، نیست. آن کسانی که در رأس قدرتند؛ آن کسانی که در رأس حکومتند، زندگیهایی مثل زندگیهای مردم متوسط - بعضا پایینتر از متوسط - دارند، طمعی به مال مردم ندارند، طمعی به مال دنیا ندارند. خدا را شکر میکنیم که پروردگار عالم، این سنت و سیرهی سجیهی پسندیده را در جمهوری اسلامی قرار داد که کسی از مسؤولان نخواهد به ثروت تفاخر کند. آن روزها به ثروت تفاخر میکردند، چون یک امتیاز بود؛ ولی امروز ثروت داشتن مسؤولان، یک جنبهی منفی است. اگر یکی از مسؤولان دارای ثروتی باشد، مال و منالی داشته باشد، خانهی آن چنانی داشته باشد، وضعیت آن چنانی داشته باشد، این یک امر منفی است. هم از نظر مردم بحمدالله منفی است، هم از نظر مسؤولان منفی است، هم آن کسانی که دارند، میدانند که یک نقطهی منفی است. این، در نظام جمهوری اسلامی، مسألهی خیلی مهمی است. این، همان حرکت به سمت عدالت است که از اول انقلاب بحمدالله شروع شد - امام بزرگوار ما مظهر پاکدامنی و پارسایی و بیاعتنایی به دنیا بود - و بحمدالله رواج داشت. در نظام حکومت امروز هم همینطور است. بنابراین، هم کارهایی که شده است و هم آنچه که به معنای عدالت مطلق مورد نظر است، یک حرکت بلندمدت لازم دارد؛ ولی آن چیزی که من میخواهم به مسؤولان و به مردم عرض کنم، این نکته است که در دوران بازسازی، خطر دنیاطلبی بیشتر از همیشه است. در دوران بازسازی، ثروتها انباشته میشود؛ چون دوران بازسازی، دوران تراکم کارها، دوران انباشت ثروتها، دوران افزایش فعالیتهای اقتصادی و دورانی است که اگر کسی میتواند تلاشی بکند و حرکتی اقتصادی بکند، راه برای او باز است. در چنین دورانی، آدمهایی که اهل دنیا هستند، آدمهایی که دلشان در بند زخارف دنیوی است، آدمهایی که منافع شخصی خود را بر منافع کشور و ملت و مصالح انقلاب ترجیح میدهند، دستشان باز است، برای اینکه بتوانند خدای نکرده به سمت اشرافیگری و زراندوزی و جمع مال و منال و سوءاستفاده بروند. دوران بازسازی، دوران شکوفایی و پیشرفت ملت و دوران ساختن کشور است. اما در همین حال، این دوران، دوران خطر گرایش آدمهای ضعیف به سمت اشرافیگری و تجمل و انباشت ثروت و سوءاستفادهی اقتصادی است. لذا همه باید خیلی مراقب باشند؛ هم مسؤولان و هم آحاد مردم. خدای متعال برای جامعه، غنا و ثروت خواسته است. خدای متعال از جامعهی فقیر خشنود نیست و از جامعهی مستمند و ملت فقیری که نمیتواند زندگی خود را تأمین کند، خوشش نمیآید. خدای متعال، برای یک جامعه، غنا و ثروت و داشتن امکانات زندگی و استخراج ذخیرههای زیرزمینی و امثال اینها را خواسته است. اسلام، این را خواسته است. اسلام از ما خواسته است که روی زمین را آباد کنیم و به ثروت جامعه بیفزاییم. این درست؛ اما درعینحال اسلام خواسته است که در جامعه، فاصلهی میان دو قشر از جامعه - قشر فقیر و قشر غنی - فاصلهی زیاد و درهی عمیقی نباشد و شکاف به وجود نیاید. این طور نباشد که در جامعه، عدهای دچار فقر و تنگدستی و تیرهروزی باشند، اولیات زندگی به دست آنها نرسد؛ اما عدهای ثروتهای افسانهای درست کنند. این را اسلام نمیخواهد. این، خلاف عدالت است. این، همان چیزی است که اگر در جامعه به وجود آمد و به آن میدان داده شد، آن وقت دیگر تأمین عدالت اجتماعی در جامعه، شکل افسانهواری به خود خواهد گرفت. دیگر نمیشود امیدوار بود که جامعه به عدالت اجتماعی خواهد رسید. باید جلو این را گرفت. آنچه که من میخواهم در روز اول سال 1376 هجری شمسی و روز ولادت امام علیبنموسیالرضا علیهالسلام به همهی شما، به همهی ملت و به همهی مسؤولان عرض کنم، همین نکته است. من دیروز در پیام اول سال، به ملت ایران عرض کردم که صرفهجویی را شعار خودتان قرار دهید. صرفهجویی به معنای گدابازی نیست که بعضی بگویند چرا نمیگذارید مردم از نعمتهای خدا استفاده کنند. نه؛ استفاده کنند، ولی اسراف و زیادهروی نکنند. اسراف در جامعه، لازمهی اشرافیگری و تقسیم نابرابر ثروت و مایهی تضییع اموال عمومی و نعمت الهی است. صرفهجویی صحیح - همان که در اسلام به آن قناعت میگویند - به معنای نخوردن نیست. به معنای زیادهروی نکردن، مال خدا را حرام نکردن و نعمت الهی را ضایع نکردن است. اگر جامعهای بخواهد قناعت و صرفهجویی را - که یک دستور اسلامی است - عمل کند، باید متوجه باشد که در شکل کلی به عدالت اجتماعی و مسألهی عدالت پرداخته شود. برای اینکه بشود این راه را ادامه داد، همه و همه باید کوشش کنند. حال که بحمدالله کشور در راه سازندگی حرکت میکند، از عدالت غفلت نکنند و میدان برای سوءاستفاده کنندگان باز نشود. مسؤولان قضایی، با استحکام دادگاهها و دستگاههای قضایی؛ مسؤولان اجرایی، با دقت در سپردن مسؤولیتها و کارها و طرحها و ثروتها به افراد امین؛ مسؤولان قوهی مقننه و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، با وضع قوانین مناسب، باید این زمینه را فراهم کنند. اینکه من چندی پیش به مردم عزیز اهواز و خوزستان و در حقیقت به همهی ملت ایران گفتم که ما باید گام چهارم انقلاب را که گام نوسازی و تحول معنوی و اخلاقی است، برداریم و در جامعه، به یک معنا این حرکت از همهی حرکتها دشوارتر است و خیلی سخت است که انسان از لحاظ اخلاقی، همهی جامعه را نوسازی کند و تحول ببخشد و رذایل اخلاقی را کنار بریزد و معنویات را بر جامعه مستقر کند، بهخاطر همین است که ما بدون یک تحول اخلاقی عمیق و گسترده، نخواهیم توانست عدالت اجتماعی را آنطوری که مورد نظر اسلام است، انجام دهیم. عدالت، عدهای را زخمدار و ناراضی میکند. عدالت، کسانی را که درصدد سوءاستفاده از اموال عمومیاند، به اعتراض وامیدارد. آن کسانی هم که در این مواقع اعتراضی میکنند، کسانی نیستند که دستشان به جایی نرسد. کسی که امکانات و ثروت دارد، میتواند مسأله درست کند. دشمنان خارجی هم به این طور آدمها کمک میکنند. نظام اسلامی، نظام عدالت است. لذا در آیهی شریفهی قرآن، فرستادن پیامبران و نازل شدن کتب آسمانی را به هدف اقامهی قسط معین فرموده است: «لیقوم الناس بالقسط». جامعه، با قسط حرکت میکند. وقتی در جامعه عدالت بود؛ وقتی هر کس که اهل تلاش و کار و فعالیت است، دید در جامعه میتواند تلاش و کار و فعالیت کند و وقتی همه دیدند کسانی که فرصتطلبند، کسانی که پررویند، کسانی که متجاوز و متعرض به حقوق دیگرانند، توسط قانون و پاسداران قانون جلویشان گرفته میشود، به اسلام جذب میشوند. نه فقط آنها، بلکه همهی ملتها و کشورها و همهی انسانها و همهی تشنگان عدالت در دنیا، به سمت اسلام جذب میشوند. مردم، امروز تشنهی عدالتند. وقتی در نظام جمهوری اسلامی عدالت باشد، از همه جای دنیا مردم گردن خواهند کشید؛ چشم به این حقیقت درخشان خواهند دوخت، آن را تحسین خواهند کرد و به آن جذب خواهند شد. آن وقت این آیهی شریفه معنا خواهد شد: «هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علیالدین کله». این وظیفه است؛ هم وظیفهی مردم و هم وظیفهی دستگاههای مسؤول. همانطور که عرض کردم، هم دستگاههای قضایی، هم دستگاههای اجرایی و هم قوهی مقننه، هر کدام باید ببینند برای تکمیل و گسترش و هوشمندانه اجرا کردن عدالت در سطح کشور و در همهی کارها و فعالیتهای اقتصادی - که مقداری بحمدالله وجود دارد، اما باید تکمیل شود - بخصوص در این دوران، چه وظیفهای متوجه آنهاست؛ آن وظیفه را باید انجام دهند. مردم، به نظام جمهوری اسلامی با همهی وجود علاقهمندند. مردم، مسؤولان و نظام و نمایندگان خود را دوست میدارند. این مردم علاقهمند بااخلاص صادق وفادار وارد در همهی میدانهای لازم در جمهوری اسلامی را بایستی با اجرا و گسترش و اعمال عدالت، باز هم به این حقیقت روشن امیدوارتر کرد. عزیزان من! به شما عرض کنم که این دو آیه با هم است. این آیه میگوید که اسلام در سایهی عوامل درونی خود - که عرض کردیم منطق و استدلال از یک سو و عدالت اجتماعی از سوی دیگر است - بر دنیا سیطره خواهد یافت. نه از راه توطئهگری، نه از راه شمشیر، نه از راه کارهایی که دشمنان خدا در جاهای دیگر همیشه کردهاند و دشمنان جمهوری اسلامی همین حالا هم میکنند؛ بلکه از راه منطق و از راه اجرای عدالت. این، یک آیه. آیهی قبلی هم این است که «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم»؛ هرچه میخواهند تهدید کنند. اینکه خدای متعال، کید دشمن را در مقابل اسلام ضعیف میشمارد، فقط کید کفار قریش در روزگار پیامبر نیست. این، یعنی همهی توطئهی دشمن، یکجا علیه جمهوری اسلامی. یعنی محاصرهی اقتصادی. یعنی توطئهی تبلیغاتی گسترده در همه جا. یعنی فشارهای سیاسی. یعنی شب و روز نشستن صهیونیستهای وسوسهگر با دیگر قدرتهای ضد جمهوری اسلامی و علیه جمهوری اسلامی شب و روز تلاش کردن. همهی اینها را شامل میشود و قرآن میگوید که در مقابل پایبندی این ملت به اسلام و راه خدا؛ در مقابل وحدت و همبستگی این ملت؛ در مقابل عشقی که این ملت را از روز اول به راه خدا و قرآن به حرکت واداشته است؛ در مقابل استقامت و صبر و حکمت و هوشیاری این ملت، همهی این قدرتها، همهی این توطئهها، همهی این خدعهگریها و همدستیها و همهی این دشمنیها، یکجا محکوم به شکست است. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1376/01/01 عنوان فیش : اسلام, عدالت اجتماعی, منطق دین, پیروزی اسلام کلیدواژه(ها) : اسلام, عدالت اجتماعی, منطق دین, پیروزی اسلام نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یک ابزار اسلام برای گسترش و غلبه بر همه ادیان و جماعات و ملل و کشورها، عبارت از منطق است و دیگری، عبارت از عدالت اجتماعی است. فرق عدالت اجتماعی با منطق این است که منطق و استدلال را همه مسلمانانی که حتّی در اقلیّت هم باشند، میتوانند به کسانی که درباره اسلام دچار تردیدند، ارائه دهند. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1376/01/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, حکومت اسلامی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, حکومت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت اجتماعیِ اسلام، فقط در هنگامی قابل ارائه و عرضه کردن است که یک حکومت اسلامی بر پا شود. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1376/01/01 عنوان فیش : صرفهجویی, عدالت اجتماعی, عدالت, صرفه جویی و قناعت کلیدواژه(ها) : صرفهجویی, عدالت اجتماعی, عدالت, صرفه جویی و قناعت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر جامعهای بخواهد قناعت و صرفهجویی را عمل کند، باید متوجّه باشد که در شکل کلّی به عدالت اجتماعی و مسألهی عدالت پرداخته شود. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1376/01/01 عنوان فیش : تحول اخلاقی, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : تحول اخلاقی, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما بدون یک تحوّل اخلاقی عمیق و گسترده، نخواهیم توانست عدالت اجتماعی را آنطوری که مورد نظر اسلام است، انجام دهیم. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1376/01/01 عنوان فیش : عدالت, اسلام, عدالت اجتماعی, حاکمیت اسلام کلیدواژه(ها) : عدالت, اسلام, عدالت اجتماعی, حاکمیت اسلام نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اسلام در سایهى عوامل درونى خود - که منطق و استدلال از یک سو و عدالت اجتماعى از سوى دیگر است - بر دنیا سیطره خواهد یافت. مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ مردم اهواز - 1375/12/18 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اما قدم چهارمی که وجود دارد، نوسازی معنوی ایران است؛ یعنی استقرار عدالت اجتماعی به معنای کامل. البته این قدم چهارم هم برداشته شده است؛ منتها باید روزبهروز شتاب بیشتری پیدا کند. در یک نظام اجتماعی، عدل از همهی چیزها بالاتر و باارزشتر است. عدالت، هدف تشکیل نظامهای الهی و فرستادن پیامبران خداست. عدالت، از بین رفتن تبعیض و فقر و جهل و محرومیت و نادانیهای نفوذ و رسوب کرده در اذهان بخشی از مردم در گوشه و کنار کشور، چیزهایی است که باید انجام گیرد. ما اگر سازندگی را باز هم پیش ببریم، اما در جهت استقرار عدالت و از بین بردن تبعیض و ایجاد برابری حقوق و احیای کرامت زن و مرد مسلمان فعالیتی نکنیم، موفقیتی به دست نیاوردهایم. موفقیت، آن وقتی است که بتوانیم معنویت و دین و اخلاق و عدالت و معرفت و سواد و تواناییهای گوناگون را در میان جامعه مستقر کنیم. مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ مردم اهواز - 1375/12/18 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, عدل, جامعه کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدل, جامعه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در یک نظام اجتماعی، عدل از همهی چیزها بالاتر و باارزشتر است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1375/09/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : دین اگر با قدرت همراه شود، خواهد توانست گسترش و بسط پیدا کند؛ اهداف و آرزوهای دینی را تحقق ببخشد و آرمانهایی را که دین شعار آنها را میداده است، در جامعه به وجود آورد. اینها بدون قدرت امکان ندارد؛ با قدرت ممکن است. مثلا شما خیال میکنید عدالت اجتماعی را در جامعه، میشود با نصیحت، توصیه، التماس و خواهش به وجود آورد؟! عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و کمک برای استقرار تساوی در قانون را مگر میشود بدون قدرت، در سطح داخل جامعه - به یک صورت - و در سطح جهان - به صورت دیگر به وجود آورد؟! مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1375/09/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : قدم بعدی تشکیل حکومت است؛ اما تشکیل حکومت، هدف نیست. نکتهی اساسی این جاست. تشکیل حکومت برای تحقق آرمانهاست. اگر حکومت تشکیل شد، ولی در جهت تحقق آرمانها پیش نرفت، حکومت منحرف است. این یک قاعدهی کلی است؛ این معیار است. ممکن است تحقق آرمانها سالهایی طول بکشد؛ موانع و مشکلاتی بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حکومت - جهت و سمتگیری این قدرتی که تشکیل شده است - حتما باید به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهایی باشد که شعار آن داده شده است و داده میشود و در متن قرآن و احکام اسلامی وجود دارد. اگر در آن جهت نبود، بلاشک حکومت منحرف است. معیار، این است که عدالت اجتماعی و نظم متکی بر قانون به وجود آید و مقررات الهی همه جا مستقر شود. چنانچه مقررات الهی مستقر شد؛ نظم متکی به اسلام به وجود آمد و عدالت اجتماعی تحقق پیدا کرد، هنوز یک هدف متوسط، یا در واقع یکی از مراحل راه، طی شده است. مرحلهی بعد آن است که مردمی که در این نظام، به آسودگی، بیدغدغه و با برخورداری از عدل زندگی میکنند، برای تخلق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پیدا کنند. این، آن چیزی است که من خواستم امروز روی آن تکیه کنم و میخواهم این نکته را عرض کنم که بعد از تشکیل حکومت، این هدف است. بلکه بعد از تشکیل نظام عادلانه و استقرار عدالت اجتماعی و حکومت واقعا اسلامی، هدف این است.این، هدف بعدی است. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام - 1375/09/05 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : نمیگویم مثل امیرالمؤمنین شویم. امام سجاد هم فرمود که نمیتواند مثل امیرالمؤمنین عمل کند. امیرالمؤمنین هم فرمود: «الا و انکم لاتقدرون علی ذلک.» به چه کسی؟ به عثمانبنحنیف، با آن عظمت. به او فرمود که شما نمیتوانید این گونه که من میکنم، عمل کنید. اینکه واضح است. اما لااقل در آن راه، در آن سمت و جهت، در جبههی او قرار گیرید. این لازم است. اگر میخواهید در جبههی امیرالمؤمنین قرار گیرید، بارزترین خصوصیت او در دوران حکومتش - که مربوط به امروز من و شما میشود - دو چیز است: یکی عدل اجتماعی، یکی زهد نسبت به دنیا. عزیزان من! این دو ارزش را ما باید مثل پرچم، در جامعهی خودمان بلند کنیم. عدالت اجتماعی، یعنی نظر و نگاه دستگاه قدرت و حکومت، نسبت به آحاد مردم یکسان باشد. در مقابل قانون، امتیازات و برخوردها یکسان باشد. البته انسان با یکی دوست و خویشاوند است؛ لذا ارتباطات با همه، به یک صورت نیست. آن کسانی که در جایی مسؤولیتی دارند - مسؤول یک اداره یا یک میز، فرقی نمیکند. مسؤولیت یک ناحیهی کوچک، یا مسؤولیتهای بزرگ، همه مثل هم است - میدانند که بالاخره انسان با یکی آشنا و با یکی آشنا نیست. نمیخواهیم این را بگوییم. منظور ما برخورد و رفتار قانونی است. آن جایی که پای امتیازات به میان میآید و حرکت و نگاه و اشاره، از سوی این مسؤول، منشأ اثر میشود، اینجا باید یکسان باشد. همه باید احساس کنند که به طور یکسان از خیرات نظام اسلامی بهرهمند میشوند. البته بعضیها تنبلند و دنبال کار نمیروند؛ بعضیها کوتاهی میکنند؛ بعضی به خودشان ظلم میکنند؛ حساب آنها جداست. اما معنای عدل اجتماعی این است که قانون، مقررات و رفتارها نسبت به همهی افراد جامعه یکسان باشد و کسی امتیاز ویژهای بدون دلیل نداشته باشد. این معنای عدل اجتماعی است. امیرالمؤمنین این کار را کرد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام - 1375/09/05 عنوان فیش :لزوم حرکت کردن در جهت راه امام علی(علیهالسلام) کلیدواژه(ها) : زهد, عدالت اجتماعی, حضرت علی (علیهالسلام), امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حضرت امام سجاد (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث, نهجالبلاغه متن فیش : هر کس رشحهای از آنچه در امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام بود، در وجود خود داشته باشد، میتواند بر دنیایی از سرکشیها و تمایلات درون و بیرون خود فائق آید. این امام بزرگوار را که شما دیدید بزرگترین شخصیتهای دنیا در زمان ما، در مقابل او احساس حقارت کردند؛ نمایندگان او هم در دنیا، هر جا میرفتند، چون نام و یاد امام همراه آنها بود، بزرگان و سرکشان و قدرتمندان عالم را به خضوع و تواضع وادار میکردند. این امام بزرگوار ما توانسته بود بخشی و گوشهای از آن معدن زیبایی و خلوص آن بزرگوار را در خود به وجود آورد. البته این بخش که ما میگوییم، خیلی عظیم است؛ منتها در مقابل اقیانوس بیکران شخصیت امیرالمؤمنین ناچیز و یک قطره است؛ اما خودش خیلی زیاد و خیلی بزرگ است. عزیزان من، امیرالمؤمنین را نمیشود این گونه شناخت؛ نمیشود. مگر انسان با این مقایسهها قدری احساس کند که او چه بود. امام سجاد علیهالصّلاةوالسّلام در مقابل یکی از اصحابش که به او عرض کرد: یابنرسولاللَّه! شما این قدر به خودتان فشار میآورید، زحمت میدهید، عبادت میکنید و زهد میورزید، این گونه زهد ورزیدن و این قدر به نفس خود فشار آوردن، آخر چرا؟ وادار میکرد که حضرت سجّاد قدری به خود رحم کند. میگفت قدری به جسم و نفس خودتان رحم کنید. امام سجاد گریه کرد و گفت: مرا با امیرالمؤمنین مقایسه کن، ببین من کجا و امیرالمؤمنین کجا(1)! توجّه کنید؛ او زینالعابدین است. شخصیت امام سجاد از آن شخصیتهای دست نیافتنی است. نه اینکه فقط در عمل دست نیافتنی است، حتّی در ذهن هم دست نیافتنی است. از آن خورشیدهای تابانی است که ما فقط میتوانیم شعاعش را از دور ببینیم. او وقتی که به امیرالمؤمنین نگاه میکند، با آن چشم تعظیم و تجلیلی نگاه میکند که بچهی کوچکی به یک قهرمان بزرگ مینگرد. امیرالمؤمنین این گونه است. این امیرالمؤمنین، با این عظمت است. عزیزان من! نکتهای که به من و شما خیلی ارتباط پیدا میکند، این بخش قضیه است؛ چون پیرو این مرد بودن که با زبان نمیشود. شما در میدان جنگ، مرتب بگویید فلانی فرماندهی ماست و مرتّب اظهار ارادت به فلان فرمانده بکنید، بعد آن فرمانده، همه را به صف کند، ولی شما نروید؛ شما را به تمرین دعوت کند، حاضر نشوید؛ به حمله دستور دهد، شما پشت کنید. این چه فرماندهی است؟! اینکه فرمانده نشد. انسان با دشمنش و با یک آدم بیگانه، همین گونه رفتار میکند. امیرالمؤمنین آقای ماست؛ امام، پیشوا و رهبر ماست. ما شیعهی علی هستیم و به این افتخار میکنیم. اگر کسی اسم امیرالمؤمنین را با تجلیل کمتری بیاورد، دلمان از بغض او پر میشود، پس لازم است که این، در زندگی ما منشأ اثری باشد. نمیگویم مثل امیرالمؤمنین شویم. امام سجاد هم فرمود که نمیتواند مثل امیرالمؤمنین عمل کند. امیرالمؤمنین هم فرمود: «الا و انّکم لاتقدرون علی ذلک.(2)» به چه کسی؟ به عثمانبنحنیف، با آن عظمت. به او فرمود که شما نمیتوانید این گونه که من میکنم، عمل کنید. اینکه واضح است. اما لااقل در آن راه، در آن سمت و جهت، در جبههی او قرار گیرید. این لازم است. اگر میخواهید در جبههی امیرالمؤمنین قرار گیرید، بارزترین خصوصیت او در دوران حکومتش - که مربوط به امروز من و شما میشود - دو چیز است: یکی عدل اجتماعی، یکی زهد نسبت به دنیا. 1 ) شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ج1 ص 27 بحار الانوار ،علامه مجلسی : ج 41 ص 149 ؛ «وَ قِيلَ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ كَانَ الْغَايَةُ فِی الْعِبَادَةِ أَيْنَ عِبَادَتُكَ مِنْ عِبَادَةِ جَدِّكَ قَالَ عِبَادَتِی عِنْدَ عِبَادَةِ جَدِّی كَعِبَادَةِ جَدِّی عِنْدَ عِبَادَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ترجمه : « به علی بن حسین علیه السلام كه در نهایت عبادت كردن بود گفته شد عبادت شما نسبت به عبادت حضرت علی علیه السلام كجاست؟ ایشان فرمودند كه عبادت من نزد عبادت جدم همچون عبادت جدم نزد عبادت رسول خدا (ص) است. 2 ) نامه 45 : از نامههاى آن حضرت است به عثمان بن حنيف انصارى، كار گزارش در بصره، وقتى به حضرت خبر رسيد او را به مهمانى دعوت كردهاند و او به آنجا رفته. أَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ فِي فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ : وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِي أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَيْنِ حَبِّ الْحَصِيدِ . وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ ، وَ هُوَ آخِرُهُ : إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا فَحَبْلُكِ عَلَى غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِي مَدَاحِضِكِ أَيْنَ الْقُرُونُ الَّذِينَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ أَيْنَ الْأُمَمُ الَّذِينَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِينُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّهِ فِي عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَيْتِهِمْ فِي الْمَهَاوِي وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَيْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْكِ لَا يُبَالِي إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ كَيَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِي عَنِّي فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَكِ فَتَسْتَذِلِّينِي وَ لَا أَسْلَسُ لَكِ فَتَقُودِينِي وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ . ترجمه : اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافتهاى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام كه به سويت آورده مىشده پذيراييت كردهاند، خيال نمىكردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول كنى كه محتاجشان را به جفا مىرانند، و توانگرشان را به مهمانى مىخوانند به لقمهاى كه بر آن دندان مىگذارى دقت كن، لقمهاى را كه حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افكن، و آنچه را مىدانى از راههاى حلال به دست آمده بخور. معلومت باد كه هر مأمومى را امامى است كه به او اقتدا مىكند، و از نور علمش بهره مىگيرد. آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد. به خدا قسم من از دنياى شما طلايى نيندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخيرهاى برنداشته، و عوض اين جامه كهنهام جامه كهنه ديگرى آماده نكردهام آرى از آنچه آسمان بر آن سايه انداخته، فقط فدك در دست ما بود، كه گروهى از اينكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيكوترين حاكم است. مرا با فدك و غير فدك چه كار كه در فردا جاى شخص در گور است، كه آثار آدمى در تاريكى آن از بين مىرود، و اخبارش پنهان مىگردد، گودالى كه اگر به گشادگى آن بيفزايند، و دستهاى گور كن به وسيع كردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و كلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاك روى هم انباشته رخنههايش را ببندد اين است نفس من كه آن را به پرهيزكارى رياضت مىدهم تا با امنيت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر مىخواستم هر آينه مىتوانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافتههاى ابريشم راه برم، اما چه بعيد است كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذيذ وادار نمايد در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى زندگى كند كه براى او اميدى به يك قرص نان نيست، و سيرى شكم را به ياد نداشته باشد، يا آنكه شب را با شكم سير صبح كنم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه، و جگرهايى سوزان باشد، يا چنان باشم كه گويندهاى گفته: «اين درد و ننگ تو را بس كه با شكم سير بخوابى، و در اطراف تو شكمهايى باشد كه پوستى را براى خوردن آرزو كنند». آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختىهاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخىهاى زندگى الگويشان محسوب نشوم آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند به مانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشهاش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبههاست، از علفهاى آن شكم را پر مىكند، و از منظور صاحبش از سير كردن او بىخبر مىباشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهودهام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم. انگار گويندهاى از شما مىگويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مىگردد بدانيد درختان بيابانى چوبشان سختتر، و درختان سرسبز پوستشان نازكتر، و گياهان صحرايى آتششان قوىتر، و خاموشى آنها ديرتر است. من و رسول خدا همچون دو درختى هستيم كه از يك ريشه رسته، و چون ساعد و بازو مىباشيم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم، و اگر فرصتها دست دهد شتابان بدان سو (شام) مىروم، و خواهم كوشيد تا زمين را از اين موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاويه) پاك نمايم، تا سنگريزهها از ميان دانههاى درو شده بيرون رود. و از اين نامه است كه پايان آن است اى دنيا، از من فاصله بگير، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بيرون جستم، از دامهايت فرار كردم، و از رفتن در لغزشگاههايت دورى گزيدم. كجايند گذشتگانى كه به بازيهايت آنان را فريفتى كجايند ملّتهايى كه با زر و زيورت آنان را مغرور نمودى اينك اينان گروگانهاى قبور، و فرورفته در لابلاى لحدهايند. به خدا قسم اى دنيا اگر موجودى قابيل ديدن، و جسمى سزاوار لمس بودى، حدود خدا را بر تو جارى مىساختم در رابطه با بندگانى كه به آرزوها فريبشان دادى، و ملتهايى كه در پرتگاههاى هلاكت انداختى، و پادشاهانى كه تسليم نابودى كردى و به سر چشمههاى بلا وارد نمودى، به جايى كه در ورود و خروجش امنيت نباشد. هيهات هر كس گام در لغزشگاههايت نهد بلغزد، و هر كه سوار آبهاى متراكمت گردد غرق شود، و آن كه از دامهاى تو به يك سو رود موفق گردد، و كسى كه از فتنههاى تو سالم است باكى ندارد كه گرفتار تنگى زندگى باشد، و دنيا نزد او مانند روزى است كه لحظه پايانش فرا رسيده. از من دور شو، به خدا قسم رام تو نشوم تا مرا به خوارى نشانى، و عنان به دستت نگذارم تا هر كجا خواهى ببرى. قسم به خداوند، قسمى كه فقط اراده حق را از آن استثنا مىكنم، آنچنان نفس خويش را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان زمانى كه براى خوردن يابد شاد شود، و به جاى خورش به نمك قناعت كند، و كاسه چشمم را در گريههاى شب و روز قرار دهم تا چون چشمهاى كه آبش فرو رفته اشكى در آن نماند. آيا به همان گونه كه حيوان چرنده شكمش را با چريدن پر كند و بخوابد، و رمه گوسپند كه از علف سير مىشود و به جانب خوابگاهش مىرود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد چشمش روشن كه پس از ساليانى دراز به چهارپايان رها شده، و گوسپندان چرنده اقتدا كند خوشا به حال كسى كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دورى كرده، تا وقتى كه خواب بر او چيره شود زمين را فرش خود گرفته، و دست را بالش زير سر كند، در ميان جمعيتى كه ترس از قيامت ديدههايشان را بيدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، و لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته و آرام گوياست، و گناهانشان به كثرت استغفار از بين رفته، «اينان حزب خدايند، و بدانيد كه حزب خدا رستگارانند». پسر حنيف از خدا پروا كن، و قرصهاى نان خودت تو را بس باشد، تا اين روش موجب خلاصىات از آتش جهنم گردد مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام - 1375/09/05 عنوان فیش :جاری کردن حدود الهی بر نجاشی شاعر توسط علی (ع) کلیدواژه(ها) : عدالت امیرالمومنین (علیه السلام), عدالت اجتماعی, حدود الهی, نجاشی, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر میخواهید در جبههی امیرالمؤمنین قرار گیرید، بارزترین خصوصیت او در دوران حكومتش - كه مربوط به امروز من و شما میشود - دو چیز است: یكی عدل اجتماعی، یكی زهد نسبت به دنیا. عزیزان من! این دو ارزش را ما باید مثل پرچم، در جامعهی خودمان بلند كنیم. عدالت اجتماعی، یعنی نظر و نگاهِ دستگاه قدرت و حكومت، نسبت به آحاد مردم یكسان باشد. در مقابل قانون، امتیازات و برخوردها یكسان باشد. البته انسان با یكی دوست و خویشاوند است؛ لذا ارتباطات با همه، به یك صورت نیست. آن كسانی كه در جایی مسؤولیتی دارند - مسؤول یك اداره یا یك میز، فرقی نمیكند. مسؤولیت یك ناحیهی كوچك، یا مسؤولیتهای بزرگ، همه مثل هم است - میدانند كه بالاخره انسان با یكی آشنا و با یكی آشنا نیست. نمیخواهیم این را بگوییم. منظور ما برخورد و رفتار قانونی است. آن جایی كه پای امتیازات به میان میآید و حركت و نگاه و اشاره، از سوی این مسؤول، منشأ اثر میشود، اینجا باید یكسان باشد. همه باید احساس كنند كه به طور یكسان از خیرات نظام اسلامی بهرهمند میشوند. البته بعضیها تنبلند و دنبال كار نمیروند؛ بعضیها كوتاهی میكنند؛ بعضی به خودشان ظلم میكنند؛ حساب آنها جداست. اما معنای عدل اجتماعی این است كه قانون، مقرّرات و رفتارها نسبت به همهی افراد جامعه یكسان باشد و كسی امتیاز ویژهای بدون دلیل نداشته باشد. این معنای عدل اجتماعی است. امیرالمؤمنین این كار را كرد. اساس دشمنتراشی علی علیهالسّلام این بود. آن كسی هم كه آن همه شعر برای امیرالمؤمنین و علیه دشمنان او گفته بود و آن همه محبّت كرده بود - نجاشی شاعر - وقتی كه حدّ خدا را در روز ماه رمضان شكست، امیرالمؤمنین حد خدا را بر او جاری كرد. گفت: حدود الهی را نقض كردهای. روز ماه رمضان، علناً شُرب خَمر كرده بود - هم شرب خمر بود، هم شكستن حرمت ماه رمضان بود - افرادی آمدند كه: آقا! ایشان این قدر برای شما شعر گفته، این قدر به شما محبت كرده است؛ این قدر دشمنهای شما دنبالش آمدند، سراغ دشمنهای شما نرفت؛ او را یك طور نگه دارید. فرمود (به این مضامین): بله، بماند - مثلاً - قدمش روی چشم؛ اما باید حدّ خدا را جاری كنم. حدّ خدا را جاری كرد. او هم بلند شد و پیش معاویه رفت. یعنی امیرالمؤمنین با حكم خدا و با حدود الهی، این گونه رفتار میكند. همین امیرالمؤمنین، وقتی كسی كه یكی از گناهان را انجام داده است - دزدی - نزد او آمد؛ حضرت فرمود: چقدر قرآن بلدی؟ آیهی قرآن خواند. حضرت گفت: «وهبت یدك بسورةالبقرة». دست تو را كه باید قطع میكردم، به سورهی بقره بخشیدم؛ برو. این تمایز بیجا نیست. این امتیاز، به خاطر سورهی بقره و به خاطر قرآن است. امیرالمؤمنین در ملاحظهی اصول و ارزشها و معیارها، هیچ ملاحظه از كسی نمیكرد. آنجا آن آدم را كه فسق و فجور ورزیده است، به خاطر فسق و فجورش حدّ شرعی میزند و ملاحظهی این را كه او به حال من خیری دارد، نمیكند. اما اینجا به خاطر قرآن، از حدّ دزدی صرف نظر میكند. امیرالمؤمنین این است. یعنی صددرصد بر اساس معیارها و ارزشهای الهی - و نه چیز دیگر - حركت میكند. این، عدل امیرالمؤمنین است. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام - 1375/09/05 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت اجتماعی، یعنی نظر و نگاه دستگاه قدرت و حكومت، نسبت به آحاد مردم یكسان باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان سراسر کشور - 1375/08/30 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ملت ایران، عقیده و ایمان و عشق خود، عدالت اجتماعی و رفاه و امنیت در سایهی اسلام و توحید و احکام نورانی و مقدس اسلام را، هدف قرار داده است و برای آن تلاش میکند و شعار میدهد. این، از نظر آنها تحجر و تعصب و کجفهمی است و آن را عیب میگیرند! ملت ایران از روز اول، با رژیم مستکبر امریکا مبارزه کرده است؛ باز هم مبارزه میکند. آن طور که از قرائن به دست میآید، هنوز که هنوز است، رژیم مستکبر امریکا تصمیم دارد با این فکر و این راه و این هدف و این ملت، مقابله کند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران - 1375/06/08 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : این، یک اصل هم هست که مردم بایستی در کارهای دولت، سهیم، شریک، همکار و مباشر کار باشند؛ لیکن نکتهی اساسی که در اینجا وجود دارد، این است که نوع دخالت مردم، نباید منجر به این شود که بعضی از قشرهای مردم یا بعضی از افراد زرنگ در میان مردم، سودهای کلان و بادآورده ببرند؛ در حالی که عدهی دیگری از مردم، در اولیات زندگی در بمانند. یعنی همان مسألهی اساسی عدالت اجتماعی و رسیدگی به همهی قشرها در بخشهای مختلف، باید مورد توجه قرار گیرد. الان در بخشهای مختلف کشور، دولت در وزارتخانههای مختلف، یا طبق قانون، یا طبق سیاستهایی که در این وزارتخانهی خاص وجود دارد - که خوب هم هست و ایرادی ندارد - هر کدام به نحوی مسائلشان را با مردم، هماهنگ و متوازن میکنند؛ لیکن حتما باید توجه کنید که از قبل امکانات و موجودی دولت - که متعلق به همهی مردم است - این طور نشود که ثروتهای بادآوردهای به وجود آید و در مقابل، همچنان که لازمهی وجود ثروت بادآورده در کشور است، عدهای محروم بمانند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1374/09/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : زندگی انسان بدون عدالت، همان چیزی است که شما در زشتترین چهره های تاریخ بشر مشاهده میکنید. امروز هم در گوشه و کنار دنیا مشاهده میشود. همهی بدبختیهایی که شما در جوامع مختلف میبینید، ناشی از ظلم و بیعدالتی است. ممکن است ظاهر امور، این را نشان ندهد؛ اما باطن قضیه، این است. اگر شما میبینید در گوشهای از عالم، کودکان از بیغذایی جان خود را از دست میدهند، ظاهر قضیه این است که به دلیل نیامدن باران، خشکسالی شده است؛ اما باطن قضیه، چیز دیگری است. باطن قضیه، بیعدالتی است. اگر عدالت از نسلهای گذشته بر آن جامعه حکمفرما بود و چنانچه عدالت بر محیط زندگی بشر حکمفرما بود، انسان میتوانست در سایهی استقرار عدالت، محیط زندگی خود را طوری بسازد که برای او قابل زیست باشد و فرزند او به آن فلاکت نیفتد و زندگی، این قدر زشت و دردآور نشود. در اثر بیعدالتی، انسانیت دچار این بیماریها و دردهاست. اولین هدف همهی انبیا، در کنار آن ذکر، تأمین عدالت است. این دو هدف اصلی است. البته یکی اصلیتر است و آن، همان موضوع تذکر است. آن، ریشهای و اساس قضیه است. اگر غفلت بیاید، چیزی عاید نخواهد شد و عدالت هم بهوجود نمیآید. لذا، شما دیدید آن نظامها و کسانی که مدعی عدالت اجتماعی بودند، نتوانستند چیزی از نوع عدالت، به مردم جوامع خودشان هدیه کنند. چرا؛ چیزهای دیگر دادند! فضانوردی به آنها دادند، موشکهای قارهپیما برایشان ساختند؛ اما عدالت اجتماعی را نتوانستند مستقر کنند! عدالت اجتماعی، در سایهی اصلاح انسان، نفوس و بواطن و در سایهی توجه به خدا و ذکر، حاصل خواهد شد. این دو، هدف پیغمبر است و توانست آنها را محقق کند؛ ولو در دایرهای محدود. او جامعهای به وجود آورد متذکر، آگاه و برخوردار از حد اعلای عدالت اجتماعی. ممکن بود در گوشهای از آن جامعه، کسی به کسی ظلم بکند؛ اما این، ملاک فقدان عدالت اجتماعی نیست. ملاک وجود و عدم عدالت اجتماعی، استقرار حاکمانهی عدالت اجتماعی است. در جامعهای که قانون و حکمروایی عادلانه است، حکمران عادل است و نیت، نیت عدالت است، حرکت عمومی به سمت عدالت اجتماعی است. ممکن است دیر یا زود این راه طی شود و مدتی طول بکشد؛ اما بالاخره به عدالت اجتماعی خواهد رسید. چنین وضعیتی را پیغمبر اکرم به وجود آورد. کمترین بیعدالتی را، آن بزرگوار برنتافت و نپذیرفت. الگو نشان داد، که البته ما پس از حیات مبارک نبی اکرم، آثار آن تربیت را تا مدتها در جوامع اسلامی دیدیم و باز در دوران امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام، همان عدالت مطلق را در شخص حاکم مطهر و بزرگوار دنیای اسلام در آن زمان، مشاهده کردیم. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1374/09/29 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : آنچه که امروز ملت ایران را سرافراز میکند، این است که در جهت این بعثت، یک حرکت عظیم و اساسی انجام داده است. دشمنان دربارهی ما، خیلی حرفهای دروغ میزنند؛ اما این را نمیتوانند منکر شوند که نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران، برای احیای ارزشهای اسلام و تجدید بعثت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم قیام کرده است، و این، افتخار ماست. چیزی هم که موجب شده است این ملت تا امروز در این راه مقاومت کند، همین بوده است. لذا، اگر شما متن جامعه را مشاهده کنید، خواهید دید که جامعهی ما بحمدالله یک جامعهی غفلت زده نیست. مردم، مردم ذاکر و متذکری هستند؛ دنبال حقیقت و در راه حقیقتند. برای آنها، ارزشهای معنوی و الهی حقیقتا ارزش است. مادیات را فدای معنویات میکنند؛ معنویات را فدای مادیات نمیکنند. روال عمومی جامعهی ما این است. البته، همه نوع انسانی در همه جا پیدا میشود. درآن قسمت دوم هم، اساس جامعهی نظام جمهوری اسلامی، «لیقوم الناس بالقسط» است. هدف، عدالت و قسط اجتماعی است. جامعه، زمانی به صلاح، آبادانی، عمران و نجات حقیقی خواهد رسید که این تأمین شود. نظامهای سرمایهداری در دنیا، دنبال آبادی، عمران و پیشرفت علم و صنعت در کشورهایشان رفتند؛ بدون اینکه به اصل عدالت اجتماعی، اهتمام قابل اعتنایی داشته باشند. البته خیلی از آن هدفها را توانستند کسب کنند؛ مانند کسب علم، زندگی راحت، فناوری پیشرفته، زندگی لوکس و کسب قدرت نظامی. اینها بهدست آمد و این هم وعدهی الهی است. خداوند متعال وعده فرموده است که هر ملتی، چنانچه بهطور جدی به دنبال هر هدفی حرکت کند، به آن هدف خواهد رسید.در این، شک نیست. آنهایی هم که بهطور جدی حرکت کردند، به همان مقدار، به این ظواهر زندگی؛ یعنی به ثروت جامعه، قدرت نظامی و قدرت و پیشرفت علمی رسیدند؛ اما در زندگیشان، سعادتمند نشدند. در آن کشورها، دردهای بشریت، تمام نشده است. ثروتی که در آن جامعه هست، عدهای از افراد جامعه را برخوردار کرده است؛ اما نتوانستهاند تبعیض را برطرف و عدالت اجتماعی را برقرار کنند. حتی برای کسانی هم که از زندگی راحت برخوردارند، نتوانستند راحتی حقیقی، آرامش روحی و زندگی خوش بهوجود آورند. آب خوش از گلویشان پایین نمیرود. انواع و اقسام گرفتاریها، گریبان آنها را گرفته است. البته بعضی از گرفتاریها فوری ظاهر میشود و بعضی بعد از مدتی ظاهر میگردد، که اکنون وقت ظاهر شدن گرفتاریهای آنهاست. دنیای غرب، ممکن است بیست تا چهل سال پیش اینطور نبوده است؛ اما اکنون گرفتاریهای زندگی مادی، گریبان آن را گرفته است. دلیل آن، این است که به معنویت و عدالت اجتماعی توجه نکرده است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم ساری - 1374/07/22 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بعضی جاهای دنیا رونق اقتصادی و رفاه مادی تا حدودی دارند؛ اما معنویت ندارند. وقتی معنویت در جامعه وجود ندارد، رفاه اقتصادی هم فایدهای نمیبخشد؛ تبعیض را برطرف نمیکند، عدالت اجتماعی به وجود نمیآورد، گرسنگی را ریشهکن نمیکند و فساد را از بین نمیبرد. رونق اقتصادی که همه چیز یک کشور نیست. اگر خانوادهای پول داشته باشد، اما زن و شوهر در درون خانواده، با هم دائما دعوا کنند، زندگی در آن خانواده تلخ است. یا خانوادهای پول داشته باشد، اما امنیت در درون خانه نباشد، یا جوان آن خانواده معتاد به هروئین باشد، این خانواده لذت پولداری را نمیبرد. مربوط به :پیام به مناسبت گردهمایی سالیانه نماز - 1374/06/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اقامهی نماز در کشوری که پرچم اسلام را بر فراز سر خویش برافراشته و به حاکمیت اسلام مفتخر گردیده، یکی از واجبترین فرائض است. زیرا همهی هدفهای یک جامعهی نیکبخت، از قبیل: تأمین عدالت اجتماعی، دستیابی به رفاه عمومی و شکوفایی مادی، پرورش استعدادها و خلاقیتها در آحاد مردم، برخورداری از دانش و بینش و تجربه، عزت و استقلال و اقتدار ملی، گسترش اخلاق انسانی و روابط سالم میان آحاد مردم و دیگر هدفهای والا، در صورتی تأمین میشود که تربیت فردی و تهذیب اخلاقی در آحاد مردم به ویژه در کارگزاران امور کشور، تأمین شود و انسانهایی پاک و برخوردار از همت و توکل و اخلاص و صبر و سختکوشی در آن جامعه باشند که به یاری این پشتوانهی روحی، توانایی برداشتن بارهای سنگین را دارا باشند و در برابر موانع گوناگون و به ویژه امواج فساد و تباهی، یارای ایستادگی داشته باشند. هر چه شمار اینگونه انسانها در جامعه و کشوری بیشتر باشد، افق آیندهی آن جامعه و آن کشور، روشنتر و حرکت به سوی نیکبختی در آن جامعه و آن کشور، ممکنتر و آسانتر خواهد بود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1374/06/08 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : بحمدالله کشور در طریق رشد و توسعه حرکت میکند. این یک امر محسوس است. حقیقتا کار سازندگی در کشور، جدی گرفته شده است و هر کس که این موضوع را انکار کند، بلاشک بیانصافی کرده است؛ چون مملکت به شکل تعجب برانگیز و تحسینآمیزی به سمت سازندگی حرکت میکند و هر جای این کشور نگاه کنید، شعلهی کار بلند است و کار مفیدی برای این مردم در بخشهای مختلف انجام میگیرد. پس رشد و توسعه جریان دارد و شما با برنامه ریزی و حرکت صحیح، دنبال آن میروید. آنچه که در این بین بایستی با وسواس و دقت دنبالش باشید، مسألهی «عدالت اجتماعی» است که با رشد و توسعه هم سازگار است. بعضی این طور تصور میکردند - شاید حالا هم تصور کنند - که ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطهی مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این فکر اسلامی نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعه مقدمهی عدالت است. آن روزی که در کشور عدالت اجتماعی نباشد، اگر بتوانیم باید آن روز را تحمل نکنیم. اگر میبینید که در کشور هنوز تفاوت و فاصلهی طبقاتی وجود دارد و هنوز کسانی در فقر و محرومیت هستند، به خاطر این است که مسؤولان کشور بیش از این نمیتوانند. خرابیای که در سالیان طولانی به وجود آمده، عمیقتر و بیشتر از آن است که در طول این مدت کوتاه بشود آن را بر طرف کرد، والا اگر بتوانیم یک روز هم نباید تحمل کنیم. برنامهی دوم بحمدالله خوب انجام شد و حالا هم با خوبی پیش میرود. در برنامهریزیهای بعدی مسألهی برطرف کردن فقر و محرومیت از کشور را در درجهی اول قرار دهید که یکی از ارکان عدالت، این موضوع است. البته همهی مفهوم عدالت این نیست که ما فقر و محرومیت را برطرف کنیم؛ گرچه حقا و انصافا بخش مهمی از آن مفهوم است. این امر را در کارها و در همهی بخشها و برنامهریزیهایتان دخالت دهید. در سیاستهایی هم که برای برنامهی دوم ابلاغ و اعلام شد، این نکته جزو اقلام مهم آن سیاستگذاری بود. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شوراهای فرهنگ عمومی استانها - 1374/04/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر بتوانیم اخلاق را اسلامی کنیم، فرهنگ را اسلامی کنیم، مردم را با خلقیات اسلامی پرورش دهیم و صفاتی را که در صدر اسلام از یک جماعت کوچک، یک ملت عظیم و مقتدر درست کرد، در ملتمان زنده کنیم، همینها بزرگترین دستاوردهاست. باید توجه داشت که آنچه در آغاز، از پیشرفت و ترقی برای انسانها به وجود آمد، ناشی از همین فرهنگ اسلامی بود: دنبال علم و کار رفتند، تلاش و سعی کردند، نوآوری کردند، به معرفت طبیعت، انسان، تاریخ و راههای زندگی پرداختند و تعامل خوب و برادرانه را پذیرفتند. اینها چیزهایی است که هیچ دستگاه قدرتمندی، بدون آنکه فرهنگ مردم و بینش آنها را اصلاح کند، نمیتواند در جامعهای ایجاد کند. مثلا آن عدالت اجتماعیای که کمونیستها، بیتوجه به اصلاح فرهنگ مردم و پذیرش اختیاری آنها بر آنها تحمیل کردند، همان چیز ناقص غلط معیوبی شد که در تاریخ ثبت شده است. یعنی به اسم عدالت اجتماعی، همه چیز را به هم ریختند و هیچ فایدهای بهبار نیاوردند. از اینرو، کشورهای کمونیستی، تجربهی عظیمی هستند؛ به ویژه طبقات مرفه عظیم آنها که به زعم خودشان از ایجاد کمونیسم حکومتی و دولتی، به دنبال عدالت اجتماعی بودند؛ اما بهجای این عدالت، یک تزار جدید و یک استالین بدکار و فاسد و ظالم و قسیالقلب بهوجود آوردند! بله؛ عدالت اجتماعیای که از اخلاق و فرهنگ صحیح جدا باشد، نتیجهاش این میشود. عدالت اجتماعی، که یک امر اجتماعی محض و مربوط به حکومت، سیاست و شیوهی فرمانروایی در جامعه است، جز به برکت یک فرهنگ صحیح در اذهان یکایک مردم، تأمین شدنی نیست. اصولا همهی موفقیتها در همهی صحنهها اینگونه است. خوب؛ اینک شمایید و جامعهی ایرانی. میخواهید فرهنگ اسلامی و آن چیزهایی را که از پیکرهی این جامعهی اسلامی گرفته شده است، به آن برگردانید: «و استصلح بقدرتک ما فسد منی.» این، که در دعای «مکارمالاخلاق» آمده است، مصداقش همین است. میخواهید آن بخشهایی از زندگیمان را که تحت تأثیر ظلمها و استبدادها و انحرافها و کجفهمیها و کجرویها و دخالتهای بیگانه و امثال اینها ضایع و فاسد شده است، اصلاح کنید. این، کار عظیم و بسیار بزرگی است؛ به حدی، که اگر وزارت ارشاد، واقعا جز اصلاح فرهنگ عمومی، هیچ کار دیگری نکند، به نظر بنده، برای آن کافی است و کار کمی را عهدهدار نیست. خوب؛ بحمدالله، آقایان همتشان بالاست؛ این کار را میکنند و صد کار دیگر هم در کنارش دارند. انشاءالله به همهی آنها هم دست مییابند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شوراهای فرهنگ عمومی استانها - 1374/04/19 عنوان فیش :تحقق عدالت اجتماعی در گروی اصلاح فرهنگهای فاسد/صحیفه سجادیه دعای 20 کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, ارزشهای فرهنگ اسلامی, فرهنگ نوع(ها) : حدیث متن فیش : عدالت اجتماعی، که یک امر اجتماعیِ محض و مربوط به حکومت، سیاست و شیوهی فرمانروایی در جامعه است، جز به برکت یک فرهنگ صحیح در اَذهان یکایکِ مردم، تأمین شدنی نیست. اصولاً همهی موفقیّتها در همهی صحنهها اینگونه است. خوب؛ اینک شمایید و جامعهی ایرانی. میخواهید فرهنگ اسلامی و آن چیزهایی را که از پیکرهی این جامعهی اسلامی گرفته شده است، به آن برگردانید: «وَ اسْتَصْلِح بِقُدرَتِکَ ما فَسَدَ مِنّی.»(1) این، که در دعای «مکارمالاخلاق» آمده است، مصداقش همین است. میخواهید آن بخشهایی از زندگیمان را که تحت تأثیر ظلمها و استبدادها و انحرافها و کجفهمیها و کجرویها و دخالتهای بیگانه و امثال اینها ضایع و فاسد شده است، اصلاح کنید. این، کار عظیم و بسیار بزرگی است؛ به حدّی، که اگر وزارت ارشاد، واقعاً جز اصلاح فرهنگ عمومی، هیچ کار دیگری نکند، به نظر بنده، برای آن کافی است و کارِ کمی را عهدهدار نیست. خوب؛ بحمداللَّه، آقایان همتّشان بالاست؛ این کار را میکنند و صد کارِ دیگر هم در کنارش دارند. انشاءاللَّه به همهی آنها هم دست مییابند. 1 ) الصحیفة السجادیة ، دعای 20 ؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ. اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا ترجمه : بار خدايا بر محمد و خاندانش درود بفرست و ايمان مرا به كاملترين درجات ايمان و يقين مرا به برترين مراتب يقين و نيّت مرا به نيكوترين نيتها و عمل مرا به بهترين اعمال برسان. خداوندا، به لطف خود نيّت مرا کامل گردان و يقين مرا به آنچه در نزد تو است از اشتباه بدور و تصحیح نما، و به قدرت خود فساد مرا به صلاح بدل نماى. بار خدايا بر محمد و خاندانش درود بفرست و از کاری که اهمیت به آن مرا مشغول کرده است، بىنياز گردان و به كارى بر گمار كه در روز باز پسين از من خواهى و روزهاى عمر مرا در كارى كه مرا براى آن آفريدهاى مصروف دار و مرا بىنياز فرماى و روزیت بر من وسیع و فراوان گردان و به نگريستن به حسرت در مال و جاه كسان گرفتار مساز و عزيزم دار و به تکبر دچارم مكن. مرا به بندگى خود گير و عبادتم را به خودپسندی تباه مكن. و كارهاى خير در حق مردم را به دست من جارى كن و كارهاى خير من به شائبه منت نهادن بر خلق خداى نابود نکن و از اخلاق متعالى بهرهورم دار و از فخرفروشی در امانم دار. بار خدايا بر محمد و خاندانش درود بفرست. و مرتبه و مقام مرا نزد مردم بالا نبر جز آنکه به همان اندازه در نفس خود خوارم گردانی و عزّتى آشكار برایم ایجاد نکن جز آنکه به همان اندازه در نفس خود ذليل گردانی. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شوراهای فرهنگ عمومی استانها - 1374/04/19 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت اجتماعی، كه یك امر اجتماعی محض و مربوط به حكومت، سیاست و شیوهی فرمانروایی در جامعه است، جز به بركت یك فرهنگ صحیح در اذهان یكایك مردم، تامین شدنی نیست. مربوط به :ابلاغ سیاستهای کلی برنامه دوم توسعه - 1372/08/18 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : آنچه سیاستهای حاکم بر برنامههای دوم را تشکیل میدهد پس از لحاظ کردن احکام شریعت اسلامی که اصل مقرر در قانون اساسی است و به معنای آن است که باید همهی مواد برنامه در بخشهای اقتصادی و پولی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و غیر آن با ظواهر احکام فقهی هیچگونه تعارض و تنافی نداشته بلکه در همهی موارد مذکور در فقه اسلام بر آن منطبق باشد، به ترتیب زیر است: رعایت عدالت اجتماعی در: ز: گسترش و بهبود نظام تأمین اجتماعی. اهتمام لازم به بخشهای اجتماعی و توسعهی سهم آن در برنامه از قبیل: امنیت عمومی و قضایی، فرهنگ، آموزش همگانی، بهداشت و درمان، آموزش عالی و تحقیقات، حفظ محیط زیست و تربیت بدنی مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1372/06/03 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما، بحمدالله چیزی کم نداریم. من هیچ اعتقادی به این معنا ندارم که جمهوری اسلامی از رسیدن به خواستهاش که تشکیل یک جامعه بر اساس عدالت اجتماعی و رفاه عمومی است، ناتوان است. من به هیچ وجه به این اعتقاد ندارم. به اینکه ما در این قضیه نیاز به تکیهی به دیگران داریم هم اصلا اعتقادی ندارم. البته مراوده با دیگران، استفاده از دیگران، همکاری با دیگران و داد و ستد با دیگران، همیشه خوب است؛ در همهی سطوح خوب است. البته با حدود و ثغوری که قانون و سیاستهای کشور و تدبیر مدیران بالا مشخص میکند. لکن تکیه نه! اتکا و استناد و ناتوانی بدون آن؛ چنین چیزی را من اعتقاد ندارم. اساس ادارهی تشکیلات کشور نیز همین است که بارها تکرار شده: عدالت اجتماعی. در تمام آثار دینی که شما نگاه میکنید، هدف و غایت برای حرکت جامعهی اسلامی، تشکیل جامعهی عادله است. راجع به امام زمان اینهمه اثر هست و در اغلب اینها گفته میشود که آن بزرگوار تشریف بیاورند تا اینکه جهان را پر از عدل کنند. بیش از آنچه که گفته شده «پر از دین حق کنند» گفته شده «پر از عدالت کنند». یعنی آنچه که در درجهی اول مطرح است، «عدالت» است که باید انجام گیرد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1372/06/03 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, رفاه عمومی, نظام جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, رفاه عمومی, نظام جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : من هیچ اعتقادی به این معنا ندارم كه جمهوری اسلامی از رسیدن به خواستهاش كه تشكیل یك جامعه بر اساس عدالت اجتماعی و رفاه عمومی است، ناتوان است. مربوط به :متن حکم تنفیذ ششمین دورهی ریاستجمهوری اسلامی ایران - 1372/05/12 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : اینجانب ضمن تبریک به ملت عزیزمان برای این حسن انتخاب و با معرفت به مقام و مرتبت والای شخصیت برجسته و چهرهی منور نظام جمهوری اسلامی و رکن رکین انقلاب و بازوی توانا و زبان گویای آن، جناب آقای هاشمی رفسنجانی دامعلاه، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. بدیهی است که تنفیذ اینجانب نیز، مانند رأی ملت، تا زمانی است که ایشان در همان صراط مستقیم و منهاج قویمی قدم برمیدارند که سالهای عمر بابرکت خود را در طی مراحل نورانی آن گذرانیدهاند؛ یعنی راه دفاع از اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله و مجاهدت برای تحقق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و حمایت از محرومان و مستضعفان و کوشش برای ریشهکن کردن فقر و تبعیض و استقرار عدالت اجتماعی و تمسک به اصول پایدار انقلاب اسلامی، که البته همواره چنین خواهد بود. مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری - 1372/05/12 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسألهی دوم هم مسألهی سیاستها و برنامههاست. من فقط یک جمله در باب سیاستهای اقتصادی عرض کنم که بحمدالله، دولت عزیزمان برنامهی اول را به اواخرش رساند و به زودی برنامهی دوم را بعد از یکسال یا کمتر، شروع خواهد کرد اساس در نظام اسلامی، عبارت است از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی. فرق عمدهی ما با نظامهای سرمایهداری همین است. در نظامهای سرمایهداری، اساس، رشد اقتصادی و شکوفایی اقتصادی و ازدیاد و تولید ثروت است. هر که بیشتر و بهتر تولید ثروت کند، او مقدم است. آنجا مسأله این نیست که تبعیض یا فاصله پیش آید. فاصله در درآمدها و نداشتن رفاه جمع کثیری از مردم، نگرانی نظام سرمایهداری نیست. در نظام سرمایهداری، حتی تدابیری که ثروت را تقسیم کند، از نظر نظام سرمایهداری، تدابیر منفی و مردودی است. نظام سرمایهداری میگوید: «معنی ندارد که ما بگوییم ثروت جمع کنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم کنیم! این معنی ندارد. اینکه شکوفایی نخواهد شد!» نظام اسلامی اینگونه نیست. نظام اسلامی معتقد به یک جامعهی ثروتمند است، نه یک جامعهی فقیر و عقبمانده. معتقد به رشد اقتصادی است؛ ولی رشد اقتصادی برای عدالت اجتماعی و برای رفاه عمومی، مسألهی اول نیست. آنچه در درجهی اول است، این است که فقیر در جامعه نباشد؛ محروم نباشد؛ تبعیض در استفاده از امکانات عمومی نباشد. هر کس برای خودش امکاناتی فراهم کرد، متعلق به خود اوست. اما آنچه که عمومی است مثل فرصتها و امکانات متعلق به همهی کشور است و باید در اینها تبعیضی وجود نداشته باشد. معنی ندارد که یک نفر پای خود را بگذارد روی دوش مأمورین دولتی و با ترفند و خدای ناکرده با اعمال روشهای غلط، امتیاز بگیرد، رشدی افسانهای بکند و بعد بگوید: «آقا، من ثروت را خودم به دست آوردهام.» در نظام اسلامی، چنین چیزی را نداریم. ثروتی که بر پایهی صحیحی نیست، از اصل نامشروع است. اسلام یک روش خاص خود دارد. مسلکی در مسائل اقتصادی جامعهی اسلامی دارد و آن سلک را طی میکند. اساس سیاست کلی اقتصادی کشور، عبارت است از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی. البته ممکن است یک نفر با تلاش و استعداد بیشتر، بهرهی بیشتری برای خودش فراهم کند. این مانعی ندارد. اما در جامعه فقر نباید باشد. هدف برنامهریزان باید این باشد. سازمان برنامه و برنامهریزان کشور، با این سیاست کلی و بر این اساس باید برنامهریزی کنند. مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری - 1372/05/12 عنوان فیش : نظام جمهوری اسلامی ایران, عدالت اجتماعی, نظام سرمایهداری غرب, رفاه عمومی, اهداف نظام جمهوری اسلامی کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, عدالت اجتماعی, نظام سرمایهداری غرب, رفاه عمومی, اهداف نظام جمهوری اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اساس در نظام اسلامی، عبارت است از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی. فرق عمدهی ما با نظامهای سرمایهداری همین است. مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری - 1372/05/12 عنوان فیش : اقتصاد اسلامی, سیاست اقتصادی, سیاستهای اقتصادی, رفاه عمومی, عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : اقتصاد اسلامی, سیاست اقتصادی, سیاستهای اقتصادی, رفاه عمومی, عدالت اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اساس سیاست كلی اقتصادی كشور، عبارت است از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی. مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری - 1372/05/12 عنوان فیش : عدالت, اهداف نظام جمهوری اسلامی, رفاه عمومی, عدالت اجتماعی, اهداف نظام جمهوری اسلامی, نظام جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : عدالت, اهداف نظام جمهوری اسلامی, رفاه عمومی, عدالت اجتماعی, اهداف نظام جمهوری اسلامی, نظام جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اساس در نظام اسلامى، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1372/04/23 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : به شما برادران و خواهران عزیز عرض میکنم: وقتی یک انقلاب در یک کشور به وجود میآید، برای این است که اوضاع عمومی و نظام اجتماعی کشور را عوض کند؛ حکومت را دگرگون کند؛ روابط اجتماعی و اقتصادی را دگرگون کند. این، هدف یک انقلاب است. اما هدف عوض شدن و دگرگون شدن اوضاع اجتماعی چیست؟ چرا میخواهیم اوضاع اجتماعی عوض شود؟ برای اینکه اخلاق مردم عوض شود. برای اینکه در نظام فاسد و جائر و در نظام طاغوتی، انسانها بد تربیت میشوند. انسانها مادی و بیمعنویت و بیحقیقت بار میآیند. انسانها بیوفا، بیصفا و بیصداقت بار میآیند. انسانها از رحم و مروت و دوستی و همکاری و همراهی، دور میمانند. اینها آثار یک زندگی اجتماعی فاسد و غلط است. انقلاب برای این است که جامعه را عوض کند و عوض کردن جامعه برای این است که اخلاق انسانها عوض شود. برای این است که انسانها به خوبی تربیت شوند. لذا شما میبینید در دعای روزهای ماه رمضان، یکی از فقرات اصلی دعا این است که: «اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک.» اینگونه است که عدالت اجتماعی تأمین میشود. عدالت اجتماعی، یک اصل است. یک هدف اصلی و والاست. اما عدالت اجتماعی، در صورتی در جامعه تامین میشود که افراد در جامعه تربیت شده باشند؛ ظلم نکنند و زیر بار ظلم نروند. جامعهی ما، به برکت انقلاب، اخلاقش به سمت اخلاق الهی، گردش قابل توجهی کرد؛ اگرچه این گردش کامل نیست و باید باز هم ادامه پیداکند. این جوانان را دیدید در جنگ چه کردند؟! این پدران و مادران را دیدید چگونه از عزیزان خود، برای خدا و قرآن و دین گذشتند؟! این انسانها را دیدید چگونه از ثروت شخصی خودشان زنان از طلای خودشان، مردان از دسترنج خودشان برای خاطر مصالح عمومی، برای جنگ، برای حل مشکلات کشور، برای سیل و زلزلهی فلانجا، صرف نظر کردند؟! اینها گردش به سمت اخلاق اسلامی است. قبل از انقلاب این چیزها بود؛ اما در مقیاسهای بسیار کوتاه و کوچک. عمومی نبود. مواظب باشید که این حرکت به سمت اخلاق اسلامی، ادامه پیدا کند. اگر اینگونه شود، جامعهی ما از عدالت اجتماعی برخوردار خواهد شد. عدالت اجتماعی، به مقدار زیادی وابسته به اخلاق است. البته بخش عمدهی آن مربوط به مقررات و قوانین جامعه است. اما مقررات و قوانین، بدون اینکه افراد از اخلاق الهی و اسلامی برخوردار باشند، چندان کارساز نیست. امروز در جامعهی ما، هستند کسانی که درآمدهای زیادی دارند. حال یا تخصص آنها تخصص مورد نیازی است، یا افراد کمی آن تخصص را دارند. به هر جهت و به هر دلیل، درآمدهای زیادی دارند. آیا این همه درآمد را باید صرف خودشان کنند؟ این اخلاق مادی است. این اخلاق شیطانی است. به تعبیر درستتر، این اخلاق حیوانی است. حیوان هرچه دارد، مال شخص خودش است. اخلاق انسانی و بخصوص آن اخلاق والای اسلامی، این طور حکم نمیکند. آنچه شما دارید، باید پس از آنکه نیاز ضروری خودتان را تأمین کردید و خواستههای خودتان را عمل نمودید، برای بقیهی انسانهایی که در آن جامعه هستند صرف شود. همسایهی شما اگر نیازی دارد، صرف او شود. خویشاوند شما اگر نیازی دارد، صرف او شود. فرض کنید امروز در جامعهی ما، مدرسهسازی یک مسألهی مهم است. ساختن فضاهای آموزشی، یا همین رسیدگی به عقبافتادهها و معلولین جسمی و ذهنی، یک کار مهم است. کسانیکه امکان مالی دارند، بسیار شایسته است و از لحاظ اخلاقی یک فریضه است که بخشی از ثروت خودشان را برای اینها صرف کنند. این، همان دگرگونی اخلاقی است. اگر اخلاق در جامعه تأمین شد، عدالت اجتماعی تأمین میشود؛ جامعه آباد میشود و انسانها در بهشت زندگی میکنند؛ ولو در همین دنیا. در سطح عالم، مشاهده میکنیم عمده فجایعی که بر سر بنیآدم میآید، ناشی از اخلاق سوء و فسادهایی است که در اخلاق افرادی از نوع بشر هست. شما همین ظلمهایی را که در سطح دنیا میشود نگاه کنید! البته ما از علل سیاسی غافل نیستیم. عوامل اقتصادی و سیاسی این تحلیلها روشن است. لکن اگر در ریشه و پایهی همهی آنها دقت کنید، یک عنصر سوءاخلاق وجود دارد. اعتقاد بنده این است که تربیتها و اخلاقهای غلط است که امروز ملتهایی را در دنیا دچار مصیبتهای بزرگ کرده است. در همین مسألهی بوسنی هرزگوین موطن مسلمانان مظلومی که در قلب اروپا این گونه قتل عام میشوند و دچار مصائب روزافزونی هستند اگر دروغگویی بعضی از مسؤولین قدرتهای استکباری دنیا نمیبود، مسلمانان آنجا این وضعیت را نداشتند. یک سال و چند ماه است که این مردم بیچاره و این ملت مظلوم، زیر ضربات یک عده وحشی نژادپرست فاشیست یعنی صربها قرار دارند. با کلمات و الفاظ، سر مردم را گرم میکنند و همهی اینها ریشه در اخلاق فاسد، ریاکاری و دروغگویی دارد. خوی استکباری که امروز رژیم ایالات متحدهی امریکا دارد، در بن و بنیاد، یک مسألهی اخلاقی است و ریشهی اخلاقی دارد. استکبار هم یک امر اخلاقی است؛ یک اخلاق فاسد است. اینها انصاف ندارند. اگر انصاف داشتند؛ اگر مروت داشتند؛ اگر انسانیت در آنها بود، با ملتهای دنیا اینطور عمل نمیکردند. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1372/04/23 عنوان فیش :هدف انقلاب،تغییر اخلاق انسان ها برای رسیدن به عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, اهداف نظام جمهوری اسلامی, اخلاق اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : من به شما برادران و خواهران عزیز عرض میکنم: وقتی یک انقلاب در یک کشور به وجود میآید، برای این است که اوضاع عمومی و نظام اجتماعی کشور را عوض کند؛ حکومت را دگرگون کند؛ روابط اجتماعی و اقتصادی را دگرگون کند. این، هدفِ یک انقلاب است. اما هدفِ عوض شدن و دگرگون شدن اوضاع اجتماعی چیست؟ چرا میخواهیم اوضاع اجتماعی عوض شود؟ برای اینکه اخلاق مردم عوض شود. برای اینکه در نظام فاسد و جائر و در نظام طاغوتی، انسانها بد تربیت میشوند. انسانها مادّی و بیمعنویّت و بیحقیقت بار میآیند. انسانها بیوفا، بیصفا و بیصداقت بار میآیند. انسانها از رحم و مروت و دوستی و همکاری و همراهی، دور میمانند. اینها آثار یک زندگی اجتماعی فاسد و غلط است. انقلاب برای این است که جامعه را عوض کند و عوض کردن جامعه برای این است که اخلاق انسانها عوض شود. برای این است که انسانها به خوبی تربیت شوند. لذا شما میبینید در دعای روزهای ماه رمضان، یکی از فقرات اصلی دعا این است که: «اللّهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک.(1)» اینگونه است که عدالت اجتماعی تأمین میشود. عدالت اجتماعی، یک اصل است. یک هدف اصلی و والاست. اما عدالت اجتماعی، در صورتی در جامعه تامین میشود که افراد در جامعه تربیت شده باشند؛ ظلم نکنند و زیر بار ظلم نروند. 1 ) البلدالأمين، كفعمی ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص222 ؛ المصباح، كفعمی،ص617 ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج 95 ،ص 120 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی ، ص 177 (اعمال مشتركه ماه رمضان) مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بَعْدَ الْمَكْتُوبَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ترجمه : از پیامبر(ص) روایت شده است كه فرمود: هر كس این دعا را در ماه رمضان بعد ار نماز واجب بخواند خداوند گناهان او را تا روز قیامت خواهد بخشید و آن دعا این است: خدایا بر مردگان نشاط و سرور عطا كن، خدايا هر فقیری را بىنياز گردان خدايا هر گرسنه ای را سير گردان، خدايا هر برهنه ای را لباس پوشان، خدايا بدهی هر بدهكاری را ادا فرما خدايا هر غمگينى را دلشاد ساز خدايا هر غريبى را به وطن باز رسان خدايا هر اسيرى را آزاد گردان خدايا مفاسد امور مسلمانان را اصلاح فرما خدايا هر مريض را شفا عنايت كن خدايا به غناى خود جلوی فقر ما را ببند خدايا بديهاى حال ما را به خوبى صفات خودت تغيير ده خدايا بدهی ما را ادا فرما و ما را از فقر بىنياز گردان كه تو اى خدا بر هر چيز توانايى مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1372/04/23 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, جامعه, تربیت اسلامی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, جامعه, تربیت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت اجتماعی، در صورتی در جامعه تامین میشود که افراد در جامعه تربیت شده باشند؛ ظلم نکنند و زیر بار ظلم نروند. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1372/04/23 عنوان فیش : اخلاق اسلامی, عدالت اجتماعی, جامعه کلیدواژه(ها) : اخلاق اسلامی, عدالت اجتماعی, جامعه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مواظب باشید که حرکت اخلاق جامعه به سمت اخلاق اسلامی، ادامه پیدا کند. اگر اینگونه شود، جامعهی ما از عدالت اجتماعی برخوردار خواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1372/04/23 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, اخلاق اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, اخلاق اجتماعی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : عدالت اجتماعی، به مقدار زیادی وابسته به اخلاق است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1372/03/19 عنوان فیش : عدالت, عدالت اجتماعی, جامعه اسلامی, اهداف نظام جمهوری اسلامی, آرمانهای اسلامی کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالت اجتماعی, جامعه اسلامی, اهداف نظام جمهوری اسلامی, آرمانهای اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جامعهاى که در آن عدالت نبود؛ فاصلههاى عمیق طبقاتى وجود داشت؛ عدم برخوردارى یک جمع کثیر از مردم به سود برخورداریهاى نابحق دیگران وجود داشت، این جامعه، اسلامى نیست. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى - 1372/03/08 عنوان فیش :رشد اقتصادی کافی نیست، عدالت اقتصادی لازم است کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالت و پیشرفت, رشد اقتصادی, عدالت نوع(ها) : حدیث متن فیش : قشرهاى مستضعف جامعه باید در درجهى اوّل مورد توجّه باشند. امروز روى رشد و توسعهى اقتصادى بحث مىشود؛ اما مسألهى ما در کشور، فقط رشد اقتصادى نیست. به طریق اولى، رونق اقتصادى هم نیست؛ چون ممکن است در جامعه، رونق اقتصادى باشد، امّا رشد واقعى نباشد. اما حتّى رشد اقتصادى هم، در جامعهى ما هدف اصلى نیست. رشد اقتصادى، جزئى از هدف ماست و آن جزء دیگر عبارت است از عدالت. شما روشنتر از عدالت، در مفاهیم اسلامى و شیعى، چه چیز پیدا مىکنید؟ شما که منتظر امام زمان علیهالصّلاةوالسّلام هستید، براى چه چیز انتظار آن بزرگوار را مىکشید؟ مگر نمىگویید «یملأ الله الارض به قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً(1)»؟ مگر نمىگویید که امام زمان بیاید تا دنیا را پُر از قسط و عدل کند؟ پس، مسأله، مسألهى قسط و عدل است؛ مسألهى عدالت است و این چیزى نیست که بشود از آن گذشت. هر برنامهى اقتصادى، وقتى معتبر است که یا خودش و یا در مجموع برنامهها، ما را به هدف عدالت نزدیک کند. والّا اگر ما را از عدالت اجتماعى دور کند فرض هم بکنیم که به رشد اقتصادى منتهى شود کافى نیست. مجلس، این را باید مورد توجه قرار دهد. 1 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 364، وَ مِنَ الدَّعَوَاتِ الْمُشَرَّفَةِ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ دُعَاءُ مَوْلَانَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَصْلِحْ لَنَا إِمَامَنَا وَ اسْتَصْلِحْهُ وَ أَصْلِحْ عَلَى يَدَيْهِ وَ آمِنْ خَوْفَهُ وَ خَوْفَنَا عَلَيْهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ الَّذِي تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ اللَّهُمَّ امْلَأِ الْأَرْضَ بِهِ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ امْنُنْ بِهِ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَ أَرَامِلِيهِمْ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ اجْعَلْنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيهِ وَ شِيعَتِهِ أَشَدِّهِمْ لَهُ حُبّاً وَ أَطْوَعِهِمْ لَهُ طَوْعاً وَ أَنْفَذِهِمْ لِأَمْرِهِ وَ أَسْرَعِهِمْ إِلَى مَرْضَاتِهِ وَ أَقْبَلِهِمْ لِقَوْلِهِ وَ أَقْوَمِهِمْ بِأَمْرِهِ وَ ارْزُقْنِي الشَّهَادَةَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَتَّى أَلْقَاكَ وَ أَنْتَ عَنِّي رَاضٍ ... ترجمه : مربوط به :پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت حلول سال 1372 هجری شمسی - 1372/01/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : آنچه که من به برنامهریزان و مسؤولین دولتی مؤکدا سفارش میکنم، این است که در این برنامه توجه کنند که هدف اصلی، کمک به طبقات محروم جامعه باشد. این، چیزی است که ما را به «عدالت اجتماعی» نزدیک میکند. هدف اصلی در کشور ما و در نظام جمهوری اسلامی، عبارت از تأمین عدالت است و رونق اقتصادی و تلاش سازندگی، مقدمهی آن است. ما نمیخواهیم سازندگی کنیم که نتیجهی این سازندگی یا نتیجهی رونق اقتصادی، این باشد که عدهای از تمکن بیشتری برخوردار شوند و عدهای فقیرتر شوند. این، به هیچوجه مورد رضای الهی و رضای اسلام و مورد قبول ما نیست. ما میخواهیم سازندگی شود و کشور رونق اقتصادی و پیشرفت مادی پیدا کند و ازلحاظ اقتصادی رشد کند، تا بتواند به عدالت اجتماعی نزدیک شود و فقیر نداشته باشیم؛ تا دیگر، طبقات محروم در جامعه، احساس محرومیت نکنند و محروم نباشند؛ تا منطقهی محروم در کشور نداشته باشیم و فاصلهی بین فقیر و غنی، روزبهروز کمتر شود. این، هدف اصلی است. باید این را در برنامه مورد نظر قرار دهند. این برنامههای پنج ساله، هر کدام رقم درشتی برای حرکت ملت و دولت به سمت اهداف انقلاب است. باید این جهت را، که جهتگیری انقلابی است، با تأکید و اصرار هر چه تمامتر، در آن رعایت کنند و آن را حفظ نمایند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1371/11/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : در قلمرو حیات اجتماعی، چیزی که بهعنوان هدف معین شده است، عدالت اجتماعی است. «لیقوم الناس بالقسط.». «قسط» با «عدل» فرق میکند. عدل یک معنای عام است. عدل همان معنای والا و برجستهای است که در زندگی شخصی و عمومی و جسم و جان و سنگ و چوب و همهی حوادث دنیا وجود دارد. یعنی یک موازنهی صحیح. عدل این است. یعنی رفتار صحیح؛ موازنهی صحیح؛ معتدل بودن و به سمت عیب و خروج از حد نرفتن. این، معنای عدل است. لکن قسط، آنطور که انسان میفهمد، همین عدل در مناسبات اجتماعی است. یعنی آن چیزی که ما امروز از آن به «عدالت اجتماعی» تعبیر میکنیم. این، غیر از آن عدل به معنای کلی است. انبیا اگر چه حرکت کلیشان به سمت آن عدالت به معنای کلی است - «بالعدل قامت السموات و الارض»؛ آسمانها هم با همان اعتدال و عدالت و میزان بودن سر پا هستند - اما آن چیزی که فعلا برای بشر مسأله است و او تشنهی آن است و با کمتر از آن نمیتواند زندگی کند، قسط است. قسط یعنی اینکه عدل، خرد شود و به شکل عدالت اجتماعی در آید. «لیقوم الناس بالقسط.» انبیا برای این آمدند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1371/11/01 عنوان فیش :عدالت اجتماعی، هدف بعثت انبیاء در قلمرو حیات اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالت, بعثت پیامبر اسلام نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : در قلمرو حیات اجتماعی، چیزی که بهعنوان هدف معین شده است، عدالت اجتماعی است. «لیقوم الناس بالقسط(1).». «قسط» با «عدل» فرق میکند. عدل یک معنای عام است. عدل همان معنای والا و برجستهای است که در زندگی شخصی و عمومی و جسم و جان و سنگ و چوب و همهی حوادث دنیا وجود دارد. یعنی یک موازنهی صحیح. عدل این است. یعنی رفتار صحیح؛ موازنهی صحیح؛ معتدل بودن و به سمت عیب و خروج از حد نرفتن. این، معنای عدل است. لکن قسط، آنطور که انسان میفهمد، همین عدل در مناسبات اجتماعی است. یعنی آن چیزی که ما امروز از آن به «عدالت اجتماعی» تعبیر میکنیم. این، غیر از آن عدل به معنای کلی است. انبیا اگر چه حرکت کلیشان به سمت آن عدالت به معنای کلی است - «بالعدل قامت السموات و الارض(2)»؛ آسمانها هم با همان اعتدال و عدالت و میزان بودن سر پا هستند - اما آن چیزی که فعلاً برای بشر مسأله است و او تشنهی آن است و با کمتر از آن نمیتواند زندگی کند، قسط است. قسط یعنی اینکه عدل، خرد شود و به شکل عدالت اجتماعی در آید. «لیقوم الناس بالقسط.» انبیا برای این آمدند. 1 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! 2 ) عوالی اللالی، ابن ابی جمهور احسائی ج4ص103 ؛ مفردات ،راغب اصفهانی : ص 325 ریاض السالكین ،سیدعلی خان مدنی شیرازی:ص588 بالعدل قامت السماوات و الأرض ترجمه : پیامبر(ص) فرمود: آسمان ها و زمین به سبب عدالت است كه پایدار و ثابت است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1371/11/01 عنوان فیش : عدالت اجتماعی, انسان, تبعیض, ظلم کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, انسان, تبعیض, ظلم نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بشر نمی تواند در سایه ی بی عدالتی و رفتار ظالمانه و تجاوز و تعرض و اتکای به قلدری و زور زندگی کند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1371/10/17 عنوان فیش :عدالت ارزشی همه جانبه برای جمهوری اسلامی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی, عدالت, نظام جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : قرآن متن فیش : در جمهوری اسلامی، عدل یک پیام شخصی نیست؛ بلکه یک نظام اجتماعی است. اینطور نیست که هر کس فقط در محیط خود، عادلانه رفتار کند. این کافی نیست. عدل معنایش این است که باید جامعه قائم به قسط باشد. «لیقوم الناس بالقسط»(1) قانون، عادلانه؛ اجرا، عادلانه؛ نظارت، عادلانه؛ قضاوت، عادلانه؛ تقسیم، عادلانه. این، خصوصیتی است که برای جمهوری اسلامی ارزش محسوب میشود. 1 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! مربوط به :بیانات در مراسم سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1371/03/14 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : هفتم، نقش محوری دادن به نجات محرومین و تأمین عدالت اجتماعی. همیشه، مردم در چشم امام، «اصل» بودند. در منطق و در خط حکومتی امام امت، محرومان و مستضعفان محور تصمیمگیریها محسوب میشدند و همهی فعالیتهای اقتصادی و امثال آن، بر محور نجات محرومین از محرومیتها بود. |