اقتدار فرهنگی -
تعداد فیش :
11 ،
تعداد مقاله :
0
1399/01/03
1397/08/23
1394/12/20
1392/06/20
1391/05/08
1385/10/08
1381/08/26
1380/02/28
1380/01/01
1371/05/21
1369/05/29
من در صحبتهای اخیر چند بار تکرار کردهام که کشور بایستی قوی بشود؛(۲۰) قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این هم از خطوطِ اصلیِ نسخهی بعثت است؛ این هم از بعثت گرفته شده؛ این هم از قرآن گرفته شده. قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛(۲۱) هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید. حالا این قوّت در وهلهی اوّل، در نگاه اوّل، ممکن است قوّت نظامی به نظر برسد، لکن ظاهراً خیلی وسیعتر از دامنهی قوّت نظامی است. ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است؛ ابعاد اقتصادی دارد، قوّت اقتصادی، قوّت علمی، قوّت فرهنگی، قوّت سیاسی -که زمینهسازِ قوّت سیاسی، استقلالِ سیاسی است- و قوّت تبلیغی.
یک نکتهی دیگری که به چشم من خیلی برجسته آمد، اعتمادبهنفسی بود که شما نشان دادید در زمینهی دفاع از اصالتهای خودتان؛ یک نمونهاش عبارت بود از اینکه پرچمدارانِ شما را بانوانی با چادر انجام دادند؛ خیلی باارزش است. من نمیدانم آن خانمی که چادر را به سرش کرده بود و پرچم را دستش گرفته بود و در افتتاحیّه، در اختتامیّه جلوی کاروان حرکت میکرد، توجّه کرد که چقدر این کار باارزش است؟ چقدر این حرکت، حرکت عظیمی است؟ این یعنی شما یکتنه در مقابلِ تهاجمِ بیبندوباری و ولنگاریِ روزافزون دنیا ایستادهاید؛ معنایش این است؛ معنایش این است که شما در مقابل هجوم سیاستهایی که از طرف صهیونیستها و کمپانیهای مخرّب اخلاق در دنیا دارد ترویج میشود در کشاندن مرد و زن بهسمت فساد اخلاقی، ایستادهاید؛ از حجاب خودتان، از چادر خودتان، از دین خودتان، از معارف اسلامی خودتان دارید عملاً در یک میدان بینالمللی و جهانی دفاع میکنید و هیچ ملاحظه نمیکنید؛ خیلی دل و جگر میخواهد. خیلیها هستند کم میآورند؛ بنده دیدهام که در یک مواردی در این میدانهای بینالمللی، بعضیها توانایی ندارند در مقابل هجوم توقّعات بیپایان جبههی کفر و استکبار مقاومت بکنند، کم میآورند، عقبنشینی میکنند؛ شما ایستادید؛ این خیلی باارزش است. نماز جماعت تشکیل دادید، در نماز جمعه شرکت کردید، یعنی از دینتان، از معارفتان، از ارزشهای ملّیتان، از لباس ملّیتان -چادر، لباس ملّی ما است- و از دینتان و از حجاب و عفافتان دفاع کردید؛ این برای من بسیار باارزش بود. من صمیمانه و عمیقاً تشکّر میکنم از همهی شما، از سرپرستان این کاروان ورزشی، از خودِ آن خانمهایی که این رعایت را کردند. این قدرتنمایی فرهنگی بود؛ ببینید، این نشاندهندهی یک اقتدار فرهنگی بود، این نشاندهندهی استقلال فرهنگی بود، نشاندهندهی ارادهی قوی بود. امروز در دنیا جنگ، جنگِ ارادهها است؛ هر طرفی که ارادهی قویتری، ثبات بیشتری داشته باشد، او پیروز این میدانها است؛ شما اینجا نشان دادید که توانایی دارید و اقتدار دارید.
تجربهی ۳۷سالهی جمهوری اسلامی نشان میدهد که ما باید خودمان را تقویت کنیم، قوی کنیم؛ از لحاظ فکری قوی کنیم، از لحاظ سیاسی قوی کنیم، از لحاظ اقتصادی قوی کنیم، از لحاظ فرهنگی قوی کنیم، از لحاظ علمی قوی کنیم. وقتی قوی شدیم، طبعاً عزّت پیدا خواهیم کرد؛ امروز عزّت یک ملّت در دنیا به اینها است.
آنچه مهم است این است كه ما بدانیم حج یكی از نقاط قوّت آیین مقدّس اسلام است؛ گرچه نقاط قوّت در مجموعهی شریعت اسلامی یكی دوتا نیست، كم نیست، امّا حج به خاطر این خصوصیّاتی كه در آن هست - كه كمابیش همه با این خصوصیّات آشنا هستیم - یك برجستگیای دارد؛ در واقع میشود گفت كه حج مایهی اقتدار جامعهی اسلامی است، مایهی اقتدار امّت اسلامی است. آن روزی كه ما مسلمانها در كشورهای مختلف، از مذاهب مختلف این توفیق را پیدا كنیم، این بلوغ فكری را پیدا كنیم كه در واقع و به معنای حقیقی كلمه "امّت اسلامی" را تشكیل بدهیم - كه متأسّفانه تا حالا ما مسلمانها این توفیق را پیدا نكردیم و به این بلوغ سیاسی و فكری و اخلاقی نرسیدیم - و بتوانیم مجموعهی مسلمانها از اقصای شرق عالم تا منتهای غرب عالم اسلامی یك امّت باشیم، ولو با دولتهای مختلف، آن روز خواهیم فهمید كه حج چگونه مایهی اقتدار و استحكام و اعتلا و آبرومندی این امّت است.
امروز هم نظام جمهوری اسلامی با این چشم باید به حج نگاه كند: وسیلهی اقتدار؛ چهجور اقتداری؟ آیا مراد ما از این اقتدار، شبیه اقتدارهای مادّی و سیاسی و نظامی، یا حتّی از قبیل اقتدارهای نرمافزاری، مثل اقتدار فرهنگی [و] اقتدار زبان است؟ نه، خیلی بالاتر از این است. حجّ علاوه بر اینكه اقتدار سیاسی دارد، علاوه بر اینكه اقتدار فرهنگیِ نظام اسلامی را به دنیا نشان میدهد، اقتدار معنوی دارد؛ یعنی انسانها را از درون میسازد، آمادهی عبور از موانع دشوار میكند، چشم آنها را به حقایقی باز میكند كه بدون حضور در عرصهی حج این حقایق دیدنی نیست، لمس كردنی نیست؛ آنجا است كه انسان میفهمد برخی از حقایق معنوی اسلام را، حقایق تربیتی اسلام را؛ یك چنین چیزی است حج. تحصیل ثروت از راه فروش منابع تمامشدنی مثل نفت و امثال نفت، رونق نیست، پیشرفت نیست؛ این خودگولزدن است. ما در این دام افتادیم. باید اقرار کنیم، قبول کنیم که این یک تله است، یک دام است برای ملت ما. ما دچار خامفروشی شدیم. یک واقعیتی برای ما به ارث گذاشته شد، کشور هم به آن عادت داده شده است. البته در این سالها سعی شده که یک مقداری این اعتیاد مضر برای کشور، کنار گذاشته شود، لیکن به طور کامل پیش نیامده. ما باید اول اعتقاد پیدا کنیم که باید کشور به جائی برسد که بتواند با اختیار، هرگاه اراده کرد، سر چاههای نفت خودش را ببندد؛ ما باید به این باور برسیم. این حالا مسئلهی نفت است. خامفروشیها در بخشهای مختلفِ مواد خام و معدنی همچنان وجود دارد؛ و این یکی از ضعفهای ماست، یکی از مشکلات کشور ماست. ما اگر بخواهیم از این وضعیت نجات پیدا کنیم، بخواهیم به رشد اقتصادیِ حقیقی نائل شویم، راهش تکیهی به علم است؛ این هم از راه تقویت همین شرکتهای دانشبنیان، عملی است. ما باید به این سمت برویم.
البته کارهائی که انجام گرفته، کارهای باارزشی است. گزارشی که معاون محترم رئیس جمهور دادند - که البته من اطلاع نسبتاً کاملی از آنچه که انجام گرفته، قبلاً در ضمن گزارشهای مکتوب به دست آوردم - بسیار دلگرمکننده است؛ نشاندهندهی این است که دستگاههای ما بحمدالله تلاششان در این زمینه خوب است؛ منتها نگاه کنیم، ضعفها را در بخشهای مختلف شناسائی کنیم و سعی کنیم این ضعفها را برطرف کنیم. اگر ما انشاءالله بتوانیم بنیانگذاری کارهای اقتصادی بر پایهی دانش را پیش ببریم و به وجه غالب اقتصاد کشور تبدیل کنیم، این نه تنها به کشور قدرت اقتصادی خواهد داد، بلکه قدرت سیاسی هم خواهد داد، قدرت فرهنگی هم خواهد داد. وقتی یک کشوری احساس کرد که با علم خود، با دانش خود میتواند زندگی خود را و ملت خود را اداره کند و به دیگر ملتها خدمت برساند، احساس هویت میکند، احساس شخصیت میکند؛ این درست همان چیزی است که ملتهای مسلمان امروز به آن احتیاج دارند. مسلمانان در همهی جهان بدانند که دوران تحقیر و عقبماندگی جهان اسلام به سر آمده و دوران تازهای آغاز شده است. این گمان باطل که کشورهای مسلمان باید برای همیشه در پنجهی اقتدار فرهنگی و سیاسی غرب اسیر باشند و در اندیشه و عمل و رفتار فردی و جمعی از آنان تقلید کنند، به دست خود غربیها و بر اثر طغیان و افراط و غرور آنان، از ذهنیت تودههای مسلمان زدوده شده است.
در چنین شرایط بسیار حسّاسی، ملت ما بیش از همیشه احتیاج به این دارد که خود را از لحاظ معنوی و مادّی آسیبناپذیر و مقتدر کند. بخشی از این اقتدار به مسائل اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ارتباط پیدا میکند و بخش مهمّی از آن هم مرتبط با مجموعههای نظامی است که باید روز به روز تواناییهای خود را در درون از همه جهت افزایش دهند؛ استحکام سازماندهی، ارتقاءِ قدرت رزمی، توانایی لازم برای تولید، تهیه، تکمیل و نگهداری تجهیزات، بالا نگهداشتن روحیهی مسئولیت نظامی و همهی چیزهای دیگری که با ابتکار و مدیریّتِ مدیران خوب و مسئول امکانپذیر است. امروز خوشبختانه نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی از فرماندهی و مسئولان ادارهکنندهی خوب و مؤمن برخوردار است؛ همچنان که از هزارها عنصر باشرف و مؤمن در سرتاسر کشور در یگانهای مختلف برخوردار است. خدا را بر این وضعیت، که رو به هرچه بهتر شدن است، سپاسگزاریم.
اقتدار فرهنگی هم همینطور است؛ یعنی از لحاظ فرهنگی، فرهنگِ کشور اثرگذار باشد و اثرپذیر نباشد و تهاجم فرهنگی به شکل صحیحی دفع شود.
اقتدار ملی یعنی چه؟ اقتدار ملی دست قدرتمندی است که مجموعهی نیروهای فعّالِ قوای سهگانه در تشکیل آن سهم دارند و باید وظیفهی خودشان را با شجاعت و اقتدار و امید و بدون رودربایستی و با همکاریِ کامل انجام دهند. یک ملت اگر اقتدار ملی داشته باشد- اقتدار در زمینهی اقتصاد، سیاست، فرهنگ و سازماندهی دولتی- مشکلات مادّی و معنویاش حل خواهد شد. اگر فرضاً مسئولی در بخش امنیت، کار خود را خوب انجام دهد، مردم احساس عزّت و اقتدار میکنند. اگر مسئولی در بخش اقتصاد تلاش کند و کارآمدیِ خود را نشان دهد- پول ملی را تقویت کند، تورّم را مهار کند، در جامعه رونق اقتصادی به وجود آورد و طبقات محروم را از حقوقی که متعلّق به آنهاست، برخوردار نماید- مردم احساس اقتدار و توانایی میکنند. خودشان را در آن مسئول، مشاهده و ملاحظه میکنند و او را مظهر خودشان به حساب میآورند. وقتی در عرصهی بینالمللی، مسئولان کشور، با عزّت و سربلندی و استغناء در مجامع جهانی شرکت میکنند و حرف حقِّ خودشان را با شجاعت بر زبان میآورند و در معامله و مبادلهی با دولتها، منافع ملی را مدّ نظر میگیرند و مصالح را ملاحظه و به نفع کشور کار میکنند، ملت که در جریان این کارها قرار میگیرد، احساس اقتدار میکند.
من وقتی به تنوع ابزارهای دشمن نگاه میکنم، میفهمم چقدر این قضیه برای اینها اهمیت داشت! یکی از کارها این بود که جریان ادب و هنر و فرهنگ انقلابی را در کشور تحقیر کنند و به انزوا بکشانند. این یکی از کارهایشان بود. از جمله کارهای مهمی که انقلاب کرده، یکی این است که یک عده عنصر فرهنگی و ادیب و هنرمند و دارای اقتدار فرهنگی تربیت کرده و بحمد اللّه کم هم نیستند. شعرای زیادی به وجود آمدند؛ داستاننویسان زیادی به وجود آمدند؛ نویسندگان قلمزن دقیق فارسینویس محکمی به وجود آمدند و بحمد اللّه هستند. از اول انقلاب تا کنون، سیزده سال گذشته است. شما نگاه کنید ببینید کدام سیزده سال در دوران عمر فرهنگی و تاریخی ما، توانسته است شخصیتهای درجهی یک به وجود آورد؟ البته اینها تا شخصیت درجهی یک بشوند، هنوز فاصله دارند؛ اما کسانی که شخصیت درجهی یک بشوند، در این مجموعهای که انقلاب پدید آورده، زیادند. مادر میهن ما، در دوران استبدادهای اواخر دوران پادشاهی، سترون و عقیم شده بود. حقیقتاً آدمهای بزرگ، نویسندگان بزرگ، هنرمندان بزرگ، بخصوص در بعضی از رشتههای هنری، پرورش پیدا نمیکردند. لکن امروز میبینیم در میان بچههای جوان ما، سینماگران خوب، نمایشنامهنویسان خوب، کارگردانان خوب، شعرای خوب و داستاننویسان خوب، زیادند. انقلاب است که این نیروها را آزاد کرد.
ملت ایران باید به مدد اسلام و اتحاد و اتفاقشان، خود را قوی کنند. اگر ملت ما از لحاظ نظامی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، در حد اعلای قدرت بود، میتواند زندگی خود و ملتهای مسلمان را نجات بدهد. اگر قوی و مقتدر بود، اگر وضعی داشت که امید قدرتهای بزرگ و متجاوز را قطع کرد و به یأس مبدل نمود، برای جوامع اسلامی، الگو خواهد بود. اگر خدای ناکرده این ملت، اقتدار لازم و شایستهی اسلامی را نداشته باشد، دشمنان طمع خواهند کرد، در زندگی او دست خواهند برد، تسلط پیدا خواهند کرد و همان بساط ننگین دوران گذشته را العیاذ باللّه تجدید خواهند کرد.
نمودار
آخرین مقالات
|