سازمان مجاهدین خلق / مسعود رجوی/رجوی/روزنامه انقلاب اسلامی / مجاهدین خلق/منافقین
تفکّر دینی را جز با اقناع نمیشود منتقل کرد
من همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب، هر هفته میرفتم به مسجد دانشگاه تهران برای دانشجوها، هم سخنرانی میکردم، هم پاسخ به سؤالات میدادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچّههای مسلمان، انقلابی، میآمدند آرام مینشستند، میشنفتند، میرفتند؛ عدّه هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اوّل انقلاب، آنهم در محیط دانشجویی، آن هم تهران، آن هم بنده که آنوقت هنوز رئیسجمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم - یعنی همهی عوامل انقلابی بودن جمع بود، میرفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت میکردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه؛ شاید در بین این برادران و خواهرانی که آن سالها دانشجو بودند، باشند کسانی در بین شماها که یادشان باشد آن سالها را. آنروزی که دانشگاه را گروههای کمونیستی قُرق کرده بودند که خطر نابودی بود، اتّفاقاً روزی بود - نمیدانم دوشنبه بود یا یکشنبه بود - که من آنروزهای از هفته میرفتم دانشگاه تهران. بنده طبق عادت آمدم. چندنفر از بچّههای پاسدار همراه من بودند، گفتند آقا، نروید خطرناک است؛ من گفتم چه خطری؟ خب میرویم. آمدیم داخل مسجد که خب کسی نبود، طبعاً برگشتیم. آنکسی که محیطِ دانشگاه را ناامن میکرد، شلوغ میکرد، با ضرب و زور و اگر نشد با گلوله میخواست فکر خودش را به طرف مقابل تزریق بکند، گروهای اسلامی نبودند؛ یا گروههای مارکسیستی بودند، یا گروه مجاهدین خلق که نسخهی بدل گروههای مارکسیستی بود؛ اسمشان اسلامی بود، باطنشان، تفکّرشان، ایدئولوژیشان، همهی نوشتههایشان مارکسیستی محض بود. ما در اسلام این را نداریم، در اسلام، اقناع داریم؛ معنای این «لآ اِکراهَ فِی الدّین» (۱) هم که در قرآن هست، این است، یعنی تفکّر دینی را جز با اقناع نمیشود منتقل کرد و منعکس کرد. بتوانید اقناع کنید؛ این، جاذبه ایجاد میکند.1394/04/20
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 256
لا إِكراهَ فِي الدّينِ ۖ قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ ۚ فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَيُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقىٰ لَا انفِصامَ لَها ۗ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ
ترجمه:
در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.
لینک ثابت
آشکار شدن چهره منافقین در حادثه هفتم تیر
اگر حوادث معدودی از قبیل هفتم تیر اتفاق نمیافتاد و این سرمایهها از دست ملت ایران نمیرفت، یقیناً ملت عزیز ایران نمیتوانست چهرهی منافقین را اینجور آشكار تشخیص دهد؛ باز آنها میتوانستند نفوذ كنند - «و لاوضعوا خلالكم»(۱) - میتوانستند خودشان را موجّه جلوه دهند. این حادثه، افشاگر واقعیت پلید منافقین شد. دشمنان اساسی و اصلی اسلام، یعنی استكبار و صهیونیستها از اینها حمایت كردند؛ پس چهرهی آنها هم آشكار شد. درست است كه این حادثه سرمایههائی را از ما گرفت، اما این شهادتها، این خونهای بناحقریخته، برای ملت ایران دستاوردهای بزرگی هم با خود آورد، مثل همهی شهادتها؛ شهادت اینجور است. كشته شدن در راه خدا، ریختن خون مظلومان در راه خدا، این اثر قهری و طبیعی را دارد كه با خود دستاوردهائی را به امت اسلامی، به ملتهای مسلمان، به تاریخ اسلام تقدیم میكند.1392/04/05
1 )
سوره مبارکه التوبة آیه 47
لَو خَرَجوا فيكُم ما زادوكُم إِلّا خَبالًا وَلَأَوضَعوا خِلالَكُم يَبغونَكُمُ الفِتنَةَ وَفيكُم سَمّاعونَ لَهُم ۗ وَاللَّهُ عَليمٌ بِالظّالِمينَ
ترجمه:
اگر آنها همراه شما (بسوی میدان جهاد) خارج میشدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند؛ و بسرعت در بین شما به فتنهانگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) میپرداختند؛ و در میان شما، افرادی (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرامیدهند؛ و خداوند، ظالمان را میشناسد.
لینک ثابت
کسالت در نماز از خصوصیات منافقین
در جامعهی جوان کشور بیش از دیگران باید به نماز اهمیت داد. جوان با نماز دلش روشن میشود، امید پیدا میکند، شادابی روحی پیدا میکند، بهجت پیدا میکند. این حالات بیشتر مال جوانهاست، بیشتر مال موسم جوانی است؛ میتواند لذت ببرد. و اگر خدا به من و شما توفیق بدهد، نمازی بخوانیم که با توجه باشد، خواهیم دید که انسان در هنگام توجه به نماز از نماز سیر نمیشود. انسان وقتی به نماز توجه پیدا کند، آنچنان لذتی پیدا میکند که در هیچ یک از لذائذ مادی این لذت وجود ندارد. این در اثر توجه است. بیتوجهی به نماز، کسالت در حال نماز، از خصوصیات منافقین است - نه اینکه حالا هر کسی در حال نماز کسالت داشت، منافق است؛ نه - خدا منافقین را در قرآن معرفی میکند و میگوید اینها را از این بشناس. در زمان پیغمبر منافقینی بودند که برای خاطر این و آن نماز میخواندند و در دل به نماز اعتقادی نداشتند. «و اذا قاموا الی الصّلوة قاموا کسالی یرائون النّاس».(1) بله، وقتی کسی طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نمیزند، خسته میشود و برایش یک کار طولانی به نظر میآید. چهار رکعت نماز که چهار دقیقه، پنج دقیقه طول میکشد، برای او یک زمان طولانی به نظر میآید؛ در حالی که چهار دقیقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در این حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن وقت خواهد دید که مثل برق گذشت؛ دریغ میخورد، افسوس میخورد و دلش میخواهد طولانیتر بشود.1387/08/29
1 )
سوره مبارکه النساء آیه 142
إِنَّ المُنافِقينَ يُخادِعونَ اللَّهَ وَهُوَ خادِعُهُم وَإِذا قاموا إِلَى الصَّلاةِ قاموا كُسالىٰ يُراءونَ النّاسَ وَلا يَذكُرونَ اللَّهَ إِلّا قَليلًا
ترجمه:
منافقان میخواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آنها را فریب میدهد؛ و هنگامی که به نماز برمیخیزند، با کسالت برمیخیزند؛ و در برابر مردم ریا میکنند؛ و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند!
لینک ثابت
دفاع نکردن افراد خودپرست و منفعت طلب از کشور ومنافع ملت
الان هم در هر جبهه و در هر قسمتی، اگر خطری این کشور را تهدید کند، آن کسانی حاضرند پا در میدان بگذارند و فداکاری کنند و از خودگذشتگی نشان دهند، که روحیهی ایمانی و روحیهی ایثار دارند. آدمهای خودپرستِ منفعتطلبی که در همهی عمرشان، به جز منافع شخصیشان چیز دیگری را نمیبینند، اینها که از یک کشور دفاع نمیکنند؛ از منافع ملت دفاع نمیکنند. وقتِ جنگ که بشود، جای اینها خالی است؛ وقتِ خطر که پیش آید، جای اینها خالی است؛ وقتی خطری نیست، زبان اینها دراز است: «سلقوکم باَلسنةٍ حداد».(1)کسی که این کشور را در همهی مراحل نجات میدهد، از دولت حمایت میکند، از مسؤولان حمایت میکند، از انقلاب حمایت میکند، از نام امام بزرگوار حراست میکند، از ارزشهای انقلاب پاسداری میکند، حاضر است در روز خطر بایستد؛ یعنی همین جوانان مؤمن، همین نیروهای حزباللَّه، همین بسیجیان؛ همینهایی که امثالشان در میدان جنگِ هشت ساله، امتحان خودشان را دادند. قدرت ملی، قدرت اینهاست.1377/05/27
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 19
أَشِحَّةً عَلَيكُم ۖ فَإِذا جاءَ الخَوفُ رَأَيتَهُم يَنظُرونَ إِلَيكَ تَدورُ أَعيُنُهُم كَالَّذي يُغشىٰ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ ۖ فَإِذا ذَهَبَ الخَوفُ سَلَقوكُم بِأَلسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الخَيرِ ۚ أُولٰئِكَ لَم يُؤمِنوا فَأَحبَطَ اللَّهُ أَعمالَهُم ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرًا
ترجمه:
آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند؛ و هنگامی که (لحظات) ترس (و بحرانی) پیش آید، میبینی آنچنان به تو نگاه میکنند، و چشمهایشان در حدقه میچرخد، که گویی میخواهند قالب تهی کنند! امّا وقتی حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه میکنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند؛ آنها (هرگز) ایمان نیاوردهاند، از این رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد؛ و این کار بر خدا آسان است.
لینک ثابت
کناره گرفتن از میدان خطر ، ویژگی منافقان
عزیزان من! در صدر اسلام - در زمان طلوع اسلام - قرآن از کسانی یاد میکند که به بعضی از آنها منافق میگوید: «فی قلوبهم مرض»(1). اینها در هنگام سختیها وقتی با دشمن مواجه میشوند، بیکارهاند، ترسو، کنارهگزین و عافیتطلبند، وقتی که یک ملت در شداید و سختیها قرار میگیرد، از اینها هیچ اثری نیست! «فاذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون الیک»، مثل کسی که مرگ در مقابل او قرار گرفته است، به تو نگاه میکنند؛ از مرگ میترسند! چرا؟ چون خطر را احساس کردهاند. اما وقتی که خطر برطرف میشود، وقتی که دیگر میدانِ نشان دادن گوهر حقیقی انسان نیست، وقتی که میدان فرصتطلبانه است: «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة علی الخیر»!(2) اینها کسانی هستند که وقتی میدان، میدان نشان دادن گوهر مردانگی است، نشان دادن جهاد و فداکاری است، نشان دادن مجاهدت است، اصلاً پیدایشان نیست! اما وقتی که میدان، میدانی است که خطری - علیالظّاهر - آن را تهدید نمیکند، میبینید که زبانشان بر روی مؤمنان دراز است، زبانشان روی جوانان بسیجی و روی خانوادههای شهدا دراز است. اینها آن نقاطی نیستند که قرآن با چشم تحسین نگاهشان کند.1377/03/21
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 10
في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُم عَذابٌ أَليمٌ بِما كانوا يَكذِبونَ
ترجمه:
در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست.
1 )
سوره مبارکه المائدة آیه 52
فَتَرَى الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ يُسارِعونَ فيهِم يَقولونَ نَخشىٰ أَن تُصيبَنا دائِرَةٌ ۚ فَعَسَى اللَّهُ أَن يَأتِيَ بِالفَتحِ أَو أَمرٍ مِن عِندِهِ فَيُصبِحوا عَلىٰ ما أَسَرّوا في أَنفُسِهِم نادِمينَ
ترجمه:
(ولی) کسانی را که در دلهایشان بیماری است میبینی که در (دوستی با آنان)، بر یکدیگر پیشی میگیرند، و میگویند: «میترسیم حادثهای برای ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزی یا حادثه دیگری از سوی خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد؛ و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند!
1 )
سوره مبارکه الأنفال آیه 49
إِذ يَقولُ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ غَرَّ هٰؤُلاءِ دينُهُم ۗ وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه:
و هنگامی را که منافقان، و آنها که در دلهایشان بیماری است میگفتند: «این گروه (مسلمانان) را دینشان مغرور ساخته است.» (آنها نمیدانستند که) هر کس بر خدا توکّل کند، (پیروز میگردد؛) خداوند قدرتمند و حکیم است!
1 )
سوره مبارکه التوبة آیه 125
وَأَمَّا الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم رِجسًا إِلىٰ رِجسِهِم وَماتوا وَهُم كافِرونَ
ترجمه:
و امّا آنها که در دلهایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزوده؛ و از دنیا رفتند در حالی که کافر بودند.
1 )
سوره مبارکه الحج آیه 53
لِيَجعَلَ ما يُلقِي الشَّيطانُ فِتنَةً لِلَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالقاسِيَةِ قُلوبُهُم ۗ وَإِنَّ الظّالِمينَ لَفي شِقاقٍ بَعيدٍ
ترجمه:
هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفتهاند!
1 )
سوره مبارکه النور آیه 50
أَفي قُلوبِهِم مَرَضٌ أَمِ ارتابوا أَم يَخافونَ أَن يَحيفَ اللَّهُ عَلَيهِم وَرَسولُهُ ۚ بَل أُولٰئِكَ هُمُ الظّالِمونَ
ترجمه:
آیا در دلهای آنان بیماری است، یا شکّ و تردید دارند، یا میترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند!
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 12
وَإِذ يَقولُ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ إِلّا غُرورًا
ترجمه:
و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که منافقان و بیماردلان میگفتند: «خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند!»
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 60
لَئِن لَم يَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالمُرجِفونَ فِي المَدينَةِ لَنُغرِيَنَّكَ بِهِم ثُمَّ لا يُجاوِرونَكَ فيها إِلّا قَليلًا
ترجمه:
اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان میشورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند!
1 )
سوره مبارکه محمد آیه 20
وَيَقولُ الَّذينَ آمَنوا لَولا نُزِّلَت سورَةٌ ۖ فَإِذا أُنزِلَت سورَةٌ مُحكَمَةٌ وَذُكِرَ فيهَا القِتالُ ۙ رَأَيتَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرونَ إِلَيكَ نَظَرَ المَغشِيِّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ ۖ فَأَولىٰ لَهُم
ترجمه:
کسانی که ایمان آوردهاند میگویند: «چرا سورهای نازل نمیشود (که در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل میگردد که در آن سخنی از جنگ است، منافقان بیماردل را میبینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه میکنند؛ پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است!
1 )
سوره مبارکه محمد آیه 29
أَم حَسِبَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن يُخرِجَ اللَّهُ أَضغانَهُم
ترجمه:
آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردند خدا کینههایشان را آشکار نمیکند؟!
1 )
سوره مبارکه المدثر آیه 31
وَما جَعَلنا أَصحابَ النّارِ إِلّا مَلائِكَةً ۙ وَما جَعَلنا عِدَّتَهُم إِلّا فِتنَةً لِلَّذينَ كَفَروا لِيَستَيقِنَ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ وَيَزدادَ الَّذينَ آمَنوا إيمانًا ۙ وَلا يَرتابَ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ وَالمُؤمِنونَ ۙ وَلِيَقولَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالكافِرونَ ماذا أَرادَ اللَّهُ بِهٰذا مَثَلًا ۚ كَذٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشاءُ وَيَهدي مَن يَشاءُ ۚ وَما يَعلَمُ جُنودَ رَبِّكَ إِلّا هُوَ ۚ وَما هِيَ إِلّا ذِكرىٰ لِلبَشَرِ
ترجمه:
مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب [= یهود و نصاری] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!» (آری) این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه میسازد و هر کس را بخواهد هدایت میکند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمیداند، و این جز هشدار و تذکّری برای انسانها نیست!
2 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 19
أَشِحَّةً عَلَيكُم ۖ فَإِذا جاءَ الخَوفُ رَأَيتَهُم يَنظُرونَ إِلَيكَ تَدورُ أَعيُنُهُم كَالَّذي يُغشىٰ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ ۖ فَإِذا ذَهَبَ الخَوفُ سَلَقوكُم بِأَلسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الخَيرِ ۚ أُولٰئِكَ لَم يُؤمِنوا فَأَحبَطَ اللَّهُ أَعمالَهُم ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرًا
ترجمه:
آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند؛ و هنگامی که (لحظات) ترس (و بحرانی) پیش آید، میبینی آنچنان به تو نگاه میکنند، و چشمهایشان در حدقه میچرخد، که گویی میخواهند قالب تهی کنند! امّا وقتی حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه میکنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند؛ آنها (هرگز) ایمان نیاوردهاند، از این رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد؛ و این کار بر خدا آسان است.
لینک ثابت
منافقین ، افرادی باظاهری یکپارچه و باطنی پر از اختلاف/تفسیر آیه های 11 و 12 سوره بقره
حالا آیاتی که امروز میخواهم شرح بدهم، همان آیات قبلی است که آن روز متن آنها و ترجمهی آنها را خواندم، که اول آیه این بود:
«واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون»(1) و چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند، ما همین اصلاح کنندهایم.
«الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون»(2) آگاه باشید که آنان همان مفسدانند ولکن نمیفهمند.
پس اصل اینکه قرآن میگوید: «واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض»، وقتی به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید، خود این تعبیر حاکی از این است که قرآن آنها را مفسد میداند، چون اگر آنها را مفسد نمیدانست نمیگفت وقتی به او بگوئید چرا فساد میکند؟ معلوم میشود فساد میکنند و قرآن آنها را مفسد میداند پس قبل از آنی که جملهی: «الا انهم هم المفسدون» گفته بشود، خود جملهی اول یعنی: «اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض» نشان دهندهی اینست که آنها در زمین فساد میکنند و بینش قرآن این است که اینها فساد است و اکنون ببینیم فساد و جریان نفاق چیست؟ هفتهی گذشته به اجمال یک جملهای گفتم که: اقدام کردن علیه فئهی مسلمه و جمع مسلمان این فساد است که میشود این فساد را در سطح وسیع و طیف بزرگی مشاهده کرد و این فساد میتواند مثلاً از خرابکاریهای کوچک و شایعه پراکنی که فساد است شروع بشود. کما اینکه در قرآن همین مورد ذکر شده است:
«واذا جاءهم امر من الامن اوالخوف أذاعوابه»(3)، یعنی شایعه ایجاد کردن و پراکندن براساس خبری یا تحقیر مؤمنین به قصد تضعیف روحیه آنها، یا ایجاد تردید در عقاید مؤمنین یعنی با صاحبان عقاید ضعیف روبرو شدن و در ایمانهای ضعیف آنها اختلال ایجاد کردن و با پرسشها و بیانهای نادرست، آنها را نسبت به ایمان خودشان در تردید انداختن، میتواند رابطه با دشمن باشد یعنی با جبههی دشمن و جبههی کفر ایجاد ارتباط کردن و با آنها مبادلهی موجودی کردن، به آنها خبر دادن، به آنها راهنمایی دادن از آنها پول گرفتن و از آنها دستور و الهام گرفتن یا کمک گرفتن، میتواند حتی قصد جان پیغمبر کردن و تصمیم به ترور پیغمبر و ترور شخصیتهای برجسته باشد، که همهی این موارد و موارد دیگر از مثالهایی برای فساد و افساد منافقین در قرآن هست.
اینجا من یکبار دیگر مطلبی را که یکی دو بار گفتم یادآوری میکنم لااقل، در این مجموعهی آیات اول سورهی بقره، منظور از نفاق فقط آن احساس شخصی ناشی از اختلال روانی او باشد نیست، بلکه منظور جریان نفاق است و جریان نفاق را گفتیم، یعنی در درون نظام اسلامی یک مجموعهای به قصد ضربهزدن و مخالفتکردن و توطئهکردن، زیر پوشش حق بجانب بوجود بیاید، بدون اینکه این شجاعت را داشته باشند که صریحاً اعلام کنند ما دشمنیم.
مورد دیگر باز برای افساد که در قرآن به آن اشاره شده، نفوذ در نیروهای جنگی برای شکستن مقاومت آنهاست. چون جهاد یکی از اساسیترین مسائل یک جامعه انقلابی است که نمیتواند بدون جهاد زندگی کند، یعنی جنگهایی را بر او تحمیل میکنند و او مجبور است دفاع کند نسبت به او سوءنیتهایی هست که مجبور است آمادگی خودش را حفظ کند و مجبور است از ملتهای مظلومی که زیر سلطهی قدرتهای شیطانی هستند دفاع کند و به آن قدرتها حمله کند همهی اینها وجوهی برای جهاد اسلامی هستند که البته جهاد اسلامی هم تدافعی و هم تهاجمی است. پس جهاد یکی از ارکان است، ولذا نفوذ در نیروهای مجاهد فی سبیل الله و مبارزه در راه خدا سست کردن و متزلزل کردن پایه جهاد است و همهی اینها را که انواع فساد در جامعه اسلامی و در درون نظام اسلامی است چه کسی انجام میدهد؟ آیا دشمن با چهرهی دشمن ممکن است بیاید در داخل جامعه اسلامی این کارها را انجام بدهد؟ طبیعی است که نه. پس دشمن در درون نظام اسلامی کسانی را در چهرهی خودی و در باطن بیگانه میسازد، یا اگر هستند از آنها استفاده میکند و آنها همان گروه منافقین و همان جریان نفاق در برابر جربان ایمان و در معارضه با جریان ایمان است. حالا چه کسی به اینها میگوید این فسادها را نکنید؟ گفتیم: ممکن است بگوئیم کسانی از درون خودشان به آنها خطاب میکنند و میگویند اینقدر بدی نکنید. فرضاً الان در وضع کنونی، آن جمعی که مصلحت خودشان را در مبارزهی با انقلاب و با نظام اسلامی در این میبیند که دشمنان خارجی را به حمله کردن تشویق کنند، یا در دوران جنگ مثلاً: آن گروهی که لازم میبیند با انواع و اقسام حیلهها و شیوهها دشمن را نسبت به وضع داخلی ما آگاه کنند که از این قبیل داشتیم، یعنی کسانی در دوران جنگ بودند که با بیرون مرزها تماس میگرفتند و وضعیتهایی را که برای هجوم دشمن به ما مفید بود در اختیار آنها میگذاشتند، اخبار را فوراً به آنها میرساندند، یا فرضاً وقتی تهران بمباران میشد و به یک نقطهای موشک میخورد که دشمن محل اصابت آن را نمیدانست، اینها میگفتند فلانجا اصابت کرده تا او هدفش را تصحیح کند و با کارهایی که دارد وشیوههایی که دارد نقطهای را که میخواهد هدف قرار بدهد و از این خیلی نزدیکتر و ریزترش را بنده خودم در اوایل جنگ در اهواز دیده بودم این یک حرکتی است که این منافق انجام میدهد و منافق دیگری که او هم مؤمن نیست و او هم منافق است به این میگوید چرا فساد میکنی؟ و چرا کاری میکنی که مثلاً دشمن بتواند شهر ما را و خانه ما را هدف قرار بدهد؟ اینها هر دو منافقند اما در انجام این کار باهم اتحاد نظر ندارند، لذا قرآن در یک جای دیگر شما میبینید دربارهی منافقین میگوید:
«تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی» (4 )آنها را شما یکپارچه میپندارید، اما در درون خودشان اختلاف زیادی هست. همین الان شما نگاه کنید به کسانی که در جبههی مقابل نظام اسلامی دارند انواع کارها را اعم از سیاسی و فرهنگی و هنری و غیره، در داخل کشورمان میکنند که در یک نگاه اجمالی یک جبههاند، لکن وقتی درون خودشان بروید، میبینید انواع تعارضها و اختلاف نظرها را با همدیگر دارند. پس ممکن است اینکه قرآن گفته: «اذا قیل لهم»: معنایش این باشد که کسی از درون خود آنها اعتراض کند که آقا این چه کاری است داری میکنی؟ چرا با دشمن تماس میگیری؟ چرا فلان جا را تخریب میکنی؟ چرا بمبگذاری میکنی؟ یا اینکه میتواند اینجور فرض بشود که بعضی از مؤمنین که با این منافقین معاشر هستند و از نفاق درونی آنها مطلع بشوند، به آنها بگویند: چرا این کار را میکنید؟ چرا فساد میکنید؟ زیرا این جریان منافق قادر نیست به طور کامل خودش را مستور و پوشیده نگاه دارد و این هم نکتهای است که جریان منافق بالاخره خودش را لو میدهد و ادعای او تنها چیزی است که او را عوض نمیکند، یعنی همیشه ادعا میکند که من دشمن نیستم و درصدد اصلاح هستم، اما آنچه که عوض میشود و قادر بر کنترل او نیست حرکات خود اوست و حرفها و اظهاراتی است که میکند، لذا شما میتوانید در معاشرت با یک چنین انسانی که وابسته به جبهه نفاق و کفر مستور و پوشیده هست، پس از اندکی، از حرکات و از نگاههایی که میکند و از موضعگیریهایش و از حرفهایی که از زبان او بدون اراده و قصد و از برخی کارهای او تشخیص بدهید که این منافق است و مؤمن واقعی نیست. بنابراین: ممکن است مؤمنین هم در مواردی این سؤال را از منافق بکنند که: «لاتفسدوا فی الارض» چرا اینقدر فساد میکنید و چرا مردم را راحت نمیگذارید؟ میتواند این: «اذا قیل لهم». منظور گفتن مؤمنین به آن منافقین باشد. ممکن هم هست همان نکتهای باشد که هفتهی گذشته به آن اشاره کردم، یعنی در واقع گفتوگوئی صورتنگرفته، و چنین نیست که کسی چیزی گفته وآن منافق جواب داده، بلکه میخواهد بگوید اگر فرضاً کسی به او بگوید: فساد نکن، او اینجور جواب خواهد داد. یعنی این نقل یک گفتوگو نیست، بلکه بیان مطلبی است و به صورت یک گفتوگو،مثل اینکه در کتابهای علمی طلبگی ما وقتی میخواهند یک اشکالی را مطرح کنند اینطور میگویند: «ان قلت» یا «اذا قلت» اگر بگویی تو اینجور یعنی اشکال را مطرح میکنند، بعد میگویند «قلت» من میگویم. یعنی جوابش این است، پس بیان گفتوگو است و بیان مطلبی است به صورت گفتوگو، وقتی که به آنها گفته بشود فساد نکنید او در جواب چه موضعی میگیرد؟ «قالوا انما نحن مصلحون» او میگوید: ما قصد اصلاح داریم قصد فساد نداریم. این حرف با دو انگیزه گفته میشود. اگر فرض کردیم آن کسی که به او میگوید تو چرا فساد میکنی، یک مؤمن است؟ جواب او که میگوید ما فقط مصلح هستیم، این به انگیزه پنهانکاری است و کار خودش را توجیه میکند، میگوید نه من مقصودم این نبود. وقتی به او بگویید شما چرا این حرف را که یک شایعهپراکنی و یک نسبت دروغ بود در فلان مجمع زدید، یا در فلان مقاله یا در فلان کتاب نوشتید؟ میگوید مقصود من این نبود که شما خیال کردید، (ممکن است با انگیزه باشد).
و انگیزهی دوم این است که، او در درون خودش یک تصور باطلی که این کار، کار درستی است و این در صورتی است که آن کسی که به او میگوید تو چرا فساد میکنی جزو افراد خودی باشد، یعنی یک منافق دیگری به این منافق میگوید: چرا شما شایعهپراکنی میکنی؟ چرا نسبت دروغ میدهی؟ چرا با دشمن تماس میگیرید؟ چرا روحیه را تضعیف میکنید؟ چرا مؤمنین را تحقیر میکنید؟ وقتی گفته بشود چرا این کارها را انجام میدهید، و این فسادها را چرا میکنید؟ تو نمیفهمی مصلحت مردم در این است که من این کار را بکنم، ما داریم اصلاح میکنیم، یعنی یک معیار واژگونهای را بر ذهن خودش حاکم میکند و بر اساس آن قضاوت و حکم میکند، چون او حقیقت ایمان مردم و هدفهای والای حرکت مسلمین را درک نمیکند! او فکر میکند این کاری که دارد انجام میدهد کاری است براساس صلاح، البته اگر خود او هم دقت و تعمق بکند (که این حالا در فقرات بعدی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد) و منصفانه به حوادث و مسایل نگاه کند، تصدیق خواهد کرد که کار او چیزی جز فساد انگیزی نیست، اما چون تعمق نمیکند و چون نگرش او به کارها از روی انصاف نیست و چون محصور احساسات غلط و تعصبهای نادرست و اندیشههای کج خودش هست، فکر میکند این کار اصلاح است. ولذا قرآن با این روش برخورد میکند و میفرماید:
«الا انهم هم المفسدون» بدانید که اینها به معنا و در حق مفسد هستند و فساد برانگیزند، پس این کسی که فکر میکند دارد به نفع جامعه، یا به نفع کشور و یا به ادعای خودش بر فلان ارزش که از نظر او معتب است تلاش میکند، در حقیقت او دارد فساد میکندو بر خلاف مصالح مردم حرکت میکند، او دارد زیر پای ملت را سست میکند و زمینه تسلط دشمن را فراهم مینماید، او حتی علیه خودش دارد حرکت میکند. «ولکن لایشعرون» اما حقیقت قضیه اینست که نمیفهمد.
یعنی شما آنجا که یک حرکت عمومی مردم را به سمت هدفهای والایی در نظر میگیرید، مثل همین حرکتی که ملت ما در انقلاب شروع کردند و تا امروز ادامه دارد، این، حرکت به سمت اهداف پذیرفته شدهی انسانی است، یعنی اهداف انقلاب ما فقط در چارچوب بینشهای مذهبی محدود نمیشود امروز آنچه را که یک ملتی با این عظمت، انقلابی را فراهم آورده و دارد در راه آن تلاش میکند، این مورد تائید و تصدیق افکار انسانهایی است که حتی از مذهب یا از اسلام هم اطلاع درستی نداشته باشند، اما دارای بینش سالمی باشند و از روی صفا نظر بدهند، حتی اینها هم این هدفها را تائید میکنند.
برای یک ملت: هدف استقلال، هدف رها شدن از سلطهی قدرتهای بیگانه، هدف رسیدن به ارزشهای اخلاقی و هدف آلوده نبودن به کالاهای فاسد و پس ماندهی فرهنگ فاسد غربی و (که امروز در اروپا و امریکا خودشان به ستوه آمدهاند) سر باز زدن از اینها و سرتافتن از اینها، هدفهای والایی است، که اگر کسی بتواند با یک بینش منصفانه حرکت و جهاد و مقاومت این مردم را مشاهده بکند تائید میکند که اگر سنگی جلو پایشان انداخته شد، این فساد انگیزی است و عیناً صحنهای است از آنچه در صدر اسلام وجود داشت، و مطابق با همان نسخهی اصل است، در آنجا هم همینطور بود، مسلمانها یک حرکتی را با راهنمایی وحی به سمت ارزشهای انسانی با تلاش مخلصانه شروع کرده بودند، که البته (بدون راهنمایی وحی همهی این خطوط برای انسان روشن بشود و هدفها را بشناسد و حرکت کند، امکان ندارد) با سختیها هم ساخته بودند و برابری را بین خودشان برقرار کردند، نسبت به آنچه که کجی بود سرسخت بودند و با تمام وجود با زشتی و بدی و ظلم مبارزه میکردند و به زخارف دنیا، یعنی آن چیزی که شهوت انسان و هواهای انسانی، او را میطلبد به چشم یک اصل نگاه نمیکردند. البته بسیاری از هوسها صحیح است و برای تأمین آنها راههای مشروعی هم قرار داده شده است، اما تأمین هوس در زندگی نباید اصل باشد چون اشباع غرایز انسانی ابزارهایی است برای زندگی کردن برای رسیدن به تعالی اخلاقی، یعنی جامعهای که بتواند انسانی بسازد که این اسان از خصلتهای نکوهیده و زشت و مضر بری باشد، انسانهایی با صفا، انسانهایی شجاع، انسانهایی با گذشت، انسانهایی با روح همکاری و برادری، انسانهایی خلاّق و آفریننده و مبتکر، انسانهایی روگردان از ظلم و طرفدار عدل، انسانهایی خوشبین و نیکخواه نسبت به بشریت، یک چنین موجوداتی را میخواهیم بسازیم، که امروز در دنیا هیچ جامعهای وجود ندارد که توانسته باشد چنین انسانهایی را بسازد، کما اینکه میبینید در دنیا چه خبر است؟! اسلام میخواهد یک چنین جامعهای را ایجاد کند و برای ایجاد چنین جامعهای و یک چنین انسانهایی احتیاج به مجاهدت و تلاش و گذشت و تندادن به سختیها و تحمل بسیاری از مشقّتها هست و این مشقّتها البته از طرف کسانی تحمیل میشود که با آنچنان دنیای نورانی مخالفند یعنی طرفداران تبعیض و طرفداران ظلم و قدرت طلبان بیآذرم و بیشرم که نمونههایش را در دنیای امروز و دیروز و همیشه دیدهایم. ولذا وقتی یک حرکت، با این هدف صحیح وجود دارد، آن کسی که دارد در راه این حرکت سنگ میاندازد، یعنی آن منافق که با یهودیان و با کفار مکه یا با کشور امپراطوری روم آن روز ارتباط داشت،این فساد به بار میآورد و کارش یک کار فساد انگیزی بود. بنابراین: قرآن قاطع میگوید: اینها مفسدند، اما خودشان نمیفهمند و ملتفت نیستند، لذا به خیال خودشان دارند کار خوب میکنند و شما نمونههایی از این دست میتوانید کسانی را در جامعهی کنونی خودمان مشاهده کنید که چیزی میگویند چیزی مینویسند یا کاری میکنند، که در جهت مقابله با این هدف و با این حرکت است و خیال میکنند این یک اصلاح است و یک حرکت به نفع مردم یا به نفع کشور است، در حالی که وقتی با بینش درست نگاه کنید، میبینید درست در جهت مصالح دشمنان و جهت عکس مصالح ملت است.1370/09/06
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 11
وَإِذا قيلَ لَهُم لا تُفسِدوا فِي الأَرضِ قالوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» میگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم»!
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 12
أَلا إِنَّهُم هُمُ المُفسِدونَ وَلٰكِن لا يَشعُرونَ
ترجمه:
آگاه باشید! اینها همان مفسدانند؛ ولی نمیفهمند.
3 )
سوره مبارکه النساء آیه 83
وَإِذا جاءَهُم أَمرٌ مِنَ الأَمنِ أَوِ الخَوفِ أَذاعوا بِهِ ۖ وَلَو رَدّوهُ إِلَى الرَّسولِ وَإِلىٰ أُولِي الأَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَستَنبِطونَهُ مِنهُم ۗ وَلَولا فَضلُ اللَّهِ عَلَيكُم وَرَحمَتُهُ لَاتَّبَعتُمُ الشَّيطانَ إِلّا قَليلًا
ترجمه:
و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی میکردید (و گمراه میشدید).
4 )
سوره مبارکه الحشر آیه 14
لا يُقاتِلونَكُم جَميعًا إِلّا في قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَو مِن وَراءِ جُدُرٍ ۚ بَأسُهُم بَينَهُم شَديدٌ ۚ تَحسَبُهُم جَميعًا وَقُلوبُهُم شَتّىٰ ۚ ذٰلِكَ بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَعقِلونَ
ترجمه:
آنها هرگز با شما بصورت گروهی نمیجنگند جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است، (امّا در برابر شما ضعیف!) آنها را متّحد میپنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است؛ این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقّل نمیکنند!
لینک ثابت
تحقیر توده مردم، خصوصیت منافقین/تفسیر آیه 13 سوره بقره
«واذا قیل لهم امنواکما امن الناس قالوا انؤمن کما آمن السفهاء».(1) و چون به آنان گفته شود ایمان آورید، چنانکه مردم ایمان آوردهاند میگویند: آیا ایمان بیاوریم چنانکه نابخردان ایمان آوردهاند؟
«الا انهم هم السفهاء ولکن لایعلمون»(2).: آگاه باشید آنان خود نابخردند. ولی نمیفهمند یا نمیدانند. این هم باز یک خصوصیت دیگر است، یعنی خودبزرگ بینی و تودهی مردم را نابخرد بحساب آوردن و تحقیر قشرهای مردم که این، هم آنروز، و هم در همهی اعصار تطبیق میکند با کسانی که از اندکی دانش و معرفت برخوردارند چه روشنفکر دینی چه روشنفکر غیر دینی، به مردم با نظر تحقیر نگاه میکند و ما در جامعهی خودمان از این قبیل داشتیم و همچنان متأسفانه هنوز هم داریم، وقتی به این تودههای مردم که با عشق و اخلاص برای دفاع به جبهههای جنگ میشتابند نگاه میکند اینها را تحقیر میکند، به مراسم مردم و به باورهای مردم با نظر تحقیر نگاه میکند، اگر به او گفته بشود: چرا شما در جمع مردم وارد نمیشوید و چرا با آنها هم آوا و هماهنگ و همگام نمیشوید؟ میگوید: آیا من با اینها هم آوا بشوم؟! ملت را و تودههای مردم را نابخرد میداند! در حالی که ممکن است تودههای مردم بیسواد، یا احساساتی باشند، اما نابخرد نیستند و در همهی ادوار همهی کارهای بزرگ که حاکی از عزم و ارادهی ملی بوده، بدست تودههای مردم انجام گرفته، همانطور که ما در انقلاب خودمان دیدیم مردم جلوتر از روشنفکران و صاحبان داعیه حرکت میکنند. البته اینجا منظورم از روشنفکر فقط روشنفکر فکلی نیست بلکه همهی کسانی که نوعی با کتاب و با فکر و با فرهنگ ارتباط و سروکار دارند که در بینشان هم عمامهای، هم روشنفکر فکلی و هم آدمهای اهل کتاب و اهل معرفت، استاد، دانشجو و غیر و ذالک، هم آنروز بوده و هم امروز هست.
شما ببینید هم اکنون در داخل سرزمینهای اشغالی فلسطین آن کسانی که دارند مقاومت میکنند چه کسانی هستند؟ آحاد تودههای مردم که البته در بینشان افراد با فرهنگ و با فکر و عالم دینی و عالم غیر دینی هم وجود دارد، اما همان چیزی را که روشنفکر میخواهد بفهمد، آن زن بیسواد خانهدار که هیچ درسی هم نخوانده آنرا احساس کرد و از خانه آمد بیرون، جوانش هم داد، که اگر اینرا عمیقاً درک نمیکرد جوانش را نمیفرستاد، شما مشاهده کردید در همین مقاومت عمومی مردممان در جنگ که از اقصی نقاط روستاهای کشور، یک عدهای حرکت کردند آمدند ممکن است وقتی با او روبرو میشود ببیند که او سواد و معلوماتی هم ندارد، اما یک نکتهای را به روشنی و وضوح درک کرده است و آن اینکه امروز روزی است که هرکس باید تن و جان خود در راه این آرمان عمومی به دفاع برخیزد، این را او درک کرده، یعنی این از جمله مصداقهای حکمت است، حکمتی که متأسفانه درس خواندهها آنرا کمتر میفهمند و در عمل وارد نمیشوند. من در این زمینه بعضی از روشنفکرها را دیدهام که در تصورات هنری خودشان مطلب را درک کردهاند و حتی گنجاندهاند لکن نتوانستند با مردم حرکت کنند. قبل از انقلاب من یک نمایشنامهای مال یکی از این نمایشنامه نویسهای ایرانی دیدم که نمیخواهم اسم نویسندهاش را بگویم اشاره هم نمیخواهم بکنم. این نمایشنامه نقش روشنفکر را نشان داده بود که در عمل پشت سر مردم قرار میگیرد (یعنی همان مردمی که بینش او را ندارند) این شخص مذهبی نبود، غیر مذهبی و اتفاقاً ضد انقلاب هم بود. لکن این حقیقت را درک کرده بود. بهرحال همین آدم منافق که الان سینهاش را سپر کرده در مقابل جریان حق ایستاده همانطور که گفتیم: آن وقتی که با دل خودش خلوت کند حقیقت را پیدا میکند، حتی آن وقتی که پای منافع شخصیاش در میان نباشد ممکن است حقیقت را بر زبان هم بیاورد. و این شخص درست تصویر کرده بود. در یک وقتی که حالا پای منافعی هم در میان نبود و مسئلهای نبود، روشنفکر چیزی را که عامهی مردم نمیبینند میبیند، چون بالاخره روشنفکر است و اطلاعات و معلوماتی دارد، بینشی دارد که عامه مردم ممکن است از آن محروم باشند، اما آنچه را که میبیند، براساس آن و به اقتضای او گام بر نمیدارد و عامهی مردم ممکن است این حرف را که از او بشنوند وقتی در دلشان جایگزین شد، براساس او احساس میکنند که باید حرکت کنند و میفهمند اینجا جای حرکت کردن است، که این درک صحیح و هوشمندی واقعی است. لهذا نابخردی از آنِ کسی است که این نکته را درک نمیکند و بنابراین: او مردم را تحقیر میکند.
«قالوا انؤمن کما امن السفهاء»: او که مردم را تحقیر میکند بر اثر دلبستگی نفسانی و تعصبها نتوانسته آن حقیقتی را که مردم درک کردند درک بکند. خود را از آنها برتر فرض میکند و در رتبهی بالاتری میگذارد، اما در حقیقت اشتباه میکند. قرآن میگوید:
«الا انهم هم السفهاء ولکن لایعلمون»: اینها خودشان نابخردند اما نمیدانند و حقیقت هم همین است. این هم یک بخش دیگری از ترسیم چهرهی منافق بود که در این آیات خواندیم و لازم است این مطالبی را که گفته میشود فکر کنید و کاری کنید که در ذهنتان عمق پیدا کند. بسیاری از مطالب هست که الفاظ توانایی بیان آنها را ندارند، ولذا در قالب الفاظی بیان میشود که بعد شما باید در آن الفاظ تعمق و تأمل کنید و به عمق مطلب برسید، بخصوص آیات مربوط به نفاق در این بخش از قرآن، یعنی اول سوره بقره، همانطور که عرض کردم، اشاره است به یک جریانی که آنروز مسلمانها با آن جریان مواجه بودند و امروز هم، ما در داخل کشور با آن مواجهیم و در کشورهای اسلامی هم عیناً همین جریان امروز هست یعنی هر جایی که حرکت اسلامی کم و بیش بوجود آمده، مثلاً در کشورهای اسلامی شمال افریقا همین جریان و خصوصیات را عیناً در آنجا مشاهده میکنید، حالا شاید مطبوعات و مطالب و نوشتههایشان را که دست شما به آنها نمیرسد یا خیلی کم میرسد مابیشتر اینها را میبینیم که عیناً وجود دارد، یعنی برای صفبندی و مقابله کردن با جریان حق، صدها شیوه برگزیده میشود، و همهی این شیوهها همان فسادی است که در اینجا آمده: «لا تفسدوا فی الارض»: و یکی از این شیوهها همین تحقیر مردم و تحقیر مؤمنین است و آنها را در سطح پائینتری از معرفت انگاشتن و آنها را رد کردن.1370/09/06
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 13
وَإِذا قيلَ لَهُم آمِنوا كَما آمَنَ النّاسُ قالوا أَنُؤمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ ۗ أَلا إِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ وَلٰكِن لا يَعلَمونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» میگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمیدانند!
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 13
وَإِذا قيلَ لَهُم آمِنوا كَما آمَنَ النّاسُ قالوا أَنُؤمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ ۗ أَلا إِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ وَلٰكِن لا يَعلَمونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» میگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمیدانند!
لینک ثابت
ترسیم چهره منافقین/تفسیر آیه 11 و 12 و 13 سوره بقره
وإذا قیل لهم لا تفسدوافی الارض قالوا إنما نحن مصلحون، ألا إنهم هم المفسدون و لکن لایشعرون، وإذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا أنؤمن کما آمن السفهاء ألا إنهم هم السفهاء و لکن لایعلمون.»(1)
وچون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید گویند: ما همین اصلاح کنندهایم آگاه باشید که آنان همین مفسدند و لیکن نمیفهمند. و چون به آنان گفته شود ایمان آورید چنانکه مردم ایمان آوردهاند گویند: آیا ایمان آوریم چنانکه نابخردان ایمان آوردهاند، آگاه باشید آنان خود نابخردند و لیکن نمیفهمند.
مسألهی اصلی در این آیات، ترسیم چهرهی منافقین است. و عرض کردیم که مقصود عمده از منافقین، عبارتست از آن جریان نفاق در جامعهی اسلامی، یعنی سخن بر سر این نیست که کسی ظاهر و باطنش با هم یکی نیست. این البته یک بیماری است، اما این آن چیزی نیست که این آیات با این همه توجه و شدت به مقابله با آن برخاسته باشد، بلکه مقصود اینست که در جامعه یک جریان خصومت و دستگاه توطئهای زیر پوشش دین و زیر ظاهر ادعای ایمان وجود دارد، که این آیات، با آن جریان مقابله میکند و او را میخواهد افشاء کند، در حقیقت یک گروه دشمنی را میخواهد ترسیم و چهرهنگاری کند. ولذا آیات سیزده گانهای که اینجا هست، هر کدام از یک بعد بر شخصیت این مجموعهی زیانبخش خطرناک یک پرتوی از افشاگری میاندازد و میافشاند تا مؤمنین اشتباه نکنند و دشمن را بشناسد.1370/08/29
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 11
وَإِذا قيلَ لَهُم لا تُفسِدوا فِي الأَرضِ قالوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» میگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم»!
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 12
أَلا إِنَّهُم هُمُ المُفسِدونَ وَلٰكِن لا يَشعُرونَ
ترجمه:
آگاه باشید! اینها همان مفسدانند؛ ولی نمیفهمند.
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 13
وَإِذا قيلَ لَهُم آمِنوا كَما آمَنَ النّاسُ قالوا أَنُؤمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ ۗ أَلا إِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ وَلٰكِن لا يَعلَمونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» میگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمیدانند!
لینک ثابت
خدعهگری؛خصوصیت دوم منافقین/تفسیر آیه 9 سوره بقره
و در آیه دوم: (1) خدعهگری آنها و تصمیم آنها بر فریب مؤمنین و به تعبیر آیه، فریب خدا مورد توجه قرار میگیرد، فقط این نیست که ظاهر و باطنشان یکی نیست، بلکه درصدد فریبزنی و خدعه هم هستند، میخواهند با شما خدعه کنند و این خدعه چیزی ورای آن دروغزنی است. یک وقت یک کسی صرفاً دروغی به شما میگوید، اما یک وفت هست که پشت سر این دروغ یک فتنهای هست و میخواهد با خدعه و نیرنگ آن فتنه را تحقق ببخشد و این چیز بزرگتری است. البته اساس این خصوصیت دوم بر خصوصیت اول استوار است، یعنی دروغزنی آنها محور کار است، اما پشت سر این دروغزنی یک خدعهگری وجود دارد که این، هشیاری بیشتری را میطلبد، البته آن منافق فردی بعنوان یک خصوصیت فردی، این دومی را دیگر ندارد و همان ظاهر و باطنش یکی نیست.
اما جریان نفاق در جامعه، بعنوان یک جریان دشمن و مخاصم، مسألهاش این نیست که باطنش با ظاهرش یکی نیست، بلکه پشت سر این یکی نبودن یک خدعه و نیرنگ و یک مقصود باطل است که میخواهد اجرا شود و آیه دوم اینرا گفته است. البته در همین آیه دوم: مسأله را برای مؤمنین و برای همهی مردم روشن میکند که بدانید این خدعه بیفرجام است، یعنی با خودشان خدعه میکنند، نه با خدا، اگر چه ممکن است مؤمنین تا مدتی هم نفهمند که اینها درصدد چه هستند، اما آنکه در یک جامعهی ارزشی، ارزشها را نمیپذیرد و درصدد ضربه زدن به آن ارزشهاست این با کسی جز خودش خدعه نمیکند و خود اوست که خودش را از سفرهی رحمت الهی دور میکند و خود را از خیرات جامعهی اسلامی مبرّا و جدا میسازد و در حقیقت، منافق ضرر عمده را به خودش میزند.1370/08/29
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 9
يُخادِعونَ اللَّهَ وَالَّذينَ آمَنوا وَما يَخدَعونَ إِلّا أَنفُسَهُم وَما يَشعُرونَ
ترجمه:
میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند؛ (اما) نمیفهمند.
لینک ثابت
فساد کردن منافقین در زمین/تفسیر آیه 11 سوره بقره
آیه چهارمی که امروز خواندیم: «و إذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا إنما نحن مصلحون»(1)در این آیه، سخن از این گفته میشود: که کسانی به منافقین میگویند فساد نکنید در زمین، اینجا قرآن با نفس بیان این مطلب اعلام میکند که منافقین دارند فساد میکنند، خود این که میگوید: «و إذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض» وقتی که به ایشان گفته شود فساد نکنید، قبل از آنکه ما به جواب آنها بپردازیم، یک قضاوتی را از قرآن احساس میکنیم، قضاوت قرآنی این است که اینها دارند در زمین فساد میکنند، حقیقت قضیه هم این است، که کدام فساد بالاتر از خدعهی مؤمنین و کدام فساد بالاتر از خنجر در پشت پنهان کردن برای فرود آوردن ـ در کتف یک حرکت جوان پرشتاب نورانی به سمت ارزشها و هدفهای والاست؟ از این فسادی بالاتر نیست، در آن روز هم اینطور بود، امروز هم اینطور است، همیشه هم همینطور خواهد بود، وقتی یک ملتی با اتکاء به ایمان به سمت هدفهای والایی دارد حرکت میکند، طبیعی است که با زحمت دارد حرکت میکند، چون هرگز حرکت به سمت ارزشهای والای الهی آسان و بیدردسر نخواهد بود، و طبیعی است که عوامل گوناگون، چون گرگ و دزد و خار و سنگ و صخره و همه چیز سر راهش قرار میگیرد و او افتان و خیزان از همهی اینها با همت حرکت میکند و میرود و با دشواری دارد این حرکت را ادامه میدهد، که اگر این دشواریها و برخورد با مشکلات نبود و بروز توانائیهای والای انسان هم نبود، آنوقت یکی از پشت بیاید به این حرکت خنجر بزند، آیا هیچ فسادی از این بالاتر هست؟
در صدر اسلام، بین کفر و جاهلیت آنروز عالم، نور توحید و نور آزادی انسان و نور قطع رشتههای بردگی از گردن و دستپای انسان داشت و از اسلام همهجا را منور میکرد و اسلام و پیغمبر اسلام داشتند حرکت میکردند به سمت تعالی که یک مشت آدمهای حقیر و خفاشان کوردل، خودشان را پنهان کردند تا به پیغمبر ضربه بزنند. ضربهها چگونه بود؟ ضربهها این بود، که در جاهای متعدد قرآن هست، مسخره میکردند تا شاید روحیه مسلمانها را ضعیف کنند، صبح ایمان میآوردند، شب از ایمان برمیگشتند شاید اینها را مردد کنند، مدینه آنروز اوایل کار، شاید ده پانزده هزار نفر جمعیت بیشتر نداشته آنوقت در این شرایط چند نفر بیایند اول صبح پیش پیغمبر (ص) بگویند ما ایمان آوردیم بعد وقت غروب که میشود بیایند میان اجتماعات مردم بگویند این چه ایمانی است، این حرفها را بیندازید دور، برای اینکه روحیه مردم را ضعیف کنند و این در قرآن هست، که یکی از شیوههای منافقین بود، یا اینکه بروند توطئه کنند، با مرکز امپراطوری روم تماس بگیرند و به آنها چرا شما نمیآیید حمله کنید به مدینه، اگر شما بیائید ما هم از داخل به شما کمک میکنیم و بساط اسلام را از بین میبریم. فسادهای اینها اینجور کارها بود، که البته طبعاً این کارها به نتیجه مطلوب نمیرسید، کما اینکه در جامعه خود ما هم همینطور بود.
از اوایل انقلاب تا امروز با مسخره کردن با تضعیف روحیه و با استفاده کردن از امکاناتی که در اختیار آن ناباوران هست مثل امکانات مالی، امکانات عشیرهای که در آن اوایل که تفتین و القائات و تحریکات عشایری میکردند یا مثلاً: امکانات هنری و امکانات علمی، که یک نفری با اتکاء به دانشی که دارد و تحصیلاتی که کرده است، استفاده کند بر ضربه زدن به ایمان آن کسانی که در اختیار او قرار میگیرند یک هنرمندی و یا یک قصه نویسی، یک شاعری یک نقاشی، یک فیلمساز، یک هنرمندی از هر شکلش از هنر خودش برای ضربه زدن به روحیه مردم استفاده کند، که همهی اینها توطئه و فساد است، برای اینکه یک حرکت صحیح خوشیمن و خوش عاقبتی، بر مبنای توحید و بر مبنای ارزشگذاری بر روی انسان، براساس ارزشهای الهی و براساس یک نظام درست ارزشی یک حرکت را به سمت یک اهدافی آغاز کردهاند و اینها دارند با این ابزارهایی که گفته شد و با انگیزهای که قبلاً به آن اشاره شد مقابله میکنند، این فساد است، پس آیه قرآن از آغاز میگوید: «و إذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض» وقتی که به اینها گفته میشود در زمین فساد نکنید، قبل از اینکه ما بپردازیم که آنها چه جواب دارند و خدا چه قضاوت کرده است؟ قضاوت قرآن را از همین آیه میفهمیم که دارند فساد میکنند. آنها در جواب وقتی به ایشان گفته میشود در زمین فساد نکنید چه میگویند؟ اینست که: «قالوا إنما نحن مصلحون» ما داریم اصلاح میکنیم و حالا، قبل از اینکه من بپردازم به تشریح پاسخ آنها که گفتند ما اصلاح میکنیم، چه اصلاحی مورد نظر آنهاست که ادعایش را میکنند، این نکته را عرض بکنم که این که، در آیه قرآن گفته میشود: «و إذا قیل لهم» و چون به آنها گفته شود، معلوم نیست که حالا حتماً این اتفاق افتاده باشد و اینرا کسانی به آنها گفته باشند«لا تفسدوا فی الارض» ممکن هم هست گفته باشند، اما این به آن معنی نیست که ما تصور کنیم در صدر اسلام که منافقین بودهاند، یک عدهای میرفتند به آنها میگفتند: «لا تفسدوا فی الارض» فساد نکنید در زمین، گرچه ممکن هم هست که کسانی چنین گفته باشند، که اگر چنین چیزی اتفاق افتاده باشد، یا از مسلمانهایی بودند که اینها را میشناختند میرفتند میگفتند چرا اینقدر فتنه راه میاندازید و این چه فسادی است که شماها راه انداختید؟ شما هم بیاید بین مردم و کار آنها را بکنید، یا اینطور بوده است، یا در بین مجموعه خودشان و گروه خودشان کسانی بودند که یک مقدار وجدان بیدارتری داشتند، به اینها میگفتند اینقدر فساد نکنید،این چه کاری است که ما داریم با این مردم انجام میدهیم و با انواع و با اشکال توطئهها ذهن آنها را منحرف و خراب میکنیم؟ که کسی اینطور به اینها میگفته، یا ممکن است هیچکدام از اینها نباشد بلکه یک خطاب طبیعی است در تاریخ به اینها، یعنی اگر فرض کنید صاحب دانشی و خردی و وجدان بیداری پیدا شود به اینها بگوید شما چرا اینطور فساد میکنید؟ چه میخواهید از جان یک ملتی که دارد در یک راه درستی با این اخلاص و صفا حرکت میکند؟ چرا شما میخواهید برای خاطر قدرت خودتان که حکومت دست شما باشد یا برای خاطر آن سیاست مطلوب خودتان که میخواهید با فلان قطب، مثلاً: با روم آن روز دنیا، یا با آمریکای امروز میخواهید پیوند داشته باشید یا در آن دورانی که گروههای چپ در ایران نفاق میورزیدند و مخالفت میکردند، که میخواستند مثلاً فرض کنید با امپراطوری سوسیالیستی آنروز که از هم پاشیده و نابود شد، میخواهید با او پیوند داشته باشید، چرا بخاطر اینها میآیید فساد میکنید در میان این مردمی که حالا طبق میل شما حرکت نمیکنند؟ این خطابی است که همیشه ممکن است به یک عده منافق بشود، چه داعیهای دارید؟ چه مرضی دارید؟ چرا مردم را اذیت میکنید؟ چرا جلوی این ملتی که راهی را شناخته و فهمیده و دارد حرکت میکند، مانع میگذارید و فریبگری و اغواگری میکنید، داعیه شما چیست؟ چه انگیزهای دارید؟ چرا فساد میکنید؟ اگر این سؤال بشود آنوقت آنها در جواب میگویند «قالوا إنما نحن مصلحون» این فساد نیست که ما داریم میکنیم ما داریم اصلاح میکنیم و کارهای خراب را درست میکنیم. یعنی با همهی این خرابکاریها، داعیهی اصلاحگری هم دارند، که حالا انگیزهای این داعیه و متن معنای این داعیه را انشاءالله در هفته آینده عرض خواهم کرد.1370/08/29
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 11
وَإِذا قيلَ لَهُم لا تُفسِدوا فِي الأَرضِ قالوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» میگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم»!
لینک ثابت
وجود نداشتن اتحاد در جبهه منافقان
[به رغم اینکه توطئه های دشمنان نسبت به ما پیچیده تر شده است] نقطهی مثبتی که باز در اینجا باید از نظر دور نماند، این است که «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض»(1)؛ یعنی از جنس یکدیگرند. در مورد «المؤمنون و المؤمنات» میفرماید: «بعضهم اولیاء بعض»(2)؛ پیوستهی به یکدیگرند. بین منافقون و منافقات، آن صمیمیت و صفا و وحدت هرگز به وجود نخواهد آمد. بالاخره در این جبههی واحد کفر و استکبار، اختلاف و تشتت رأی و تعارض قوا و نیروها با یکدیگر به قدری وجود خواهد داشت که اگر مؤمنینِ وقتشناس وجود داشته باشند و بخواهند از فرصتها استفاده کنند، بتوانند؛ لیکن ظاهر قضیه آن است که اگر خطر واحدی مجموعهی قدرت مادّی عالم و این امپراتوری خطرناک را تهدید بکند، آنها دستشان با هم است.1370/06/25
1 )
سوره مبارکه التوبة آیه 67
المُنافِقونَ وَالمُنافِقاتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمُنكَرِ وَيَنهَونَ عَنِ المَعروفِ وَيَقبِضونَ أَيدِيَهُم ۚ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم ۗ إِنَّ المُنافِقينَ هُمُ الفاسِقونَ
ترجمه:
مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهی از معروف میکنند؛ و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) میبندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (، و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به یقین، منافقان همان فاسقانند!
1 )
سوره مبارکه التوبة آیه 71
وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَيُطيعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ أُولٰئِكَ سَيَرحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه:
مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت میکنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد؛ خداوند توانا و حکیم است!
لینک ثابت
عمیقترشدن ایمان مؤمنین با دیدن دشمنیها
ترورهایی که در حوادث کثیرالوقوع انقلاب ما صورت میگرفت، چهرهی واقعی دشمن را برای ملت ایران و دنیا روشنتر کرد. چه کسی گمان میکرد منافقین و دیگر گروهکهای تروریست، اینقدر قسیالقلب و خشن و کینهتوز و خبیث باشند؟ آیا کسی فکر میکرد که چهرهی نفاق اینها اینقدر زشت و پلید باشد و مزورانه از خدا و خلق خدا اسم بیاورند و ناجوانمردانه علیه خدا و خلقش اقدام کنند؟!
بحمداللَّه والمنه آنها رسوا شدند و کسانی هم که از این گروهکها حمایت میکردند، آبروی خود را بر باد دادند. معلوم شد مدعیان حقوق بشر و سازمانهایی که به این نام در دنیا تلاش میکنند و پولهای گزافی را خرج این کار و تبلیغات آن میکنند، چه اهدافی را پی میگیرند و زیر این پوشش، چه مقاصد سویی را دنبال میکنند.
طرف دیگر قضیه که اهمیت آن کمتر از افشای دشمن نیست، بروز عمق ایمان و اخلاص و استقامت مردم ماست. حوادثی که پیش آمد، دل مردم را نلرزاند؛ در آنها ایجاد تردید نکرد و نسبت به صحت هدفهای خود، دچار تزلزل نشدند؛ بلکه بعکس، هر حادثهیی که اتفاق افتاد، ایمان مردم را روشنتر، هدفهای آنها را واضحتر، و آنها را نسبت به صحت راهی که دنبال میکردند، مطمئنتر کرد.
قرآن کریم، همین سکینه و آرامش و اطمینان قلب را در بارهی مؤمنین واقعی بارها تکرار کرده است. وقتی مؤمنین حوادث تلخ و فشارهای دشمن را میبینند و چهرهی پلید مخالفان را میشناسند، ایمانشان عمیقتر و به خدا مطمئنتر میشوند و با خودشان میگویند: خدا و رسول به ما گفته بودند که بر سر این راه، مشکلات و سختی و ترور و فشار و دشمنی قرار دارد. آنچه خدا و رسول گفته بودند، واقع شد؛ «قالوا هذا ما وعدنااللَّه و رسوله»(1)
امام عزیز ما، آن قلب منور و نورانی و آن زبان گویای حقایق، از اول گفته بود که در این راه، سختی و ترور و فشار و دشمنی و تبلیغات وجود دارد. ما دیدیم که هرچه اتفاق افتاد، صحت پیشبینی آن حکیم الهی و منورالقلب را نشان داد. پس راه، راه درستی بود؛ زیرا ایمان مردم لحظهبهلحظه عمیقتر میشد.1368/04/11
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 22
وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا
ترجمه:
(امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.
لینک ثابت
گرفتن حالت تعقل از مردم، تلاش دشمنان انقلاب
ما، یعنی ملت مسلمان ایران امروز بیش از همیشه محتاج تعلق و تدبریم. یک وظیفه دستگاههای اداره کننده دارند و آن ارشاد و هدایت مردم است. یک وظیفه مردم دارند و آن شنیدن ارشادها و هدایتها و فکر کردن دربارهی آنهاست. دشمن که میخواهد مردم نفهمند به هر دو ضربه میزند. اوّلاً سعی میکند صدای هدایت کنندهها را در میان غوغای تبلیغاتی جهانی گم کند، نگذارد فریاد رسای هادیان امت به گوش مردم برسد. ثانیاً سعی میکنند مردم را از شنیدن باز بدارند، یعنی گویندهها را تخطئه میکنند، تبلیغات را دروغ وانمود میکنند، برای اینکه ایمان مردم از آنچه هادیان و منادیان حق بیان میکنند سلب شود و مردم باور خود را به گفتهی دلسوزها از دست بدهند. این کار در همهی تاریخ انجام گرفته، امروز هم در ایران و در جو انقلابی جامعهی ما، همچنین در سطح جهان انجام میگیرد. من با طرح این مسأله اوّلاً یکی از اصول اسلامی را اعلام میکنم تا همهی شما مردم برای امروز و برای همیشه بدانید که حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت میکند، و هدایت ذهن مردم را به عهده میگیرد. مردم را سرگرم هواها و هوسها و سخنان بیارتباط به سیاست و زندگی مشغول نمیکند، سرگرم نمیکند؛ ثانیاً در جامعهی اسلامی مردم در مقابل کسانی قرار میگیرند که آنها میخواهند مردم نشنوند صدای هادیها و منادیها را. امروز در جو ایران این اصل اساسی نظام اسلامی به شدت از سوی دشمنان مورد تهدید قرار میگیرد. دشمن با یک انقلاب عظیم مردمی و ضد شرق و غرب روبهرو شده. این انقلاب را چگونه خنثی کند و از بین ببرد؟ انقلاب ما بر روی دوش مردم قرار دارد، چگونه مردم را از این انقلاب دلسرد بکند؟ برای اینکه مردم از محور انقلاب دور بشوند خیلی راهها را دشمن تاکنون پیموده است. امروز شیوهی دشمن این است که نگذارد مردم دربارهی حوادثی که در ایران و نسبت به اسلام در حال انجام شدن است فکر کنند. شما در این هفتهای که گذشت و به طور کلی در این ماههای اخیر حوادث عظیم و مهمی را گذرانیدهاید. این حوادث هر کدامی در طول تاریخ اگر یکی از این حوادث در تاریخ ملتی واقع بشود به عنوان یک نقطهی برجسته خواهد ماند. شما در طول چند ماه متعددی از این حوادث را گذرانیدهاید و در تمام این حوادث موفق هم بودهاید؛ این برای دشمن غیر قابل تحمل است. برای اینکه این پیروزی و موفقیت برای جامعهی ما نماند دشمن سعی میکند جامعهی ما را از راه جلو گرفتن از نیروی فکر و اندیشهی آنها به بیتفاوتی بکشاند. ما از مردم میخواهیم بشنوند و فکر کنند، این چیزی است که اسلام از مردم میخواهد. دشمن از مردم میخواهد که به سخن افراد دلسوز و هدایت کننده گوش ندهند و دربارهی آن فکر نکنند. چطور دشمن این کار را انجام میدهد؟ از راه ایجاد غوغا این کار را انجام میدهد. دشمن میخواهد با ایجاد جو غوغا و تشنج حالت تعقل را از مردم بگیرد. یک حرکت انقلابی عظیم در جامعه به وجود آمد بر مبنای تشخیص و فکر، و آن حرکت عبارت بود از عزل بالاترین مقام اجرایی دولت جمهوری اسلامی. این یک کار بیسابقه است؛ یک جراحی حساس و دقیقی است که در هر جای دنیا میخواست اتفاق بیفتد با خونریزی شدیدی توأم بود؛ اما دست نیرومند انقلاب این جراحی را به شکلی انجام داد که هیچ خونریزی نداشت. ضد انقلاب این را تحمل نمیتواند بکند. چه کار میکند؟ سعی میکند جو غوغا و تشنج در جامعه به وجود بیاورد تا این جراحی موفقیتآمیز را در دنیا، همچنین در داخل کشور ناموفق جلوه بدهد. گروهکهای بدنام و بدسابقه به عنوان دفاع از عضوی که جراحی شده و بیرون انداخته شده وارد خیابانها میشوند، غوغا به راه میاندازند، آدم میکشند، شعار ضد اسلام و مسلمین میدهند، با مردم بیسلاح روبرو میشوند، جوانهای مؤمن را نشانه میکنند و بر روی او میریزند و با انواع سلاحهای سرد و گرم شکم میدرند، سر میبرند، برای اینکه جو را متشنج کنند. مردم وقتی که در جو غوغا و تشنج قرار گرفتند فرصت فکر کردن از آنها گرفته میشود. عدهای در صدد مقابلهی با غوغا بر میآیند، عدهای از غوغا کناره میگیرند، آن حالتی که اسلام برای مسلمانها میپسندد از بین میرود. حضور مردم در صحنه دشمن را آنقدر ناراحت و عصبانی کرده که میخواهد این حضور را با شکل بدی پایان بدهد؛ این جاست که ما باید هوشیار باشیم. این گروهکهایی که امروز به نام دفاع از فلان و بهمان، یا به نام حمایت از خلق جان مردم را تهدید میکنند، اینها از نظر ملت و از نظر تاریخ و از نظر اسلام محکومند. اوّلاً با تبلیغات دروغین و اشاعهی حرفهای خلاف واقع مردم را از رسیدن و اندیشیدن در واقعیات و حقایق مانع میشوند، این ضد اسلام است. ثانیاً با مردم بیپناه روبهرو میشوند. ثالثاً به هدفهای قدرتهای استکباری جهانی کمک میکنند. اینها - به شرحی که حالا انشاءاللَّه تا حدی که وقت دارم عرض میکنم - خودشان را در تاریخ و در میان کسانی که در آینده هم دربارهی این مسائل فکر کنند محکوم میکنند و محکوم کردند. من در این فرصت به مناسبت اینکه میدانم عدهی کثیری از این افراد ساده لوحی که در دام تبلیغات آنها افتادهاند از حقیقت خبر ندارند، به گوششان نرسیده است، در این تریبون مقدس دو، سه خطاب میکنم. چون این جوانهایی که در رابطه با مسائل هفتهی گذشته تعدادی بوسیلهی دستگاههای قضایی بازداشت شدند، وقتی برای بعضی از آنها مسائل بیان شد متنبه شدند و لذا آزاد هم شدند. اما بعضی هم آنچنان تحت تأثیر این تبلیغات محکم و پا بر جا بر جهالت و ضلالت خودشان ایستادند که حتی حاضر نیستند بشنوند و فکر کنند. اینها همانهایی هستند که در قیامت تأسف خواهند خورد و خواهند گفت «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر»(1) تأسف میخورند که اگر گوش میکردیم و فکر میکردیم امروز در شمار اصحاب دوزخ نبودیم. من خطاب اولم به سران این گروهکهاست، مخصوصاً سران منافقین که نام مجاهدین را بر روی خود نهادهاند. من این سران را میشناسم، سوابق آنها را میدانم، ضعفها و خصلتهای روانی آنها را از نزدیک لمس کردم. خود آنها هم میدانند که ما آنها را به خوبی میشناسیم. من به آنها میگویم شما خودتان را در تاریخ رسوا کردید، زیرا حرفهای خودتان را تخطئه کردید. مگر قرآن نمیگوید «یا ایّها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء»(2) یعنی ای مردمی که ایمان آوردید دشمنان من و دشمنان خودتان را با خودتان دوست و همپیمان قرار ندهید. مگر شما ادعا نمیکنید که تابع قرآنید؟ چرا شما با گروههای ضد خدا همدست و همپیمان میشوید؟ برای خاطر خوش کردن دل پیکار و فدایی و دموکرات حاضرید دل جوان پاسدار را بشکافید. نشنیدید که در راهپیمایی دیروز مهاباد دموکراتها چه جنایتی کردند؟ یک پاسدار شهید مهابادی جنازهاش بوسیلهی مردم تشییع میشد و مردم بر علیه دموکراتها شعار میدادند. احزاب وابستهی به دموکرات، افراد وابستهی به دموکرات از روی پشت بامهای شهر مهاباد تشییع کنندگان را به رگبار بستند؛ چند نفر کشته شدند. اینهایند آن کسانی که شما با آنها همپیمان و دوست هستید ای آقایان سران مجاهدین! این برخلاف قرآن نیست؟ شما با پیکاریها و با چریکهای فدایی خلق که سلاح به دست میگیرند و علناً و صریحاً ضد اسلام حرکت میکنند در این جریانات اخیر دوست و همپیمان شدید. این بر خلاف آیهی «یا ایّها الذین آمنوا لا تخذوا عدوی و عدوکم اولیاء» نیست؟ تاریخ شما را محکوم میکند. حالا شما به فرض چهار تا جوان خردسال سادهلوح را فریب دادید برای همیشه و برای همهی مردم که این فریب ممکن نیست. شما خیال میکنید به عنوان یک گروه انقلابیِ اسلامی در تاریخ میمانید؟ اشتباه کردید، کور خواندید، شما به عنوان یک گروه منافق که ادعای اسلام میکند اما بر خلاف صریح آیهی قرآن رفتار میکند در تاریخ ثبت میشوید. ثانیاً شما علیرغم ادعای مسلمانی از روشهای غیر اسلامی استفاده میکنید. روش اسلامی بحث و موعظه است، روش اسلامی نصیحت و توصیهی به خیر است، روش اسلامی ریختن در خیابان و کشتن دختر و پسر مسلمان نیست. چرا شما با روشهای غیر اسلامی عمل میکنید و علناً میگوئید ما با اجازهی ملت ایران میخواهیم مقاومت کنیم. با اجازهی ملت ایران در مقابل کی میخواهید مقاومت کنید؟ در مقابل ملت ایران؟ آیا این حکومت مطابق با محبت و عشق این ملت نیست؟ این حکومت مردمی نیست؟ این حکومت و این مجلس شورای اسلامی را همین مردم سرِ کار نیاوردند؟ امام امت در قطره قطره خون دل این مردم و خونی که در رگهای این مردم جاری است نفوذ و تأثیر محبتآمیز ندارد؟ شما در مقابل امت و امام قیام میکنید، آن وقت از ملت اجازه میخواهید؟ شما با کی میجنگید و به نفع کی میجنگید؟ چرا در مقابل جمهوری اسلامی که با شرق و غرب و قدرتهای بزرگ در افتاده مقاومت میکنید؟ آن آقای یاوهگویی که امر به مقاومت میکند و شما که به بهانهی حرف او به خیابانها میآئید شیشههای مغازهها را میشکنید و جوان و دختر و پسر را با تیغ موکتبُری شکم میدرید و سر میبرید، شما بر طبق چه معیار اسلامی حرکت میکنید؟ ثالثاً شما میگفتید ما یک گروه مترقی و انقلابی هستیم و با این شعار با چیزی که اسمش را ارتجاع میگذارید میجنگیدید. من از شما سؤال میکنم، آیا گروههای انقلابی مسلمان و غیر مسلمان ادعای انقلابیگری را از شما باور میکنند در حالی که شما با جناح و جریان گرایشدار به غرب و وابستهی به غرب این همه لاف دوستی و محبت میزنید؟ با تودههای انقلابی مردم در میافتید، با جوانهای انقلابیای که در مرزها جانشان را دارند در راه خدا میدهند در میافتید، به حساب و به نفع جریان متمایل به غرب اسم خودتان را میگذارید انقلابی؟ از شما کسی باور نخواهد کرد. رابعاً شما با این دولت و حکومت که در میافتید هیچ بهانهای ندارید، لذا میگوئید با ارتجاع در افتادهایم. اگر بهانهی دیگری داشتید، اگر خیانتی دیده بودید، اگر فسادی دیده بودید، اگر سوء استفادهای در رهبران و سران این جمهوری دیده بودید آن را صد برابر بزرگ میکردید، اما ندیدید. میخواهید هم به میل اربابانتان با حکومت بجنگید، بهانه میخواهید، بهانه را ارتجاع میآورید. کجای این حکومت ارتجاع است؟ ارتجاع با منطق کی؟ آیا ارتجاع با منطق اسلام؟ یا ارتجاع با منطق کمونیسم؟ ارتجاع با منطق اسلام یعنی رجوع کردن از اسلام به کفر، این معنی ارتجاع است. ارتجاع در منطق اسلام یعنی ارتداد؛ «ذلک بانهم آمنوا ثمّ کفروا»(3) این ارتجاع است که اول انسان به خدا ایمان بیاورد بعد کفر بورزد، این را میگویند ارتجاع. خب ببینید شما مرتجعید با این حساب یا دولت جمهوری اسلامی؟ دولت جمهوری اسلامی دارد به سوی هدفهای اسلامی با سرعت پیش میرود، شما هستید که بعد از آنی که از پدر و مادرهای مسلمانی متولد شدید به طرف کفر رفتید. کتابهای شما در دست است، مبانی مارکسیستی و الحادی و کفرآمیز در حرفها و کتابها و عمل شما مشهود است، شما مرتجعید، شما مرتدید؛ شما هستید که در زندان و در خارج زندان بارها و بارها دوریتان از اسلام بر عناصر مبارز انقلابی مسلمان ثابت شد. بهانهی ارتجاع را به دست میگیرید که با جمهوری اسلامی بجنگید؟ اشتباه کردید، کور خواندید؛ این شواهد محکومیت شماست که همهی دنیا و همهی تاریخ در آینده به اینها خواهند رسید. شما نامتان هم در تاریخ نمیماند، اما اگر بماند با لعن و نفرین همگانی خواهد ماند. برای خاطر اینکه یک انقلابی با این همه خونِ دل پیروز شد و امامی و رهبری با چهرهی استثنائی در تاریخ ما این انقلاب را هدایت کرد و امتی با این رشادت و این از خود گذشتگی پایههای این انقلاب را با همهی موجودی خودش مستحکم کرد، آن وقت شما چهار نفر خودخواهِ جاهل جاهطلب پرمدعا آمدید دارید محصول این همه تلاش و کوشش را میخواهید مورد تهدید قرار بدهید و مزاحمت میکنید و ایذاء میکنید، تارخ به شما لعن و نفرین خواهد فرستاد، مطمئن باشید. یک خطاب من هم به جوانان و نوجوانان دختر و پسر فریب خورده است که هشتاد درصد این گروهها را اینها تشکیل میدهند. به آنها میگویم ای جوانان سادهدل مستمند مستضعف فکری! گوش کنید و فکر کنید. آنها به شما گفتهاند گوش نکنید به این حرفها، اما قرآن به شما میگوید گوش کنید. اگر امروز به این حرفها و به سخن نصیحت کنندگان گوش ندادید فردا در دوزخ خواهید گفت «ولو کنا نسع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر» تأسف خواهید خورد، خواهید گفت اگر گوش میکردیم و فکر میکردیم امروز جای ما اینجا نبود. سازمان به شما میگوید گوش نکنید، قرآن به شما میگوید گوش کنید و بیاندیشید. این مطالبی را که من امروز به اختصار گفتم مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهید. سازمان شما یا سازمانهای شما چرا با یک جمهوری که با امریکا و شوروی میجنگد اینطور مقابله میکنند؟ چرا در مقابل امام امت و در مقابل آحاد امت میایستند و نام خودشان را مدافع خلق میگذارند؟ چرا در حالی که قرآن به آنها میگوید که با کفار قطع رابطه کنند با پیکاری و فدایی و دموکرات و سلطنتطلب و انسانهای دژخیمصفت همپیمان میشوند؟ این بمب کار گذاشته شدهی در راهآهن قم را - که چند شهیدِ محروم داشت - کی گذاشت؟ اگر شما خودتان گذاشتید که محکومید، اگر دوستان شما هم گذاشتند شما محکومید و نمیتوانید بگوئید دوستان شما نگذاشتند. اگر راست میگوئید محکوم کنید. اگر شما از این خرابکاریها خوشتان نمیآید چرا یکبار در این مدت امریکا را محکوم نکردید؟ یکبار صدام را محکوم نکردید؟ یکبار خرابکارها را محکوم نکردید؟ یکبار سلطنتطلبها را محکوم نکردید، افتادید به جان دولت جمهوری اسلامی. آیا دلیلی واضحتر از این بر اینکه شما آلت دست سیاستهای بزرگ شرق و غربید؟ بچههای جوان غافل سادهدل! فکر کنید و گوش کنید. یک خطاب هم به پدر و مادرها دارم. ای پدران و مادران! مواضب بچههایتان باشید. دولت جمهوری اسلامی اگر در مقابل موجهایی که از خارج هدایت میشود مقاومت نکند به جان این امت ظلم کرده، باید مقاومت کند. دادگاههای انقلاب اگر نسبت به متجاوزان به حیثیت جمهوری اسلامی و قیام کنندگان علیه حکومت اسلام و قرآن قاطعیت به خرج ندهند خیانت کردهاند، تاریخ از آنها سؤال میکند. اگر دادگاههای انقلاب و دستگاههای اجرایی و قضایی امروز این سرانگشتان فاسد و پلید را قطع نکنند فردا دوست و دشمن آنها را ملامت میکنند. کسی هیچ دستگاهی را مدح و ثنا نخواهد گفت به خاطر کوتاه آمدن در مقابل یک دشمن مخرب، باید قاطعیت به خرج بدهند. پدرها! مادرها! بچههایتان را مراقبت کنید، نگذارید در دمِ موج خشم و عصیان این مردم قرار بگیرند. نگذارید در مقابل دولت جمهوری اسلامی واقع بشوند. آنها را به شنیدن و به فکر کردن امر کنید.1360/04/05
1 )
سوره مبارکه الملك آیه 10
وَقالوا لَو كُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما كُنّا في أَصحابِ السَّعيرِ
ترجمه:
و میگویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»
2 )
سوره مبارکه الممتحنة آیه 1
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّي وَعَدُوَّكُم أَولِياءَ تُلقونَ إِلَيهِم بِالمَوَدَّةِ وَقَد كَفَروا بِما جاءَكُم مِنَ الحَقِّ يُخرِجونَ الرَّسولَ وَإِيّاكُم ۙ أَن تُؤمِنوا بِاللَّهِ رَبِّكُم إِن كُنتُم خَرَجتُم جِهادًا في سَبيلي وَابتِغاءَ مَرضاتي ۚ تُسِرّونَ إِلَيهِم بِالمَوَدَّةِ وَأَنا أَعلَمُ بِما أَخفَيتُم وَما أَعلَنتُم ۚ وَمَن يَفعَلهُ مِنكُم فَقَد ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت میکنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شدهاند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون میرانند؛ اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کردهاید؛ (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار میکنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار میسازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است!
3 )
سوره مبارکه المنافقون آیه 3
ذٰلِكَ بِأَنَّهُم آمَنوا ثُمَّ كَفَروا فَطُبِعَ عَلىٰ قُلوبِهِم فَهُم لا يَفقَهونَ
ترجمه:
این بخاطر آن است که نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند؛ از این رو بر دلهای آنان مهر نهاده شده، و حقیقت را درک نمیکنند!
لینک ثابت