حادثهی تلخ و تأسفبار شهادت جمعی از مردم عزیزمان در اهواز به دست تروریستهای مزدور، یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار ساخت. این مزدوران قسیالقلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند. دلهای پرکینهی آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند. جنایت اینها ادامهی توطئهی دولتهای دستنشاندهی آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار دادهاند. به کوری چشم آنان ملت ایران راه شرافتمندانه و افتخارآمیز خود را ادامه خواهد داد و مانند گذشته بر همهی دشمنیها فائق خواهد آمد.
اینجانب تسلّا و همدردی خود را به خانوادههای این شهیدان عزیز عرض میکنم و صبر و سکینهی الهی را برای آنان و علوّ درجات برای شهیدان مسألت مینمایم. دستگاههای مسئول اطلاعاتی موظفند با سرعت و دقت، دنبالههای این جنایتکاران را تعقیب کنند و آنان را به سرپنجهی مقتدر قضائی کشور بسپارند.
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: هُوَ الَّذىِّ اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادُوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم وَ لله جُنودُ السَّماواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیمًا حَکیمًا.
یاد عظمتها و قلّههای بلند و پروازهای معنویِ انسانهای بزرگ، به دلها آرامش و اطمینان و اعتمادبهنفس میبخشد. آیهی شریفه، سکینه و آرامش را در دلهای مسلمانان ناشی از فتح و نصرت الهی میداند و آرامش را و اطمینان را و سکینهی قلبی را مایهی تقویت ایمان و ازدیاد ایمان معرّفی میکند؛ دشمن عکس این را و ضدّ این را برای امّت اسلامی و برای جامعهی مؤمن و متحرّک و پویای ما دنبال میکند.
انشاءالله که خداوند متعال به برکت این عید بزرگ و به برکت یاد مولا، دلهای شما را همواره با الطاف خود و سکینه و آرامش و لطف خود نورانی کند و توفیق بدهد که از این مناسبت و امثال این مناسبت انشاءالله به نحو مناسبی و به نحو مطلوبی حقیقتاً استفاده کنیم.
برکات قرآن در این چیزهایی که بنده با بیان قاصر عرض کردم، محدود نمیشود؛ برکات قرآن برکات بیانتهایی است. در قرآن و با قرآن عزّت هست، قدرت هست، پیشرفت هست، رفاه مادّی هست، تعالی معنوی هست، گسترش فکر و عقیده هست، شادی و سکینهی روح هست؛ سکینه و آرامش روح؛ فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ وَ عَلَی المُؤمِنینَ وَ اَلزَمَهُم کَلِمَهَ التَّقوَیٰ وَ کانُوا اَحَقَّ بِها وَ اَهلَها.(۴) وقتی که آن آرامش دینی و آن سکینهی دینی آمد، تقوا زیاد میشود: هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادُوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ این سکینه و آرامش موجب میشود ایمان انسان روزبهروز افزایش پیدا کند؛ ایمان به چه؟ ایمان به خدا، ایمان به قدرت الهی؛ دنبالش میگوید: وَ لِلّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الأَرض؛ همه چیز دست خدا است، همه چیز لشکر خدا است.
اگر در مجلس آرامش باشد، این آرامش سرریز پیدا میکند بر مردم و این آرامش خیلی مهم است؛ هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادُوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم. خاصیّت سکینه این است؛ سکینه یعنی همان آرامش، آرامش روحی؛ طوفانی نبودن. این موجب میشود که «لِیَزدادُوا ایماناً مَعَ ایمانِهِم»، فرصت افزایش ایمان به انسان میدهد؛ این خیلی چیز مهم و با اهمّیّتی است.
دو انتخابات مهم در این مجلس انجام میگیرد: یکی انتخاب بهوسیلهی مردم که معتمدین خودشان را معیّن میکنند و انتخاب میکنند که این معتمدین عمدهی کارشان هم انتخابی است که بعداً آنها خواهند کرد؛ انتخاب دوّم، [یعنی] انتخاب رهبری. دو انتخاب در اینجا وجود دارد؛ یعنی مجلس خبرگان مظهر حضور مردم و مظهر مردمیبودن و دخالت آراء مردم و سلایق مردم است؛ هیچ نهاد دیگری را ما به این شکل نداریم که دو انتخاب در دل آن وجود داشته باشد که نشاندهندهی ارادهها و نیّتهای مستقل باشد. انتخاب دوّم هم انتخاب رهبری است؛ در اینجا تفاوتش با سایر انتخابهای جمعی این است که اینجا ملاک و معیار عبارت است از فقه؛ یعنی ارزشهای اسلامی. بنابراین انتخاب آنها انتخابی است برای حاکمیّت ارزشهای اسلامی، برای اجرای احکام اسلامی، برای تحقّق اسلام در واقعیّت زندگی. ادیان الهی نیامدهاند که فقط در اذهان باقی بمانند؛ باید در واقعیّت زندگی تحقّق پیدا کنند. خب، این ابزار و وسایلی لازم دارد؛ اینجا این ابزار، مجلس خبرگان است که از این طریق تضمین میکند حاکمیّت ارزشهای الهی را و اجرای احکام الهی را و حاکمیّت دین خدا را و حاکمیّت اسلام را. بنابراین، این مجلس همچنین مظهر آراء مردم و مردمسالاری دینی یا مردمسالاری اسلامی هم هست؛ یعنی مظهر مردمسالاری اسلامی بهطور کامل و تام و تمام در واقع این مجلس است؛ اهمّیّت مجلس اینجا است. وقتی این مجلس تشکیل میشود و آمادگی خود و استقلال فکری خود و آگاهی خود را نشان میدهد، این موجب سکینه و آرامش در دلهای مؤمنین میشود؛ در واقع این سکینهی الهی، سَرریز میشود از این مجلس به داخل جامعه. بنابراین مهم این است که در مراحل هردو انتخاب بایستی دقّت لازم انجام بگیرد؛ هم انتخاب مردمْ خبرگان را، هم انتخاب خبرگانْ رهبر را؛ دقّتهای لازم و استقلال فکری بایستی بهطور کامل مراعات بشود.
اهمّیّت مجلس و اعضای مجلس بهنحوی است که انسان واقعاً احساس میکند که حضور شما در هرجایی انشاءالله مایهی برکت خواهد بود. مجلس خبرگان میتواند مظهر تام و تمام این انزال سکینهی الهی باشد؛ چون این انزال سکینهی الهی از نشانههای ایمان است: هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ این سکینهی الهی، مایهی ازدیاد ایمان و مایهی تقویت ایمان است. معنای سکینه هم آرامش در مقابل تلاطم است؛ حوادث گوناگون، خبرهای گوناگون، دشمنیها، وضعیّتهای مختلف، در روح انسانها بهطور طبیعی تلاطم ایجاد میکند. این آرامش خیلی از اوقات مایهی استقرار فکر و ذهن و استقامت در طریق میشود. خدای متعال این سکینه را، آرامش را به مؤمنین میدهد به برکت ایمانشان و به آنها خاطرجمعی میدهد که «وَ للهِ جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرض». از چه انسان واهمه کند؟ همهی نیروهای زمین و آسمان، همهی سنن طبیعت، جنود الهی هستند و متعلّق به خدایند؛ اگر ما مؤمن باشیم، اگر ما بندهی خدا باشیم، این نیروها در خدمت مؤمنین قرار میگیرند. این همان آرامشی است که انسان پیدا میکند. باز در یکی دو آیهی بعد [میفرماید]: وَ للهِ جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزًا حَکیمًا؛(۳) این عزّت الهی و قدرت الهی، نشانهی همین «للهِ جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرض» است. مؤمنین در یک چنین عالمی، در یک چنین فضایی حرکت میکنند، زندگی میکنند و تنفّس میکنند. مجلس خبرگان یکی از جاهایی است که میتواند منبع و منشأ یک چنین آرامشی باشد.
خدا انشاءالله کمکتان کند. هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛(۱۱) آرامشی خدا به دلهای همهی شما و ما بدهد که این آرامش و سکینه، نقطهی مقابلِ بهاصطلاح این طوفانی شدن و زیر و بالا شدنِ ذهنها و فکرها است، و این موجب میشود ایمان انسان هم افزایش پیدا کند: لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ یعنی آن آرامش [باعث افزایش ایمان میشود]. آرامش هم از راه اعتماد به قدرت الهی است، لذا بعد میفرماید: وَ للهِ جُنودُ السَّمٰواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیمًا حَکیمًا.(۱۲) انشاءالله که خداوند کمکتان کند؛ ما هم که خب همیشه شماها را دعا میکنیم. و کار برای مردم، کار برای خدا، کار با اخلاص، انشاءالله جزو برنامههای همهی ما باشد و خدای متعال هم انشاءالله برکت بدهد و قبول کند.
آنچه که من مایلم به شما برادران و خواهران عزیز شیروانی عرض کنم، این است که تلاش ملت عزیز ما و هوشمندی و آگاهی و بصیرت مردم عزیز ما در این استان و در سرتاسر کشور، موجب شده است که کشور ما از یک ثبات سیاسی مستمری برخوردار باشد؛ این نعمت بزرگی است. قدرتمندان زورگو و تجاوزگر، یکی از سلاحهاشان این است که در کشورهائی بیثباتی ایجاد کنند، که نمونهی آن را شما مشاهده میکنید؛ هم در منطقهی خودمان، و هم در مناطق دیگر این دنیای بزرگ. میبینید که قدرتمندان هر جا توانستهاند، هر جا در کشوری طمعی ورزیدهاند، برای اینکه سلطهی خود را در آن کشورها و در آن مناطق مستقر کنند، بین مردم آن کشور یا مردم آن کشور با کشور همسایه، بیثباتی ایجاد کردند؛ ایجاد اختلاف کردند، ایجاد درگیری کردند، تا بیثباتی در نظامها به وجود بیاید؛ از این بیثباتی، کارخانجات اسلحهسازی استفاده کنند، کارتلها و تراستها و بنگاههای بزرگ اقتصادیِ حاکم بر دستگاه سیاسی غرب استفاده کنند. امروز یکی از سیاستهای دستگاههای استکبار، ایجاد بیثباتی است. آن وقت در یک چنین شرائطی، نظام جمهوری اسلامی به برکت ایمان شما مردم، به برکت بصیرتی که به فضل الهی در ملت ما وجود دارد، توانسته است به کوری چشم دشمنان، یک کشور با ثبات و استقرار به وجود بیاورد.
خود آحاد ملت پشتوانهی این ثبات و استقراری هستند که در کشور وجود دارد؛ و البته متقابلاً بیشترین فایدهی این ثبات و استقراری که در نظام سیاسی کشور هست، متوجه و عاید خود مردم است. یک ملت اگر امنیت داشته باشند، ثبات سیاسی داشته باشند، از آرامش دستگاههای حاکمیت نظام برخوردار باشند، آن ملت فرصت پیدا خواهند کرد که در میدانهای گوناگون، به مسابقهی بزرگ بشری وارد شوند و پیشتاز باشند. امنیت و آرامش برای یک کشور، جزو مهمترین خواستهها و مفیدترین عواید یک ملت است.
در قرآن کریم، خدای متعال در سورهی فتح - که فتح مسلمانان را برای پیغمبر و برای مردم، به صورت یک نعمت بزرگ معرفی میکند - میفرماید: «فأنزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التّقوی و کانوا احقّ بها و اهلها»؛ به عنوان یک نعمت بزرگ، نزول سکینهی الهی را بر جامعهی اسلامی ذکر میکند. سکینه یعنی آرامش، یعنی اطمینان، یعنی آن طمأنینهای که وجود دارد. یک وقت در میان یک ملتی تلاطم هست، آرامش وجود ندارد؛ همه نسبت به هم بدبین، همه نسبت به یکدیگر ستیزهگر؛ دستگاههای حاکم در مقابل مردم، مردم در مقابل دستگاههای حاکم؛ یک چنین کشوری که دارای امنیت نباشد، نمیتواند نه در علم، نه در اقتصاد، نه در صنعت، نه در عزت ملی، خودش را به پیش و به جلو بکشد؛ اما وقتی استقرار و امنیت و آرامش در یک کشور بود، ملت فرصت پیدا میکند که آمادگیهای خود را، استعدادهای خود را بروز دهد؛ همچنان که شما میبینید علیرغم تهدیدهای دشمنان، تحریمهای دشمنان، خباثتهای دشمنان، ملت ایران و جوانان عزیز ما توانستهاند در میدانهای گوناگون، خود را نشان دهند؛ عظمت خود را، استعداد خود را، آمادگی خود را در زمینههای مختلف به رخ دنیا بکشند؛ این به برکت ثبات است.
اینجانب شهادت این عزیز را به والدین و همسر و فرزندش و به جامعهی علمی و دانشگاهی کشور و به عموم دوستداران و متعهدان نهضت علمی فراگیر، تبریک و تسلیت میگویم و برای آنان صبر و سکینهی الهی و برای شهید عزیزمان علو درجات اخروی را از خداوند متعال مسألت میکنم
قال اللَّه الحکیم فی کتابه:
«هو الّذی انزل السّکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السّمواتو الارض و کان اللَّه علیما حکیما. لیدخل المؤمنین و المؤمنات جنّات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و یکفّر عنهم سیّئاتهم و کان ذلک عنداللَّه فوزا عظیما. و یعذّب المنافقینو المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء علیهم دائره السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و ساءت مصیرا. و للَّه جنود السّموات و الارض و کان اللَّه عزیزا حکیما.»صدق اللَّه العلیّ العظیم.
اولًا خیلی متشکریم از آقایان محترم، برادران مکرم و اعضای این جلسه و هیئت فخیم در نظام جمهوری اسلامی که این اجلاس را تشکیل دادید و این مطالب قابل توجه را مطرح کردید. از بیانات رئیس محترم و نایب رئیس محترم هم تشکر میکنم که ما را در جریان اجمالی مسائل این اجلاس قرار دادید.
خصوصیت این اجلاسِ این بارِ شما نزدیکی به ماه مبارک رمضان است؛ ماه عبودیت، ماه اخلاص، ماه اتصال به معدن عظمت و قدرت و ماه اطمینان و سکینهی ناشی از ذکر، که فرمود: «الا بذکر اللَّه تطمئنّ القلوب». باید یکی از بهرههای مهم این ماه شریف برای ما این باشد که تلاطمها و اضطرابها و ناآرامیهائی که در دلهای ما به وجود میآید، ما را به این طرف و آن طرف میکشاند، آرام بگیرد و سکینهی الهی بر قلب ما نازل بشود؛ که اگر این سکینه را خدای متعال عنایت کرد و مرحمت کرد، عمق ایمان و عشق و محبت به خدای متعال هم بیشتر میشود؛ «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم».
قرآن حیات طیبه را به ما وعده داده است: «فلنحیینّه حیاة طیّبة». حیات طیبه یعنی چه؟ زندگی پاکیزه یعنی چه؟ یعنی زندگیای که در آن، هم روح انسان، هم جسم انسان، هم دنیای انسان، هم آخرت انسان تأمین است؛ زندگی فردی در آن تأمین است، آرامش روحی در آن هست، سکینه و اطمینان در آن هست، آسایش جسمانی در آن وجود دارد؛ فوائد اجتماعی، سعادت اجتماعی، عزت اجتماعی، استقلال و آزادی عمومی هم در آن تأمین است. قرآن اینها را به ما وعده داده است. وقتی قرآن میگوید: «فلنحیینّه حیاة طیّبة»، یعنی همهی اینها؛ یعنی آن زندگیای که در آن عزت هست، امنیت هست، رفاه هست، استقلال هست، علم هست، پیشرفت هست، اخلاق هست، حلم هست، گذشت هست. ما با اینها فاصله داریم؛ باید به اینها برسیم.
اولًا تبریک عرض میکنیم این اعیاد بزرگ و پیاپی را که حقیقتاً هرکدامی برای دلهای شیعیان یک خورشید فروزنده است، یک شعاع خیرهکننده است؛ ولادت حضرت ابا عبد اللَّه الحسین (علیه الصّلاة و السّلام)، ولادت حضرت سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) و ولادت حضرت ابی الفضل العباس (علیه الصّلاة و السّلام). إن شاء اللَّه که بر همهی شماها این اعیاد مبارک باشد. مبارک بودن هم به این است که اولًا دلتان إن شاء اللَّه شاد باشد، روحتان برخوردار از آرامش و سکینهی الهی باشد، همهی وجودتان سرشار از اعتماد به خدا و توکل به خدای متعال باشد. اگر اینها شد، عید به طور کامل برای شما مبارک است. سعی کنیم اینها را برای خودمان تدارک ببینیم؛ دلهایمان را شاد کنیم، جانهایمان را از سکینهی الهی برخوردار کنیم، اعتماد به خدا را هم در وجود خودمان روز به روز بیشتر کنیم.
قال الحکیم فی کتابه: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه علیما حکیما»
همهی برادران و خواهران عزیز را توصیه میکنم و دعوت میکنم به رعایت تقوای الهی و توجه به خدای متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهی در همه حال. اگر ما تقوای خدا را پیشه کنیم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه کنیم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از یاد نبریم- که معنای حقیقی تقوا همین است- یقیناً برکات الهی، رحمت الهی، کمک الهی شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعهی هر هفته دلهای نمازگزار و متوجه به خداوند متعال باید این حقیقت را، این معنای شگفتانگیز را با خود مرور کند؛ تقوا را به خود تلقین کند.
این روزها از یک طرف به ایام ولادت باسعادت صدیقهی کبرا فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) متصل و مربوط است، و از یک طرف به ایام مغتنم و ذی قیمت ماه رجب؛ وقت ذکر است، وقت دعاست، وقت توجه است. این آیهای که من تلاوت کردم، به مؤمنان بشارت میدهد و نزول سکینهی الهی را یادآوری میکند. سکینه یعنی آرامش در مقابل تلاطمهای گوناگون روحی و اجتماعی. این آیه مربوط به حدیبیه است. در ماجرای حرکت پیامبر اکرم از مدینه به سمت مکه با چند صد نفر از یاران و اصحاب خود به قصد عمره- در سال ششم از هجرت- حوادثی پیش آمد که از چند جهت موجب طوفانی شدن دلهای مؤمنان بود. از یک طرف، دشمنان با نیروی مجهزی آنها را محاصره کرده بودند؛ اینها از مدینه دور بودند- حدیبیه نزدیک مکه است- نیروهای دشمن متکی به عقبهی مکه بودند، نیرو داشتند، سلاح داشتند، جمعیت زیاد داشتند؛ این یک طرف قضیه بود که موجب اضطراب میشد، موجب تشویش برای بسیاری از مؤمنین میشد؛ از طرف دیگر، پیغمبر اکرم برطبق آن سیاست عظیم مکتوم الهی- که بعد برای همه آشکار شد- در مقابل کفاری که آمده بودند در مقابل او، در مواردی کوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحیم» را، «بسم اللَّه»، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پبش آمد. این هم دلهائی را مشوش کرد، مضطرب کرد، به تردید انداخت.
در یک چنین مواردی که این اضطرابهای گوناگون- چه به لحاظ مسائل شخصی، چه به لحاظ مسائل اجتماعی- برای مؤمنینِ به اسلام پیش میآید، اینجا باید منتظر سکینهی الهی بود؛ آنوقت میفرماید: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدا دلها را قرص کرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهای روحی برحذر و برکنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانی، به خاطر این آرامشی که خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتیجهی این سکینهی الهی و آرامش روحی این میشود که: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ آنوقت بذر ایمان در دل آنها عمیقتر میروید، نور ایمان دل آنها را بیشتر روشن میکند؛ ایمان آنها عمیقتر میشود. این است که برای یک مجموعهی مسلمان، مجموعهی مؤمن مهم است که به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند که خدا کمککار اوست، بداند که خدا پشت سر رهپویان راه حق است. وقتی دلها قرص شد، گامها هم محکم میشود؛ وقتی گامها استوار شد، راه بهآسانی طی میشود، به هدف نزدیک میشود.
همیشه دشمنان اسلام خواستهاند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب کنند. در طول تاریخ اسلام موارد زیادی پیش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حرکتهای عظیم جهادی پیامبران قبل از نبی مکرم، مؤمنینی که توانستند ایمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحی پیدا کردند. این آرامش روحی حرکات آنها را در اختیار جهت ایمانی قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نکردند؛ چون در حال تشویش و اضطراب، پیدا کردن راه درست دشوار میشود. انسانی که از آرامش روحی برخوردار است، درست فکر میکند، درست تصمیم میگیرد، درست حرکت میکند. اینها نشانههای رحمت الهی است.
امروز جامعهی انقلابی ما، مردم مؤمن ما، نیاز به این دارند که این آرامش را، این سکینه را، این طمأنینه و وقار را در خودشان هرچه بیشتر به وجود بیاورند. «الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب». یاد خداست که دلها را در ماجراهای طوفانی دنیا و زندگی حفظ میکند. یاد خدا را مغتنم بشمارید. ایام ماه رجب- همانطور که گفتیم- نزدیک است. دعاهای ماه رجب یک دریائی از معرفت است. در دعا فقط این نیست که انسان دل را به خدا نزدیک میکند؛ این هست، فراگیری هم هست. در دعا هم تعلیم است، هم تزکیه هست. دعا هم ذهن را- این دعاهای مأثور از ائمه (علیهمالسّلام)- روشن میکند، حقایقی را، معارفی را به ما میآموزد که در زندگی به آنها نیاز داریم، و هم دل را متوجه به خدا میکند. ذکر الهی را خیلی باید مغتنم بشمرید. همین نماز جمعهی شما مصداق ذکر الهی است. «فاسعوا الی ذکر اللَّه». در اینجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حرکات شما باید غالب باشد، یاد خداست. دل به یاد خدا، زبان متذکر به نام مقدس پروردگار، حرکات دست و پا و جسم هم حرکاتی در جهت یاد پروردگار و اطاعت اوامر الهی. این چیزی که مورد نیاز یکایک ماست، همین است.
پروردگارا! تقوا و ایمان و سکینهی الهی را بر دلهای این ملت بزرگ نازل کن.
خداوند دلهای شما را مشحون از فضل خود، رحمت خود، صبر و سکینهی الهی قرار بدهد.
در انقلاب ما خود امام بزرگوار، اول مؤمن به این راه بود و از همه قلبش سرشارتر بود از ایمان به این راه و این هدف؛ میفهمید، میدانست دارد چه کار میکند؛ عظمت کار را میفهمید، الزامات این کار را هم میفهمید که اولین الزام این کار این بود که با توکل به خدا در این راه محکم بایستد. محکم ایستاد. جوانان این ملت هم با ایستادگی او ایستادگی پیدا کردند؛ آحاد این مردم هم وقتیکه این چشمهی صبر و سکینه لبریز شد و سرازیر شد، آنها را فراگرفت. آنها هم «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم» شدند. این سکینه وقتیکه بر دل انسانها نازل میشود، ایمان انسان زیاد میشود. بعد میفرماید: «و للَّه جنود السّماوات و الأرض». از چه میترسید؟ سپاه زمین و آسمان مال خداست. با خدا باش، این سپاه زمین و آسمان مال شماست؛ در اختیار شماست. این سنتهای الهی است.
تسلای من به عزاداران این حادثه تلخ و نیز به آسیبدیدگان وعده پاداش الهی به صابران است که فرمود: اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة. از خداوند متعال صبر و سکینه برای دلهای مصیبتدیده، رحمت و غفران برای عزیزان درگذشته و شفای عاجل برای مجروحان مسئلت میکنم
امیدواریم خداوند به همهی شماها اجر بدهد، پاداش بدهد و امیدواریم که خداوند إن شاء اللَّه روح مرحوم کاظمی عزیز را از برکات و تفضلات خودش برخوردار کند و خانوادهی محترمشان هم که اینجا تشریف دارند، إن شاء اللَّه مشمول صبر و سکینهی الهی قرار بگیرند و ما روز به روز شاهد توفیقات بیشتر شما عزیزان در رویان و در جهاد دانشگاهی باشیم.
تفاوت رهبری و زعامت معنوی و روحی این است. علت هم همان اتصال با منبع اصلی قدرت، ارتباط با خدا، همه چیز را از او دانستن و همه کار را برای او کردن، است. این راز اقتدار و ماندگاری و نفوذ مردان خداست. امام با این دید و با این مبنا، همچنان زنده خواهد ماند. دشمنان او، مخالفان او، معارضان دینی و سیاسی او، رفتند و خواهند رفت؛ اما امام بزرگوار با فکرش، با هویتش و با وجود حقیقیاش در جامعهی اسلامی و در جامعهی بزرگ بشری ادامه پیدا خواهد کرد و روز به روز برجستهتر و قویتر و محسوستر خواهد شد. راز قدرت معنویِ امام بزرگوار ما این است.
سرّ این نفوذ عجیب که این مرد بزرگ در دل تودههای عظیم مسلمان در کشورهای مختلف راه یافت و راز این نفوذ عظیم، این است: از خود عبور کردن، برای خود تلاش نکردن، خدا را دیدن و از خدا الهام گرفتن و برای خدا مجاهدت به تمام معنا انجام دادن. این راز عظمت امام بزرگوار و رهبری روحانی است. پیامبران هم راز نفوذشان، راز ماندگاریشان همین بود؛ و الّا ظواهر و بند و بست سیاسی و شعارهای دهانپرکن و مورد علاقهی تودههای مردم را همه بلدند بدهند؛ دیگران هم این کارها را میکنند. این نیست آن چیزی که یک زعیم معنوی و روحانی را در دلها نافذ میکند؛ بر دلها حاکم میکند. و حکومت او از نوع حکومت معنوی و صوری نیست؛ از نوع حکومت انبیاء است؛ از نوع حکومت جباران و جائران هرگز نیست. لذا شما در زندگی امام که نگاه میکنید، این ارتباط با خدا و اتصال با خدا در او یک سکینه و آرامشی به وجود میآورد. آنجایی که دیگران وحشتزده میشدند، او آرام بود! آنجایی که دیگران به تزلزل میافتادند، او قاطع و مصمم بود. در وصیتنامهی خود هم خطاب به مردم ایران، بلکه ملتهای مسلمان میگوید با دلی آرام و قلبی مطمئن از مردم خدا حافظی میکند و به جوار رحمت الهی میرود. دمِ مرگ هم با دل آرام این جهان را ترک میکند.
بعضیها به ذهنشان میآمد که چطور امام با این دقت و اهتمامی که در احکام دین و نسبت به جان و مال داشت و این همه ما در انقلاب و در جنگ شهید دادیم، دچار دغدغه نبود و با دل آرامی میتوانست دنیا را ترک کند و به ملاقات پروردگار برود؛ میگفتند جواب این خونها را که خواهد داد. جواب امام به این وسوسهها این است که جواب این خونها را همان کسی خواهد داد که جواب خونهای صفین و نهروان را داد.
اینجانب ضایعهی دردناک فقدان این عنصر خدوم و باارزش را به خانوادهی گرامی و همکاران عزیزش صمیمانه تسلیت میگویم و از خداوند متعال رحمت و علو درجات را برای وی و صبر و سکینهی الهی را برای بازماندگان و همراهانش مسئلت میکنم.
آیا بزرگترین دغدغهی هر انسانی از مرگ به خاطر این نیست که از بعد از آغاز سفر مرگ بیخبر است و نمیداند چه بر سر او خواهد آمد؟ اینها را در کنار هم بگذارید و ببینید انسانی همین مرگ و همین حادثهی قطعی و ناگزیر و همین آیندهی مبهم و نگرانیآور را تبدیل کند به یک حادثهی پُرافتخار، به یک واقعهی نامدارِ در دنیا و آخرت، به یک وسیلهی عزتِ پیش خدا و پیش کروبیانِ ملأ اعلی، به یک اطمینان و یک سکینهی قلبی و یک آرامش؛ «و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ هیچ خوف و اندوهی برای آنها نیست. آیا این هدیهی الهی نیست؟ اینکه آدم روغنِ ریختهی جانِ خودش را نذر امامزاده کند و قبول شود، نعمت خدا نیست؟ این روغن که ریخته شده است، این عمر که از دست رفته است، این مرگ که ناگزیر است؛ آنگاه انسان باید همین مرگ ناگزیر را به خدا بفروشد، به قیمت بهشت و سعادت ابدی؛ «انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون»؛ این، وعدهی الهی است.
حضرت مستطاب آیتالله آقای وحید خراسانی دامت برکاته
مصیبت وارده را به آن جناب صمیمانه تسلیت عرض میکنم و از خداوند متعال مسئلت مینمایم که سکینه و تسلا بر قلب شریف جنابعالی نازل فرماید .
اگرچه اسلام مردم را به عبادت، خودسازی و ریاضت نفس دعوت میکند؛ اما این را فقط به عنوان عملی فردی که هریک از مردم تنها برای خود به خدا مرتبط شوند، نمیبیند؛ بلکه این ارتباط، توجّه و ذکر، خشوع و توسّل به خدا را به عنوان وسیلهای که بتوانند در امر دنیا و ساختن آیندهشان هم قدم ثابت و گام مستحکمی بردارند، میبیند. اگر همانطور که بعضی از بزرگان فرمودهاند که برای سعادت امّت اسلامی «کلمهی توحید» و «توحید کلمه» دو اصل قطعی است- که همینطور هم هست- عید فطر و نماز و توسّل ما در این روز نیز مظهر توحید کلمه و کلمهی توحید است؛ زیرا هم معنویت است و هم توسّل و خشوع؛ هم مستحکم کردن دل به وسیلهی ایمان به خداست و هم پیدا کردن حالت سکینه و آرامش و خلاصی از تلاطمهای گوناگونِ نفس انسانی است. درعینحال، عید فطر متّصل کردن همهی نیروها و قوا به یکدیگر و آوردن آنها به صحنهی زندگی نیز هست. بنابراین امروز هم ملت ما و هم امّت بزرگ اسلامی نهایت نیاز را به این رکن رکین و اصل بزرگ اسلامی دارد.
به ذهنم میرسد که عرایض خودم را با این آیهی شریفه آغاز کنم که میفرماید: «بسم الله الرّحمن الرّحیم. هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للّه جنود السموات و الارض و کان الله علیما حکیما».
چون تلاش جریانهای سیاسیِ ضدّ جمهوری اسلامی و ضدّ این حرکت عظیم اسلامیِ ملت ایران و ملتهای منطقه- این جریان تبلیغاتیِ عظیمی که امروز به راه انداختهاند- در جهت ایجاد تلاطم- هم تلاطمهای اجتماعی و هم تلاطم روحی- است؛ یعنی دلها را مضطرب کردن، نگران و ترسان کردن که امروز سیاست کلّی امپراتوری خبری در دنیا این است و تازگی هم ندارد- نه نسبت به ما در این بیست و چند سال و نه نسبت به جریان حق در طول تاریخ اسلام از اوّل تا امروز- لذا ملاحظه میکنید یکی از مطالبی که در قرآن روی آن بهعنوان یک موضوعِ منفی تکیه شده، «مرجفون» است؛ یعنی همان کسانی که سعی میکنند دلها را مضطرب، پریشان و ملتهب کنند و دلهره ایجاد نمایند. آنروز این آیهی شریفه را برای دوستان دیگری که اینجا بودند، خواندم: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم». در مدینهی پیغمبر جنجال درست میکردند که: «جمع شدهاند و میخواهند پدرتان را در بیاورند! از بین رفتید، نابود شدید؛ تمام شد». آیهی قرآن نازل شد که وقتی یاوهگویان و هرزهگویان و ضعیفان چنین فضایی را ایجاد میکنند و این میکروب و ویروس خطرناک ترس را در فضا میپراکنند، مؤمنان کسانی هستند که «فزادهم ایمانا»؛ ایمانشان بیشتر میشود. «و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل». این «حسبنا اللّه و نعم الوکیل» متعلّق به اینجاست. یعنی در مواجهه با تلاطمی که دشمن میخواهد بهوسیلهی امواج تبلیغاتی و روانی خود ایجاد کند، آرامش دارند. همان «سکینه» است: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدای متعال آرامش به دلهای مؤمنین داد: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ برای اینکه ایمانشان هم تقویت شود. واقع قضیه هم همین است.
در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود. انسانِ مرعوب، اینطور است. «جبن»، هم عقل را از کار میاندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست میتواند فکر کند، نه درست میتواند عزم و ارادهی خودش را به کار بیندازد؛ دائم یکقدم به جلو برمیدارد و یکقدم به عقب. این است که پیغمبر اکرم به امیر المؤمنین در آن وصیت معروف خود فرمود: «و لا تشاورنّ جبانا. لأنّه یضیّق علیک المخرج»؛ با آدم جبان و ترسو در هیچ کاری مشورت نکن، زیرا که گریزگاه و دریچهی فَرَج را بر رویت میبندد. انسان وقتیکه مرعوب نیست، میتواند درست فکر کند، درست تصمیم بگیرد و از این مانع عبور کند؛ اما وقتی مرعوب شد: «یضیّق علیک المخرج»؛ به بکنم، نکنم دچار میشود و خود را دست بسته تسلیم میکند. این است که «سکینه» خیلی مهمّ است.
تعبیر «سکینه» در سورهی مبارکهی «الفتح»- «انا فتحنا لک فتحاً مبینا»- عجیب است که متعلّق به این سوره است و سه مرتبه در این سوره عنوان «انزال السکینة» بر دل مؤمنین تکرار شده است. یکی از آزمایشهای تلخ و دشوار مسلمانان همین قضیهی مربوط به «انّا فتحنا» بود که پیغمبر اکرم بر مبنای سیاستی صحیح و الهی، تصمیم گرفت به سمت مکه راه بیفتد؛ مکهای که دو سال قبل از این موضوع، مدینه را محاصره کرده بود و میخواستند پدر مردم را در بیاورند. جنگ با آن شرایط سخت پیش آمد و به خون پیغمبر و یاران او تشنه بودند. پیغمبر فرمود ما میخواهیم به عمره برویم. به مسلمانان هم فرمود بیایید تا برویم. عدّهای ترسیدند و گفتند پیغمبر به مدینه برنمیگردد؛ نابود شد؛ از بین رفت. این ماجرای «انزال السکینة» مربوط به اینجاست که خدای متعال آنچنان دلهای مؤمنان را آرام کرد که رفتند و با دشمن مواجه شدند و با پیروزی کامل برگشتند. در واقع همان چیزی که پیغمبر میخواست، تحقّق پیدا کرد.
«سکینه» ناشی از اعتماد و حسن ظنّ به خداست. وقتی شما هدف درستی را انتخاب میکنید و در راه آن هدف به تلاش میپردازید، خدای متعال در اینجا وعدهی نصرت داده است؛ بروبرگرد هم ندارد. یکوقت هست شما هدف و آرمان را غلط انتخاب کردهاید؛ یکوقت هست هدف و آرمان را درست انتخاب کردهاید؛ اما تحرّکی ندارید و تلاش و مجاهدتی نمیکنید. اینجا انتظار کمک الهی بیمورد است. مسلمانان اهداف و آرمانهایشان اهداف و آرمانهای خوبی بود؛ اما قرنها بهخاطر اینکه تحرّکی در آنها وجود نداشت، توسری خوردند. الآن هم هرجایی که میبینید مسلمانان دچار تحقیر و تذلیل میشوند، بهخاطر همین عدم تحرّک و عدم مجاهدت است، و الّا آن جایی که هدف درست باشد، مجاهدت هم باشد، نصرت الهی هم قطعاً هست. البته نصرت الهی به معنای این نیست که آزمایشهای دشوار و سخت نیست؛ چرا: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات»؛ اینها هست و همهی اینها در سرِ راه مبارزه وجود دارد؛ اما «و بشّر الصّابرین». صبر یعنی ایستادگی؛ تداوم راه؛ این مورد بشارت الهی است؛ یعنی پیروزی نصیب خواهد شد.
امروز مکتبهای فلسفی و مکتبهای معرفتی دنیا، در کار بشریّت درماندهاند. باور کنید مکاتب اجتماعی دنیا در کار انسان درماندهاند و راه پیدا نمیکنند. آن مارکسیسم بود که آن طور شکست خورد و نابود شد. مکاتب غربی نیز همینطورند؛ درماندهاند. دلیل درماندگیشان این است که در غرب علم هست، پول هست، قدرت نظامی هست؛ سعادت نیست؛ سکینه و طمأنینه نیست؛ آرامش معنوی نیست. پس آن نسخه، نسخهی ناکامی است؛ نسخهی شکستخوردهای است. اما قرآن و آیین اسلام، به انسان، هم علم میدهد، هم رفاه میدهد، هم عزّت میدهد، هم سکینه میدهد: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ «فانزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التّقوی». علاوه بر لذّت دنیوی، رفاه مادّی و قدرت علمی، سکینه و طمأنینه میدهد و آرامش میبخشد؛ و این در تاریخ تجربه شده است؛ امروز هم قابل تجربه شدن است. در ایران اسلامی، ما یکقدم کوچکش را برداشتیم؛ آثارش را هم مشاهده کردیم؛ برکاتش را هم دیدیم؛ و هرچه جلوتر برویم، بیشتر خواهد شد. امروز علاج امت اسلامی این است؛ مقدّمه و صراط مستقیمش همین قرآن کریم است.
الحمد لله ربّ العالمین. و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیّما بقیّة اللّه فی الأرضین. قال الله الحکیم فی کتاب: «اذ جعل الّذین کفروا فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فانزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التّقوی و کانوا احقّ بها و اهلها و کان الله بکلّ شیء علیما.»
جلسهی بسیار معطّر و منوّری است. اوّلًا ایّام مبارک ماه رمضان است، که ماه رمضان مثل باران رحمتی بر فضای زندگی ما میبارد؛ آلودگیها، زیادیها، زنگار گرفتگیها و کثافتهایی را که به دست خود ما در محیط زندگی و در جان و دلمان پدید آمده است، میشوید و فضا را مصفّا و دلها را نورانی میکند؛ ثانیاً اعضای این جلسه جزو کسانی هستند که این اقبال را دارند که اگر إن شاء اللّه آنچه را انجام میدهند، نیّت درستی به دنبال آن باشد که به امید خدا هست در ردیف بهترین بندگان خدا قرار گیرند. کاری که شما میکنید، مهمّ است. اثری که میگذارید، عمیق و وسیع است. لذا اگر إن شاء اللّه نیّتها همانکه باید باشد، باشد، نمیشود شما را با مردمِ عادّی قیاس کرد؛ به همان دلیلی که عرض شد. شما برادرانِ مؤثّر و مؤمن و کارگردان مسائل این کشور و این نظام، در فضای ماه رمضان، با دهنهای روزه و نفسهایی که امروز به حسب معنا معطّر به عطر معنویت و روزهداری است، اینجا گرد آمدهاید. لذا جلسه مهمّ است.
من سال گذشته در این جلسه راجع به «سکینه» عرایضی عرض کردم. اثر این سکینه یعنی اطمینان و آرامش و عدم اضطراب و نداشتن تلاطم در مسئولان، این است که اگر مشکلی پیش آید، آنها میتوانند در سایهی آن آرامش، تصمیم درست را اتّخاذ کنند؛ دستپاچه و مضطرب و دلباختهی در حوادث نشوند؛ مثل صخرهای، بلکه مثل کوهی، در مقابل حوادثِ دشوار و سخت بایستد و اگر خوشی و راحتی و گشایشی پیش آید، خود را گم نکنند. این هم یک خطر دیگر برای انسانهای مؤثّر است که به مجرّد اینکه دستشان به جایی بند شد و تا در مقابل خود میدانی را مشاهده کردند و توانستند قبض و بسطی صورت دهند و احساس گشایش و آسایشی کنند، خودشان را گم کنند؛ تصمیمهای عجولانه بگیرند؛ دیگران را تحقیر نمایند؛ خودخواهیهای خودشان را گسترش و به آن میدان دهند. اگر «سکینه» باشد یعنی آن وقار و اطمینان الهی از این هم جلوگیری میکند؛ نمیگذارد کارهایی از انسان سربزند که لازمه و نشانهی انسانهایی کوچک است؛ انسانهایی که مثل پر کاه با هر نسیمی به حرکت در میآیند. در واقع انسانی که این سکینه را دارد، در این تشبیه، مثل اقیانوس پُرعمقی میشود که هر نسیم و هر وزش بادی نمیتواند او را توفانی کند. در فقر و غنا، در تنهایی و در کثرت، «سکینه» به درد انسان میخورد.
در قرآن مکرّر در بارهی «سکینه» صحبت شده است و من هم پارسال جملاتی عرض کردم. این سکینهی مسئولان است که اتّفاقاً خودش را نشان داد. ما امسال سالی که در اواخرش هستیم حوادثی داشتیم که در آن سکینهی مسئولان کارساز بود. کمیِ درآمدهای اقتصادی را داشتیم؛ مشکلات اقتصادی را داشتیم؛ مشکلات سیاسی را داشتیم؛ مشکلات امنیتی را داشتیم. دیدید که دشمنان در تابستان امسال در همین تهران حوادثی به وجود آوردند. انسانها اگر از سکینه و آرامش و توکّل و اعتماد به خدا و اعتماد به آینده و اعتماد به آنچه که از مبانی حق در اختیار آنهاست، برخوردار نباشند، در مقابل اینطور حوادث دست و پایشان را گم میکنند؛ بخصوص اگر انسان بداند که این حوادث را دشمن برنامهریزی کرده است؛ که بعید هم نیست و قرائنی هم دارد. دشمن از بعد از رحلت امام یک برنامهی دهساله را طرّاحی کرد تا در طول ده سال آن را به نهایت برساند. شاید قضایای اقتصادی ما ارزان شدن قیمت نفت مسائل سیاسی، برخی از مسائل فرهنگی، بعضی از گرفتاریهای اقتصادی و بعضی از گرفتاریهای امنیتی، به این برنامهریزیها بیارتباط نباشد. اگر اینطور فرض کنیم، شواهدی دارد. این از سکینهی مسئولان یعنی شما حضرات و دوستانی که اینجا هستید اما سکینهی مردم چه؟ ملت هم به سکینه و آرامش احتیاج دارد. چگونه میشود این سکینهی زبدگان را به سطح عموم مردم سرریز کرد؟ البته بسیاری از مردم، ایمان خوب و روشن و شفّافی دارند و عموم مردم نشان دادند که در مشکلات دارای یک اقتدار حقیقیاند؛ اقتداری که از دین و ایمان سرچشمه گرفته است؛ لیکن وقتی گروهی مسئولیت ادارهی امور کشور و ملت را بر دوش میگیرند، نمیتوانند نسبت به این قضیه خود را برکنار بدانند. همهی وظایف ما، در وظایف اقتصادی و سیاسی خلاصه نمیشود؛ ما در مقابل معنویات مردم هم مسئولیت داریم. اگر مردم از لحاظ روحی و اخلاقی عقبگرد داشته باشند، نمیشود بگوییم در جامعه هیچکس مسئول این نیست. حالا اگر بنا شد کسی مسئول باشد، مسئول کیست؟ یقیناً مسئولان کشور نمیتوانند خودشان را برکنار بدانند؛ هرکدام یک طور و بهنحوی مسئولیت دارند. پس، مسئولیتِ معنویات مردم هم بر دوش مدیران کشور در طبقات مختلف از بالا تا پایین است.
اینجا عنصر دیگری پیش میآید، که من از این آیهای که خواندم، قصدم اشاره به همین عنصری بود که به سکینه ارتباط هم دارد، و آن تقواست. در این آیه، بین جبههی کفر و جبههی ایمان، مقابلهای درست شده است. در این آیهی شریفه، برای جبههی کفر، احساس حمیّت و تعصّب جاهلانه شده است؛ این مربوط به قضایای حدیبیّه و قضایای بعد از حدیبیّه است که از آزمایشهای بسیار مهم و پُرمعنا و پُرمضمونِ دوران حیات مقدّس پیامبر است. بعد از آنکه رسول اکرم و مسلمانان به قصد مکه به حدیبیّه رفتند و در حدیبیّه متوقّف شدند، دشمن میخواست جنگ را بر آنها تحمیل کند، اما تدبیر الهی نبیّ اکرم نگذاشت و بدون جنگ برگشتند و پیامبر به قراردادی با مشرکین رسید که این قرارداد آن قدر مهم بود که بنا بر روایاتی، سورهی «انّا فتحنا» در بارهی همین قرارداد حدیبیّه نازل شده و از آن به فتح تعبیر شده است: «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» یعنی همین صلح حدیبیّه آن حضرت در خلال آیات قرآن، اوضاع را برای مسلمانان روشن میکند و جبههها را مشخص مینماید.
اما آنچه که امروز میخواهم به این نکاتی که بارها عرض کردهام، اضافه کنم، این است: شأن روحانی این شأن هم یکی از مصادیق همین تبلیغ است از جمله این است که در دلهای مؤمنین، حالت اطمینان و سکینه به وجود آورد: «هو الّذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین» . سکینه، یعنی حالت استقرار، حالت آرامش؛ آرامش روانی، آرامش فکری. نقطهی مقابل این اطمینان، حالت تشنّج فکری و آشوب فکری و بیانضباطی فکر و اندیشه و احساسات در وجود یک فرد است که او را به انواع و اقسام بدبختیهای شخصی و اختلالات اجتماعی میکشاند. اگر شما امروز با مسائل دنیای مدرن، دنیای سرشار از فناوری و علم و صنعتِ برتر و پیشرفتهای علمی که داعیهی رهبری جهان را دارند یعنی اروپا و امریکا آشنا باشید، خواهید دید که امروز بزرگترین گرفتاری آنها، فقدان این حالت آرامش و اطمینان و سکینه است.
آرامش و اطمینان و سکینهای که قرآن به ما آموزش میدهد، غیر از حالت خوابرفتگی و خوابآلودگی است؛ غیر از حالت تخدیر است. اهمیت دینِ صحیح این است که حالت تخدیر به کسی نمیدهد؛ بلکه حالت تخدیر فکری و روحی را از انسانهایی که تحت تأثیر عوامل گوناگون دچار آن حالت شدهاند، بهکلّی میزداید؛ آنها را هوشیار و حسّاس میکند و به خود میآورد؛ اما درعینحال آنها را از آشفتگی و تشویش و دغدغهی فکری نجات میدهد. دینِ صحیح، حالت سکینه و اطمینان و آرامش و اعتماد به خود و اعتماد به خدا و اعتماد به آینده را به انسان میبخشد. آنچه که امروز جزو وظایف حتمی مبلّغان ماست، القای این حالت به مؤمنین، به مخاطبان و به آحاد مردم است. درست نقطهی مقابل این، آن چیزی است که دشمن میخواهد. خیلیها تا گفته میشود دشمن، تا گفته میشود استکبار جهانی، میگویند شما همه چیز را به استکبار نسبت میدهید! این دشمنی هست؛ ما چه بکنیم؟! امروز در مسائل جهانی، برای امریکا دو نقطهی بسیار حسّاس وجود دارد. یکی از آن دو نقطه، عبارت است از مقابلهی با اسلام با تمرکز بر روی ایران اسلامی و نظام جمهوری اسلامی. یک نقطهی دیگر، مسألهی فلسطین است که امروز آن را ملاحظه میکنید.
اقتدار این نظام، احساس اطمینان به وعدهی الهی، احساس سکینهی این کشتی امن و امان و آرام را در دلها و جانهای مردم عمیق کنید. هرچه میتوانید، همان سکینهای را که خدای متعال در زمان پیامبر، در جنگ بدر و در جنگ حُنین و در قضایای گوناگون، بر دلهای مؤمنین نازل کرد، با آیات الهی در دلهای مؤمنین مستقر کنید. دشمن میخواهد مردم را مضطرب کند. یکی از راههای سکینه و اطمینان، وحدت و الفت دلهاست. وحدت ملت، وحدت قشرهای مختلف، آشنایی دلها با یکدیگر و محبّت انسانها به هم، درست نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمن میخواهد القاء کند. دشمن میخواهد بگوید که مردم، مسئولان، قشرها و جناحهای مختلف به خون هم تشنهاند. این واقعیت ندارد. هرکس امروز طوری عمل کند، طوری مشی کند و به گونهای حرف بزند که معنایش این باشد که در بین قشرهای ملت اختلاف است و در بین جناحهای مختلف، اختلافهای عمیق و نفرتآور هست، یقیناً به دشمن کمک کرده است و یقیناً خدمت به دشمن است. بعضیها سادهلوحانه عملشان، حرف و اظهاراتشان اینگونه است! البته اختلاف سلیقه، اختلاف مذاق همانطور که امام بارها میفرمودند مثل اختلاف دو هممباحثهای است که سرِ یک مسئله باهم اختلاف دارند. مباحثه است؛ باهم میگویند، بحث میکنند، دعوا میکنند؛ اما رفیقند و دلهایشان به هم نزدیک است. در مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی هم همینطور است و باید همینگونه باشد.
حقیقت آن است که نماز با نقش عظیم تربیتی، با تأثیر شگرف در ایجاد آرامش و سکینهی قلبی مؤمنان، با دمیدن روح توکل و تقوا و اخلاص در نمازگزار، با ایجاد فضای تقدس و معنویت در پیرامون نمازگزار که موجب دوری او و دیگران از گناه است، و با درسهای معرفتی گوناگون که در الفاظ و اذکار آن نهفته است، بسی بیش از صرفاً یک وظیفهی شخصی، و در واقع دارای نقش کلیدی در ادارهی فرد و جامعه است. تأکیدهای بلیغی که بر گزاردن این واجب شده، و حتی پدر و مادر موظف شدهاند که فرزند خود را از دوران کودکی با آن مأنوس سازند، در میان همهی واجبات دینی بینظیر است؛ و این به خاطر نقش استثنایی نماز در تنظیم انگیزههای روانی فرد و تأمین فضای مساعد برای تحمل بارهای سنگین وظیفه در جامعه است. با توجه به همهی این جهات، بحق باید نماز را برترین اعمال دانست و صلای «حی علی خیر العمل» را در بانگ نماز، سخنی حکمتآمیز به حساب آورد. نماز است که مایههای لازم ایثار و گذشت و توکل و تعبد را که پشتوانهی حتمی واجبات پرخطر و دشوار همچون جهاد و نهی از منکر و زکات است، در روح آدمی پدید میآورد و او را شجاعانه بدان میدانها گسیل میدارد. هنگامی که به خاطر هجوم دشمن، فریضهی جهاد اهمیت مییابد، یا بر اثر دشواری زندگی قشرهایی از مردم، فریضهی زکات و انفاق، همه را مخاطب میسازد، یا به اقتضای تلاش دشمن در عرصهی فرهنگ و اخلاق، امر به معروف و نهی از منکر واجب همگانی میشود، در همهی این شرائط، نماز، نه فقط از شأن «خیرالعملی» فرونمیافتد، بلکه به مثابهی پشتوانهی روحی و معنوی همهی مجاهدتها و ایثارها و خطرپذیریها، بر اهمیت آن افزوده میشود.
قرآن کریم، همین سکینه و آرامش و اطمینان قلب را در بارهی مؤمنین واقعی بارها تکرار کرده است. وقتی مؤمنین حوادث تلخ و فشارهای دشمن را میبینند و چهرهی پلید مخالفان را میشناسند، ایمانشان عمیقتر و به خدا مطمئنتر میشوند و با خودشان میگویند: خدا و رسول به ما گفته بودند که بر سر این راه، مشکلات و سختی و ترور و فشار و دشمنی قرار دارد. آنچه خدا و رسول گفته بودند، واقع شد؛ «قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله».
ما که نسبت به آرمانهای انقلاب و خط امام و اهداف اعلامشدهای که مردم فداکار روی آنها پیمان خون بستند، همدل هستیم و اتفاق نظر داریم، باید تلاش کنیم این سه نقطهی امید دشمن به هیچ قیمت تحقق پیدا نکند. کسانی که با قلب آرام و مطمئن و پُر از سکینه- همان سکینهیی که بر قلب مقدس اماممان نازل شده بود- نسبت به اصول و اهداف و راه انقلاب و آرزوهای امام احساس دلسوزی میکنند، بایستی نقاط امید دشمن را کور کنند.