هر جائی که احساس بشود کاری دارد انجام میگیرد که به نفع اسرائیل است، به نفع آمریکاست، آنجا باید هوشیار باشیم؛ بدانیم این حرکت، حرکت بیگانه است؛ حرکت غریبه است؛ حرکت خودی نیست. آنجائی که حرکت، یک حرکت اسلامی و ضد صهیونیستی و ضد استکباری و ضد استبدادی و ضد فساد است، آنجا حرکت، حرکت درستی است؛ آنجا همه با هم خودی هستیم؛ دیگر شیعه هستیم، سنی هستیم، از این کشوریم، از آن کشوریم، تفاوت نمیکند. باید همه یکجور فکر کنیم.1390/11/10
لینک ثابت
حالا یکی از ایرادهائی که ما معمولًا داریم به بعضیها این است که آنچه را که بیگانه بگوید، این را تلقی به قبول میکنند؛ آنچه را که خودی بگوید، تلقی با تردید میکنند! چرا؟ خوب، این تلقی، تلقی ناسالمی است؛ این تلقی درستی نیست، تلقی ناسالمی است. این را باید اصلاح کرد. البته شما جوانهای خوب إن شاء اللَّه بیائید وارد عرصههای گوناگون بشوید، عرصههای تبلیغاتی کشور را بگیرید. مطبوعات ما هم همینجور است. بنده روزها معمولًا حدود شانزده هفده تا روزنامه را نگاه میکنم؛ نه اینکه حالا همهی صفحات لائی و اینها را نگاه کنم؛ لکن تیترها، اگر سرمقالهی قابل توجهی داشته باشند، معمولًا نگاه میکنم. خیلی از روزنامههای ما متأسفانه در انعکاس حقائق ضعیفند و در اصلی فرعی کردن مسائل، غیر منصفانه عمل میکنند. در همین مسائل اخیر، مسائل را باید اصلی فرعی کرد؛ مسئلهی اصلی چیست؛ یک سلسله مسائل فرعی هم پیرامون اوست؛ نه اینکه آن مسائل فرعی کماهمیت است، اما مسئلهی اصلی اهمیتش بیشترش از آنهاست. مسئلهی اصلی در این قضایای اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمی بود که انجام گرفت.1388/08/06
لینک ثابت
امت اسلامی باید بیدار باشد؛ باید در مقابل اینها بایستد. وظیفهی درجهی اول هم بر دوش سیاستمداران است. مسئولان و زمامداران کشورهای اسلامی بهوش باشند. این فریاد ممکن است از گلوی بعضی از سیاستمداران خودی خارج شود؛ اما ما اشتباه نمیکنیم. ما در شناخت عامل اصلی خطا نخواهیم کرد. از گلوی اینهاست، اما مال اینها نیست؛ فریاد، فریاد دیگران است، مربوط به قدرتهای استکباری دنیاست. آنها هستند که مخالف وحدت امت اسلامیاند. اگر از حنجرهی کسانی از داخل امت اسلامی هم خارج شود، اینها فریب خوردهاند. این صدا، صدای اینها نیست. این صدای آنهاست؛ این صدا را میشناسیم. در درجهی اول، سیاستمداران و مسئولان و باز در درجهی مهم و بالا، اندیشمندان، کسانی که با مغز و دل مردم سر و کار دارند؛ علمای دین، روشنفکران، نویسندگان، روزنامهنگاران، شعرا، ادبا، دانشمندان دنیای اسلام، این وظیفهی بزرگ را بر عهده دارند که به مردم، سرانگشتانی را که میخواهند در این وحدت اختلال کنند و این رشتهی مستحکم الهی را از دست مسلمانها بگیرند، معرفی کنند.1387/12/25
لینک ثابت
انتخابات مال ملت ایران است، مال جمهوری اسلامی است، مال اسلام است؛ مرزهاشان را با دشمن مشخص و متمایز کنند. من بارها به بعضی از افراد سیاسی که فعالیتهائی دارند و گاهی یک مخالفخوانیهائی میکنند، تذکر دادهام، نصیحت کردهام؛ گفتهام مواظب باشید مرزهای میان شما و دشمن کمرنگ نشود؛ پاک نشود. مرز وقتی کمرنگ شد، احتمال اینکه کسانی از این مرز عبور کنند یا دشمن از این مرز عبور کند و بیاید این طرف یا دوست و خودی غافل شود و از مرز عبور کند و برود به دامن دشمن، زیاد خواهد بود. مرزها را روشن کنید؛ مشخص کنید.1386/10/19
لینک ثابت
امروز سیاست استکباری، استعمار فرانو است؛ یعنی از استعمار نوینی که در دهها سال قرن گذشته وجود داشت، یک قدم بالاتر. استعمار فرانو یعنی چه؟ یعنی دستگاه استکباری کاری کند که عناصری از ملتی که این مستکبر میخواهد آن را قبضه و تصرف کند، بدون اینکه بدانند، به او کمک کنند. دشمن، ایمان شما را سد مستحکم خود میبیند و دلش میخواهد این سد برداشته شود. حالا عناصری از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن یا سوراخ کردن. اینها گرچه خودی هستند، اما دارند برای دشمن کار میکنند؛ دشمن هم روی اینها سرمایهگذاری میکند. دیدید که امریکاییها حتی در کنگرهشان تصویب کردند که به عناصری در داخل کشور ما پول بدهند تا برای آنها کار کنند؛ اینطور علنی و صریح! این استعمار فرانو است. این، مثل این است که دوندهیی نتواند بر رقیبش فائق بیاید؛ کاری کند که رقیب، خودزنی کند؛ مثلا وادارش کند معتاد شود. وقتی طرف معتاد شد، دیگر حال دویدن ندارد؛ به خودی خود به نفع رقیبش کار کرده است. بنابراین وقتی حال دویدن نداشت، رقیبش برنده میشود. در استعمار فرانو این کار را میکنند؛ جوانها خیلی باید هشیار باشند؛ دخترها خیلی باید هشیار باشند؛ معلمین و معلمات و پدر و مادرها خیلی باید متوجه و هشیار باشند؛ بخصوص کسانی که جایگاهی در اشاره به افکار عمومی دارند؛ گویندهاند، نویسندهاند، اهل هنر و اهل فعالیت گوناگون هستند.1384/02/12
لینک ثابت
اولین چیزی که در حوزههای علمیه لازم است، عمق بخشیدن به تحصیل دینی است؛ باید درس خواند، باید کار کرد. حوزههای علمیه باید صادرات فکری داشته باشند؛ باید روحانی عالم و فرزانه تربیت کنند؛ باید روحانی پاکیزه و پاکدامن پرورش دهند؛ باید روحانیونی پرورش دهند که با مسائل سیاسی عالم آشنا باشند و دنیا را بشناسند. یکی از اشکالات کار ما، نشناختن وضع زمانه است. بعضیها علم و تقوا هم دارند، اما درعینحال نمیتوانند جایگاه و سنگری را که باید در آن بایستند و کار کنند، بشناسند؛ مثل کسی که در بین جبههی خودی و دشمن، سنگر و جایگاه خودش را گم میکند و جهت دشمن را اشتباه میکند؛ آتش هم میگیرد، اما گاهی آتش را روی سر دوستان میریزد. نشناختن فضای جغرافیای سیاسی و فکری دنیا و همچنین نقطهی تمرکز و خط نگاه و امتداد تیر دشمن - که از کمان حقد و کینهی او پرتاب میشود - ما را خیلی دچار اشکال میکند.1384/02/11
لینک ثابت
شما جوانها سرمایهی خیلی خوبی دارید. اندک همت و تلاشی، شماها را پیش میبرد. بنابراین علم و تقوا دو پایهی اصلی است. پاکیزگی، پارسایی، پاکدامنی، آگاهی، روشنبینی، روشنفکری و آشنایی با مسائل جامعه و جهان، پایههای اصلی است. ممکن است انسان، عالم و باتقوا هم باشد، اما چون دنیا را نمیشناسد، سرش را پایین بیندازد و راه بیفتد؛ یک وقت ببیند مقدار زیادی از جاده دور شده است. ما چنین اشخاصی داشتهایم؛ آدمهای خیلی خوب، مؤمن و عالم؛ اما خط جبهه را گم کردهاند. وقتی انسان قطبنما نداشته باشد، راه را زود گم میکند. اغلب شما جوانها دوران جنگ را درک نکردهاید. در جبهه، انسان زود راه را گم میکند؛ یک وقت خیال میکند که دارد به طرف دشمن تیراندازی میکند؛ اما چون درست جهتیابی نکرده، میبیند بهطرف نیروی خودی دارد تیراندازی میکند! ما کسانی را دیدیم که به جای اینکه تیراندازی معنویشان را بهطرف دشمن بکنند، لولههای توپخانهشان را طرف جبههی خودی گرفتند و تا هر جا که توانستند، جبههی خودی را کوبیدند! در دوران مبارزات، ما این را دیدیم و علت هم بر اثر ناآگاهی است. باید آگاهی کسب کنید. روشنبینی و روشنفکریتان را نگه دارید و اراده و همت و خستگیناپذیری را در خود حفظ و تقویت کنید.1383/03/22
لینک ثابت
وحدت را باید حفظ کرد. من خواهش میکنم به مسألهی حفظ وحدت و اتحاد و همدلی اهمیت دهند؛ این یکی از اصول است. البته مخاطب این کار، ملت نیست - ملت متحد است و اختلافی ندارد - مخاطب این کار، نخبگان و سیاسیون از جناحهای مختلف هستند. به بهانههای مختلف و با اختلافهای کوچک، در مقابل هم قرار نگیرند و با توجیههای غلط، علیه هم جنجال راه نیندازند. ظریفی از دوستان ما میگفت این مسألهی خودی و غیرخودی را که شما مطرح کردید، همه قبول کردند؛ منتها بعضیها جای خودی و غیرخودی را عوض کردند! کسانی را که برای نظام و انقلاب و اسلام احساس مسؤولیت میکنند، خودی بدانید. غیرخودی کسانی هستند که با اصل نظام مخالفند.1382/05/15
لینک ثابت
مسؤولان باید آگاه باشند و بفهمند پیرامون آنها چه میگذرد؛ والا اگر مسؤولان و مدیران کشور، نمایندگان مردم، مؤثرین در دستگاه قضایی و دیگر جاها، آدمهای خوبی باشند؛ باتقوا باشند و شجاعت هم داشته باشند، اما ندانند امروز صفبندی دنیا کجاست و دشمن کجا نشسته است و از کجا حمله میکند، ضربه خواهند خورد. جوانانی که در دوران جنگ تحمیلی در جبهه بودند، خوب میفهمند من چه میگویم. گاهی انسان در صحنه صدای شلیک توپ را میشنید؛ اگر میفهمید که این شلیک از طرف دشمن است، میتوانست مسیر خود را معین کند و وظیفهی خود را بفهمد. اگر میدانست این شلیک از طرف خودی به طرف دشمن است، باز مسیرش معین میشد؛ اما اگر شلیک خودی را با دشمن و دشمن را با خودی اشتباه میکرد، گمراه میشد و نمیفهمید باید چه کار کند. وقتی توپخانهی دشمن علیه شما مرتب آتش میبارد، اگر ندانید دشمن است که آتش میبارد، در مقابل او حساسیت به خرج نمیدهید. گاهی هم خودی علیه دشمن شلیک میکند؛ اگر این را هم نشناختید، باز اشتباه خواهید کرد؛ به طرف خودی برمیگردید و میگویید چرا شلیک میکنید!؟ امروز خودآگاهی یکی از مهمترین نیازهای مسؤولان کشور ماست. باید بفهمند دشمن از کجا حمله میکند.1380/10/19
لینک ثابت
به نظر من آنچه که امروز جزو مشکلات اساسی ماست، اختلافات بیمبنا و بیپایهای است که بین جمع علاقهمندان و کارکنان و خدمتگزاران نظام - جمع خودیای که متعلق به نظام است - وجود دارد. معنای خودی این است. حالا عدهای از روی کجسلیقگی یا بدفهمی یا موذیگری، بحث خودی و غیرخودی را با جناحهای کشور تطبیق میکنند که خیلی حرف بیربطی است؛ نه، همهی جناحهای انقلاب جزو مجموعهی خودی کشورند. این مجموعهی خودی باید با یکدیگر همراه و همدل باشند. البته معنایش این نیست که با هم اختلاف سلیقه نداشته باشند، با هم بحث طلبگی نکنند و با هم برخی از مناقشات را نداشته باشند؛ اما تظاهر کردن به این مناقشات و عمده کردن چیز کوچکی که مناقشهانگیز است، چیز بسیار بدی است؛ جلو رحمت الهی را میگیرد؛ مردم را که باید به شما امید و اطمینان داشته باشند تا دنبال شما حرکت کنند و از شما حمایت نمایند، از شما دلسرد و مأیوس میکند و شاید از همه مهمتر - یا در ردیف مهمترینها - این است که شما را از کارتان باز میدارد. خیلی از کارهایی که به نظر نشدنی میآید، شدنی است؛ در صورتی که مسؤول، برای این کار متفرغ باشد. این اختلافات و دعواها نمیگذارد شما متفرغ باشید. وجود اینها در دولت، مجلس، قوهی قضاییه، داخل یک قوه، بین دو قوه، چیز بسیار بدی است. از جمله چیزهایی که بسیار بد است، اینگونه اختلافهاست. اینها را باید علاج کنید.1380/09/21
لینک ثابت
ما باید حقیقتاً مرز دوستی و دشمنی را مشخّص کنیم. امروز کسانی با هم مقابله و معارضه میکنند که به اصل اسلام، به حاکمیت اسلام، به برخاسته بودن دولت از دین - یعنی اتّحاد دین و سیاست - به اصول مبنایی قانون اساسی - مثل اصل چهارم و پنجم و مسألهی ولایت فقیه - و دیگر چیزها حقیقتاً معتقدند. اینها با همدیگر سرِ جزئیات و قضایای کوچک، آنچنان معارضهای میکنند و چنان جنجالی علیه هم راه میاندازند که دشمنیهای اصلی در حاشیهی امن و دشمنان اصلی در سایه قرار میگیرند! دشمنان اصلی چه کسانیاند؟ کسانی که با اصلِ نظام اسلامی مخالفند. همانطور که فرمودند، بزرگترین نعمت خدا وجود این نظام است و بزرگترین معروف، دفاع از این نظام است. این بزرگترین کاری است که باید انجام گیرد. عدّهای برای مقابلهی با این نظام کمر بستهاند - چه از راه نظریّهپردازی و چه از راه تبلیغات سیاسی و موذیگریهای گوناگون - و در نظام خدشه وارد میکنند. مسألهی آنها، انتقاد به نظام یا به مسؤولان نظام نیست؛ از نظر آنها انتقاد وسیلهای برای نابود کردن خودِ نظام است. کسانی که اهل فهم و درک موقعیّت هستند، این را بهروشنی میفهمند و باید بفهمند.
البته کسی که دشمن نظام است، اینطور نیست که نمیتواند در این نظام زندگی کند؛ نه. مخالفان اسلام میتوانند در این نظام زندگی کنند؛ کسانی هم که اسلام را اصلا قبول ندارند، میتوانند در این نظام زندگی کنند. اسلام نگفته که هر کس در ظل نظام اسلامی زندگی میکند، باید معتقد به اسلام و مبانی اسلام باشد؛ نه. زندگی کنند و، از حقوق شهروندی و امنیت هم برخوردار باشند. اگر دزدی در خانهی یک غیر مسلمان را بشکند و برود دزدی کند، آن دزد را هم مجازات میکنند. در مجموع، بین کسانی که به نظام معتقدند و کسانی که مخالف نظامند، در حقوق شهروندی تفاوتی نیست. میتوانند زندگی کنند؛ اما حق معارضه و مبارزهی با نظام را ندارند. حق تیشه برداشتن و زدن به ریشهی نظام را ندارند. در اینجا نظام باید جلو آنها را بگیرد. حال ما بنشینیم بحث کنیم که معنای براندازی چیست؟ آیا فلان مرحله جزو براندازی هست یا نه؟ کلمهی براندازی که از آسمان نازل نشده است. کسی که با نظام معارضه میکند، باید در این معارضه به او کمک نکرد و جلو او را گرفت و اگر عمل او مصداق یکی از عناوین جرائم قانونی است، او را مجازات کرد. همه باید در این معنا متفق باشند. آنگاه ما بیاییم با کسانی که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضهی با نظامند، روزبهروز مرزهای خود را کمرنگ کنیم و دائما با خودیها به جان هم بیفتیم! این درست نیست. این بحث خودی و غیرخودی را که ما دو سه سال پیش مطرح کردیم و عدهای را هم نگران کرد، معنایش همین است. معنای غیر خودی این نیست که او نباید در این کشور زندگی کند؛ نه. غیر خودی هم زندگی کند؛ منتها معلوم شود که او با نظام میانهای ندارد؛ برای اینکه او در مواردی منشأ اثر خواهد بود. مرز حفظ شود، حرف او تکرار نشود، کار او مورد تأیید قرار نگیرد. این اساس قضیه است. جالب اینجاست، خیلی از کسانی که گله میکنند که چرا گفتید خودی و غیرخودی، خودشان مسؤولان نظام و مردم مؤمن را خودی نمیدانند - غیر خودی میدانند - و به آنها اعتماد نمیکنند! عملا خود آنها عامل به تقسیم افراد به خودی و غیر خودیاند! میگویند چرا به مردم میفهمانید که ما غیر خودی هستیم؟!1380/06/15
لینک ثابت
ما حقیقتا یکی از گرفتارترین ملتها در پنجهی گردنکلفتی و قلدری قدرتهای جهانی بودهایم. بنده در باب شبه قارهی هند مطالعات مفصلی داشتهام و کتابی هم در این زمینه نوشتهام. وقتی وضعیت ایران را با شبه قاره مقایسه میکنم، میبینم با اینکه آنجا استعمار مستقیم انگلیسیها وجود داشت، اما به لحاظ فشار انسانی بر یک کشور از ناحیهی قدرتهای اهریمنی دنیا، وضع ما از آنها بدتر بود. آنها از طرف نیروهای خودی و میهنی خودشان دچار خیانت و نفاق و فساد و وابستگی نبودند. یک مشت انگلیسی به آن کشور وارد شده بودند. خودیهای آنها عبارت بودند: از گاندی و نهرو و مولانا محمد علی و مولانا شوکت علی و جناح و غیره. آنها با انگلیسیها جنگیدند و بسیار هم زجر کشیدند؛ اما وضع ما اینگونه نبود. انگلیسیها رضاخان را به عنوان یک عامل دستنشانده بر سر کار آوردند تا کار مورد نظر آنها را انجام دهد. این حرفها جای انکار نیست؛ حرفی نیست که من بزنم؛ این حرفها جزو واضحات تاریخ است که هم گزارشگران نوشتهاند و هم اسنادی که بعد از سی، چهل سال منتشر شده، گویای آن است. همین چند روز پیش در سندی از همین قبیل میخواندم که در جلسهای که سید ضیاء و رضاخان و مأموران انگلیسی بودند، رضاخان گفته بود که من سیاست سرم نمیشود و وارد نیستم؛ هرچه شما دستور بدهید؛ من گوش به فرمانم! همینطور هم بود؛ اما لحظهای که احساس کردند یک ذره حالت گوش به فرمانیاش متزلزل شده و گرایشی، آن هم نه به سمت استقلال حقیقی، بلکه به سمت آلمان هیتلری پیدا کرده است - طبیعتا وقتی رضاخان به هیتلر نگاه کند، به هیجان میآید و لذت میبرد - او را کنار زدند و پسرش را بر سر کار آوردند. اینها جزو واقعیات کشور است.1380/05/01
لینک ثابت
امام به ما یاد دادند که هرچه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید؛ اما عدهای فریادهای خود را بر سر خودیها کشیدند؛ به دیگران هم یاد میدهند که بر سر همدیگر فریاد بکشند! امام در وصیتنامه و در تعلیمات دوران حیات بابرکت خود تکرار میکردند که از غریبهها و نامحرمها و نفوذیها برحذر باشید. مراقب باشید تا کسانی که با این انقلاب و این نظام و این اسلام و با منافع مردم هیچ میانهی خوبی ندارند، در ارکان تصمیمگیری کشور نفوذ نکنند. مسألهی غریبهها و نااهلها و نامحرمها را، اول امام مطرح کردند. اینها در مقابل آن جهت و آن خط روشن، میگویند از دوستان و از خودیها برحذر باشید و پرهیز کنید. اینها را با نامهای گوناگون و چپ و راست مطرح میکنند. اگر شما هر کدام از این رادیوهای بیگانه را باز کنید، در هر یک از برنامههایشان، حداقل چند بار اسم جناح محافظهکار و نوگرا را مطرح میکنند؛ تعبیراتی که ملت ایران و علاقهمندان به انقلاب و مؤمنان و وفاداران به مصالح عمومی این ملت و این کشور را به جبهههای مختلفی تقسیم میکند. امام میگفتند ایران یکپارچه، ملت متحد و همزبان؛ اما عدهای سعی میکنند طبق خواست و میل و صلاحدید دشمنان این ملت، جهات غیرعمومی را - قومیتها و مذاهب و دسته دسته کردن مردم و بازی با الفاظی از قبیل حزب و امثال آن را - در میان مردم رایج کنند و یکپارچگی مردم و آن وحدتی را که میتواند ایران اسلامی را از لابلای توفانها عبور دهد، به هر شکلی دچار انشقاق و پراکندگی کنند.1380/01/01
لینک ثابت
البته من از اینکه میبینم شما تشکّلهای مختلف و مذاقهای سیاسی مختلف کنار هم مینشینید، با هم هستید و با هم مجتمع شدهاید، احساس خوشحالی میکنم. بنده از این جداییها و دودستگیهایی که سعی میشود در همهی محیطهای مردمی، از جمله در محیط دانشجویی بهوجود آید و بر دانشجوها تحمیل شود بهشدّت رنج میبرم. بنده یکی، دو سال پیش در نماز جمعه تعبیر «خودی و غیرخودی» را مطرح کردم. عدّهای بسیار برآشفته شدند؛ در حالی که این تعبیر، برآشفتگی نداشت و حرف درستی بود. مسألهی «خودی و غیرخودی»، مسألهی کاملاً درستی است. اوّلاً این مربوط به سطح ملت نبود؛ خطاب به سیاسیون و فعّالان سیاسی بود؛ خطاب به کسانی بود که در زمینههای گوناگون سیاسی در میدان هستند و تصمیمگیری و کار میکنند. آحاد مردم در محیطهای مختلف - محیط کار، محیط اشتغالات گوناگون، محیط زندگی - با هم زندگی میکنند؛ همه گونه آدم هم در کنار یکدیگر هستند؛ همسایه، دوست، آشنا، رفیق، همچراغ، همکار؛ بنابراین بحث آنها نبود؛ بحث خودی و غیرخودی، بحث خودی و غریبه، بحث میدان فعّالیت سیاسی است.1379/09/17
لینک ثابت
اینها تجربهی زیادی هم در این کار دارند. مینشینند در زمینههای گوناگون طرّاحی میکنند، شعارهای تبلیغاتی درست میکنند و اینها را پرتاب میکنند. کسانی را هم در اینجا دارند که آنچه را که آنها پاس دادهاند، اینها میگیرند و کاری را که باید بکنند، از طرف آنها میکنند! این شخص کیست؟ این غیرخودی و غریبه است؛ هر کس میخواهد باشد؛ چه نام یک حزبِ بخصوص رویش باشد، چه نباشد؛ چه صریحاً بگوید که من طرفدار دخالت و نفوذ امریکا در ایرانم - که البته چنین چیزی را به آسانی هم اعتراف نمیکنند - چه صریحاً نگوید؛ چه بگوید من میخواهم خواستههای امریکا در ایران تحقّق پیدا کند، چه این را صریحاً نگوید؛ رفتار و حرفش این را نشان میدهد؛ این میشود بیگانه. در محیط سیاسی، از چنین عنصر و چنین موجودی باید برحذر بود. البته باید برحذر بود، نه اینکه او را قلع و قمع کرد؛ نه، ما هرگز این را نه به دولت توصیه کردیم و نه توصیه میکنیم، نه به دستگاههای گوناگون توصیه میکنیم. اینها اگر جرمی مرتکب شدند، باید به عنوان مجرم تعقیب شوند؛ ولی مادامی که جرم قانونی مرتکب نشدهاند، ما نمیگوییم کسی که نظرش اینگونه است، باید قلع و قمع و نابود شود. اینها از حقوق شهروندی هم برخوردارند؛ ولی بیگانهاند، خودی نیستند، محرم نیستند، خیرخواه نیستند. این حرف، آن روز عدّهای را ناراحت کرد که چرا شما میگویید خودی و غریبه!؟ البته من همان وقت احتمال قوی دادم کسانی که در مقابل شعار «خودی و غیرخودی» صفآرایی و جنجال کردند، خود آن تحریککنندگان یا شعاردهندگان از کسانی هستند که اگر قرار باشد مجموعههای سیاسی ما بسنجند و ببینند غیرخودی کیست، به آنها میرسند! هر کسی هم این تقسیمبندی را قبول میکند؛ یعنی حرفی کاملاً منطقی و قابل قبول است. کسی که مصالح شما را قبول ندارد، شما نمیتوانید با او احساس راحتی و محرمیت کنید. کسی که با منافع شما دشمن است، برای حرف شما، راه شما، کار شما، آیندهی شما، اهمیتی قائل نیست، بلکه درست عکس آن به نظرش لازم و مهم میآید؛ این بدیهی است که نمیتوانید به او اعتماد کنید. بنابراین مسألهی «خودی و غیرخودی»، مسألهی بسیار روشنی است؛ درعینحال بعضی افراد در مقابل آن صفآرایی کردند؛ در بعضی از مطبوعات و روزنامهها هم نوشتند و چیزهایی هم گفتند!
همانها که صفبندی با بیگانهی دشمنِ بداندیشِ بدخواه را برنمیتابند، در مقابل یک عنصر ایرانىِ مؤمنِ خودىِ علاقهمند به مصالح کشور و به آیندهی کشور، اما از لحاظ سیاسی دارای مذاقی متفاوت، منش و روش «خودی و غیرخودی» را اعمال میکنند! این غلط است.1379/09/17
لینک ثابت
یک عدّه هم کسانی هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضی پیش از انقلاب، نشان دادند که به ادارهی کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهای ندارند. آنها اسم اسلام را میخواهند و اسم اسلام را دوست میدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند. معتقد به همان روشهای فردیاند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمیگرداندند! اینها هم دم از اصلاح میزنند؛ گاهی دم از اسلام هم میزنند؛ اما در کنار کسانی قرار میگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار میدهند و با آنها اظهار همبستگی میکنند! گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیردینی و حکومت ضدّ دینی و لائیسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودی» و «غیرخودی» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا میگویید «خودی» و «غیرخودی»! بله، اینها غیرخودیاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهای خودی باید حواسشان را جمع کنند.1379/02/23
لینک ثابت