خودی و غیرخودی شما جوانها سرمایهی خیلی خوبی دارید. اندک همت و تلاشی، شماها را پیش میبرد. بنابراین علم و تقوا دو پایهی اصلی است. پاکیزگی، پارسایی، پاکدامنی، آگاهی، روشنبینی، روشنفکری و آشنایی با مسائل جامعه و جهان، پایههای اصلی است. ممکن است انسان، عالم و باتقوا هم باشد، اما چون دنیا را نمیشناسد، سرش را پایین بیندازد و راه بیفتد؛ یک وقت ببیند مقدار زیادی از جاده دور شده است. ما چنین اشخاصی داشتهایم؛ آدمهای خیلی خوب، مؤمن و عالم؛ اما خط جبهه را گم کردهاند. وقتی انسان قطبنما نداشته باشد، راه را زود گم میکند. اغلب شما جوانها دوران جنگ را درک نکردهاید. در جبهه، انسان زود راه را گم میکند؛ یک وقت خیال میکند که دارد به طرف دشمن تیراندازی میکند؛ اما چون درست جهتیابی نکرده، میبیند بهطرف نیروی خودی دارد تیراندازی میکند! ما کسانی را دیدیم که به جای اینکه تیراندازی معنویشان را بهطرف دشمن بکنند، لولههای توپخانهشان را طرف جبههی خودی گرفتند و تا هر جا که توانستند، جبههی خودی را کوبیدند! در دوران مبارزات، ما این را دیدیم و علت هم بر اثر ناآگاهی است. باید آگاهی کسب کنید. روشنبینی و روشنفکریتان را نگه دارید و اراده و همت و خستگیناپذیری را در خود حفظ و تقویت کنید.1383/03/22
هلاکت ونابودی غرب به علت نداشتن معنویت شما جوانها آنروز را خواهید دید که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج تواناییها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد که دیگر علاجپذیر نیست؛ و آنروز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشنبینان غربی دارند میدهند. این حرفی نیست که منِ طلبه اینجا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را میفهمیم. این بهخاطر چه بود؟ اینها در علم مشکلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بیاندازه هم کشف کردند و بهدست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم هم برای بهدست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثرِ استفادههای مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ میلیونها انسان را اروپاییها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراین اینها در علم مشکلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجهاش همین است. اول، جلوهیی به زندگی میبخشد و قدرت و ثروت و زیبایی میدهد - «للباطل جوله» - (1) اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد کرد.1383/03/22
تمدنسازی نوین اسلامی امروز برای اولین بار در تاریخ كشور ما - بلكه در تاریخ كشورهای اسلامی - بعد از صدر اسلام، دین منشأ و منبع قدرت و تدبیر امور و اداره ی جامعه شده است. شاخص، بودن و نبودن روحانی نیست؛ شاخص، بودن دین و نبودن دین است. مجلس قانونگذار ما، مجلس شورای اسلامی است؛ یعنی ملاك قبول و عدم قبول قوانین ما، انطباق و عدم انطباقِ با دین است - شورای نگهبان - یعنی قوه ی مجریه ی كشور و همه ی بازوان و دستان و سرانگشتان اداره ی كشور، به یك منشأ دینی متصل می شود؛ اینها خصوصیات اصلی جامعه ی امروز ماست؛ این در گذشته سابقه نداشته است. اگر می بینید جبهه ی عظیم كفر و استكبار در همه ی اشكال گوناگون آن با این نقاط بشدت معارضه می كند، به خاطر این است. با شورای نگهبان سخت مخالفند؛ با مجلسی كه شورای اسلامی باشد، بشدت مخالفند؛ با رئیس جمهوری كه دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طریق اولی با رهبری و ولایت فقیه صددرصد مخالفند؛ چون اینها نقطه های اساسی یی است كه حركت و جهتگیری اسلامیِ نظام را تأمین می كند. اگر در تاریخ همین طور عقب بروید، این وضعیت تا صدر اسلام سابقه ندارد. اگر این كشور توانست در میدانهای تحرك و پیشرفت مادی به موفقیتهایی دست پیدا كند؛ اگر توانست علم و فناوری و صنعت پیدا كند؛ اگر توانست یك سیاست بین المللی و یك دیپلماسی قوی پیدا كند؛ اگر توانست اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد؛ اگر توانست از منابع عظیم ثروت در زیر زمین و روی زمین، اعم از معدن و كشاورزی و امثال اینها استفاده كند؛ اگر توانست از سرزمین وسیع و متنوع ایران و موقعیت مهم سوق الجیشی آن استفاده كند؛ و خلاصه، اگر توانست با معیارهای پیشرفت جهانی و مدنی خودش را همراه كند، این اولین كشور و دولتی خواهد بود كه توانسته است پیشرفت مادی را در زیر روشنیِ چراغ برافروخته ی فضیلت و معنویت به دست آورد؛ این می شود یك تمدن جدید؛ این در تاریخ كم سابقه است و در مقابل تمدن غربی یك پدیده ی بشدت هشداردهنده است. اگر در این مجموعه، شما نقش روحانیت را برجسته كردید، ببینید چقدر به این مدنیت خدمت كرده اید.1383/03/22
در آتش سوزاندن انسانها توسط روحانیت قبل از رنسانس اروپا؛ زمینهساز بیاخلاقی امروز تمدن غربی اینكه گفته میشود اسلامگرایانِ روشنفكر و روشنبین با تمدنغربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه میزنند؛ وانمود میكنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی كه مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزهی با خرافات و علمی كردن همهی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعهی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود كه به این ورطه دچار شود. روحانیتی كه غرب قبل از رنسانس اروپا به آن دچار بود- آن كجفكریها، آن واپسگراییها، آن تعصبهای عنادآمیز و بكلی دور از عقل و منطق- واكنشاش همینها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت میكردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش میسوزاندند- این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست- وقتی خرافات زشت بر همهی شئون فكری و معنوی اروپا و كلیسای آنروز حاكم بود، نتیجهاش میشود همین چیزی كه در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آنروز را خواهید دید كه این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاكت و نابودی خواهد شد؛ از اوج تواناییها و اقتداری كه امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد كه دیگر علاجپذیر نیست؛ و آنروز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشنبینان غربی دارند میدهند. این حرفی نیست كه منِ طلبه اینجا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را میفهمیم. این بهخاطر چه بود؟ اینها در علم مشكلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بیاندازه هم كشف كردند و بهدست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حد اكثر استفاده را كردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پیبردند؛ در پیشرفت علمی كار زیادی كردند و از این علم هم برای بهدست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداكثرِ استفادههای مشروع و نامشروع را كردند؛ با همین علم استعمار كردند؛ كشتارهای گوناگون جهانی كردند؛ میلیونها انسان را اروپاییها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون كشتند؛ بنابراین اینها در علم مشكلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجهاش همین است. اول، جلوهیی به زندگی میبخشد و قدرت و ثروت و زیبایی میدهد- «للباطل جولة»- اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد كرد. شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی كه از معنویت بویی نبردهاند، روز به روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربیِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد كرد.1383/03/22
مصادیق خفقان و رعب بوجود آمده برای طلاب توسط پهلوی وجود یك مجموعهی روحانیِ عالم، روشنبین، روشنفكر، شجاع، پارسا، پاكدامن، دارای آگاهی وسیع و برخوردار از خشیت الهی، در جامعهای كه در حال پیشرفت است، نویدبخش این است كه این پیشرفتها در جهت گمراهی و ضلالتِ هرچه بیشتر، و در فرایند تاریخی در جهت سقوط به كار نخواهد رفت؛ این نقش شما جوانهای طالب علم و محصل علوم دینی است؛ این را قدر بدانید؛ خیلی مهم است. البته مشكلاتی در سر راه شماها وجود دارد. امروز طلاب و روحانیون ما مشكلات بسیاری دارند؛ مشكلات مادی دارند، مشكلات حیثیتی دارند، سختیهای گوناگون دارند، محرومیتهایی دارند؛ منتها اینها در راه این هدف بزرگ صفر است. هیچ مجموعهیی بدون دست و پنجه نرم كردن با مشكلات نتوانسته است یك نقش اثرگذار و ماندگار ایفا كند و به وجود بیاورد. طبیعت بشر اینطور نیست كه با راحتطلبی و برخورداری از آسایشِ مطلق بتواند بهجای والایی دست پیدا كند؛ سختیها را باید تحمل كرد؛ این همان سمتگیری به سوی رضای الهی و نقش آفرینی در سعادت یك جامعه است. حوزههای علمیه امروز میتوانند خود را آنچنان بسازند كه به معنای حقیقی كلمه نقشآفرین باشند. حوزهی قم در سال 1340 قمری- یعنی تقریباً هشتاد و پنج سال قبل- توسط مرحوم حاج شیخ عبد الكریم حائری به وجود آمد و در سال 1355 قمری- یعنی پانزده سال بعد- با درگذشت مؤسس آن حوزه، بظاهر متلاشی شد؛ یعنی در اوج اقتدار و اختناق رضاخانی. وقتی مرحوم آقا شیخ عبدالكریم حائری از دنیا رفت، همان چند صد طلبهیی هم كه در قم بودند، متفرق شدند. گرسنه و بیپول و بیمنشأ درآمد و ترسان، روزها بیرون شهر قم میرفتند و در باغهای اطراف قم مباحثه میكردند؛ شب به مدرسهی فیضیه یا به خانههایشان برمیگشتند. اما در میان همان طلاب آوارهی پراكندهی ترسانِ مرعوبِ از اقتدار دستگاه و زیر فشار شدید اقتصادی و حیثیتی و سیاسی، كسی مثل امام خمینی بیرون آمد. چهل سال بعد از تشكیل حوزهی قم- یعنی در سال 1381 قمری- نهضت روحانیت شروع شد؛ اینها خیلی معنا دارد. تازه از این چهل سال، چندین سالش با این شدت گذشته بود. در فروردین سال 1342 شمسی كه حوادث مدرسهی فیضیه و زدن طلاب و انداختن آنها از بالای پشتبام پیش آمد، همان روز ما منزل امام رفتیم. بنده آنوقت طلبهی جوانی بودم در سن الان شماها. دستگاه اختناق محمدرضا علیه حوزهی علمیه، شمشیر را از رو بسته بود. در خیابان ارم قم طلبه جرأت نمیكرد - این را من به چشم خودم دیدم - از این طرف خیابان به آنطرف برود! كماندوهای دستگاه شاه مثل شمر میریختند سرش، كتكش میزدند، عمامهاش را برمیداشتند و لباسش را پاره میكردند. در چنین حالت رعبآوری، آن روز امام (رضواناللَّهعلیه) بعد از نماز مغرب و عشا به خانهشان رفتند - همین خانهیی كه الان هم در قم هست - طلبهها هم رفتند، بنده هم بودم. ایشان خاطرهی اختناق دوران رضاخانی و رفتن طلبهها به بیرون از قم را یادآوری كردند و گفتند آنروز ما اینطور زندگی كردیم؛ آنها رفتند و ما ماندیم؛ حالا هم اینها خواهند رفت و شما خواهید ماند. این پیشگوییِ امام بود؛ پیشگوییِ مبنی بر وعدهی الهی. خدای متعال وعده كرده است كه اگر جماعتی در راه او مجاهدت و ایستادگی كنند و دارای ایمان باشند، قطعاً به هدف خواهند رسید. وعدهی الهی دروغ نیست. خدای متعال راه را جلوی پای انسان میگذارد و قدم به قدم دست انسان را میگیرد. وقتی هدف، خدا بود، «والذّین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا». عمده، وجود این انگیزه و این ایمان است؛ وارد میدان شدن و تلاش كردن است. هر جا این باشد، موفقیت بدون تردید حاصل خواهد شد.1383/03/22
نقش حاشیهای روحانیت در اداره و تدبير حركت جامعه در گذشته امروز كشور و جامعهی اسلامی ما با همهی دوران گذشتهی تاریخ متفاوت است. به همین نسبت، نقش روحانیت هم امروز فوقالعاده برجستهتر است از آنچه در گذشته داشته است. در گذشته، روحانیت ما همیشه بهعنوان یك مجموعهی بكلی جدا از اداره و تدبیر حركت جامعه قرار داشته؛ خودش مغلوب گروه مغلوبی بوده. حتّی در دورانی هم كه پادشاهان صفویه مدعی تشیع بودند و به علما احترام میكردند و فتحعلیشاه به خانهی میرزای قمی در قم میرفت و زیر بازوی او را میگرفت، روحانیت یك گروه كاملاً حاشیهیی بود؛ مثل اینكه جریانی مانند سیل دارد حركت میكند، خلیج كوچكی هم در این گوشه قرار دارد؛ با این جریان ارتباط دارد، اما هیچ تأثیری در این جریان بهصورت بنیانی و اصولی ندارد. نه تنها روحانیت، دین هم اینطور بوده است. امروز برای اولین بار در تاریخ كشور ما - بلكه در تاریخ كشورهای اسلامی - بعد از صدر اسلام، دین منشأ و منبع قدرت و تدبیر امور و ادارهی جامعه شده است. شاخص، بودن و نبودن روحانی نیست؛ شاخص، بودن دین و نبودن دین است. مجلس قانونگذار ما، مجلس شورای اسلامی است؛ یعنی ملاك قبول و عدم قبول قوانین ما، انطباق و عدم انطباقِ با دین است - شورای نگهبان - یعنی قوهی مجریهی كشور و همهی بازوان و دستان و سرانگشتان ادارهی كشور، به یك منشأ دینی متصل میشود؛ اینها خصوصیات اصلی جامعهی امروز ماست؛ این در گذشته سابقه نداشته است. اگر میبینید جبههی عظیم كفر و استكبار در همهی اشكال گوناگون آن با این نقاط بشدت معارضه میكند، بهخاطر این است. با شورای نگهبان سخت مخالفند؛ با مجلسی كه شورای اسلامی باشد، بشدت مخالفند؛ با رئیس جمهوری كه دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طریق اولی با رهبری و ولایت فقیه صددرصد مخالفند؛ چون اینها نقطههای اساسییی است كه حركت و جهتگیری اسلامیِ نظام را تأمین میكند. اگر در تاریخ همینطور عقب بروید، این وضعیت تا صدر اسلام سابقه ندارد.1383/03/22
نماز در نماز، انسان باید به معنای واقعی كلمه احساس كند كه با یكی دارد مخاطبه میكند و حرف میزند؛ از او كمك میخواهد، به او پناه میبرد، از او استضائه میكند و رحمت و فضل و كمك او را جذب میكند.1383/03/22
تمدن مادی در یک جامعه ی روبه رشد و دارای آرمانهای والای علمی و اجتماعی و دنیایی، اگر یک جریان متنفذ فرهنگی وجود داشته باشد که تلاشها و حرکت این جامعه را هدایت کند، این جامعه به خیر و صلاح و فلاح خواهد رسید؛ اما اگر یک چنین جریان فرهنگىِ دینىِ الهی و معنوی در جامعه ی در حال رشد و توسعه ی علمی وجود نداشته باشد، نتیجه همان چیزی می شود که شما امروز در جوامع پیشرفته ی غربی دارید مشاهده می کنید. هرچه پیشرفت بیشتر است، دوری از صلاح و انسانیت و عدالت هم بیشتر است. اوج تمدن مادی از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامی و تلاش سیاسی و دیپلماسی را امروز شما در امریکا می بینید. امریکا کشوری است دارای ثروت و قدرت افسانه یىِ نظامی و تحرک سیاسی فوق العاده؛ اما اوج دوری از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت را هم شما در همین جامعه ی امریکایی می بینید، که قبل از این در هیچ جامعه ی دیگری دیده نشده است. امروز مستنکرترین کارهای بشری، اخلاقی، جنسی و اجتماعی در همین جامعه ی پیشرفته و جوامع نظیر آن به شکل قانون و عرفِ مقبول درآمده است. گناه در همه ی جوامع بشری هست؛ اما گناهی که عرف و قانون بشود و برای آن سرمایه گذاری و از آن دفاع شود، انحرافی بی نظیر است. امروز این انحراف، در جامعه ی امریکایی به عنوان پیشرفته ترین جامعه ی علمی، صنعتی، مالی، اقتصادی و سیاسی بروشنی و وضوح مشاهده می شود. شما می بینید یک مرد یا یک زن، با ظاهر آراسته و با شکل کاملاً مطلوب، که اگر کسی این مرد را در خیابان یا این زن را در یک فروشگاه ببیند، هیچ گونه احساس بدبینی یی نسبت به روش اخلاقی آنها ندارد؛ اما همین مرد و همین زن در زندان ابوغریب بغداد به یک گرگ درنده تبدیل می شوند. زیر این ظاهر انسانىِ تمیز، مرتب، ادکلن زده و و کراوات و پاپیون بسته، یک سگ وحشی خوابیده است. عکسهایی که از زندان ابوغریب منتشر شد، خواب رفته ترین لایه های اجتماعی جوامع غربی را هم تکان داد و بیدار کرد. شکنجه گر، یک زن - با احساسات لطیفی که یک زن باید داشته باشد - شکنجه شده، چندین مرد عراقی؛ جرم، مورد سوءظن قرار گرفتن؛ همین! و شکنجه، در حد اعلای شناعت؛ و جامعه یی که این جنایت را مرتکب شده است، یک جامعه ی پیشرفته ی علمی، صنعتی، مدنی، پُرادعا و مدعی رهبری بشریت! وقتی رگه ی هدایت معنوی و جریان متنفذ فرهنگىِ سالم در جامعه یی غایب بود، نتیجه این می شود؛ گناه بزرگ تمدن غربی همین بود. این که گفته می شود اسلام گرایانِ روشنفکر و روشن بین با تمدن غربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه می زنند؛ وانمود می کنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی که مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزه ی با خرافات و علمی کردن همه ی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعه ی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود که به این ورطه دچار شود. روحانیتی که غرب قبل از رنساس اروپا به آن دچار بود - آن کج فکری ها، آن واپسگرایی ها، آن تعصبهای عنادآمیز و بکلی دور از عقل و منطق - واکنش اش همین ها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت می کردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش می سوزاندند - این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست - وقتی خرافات زشت بر همه ی شؤون فکری و معنوی اروپا و کلیسای آن روز حاکم بود، نتیجه اش می شود همین چیزی که در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آن روز را خواهید دید که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج توانایی ها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد که دیگر علاج پذیر نیست؛ و آن روز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشن بینان غربی دارند می دهند. این حرفی نیست که منِ طلبه این جا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را می فهمیم. این به خاطر چه بود؟ اینها در علم مشکلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بی اندازه هم کشف کردند و به دست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم هم برای به دست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثرِ استفاده های مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ میلیونها انسان را اروپایی ها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراین اینها در علم مشکلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجه اش همین است. اول، جلوه یی به زندگی می بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می دهد - «للباطل جوله» - اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد کرد. شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی که از معنویت بویی نبرده اند، روزبه روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربىِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد کرد. چه کسی باید این معنویت را در جامعه تأمین کند و چراغ فضیلت را در میان انگیزه های متراکم دنیایی برافروزد؟ چه کسی باید بر اسبهای سرکش هواهای نفسانی که انسانها را به چنین میدان خطرناکی می اندازند، دهنه بزند و مهار کند؟ روحانیت پاکیزه ی آگاهِ عاقلِ عالمِ فعال؛ غرب این را نداشت. اگر در جامعه یی مجموعه ی روحانیت و علمای دین از این خصوصیات برخوردار باشند، دانش دین را بدانند، از پارسایی و پرهیزگاری به قدر لازم برخوردار باشند، شجاعت لازم را داشته باشند، برای خدا وارد میدان بشوند و عاقلانه و مدبرانه کار کنند، هرچه پیشرفت دنیایىِ آن جامعه بیشتر شود، معنویت او هم به همان میزان پیش خواهد رفت. این عدم تعادل و توازنی که امروز دنیای غرب به آن دچار است و مایه ی هلاکت او خواهد شد، دیگر پیش نمی آید. شما جوانان و نونهالان چنین مجموعه یی هستید که کشور و جامعه ی شما، بلکه جامعه ی بزرگ اسلامی، و در ورای آن، جامعه ی بشری را می تواند نجات دهد؛ با این نگاه بنگرید به صحنه و عرصه ی کاری که شماها به آن اشتغال دارید. نگاه درست، این است. نه این که ما روحانیون کمبود و نقص نداشتیم؛ چرا، نقصهای زیادی داشتیم؛ اما این سلامت را سلف روحانیت حفظ کرده اند که در راه علم و تقوا مجدانه کوشیده اند و توانسته اند رشته ی معنویت را همچنان مستمر نگه دارند.1383/03/22
تمدن مادی اوج تمدن مادی از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامی و تلاش سیاسی و دیپلماسی را امروز شما در امریکا می بینید..... اما اوج دوری از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت را هم شما در همین جامعه ی امریکایی می بینید، که قبل از این در هیچ جامعه ی دیگری دیده نشده است.1383/03/22
هدایت الهی .ما امروز در چشم انداز بیست ساله گفته ایم که بیست سال دیگر کشور ما از لحاظ پیشرفت مادی، پیشرفت سیاسی و از لحاظ معنوی و فرهنگی باید به این نقطه برسد. با تلاش و مجاهدتی که پشت سر این گذاشته شود، رسیدنِ به اینها قطعی است؛ هیچ تردیدی در آن نیست؛ منتها این حرکت می تواند همراهِ با هدایت الهی و هدایت دینی و هدایت روحانیت باشد؛ می تواند بدون آن باشد. اگر بدون آن باشد، ما در ذیل جدول کشورهای پیشرفته ی دنیا خواهیم بود. صد سال قبل از ما، دویست سال قبل از ما، دیگران هم به این پیشرفتها دست پیدا کرده بودند؛ این هم آخرش! زندان ابوغریب و زندانهای دیگر و دو جنگ بین الملل و چهره ی زشت استعمار در دنیا، آخر آن پیشرفتهاست. اما اگر این پیشرفتها با هدایت دین همراه باشد، آن وقت چیزی است که در دنیا اتفاق نیفتاده و در تاریخ سابقه نداشته است.1383/03/22
ولایت فقیه [جبهه ی عظیم کفر و استکبار] با رئیس جمهوری که دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طریق اولی با رهبری و ولایت فقیه صددرصد مخالفند؛ چون اینها نقطه های اساسی یی است که حرکت و جهتگیری اسلامىِ نظام را تأمین می کند1383/03/22
غرب وحشی در یک جامعه ی روبه رشد و دارای آرمانهای والای علمی و اجتماعی و دنیایی، اگر یک جریان متنفذ فرهنگی وجود داشته باشد که تلاشها و حرکت این جامعه را هدایت کند، این جامعه به خیر و صلاح و فلاح خواهد رسید؛ اما اگر یک چنین جریان فرهنگىِ دینىِ الهی و معنوی در جامعه ی در حال رشد و توسعه ی علمی وجود نداشته باشد، نتیجه همان چیزی می شود که شما امروز در جوامع پیشرفته ی غربی دارید مشاهده می کنید. هرچه پیشرفت بیشتر است، دوری از صلاح و انسانیت و عدالت هم بیشتر است. اوج تمدن مادی از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامی و تلاش سیاسی و دیپلماسی را امروز شما در امریکا می بینید. امریکا کشوری است دارای ثروت و قدرت افسانه یىِ نظامی و تحرک سیاسی فوق العاده؛ اما اوج دوری از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت را هم شما در همین جامعه ی امریکایی می بینید، که قبل از این در هیچ جامعه ی دیگری دیده نشده است. امروز مستنکرترین کارهای بشری، اخلاقی، جنسی و اجتماعی در همین جامعه ی پیشرفته و جوامع نظیر آن به شکل قانون و عرفِ مقبول درآمده است. گناه در همه ی جوامع بشری هست؛ اما گناهی که عرف و قانون بشود و برای آن سرمایه گذاری و از آن دفاع شود، انحرافی بی نظیر است. امروز این انحراف، در جامعه ی امریکایی به عنوان پیشرفته ترین جامعه ی علمی، صنعتی، مالی، اقتصادی و سیاسی بروشنی و وضوح مشاهده می شود. شما می بینید یک مرد یا یک زن، با ظاهر آراسته و با شکل کاملاً مطلوب، که اگر کسی این مرد را در خیابان یا این زن را در یک فروشگاه ببیند، هیچ گونه احساس بدبینی یی نسبت به روش اخلاقی آنها ندارد؛ اما همین مرد و همین زن در زندان ابوغریب بغداد به یک گرگ درنده تبدیل می شوند. زیر این ظاهر انسانىِ تمیز، مرتب، ادکلن زده و و کراوات و پاپیون بسته، یک سگ وحشی خوابیده است. عکسهایی که از زندان ابوغریب منتشر شد، خواب رفته ترین لایه های اجتماعی جوامع غربی را هم تکان داد و بیدار کرد. شکنجه گر، یک زن - با احساسات لطیفی که یک زن باید داشته باشد - شکنجه شده، چندین مرد عراقی؛ جرم، مورد سوءظن قرار گرفتن؛ همین! و شکنجه، در حد اعلای شناعت؛ و جامعه یی که این جنایت را مرتکب شده است، یک جامعه ی پیشرفته ی علمی، صنعتی، مدنی، پُرادعا و مدعی رهبری بشریت! وقتی رگه ی هدایت معنوی و جریان متنفذ فرهنگىِ سالم در جامعه یی غایب بود، نتیجه این می شود؛ گناه بزرگ تمدن غربی همین بود. این که گفته می شود اسلام گرایانِ روشنفکر و روشن بین با تمدن غربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه می زنند؛ وانمود می کنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی که مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزه ی با خرافات و علمی کردن همه ی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعه ی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود که به این ورطه دچار شود. روحانیتی که غرب قبل از رنساس اروپا به آن دچار بود - آن کج فکری ها، آن واپسگرایی ها، آن تعصبهای عنادآمیز و بکلی دور از عقل و منطق - واکنش اش همین ها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت می کردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش می سوزاندند - این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست - وقتی خرافات زشت بر همه ی شؤون فکری و معنوی اروپا و کلیسای آن روز حاکم بود، نتیجه اش می شود همین چیزی که در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آن روز را خواهید دید که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج توانایی ها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد که دیگر علاج پذیر نیست؛ و آن روز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشن بینان غربی دارند می دهند. این حرفی نیست که منِ طلبه این جا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را می فهمیم. این به خاطر چه بود؟ اینها در علم مشکلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بی اندازه هم کشف کردند و به دست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم هم برای به دست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثرِ استفاده های مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ میلیونها انسان را اروپایی ها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراین اینها در علم مشکلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجه اش همین است. اول، جلوه یی به زندگی می بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می دهد - «للباطل جوله» - اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد کرد. شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی که از معنویت بویی نبرده اند، روزبه روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربىِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد کرد. چه کسی باید این معنویت را در جامعه تأمین کند و چراغ فضیلت را در میان انگیزه های متراکم دنیایی برافروزد؟ چه کسی باید بر اسبهای سرکش هواهای نفسانی که انسانها را به چنین میدان خطرناکی می اندازند، دهنه بزند و مهار کند؟ روحانیت پاکیزه ی آگاهِ عاقلِ عالمِ فعال؛ غرب این را نداشت.1383/03/22